سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 189

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار صحرا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام سلام به خدای فراوانی و آسانی ها که قراره خیلی طبیعی و عزتمندانه منو به سوی خواسته هام هدایت کنه.

سلام استاد جانم و مریم عزیزم و همسفر های پایه

چقدر چقدر چقدر دلم براتون تنگ شده بود ، دیدن تون تو سریال حال و هواش با بقیه فایل ها فرق می‌کنه.

مرور قانون ساده ی خداوند به زبان تصاویر خیلی خیلی لذت بخشه.

درس این قسمت تسلیم بودن به زبان خداوند و گوش دادن به نشانه ها

چون تو به قلب ما آگاهی و میدونی خواسته ی ما چیه ، پس مارو‌ هدایت می‌کن به سوی زیبایی و نعمت بیشتر….

یعنی اگر من در این مسیر توحیدی هستم و دارم روی خودم کار میکنم ، فارغ از هر گونه اما و‌ اگری باید به نشونه ها اعتماد کنم. گاهی درک و فهمیدن زبان نشونه ها سخت میشه ولی به میزانی که بهش گوش دادم و‌ رها بودم ، اندکی ظرفم بزرگ تر شده. اینکه شما برنامه تون رفتن به مرکز شهری زیبایی باشه که تا به حال نرفتید ولی در مسیر یکدفعه هوا بارونی میشه و از اون طرف در خواست چند روزه شما هست برای ادامه مسیر ، یکدفعه دوستان تون تماس میگیرن برای کنار هم بودن… و آنقدر راحت و نچسبیدن به یک چیز عالیه…

پیش به سوی پارادایس زیبا

خب این موضوع رو وقتی از زبان استاد می‌شنویم خیلی خیلی خوبه ، ولی آیا صحرا هم آنقدررررر تسلیم هست که بگه چشم؟؟؟

صادقانه بخوام بگم هنوز خیلی جای کار دارم و به اندازه ای که دل به نشونه ها دادم اندکی ظرفم بزرگتر شده برای دریافت این آگاهی و لذت از مسیر زیبای تکامل

اتفاقا در همین چند روز در راستای بالا بردن توانمندی هام نشانه های خوبی دریافت کردم ، اینکه در کنار مربی بودن ، میتونم روی ابزار قصه گویی هم توانمندتر بشم. همیشه دوست داشتم و دارم که در راحت ترین ، آسانترین و لذت بخش ترین حالت ممکن در اتاق خودم بتونم خلق ثروت کنم….

وااااای خدای من….

حالا نشونه ها از راه رسیدن…

البته در این مسیر ، دو بار با حس و حال خوب درونی م قدم‌ برداشتم ، فقط باید استمرار و استمرار داشته باشم. خدایا شکرت شکرت شکرت

چقدر فضایی که کودک هست انرژی خوبی داره و خیلی خیلی مثبت هست ، سپاسگزارم مریم عزیزم برای ثبت این لحظات پر انرژی. چقدر اون بادکنک‌های رنگارنگ اون خیابون رو‌ متفاوت کرده بود ، دوست داشتی حتما ی عکس زیبا بگیری و به مسیرها ادامه بدی.

استادجان الان 4.30 صبح هست که دارم کامنت می‌نویسم که با دیدن اون کباب های خوش رنگ و خوشمزه ، صدای معده ی خودمو شنیدم……….(ایموجی غش و ضعف) راستی دوستان تون چقدر انسان های دوست داشتنی و خوش انرژی بودند. چه ساحل زیبایی بود…

اولش فکر کردم ساحل seaside خودمون هست ولی دیدم سعععععخت در اشتباهم ، اسمش Pensacola هست ، مکانی زیبا که به شهر پنج پرچم معروف هست….

استاد جان پیش بینی تون هم که درست از آب در اومد و آرژانتین قهرمان شد. من اصلا اهل فوتبال نیستم ولی به واسطه دوتا از شاگردام که به عشقولیا معروف هستند باید هر جلسه ی دست PS4 میزدم و هر جلسه بهم میگفتن خاله امپاپه نه ، امباپه….

خلاصه کلی لذت و شادی در هر جلسه همراه مون بود. چقدر خوبه که در کمال آرامش و راحتی همه کنار هم میتونیم هم فوتبال تماشا کنیم و بعد با همان حس راحتی در باشگاه قدم بزنیم…

من این راحتی و آزادی و شادی و آرامش رو دوست دارم. البته از زمانی که آگاهانه روی خودم کار کردم ، به مکان ها و خانواده ها و تجربه های ناب این جنسی هدایت شدم و همچنان هم ادامه دارد…

حتما حتما با طی کردن تکامل م ، در زمان مناسب ، به مکان زیبا هدایت میشم و اون خواسته زیبای مهاجرت و اون پلن رویایی مون رو تیک می‌زنیم.

به شرط ایمان و توکل و استمرار و تعهد داشتن در این مسیر

خدای خوبم من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم…

منو هدایت کن به سوی نعمت و ثروت و آرامش و زیبایی بیشتر و بیشتر…

منتظر خواندن نتایج زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    292MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

375 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فهیمه پژوهنده» در این صفحه: 18
  1. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2189 روز

    خدایا شکرت که منو این چنین هدایت میکنی با این نشانه ها و اینطور حمایتت میکنی با این دستان مهربان و پر از عشقت روی زمین…

    درس این قسمت تسلیم بودن به زبان خداوند و گوش دادن به نشانه ها

    الان فقط توی فضا و زمان معلقم. نمیدونم تو خط سیر زمان باقی بمونم یا رها و معلق در فضایی روحانی که تمام ذهن و روحم رو با هم هماهنگ کرده…فقط امد یک اثر از ای لحظه شگفت انگیز بعد از دیدن صفحه ی نشانه ی من بزارم…و فقط الان کامنت منتخب صحرا عزیز رو خوندم.

    همین الان استاد جان گفت (در مصاحبه با استاد 22)برای داشتن کسب و کار موفق داشتن این سه مورد لازمه:

    باورهای درست

    عشق و علاقه

    استمرا و پشتکار

    ممنون صحرا جان که نوشتی:

    اتفاقا در همین چند روز در راستای بالا بردن توانمندی هام نشانه های خوبی دریافت کردم ، اینکه در کنار مربی بودن ، میتونم روی ابزار قصه گویی هم توانمندتر بشم. همیشه دوست داشتم و دارم که در راحت ترین ، آسانترین و لذت بخش ترین حالت ممکن در اتاق خودم بتونم خلق ثروت کنم…

    خدایا شکرت که رگباری پشت سرهم داری با من حرف میزنی.خدایا خودت کمکم کن در مسیر بمونم. تا بتونم ذهنم رو کنترل کنم.خدایا کمکم کن که ادامه بدم نه اینکه “عاشق شکستن چوب باشم” و عجله نکنم.خدایا من واقعا نمیدونم چیکار کنم خودت قدم ها رو بهم واضح بگو و من یاری کن در قدم برداشتن هام. خدایا من فقط تسلیمم بقیه اش با خودت…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2189 روز

    سلام به دوست عزیز پر از عشق و خوبم.

    آخه شما چقدر خوبین. واقعا از شما آقا اصغر کاظمی عزیز خیلی سپاسگزارم.چقدر قشنگ منو یاد علاقه هام میندازین. واقعا من ته وجود خودم رو درآوردم دیدم یکی از چیزهایی که منو اصلا سیر نمیکنه پژوهش کردنه پژوهشگری هست از کجا متوجه شدین؟!… یکی از اون چیزهایی که بخاطرش منو از جایی که بودم بلند کرد و طوفانی در وجودم به پا کرد یک رویا و شروع نوشتن یک کتاب بود. که همون شب زیبا مقدمه و یک چند صفحه ایی نوشتم. واقعا میدونم خیلی ترمز دارم یکی اینکه اصلا شاید نویسندگی رو شغل نمیدونم یا اینکه مگه من از کدوم علاقه هام پول در آوردم. اصلا کی میاد کتاب بخونه، مگه همه مثل تو فکر میکنن. تو همه چی رو پیچیده میکنی. تو ارزه نداری یک کار رو تموم کنی ما الان تو تهران به پول نیاز داریم نه آرامش و…وای که چقدر تو مغزم آشغال پاشغال و افکار مسموم هست.اصلا اینکه شما دوستان اینقدر از من تعریف میکنید هم حتی باور نمیشه. میگم اینا خیلی مهربون و زیبا بین هستن و لطف دارن حالا منم که در اون حد نیستم که بچه های سایت میگن.

    یادمه رضوان عزیز یکجا برام منو نویسنده الهی خطاب کرده بود اشکم اومد بعد با خودم گفتم چقدر قشنگ شد اگر بشه که بشم خوبه. میدونید من انگار مشکل خود کم بینی دارم. خودمو دست کم میگیرم. خیلی از خودم توقع دارم خیلی ب خودم سخت میگیرم. خیلی خدا بهم نشونه میده این افکار و ترس ها دست و پای حرکت کردن رو از من گرفته. اصلا الان حس میکنم یک گوشه رینگ ذهنم گیرر کردم لای این همه باور خراب و هی دارم ازشون کتک میخورم. میدونید خیلی خسته ام از این همه کتکی که نمیدونم چطور خوردم و از کجا خوردم. متنفرم از زیر بار فشار و کتک بودن. اشک هام بند نمیاد واقعا دارم درد میکشم خسته ام از نداشتن هام و از اینکه اینقدر به خودم ظلم میکنم. با کامنت دوست قبلی مون من تصمیم گرفتم برای بار چندم و اینبار اسمش رو میذارم یک جهاد اساسی برای بلند کردن خودم از این وضعیت. من باید خودم دست خودمو بگیرمو بلند بشم. من همونی هستم که خودمو بارها آروم کردم و خودمو نوازش کردم حالا چرا اینکار رو نکنم. اشکال نداره من اینجاها نقطه ضعف دارم اما ببینم که چقدر هم همین فهیمه ضعیف تونسته با ایمان و جسارت پیش بره ببینم و خودمو باور کنم.

    از اسم رمان هم میترسم اما چرا که نه اونم یک قله است و باید فتحش کنم. تکامل خودمو طی میکنم عجله نمییکنم و به اون قله هم میرسم. عاشق فتح قله ام عاشق کارهای سختی هستم که منو قوی میکنه.عاشق خودمم که با این همه کتک هنوز سرسخت تو میدون هستم و دارم انرژی هان رو جمع میکنم تا قدرتمند از لابلای این همه فکر مزاحم بیام بیرون. تا فهیمه ایی بسازم که خودم بهش افتخار کنم.واقعا ممنونم که برام نوشتین و اجازه میدین اینقدر راحت کنارتون بلند بلند فکر کنم و بنویسم و بازهم شما دوستا عزیزم منو به خودم یادآوری کنید واقعا خیلی خیلی ممنونم برای این لحظه برای اینکه اینقدر لطف دارین.

    واقعا از پیشنهادتون خیلی خیلی ممنونم.واقعا ممنونم که هستین و به من برای در مسیر علایقم بودن و جرات پیدا کردن و رشد اعتمادبنفسم له شده ام کمک میکنید. واصلا نمیتونم که ننویسم میام کوتاه بنویسم و هربار بیشتر از چیزی که فکر مکنم میشه و اصلا فکر نمیکنم اشکم بیاد اصلا یکجوری اینقدر جاری میشم که بی وقفه میاد….خدایا از تو یاری میجویم خدایا تنها رتو را میپرستم کمکم کن تا بلند شم همین طور که با دستات دست منو میگیری به وجودمم این قدرت رو بده نمیدونم چطوری تو میدونی من فقط تسلیم توام فقط

    با اشک و عشق و شوق نوشتم

    با صداقت تمام فکرهامو کلمه و جمله کردم.

    به امید خدا با شهامت بتونم برم تو دل ترس ها و این زنجیرها

    خالق مرا شاد آفرید آزاد ازاد آفرید

    مرور کردم و بازهم سپاس که برام نوشتی:

    “شما میتونی یک رمان نویس بسیار توانمند باشی وبا نوشته های زیبایت وچاپ کتاب رمان میتونی درآمد کسب کنی”

    _ فکر میتونی نویسنده ها چی می‌نویسن که شما نمینویس

    خداجونم شـــــــــــکـــــــــــرت

    سپاسگزارم دوست عزیز براتون از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواهانم

    ارادتمند شما فهیمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2189 روز

    سلام رها جونم دوست بانگرش و الهی ام

    واقعا ممنونم برای کامنتی که نوشتین. بعد خوندن دوتا کامنت قبلی اصلا کامت شما داره پازل رو تکمیل میکنه و خدا چقدر قشنگ هدایت میکنه. خدا چقدر قشنگ اجابت میکنه. خدا چقدر بی خطا پاسخ میده. خدا چقدر قشنگ با ما عاشقی میکنه. خدا چقدر قشنگ آنچه لازم داریم رو به یادمون میاره وقتی ازش میخوایم و بهش اجازه میدیم و رها و تسلیم هستیم در برابر این جریان بی انتهای پر از عشق و نور و آگاهی اش…

    و چقدر قشنگ منو یاد خاطره ایی انداختی که عاشق تکرار این رویام:

    من از خدای مهربونم هوشیاری لحظه به لحظه به اگاهی هاش رو برای همگیمون خواستارم.

    همون هوشــیــاری کـه غــــرق شــدن درنـــــور الـهـــی رو دنبال داره برامون

    سپاسگزارم دوست قشنگم برات لحظاتی سرشار از آرامش، عشق و شادی با حس حضور خدا رو دارم.

    دوستدارت فهیمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2189 روز

    سلام بهار دلنشین و دل انگیزمن

    واقعا سپاسگزارم که برام کامنت نوشتی و پاسخم رو دادی.ممنونم از نگاه زیبا بین و کلام زیباگسترخودت که قطعا تو هم زیبایی منم رفتم سراغ عکست و چقدر عکست رو دوست داشتم و یادم افتاد میخوام یک کلاه زیبا بخرم و چقدر کلاه شما بهتون میاد و خوشرنگه. منم قطعا دوباره عکسم رو عوض میکنم و منم خیلی دوست دارم با کلاه بذارم ببینم چی میشه خدا به موقعش هدایت میکنه.آره خدا رو شکر منو همسرم خیلی رابطه بهتری از قبل داریم و قطعا همچنان باید بهتر از این بشه و هنوز جای کار داریم. عکس پروفایلم رو بعد از شرع دوره قانون سلامتی عوض کردم چون باهم اونو شروع کردیم.

    نمیدونم چرا این برداشت رو داشتی و اینو برام نوشتی کــه من با استاد در کلاب هاوس حرف زدم!!!… اما اینو باید بگم که اتفاقا چند روز پیش با استاد حرف زدم اونم با فایلی که از نتایج دوره قانون سلامتی گرفتیم و واقعا حسم این بود که استاد پشت دوربین هست. همین روزا تدوین میکنم و آماده اش میکنیم تا بفرستیم روی ایمیل استاد جان. شاید اونجوری هم منو دوباره دیدی. ولی واقعا خودم خیلی مشتاقم که در کلاب هاوس با استاد عزیزمون حرف بزنم و همش دنبال نتیجه های قابل لمس گرفتنم تا حرفی برای گفتن داشته باشم تا خودم حرف نزنم بلکه نتایجم با استاد حرف بزنه چیزی که همیشه استاد میگن و چقدر این حرف خودش پر از نکته است.حرفت رو نشونه ایی واضح میبینم که قراره بزودی با استاد حرف بزنم و مشتاقم این اتفاق رو رقم بزنم.

    ممنونم خودت اینقدر زیبایی و زیبایی منو هم به من نشون دادی و تو بازتاب من در من شدی. سپاسگزارم از همه دوستان. این سلسه کامنت هایی که برام اومده منو اگر بدونی برده روی ابرها و تا اینجا همه کامنت هام یکجورایی یک مسیر رو داره بهم میگه و مثل نقشه گنج دارم تیکه های کامنت همگی تون رو مینویسم….

    دوستدارت فهیمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2189 روز

    سلام صحرا جان

    اگر بدونی این سلسله کامنت ها چه حالی در من ایجاد کرده. اصلا میرم کامنت هایی که برام اومده میخونم هی بیشتر حس میکنم خدا داره باهام حرف میزنم، هی بیشتر حس میکنم رو ابرهام. اصلا یادم نبود که برای شما عزیزان کامنت نوشتم یا چی نوشتم و هی برمیگردم کامنت خودم و یک تیکه از کامنت های شما رو سریع میخونم میگم من کی اینا رو خوندم یا کی اینا رونوشتم…خدا اینطور با ما حرف میزنه اینقدر آسون به زبانی که میدونه ما میفهمیم وقتی ازش میخوام تو ستاره قطبی واضح و شفاف حرف بزنه اینجوری منو شگفت زده میکنه. انگار دارم ردپای نقشه گنج میخونم. اصلا حالم قابل وصف نیست فقط میتونم بگم سپاسگزارم که نوشتی، سپاسگزارم که هستی، سپاسگزارم برای این همه خوبیت….

    دوستدارت فهیمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2189 روز

    دورد بر شما آقا رضای عزیز و دوست داشتنی و کاردرست

    واقعا خیلی خوشحالم که شما هم برای خودتون وقت میگذارید و اینقدر برای کسب آگاهی ها مشتاق هستید. رفتم تو پروفایل شخصی تون دیدم داستان هدایت تون رو ننوشتید دوست داشتم نحوه آشنایی تون رو بخونم و با شما دوست عزیز بیشتر آشنا بشم.

    فقط اینو بگم از هر مسیر به اینجا اومدین و از هر مسیری که خداوند هدایت میکنه پیش برین و به زمان بندی خدا اصلا شک نکنین. نخواین مثل منه عجول با عجله کردن قانون تکامل رو فراموش کنید. من الان با داشتن فایل محصولات و یکجورایی شخم زدن تقریبا تمام فایل های دانلودی متوجه شدم چقدر این فایل های دانلودی گنج هستن. اما اون اوایل میگفتم کاش منم مثل دوستان فلان فایل رو داشتم. اگر فلان رو داشته باشم چی میشه…خلاصه که ان نجوای شیطانه و تو رو به عجله میندازه. آرام برو جلو و بذار خدا هدایت کنه. آرام برو جلو و بذار از همین آگاهی ها براحتی پول دوره ها به حسابت بیاد. آرام برو جلو و بذار مدارها رو درست طی کنی تا نتایج پایدار و عالی بگیری. قطعا تکامل رو رعایت کنی یکهو به خودت میای که تصاعد خورده تمام نتایجت و شگفت زده میشی. من خیلی از عدم درک قانون تکامل و رعایت نکردنش ضربه خوردم خیلی.

    اینجا رو من اسمش رو گذاشتم بهترین جای دنیا و هر روز مطمئن تر میشم اینجا بهترین جای دنیاست که من دارم باهاش دنیامو میسازم. آدم هایی از جنس خودم میبینم که مشتاق یادگرفتن و پیشرفت هستن.

    خوشحالم که کسی رو راهنمایی کردم که خودش اینقدر آماده تغییر و رشده.

    رضا جان منتظر ردپاهای بعدیت هستیم با خبرها و نتایج عالی که بدست میاری.

    واقعا خدارو بارها شکر برای وجود این سای برای وجود این سایت. برای این آگاهی ها و عشق ها….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2189 روز

    سلام رضوان جونم دوست بهشتی و پرعشقم

    آره اصلا نوشتن نمیدونم با خودش چه جادویی داره.واقعا کامنت های توام خیلی باحاله. گاهی نمیرسم به صفحه ایی که کامنتت باشه. خدایی استاد باید یک دوره تند خوانی بذارین. خدایی اول فال رو میبینیم گل از گل مون میشکفته بعد مینویسم اصلا گل شکوفا میشه رشد میکنه بعد کامنت ها رو میخونیم که دیگه انگار آب و نور و تغذیه مناسب به این شکفتن دادیم و به اندازه یک باغ گل ذهن مون پر میشه از قشنگی و خوبی و زیبایی و آگاهی و عشق بچه ها…

    خدایی دوره تند خوانی باشه من فقط برای اینکه بتونم به خوندن همه ی کامنت ها برسم قطعا شرکت میکنم.البته بنظرم نسبت به قبل خیلی بهتر شده سرعت خوندنم اما میدونی یک مسئله هست اینکه من هر کامنت رو میخونم یک استپ عمیق باید بزنم تا اونا رو هضم کنم.خخخخ

    کامنت خودم رو مرسم میخونم که دیگه میگم از کجا اینا رو نوشتی.باورت میشه گاهی یادم نیست که همچین چیزهایی اصلا نوشتم. میخوام وقتی اینجوری سورپرایز میشم یا یادم میره دفتر کنارم باشه بنویسم. مثل بخش هایی از کامنت شما دوستان قشنگم رو که گاهی مینویسم برای خودم.

    ممنونم که برام نوشتی و باعث شدی این ایده به ذهنم بیاد.

    دوستدارت فهیــمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2189 روز

    سلام به شما آسمان عزیز

    واقعا خیلی خیلی سپاسگزارم از اینکه برام نوشتین و این امید رو در من مضاعف کردین.

    چقدر تحسین تون کردم چقدر خوشحالم که برام نوشتید و از تجربه خودتون گفتید و یا از قسمتی از کامنت بچه ها نوشتید: هر بار مشکلی پیش میومد می گفتم این ته مونده باورهای محدود کننده من است

    واقعا چقدر خوبه دوستانی چون شما عزیزانم دارم و برای بهتر و بهتر پیش رفتن و حال خوبم کمکم میکنید.

    آسمان جان میدونی من قبل ازاینکه ازدواج کنم هم سرکار میرفتم. من از اون بچه های فعالی بودم که تو دوران دانشجویی رفتم سرکار. کارها و تجربه های مختلف رو انجام دادم اما الان که فکر میکنم که هیچ پولی بلد نبودم پس انداز کنم یا پولمو دادم به این و اون یا نهایت مجله موفقیت میخریدم. وقتی هم ازدواج کردم با همسرم پولامو شریک بودم و میرفت برای اجاره خونه یا چیزهای دیگه. خداروشکر میکنم من هیچ وقت پول دوا و دکتر اصلا ندادم. اما واقعا اون قسمتی که استاد تو فایل رضای عزیز گفت نه قرض بگیرین نه قرض بدین. من جز دسته دوم بودم که قرض میدادم الان بیشتر میفهمم چرا قرض ندیم. من همیشه یک قسمت ذهنم دنبال پول هایی بود که دادم به این و اون. که البته بیشتر رفت به زندگی مشترک. اومدیم تهران با یک رویا اومدم شروع کردم اما نتونستم ادامه بدم دنبال کار رفتم و خیلی سریع هم بهم زنگ زدن اصلا کار بهم پیشنهاد شد. رفتم و باز به دلایلی ادامه ندادم. البته این فکر که برای کسی کار نکنم و باورهای این چنینی که همسرم بهم میگفت تو مگر اومدی اینجا برای کسی کار کنی بیشتر منو در مسیر دنبال کاری برای خوودم بودم. اما من هیچی ایده ایی نداشتم. خداروشکر یهو یکی از آشنایان یک کار تولید محتوا و تدوین سپرد و یکجورایی من کار دار شدم. بعد اون پروژه تموم شده فعلا. من دنبال یادگرفتن ورد پرس بودمو هستم اما یکم به بمب بست رسیدم. میخوام برم کارورزی. چون اصلا این یک فیلد متفاوت از اون 8 ، 9 سال سابقه کار کردن هام هست. از طرفی رزومه من برای کارهای مرتبط خیلی راحت تر میشه. اما اصلا نگران نیستم که کار پیدا نشه من هروقت جدی دنبال کار بودم سریع رو هوا کار پیدا کردم. فقط در تردید اینم که دنبال نشونه ام تو چه فیلدی و از چه مسیری…فعلا میخوام به علاقه هام بچسبم و به لذت بردنم ادامه بدم.خدا خودش منو هدایت کنه به راه آنان که بهشون نعمت داده نه گمراهان…

    واقعا آسمان عزیز خیلی خیلی سپاسگزارم ازت.

    میدونستی من عاشق آسمان و نجومم و البته رشته ام زمین شناسی بوده. چقدر این اسم زیباست آسمان….واقعا معجزات خدا در راه است.این جمله شما رو که خوندم انگار خوده خدا بهم گفت به آسمان خیره شو که نعمت ها در راه است…

    برات از الله یکتا بهترین بهبودهای درونی و بیرونی رو خواستارم.

    ارادتمندت فهیمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: