از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD387MB31 دقیقه
به نام خداوند هدایتگرم
عرض سلام خدمت شما استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون
و سلام به همه دوستان همفرکانسم
استاد منو علاقه مند شدم به آهنگهای سیاوش
از وقتی که دیدم شما از آهنگهای سیاوش میخونید الان تو گوشیمو دارم یه فلشم زدم تو ماشین گوش میکنم
امروز روز چهارم سفرم هست و توجه کردن به زیباییها
وقتی صبح فایلو باز کردم و دیدم که شما از روزه گرفتن در رابطه با توجه کردن به نکات مثبت زندگی گفتین اون غروب نازنین خورشید که چقدر حال منو خوب کرد
خانم شایسته سپاسگزارم بابت غروب آفتابو به ما بچها هم نشون دادین به خانومم میگم استاد که در رابطه با ماندن در احساس خوب حرف میزنن با سریال سفر به دور آمریکا به ما بچهای سایت دارن عملی هم نشون میدم که آقا وقتی حالتو خوب نگه داری و توجه به نکات مثبت داشته باشی دنیا لاجرم شما رو به جاهای خوب هدایت میکنه
وقتی تو تراپکمپر خانم شایسته داشتند غذا میپختن چه حس خوبی به من دست داد و اونجا که استاد گفت درو ببند من از پنجره نشون میدم من کیف کردم لذت بردم
استاد من علاقه شدید به ماشین شما پیدا کردم و عکسشو تو پس زمینه گوشیم گذاشتم و هر بار که نگاه میکنم عشق میکنم لذت میبرم و میگم منم میخرم وقتی استادم تونسته پس منم میتونم بابت سلیقتون تحسینتون میکنم
جالبه از وقتی که عکس تراکمپرو گذاشتم تو گوشیم و توجه بهش میکنم روزی نیست که تو اتوبان دارم میرم از مدل ماشین ما نبینم تو رنگهای مختلف و مدلهای مختلف
خدایا سپاسگزارم بابت اینکه میدونی من عاشق این مدل ماشین هستم و به من نشون میدید و میگی ببین هاشم این هموطن تو داره پس تو هم میتونی داشته باشی
فقط باور داشته باش تو هم میتونی
منم میگم خدایا دوست دارم که داری بهم نشونها رو نشونم میدی و من خودمو لایق بهترینها میدونم و تو از درون من آگاهی چون تو با منی و در درون من هستی خداجونم دوست دارم
رو شنای سفید وقتی استاد داشتید غلط میخوردید یاد یه خاطره ی بچگیم افتادم که من تو برفا غلط میخوردم سر تا پا گل شده بودم اومدم خونه حیاطمون وایسادم همسایمون عروسی دخترش و انداخته بود خونه ما منم تو اون هیرو بیری داد میزدم ماماااان ماماااان بیااا به من لباس بده
مادرم اومد منو دید نمیدونی منو بزنه یا خودشو میگفت چیکاااار با خودت کردی جز جیگر گرفته
من الان براتواز کجالباس پیدا کنم
منم مثل موش آب کشیده دستامو بغلکرده بودم میگفتم به من لباس بیار من نمیدونم خلاصه داستانی بود
چه روزای خوبی داشتیم
وقتی شمارو دیدم یاد اونخاطرم افتادم
امروز کلا خداوند منو هدایت کرد به چیزای خوب
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
خدایا سپاسگزارم
استاد دوستون دارم شاد باشید
یا حق