سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 184

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار مرضیه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

بنام خدای مهربانی که همیشه با من است

سلام به همه شما عزیزان

بیام بازم زیبایی بیشتر بکشیم بیرون از دل زیباییها

کامنت دوست عزیزمون که قطعا بخاطر علاقشون و تضادهایی که بهش برخوردند خیلی با جزییات دقت کردند به ویژگی های این ماشین حین توضیحات استاد و حسابی بهش توجه کردند و طبق قوانین بدون تغیر خدا حتما و صد درصد به این توجهاتشون هدایت خواهند شد.یادم افتاد به مسأله ای که همین چند روز پیش تجربه کردم ماشین خودمون کوییک هست و خواهرم جدیدا یه پراید خریده برای اینکه روزای اولش بود من تا یه مسیری همراهش میکردم دوباره عصر میرفتم دنبالش محل کارش و همراهیش میکردم تا خونه.اینه های من برقی توی پارک دوبل عالیه سنسور پشت داره هشدار میده وقتی داری دنده عقب میری شیشه پاک کن عقب داره راحت تو بارندگی و برف مخصوصا میزنی تمیز می‌کنه گرمایش سرمایشش خوبه و من وقتی پشت ماشین خواهرم نشستم کاملا متوجه این تفاوت‌ها و راحتی ماشین خودمون نسبت این ماشین شدم و همش میگفتم خدایا شکرت من از اول با یه ماشینی که امکانات بهتری داشت نشستم و چقدر بمن کمک کرد برای بهتر شدن رانندگیم و واقعا اذیتی نشدم بعد خواهرم مثلا تو تشخیص فاصله مشکل داشت میگفتم ماشین ما سنسور عقبش هشدار میده بعد تو بارندگی دید شیشه عقب نداشت میگفتم ماشین ما برف پاک کن عقب داره یا گرم نمی‌کرد میگفتم ماشین ما سردی هوا رو توش متوجه نمیشی و الا آخر و همه اینا رو جوری میگفتم که خواسته در دل خواهرم ایجاد بشه و متوجه بشه ا میشه این امکاناتو داشت و تجربه بهتری از رانندگی پیدا کرد و باز بخودم میگفتم ببین ماشین ما هم می‌تونه از این بهتر بشه مثل ماشین استاد خود ران باشه سیستم تنظیم باد تایرها روغن داشته باشه گرمکن فرمون و صندلی داشته باشه این قدر نرم و روان باشه و……

موضوع بعدی موضوع رهایی و عدم کنترل شرایط هست که چقدر موضوع مهمی هست و چقدر می‌تونه لذت زندگی رو چند برابر کنه.زندگی کردن در لحظه و برای همون لحظه فارغ از اینکه گذشته چه اتفاقاتی افتاده چه چیزایی رو از دست دادیم چقدر اذیت شدیم یا غول آینده که قراره بیاد و چه دردسرهایی برامون داشته باشه.

وواقعا استاد استاد این موضوع رهاییه یادمه تو یکی از فایلهای دوازده قدم گفتند من حتی یه روزی همه چیز در حال خرابی و بمباران اینا باشه بخدا میگم خدایا کجا برم که امن باشه منو هدایت کن و میرم اونجا میگیرم می‌خوایم و خیالم راحته جام آمنه اونجا اینا همون باور به خدا و شناختی که از این سیستم پیدا کردی که به پشتوانه اش به این حد از آرامش و اطمینان رسیدی که میتونی اینجور اقدام و عمل کنی.

و یه نکته خیلی طلایی که تو این قسمت گفتند همون موضوع توجه هست که منشا و ریشه تمام اتفاقات زندگی ماست چقدر به یک موضوع اتفاق حرف آدم توجه می‌کنی و برات مهم هست و تو ذهنت میچرخونیش و بهش قدرت میدی که منجر به تجربه زندگیت بشه چقدر این مسأله مهم و حیاتی هست تو خلق شرایط زندگی ما.

و این جمله طلایی که محور اصلی و اساسی تمام جنبه های زندگی ما هست رو اگر همیشه و در هر شرایطی بخاطر داشته باشیم وواقعا بهش مقید و پایبند باشیم مثل استاد که حال خوب مساوی اتفاقات خوب و حال بد مساوی اتفاقات بد دیگه تمام تلاشمون رو میکنیم که ذره ای ازش فاصله نگیریم و دقیقا مطابقش عمل کنیم اونوقت چرخ زندگیمون بشدت روون و روغن کاری میشه فقط با توجه به همین یک اصل و همه چیز در تمام جنبه ها خود به خود مطابق میل و به نفع ما میشه.

موضوع مهم بعدی تعهد استاد به شیوه قوانین جهان هستی عمل کردن هست تعهدی که سالهاست به پشتوانه اون صبحش رو با خواندن کامنت های سایتش شروع می‌کنی کامنتهایی که همچون بوضوح دیدیم چقدر تمرکزش روی زیبایی ها نکات مثبت و مرور قوانین از زوایای متفاوت هست و این شروع زیبا قطعا و صددرصد پایان خوبی هم خواهد داشت و البته که شب رو هم با با همین نوع توجه تمام می‌کنه و سیستم رو میده روی زیبایی ها و حال خوب و فرداش سیستم خودبخود از همون نقطه فعال میشه و خوب نتیجش قطعا یک زندگی پر بار و زیبا در تمام جهات خواهد بود حالا من خودم شاید هزار بار بخودم این تعهد رو دادم که این کارو بکنم تمرین ستاره قطبیم انجام میدم اما بازم افکار منفی لابلاش زیاده اینو از نتایجم میفهمم و همش بخاطر ریشه دار بودن و بهم پیوسته بودن افکار منفیه همون چیزی که مریم جون گفتند یه باور بزرگ رو روش کار می‌کنی اما یه سری افکار کوچولو هست که دور این تنیده و اجازه نمیده به زمین بیوفته و همچنان پابرجاست واووو.

اما استاد با قدرت این مسیر رو ادامه داد مسیر کارکردن روی باورهاش شناخت سیستم و مطابق سیستم عمل کردن همون کاری در مورد سلامتیشم کرد و نتیجه دید همون کاری که در مورد ثروت کرد و نتیجه دید همون کاری که در مورد روابطش کرد و نتیجه دید با امید با ایمان قلبی که همین و است بس سمت من کار کردن روی خودم افکارم و ساختن باورهای هم جهت با خواسته هام هست و خود بخود اعمالی بمن گفته میشه که اگر خوب روی خودم کار کرده باشم و اون ایمان در من شکل گرفته باشه مسلما بهش عمل میکنم و مسلما نتیجه متفاوتی میگیرم اما همه اینها یک روندی داره که باید طی بشه یه بچه باید 9 ماه تو شکم مادرش رشد کنه تا آماده تولد بشه باید چهاردست و پا راه بره تا آماده تاتی تاتی بشه باید آروم آروم بره و بتونه تعادلش رو حفظ کنه که بتونه بدوه و تمام اینها به زمان و ایمان به نتیجه دادن نیاز داره و یادم باشه تا بها پرداخت نکنم نتیجه هم نخواهم گرفت بهاش زمانه بهاش پا گذاشتن روی ترس‌هاست بهاش مالیه بهاش دوری و دل کندن از وابستگی‌هاست و خیلی چیزای دیگه اما نتایجش هم متفاوت از خیلیهاست اگر تو در مسیر عشق و علاقت باشی و هدف مشخص داشته باشی با لذت تمام بهایی که باید رو پرداخت می‌کنی اقدام می‌کنی حرکت می‌کنی و ادامه میدی و ادامه میدی و هر بار یه شخصیت بهتر قوی تر قدرتمندتر تواناتر و حرفه ای تر میشی و از یه جایی به بعد پله ها رو دوتا یکی سه تا یکی میری چون خیلی خوب رشد کردی و جلو رفتی.

موضوع بعدی موضوع بشدت مورد علاقه من تمیزی و نظافت محیط چیزی که مطمئنم حتی آدمایی که رعایتش نمی‌کنند وقتی توش قرار میگیرند بشدت ازش لذت میبرند اصلا یه حس مثبت فوق العاده ای داره خودبخود شارژت می‌کنه.

و همه جا و بارها و بارها این موضوع رو تو شخصیت مریم جون و استاد دیدیم که چقدر آدمهای تمیز و مرتبی هستند و چقدر به این مسأله اهمیت میدند و توجه میکنند و به جایی هدایت شدند که دارند با تموم وجود تجربش میکنند و حالش رو میبرند.چقدر زیبا که به آدمها در هر وضعیت و شرایطی فرصت و مسئولیت داده میشه در خور توانش و اینجوری اون هم احساس ارزشمندی می‌کنه و یه حرکتی انجام میده خیلی این نگاه زیباست که اون شاید نتونه مسائل خاصی رو حل و فصل کنه یا کارهای پیچیده ای رو انجام بده اما این کار رو که می‌تونه انجام بده و چقدر زیباتر که مردم هم احساسی برخورد نمی‌کنند و فیلم بگیرند که های و هوی داره از این بندگان خدا سو استفاده میشه برده کشی میکنند و فلان.

و چقدر خوبه که آدمها از حرف کم کنند به عمل اضافه کنند اگر می‌بینند یه اشغالی ریخته یه ناهنجاری یه جا هست به جای فیلم گرفتم و غرغر کردن و فقط توقع داشتن از دولت و شهرداری و هر جایی تا جایی که می‌توانند به تمیزی اون مکان کمک کنند و یه اقدامی انجام بدند این بزرگترین لطفی هست که آدمها می‌توانند بخودشون بکنند(مثل من که وقتی سطل زباله تو پیاده رو جلو مغازه پر میشه سریع زنگ میزنم به مسئولش پلاستیک بزرگ جور میکنم میدم بهش اونم میاد خالیش می‌کنه و می‌ره این کار که از دستم بر میاد یا اینکه اشغالهام رو میریزم تو جوب جلو مغازه از خودمو نریزم یه وقتایی هم که میتونم میرم اشغالهای توی جوبو می‌روبم میریزم سطل زباله این کار که از دستم بر میاد حداقل.افرین بخودم)و جهانم این رفتارهای زیبای من رو میبینه و هدایتم می‌کنه مثل استاد و مریم جون به جاها و آدمهای تمیز جهان در عین عدالت به تو اعمال و رفتارت رو برمیگردونه.

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    571MB
    49 دقیقه
  • فایل صوتی سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 184
    47MB
    49 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

362 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حمید رضا نارنجی ثانی» در این صفحه: 2
  1. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 2012 روز

    سلام دوست عزیزم

    الهه عزیز

    من در طول روز خیلی واسه دل خودم مینویسم

    این چیزایی که میخام تو این کامنت میخام کمی کنم درک خودم هنگام گوش کردن به فایلهاست

    درسته که تکه تکه و پراکندست اما فکر میکنم مفید و ارزشمنده

    بدون اجازه ما هیچ چیز قدرت و احازه ورود به زندگی مارو نداره.

    و اما این اجازه با توجه و تمرکز ما به اون موضوع داده میشه.

    اینجوری نیست که من به موضوعی تمرکز و توجه نزارم اما اون بر حسب اتفاق یا شانسی وارد زندگیم بشه.

    اگر هنوز درگیر اجازه خونه هستم اگر هنوز درگیر خرید های خونه هستم بخاطر اینه که فکر میکنم اتفاقی داره این اتفاقات میفته. اما نه وقتی من توجه میکنم به اینها یعنی ذهنم درگیرشه داره فرکانسهام ارسال میشه. اگر من نکرانم یعنی یه درصدی به احتمال وقوع اون اتفاق نادلخواه هم دارم فکر میکنم یعنی یجورایی هنوز یه بخشی از ماجرا رو خارج از دایره قوانین میبینم.

    یعنی من فکر میکنم من چه فرکانسهام خوب باشه چه بد بالاخره یه احتمالی هم برای خراب شدن اوضاع وجود داره.

    نه اینطور نیست. هیچ احتمالی وجود نداره.

    اگر من بتونم ذهتمو کنترل کنم‌.و به احتمال وقوع اتفاقات ناخاسته فکر نکنم هیچ احتمالی وجود نداره. قانون قانونه.

    اگر من کنترل ذهن کنم یعنی در هر صورت حال و احساسم خوبه. اگر احساسم خوبه به این معناست که وجودم و ناخوداگاهم داره فرکانسهای مثبت و درست یعنی در راستای تحقق و ورود خواسته هام ارسال میکنه. اگر نگرانم که این نگرانی خودشو با احساس بد نشون میده ، مهم نیست که من چقدر در مورد قانون حرف میزنم یا چقدر فکر میکنم نسیت به قانون اگاه شدم در واقع اگاهی یه معنای عمل یه قوانین نیست چون من دارم با نگرانیهام به قانون شک میکنم.

    در مورد ثروت وقتی من هنوز نگران هزینه هام هستم یعنی در واقع باورهای عمیقی دارم که داره میگه درسته تو داری روی خودت کار میکنی ولی بالاخره یه مقدار هم شانس یا اتفاق توی ثروت مند شدن تو دخیله. یعنی تو کار درستو انجام میدی ولی نتیجه میتونه خوب باشه میتونه بد باشه.

    مثل اینکه من میرم مرغ تو قابلمه میزارم و زیرشو روشن میکنم و در قابلمه رو میزارم.

    اما ظهر که در قابلمه رو باز کردم غذا میتونه مرغ باشه میتونه ماهی باشه. بالاخره شانسیه دیگه.درسته که من مرغ درست کردم ولی بالاخره یه درصدی هم ممکنه شانس با من یار نباشه یه درصدی هم ممکنه عوامل بیرونی باعث بشه غذای نهایی مرغ نباشه یه درصدی احتمال این هست که خلاصه به یه شکلی نتیجه اون نتیجه دلخواه من نباشه.

    بنظرم قانون همینقدر سادست. اما این سادکی برای ذهن منطقی و نجواگر ما بحای ساده تر شدن کار، کارو سخت کرده.

    چون برای ذهن ما همیشه هزار تا عامل باید کنار هم قرار بگیره تا فلان اتفاق دلخواه برای ما بیفته.و سادگی قانون کارو برای ما سخت کرده.

    جهان مثل یه رستوران سلف سرویسه که تا چیزیو بر نداری و تو بشقاب خودت نذاری‌، اون غذا خود به خود وارد ظرف ما نمی شه.

    اما ابزاری که این انتخابو برای ما انجام میده کانون توجه ماست.این خیلی سادست اما ذهن ما باور نداره که سادست.

    مثلا از قدیم برد تیم ملی ایران به هزار تا عامل بستگی داشت.

    گزارشگرا همیشه میگفتن اگه فلان تیم فلان تیمو با اختلاف سه تا گل بزنه فلان تیم یدونه بخوره اگه افتاب فردا از غرب طلوع کنه اگه مادربزرگ مسی مریض بشه اگه رونالدو دلدرد بگیره اگه رییس جمهور فلان جا فلان تصمیمو بگیره تیم ما سعود میکنه.

    دقیقا ذهن ما هم داره در هر لحظه همه همین ارتباطات مسخره رو برامون یاداوری میکنه

    اگه هزار تا عامل کنار هم چیده بشه تو به خواستت میرسی در غیر این صورت اون هزار تا عامل بیرونی جلوی رسیدن تو به خواسته تو میگیره.

    اما قانون چی میگه؟ میگه اگه تو بتوتی ذهنتو کنترل کنی و فقط و فقط به خواستت توجه و تمرکز کنی که نتیجه این توجه به خواسته ( توجه به خواسته با صحبت کردن در مورد اون خواسته با فکر کردن با به یاداورن خواسته های مشابه در زندگی خودمون یا در زندگی دیگران با سپاسگزاری کردن با تحسین کردن و با اعراض از ناخواسته )بوجود اومدن احساس خوبه ( چون حتی تصور رسیدن به خواسته هم حال ادمو خوب میکنه) و بتونی مدت زمان بیشتریو در این احساس خوب بمونی. یعنی اگه الان حالت خوبه و دوساعت نگرانی که نکنه به فلان خواستم نرسم این حواب نمیده.

    یعنی در واقع تو یه ثانیه فرکانس رسیدن و دو ساعت فرکانس نرسیدن به اون خواسته رو فرستادی.در نتیجه فرکانس غالب فرکانس نرسیدن خواهد بود.

    پس عمل به قوانین تداوم و تکرار میخاد.

    یعنی اگه من الان حالم خوبه ولی یدفعه حالم بد میشه سریع به هر شکلی که شده با یاداوری رسیدن به خواسته هام از طریق عمل یه قانون با توجیح منطقی ذهن با نمونه های عینی در زندگیم سریع نجواهای ذهنمو خاموش کنم و هر چه زودتر به احساس خوب برگردم در واقع مدت زمان بیشتری تونستم فرکانس خواسته مو ارسال کنم.

    که اینا همش تمرین و تمرین و تکرار میخاد.

    و وقتی که از چیزهای کوجیک شروع کنیم و بتونیم با مواردی که توش ترمز نداریم با توحه و تمرکز یه خواسته مون رسیدیم بیاد بیاریم کم کم ایمانمون یه پله بیشتر میشه حالا میتونیم با ایمان بیشتری و مدت زمان بیشتری حالمونو خوب نگه داریم.

    چون ذهن تا میاد لجبازی کنه و بگه تو نمیتونی میزنیم تو دهنش و میگیم ببین فلان چیزو تونستم پس اینم میتونم.

    و ذره ذره خواسته های ما هم با دریافت های بیشتر رشد میکنه.

    در ظاهر همه چیز سادست اما به شخصه توی اجرا و عمل به همین مقداری که از قانون درک کردم هنوز ضعف دارم.

    ولی باید بتونم در عمل اجراش کنم.

    و اگر کل پکیج خوشیختی زندگی رو شامل ایتمهای سلامتی ،روابط با دیگران ، رابطه با رب ، ارامش و ثروت بدونم و تونستم به لطف خدا مقدار زیادی از این پکیجو تو زندگیم داشته باشم قطعا میتونم تو زمینه ثروت هم به انچه میخام برسم

    زندگی من در بقیه موارد بشکل رویایی تغییر کرده

    من بعد از هجده سال دیابت با عمل به قوانین تونستم دیابت و تمام بیماری های زیر شاخشو درمان کنم تونستم از یک زندگی نامناسب بیرون بیام و بهشتو تجربه کنم تونستم رابطمو با انسانها به شکل عجیب و غریبی خوب کنم در حدی که ادمها بزووور میخان فقط به من محبت کنن من تونستم از مذهب ، مذهبی که نتیجش رابطه ترسناکی بین من و خدا بوجود اورده بود خارج بشم و هزااار تا مورد دیکه که واقعا من امروز هیییچ ربطی به من دو سه سال پیش نداره.

    بنظر من اعتقادات مذهبی بزرگترین و ریشه دارترین باورهای وجود مارو تشکیل داده.

    اگر من تونستم از بند اون باورها بمقدار بسیار زیادی دور بشم در زمینه ثزوت هم میتونم

    الله و اکبر ازین هدایت

    ما در هر لحظه در بک گراند ذهنمون داریم به یه چیزی توجه میکنیم این توجه شامل گفتگو های ذهنی و احساسی که حین اون گفتگوی ذهنی رخ میده خودشو نشون میده. حالا توجه از کجا میاد؟ از مجموعه باورهای ما.توجه ما به هر موضوعی دقیقا بخاطر باورهای ماست.

    باورهای ما یعنی اون چیزهایی که بدلیل ورودی های ذهنمون بسیار زیاد تکرار شده .یعنی اون چیزهایی که زیاد تکرار شده از میان هزاران موضوع در اختیار کانون توجهمون قرار میگیرند . حالا سوال اینه که از بین هزاران موضوع چرا دقیقا همون چیزهایی که زیاد تکرار شدن باورهای مارو میسازند؟ دلیلش اینه ذهن هیچ قضاوت یا قربالی انجام نمیده. اگر یک بار به موضوع الف فکر کنی و صد بار به موضوع ب ، لاجرم ذهن کانون توجهشو روی ب میزاره.برای ذهن بدیهی میشه که قطعا ب از الف مهم تر بوده که ما انقدر بهش توجه کردیم .حالا مکانیزم ذهن و فکر اینه که هر چه بیشتر به چیزی توجه کنی و در واقع باورش کنی بدلیل خاصیت و ماهیت انرژی گونه این دنیا از همون چیز تو زندگیت گسترش پیدا میکنه. در واقع دو گونه مشابه به هم نزدیک میشن و همو جذب میکنن.در واقع انچه باورش داریم کانون توجه ما رو به همون سمت یا مسیر سوق میده. و انچه در کانون توجه ماست اتفاقات شرایط ادمها و موقعیتهایی همسنگ و هم شکل با همون موضوع رو وارد زندگی ما میکنه.

    یعنی همه چیز یه حالت سیکل وار داره.

    هر انچه که در بیرون از ماست که ما اجازه ورود به ذهنمون میدیم که در واقع ماده هستش در ذهن ما تبدیل به فکر میشه. یعنی انرژی همون انرژیه فقط شکل ظاهریش عوض شده. مجموعه این افکار در واقع باورهای ما رو تشکیل میده. باورهای ما مجموعه تفکرات ما رو در اختیار کانون توجهمون قرار میده. توجه ما هم که از جنس انرژیه شرایط بیرونی رو به شکل ماده وارد زندگی ما میکنه. یعنی اتفاقاتی که برای ما میفته ادمهایی که ملاقات میکنیم شرایط مالی که تجربه میکنیم شرایط کاری که داریم همه و همه ابتدا در ذهن ما ساخته شده و قدرت ذهن ما اونو تبدیل یه واقعیت زندگی ما کرده.پس همه چیز از کنترل ورودیهای ذهن ما شروع میشه.

    اگر ما سعی کنیم بصورت اگاهانه هر حرفیو نشنویم هر چیزیو نخونیم با هر کسی هم صحبت نشیم نصف راهو رفتیم بقیه راه هم اینه که دقیقا در مورد چیزهای جدیدی که میخایم حرف بزنیم بنویسیم فکر کنیم تجسم کنیم تحسین کنیم و شکرگزارشون باشیم.

    بعد از یه مدت کم کم باورهای ما در مواجهه با یک تضاد یا یک اتفاق بشکلی تربیت شده که دیگه مثل قبل واکنش نشون نمیده. یعنی در لحظه اول ممکنه ذهن به بدتزین اتفاق ممکن فکر کنه اما مت یاد گرفتیم که ذهنتونو کنترل کنیم . چون هیچ جیز اون بیرون بدون اجازه ما وارد زندگی ما نمیشه. اگر تسلیم ذهنمون بشیم انچه ذهنمون میسازه بسرعت تبدیل به تجربه زندگیمون میشه اما اگه سعی کنیم با دلیل و منطق و تجارب مثبتی که کم کم تو راه بدست اوردیم به ذهنمون جهت بدیم بشکلی که احساسمون بهتر بشه نتیجه بازی عوض میشه. و نتایج دقیقا طبق میل خودمون رقم میخوره.به اندازه ای که جا واسه احتمالات و اتفاقات منفی میزاریم به همون اندازه اتفاقات منفی وارد زندگیمون میشه

    البته که این کار ساده ای نیست ولی یقینا با تکزار و تمرین بدست میاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 2012 روز

    درس امروز من:

    این دلواپسی همیشگیو باید ذره ذره تو وجودم کم کنم تا از بین بره

    وقتی دنیا قانون داره وقتی همه چیز سرجاشه و هیچ چیزی اتفاقی نیست چرا هنوز ته دلم احساس دلواپسی دارم

    تقرییا تو همه زمینه ها.کم و زیاد داره اما کلا هست

    خدایا هدایتم کن به جایگزینی ارامش ایمان و توکل بجای این دلواپسی.

    ببین حمید

    وقتی که این جهان داره اینطوری عمل میکنه که اگه تو نگران نباشی و اگه حالت خوب باشه و اگه تو وسط یه کار خوب و اتفاق خوب مثلا مسافرت هستی اونور دنیا بقیه کارهای تو داره به سکل معجزه اسایی خوب پیش میره دیگه چرا نگران باشی.

    مثلا استاد تو سفر داسته از لحظه لحظش لذت میبرده چرا نگران مرغ و خروسا و خونش باشه. وقتی جهان اینجوری پایه ریزی شده که وقتی تو نگران نیستی اتفاقا دیگران کارهاتو انجام میدن. خدا توسط دستانش کارهاتو انجام میده به مرغ و خروسات غذا میده بدون اینکه تو درخواست کنی ازشون.امور دنیا بدرستی و در بهترین حالت داره انجام میشه. سیر موندن مرغ و خروسا هم ازین قاعده مستثنی نیست.غذای اونا باید در زمانش بهشون برسه. این وعده خداست.اما وقتی تو نقش خدارو میخلی بازی کنی خدا بهت این احازه رو میده. ولی چون تو توانایی خدایی کردنو نداری گند میزنی به همه چی.

    وقتی تو حالت خوب باشه و ذهنتو درگیر نکنی

    این نکته خیلی مهمه. هاااا وقتی تو ذهنتو درگیر اون اتفاقات بد احتمالی نکنی اتفاقات بصورت کاملا طبیعی به بهترین شکل پیش میره.

    نگرانی وظیفه تو نیست.اما وقتی ما انسانها بواسطه قدرت و اختیاری که داریم جلوی روند طبیعی اتفاقات دنیا که اتفاقا جریانش به سمت خوبی و خیر هست رو میگیریم جهان لاجرم باید به افکار ما پاسخ بده و میده.

    یعنی قرار نیست ما کار خاصی بکنیم که همه چیز خوب پیش بره

    فقط کافیه با افکار منفیمون با دل نگرانیها و دلواپسی هامون جلوی اتفاقات زیبا رو نگیریم. این تنها لطفیه که میتونیم در حق خودمون بکنیم.

    مرغ و خروسا سیر میشن. بصورت کاملا طبیعی توسط نیرو و انرژی خدا توسط دستان خدا سیر میشن.اما وقتی ما بعنوان یک قطب تاثیرگزار در جریانات و روند این دنیا وظیفه خودمون میدونیم نگران غذای مرغ و خروسا باشیم داریم به خدا میگیم جریان طبیعی دنیا رو از مدار خارج کن و تفکرات منو جایگزینش کن.

    تفکرات ما چی هست حالا؟ نگرانی و افکار منفی.

    در مورد همه چیز همینطوریه

    مثلا یک رابطه میتونه بصورت طبیعی زیبا و با کیفیت باشه

    اما وقتی ما نگران میشیم و نگرانیو وظیفه خودمون میدونیم تازه بعنوان یک فرد دلسوز و فداکار و خیلی متعهد باد به غبغبمون هم میندازیم و این نگرانیو اصل و اساس یه رابطه عاشقانه میدونیم ، خدا انقدرررر برای ما ارزش قاعل شده که میکه هر چی تو بگی همون میشه. و در اینجا جریان طبیعی دنیا رو قطع میکنه و کد نویسیهای مارو جایگزین کد اصلی میکنه.و نتیجه هم که مشخصه دیگه. رابطه میشه یه رابطه گند به تمام معنا که سراسرش نگرانی بیشتر و تنش بیشتره.

    در مورد پول و ثروت هم همینه

    در مورد موفقیت هم همینه

    کل دنیا با همین قوانین ثابت داره اداره میشه.

    امیدوارم روزی بتونم به همین حرفهای زیبایی که میزنم عمل کنم

    چون حتی عمل کردن به یک در صد این حرفها میتونه زندگیمو زیر و رو کنه.

    خدارو شکر که هر کلمه هر حرف هر سکانس از هر فایل و کلا همه چیز این سایت ادمو هدایت میکنه به بهتر و بهتر شدن و به فکر کردن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای: