سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 189 - صفحه 1

375 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فهیمه پژوهنده» در این صفحه: 18
  1. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2193 روز

    بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام به استاد عزیز و گرانقدرم سلام به مریم بانوی شایسته و مهربانم

    سلام به دوستان عزیز و همسفر و هم فرکانسی ام

    سلام به سفر سلام به صبح دل انگیز سلام به خدا

    دوباره یک قسمت دیگه و ماجرای دیگه از تجربه و حرکت.

    قسمت 189 سریال سفر به دور آمریکا

    استاد دیشب یک مهمون یکهویی داشتیم و من واقعا سورپرایز شدم، خداروشکر همه چی داشتیم،شام هم سریع آماده شد.میدونید جریان از اونجایی که همسرم تماس گرفتم گفت میخواد از پاسداران بره زعفرانیه محل کار شوهر دوستم که البته دوست ایشون هم هستن.بعد یهو سر شب زنگ زد گفت داریم میریم خونشون، اشرف جان رو برداریم بعد پیاده بیایم اونجا. اصلا برای یک لحظه تو ذهنم گفتم چه جالب همین عصری با اشرف کلی حرف زدیم، شب هم میبینمش.اینا رو گفتم تا به اینجا برسم من اگر فهیمه قبلی بودم شاکی میشدم، چرا برای خودت مهمون دعوت میکنی حالا دیدیش دیگه باز با هم چرا میخواین بیاین، مگه بیکاری، من الان چیکار کنم چی درست کنم و…اما دیروز شاید به اندازه یک ربع فقط داشتم به این مهمون یکهویی فکر میکردم و میگفتم این اتفاق برام چه درس هایی خواهد داشت. بعد یک چایی ریختم بعدش رفتم تو آشپزخونه کارامو کردم و بعد یکم اون دفترها لپ تاپ و هرچی که اطراف بود رو سرو سامان دادم همین. خدایی سخت نگرفتم و سعی کردم هدایتی عمل کنم و با آرامش و شادی. اصلا استرس نداشتم، اصلا نگران نبودم یا غر نزدم این چه کار یهویی و بدون برنامه ریزی هست که داره میکنه، فقط بفکر خودشه و….واقعا و انصافا هیچی از این جور فکرها نکردم. فقط کارهای خودمو کردم با یک کوچولو تغییرات و غذای بیشتر. خداروشکر کردم برای داشتن این گاز تک شعله ایی که داریم این آرام پز زود پز حرفه ایی مون که میتونستم مرغ ها رو بریزم توش و کمتر از نیم ساعت آماده بشه(خدایی عجب مرغی هم شد جاتون خالی) بعد از بیشتر از 5 الی 6 ماه برنج دوباره داشتم درست میکردم(اونم چیز خوبی شد خداروشکر) سالاد هم که آماده داشتیم فقط من ریختم تو ظرف.الان که دارم فکرمیکنم کار خاص و سخت و پیچیده ایی نبود. (فقط اینکه شکل غذاها و این همه تنوع خارج از سبک قانون سلامتی بود اذیت میشدم و باخودم میگفتم خدایا میخوام حتی مهمونی رفتن و مهمون اومدن مون مطابق با چیزهای خوب و هماهنگ با بدن باشه اینو میخوام. کمک کن تا پولدارتر بشیم و غنی تر برای همچین تجربه هایی…)خلاصه که دوستم جالب بود که میگفت یک قسمت هایی از سفر به دور آمریکا رو دیده و چندجا رو تعریف کرد و حرف تراک کمپر و ماشین معمولی که توی استیت پارک با یک چادر معمولی درست کرده بودین گفت. منم یهو رفتم لپ تاپ رو آوردم تا اون قسمت رو پیدا کنم(آخر قسمت 178 ماشین سوبارو با یک تنت معمولی رو بهمون نشون دادین) خلاصه که مرور عکس دسته بندی سفر به دور آمریکا همانا، دیدن قسمت ها با سرعت زیاد همانا و کلی خاطره و اتفاق تو ذهنم همانا…اصلا حس غریبی بود که چقدر این سفر به دور آمریکا منو رشد داده، چقدر تجربه های منو زیاد کرده، چقدر همین شروعش از قسمت 1 که با خواسته مریم جان که به نوعی تمرین ستاره قطبی اش رو به سبک خودش اینطوری انجام داده و یک جاهایی هم از سفر به دور آمریکا به عنوان دفترچه راهنمای 12 قدم یاد میکنه وانصافا که از کجا شروع شد.من اولین قسمت رو در مشهد یک خونه زیر زمینی دیدم و الان در تهران با لپ تاپ خودم در خونه ایی در طبقه دوم میبینم.چه تغییرهایی کردم خدایا از سال حدود 98 تا 1401 یعنی کمتر از 4 سال.

    تغییرات فیزیکی، تغییرات در امکانات و راحتی دالود ککردن فایل ها، تغییر در نوع نگاه و تمرکزی دنبال کردن محتوای سایت، تغییر در حس نزدیکی به استاد و اینکه آمریکا یا خارج از کشور رفتن چیز خاصی و دور و عجیبی نیست. تغییر در نوع نگاه و نگرش و باور و اعتقادات….یعنی واقعا چقدر تغییر کرده این فهیمه ایی که یک روزی پا گذاشت توی این سایت، با محتوای این سایت همراه شد، اومد تو سفر و با شما سفر میکنه. چقدر این فهیمه بزرگتر شده، چقدر این فهیمه تو تمام جنبه هاش تغییر کرده. باید اینو بگم من از نظر مالی شاید ظاهرا افتضاح تر شدم چون قبلا یک سرکاری یک آب باریکه ایی داشتم،مستقل تر بودم اما تو موضوع مالی باید بگم به شدت به شدت ضعف دارم به شدت ترمز و باورهای مخرب دارم. خداروشکر همسرم درآمدش چندین برابر شده، خبری از درد و دیسک کمر نیست سلامت تر و خوش هیکل وخوش اندام تر شده اما من فکر میکنم تو یک ترمزی موندم که واقعا عذابم میده. من نمیخوام که شوهرم بهم پول بده، من نمیخوام دیگه برای کسی کار کنم، نمیخوام یک روز پروژه داشته باشم کار باشه و پول دستم بیاد چند روز و چند هفته نباشه. من میخوام دائم این نعمت و ثروت پول بر من بباره و اینقدر که بی نیاز بشم، لینقدر که حس کنم تو دریاچه طبیعی پرادایسی هستم که از آسمونش هم داره بی وقفه باران میاد و منو سرشار از نعمت میکنه. این صحنه ایی که هربار شنا کردن شما رو زیر بارون تو دریاچه دیدم خواستم با این نگاه که اینا نعمته اینا ثروته که استاد ازش پرشده و هنوزم این جریان ادامه داره و چه حس خوبیه. جریانی بی وقفه، آرامشی که تو رو بی نیاز ا هرچیزی میکنه، ذهنی که دودوتا چهار تا نمیکنه نگران نیست و فقط نیازمند یک چیز و یک کسه. نیازمند احساس بی وقفه خداست، نیازمند هدایت خداست، دلی که پر نمیشه فقط با نام و یاد خدا، من میخوام به نیازی از هرچیزی مادی برسم که فقط و فقط اونا منو نیازمند تر به خودش بکنن. خدایا من همچین درخواستی ازت دارم و میدونم که تو بخشنده تر از حد تصور منی، بزرگتر از بزرگترین مقیاس های نجومی که تونستم یکم درکش کنم هستی، خدایا من نمیدونم چطوری و چه زمانی سعی میکنم و تلاش میکنم که عجول نباشم و فقط از این تجربه ها و مسیر لذت ببرم و چقدر من خوشبختم که چون تویی دارم که برای من همه چیز میشوی. خدایا ممنونم که زبانت رو دارم میفهمم و برای دیدن و شنیدن نشونه هات بیناتر و شنواتر شدم. خدایا تشکر میکنم ازت برای این چیزی که به گردنم آویزونه الان و نمیشه که اصلا یاد تو منو نندازه. چیزی که خودت بهم هدیه دادی یهویی.پلاک استیل گردی که با خط خوش نستعلیق نوشته خــدا خدایا تو اینو خودت سرراه من گذاشتی، خودت به من دادی. خدایا میدونم که ثروتمند شدن معنوی ترین راهیه که منو بتو نزدیکتر میکنه و تو رو بیشتر به من نشون میده. تو اصلا برای همین منو اشرف مخلوقات کردی چون مثل یک پادشاه ارزشمند زندگی کنم منو مثل خودت خالق آفریدی و به من آزادی دادی حق انتخاب دادی تا بشم همون یک تیکه از وجودت که روی زمین داره راه میره و خلق میکنه، بشم بنده ایی که اومده تا تجلی یک ذره قدرت تو روی زمین باشم. منو با جی پی اسی بنام قلب که مجهزترین ابزار برای راهنمایی منه تجهیز کردی. خودت که اینقدر ثروتمندی، خودت که اینقدر تو اون همه نشانه ی حضورت هست چطور من فکر میکنم اگر ثروتمند بشم از راه تو دور میشم واقعا این ترس از ثروتمند شدن کار شیطان ذهن من نیست که میخواد منو از تو دور کنه چون میدونه که اگر هرچی بتو نزدیکتر بشم کمتر روش حساب میکنم و نمیتونه روی من تسلط پیدا کنه. چون منو میخواد اسیر خودش نگه داره. من اینقدر این ذهن رو تربیت میکنم، اینقدر این ذهن و برنامه نویسی و کدهاشو رو تغییرمیدم که اینقدر هماهنگ بشه با روحم که اصلا نتونه غیر از اون کار کنه. هماهنگی روح و ذهن. هماهنگی قلب با عقل…وای که چقدر هماهنگی زیباست. اصلا زیبایی خودش یک هماهنگیه. زیبایی خودش یک تعادله. زیبایی یک جاده دوطرفه است که قلب و عقل رو بهم ارتباط میده. من میخوام اینقدر زیبایی ها رو در هرچیزی ببینم، اینقدر به زیبایی ها توجه کنم، اینقدر چیزی جز زیبایی نبینم، اینقدر زیبا بشم تا این ارتباط و جاده دوطرفه رو بسازم تا این هماهنگی رو خلق کنم و بشم احسن الخالقین. خلقی کنم که جز تحسین حرفی نمونه که خودمم تحسین کنم و جز خدا نبینم. خدایا عاشقتم که میگی و مینویسم و منو پاک میکنی با هربار اشکی که شدت حضورت در قلبم رو در سکوت فریاد میزنه و انعکاس یک فریاد در سکوت قطره های اشک اومدنه…………..

    اینا مقدمه بود برای حال خوب و روان کردن افکارم و حالا میخوام برم ادامه ماجرای سفری رو ببینم تمرکزی تر که انگار نشانه ها و هدایت ها میگه سفر رو به اتمامه. برو به ثبات برس، برو در کلبه بهشتی خودت مستقر شو و بعد از این همه گشت زدن و ملاقات ها و دیدارها و ایده گرفتن بقیه زندگی رو با انرژی مضاعف ادامه بده.چقدر سفر خوبه چقدر خوبه که تموم نشه انگار بهش عادت کردیم اما باید یادبگیرم که حتی به این زیبایی ها وابسته نشم.خدایا خودت ظرف منو بزرگ کن برای درک این همه آگاهی و دریافت شون. خدایا منو آسان کن برای آسانی ها خدایا منو آماده تر کن برای دریافت نعمت و ثروت های بیشتر. خدایا تنها تو را میپرستم و تنها و تنها از تو یاری میجویم.…………

    ……………………………………………………………………………….

    سریال سفر به دور آمــریــکـا_ قسمت 189

    خدایا شکرت برای این جاده

    خدایا شکرت برای این باورن

    خدایا شرکرت برای این نشانه هات

    خدایا شکرت برای این همه ماشین و ثروت

    خدایا شکرت برای این سایت و ساکنیش

    خدایا شکرت برای این سفرپر خیر و برکت

    خدایا شکرت برای این لحظه

    san Antonio تکزاس

    در مسیر سن آنتانیو تکزاس بودیم و برنامه این بود که بریم مرکز شهر زیبای اونجا رو ببینیم اما نشانه ها گفتن فقط از این مسیر عبور کنین و باز هم رفتین تکزاس اما این سن آنتانیو رو نرفتین.

    واقعا چقدر تحسین تون کردم استاد جان برای این همه هدایتی عمل کردن تون، برای اینکه خودتون برنامه نمیریزین و روی عقل و منطق خودتون حساب نمیکنین و به خدا اعتمادتون رو در عمل نشون میدین و میذارین اون برنامه بریزه، اون شما رو پیش ببره. میذارید خداوند راهنمای مسیر و مقصدهای بعدی شما در سفر باشه. واقعا چقدر خوب زبان نشانه ها و خداوند رو میفهمید. منم تازه دارم یاد میگیرم و یکم ذهنم رو تربیت کردم خودشو هی قاطی نکنه.

    مراکز پرجمعیت ایالت تکزاسایالت تک ستاره ها(طبق آمار 2018) شــعــار این ایالت رفاقت و دوستی هست.

    1 هیوستون (یک کبابی مشتی داره میریم بزنیم بر بدن…)

    2 سن آنتونیو

    3 دالاس

    4 آستین، تگزاس/پایتخت این ایالت هست.

    5 فورت وورث، تگزاس

    6 ال پاسو

    7 آرلینگتون، تگزاس

    8 کورپس کریستی

    9 پلینو

    10 لاریدو، تگزاس

    خدایا شکرت برای این سفر جادویی که نشونه ها دارند میگن که این سفر رو به پایان برسونیم.پس سرعت سفر رفته بالاتا بریم تا برسیم به فلوریدا و دیدن دوستان و بعد بریم به پارادایس…

    _ نشانه ها همیـشه با ما صحبت میکنند.خداوند هر لحظه با ما حرف میزنه.

    آی تِـن i_10 جنوبی ترین اتوبان شرق به غرب امریکا.عجب جاده ایی هست این جاده i10 که از لس آنجلس کالیفرنیا شروع میشه و به جکسون ویل فلوریدا میرسه.

    استاد یکجورایی اینقدر به این اسم ها و جغرافیای کشور آمریکا دارم مسلط میشم که وقتی جدیدا فیلم آمریکایی میبینیم اسم یک ایالت یا شهری رو میشنوم انگار بلدم،انگار برام اشناست یا یک خاطره از سفر تو دهنم میاد. خصوصا این سری سفرمون که سعی کردم بیشتــر خودمم دست به کار بشم سرکنجکاوی یک چیزهایی رو سرچ کردم و اغلب سعی کردم لابلای کامنت ام بنویسم تا یادم نره. برای این تجربه ها فکر میکنم بیایم آمریکا راه خونتون رو به راحتی بتونیم پیدا کنیم. استاد فکر کنم یک روزی میشه که هر روز با مهمون های یهویی غافلگیر میشین یکی از اونا قطعا مــا هستیم که قراره در بهترین زمان و بهترین مکان هدایت بشیم. من که جدیدا 90 درصد خواب هام شما هستین و تو خواب هام هم دارم باهاتون زندگی میکنم، پس اگر همین مسیر رو ادامه بدم قطعا طبق قانون بدون تغییر خداوند میشود. فقط باید صبر و توکل و امیدم رو از دست ندم. باید ز مسیر خارج نشم. باید قدم های استوارتر و با ایمان تری بردارم تا این راه و رسیدن به خواسته قلبی ام کوتاه تر و کوتاه تر بشه به امید الله یکتا و قوانین ثابتش. یک کوچولو تصورش هم لبخند رو لبهام میاره و ذوق میکنم تصور کن اگر حتی تصور کردنش سخته که البته دیگه داره تصورش هم آســون میشه که تو خوابم بارها دیدمتون و گپ ها زدیم. تصور میکنم روزی رو که جهانـم پر میشه از واقعیتی بنام شما و خالقی بنام من. تصور کن تصور کن که این شیرین ترین و دلچسب ترین لحظه است. تصور کن فهیمه که اون روز میرسه و تو به خواسته ات میرسی. روزی که میگی اینا هم مثل یک سفر منو به مقصدی چون شمـا استاد عزیزم رسوند. خدایا چقدر این سفر هم دلچسبه چون تو مسیر این سفری با همچین مقصدی چقدر من هربار قوی تر، هربار پرنتیجه تر، هربار غنی تر و شادتر و پرعشق تر و در صلح تر و آزادتر میشم.اصلا نمیشه نوشت حال و هوای این سفر و مقصد این سفر رو واقعا عالیه واقعا لذت بخشه، واقعا شگفت انگیزه که قوانین ثابت خدارو که درک میکنی هیچ چیز غیر ممکنی وجود نداره فقط کافیه من فکر خدا رو بخونم، کـافـیــه من هماهنگ بشم با این قوانین تا اونا منو ببرن و من به این سیستم قانونمند شکی ندارم و اعتماد دارم چون این قانون ثابت و بدون تغییر و تبدیل این خدای قادر و توانمند و عشق منه پس فقط کافیــــه…..چــــون خــدا بــرایـــم کـافـیـسـت

    ………………………………………………………….

    دوباره پلی کردم استاد ببین چی گفتی فقط:

    (آیا شما با من حرف میزنی، یا این خداست که با من با زبان شما با من حرف میزنه یا فکرهایی رو به ذهنم میاره که اینجور با هم مرتبط هستند. اینا رو چطور میشه توضیح داد این همزمانی ها و اتفاق ها رو چطور…عقل که میگه من عاجزم تسلیمم از من توضیح نخواه. اینگونه است که خدا میگوید و در سکوت باید فقط دید و شنید…)

    _ یک سری چیزها آدم تـــوی ذهـنـش هست که آدم میخواد، به سمت شون حرکت میکنه، از اون طرف هم چشم و گوشش رو باز میکنه برای نشونه ها.

    _ خداوند همیــشه و همواره چیزهای بهتری برای ما درنظر گرفته

    میدونید خدا چی به ذهنم آورد اینکه مــن بیشتر از تو میخوام که ثروتمند بشی فهیمه پاتو از رو ترمزها یکی یکی بردار. نه چـون تو خوبی چـــون اساس جهان من برپایه خیر و خوبی و ثروت و فراوانی هست یک کلام اساس جهان رو بر پایه گسترش خلق کردم پس اگر با قانون من هماهنگ بشی من مشتاق تر از تو برای ثروتمند شدنت هستم.خداجونم شکرت شکرت شکرت که اینطور هدایت میکنی و اینطور ساده و اسان با من حرف میزنی. اینطور ایمان و امید رو در قلبم بیشتر میکنی و میگی خستگی معنا نداره بلند شو حرکت کن.

    _از خدا با ایمان سوال بپرس خداوند قطعا جوابتو میده.پاسخ میده، اجابت میکنه. اون اجابت کننده مطلق و داناست.

    استاد خدا بامن هر لحظه حرف میزنه و الانم جواب رو داد. سوالی که چند وقته ازش میپرسم.

    _ نکتــه و پوینت قضیه اینه که تسـلـیم خداوند باشیم. بذاریم خداوند ما رو هدایت کنه، نشونه ها رو ببینیم و حواس مون باشه که خداوند با همین ابزارها داره با ما صحبت میکنه. هر وقت هم نشونه ایی اومد بگیم چشـم و بخدا بگیم خدایا تو فقط ما رو به سمت زیبایی ها، قشنگی ها و خوبی ها هدایت کـن ما نمیدونیم اون زببایی یا قشنگی که ما در اون لحظه انتخاب کردیم واقعا اون لحظه مناسب ما هست و برامون زیبا هست یا نه. ولی تو میدونی خواسته ی قلبی ما چیه. تو به دل و قلب ما آگاهـی پس ما رو به همون سمت هدایت کـن.

    چه حرف های قشنگی بود استاد جان، استاد جان چه انتهای سفری رو نوید دادین و چه درس هایی رو بهمون دادین. استاد جان چقدر خدا هرلحظه با تک تک ما با تیکه های وجودش، پاره های روحش داره حرف میزنه و ما چقدر همه به هم متصلیم. چقدر وقتی سعی میکنیم هرلحظه به خودش وصل باشیم این یکپارچگی همه چیز رو بیشتر درک میکنیم. که ما هیچ چیز جدا از هم نیستیم. ما چیزی از وجود خدا نیستیم. اصلا چیزی غیر از خدا اطراف مون وجود نداره. اطرافت رو نگاه کن چیزی میبنی که ردپا و اثری از خدا در اون نباشه من که همه خدا میبینم اطرافم.حتی کلام شما رو راهنمایی و نشانه و پاسخ خدا دیدم و واقعا پاسخ داد خدا به من.فقط باید یادم نره که همیسه و هرلحظه خدا داره پاسخ میده داره با ما حرف میزنه.

    …………………………………………………………………………….

    یک ایالت وقتی اینقدر پهناور و وسیعه هم خشکی داره هم آب و درخت و طبیعت. خدایا ما رو اینقدر پهناورر و وسیع کن. میخوام اینقدر همه چیز در وجودم باشه و اینقدر غنی و ثروتمند باشم. اینقدر که شبیه تو بشم بزرگ و بی انتها و ثروتمند…

    استاد دیدی خدا باهات با اون تابلوها حرف زد و شما هم حواست بود و دیدی و پاسخ اون سوالت رو دریافت کردی اسم شهر آستین رو یادت آورد. همین صحنه هم نمونه کوچکی از بخواهید تا به شما داده شود. درخواست کن تا اجابت کنم تو را. سوالی بی جواب نمیمونه. همه ی سوال ها رو خداوند جوابشون رو راه حل هاشن رو داره. تو فقط ادامه بده

    ………………………..

    این قسمت انگلیسی حرف میزد چی بود جریانــش…

    چه بارونی به شیشه میزد، واقعا چه شدتی داشت قطره های بارون نبود که به شیشه میخورد باید بگیم گوله گوله بارون میزد کار از قطره گدشته بود اینقدر فراوانی نعمت تو چند ثانیه به شیشه برخورد میکرد. خدایا شکرت برای این بارون و این همه نعمت

    خدایا فقط اونجا که از کنار آر وی ها و اون موتورهای جفتی که پشت شون بودن رد شدیم. ثروت با شکوه است

    …………………………………………………………………………..

    به به با مریم جان میریم که اطراف یک دوری بزنیم، دیدن محل بازی بچه ها، شادی بچه ها و وَرجِـه وُرجِــه بچه ها، دیدن تلاش بچه ها برای بالا رفتن. خدایا اون خانم زیبا رو ببین که بقول همسرم انگار آلیس بود در سرزمین عجایب یا شایدم آن شرلی با موهای قرمز.خیلی محیط بامزه ایی بود، آهنگ های شاد کودکانه، محیطی که رنگی رنگی بود پر از وسیله و اتاق های مختلف بود. وای اون اتاق نجــومــی ک سیارات مختلف رو روش نقاشی کردن چقدر حس خوبی داشت منو یاد یک خاطره ایی انداخت وقتی مسئول آموزش شرکت دانش بنیانی در دانشگاه فردوسی بودم و برای اولین بار یک مرکز بزرگ رفتم به عنوان نماینده شرکت(تنهایی رفتم)، جلسه با مسئولین و در انتها موفق شدم پروژه و طرح خودمو برای ایده ایجاد اتاق نجوم بدم و بعد هم اجراش کردیم و چقدر زیبا شد یادش بخیر چه کارهایی کردما یادم اومد. اینا هم موفقیته دیگه. جالبه چند روز پیش دبیر سابق دوران دبیرستانم بهم زنگ زد و ازم درخواست کرد و پرسیدکه آیا یک وبینار آنلاین میتونم بذارم. فکر کنید من تهران اون مشهد(که البته بارها بعد از فارغ تحصیلی دیدمشون و حتی جلوی معلم فیزیکم برای بچه هاش کلاس نجوم برگزار کردم.) خدایا شکرت که به یادم آوردی که چه کارهایی کردم و چه مسیرهایی رو تا الان طی کردم پس ادامه بدم و شاد باشم و لذت ببرم. در لحظه زندگی کنم مثل این بچه های بامزه و گوگولی خودش میبردمت، خودش هدایتم میکنه. تو فقط شاد باش و در لحظه زندگی کن.

    …………………………………………………………………..

    به به اومدیم کـــبــاب خوشــمـزه بزنیم بر بدن. عجب چای نباتی استاد مگه داریم مگه داشتیم.خدا قوت استاد جان بعد از یک روز رانندگی.

    دولت عشــق آمد و دولت پاینده شدم

    وای که چقدر این شعرهای مولانا پر از حس و حال خوب و نابــه

    کامل این بیت از غــزل مـولـانـا با عشق تقدیم شما:

    * مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم

    دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

    * دیده سیر است مرا جان دلیر است مرا

    زهره شیر است مرا زهره تابنده شدم

    * گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای

    رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم

    * گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای

    رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

    * گفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای

    پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم

    * گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی

    گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم

    * گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی

    جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم

    * گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری

    شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم

    * گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم

    در هوس بال و پرش بی‌پر و پرکنده شدم

    * گفت مرا دولت نو راه مرو رنجه مشو

    زانک من از لطف و کرم سوی تو آینده شدم

    * گفت مرا عشق کهن از بر ما نقل مکن

    گفتم آری نکنم ساکن و باشنده شدم

    * چشمه خورشید تویی سایه گه بید منم

    چونک زدی بر سر من پست و گدازنده شدم

    * تابش جان یافت دلم وا شد و بشکافت دلم

    اطلس نو بافت دلم دشمن این ژنده شدم

    * صورت جان وقت سحر لاف همی‌زد ز بطر

    بنده و خربنده بدم شاه و خداونده شدم

    * شکــر کند کاغذ تو از شکــر بی‌حد تو

    کآمد او در بر من با وی ماننده شدم

    * شکـر کند خاک دژم از فلک و چرخ به خم

    کز نظر وگردش او نورپذیرنده شدم

    * شکــر کند چرخ فلک از ملک و ملک و ملک

    کز کرم و بخشش او روشن بخشنده شدم

    * شکــر کند عارف حق کز همه بردیم سبق

    بر زبر هفت طبق اختر رخشنده شدم

    * زهره بدم ماه شدم چرخ دو صد تاه شدم

    یوسف بودم ز کنون یوسف زاینده شدم

    * از توام ای شهره قمر در من و در خود بنگر

    کز اثر خنده تو گلشن خندنده شدم

    * باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان

    کز رخ آن شاه جهان فرخ و فرخنده شدم

    …… …….. ……. ……… ……… ……….. ……….. ……….

    خدایـــــا شکـرت برای این بزرگان در ادبیات مون

    خدایا شکرت برای این زیبایی ها و این سروده های اگاهی بخش

    خدایا شکرت برای این مکان آرامش بخش و خوشمزه

    خدایــا شکـــرت برای این آزادی در انتخاب غذا و تنوع غذاهای خوشمزه

    ………………………………………………..

    به به میبینیم که رسیـدیــم خونه دوستان عزیزمون. چه خونه زیبایی چه وسایل زیبایی. به به استاد رو میبینیم که چه گلــی میزنه. چه پیش بینی میکنه. چه بازی کردن انصافا تیم آرژانتین. منو همسرمم با هم دیدیم واقعا برنده شدن تیم آرژانتین با اون اسطوره و قهرمانش آقای لیونل مسی نوش جونشون. واقعا ایشون انصافا باور جابجا کنی هست این شخصیت استا اگر بشه یکبار باورهای ایشون و بازی و نحوه نگرش وموفقیت هایی که بدست اورده رو برامون تحلیل کنین و قوانین رو با ایشون بررسی کنین.(این یک درخواست صمیمانه و پیشنهاد هست استاد عزیزم.) بنظرم جـای یک فایـل فوتـبالی تو سایت کمه. چه جالب شما بازی ایران و انگلیس رو در سفر بودین اما هدایت شدین خونه دوست مون و باهم دیدین. من اون بازی رو کامل ندیدم اما ایران هم نتیجه باورها و انرژی ناهماهنگ خودش و طرفدارهاشو گرفته قطعا. حالا بخواد هرکی بگه مقصر مربی بود، داور بود، پارتی بازی بود سیاسی بود هر دلیلی بود قطعا مدار جمعی ایرانی ها و باورهاشون همچین نتیجه ایی رو براشون رقم زده.

    فقط صحنه ایی که استاد تو بازی با آرژانتین به پرتقال گل زد حرف مریم جان رو برای دیدن نشونه ها دیدین.بعد پیش بینی استاد برای برد آرژانتین،گفتن بخدا این یک نشانه است.الان که جندین هفته میگذره دیکه نتیجه مشخصه….(همسر منم میگفت امسال آرژانتین میاد بالا. و تو بازی نهایی منم میگفتم آرژانتین و عجب بازی خفنی بود. اصلا سخت بود که تموم بشه و انصافا هر دو تیم با لیاقت و شایستگی فوتبال بازی کردن و چه گل هایی کاشتن. آرژانتینفرانسه 33 آخرشم بعد دو تا نیمه وقت اضافه نیم ساعته در پنالتی 4_2 آرژانتین با افتخار پیروز میدان شد.اونم با لیونل مسی پیرترین بازیکن که بالای 30 سال سن داره. باورها رو جابجا کرد واقعا…)

    شوخی اون دوست عزیز آقا فرزین که مهمون خونشون بودیم هم باحال بود، که کم نیورد گفت از قصد دارم گل میخورم تا ایشون تو فیلم خوب بیفته ها…..نوش جونتون بازی کردن هاتون با استاد. واقعا تحسین تون میکنم که در همچین مداری قراردارین و لذتشو میبرین.چه بازی هایی باهم کردین از بازی های کامپیوتری و کنسول بازیps5 پینگ پنگ، بدمینتون، پاستور و حکم. بعد باهم رفیتم ساحل ماسه ایی سفید وزیبا و دیدن موج دریا. خدایا شکرت. چقدر این فایل معجون بود.

    بعد میریم باشگاه ورزشی دوستامون. تو مسیر یک خیابون رو دیدیم با بادکنک سقف زدن انگارسقف بادکنکی. خیلی باحال بود. دمشون گرم چند روز با جرثقیل داشتن کار میکردن تا این بادکنک ها رو نصب کنن.

    عجب بدنی ساختی مریم جان واقعا تحسین برانگیزی. به به چه عضلاتی.چه حجمی پیدا کردن. چه حس خوبی داره ورزش کردن و ساختن عضلاتت.منم عضلات دستم داره حجم میگیره و فرم پاهام خیلی خوش فرم داره میشه. البته حرکات شکم هم میرم تا عضلات شکمم حسابی قوی بشه.چند وقته همسرم میگه بریم باشگاه. خدایی چیزهایی که خونه داریم دیگه جواب آقا رو نمیده خدایی خیلی بدنش قوی هست. من خیلی بدنسازی رو دوست ندارم شاید یوگا یا همون تکواندو که بچه تر بودم میرفتم برم دنبال کنم یا شایدم تای چی. چون تای چی هم دوست دارم در کل رزمی و دفاع شخصی هم دوست دارم.حالا ببینم نشونه ها منو کی و به چی هدایت میکنه.اما واقعا ورزش خوبه واقعا اونم ورزش که بعدش از شادی تبدیل به رقص میشه.چه تجربه خوبی بود با دوستامون بریم ورزش (فرزین و شکوفه عزیزاگر اشتباه نکنم واقعا تحسین تون میکنم دوستان عزیز)و اونا از تجربه خودشون برای استفاده کردن از وسایل بهمون بگن.راستی یک کشفی که کردم اینکه چرا من هیچ وقت از بدنسازی خوشم نمیاد. متوجه شدم چون صبر و تکامل ندارم و بخاطر یاد گرفتن و درک تکامل هم شده دارم انجام میدم.البته من ورزش صرفا برای زیبایی دوست ندارم دوست دارم یک مهارتی هم به من اضافه بشه و فکر میکنم بدنسازی مهارت اضافه نمیکنه فعلا مهارت منو در درک قانون تکامل بیشتر میکنه. شایدم بعدا چیزهای بیشتری ازش یاد گرفتم و بیشتر خوشم اومد شاید. الان که فکر میکنم یک دلیل دیگه هم اینه که من فکر میکنم وقتی بدنت ساخته میشه خیلی تو چشمی و خیلی توجه جلب کن میشی و این در مرکز توجه بودن(که احتمالا از عزت نفس پایینم میاد) منو اذیت میکنه.خدایی نوشتن چقدر خوبه به کشفیاتم در مورد خودم اضافه شد.خدایا بی نهایت شکرت

    ………….

    سپاسگزارم برای این فایل 20 دقیقه ایی معـجـون.

    کوتاه پر از درس و نکته و یادآوری و زیبایی و عشق و دوستی

    سپاس سپاس سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  2. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2193 روز

    سلام به شما دوست همسفرم

    سلام رها راد عزیز

    واقعا ازت سپاسگزارم از اینکه این ردپای زیبا رو بجا گذاشتی و چقدر زیبا اشاره کردی به هدایت اینکه نوشتین:

    “وقتی هدایت بخای، هدایت میشی

    به شرطیکه اول خودت یادت باشه چی خواستی

    و بعد هم اینکه گوش بزنگ پاسخ باشی”

    بازهم سپاسگزارم.

    براتون از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2193 روز

    سلام به شما جواد عزیز

    چقدر قشنگ از هدایت نوشتید واقعا سپاسگزارم از اینکه این ردپای قشنگ رو از خودت بجا گذاشتی.

    واقعا موافقم درست و صادقانه که فکر کنیم خیلی وقت ها از خدا هدایت خواستیم اما انگار راهش رو هم بخدا گفتیم. انگار از قبل مشخص کردیم چه مدلی باشه تا به اون چیزی که ما فکر میکنیم خوبه برسیم. واقعا داستان هدایت و هدایت خواستن و درک هدایت شدن خیلی تمرین میخواد تا بتونیم اینقدر تسلیم و رها بشیم که در لحظه گوش و چشم مون رو باز کنیم و عمل کنیم.

    چقدر اون داستان سفر به شمال که شبیه عکس روی دیوار اتاق تون هست جالب. عجب سفر هدایتی و سبکی رفتین. چقدر اینکه بدون هیچ بهونه ایی راهی سفر شدین و قدم به قدم از خدا سوال پرسیدید و حرکت کردین برام درس داشت و تحسینت کردم. چقدر دلم یک سفر میخواد که برم تو خودم عمیق بشم من باشمو و سکوت و خدا…

    برات از الله یکتا بهترین بهبود های درونی و بیرونی رو خواهانم.

    ارادتمندت فهیمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2193 روز

    سلام به شما دوست همسفرم

    سلام به شما سعید محمودیان عزیز

    واقعا تحسین تون میکنم این همه تعهد و انگیزه ایی که دارید و تونستید در این مدت با تغییر ورودی ذهن تون، دنیای بیرون خودتون رو تغییر بدید. یاد یک جمله ایی که نوشتم زدم به دیوار اتاقم افتادم. راه بهبـود جهان بیـرونی فقط و فقط از بهبود جهان درونتی هست.

    خدا روشکر که ما در بهترین جای دنیا هستیم که اینقدراین سایت و هر نوشته و هر کلام وهر تصویری در اینجا با آگاهی ها و تغییر نوع نگاه و نگرش مون باعث میشه زندگی مون رو بهتر و بهتر کنیم و خالق زندگی خودمون باشیم.تغییر دنیای بیرون ما از تغییر دنیای درون ما شروع میشه.

    باز هم برای قدم هایی که برداشتین تبریک. برای کنترل ورودی ذهن و خارج شدن از مدار اخبار و چیزهای منفی تبریک میگم بهتون. بازم ممنون که نوشتید و از خودتون برامون ردپای زیبا گذاشتید.

    براتون از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2193 روز

    سلام به شما دوست همسفرم

    سلام به شما بهار بختیاری عزیز

    واقعا ازت سپاسگزارم از اینکه از خودت ردپا گذاشتی اونم اینقدر زیبا.

    بهار جان چقدر قشنگ نوشتی اونجا که از نشانه اینطور گفتی:

    “این نشانه ها یه جور بازی هست با خدا، یه جور قایم با شک، یه جور تو پشت کدوم نشانه ای بگو تا من بیام پیدات کنم و درکت کنم.”

    براتون از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2193 روز

    سلام به شما دوست همسفرم

    سلام به شما صحرای عزیز

    چقدر ما هم دلمون برات تنگ شده بود، دیدن کامنت هات و اسم و عکس زیبات.

    چقدر از خوندن کامنتت لذت بردم، دمت گرم دختر چقدر سحرخیز. چقدر در دیدن این زیبایی ها جز والسابقون السابقون بودی و چه سبقتی گرفتی.

    واقعا تحسینت میکنم برای شغلی که داری و مرتبط هست با این فرشته های کوچولو و هربار با اون گوگولی ها بازی میکنی و لذت میبری.

    واقعا ممنونم که از ساحل Pensacola نوشتی و گفتی: “مکانی زیبا که به شهر پنج پرچم معروف هست….” برام جالب بود.

    بارهم ممنونم که هستی واز خودت ردپا گذاشتی.

    برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.

    ارادتمند شا فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2193 روز

    سلام به شما دوست همسفرم

    سلام به شما رضا زحمتکش عزیز

    چقدر از خوندن کامنت تون حس خوب گرفتم خصوصا اونجایی که گفتین دست تون از ماشین بردین بیرون و خیس شده یا صدای لاستیک ماشین رو با دقت شنیدین. واقعا تحسین تون کردم این قدرت تجسم و این تمرکزی که روی زیبایی ها و خواسته هاتون دارید.چقدر خوشحالم که برای داشتن فرزند 5 ساله ایی که دارین و چه تجسم قشنگی کردین.

    چقدر قشنگه این ورودی های ناب و مثبت و امید بخش. واقعا همه چی در دنیای بیرون ما بازتاب دنیای درون ماست.من ایمان دارم که شما هم قطعا یک روزی در دوره قانون سلامتی خواهید اومد و از آگاهی هاش قشنگ بهره کافی میبرید. اما پیشنهاد میکنم برای اینکه بیشتر در مدارش باشید و تکامل خودتون رو هم سریعتر طی کنید بارها فایل معرفی دوره قانون سلامتی و فایل های مربوط به نتایج دوستان دوره قانون سلامتی رو ببنید و کامنت ها رو بخونید. مقاله ایی که روی خود محصول دوره قانون سلامتی هست رو بارها بخونید خیلی آگاهی بدست میارید خیلی…انصافا استاد خیلی چیزها رو گفتن اصلا منتظر این نباشید تا وارد دوره بشین از همین چیزهایی که هست نکته هاشو سعی کنید درک کنید و مطمئن باشید که خیلی در جهت بهبود سلامتی و اندام زیبا و جسمی سالم و هماهنگ بهتون کمک میکنه. اینو منی دارم میگم که دوره قانون سلامتی رو دارم.

    خداروشکر برای این صحبت ها

    ممنونم که نوشتید اونم چقدر اول وقت و نفر اولی.چه سبقتی گرفتن برای دیدن و تحسین زیبایی ها. منم شما رو بارها تحسین میکنم رضای عزیز.

    براتون از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2193 روز

    سلام به شما دوست همسفر و پایه ام

    سلام به شما سعید صادق زاده عزیز

    چقدر قشنگه که همیشه ردپاهای زیبا و پر از نکته میذاری و صادقانه هم از حس و حال خودت و ما بچه های مشتاق سات گفتین. واقعا وقتی گفتین بدو بدو میاین تا فایل جدید رو سایت میاد یک لبخند رو لبم اومد گفتم اینه دقیقا همین حال و هوا رو منو همسرمم داریم.

    چقدر خوبه اینجا همه داریم از هم و از خود دیروزمون سبقت میگیریم برای دیدن زیبایی ها والسابقون السابقون.چقدر خوبه که با نوشتن کامنت بیشتر تمرکز میکنیم و با خوندن و دیدن ردپای شما دوستان عزیز از جنبه های مختلف نکات رو تکرار و یادآوری میکنیم به یکدیگر… واقعا ازتون سپاسگزارم برای وجودتون و این ردپاهای زیبایی که بجا میگذارید.خداروشکر

    سعید عزیز اومدم بگم تحسین تون میکنم و سلامی با عشق خدمت تون عرض کنم به وجود شما همسفر پر از عشق مون.

    براتون از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2193 روز

    سلام به شما دوست همسفر پر از عشقم

    سلام به شما سارا مرادی همت عزیز

    دختر چه کولاکی بود این ردپا. دیگه اصلا اینقدر حس و حالت رو دوست داشتم نمیخواستم تموم بشه.

    واقعا زیبا نوشتی، واقعا هدایتی و دلی نوشتی. آره منطق میگه بیا از فایل بنویس و وقتی تسلیم میشی و خودتو میسپاری به خودش، تو رو با خودش به اوج حس و عشق و احساس میبره. حالا نوبت منه برم ستاره قطبی بنویسم و شکرگزاری کنم برای تک تک وجود شما دوستان پر از عشق و بانگرشم. ستاره قطبی نوشتنم شاید کیفیت نداره هنوزف شاید هنوز تجسم کردن و خواسته داشتن بلد نیستم امادارم یاد میگیرم. منم در مسیر تکامل خودم هستم و از خدا یاری میخوام تنهاو تنها و تنها…

    با این جمله ات اشکم دات درمیومد سارا جان:

    “من آگاه هستم ، من صدای قلبم و میشنوم من در حمایت خداوند هستم در نور نور نور”

    واقا سپاسگزارم که نوشتی، سپاسگزارم که هستی، سپاسگزارم که تو مسیر هدایت وتوحید هستی و داری اینقدر قشنگ زندگی رو ادامه میدی و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن میکنی.دوستت دارم دوست قشنگ و پر از عشقم. ممنون که یادم انداختی هرچه ثروتمند تر باشم نزد خدا محبوب ترم خدایا میخوام خیلی خیلی خیلی محبوبت باشم.

    چه ستاره قطبی بشه…خدایا شکرت برای این همه دارایی هایم

    برات از الله یکتا بهترین بهبودهای دائمی درونی و بیرونی رو خواهانم

    ارادتمندت فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2193 روز

    سلام به شما آقا فرزاد عزیز

    واقعا ازتون سپاسگزارم که کامنتم رو خوندین و وقت گذاشتین و برام کامنت گذاشتین.

    واقعا ممنونم از لطف و توجه زیبای خودتون. وای ک چقدر به موقع گفتین من همین الان داشتم به خداجون میگفتم و روی نشانه ی من میخواستم بزنم و ز خدا خواستم تا بگه روی کدوم باورم کار کنم تا اجازه بدم این همه ثروتش وارد زندگیم بشه. روی میزم این باور رو نوشتم. خدا عاشق منه-_ خدا بیشتر از من میخواد که من ثروتمند بشم… و ترکیب دیدن ان نوشته ام و خوندن متن کامنت شما اصلا معرکه بود. من خیلی ترمز دارم خیلی. میدونم خیلی مقاومت دارم. اول از همه باید بیشتر باور کنم که پول یک موضوع کالا ذهنی هست.

    یک خاطره کوتاه بگم چند روز پیش از اونجایی که دلم کمی از بی پول بودن هام شکسته بود و رفته بودم پیاده روی. با خدا گفتم خداجونم من که تو رو دارم حس میکنم بزرگیت رو در حد فهمم درک کردم. اینم میدونم زندگی منو داره باورهام میسازه اینم متوجه ام که پول هم شکلی از انرژی هست و من باورهام بهش شکل میدم و توام که انرژی هستی که تو شکل های مادی مختلف میتونم ببینم خداجونم میخوام خودتو در قالب شکلی بنام پول نشونم بدی. میخوام باورم رو قوی کنم که تو همه جیز میشوی و پولدار شدن منو از تو دور نمیکنه. باورتون میشه تو همین مسیر پیاده روی و اشک ریزان یهو روی زمین پول پیدا کردم. اصلا انگار گنج پیدا کردم. الان هم که یادم اومد اشکم اومد. خدا اینقدر قشنگ جوابم رو داد. این انرِژی هوشمند که خودشو به من واضح نشون داد که این فکر درسته….حالا من چرا اینقدر پامو محکم گذاشتم روی ترمز نمیدونم.چقدر این باورهام مثل سیمان سد شدن جلوی دریافت نعمت ها نمیدونم اما باید جهاد اکبر به پا کنم اونم نمیدونم چطوری. ممنونم که برام نوشتی و باعث شدین این چیزها یادم بیاد و انگیزه ایی در من شعله ور بشه و درونم برای ثروتمند شدن و خدا رو در قالب ثرت دیدن بیشتر بشه.واقعا فرزاد عزیز صمیمانه سپاسگزارم که هستی.

    ممنونم ممنونم که برام اینقدر زیبا نوشتی:

    “موضوع ثروت یه موضوع کاملا ذهنی هستش و خیلی راحت در زندگی ما جریان داره فقط کافیه مقاومت هارو کم کنیم”

    منم از صمیم قلبمم براتون از الله یکتا بهترین بهبودهای بیرونی و درونی رو خواهانم.

    ارادتمند شما فهیمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: