سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 179

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار فرزاد عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

بنام خدای مهربان

استاد باور کنید وقتی داشتم این فایلو نگاه میکردم هم صبحونه میخوردم هم غرق در این زیباییها بودم بخدا راه دهانم و پیدا نمیکردم لقمه رو بذارم تو دهنم انقد که از این دنیا جدا شده بودم و محو این قسمت شدم .آخه من چه کلمه‌ی پیدا کنم که حسمو بگم بگم ذوق مرگ شدم بگم دیوانه شدم بخدا هیچ ی پیدا نمیکنم بگم مگه داریم این همه زیبایی بهشت واقعی که میگن اینه .

بنازم اون هدایت الهی رو که کسی که از خدا هدایت خواست هدایت میشه به زیبایی ها .شما که اصلا یه مسیر دیگه رو رفته بودین و بعدش با یه دوستی آشنا شدین که اینجا رو بهتون معرفی کرد و اینجا تو بهشت قرار بود یه باور قوی در همه ما شکل بگیره که آقا تو نامحدودی …یه پسر 8 ساله تونسته این کار به این بزرگی رو انجام بده چرا ما نتونیم از کارهای خیلی کوچکتر از اون بر بیاییم …استاد تو رو خدا دیدید همزمانی که باید اونجا میبودید تا بقول خودتون باورهاتون جابجا میشد اینه هدایت خداوند که شما اونجا باشید و ما هم بتونیم از دوربین شما شاهد این رکورد زنی این پسر شجاع باشیم که داره کار به این بزرگی رو انجام میده

ما ترکا یه ضرب المثل داریم میگیم چشم نامرد میشه ولی دست مرد…صخره که نگاه می‌کنیم ترس و باورهای محدود میگه سخته ولی کافیه شروع کنی و دست با عمل بزنی راه‌ها برات نشون داده میشه این صخره هم مثل زندگی همه ماست خیلیامون پایین صخره ایستادیم فقط نگاه می‌کنیم ولی وقتی دست به کار بشیم خیلی خیلی زیباییها منتظر ماست اون بالا

استاد جان واقعا ازتون سپاسگزارم و عاشق همتون هستم بی صبرانه منتظر کامنتهای فوق العاده بچه ها هستم

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    585MB
    36 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

230 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «شیرین امامی احتشامی» در این صفحه: 1
  1. -
    شیرین امامی احتشامی گفته:
    مدت عضویت: 2223 روز

    به نام خداوند بخشنده ُ مهربان

    سلام ؛

    به به به …. اول بسم الله با یه آهنگ زیبا و مثبت و جاده ای بی انتها و اون درختان راست قامت سربه فلک کشیده که هم سبز بودن و هم پاییزی چقدر وجود نازنینمو سرشار از لطافت و حس خوب و وجد کرد .

    استاد جان تمام این صحنه های رویایی رو ، اون طبیعت چشم نواز و اون پیچهای خوشگل جاده و اشعه های درخشان خورشید عالم تاب لا به لای درختان روحمو نوازش میکرد و فقط لبخند به لب داشتم . انگار قلبم باز شده بود به روی خدا ، به روی نعمت ها و ثروت ها ، به روی هر چی خوبی در این عالمه……

    انگار یه چیز گرم تو تمام وجودم شروع به حرکت کرده بود و تو رگهام می خزید . گرم و شاد و آرامش بخش.

    مریم جانم ممنونم برای این فیلمات که مارو با خودش به اوج حس خوب و تولد خواسته های بیشتر میبره و جرات و جسارت و باور بیشتری بهمون میده تا ببینیم و بخواهیم و بسازیم . الهی صدهزار مرتبه شکرت …‌.

    وقتی داخل حمام عمومی اون نشنال پارک پهناور رو دیدم به خدااااا کیف کردم از اون همه تمیزی و نظم و گرمایی که ازش گفتی و منم حسش کردم

    خدایا این مردم چقدر برای راحتی و سفر و عشق و حال خودشون ارزش قائلن !!!!!

    وقتی اراده بر سفر و تفریح و در نوردیدن این سرزمین جادویی میکنی انگار غصه هیچی و نداری و به قول استاد جان وقتی چرکولک میشی از عرق و بوی دود و خاک و هرچیزی جای هیچ ناراحتی نیست چون خدایی با تو هست که بهش اعتماد کردی و اون وسایل رفاهتو فراهم میکنه حتی اگه نزدیکت هییییچ نمایندگی باشگاهی که توش ثبت نام کردی و ازش قراره بهره ببری هم وجود نداشته باشه یعنی حتی تو خودتو به اونم محدود نمیکنی و میدونی باید به هدایت الله اعتماد کنی . و میرسی به یک جای پاکیزه برای اسحتمام بدن ارزشمندت که حالا نیاز به شستشو داره . و چی بهتر از یه حمام خلوت و تمیز و گرررررم…….

    تازه اگه شامپو نداری یا یادت رفته باشه بیاری برات خیلی شیک و مجلسی توی قفسه دیوار حمام برات شامپو گذاشتن که یه وقت در نمونی ….خدایااااا شکرت …..

    اون دیواره صخره (( ال کاپیتان )) عجب چیز مخوفی بود . یاد خودم افتادم که وقتی از کوههای درکه بالا میرفتیم و به جاهای صعب العبور می رسیدیم وحشت همه وجودمو میگرفت ولی عزمم راسخ بود برای اومدن و تجربه کردنش و به سلامتم عبور میکردیم و من به خودم می‌بالیدم که اینقدر شهامت به خرج دادم ولی وقتی این نوع صخره ها رو دیدم به تمام تجربیات کوه نوردیم خندیدم انگار برام شوخی به نظر رسید . وقتی اون دختر خانم رو دیدم که به همراه دو پسر دیگه خیلی با اعتماد به نفس و دلیرانه تازه با یه شلوارک و حتی با عینک روی صورتش ( نه با زانو بند و کلاه و دستکش مخصوص و ….‌) می رفت که یه همچین صخره ای رو فتح کنه که تو دنیا معروفه تازه فهمیدم که اوووووه اووووه….

    چقددددر میتونم شجاعتر باشم ….‌

    چقددددر میتونم جنگنده تر باشم …..

    چقدددر میتونم کمتر به زن بودنم و ضعف جسمانیم در مقایسه با مردها تمرکز کنم و باورهام رو بهبود بدم و خودمو ارتقا بدم . ( البته تا همین جاشم بسیااار از خودم و شجاعتهایی که به خرج دادم ممنونم ولی میشه خییییلی از مرزهای فعلیم جلوتر برم ) …..

    یادم اومد چه کارهایی میتونستم بکنم و نکردم .

    چه جاهایی میتونستم برم و نرفتم .

    چه قدمهایی میتونستم بردارمو بر نداشتم .

    و همه اینها به خاطر نرفتن به دل ترسهام بود .

    اصلا تجربیات امریکایی ها حداقل با ایرانی ها زمین تا آسمون فرق داره ،

    هر سری بیشتر و بهتر متوجه تفاوتهای فکری و عملی ما و اونا میشم و به الطبع تفاوت در نتیجه کارهامون و کشورمون ….

    چقدر دل و جرات این صخره نوردهارو تحسین کردم واقعاااا دمشون گرم …..

    استادجان وقتی گفتید بین اونا یه پسر بچه 8 ساله به همراه پدرش رفته که صخره رو فتح کنه اونم نه یک روزه که پنج روزه به خداااااا کپ کردم !!!!!!!!!!!

    واااای خدااای من فقط 8 سال ؟؟؟؟ همونجا رو استاپ کردم و با خودم گفتم : شیرییییین…… پس تو چه کارایی میتونی بکنی ؟؟؟؟؟ چه حرکتایی میتونی بزنی؟؟؟؟؟؟ چه تصمیمات شجاعانه ای میتونی تو زندگیت بگیری که تا حالا حتی جرات فکککککر کردن بهشونم نداشتی؟،،؟؟

    وای وای وای …. استاد دیواااانه شدم …

    و اون پدر چه دلی داشته ؟؟؟ من که هرچی به کودکیم فکر میکنم .نکن ، نرو ، نزن ، نریز، نگو ….. و تزریق هزاااران ترس تو وجودم بوده رو به خاطر میارم

    ولی اینجور بچه هارو تربیت کردن چقدر وجود بزرگی میخواد .آفرین آفرررررییییین…..

    وقتی رفتید بالای صخره و مریم جون از پایین به بالای صخره رو فیلم گرفت قلبم ریخت . منی که از تو فیلم داشتم میدیدم ترسیدم و این باعث شد بیشتر و بیشتر صخره نوردارو تحسین کنم با همه وجوووودم ….‌ و بیشتر به اراده پولادینشون پی بردم .

    و چیز جالب دیگه ایی که نظر منو جلب کرد روی اون صخره های خوابیده با پترنها و شیارهای بی نظیر درختانی بودن که روشون سبز شده بودن و برا خودشون زندگی میکردن .

    همش با خودم میگفتم خدایااااا اینا ریشه های نرم و نازکشون رو چطوری تو این صخره ایی که مثل بتن آرمه میمونه فرو میبرن و خودشون رو محکم و سر بلند نگه میدارن ؟؟؟!!!

    خدایا عظمتتو شکررررر…‌

    خدایا هدایتتو شکررررر…‌‌

    خدایا این جهان عجیب و پند آموزتو شکرررر….‌

    کلام مریم جانو دوس داشتم جایی که در مورد صخره نوردی گفت هنوز برای من زوده و باز هم قانون تکامل برای من یادآوری و محکمتر شد .

    و این که هر کاری ، هر قدمی ، هر اقدامی نقطه صفر شروع داره ، شیرین جان یادت نره !!!!!

    یادمه یکی دوبار دور آتیش بودن رو تجربه کردم و اونقدر بوی بد دود گرفتم وبدم میومد که وقتی بازم این تجربه تکرار شد دیگه اونقدر دور وامیستادم یا اصلا نمی رفتم که مبادا بوی دود بگیرم با اینکه حمام کاملا در دسترسم بود. ولی خدارو شکر که بیشتر دارم یاد میگیرم که لذت لحظه مو ببرم . بوی دود چیه ؟؟؟ اون بو ام برطرف میشه . نترسم از تجربه ها . دیگه خودمو محدود نمیکنم.

    به خدا هر جاااای این کشور و که میبینی انگار خدا براش سنگ تموم گذاشته و البته مردمانی که با عشق و شجاعت میرن به استقبال و تجربه این زیباییها واین فرصت ها…..

    با وجود این که روی تابلو هشدار مرگ هست ولی باز هم هستند آدمهای شیر دلی که آماده تجربه کردن و بزرگتر شدن و غلبه بر ترسهاشون هستند و حرکت میکنن به طرفشون .

    چقدر این سفرها برای من درس داره . چقدر بی انتها بودنم به عنوان یه انسان بیشتر برام یاد آوری میشه و جلوم تجسم پیدا میکنه و چقدر خواسته هام بزرگتر میشه ……

    استادم باهمه وجودم از شما و مریم نازنین سپاسگذارم

    و باز هم در آخر فایل آهنگ زیبای جاده که همش حس میکردم استاد داره برای همه ماها اینو میخونه و

    مارو دعوت میکنه به توحید بیشتر …‌

    و ندای عاشقانه خداوند در نت های این آهنگ هست که میگه : ایمان بیار و حرکت کن ….

    که زیباییها بیشتر از اون چیزیه که فکرشو میکنی …‌

    شادیها لذت بخشتر از اون چیزیه که فکرشو میکنی…..

    ثروت معنوی تر از اون چیزیه فکرشو میکنی…..

    پس بلند شو و حرکت کن،

    برای خودت و خواسته هات کاری بکن ،

    اگه خدا اون خدایی هس که صخره ها رو آفریده خودشم دستتو میگیره و هر لحظه هدایتت میکنه که پاتو کجا بزاری …..

    خودش شهامتشو میده اگه تو بلند شی ….

    خودش برات ابزار میشه برای ساختن اگه تو بخوای ….

    استادم تو آهنگ آخر دستم روی قلبم بود و اشکم سرازیر و البته لبم خندون که چنین خدای بزرگی دارم و چنین دستی از دستانش رو برام فرستاده …..

    که بهم بگه تو چی میخوای ؟؟؟؟

    (( فقط)) به من بگو ….

    (( فقط )) از من بخواه ….

    (( فقط )) منو اجابت کننده مقتدر بدون ….

    من همه جا هستم ….من دوست دارم …. من فراموشت نمیکنم …. من باهات قهر نمیکنم ….

    پس بیا …..

    بماند به یادگار

    شیرین ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: