سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 181

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار نیلوفر عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خداوند مهربان

سلام به استاد و مریم جان عزیزم

سلام به همه اعضای خانواده عزیزم

حوضچه های آبگرم در دل طبیعت ، اونم تو هوای سرد ، و لذت فرو رفتن توی آب…. شاید هیچ وقت به همچین چیزهایی تو زندگیم فکر هم نکرده بودم چه برسه به اینکه این آرزو در من شکل بگیره که منم بخوام تجربش کنم!

ولی به لطف همسفر بودن با شما این خواسته جدید هم در من شکل گرفت….و چقدر زندگی پرشورتر میشه وقتی هرروز آرزو و خواسته جدیدی اضافه میشه و انگیزه و اشتیاقت رو برای زندگی و پیشرفت بیشتر و بیشتر می کنه.

چقدر این حوضچه های طبیعی زیبا و جذّاب بودن!

اونجا که مریم جان درمورد اون حوضچه های کوچولو به شوخی گفت که برای مورچه هاست به این فکر کردم که اگه منم بودم قطعا همینو می گفتم! چون منم تو اینجور مواقع همچین تشبیه های بامزه ای به ذهنم میرسه.

تحسین برانگیزه اینهمه درصلح بودن مردم با خودشون و دیگران، که به راحتی میتونن در نهایت احترام و آرامش باهم از یک فضای مشترک در دل طبیعت خداوند استفاده کنن و لذت ببرن.

و باز هم جاده های رویایی و پیچ در پیچ خیال انگیز…. ترکیب صخره ها و درختها….و نو و تمیز بودن آسفالت جاده و خط کشی‌ها…. هوایی که به شدّت پاک و شفافه و آبی آسمون خوشرنگ و ابرهای سفید….دیوانه کنندست!

دلم میخواست تموم نشه و همینطور پیچ بخوریم و جلو بریم و از موسیقی و تصاویر این بهشت زیبا لذت ببریم.

همه چیز توی این کشور نو و شیکه!

حتی ساختمون یه پمپ بنزین بین راهی.

استاد وقتی درمورد ابزار و وسایل و امکانات مختلف توضیح می دید چقدر دیدمون به زندگی وسیع تر میشه. احساس می کنم مثل یه بچه هفت ساله هستم که تازه داره همه چیو توی دنیا تجربه می کنه و عاشق اینه که اطلاعات جدید در مورد هممممه چی به دست بیاره!

راستی تا یادم نرفته بگم استاد عزیزم من چقدر چقدر چقدر تحسین تون می کنم که توی شرایطی که رفتید خوش بگذرونید و در طبیعت به آرامش برسید ، باز هم یکی از خوشحالی های بزرگتون اینه که اونجا هم می تونید کامنت های بچه هارو بخونید و لذت ببرید!!!

فقط همین یه نکته چقدر برای همه ما درس داره!

که اگه شاگرد خوبی باشیم باید درسشو بگیریم.

و بازهم هدایت الهی برای موندن در یک قسمت دیگه ازین بهشت بی پایان خدا ، در حالی که همه چیزهای لازم به سادگی مهیاست.

همه ابزار و وسایل کاربردی یه طرف…..اون چمدونهای رنگی با طرحهای فانتزی توجه منو خیلی جلب کرد….چقدر جذاب و دوست داشتنی بودن!

مریم جان عزیزم یه روزی میایم اون قله ای که شما فتح کردید رو ماهم فتح می کنیم و پرچمِ «سفر به دور امریکا» رو Renew می کنیم….قول!

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    335MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

308 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نوشین تقی پور» در این صفحه: 1
  1. -
    نوشین تقی پور گفته:
    مدت عضویت: 2032 روز

    به نام خداوند بسیار بخشنده ی بسیار مهربان

    سلام

    استاد، من روز به روز دارم بیشتر عاشق این جهان و این سیستم میشم.

    من همیشه آدمی بودم که عاشق زندگیه، عاشق همه ی لحظات و همه ی تجربیاتش توی این دنیاست،

    اما هر چه قدر بیشتر میگذره، هرچقدر درکم از این جهان و سیستمش بیشتر میشه، بیشتر و بیشتر دلباخته ی زندگی کردن میشم.

    بیشتر و بیشتر شکرگزار و سپاسگزار میشم..

    نمیدونم چجوری برسونم احساسم رو. چجوری منظورم رو منتقل کنم.

    چیزی نیست که بتونم اونجوری که ارزشش منتقل شه، توی کلمات بگنجونم و بیانش کنم. هرچی بگم، کوچیکش کردم. انقدر بزرگ و عمیقه که توی ظرف محدود کلمات و جملات جا نمیشه.

    نمیدونم چجوری بگم قدر لحظه لحظه ی زندگی تو این دنیا رو بدونید که حق مطلب رو ادا کرده باشم.

    نمیدونم چجوری بگم حتی یک دقیقه ناراحت بودن، اشتباه محضه که کلامم رو درک کنید.

    اشتباه نه فقط به خاطر قانون، اشتباه به خاطر اینکه فقط حیفه.

    خیلی حیفه..

    وقتی ارزش تک تک ثانیه های این زندگی برات آشکار بشه، میفهمی که حیف بودنی که میگم یعنی چی.

    باید این پرده از جلوی چشمانت بره کنار تا جان کلامم رو درک کنی.

    استاد، واقعا وقتی ما با این اگاهی، به رعایت کردن قانون بپردازیم چقدر چقدر راحت تر و خالص تره.

    میگیم احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب.

    اما اگر ریشه و فلسفه ی همین احساس خوب رو هم درک کنی، خیلی خیلی بیشتر رعایتش میکنی..

    این دنیا قانونش اینه اره، اما چرا اینه؟ پشتش چیه؟

    من، امروز، الان، با عمق وجودم درک میکنم که چقدر لحظه به لحظه ی این زندگی ارزشمنده. چقدر زیاد حیفه که بخوای با ناراحتی حتی یک ثانیه زندگیت تو این دنیا رو سپری کنی..

    باز هم میگم که این صحبت هارو نمیشه تو کلام گنجوند و بازگو کرد.

    الهام و آگاهی ایه که ذره ذره به وجودت تزریق میشه و تو الهام رو نمیتونی با کلمات توصیف کنی..

    استاد، من الان تماما چشمم، تماما گوشم، تماما حسم.

    چقدر دیدم وسیع تر شده.

    چقدر سعی میکنم که تک تک لحظه هام رو با حال خوب و دادن حس خوب به خودم و

    دیگران سپری کنم.

    چقدر من از هر اتفاق خوب و بدی شاکرم. چرا که اتفاقات خوب نشانه ی باور های خوب من هستند که موفق به ساخت و تثبیتشون شدم و اتفاقات بد نشانه ی باورهای مخربی هستند که هنوز درون من وجود داره و نیاز به کار داره..

    درک میکنی که چقدر اساس و ساز و کار این جهان بر پایه ی خیره؟..

    درک میکنی که این جهان با تو سر جنگ نداره و فقط یک سیستمه که اگر درکش کنی، متوجه میشی که اساسش روی خیر و رشد بنا شده؟..

    درک میکنی که تک تک لحظه هات انقدر ارزشمندند که فقط باید با خنده و خوشحالی بگذرونیشون؟..

    درک میکنی که هیچ مشکلی از هیچ عامل بیرونی ای نشات نمیگیره و همش برمیگرده به باورهایی که برای خودت ساختی؟..

    درک میکنی که تو بدون هیچ شرط و شروط و دلیل و مدرکی، همینطوری لایق همه چیزهایی که میخوای هستی؟ و اگر ظاهرت زندگیت داره میگه که نیستی فقط به خاطر اینه که درک نکردی که هستی.. باور نداری که هستی..

    اینارو باید دررک کرد.. اینارو باید با عمق جان بهش رسید.. نمیشه فقط خوند و با فقط خوندن، فهمیدش.

    مثل جملات معمولی میمونه، اما در اصل جملات پر عمق و سه بعدی که فقط یه عده ی محدود میتونند از کنار بهش نگاه کنند و عمقش رو ببینند.

    واقعا هر چقدر بیشتر درک کنی، بیشتر خاموش میشی.

    هر چی بگی کم گفتی.. هرچی بگی کوچیکش کردی..

    این جهان بر پایه ی خیر بنا شده و هر اتفاقی بیفته در جهت خیره.

    چقدر این جهان زیبا و پشتیبانه و چقدر ما نمیبینیم..

    چقدر این جهان همراه و حمایتگره و چقدر ما بهش اطمینان نداریم..

    خدایا چشمانم رو باز کن

    گوش هایم رو شنوا کن

    تا درک کنم جهانت رو به همون شکلی که هست..

    تا دستان جهانت رو باز بذارم و بهش این اجازه رو بدم که بهم خیر برسونه..

    خدایا کمکم کن که خودم جلوی نعمات زندگیم رو نگیرم..

    کمکم کن که کمک هات رو بپذیرم..

    بهم توفیق مشکور بودن رو بده..

    استاد، لذت درک قانون و بعد عمل کردنش، بی نهایت بیشتر از فقط عمل کردن بدون درکشه..

    بی نهایت بیشتر..

    بی نهایت.

    خدایا شکرت که هرچقدر شکرت کنم کمه..

    چقدر ما انسان ها محدودیم برای شکرگزاری تمام و کمال خداوند..

    خدایا بهمون تمام و کمال نشون نمیدی، چون واقعا نمیتونیم تحملش کنیم.. نمیذاری تمام و کمال جهانت رو درک کنیم چون نمیتونیم تاب بیاریم..

    خدایا من همین الان هم با همین قطره آگاهی میخوام منفجر بشم.. میخوام از درون متلاشی بشم..

    نمیتونم تاب بیارم و نمیتونم غلیان احساس شکرگزاریم رو ابراز کنم و دارم دیوانه میشم..

    حسم خیلی زیاده و من خودم برای ابرازش خیلیییی کوچیک و محدودم..

    مثل یک توپ که خیلی زیاد توشو از هوا پر کنی، یه جایی تاب نمیاره و منفجر میشه..

    منم همون احساس رو دارم..

    منم با همین ذره الهام، حس میکنم انقدر پر شدم که میخوام منفجر بشم..

    خدایا حتی همینم حواست بهمون هست و جلوی چشمامو گرفتی تا زیاد نبینم.. چون اگر خیلی ببینم.. واقعا دیوانه میشم..

    ذره ذره و کوچیک کوچیک دستت رو از جلوی چشمام برمیداری تا یکهو غش نکنم.. ذره ذره و چیکه چیکه بهم الهام میکنی تا ظرفم کم کم بزرگ شه و الهامات توش جا بشه..

    خدایا به اسمت قسم میخورم که حالا با جان و دل باور کردم که هر اتفاقی برام میفته خیره..

    تمام شک و شبهه ی من رو جوری از بین بردی و جوری درکش رو در درونم تزریق کردی که فقط از عهده ی خودت برمیومد..

    من با عمق این اگاهی یکی شدم و اون منه و من اونم.

    بند بند وجودم با همین ذره آگاهی داره از هم میپاشه.. همین ذره تمام دنیا رو در خودش داره و باز هم فقط ذره ای از توعه..

    ذره ای شناختمت و بند بند وجود کوچکم تاب این ذره از دریای تو را هم نداشت.

    نیافتم خدایی را که چون تو عاشق باشد.. نیافتم عاشقی را که چون تو عاشق باشد..

    پناه میبرم به بزرگی خودت از شر ناسپاسی هایی که با معشوقت عجین شده..

    تمام زمین و آسمان را برای من آفریدی و مرا برای خودت..

    حتی توانایی این را ندارم که تمام عشق تو را در خود جا بدهم..

    عاشقی هستی که انقدر معشوقت رو دوست داری که حتی نمیذاری از عشق تمام و کمال خودت به خودش با خبر بشه.. چون میدونی که تاب نمیاره.. چون اقیانوس رو نمیشه درون یک قاشق ریخت..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: