سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 182 - صفحه 5

387 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مصیب کمالی گفته:
    مدت عضویت: 1746 روز

    سلام عرص ادب خدمت استاد عباس منش وخانم شایسته آغا یعنی چقدرشما واقعا تحسین دارین که توجه شماروی زیبای است واقعا چقدرجاده زیبا ومه آلود قشنگی مثل ماسوله خودمون است استاد خیلی زیبا ولی 2چیز توجه منا جلب کرد یک اون فروشگاه که مال آمازون است که این بشر ازکجا شروع کرده والان کجاست وچقدرهمراه رشد جهان درحال حرکت آست چقدرهمه چیزداره راحت آسون میشه برای انسان وپول ساختن وچقدر تره خدمت به جهان انسانها میکنه وچقدر کاربرای مردم راحت میکنه وحالا این فرد مهمترین چیزی که من خودمم رعایت نمیکنم تکامل است ازیه زیرزمین شروع کرده اولش یه میز می‌خره بعدش میگه برای 20سال آینده سوددهی است چقدرچشم آن ازاین آدم عالی بوده حرکت کرده خودش رامقایسه نکرده باهیچ کس خدابهش بیشتربده واینکه خداحمایت میکنه ازادمای که قبرمبکنن واستقامت به خرج میدن ونکته دوم اینکه چقدرشما واقعا عاشق همدیگه هستین که عکس خانم شایسته صفحه گوشی شمابوددمت گرم تحسین آغا نهار منم کشک گوجه است جاتون خالی باپیاز شماهم اون گوشت که عشق کنه نوش جانت یه گوسفند باید بزنم به زودی زمین درخواستش بادیدن فرستاده شد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2177 روز

    دَ دَ دَنـگ دَدَدَنــگ دَنـــگ…….

    اوم اوووم اووووم اوم….

    بَ بَ بَ بـــنـگ….

    رَرَرَ رَرَرَ م….

    باران کـه شُــدی مپــــرس، ایــن خـانــه ی کــیـــــســت

    ســـقف و حـرم، مســـجـد و میــخــانــه یـکـیـــــسـت

    باران کـه شُــدی پـیــــالــــه هــا را نَــــشــمـــــــار

    جـام و قـدحـو کـاســـه و پـیـمـــانــه یـکـیــــسـت

    اســـطـوره ی دل اگــر خــــــــــدا را خــوانــــدی

    حمــد و فـلقــو نـعــره ی مسـتـانـه یکــیــسـت

    این بـی خردان، خویـش خـــــــدا میـدانـنـــد

    اینـجا سنـد و قصـه و افسـانـه یـکـیــــسـت

    بـــــاران، تـو که از پیـش خـــدا میــآیـی

    توضیح بده، عاقل و دیوانـه یـکـیــسـت

    بـر در گـه او، چونکه بیـفتند به خــاک

    شیر و شتـر‌‌و رستم و‌موریانه یکیست

    … . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . …

    بـــــاران، تـو که از پیـش خـــدا میــآیـی

    تـوضیـح بـده، عاقل و دیوانـه یـکـیــســت

    بــر در گـه او، چونـکـه بیــفتند بـه خــــاک

    شیر و شتـر‌‌و رستـم و‌مــوریـانـه یـکـیــسـت

    … . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . …

    از قـــدرت حـــق، هر چــه گـرفتنـد بـکـاه

    در خلقـت تـو و بــال پروانـه یـکیـسـت

    گـر درک کنـی خــودت خــدا میـبینی

    درکش نکنی، کعبه و بتخانه یکیست

    … . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . …

    بـــــاران، تـو که از پیـش خـــدا میــآیـی

    توضیح بده، عاقل و دیوانـه یـکـیــسـت

    بـر در گـه او، چونکه بیـفتند به خــاک

    شیر و شتـر‌‌و رستم و‌موریانه یکیست

    … . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . …

    … . . . .دَ دَ دَنـگ دَنـــگ. . . . . . …

    بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلامی پر از زیبــایی به شما استاد عزیـز و گرانـقدرم

    سلامی پر از زیبــایی به شما مریم بـانـو مهربـانـم

    سلامی پر از زیبــایی به شما دوستان هم مسیرم

    راستش امروز مونده بودم چطور شروع کنم، چـطور ببینم، اصلا چـطور گوش کنم، چـطور حس کنم، چـطور این همه زیبایــی و عشـق رو تمام و کمال درک کنم و ببینیم…خلاصه که هنوزم موندم چــطـــور این همـه رو درک کنـم، چـطور میشه این فایل هایی که اصلا از موقع استارت گرفتنش پر از عشق و زیبایی هست تا موقع تدوین و ذخیره و آپلودش پر از عشق و زیبایی هست چـطور میشه درکش کرد، چــطور میشه با چشم جان و سر متوجه اش شد، چـطور میشه این فایل هایی که سراسر داره زیبایی و عشق و فراوانی رو به ما نشان میده و به یاد ما میاره، دید یا توصیفش کرد و نوشت. گاهی فقط یک عالمه سکوت و زبان تصاویر لازمه. زبان سکوت لازمه…حتی نوشتن یک متن شعر از یک آهنگ پر احساس نوشتن هم، سخته. اما من سعی کردم با عشق و در حد خودم بنویسم. پس شروع کردم با چیزی که میشنوم شــروع کنــم. از صدایی که شنیدم و منــو برد با خودش به عمق هستی. از صدایی که میگذشت و همزمان با دیدن تصاویری که میدیدم که داره منو عبور میده در جاده ایی هـموار و زیبـا که اطـرافـش

    پرشده از نعمت های مسخرشده ایی که روی کره زمین برای ما زمینی ها وجود داره.وای که چقدر توصیف کردن احساس و دیدن احساس آدم وقتی که تمام هوش و حواسش درگیر دیدن زیبایی هاست کار سختیه. میدونید سختی اش کجاست! اونجایی که عقل و دانسته ها کم میاره از بیانش، و قلبت محکم تو سینه ات میتپه و میخواد بیاد بیرون. اصلا قابل وصف نیستو فقط میشه گفت آقـا من تسلیمم من نمیتونم حتی ذره ایی از این همه رو احساس کنم یا درک کنم. ذره ایی از اون رو به درستی بنویسم و توصیف کنم آقا من تـسلیم و دستامو میبرم بالا…………و ناخودآگاه میگــم خدایـا شکرت برای این همه دارایی ام خدایـــا شکرت من دستام بالاست و تسلیمم خودت بگو چطور؟!

    و اونجاست که قلبم آروم میشه و میگه و من مینویسم و عمل میکنم…

    تو یک جاده صاف و آسفالت داریم میریم تو این ماشین عالی و قرمز رنگ قشنگ مون نشستیم و تازه صدای موزیک دلنشین و الهی هم در حال پخشه. هر چی بیشتر حرکت میکنیم و بیشتر آهنگ میره جلوتر ما بیشتر غرق میشیم. غرق حس و حال خوب، غرق این مه زیبا، غرق جاده ایی که صاف و تمیز مثل یک فرش قرمز تو مسیر برای ما اماده شده تا فقط حرکت کنیم، فقـط پیش بریم، فقـط لذت ببریم و شکرگزاری کنیم، فقـط عاشقی کردن رو از خدا یاد بگیریم، فقـط در لحظه اکنون شناور بشیم و بریم و بریم. بریم و ببینیم و حس کنیم و بشنویم و ببویم و درک کنیم این همه عشق و زیبایی رو…خدایا شکرت برای این همه ایی که همش زیبایی و شگفتیه…

    باران کـه شُــدی مپــــرس، ایــن خـانــه ی کــیـــــســت

    ســـقف و حـرم، مســـجـد و میــخــانــه یـکـیـــــسـت

    باران کـه شُــدی پـیــــالــــه هــا را نَــــشــمـــــــار

    جـام و قـدحـو کـاســـه و پـیـمـــانــه یـکـیــــسـت

    وای که چقدر خوبه آدم باران بشه، یعنی چقدر خوبه مثل اب این مایه زندگی بخش و شگفت انگیز باشیم. قطره ایی که تو کل دریا برای خودش داستان و مسیر خودش رو داره. اما وقتی قطره آبی بشی و در این مسیر بری بالا و سبک و رها بشی (یعنی بخار بشی) وقتی یک چیزی بشی که به اساس خلقتت نزدیکه، بشی ملکول، بشی اتم اون وقته که ازاد میشی، اون وقته رها میشی اون وقته که بخار میشی، اون وقته که انرژی میشی همون اصلی میشی که ازش به وجود اومدی یک هیچی که خودش همه چی هست. یک هیچی که انرژیـه و میتونه همون تبدیل بشه به همه چی.ولی این انرژی که به شکل آب دراومده و از قطره ابی به بخاری تبدیل شده و رفته تو آسمان اونجا نمیمونه، اصلا سازو کار جهان این نیست که چیزی در حالتی پایدار و ثابت و مطلق باشه(مطلق و پایدار خدا و قوانینشه) پس بعد از اون صعود، سقوط میکنی و دوباره رها میشی و میفتی به خاک…و بعد زندگی میشی برای زمین. و بعد دوباره این چرخه آب بودن ادامه داره چون قرار نیست که تو یک حالتی ایستا بمونه چون میدونیم که جهان کارش گسترشه، کارش ثابت نگه داشتن نیست پس میره تو یک چرخه جدید و باز یک مسیر دیگه رو میتونه تجربه کنه و اون قطره آب میتونه اینبار بعد از صعودش بره و با اقیانوس یکی بشه. میتونه قسمتی از آب بدن ما انسان ها بشه، میتونه اون قطره اب بارها و بارها تجربه دریا شدن رو داشته باشه. وای به روزی که قطره یکجایی مثل مردابی گندابی گیر کنه که چه بد روزگاری داره اون قطره آب…(یاد این آیه افتادم که میگه مگر زمین خدا پهناور نبود که مهاجرت کنید…) که البته خدا حتی به اون قطره در توی یک جای راکت و ظاهرا گندیده فرصت میده تا دوباره تجربه کنه. (خدا غفور و رحیمه) دوباره بیاد تو چرخه ی این جهان و میتونه دوباره رهـــا کنه خودشو، بخار بشه و بیاد بالا و اینبار بره تغذیه یک باغ گل و سرسبز بشه…اگر اینقدر دقیق به زندگی و تجربه های یک قطره آب به عنوان شکلی از انرژی نگاه کنیم میبینیم که ما هم یک بخشی از همین انرژی هستیم اما انرژی که حق انتخاب داره، قدرت تفکر و تعقل بهش داده شده تا درک کنه توی هر مسیری که هست قضیه چیه، ما انرژی هایی هستیم که میتونیم تصمیم بگیریم چطور خلق بشیم و چه چیزی رو از این جهان مادی رو دوست داریم تجربه کنیم. خوبی ها و زیبایی ها و قشنگی ها و عشق و محبت ها و فراوانی و ثروت و ….انتخابی هست که من همواره دارم. قطعا شمایی که یک روزی اینو میخونی هم همینه انتخابت وگرنه اینجا نبودی….بزن بریم برای خلق…خــدایــا شــکـرت که منو خالق آفریدی آزاد آفریدی…

    …………..

    این جاده و مه و حرکت و آهنگ زیبا….منو تا کجاها که نبرد.

    به زیبایی هایی که تو ذهنم برای خودم مثال بزنم و این چرخه رو ببینیم این سیستمی که بدون خطا عمل میکنه رو ببینم. اینکه همه چیز بر اساس یک سیستم بی نقص داره کار میکنه. سیستمی که اساسش انرژی و کوارکه(چیزی که بشر تا الان تونسته بهش برسه) سیستمی که در ریزترین و درشت ترین و بزرگترین های این جهان هستی وجود داره…خدایا شکرت که اینقدر بزرگی، اینقدر نشانه برا ما آوردی تا درک کنیم، تا یاد بگیریم.

    باران که شدی مپرس مپرس مپرس

    وقتی بــشــی

    وقتی عبور کنی از مرز این محدودیت ها و سوال های ذهن

    وقتی هماهنگ بشی و در مسیر هماهنگ پیش بری عبور میکنی از یک پلی که فقط شگفتی میشه ببینی و باید سکوت کرد….خدای من چقدر این جاده زیبا بود، چقدر دلم خواست ، چقدر خودمو تصور کردم که همچین جا و حسی رو تجربه میکنم چه حالی میده. وای که چقدر همه چیز رو در کنار هم دوست داشتم. رد شدن از یک پــل زیبا تو یک مسیر کوهستانی که زیر پات آبه اقیانوس بی کران و خوشرنگه. اینکه محاصره شدی با عظمت کوه ها و صخره ها، مه تو جاده هم نشون میده محاصره شدی با یک هوا و اکسیژن تازه و بخار هوایی که تو رو زنده و شاداب میکنه.محاصره شدیمــا مسخره شدیـما…(حس وقتی استاد میره توی آب دریاچه آبتنی میکنه و از اسمان هم بارون میاد…قشنگ حس محاطره ایی از نعمت و ثروت رو داره بنظرم. من هروقت شما رو در این حالت میبینم یا به یاد میارم این تسخیر شدن در میان نعمت ها و ثروت ها و فراوانی یادم میاد) خدایا چقدر چیز میز یادمیاد واقعا تو نوشتن کم میارم. نمیدونم چطور بنویسم تا موقعی که برمیگردم بخونم بتونم احساس خوب بگیرم. نمیدونم بنظرم ین همه پراکندگی هم خوب نیست نمیدونم شاید هم خوبه این مدل منه دیگه. اما شایدکار رو سخت کنه چون تمرکزم پراکنده است و نمیتونم درست تجسم سازی کنم جیزی که من توش نقطه ضعف دارم. من اگر یک ذره تجسم سازی و تمرکزم خوب بشه میدونم کولاک میکنم. فوران میکنم مثل یک کوه آتشفشانی از درون در حال جوشیدنم اما راه خروج متمرکز ندارم….

    ……………………

    فوق العاده زیبا بود وقتی رسیدیم به اقــیـــــانــــوس آرام…(سپاس از این دقت در تدوین…فدای منظور شما استاد جان که نوشتین. بجای اقیانوس آرام گفتی اطلس…خب حق دارین تو اون جاده عقل و هوش از سر آدم میپره بعد اینجوری جابجا حرف میزنه یا اسم ها رو قاطی میکنه دیگه…اگر با این توجیه ام بخوام خودمو توصیف کنم من اکثر مواقع عقل از سرم پریده است .بقول دوستان سوتی میدم…استاد جان گفته باشم وقتی باهاتون حرف زدم بدونید من همون عقل پریده ام که کلمات رو یادش میره یا قاطی میکنه گاهی…..)

    خدای چه صحنه های رویایی بود اون رنگ آب، اون موجی که به صخره ها میزنه، اون نوری که روی آب هست، اون درخت ها و سرسبزی..خدایا فکر کن بوی خوشبو هم تو این فضای معرکه پیچیده…واقعا زیبا بود واقعا زیبای زیبا و آرامشبخش بود این حجم اب و عظمت اقیانوس…خدایا شکرت برای دیدن این همه ایی که مسخر ما کردی.

    ……………………

    ایده های تبلیغاتی و استفاده از تکنولوژی و خلق زیبایی*

    درونی که دنبال میکنه اون قایق کوچولو روی اب رو. عجب سرعتی داشت، عجب رنگی داشت، عجب خلاقیتی. دارند لذت میبرند تفریح میکنند و یکجورایی بیزنس خودشون رو هم معرفی میکنند.

    _ تفریح کن، بازی کن بعد زیبایی و شگفتی به پا کن و بعد خودتو و توانایی هاتو و کسب و کارت رو معــرفــی کن و بعد پول بساز…

    ………………………..

    تو مسیر به یک گروه فیلمبرداری آمریکایی میرسیم. بازیگرها رو میبینیم که مرتب تو صف انتظار برای گریم شدن و آماده شدن برای بازی و نقش آفرینی هستند.

    _ آره ما هم تو فیلم زندگی خودمون داریم نقش آفرینی میکنیم حالا سوال اینه که ما چقدر آماده ایم؟ چقدر خودمون رو توانایی هامون رو بالا میبریم تا زیبا بسازیم تا به درستی خلق کنیم؟

    _ما هر کدوم بازیگرهای زندگی خودمون هستیم. هر کدوم در یک مجموعه ایی بنام زمین وهرکدوم با نقش های مختلف، با مدت زمانی که برای ایفای نقش و حضورمون در این جهان داریم باید بهترین خودمون رو ارائه بدیم حتی به اندازه ثانیه هم باشه و یا ظاهرا نقش اصلی و کلیدی نباشه باید بهترین خودمون رو همیشه ارائه بدیم.

    خدایا شکرت برای این آگاهی ها که به یادم میاری.

    خدایا شکرت برای دیدن این گروه فیلمبردای.

    خدایا شکرت برای نوشتن و تمرکزی زیبایی دیدن.

    خدایا شکرت که اینقدر فضا برای دیدن و لذت بردن هست.

    خدایا شکرت برای ایده سفر

    خدایا شکرت برای اینکه همیشه و هرلحظه ما رو هدایت میکنی.

    خدایا شکرت برای تمام فعالیت ها وتلاش آدم ها

    خدایا شکرت برای این شغل ها و بیزنس های مختلف و متنوعی که میشه داشت.

    خدایا شکرت برای ایده ها و راه حل هایی که به اندازه درک و فهم هرکسی بهش میدی.

    خدایا شکرت که تو با ما حرف میزنی.

    خدایا شکرت که میتونم حست کنم که الان کنارمی و صدای قلبی که پر از عشق تو شده رو میشنوی و اون بازم خودت که آرومش میکنی…بله آروم باشم چون بنده توام. چون تو رو دارم. چون تنها نیستم. چون تو هوامو داری. چون تو منو حمایت میکنی، تو منو هدایت میکنی. چرا اروم نباشم و از این همه لذت نبرم. از این لپ تاپی که دارم نهایت لذت رو نبرم خدایا شکرت برای این همه…

    واقعا دیدن یک گروه فیلمبرداری هم جالب بود، دیدن تجهیزات شون و اتاق ها گریم و میز وصندلی ها و چادرهایی که برای کارهای پشت صحنه و سرو غذا آماده کردند. ولی این قسمت برای من اون صحنه ایی بود که مریم جان با عشق و کنجاوی تمام داشت برامون فیلمبرداری میکرد. مریم جان در مقابل حرف اینکه گفتی خیلی جالبه من گفتم جالب ترش فیلمبرداری تو برای ماست. فیلمبرداری تو از این گروه فیلمبرداری با این حد از اعتماد به نفس و نترسیدن برای نگاه ها یا قضاوت های اوناست…(من عکس گرفتن رو تا حدی خوبم اما الان که فکر میکنم اصلا تو فیلمبرداری خوب نیستم و اصلا اعتماد بنفسش رو هم همه جا ندارم و ریشه اش قطعا در عزت نفس من نهفته.(ترس از نگاه مردمترس از قضاوت مردم ترس از خراب شدن و خوب نگرفتن ودستم میلرزهکمالگرایی_….) چقدر از همین تیکه میشه کلی باور مخرب و ترمز در خودم پیدا کنم که منو محدود کرده)

    خدایی ما چه فیلمی میبینیم ملت قراره چه فیلمی ببینن. ما یک فیلمی میبینم که گارگردان و نویسنده و تدارکات و….

    همه اش خداست و بازیگرها و افرادی که تو صحنه این فیلم ها هم میبینیم همش خدایی هستند، در دید ما.

    همش دارند به ما یاد میدن از چیزهای خوب و چیزهایی که به درد دنیا و اخرت مون میخوره.واقعاا سپاسگزارم از دستان پر از عشقت مریم جان برای فیلمبرداری واقعا سپاسگزارم از وجود شما عزیزانم…..

    واقعا تحسینت میکنم برای این حد از خودت بودن و شجاع بودنت.

    تحسین میکنم برای این عزت نفس و اعتماد به نفسی که ساختی.

    تحسین میکنم این حس کنجکاوی و در لحظه از همه چی لذت بردن.

    خدایی این همه آدم برای یک فیلم یا سریال

    بعد ما این فیلم و سریال ها رو داریم میبینیم بااین همه عشق و سادگی

    خدایی تفاوت این فیلمبرداری با اون فیلمبرداری ها از زمین تا آسمون هست و میشه درموردش کلی فکر کرد و حرف زد.

    خدایی از تاثیر گذاری ها فقط بخوایم بگیم طومار میشه. واقعا خداروشکر که در مدار دیدن این فیلم ها و تصاویر و سریال ها هستیم.(سریال هایی که انتهایی ندارند و تکراری نمیشن. مثل سریال تمرکز بر نکات مثبت بابابزرگ سریال های سایته بنظرمسریال سفر به دور آمریکا فصل 1 سریال زندگی در بهشتسریال گفتگو با دوستانسریال نتایج دوستان از عمل به آموزه ها_….)

    …………………………………..

    _ میریم فروشگاه بزرگ و خفن آمازون فرش amazon freesh

    واقعا عجب جای خفنی درست کرده در لس آنجلس

    واقعا چقدر تمیز، چقدر مرتب، چقدرفراوانی، چقدر تکنولوژی، چه چیدمانی چه همه قفسه، چقدر تنوع در ماده غذایی، چقدر پشت هر غذا و بسته بندی کسب و کار و ثروت و ایده خوابیده، چقدر دوربین، چقدر یخچال، چقدر گوشت تازه، چقدر همه چی راحت و آسون هر روز داره کارها ساده تر و راحت تر و زیباتر میشه

    فقط صحنه ایی که استاد گفتین این استیک ها تو تایپ و اسکیل ما نیست. تو دندون مون گیر میکنه….واقعا خیلی بامزه گفتین شوخ طبعی به جا و قشنگی دارین استاد جان. واقعا این حس شوخ طبعی و طنزی که ایجاد میکنید و حتی با خودتون و رفتارتون دارید رو تحسین میکنم و لذت میبرم. واقعا سپاسگزارم ازتون.

    بله شاید این حرف طنز باشه اما تو دلش کلی نکته و حرف هست. درمورد سبک تغذیه و بدنی که براحتی این حجم از گوشت رومیتونه بخوره…(قانون سلامتی)

    نکته هست در مورد توان خرید و نگرانی نداشتن از قیمت ها(آزادی مالی و مکانی….)

    نکته است که این آدمی که این شوخ طبعی رو میکنه چقدر اعتماد بنفسش بالاست چقدر احساس لیاقتش بالاست چقدر حواسش هست حد خودش رو پایین نیاره(عزت نفس و اعتماد بنفس)

    چقدر در صلح هستین با خودتون…یعنی چقدر نکته میشه درآورد(انشالله بقیه رو تو کامنت بچه ها میبینم و به یاد میارم برم ادامه ماجرا….)

    _ چه جالب بود این اپلیکشن و عضویت و نحوه خرید… چه تجربه جالبی بود واقعا لذت بردم. خفن فراوانی تو همین چند ثانیه دیدم.

    خدایا ممنون که باید بیشتر تو باور فراوانی که به شدت پاشنه آشیلم هست کار کنم و اول هفته این راهنمایی رو به من دادی که این هفته تمرکز بیشتر بذارم روی این باور…انگار زیادی دارم غرق باور فقر و کبود میشم چون حسابم نشانه هاشو رو داره داد میزنه.

    ……………………………………….

    به به اومدیم رستورانی در LA

    یک رستوران ایرانی در لس آنجلس. رستوران صدف که مدیر این رستوران خانم هست سه تا هم شعبه داره واقعا دمش گرم واقعا تحسینش میکنم اینقدر جوان و فعال و موفقه…

    خدایا شکرت که استاد جان در این سفر کلی ایرانی دید و این برنامه ایی که داشتن برای اومدن به ایران کنسل شد خدا اینطور هدایتش کرد تا تجربه در کنار هم زبان های خودش بودن روو تجربه کنه. تا کمی اون حس دلتنگی کم بشه واقعا استاد جان اینکه این همه سال تونستید به دور از وابستگی در یک مکان جدید باشید و دور از خانواده واقعا شخصیتی قــوی میخواد.قــــــــــوی بـــــــــاش اینو متوجه شدم برای قدم اول برای ساختن یک شخصیت قوی من قدم بزرگی برداشتم و خداروشکر در این مسیر قوی تر شدن و حرکت به سمت بهترین ها هستم.

    برام جالب بود مریم جان اینجا مثل تهرانه. جالب بود بیشتر از یک میلیون ایرانی در اون شهر هست. این نشون میده که این همه ایرانی تونستن پس میشود براحتی و زیبایی…وای که چقدر حسش خوبه خداروشکر که ما رو هدایت میکنی به سمت خواسته هامون و جایی که لیاقتش رو داریم خدایا شکرت…

    _فقط اون میز پشت سری تون که یک مرد خوش اندام و قدبلند و باصفا بلند شد. یعنی چی اقا شما تو مدار خوشتیپی و سلامتی و خوش اندامی هستی حتی اگر هم حواست نباشه، حتی اگر هم نبینی اون ادم ها لاجرم میان تو مدارت و نزدیک بهت حتی میشنن غذا میخورن و شاید تو نبینی اما قانون کار خودشو انجام میده…اینم یک نکته ریزی که باید فقط استاد رو تحسین کرد و البته همینجا من خودمو هم تحسین میکنم که چند روزه جدی تر ورزش ها رو شروع کردم امروز هم چالش سنگین اسکات داشتم و همه رو انجام دادم…چی بشه عضلات پاهام خدایا شکرت.

    _خیلی باحال بود، گارسون فارسی حرف میزد و غذای ایرانی میخواستین سفارش بدین.به به کباب و نادری و سالاد و چای دبش اصل اعلا…

    گوارای وجودتون

    نوش جونتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2034 روز

    چه شروع زیبایی، انگار قلبو روحم به پرواز دراومد، با اون آهنگ زیبا و مه رویایی که فضارو پوشونده بود و پوشش گیاهی چشم‌نواز ، واقعا چه ترکیب بینظیری، برای من عین واقعیت بود یه تجربه‌ی زنده که درش حضور و نقش داشتم و خیسی هوارو و بوی وحشی طبیعت رو حس می‌کردم، شاید فقط چند دقیقه بود ولی درش غوطه‌ور شدم و بی‌زمانی عجیبی رو باهاش تجربه کردم و جالبه که همزمان درک کردم که باید باور کنم زیباتر از این هم هست و متوجه شدم که ذهنم مقاومت داره و در همون دقایق و حتی الان مدام دارم تکرار می‌کنم، زیباترم هست آسانترم هست. و به یاد میارم گذشته‌ی نه چندان روشنم رو که باور نمی‌کردم خواسته‌هام رو و فکر می‌کردم غیر ممکنه ولی الان واقعیات زندگیم هستن پس به این دلیل که قبلا شده باز هم میشه، باز هم همه چیز زیباتر میشه باز هم همه چیز آسونتر میشه، باز هم اشک شوق صورتمو میپوشونه، باز هم طبیعت در برابر دیدگان من عاشقانه می‌رقصه، باز هم درختهارو در آغوش می‌گیرم کنارشون می‌شینم و به صدای طبیعت بکر گوش می‌دم، باز هم غرق میشم در سکوت طبیعت ، در صدای نسیم، در آبی رودخانه‌ها و دریاها، باز هم حیوانات وحشی در کنار من و با صلح درون من رام میشن کرنش می‌کنن کنارم می‌شینن و من بی‌دغدغه در طبیعت وحشی دراز می‌کشم و می‌خوابم و اعتماد می‌کنم به خدایی که در این نزدیکیست لای این شب‌بوها پای آن کاج بلند و میدانم که ترسهای من توهمو خیالی بیش نیستند پس ایمان میارم ایمان میارم به خواسته‌هام که میشن ، ایمان میارم که باز هم میتونم در طبیعت زندگی کنم و ایندفعه قشنگتر از قبل اتفاق می‌افته با امکاناتی که قبلا کمبودشون رو حس می‌کردم ، ایندفعه باوجود همه‌ی این امکاناتی که با این تصاویر دارم می‌بینم چقدر زندگیم قشنگتر میشه، چقدر رها چقدر آزاد چقدر بی‌باک درست مثل باد، درست مثل آتش درست مثل آب درست مثل درخت درست مثل بوی وحشی جنگل درست مثل پرنده‌ها

    چه زیبا چه زیبا چه زیبا

    طبیعت چقدر عاشقانه و رها به ما عشق می‌ورزه و مارو دلسوزانه در آغوش می‌گیره و تمام زیبایی‌هاش رو برای ما به‌ نمایش میزاره چه ناسپاسی بزرگیه اگه از اینهمه زیبایی طبیعت به وجد نیایم.

    خدایا ای خالق زیبایی‌ها ای آفریننده زیبایی‌ها ما زیبایی طنازانه‌ی جهان تو را می‌بینیمو تایید می‌کنیم ، ای پروردگار ما ، ما به تو و به هدایت تو ایمان داریم تو خالق زیبایی‌هایی پس هدایت تو زیباترین است ، من راه تورا می‌میگزینمو انتخاب می‌کنم نه راه عقلم ، عقل سرد و خشک است اما تو زیبایی و زیبایی از توست، من تورا می‌خوانم و از تو میخواهم و راهت را می‌پذیرم پس اجابتم کن‌.

    عاشقانه دوستت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    کوروش گفته:
    مدت عضویت: 1886 روز

    سلام به روی ماه همگی

    استاد نمیدونم چی بگم

    شما در عین حال مثل یک رفیق مثل یک پدر مثل یک معلم هستین برام

    وقتی میریم توی اون جاده های پر از مه توی فروشگاه بی نظیر آمازون فرش مثل یک رفیق با من صحبت میکنین

    وقتی فایل هارو گوش میدم مثل یک معلم هستین

    و در عین حال شما از هر آدم دیگه ای تو زندگیم با هدایتم به سمت نور و ثروت دلسوز ترین برام حتی از خانواده نزدیک ترین به خیلی از ماها

    این روزا خیلی با خدا راحت شدم

    بهش میگم الان من دارم به خواستم میچسبم ؟

    میگه آره پسر داری میچسبی

    و یه فایل یهو میاد از شما تو گوشم و انگار خدا داره جواب منو بهم میده

    و میگین اگه خیلی روون همه چی پیش رفت چه خوب اگرم نشد خب نشد حتما نباید میشد

    و این نیست که نه دیگه چون من اینو میخوام دیگه باید بشه

    بعد شنیدن این فایل نمیدونم چی بود

    فقط مبهوت بودم

    و یک آرامشی تومه

    و گفتم اگه اره اره اگه نه نه

    من خیلی به مهاجرت چسبیده بودم

    طوری که دیگه حس کردم داره طوری میشه اگه جور نشه من تا یک مدت ناراحت میشم

    و گفتم خدایا هدایتم کن

    و گفتم آقا اگه شد که میرم اگه نشد خب حتما موقعش نیست

    به هرحال توجه به زیبایی ها و ساخت باور های درست و بی نهایت بار تکرارشون

    نتیجش یه روزی یه جایی باعث تسهیل فرایند ها میشه برام حالا یا دور تر یا نزدیک تر

    و دارم با قدرت روی کار آنلاینم کار میکنم که هرجای جهان برم ردیفه و بهش میتونم ادامه بدم

    و اگر موندم ایران اینجا هم لذت ببرم

    استاد چقدر جاده های اول این فایل شبیه شماله

    من خودم تو شمالم و این جاده ها به وفورر هست

    یعنی وقتی به سمت چهاردانگه ساری میری

    دقیقا همین فضای رویایی و معنوی و پر از نه که یه موقع هایی باید بزنی کنار هست

    چقدر زیباست این طبیعت

    استاد چقدر این آمازون فرش خوبه

    رفتین خرید کردین

    اومدین بیرون

    من هنوز ذهنم گیر کرده بود اون صحنه

    که چیشد

    استاد رفت :/

    همین قدر راحت

    خدای من چقدر راحت شده زندگی

    چقدر آدم هایی هستن که مسائل رو دارن همینجور حل میکنن و ثروت میسازن

    و کنار ثروت لذت بیشتر برای بقیه

    من خودم با قسمت حساب کردن و مهر زدنو دوباره نایلون بزن از اول همه چیزو بعد حساب خیلی مشکل دارم

    چون چندیدن نایلون بزرگ خرید میکنم بعد دوباره باید همه رو خالی کنی بعد حساب کنن فاکتور شه دوباره بریزی تو نایلون

    ولی اینجا میگیری حتی دیگه خودتم نیاز نیست بدون کشیر‌ حساب کنی

    آقا بگیر برو خدا پدر آمازون رو بیامرزه با این حرکتش یعنی من بیام آمریکا فقط میرم اینجا

    چقدر این رستوران های ایرانی باحاله

    یعنی در اصل چقدر آمریکا باحاله

    هر تنوعی رو بخوای تجربه کنی

    فقط نیازه سفر کنی

    حالا تنوع محیطی باشه ادم ها باشه و …

    البته من خودم نسبت به ال ای مقاومت دارم و فقط در حد مسافرت میخوام برم

    و دلم یه چیز مثل تمپا میخواد

    خلوت تر

    و پارادایس که دیگه دیوونه میکنه منو

    تو فایل ها وقتی با آمریکایی ها صحبت میکنین مثل اون کارکنان آمازون یا اون خانمی که عذرخواهی کرد از جلوی دوربین خانم شایسته رد شدن

    دلم میگه هزار بار بزن عقب ببین

    ببین که چقدر تو سر تا سر این کشور

    این مردم نازنین هستن

    چقدر در صلح هستن با خودشون

    خدایا شکرت

    طبق این الهامی که بهم شد

    البته از در و دیوار هم الهام مهاجرت به امریکا بهم میشه

    نمیدونم چی پیش میاد

    نمیخوام بهشم فکر کنم

    خداروشکر ذهنم ازاده

    ولی حس میکنم این الهام بهم شد تا نچسبی بهش

    انگار خدا میخواست بگه پسر اگه بچسبی بهش نمیشه هااااا

    رها کن

    باور بساز و بعد رها کن

    حالا توجه به زیبایی کن تا هرجا هستی زیبایی هارو ببینی

    این یکی دو جمله صحبت خدا بود باهام

    نمیدونم چی پیش میاد

    ولی برام مهم نیست

    چون قانون ثابته

    زیبایی مساویه زیبایی

    خداروشکرت

    استاد عزیز و خانم شایسته عزیز ممنونم بابت این فایل ها

    چقدر تنظیم میشه فرکانس های آدم

    و دم بچه ها گرم با کامنتاشون که انقدر زیبا می‌نویسن

    یه سری کامنتا از هر ثانیه یه زیبایی استخراج کردن

    دل همگی شاد و روزتون پر از آرامش و آسونی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    آرزو کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1708 روز

    سلام استاد سلام مریم عزیزم

    واای باوورتووون میشه صبح ک از خواب بیدار شدم رفتم لب پنجره دیدم هوااا ابریه و زیر لب خوندم “باران ک شدی نپرس ک این خانه کیست بعد واسه خودم معنیش کردم و یادشماکردم و سریالای زندگی در بهشت

    والان ک اومدم فایل جدید و ببینم یه لحظه دیدم شماهم این اهنگ و گذاشتین حسابی ذوق کردم

    خداروشکر بخاطر این همفرکانسی

    چه جاده کوهستانی زیبایی چه مه ای گرفته همه جارو

    و چقدر این اهنگ معنویتر و زیباتر میکنه همه این زیبایی هارو و من ک اشک توی چشمام حلقه بسته و باهر کلام خواننده زیر لب زمزمه میکنم و خیره ب جاده ای شدم ک زیباییش وصف نشدنیه حسش ناگفتنیه هروقت فیلم از جاده میزارید منم همون لحظه خودمو اونجا توی ماشین دلخواهم پشت فرمون تجسم میکنم وکلی لذت میبرم . لحظه ای ک از روی پل آهنی که این دو تاکوهستان عظیم رو به هم وصل کرده رد شدیم

    توی ذهنم گذشت ک ما همه چیز را به تسخیر انسان دراوردیم تا لذت ببره و سپاسگزار باشه ببین چجوری ما ادما از دل کوهستان ها و اقیانوس ها و اسمان ها میگذریم و ازشون استفاده میکنیم الان شاید برامون عادی شده باشه اما چندصد سال پیش فکر کن به یه ادم میگفتن این راهیو که تو یک سال باید با الاغو اسب طی بکنی رو ایندگان میشینن توی یه اتاقک گرم ونرم وتوی یه نصف روز طیش میکنن تازه توی اون اتاقک بخاری و کولر و یخچالم و تلوزیون و اهنگم داری یا سوار یه پرنده اهنی میشی و ره یک ساله رو یک ساعته میپیمایی اصلا باورشون نمیشد براشون معجزه بود و تمام اتفاقات زندگی ما معجزست از همین نفس کشیدنی که اختیارش و کنترلش دست ما نیست تا شب و روز و ماه و ستاره ها و رشد گیاهان و موبایل دستم و اینترنتی ک منو ب امریکا وصل کرده خدای من اینا همش برای منه تا لذت ببرم تا سپاسگزار باشم تا حالا هیچ وقت بخاطر جاده ها و خیابونا سپاسگزاری نکرده بودم یعنی اصلا ب ذهنم نرسیده بود ک اینم نعمت حساب میشه چون از وقتی که بدنیا اومدم بوده مثل بیناییم

    شنواییم و…

    اما الان میفهمم واقعا این جاده ها چ نعمت های بزرگی هستن چقدر مسافرت رو برامون لذت بخش و راحت کردن و خداروسپاسگزارم بخاطر تمام جاده های قشنگ دنیا سپاسگزارم از ادمایی ک این جاده هاروساختن تا ما بتونیم ب راحتی ب هرجایی ک دلمون خواست بدون محدودیت سفر کنیم یکی دیگه از بزرگترین سپاسگزاری هام بدنیا اومدن توی این عصر پیشرفت و تکنولوژیه چقدر همه چیز راحت و لذت بخشه البته ب شرط باورهای درست در همه جوانب زندگی

    بخصوص باورهای ثروت ساز اون وقته ک مثل استاد همه چیز برامون میشه کن فیکون و بهشت واقعی رو همین دنیا تجربه خواهیم کرد

    اونجایی که توی اتوبان یک توقف کردید استاد چ منظره رویایی بود چ رنگ زیبایی داشت اقیانوس ارام و چقدر عظیم و بی پایان بود اونجایی ک زوم کردین روی درختا من تابحال همچین مدل درختی رو ندیده بودم و خدامیدونه چقدر گونه های عجیب و غریب و زیبای گیاهای هست ک هنوز ب چشمم نخورده وچقدر اینا نشانهای فراوانیه این بی نهایت اقیانوس این بی نهایت پوشش گیاهای و درختاو گل هایی ک تا بحال ندیده بودم و حتی این بی نهایت بوی عطری ک توی هوا پیچیده یه عالمه بوهای خوب بکر طبیعی هست ک قراره استشمام کنم و اصلا نمیدونستم ک هست و الان ک مریم جان گفت پسر چ بوی عطری توی هواپیچیده اصلا بوی گل میاد کنجکاو شدم ک ببینم چ بوییه چون توی طبیعت فقط بوی نم و رطوبت و جگل و دریا رو حس کردم تا الان اما

    اینم فهمیدم ک حتی میشه فراوانی بو توی طبیعتم باشه و تمام اینا نشان بر فراوانی نعمت های رب العالمینه خدایاشکرت

    و چ فضای قشنگی داشت اون( خونه ی مردم )مریم جون(استیکرچشمک همراه بالبخند )

    راستی استاد جریان این استیکرا چیه ک نمیشه گذاشت ؟؟ من خبر ندارم داستان چیست واقعا؟

    خدای من چقدر بینظیره اون خط ابری که روی اقیانوس بالای سر موج سوارا به وجود اومده

    اون خانومه ک از تو فیلم رد شد ومعذرت خواهی کرد رو دیدین؟

    چقدر این ادما بینظیرین چقدر خوبن چقدر احترام گزارن خدای من

    خدایاشکرت واقعا انچه خوبان همه دارن امریکا همه رو یکجاااااا داره

    صحنه ای ک از اون گروه فیلمبرداری ضبط شد هم خیلی بامزه بود چقدر اروم بودن همه و بدون هیچ سروصدا و عجله ای هرکس مشغول کاری بود و بازیگرا هم خیلب ریلکس توی صف وایساده بودن تانوبتشون بشه خیلی همه چیز اروم بود

    وآماااازونی ک چ مییییکنه… فکر کنم جف بزوس صبح تاشب نشسته یه گوشه و فقط باخودش تکرار میکنه چطور ازاین راحت تر چطورازاین پولساز ترو ساده تر و همینجوری هم هی خدا درجوابش بهش ایده های خفن و کارا تر باتلاش فیزیکی کمتر الهام میکنه از اول این فیلم توجه من خیلی ب سمت فروانی کشیده شد از فروانی توی طبیعت بگیر تا آمازون ک کولاک کرده

    چقدر اون دختره رنگ موهاش قشنگ بود مدل خرگوشی بسته بود موهاااشو راستی خبری خوب برای خودم من از دیدن موی بلند دیگران خیلی لذت میبرم اما برای خودم بشدت اذیت میشدم بخصوص ک همش میخواد جارو ب دست باشی موهارو از روسرامیک جمع کنی

    و پارسال ک دوازده قدمو تهیه کردم ب کمک فایل اعتماد بنفسش موهامو تا زیر گوشم گوتاه کردم اما امسال با ماشین افتادم ب جووونشون و تازه الان فهمیدم ک مریم جان چ بهشت پراز راحتی رو تجربه میکرده بخصوص موقع حمام رفتن و شامپو کردن ک اصلا نگم چقدر لذت بخشه

    تامریم جان فضای داخل رستوران و نشون داد حسم بهم گفت ک این یه رستوران وطنیه از بس ک این معماری زیباست

    و چ حس لذت بخشی بود وقتی ک شروع کردین با اون دوست عزیز فارسی صحبت کردن

    وتحسین میکنم اون خانم جوووان موفق رو که باز الگوی مناسبی شد تا ب باورهام نشون بدم ک میشه یه دختر 2وچندساله کم سن وسال باشی توی یه کشور دیگه و انقدر توی کسب و کارت موفق بشی و رشد کنی و بهانه نیاری و تمبلی رو بزاری کنار واقعا چقدر دیگه دمیخوای الگو ببینی و خودتو ب خواب بزنی ارشیا صاحب این رستورانه اینا هنه همسنای منن بلکتم کوچیک تررررر موفقیت ایمان میخواهد و عملللل نه یه مشت حررف مفت اینارو دارم ب شخص خودم میزنم همین الان امروز ک از خواب پاشدی دقیقا چ گامی برای یه ذره بهتر شدن و پیشرفت توی بیزینست برداشتیییییی؟؟؟ و باید این سوال رو هر روز هز خودم بپرسم جای هیچ بهانه ای نیست همش خودممم و خووودم

    به به نوووش جوونتون این کباااب کوبیده خوشمزه و خوش رو

    استاد اصلا این کووووبیده چ غذای عجیب و محسوور کننده ایه یه داستان از رستوران رفتنای خودم براتون تعریف کنم هر سری ک میرم رستوران میگم خب اینبار باید یه غذای جدید تجربه کنم نمیشه ک تا اخر عمر هربار رستوران میرم فقط کوبیده باشه

    اما ب محض این ک وارد رستوران میشم و بوی کوبیده ب مشام میرسه تمام اجزاااای بدنم یک دست ویک صدا فقط میگن کووووبیده کباااب کوبیده کوبیده

    ومن هررر بار کوبیده سفارش میدم و ب محض سیرشدن میگم ای بابا کاش یه غذای جدید سفارش داده بووودم و این است داستان تکراری منو کوبیده ک همممممیشه تکرار میشه

    خیلی لذت بردم ازاین بخش من خیلی توسایت کامنت نمینویسم یعنی نمیدونم چجوری باید احساسایی ک تجربه میکنم و بیان کنم اما وقتایی که حالم خیلی خوبه یا یه حسی بهم میگه قراره بادیدن این فایل حسابی حالت خوب بشه شروع میکنم ب نوشتن از ساعت ده تا الان ک ساعت یک ظهر هست من مشغول دیدن و نوشتن بودم در کنارشم یه قیمه بادمجووون اصل اعلا بار گذاشتم و خدااارو شکر میکنم بخاطر یک قسمت بینظیر دیگه و سپاس گزارشما دو استاد عزیزم هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    مهدی رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1041 روز

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت بابت این روز زیبا و این زندگی تازه .

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت که به من فرصت دادی تا زندگی زیباتر و عاشقانه‌ای تجربه کنم

    سلام جون دلها

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین ،

    سلام به همه خانواده عباسمنش.

    ای بنازمت روزگار که چقدر ناز داری تو .

    خدایا شکرت چقدر این فایل پر انرژی و بی نظیره به به به چه جاده کوهستانی من عاشق این جاده کوهستانی هستم ایوالا دمتون گرم که روح و روان منو دگرگون کردین .

    خدایا شکرت من از جاده های کوهستانی که از کنار چنین دریای زیبا و فوق‌العاده می‌گذره کیف میکنم . یک طرف کوههای پراز درخت و گلهای قشنگ و طرف دیگر اقیانوس آرام. وای وای وای خدای من چقدر رویایی.

    استاد عزیز نمیدونم چطور و با چه کلمه ای براتون توزیع بدم که زمانی که از این جاده ساحلی رانندگی میکردی من چه حس و حالی داشتم بغض گلوم گرفته بود و هزار بار از عمق وجودم شما رو تحسین کردم و گفتم خدایا شکرت من هم دوست دارم در چنین مکانی و جاده های باشم .

    با زیباترین احساس که اون لحظه داشتم تجسم کردم و گفتم خدایا الان باید استاد تو یه پارکینگ بزنه کنار و از این شکوه و عظمت دریا لذت ببره و همین طور هم شد .

    استادبخدا منم ‌همسفرت بودم

    خدایا شکرت این قایق کنترلی فقط جون میده بندازیم تو پرادایس ، خیلی زیبا و خوش رنگ بود یادم باشه از آمازون سفارش بدم .

    خدایا شکرت بابت این همه امکانات

    بخاطر این هایپراستار بزرگ زیبا که چقدر پیشرفته هست و برای خرید کردن راحت‌ترین راه در اختیار ما قرار داده اند همه چیز با نظم ترتیب در قفسه‌ها قرار گرفته تا به راحتی خرید کنیم .

    خدایا صدهزار مرتبه شکرت بابت این همه فراوانی نعمت که در اختیار ما قرار داده ای خدایا شکرت چقدر رویایی هست هر روز زندگی راحت تر میشه . بعد از چند روز مسافرت عشق و صفا حالا دوست دارم برم یه رستوران ایرانی که یه چلوکباب با یه سالاد شیرازی بزنم .

    الهی شکرت چقدر خوشمزه بود زمانی که داشتم با ولح نگاه کباب کوبیده میکردم با خودم گفتم منکه با یه پرس سیر نمیشم

    سپاسگزارم از استاد عزیز و مریم جون بابت این تصاویر زیبا که حسابی حال و هوای منو دگرگون کردین. جون دلمی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    سیده مینا سیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1597 روز

    به نام خداوندبخشنده ی مهربان

    سلام به استادعزیزم ومریم بانوی عزیزم

    وسلام به همه ی دوستان در این سایت

    چقد ترکیب این جاده ی مه آلود زیبا با این ترانه ی پراز معنی، وپر از تامل بی نظیره

    یعنی روحم از جسمم جدا شد تواین چند دقیقه وبا چشم دل دیدم که سمت ابرها سمت آسمان در پرواز هستم

    واقعا شاعر این ترانه زیبا آقای مهدی مختارزاده و بعد آقای شهریار عزیز، چه حسی داشتند تو چه فرکانسی بودن که اینقدر پرمحتوا وشگفت انگیز هست این ترانه؟؟؟!!!

    بی شک درک وشناخت بی انتهایی داشته از معبود ومقصودش این شاعر

    واقعا اونکه درک درستی از خالقش داشته باشه وبه شناخت درستی از ربش رسیده باشه می تونه خدا رو اینقدر بخشنده و مهربان ببینه، که خودش رو توی تک تک نعمتهاش می تونه متجلی کنه، که یکی از این نعمتهاش همین باران هست بارانی که وقت باریدن همه جا میباره ونمی پرسه این خانه ی کیست؟!!

    سقف حرمه؟ مسجده؟ میخونه است؟ سقف خونه ی یه آدم ثروتمنده یا یه آدم فقیر؟!!

    نمی پرسه اینجا که کسی نیست اینجا که درختی نیست گیاهی نیست اینجا چرا فرود بیام؟؟!!!

    نمی پرسه کسی از حضورش از فرودش از وجودش خوشحال میشه یا نارحت!!!

    فقط باعشق بامهربانی ،تسلیم خواست خالقش هست که بباره، وزندگی ببخشه، وپاک ومطهر کنه….

    واین تنها یکی از نعمتهای خداست که مسخر ما شده به اذن پروردگارش‌‌‌…

    میگه باران، این بی خردان خویش خدا می نامند..

    اینجا سند وقصه وافسانه یکیست!!!

    یعنی اینجا روی زمین هرکسی هرطوری که دلش میخواد زندگی میکنه، یکی در طول عمرش به درک وشناخت خودش وخداش میرسه و دراین مسیر برای درک حقیقت تلاش میکنه، یکی خودش ،خودش رو خدای زندگی خودش میدونه و منم منم هاش گوش فلک رو کر کرده، ویکی دیگه گیر کرده در اینکه آیا واقعا خدایی وجود داره؟؟ یا اینها قصه و افسانست؟؟!!

    ویکی دیگه انقدر به درک حقیقت رسیده وخودش رو با خدا یکی میدونه که میگه اینهمه سند وجود داره، ببین اینهمه نعمت در جهان که واقعا مسخر ودر اختیار منه، ومن می تونن ازشون استفاده درستی داشته باشم وبا این درک به خواسته هام برسم، تازه خیلی راحت و بدون سختی ونگرانی وتحمل درد ورنج.‌‌…

    بدون اینکه سرکسی کلاه بذارم، دروغ بگم، مال کسی رو از آن خودم کنم، ناصادقی کنم، بدون اینکه ترس اینو داشته باشم خوردن وبردند وبه من نرسیده!!

    چون باور داره که رحمت خدا بی حد وحسابه به شرط پاکی دل به شرط صداقت، به شرط ایمان ویقین وتوکل، به شرط سپاسگزاری برای اونچه که داره!!

    چون باور کرده خداشو، همون خدایی که میگه کسی هدایت شده واقعی هست که به اونچه که باچشم نمی بینه ….به غیب ایمان داره!!!

    ولی من میگم خدا رو وغیب رو میشه دید وقتی در اوج سختی ها مشکلات ودردها ورنجها توکل میکنی به همون که دیده نمیشه وشنیده نمیشه!!!

    اما بعدتوکل وایمان وهدایت خداستن هم دیده میشه وهم شنیده میشه

    چون جاری میشه در شکل عشق در مهربانی، در شکل ثروت ومال ودارایی، در شکل سلامتی وآرامش وخوشبختی وشادی وجاری وسازی میشه توی زندگیت

    وباز میگه باران توکه از پیش خدا می آیی توضیح بده عاقل و دیوانه یکیست!!!

    وچه زیبا میگه که در درگاه او وقتی تمام اون بی خردان وباخردان، بی ایمانان و با ایمانان، یعنی جایی در اون دنیا وقتی در حضورش حاضر شدیم دیگه جایگاهی که در این دنیا داشتیم مهم نیست …بلکه اونچه که همیشه باخودمون به همراه داشتیم مهمه.‌

    ایمان توکل و یکتاپرستی!!!

    چیزیکه در این زندگی زمینی ودراین دنیا هم ملاک بنده خوب بودن یکتاپرست بودن وموحد بودن هست، نه مال وامول، نه شهرت ، نه اولاد زیاد و نه مقام ومرتبه ای که بوی شرک داره ونشان از شرک!!!

    وباز چه زیباتر میگه در خلقت تو واون بال پروانه، هیچ فرقی نیست، هر آنچه که خداوند خلق کرده محترم وباارزش هست وقابل ستایش وخداوند هدفی برای خلقتش داشته!!!

    ودر نهایت زیباتر از تمام اون بیت ها میگه

    گر درک کنی خودت خدا می بینی

    درکش نکنی کعبه وبت خانه یکیست

    ودرک این دوبیت اخر برای من اینه کسی که خداوندش رو درک نکنه جاهل ونادان از دنیا رفته وسرمایه ی عمرش رو بر بادفنا داده، و کسیکه در این زندگی زمینی سرگردان هست دنبال حاشیه هست اینهمه نعمت رو نمی بینه و فکر میکنه قدرتمنده و زندگیش در سیطری قدرت سیاسی و مذهبی وفراوانی مال واولاد و ملک واملاکش و عشق وحال های فناشدنی

    هست وبسی ناسپاس هست و مردم وقدرتشون و موقعییت اجتماعی وکاری و مالی وشهرت و….شریک میدونه برای رسیدن به خواسته هاش!!!

    بی شک سرمایه ای اصلی عمرش رو بر باد داده هم در این دنیا در نهایت خارو زبون میشه وهم در آخرت جایگاهی پیش خالقش نداره…

    وکلام خداست که میگه حالا دراینجا ما فراموششان میکنیم همانطور که در زندگی گذشته آنها مارو فراموش کردن

    یعنی کسیکه در این دنیا در فرکانس شر هست در اون دنیا و زندگی ابدی هم در ادامه همون شر قرار میگیره…

    وکسیکه در دنیا واین زندگی در مسیرخیرهست در امتداد وادامه زندگی پرسعادت این دنیا توی اون دنیا واون زندگی ابدی هم در خیرو خوشی وسعادت قرار میگیره…

    دنبال کردن این جاده مه آلود زیبا وشگفت انگیزبا این که انتهاش پیدا نیست ونمیدونی بعدش چی در انتظارته، تمثیلش برای من این هست که وقتی از خدا هدایت میخوای و بهش ایمان داری وباور داری که به مسیرهای خوبی هدایتت میکنه در نهایت شادی وآرامش این مسیر و طی میکنی چون ایمان داری بهترینها در انتهای این مسیر منتظر توست

    مثل همین اقیانوس زیبا وبی نظیر، با اون رنگ های شگفت انگیزش، سبز و آبی نیلی و آبی آسمونیو…

    دقیقا نتیجه ی سپردن بار توی زندگی به خدا این شکلیه، رسیدن به نتیجه دلخواهی که هرچی باشه خیروبرکت به همراه داره برامون

    اون بوی عطری که مریم جان گفت اینجا به مشامم رسید، خب منظره به اون شگفت انگیزی که مثل یه تیکه از بهشت می مونه حتما هم باید بوی خوش بده، گاهی فکر میکنم هرجا که ادمها زندگی میکنن توی زندگی ماشینی ودرگیر این زندگی میشن وانقدر حس وحال بدو منفی و ترس و نگرانی وحسرت و بی ایمانی وشرک تو اون فضا پراکنده میشه که دیگه بوی خوش روح افزای خدا به مشام نمیرسه وهیچ خوش بو کننده مصنوعی قدرت اینو نداره به مدت طولانی ویه رایحه دل انگیز

    تو محیط پراکنده کنه!!!

    واسه همینه وقتی میریم تو طبیعت و به جهان وشگفتی هاش نگاه می کنیم ومعمولا اینکارو برای فارغ شدن از وکار وبار زندگی وبرای فرار ازمسائل ومشکلات زندگی میکنیم، اینهمه شگفتی رو یکجا می بینیم!!!

    خصوصا اگر سپاسگزار باشیم از خالقش…

    وبرای همینه که شما استادعزیزم ومریم جان هم توی بهشت زندگی میکنید وهم به جاهای بهشتی هدایت میشید چون باقلب باز وذهن باز وچشم باز وگوش باز میرید باتمام وجود که زیبایی هارو ببلعید و نفس بکشید و باهاشون عشق بازی کنید دقیقا همین هدفی که خداوند از خلقت ما داشته از اول، از خلق آدم وحوا وحضورشون در جهان بدون تضاد((دربهشت))

    خب بریم سراغ اون ایده تبلیغ شرکت گایکو

    ((GEICO)) که یکی از بزرگترین شرکتهای بیمه تو امریکا گویا هست، واینجاهم باید سپاسگزار خداوند باشم که تو مسیر ضبط فایلهای استاد ومریم جان همه نوع هماهنگی وهارمونی وجود داره تا یه پکیج کامل رو ما در ایده های برای ثروت سازی، برای سلامتی، برای عشق ومودت در روابط وداشتن عزت نفس واعتماد به نفس و معنوییت ویکتاپرستی و…داشته باشیم واین هماهنگی خدا با لنز دوربین استاد ومریم جان در زمان ومکان درست قابل ستایش هست

    چقدر جهان ما شگفت انگیز هست وهمه چیز مسخر برای انسانها،، آقا به تضاد برخوردی حالا براش ایده داری، بیا ایده هات رو پیاده کن روش تمرکز کن گسترشش بده در طی قانون تکامل ….

    حالا تواین قسمت ایده انسانی با نعمتهای رایگان ودر دسترس ومسخر تلفیق شده، قایق کنترلی ساخت دست بشر درون ساخت دست بشر، دریاچه وآب و طبیعت و مرغابی وپرنده و آسمون آبی هم از خدا…

    واینجاست که انسان وخداوند باهم شریک میشن در زندگی در رسیدن به اهداف وصدالبته که همه ی ایده ها از ایده پرداز بی نهایت قدر جهان یعنی خداوند به ذهن محدود آدمی خطور میکنه و به شکل اونچه که برای رفع نیاز ادمی هست در میاد

    ودوباره یه قسمت باحال دیگه وهماهنگی زمان ومکان درست برای لنز دوربین مریم جان برای به اشتراک گذاری فایلهای بی نظیر

    گروه فیلم برداری وپشت صحنش، حسش منوبرد به این فیلمهای امریکایی قدیمی، که البته به قول مریم جان از طرز لباس وگریم اون افراد مشخص بود که میخوان فیلم قدیمی بسازن

    واین بخش هم برام یه درس داشت، اینکه زندگی همه ی ماهم مثل یه فیلم می مونه که نویسندش ما وخداییم اگه در مسیر هدایت باشیم وگارگردانش خدا و بازیگرش هم ما، در تمام جوانب ما هستیم وخدا، واین هماهنگی نویسنده و کارگردان وبازیگر، محصول عالی بیرون میده بی شک

    اما اگه بی خداباشیم و در مسیر نادرست وخودسر، به قول استاد این ذهن ناتوان ما قدرت خلق چیو می تونه داشته باشه؟! اصلا تنهایی و با داشتن چندین خدا و چندین شریک ( مثل داشتن چندین نویسنده با متنهای متفاوت، با گارگردانهایی که میخوان طبق خواسته هرکدوم از اونا نقشتو بازی کنی!!

    دیگه معلومه چه آشفته بازاری میشه اون زندگی،( فیلمی که از اون زندگی در نهایت ساخته میشه وشایدم هرگز ساخته نشه!!

    خب بریم دقیقه 11 فایل، خرید از فروشگاه تازه تاسیس امازون فرش یا امازون گو

    با این سیستم دقیق وباهالش، اپیلیکیشن رو نصب داری، میری اسکن میکنی خرید میکنی دوربینهای حاضر در صحنه هم اسکنت میکنن و بعد میلغ از حسابت کسر میشه ، وعملا تو خیلی راحت میری از فروشگاه اون چیزی رو که میخوای برمیداری

    البته درسته که خرید استاد از حسابشون فعلا کم نشده بود واستاد انقدر درستکارن و حساس روی حساب وکتاب وکلا اعمالشون که رفتند دوباره چک کنن وپرسیدن که چرا کم نشده مبلغ خرید پنیر از حسابشون

    این قسمت هم برام کلی درس داشت، اینوه کم کم جهان داره به سمتی میره که نزدیک بشه به سیستم آفرینش جهان، اونجا که خداوند جهان رو آفریده وهمه چیز در دنیا برای بنده هاش برای استفاده قرار داده تا نیازهاشون رو برطرف کنند، واز جایی که ما نمی بینیم مثل همون دوربینها داریم رسد میشیم، که صدالبته انسان آگاه خدارو هرلحظه شاهد بر اعمالش وحتی افکار واحساساتش می بینه، واونجاست که مثل اپیکیشن آمازون، وجودییت ما در این دنیای مادی اسکن شده، ما زیر نظرهستیم وهرکاری وهر فکری وهر حرفی وهرحسی از ما بروز داده بشه همون لحظه ثبت وضبط میشه وباید حواسمون به حساب وکتابمون باشه در نزد خداوند

    اونجایی که خداوند میگه من صاحب اختیارتون هستم، من شمارو رهانکردم کافیه من رو تنها من رو که همه چیز در اختیارم هست رو مالک خودتون بدونید و قدردان باشید تا من بیشتر بهتون عطاء کنم…

    ودرنهایت رفتن به رستوران صدف،توی لس انجلس شهر ال ای،رستوران بانو صدف 20 وچندساله که 3 تاشعبه دارن، توی روستورانشونم غذاهای ایرانی خوشمزه سرو میشه ، وچه حس خوبیه وقتی از کشورت دور هستی هم زبونهای خودت رو توکشوردیگه ببینی که سرمیز نشستند ایرانی حرف میزنند غذای ایرانی میخوردند وحس وحال بودن با هم وطنات برات تداعی میشه،

    واقعا تحسین کردم این بانو رو که کارپدرشون رو به خوبی ادامه میدن واین در صورتی هست که بیشتر وقتها طرف انقد از بدی وسختی شغل وکسب وکار خودش میگه توخونه که بچه هاش دیگه دوست ندارن شغل وکسب وکار پدرشون رو ادامه بدن، واین نشون میده که این شخص تونسته مثبتهای شغلش رو به دخترش انتقال بده تا دخترش هم در این مسیر همراهش باشه برای گسترش کسب وکارشون و ایجاد درآمد بیشتر،ثروت بیشتر، ومعروفییت و شهرت بیشتر برای دایر کردن شعبه های بیشتر، چیزیکه هم برای خودشون ثروت آفرینی میکنه وهم جهان گسترش میده…

    نوش جانتون استاد ومریم جان عزیزم اون کباب کوبیده و کباب نادری و سالادشیرازی دمخلفات و اون چای خوش رنگ

    نمیدونم چقدر نوشتم ولی میدونم کامنتم خیلی طولانی شده، اخه انقدر نکات مثبت قابل درک وفهم هر فایلی داره آدم نمیدونه کدومش رو به یادبیاره تا از آگاهی هاش جا نمونه

    در پناه الله مهربان باشید عزیزانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    سایه گفته:
    مدت عضویت: 1443 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت زیباییها

    سلام به استاد عزیزم و مریم جونم

    سلام به همه دوستان همراه در این صراط مستقیم

    خدایا شکرت بابت اینترنتم و گوشی موبایل و این سایت الهی

    چقدر آسون شدم برای آسونیها

    آسون نعمتها و زیباییها و پیشرفت تکنولوژی و انسانهای خوش اندام و جاده های رویایی رو میبینم در حالی در خانه گرمم کنار فرزندانم هستم و روال زندگی رو طی میکنم .

    اما لمس اینهمه زیبایی از پشت دوربین چیز دیگریست ،اما من سپاسگزارم بجای اینکه به بدیها توجه کنم از همین طریق به خوبیها توجه میکنم و دنیا لاااااجرم مرا به سمت نعمتها هدایت میکند در زمان مناسب

    خدای من اینهمه زیبایی در یک کشور جمع شده

    جاده های زیبا و مه الود کوهستانی که در یک سمت کوه و در یک سمت اقیانوس آرام با موجهای خروشان و آبی

    چقدر حجم اب خیره کننده بود .چه عظمتی داره این دنیا الله اکبر

    چقدر امروز حس و حال عجیبی داشتم

    دیشب ی قضیه ایی شد که من در ذهنم باید یک انسان رو میبخشیدم و چقدر ذهنم مقاومت داشت

    تمام تمرکزم رو گذاشته بودم برروی خوبیها و بخودم میگفتم سایه دنیا رو سخت نگیر

    همه انسانها دستان خداوند هستند و تو در پی این قضیه بزرگ میشی و الخیر فی ما الوقع .

    و خلاصه به یک ارامش نسبی و احساس خوب رسیدم و خوابیدم و صبح بااین اهنگ برخوردم

    باران که شدی ….‌‌‌‌‌……

    خدایا تو چقدر نزدیکی به من

    چقدر هر لحظه در حال هدایت منی

    چقدر خداجونم میخوای که من در صراط مستقیم باشم

    چقدر خدایا تو خوبی که نمیزاری من به بیراهه برم

    خدایا شکرت که به من گفتی که باران باش و انسانها رو قضاوت نکن همه یکی هستند

    موقع خوبی به هیچ بدی توجه نکن

    موقع بخشش فقط ببخش و قضاوت نکن

    باران که شدی……….

    خدای من چقدر امروز روحم بزرگتر شد

    چقدر حالم خوبه چقدر احساس شعف دارم

    استاد عزیزم امروز داشتم فکر میکردم که قانون برای من چکارهایی که نکرده .

    چقدر راحت هدایت شدیم به یک مسیر شغلی پر درامد و مستقل شدیم از نظر زمانی

    من و همسرم تا سه سال پیش واسه کسایی کار میکردیم که ی روز بهمون مرخصی نمیدادند با کمترین درامد و امروز بعد از گذشت نزدیک به سه سال با ورود به کار خودمون به درامد 10برابری رسیدیم و به آزادی زمانی که تا هرساعت که بخواهیم کار میکنیم یا اگه نخواهیم کار نمیکنیم .

    از نظر مسکن که همیشه نگران بودم به یک خانه بسیار بسیار زیبا و پر از امکانات هدایت شدم بدون پرداخت یک ریال هزینه به صاحب این خانه (خدا)

    اونقدر در رفاه و زیبایی هستم و فقط به هر گوشه ان نگاه میکنم میگم خدایا شکرت

    به آشپزخانه زیبا و پراز امکاناتش

    به اتاقهای بزرگ و پراز نور

    به حال بزرگ با پرده های زیبا

    به حتی حمام و دستشویی بسیار زیبا و شیک

    خدای من تو چقدر خوبی و مسیر لذت بردنم را هموار میکنی

    از نظر سلامتی هم من سالها ی مسئله ایی داشتم که همیشه همیشه درگیر بودم و مدتهاست محو شده و دیگه خبری ازش نیست

    از نظر قدرت خرید که من قبلا آرزوی داشتن کوچکترین چیزها رو داشتم مثل ی خرید عالی برای خودم و یا خانه و خیلی چیزها اما امروز براحتی هرانچه که بخوام رو میخرم وو فقط اون لحظات میگم خدای من شکرت

    اونقدر معجزات در گوشه گوشه زندگیم فراوان شده که من فقط میگم خدایا شکرت

    روابطم هنوز کمی کار داره و باید تمرکز بیشتری بزارم و خیلی تلاش میکنم با انسانهای منفی زیااد در رابطه نباشم و از خداوند کمک خواستم.

    نمیدونم چرا اینها رو نوشتم اما ی حسی گفت بنویس تا یادت بمونه که از زمانی که سوار بردوش خدا شدی و رها کردی و لذت بردی و نگران نبودی و شکرگزار بودی برای کمترین داشته هایت معجزات رخ داد . خدایا شکرت

    استاد تحسین میکنم این اندام زیبای شما و مریم جون رو و چیزی که خیلی در صورت مریم جون خودنمایی میکنه زاویه دار شدن صورتشون هست که من بینهایت دوستدارم .و اینکه شما هزارماشالله قد بلند تر شدید .

    تحسین میکنم این خانم جوان رو که تونسته سه تا رستوران را مدیریت کنه و تحسین میکنم این حد از توانایی و اعتماد بنفس رو

    اما امازون که همیشه من تحسینشون میکنم و باز پیشرفتی جدید و چقدر کار راحتر شده چقدر ایده هست برای ثروت سازی آسون ،البته که آمازون تکاملش رو طی کرده و همین دیشب توی قدمها داشتید از آمازون صحبت میکردید و امروز میشه این حد از پیشرفت رو در این شرکت دید و تحسین کرد و الگو گرفت و بخودمون یاداور بشیم که نباید عجله کنیم ،هرروز فرصت و ایده هست برای پیشرفت فقط باید تمرکزی جلو بریم

    چقدر کار رو هم برای خودشون و هم برای مشتری آسون کرده که زمانی صرف حساب کردن و کارت کشیدن تلف نمیشه و آمازون بااین حرکتش به پیشرفت جهان کمک کرده

    و یک عالمه باورهای عالی و باور فراوانی میشه در این رابطه بیان کرد

    نوش جونتون استاد عزیزم و مریم جون این غذای خوشمزه ،من که لذت میبرم از اینهمه ازادی شما

    خداروشکر باشما عزیزان در این راه بهشتی همراهم

    عااااشقتووونم

    ‌‌

    الهی شکر که من در بهترین زمان در بهترین شرایط و مکان هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    رضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 999 روز

    ثم انشاناه خلقا آخر فتبارک الله احسن الخالقین

    بنام خداوند که بی نهایت زیباست و مارا اشرف مخلوقات خلق کرد و برای خودش دست زد و مبارک باد گفت!

    سلام و عشق تقدیم میکنم خدمت استاد عزیزم ، خانم شایسته نازنین و دوستان بی نظیرم!

    از خدای خودم بی نهایت سپاسگذارم که دریچه قلبم را با الهامات و هدایت هایش باز کرد و مرا تسلیم خودش کرد!

    و از استاد نازنینم تشکر میکنم بابت ظبط این فایل ها که زیبایی ها را برای ما به تصویر می‌کشد و ما با نگاه کردن به این فایل ها هم باور های مان جابجا میشود هم تاثیری در آگاهی ها و نوع نگرش ما دارد ..

    و همانطور که استاد با این سفر که براه انداختن لذت می‌برند ما نیز لذت میبریم

    واقعا جای سپاسگذاری است در جمع حظور دارم که حرف های زیاد بگفتن دارد مثلا چی خبرا … نه اون خبرای که میگن آقا این شد و آن شد فلان شد چنان …..ن اصلا ……

    خبر و حرف از توحید، خداوند، عشق ، شادی ، لذت ، حضرت زیبایی زنده گی ، پیشرفت و موفقیت …

    اگر ما دقیق بیاندیشیم خواسته ما از جهان هستی اینا است نه اون چیزای میگن امروز فلان جا چنین و چنان شد و خوشحالم در فرکانس این جمع از عشق های خداوند هستم

    خب از زیبایی این فایل هر چی بنویسم کم است ولی در چند مورد اشاره میکنم

    1- خلاقیت آمازون فریش

    2- دختر خانم 24 ساله با مدیریت سه تا رستورانت

    3- در مورد رزق به حدیث امام علی برخوردم که بگم اگر کسی علاقمند بود شاید مفید باشد

    1- اول اینکه چیقدر هر روز شاهد پیشرفت و تکنالوژی جدید هستیم این به این معنی است که در جهان بی نهایت ثروتمند و فراوانی وجود دارد و چیقدر هر روز فرصت های جدید برای ساختن ثروت ایجاد میشود مانند دوربین های آمازون فریش که با وجود که منم در کشور پیشرفته دنیا زنده گی میکنم ولی در همچین چیزی بر نخوردم و اصلا فکر نمیکردم که چیقدر راحت شده و با نصب اپلیکیشن و اسکن کردن آن وارد میشوی و از هر زاویه یی دوربین ها ج

    اجناس را رصد میکند و هر چیزی که دوست داشتی بر میداری به همون راحتی از با سکن دوباره از فروشگاه بیرون میشوی و از اکانت که ساختی پول شو کات میکند واقعا این ایده خلاقانه قابل تحسین است

    2- وقتی انسان تصمیم میگیرد باور میکند به همه چی می‌رسد نیاز به تلاش فزیکی و جنسیت هم ندارد و فقط نیاز به ایمان ،توکل و خودباوری دارد مانند این دختر خانم با وجود سن سال کم همچین بزنس رو اداره میکند که آفرین میگم و تحسین اش میکنم که چیقدر روی خودش کار کرده و چیقدر فرکانس اش را بالا برده و خودش را باور کرده که در این سال میشود این بزنس بزرگ را اداره کرد خیلی عالی بود و این خانم دختر رو تحسین میکنم

    3- در مورد رزق و حظور استاد در همچون رستورانت زیبا وشیک ایرانی در لاس آنجلس که هدایت الله بود و استاد چی میدونست که یک روزی و کدوم روزی بر بخوره در این رستورانت و از غذا اش استفاده ببره ….

    یک حدیث زیبا که هدایتی چند لحظه قبل برخوردم توش که خیلی زیبا بود از امام علی پرسیدند که اگر در خانه کسی را ببندد و به چیزی دست رسی نداشته باشد یا مثلا تو زندان باشد رزق و روزی این چی، چطوری و از کجا میاد

    حضرت خیلی زیبا فرمود گفت روزی این فرد از همون جای که مرغ سراغ او میاد ….

    خب اینجا یک شبهه در ذهن انسان بجود میاد که خیلی ها بودند در زندان ، خانه و غار ها که با نبود غذا جان شان از دست دادن چطور می‌شود که این داستان طولانی است ولی خلاصه اش را ذکر میکنم …

    این سخن حضرت میگه اگر اراده و مشیت الهی بر کسی تعلق گیرد که زنده بماند خداوند از راه های غیر عادی اسباب حیات اورا فراهم میکند مثلا خداوند میخواست که اصحاب کهف سه صد نه سال در خواب باشد و زنده بماند و در این مدت اینا نیاز به تغدیه داشتن و امداد گر های الهی به قسم اونارو تغدیه میکردن و یا مثلا حضرت یونس که چهل روز در شکم ماهی بود یا حضرت مریم که از درخت خشکیده شده نخل خرما را تهیه کرد و یا در کنار مهراب اش میوه های بهشتی را فراهم کرد

    ینی اگر مشیت الهی بر حیات کسی تعلق بگیرد که زنده بماند حتی اگر در زندان باشی، یا درخانه که کسی نباشد و یا در غار زندهدگی کنی و کسی راه نیابد و نتواند دسترسی داشته باشد خداوند این اسباب را از جاهای غیر عادی فراهم می‌سازد همانگونه که فرشته مرگ میتواند از این موانع عبور کند فرشته که اسباب حیات را مساعد میسازد نیز می‌تواند از این موانع عبور کند ….

    بالاخره داستان طولانی است نمیخواهم بیشتر طولانی بسازم این فقط یادآوری برای خودم است که بارها مرور کنم و خداوند را هر لحظه بیشتر و بیشتر باور کنم و فقط روی خودش حساب کنم …

    برای همه تان آرزوی خوشبختی، سلامتی ، ثروت و نعمت را خواهانم همه تان را به دستان خدای عشق ، ثروت و قدرت می‌سپارم

    شاد باشید و شکرگذار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    بهار بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1688 روز

    سلام استاد جانم

    سلااام سلااام

    ممنون که دست ما را تو این سفر گرفتید . این گوشه ای از سفر شما و گوشه اش اینطوری دیوانه کننده است، خودش به چه شکل هست.

    استاد هماهنگی دایمی که شما با خودتون دارید منو به تحسین وا میدارد و اعتراف میکنم هماهنگی و صلح خانم شایسته ی عزیزم منو حیرت زده میکنه، حیرت زده.

    استاد جان امروز براتون از دستاوردهام در حوزه ی هماهنگی با خودم بگم؟؟؟

    دوست دارم خوشحالتون کنم. بدونید در پشت دوربین هستید ولی درسته چیزی که تو قلبتون می‌شنوید، درسته… شما کلامتون بسیااااار تاثیر گذار هست و رفتارتون هم همینطور.

    راستی چی شد که به خودتون گفتید: من باید عوض بشوم ؟؟؟ خوب شد این تصمیم را گرفتید، تصمیمی که سالها قبل گرفتید و الآنم من دارم از میوه هاش استفاده میکنم.

    بگذارید بگم از صلح درونی ام…

    استاد منو یادتون هست؟ بهار. همون دختری که تو استانبول زندگی می‌کنه از پایین ترین جاها به کسب و کار شخصی رسید, منو به یاد دارید؟ آره منم همونم، بهار

    استاد من هر از گاهی پدر و مادرم میان پیشم و سه ماه میمونن، خب عمده ی خرج خونه با منه دیگه، مصرف گاز و برق و آب و غذا و …

    الان پدرم یک و نیم ماه هست که اومده پیشم.

    در مورد گذشته ی روابط اصلا نمی‌گم که توجهی نباشه ولی چقدر خوب که در آستانه ی چهل سالگی فرصت کردم پدرم را تجربه کنم.

    رابطه ی ما به صورت معجزه آسا، به صورت معجزه آسا خوب شده. همش در حال آواز خوندن، همش در حال گشتن، همش در حال لذت بردن از نعمتهای خدا. پدرم با عشق برامون آشپزی می‌کنه و الحق آشپزی اش عالیه، حواسش به همه چیز و خونه هست و من شادترین از حضور پدرم و اعتراف میکنم تجربه ی این حس برام ارزشمند هست.

    میدانید پدرم چی گفت بهم؟؟؟ گفت بهار خیلی تغییر کردی. خیلی آرام شدی. اگر اتفاق ناخوشایندی باشه زود ازش رد میشی. بهم گفت: بهار خیلی حس آرامش دارم. می‌گفت قبل از اینکه بیام خالم خوب نبود همش میخواستم به همه چیز گیر بدم ولی اینجا کنار شما آرامم.

    استاد این جمله ی آخرش منو به عرش برد. گفتم بهار تو عوض شدی و دنیای دورت عوض شده. چقدر قانون دقیق کار می‌کنه.

    این روزها با پدرم جزو بهترین روزهای و قبل از اومدن پدر این باور را ساختم که حضور پدرم باعث میشه درآمد من سه برابر و بیشتر بشه، حضور پدرم باعث میشه برکت به زندگی ام بیاد و استاد جالبه یکی از مشتریانم مثل طبیعت داره عمل می‌کنه و هر روز یه کل زیبا و یه میوه عالی از دستش میگیرم و به واسطه ی آن درآمدم بهتر شده. الهی شکر. من از این مشتری ها بیشترش و بهارش را میخام.

    استاد تو‌ محل کارم به یه تضاد خوردم. ذهنم تمرکز کرد روش ، بهش گفتم ببین دستت را گرفتی رو آتیش ، دستت را بکش. باید تمرکز کنی روی نقاط خوب این ماجرا و به والله این تضاد برام شد معجزه و عشق و آرامش. برام شد اعتماد به نفس و کارکرد قانون.

    استاد جانم اینها نشونه های صلح هستن، درسته؟ دوزاری ام صافه دیگه؟ من آرام ترم، تسلیم ترم، خندان ترم، شادترم.

    الهی شکر.

    من از این حال ها و فرکانس ها بیشتر میخام.

    من تو این مسیر هستم تا ابد.

    این مسیر، این هماهنگی دایمی با قانون دیگه لایف استایل من شده. قول استاد جانم قول.

    راستی استاد جان دوست دارم تو استانبول ببینمتون، اینجا هم کلی از بچه های سایت هستن.

    اگر بیایید با ماشینم که اونم دستاورد کار کردن روی خودم و هدایت خداست میگردونمتون، قبول؟؟؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      زینب سلمان زاده گفته:
      مدت عضویت: 2453 روز

      بهار جان دوست ارزشمندم ســـــــــــلام

      چقدر خوشحال شدم که خدا جونم دستم رو گرفت و بین این همه کامنت فوق العاده روی این قسمت اورد روی کامنت تو تا از کلمه اول تا آخرش رو کامل بخونم و از همون ب بسم الله تا آخرش تحسینت کنم و یاد بگیرم

      اونجا که درمورد تضادی که تو کارت پیش اومده و مچ ذهنت رو گرفتی تا بهش بگی حواست باشه ها و همون تضاد شد واست یک معجزه

      اون قول آخری که از استاد گرفتی که اومد استانبول با ماشین خودت بگردونی اش، اونم نه هر ماشینی، ماشینی که یه دونه از دستاوردهای کار کردن روی خودت هست این ماشین نیست باقلواست بـــــــــــی نهایت تحسینت میکنم دوست ارزشمندم

      هر لحظه ات توحیدی تر باشه و ثروتمندتر در پناه خدای وهاب، رب العـــــــــــالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        بهار بختیاری گفته:
        مدت عضویت: 1688 روز

        زینب عزیزم سلام

        دوستم بگذار بگم چطوری به جوابت هدایت شدم.

        داشتم کامنت می‌خوندم ، یه گوشه ای یک دکمه آبی دیدم، نه از اون آبی ها که میگه، یه دوست ناب برات نوشته ها، اصلا یه جای دیگه ی سایت و یهو به دلم افتاد که بهاره یکی برات نوشته و برو تو پروفایلت. به والله همین و دیدم تو فرشته ی زیبا و خوش خنده برام نوشتی…

        سپاسگزارم از لطفت. سپاسگزارم که نوشتی که بیام یک بار دیگه بخونم چی نوشتم و غرق از احساس خوب بشم و از شوق اشک بریزم و در این بین یه الهی آمین به دعای آخر نوشته آت بگم و همون موقع رب العالمین بهم بگه، ببین اینم نشونه، من بهت ثروت میدم، همراه میدم، عشق میدم، عزت میدم.

        و من

        زینب قشنگم بازم ممنون.

        من عاشق این قانون مدار و فرکانسم این که کافیه بهار و زینب تو یه فرکانس باشند و بعد خود خدا دست منو بگیر بگه بیا برات جواب اومده و همون خدا بگه زینب جان بیا و این کامنت را بخوان.

        من عاشق این نظمم. من عاشق این قانون و عاشق این انرژی هستم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: