سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 188

سلام به استاد و مریم جون عزیزم

من توی دوره های که هستم کامنت میزارم ولی تا به امروز واسه ی هیچ کدوم از فایل های سفر به دور آمریکا کامنت نذاشته بودم ولی این فایل اصلا یه حس فوق العاده عجیب واسم داشت جدا از اینکه مثل هر روز صبح که بلند میشم و 3تا از فایل های سفر به دور آمریکارو قبل از هرکاری نگاه میکنم و روزم رو با حس خیلی لذت بخشی که بهم میده شروع میکنم امروزم این فایل حس خیلی لذت بخشی بهم داد ولی علاوه بر اون زمانی که تصور کردم اونجا هستم توی اون صحرا مخصوصا زمانی که تصور کردم بجای مریم جون نوشتم خدایا شکرت بابت معجزاتت یه حس واقعا روحانی و عجیبی پیدا کردم پیش خودم گفتم وای فاطمه اینجا فقط باب مدیتیشن هست مخصوصا زمانی که مریم جون گفتن هیچکس نیست و انقدر ساکته که صدای قلبتو میشنوی ، حسی که داشتم بهم می‌گفت خدا الان اینجاس و این خونه خدایی که میگن همینجاست که انقدر ساکت و سفید و پاک وتمیزه خدارو خیلی ملموس حس کردم واقعا برام حس عجیبی بود و افکار به سمت ذهنم هجوم آورد که فاطمه واقعا نعمت های خدا توی زندگیت از یه نعمت گذشته و یه معجزست فک کن الان نابینا بودی و این حجم از زیبایی رو نمیدیدی اون دونه های شن که نور رو منعکس میکنن و مثل الماس برق میزنن رو نمیدیدی ولی الان بینا هستی این فقط نعمت نیست این معجزست ،فک کن الان معلول بودی و پایی نداشتی که بتونی تا این صحرا بیای و این حس رو تجربه کنی یا دستی نداشتی که بتونی دونه های شن رو لمس کنی ولی الان سالمی ،فک کن الان یه قلب تیره و تار داشتی و نمیتونستی رحمت خدارو درک کنی و بابتش حس فوق العاده شکر گذاری داشته باشی حس قشنگی که انگار توی قلبت یه نسیم خنک میوزه حسی که وقتی از ته دل هست انقدر لذت بخشه که اشکت رو در میاره و…..اینا هیچکدوم یه نعمت ساده نیستن اینا واقعا معجزن

استاد و مریم عزیزم ممنونم خییلی زیاد که تجربه های قشنگتون رو با ما به اشتراک میزارین