دیدگاه زیبا و تأثیرگذار صحرا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سلام سلام به خدای فراوانی و آسانی ها که قراره خیلی طبیعی و عزتمندانه منو به سوی خواسته هام هدایت کنه.
سلام استاد جانم و مریم عزیزم و همسفر های پایه
چقدر چقدر چقدر دلم براتون تنگ شده بود ، دیدن تون تو سریال حال و هواش با بقیه فایل ها فرق میکنه.
مرور قانون ساده ی خداوند به زبان تصاویر خیلی خیلی لذت بخشه.
درس این قسمت تسلیم بودن به زبان خداوند و گوش دادن به نشانه ها
چون تو به قلب ما آگاهی و میدونی خواسته ی ما چیه ، پس مارو هدایت میکن به سوی زیبایی و نعمت بیشتر….
یعنی اگر من در این مسیر توحیدی هستم و دارم روی خودم کار میکنم ، فارغ از هر گونه اما و اگری باید به نشونه ها اعتماد کنم. گاهی درک و فهمیدن زبان نشونه ها سخت میشه ولی به میزانی که بهش گوش دادم و رها بودم ، اندکی ظرفم بزرگ تر شده. اینکه شما برنامه تون رفتن به مرکز شهری زیبایی باشه که تا به حال نرفتید ولی در مسیر یکدفعه هوا بارونی میشه و از اون طرف در خواست چند روزه شما هست برای ادامه مسیر ، یکدفعه دوستان تون تماس میگیرن برای کنار هم بودن… و آنقدر راحت و نچسبیدن به یک چیز عالیه…
پیش به سوی پارادایس زیبا
خب این موضوع رو وقتی از زبان استاد میشنویم خیلی خیلی خوبه ، ولی آیا صحرا هم آنقدررررر تسلیم هست که بگه چشم؟؟؟
صادقانه بخوام بگم هنوز خیلی جای کار دارم و به اندازه ای که دل به نشونه ها دادم اندکی ظرفم بزرگتر شده برای دریافت این آگاهی و لذت از مسیر زیبای تکامل
اتفاقا در همین چند روز در راستای بالا بردن توانمندی هام نشانه های خوبی دریافت کردم ، اینکه در کنار مربی بودن ، میتونم روی ابزار قصه گویی هم توانمندتر بشم. همیشه دوست داشتم و دارم که در راحت ترین ، آسانترین و لذت بخش ترین حالت ممکن در اتاق خودم بتونم خلق ثروت کنم….
وااااای خدای من….
حالا نشونه ها از راه رسیدن…
البته در این مسیر ، دو بار با حس و حال خوب درونی م قدم برداشتم ، فقط باید استمرار و استمرار داشته باشم. خدایا شکرت شکرت شکرت
چقدر فضایی که کودک هست انرژی خوبی داره و خیلی خیلی مثبت هست ، سپاسگزارم مریم عزیزم برای ثبت این لحظات پر انرژی. چقدر اون بادکنکهای رنگارنگ اون خیابون رو متفاوت کرده بود ، دوست داشتی حتما ی عکس زیبا بگیری و به مسیرها ادامه بدی.
استادجان الان 4.30 صبح هست که دارم کامنت مینویسم که با دیدن اون کباب های خوش رنگ و خوشمزه ، صدای معده ی خودمو شنیدم……….(ایموجی غش و ضعف) راستی دوستان تون چقدر انسان های دوست داشتنی و خوش انرژی بودند. چه ساحل زیبایی بود…
اولش فکر کردم ساحل seaside خودمون هست ولی دیدم سعععععخت در اشتباهم ، اسمش Pensacola هست ، مکانی زیبا که به شهر پنج پرچم معروف هست….
استاد جان پیش بینی تون هم که درست از آب در اومد و آرژانتین قهرمان شد. من اصلا اهل فوتبال نیستم ولی به واسطه دوتا از شاگردام که به عشقولیا معروف هستند باید هر جلسه ی دست PS4 میزدم و هر جلسه بهم میگفتن خاله امپاپه نه ، امباپه….
خلاصه کلی لذت و شادی در هر جلسه همراه مون بود. چقدر خوبه که در کمال آرامش و راحتی همه کنار هم میتونیم هم فوتبال تماشا کنیم و بعد با همان حس راحتی در باشگاه قدم بزنیم…
من این راحتی و آزادی و شادی و آرامش رو دوست دارم. البته از زمانی که آگاهانه روی خودم کار کردم ، به مکان ها و خانواده ها و تجربه های ناب این جنسی هدایت شدم و همچنان هم ادامه دارد…
حتما حتما با طی کردن تکامل م ، در زمان مناسب ، به مکان زیبا هدایت میشم و اون خواسته زیبای مهاجرت و اون پلن رویایی مون رو تیک میزنیم.
به شرط ایمان و توکل و استمرار و تعهد داشتن در این مسیر
خدای خوبم من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم…
منو هدایت کن به سوی نعمت و ثروت و آرامش و زیبایی بیشتر و بیشتر…
منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD292MB20 دقیقه
سلام به استاد عزیزم و مریم عزیز
سجاد غلامی هستم
یکی از اعضای سایت شما
بعد از این که این فایل رو مشاهده کردم انقدر نکات ناب به ذهنم رسید که فکر کنم اگر بخوام بنویسمشون خودشون یه عالمه میشه
ا_استاد توی بزرگراه بودن و داشتند توضیح میدادند که برنامشون چی بوده و میخواستند به کجا برن اما خب نظرشون رو عوض کردند وقتی نشانه ها رو دیدند
همیشه فکر میکردم نشاه هایی که خداوند میفرسته خیلی پیچیده است و خیلی بزرگه
همیشه دنبال یه سری نشانه ها بودم که خیلی بزرگ باشند چون فکر میکردم خدا نشانه های خیلی بزرگ رو میفرسته و به جزییات کار نداره چون اصولا با ما انسان ها خیلی کم حرف میزنه
اما استاد به من فهموند که خداوند دایما در حال هدایت ماست به سمتی که درخواستش رو داریم
چقدر جالبه که چند روز قبل از این اتفاق استاد و مریم جان داشتند این درخواست رو میفرستادند که میخوایم برگردیم اما نمیدونیم کی برگردیم
خدا هم همون موقع پاسخ داده اما استاد و مریم جان امروز اون رو دریافت کردند
چطوری؟
میخواستند توی راه برن یه شهری که زیبایی هاشو از دوستشون شنیده بودن اما بارون خیلی شدیدی باریده و دوست دیگرشون هم در یک شهر دیگه تماس میگیره و میگه دلمون براتون تنگ شده و میخوایم ببینیمتون
استاد هم این دو تا همزمانی رو درک میکنند و به سمت دوستاشون حرکت میکنن علاوه بر این که نشانه کامل کننده این بوده که سمت دوستاشون که میرفتن یه کبابی فوق العاده هم بوده یعنی خدا داستان غذای اونروزشون رو هم چیده بوده الله اکبر
من هم چند مدتیه که راننده اسنپم و به خاطر بدهی هایی که دارم تمام وقت کار میکردم و چند مدت بود که میگفتم من باید روزی چند ساعتم رو خالی کنم تا بنویسم و روی فایل های استاد و شغل مورد علاقم زوم کنم
یعنی توی فکرم بود که باید کمتر اسنپ کار کنم چون اصلا به عنوان شغل مورد علاقم بهش علاقه ندارم و روزی چند ساعت بزارم روی نوشتن فایل ها و اگاهی کسب کردن در مورد شغل علاقم با این که من موقع رانندگی مدام فایل های شما رو گوش میدم
چندین بار ایده به ذهنم زد که تایم نه صبح تا یازده و تایم هشت شب تا ده شب که میخوابم مسافر کمه و کرایه ها پایین میتونم صبح این تایم بیام کتابخونه و شب توی خونه روی کارم متمرکز بشم
اما به خاطر این که پیش خودم میگفتم بدهی داری و بیشتر کار کن تا سریع تر خلاص بشی (باور به این که کار فیزیکی بیشتر برابر است با درآمد بیشتر) و عدم تعهد محکم تر روی گفته عای شما این کار رو انجام نمیدادم
تا رسید به سه روز پیش که ظهر نگاه کردم که پروفایل کاربریم رو مسدود کردن
تماس گرفتم گفتند سواستفاده مالی داشتی!
من هم گفتم یعنی چی گفتن شما چندین بار تیکت ثبت کردی که مسافر پول رو پرداخت نکرده و از کیف پولش برای شما واریز شده اما طی تماس ما با تک تک مسافر هاتون این مطلب صحت نداره در صورتی که من حتی یک مورد هم همچین کاری نکرده بودم که بخوام دوبار پول بگیرم
من هم اولش گفتم خانوم اشتباه میکنین و اونا گفتن به هر حال سیستم بلاکتون کرده و چند روز دیگه مجدد تماس بگیرین
رفتم توی فکر ذهنم بهم میگفت حالا چیکار میکنی چجوری پول بدهی هاتو میدی و کلی احساسات بد
سریع به خودم گفتم طبق گفته استاد تمام اتفاقات زندگیمون رو خودمون رقم میزنیم اما نمیدونم چه باوری یا چه فرکانسی پشت رقم خوردن این اتفاق بوده اما خپب میدونم من درخواستم به جهان این بود که باید بیشتر روی فایل ها و کار مورد علاقم متمرکز باشم و اون چند بار بهم ایده داد من گوش نکردم و جهان گوشم رو پیچوند که نتیجه باور کمبود و کار فیزیکی بیشتر برابر است با پول بیشتر این میشه
من گفتم سجاد مطمینا خداوند پشت این اتفاق میخواد نکته ای رو بهت بفهمونه و تو باید به قول آقای شعبانعلی( که فایل مصاحبشون با استاد توی سایت هست) میوه این تضاد رو به دست بیاری
گفتم میام کتابخونه از هشت صبح تا ظهر میشینم روی فایل های استاد و شغل مورد علاقم متمرکز میشم
و خدای من نمیدونین استاد
بزرگ ترین تغییر یعنی این که منی که توی گذشتم همیشه نسبت به اتفاقات به ظاهر بد زندگیم واکنش و پرخاشگری نشون میدادم الان نسبت به این اتفاق نه تنها نگذاشتم احساستم مدام به هم بریزه بلکه از فرصتی که این اتفاق به وجود آورده بود به نفع خودم و شرایطم استفاده کردم و کاری که به ذهنم رسید رو شروع کردم به انجام دادن
از شما آموختم که مدام باید به نشانه ها توجه کرد اصلا معنی توکل واقعی همینه
2_باران زیبایی که میخورد به شیشه منو به فکر فرو برد
خدای من چقدر نعمت و چقدر فراوانی در کشوری هست که همیشه توی گوش ما بهش گفتن دشمن و کافر
همیشه ما بر حق بودین و اونا نا حق
اگر بر اثر این همه نعمت و فراوانی سیل میومد یا بلایی طبیعی میومد سریع بزرگش میکردن و میگفتن ببینین اونجا از بس کارای بد میکنن خدا عذاب میفرسته اما همون بارون و همون سیل در ایران نعمت بود
چون من قم بزرگ شدم زیاد از این قبیل حرف ها شنیدم که اگه زلزله هم میومد حتی توی ایران به خاطر گناه گناهکاران بود
این باور ها با چیز هایی که من توی این فایل دیدم کاملا در تضاده
شکر گزاری این مردم و آزادی که در کشورشون دارن مثل این که داریم میبینیم با حجاب باشی یا بی حجاب فرقی نمیکنه هر جور راحتی بپوش حتی نوشته های فارسی سر در مغازه ها به عنوان معرفی مغازه توی کشوری لاتین که توی لس آنجلس زیاد دیدیم اما اینجا ممنوعه لاتین بنویسی روی تابلو
انقدر مواظب زیبایی و تمیزی بودن و دولتی که با جرثقیل هزینه و زمان میزاره تا یه خیابون رو بادکنک آرایی کنه و همه این ها و باور و حس خوب جمعی نسبت به زیبایی شهر و کشور باعث میشه زیبایی های بیشتری ببینن
3_وقتی با دوستتون رفتین باشگاه و حرکت رو انجام دادین باور من نسبت به قانون سلامتی بیشتر شد
استاد چه بدن زیبایی خلق کردین خط عضلاتتون پیداست و با این شلوارک و با این کلاه و با این بدن اگه من شما رو از قبل نمیشناختم به خودم میگفتم طرف خیلی وقته بدنسازه
من هم چند وقته که دوره قانون سلامتی رو استارت زدم و الان که صبح تا ظهر میام کتابخونه اصلا گرسنم نمیشه ظهر یه وعده گوشت میخورم و میرم باشگاه و شب اصلا گشنم نمیشه مثل دیشب که سیر سیر بودم و خیلی راحت میخوابم
خیلی احساس سبکی میکنم
4_وقتی رفته بودین ساحل من دیوانه شدم
من خیلی طبیعت های مختلف رو دوست دارم و به رنگ ها مخصوصا توجه میکنم
دریا هزاران طیف رنگ داشت و اصلا دوست داشتی ساعت ها نگاهش کنی
سبز توش بود از کم رنگ تا پررنگ
آبی که دیده میشد از پررنگ بود تا کمرنگ
کف های روی آب هم سفید بود
آب که روی ماسه ها نیومد خاکستری میشد
و الله اکبر که آب که بیرنگه در اثر طیف رنگ نور خورشید و انعکاسش به چشم ما هزاران رنگ میشه
5_وقتی رفتین شهر بازی کودکان اولا دیدم که چقدر بزرگه و چقدر تحسین کردم که چقدر اهمیت میدن به بازی بچه ها و چقدر بازی های متفاوت که من خودم دوست داشتم کلی توشون بازی کنم
این که بچه ها از بین اون طناب های زیگزاگی برن بالا یا این که با اون خونه چین ها خونه بسازن یا این که توی استخر توپ باشن یا این که توی اتاقی که شکل سیارات رو کشیده بود باشن همشون به طور فانتزی بچه ها رو آماده میکنه برای لذت بردن و علاقه مند شدن به این جهان
جالبه فارغ از این که چه رنگ پوستی داشته باشی همه اونجا یکسانند و نسبت به این امکانات حق برابر دارند
استاد خیلی خیلی ممنونم که شما و مریم جان دست خداوند شدین برای این که ما رو با زیبایی ها و قوانین جهان آشنا کنیم
خدا رو شاکرم بابت این همه آگاهی که به من موقع دیدن این فایل الهام کرد
خدا پشت و پناهاتون
دوستدارتون سجاد