سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 182

سلامی بعد از یک هفته دوری به اهالی عزیز سایت و استاد جان و مریم دوست داشتنیمون️

انقدررر در این چندروزی که نبودم اتفاقات خوب افتاده، انقدر درگیر گشت و گذار و عشق و صفا و در کنارش کار بودم که فقط اخرشبا میتونسم به سایت سر بزنم و اونم از فرط خستگی سرم به بالش نرسیده غش میکردم و فرصت نمیشد

چه خواب راحتی، چه ارامشی

منی که انقدررر کابوس میدیدم که وقتی از خواب بیدار میشدم عرق سرد روی تنم نشسته بود، این یکماه انقدرررر راحت خوابیدم که حد نداره

حتی یک شب خواب دیدم واشنگتن هستم و حسابی برف اومده و با دوستم کلی دیوونه بازی درمیوردیم :)))

یعنی دیگه هیچ خبری از خوابهای وحشتناکی نیستش که از ترسشون دلم نمیخواست شبا بخوابم‍️

الان یا خواب نمیبینم یا اگه بببینم خوابهام انقدر جذابه که بیدار میشم همینطور ناخوداگاه لبخند روی لبام هست و با لفظ خدایاشکرت چه خوابی داشتم رختخوابم رو ترک میکنم

26 دی تولد من بود و خدا بهم توی این هفته کلیییی برف و هوای فوق العاده هدیه داد، جوری که احساس میکردم توی لندنم :)) و بعد گوشی جدید و عالی ای هدیه گرفتم که عاشقش شدم

جوری که هرلحظه میام سراغش اول یه دور خدارو براش شکر میکنم بعد کارمو انجام میدم

در نهایت هم به یک سفر فوق العاده دعوت شدم، و هرروز در این سفر بلاستثنا هدیه جدیدی دریافت میکردم🫠

فراوانی فقط در ثروت نیست که، در دوست داشتن هم هست

فراوانی عشق اطرافیانم به من، دیوانه م کرده

خداروشکر که انقدر برای نزدیکانم عزیز و محترمم

من ثانیه به ثانیه این یک هفته گذشته از ته دل خندیدم و رو ابرا زندگی کردم

وقتی سفرم تموم شد، باشگاه جدیدی به طرز معجزه اسا با من قرارداد بست و من حالا غیر از کار خودم، مربی دو تا باشگاه شدم، و به همه گفتم اینم هدیه جهان بود به من، خدا جدا بهم هدیه داد، جهان جدا :)))

یه عالمه نشانه های فوق العاده هم دریافت کردم

مثلا همین دیروز رئیسم بدون اینکه من درخواستی کرده باشم بهم گفت تو روحیه فوق العاده ای در کاسبی داری، من دوس دارم باهات شریک بشم و بهت 4، 5 کیلو طلا بدم تا بتونی مغازه خودت رو بزنی ️

یا دو روز پیش از این خواستگاری برام اومد که برادرش سیتیزن کانادا بود و مادرش علاقه داشت این پسرش هم ازدواج کنه بره پیش برادرش و این برای من نشانه ای بسیاااااار بزرگ و واضح بود ازینکه خدا داره بهم میگه عزیزکم دخترکم من تورو به راحتی به هرچی بخوای میرسونم، چی میخوای؟ مغازه میخوای؟ چشم عزیزم! مهاجرت میخوای؟ اونم به روی چشم! تو فقط همینجوری شکرگذار و شاد و پرانرژی باش

من فقط تونستم 10 درصد از افکاری که توی مغزم هست رو کنترل کنم و یجور دیگه ای فکر کنم و اینجوری جهان داره بهم حال میده

حالا ببینید اگه ادم بتونه 100 درصدش رو تغییر بده چه غوغایی میشه توی زندگیش

الحمدالله این ماهی که گذشت ماه زیبا و پربرکتی بود برای من

برای اینکه جبران کنم این یک هفته دور بودن از سایت رو، برای اینکه مبادا یادم بره تمام این اتفاقات خوب به برکت وجود سایت و زندگی به سبک استاد عباسمنش بود، اومدم هفت تا فایل توحید عملی و پنج تا از قسمتهای قبلی سفر به دور امریکا رو یکجا دانلود کردم و کل جمعه م رو به تماشای امریکای زیبا و همسفر شدن با دو استاد نازنینم گذروندم🫡

این چند قسمت قبلی چه کولاکی بود از زیباییییییی

چه طبیعتی

از اون جاده های فوق العاده اسکرین شات گرفتم برای تجسم عالیه

به چشم من هرکدوم از این نشنال پارکها انگار یه رنگ سبز مخصوص به خودشون رو داشتن، یکی از یکی خوشگل تر

توی این سفر انقدر جنگل دیدیم ولی باز جنگل بعدی با زیبایی هاش ما رو سوپرایز میکنه

اون صخره عظیم و اون پسر 8 ساله چه داستانی بود

این پسر ثابت میکنه انسان از همون سن کم پر از قدرت و تواناییه، فقط ما خودمون رو دست کم گرفتیم

چه کارهای بزرگی که میتونیم همین الان انجام بدیم و ازشون پرهیز میکنیم

واقعا با این همه کارهای بزرگی که میتونیم انجام بدیم، ثروتمند شدن از همشون راحتتره :)) ورود پول و نعمت به زندگیمون به شرط اینکه خودمون رو ثرووتمند بدونیم و به قول استاد سرنوشت خودمون رو ثروت بی نهایت بدونیم، کاملا بدیهی و طبیعیه

بخدا که این همه هدیه از در و دیوار برای من رسید، این باشگاه جدید، این پیشنهاد شراکت همش بخاطر همینه که من یه ذره با خودم در طول روز تکرار کردم سرنوشت من ثروت بی نهایته

وای خدای من، اگه تمام روز با خودم این رو تکرار کنم چی در انتظارمه 🪙

خدایاشکرت

راستی اون گروه فیلمبرداری رو چقدر تحسین کردم

من توی چندتا پروژه فیلم کوتاه قبلا بودم ولی این کجا و انها کجا

خدای من چقدر مجهز، چقدرر منظم،،چقدر مرتب

یعنی گروه تدارکاتشون کارش بیست بود بیسسسست

هرکدوم از اون چادرها و اتاقک ها نشان از گروه حرفه ای و فوق العاده ی این پروژه بود

ایشالا قسمتم بشه با امریکاییا پروژه بردارم :)

امشب با خودم تکرار میکردم اگه اون خانم جوان تونسته سه تا رستوران در لس انجلس افتتاح کنه، خب منم میتونم در حیطه کاری خودم همینقدر موفق بشم

خدای من اگه فرینوش یک ماه پیش بودم الان میگفتم لعنتی خوش شانس ببین اون الان کف امریکاست ولی تو چی :))))

چقدر این فرینوش تازه متولد رو بیشتر دوسش دارم

همینجا قول میدم سعی کنم هرروز یه ذره بیشتررر مراقب گفتگوهای ذهنیم باشم و اگاهانه یجور دیگه فکر کنم

عاشقتونم که انقدر صمیمانه و خالصانه جلوی دروبین میاید و هم مارو در لحظات فوق العاده تون شریک میکنید هم با سخنانتون کلی باورهای خوب رو در ما نهادینه میکنید

در پناه حق