سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 183

سلام استاد جانم

عجب فایلی چقدر بی نظیر

هرفایلی که میزارید نمیشه این جمله عجب فایلی چقدر بینظیر ، چقدر این قسمت زیبا بود رو ننوشت هر قسمت از قسمت قبل زیباتر و بهتر

دلمون برای شهر ،تکنولوژی تنگ شده بود برای قدم زدن تو شهر برای دیدن مغازه های شیک ،اون هم لس آنجلس ،

چه حس خوبی که تابلو و سر در مغازه ها فارسی باشه، خودم رواونجا تصور کردم و چقدر ذوق کردم از اینکه جایی قدم میزنم که قدم به قدم ،هم وطن نام با پیشرفت خودشون به جایی رسیدند که توی کشور آزاد دارن بیزینس شون ادامه میدن، فروشگاه فرش برای من قابل توجه بود که تو حیطه کاری منه

فروشگاه های عالی و بینظیر با بسته بندی های متناسب با نیاز هر شخص ،غذاهای آماده خوشمزه،دلمه فلفل دلمه ای ،انواع خورشت ها

بیشترین چیزی که من تو این فایل دوست داشتم و خیلی بهش علاقه مند هستم اون قسمتی بود که توی بام لس آنجلس در مورد ستاره ها گفتید محل رصد ستاره ها، اون نقاشی های زیبا ،

یه سری نقاشی ها به نظرم نماد و نشانه تولد هر شخص بود تو هر ماه مشخص(من چنین برداشتی کردم)

چقدر زیبا بود،

چقدر من ستاره هارو دوست دارم

دوست همسرم یک ویلا داره تو دل کوه

چندین بار تا حالا اونجا رفتیم فقط به خاطر دیدن ستاره ها

وقتایی که هیچ جا برف نیست اونجا برف باریده منطقه خیلی سردیه ،وسط چند تا کوه

شبایی که اونجا هستیم باهم میریم بیرون قدم میزنیم

ما دوتا آدم متفاوتیم با سلیقه های مختلف

همسرم به شکار علاقه داره تفنگ چهار اول شو برمیداره و بدون هیچ صدایی آرام و نم نم تو دل تپه ها ساکت میشینیم،من به سکوت شب گوش میدم ،اون منتظر شکار شه ،من اما با یه ذوق وصف‌ناپذیر ستاره ها رو تو سکوت نگاه می کنم و لباس اصلا جواب نمیده من همیشه پتو پیچ ام

گاهی مثل بچه ها تو پتو بالا پایین میپرم از ذوق ،اینقدر ذوق می کنم واقعاً اشکم در میاد از دیدن این همه زیبایی،اصلا اونجا تو آسمون یه نقطه خالی نمی‌بینی مخصوصا اول و آخر ماه که هوا به شدت تاریکه ،

بخاطر علاقه ام به این حیطه کلی در موردش تحقیق کردم،

دوبه اصغر رو میشناسم دوبه اکبر رو می‌دونم کدومه

ستاره خوشه انگور زیبا رو میدونم کجاست

ستاره ملاقه رو میدونم چه جوریه و چطور فرضی تو آسمون کشیده میشه

چطور تو شب راهمون رو پیدا کنیم و …

تو تابلو آرزوها و عکس خودم رو کنار انوشه انصاری گذاشتم، چندین بار مصاحبش دیدم که وقتی کوچیک بوده و میگفته می خوام برم ستاره ها رو ببینم، می خوام برم فضا، بهش میخندیدن و میگفتن میری، میری، با خنده…

پس اگه برای اون شده،

اگه خدا همون خداست برای من همیشه، خدای انوشه با خدای من فرقی نداره

کوچیک بودم دوست داشتم فضانورد بشم تنها آرزوی کودکی من که همزمان تا این سن با من اومده و خیلی جاها مسیرم متفاوت شد ولی این آرزو همیشه با منه و خیلی این رویا رو دارم که یه روز از قاب شیشه ای لباس فضانوردی اونها رو از نزدیک ببینم

یه بار خواب دیدم تا صبح ی آدم ناشناس در مورد کهکشان راه شیری تو خواب برای من توضیح میداد و من از عظمت این کهکشان اشک می ریختم

خداروشکر خونمون یه حالتیه که شبا که میخوابیم یه پنجره بلند کنار تخت داریم پرده رو کنار میزنم و تا لحظه خواب ستاره ها را نگاه می کنم

مخصوصاً توی زمستون حتی تو شهر ستاره ها خیلی درخشان هستن و هر شب بابت این زیبایی خداوند رو تحسین میکنم

استاد به تمام معنا نشان دادید که خودتون به آموزشهای خودتون عمل میکنید قربونتون برم

وقتی اون خانم رقاص شما را انتخاب کرد برای همکاری و شما که کم نیاوردی در مقابل نجوای ذهنتون ،و فوق العاده ظاهر شدید و چقدر برای من درس داشت

باور کنید این عمل شما اندازه صد بار دیدن اون فایل جلسه4و 5 عزت نفس و تمرین مهم نبودن حرف مردم برای من تاثیر گذار بود ،مرسی از این همه شجاعت ،ازاین همه خودتون بودن ،

آفرین به مرتضی عزیز که کم نمی آورد و هر آهنگی خوند از منصور وحمشید و..

بسیار بسیار از زحمات شما و مریم عزیز سپاسگزارم