سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 185 - صفحه 13

376 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مصطفی مجیدی گفته:
    مدت عضویت: 2338 روز

    بهنام تنها خالق زیبایی های بی پایان

    سلام به استاد گل و مریم بانوی عزیز و تک تک اعضای خانواده من

    به چه جالب رپ از محمد عزیز چقدر خوب استاد که تمام علایق و سلیقه ها رو میشه دوست داشت دید و تحسینشون کرد و مسیر رشدشون رو دید شاید تو دسته علاقه های شخصی من نباشه و نخوام این کارو انجام بدم ولی شنیدن و دیدن و بودن با این سبک انسان‌ها قطعاً خارج از لطف نیست و من ممنونم بابت این تیکه فایل زیبا از خوندن محمد عزیز که گذاشتین وای چقدر فروشگاه عالی چقدر گوشت های خوبی واسه کباب های مختلف کوبیده جوجه و… فوق العاده است چقدر تنوع عالی از گوشت داشت و این که انشالله خدا هدایت کنه همه ما رو بتونیم از نزدیک به اینجا را بیایم و از این غذاها و گوشت های خوشمزه خرید و استفاده کنیم و بقول خانم شایسته برگردیم ایران برای ایرانیان تعریف کنیم چقدر خوبه که همیشه زیبایی رو پیدا میکنید مثلا دوستان هماهنگ که هدایت شدین الان کنار همین واووووو کباب دهنم اب افتاد از خدا می خوام در کنار هم تو پرادایس زیبا از این کباب های خوشمزه بخوریم خدایا شکرت چقدر خوبه آدم ها رو اونجوری که هستند پذیرفتن کنار هم لذت بردن از دوستان جوانمون عزیزای دلمون بابت کبابایی که درست کردن ممنونم بابت این جمع فوق العاده این فضای عالی و این طبیعتی که دارید میرید آهنگ قشنگ از محمد عزیز که گذاشتین روی این قسمت ممنونم هم از شما استاد هم از بانو مریم شایسته عزیز بابت وقتی گذاشتن این فایل زیبایی که ضبط کردین و تدوین کردین و با ما تقسیم کردین امیدوارم هر کجا هستین در پناه الله یکتا شاد پیروز ثروتمند سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1304 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد…

    سلام به استادِ جان ،مریم جانم و رفقای عزیزم

    دیروز که این قسمت سفرنامه آپلود شد خیلی دوست داشتم همون ساعت های اول روز براش کامنت بنویسم

    در راستای قولی که به خودم دادم که هر روز حداقل یک کامنت بزارم خیلیم تلاش کردم

    ولی نه کلمات یاری میکردن،نه زمان مناسب گیر میومد!

    دروااقع داشتم برای نوشتن زور میزدم! که این خودش یک اشتباه بود !

    در نتیجه رهاش کردم در زمان مناسب اتفاق بیفته …

    خلاصه بعد دیدن این قسمت با انرژی رفتم روتین شروع روز با شکرگزاری و تمرین ستاره قطبی و…

    شب باید میرفتم شیفت و تو تمرین از خدا خواستم شیفت عالی و آروم داشته باشم بدون اعزام و کلی هم بخندیم و خوش بگذره …

    یکم که گذشت احساس کردم خیلی احتیاج دارم امشب آف بشم و بخاطر اینکه فردا می‌خوام برم گرگان دوباره ،احتیاج به زمان بیشتر دارم برای جمع و جور کردن وسایل و خریدام

    خلاصه اومدم دوباره تو تمرین نوشتم خدایا من امشب میخوام آف بشم لطفا کارهای اداریش رو خودت انجام بده :)

    و بالای تمرین نوشتم :

    «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد»

    خلاصه سعی کردم رها باشم و به کارهام برسم فایلهام رو گوش بدم ،و هروقت ته دلم شیطان نجوا میکرد چه جوری میخوای آف بشی؟امشب نیروی دفترپرستاری هستی،امکان آف یک در هزاره و …

    بهش میگفتم ببین من کارهام به خدا سپردم ،نشون به اون نشون که همه ی اتفاقاتی که فکرش رو نمی‌کردم افتاد !پس این اتفاق هم اگر برای من خیر باشه میفته…درهرصورت هراتفاقی برام بیفته خیره …

    گذشت و ساعت شد نزدیک های 5!دوساعت مونده بود به تایم رفتن من به شیفت که دیدم گوشیم زنگ میخوره و نوشته سوپروایزری!

    چی شنیدم ؟

    خانم شهریاری شما آف که نیستی هیچی،لطف کن زودتر بیا باید دکتر فلانی رو ببری اعزام !

    آخ آخ ! آخ از ایمانی که عمل نیاره!

    انگار شیطان همینجا کنارم وایساده بودم دستاشون بهم میمالید و میخندید می‌گفت بپر بیا تو تیم من !

    من در یک حالت برزخی بودم که تموم سعیم رو میکردم نتنها ایمانم رو حفظ کنم که ذهنم رو کنترل کنم …

    برای منی که یک سال اندازه انگشتان یک دستم اعزام نرفته بودم !

    حالا داشتم کیو میبردم ؟

    یکی از بهترین پزشکان بیمارستان که در خوبی و صداقت و عشق بی نظیر بود و یک مدتی بود مریض احوال بود

    و از روز قبل با تشنج های کنترل نشده بستری شده بود !

    امشب باید با آمبولانس میبردنش یک شهر دیگه !برای MRI

    حالا وقت استفاده از ایمان تو عمل بود !!!

    سخت بود ! برخلاف ذهنیتم که فکر میکردم خیلی قَدَر شدم تو کنترل ذهن! نه سخت بود !

    دنبال خدا می‌گشتم دوربرم که بپرم بغلش ،دیدم ی گوشه دیوار خونه وایساده دست به سینه ی پا به دیوار و بازم داره بهم لبخند میزنه !

    صداش زدم کجایی پس ؟ بیا الان من بهت احتیاج دارم بیا

    باهمون لبخند ارامش بخشش گفت من هستم دختر ،تو فاصله گرفتی تو بیا

    نگران چی هستی ؟

    چقدر با خودت تکرار کردی

    وعَسىٰ أَن تَکرَهوا شَیئًا وَهُوَ خَیرٌ لَکُم ۖ وَعَسىٰ أَن تُحِبّوا شَیئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُم ۗ وَاللَّهُ یَعلَمُ وَأَنتُم لا تَعلَمونَ

    ها ؟ پس کو ایمانت ؟ بسم الله نشون بده …

    بلند شدم راه رفتم با خودم تکرار کردم

    هر اتفاقی میوفته برات خیره !

    اگر داری روی خودت کار می‌کنی نتیجه ی هر اتفاقی برات خیره !

    اگر ذهنت رو کنترل کردی اتفاق بد هم برات نتیجه ی خوب داره

    تکرار کردم تکرار کردم تکرار کردم !

    بعد از خدا هدایت خواستم ی فایل از استاد باز کردم و با صدای رسا می‌گفت :

    ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است

    نتایج وقتی میان که تو به عمل برسی

    به میزانی که عمل می‌کنی به دانسته هات پاداش ها میرسه !

    الله اکبر ! نگاه کردم به خدا همونجا بود با همون پوزیشن و همون لبخند !

    گفتم بریم باهم تا بیمارستان قدم بزنیم ؟ گفت چرا که نه !

    راه افتادیم باهم سمت بیمارستان و با آهنگ :

    مونس شب های دل زارم

    ای که تو شدی همه دار و ندارم

    یا رب یا رب یا رب

    مر هم قلب و دل بیقرارم

    ای که تو شدی همه دار و ندارم

    یا رب یا رب یا رب

    باهم قدم زدیم ،و باهم حرف می‌زدیم :

    این بهترین موقعیت برای توعه برای عمل کردن به ایمانت!

    امشب قراره خیلی بزرگتر بشی!

    خیلی تسلطت به کارت بیشتر بشه !

    این مشکل اندازه ش٢هست و تو اندازه ت١٠

    براحتی ازش رد میشی فقط توکل کن به الله …

    نمی‌دونم اینجا چند نفر کادر درمانن،تجربه اعزام رفتن داشتن و چند نفر بهترین پزشک بیمارستان در حالت بیماری اعزام کردن و متوجه حجم استرسش میشن

    و باید اینم بهتون بگم که پولِ رفت و برگشت این اعزام پر استرس در حد صدهزارتومنه ! که اونم آخر همراه با حقوقت واریز میشه !

    خلاصه با خدا رفتم بیمارستان و لباس کار پوشیدم و آماده ی اعزام شدم

    گفتم خدایا من دیگه آرومم ،تو فقط کنارم باش

    گفت من هستم خیالت راحت

    حتما باور میکنید این یکی از بهترین اعزام هایی که بود داشتم ،وضعیت دکتر در بهترین حالت ممکن بود

    حتی براش تو آمبولانس آهنگ گذاشتم تا تو مسیر اذیت نشه …

    و با ارامش رفتیم‌و‌برگشتیم‌…

    تازه بعدش اومدم بخش خودم و کلی باهمکارام گفتیم و خندیدیم و طبق معمول انقدر بهمون خوش گذشت که انگار تو‌مهمونی هستیم نه محل کار :)

    خلااااصه دوستان جان من ،پلن خداوند دیروز برای من بزرگتر کردن سعیده از اندازه ١٠به ٢٠ بود …

    و

    من خیلی بزرگتر شدم خیلی …

    و البته یک تضاد بسیار به موقع،خواسته های من رو برای خدا واضح کرد :

    من رو هدایت کن به شغلی که علاقه ی شخصیمه

    شغلی که توش کمترین استرس رو دارم

    بهترین آزادی زمانی و مکانی رو دارم

    و بهای کارم بسیار با ارزش هست نه مثل پول اعزام بیمارستان …

    خداروشکر برای تمام آگاهی که دریافت کردم ،برای اجرای توکل در عمل …

    و انشالله به لطف خودش … بزودی از کارمندی درمیام…

    قراره اتفاقات عالی بیفته

    الهی شکرت برای تمام این ثانیه ها …

    خدایا آنی و کمتر از آنی من رو به خودم وانگذار…

    خداوند یارو هدایتگر ما باشه به سمت مدارهای بالاتر

    قلب فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2180 روز

      سلام دوست همسفر و هم مسیرم

      سلام به شما سعیده شهریاری عزیز

      وای که چقــدر کامنتت رو عالی نوشتی، چقدر قشنگ توصیف کردی چقدر این کش مکش بین قلب و منطق و نجواهی ذهنی رو قشنگ تو داستانت دیدی و برامون نوشتی. واقعا لذت بردم و ازت سپاسگزارم دوست ارزشمند و قوی مــن. خیلی خوشحالم که باهات آشنا شدم خیلی خوشحالم تو جمع بهترین ها هستم که دنبال پیشرفت و آزادی در تمام جنبه های زندگیشون هستند مثل من…واقعا زیبا بود واقعا بهت افتخار کردم حتما استاد جان هم برای داشتن چنین شاگردهایی که در عمل اموزه هاشو اجرا میکنند و در مهارت کنترل ذهن هربار ماهرتر میشن افتخار میکنه.

      من ایمان دارم توام یک روزی به بهترین جایگاه و شغلی سراسر آزادی زمانی و مکانی با بالاترین ارزشمندی ها میرسی. فقط باید قانون تمامل و صب یادمون نره اینا رو به خودمم میگم.

      سعیده جان بخاطر وجودت دراینجا سپاسگزارم و سگاسگزارم برای این ردپای زیبا…

      برات از الله یکتا بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو خواهانم

      ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فاطمه سليمى گفته:
      مدت عضویت: 1781 روز

      سعیده عزیزم سلام

      کامنتتو خوندم عالی بود و خیلی لذت بردم و همینطور که می خوندم در چند جا با صدای بلند گفتم آفرین! آفرین!

      چقدر زیباست که در هر موقعیتی آیه هایی از کلام خدا رو که مرتبط با اونه به ذهنت یادآوری کردی!با چه سبک زیبایی راجع به خدا و شیطان نوشتی!چه مناجات قشنگی با خدا داشتی!چقدر عالی تونستی ذهنتو کنترل کنی و تسلیم پلن خدا بشی!واقعاً تحسینت می کنم و مطمئنم اتفاقات عالی فراوونی رو تجربه می کنی بهترین ها رو برات آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    مهشید ظریف گفته:
    مدت عضویت: 1230 روز

    با درود به استاد و مریم بانو. امروز روز تولدم هست و این حس و حال خوبی که از این کلیپ گرفتم رو به فال نیک گرفتم و برام بهترین هدیه بود. دلیل حال خوبی که گرفتم محتوی و انرژی مثبتی بود که از کلیپ دوم دوست هنرمندمون گرفتم که از زبان کاینات بهم پیام هایی که نیاز به دوباره شنیدنشون داشتم رو گوشزد کرد و دوم اینکه سبک زندگی شما برام خیلی جالب و اموزنده هست چون با اینکه زندگی خیلی راحت و بی دغدغه ای دارین باز به دنبال ماجراجویی و ساده زیستی و تجربیات جدید هستین . موجیم که آرامش ما عدم ماست. همیشه ازتون انرژی خوب میگیرم و انگیزه میشه برای ادامه دادن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 2048 روز

    وای خدای من چقدرزیبا بود اون اهنگ رپ اخر فایل با اون تصویر زیبای طبیعت کوه ها و اسمان ابری و ابی و اون پوشش ترکیبی سبز وقهوه ای سبزه زار و خاک زیبا چه حس شگفت انگیزی داشتن خدایا شکرررت

    چقدر زیبا و حرفه ای متن رپ با موزیک پشت زمینه هماهنگ ترکیب شده بود واقعا لذت بردم و درش به قوانین خداوندم اشاره کرده بود که تاثیر پذیریش رو چندین برابر میکرد خدایا شکررت

    وای چه غذای خوشمزهی چه رنگ و لعابی داش چه قدر خوشمزه چه کوبیده های حرفه ای با تجهیزات شخصی وحرفه ای واقعا عالی بودن

    چه دوستان و جمعیت خوب و راحتب در طبیعت بکر و ازادی بودین چ اشپز حرفهی و بادقتی افرین

    واقعا لذت بردم

    سپاسگزارم از این حس عالی که دریافت کردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  5. -
    اکبر زارع شاه آبادی گفته:
    مدت عضویت: 2417 روز

    سلام درود بر شما استاد عزیز و دوست‌داشتنی

    سلام بر خانم شایسته مهربون

    سلام بر دوستان عزیزم

    خدایا شکرت از این همه زیبایی

    خدایا شکرت از این که هدایتم کردی به دیدن زیباترین زیبایی ها جهان استاد جان سپاسگزارم که این فایل های عالی وباعشق رو برای ما می گذاری تا از دیدن فراوانی وزیبایی ها لذت ببریم وخواسته هامون رو بسازیم

    ای جانم چقدر زیبا وعالی بود این رپ دوست عزیزمون چه حالی داد خدایا شکرت از این حس خوب وپر انرژی‌ که دریافت کردیم

    ایولا داری خانم شایسته مهربون که از همه چیز کمک گرفتی تا لباس ها خشک بشن خدایی دمت گرم با مرام این تصویر زیبای استاد که دراز کشیده رو گرفتی ونگاه باعشقی که میگنه خیلی حال میکنم واز همه مهم تر اینه که در هر شرایطی که هستید خیلی راحت وعالی دوربین را بر می‌دارید وشروع به ظبط کردن میکنید خداروشکر بابت این همه فراوانی نعمت هایت که در هر لحظه بیشتر بیشتر می‌شوند

    عجب فروشگاه زیبایی که چقدر ویترین هاش خوشکل وپر از فراوانی بود و عجب فروشنده عالی وخوش برخوردی بود من که حال کردم چون خودم هم مغازه دار هستم ویک فروشنده خیلی قشنگ ارتباط بر قرار کرده بود و از خوبی ها وزیبایی های تراککمپر میگفت وتوجه روی خوبی وزیبایی گذاشته بود و نتیجه زیبایی و فراوانی دیگه مشخصه همه چی عالی پیش میره

    دمتون گرم بااین منقل عالی که خوراک دوره قانون سلامتی هست بچه هایی که توی دوره قانون سلامتی هستن میدونن چی میگم ای نوش جانتون ای جان بازم عرشیا

    خداروشکر که همه این توانایی رو دارن که روی خودشون کار کنند ونتیجه بگیرن ولذت ببرن مثل این دوست عزیزمون عرشیا جان که به طور جدیت وبا ایمان قوی روی خودش کار کرده والان داره لذت میبره خداروشکر بعد دوستای دیگه هم چون توی این مدارهای عالی بودن با هم بر خورد کردن

    چون توی هر مداری که باشی با افراد هم مدار خودت برخورد میکنی

    آفرین آقا عرفان عجب کوبیده ای زد مشتی هستی خوب خدارو شکر که ماهم هدایت شدیم توی مسیر توحیدی وباید از مسیر لذت ببریم و به آگاهی های ناب که از طرف دستان خداوند به ما داده می‌شود استفاده درست وبرداشت های عالی داشته باشیم که به امید الله بزرگ نتایج خوبی بگیریم در پناه الله یکتا شاد سالم وثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  6. -
    سحر موسوی گفته:
    مدت عضویت: 2403 روز

    سلام

    من سحرم

    خوشحالم که تازه میتونم معنا و مفهوم فایل های سفرنامه رو درک کنم

    هیچوقت سفرنامه رو نگاه نمیکردم

    هیچوقت نمی‌دونستم که این فایل ها سرشار از آگاهی هست.

    بنظرم بهترین چیز برای ما بیننده ها اینکه

    شب ها موقع خواب یکی از این فایل هارو نگاه کرد

    و فرکانسمون را با این فایل ها هم طراز کنیم

    و بعد با احساس سپاسگذاری بخابیم

    من فکر میکنم دیدن این فایل ها مقدار زیادی از احساس استرس و نگرانی هارو از ما دور میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    علیرضا عزیزیان گفته:
    مدت عضویت: 1189 روز

    سلام خدمت دوستاان عزیز و استاد عزیزم

    وای خدایی من یه لحضه فکر کردم تهرانه

    چه باور های اشتباهی داشتم

    خدایی شکرت که به زیبا ترین شکل ممکن داری بهم نشون میدی که چکار باید بکنم

    فکر میکردم رپ بده رپ فلان ولی الان یه حس خیلی زیبای ازش گرفتم چقدر قشنگ وایی خداا

    من همین الان جاتون خالی کوبیده صل الله زدم بر بدنن وای خدایی من موقعی که داشتم کباب میکردم خدا میدون دیروز کباب کردم امروز کباب کردم گفتم جایی استاد خالیه که بگه بزنیم بر بدن

    حتی امروز چشمام بستم تصورتون کردم چه قدر این فرکانس خوب کار میکنه

    خدایی من چقدرر فرکانس عجیبه

    و عجیب تر از اون من فکر میکردم توی امریکا ایردنی کم هست ولی الان می بینم چع موقعیت های پول سازی چه وضعیت های خوبی میتونه انسان بسازه توی امریکا چقدر انسان هاا ثروت مندی

    این دوستان هم سن سال من هستن و به بهترین ثروت ها رسیدن من تحسین میکنم دوستانم رو بهشون افتخاره میکنم و به خودم میگم اگه اونهاا تونستن برن امریکا

    و بهترین ماشین و بهترین زندگی داشته باشن منم میتونم فقط باید باور های قوی و ثروت مند تری بسازم

    عاشقتونم بقول استاد در پناه الله یکتا شاد سالم سلامت و سعادت مند در دنیا و اخرت باشد️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    فاطمه کریمی گفته:
    مدت عضویت: 958 روز

    یکی فرداش و ساخت ،یکی اراده داشت……..

    سلام ب استاد عزیزم و مریم شایسته گرامی و

    همه دوستان.

    خدا رو شکر بابت این زیباییها،بابت این همه نعمت ،استاد چ کبابی ب خدا من بوش رو حس کردم ک چقدر فوق العاده اس ،چ دوستان باحال و با ذوقی خدایا شکرت بابت دیدن چنین صحنه های لذت بخش ،

    احسنت ب عرشیا ک خودش رو هم مدار استاد کرده ودوستان گلش ک هم مدار عرشیا هستن خدایا سپاسگزارم ک هرروز با دیدن این زیباییها ب مسیرهای زیبا و دوست داشتنی هدایت میشوم

    استاد این فایل منو یاد خاطره ای انداخت ک وقتی توی باغ خواهر اینا هستیم دور هم کباب میزنیم و کلی لذت می‌بریم،

    خدایا شکرت ،خدایا شکرت

    تنها تو را می پرستم ،وتنهایی از تو یاری می‌جویم…

    استاد در پناه خدا شاد وسالم باشید ،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 1775 روز

    سلام به همه عزیزان

    آقااااا این قسمت چقد خفن شروع شدددد. یه لحظه جا خوردم که واقعا سفر به دور امریکاست؟؟

    به به این دوست عزیز عالی رپ کردن. روی قسمت آخر فایل هم که آهنگشون بود خیلی به دل می نشست احسنت.

    این قسمت توی سریالمون چند تا بازیگر مهمان داشتیم و چقدر که اکیپ باحال و دوست داشتنی ای بودن. خودمو کاملا اونجا حس می کردم و یک لحظه کاملا فراموش کردم که توی خوابگاه نشستم .

    استاد خیلی از برخوردتون با آدمای دیگه لذت میبرم خیلی خوب با همه ارتباط برقرار می کنید و با جمع یکی میشید احسنت به شما.

    و باز هم ثابت شد که آشپزی خانم شایسته در هرجایی و با هر امکاناتی خیلی عالیه احسنت به شما.

    سپاسگزارم برای این فایل زیبا️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    صفا روانان گفته:
    مدت عضویت: 1299 روز

    سلام میکنم به همه‌ی دوستان عزیزم و همچنین استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم، چقدر این قسمت از سریال به دل من نشست، اینکه یک جوان ایرانی رو می بینم که اینقدر زیبا و با اعتماد به نفس بالا داره جلوی دوربین با اجرا زنده میخونه، و اینکه چقدر علاقمند شدم به سبک رپ، دوست داشتم محمدرضای عزیز رو در شبکه های اجتماعی دنبال کنم و بیشتر از آهنگ های ایشون لذت ببرم.

    چقدر دیدن اینجور سریال ها مثل سفر به دور آمریکا و یا حتی زندگی در بهشت (که من خودم به شخصه عاشقش هستم و وقتی می بینمشون کلی ذوق میکنم از ماجراهایی که اتفاق میوفته و کلی درس می گیرم، و بیشتر خواسته هام رو تو زندگیم تشخیص میدم با دیدن اون ویدیو ها و ماجراهاشون) ذهن آدمو باز تر میکنه.

    یعنی من یک باوری رو توی ذهنم دارم که خیلی دست و پای من رو بسته و به نوعی من رو محدود کرده و به من حس خیلی بدی میده، اما زمانی که بصورت کاملا هدایتی میام و سریال زندگی در بهشت یا سفر به دور آمریکا رو می بینم، می بینم که نه! واقعا همه جای دنیا این یکسان نیست. این اتفاق یکسان نیست.

    باوری که من دارم توی ذهنم ، یه جای دیگه ای از دنیا داره بر خلافش ثابت میشه و اتفاق میوفته و افراد دارن بر خلاف این باور من رو تجربه می کنن.

    و چقدر لذت بخشه زمانی که اتفاقاتی رو می بینی که دقیقا بر خلاف اون باور تو هست و اینجا اتفاقی که میوفته و جالبتره اینه که ذهن تو دیگه اون تصویر و باور قبلی رو نداره، چون یه تصویر و یک برنامه‌ی جدیدی دریافت کرده که براش لذت‌بخشه و راحتتر میتونه باهاش ارتباط برقرار کنه، واسه همین خیلی بیشتر از قبل دلش میخواد که اون تجربیات رو داشته باشه و اینجوری یک خواسته ای در من شکل میگیره که دوست دارم از این به بعد برم سمتش و تجربش کنم و تغییراتی ناخودآگاه در من ایجاد میشه که من بیشتر برم به سمت اون خواسته.

    برای مثال خیلی برام جذاب و دوست‌داشتنی بود زمانی که دیدم این گروه پسر ها که پختن کباب رو به عهده گرفتن، چقدر عالی و ماهرانه کار هارو انجام میدادن، انگار که از قبل با هم دیگه کارهارو هماهنگ و برنامه ریزی کرده بودن، و داشتن پیش می بردن.

    اینکه چقدر رفاقت بینشون هست و چقدر صمیمی و با ادب و احترام هستن، سقف های ذهن من رو نسبت به پسر ها شکست، اینکه میشه یه جور دیگه هم زندگی کرد، میشه چیز های جدیدی رو فارق از تجربیات گذشته تجربه کرد و خلاف باور قبلی رو اثبات کرد.

    از بچگی به ما دخترا گفتن که نرید سمت پسر ها، اونها شمارو اذیت می کنن اونها هدفشون سود و منفعت شما نیست، اونها شما رو محدود میکنند و…

    بطوری که من وقتی تو خیابون راه میرم، وقتی با یه پسر برخورد میکنم که در عابر پیاده داره بر خلاف جهت من میاد، ذهن من سریعا گارد میگیره در برابر اون! سریع اخمامو میکشم تو هم و ذهنم اون لحظه تمرکزش فقط روی اینه که یه راهی پیدا کنه که فقط از این پسر دور باشه.

    در واقع (با احترام به تمام پسر های سرزمینم)پسر هارو جوری توی ذهن ما ساختن که موجودات خیلی کثیف و بدجنس و نامردی هستن، اگه بتونی خودتو از وجود اونها پنهان نگه داری تو در امانی، به تو دیگه هیچ آسیبی نمیرسه (در واقع ما هر چی بدبختی میکشیم زیر سر این پسراس!!) این دقیقا عین باوریه که توی ذهن من سالهاست که ساخته شده، با اینکه خیلی اوقات دیدم پسرهایی که نه واقعا مودب هستن و کاری به کار کسی ندارن و اتفاقا خیلی احترام میگذارن به بقیه‌ی دختر ها، اما چیزی که توی ذهن منه فراتر از این حرفاست.

    باز هم میگم من قصد توهین یا بی احترامی به هیچ عزیزی رو ندارم و عذرخواهی میکنم اما این باوری هست که من سالهاست که توی ذهنم دارم و الان که فهمیدم میشه بر خلافش رو هم تجربه کرد قصد دارم که تغییرش بدم و باورم رو نسبت به پسر ها عوض کنم، چون خودم توی جامعه راحتتر هستم و عذاب نمی کشم از اون باور محدود کننده و چرت و پرت که از پسر ها دور باش، اونها به تو ضرر و زیان خیلی بدی میرسونن!!من همیشه میگفتم بابا مگه پسرا چه گناهی کردن که اینقدر دارین مارو باهاشون بد میکنید(بیشتر این باور ها در مدرسه به من داده شده متاسفانه، از معلمانم و مربی های تربیت فرزند و… یکسری چیزهای هست که جهت حفاظت از حقوق آدمی بیان میشه اما دیگه نه اینکه باور محدود کننده بدی به دختر!!) در این حد که من خیلی اوقات میگفتم کاش میشد هیچ پسری تو جامعه نبود تا ما دخترا و زنها آزادانه زندگی کنیم بدون محدودیت، بدون آزار، بدون اذیت… و کلی باور واقعا اشتباه و محدود کننده دیگه. اما من دارم میبینم که زن و مرد، دختر و پسر، همه در کنار هم دیگه دارن تو جامعه زندگی میکنن و توی خیلی از ادارت، بانکها، مراکز خرید، و… کلی از مشاغل دیگه زن و مرد کنار همدیگه هستن!! پس جریان چیه؟؟ پس چی درسته؟؟ من به کدوم سمتی برمم؟؟!

    اما این در حالیه که من خودم تا الان هیچ تجربه‌ی این طوری نداشتم و این باور فقط به من رسیده، بدون اینکه من دست در تجربه کردن اون داشته باشم و تا الان اصلا حتی یکبار تجربش کرده باشم!! و خب خیلی از باور های ما از گذشتگان ما مثل پدر و مادر و خانواده و… به ما رسیده، همینجوری بی دلیل! چراکه اونها شاید چون اون تجربیات رو داشتن که این باور در ذهن اونها شکل گرفته و بخاطر همین فکر میکنن همه جای دنیا دیگه همینه(دقیقا مثل باوری که من دارم که همه جا یکسانه نمیشه غیر از این باشه!) و بخاطر همین هم به نسل های بعدی منتقل کردن، و من تازه الان متوجه شدم درست زمانی که دارم این دیدگاهم رو تایپ میکنم ، که من اصلا هیچ تجربه ی اینچنینی که پسر ها بدن نداشتم توی زندگیم‌ . اصلا هیچ تجربه ای توی زندگی من یافت نمیشه توی ذهنم و خاطراتم که پسری به من ضرر زده باشه یا بخواد که ضرری به من برسونه ، نه تنها من، بلکه خیلی از دوستانم هم همینطور هستن، و خیلی اوقات این باور ها خیلی پوچ هستن چون هیچ تجربه ای برای من این باور رو اثبات نمیکنه، اما خیلی قدرتمند شکل میگیرن. اتفاقا خیلی از ازدواج هایی که در فامیل صورت میگیره، من میبینم که آقای داماد چقدر با فهم و کمالات و چقدر عالی، چقدر محترم، چقدر مودب !! و من خیلی اوقات شک میکنم!! میگم این با ذهن من در تضاده و اینجوری میشه که من خیلی اوقات سر درگم میمونم!! اما الان متوجه شدم که نه واقعا حداقل تجربیات من این رو تایید نمیکنه پس من باید چیزی رو باور کنم که تجربش کردم نه چیزی رو که تجربش نکردم و مال اجداد منه!‍️

    اما چقدر فوق العاده و تاثیر گذار بود برای من وقتیکه دیدم چقدر عرفان عزیز با لطافت و دقت تمام کباب هارو سیخ می‌گرفت و اینکه زمانی که غذای که خانم شایسته درست کرده بودن و میل کردن، چقدر مودبانه و محترمانه تشکر و قدردانی کردند. واقعا لذت‌بخش بود و یک قوت قلبی بود که بابا سقف های ذهنتون بشکن! تو دنیا داره برخلاف چیزی که تو فکر می کنی اتفاق میوفته…

    مثلا زمانی که می بینم در جاده ها و جنگل های واقعا رویایی با ماشین حرکت میکنید(دقیقا عین آخر این قسمت)، میگم وااای!! یعنی واقعا یه همچین جاهاییم هست تو دنیا که بشه رانندگی کرد؟ که بشه دید؟ که بشه تجربه کرد؟؟

    من دارم می بینم، خانم شایسته و استاد دارن تجربش می کنن، پس میشه، پس منم میتونم، و دیگه از اون به بعد تمرکز من فقط روی خواستمه، و دیگه میگم منم میخوااام منم می خواااام، خدایا هدایتم کن منم میخوام اینارو تجربه کنم. چقدر زیباست چقدر لذت‌بخشه، چقدر دلپذیره و خدارو صد هزار مرتبه شکر که فرشتگانی هستید از طرف خداوند در زندگی من که میتونم با دیدن زیبایی های زندگیتون و درس گرفتن از اونها و درک خواسته های به رشد و تکامل برسم، خدارو صد هزااار مرتبه شکر که فضایی فراهم شده که در اون همه چیز سرشار از زیبایی و لطف و برکت و عظمت خدا در اون هست.

    از استاد عزیزم و خانم شایسته گل هم سپاسگزارم که با عشق این ویدئو هارو آماده می کنن و چقدر خواسته های ما همینجوری با دیدن این ویدئو ها شکل میگیره، و چقدر خواسته های زیبا و جذاب هستند، دقیقا عین تجربیات خودتون.

    موفق و پیروز باشید در پناه خدای یگانه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2061 روز

      صفا عزیز

      از کشف کدهای مخرب ذهنی‌تون گفتین و مچکرم از تجربیاتی که باز کردید تا من هم متوجه نگرش و نگاه‌تون به مسائل بشم و بهتر بدونم نگاه یه خانم چطوریه. واقعا بهتون تبریک میگم که خودتون رو از سردرگمی نجات دادین و دارین این مسیر الهی رو ادامه میدین‌. از کاری که انجام میدین خوشحالم چون از شما به بعد اتفاقات زیباتر اتفاق خواهند افتاد. برایتون از این سمت فضای اینترنت آرزوی روزهای پربرکت و شادی و آرامش و صلح و صفا و ثرووووت فراوان دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        صفا روانان گفته:
        مدت عضویت: 1299 روز

        مصطفی عزیر

        خدارو شاکرم که به من فرصت این رو میده که در کنار دوستان خوبی مثل شما باشم

        و اینکه رفته رفته بمن نشونه میده که چه کد های مخربی در ذهنم وجود داره که با تغییر اونها میتونم جور دیگه ای زندگی کنم و تجربیاتی از جنس خداگونه داشته باشم.

        دیروز بعد از ارسال نظرم باز ذهنم یکم درگیر بود اما یک جوابی خیلی مرور میشد: اینکه خداوند در درون همه‌ی ما هست. خدایی که در درون دختر ها وجود داره، درون پسر ها هم وجود داره پس چه فرقی داره!! همه ی ما اشرف مخلوقات هستیم.

        ممنون و سپاسگزارم از شما من هم همینطور.

        در پناه خدای یگانه روز به روز در های نعمت های فراوان الهی برویتان باز باشد و هر روز ثروت و برکت بیشتری رو تجربه کنید. الهی آمین

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: