سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 188 - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

با یاد و نام پروردگار بی همتا که خدایان میکند به سادگی وزیبایی به سمت فراوانی ها وثروت و آسانی ها

با هدایت قلبم که جایگاه اوست می‌نویسم

درود به استاد جان ومریم جان گلم

سه بار این قسمت را دیدم ولی باز سیر نمیشم از دیدن این صحنه های رویایی

آقا من دیوانه شدم از زیبایی های این شن ها ومکان روحانی

این قسمت شن ها برام یه حس حال دیگه ای داشت

باور کنید استاد من این مکان را مثل کعبه عشق دیدم برای کسانی که درفرکانس بالا وتوحید وزیبایی هستند مثل استاد

اصلا آسمانش متفاوت بود انگار نوری از لطف خدا به زمین می‌تابید

آهنگ اول که با صحنه های جادویی آسمان وغروب ودرون وفورد هیولا چقدر رویایی شده بود

فقط عشق وتوحید میخواد که بری هرجا خدا میبردتدوجایی که اون می‌بره بهترین میشه برات

این آهنگ اول به من به چیز را یادآوری کرد

که چقدر با شما استاد جان پرس های توحید وزندگی آموختم ودل ترسپی من با حرف های شما پرازعشق به خدا شد جسور شد قوی شد ایمانش بیشتر شد تغییر کرد

کسی آمد که حرف عشق را بامازد

دل ترسوی ما هم پل به دریا زد

به یک دریای طوفانی دل مارفته مهمانی

باید پارو نزد وا داد

باید دل رو به دریا داد

خودش میبردتت هرجا دلش خواست

به هرجا برد بدون ساحل همون جاست

وقتی تسلیم میشی دیگه جان جانان میبردتت

بهترین جا وبهترین ها را برات انتخاب می‌کنه

دل ما رفته مهمانی

به یک دریای طوفانی ‌‌‌‌

دلم که طوفانی از عشق خدا شده ‌‌‌‌ود

بگه آروم نمیشه چون چون پراز عشق اونه

مگه میشه آروم باشی با عشقش

میرسیم به یه کاکتوس نه به درخت کوچیک بلکه باند وزیبا وبا تنه محکم واستوارکه پرقدرت ایستاده ولذت می‌بره برای خودش

همیشه درخت کاکتوس برام نماد مقاومت وپایداری بوده الان که دیدم این درخت را وسط این زمین گفتم سمیه باید دستت را روی زانوهای خودت بذاری ورودی هیچ کس جز خدا حساب نکنی

میرسیم به یه مکان فوق العاده که به خدا دهانم باز مونده بود

فقط میگفتم خدایا ببین رنگ ها راچه زیبا رنگ زدی این آسمان را

خدا نوراسمان ها وزمین است

میرسیم به ایالت نیو مکزیکو وزیبایی های هر قسمت این سرزمین که تمومی نداره وتوضیحات کامل ازتماملی که طی شده والان این شکل شده این مکان

وبرخچرد عالی همیشگی این مسیولین که با خودشون درصلح هستند با مسافرین که همیشه لبخند برای دارن وبرتم تحسین برانگیزه

می رسیم به مکان روحانی که انگار یه سرزمین جدا از زمین که خاصه وبا این همه شن های روان وسفید وبراق مثل برف که آرزو میکنم برای خودم و همه بچه های سایت که با استاد بریم واز نزدیک لذت ببریم

استاد اگر اون زمان در دوره های شما حضور نداشتیم اما الان حس می‌کنیم با سفربه دورامریکا ‌‌‌‌‌اربن دوره میریم وسفر میریم

‌‌خداوند شما را که میخواستید به ایران بیاید را هدایت کرد به این مکان روحانی که هم خودتون لذت ببرید وهم ما لذت ببریم

آخ که چقدر دوست دارم پای پیاده برم روی این شن ها وقدم بزنم وچشم هام را ببندم وفقط خدا را شکر کنم

‌‌مکانی که فقط صدای ️ قلبت وصدای خدا شنیده میشه سکوت محض وخودت وخدا ‌‌‌‌‌وبادرونت یکی میشی همون خدای وجودت که همیشه با هات حرف میزنه ‌

استاد جان یه قسمتی از این شن ها را که در مورد هم زمانی ها بود را چند وقت پیش گذاشتید و حرف هاتون بوی خدا میداد من خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم وچند با دیدم مخصوصا اون قسمتی که گفتید مگه ذهن چی می‌دونه

من را تکون داده که .اقها ما چی می‌دونیم ذهن ما چقدر جلوش را میبینه

خدایی که قرن ها خدا بوده وخدایی کرده و هم فقط می‌ره نیمه خالی لیوان را میبینه

همش میگه چطوری

ولی خدا بزرگتر از باورهای مااست

خدا خدای فراوانیه

این همه شن که هیچ وقت تموم نمیشه حتی مقدارش هم کم نمیشه

انرژی از بین نمیره فقط تبدیل میشه

استاد جان امروز که همزمان این قسمت شن ها را می‌دیدم ‌‌‌‌‌منهم درمسافرت برف فراوان مثل شن که برق میزد را دیدم

شما اونجا لذت بردید ‌‌ن هم اینجا درجاده یاسوج ‌‌‌‌‌رف های سفید وبراق را می‌دیدم

مه وایرهایی که پایین اومده بودن ودیتم را دراز میکردم ولمس میکردم ‌‌‌‌مگ

انگار با دیدن زیبایی های سفر به دور امریکا ‌‌‌من هم هدایت میشم به زیبایی های بیشتر

این سفر وقا‌نون را یادآوری میکنم به خودم که به هرچه توجه کنی از همون جنس وارد زندگیت میشه

میتونی هم به نازیبایی ها توجه کنی هم به زیبایی ها بستگی به من داره که کدوم را انتخاب میکنم

بالاخره این فرکانس باید باشه تو اگر نمی‌خوای چیزهای ناجالب ببینی باید توجهت را بزاری روی چیزهایی که میخوای واون چه که دوست داری

چقدر لذت بخش هست که شما دونفر خود خودتون هستید وبه ما هم یاد می‌دید که خودمون باشیم

کودک درونتون را شاد میکنید وکاری که دوست داره را انجام بده

استاد. جان به این موضوع رسیدم که هرکاری که قلبم میگه را انجام بدم ومیگه درسته را گوش بدم وبا کله خودم جلو نرم

زندگی را حدی نگیرم برای همین لحظه زندگی کنم برای همین لحظه شاد باشم چون خبری از فردا ندارم که کجا خواهم بود

چون هر لحظه درحال فرستادن فرکانس به جهان هستی هستم و میتونم باشاد بودن واحساس خوب الآنم روزم را بهتر کنم .

واحساس خوب اتفاقات خوب وروز خوب وجذب های خوب خواهم داشت

به غذای فوق العاده عالی مریم جان به سبک قانون سلامتی باچای ایرانی واین فضایزیبا چقدر لذت بخشه وسکرگزاری واشپزخانه خاص خودت که وقتی در را باز میکنی با طبیعت وزیبایی روبه رو میشی وهر دفعه یه زیبایی میبینی

چقدر خوبه که لذت ببری با هر امکاناتی که داری برای خودت کمپر درست کنی

واقعا جالب بود برام که وانت را تبدیل به کمپر می‌کنی ومیری عشق وحال هروقت نخواستی برمی‌داری پس سخت نگیریم برای لذت بردن

چقدر من از مریم جون الگو گرفتم که با خودش درصلح هست

واقعا چه اثری خلق کردید شما از خودتون

من که خیلی ذوق کردم از جای جیب شلوار که رو شن ها باقی مونده بود

او قلط زدن استاد که آرزوی من هست که

انجامش بدم

چه جاهای با حالی رفته بودید با دوستان در دوره هاتون واین به من ‌‌که هرججا هستی باید شاد باشی وزیبایی های اون شهر و کشور را ببینی وشمر گزاری کنی تا به جاهای بهتر هدایت بشی

وقسمت آخر جمله جادویی خدایا شکرت که برام من معجزه کرده ونعمت ها را برای من بیشتر کرده

چه جایی بهتر از روی شن ها را

خدایا شششششکرت

این قسمت برام خاص بود مخصوصا که هم زمان بود برام با سفرم به یاسوج که امروز شبیه این زیبایی ها را دیدم فقط برف به جای شن وبا همسرم هم برف بازی کردیم وعکس گرفتیم

خدایی که تلویزیون را هدیه داد به من که دیروز به دستم رسید حتما ثروت وخانه وکشوربهتر هم میده از جایی که نمی‌دونم ولی اون بهتر می‌دونه

خدارا شکر