دیدگاه زیبا و تأثیرگذار مهدی عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته و تمامی دوستان
از خداوند بی نهایت سپاس گذارم برای این مسیر فوق العاده. یعنی تمومی نداره این همه زیبایی الهی شکرت
چه حالی میده یه ماشین هیولا داشته باشی و هرجا که دوس داری باهاش بری قبلا که من کوچیک بودم و میرفتیم دهات جاده ها خاکی بودن و شیب های تندی داشتن و فقط ماشین جیب یا نیسان میشد بری یا پاترول که کم بود و همیشه تو ذهنم میگفتم یه جیب (شهباز) داشته باشی و باهاش بری هرجا که دوس داری دشت و بیابان و الان که این تراک رو میبینم خیلی تحسین میکنم و مطمئن هستم طبق قانون الهی حتما خدا بهم هدیه میده
چه ساحل آرام و زیبایی و آب دریا که سنگ های کنار ساحل رو نوازش میکرد چه صحنه فوق العاده ای الهی شکرت..
یه چیزی الان یادم اومد… من الان تو قدم هشتم هستم دوره دوازده قدم و دارم میبینم واقعا همون آگاهی هایی که استاد توضیح میدن رو به صورت عملی یادمه اوایل همون قدم یک. و دو کامنت بچه ها رو که میخوندم بیشترشون میگفتن چه ترکیب فوق العاده ای اینکه سفر به دور امریکا با دوازده قدم و من حسودی میکردم میگفتم ای کاش منم همون موقعه تو سایت عضو بودم و دوازده قدم با سفر به دور آمریکا رو باهم دنبال میکردم و خداروشکر که شما بازم شروع کردید سفرهای عالی تون رو و من هم به خواسته ام رسیدم و چقدر بیشتر درک میکنم مطالب رو که چجوری عمل کنم به اون آگاهی ها و همیشه حتی ناخودآگاه توجه ام میره سمت زیبایی ها و خیلی راحت تر شده برام کنترل ذهن،،، همین دیروز فایل جلسه پنج در مورد بیخیال بودن و اعراض از نازیبایی بود که من یه مشکل مالی برام پیش اومد بعد یه کم ناراحت شدم گفتم استاد چی گفت تو فایل گفتش که بیخیال باش و بگو خدا خودش ردیف میکنه و رفتم باشگاه بعد شب که برگشتم و بازم اون فایل رو گوش دادم و آخر شب هم تمرین ستاره قطبی نوشتم و حالم عالی شد ولی باز ذهن ول نمیکرد و هی داشت نجوای منفی میفرستاد صبح از خواب بیدار شدم باز یه پیام دریافت کردم که در مورد همون مسئله مالی بود گفتم هرچی زور بزنی نمیتونی حالمو خراب کنی و شروع کردم به تمرین ستاره قطبی و شکرگذاری نعمت ها فکر میکنید چه اتفاقی افتاد حدود ساعت ده اینا بود که یکی اومد کارگاه و سفارش کار داد و به جا اینکه بیانه بده کل پول کار رو قبلش داد و این مزد و پاداش همون کنترل ذهن بود واقعا خدا رو بی نهایت سپاس گذارم یعنی فقط باید عمل کنی و وقتی عمل میکنی ایمانت رو نشون میدی و خداوند بهت پاداش میده استاد من توی همین یه روز چن بار به ذهنم اومد که برم قرض کنم حتی یکی از دوستان هم خودش بهم پیشنهاد داد که بیا تا بهت پول بدم گفتم نه نمیخوام خدا خودش گفته خیالت راحت من بهت پول میدم تو فقط لذت ببر از زندگی بقیه اش با من ـ
استاد خیلی دوستتون دارم و خداروشکر که استادی مث شما دارم
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD381MB26 دقیقه
به نام خدای هدایتگرم
سلام به دو استاد توحیدی پرانرژی و انگیزهبخش و دوستای متعهد و عباسمنشی سایت
سه روزه که میخوام کامنت بنویسم ولی جور نمیشه اما الان متوجه شدم که اینم خواست خدا بوده که کامنت من مصادف بشه با توضیحات مریم بانو در مورد توجه به زیباییها و ارسال فرکانس درخواستمون به جهان هستی و بازگذاشتن دست هدایت الهی و توجه و دریافت آن هدایت
پیرو تعهدم به خودم برای دیدن هرروزه فایلهای سفر به دور آمریکا و ارسال فرکانس به جهان هستی برای دیدن زیباییهای مشابه بصورت واقعی توسط خودم؛ دو ماهی بود که از ته دل درخواست داشتم که به مسافرت برم و از همون ابتدا که از خودم پرسیدم کجا دوست دارم برم؟ دلم گفت جلفا
ما به همراه خانواده سال 97 یه سفر یه روز و نیم به اونجا داشتیم و آرامش جاری در هوای جلفا از همون سال در وجود من رخنه کرده بود و واقعا دوست داشتم یه بار دیگه هوای اونجا رو استشمام کنم و به کوههای اطراف خیره بشم و بالاخره این خواسته محقق شد و من تعطیلات خرداد رو در جلفا سپری کردم. خدایا هزاران بار سپاسگزارم
تجربه سفر بینظیری بود چون الان من یه سعیده دیگه هستم با تفکرات توحیدی بهتر، ریزبینتر به زیباییها و آماده دریافت هدایتهای الهی برای اینکه چطوری از این بهتر از لحظاتم لذت ببرم. این سفر به عمق وجودم چسبید؛ چون همهاش هدایت و الطاف الهی بود اون هم بخاطر اینکه کامل حواسم بود با تمام وجودم به آموزشهای استاد در این سفر عمل کنم. از ساعت 5 صبح که برای شروع سفر آماده شدم با سپاسگزاری و ذکر بلند زیباییها آغاز کردم تا ساعت 9 شب پنجمین و آخرین روز سفر.
حدود یک ماهی است که چند اتفاق بسیار ناگوار در خانواده ما افتاده و من با تمام قوا تلاش کردم با وجود تمام این ناخواستهها حالم رو خوب نگه دارم و پاداشش این سفر بود. با وجود اینکه غم بزرگی در دل من و همه اعضاء خانوادهام وجود داره که منتظر حکم دادگاه برای اتفاق ناخواستهای که برای برادرم افتاده هستیم، شب قبل از سفر به خودم گفتم: “سعیده جان تو دیگه یه دختر توحیدی جدید شدی و حالا وقت عمل به هرآنچه تا حال یاد گرفتی هست. من این قضیه رو میسپرم به دستان پرتوان خدا و تصور میکنم که این قضیه به خیر و خوشی حل شده اونموقع چه حس و حالی خواهم داشت؟؟ با همان حس خوبی که حل شدن این مسئله در وجود من ایجاد خواهد کرد به این سفر میرم و از طبیعت بینظیر خدا لذت میبرم چون به قول استاد طبق قانون بدون تغییر الهی احساس خوب مساوی است با اتفاق خوب.”
اینچنین بود که در این سفر خدا یکی از دستان خودش رو بعنوان یکی از ساکنین جلفا فرستاد و یه روز تمام ما رو برد آبشار و بعدش با خواسته خودش و به عنوان اشانتیون روستاهای بکر اطراف جلفا که شاید هیچ مسافر غریبهای اونجاها رو بلد نباشه و نتونه بره ما رو برد. ما رفتیم بالاترین نقطه جلفا که تمام منطقه حتی روستاهای نخجوان که در طرف مقابل رود ارس بود و چشمانداز بینظیری داشت دیدیم. از آب چشمه طبیعی که از کوه جاری بود خوردیم و همون موقع یاد استاد افتادم که در خیلی از سفرهاشون از آبهای طبیعی میخورن و میگن وااای چقدر شیرینه، چقدر خنکه و واقعاً آب چشمه بالای کوه همانطور بود؛ به محض اینکه یه مشت ازش خوردم ناخودآگاه گفتم وااای چه آب شیرین و خنکی….
الان دو روز از برگشت ما میگذره و من مدام با یادآوری تمام زیباییهایی که در جلفا و رود خروشان ارس و جادههای بسیار زیبای تهران – تبریز و تبریز-جلفا دیدم که دشتها پر از شقایق و گلهای وحشی، دشتها پر از چمنزار، رنگ آبی آسمان هم متفاوت بود، ابرها زیبا، اصلا هوا اونجا سبکتربود، حالم رو خوب نگه میدارم. خدایا با هر نفسم ازت سپاسگزارم.