دیدگاه زیبا و تأثیرگذار فهیمه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
به نام خداوند مهربانم
خدا رو شکر امروز وارد شهر زیبای سانفرانسیسکو یکی از شهرهای بزرگ ایالت کالیفرنیا میشویم
خدایا شکرت بخاطر پل قشنگ گلدن گیت( دروازه زرین) که ورود به این شهر زیبا با این پل قشنگ خیلی زیبایی شهر رو بیشتر کرده
پل گلدن گیت نماد شهر سانفرانسیسکو هست و یکی از بزرگترین پل های معلق در دنیاست
رنگ پل گلدن گیت رنگ زیبایی داره رنگ نارنجی متمایل به قرمز چقدر رنگ خوبی براش انتخاب کردن هم این رنگ با محیط اطرافش همخوانی داره هم در مه های زیاد این شهر، با این رنگ پل گلدن گیت جلوه بیشتری داره
مه های شهر سانفرانسیسکو خیلی معروفه اکثر مواقع مه ایجاد میشه
پل گلدن گیت وقتی نگاش کردم توی چشمم شبیه به گیتار اومد چون حفاظ های آهنی کنارش شبیه سیم های گیتار بود و اون آهنگ زیبایی که روی فایل گذاشتید انگار این پل داشت آهنگ مینواخت
چقدر تونل های این شهر هم زیبا بود چقدر لامپ توش بود نورانی نورانی بود
خیابوناش چقد نو بود نرده ها و حفاظ های کنار خیابون هم به رنگ قرمز شبیه رنگ پل بود چقدر این شهر همه چی اصولی و منظم و متناسب با هم ساختن محیط رو یک رنگ کردن چقدر ساختمون های بزرگی داره چقدر پیاده رو هاش قشنگه کنارش درخت و گلدون های قشنگ گذاشتن چه ماشین های زیبایی کنار خیابون پارک کردن چقدر این شهر مدرن و زیباست چقدر نماد ثروت و فراوانی در این شهر زیاده از ساختمون ها تا ماشین های لاکچری که ما در این فایل میبینیم
پرچم کشور آمریکا هم که طبق احترامشون به پرچمشون همیشه همه جا برافراشته شده تحسین میکنم مردم موفق آمریکا که اینقدر به کشورشون و پرچمشون افتخار میکنند
چقدر خیابون های این شهر زیباست بعضی خیابون ها بالاتره بعضی پایین تر مثل تپه میمونه از اون خیابون بالا که به سمت خیابون پایین میومدیم چقدر ویوه زیبایی داشت چقدر درختان کنار خیابون سر سبز بودن همشون قشنگ و به یک اندازه آراسته شده بودن
ای خدا چقدر سگ آبی چقدر باحالن هر کدومش که نگاه میکنیم با حرکاتشون میخندیدم یکیشون داشت خودش میخاروند یکی داشت آفتاب میگرفت یکی سرش میچرخند اینطرف و اونطرف نگاه میکرد، چقدر با حال بود اونجا که هر سگ آبی سرش گذاشته بود روی سگ دیگه خوابیده بودن اونجا که اون سگه خیلی تکون میخورد و اون سگ میگفت این همه تکون نخور میخوام بخوابم کلی خندیدم چقدر حرکاتشون جالب بود چقدر لذت بردم
چقدر نرده های اون پل چوبی قشنگ بود کلی قفل رنگا و رنگ و مدل های مختلف بسته بودن فکر کنم اعتقاد دارن اگه این قفل ها رو بزنند خواسته هاشون برآورده میشه
وقتی اون قسمت دوتا آدم رو نشون دادین یکی کت سفید یکی کت قهوه ای تن کرده بود و گیتار دستشون بود گفتم واو چه مجسمه های قشنگی چقدر صورتشون قشنگ درست کردن چقدر لباساشون طبیعیه گفت چقدر خلاقانه درست شده بعد دیدم یه قوطی با طرح پول بود که یکی پول توش انداخت بعد اون آقاهه گیتار زد گفتم چه جالب مجسمه ها با پول انداختن آهنگ میزنند بعد دیدم نه بابا اینا آدم واقعی هستند کلی خندیدم گفتم من فکر میکردم اینا مجسمه هستند. خیلی ایده باحالی بود وقتی پول توی قوطی مینداختند آقاهه آهنگ میزد
چقدر ایده خوبیه فضای سبز بالای ساختمون درست کردن چون اون منطقه مرکز شهر بود و همش ساختمون بود و فضای سبز برای افراد کم بود این ایده به ذهنشون اومده که طبقه بالای ساختمون رو فضای سبز درست کنند مثل پارک، چقدر هم جای زیبا و با صفایی بود چقدر تنوع درخت و گیاه وجود داشت چقدر گیاهان عجیب و غریب میبینیم واقعا خداوند چقدر تنوع در گونه های گیاهان هم به وجود آورده و هر کدوم شکل و طراحی خاصی دارند چقدر هم سرسبز بودن چمن ها هم خیلی رنگ سبز قشنگی داشتند فکر کنم خاک حاصلخیز و آب و هوای خیلی خوبی داره چقدر پیاده روهای تمیزی هم وسط گیاهان درست کردن تا افراد پیاده روی کنند چقدر صندلی های مرتب و منظم گذاشتن تا افراد استراحت کنند و از فضای سبز لذت ببرند و مراقبه کنند تیر برق های توی محیط هم قشنگ بود پایینش میله بود بالاش چراغ و کل محیط موقع غروب روشن بود خیلی زیبا بود
عجب رستورانی ماشالله به ایرانیان موفق در سانفرانسیسکو که چقدر در کارشون موفق هستند به به عجب غذایی نوش جونتون عزیزانم
چقدر مجموعه ورزشی مرتبی به به مثل همیشه استاد ما بین این همه افراد که دارند فوتبال بازی میکنند میدرخشه بدنی خوش فرم داره و بدن استاد مثل به پسر 20 ساله هست تحسینتون میکنم استاد جونم
آفرین به خانم های ورزشکار عجب بدن انعطاف پذیری دارند چقدر بدنشون نرمه
خدایا جامپلینگ چقدر خوشه من خیلی دوست دارم یادمه پارسال دخترم برده بودم بپر بپر بچه کوچیکا گفتم چقدر دوست دارم منم بپرم خیلی لذت میبردم بعد دخترم گفت من بلد نیستم صاحب اونجا گفت میتونی با بچه ات بری داخل یادش بدی منم رفتم چقدر با بچه کوچیکا پریدم خیلی بهم خوش گذشت واقعا همونجا چقدر از خدا تشکر کردم که سریع به درخواست من جواب داد
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD375MB24 دقیقه
سلام ب روی ماه دختر عزیزم زهرای گل
عزیز دلم من همیشه با کامنت هات خیلی حس عالی میگیرم چون خیلی خالص قشنگ ب دل میشینه بهترین ها رو برات آرزو دارم عزیز دلم
اما این معجزه ای ک تو زندگی تون رخ داد من و یاد چهار سال پیش خودم انداخت ک چقدر خدا معجزه وار شرایطی دقیقا مثل شما برامون رقم زد دوست داشتم تعریف کنم تا هم ایمان خودم قوی تر بشه و هم دوستان باورهاشون قویتر نسبت ب این خدای بیانتها
داستان از این قرار ک ما وقتی تو کمپ بسته مجارستان بودیم بعد از چهار ماه ب ما قبولی دادن و خیلی معجزه وار و عجیب برای دیگران چون خیلی ها بودن ک بیش از یک سال تو کمپ بسته دقیقا مثل یک زندان بودن ولی هیچ نتیجه های نمیگرفتند و بی بلاتکلیف بودن و هیچ امیدی هم نداشتن ولی ما تو چهار ما خدا بهمون ی جواب خیلی شیرین داد و واقعا برای خود آدم های اون کشور ی چیز عجیب بود و ما اقامت گرفتیم و خیلی با عزت و احترام ما رو از تو کمپ بسته خیلی شیک و مجلسی بردن تو ی کمپی ک اون کمپ یک ماه ب ما اجازه داد بمونیم تا کارهای اقامت مونو انجام بدن و بعد از یک ماه ما باید اونجا رو ترک میکردیم
و اما وضعیت ما کاملا صفر ن جایی رو داشتیم ن خونه ای داشتیم ن حتی پولی داشتیم ک بخوایم کاری بکنیم ولی ما ک میگم من و دخترم ک با هم همفرکانس هستیم و خیلی در مورد قانون حرف میزنیم و تمام خواسته هامون و حتی قبولی مونو با هم خلق کردیم توی اون یک ماه فقط ما شکر گزاری میکردیم و خودمون و قشنگ سپرده بودیم ب خدا و دیده بودیم ک خدا چ معجزه هایی کرد تو زندگی مون و و با همون ایمان ادامه دادیم گفتیم خدا خودش ی راهی برامون درست میکنه ما فقط تجسم میکردیم تو ی خونه خوب تو شهر هستیم ک دور مون ی عالمه فروشگاهای لوکس حتی رستوران ایرانی و فقط تجسم میکردیم ک اتفاق های خوبی برامون میافته و دقیقا یک هفته مونده بود وقت ما تموم بشه یک موسسه اومد تو اون کمپ و ب ما گفت بهتون خونه میدیم با تمام امکانات حتی خرج خورد و خوراک تون هم با ما تا شما زبان یاد بگیرید ما همه کار براتون انجام میدیم بچه ها ر مدرسه میفرستیم و همه چی واقعا اون موقع اون معجزه بود برای ما چون همه چیز تاریک بود هیچ چیزی وجود نداشت از تو دل هیچی خدا بهمون همه چیز داد آره عزیزم درک ت میکنم ک وقتی ب خدا ایمان داشته باشی و فقط توکل کنی ب خودش خدا درهایی برات باز میکنه ک اصلا خودت میمونی ک این ها از کجا اومد و بازم خیلی با عزت و احترام اومدن دنبال ما و مارو بردن تو خونه ای ک قبلا خودمون ساختیم دقیقا توی وسط بوداپست پایتخت مجارستان وسط شهری ک روبرومون رستوران ایرانی بود پر از فروشگاهای لوکس ک ما بارها رفتیم و از دیدن فراوانی ها لذت بردیم و این موهبت خدا بود برای ما ک ذهن مونو تو بدترین شرایط کنترل کردیم و دقیقا چند ماه بعدش خدا جونم باز ما رو هدایت کرد ک مهاجرت کنیم ب کشور آلمان خیلی راحت و شیک و مجلسی
وقتی با خدا باشی پادشاهی میکنی
مرسی عزیزم ک ب یاد من آوردی ک خدا چقدر کارها برامون تو زندگی انجام میده و ما خیلی راحت فراموش میکنیم
از خدا میخوام همیشه ما رو د پناه خود ش نگه داره و یک لحظه از خودش قافل نشیم