دیدگاه زیبا و تأثیرگذار مریم عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
چه ایده جالبی استاد که کامنتهای بچه هارو میخونین باعث میشه نکاتی واسمون ذکر بشه که بهشون توجه نکردیم یا از زاویه ای نکات مثبت رو ببینیم که اصلا به ذهنمون خطور نکرده و به قول مریم جان این رو به ما یادآوری میکنه که چقدر کم شکرگزار بودیم و میتونیم شکرگزارتر باشیم
استاد جانم همزمان که شما داشتین توضیح میدادین که هر زمان شرایط حساس کنونی به وجود اومد شما راه خودتون رو رفتین و به بقیه مردم کاری نداشتین حتی زمانی که پندمیک شد هم شما از مسیرتون خارج نشدین و نزاشتین جامعه بیماری و …. فکرتون و زندگیتون رو کنترل کنن و افسار زندگیتون رو خودتون به دست گرفتین این نکته واسم یاداور شد که واقعا عجب قانون زیبایی داریم که خداوند تورو هدایت میکنه به هرانچه که میخوای چه اون چیزی که میخوای زیبایی سلامتی آرامش و…. باشه چه بیماری
و خداوند چقدر قشنگ شمارو هدایت کرد زمانی که همه خودشون رو درگیر توجه به بیماری کرده بودن، نقطه مقابل شما انقد به زیبایی ها توجه داشتین انقدر داشتن سلامتی واستون مهم شده بود که در نهایت خدا شمارو به قانون سلامتی هدایت کرد که از همیشه سالمتر شادابتر و جوانتر باشین.
واقعا عجب خدای زیبا و قدرتمندی داریم این رو مینویسم واسه خودم که یاداور بشه واسم و منطقی بشه تو ذهنم که خدا تورو به همون چیزی که میخوای هدایت میکنه فارغ از اینکه توی جهان اطرافت چه اتفاقی داره میوفته
استاد عزیزم برای بار چندم سریال زندگی در بهشت رو استارت زدم و دارم نگاه میکنم امروز بعد این فایل قسمت 122 زندگی در بهشت رو دیدم بازم نکته دیگه ای واسم یاداور شد که خیلی منو به وجد آورد
توی این فایل یک شب خیلی سرد رو پشت سر گذاشتین و فرداش با اینکه هوا خیلی سرده قدم برداشتین و رفتین بیرون واسه ساخت خونه چیکنها و دارین صحبت میکنین درباره اینکه قدم برداشتین با اینکه هوا سرد بود اومدین بیرون و میگین وقتی آدم بخواد، حتی طبعشم میتونه عوض کنه
و توی ذهنم جرقه خورد که قانون جهان چقدر ثابته و کاری نداره که تو پیامبری اگه خلافش حرکت کنی ضربه میخوری معجزات اینطور رقم نمیخوره که تو هیچکاری نکنی یا خلاف قانون عمل کنی ولی اون چیزی که میخوای واست رخ بده.
استاد شما طبعتون رو تونستین تغییر بدین چون همواره به هدایت ها عمل کردین و سرانجام به شیوه قانون سلامتی هدایت شدین و شیوه تغذیتون رو تغییر دادین.
یعنی چون قدم برداشتین خدا قدمای بعدی رو بهتون گفت. شما توهم نزدین که با همون شیوه تغذیه قبلی فقط با فکرتون میتونین نتیجه متفاوت بگیرین.
قانون واسه همه یکسانه. نمیشه تو بشینی رو فکرت کار کنی و به هدایتها عمل نکنی و بخوای همه چی تغییر کنه. نه!!!
شما باتمام وجود خواستی سالم باشی، سرمایی نباشی، پرانرژی باشی.
شما هدف گذاری کردی تو دوره 12 قدم . بعد ایده ها قدم به قدم اومد و شما قدم ها رو برداشتی و هر ایده ای اومد، اجرا کردی.
توی این قسمت زندگی در بهشت، شما هیچ ایده ای از اتفاقاتی که در آینده میخواد بیوفته ، نداشتی و فقط بهت الهام شده پاشو برو تو دل ترسات. برو توی سرما کارهاتو انجام بده و این درسترین کار بوده اون موقع و شما به هدایت قلبت گوش دادی و انجامش دادین.
شاید اگه قدم برنمیداشتی و جدیت رو نشون نمی دادی، در نهایت به قانون سلامتی و نتیجه ای که الان داری هدایت نمی شدی که بتونی توی هوای سرد با یک رکابی بیرون باشی و لذت ببری و این سفر بینظیر رو بری. توی رودخانه آب سرد شنا کنی و خدا میدونه با دنبال کردن هدایتای الانتون که انجام میدین در آینده چه نتایجی رو میخواد رقم بزنه.
ممنونم از خدای مهربونم که موقع دیدن این فایل این نکات رو بهم یاداوری کرد و مهر محکمتری به منطقم زد و باعث شد مصمم تر بشم واسه عمل به قانون و بیشتر به ندای درونم گوش بدم .
چقدر به خودم افتخار میکنم که دارم ذهنم رو تربیت میکنم تا قانون رو بیشتر توی رفتار خودم و آدمها ببینم و بیشتر واسم منطقی تر بشه و بتونم این نکات خوب رو متوجه بشم و با بقیه به اشتراک بگذارم و این نشون میده من راه رو دارم درست میرم و فقط مثل ارشیای عزیز انقدر باید تکرارش کنم که جزوی از وجودم بشه بره توی ناخوداگاهم
خدایا شکرت واسه قانون بیتغییر جهانت
ممنون استاد عزیزم واسه یاداوری قانون
هزاران مرتبه ممنونم مریم عزیزم واسه ضبط این فایلا مخصوصا زندگی در بهشت که باعث شده عملی قانون رو درک کنیم و برگردیم به عقب زندگی شمارو ببینیم که چطور با توجه بیشتر به زیبایی ها ،حل مسائل و… زندگیتون روز به روز با کیفیتر شده و ماهم بخوایم که این روند واسمون رقم بخوره و دست به عمل بشیم و دست به عمل بشیم و دست به عمل بشیم اینو واسه خودم تکرار میکنم که توهم نزنم و دست به عمل بشم
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD464MB45 دقیقه
- فایل صوتی سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 17443MB45 دقیقه
بنام الله یکتای بی همتــا
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو مهربانم
سلام به دوستان همسفر و هم فرکانسم
خدایا شــکرت برای این همـه دارایی ام خدایا شکرت
خدایا کمکم کن تا انسان فراموش کاری نباشم چه برای اینکه از چه مسیری شروع کردم و به همین جایی که هستم رسیدم چه برای اینکه سپاسگزار بودن و دیدن تمام نعمت ها و زیبایی هایی که مسخر من کردی. فراموش کار نباشم کـه این منم که دارم زندگیـمو خلق میکنم که حواسم به تک تک فرکاتس های ارسالی باشم آخه اینو باور میکنم که ما مثل یک دستگاه تولید کننده فرکانس عمل میکنیم. فقط اینقدر این قانون ساده است و بدیهی که یادم میره. اینقدر نجواها میخواد هرچیزی رو با دلیل و منطق خودش به عواملی خارج از من و این تولید کننده فرکانس ربط بده که یادم میره. میخوام لحظه ایی هم فرموش نکنم ولحظه ایی هم یادم نره تا به یاد میارم سپاســگزارت باشم سپاسگزار تو خالق بینظیرم که هر ثانیه سپاسگزاری ازت کــمه آخه اینقدر عشــقی آخه اینقدر بزرگـی آخه اینقدر همش خیر و خوبی هستی و همه جا هستی که نمیدونم چطور میشه ازت سپاسگزار بود. اصلا چطور میشه قدردان تو بود. اصلا چطور از این همه بی نهایتت قدردانی کنم…مطمئنـم و ایمان دارم که هیچ سوالی بدون جواب نمیمونه و یک روز به من جواب خواهی داد من فقط همین ایده هایی که فکر میکنم منو به تو نزدیکتر، به اصلم گره میزنه و روحم رو نوازش میده و تو رو میبینم و باعث میشه سپاسگزاری هام عمیق تر بشه رو ادامــه میدم…
فکر نکنین که من تا انتهای سفر باهاتون نیستمـا. هستم ولی شاید دارم بخاطر باورهای مخرب خودم کمی لنگ لنگان با این گاری زهوار دررفته حرکت میکنم در این مسیر و به نوعی ردپای کامنتـی میذارم. اما بخاطر تعهدم به خودم حتما ردپا میذارم و همسفر بودنم رو بیشتر به یادگار میذارم، حتی اگر شده ردپاهام کمرنگ باشه یا دیر و با تاخیر اما از حرکت نمی ایستیم. چون نتیجه اش رو دیدم ومیخوام اون نتایج ادامه دار باشه. پایدار و بزرگ بشه تا بشه نتایجی که وقتی برمیگردم عقب رو نگاه میکنم به خودم بگم آفرین فهیمه اینه. اینه راه درست، اینه پاداشت، اینه اینه پس نیایست و برو جلو شده حتی به اندازه کوچیک برو جلو، کم نیار تو اهل جا زدن و کم آوردن نبودی آفرین پس باز هم برو جلو…من خودم برای خودم مینویسم. تا به خودم از درون انگیزه بدم و یک زمانی شاید خوندن همین کامنتم برام درس های بزرگتری رو برام یادآور بشه و به درک من از قوانین و از مسیری که رفتم بده…
خوندن کامنت دوستان بانگرش و زیبابینم در قسمت 165 اونم تو ملک شخصی استاد جان کنار دریاچه و پس زمینه انعکاس آب و جنگل حرص شده و زیباتر شده توسط دستان خداوند عزیزم…(انگار که برگشتین خونه ولی خیلی باحاله که هنوز میتونید با ما با دیدن و خوندن و مرور لحظات سفــر تو سفر باشین. خدایا شکرت خیلی باحال بود فکر کردن این حسی که شما دارین. سفری که رفتین و زمانی ازش گذشته اما ما هنوز سفرمون تموم نشده و هنوز با تراک کمپر تو سفریــم بعد شما هم با دیدن همون قسمت ها و کامنت های قسمت های جدید و قبلی بارها با ما سفر میکنید به این سفر…خدایا شکرت)
قسمت 165 قسمتی که از همه جای زمین داشت بخار بلند میشد و شما تشویق اش میکردین بازهم با قدرت بیشتر فوران کرد…(رفتم سریع برای یادآوری دوباره دیدم.خدایا چه چیزهایی دیدیم. با درون هم اصلا معرکه بود…)
واقعا قسمت نفس گیری بود…خدایا رفتم چند دقیقه ببینم اصلا نتونستم نبیــنم….وای خدای مــن
مــلکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
…………………اشکم رو درآورد……….واقعا زیبا زیبا زیبا……….
میرم برای ادامه خوندن کامنت دوستان و شنیدن صحبت های استاد قشنگم و خوندن های زیبای مریم قشنگم….وای که چقدر شما قشنگیــن چقدر که این ترکیب خوندن و مرور معرکه است. یک بمب تو وجودم ترکید با این تمرکز بر زیبایی و مرورش و توجه به نکات و نگاه و نوشته های دوستان همسفرم….چقدر دید خوب و وسیعی به آدم میده این حرکت. همین که یک قسمت رو دیدیم بعد چند وقت بعد با مرورش با کامنت دوستان و یادآوری اون قسمت چقدر ما رو بالاتر میبره برای دیدن و توجه به زیبایی و مثبت . حس الان من مثل درون که میتونه بره بالاست. الان همچین حسی دارم برای دیدن زیبایی و توجه به نکات مثبت با این ترکیب ها خدایا شکرت شکرت شکرت
خدا هدایت مون کرد اول اول اون آبفشان های کوچولو رو ببینیم بعد این شگفتی های خفن تر رو ببینیم.
مثل الان که من هدایت شدم دوباره ببینم و بخونم و شگفت زده تر بشم…
واقعا سپاســگزارم از
رضای عزیز
جواد عزیز
سید مهدی عزیز
مصطفی عزیز
شیرین عزیز
وتک تک دوستان برای نوشتن و این ردپاهای زیبایی که در مسیراین سفر برامون گذاشتن. ممنونم از استاد جان و مریم جان برای خوندن و مرور این قسمت ها…
طبق قانون بدون تغییر خداوند وقتی شما ذهن تون رو عادت میدید به دیدن زیبـایی ها، جهان شما رو هدایت میکنه به زیبـایی های بیشتــر…
عجب نگرشی عجب آینده نگری داشتن ساختن و ایجاد این فضاها در زمان جنگ …خیلی از این زیبایی ها و نشنال پارک ها در زمان جنگ و تضاد ساخته شده واقعا دمشون گرم واقعا تحسین برانگیزهستن.واقعا چقدر ثروتمندن…
خداوند چقدر فرصت میدهد برای رشد، برای بهبود برای پیشرفت فارغ از اینکه چقدر اشتباه رفتیم یا چقدر لیاقت خودمون رو آوردیم پایین…مثل اون گیاهی که فرصت رشد داشت در کنار اون چشمه های آب گرم.
چه قانون جالبی که اون طبیعت ها آنتن موبایل نیست و هیچ سازه ایی نباید ساخته بشه. بنظرم شاید دلیل خوبی هست برای اینکه این میراث طبیعت رو به درستی به آیندگان تحویل بدن تا اونا هم همینقدر لذت ببرند.واقعا عجب امانت دارهای خوبی هستن چه رفتار متفاوت و جالبی هست این قانونی که گذاشتن…و جالب تر اینکه این قانون باعث ایجاد اپلیکیشن های آفلاین و باکیفیتی شده که این باعث شده اینقدر جای ندیده نذاشتین.راهنمای مجازی که باعث میشه که چیزی از قلم نیفته واقعا خدا قوت بهشون…
چقدر زیبا نوشتین دوستان و چقدر لذت بردم از نوشته ها و جملات ونکات عالی که اشاره کردین.مثلا این جمله که نقل قولی از قران بود: ” هرکسی که تصدیق کرد زیبایی ها را، برای اون آسان میکنیم همه چیز را… چقدر این جمله به درک من از قانون کمک کرد و چه اشاره زیبایی بود.
بدترین کاری که میتونیم در حق خودمون بکنیم اینه که خود واقعی مون نباشیم.عکس فیک ها، اسم فیک ها،…
استاد چقدر تحسین تون کردم چقدر جالب بود اشاره تون به این موضوع که اصلا اشکال نداره بعدا بفهمید مسیری که میرفتید اشتباهه و الان به این درک رسیدید و اونو قبول میکنید و خودتون رو قبول میکنید اینکه اشتباهی کردید میپذیرید، اینکه اینقدر باید ادم با خودش در صلح باشه و اینقدر خودش باشه که حتی مسیری هم که داره میره بعدا متوجه بشه اشتباهه بعد بیاد خودش باشه بدون هیچ نقابی و بپذیره که قبلا جور دیگه ایی فکر میکرده و الان اینطووری فکر میکنه…واقعا این جمله تون معرکه بوود و منو یاد یک دوست عزیزی انداخت که چندوقت پیش بعد مدت زمان زیادی همو دیدیم وتشریف آوردن خونمون. بعد حرف از کجا نمیدونم به این جا رسید که یکجوری به شخص شما پرید و به من گفت که حتی تو پیج این عباس منش پیام نوشتم. این آدم ها رو بی رگ و بی احساس کرده و با چنان کینه و نفرت و چشمان برافروخته و صدای لرزانی از شدت خشم میگفت که من فقط داشتم به خشمش نگاه میکردم و در درونم لبخند میزدم. حرکتش خیلی عجیب بود و اصلا موضوع یک چیز دیگه بود و چنان یکجورایی به من پرید با اون حرف هاش.(چون میدونست من خودمو شاگرد شما میدونم و خیلی به عنوان استاد براتون ارزش قائلم و کلا خیلی حرف پیش اومده بود که یادمه پارسال برای اینکه ماهی گیری یادش بدم نه ماهی. سایت شما رو بهش معرفی کردم و تمام سوالاتش رو جواب دادم و حتی وقت گذاشتم تا بتونه تو سایت عضو بشه و کوچه پس کوچه های سایت رو هم بهش گفتم. اما همونجا بود که گفتم عجب آدم اشتباهی هستی برای سایت یا پیج …چقدر مدارش پایینه، چقدر دیدگاه های سطحی و واکنشی داره، چقدر یادش رفته با همون فایل های هدیه همین آدمی که حتی نه لفظ اقا میومد نه استاد و بابی ادبی خطاب تون میکرد یادش رفته مشکل خوابش رفع شده بود و چقدر ارام تر و بی استرس تر شده بود…فقط استاد میخوام عکس العمل خودمو بگم که بدونید درست شاگردی تون رو کردم بنظرم و خیلی خوب تونستم خودمو کنترل کنم و بعد از اینکه رفتن به خودم چندبار گفتم دمم گرم چقدر خوب رفتار کردم معلومه باورهام داره تغییر میکنه که اینقدر رفتارم خوب و درست بود. چون اگر فهیمه قبل بودم تا می دیدم بحثی هست به ناحق قطعا وارد بحث میشدم تا حرفمو نمیزدم ساکت نمیشدم و به اصطلاح برای دفاع کلی حرف میزدم و احتمالا صدامو بالا میبردم و از همه بدتر چون به کسی که استادم هست و دوستش دارم توهین میکنه قطعا پر از خشم میشدم و منم سروصدا میکردم. اما واکنش من ققط سکوت بود و یک لبخندد در درونم… و از اونجایی که قشنگ احساس کردم این دوست عزیز این واکنش رو برای من داشت و منتظر بود تا جوابی بشنوه یا من ازش بیشتر سوال کنم مگه قضیه چیه یا چی شده…فقط با کمال خونسردی برای اینکه دلش خنک بشه و اون همه خشم و کینه اش کمی فروکش کنه با یک لبخند آروم گفتم خب چرا این عباسمنش احمق رو دنبال میکنی اصلا اون بدجنس ترین و بدترین و…. ترین آدم دنیا برو دنبال یک استاد یا آدم خوب دوست من…بیخیال عباسمنش احمق…بعدش هم سکوت کردم و قیافه متعجب دوستم رو دیدم که فکر کنم شاخ درآورد من اینجوری حرف زدم و اینجوری شما رو صدا زدم چون میدونست چقدر براتون احترام قائلم و چقدر آدمی هستم که ادب و احترامم رو خیلی رعایت میکنم و اصلا نشده از من حتی کلمه زشت بشنوه…اما این حرکت شوکه کننده من برخلاف تصور اون باعث شد هم احساسش کمی بهتر بشه و هم فرصتی بشه تا همسرش بیاد وسط ماجرا و بگه عزیزم حالا چرا به دوستامون میپری بعد مدتی اومدیم خونشون این حرفا چیه و بحث یکجورایی به سمت بهتری پیش رفت و من همش لبخند میزدم و خوشحال بودم از کنترل ذهنم و اینکه من اگر شاگرد این مرد بزرگ هستم این مرد رو اگر با بی ادبی خطاب کنم چیزی ازش کم نمیشه، اما اعراض کردن و توجه رو به سمت بهتری هدایت کردن برای من عمل بزرگی بود. درس پس دادن در غیاب استادم بود که بنظرم اونجوری کمال احترام رو بهتون گذاشتم با درست عمل کردن و کنترل ذهن و قائله رو به سمت دیگه ایی کشوندن.احترام به این مرد بزرگ یعنی درست شاگردی کردنش حتی اگر لازم باشه ظاهرا بدوبیراه بهش بگم اما در درون این منم که خوب میدونم که دارم طبق قانون عمل میکنم… نمیدونم چی شد این خاطره چند هفته پیش یادم اومد شاید لازم بود میگفتم بهتون. شاید لازم بود تا یکم رشد خودمو ببینم و امیدوار بشم که کار کردن روی خودم داره هربار بهتر جواب میده…خدایا شکرت…خلاصه استاد یک همچین حرکتی بنده زدم و جالبه چندباری که باهاش میخواستم حرف بزنم یا آنتن من یا اون پریده. یا پشت خطی داشتم یا من صدای گوشیمو نشنیدم و به پیامک و احوال پرسی ساده کار تموم شده یا جالب تر اینکه همین دو روز پیش هدایتی تو مسیر پیاده روی به سمت خونه هدایت شدم در حالی که به همسرم گفته بودم با همچین آدم سمی و مسمومی دلم نمیخواد رفت و آمد کنیم یا صمیمی باشیم دیگه…خلاصه که چون دارمم سعی میکنم یاد بگیرم صدای ذهن و صدای قلب رو بتونم درک کنم و به صدای قلبم جواب بدم و عمل کنم رفتم. با تمام دلیل های منطقی که ذهنم می آورد که نرم. اما رفتم جالب بود که خواهرش از شهرستان مهمونش بود و حرف ها به سمتی رفت که برای من عالی بود اونم زمانی رفتم که خواهرش همون عصر بلیط داشت که برگرده، البته انگار من فقط برای خواهرش رفته بودم و اینو دم در خواهرش گفت. اینکه انگار من باید میومدم تا این حرفا بشه. استاد حرف دوره قانون سلامتی هم شد یعنی من چیزهایی که هی تعارف میکردن رو برداشتم ولی نمیخوردم بعد دوستم گفت فهیمه خیلی چیزا رو نمیخوره و خواهرش پرسید چطور. گفتم سبک زندگی و سیستم غذا خوردن موون فرق کرده…خلاصه که از نتایج عمل به این سبک گفتم که چه تغییراتی من و چه تغییرات و سلامتی هایی همسرم به دست آورده و تازه همون دوست عزیز حرف های منو تایید کرد میگفت آره راست میگه شوهرش خیلی فرق کرده البته خودش هم خیلی تغییر کرده. خلاصه که آخر این حرف ها متوجه شدم برای کبد چربش رفته دکتر و کلا علایم خیلی از بیماری های خود ایمنی رو هم داشت و من فقط گفتم اکر دوست داری برو فایل های هدیه دوره قانون سلامتی رو با دقت ببین و حتی کامنت ها رو بخون…بعد جالب بود همین دوست عزیز وسط حرف هام اومد گفت فهیمه گفتی چه کسی رو میگی(حالا به هرنیت و قصد و قرضی که گفت)…منم فقط با لبخند گفتم نپرسیده که…و خواهرش پرسید و من اونجا با افتخار گفتم استاد عباسمنش آدرس سایت شون هم tasvirkhani.com
ماجرای جالب و پردرسی بود برای خودم یادآوری اینا…خدایا شکرت
چیزی که بیشتر از همه از ما انرژی میگیره اینه که ما بخواهیم با نقاب زندگی کنیم…
خدایا شکرت برای شخصیت زیبا بینی که میتونم آگاهانه بسازم
خدایا شکرت برای تربیت ذهن و در دست گرفتن افسار این ذهن چموش
خدایا شکرت برای شاگرد این مرد بزرگ و بزرگ منش هستم
خدایا شکرت برای تمرکز بر زیبایی ها و در مسیر زیبایی ها بودن
جهان فقط به فرکانس تو فقط تو پاسخ میده… شما روی خودت کار کن جهان تو رو به جای بهتری هدایت میکنه، تو رو به آدم های بهتری هدایت میکنه…
جهان دو قطب متضاد داره…هرکسی دنبال خوبی و زیبایی باشه جهان اون قطب رو بهش نشان میده، هر کسی هم که دنبال بدی و جنگ باشه به همون قطب و سمت هدایت میشه.
برای خلق زیبایی باید نظم باشه چه در شخصیت مون و چه در زندگی مون…
خدایا شکرت که مسیر درست رو پیدا کردم و روی اون موندم فارق از اینکه اون بیرون چه خبره
خدایا شکرت برای نتایجی که هربار بهتر و بهتر میشه
خدایا شکرت در نهایت همه چیز به نفع من پیش میره
خدایا شکرت که دارم فکر میکنم و با جریان جامعه پیش نمیرم
خدایا شکرت برای این قانون بدون تغییر خداوند
خدایا شکرت برای براونی و دیدن غروب زیبا در پرادایس
سپاسگزارم از این حرف ها و کامنت ها واقعا سپاسگزارم از صمیم قلبم
سپاسگزارم برای اشاره به فایل های آگاهی بخش دیگه که تو دل این فایل زیبا و آگاهی دهنده بود
فایل “رابطه ما با انرژی که خداوند نامیده ایم.”
کتاب ” چگونه فکر خدا را بخوانیم.”
فایل جلسات 9 و 10 ” دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها”
دوستتون دارم عزیزان دوست داشتنی و قشنگم….
وای که چقدر خوشحال ترینم در این لحظه…جالبه سایت برای ارسال پشت سر هم کامنت هام میگه شما خیلی سریع مینویسید……خدایا شکرت که دارم موفق میشم این پروژه ایی که یک هفته درگیرش ببودم رو به اتمام برسونم.(پروژه ارسال کامنت هام و توجه من و ردپاهای من در سفر)