سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 187 - صفحه 10

به نام خدا

سلام

راستش من کامنت های سریال رو نمیخوندم اما شنیدن کامنت هایی که خانم شایسته انتخاب می‌کنند و استاد که راجع به اونها صحبت میکنند و با چنین ظرافتی تحلیلشون می‌کنند آدم رو تشویق میکنه که بیشتر کامنت بخونه.

دیدن این همه آدم به قول استاد روشنفکر و زیبا بینی که در این سایت وجود دارن فراوانی آدمهای درست رو نشون میده این همه آدم مناسب فقط در بین فارسی زبان ها در دنیا وجود دارن.

آدمهایی که ممکنه همکارت، رئیست، دوستت، مشتریت، همسایه ات و… بشن.

این همه آدم عالی میتونن به زندگی ما وارد بشن!

و مطمئنن اگر روی خودمون کار کنیم در مدار همدیگر قرار می‌گیریم.

و جالب‌تر اینکه هر کسی بر اساس نگرش خودش به صورت استعاری این درخت ها را تعبیر کرده بود و ازشون برای درک بهتر قانون استفاده کرده بود الان بهتر میفهمم که چرا استاد دوست دارن کامنت‌بخونن. و تشویق میکنند همه مون رو به کامنت نوشتن.

حتی اگه تمام اعضا فعالیت کنند باز میشه دید که هرکس با بینش خودش فایل رو تحلیل کرده و هر کدوم از کامنت ها منحصر به فرده.

باید اضافه کنم خود این فایل جایزه من بود که تونستم دیروز ذهنم رو و خشمم رو کنترل کنم و به آموزه های استاد عمل کنم به خودم گفتم طبق قانون جهان باید به من یه جایزه ای بده که دیشب اومدم و این فایل رو دیدم و چه قدر نکته های عالی در این فایل بود.

تکامل و تصاعد بارها در این فایل تکرار شد. از اونجایی که انسان عجوله(چون دنبال لذت های فوری و در دسترسه، به خاطر غریزه ذخیره انرژی، از زمان انسانهای اولیه) این باید پاشنه آشیل کل بشریت باشه پس جا داره همیشه خدا مرور بشه. مخصوصا راجع به مسائل مالی.

من باید برم سراغ علاقم یادش بگیرم باورهای مالیم رو درست کنم هر روز قدم بردارم استقامت بورزم تا نتایج بزرگ بیان.

وقتی از بیرون بهش نگاه میکنی پروسه خیلی طولانی به نظر میرسه ولی وقتی همراهش و در جریانش هستی همه چیز ساده و لذت بخشه.

به خاطر همینه که استاد میگن‌ در لحظه زندگی کنی و کاری که امروز واین لحظه باید انجام شود رو بهش فکر کنی. واقعا جا داره هی مرورش کنم چون خیلی درگیر آینده میشم.

در مورد مسیر درست در مسائل مالی یه مثالی یادم اومد. یکی از اقوام ما وضعیت مالی بسیار بهتری نسبت به بقیه داره و واقعا ثروتمنده.

شب یلدای امسال صحبت از کسب و کار و مسائل مالی شد و این فرد در بین صحبتاش به وضوح بیان کرد که هیچ چیز رو با قسط نخریده به وام و سود بانکی هم اعتقادی نداره. و حتی در مسائل غیر مالی هم توحیدی بودنش رو نشون داد.

بحث از سربازی پسرش بود یکی از فامیل ها که آدم نسبتا مقام منصب داری هست گفت که تو برو کارت بسیجت رو بگیر ، بیا سربازیت رو پیش خودم باش .

اون لحظه طرف خودش اونجا نبود ولی همسرش گفت که فلانی با این کارا مشکل داره.

این فامیل ما همیشه سبک زندگی خاصی داشته که بابقیه ما متفاوت بوده. تقریبا همه یه جورایی مسخرش میکردن اما هیچ وقت رفتارش رو یا حتی حرفاش رو به خاطر بقیه تغییر نداد و این روزها نتایجش روز به روز ملموس تر میشه.

به مسیر زندگیش که نگاه میکنی کامل اون تکامل رو در زمینه مالی متوجه میشی.

بسیار هم انسان متدین و معتقدی است و همه نزدیکانش هم همینطور هستند. ثروتمند و بسیار معتقد.

در واقع من اون روز ریشه اون زندگی موفق رو دیدم.

خیلی هم آدم آرامی هست. اون روز هم همه اصرار داشتند بهش بقبولانند که اشتباه فکر میکنه بی وام هیچ کسب و کاری ر‌و نمیشه راه انداخت ولی اصلا بحث نکرد.

در مورد بورس و راههای این چنینی هم این روزها بازار بورس بالاخره بعد مدتها(به گفته اطرافیان) مثبت شده و سود می‌کنند اما من از همون دفعه آخر که اگه اشتباه نکنم حدودا سال 98 اینا بود که بورس بعد کلی سودهایی که داشت یهو سقوط کرد و مایی که نه علمش رو داشتیم‌ نه علاقش رو ضرر کردیم، دیگه گذاشتمش کنار.

چون وقتی با ذهن منطقی حساب کتاب کنی اون سودهای چندر غازی که کردیم در نهایت با اون ضرر هایی که بعدا متحمل شدیم‌ برابر شد و برای بعضیا ضرر حتی بیشتر هم بود.

اما خدا رو شکر اون سال قبل سقوط بازار ما به اندازه بهای دوره عزت نفس و یه سری چیزها مبلغی رو از بازار بیرون کشیدیم و زیاد متضرر نشدیم.

اون جمله خانم شایسته توی فایل red wood واقعا تاثیر گذار بود. من که معمولا فایلها رو همراه مادر و برادرم می‌بینیم با این جمله یهو به خودمون اومدیم و دیدیم که حتی پیش بینی میکنیم که هر کدوممون داریم چی کار می‌کنیم مامانم‌چی میگه، من رفتم‌ لب صخره ها نشستم و کلی لذت بردیم در اون فضا.

و نتیجه این باهم‌ فایل دیدنمون تا الان این بوده که به کلی جاهای زیبا هدایت شدیم حتی جاهایی در همین اطراف شهرمون پیدا کردیم که اصلا بعضیا نمیدونن وجود داره.

حتی زمانی که ماشین نداشتیم انگار خدا مردم رو مامور کرده بود هر جا میرن گشت و گذار مارو هم ببرن.

الان که بهش فکر میکنم اصلا با عقلم جور در نمیومد که یه روز دایی بابام بیاد مارو ببره آبشار. اصلا باهم رفت و آمد چندانی نداشتیم اما همش هدایت خدا بود.

حتی الان هم به صورت هدایتی جاهایی میرم در یه زمان درستی که خیلی بینظیره و رویایی میشه، نتیجه یکیشون همین عکس پروفایلمه.

زیبایی هایی که اون روز برفی دیدم رو تو عمرم تجربه نکرده بودم انگار فقط مال همون ساعت و‌همون روز بودن و من در اون لحظه،در اون مکان قرار گرفتم.

رابطه استاد و خانم شایسته هم که زبانزد کل بچه های سایته واقعا شجاعت و استقلال خانم شایسته که جای بارها تحسین داره به کنار این فرصت و فضای رشدی رو که شما به همدیگه میدید رو در هیچ‌ رابطه عاشقانه ای دیده نشده .قبلا کلا عشق توی دیدگاه من مثل یه زنجیر بود، خفه کننده، یه قید و بند. اما رهایی شما واقعا بینظیره.

من تا به‌حال عاشقی ندیدم و نه شنیدم که بگه امکان داره ما به هر دلیلی روزی باهم نباشیم و این رو نخواهیم. این دیگه نهایت توحید و‌وابسته نبودنه.

اما راجع به استایل و سبک لباس پوشیدن خودت رو داشتن، هم من هم کل خانوادمون همیشه خوب بودیم حتی قبل از آشنایی باشما.

من که از وقتی یادم بیاد با لباسای راحت میگشتم اکثر اوقات . حتی خواننده ها و آدم‌های مشهوری که پیگیری میکردم ناخودآگاه همه آدمای خیلی راحت بودن و خودشون بودن.

مسافرت که میریم لباسای خیلی راحت تری رو هم میپوشیم اما بارها دیدم برا همین شمال یه عده لباسای خیلی مجلسی طوری میپوشن که علاوه بر ناراحتی وقتی از ماشین طرف پیاده میشه کلا چروک شده و داغونه یا میبینی کلی بار و بندیل دارن که نصفش لباسه.

در مورد اعراض از ناخواسته ها یکی از دلایلی که خود من ناخواسته ها و حوادث رو پیگیر میشدم این بود که آدم ناآگاه و ساده ای نباشم این رو توی ذهن ما فرو کرده بودن که ساده نباش فلانی چنین آدمیه ها ، بهمان اتفاق اینجوریه ها، دولت اینجوری سر ما کلاه گذاشت ها… بعد حتی من این رو با خودم سر اولین شغلم هم کشوندم.

همکار من ، گاهی حتی رئیسم ، مدام من رو تشویق میکردن به قضاوت کردن. بعد توجیه که ماهیت این شغل اینه.

بارها من این رو شنیدم که خانم تیز باش زرنگ باش بعد دیدم اینا اصلا با حرفای استاد تعارض داره نگاه کردم دیدم این آدمایی که من رو تشویق میکردن به قضاوت به پیگیری اخبار ، حوادث نکات، منفی آدما اینا خودشون دقیقا با نامناسب ترین آدما مواجه شدن.

شارلاتان ترین آدمایی که اصلا باورش هم سخته. و اصلا بیانش هم درست نیست.

من اوایل اتفاقات ایران دیدم همه دوستام شروع کردن به پست های سیاسی و نامناسب بعد یکیشون استوری ‌کرد کسانی که اعتراض نمی‌کنید بعد این اتفاقات اصلا باهاتون رفاقتی ندارم.

ولی من اینستاگرامم رو کلا پاک کردم و وقتی جو آرام شد نصبش کردم.

ته ذهنم ناخودآگاه یه سری مقاومت هایی رو داشتم اما خوشبختانه فایلهای استاد: اصل بقای اصلح ، لایو استاد با استاد عرشیانفر در مورد این جریانات و دوره 12 قدم بهم کمک کرد. علی الخصوص ماجرای سال 88 و همایش های استاد در اون وضعیت.

خدا رو شکر به خاطر این محیط سالم و روشنفکر واقعی سایت. چرا که همه ما نویسندگان و متفکران مثلا روشنفکران رو دیدیم که چطور زندگی کردن و پیروان خط فکریشون به چه پوچی رسیدن.

خدا رو شکر انشالله که همیشه در جریان هدایت باشیم. تشکر فراوان از استاد عزیز و خانم شایسته قدرتمند.