https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-06 05:34:402023-01-31 01:55:02سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 185
376نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
آیا من فرد مناسبی برای نصیحت کردن هستم؟ ولی بذارید تجربه خودم رو بگم وقتی کم میارم.
بهترین نسخه ای که میتونم براتون بپیچم « بنام خدا ؛ عباسمنش دات کام»
دیدن نشانه روزانه ، دیدن فایلها به صورت رندم. خوندن کامنت.
همه اینها عواملی هستن که باعث میشه ما رو توی مسیر حرکت پر انرژی نگه داره.
یه نکته اینکه یادمون بمونه، همه ما انسانیم، اشتباه میکنیم، خسته میشیم ،کم میاریم. هیچ قهرمان ماراتونی با اولین بار دویدنش 42 کیلومتر رو پشت سر نذاشته. تکاملی طی شده. ما در مسیر تکامل مون هستیم این وضعیت ها کاملاً عادیه، مهم اینه که ادامه بدیم.
همین که الان میدونید هر چند روزی یکبار حالتون منفی میشه ، در مقایسه با گذشته خودتون که شاید هر روز منفی میشدین خیلی بهتر شدین. یه کامنت از سه چهار ماه پیش خودتون رو پیدا کنید و بخونید ، ببینید از کجا به کجا رسیدین. خودتون متوجه میشید.
چند وقت پیش خونه مادرم بودم، در مورد یه موضوعی ابراز نگرانی میکرد . دیدم من هر چی میگم تاثیر نداره ، گفتم مادر من ، هر وقت خدا مُرد ،منم میام کمکت دو نفری نگران میشیم. قبوله ؟ گفت عاقل باش بچه ،خدا که نمیمیره . گفتم احسنت مادر من ، دقیقاً ، خدا نمیمیره. خدا همیشه هست. پس امیدت به خدایی باشه که بیشتر از ما کارشو بلده. نگران نباش، خدا بلده چطوری خدا باشه.
شما هیچوقت جا نزدی ، جا زدن یعنی راه توحید رو به کلی رها کنی و راه کفر رو در پیش بگیری. این یه ذره تغییرات روحی ممکنه با یه فنجون قهوه یا چایی هم درست بشه. موسی پیامبر با اون قدرت توحیدیش که جلوی فرعون ایستاد، اونم کم آورد دست تسلیم به درگاه خداوند آورد بالا،گفت خدایا من به هر خیری از سمت تو بهم برسه محتاجم.
انسانه، یه موجودی با هزاران آنزیم و هورمون و سلولهای داخلی، یه هورمون میاد پایین اون یکی میره بالا ،شادی میچسبه به سقف، برعکس میشه ،فکر میکنه دنیا به آخر رسیده.
در پناه جان جانان رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشید، این سه تا آیه رو بخونید معجزه میکنه.
مؤمنان، فقط کسانی هستند که چون یاد خدا شود، قلبهایشان جلا پیدا میکند ، وهنگامی که آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان می افزاید، و بر پروردگارشان توکل می کنند.
و صاحب ماهی [حضرت یونس] را [یاد کن] زمانی که خشمناک [از میان قومش] رفت و گمان کرد که ما [زندگی را] بر او تنگ نخواهیم گرفت، پس در تاریکی ها [ی شب، زیر آب، و دل ماهی] ندا داد که معبودی جز تو نیست تو از هر عیب و نقصی منزّهی، همانا من از ستمکارانم ؛ پس ندایش را اجابت کردیم و از اندوه نجاتش دادیم؛ و این گونه مؤمنان را نجات می دهیم.
ای جان به این کامنت، عجب توصیف زیبایی نوشته بودین، ما همه مون با هم داریم تکاملمون رو طی میکنیم، فقط بی صبرانه منتظر روزی هستم که همه مون یکی یکی مهاجرت کنیم یا بیزینس های موفق خودمون رو بسازیم کلی نتایج مثبت رو ارائه بدیم، اونقدر زیاد که دیگه استاد عباس منش وقت سر خاروندن نداشته باشه برای تهیه فایل نتایج دوستان. مثل سفر به دور آمریکا، یه روز درمیان فایل از نتایجمون بذاره و برای دوستان تحلیل کنه. از مهر و محبت شما بی نهایت سپاسگزارم. خداوند به شما شادکامی و سلامتی و آرامش و موفقیت و ثروت بینهایت ببخشه. خیلی ممنونم بخاطر کامنت بی نظیر تون.
داداش این نکته ای که توی کامنتها و پاسخها بهش اشاره کردی بشدت هر چه تمامتر پاشنه آشیل منه.
(بارها به من گفته شده چقدر خودشیفته ای و من هم ریلکس فقط این جوابو بهشون میدم که عزیزم تا خودتو دوست نداشته باشی نمیتونید دیگران را دوست داشته باشید) (عامه مردم معمولا دوست داشتن خود را حمل بر غرور و تکبر می دانند که خصلت ناپسندی است ولی)(عده ای از لحظه ای که بیدار می شوند تا وقتیکه می خوابند شلاقی در دست گرفته اند و دائمآ دارند خودشان را می زنند)
این آخری بدجوری داغونم کرد.
من چقدر با خودم نامهربان بودم. یه وقتایی خودم رو توی آینه میدیدم به خودم توهین میکردم. هرچند الان کمی بهتر شدم ولی هنوز خودم رو دوست ندارم. هنوز یه وقتایی به خودم بدوبیراه میگم، احساس شدید گناه دارم، حس خوبی به خودم ندارم ، حتی همون سلفی گرفتن برام مقاومت ذهنی داره. یا دیگه اگه خودم رو قانع کنم سلفی بگیرم وقتی دارم عکسها رو نگاه میکنم سریع از سلفیها رد میشم یا حذفشون میکنم. الان توی کامنتت متوجه شدم چقدر پاشنه آشیلم هست.
باید زودتر برم سراغ دوره عزت نفس.
حتی شاید باورت نشه، ذهنم حتی برای نوشتن همین کامنت و پذیرفتن پاشنه آشیل خودش مقاومت داشت. ولی گفتم بیخیال، بذار بنویسم. هیچی نمیشه.
واقعاً وقتی رفتار بچه های کوچیک رو زیر نظر میگیرم، میبینم چقدر با خدای درونشون در صلح هستن، چقدر شادن، چقدر طبیعی و خالص هستن، بی هیچ گونه تغییری. ولی بزرگترها بهشون احساس گناه میدن و عزت نفس شون رو تخریب میکنن.
سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون. در پناه رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.
قدردان و سپاسگزارم بخاطر کامنت تون و لطف و محبت شما. خیلی ممنونم بخاطر پیشنهاد ارزشمندتون. اعتراف میکنم قبلا هم به این موضوع فکر کرده بودم ولی خب امان از دست این باورهای غلط گذشته. که تا ریشه ای حل نشن آدم هیچ کاری نمیکنه.
سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون. در پناه جان جانان رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام اسداله عزیز، برادر بزرگوارم، خیلی ممنونم بخاطر این کامنت بی نظیرت، با اینکه به درستی مطالبی که نوشتی به اندازه روشنی خورشید اعتماد دارم ، ولی اعتراف میکنم ذهن نجواگر بوووووق در پذیرش این موضوع مقاومت شدید نشون میده. شروع شد (کی گفته خدا باید تو رو دوست داشته باشه، قرآن گفته به آدم سجده کنید نه به حمید ، اصلا گناهانتو یادت بیارم، باید هر وقت یادت بیاد خجالت بکشی و هزاران نجوای دیگه )
بعد از کلی نجوا و کلنجار رفتن با این ذهن. گفتم بذار ببینم خدا توی قرآن چی میگه. باورت نمیشه حتی ذهنم از باز کردن اپلیکشن قرآن توی گوشی هم مقاومت نشون میداد.
گفتم خدایا به امید و توکل به خودت ،خودت راهنماییم کن.
و کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، مژده ده که بهشت هایی ویژه آنان است که از زیرِ آن نهرها جاری است؛ هرگاه از آن بهشت ها میوه ای آماده به آنان دهند، گویند: این همان است که از پیشْ روزیِ ما نمودند، و از میوه های گوناگون که شبیهِ هم است، نزد آنان آورند؛ در آنجا برای ایشان همسرانی پاکیزه است؛ و در آن بهشت ها جاودانه اند.
اینبار خداوند متعال بود که با کامنتش (آیه 25 سوره بقره) اشکم رو سرازیر کرد.
ازت متشکرم اسداله.
متشکرم.
امیدوارم کامنت خداوند حال تو رو هم مثبت کرده باشه.
از پاسخی که برام نوشتی سپاسگزارم. یه نکته طلایی توی کامنتت نوشته بودی. اونم اینکه یه سری چیزها رو واقعاً نمیشه با پول خرید مثل احساس توحیدی حضور خالق، وقتی خدا بر قلبت جاری میشه، و احساست رو عالی میکنه. بیادت میاره که بنده من ، من کنارتم.
قدردان لطف و محبتت هستم ،ممنونم بخاطر کامنت ارزشمندت. سپاسگزارم.
برات از خداوند بهترین ها رو میخوام. محمد جان ، منم یه وقتایی کم میارم. واقعاً شبیه ماجرای موسی پیامبر میشم. میرم یه گوشه و دست تسلیم به درگاهش میارم بالا و میگم چیکار کنم ، و دوباره زندگی با یه نشانه ادامه پیدا میکنه.
سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم.
آیا من فرد مناسبی برای نصیحت کردن هستم؟ ولی بذارید تجربه خودم رو بگم وقتی کم میارم.
بهترین نسخه ای که میتونم براتون بپیچم « بنام خدا ؛ عباسمنش دات کام»
دیدن نشانه روزانه ، دیدن فایلها به صورت رندم. خوندن کامنت.
همه اینها عواملی هستن که باعث میشه ما رو توی مسیر حرکت پر انرژی نگه داره.
یه نکته اینکه یادمون بمونه، همه ما انسانیم، اشتباه میکنیم، خسته میشیم ،کم میاریم. هیچ قهرمان ماراتونی با اولین بار دویدنش 42 کیلومتر رو پشت سر نذاشته. تکاملی طی شده. ما در مسیر تکامل مون هستیم این وضعیت ها کاملاً عادیه، مهم اینه که ادامه بدیم.
همین که الان میدونید هر چند روزی یکبار حالتون منفی میشه ، در مقایسه با گذشته خودتون که شاید هر روز منفی میشدین خیلی بهتر شدین. یه کامنت از سه چهار ماه پیش خودتون رو پیدا کنید و بخونید ، ببینید از کجا به کجا رسیدین. خودتون متوجه میشید.
چند وقت پیش خونه مادرم بودم، در مورد یه موضوعی ابراز نگرانی میکرد . دیدم من هر چی میگم تاثیر نداره ، گفتم مادر من ، هر وقت خدا مُرد ،منم میام کمکت دو نفری نگران میشیم. قبوله ؟ گفت عاقل باش بچه ،خدا که نمیمیره . گفتم احسنت مادر من ، دقیقاً ، خدا نمیمیره. خدا همیشه هست. پس امیدت به خدایی باشه که بیشتر از ما کارشو بلده. نگران نباش، خدا بلده چطوری خدا باشه.
شما هیچوقت جا نزدی ، جا زدن یعنی راه توحید رو به کلی رها کنی و راه کفر رو در پیش بگیری. این یه ذره تغییرات روحی ممکنه با یه فنجون قهوه یا چایی هم درست بشه. موسی پیامبر با اون قدرت توحیدیش که جلوی فرعون ایستاد، اونم کم آورد دست تسلیم به درگاه خداوند آورد بالا،گفت خدایا من به هر خیری از سمت تو بهم برسه محتاجم.
انسانه، یه موجودی با هزاران آنزیم و هورمون و سلولهای داخلی، یه هورمون میاد پایین اون یکی میره بالا ،شادی میچسبه به سقف، برعکس میشه ،فکر میکنه دنیا به آخر رسیده.
در پناه جان جانان رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشید، این سه تا آیه رو بخونید معجزه میکنه.
الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
کسانی که ایمان آوردند و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد، آگاه باشید! دل ها فقط به یاد خدا آرام می گیرد.
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ
مؤمنان، فقط کسانی هستند که چون یاد خدا شود، قلبهایشان جلا پیدا میکند ، وهنگامی که آیات او بر آنان خوانده شود بر ایمانشان می افزاید، و بر پروردگارشان توکل می کنند.
وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَىٰ فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ ؛ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ ۚ وَکَذَٰلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ
و صاحب ماهی [حضرت یونس] را [یاد کن] زمانی که خشمناک [از میان قومش] رفت و گمان کرد که ما [زندگی را] بر او تنگ نخواهیم گرفت، پس در تاریکی ها [ی شب، زیر آب، و دل ماهی] ندا داد که معبودی جز تو نیست تو از هر عیب و نقصی منزّهی، همانا من از ستمکارانم ؛ پس ندایش را اجابت کردیم و از اندوه نجاتش دادیم؛ و این گونه مؤمنان را نجات می دهیم.
سلام و درود به شما
ای جان به این کامنت، عجب توصیف زیبایی نوشته بودین، ما همه مون با هم داریم تکاملمون رو طی میکنیم، فقط بی صبرانه منتظر روزی هستم که همه مون یکی یکی مهاجرت کنیم یا بیزینس های موفق خودمون رو بسازیم کلی نتایج مثبت رو ارائه بدیم، اونقدر زیاد که دیگه استاد عباس منش وقت سر خاروندن نداشته باشه برای تهیه فایل نتایج دوستان. مثل سفر به دور آمریکا، یه روز درمیان فایل از نتایجمون بذاره و برای دوستان تحلیل کنه. از مهر و محبت شما بی نهایت سپاسگزارم. خداوند به شما شادکامی و سلامتی و آرامش و موفقیت و ثروت بینهایت ببخشه. خیلی ممنونم بخاطر کامنت بی نظیر تون.
سلام مجدد به اسداله عزیز
داداش این نکته ای که توی کامنتها و پاسخها بهش اشاره کردی بشدت هر چه تمامتر پاشنه آشیل منه.
(بارها به من گفته شده چقدر خودشیفته ای و من هم ریلکس فقط این جوابو بهشون میدم که عزیزم تا خودتو دوست نداشته باشی نمیتونید دیگران را دوست داشته باشید) (عامه مردم معمولا دوست داشتن خود را حمل بر غرور و تکبر می دانند که خصلت ناپسندی است ولی)(عده ای از لحظه ای که بیدار می شوند تا وقتیکه می خوابند شلاقی در دست گرفته اند و دائمآ دارند خودشان را می زنند)
این آخری بدجوری داغونم کرد.
من چقدر با خودم نامهربان بودم. یه وقتایی خودم رو توی آینه میدیدم به خودم توهین میکردم. هرچند الان کمی بهتر شدم ولی هنوز خودم رو دوست ندارم. هنوز یه وقتایی به خودم بدوبیراه میگم، احساس شدید گناه دارم، حس خوبی به خودم ندارم ، حتی همون سلفی گرفتن برام مقاومت ذهنی داره. یا دیگه اگه خودم رو قانع کنم سلفی بگیرم وقتی دارم عکسها رو نگاه میکنم سریع از سلفیها رد میشم یا حذفشون میکنم. الان توی کامنتت متوجه شدم چقدر پاشنه آشیلم هست.
باید زودتر برم سراغ دوره عزت نفس.
حتی شاید باورت نشه، ذهنم حتی برای نوشتن همین کامنت و پذیرفتن پاشنه آشیل خودش مقاومت داشت. ولی گفتم بیخیال، بذار بنویسم. هیچی نمیشه.
سلام و درود فراوان به شما
قدردان لطف و محبت شما هستم
سپاسگزارم از شما.
واقعاً وقتی رفتار بچه های کوچیک رو زیر نظر میگیرم، میبینم چقدر با خدای درونشون در صلح هستن، چقدر شادن، چقدر طبیعی و خالص هستن، بی هیچ گونه تغییری. ولی بزرگترها بهشون احساس گناه میدن و عزت نفس شون رو تخریب میکنن.
سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون. در پناه رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.
سلام و درود آقا جواد عزیز.
قدردان و سپاسگزارم بخاطر کامنت تون و لطف و محبت شما. خیلی ممنونم بخاطر پیشنهاد ارزشمندتون. اعتراف میکنم قبلا هم به این موضوع فکر کرده بودم ولی خب امان از دست این باورهای غلط گذشته. که تا ریشه ای حل نشن آدم هیچ کاری نمیکنه.
سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون. در پناه جان جانان رب العالمین جان عزیز همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام اسداله عزیز، برادر بزرگوارم، خیلی ممنونم بخاطر این کامنت بی نظیرت، با اینکه به درستی مطالبی که نوشتی به اندازه روشنی خورشید اعتماد دارم ، ولی اعتراف میکنم ذهن نجواگر بوووووق در پذیرش این موضوع مقاومت شدید نشون میده. شروع شد (کی گفته خدا باید تو رو دوست داشته باشه، قرآن گفته به آدم سجده کنید نه به حمید ، اصلا گناهانتو یادت بیارم، باید هر وقت یادت بیاد خجالت بکشی و هزاران نجوای دیگه )
بعد از کلی نجوا و کلنجار رفتن با این ذهن. گفتم بذار ببینم خدا توی قرآن چی میگه. باورت نمیشه حتی ذهنم از باز کردن اپلیکشن قرآن توی گوشی هم مقاومت نشون میداد.
گفتم خدایا به امید و توکل به خودت ،خودت راهنماییم کن.
بسم الله الرحمن الرحیم
«وَبَشِّرِ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَهٍ رِزْقًا ۙ قَالُوا هَٰذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ ۖ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا ۖ وَلَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَهٌ ۖ وَهُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»
و کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته انجام داده اند، مژده ده که بهشت هایی ویژه آنان است که از زیرِ آن نهرها جاری است؛ هرگاه از آن بهشت ها میوه ای آماده به آنان دهند، گویند: این همان است که از پیشْ روزیِ ما نمودند، و از میوه های گوناگون که شبیهِ هم است، نزد آنان آورند؛ در آنجا برای ایشان همسرانی پاکیزه است؛ و در آن بهشت ها جاودانه اند.
اینبار خداوند متعال بود که با کامنتش (آیه 25 سوره بقره) اشکم رو سرازیر کرد.
ازت متشکرم اسداله.
متشکرم.
امیدوارم کامنت خداوند حال تو رو هم مثبت کرده باشه.
درود به تو جواد عزیز
از پاسخی که برام نوشتی سپاسگزارم. یه نکته طلایی توی کامنتت نوشته بودی. اونم اینکه یه سری چیزها رو واقعاً نمیشه با پول خرید مثل احساس توحیدی حضور خالق، وقتی خدا بر قلبت جاری میشه، و احساست رو عالی میکنه. بیادت میاره که بنده من ، من کنارتم.
در کوی عشق منه بی دلیل راه قدم ؛ که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد.
سلام و درود به شما
حافظ همیشه میگه در راه عشق نیاز به استاد راهنما هست.
میگه من تنهایی هر کاری کردم موفق نشدم.
سپاسگزارم بخاطر همه لطف و محبت شما. بخاطر تک تک کلماتتون.
آدم وقتی توی ساحل قدم میزنه، خیلی حس خوبیه، پا برهنه روی ماسه ها. مخصوصاً اگه تازه آب رفته باشه پایین. انگار داری روی کاغذ سفید نقاشی میکشی. وقتی برمیگردی پشت سرت رو میبینی فقط میبینی از کجا به کجا اومدی.
یکی از دلایلی که برای هر فایل که میبینم یه کامنت میذارم همین قدم زدن روی ماسه های ساحله. که ردپا بمونه.
شادکام و سلامت باشید.
سلام و درود
الهی صد هزار مرتبه شکر
امیدوارم شما هم عالی باشید.
چه ماجرای جالبی بود.
خدا حتی تلویزیون رو خاموش میکنه تا آرامش شما حفظ بشه.
در پناه رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشید، در آرامش توحیدی.
سلام و درود محمد جان عزیز
قدردان لطف و محبتت هستم ،ممنونم بخاطر کامنت ارزشمندت. سپاسگزارم.
برات از خداوند بهترین ها رو میخوام. محمد جان ، منم یه وقتایی کم میارم. واقعاً شبیه ماجرای موسی پیامبر میشم. میرم یه گوشه و دست تسلیم به درگاهش میارم بالا و میگم چیکار کنم ، و دوباره زندگی با یه نشانه ادامه پیدا میکنه.
قدردان پاسخ ارزشمندت هستم محمد جان.