سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 180

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار سِودا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی

سلام به استاد و مریم عزیزم و دوستان عزیزم

بررسی دیدگاههای منتخب از فایل 168 مستند سفر به دور آمریکا تشکر و قدردانی میکنم از اینهمه نظرات زیبا و پر محتوای دوستان در این قسمت که به نکات مثبت فوق‌العاده عالی اشاره کردند و توضیحات تکمیلی استاد در مورد این نظرات زیبا که آگاهی های بیشتر رو در اختیار ما میزارید

موضوع مهمی که آرزو جان در مورد سن گفتند استاد واقعا این باور اشتباه که سن که رسید به پنجاه فشار میاد به چند جا ابتدا به شکل یه حرف خنده دار گفته میشه ولی در پس این خنده یه باور عمیقی هست که بر اثر تکرار تو ذهن ایجاد میشه و طبق این باوری که ایجاد شده با افرادی مواجه میشی که تو سن کمتر از پنجاه سال بسیار دل مرده افسرده ،غمگین و بیمار و حتی از کار افتاده هستند ولی دیدن این مستندها واقعا باورهای من رو تغییر داد اینهمه انرژی مثبت و قدرت بدنی و شادابی و فعالیت فیزیکی و توحیدی بودن مستقل زندگی کردن تو سنهای بسیار بالا منو به این الگو رسونده که این یه بازی ذهنی هست اونها واقعا ابتدا در ذهن خودشون ،خودشون رو توانمند میبینند و با توکل به خدا حرکت میکند بدون هیچ وابستگی تو سن بالا بارها تو این مستندها دیدیم که چقدر عالی تو هر محفل شاد و با هر قشر جوانی همراه هستند تو هر طبیعت و زیبایی و جشن و شادی با لباسهای رنگی و شاد با قدرت و با نشاط حضور دارند و لذت میبرند روحیه عالی دارند تو سن بالا حتی افراد بازنشسته رو دیدیم که داوطلبانه میان تو طبیعت و به طبیعت رسیدگی میکنند اطلاعات مهم و زیبای اون فضا رو در اختیار مردم می زارن و زندگی رو تا آخرین روز زندگیشون زندگی میکنند و این الگو چقدر زیبا به من این باور رو داد که با روحیه عالی با توانمندی توحیدی و با احساس خوب بدون وابسته شدن به کسی تو سن بالا هم روی پام خودم بایستم البته با این دوره سلامتی اصلا آدم پیر نمیشه همیشه سالم و پرانرژی و خوش اندام و زیبا می مونه خداروشکر که در این مسیر همین اتفاق افتاده و من خیلی جوانتر و زیباتر خوش اندام تر پرانرژی ترم خداروشکر

موضوع بعدی نداشتن اینترنت تو اون فضا زیبایی بود که شما کمپ کردید البته توضیح دادید که اینترنت استارلینک همراهتون بود اما اگاهانه تصمیم گرفتید که بدون اینترنت بدون هیچ محدودیتی خودتون رو با فعالیتهای دیگه ای سرگرم کنید و لذت ببرید و این پیاده روی هایی که اول صبح و حتی آخر شب داشتید فعالیتهایی متفاوت و عالی بود که لذت زیادی رو برای شما داشت تجربه های عالی داشتید داشتن اینترنت و استفاده از موهبتهای عالی خوبه ولی در صورت نبود اینترنت هم میشه فعالیتهای عالی رو ایجاد کرد و خودت رو محدود و یا ناراحت نکنی بلکه با برنامه ای زیبا از لحظات زندگی لذت برد به خصوص در فضایی رویایی مثل اینجایی که شما بودید و نهایت لذت رو بردید باید رها بود و از زندگی لذت برد

موضوع بعدی قدرت کانون توجه هست که استاد جان توضیح دادید که چطور اگاهانه سعی میکنید به زیباییها توجه کنید و حتی اگر جایی یه نکته منفی گفته میشه شما بهش توجه نمی کنید اگر تو یه برنامه آموزشی و یا اطلاعات دادن باشه شما اگاهانه اون قسمت رو رد میکنید و فقط به زیباییها توجه میکنید راجع به نکات منفی نه صحبت میکنید نه فکر میکنید نه تو ذهنمون میگردونید و از خودتون شخصیتی جویای زیباییها و قشنگیها ساختید و طبق قانون بدون تغییر خداوند لاجرم به زیباییهای بیشتر و بیشتر هم لاجرم هدایت می شید و تو این همه مستندی که آماده کردید حتی یک هزارم درصد هم اتفاق ناجالب نیافتاده و اگر هم بوده شما اعراض کردید و در موردش اصلا حرف نزدید این انتخاب اگاهانه و تصمیم درستی که گرفتید فقط به زیباییها توجه کنید اینهمه زیبایی و قشنگی رو برای شما آورده و این تصمیم اگاهانه من هم بوده که فقط با توجه کردن به این مستندها به این سایت و نوشتن در موردش در مدار زیباییها و اتفاقات فوق‌العاده عالی باشم و واقعا الان بیشتر و بیشتر زیباییها رو میبینم و اتفاقات خوب روابط بهتر و رشد بیشتر و آرامش و سلامتی بیشتر رو داشتم و این روند همچنان ادامه داره خداروشکر

نکته بعدی تجسم کردن خواسته ها هست این کیفیت عالی در تجسم با حواس پنجگانه خودت در فضایی رویایی مثل این بهشت خودت رو تجسم کنی با حس بویایی بوی عطر درختان رو حس کنی با حس لامسه طراوت و خنکی هوا رو حس کنی با حس شنوایی صدای اب رودخونه و آواز پرنده ها رو و صدای خش خش برگها رو زیر پاهات بشنوی با چشم زیبایی ها رو رنگ برگ درختهای پاییزی رو ببینی کمک گرفتن از این حواس پنجگانه در تجسم احساس خوب بیشتر رو ایجاد میکنه و این فرکانس تو رو به این تجسم هدایت میکنه مثل شما استاد جان که اینکار رو تو ایران انجام دادید و عاشق جنگل و فضای سبز بودید و الان خونتون وسط یه جنگل بز رگ و سرسبز و خونه ای چوبی که روی یه دریاچه زلال هست زندگی میکنید استاد شما اونموقه با دیدن عکس اینهمه تجسم عالی داشتید واقعا ما با دیدن این مستندها کار راحتری برای تجسم همه خواسته هامون داریم و میتونیم تجسم قویتری داشته باشیم حتما با این فرکانس های زیبا مثل شما استاد جان هدایت میشیم به زیباترین جاهای دنیا همون طور که دوستان بارها گفتند چقدر به جاهای زیبا مثل همینجاهایی که شما رفتید هدایت شدند

نکته مهم بعدی سپاسگزاری عمیق قلبی هست که همون صلاه توجه به نعمت هایی هست که بینهایت و ابدی هست و درک این موضوع که ما در جهانی زندگی میکنیم که به افکار ما پاسخ میده نه فقط حرفهایی که لق لقه زبان ما هست ما رو به درک بیشتری میرسونه که شکرگزاری باید با تمام وجود و عمیق و قلبی باشه و این نوع سپاسگزاری بر نعمت های ما می افزاید و ما رو به جایی میرسونه که راضی و خشنود باشیم وگرنه افراد زیادی رو خود من دیدم که صبح تا شب تسبیح به دست هستند و کلمات عربی رو میگند و هیچ درکی از معنیاون ندارند همین معنی ایاک نعبد و آیاک نستعین رو که در نماز میخوندن رو هم نمیدونن به همین دلیل هیچ احساس خوشبختی ندارند حالشون خوب نیست راضی نیستند صلاه درک همون لحظه و دیدن اون زیبایی و زندگی در لحظه رو به همراه داره و این یعنی خوشبختی رسیدن به احساس خوب و شادی از دیدن نعمت های همون لحظه از کوچکترین نعمتی که داری لذت بردن یعنی خوشبختی چیزی که افراد زیادی درکش نمیکنند چون ناسپاس هستند در حالی که شکرگزاری قلبی تو رو به نعمت های بیشتر هدایت میکنه «مرز بین هدایت الهی و گمراه شدن با نجوای شیطان مرز بین شکرگزاری و ناشکری هست شیطان از طریق ناسپاسی میتونه به راحتی انسان رو گمراه کنه » شکرگزاری قلبی جادو میکنه و انسان رو غرق نعمت میکنه نعمت فقط پول نیست سلامتیه،دوستان عالیه ، آرامش و خواب ارومه ،آزادیه «نکته کلیدی اینه که هربار که با دیدن نعمتها و زیباییها به شکرگزاری عمیق قلبی می رسیم باید به خودمون بارها یادآوری کنیم که این شکرگزاری عمیق قلبی منو داره به نعمتها و زیباییهای بیشتر میرسونه من هدایت میشم به زندگی راحتر و رویایی تر زیباتر و چرخ زندگیم رونتر میشه »

سپاسگزاری هدایت خداوند رو آشکار میکنه اکثر افراد ناسپاس هستند به همین دلیل درگیر مشکلات مالی ،بیماری ،خانوادگی هستند احساس خوب سپاسگزاری اولین تاثیرش رو روی جسم میزاره کارکرد درست سیستم گوارشی معده و کلیه و قلب همه اعضا بدن سالم و عالی کار میکنند و ناشکری هم اولین نشانه اش تو سیستم بدن اختلال ایجاد میکنه معده درد ،سردرد ،و گرفتگی عضلات و این روند نامناسب مشکلات بیشتر رو میاره استاد جان سپاسگزاری تیم مراکش بعد از باخت هم که گفتید دسته جمعی سجده شکر به جا آوردند که تا این مرحله رو رفتند و موفق بودند چقدر مثال زیبایی از شکرگزاری در هرلحظه و دیدن نعمتها بود

نکته بعدی این حد از اعتماد و اطمینان بخشی به مردم و دادن احساس ارزشمندی و لیاقت هست که وقتی سیستم پرداخت پول در استیت پارکها و نشنال پارکها به صورت سلف رجیستر هست هم از نظر روانشناسی خیلی تاثیر گزار هست که تو تلاش میکنی با حساسیت بیشتر تو این استیت پارکها و فروشگاه های بزرگ که این سیستم هست تو درستکار باشی و با دقت بیشتری با محاسبه دقیق قیمتها رو پرداخت کنی البته هدایت شدن به این جور فضاها که انقدر سیستم بر پایه اعتماد متقابل پایه گذاری شده نتیجه بودن در مسیر درست کارکردن روی خودت هست این یه مسیره که وقتی تو آدم قویتر ،اگاهتر ،رشد یافته تر ،درستکارتر ،باایمانتر و صادقتری میشی بهش. قدم به قدم هدایت میشی این که تو به محیط کاری هدایت میشی که نیاز نیست بیان بالای سرت و هر لحظه به توکارت رو بگند و تو با مسولیت پذیری با درستکاری کار رو انجام بدی و ساعت کاری رو درست خودت محاسبه کنی وقتی تو یه چنین سیستمی و با یه چنین کارفرمایی که به تو اعتماد داره کار میکنی یه علامت و نشونه هست که تو مسیر درستی هستی و استاد جان این سایت الهی داره با این عظمت و ارزشی که خلق میکنه با دو تا کارمند درستکار و صادق و مسئولیت پذیر کار میکنه که در ایران هستند و شما گفتید که چطور کارهای مالی شما رو در ایران دوستان شما یا خانواده با اعتماد کامل شما انجام میدند و ریال به ریال پول شما رو درست محاسبه میکنند و همه اینها به خاطر بودن شما در مسیر درست کارکردن روی خودتونه و نکته مهم اصل و اساس و اولویت شما در داشتن صداقت هست که همیشه صادق بودید و با افراد صادق و درستکار و هم فرکانس کارکردید و همه اینها نعمتها بزرگی هست که شما لایق شدید و دارید امروز باز هم به خودم این نکته رو یادآوری کردم که اگر میخوام. به جای درست و آدمهای درست هم مدار باشم و کار کنم باید سعی کنم مثل شما استاد جان صادق باشم و اولویتم صداقت باشه

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    305MB
    47 دقیقه
  • فایل صوتی سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 180
    45MB
    47 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

378 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده شهریاری» در این صفحه: 7
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    «تغییر نام دیگر خداوند است»

    سلام برووووی ماه همتون ،من هنوز نتونستم فایل رو ببینم ولی دلم می‌خوام از تجربه ی خودم که داغ داغ بگم که بعداً نجوای شیطان نوشتن من رو مهار نکنه

    به امید الله مهربان

    من قبلاً خیلی از رانندگی میترسیدم و با بهونه ی های مختلف ،اشغال های این ترس رو میریختم زیرمبل و با عناوین مختلف که مثلاً من اصلا به رانندگی علاقه ندارم ،یا همسرم نمیزاره من دست فرمونم خوب بشه ،من محل کارم نزدیکه احتیاج به رانندگی ندارم و…

    خودم رو قانع میکردم ….

    با اینکه محل زندگی پدر و مادرم و شهر محل زندگی من دوتا استان مختلف بود و من رنج رفت و آمد با ماشین های شهری رو به جون می‌خریدم تا اشغال های زیر مبل رو پاک نکنم …

    البته چند سال پیش بخاطر کلاس زبان مجبور شده بودم ی مسافتی رو رانندگی کنم اما با گذشت زمان دیگه همون قدر هم برام غیرممکن شده بود !

    خلاصهههه جونم براتون بگه که ،به قولِ معروف زهراجان ولایتی در راستای قراره یک اتفاقات عالی بیفته

    چند وقتی که دوقلوهای من تو شهر پدر و مادرم و درکنار اونا مدرسه میرن و من ماهی دوبار مرخصی ی هفته ای میگیرم میام پیششون و برمی‌گردم …و دیگه بهم فرص وارد بود برای شروع رانندگی …

    البته اینم بگم این مدت بسیار با رفت و آمد تاکسی های خطی اوکی شده بودم،و به قول مریم عزیزدل اِنی وِی چون تو مدار خوبی بودم ،بهترین راننده وبهترین همسفر ها رو تجربه میکردم …

    آااااامااااا،این تغییر باید اتفاق میفتاد!

    و من تصمیم گرفتم بالاخره خودم سوار ماشین بشم و راه بیفتم از فریدونکنار برم گرگان :))))

    اقداماتی که قبلش تمهیدیتم (شکلک خنده )

    ١)ی جلسه آموزش برای مرور دانسته ها

    (جلسه ١عزت نفس : اشکالی نداره اگر تو یک مسئله ای ضعیفی،با تمرین میتونی خیلی خیلی بهتر بشی،همه مثل هم نیستن ،هرکسی تو یک زمینه ای قوی و تو یک زمینه ضعیفه)

    ٢)حرکت در صبح زود برای اینکه به ترافیک شدید نخورم علی الخصوص ترافیک ساری(@،@)

    ٣)باز هم استفاده از جلسه ١عزت نفس(بجای اینکه به مشکلات توی راه فکر کنم بگم توکل بر الله مهربان ،کار رو شروع میکنم ،هرمشکلی بود به لطف خدا حلش میکنم ،راه حل مسئله تو خود مسئله هست.

    4)انرژی و شور و اشتیاق برخواسته از تموم تضاد هایی که قبلا داشتم برای رانندگی نکردن و یک اهرم بسیار قوی شده بود برای نجواهای ذهن …

    من امروز ساعت 4صبح بیدار شدم ،شیطان گفت بخواب خیلی خوابت میاد ،خدا گفت فکر کن شبکاری تایم استراحتت تموم شده،باید بیدار شی، باید در کاره !

    خداروشکر پاشدم رفتم سر پنجره ،تاریکی مطلق بود،شیطان گفت اگر تو مسیر این وقت شب کسی اذیتت کنه چی؟گفتم اِنی وِی من تو مدار خوبی هستم،ادم های اذیت کن به من دسترسی ندارن…

    نم نم بارون میزد ،شیطان گفت،بار اولته داری میری،بارون داره میاد،نمیتونی ،میری تا یکم جلوتر دست از پا درازتر برمی‌گردی نرو

    خدا گفت نگران نباش من هستم …

    منطق ذهنم. گفت هواشناسی شهر های تو مسیر رو چک کن،چک کردم همش بارون بود …

    باز دو دل شدم ،نکنه تکاملم رو طی نکرده باشم ؟نکنه دارم کله شقی میکنم؟

    بزار از خدا هدایت بخوام،خدا حرف آخر رو بزنه ،اگر گفت برو دیگه میرم

    شیطان گفت تو کی هستی که خدا باهات حرف بزنه ؟اونم سر این مسائل؟ بهش گفتم نشون به اون نشونی ها که هروقت صداش کردم جواب داد …

    نشستم پای قرآن وبازش کردم …

    الله اکبر …

    اولین جمله ی ترجمه :خداوند به او فرمود آری ….

    ازین واضح تر دیگه امکان نداشت خدا حرف بزنه …

    دیگه تعلل جایز نبود ،قهوه م رو خوردم و زددم به دل جاده …

    نگم براتون چه کیییفی داد …

    نم نم بارون …صدای آهنگ شاد …منی که رفتم تو دل ترسام ….

    مدام با خودم تکرار میکردم :خدایا مارو در زمان مناسب در مکان مناسب قرار بده ،خدایا من رو آسون کن برای آسونی ها …خدایا کلاج وترمز دست تو…تو رانندگی کن ….

    ساعت 4:5٠دقیقه حرکت کردم ،٧:5٠ رسیدم دم در خونه مامان بابام چقدرررر قیافه مادرم دیدنی بودددد،اصلا باورش نمیشد من خودم اومدم ،خیلی خوشحال شد خیلی …

    و من یک پله ی خیلی خیلی بزرگ رفتم بالاتر …

    یاد حرفای استاد میفتم که می‌گفت حرکت کنید ،مسیر ترسناک هست!اما سخت نه …

    ایمانی که عمل می‌آورد حرف مفت است ..

    حرکت حرکت حرکت ….تغییر تغییر تغییر

    استاد عاشقتم ،مرررسی که هستی مررررسی

    یک روز دیگه ،تو این سایت یک ساله میشم و از هییییچ نظر هییییییچ ربطی به سعیده یک سال پیش نداااارم

    و همه‌ی اینارو مدیون دستان خداوندم ،خدا بهتون سلامتی و عمر با عزت بده ،یقینا که در بهشت جاودانید(قلب فراوان)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  2. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    به نام خداوند بخشنده ی مهربان

    (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ ۚ وَمَنْ یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ ۚ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَکَىٰ مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یُزَکِّی مَنْ یَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ)

    سلام به براااادر عزیییزم،امید دارم در زمان مناسب و در مکان مناسب این پیام رو بخونی

    میدونی انقدر این دعا رو تکرار کردم چقدر این اتفاق برای خودم دقیق میفته؟

    انقدر دقیق که چشام از حدقه میزنه بیرون ،مثل همین الان!من تماس تلفنی رو قطع کردم،تو حالتی بودم که با تموم وجودم میخواستم از نجوای ذهن فرار کنم

    Right away !

    ی نقطه ی آبی دیدم رو کله م و سریع بازش کردم و خونده نخونده پخخخ زدم زیر گریه ! انقدر همه چیز سرجاش بود!

    البته که الان دارم با لبخند سرشار از آرامش برات مینویسم ،ولی پسر دمت گرم،مرسی که هستی ،مرسی که دست به گوشی میشی ،مرسی که وقت میزاری مینویسی،مرررسی که این همه لطف داری و واقعا مرسی که انقدر انرژیت وصل به انرژی منبعه و خدای درونت فعاله …

    وقتی خوندن پیامت تموم شد رفتم صورتم رو شستم ،وضو گرفتم ،قران رو برداشتم گفتم خدایا باهام حرف بزن و اگر لازمه چیزی به حمید بگم بهم بگو …

    اون آیه اول خیلی به دل خودم نشست و دقیقا توصیف استاد روی کامنت آقا جمال بود که اگر ناسپاس باشیم میریم تو تیم شیطان و اون هدایتمون می‌کنه ….

    همین من،که نجوای شیطان چند روزه میخواد مسیر من رو کج کنه ،چقدررر خدا کمکم کرد تو مسیر خودش بمونم …تیر آخر امشب با کامنت شما زد …واقعا که اگر فضل خدا نبود …معلوم نبود چه وضعی داشتم …مثل تموم سال های قبل این یک سال …

    و اما یک آیه همون صفحه بسیار به جانم نشست و اون انرژی درونم گفت این برای شماست …برات مینویسم …

    «وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ ۚ أُولَٰئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ ۖ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ»

    من ترو تو این فرکانس میبینم حمید جان …

    شاید الان نمود بیرونیش خیلی زود نشون نداده …اما خدا گفته به صابرین بشارت بده …

    استاد تو ی فایلی میگه وقتی دستمون رو می‌بریم زود درد میگیره و میفهمیم چه اتفاقی افتاده چون ی کار عملی انجام شده ،اما وقتی فرکانس می‌فرستیم چون با چشم دیده نمیشه و یک فاصله زمانی داره ،ما راحت گول میخوریم و میگیم این که کاری انجام نمیده …

    اما کارها داره ی جایی انجام میشه …این مائیم که باید با روی خودمون کار کردن به سمت اون مدار بریم و بعد به صورت طبیعی اونا تو زندگیمون هست

    اینارو بیشتر دارم به خودم میگم ،باور کن

    انقدر که همه چیز زود برات عادی میشه و فکر می‌کنی اتفاق خاصی نیفتاده اما به عقب برمیگردی ی سوووت بلبلی میزنی و میگی اووووه تو چه در و دیواری بودم من …

    نمونه همین چند روزه که اومدم خونه ی مادرم ،قبلا که میومدم گرگان اصلا مامان اینا منو نمیدیدن،همش با دوستای تو درو دیوارم، بیرون بودم،خدا قبول کنه دور دور بودم،کافه بودم،یا باهاشون میرفتم سفر و ….

    الان ٣روز اینجام ،٣بار رفتم بیرون کلا از خونه ،اونم واسه اینکه یک هوایی بخوره تو سرم و پیاده روی کنم و به صدای استاد گوش بدم ،بقیه ش هم مشغول تمیز کاری و کمک به مامان و بازم گوش کردن به فایل ها با هندزفری … در حالیکه تو شرایط بسیار خوشحال تر،راضی تر،ارام تر،و در کل بسیار بهم خوش میگذره …

    همین چقدر تغییره؟این شیطان پدرسوخته همش میخواد همه چیرو عادی کنه مارو ببره تو تیم خودش ولیییی کووور خونده ،ما فقط بنده ی اون خدایی هستیم که خدای ابراهیمه :)خدای محمده :)خدای سلیمانه:)خدای سیدحسین عباسمنشه :)

    درمورد عکس پروفایل گفتی،ظاهرش شاید اینه ولی اصلش برمیگرده به اخلاق من که به شدت تنوع طلبم

    مثلا شما اگر دوست صمیمی من باشی و درسال چند بار بیای خونه م،به ندرت خونه رو مثل دفعه ی قبل میبینی

    شده حتی یک تابلو رو جابجا کنم ،باید ی تغییری تو محیط اطرافم بدم …

    عکس پروفایل عوض کردن هم داستانش همینه …

    ی بار نشستم با خودم فکر کردم آیا اینکه عکس پروفایلم رو چندبار عوض کردم از کمبود عزت نفس و تایید طلبیه ؟بعد دیدم نه !نکه این سایت رو خونه ی خودم می‌دونم :)

    درودیوار پروفایلم انگار اتاق خودمه دلم میخواد تغییرش بدم :) اینم به مناسبت پاییز،واستون پاییزی زدم :) انشالله vpn یاری کنه بزودی عوض میکنم (کلی شکلک خنده)

    اما برعکست ،تو نوشتن داستان هدایت خیلی کندم ،هنوز ی خط شروع نکردم …خدا کمکم کنه انشالله

    درمورد تجربه تو دل کوه هم باید بگم واقعا دمت گرم من هنوز ازین جرئت ها ندارم …اشغال های این ترس رو گذاشتم زیر مبلِ(هنوز فرصتش پیش نیومده:))) ) انشالله درش میارم

    و….

    حمیددد حمیییید پسر دیدی چی شد؟ من تازه دیدمش (اشک های شوووق فراوان)

    ستاره های کنار کله مون رو دیدی ؟دیدی چقدر قشنگشن؟

    من همیشه دوست داشتم ازینا روی کله م باشه اما نمی‌دونستم چه جوری میاد :))) بالاخره شد:)))))

    تازه ستاره های تو پررنگ تره این یعنی سرعتت از من توی جاده بیشتره :))) یکم نیش ترمز بزن ما برسیم :))) تازه راننده شدیم جاده دستمون نیست :)))

    هورااا خیلی خوشحالم واسه ستااااااره

    کاشکی میتونستم بی نهایت شکلک رقص بزارم :))))))

    همین دیگههههه ،تا تلگراف بعدی دوصد بدرو‌‌وو‌ود

    قلب فراوان از شمال تا جنوب :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    سلام اقای کاظمی عزیز

    از خداوند بزرگ و متعال سپاسگزارم برای اینکه من رو امشب قدم به قدم هدایت کرد تا این کامنت شمارو بخونم

    و از شما بی نهایت سپاسگزارم که از من در کامنتتون یاد کردید،برای اینکه دست خدا شدید برای من ،برای اینکه نشانه ی الله شدید تا یکبار دیگه قدرتش رو بهم نشون بده

    بزودی میام و از لطف خدا و به اجازه ش از روز هایی که بهم گذشت مینویسم

    ولی باور کنید ،کامنت نوشتن توی این سایت لیاقت و سعادت میخواد ،خوش به سعادت دوستان عزیزم که در اکثر اوقات خداوند بهشون اجازه میده تا دست پرقدرتش بشن و کلام الله از دست و نوشته هاشون جاری کنند

    هزاران درود و سلام به دوستان عزیزم ،به حمید حنیف،به محمدحسین بی نظیر،به شما اقای کاظمی مهربان که لطفتون همیشه شامل حال منه …

    سلام خدا ، به همه ی دوستانم که هرشب از طریق ایمیل کامنتاشون رو میخونم و به مسیرم جهت مثبت میدم…

    آقاافلاطون،سارای دوست داشتنی،حامد امیری فوق العاده،رضوان عزیزم،شهرزاد بیک‌مراد زیبا ،اقای بهادری زاده ،زهرا ولایتی عزیز ،فهیمه جان ،اقا اسدالله که مدتی کم فعالیت میکنندو …..همه ی دوستان عزیزم که الان اسمشون توی ذهنم نیست ….

    رسوندن این سلام گرم رو به دوستانم ،به خداوند بزرگ میسپارم،همون که امشب منِ بی رمق رو هدایت کرد به کامنتی که اسم‌من توش بود و یکبار دیگه انرژی رو توی رگ های من جاری کرد …

    خدایا هزاران مرتبه شکرت …

    مارو آنی و کمتر از آنی به خودمون وانگذار ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    اللهه…اللهه ی زیبا ،اللهه ی خوووش ذوق …

    نمیدونی چقدر دوستت دارم چقدر دلنشینی

    چقدر با عشق میخونم کامنتاتو …

    تو نمیدونی چه انرژی لابه لای جمله هات داری …

    نمیدونی چه جوری مثل یک ذره بین نور خدارو متمرکز میکنی روی قلب ما ….

    چقدر خوابت قشنگ و شیرین بود …چقدر دوسش داشتم …

    اللهه من هروقت حالم خیلی خوبه…هروقت میرم توی حالت خلسه …که چند بار این اتفاق برام افتاده …من همتون رو میبینم …استاد …خانم شایسته …بچه های سایت …هرکسی که چهره ش رو دیدم من همرو کنار هم …روی دشت سبز بززرگ میبینم …غرق عشق و‌نور و شادی و خنده … همه دور هم دور یک نور جمعیم …میگیم و میخندیم و میرقصیمو….

    تو باور میکنی نه ؟ تو حسم رو میگیری و درک میکنی

    چقدر این بهشتی که برای خودمون داریم میسازیم جذابه …چقدر دردسترسه…چقدر نزدیک و دست یافتنیه ….

    شبیه یک گله گوسفند که دارن از پشت تپه ها میان …خودشون معلوم نیستن اما صدای زنگوله هاشون به گوش میرسه ….

    همه ی خواسته ها در حال رسیدن به ماست …

    خدا کمکمون کنه توی مسیر ثابت قدم بمونیم ….

    ی‌متن قشنگی رو قبل ها خوندم و برات مینویسم …

    ماورای باورهای ما،

    ماورای بودن ها و نبودن های ما

    آنجا دشتی‌ست..

    فراتر از همه ی تصورات راست و چپ

    تو را آنجا خواهم دید.

    به امید دیدار اللهه ی بی نظیر

    در پناه خدا بدرخشی همیشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    سلام به برادر عزیز توحیدی زاگرس نشییین من ….

    امیدوارم هرجایی که این نقطه ی آبی رو از من دریافت کردید،در بهترین حال باشید و صورتتون غرق نور خدا

    این فایل نشانه ی امروز من بود و میدونستم قبل ازینکه ببینمش حتما کامنت شما و آقا حمید از تاپ کامنت هاست …

    یادمه تو چه فرکانس فوق العاده ای بودید…الهی که الان هزار پله بالاتر باشید ….

    آقا اسدالله،بسیار بسیار دلتنگ این مدل کامنتای فوق العاده شما شدم …

    همون احساسی که بهتون گفتم…احساس یاد گرفتن درس های معلمم از شاگرد زرنگ کلاس …

    فکر کنم انقدر از نظر فرکانسی اوووج گرفتید که کامنتاتون توی فایل هایی که برای من قابل دسترسی نیست … :)

    خدایا شاگرد زرنگ کلاسمون رو دوباره بهمون برگردون :)

    آقا اسدالله یادتونه بهم گفتید قلبتون میگه …شما …من …حمید امیری…

    بزودی به خواسته هامون میرسیم ….؟

    دم قلبتون گرم …نظم ضربانش برقرار….

    تصویری که برام ساختید داره روز به روز پر رنگ تر و واضح تر میشه …

    نشانه های خداوند داره از زمین و آسمون میاد برام…

    و فقط بهم میگه به مسیرت با قدرت ادامه بده …بزار غرق نعمتت کنم …

    امیدوارم برای شماهم همین اتفاق افتاده باشه ..کما اینکه شما از من خیلی خیلی بهتر عمل کردید …و حتما الان غرق نتایج ریز و درشتید…

    الهی که همیشه غرق نور الله باشید …

    لطفا ما بچه های ته نشین کلاس رو هم فراموش نکنید …

    این آیه برای شما مینویسم …نه از منظر عقل …که با انرژی هدایت ….

    رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إیتاءِ الزَّکاهِ یَخافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ (37)

    مردانی که تجارت و خریدوفروش آنان را از یاد خدا و به پا داشتن نماز و دادنِ زکات بازنمی‌دارد. از روزی که قلب‌ها و چشم‌ها در آن روز دگرگون شود، می‌ترسند.

    لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ یَزیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ (38)

    تا خدا آنان را به بهترین کاری که انجام داده‌اند پاداش دهد و از فضل خود بر آنان بیفزاید و خدا هرکه را بخواهد بدون حساب روزی می‌دهد.

    به دستان قدرتمند الله بی نظیر میسپارمتون

    قلب فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    به نام فرمانروای جهان …صاحب قلب و روح و جان و تنم ….

    سلاااااام به حمییید حنیییفِ عزیییزم

    امیدوارم در بهترین زمان و مکان،نقطه ی آبی بیاد روی کله ی مبارک پروفایلت …پسر هروقت عکس پروفایلت رو نگاه میکنم اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینکهه…عههه آب نره تو گوششش : )))))))))

    این فایل بی نظیر نشانه ی امروز من بود…باورت میشه …خداوند از دستان خودم،امروز باهام حرف زد…؟اولین کاری که کردم رفتم ببینم من اصلا زیر این فایل کامنت دارم …؟

    دیدم بعععله نتنها کامنت دارم …عجب آیه های بینظیری نوشتم …

    از سعیده ی خرداد1402…به سعیده ی دی ماه 1401

    شاید دی ماه تو خوابتم نمیدیدی که خداوند چه پلن هایی برات داره …اماحالا عمیقا بوی خوشبختی رو حس میکنی :) با همین فرمون پیش برو که به مدار سعادت دنیا و آخرت نزدیکی : )

    بگذریییییم : )

    پسرقبل دیدن کامنت ها میدونستم باید یکی از تاپ کامنت ها مال شما باشه …یادمه تو چه فرکانس های فوق العاده ای بودی ….

    اومدم گشتم ببینم ازین همه پاسخی که برات اومده یکیش سهم من هست…؟دیدم نه !

    با خودم گفتم چرا اون موقع براش کامنت نذاشتم…؟

    خدای درونم گفت …فرکانس سعیییده ….فرکااانس ….به فرکانس حمید دسترسی نداشتی …

    الان دارم برات مینویسم …و یکبار دیگه مفهوم هم مداری و هم فرکانسی رو درک کردم …

    کامنتت فوق العاده بود …من مینویسسسم فوق العاده …شما بخون فوووووق الللل عااااا ددددده

    چه جوری میتونی انقدر خوب بنویسی…؟انقدر خوب با آیات و شعر ها بازی کنی..؟انقدر خوب مثال بیاری …؟ دمتم گرم ….همیشه بنویس و بزار جریان الهی قلبت …از انگشتان دستت ،به صفحه ی سایتی که مدیریتش با خداونده جاری بشه ….

    الان که دارم برات مینویسم …قهوه ی عصرم رو خوردم،با یک آهنگ فووق العاده …طبق تمرین جلسه 7 شیوه حل مسئله … حین تمیز کاری های خونه …کلی تجسم لذت بخشششش داشتم …حالا نشستم پشت لپ تاپ …میزمم توی زاویه ای هست که مست دیدن نور زرد رنگ خورشید لا به لای ابرهام …شبیه تصویری که توی کامنتت نوشتی …

    نمیتونم بگم در تموم طول روز …تونستم ذهنم رو کنترل کنم …بازم زدم جاده خاکی …اما بالاخره افسار این اسب چموش رو به دستم گرفتم …و به لطف خود خدا …حالم عالیه …

    اصلا همین که من میتونم توی سایت کامنت بزارم …یعنی فرکانسم اومده بالا …

    دلم میخواد فریااااد بززززنم

    آزااااد شدم خوشششحااالم ننه

    ایشالله آزاااادی قسمت همه

    : )))))))))))

    این ازون کامنتاست که هی باید اسکرول کنی بیای پایین …چون بند دستام آزاد شده …ذووق دارم برای نوشتن بیشتر و بیشتر ….

    نگاه کردم به کامنتای این فایل، دیدم دی ماه به نیت شما قرآن رو باز کردم و عجب آیه فوق العاده ای اومد …گفتم الان چرا این کارو نکنم …؟

    پس پاشدم …رفتم وضو گرفتم …قرآن رو باز کردم …

    آیه 26 سوره مریم

    فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا ۖ فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَٰنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا

    اومدم توی گوگل نوشتم آیه 26 سوره مریم تا متن آیه رو برات کپی کنم ..دیدم تو سایت ها زده نتیجه استخاره بسیار خوب است :)))))))))))

    حالا دیگه خودت میدونی …و تفسیر خودت ازین آیه ی قشنگ …مطمئنا برداشت شخصی شما خیلی خیلی بهتره…

    از بس ذوق کامنتای فوق العاده ی …خودم …آقا اسدالله …شما رو داشتم …هنوز این فایل روکامل ندیدم …برم ببینمش دوباره …شاید خداوند بهم اجازه بده بازم بنویسم ….

    به دستان قدرتمند الله بی نظیر میسپارمت …

    امیدوارم استاد بخاطر پرحرفی های امروز من توی سایت منو بلاک کامنت نکنه :))))

    هرچند نمیدونم همچین قابلیتی تو این سایت اصلا هست یا نه : ))))

    از بس ذوووق زده و هیجانی ام حس میکنم دیگه دارم بیربططط میگم : ))))))))

    من بررررم ردِ کارممممم

    فعلاااااااا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1303 روز

    سلام به برادر عزیز توحیدی من،چهار ماه بعد از روشن شدن چشم خدا برای قلب روشنت …

    این فایل امروز جزو فایل های پیشنهادی سایت بود،این سایت انقدر جادویی که من حتی میتونم توفایل های پیشنهادی دنبال هدایتم بگردم.

    اینجا فقط یک هدایت نبود …پر بود از اتفاقات عالی و درس هایی از مسیری که تا به اینجا اومدم …

    یادمه 25 خرداد با چه انرژی براتون نوشتم،انرژی که از عقلم نبود،مثل الان،صفحه ی جلسه چهار احساس لیاقت رو باز کردم که بنویسم،دیدم از سر شبکاری دیشب،نصف مغزم خوابه،و جریان هدایت یاری نمیکنه …

    پس سپردمش به فرصت مناسب و اومدم توی حیاط بیرون کلاس چرخیدن …تا رسیدم به اینجا …

    به تعبیر زیبای روشن شدن چشم خدا …

    و همون مغزی که برای نوشتن در کلاس احساس لیاقت ارور میداد،الان فقط فرمون میده بنویس….

    آقا اسدالله،داشتم به کامنتی که 25 خرداد براتون گذاشته بودم فکر میکردم،بهتون گفتم کاش بازم برای ما بیرون کلاس کشف قوانین کامنت بزاری،نوشتم:خدایا شاگرد زرنگ کلاسمون رو دوباره بهمون برگردون :)

    حالا نگاه میکنم فقط بعد 4 ماه،من به مدار شما دسترسی پیدا کردم،در جدید ترین و بهترین و بروزترین آگاهی های استاد در کلاس احساس لیاقت،با شما هم کلاسم.

    از جزوه هاتون استفاده میکنم،علاوه براین هرچی شاگرد زرنگ وشیطون تو کلاس جمعه!

    تازه علاوه بر کلاسمون،با سریال ها یک اردوی یک روزه میریم و نفس تازه میکنیم!

    همش توی 4 ماه این همه بالارفتن مدار!

    آیا ما حواسمون به پیشرفتامون هست؟

    سعیده حواسش هست همین الان به خیلی از خواسته هاش به راحتی رسیده؟

    و با همین مسیر به بقیه خواسته هاش به سادگی و راحتی و عزتمندانه میرسه؟

    چقدر خوبه این رد پاها …چقدر آدم رو به سپاسگزاری میرسونه ..چه احساس خوشبختی بی قیدوشرطی به آدم میده …

    ازت سپاسگزارم بنده ی برگزیده ی خدا …

    قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَىٰ عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَىٰ ۗ آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ

    بگو: سپاس اللّه را و سلام بر بندگان برگزیده او. آیا اللّه بهتر است یا آن چیزها که شریک او قرار مى‌دهند؟

    سلام وسلامتی و نور وعشق و رحمت الله به قلب روشنتون،به جمع صمیمی خانواده ی قشنگتون

    به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای: