سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 188

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    387MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

379 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ام البنین بیگدلی فر» در این صفحه: 1
  1. -
    ام البنین بیگدلی فر گفته:
    مدت عضویت: 3099 روز

    به نام خداى مهربان و هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین

    سلام به دوستان هم فرکانسى عزیز

    خدایا شکرت که توانایى دیدن این همه زیبایى رو بمن عطا کردى ، خدایا شکرت که من رو به این مسیر زیبا و رویایى هدایت کردى ، خدایا شکرت .

    باید پارو نزد وا داد

    باید دل رو به دریا داد

    خودش میبردت هرجا دلش خواست

    بهر جا برد بدون ساحل همونجاست

    غروب زیبا و رویایى خورشید با طیف رنگاى زیبا ،جاده اى که دو طرفش شنهاى سفید و برفى .

    واى چقدر این فضاى پر از شنهاى سفید بى نظیر و ملکوتى .

    وقتى خانم شایسته نشستن و سرسره بازى کردن

    یاد برف بازى در سپیدان افتادم .

    وقتى خانم شایسته گفتن با بچه هاى سفر به دور آمریکا میایم اینجا کلى ذوق کردم و خودم رو تصور کردم تو این کویر شنى سفید .

    هر آنچه را مى شود تجسم کرد مى شود بدست آورد.

    امروز همش تو پرواز و فرودگاه تصورم این بود که مى خوام بیام استاد رو ببینم ،از تصورش هم حس و حال عجیبى داشتم ، خدایا شکرت .

    مى خواستم این موضوع رو در دوره عزت نفس بنویسم ولى الان مى نویسم ، استاد امروز روى ابرها بودم و فقط خدایا شکر گفتم ، دوره عزت نفس رو از سال ٩٧ شروع کردم براى من که عزت نفسى بسیار پایینى داشتم اتفاقات و تغییرات خیلى خوب افتاد که بموقعش تو دوره عزت نفس مى نویسم ولى تمرین درخواست غذاى اضافى در هواپیما و تمرین آگهى رو انجام ندادم ، شاید باید تکاملم طى میشد ، امروز تو پرواز اولش مقاومت داشتم گفتم چى بگم ، بقیه چى میگن ، نه بذار برگشتنى میگم ، کاش صندلى اول بودم و ….ولى گفتم باید بگم ، از مهماندار تقاضاى یه غذاى دیگه کردم و با احترام بهم گفت که اجازه بدید به همه بدم باشه ، جالب اینه که اصلا خجالت نکشیدم و ناراحت نشدم ، اتفاقا خانم کنارى گفت غذاى من هست اگر مى خواید ، ذهنم گفت بابا کدوم هواپیمایى غذاى اضافه میده و …. . گفتم مهم اینه که من این درخواست رو کردم و اتفاقا این آقا واسه من غذا رو میاره و ….، بعد از چند دقیقه مهماندار با غذا آمدن و با احترام غذا رو بهم دادم و کلى خدا رو شکر کردم .

    شاید این موضوع براى خیلى ها راحت باشه ولى براى من یه اتفاق بزرگ که فارغ از نظر و نگاه دیگران درخواست کردم .

    استاد از شما بسیار بسیار ممنونم به خاطر این همه آگاهى هاى بى نظیر و عالى و اینکه این همه زیبایى و مکان هاى رویایى رو با ما به اشتراک میذارید ️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: