https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-6.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-19 05:51:552023-01-19 05:53:53سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 188
379نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
یه عالمه درگیری ذهنی، ذهن برام میخاست درست کنه و یهو انذم داخل سایت و دیدم فایل جدید و کلی ارامش امد سراغم و حسم عالی شد و فقط همون حرف استاد میاد داخل ذهنم که این معنوی ترین روش زندگی که ماها بهش رسیدیم و طبق قانون بدون تغییر خداوند داریم هدایت میشیم به زیبایی های بیشتر و حس و حالمون عالی شده و تفاوت نتیحه های خودم رو خیلی واضح دارم میبینم توی تمام جنبه های زندگیم و مهم تر از همه ارامشم که اصلا قابل مقایسه با هیچ مقدار ثروت شهرت و چیز های دیگه نیست.
خدایا شکرت همیشه ارزوی یه همچین روزهایی رو داشتم تا زمانی که زنده ام به این اگاهی ها دسترسی پیدا کنم و خداوند هدایتم کرد.
سلام خدمت استاد بزرگوارم آقای عباس منش و مریم خوش قلب که واقعا با روح پاکش شایسته بهترین هاست.
سپاسگزار هستم بابت اشتراک گذاری این تجربه زیباتون ،من مدتی که با سایت شما اشنا شدم و زندگیم در مسیر نور و آگاهی قرار گرفت با اینکه فقط از محصولات رایگان استفاده کردم ولی حرکت و پویایی و اگاهی رو به وضوح میشه تو زندگیم دید خودم که غرق این آرامش وصف نشدنی هستم اما اطرافیان هم از ارامشم لذت میبرن.
من تجربیات زیادی توی زندگیم داشتم که قبلا اون هارو به عنوان گناهانم یاد میکردم ولی الان که با جهان و درون خودم در صلح هستم شکرگزار تمام اشتباهاتی هستم که باعث ایجاد تضاد در زندگیم شد و من و رشد داد و از اون به بعد فهمیدم که اگه از اشتباهاتمون درس بگیریم در این جهان هیچ گناهی وجود ندارد چون تنها رنج هایی هستند که با نگاه مثبت باعث باعث تکامل من و جهان میشوند.
و خودم رو بخشیدم و آزاد شدم از رنجش هام .
العان زندگی برام لذت بخشه با وجود تمام بالا و پایینش.
خدایا شکرت.
در 29 سالگی بزرگترین دستاورد زندگیم حقیقی خداونده و بالاتر از این حس هیچ لذتی رو در جهان تجربه نکردم و هر بار که رفتم به خالق رسیدم و لمسش کردم در دل طبیعت بودم ولی این بار این تجربه رو استاد و مریم جان از طریق فیلم خالص و پرانرژی که گرفتند به من منتقل کردند. سپاسگزارم بابت فراهم کردن شرایطی که یکبار دیگر به معبودم متصل شدم .
این طبیعت بی انتها برام درس هایی داشت
با وجود خداوند بی انتها هیچ چیز باورنکردنی نیست همه ما دسترسی داریم به منابع نامحدود جهان مثل اون کفشدوزکی که حضورش در اون شن ها اعجاب انگیز بود ولی از خدای فراوانی بعید نیست.
براتون لذت بخش ترین حس جهان یعنی اتصال به خالق رو میخوام.
سپاسگذار خداوندی هستم که باری دیگر فرصت داد تا عشششششق را ببینم…تجربه کنم…و زندگی کنم….
سپاس خداوندی را که قبل از همه چیز آسانمان کرد برای آسانی و بعد قرار داد هر آنچه که بدان احتیاج داشتیم.
سلامی گررررم به روی ماه تک تک بچه های گل و استادعزیز و مریم جان که استاد زووم میکنی رو ایشون من قربونش قربونش میگم چقددر….قربون این خدایا شکرت نوشتنش…و قربون این سپاسگذاری نااابش و این ایمان و آرامشش… این حد از صلح در درونش و خداوند رو سپاسگذارم بخاطر این زندگی…
عشششق بود و بس! تماااااام این تجربه مادی عشق بود…ته ته ته تهش من به این عشق رسیدم…عشق بی قید و شرط….
یاد بچهگی هام افتادم…تو فیلما میدیدم میگفتن عاشق شدی؟ میگفتم چیه واقعا این عشق و عاشقی….آخرشم گمون نمیکنم خوب فهمیده باشم ولی هرچی جلو میرم میتونم بگم خوشمزهتره…گواراتره…مدهوش کننده تره چیه…
نمیدونم همون سوالی که میگه چه رنگیه..
چه رنگیه؟ همه رنگی هست و هیچ رنگی نیست….
قربون خدای خودم برم که خاکسسسسسستری رنگترینه بین تمام رنگهای سفید و سیاهی که ماها درآوردیم از خودمون.
همون رنگ خاکستری دلنشینی که با همه چیز جور در میاد…با همه عنصری…با همه طیفی…با همه شکلی…با همه تیپی…با همه قومی…با همه فردی….این خدا و این عششششقی که همیشه هست و تمام شدنی نیست…
چقدددر دوست دارم تیپ و استایلی که با این همه گذر عمر هنوزم همون رنگ خودش رو حفظ کرده…همون core اصلی وجودش….همون ماهیت اصلی که رنگ خودش بود…
چقدر اینجا زیبابود چه قدر سفیدی این شن ها و ماسه ها برام غیرقابل باور بود اولش توی جاده احساس کردم برفه بعدش که استاد پیاده شدن متوجه شدم مثل ماسه های همان ساحلی بودن که با مریم عزیز رفته بودن ساحل سی ساید.
خدایا چقدر رابطه شما دو فرشته برام قابل تحسین هست.چقدر همسفر شدن با شما دو فرشته الهی برامون لذت بخشه خدایاشکرتتت بابت حضورتون در زندگی ام
اخ وقتی که هردوی شما با پای برهنه پا بروی ماسه ها گذاشتید چقدر برام لذت بخش بود حس بچگی های خودم بهم یاد آوردی می کرد بچه که بودم هربار باغ مون که می رفتم که خاک نرم داشت به خصوص توی باغ هامون که یه نهربود که برای آبیاری باغ مون فقط استفاده میشد بعدش خشک بود یه خاک آبرفتی بود آخ که من کفش مو در می اوردم با پای برهنه می دویدم یا یه توی زمین های کشاورزی مون که تا چشم کار می کرد زمین بود یه تپه و جاده ای داشت که خاکش نرم آبرفتی بود سر سبزی زمین های کشاورزی اطراف و آسمان آبی خدا .سکوت بود فقط سکوت دقیقا استادوقتی شما دراز کشید غلت خوردید کل دوران بچگی خودم برام مرور شد آخ چقدر دلم لک زد برای اون روزهام.که رها بودم از همه چیز فقط خوش بگذرون از نعمت و زیبایی که درحال حاضر مقابل چشمات در لحظه باش.
چه فکر می کردیم چی شد ما توی عالم بچگی ناخودآگاه به قوانین درست عمل می کردیم در لحظه زندگی کردن راحت فراموش کردن اتفاقات چند دقیقه قبلش…
بارها شده بود چون شیطنیت هام زیاد بود از بس که رها بودم و دوست داشتم فقط لذت ببرم وقتی می رفتیم باغ و … و اینکه از روی تپه های نرم غلت می خوردم می آمدم پایین بارها شده بود پدرم دعوا می کرد که چرا ازما دور شدی چرا خودت خاکی کردی…
به محض سرگرم شدن پدرم به کار خودش، انگاری اصلا یادم می رفت چند دقیقه قبلش من سر این موضوع گریه کردم بغض کردم که پدرم برخورد کرد که خودمو خاکی نکنم.دور نشم ازشون به محض دور شدن پدرم ازم باز ادامه بازی خودمو می رفتم. چقدر رها بودم چقدر به قانون درست عمل می کردم درستش همین بود باید رها بود لذت برد از نعمتی که جلو روت نه به گذشته فکر کن نه به آینده اون چیزی که احساست رو خوب می کنه برای لذت بردن انجامش بده.آخ که هرچه بزرگتر شدیم وارد دنیایی شدیم به قولی منظم تر تمیزتر باشیم خلاف قانون عمل کردیم.آخ استاد چقدر رابطه شما با مریم عزیز برام قابل تحسین چقدر همراهی شون می کنید وقتی داره از چیزی لذت می بره و شما به تماشا ایشون می ایستید و تشویق تحسین شون می کنید و همراشون می خندید آخ چقدر لذت بخش بود برام وقتی مریم عزیز روی شن ها اثر خودش خلق کرد و شما ازشون فیلم گرفتید وقتی هم از شما درخواست کرد که شماهم اثرخودتون خلق کنید با کمال احترام مشتاقانه پذیرفتید.( استاد می دونم براتون غیرباور و شاید بگید درستش همینه )…..
چقدر این لحظه برام دوست داشتنی بود چون خودم باراها این تجربه رو داشتم اما بهم گفتن این بچه بازی ها چیه آخ تو دیگه بزرگ شدی. کی می خواهی یکم خانم تربشی دست ازاین شیطنت های بچگی هات برداری.
آخ که چقدر دلم تنگ شده برای بچه بازی هام
که درستش هم همینه مثل یه کودک لذت ببری رها باشی. توی یه فایلی از مریم عزیز شنیدم می گفت وقتی تو داری لذت می بری از اون نعمت ازاون زیبایی درواقع یه نوع خودش سپاسگزاری کردن
اخ که هرچه بزرگتر شدیم از قانون دور شدیم به خیال اینکه درستش اینکه آگاهانه تر باید رفتار کرد باید شیطنت های بچگی ها رو نکرد اما غلط بود در غلط
باید آگاهانه تر لذت می بردیم و از صاحب اینهمه زیبایی که داشتم و لذتشو می بردم شکر می کردم سپاسگزاری اخ که این دنیا آدم بزرگا که همش اداس چقدر خسته کننده اس.یه جوری کودک درون مون پنهان کردم… در وجودم یه جورایی خود به خود وقتی که از بس توی جاهایی که رفتیم برای گردش و لذت بردن از طبیعت از دور ایستادم نگاه کردم نکنه مادر پدری نگن زشته بشین سرجات تو دیگه بزرگ شدی مردم نگات می کنن بچه نیستی که یکم بزرگ شو تو کی می خواهی بزرگ بشی در واقع خود به خود عزت نفسمو رو داشتم رو در خودمون از بین بردم یا کمرنگ تر کردم و شد …. حرف مردم، نگاه مردم برای خودمون مهم تر کردم…….
آخ خدایا این فایل ها این زندگی شما این سفر شما استاد چقدر به ما نشون می دی چقدر ما اشتباه رفتار کردیم، اشتباه یکسری چیزها رو پذیرفتیم، اشتباه باور کردیم،به اشتباه مهم اولویت برای خودمون قرار دادم یکسری چیزاها که … در واقع میشه گفت شرک رو درخودم به وجود آوردم ترس از حرف نگاه مردم که….
یه جورایی هم ناسپاسی کردم به درگاه خدا از زیبایی هایی که داشتم استفاده نکردم با حسرت نگاه کردم خود به خود هم دور شدیم از اون همه زیبایی ها.آخ که چقدر خودمون رو فراموش کردیم چقدر تنهاتر شدم با خودم ، چقدر غریبه ترشدم با خود واقعیم.لذت بردن از زیبایی ها در وجود همه انسان ها هست کوچک بزرگ دختر پسر نداره.استاد عزیزم مریم جانم که روز به روز هرچه فایل هاتون بیشتر نگاه می کنم بیشتر عاشقتر تون میشم.در واقع عاشق رفتارهاتون میشم عاشق کودک درون تون میشم که منو عاشق خودم کردی منو باخودم آشتی دادید منو با کودک درونم که فرسخ ها فاصله گرفته بودم به خیال اینکه بزرگ شدم باید یکسری کارها رو انجام ندم یا بدم برخلاف میل باطنی واحساس درونم….
ازتون ممنونم که راه روش درست زندگی کردن درست لذت بردن از طبیعت درست به قوانین عمل کردن بهمون یاد می دید.آخ چقدر لذت بخش یه همسفر پایه داشته باشی برای خندیدن فریاد زدن خدایاشکرت گفتن توی کویر که سکوت باشه سکوت به قول مریم جون صدای قلبتم میشنوی یه همپایه ای مثل استاد داشته باشی وقتی می نویسی خدایاشکرت ازت فیلم بگیره یه همپایه مثل استاد داشته باشی وقتی سر خوردی از بالای اون تپه تا پایین رفتی بعد 4 دسته پا آمدی بالا ازت فیلم بگیر.بعدش توبشی هم پایه استاد استاد غلت بخور بره پایین به یاد بچه هایی که توی ایران باهش دوره داشتن شما ازش فیلم بگیری.بعداز کلی لذت بردن یه ناهار دوتایی در یه ترک کمپر زیبا …. آخ استاد عاشق تونم که قبل از ترک اون مکان ملکوتی زیبا امدید برای یکبار دیگه تجربه و لذت شو بردید تا دوباره انشاالله اینجور مکان ها رو تجربه کنید و شکر خدا کنید.
دوپرنده عاشقی هستید که دارید به زیبایی این جهان که الله یکتا خلق کرده سر می زنید لذت می برید و به ما هم نشون می دید که این خواسته در ما قوی تر بشه یا اصلا ایجاد بشه که درخواست شو له عالم هستی بدیم تا ماهم تجربه کنیم.مگه دعای خیر چیزی غیراز این می تونه باشه. در وجود یکی انگیزه خواسته ایجاد کنی. استاد جان مریم عزیزم بابت تمامی خواسته هایی که در وجود ما ایجاد کردید برای لذت بردن سپاسگزاری کردن از خدا ازتون ممنونم.
چقد این قسمت رویایی بود واقعا تالا همچین شنهای روان سفید رنگی ندیده بودم واقعا لذت بردم و خیلی تو فکر رفتم چون چند سال پیش من منطقه محروم کار میکردم و اونجام یه قسمت داشت میگفتن تپه های شنی و منطقه دیدنی بود خیلیا میومدن زیباییشو میدیدن یا حتی برای کلیپ عروسی میومدن .
منو همکارام یبارم به اون منطقه زیبا نرفتیم و فقط و فقط تمرکزمون روی نازیبایی ها و کمبودها بود الان که دیدم شما و خانم شایسته اینقدر ازین منطقه لذت بردین و چقدر خداروشکر کردین گفتم کاش منم اون روزا با قانون آشنا بودم و از زیبایی های همون منطقه لذت میبردم چه بسا با دیدن زیبایی ها و تحسینشون به مناطق زیباتر هدایت میشدم.
خیلی این قسمت تاثیرگذار بود برام و تغییرات خودمو حس کردم که چقدر الان داشتم با این شنها لذت میبردم انگار که خودم اونجام و تحسین میکردم و شکر میکردم
ولی چند سال پیش که با قانون آشنا نبودم همین نعمتهارو داشتم و چقدر بی تفاوت بودم و حتی متنفر بودم ازشون .
واقعا باید سعی خودمو بکنم که توی هر شرایطی فقط و فقط زیبایی هارو ببینم و از زندگیم لذت ببرم که راز رسیدن به خواسته ها همینه …
Thanks God for New Episode, One Hundred Eighty Eight.
دیشب، درست تو لحظه های در صلح بودنم هدایت شدم که محمد را برای لحظه هایی از بیرون ببینم و آنالیزش کنم، به نظرم میشه انرژی و انگیزهات بیشتر بشه برای حرکت و خلق های بینظیرت … برگشتم به خودم گفتم، چطور؟
گفت: « سپاس گزاری »
یکم غرقش شدم که محمد پرانرژی تر و پرانگیزه تر چطوریه؟
« تجسمش کردم »، خیلی هم کار سختی نبود! که هیچ خیلی هم آسان بود چون قبلا خیلی پرانرژی تر و با انگیزه تر بودم .. و اتفاقا همون زمانم سپاس گزارتر به صورت آگاهانه بودم. دیدم وقتی که سپاس گزاری آگاهانه انجام میدم انگار لحظه ها را میبینم که روی اسلوموشن و عمیق تر و بیشتر در لحظه دارم زندگی میکنم.
و نیم ساعت بعد از این گفتگوی درونی، توی کانال تلگرام عمو فریدون عزیز را دیدم نوشته بچه ها نظرتون چیه دوره سپاس گزاری راندا برن را شروع کنیم …
دستامو بالا میبرم و دستهای همدیگه را میگیریم درست مثل وقتی که دور سفره و میز نشستیم و میخوایم غذا میل کنیم ( یکی از عادت های قشنگ آمریکایی ها ) و رو به آسمون با ابرهای در حال حرکت و لبهای خندون، صدها دست هزاران دست و حالا میلیون ها دست تو دست هم … هر روز داره به تعدادمون افزوده میشه ( فراوانی )… خدایاا …
خدایا از صمیم قلبمون از تو سپاس گزاریم ای پروردگار یکتای جهان آفرین، سپاس گزاریم که اینجا هستیم، توی این خانواده بزرگ و صمیمی و پر از عشق و متفاوت و مهربان، سپاس گزاریم برای فرصت زیبای زندگی و فرصت زیبای خلق زندگی با قدرت افکارمون، سپاس گزاریم برای اینکه اجازه میدیم تو در قلب و تک تک سلول های وجودیمون که خودتی بیشتر جاری بشی، و میخوایم که تو را بیشتر حست کنیم درکت کنیم زندگیت کنیم تجربه ات کنیم با تمام وجود ارزشمندمون … پروردگارا از تو هستیم و به سوی تو باز میگردیم، تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم پروردگارا ما را به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت روز افزون اعطا میکنی هدایت کن و نه گمراهان و نه مورد غضب واقع شدگان، پروردگارا ما همینطوری که هستیم لایق همه چیزهای عالی هستیم، اگر ما ضعیفیم تو قوت قلب ما باش، اگر ما فقیریم تو ثروت تمار عیار ما باش، اگر دوریم تو نزدیک و نزدیک تر باش، اگر بالاییم تو بالاتر ببرمون، اگر پایینیم تو دستمون را بگیر، ما را بذار رو شونه هات تا نفس داریم با تو دنیا را تجربه کنیم، اگر ایمانمون ضعیف تو نور در قلب ما باش .. ای خدای یکتا، پروردگارا مارو ثابت قدم کن توی این مسیر ثابت قدم بمیران و تا نفس داریم « یکتاپرستیم و پیرو آیین ابراهیم » با تو همه چیز میشه با تو همه چیز امکان پذیره، همه ی خواسته های مقدس و ارزشمندمون که مارو گسترش میده و در بعد بزرگتر جهان را گسترش میده از همین الان امضا شده اس .. عاشقتیممم عاشقتیم عاشقتم ..
چه حالی داد این سپاس گزاری، چه حالی این اشک های در حال نوشتن، چه حالی داد .. الهی شکر
قسمت 188:
+ تصویر فوق العاده Drone چقدر زیباست این تصویر، چقدر این نعمت تحسین برانگیز نعمت درون که این فرصت را بهمون داده از بعد بزرگتر به اون چیزهایی که همیشه عادت داشتیم از روی زمین نگاه کنیم بده الهی شکر .. و چه موسیقی زیبایی چه موسیقی رهایی، عشقی.
+ وا بده برادر، خواهر، باید پارو نزد وا داد دل را به دریا داد به هر جا برد بدون ساحل همونجاست جان دل
+ و چه آسمونی … الله اکبر .. قبل از این قسمت داشتم زیبایی های کشور ایسلند را توی یک کلیپ در یوتیوب که فایلش بی نهایت عمیق هماهنگ بود تصویر و موسیقیش.
+ و چه ماشین زیبایی و تحسین برانگیزی، واقعا استاد جونم به خاطر وجود ارزشمندتون، مریم گلی جان خداروشکر میکنم شاید سپاس گزاری من از شما میتونه این باشه که دارم این حس و حال خوبم را با شما و بچه ها مینویسم و به اشتراک میذارم. و اولین کسی که داره لذت میبره از این خلق از حرکت مثبت، خودم هستم.
+ و چه دشت پهناوری و چقدر درخت و سرسبزی و خاک و کوه، خداروشکر میکنم برای نعمت زیبای زمین که میشه همه چیز را کاشت و برداشت کرد. چقدر این خدا قشنگه و تحسین برانگیز که فرصت رشد را به هر چیزی داده.
فقط داستان اینه که باید تو باشی .
+ از دیدن این زیبایی های که شما مریم جان داری میگیری دارم فکر میکنم این خود خود عبادت خداست با گرفتن این زیبایی ها و روشن کردن دوربین داری به خدا میگی، عشقم مو هواتو داروم مو داروم تو رو میبینوم .. و تو چقدر خوشگلی و تو چقدر زیبایی و تحسین برانگیز … این صلاه من.
+ الله صمد از این غروب زیبا … چه میگوید تصویر و چه میگوید هدایت ها.
+ نیومکزیک و یزد ایران، سلام یزدی های عزیز ( خنده ) اقاا یزد خیلی زیباست مخصوصا بافت سنتیش، زندان اسکندر، خانه لاری ها که عشق عشق .. موزه آبگینه اش ( فکر کنم این بود اسمش)، آتشکده پر از حس و حال خوبش، قبرستانش که الان اسمشو یادم نمیاد، مسجد جامع و امیرچخماخ معروفش، خلاقیت های جوونهای شهر، توریست های سوئیسی، فرانسوی و لهستانی اش، بستنی و فالوده های مشتیش، اقامتگاه های سنتی قشنگش، تئاترهای کوچیک تو دل کوچه های بافتش، بزن برقص های بارون بارونای تو وسط جاده دم غروب، مردم با صفاش، دوست های تنبور به دست و دل نوازش، صنایع دستی قشنگ و پی شیله پیلهاش .. واوو گفتی یزد، مریم گلی من یادهمه ی این ها افتادم … یوهوووو
خانه لاری ها را خیلی دوست دارم و معماریش خیلی باحال بود 4 قسمت تبدیل میشد و هر قسمتش با توجه به تغییرات فصلی و آب و هوایی را برای مهمانی و شب نشینی ها انتخاب میکردند. جوری که همیشه بهترین هوا را داشته باشند. واقعا وقتی به گذشته و دستاوردهای قشنگشون که خیلی ها تا الان مونده نگاه میکنم، میبینم اونایی که اسمشون تا الان مونده و به نیکی یاد میشه، همونایین که بلد بودند چطوری از زندگی با همون شرایطی که داشتند لذت ببرند و عشق کنند و وابسته و دل بسته کسی و یا چیز خاصی نباشند – و این خود توحید .
+ بریم توی ویزیتور سنتور، White On White
چقدر قشنگ به نمایش گذاشتند که چطور اینجا شکل گرفته.
+ اخ اخ ینی من عاشق این گاردهای ویزیتورهام چقدررر خوبن ( اموجی دوستاره )
+ و اینجا همون جاییه که فایل این را گرفتید که چرا به ایران نیومدید و نشانه ها را گفتید استاد جان، توجه کردید که شما اگر میخواستی بیای به ایران چی را تجربه کنی؟
– درست همون تجربه ها توی بهترین زمان و مکان توی امریکا و مخصوصا توی لس آنجلس در کنار یک میلیون ایرانی مهاجر شجاع دل تجربه کردی.
+ جدا سناریوی خدا برای هر کسی کامل ترین و بی نقص ترین، اینم نتیجه ی اعتماد شما به خدا .. و چقدر بزرگ شدید و چقدر بزرگ شدیم …
+ خب خب به نظر میرسه و بوش میاد با این سرسره بازی که قراره به یک برف بازی سنگین و هیولایی برویم ( ذوق و شوق )
+ اخ اخ گشنم شد ( این استیک را دیدم ) چقدر این تراک کمپر خوبه خداوکیلی چقدر زندگی را سفر را لذت بخش کرده. الهی شکر و البته با ازادی مالی صله الی .
+ واووو حالا همه با غلت بخوریم بیایمم پایین در سند وایت.
+ اووخ ااوخ خدایییی مننن من چمیدونستیم استاد میخواد در مورد این تجربه دست تو دست هم گرفتن و دعا کردن بگه در حالی که اصلا هدایت شدم اول نوشته ام این جوری حس و حالمو وصف کنم الله اکبر .. عاشقتمم من خدا جون عاشقتم
چقدر وصل .. چقدر قشنگ همه امون به هم متصلیم ..
این روز قشنگ ترم میاد که همه امون کنار هم فیزیکا و روحا با بهترین حس و حالمون تا اون روزا، داره اتفاق میافته … من باورش دارم چون هیچ برگی بی اذن خدا روی زمین نمی افته، هیچ اتفاقی هم اتفاقی نمی افته قطعا.
اول از همه ازت ممنونم که اینقدر کامنت های قشنگی مینویسی
مثل همین کامنت زیبایی که نوشتی عزیزم
محمد جان تو همیشه آدم پر انرژی بودی و خواهی بود من هر موقع در هر فایلی که استاد روی سایت گذاشت و تو کامنت نوشتی اگر در فرکانس خوندن کامنتت بودم واقعاً لذت میبردم اون لحظاتی که با عشق برامون کامنت نوشتی
ازت سپاسگزارم بخاطر این توضیحاتی که در مورد جاهای مختلفی که سفر کردی میگی چون من خیلی به سفر کردن علاقه مند شدم
بابت اون شکرگزاری که در اول کامنتت هم نوشتی ازت سپاسگزارم
فایل که با اون موسیقی زیبای سیاوش قمیشی شروع شد و اون کاکتوس هیالو که همه جوره در اون بیابان خودش را به رخ میکشید
باز بی آلایش بودم استاد و مریم جان این سفر که بدون نظر گرفتند وای حالا کجا ناهار بخوریم وای کجا بایستیم و… که یک عمر در سفر های بچگی من یادمه مبحث مهم صحبت بزرگتر بود اینجا خیلی راحت گفتید چون گرسنمون شد زدیم کنار و چه غروبی بود اون غروب زیبا و با شکوه
بافت متفاوت شهری که رفتید بین تمام بافت های نو آمریکایی شهر را جذاب کرده بود
وای استاد این کویر و اون فایل زیباتون که قبلا گذاشته بودید و حرفای زیباتون و الان اینجا و حس و حال زیباش
من خیلی کویر ورزنه و کویر مصر هم یکبار رفتم و اینکه تصور کنم اون کویر ها یک دست سفید باشند قلبم از هیجان تند میزند
استاد جان چقدر میشد با تمام وجد حس کرد که شما اونجا بودید و حس و حالتون در چندسال پیش در کاشان دروغ نگم حسادت کردم به دوستان اون دوره که چه لحظات با شکوهی کنار شما داشتند
استاد عزیزم اینکه بری از هیچ گونه غرور خاصل همیشه برای خودتون در نشاط هستید
مثلا افرادی هستند به خاطر جایگاه تحصیلی یا شغلی که دارند خودشون را از اینجور تفریحات محروم میکنند و میگند نه زشته ولش کن و این حس عالی را از دست میدهند و شما مثل یک پسر بچه 16ساله با کلی حال خوب قلت خوردید ولی بگم ها اینجا که قلت خوردید یکم ماسه هاش سفت تر بود ورگنه تو هر چرخش شما کلی ماسه به صورتتون میپاشید من نگران این بودم دیدم خداراشکر درگیر این پروژه نشدید خخخ
غذای سالمی که همونجا خوردید و منم لذت بردم و خوشحالم که در دوره قانون سلامتی هستم
و دیدن ماشین هایی که برای خودش اتاقک درست کرده بودند و منم خیلی دوست دانستم از این کار ها ولی گویا اینجا برای این کار ها باید مجوزش را بگیری تا حق تردد بدند
و چه خوب کردید که باز رفتید چون دیگه هیچ جای پایی روی ماسه ها نبود و صاف و یکدست و سکوتی بی انتها
که به قول خودتون که در فایل آرامش در پرتوی آگاهی میگید
سکوت کن سکوت که میکنی صدای خداست
و واقعا چه رویایی و خدایی بود اونجا
جالب بود برام که تو ابن چند روز که خداراشکر تو ایران خیلی برف اومد گفتم راستی استاد جایی که هستند میتونند برند برف بازی؟
وحالا این فایل که خودش حس و حال برف را داشت به چشمم خورد الله اکبر
از اینکه در قلب زیباییها نفوذ میکنید و یک عالمه آدم را شریک بهترین لحظه های زندگی خودتون میکنید سپاسگزارم.
میشه با اینهمه زیبایی یک خدای دیگر ساخت . خدایی که سیستمش را عجب گسترده و خاص ، و تنها با استفاده از دو سه رنگ اینطور به تصویر کشیده . سفید ، آبی ، و سفیدی که درسایه نقره ای میشود …. من نقره ای واقعی را در اینجا دیدم….
که خداوند در انتخاب رنگها محدودیتی نداشته و اون خودش خالق رنگهاست اما به گمانم قصدش به نمایان گذاشتن ابهتش بوده که با سفید و آبی چنین طبیعت خاص و بکری را بسازد . جایی که تا چشم کار میکند سفید می بینی و آبی …. سکوت میبینی و سکون … و هرگز از این یکنواختی خسته نمیشوی… و هرگز آرزو نمیکنی این سکوت بشکند و چقدر تمام اعضای بدنت در آرامش و تعادل قرار میگیرند…. نمیشه واقعا نمیشه از این آسمان گذشت و نمیشه جسم را به میلیاردها دانه سپید نسپرد … نمیشه غلت نزد نمیشه فرو نرفت در این حجم رویایی ….
نمیشه به خالق این اثر فکر نکرد نمیشه جهان را بدون خالق فرض کرد و نمیشه نمیشه از فراوانی سخن نگفت …. زبان آدم بسته میشود و حرف در سینه ذوب میشود و به زبان نمی آید چون اینهمه عظمت قابل وصف نیست …. نمیدانم چطور میتوانم بنویسم منی که 31 دقیقه چشم از این لایتناهی برنداشتم ….
واقعا زیبا بود … یاد آفرینش افتادم یاد خدا … یاد اون صراط مستقیم که هیچ دست اندازی داخلش نیست ، اون صراطی که مستقیم تو را به مقصد میرساند…. مطمئن بودم خداوند قطعه ای از این صراط را در زمین آفریده ، مطمئن بودم که این صراط یک مسیر فرضی نیست و من امروز دیدم که میشه سُربخوری و لبخند بزنی و به مقصد برسی . من امروز صراط مستقیم را دیدم …. درست مثل همون جاده ای که در جلسه دوم از قدم اول قصه اش را شنیدم اما به گمانم دیگر قصه نیست …. حقیقتی ست که نمیشه باورش نکرد …. شنیدن کی بود مانند دیدن و من دیدم و دیدم و باور میکنم این صراط مستقیم را و این آسان شدن برای آسانی ها را …. باور میکنم سوره لیل را … باور میکنم صدق بالحسنی و فسینسره للیسری را ….
باور میکنم خدایی که گفت سوگند به شب چون پرده افکند و سوگند به روز چون جلوه گری کند که همانا سعی شما پراکنده است . و من حس میکنم بقیه اش این باشد که ولی صراط من مستقیم است ….
آری سعی ما پراکنده است اما خداوند انقدر ساده است که با سفید و آبی ، صراطی بی نظیر و بینهایت مستقیم خلق میکند.. صراطی که برای رفتن نیازی به پا نداری و میتونی سر بخوری غلت بزنی و هرجوری دلت میخواد درونش حرکت کنی …. خدای من هرچقدر توصیف کنم کم گفته ام و هرچقدر از اذا سعیکم لشتی کم کنم کم کرده ام …. این سرسره از هرآنچه فکر کنیم سُر تر است در حالیکه ما بینهایت در پراکندگی غرق شده ایم … کمی سکوت لازم داشتم و من تکه ای دیگر ، از خدایم را با دیدن اینهمه روحانیت ساختم …
سپاسگزارم و غرق در نور ….
استاد عزیزم اینکه آدرس این صراط را پیدا کردی و بمن نشان دادی و باور بهم دادی که چنین مسیر مادی ای در همین دنیا هست سپاسگزارم از اینکه بهم ثابت کردی که مسیر معنویت از مادیت میگذره سپاسگزارم …. از اینکه دلیلی برای فراوانی برایم آوردی سپاسگزارم ….
با خودم میگفتم در میان جهانی که 99 درصدش در سختی و عسر بسر میبره و یک عالمه دلیل هم برای اون سختی ها وجود داره ، من چجوری و با چه برهانی باور کنم که شرایط و موقعیت هایی هم هست برای اینکه اون یک درصد بتونند باورهای خودشون را ثابت کنند و من امروز تکه ی بینهایتی دیدم که باور اون یک درصد را به نمایش گذاشت ….
بخاطر نگاه مثبت و شوقی که در قلبت ایجاد شد خیلی خوشحال شدم و پاسخ هایی که شما و سایر دوستان به کامنتهای من میدند باعث باز شدن هرچه بیشتر دریچه های ذهنم میشه و صدای خدا در گوشم زنگ میخوره و آگاهیم بیشتر میشه . صراط مستقیمی وجود داره که اول باید درک بشه تا دیده بشه اول باید باور بشه تا نمایان بشه . ذهن من اینو اصلا باور نداشت و مثلا میگفتم خب نهایتا با تغییر باورها اوضاع کمی بهتر میشه ولی مسیر همینه که تا الان بوده ولی باور کردم که این طرز فکر میتونه اصلا درست نباشه و ما میتونیم کلا صراط مستقیم متفاوت از آنچه تا الان فکر می کردیم را درک و پیدا کنیم و در مسیرش بریم یعنی شرایط میتونه بینهایت عوض بشه نمیگم یهو این اتفاق میفته ولی قطعا با در نظر گرفتن تکامل اتفاق میفته
استاد جان و مریم خانم شایسته عزیز و خانواده صمیمی عباس منش سلام،
خدا رو شکر بازم به سمت دیدن زیبایی ها هدایت شدیم، استاد جان ، لحظه به لحظه خودم رو در آنجا احساس میکردم، چقدر اون لحظات اولیه فایل زیبا بود، دشتی وسیع، آسمانی آبی همراه با ابرهای زیبا درن بچه هم که با اون فیلم برداری انوماتش کولاک کرده بود. اون کاکتوس زیبا که از دور مثل یک آدمی که دوتا دستاش و بالا برده و داره خوش آمد گویی میکنه، آسمان در افق انگار به زمین چسبیده بود، اون کویر زیبا و دل فریب با اون شنهای سفید که من و یاد اون فایلی که کنار ساحل میامی ضبط کردید انداخت . نقش پروانه ای که مریم جان روی اون شنهای برفی انداخت زیبا بود. خدایا شکرت که ما رو در مسیر زیبایی ها هدایت کردی و در مدار استاد قشنگم قرار دادی ، که همون مسیر هدایت است و صراط مستقیم. بچه های عزیز خانواده عباس منش خدا رو شکر که همگی داریم هدایت میشیم به سمت زیبای ها و این همون قانون بدون تغییر خداوند است که استاد میفرماید، به هر چی توجه کنی از اصل اون چیز رو دریافت میکنی، برای همه این دعا زیبا رو مینویسم، در پناه آلله یکتا، شاد، سالم، تندرست، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم، آمین
سلام دوستان
چقدر حس و احساس این فایل عالی
یه عالمه درگیری ذهنی، ذهن برام میخاست درست کنه و یهو انذم داخل سایت و دیدم فایل جدید و کلی ارامش امد سراغم و حسم عالی شد و فقط همون حرف استاد میاد داخل ذهنم که این معنوی ترین روش زندگی که ماها بهش رسیدیم و طبق قانون بدون تغییر خداوند داریم هدایت میشیم به زیبایی های بیشتر و حس و حالمون عالی شده و تفاوت نتیحه های خودم رو خیلی واضح دارم میبینم توی تمام جنبه های زندگیم و مهم تر از همه ارامشم که اصلا قابل مقایسه با هیچ مقدار ثروت شهرت و چیز های دیگه نیست.
خدایا شکرت همیشه ارزوی یه همچین روزهایی رو داشتم تا زمانی که زنده ام به این اگاهی ها دسترسی پیدا کنم و خداوند هدایتم کرد.
ممنون از هممون که تو این مسیر زیبا هستیم
سلام خدمت استاد بزرگوارم آقای عباس منش و مریم خوش قلب که واقعا با روح پاکش شایسته بهترین هاست.
سپاسگزار هستم بابت اشتراک گذاری این تجربه زیباتون ،من مدتی که با سایت شما اشنا شدم و زندگیم در مسیر نور و آگاهی قرار گرفت با اینکه فقط از محصولات رایگان استفاده کردم ولی حرکت و پویایی و اگاهی رو به وضوح میشه تو زندگیم دید خودم که غرق این آرامش وصف نشدنی هستم اما اطرافیان هم از ارامشم لذت میبرن.
من تجربیات زیادی توی زندگیم داشتم که قبلا اون هارو به عنوان گناهانم یاد میکردم ولی الان که با جهان و درون خودم در صلح هستم شکرگزار تمام اشتباهاتی هستم که باعث ایجاد تضاد در زندگیم شد و من و رشد داد و از اون به بعد فهمیدم که اگه از اشتباهاتمون درس بگیریم در این جهان هیچ گناهی وجود ندارد چون تنها رنج هایی هستند که با نگاه مثبت باعث باعث تکامل من و جهان میشوند.
و خودم رو بخشیدم و آزاد شدم از رنجش هام .
العان زندگی برام لذت بخشه با وجود تمام بالا و پایینش.
خدایا شکرت.
در 29 سالگی بزرگترین دستاورد زندگیم حقیقی خداونده و بالاتر از این حس هیچ لذتی رو در جهان تجربه نکردم و هر بار که رفتم به خالق رسیدم و لمسش کردم در دل طبیعت بودم ولی این بار این تجربه رو استاد و مریم جان از طریق فیلم خالص و پرانرژی که گرفتند به من منتقل کردند. سپاسگزارم بابت فراهم کردن شرایطی که یکبار دیگر به معبودم متصل شدم .
این طبیعت بی انتها برام درس هایی داشت
با وجود خداوند بی انتها هیچ چیز باورنکردنی نیست همه ما دسترسی داریم به منابع نامحدود جهان مثل اون کفشدوزکی که حضورش در اون شن ها اعجاب انگیز بود ولی از خدای فراوانی بعید نیست.
براتون لذت بخش ترین حس جهان یعنی اتصال به خالق رو میخوام.
در پناه حق
ساناز 29\10\1401
بناااام خداوند وهااااب من
سلام خانواده صمیمی عباسمنش…
سپاسگذار خداوندی هستم که باری دیگر فرصت داد تا عشششششق را ببینم…تجربه کنم…و زندگی کنم….
سپاس خداوندی را که قبل از همه چیز آسانمان کرد برای آسانی و بعد قرار داد هر آنچه که بدان احتیاج داشتیم.
سلامی گررررم به روی ماه تک تک بچه های گل و استادعزیز و مریم جان که استاد زووم میکنی رو ایشون من قربونش قربونش میگم چقددر….قربون این خدایا شکرت نوشتنش…و قربون این سپاسگذاری نااابش و این ایمان و آرامشش… این حد از صلح در درونش و خداوند رو سپاسگذارم بخاطر این زندگی…
عشششق بود و بس! تماااااام این تجربه مادی عشق بود…ته ته ته تهش من به این عشق رسیدم…عشق بی قید و شرط….
یاد بچهگی هام افتادم…تو فیلما میدیدم میگفتن عاشق شدی؟ میگفتم چیه واقعا این عشق و عاشقی….آخرشم گمون نمیکنم خوب فهمیده باشم ولی هرچی جلو میرم میتونم بگم خوشمزهتره…گواراتره…مدهوش کننده تره چیه…
نمیدونم همون سوالی که میگه چه رنگیه..
چه رنگیه؟ همه رنگی هست و هیچ رنگی نیست….
قربون خدای خودم برم که خاکسسسسسستری رنگترینه بین تمام رنگهای سفید و سیاهی که ماها درآوردیم از خودمون.
همون رنگ خاکستری دلنشینی که با همه چیز جور در میاد…با همه عنصری…با همه طیفی…با همه شکلی…با همه تیپی…با همه قومی…با همه فردی….این خدا و این عششششقی که همیشه هست و تمام شدنی نیست…
چقدددر دوست دارم تیپ و استایلی که با این همه گذر عمر هنوزم همون رنگ خودش رو حفظ کرده…همون core اصلی وجودش….همون ماهیت اصلی که رنگ خودش بود…
سفر عجببببب سفری شد.
مسافر چقددددر مطمئن بووووود….
abasmanesh.com
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
چقدر اینجا زیبابود چه قدر سفیدی این شن ها و ماسه ها برام غیرقابل باور بود اولش توی جاده احساس کردم برفه بعدش که استاد پیاده شدن متوجه شدم مثل ماسه های همان ساحلی بودن که با مریم عزیز رفته بودن ساحل سی ساید.
خدایا چقدر رابطه شما دو فرشته برام قابل تحسین هست.چقدر همسفر شدن با شما دو فرشته الهی برامون لذت بخشه خدایاشکرتتت بابت حضورتون در زندگی ام
اخ وقتی که هردوی شما با پای برهنه پا بروی ماسه ها گذاشتید چقدر برام لذت بخش بود حس بچگی های خودم بهم یاد آوردی می کرد بچه که بودم هربار باغ مون که می رفتم که خاک نرم داشت به خصوص توی باغ هامون که یه نهربود که برای آبیاری باغ مون فقط استفاده میشد بعدش خشک بود یه خاک آبرفتی بود آخ که من کفش مو در می اوردم با پای برهنه می دویدم یا یه توی زمین های کشاورزی مون که تا چشم کار می کرد زمین بود یه تپه و جاده ای داشت که خاکش نرم آبرفتی بود سر سبزی زمین های کشاورزی اطراف و آسمان آبی خدا .سکوت بود فقط سکوت دقیقا استادوقتی شما دراز کشید غلت خوردید کل دوران بچگی خودم برام مرور شد آخ چقدر دلم لک زد برای اون روزهام.که رها بودم از همه چیز فقط خوش بگذرون از نعمت و زیبایی که درحال حاضر مقابل چشمات در لحظه باش.
چه فکر می کردیم چی شد ما توی عالم بچگی ناخودآگاه به قوانین درست عمل می کردیم در لحظه زندگی کردن راحت فراموش کردن اتفاقات چند دقیقه قبلش…
بارها شده بود چون شیطنیت هام زیاد بود از بس که رها بودم و دوست داشتم فقط لذت ببرم وقتی می رفتیم باغ و … و اینکه از روی تپه های نرم غلت می خوردم می آمدم پایین بارها شده بود پدرم دعوا می کرد که چرا ازما دور شدی چرا خودت خاکی کردی…
به محض سرگرم شدن پدرم به کار خودش، انگاری اصلا یادم می رفت چند دقیقه قبلش من سر این موضوع گریه کردم بغض کردم که پدرم برخورد کرد که خودمو خاکی نکنم.دور نشم ازشون به محض دور شدن پدرم ازم باز ادامه بازی خودمو می رفتم. چقدر رها بودم چقدر به قانون درست عمل می کردم درستش همین بود باید رها بود لذت برد از نعمتی که جلو روت نه به گذشته فکر کن نه به آینده اون چیزی که احساست رو خوب می کنه برای لذت بردن انجامش بده.آخ که هرچه بزرگتر شدیم وارد دنیایی شدیم به قولی منظم تر تمیزتر باشیم خلاف قانون عمل کردیم.آخ استاد چقدر رابطه شما با مریم عزیز برام قابل تحسین چقدر همراهی شون می کنید وقتی داره از چیزی لذت می بره و شما به تماشا ایشون می ایستید و تشویق تحسین شون می کنید و همراشون می خندید آخ چقدر لذت بخش بود برام وقتی مریم عزیز روی شن ها اثر خودش خلق کرد و شما ازشون فیلم گرفتید وقتی هم از شما درخواست کرد که شماهم اثرخودتون خلق کنید با کمال احترام مشتاقانه پذیرفتید.( استاد می دونم براتون غیرباور و شاید بگید درستش همینه )…..
چقدر این لحظه برام دوست داشتنی بود چون خودم باراها این تجربه رو داشتم اما بهم گفتن این بچه بازی ها چیه آخ تو دیگه بزرگ شدی. کی می خواهی یکم خانم تربشی دست ازاین شیطنت های بچگی هات برداری.
آخ که چقدر دلم تنگ شده برای بچه بازی هام
که درستش هم همینه مثل یه کودک لذت ببری رها باشی. توی یه فایلی از مریم عزیز شنیدم می گفت وقتی تو داری لذت می بری از اون نعمت ازاون زیبایی درواقع یه نوع خودش سپاسگزاری کردن
اخ که هرچه بزرگتر شدیم از قانون دور شدیم به خیال اینکه درستش اینکه آگاهانه تر باید رفتار کرد باید شیطنت های بچگی ها رو نکرد اما غلط بود در غلط
باید آگاهانه تر لذت می بردیم و از صاحب اینهمه زیبایی که داشتم و لذتشو می بردم شکر می کردم سپاسگزاری اخ که این دنیا آدم بزرگا که همش اداس چقدر خسته کننده اس.یه جوری کودک درون مون پنهان کردم… در وجودم یه جورایی خود به خود وقتی که از بس توی جاهایی که رفتیم برای گردش و لذت بردن از طبیعت از دور ایستادم نگاه کردم نکنه مادر پدری نگن زشته بشین سرجات تو دیگه بزرگ شدی مردم نگات می کنن بچه نیستی که یکم بزرگ شو تو کی می خواهی بزرگ بشی در واقع خود به خود عزت نفسمو رو داشتم رو در خودمون از بین بردم یا کمرنگ تر کردم و شد …. حرف مردم، نگاه مردم برای خودمون مهم تر کردم…….
آخ خدایا این فایل ها این زندگی شما این سفر شما استاد چقدر به ما نشون می دی چقدر ما اشتباه رفتار کردیم، اشتباه یکسری چیزها رو پذیرفتیم، اشتباه باور کردیم،به اشتباه مهم اولویت برای خودمون قرار دادم یکسری چیزاها که … در واقع میشه گفت شرک رو درخودم به وجود آوردم ترس از حرف نگاه مردم که….
یه جورایی هم ناسپاسی کردم به درگاه خدا از زیبایی هایی که داشتم استفاده نکردم با حسرت نگاه کردم خود به خود هم دور شدیم از اون همه زیبایی ها.آخ که چقدر خودمون رو فراموش کردیم چقدر تنهاتر شدم با خودم ، چقدر غریبه ترشدم با خود واقعیم.لذت بردن از زیبایی ها در وجود همه انسان ها هست کوچک بزرگ دختر پسر نداره.استاد عزیزم مریم جانم که روز به روز هرچه فایل هاتون بیشتر نگاه می کنم بیشتر عاشقتر تون میشم.در واقع عاشق رفتارهاتون میشم عاشق کودک درون تون میشم که منو عاشق خودم کردی منو باخودم آشتی دادید منو با کودک درونم که فرسخ ها فاصله گرفته بودم به خیال اینکه بزرگ شدم باید یکسری کارها رو انجام ندم یا بدم برخلاف میل باطنی واحساس درونم….
ازتون ممنونم که راه روش درست زندگی کردن درست لذت بردن از طبیعت درست به قوانین عمل کردن بهمون یاد می دید.آخ چقدر لذت بخش یه همسفر پایه داشته باشی برای خندیدن فریاد زدن خدایاشکرت گفتن توی کویر که سکوت باشه سکوت به قول مریم جون صدای قلبتم میشنوی یه همپایه ای مثل استاد داشته باشی وقتی می نویسی خدایاشکرت ازت فیلم بگیره یه همپایه مثل استاد داشته باشی وقتی سر خوردی از بالای اون تپه تا پایین رفتی بعد 4 دسته پا آمدی بالا ازت فیلم بگیر.بعدش توبشی هم پایه استاد استاد غلت بخور بره پایین به یاد بچه هایی که توی ایران باهش دوره داشتن شما ازش فیلم بگیری.بعداز کلی لذت بردن یه ناهار دوتایی در یه ترک کمپر زیبا …. آخ استاد عاشق تونم که قبل از ترک اون مکان ملکوتی زیبا امدید برای یکبار دیگه تجربه و لذت شو بردید تا دوباره انشاالله اینجور مکان ها رو تجربه کنید و شکر خدا کنید.
دوپرنده عاشقی هستید که دارید به زیبایی این جهان که الله یکتا خلق کرده سر می زنید لذت می برید و به ما هم نشون می دید که این خواسته در ما قوی تر بشه یا اصلا ایجاد بشه که درخواست شو له عالم هستی بدیم تا ماهم تجربه کنیم.مگه دعای خیر چیزی غیراز این می تونه باشه. در وجود یکی انگیزه خواسته ایجاد کنی. استاد جان مریم عزیزم بابت تمامی خواسته هایی که در وجود ما ایجاد کردید برای لذت بردن سپاسگزاری کردن از خدا ازتون ممنونم.
دوست تون دارم درپناه الله یکتا
سلام
چقدر اینجا قشنگ بود.چقدر رویایی بود.
شنهای سفید برق میزدن.انگار اکلیل توشون بود.چقدر ترکیب آسمون آبی و ابرهای سفید با این ماسه ها منظره خارق العاده و نفس گیری رو بوجود آورده بودن.
منم نرمی اون ماسه ها رو حس میکردم
منم اونجا غلت زدم و دراز کشیدم توی اون سکوت….
خدایا شکرت برای دیدن این جای قشنگ و به قول شما روحانی..
سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز ️
چقد این قسمت رویایی بود واقعا تالا همچین شنهای روان سفید رنگی ندیده بودم واقعا لذت بردم و خیلی تو فکر رفتم چون چند سال پیش من منطقه محروم کار میکردم و اونجام یه قسمت داشت میگفتن تپه های شنی و منطقه دیدنی بود خیلیا میومدن زیباییشو میدیدن یا حتی برای کلیپ عروسی میومدن .
منو همکارام یبارم به اون منطقه زیبا نرفتیم و فقط و فقط تمرکزمون روی نازیبایی ها و کمبودها بود الان که دیدم شما و خانم شایسته اینقدر ازین منطقه لذت بردین و چقدر خداروشکر کردین گفتم کاش منم اون روزا با قانون آشنا بودم و از زیبایی های همون منطقه لذت میبردم چه بسا با دیدن زیبایی ها و تحسینشون به مناطق زیباتر هدایت میشدم.
خیلی این قسمت تاثیرگذار بود برام و تغییرات خودمو حس کردم که چقدر الان داشتم با این شنها لذت میبردم انگار که خودم اونجام و تحسین میکردم و شکر میکردم
ولی چند سال پیش که با قانون آشنا نبودم همین نعمتهارو داشتم و چقدر بی تفاوت بودم و حتی متنفر بودم ازشون .
واقعا باید سعی خودمو بکنم که توی هر شرایطی فقط و فقط زیبایی هارو ببینم و از زندگیم لذت ببرم که راز رسیدن به خواسته ها همینه …
با سپاس از شما و خانم شایسته
Thanks God for New Episode, One Hundred Eighty Eight.
دیشب، درست تو لحظه های در صلح بودنم هدایت شدم که محمد را برای لحظه هایی از بیرون ببینم و آنالیزش کنم، به نظرم میشه انرژی و انگیزهات بیشتر بشه برای حرکت و خلق های بینظیرت … برگشتم به خودم گفتم، چطور؟
گفت: « سپاس گزاری »
یکم غرقش شدم که محمد پرانرژی تر و پرانگیزه تر چطوریه؟
« تجسمش کردم »، خیلی هم کار سختی نبود! که هیچ خیلی هم آسان بود چون قبلا خیلی پرانرژی تر و با انگیزه تر بودم .. و اتفاقا همون زمانم سپاس گزارتر به صورت آگاهانه بودم. دیدم وقتی که سپاس گزاری آگاهانه انجام میدم انگار لحظه ها را میبینم که روی اسلوموشن و عمیق تر و بیشتر در لحظه دارم زندگی میکنم.
و نیم ساعت بعد از این گفتگوی درونی، توی کانال تلگرام عمو فریدون عزیز را دیدم نوشته بچه ها نظرتون چیه دوره سپاس گزاری راندا برن را شروع کنیم …
دستامو بالا میبرم و دستهای همدیگه را میگیریم درست مثل وقتی که دور سفره و میز نشستیم و میخوایم غذا میل کنیم ( یکی از عادت های قشنگ آمریکایی ها ) و رو به آسمون با ابرهای در حال حرکت و لبهای خندون، صدها دست هزاران دست و حالا میلیون ها دست تو دست هم … هر روز داره به تعدادمون افزوده میشه ( فراوانی )… خدایاا …
خدایا از صمیم قلبمون از تو سپاس گزاریم ای پروردگار یکتای جهان آفرین، سپاس گزاریم که اینجا هستیم، توی این خانواده بزرگ و صمیمی و پر از عشق و متفاوت و مهربان، سپاس گزاریم برای فرصت زیبای زندگی و فرصت زیبای خلق زندگی با قدرت افکارمون، سپاس گزاریم برای اینکه اجازه میدیم تو در قلب و تک تک سلول های وجودیمون که خودتی بیشتر جاری بشی، و میخوایم که تو را بیشتر حست کنیم درکت کنیم زندگیت کنیم تجربه ات کنیم با تمام وجود ارزشمندمون … پروردگارا از تو هستیم و به سوی تو باز میگردیم، تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم پروردگارا ما را به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت روز افزون اعطا میکنی هدایت کن و نه گمراهان و نه مورد غضب واقع شدگان، پروردگارا ما همینطوری که هستیم لایق همه چیزهای عالی هستیم، اگر ما ضعیفیم تو قوت قلب ما باش، اگر ما فقیریم تو ثروت تمار عیار ما باش، اگر دوریم تو نزدیک و نزدیک تر باش، اگر بالاییم تو بالاتر ببرمون، اگر پایینیم تو دستمون را بگیر، ما را بذار رو شونه هات تا نفس داریم با تو دنیا را تجربه کنیم، اگر ایمانمون ضعیف تو نور در قلب ما باش .. ای خدای یکتا، پروردگارا مارو ثابت قدم کن توی این مسیر ثابت قدم بمیران و تا نفس داریم « یکتاپرستیم و پیرو آیین ابراهیم » با تو همه چیز میشه با تو همه چیز امکان پذیره، همه ی خواسته های مقدس و ارزشمندمون که مارو گسترش میده و در بعد بزرگتر جهان را گسترش میده از همین الان امضا شده اس .. عاشقتیممم عاشقتیم عاشقتم ..
چه حالی داد این سپاس گزاری، چه حالی این اشک های در حال نوشتن، چه حالی داد .. الهی شکر
قسمت 188:
+ تصویر فوق العاده Drone چقدر زیباست این تصویر، چقدر این نعمت تحسین برانگیز نعمت درون که این فرصت را بهمون داده از بعد بزرگتر به اون چیزهایی که همیشه عادت داشتیم از روی زمین نگاه کنیم بده الهی شکر .. و چه موسیقی زیبایی چه موسیقی رهایی، عشقی.
+ وا بده برادر، خواهر، باید پارو نزد وا داد دل را به دریا داد به هر جا برد بدون ساحل همونجاست جان دل
+ و چه آسمونی … الله اکبر .. قبل از این قسمت داشتم زیبایی های کشور ایسلند را توی یک کلیپ در یوتیوب که فایلش بی نهایت عمیق هماهنگ بود تصویر و موسیقیش.
+ و چه ماشین زیبایی و تحسین برانگیزی، واقعا استاد جونم به خاطر وجود ارزشمندتون، مریم گلی جان خداروشکر میکنم شاید سپاس گزاری من از شما میتونه این باشه که دارم این حس و حال خوبم را با شما و بچه ها مینویسم و به اشتراک میذارم. و اولین کسی که داره لذت میبره از این خلق از حرکت مثبت، خودم هستم.
+ و چه دشت پهناوری و چقدر درخت و سرسبزی و خاک و کوه، خداروشکر میکنم برای نعمت زیبای زمین که میشه همه چیز را کاشت و برداشت کرد. چقدر این خدا قشنگه و تحسین برانگیز که فرصت رشد را به هر چیزی داده.
فقط داستان اینه که باید تو باشی .
+ از دیدن این زیبایی های که شما مریم جان داری میگیری دارم فکر میکنم این خود خود عبادت خداست با گرفتن این زیبایی ها و روشن کردن دوربین داری به خدا میگی، عشقم مو هواتو داروم مو داروم تو رو میبینوم .. و تو چقدر خوشگلی و تو چقدر زیبایی و تحسین برانگیز … این صلاه من.
+ الله صمد از این غروب زیبا … چه میگوید تصویر و چه میگوید هدایت ها.
+ نیومکزیک و یزد ایران، سلام یزدی های عزیز ( خنده ) اقاا یزد خیلی زیباست مخصوصا بافت سنتیش، زندان اسکندر، خانه لاری ها که عشق عشق .. موزه آبگینه اش ( فکر کنم این بود اسمش)، آتشکده پر از حس و حال خوبش، قبرستانش که الان اسمشو یادم نمیاد، مسجد جامع و امیرچخماخ معروفش، خلاقیت های جوونهای شهر، توریست های سوئیسی، فرانسوی و لهستانی اش، بستنی و فالوده های مشتیش، اقامتگاه های سنتی قشنگش، تئاترهای کوچیک تو دل کوچه های بافتش، بزن برقص های بارون بارونای تو وسط جاده دم غروب، مردم با صفاش، دوست های تنبور به دست و دل نوازش، صنایع دستی قشنگ و پی شیله پیلهاش .. واوو گفتی یزد، مریم گلی من یادهمه ی این ها افتادم … یوهوووو
خانه لاری ها را خیلی دوست دارم و معماریش خیلی باحال بود 4 قسمت تبدیل میشد و هر قسمتش با توجه به تغییرات فصلی و آب و هوایی را برای مهمانی و شب نشینی ها انتخاب میکردند. جوری که همیشه بهترین هوا را داشته باشند. واقعا وقتی به گذشته و دستاوردهای قشنگشون که خیلی ها تا الان مونده نگاه میکنم، میبینم اونایی که اسمشون تا الان مونده و به نیکی یاد میشه، همونایین که بلد بودند چطوری از زندگی با همون شرایطی که داشتند لذت ببرند و عشق کنند و وابسته و دل بسته کسی و یا چیز خاصی نباشند – و این خود توحید .
+ بریم توی ویزیتور سنتور، White On White
چقدر قشنگ به نمایش گذاشتند که چطور اینجا شکل گرفته.
+ اخ اخ ینی من عاشق این گاردهای ویزیتورهام چقدررر خوبن ( اموجی دوستاره )
+ و اینجا همون جاییه که فایل این را گرفتید که چرا به ایران نیومدید و نشانه ها را گفتید استاد جان، توجه کردید که شما اگر میخواستی بیای به ایران چی را تجربه کنی؟
– درست همون تجربه ها توی بهترین زمان و مکان توی امریکا و مخصوصا توی لس آنجلس در کنار یک میلیون ایرانی مهاجر شجاع دل تجربه کردی.
+ جدا سناریوی خدا برای هر کسی کامل ترین و بی نقص ترین، اینم نتیجه ی اعتماد شما به خدا .. و چقدر بزرگ شدید و چقدر بزرگ شدیم …
+ خب خب به نظر میرسه و بوش میاد با این سرسره بازی که قراره به یک برف بازی سنگین و هیولایی برویم ( ذوق و شوق )
+ اخ اخ گشنم شد ( این استیک را دیدم ) چقدر این تراک کمپر خوبه خداوکیلی چقدر زندگی را سفر را لذت بخش کرده. الهی شکر و البته با ازادی مالی صله الی .
+ واووو حالا همه با غلت بخوریم بیایمم پایین در سند وایت.
+ اووخ ااوخ خدایییی مننن من چمیدونستیم استاد میخواد در مورد این تجربه دست تو دست هم گرفتن و دعا کردن بگه در حالی که اصلا هدایت شدم اول نوشته ام این جوری حس و حالمو وصف کنم الله اکبر .. عاشقتمم من خدا جون عاشقتم
چقدر وصل .. چقدر قشنگ همه امون به هم متصلیم ..
این روز قشنگ ترم میاد که همه امون کنار هم فیزیکا و روحا با بهترین حس و حالمون تا اون روزا، داره اتفاق میافته … من باورش دارم چون هیچ برگی بی اذن خدا روی زمین نمی افته، هیچ اتفاقی هم اتفاقی نمی افته قطعا.
و چقدر ثروتمند بودن بهمون میاد …
سلام به محمد عزیز
بازم مثل همیشه انرژی توی کامنتت موج میزد.
خیلی لذت بردم
مخصوصا سپاسگزاری تا خیلی دوست داشتم.
یه مناجات نامه بود برا خودش.
و شهر یزد و دیدنیهاش را خیلی باحال توصیف کردی .
دمت گرم برای کامنت ارزشمندت
خیلی کیف کردم.
در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمند باشی.
سلام محمد جان عزیزم
اول از همه ازت ممنونم که اینقدر کامنت های قشنگی مینویسی
مثل همین کامنت زیبایی که نوشتی عزیزم
محمد جان تو همیشه آدم پر انرژی بودی و خواهی بود من هر موقع در هر فایلی که استاد روی سایت گذاشت و تو کامنت نوشتی اگر در فرکانس خوندن کامنتت بودم واقعاً لذت میبردم اون لحظاتی که با عشق برامون کامنت نوشتی
ازت سپاسگزارم بخاطر این توضیحاتی که در مورد جاهای مختلفی که سفر کردی میگی چون من خیلی به سفر کردن علاقه مند شدم
بابت اون شکرگزاری که در اول کامنتت هم نوشتی ازت سپاسگزارم
من عاشقتم پسر
به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید
سلام بهترین های من
حیف که تمام شد
فایلی سراسر احساس
فایل که با اون موسیقی زیبای سیاوش قمیشی شروع شد و اون کاکتوس هیالو که همه جوره در اون بیابان خودش را به رخ میکشید
باز بی آلایش بودم استاد و مریم جان این سفر که بدون نظر گرفتند وای حالا کجا ناهار بخوریم وای کجا بایستیم و… که یک عمر در سفر های بچگی من یادمه مبحث مهم صحبت بزرگتر بود اینجا خیلی راحت گفتید چون گرسنمون شد زدیم کنار و چه غروبی بود اون غروب زیبا و با شکوه
بافت متفاوت شهری که رفتید بین تمام بافت های نو آمریکایی شهر را جذاب کرده بود
وای استاد این کویر و اون فایل زیباتون که قبلا گذاشته بودید و حرفای زیباتون و الان اینجا و حس و حال زیباش
من خیلی کویر ورزنه و کویر مصر هم یکبار رفتم و اینکه تصور کنم اون کویر ها یک دست سفید باشند قلبم از هیجان تند میزند
استاد جان چقدر میشد با تمام وجد حس کرد که شما اونجا بودید و حس و حالتون در چندسال پیش در کاشان دروغ نگم حسادت کردم به دوستان اون دوره که چه لحظات با شکوهی کنار شما داشتند
استاد عزیزم اینکه بری از هیچ گونه غرور خاصل همیشه برای خودتون در نشاط هستید
مثلا افرادی هستند به خاطر جایگاه تحصیلی یا شغلی که دارند خودشون را از اینجور تفریحات محروم میکنند و میگند نه زشته ولش کن و این حس عالی را از دست میدهند و شما مثل یک پسر بچه 16ساله با کلی حال خوب قلت خوردید ولی بگم ها اینجا که قلت خوردید یکم ماسه هاش سفت تر بود ورگنه تو هر چرخش شما کلی ماسه به صورتتون میپاشید من نگران این بودم دیدم خداراشکر درگیر این پروژه نشدید خخخ
غذای سالمی که همونجا خوردید و منم لذت بردم و خوشحالم که در دوره قانون سلامتی هستم
و دیدن ماشین هایی که برای خودش اتاقک درست کرده بودند و منم خیلی دوست دانستم از این کار ها ولی گویا اینجا برای این کار ها باید مجوزش را بگیری تا حق تردد بدند
و چه خوب کردید که باز رفتید چون دیگه هیچ جای پایی روی ماسه ها نبود و صاف و یکدست و سکوتی بی انتها
که به قول خودتون که در فایل آرامش در پرتوی آگاهی میگید
سکوت کن سکوت که میکنی صدای خداست
و واقعا چه رویایی و خدایی بود اونجا
جالب بود برام که تو ابن چند روز که خداراشکر تو ایران خیلی برف اومد گفتم راستی استاد جایی که هستند میتونند برند برف بازی؟
وحالا این فایل که خودش حس و حال برف را داشت به چشمم خورد الله اکبر
خدایا به قول مریم جان خدایا شکرت بابت این معجراتت
” خدایا شکرت برای این همه معجزات ”
سلام مریم جان سلام استاد عزیزم
از اینکه در قلب زیباییها نفوذ میکنید و یک عالمه آدم را شریک بهترین لحظه های زندگی خودتون میکنید سپاسگزارم.
میشه با اینهمه زیبایی یک خدای دیگر ساخت . خدایی که سیستمش را عجب گسترده و خاص ، و تنها با استفاده از دو سه رنگ اینطور به تصویر کشیده . سفید ، آبی ، و سفیدی که درسایه نقره ای میشود …. من نقره ای واقعی را در اینجا دیدم….
که خداوند در انتخاب رنگها محدودیتی نداشته و اون خودش خالق رنگهاست اما به گمانم قصدش به نمایان گذاشتن ابهتش بوده که با سفید و آبی چنین طبیعت خاص و بکری را بسازد . جایی که تا چشم کار میکند سفید می بینی و آبی …. سکوت میبینی و سکون … و هرگز از این یکنواختی خسته نمیشوی… و هرگز آرزو نمیکنی این سکوت بشکند و چقدر تمام اعضای بدنت در آرامش و تعادل قرار میگیرند…. نمیشه واقعا نمیشه از این آسمان گذشت و نمیشه جسم را به میلیاردها دانه سپید نسپرد … نمیشه غلت نزد نمیشه فرو نرفت در این حجم رویایی ….
نمیشه به خالق این اثر فکر نکرد نمیشه جهان را بدون خالق فرض کرد و نمیشه نمیشه از فراوانی سخن نگفت …. زبان آدم بسته میشود و حرف در سینه ذوب میشود و به زبان نمی آید چون اینهمه عظمت قابل وصف نیست …. نمیدانم چطور میتوانم بنویسم منی که 31 دقیقه چشم از این لایتناهی برنداشتم ….
واقعا زیبا بود … یاد آفرینش افتادم یاد خدا … یاد اون صراط مستقیم که هیچ دست اندازی داخلش نیست ، اون صراطی که مستقیم تو را به مقصد میرساند…. مطمئن بودم خداوند قطعه ای از این صراط را در زمین آفریده ، مطمئن بودم که این صراط یک مسیر فرضی نیست و من امروز دیدم که میشه سُربخوری و لبخند بزنی و به مقصد برسی . من امروز صراط مستقیم را دیدم …. درست مثل همون جاده ای که در جلسه دوم از قدم اول قصه اش را شنیدم اما به گمانم دیگر قصه نیست …. حقیقتی ست که نمیشه باورش نکرد …. شنیدن کی بود مانند دیدن و من دیدم و دیدم و باور میکنم این صراط مستقیم را و این آسان شدن برای آسانی ها را …. باور میکنم سوره لیل را … باور میکنم صدق بالحسنی و فسینسره للیسری را ….
باور میکنم خدایی که گفت سوگند به شب چون پرده افکند و سوگند به روز چون جلوه گری کند که همانا سعی شما پراکنده است . و من حس میکنم بقیه اش این باشد که ولی صراط من مستقیم است ….
آری سعی ما پراکنده است اما خداوند انقدر ساده است که با سفید و آبی ، صراطی بی نظیر و بینهایت مستقیم خلق میکند.. صراطی که برای رفتن نیازی به پا نداری و میتونی سر بخوری غلت بزنی و هرجوری دلت میخواد درونش حرکت کنی …. خدای من هرچقدر توصیف کنم کم گفته ام و هرچقدر از اذا سعیکم لشتی کم کنم کم کرده ام …. این سرسره از هرآنچه فکر کنیم سُر تر است در حالیکه ما بینهایت در پراکندگی غرق شده ایم … کمی سکوت لازم داشتم و من تکه ای دیگر ، از خدایم را با دیدن اینهمه روحانیت ساختم …
سپاسگزارم و غرق در نور ….
استاد عزیزم اینکه آدرس این صراط را پیدا کردی و بمن نشان دادی و باور بهم دادی که چنین مسیر مادی ای در همین دنیا هست سپاسگزارم از اینکه بهم ثابت کردی که مسیر معنویت از مادیت میگذره سپاسگزارم …. از اینکه دلیلی برای فراوانی برایم آوردی سپاسگزارم ….
با خودم میگفتم در میان جهانی که 99 درصدش در سختی و عسر بسر میبره و یک عالمه دلیل هم برای اون سختی ها وجود داره ، من چجوری و با چه برهانی باور کنم که شرایط و موقعیت هایی هم هست برای اینکه اون یک درصد بتونند باورهای خودشون را ثابت کنند و من امروز تکه ی بینهایتی دیدم که باور اون یک درصد را به نمایش گذاشت ….
خدایااااااا شکرت …. مرسی استاد مرسی
اندیشه عزیز سلام
ممنونم از شما بابت کامنت زیبایی که نوشتی و نکته های خیلی خوبی که بیان کردی
مسیر معنویت از مادیت میگذره
میشه سر بخوری و لبخند بزنی و به مقصد برسی
خدا رو شکر که خوندن کامنت های متفاوت دوستان کمک می کنه دیدمون وسیع تر بشه و به درک بهتری از مطالب برسیم
خدا رو شکر که جزو یک در صدی های جهان هستیم
بهترین ها رو برات آرزومندم
سلام اندیشه افشین زیبا ذهن
چقدر اسم و فامیل زیبایی داری همچون قلب پاکت ک اینطور با کلمات زیبات تراوش میکنه
چقدر من از خوندن تک ب تک کامنتهات چه در دوره ثروت 1 و چه درفایلهای رایگان لذت میبرم
تو بی نظیری اندیشه جان
و این کامنتت..
این کامنتت ک خوندنش در بامداد جمعه اشک شوق ب چشمم آورد
چقدر زیبا صراط مستقیم رو توصیف کردی
آره…دقیقا مثل غلت زدن استاد روی تپه های سفید ماسه ای
همینقدر ساده راحت و لذت بخش میشه سر خورد و تق ب خواسته ها رسید
واقعا چرا نشه
چرا آسان نباشه
مگه خدا خودش وعدشو نداده
اصلا مگه خودش نگفته ازم بخواین ک هدایتتون کنم ب صراط مستقیم
خب منم ازش میخوام منم هر روز ازش هدایت میخوام ب آسان ترین و مستقیم ترین راه
و در مورد ثروت
هر روز بیشتر ب این مهم واقف میشم ک ثروتمند شدن مقدس ترین و مهم ترین کار دنیاست
و تنها راه گذر از اون رسیدن بهشه
اندیشه جانم ازت تقاضا دارم بیشتر و بیشتر برامون و برام بنویسی
چقدر ب درکت و دوستی باهات میبالم
از خدا میخوام دوستیمون نزدیکتر بشه
و ایمان دارم اجابت میشه
چون بارها نتیجشو دیدم
بدرخشی *
سلام الهه جان
بخاطر نگاه مثبت و شوقی که در قلبت ایجاد شد خیلی خوشحال شدم و پاسخ هایی که شما و سایر دوستان به کامنتهای من میدند باعث باز شدن هرچه بیشتر دریچه های ذهنم میشه و صدای خدا در گوشم زنگ میخوره و آگاهیم بیشتر میشه . صراط مستقیمی وجود داره که اول باید درک بشه تا دیده بشه اول باید باور بشه تا نمایان بشه . ذهن من اینو اصلا باور نداشت و مثلا میگفتم خب نهایتا با تغییر باورها اوضاع کمی بهتر میشه ولی مسیر همینه که تا الان بوده ولی باور کردم که این طرز فکر میتونه اصلا درست نباشه و ما میتونیم کلا صراط مستقیم متفاوت از آنچه تا الان فکر می کردیم را درک و پیدا کنیم و در مسیرش بریم یعنی شرایط میتونه بینهایت عوض بشه نمیگم یهو این اتفاق میفته ولی قطعا با در نظر گرفتن تکامل اتفاق میفته
از پاسختون سپاسگزارم
به نام خداوند مهربان.
استاد جان و مریم خانم شایسته عزیز و خانواده صمیمی عباس منش سلام،
خدا رو شکر بازم به سمت دیدن زیبایی ها هدایت شدیم، استاد جان ، لحظه به لحظه خودم رو در آنجا احساس میکردم، چقدر اون لحظات اولیه فایل زیبا بود، دشتی وسیع، آسمانی آبی همراه با ابرهای زیبا درن بچه هم که با اون فیلم برداری انوماتش کولاک کرده بود. اون کاکتوس زیبا که از دور مثل یک آدمی که دوتا دستاش و بالا برده و داره خوش آمد گویی میکنه، آسمان در افق انگار به زمین چسبیده بود، اون کویر زیبا و دل فریب با اون شنهای سفید که من و یاد اون فایلی که کنار ساحل میامی ضبط کردید انداخت . نقش پروانه ای که مریم جان روی اون شنهای برفی انداخت زیبا بود. خدایا شکرت که ما رو در مسیر زیبایی ها هدایت کردی و در مدار استاد قشنگم قرار دادی ، که همون مسیر هدایت است و صراط مستقیم. بچه های عزیز خانواده عباس منش خدا رو شکر که همگی داریم هدایت میشیم به سمت زیبای ها و این همون قانون بدون تغییر خداوند است که استاد میفرماید، به هر چی توجه کنی از اصل اون چیز رو دریافت میکنی، برای همه این دعا زیبا رو مینویسم، در پناه آلله یکتا، شاد، سالم، تندرست، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم، آمین