سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 189 - صفحه 15 (به ترتیب امتیاز)

375 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1411 روز

    وقت همگی بخیر وشادی

    استاد و مریم عزیزم

    هر چه در مورد هدایت شدن گوش دادن به هدایت‌های الله و دیدن نشانه ها میگین من بیشتر متوجه اصل میشم و اینکه شما خیلی راحت خودتونو راحت به جریان آب سپردین و اون جریان هر جا شما رو ببره مقصد همونجاست.نمونه های ریزی با توجه به ایمانم تو مسیر من هم داره اتفاق می افته،این روزها با توجه به اینکه مشکل مالی من پابرجاست ولی یک نوع اطمینان و آرامشی دارم ،مثل اون شبی که طوفان بود و شما در حال ضبط دوره بودید ،هستم

    نمیدونم در 500 روزی که با شما بودم کلا آرامشم بیشتر شده و جدیدا هم باور توحیدیم بهتر شده مثل اولها که شروع کرده بودم و فایلهای باور توحیدی رو میدیدم یه جورایی این باور برام بُلد شده.خدایا شکرت

    از شما بسیار سپاسگزارم که این فایل رو تهیه و تولید کردید صمیمانه سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1581 روز

    به نام خدای هدایتگر و مهربان و عاشق و بخشنده

    سلام به همه عزیزانم

    باز هم کمک و هدایت خواستن از خداوند و فرستادن نشانه به روش باریدن باران و درک کردم و فهمیدن که این نشانه اس و گوش کردن به هدایت خداوند برای لذت بردن از سفر و زندگی

    استاد مطمینم خداوند زمان بهتر برای شما در نظر گرفته برای نشون دادن زیبایی بیشتر و لذت بردن بیشتر از سفر به san antonio

    چقدر زندگی روونتر و زیباتر و لذتبخشتر میشه وقتی که بشنوی حرف‌های خداوند رو و درک کنی نشونه ها رو و گوش به فرمانش باشی.

    به امید خداوند و توکل به خودش در این مسیرم تا روز به روز عالیتر و عالیتر بشم و درکم بهتر شه و به قولی گوشهام تیزتر و شاخکهام قویتربشه تا بگیرم هر آنچه خداوند برای بهتر شدن و لذتبخشتر شدن زندگیم داره

    چقدر مکان زیبا و عالی برای بچه ها تا لذت ببرن و بازی کنن چه خانم زیبایی با لباس پفدار و زیبا و موهای خوشرنگ وزیبا یک پرنسس برای بچه ها . خانمها با پوششهای متفاوت به طور کاملا آزاد و راحت و با لذت خدایا شکرت

    به به چه کبابی چه بررو رویی ، چهره زیبای این کباب مشخصه که فوق العاده است ،استاد باز هم مثل همیشه شما بهترینها و با کیفیت ترینها رو برای بقیه هم میخوان و چون از این کباب لذت بردین برای دوستانتون هم گرفتین من از شما بابت این سخاوت دنیا دنیا تشکر میکنم که در هر چیزی بهترین رو برای بقیه در نظر می‌گیرید و انتخاب میکنید. با آرزوی بهترینها از ته دلم از اعماق وجودم برای شما انسان شریف و خدایی و سخاوتمند

    و باز هم کودک درونی که زنده است با بازی کردنها و لذت بردنها در هر لحظه از هر امکاناتی، ومشخصه که استاد همبازی خوب هستن که اگر استاد نمیومد دوستمون دستگاه رو همراه خودشون میبردن تا با استاد بازی کنن.

    و باز هم زیبایی جهان هستی ساحل و ماسه های سفید برفی و آبی که انگار مرواریدها درونش میغلطند و چقدر زیباست اسمون ابی و تمیز و پاک و پر از زیبایی که فقط آدم دلش میخواد نقس بکشه و ششهاشو پر کنه از هوای پاک و تمیز خدایا شکرت

    اون بادکنهای رنگی زیبا منو برد به دوران کودکی وقتی میرفتم مهد در جشنها مهدمون رو تزیین میکردن و چقدر احسا متفاوتی پیدا میکردم در اون دوران خیلی زیبا و عالی و دیدنی بود ممنونم مریم جان بابت نشون دادن این زیبایی خاطره انگیز

    تحسین میکنم چهره ی زیبا و پوست عالی و اندام زیبای مریم جان رو سفت بودن و پر بودن اندامشون رو پوست روشن و زیبا و صاف و براقشون رو مریم جانم تمام این زیباییها گوارای وجود نازنینت عزیزترینم

    و در اخر باز هم تشکر از هر دو شما عزیزانم به خاطر نشان دادن این زیباییها و لذت بردنها که یاد بگیرم چطور زیبا زندگی کنم و زندگیمو زیبا بسازم

    خدایا بینهایت شکرت به خاطر چشمانم که میبینم گوشی که دارم و اینترنتی که دارم و تمام نعمتهای ریز و درشت زندگیم که همه رو سخاوتمندانه به من دادی برای لذت بردن بیشتر از زندگی مادی

    خدایا ما را هدایت کن به راه راست، راه کسانی که به آنان نعمت داده ای نه انان که غضب کرده ای و نه گمراهان آمین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    سجاد قربانی گفته:
    مدت عضویت: 2823 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت استاد و دوستان و خانم شایسته.استاد چه تیرکی زدی دمت گرم خیلی بازیتون خوبه و چقدر دوستای مثبتی دارید که حتی موقع گل خوردن هم می‌خندن خیلی این رابطرو دوست دارم که داخلش شوخیو خنده با نهایت احترام هست برعکس روابطی که قبلا خودم داشتم و خب هربار داره کمتر میشه خدارو شکر.اون آقاهه تو باشگاه که پشت سر شما بود چه وزنه های سنگینی میزد دمش گرم چقدر باشگاه تمیزی که دوست دارم منم تجربه کنم این شرایطو .چقدر وسایل باحالی برای بچه ها گذاشتن که من تو بچگی تجربه نکردم .سقف بادکنکیو دوست داشتم و اون کبابا که من چقدر دلم خواست .چقدرررر آزادی فکر و عقیده خوبه که هر کسی با هر پوششی که خودش دوست داره میاد بیرون با هجاب و بی هجاب با هم قدم می‌زنند و دوست هستن بدون این که بخوان همو تغییر بدن .خدایا شکرت.ممنون بابت زیبایی هایی که به نمایش میزارید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    الهه السادات میرمحمدی گفته:
    مدت عضویت: 2310 روز

    سلاااااام به استاد عزیز و مریم جان و همگی :)

    این قسمت برای من از اون قسمتهای خیلی دوست داشتنی بود.

    صحبتهای اول فایل استاد درمورد هدایت الهی و نشانه های خداوند واقعابرای من خیلی لذت بخش بود.و این حس رهایی استاد دلنشینه، اینکه در برابر خداوند و نشانه هاش تسلیم باشی، برکات و نتایجی داره که آرزوی همه ادمهاست، چون برات آرامش قلب و روح میاره،دیگه از هیچی نه ترسی داری و نه نگرانی و نه غمی باهاته.

    تازه همیشه هم حست خوبه چون میگی من سپردمش به همه کاره، پادشاه و صاحب قدرت این جهان :)

    خداروشکر که من این نکات رو از استاد یادگرفتم،و به اندازه ای که عمل میکنم نتیجه میگیرم.

    جای دیگه ای که خیلی دوسش داشتم داشتن مصاحبت با دوستان و آدمهای هم فرکانس بودش

    که چقدررررر از دیدن این زوج دوست داشتنی،جوان،زیبا و عاشق لذت بردم و براشون آرزوی خیر وسلامتی وخوشبختی کردم :)

    نکته ی جالب این قسمت برای من پوشش خانم هایی بود که توو باشگاه بودن واینکه کاملا متفاوته از چیزی که من قبلا توو فیلما میدیدم.و برخلاف تصویری که از کشورهایی مثل امریکا در ذهن ما ساختن،خانم ها خیلی پوشیده بودن، واین خیلی برام جالب و قابل توجه بود.

    درپناه خدای مهربون :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    افسانه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    سفربه دور امریکا قسمت 189

    سلام بچه های سفر به دور امریکا واستاد عزیزومریم جون

    امیدوارم حالتون عالی باشه احساس میکنم بارون تندی میباره من عاشق بارونم خدایا بابت این نعمت بی نهایتت وفراوانی بی حدومرزت سپاس گزارم خیلی قابل تحسین هست این ویژگیتون که برای حرکت کردن تو هرکاری وموردی به کوچکترین نشانه ها توجه میکنین وروز به روز تقویتش میکنین باید از استادی مثل شما یاد گرفت که درلحظه تسلیم خدا بود وبرای حرکت به جلو از نیروی هدایت کمک خواست جمله اینکه خدا میگه از من بخواه تا به شما داده شود ودقیقا برهمین مبنا زندگیتون رو پیش میبرید این باور که با اعتماد کردن به خداوند وتسلیم او بودن خداوند نشانه بهتری برای ما سراغ داره. خداوند با نشانه ها با ما صحبت میکنه توجه کردن ودرک کردن این جمله باعث میشه لحظه به لحظه یاد خدا باشیم وتسلیم نشانه هاش باور به اینکه خداوند مارو هر لحظه به سمت زیبایی ها ولذت های بیشتری هدایت میکنه باعث میشه در مسیر زیبایی ها ولذت های بیشتری قرار بگیریم درخواست از خداوند به اینکه خدایا تو به قلب من آگاهی ومن رو به سمتی که برای من خیر هست هدایت کن اولین رستورانی هست که میبینم برای مشتری هاش ارزش قائل هست ومحیطی رو برای سرگرمی بچه ها فراهم کرده واقعا قابل تحسین هست

    دولت عشق آمدو من دولت پاینده شدم این یه نشانه است برای من خدایا شکرت پیش به سوی تجربه کردن خوشبختی وحال خوب چقدر عالی به نشونه ها توجه میکنین دارم سعی میکنم از شما یاد بگیرن ودرزندگیم به کار ببرم خدایا شکرت هوای عالی پنساکولا بیچ رو میشه از پشت دوربین مریم جون احساس مرد ودریایی که منو دقیقا یاد دریای بزرگ چابهار میندازه مواج بودن دریا ورنگ سبزوآبی بینظبرش وآبی آسمانش عالیه خدایا شکرت چه خیابون زیباییوخلاقیت ساده ای که به کار بردن ودرعین سادگیش تصویرزیبایی به خیابون بخشیده وتکنولوژی ورزشی که هروز آپدیت میشن وبااستفاده کردن از این تکنولوژی درکنار تغذیه سالم به سلامت وتندرستی بدن ما کمک میکنن خدایا شکرت برای یک تجربه دیگه برای تصویر کشیدن زیبایی ها

    دستتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    شیما گفته:
    مدت عضویت: 1788 روز

    سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته که در سریال سفر به دور امریکا یک پکیج کامل از زیباییها سفر قانون و اجرای اون در عمل و زندگی رو برای ما به تصویر کشیدن خدارو هزاران بار سپاسگزارم که منو همیشه در بهترین زمان و مکان برای آنجه باید و فرکانسشو فرستادم و درخواستشو داشتم قرار میده خدار هزاران بار سپاسگزارم که معنای واقعی زندگی در مسیر درست و رو به بهبود رو به من می آموزه و با دیدن نتایج استاد و خانم شایسته در زندگیشون و بهبودهایی که در تمامی ابعاد شخصیتی و وجودی من داره شکل میگیره به بهترین شکلی دقیق عمل کردن قوانین الهی رو دارم به وضوح می بینم خداروصدهزارر مرتبه شکر که قانون تکاملو بهم یاد آوری میکنه که عجله نکنم و خدارو هزاران بار سپاس که تمرکز بر زیباییها رو برام آسونتر کرده اگرچه جهانش پر از زیباییه اما این سایت و این فبلمها رو توسط خانم شایسته و استاد به من و دوستانم و تمام کسانیکه در جستجوی اون هستن نشون میده تا ببینیم و گنترل ورودیهای ذهن برامون جذابتر و لذت بخش تر بشه و تو مسیر درست بمونیم و زندگی گنیم چه بارون زیبایی چه خوب گفتین از نشانه ها و هدایت اونهم با باور محکم و لحظه به لحظه تجربه کردن استفاده از نشانه ها و سوال پرسیدنها از خداوند و اعتماد به اونها و عمل کردن بهشون که به من میگه ببین اینجوری باید با خدا دوستی کنی حواست باشه منتظر هبچ بهونه ای نباش شب و روز و خواسته ها و لحطه هاتو با خدا باش و ازش بخواه اونوقته که جایی نمیمونه واسه غیر خدا و. تو عزیز همه میشی همش یاد این شعر معروف میفتم که باخدا باش و پادشاهی کن واقعا فراتر از پادشاهی خدایی میکنی در زندگی خودت و اونقدر نتایجت بزرگ و بزرگ و بزرگتر میشن که دلت نمیاد ادامه ندی مثل استاد و مریم جان هی آسون و آسون و آسونتر میشی واسه آسانیها خدای من شکر که از زبان خودت میگی که بنویسم هرچی یاد میگیرم از خودت و بنده های عزیزی که منو در مسیرشون قرار دادی مسیری که انصافا زیباتر از اون قدرتمند کننده تر از اون ندیدم خیلی دوس دارم تو این مسیر خوبتر و خوبتر به آگاهیها عمل کنم خدایا من خیلی چیزها رو یاد گرفتم کمکم کن بهشون عمل کنم کمکم کن فقط منحصر به نوشتن و حال خوب و نتایج کوچیک نشم یادم نره من هدفهای رویایی و بزرگی دارم که باید به مقصد برسونمشون چون اینقدر این مسیر زیباس اینقدر حالتو خوب میکنه که گاهی یادت میره هدفهای عملی ث تلاشهایی که خدا بهت گفته رو باید درعمل اجرا کنی و اون نتایج رو باید ایجاد کنی با دست خودت مست و محو و مدهوش خدا و مسیرش باش اما ادامه بده و حرکتتم بزن خدایا شکررررت چه دوستان خوش تیپ و زیبایی مثل استاد و. مریم بانوی خودمون چه ساحل فوق العاده ای چه حس و حال عالیییی خدایا شکرت به به معلوم شد دوستامون ورزشکار هستن آهان راستی اون خیابون رنگارنگ پر از بادکنکهای زیبا واقعا جذاب و باحال بود و شادی و زیبایی رو تجلی میکرد اون مکان تمیز و رنگارنگ پر از بازیهای مختلف برای بچه ها هم فوق العاده بود چه لذتی میبردن این کودکان پرنشاط و زیبا خدایا شکرت کباب که کاملا از ظاهرش معلوم بود که باید خیلی عالی، باشه نوش جانتون استاد عضلاتتون عالییییی شده خیلی عالییی مریم بانو هم بسیار خوب ورزش میکنن و روز به روز بهتر از دیروز با قانون سلامتی واقعا ازتون سپاسگزاریم چون ماهم با قانون سلامتی شما ورژن جدیدی از خودمون و زندگی رو تجربه کردیم و به لطف خدا سپاسگزارتر شدیم امید که این مسیر رو با قدرت و با تکیه به قدرت بی منتهی خودش ادامه بدیم و از نتایجمون بگیم و باورهای دوستامون و خودمون رو تقویت کنیم در پناه الله پرنعمت و سرافراز باشین همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    محمد مفاخري گفته:
    مدت عضویت: 1394 روز

    حمد و سپاس خدایی را که تنها آفریننده آسمان ها و زمین است.

    .

    سلام استاد عزیزم و مهربانوی مهربان خانم شایسته عزیز.

    سلام دوستان همفرکانسی عزیز

    امروز که اومدم سایت دیدم که بهبهه یه فایل جدید از یه سفر رویایی و کلی اتفاق قشنگ که میشه دید و سپاسگذاری کرد.

    خدایا شکرت بابت این همه اتفاق قشنگ

    خدایا شکرت بابت این همه خنده از ته دل

    خدایا شکرت بابت اون بارانی که با لذت می‌بارید و نعمت و فراوانی رو با خودش می‌آورد.

    خدایا شکرت بابت همه چیز و همه چیز.

    .

    اقا امروز که اومدم این فایل رو دیدم کلی سعی کردم تو سایت نگاه کنم و کلی این صفحه رو رفرش کردم بلکه باز کنه، اما باز نشد که نشد،وقتی دیدم در عرض چند ساعت کلی کامنت فوق‌العاده اومده روی این فایل اصلا دلم نیومد ازش بگذرم و دانلود کردم تا ببینم،

    خب در اول فایل چهره زیبای استاد رو دیدیم که با عشق داشتن در مورد هدایت الله صحبت میکردن،چقدر خوب استاد نشونه هارو دنبال میکنه و با نشونه ها میره جلو، چقدر خوب نشونه هارو تشخیص میده و این نشونه این هستش که استاد خیلی روی توحید و ارتباط با خدا کار کرده و از خدا با تمام وجود میخواد که اون هدایتش کنه و این یعنی تسلیم بودن و تسلیم بودن در برابر خداوند یعنی همه چیز،

    استاد واقعا شمارو تحسین میکنم بابت این حد از تسلیم بودن در برابر الله،

    خب بریم باهم زیبای های این قسمت از سفر رو تعریف کنیم و آگاهانه توجه و تمرکزمون رو بذاریم روی زیبایی ها،

    واقعا سفر کردن و رانندگی توی بارون احساس فوق‌العاده خوبی داره و خودم همیشه موقع رانندگی توی بارون لذت میبرم،

    نوش جانتون اون کباب هایی که خوردید و چقدر خوب که به یاد دوستتون هم بودید و برای اونها هم گرفتید، خیلی حس خوبیه که توی یک کشور دیگه غذاهای ایرانی بخوری،

    چقدر فضای خوبی بود توی کبابی که تفریح و سرگرمی بچه‌ها رو فراهم کردن و احساس خیلی خوبی داره که با خانواده بری جایی که بچه ها بتونن بازی کنن و لذت ببرن و پدر و مادر هم از دیدن شادی بچه هاشون شاد بشن، توی تهران هم یسری رستوران هست که فضای بازی و سرگرمی داره و خود من لذت میبرم از رفتن به همچین جاهایی، چون بازی و شادی بچه‌ها خیلی انرژی خوبی داره،

    راستی استاد من لذت بردم از بازی شما ودوستتون. بعد از رانندگی طولانی خیلی لذت داره دراز بکشی و با لذت بازی کنی، و چقدر من شما رو تحسین کردم بخاطر روابط عالی و دوستان بی نظیری که دارید، خودتون بی‌نظیر هستید دوستانتون هم همینطور، داشتن روابط خوب و دوستان خوب نعمتی هست که باید بابتش شکرگزاری کنیم،خدایا شکرت که منم دوستان فوق‌العاده خوبی دارم و از بودن باهاشون لذت میبرم،

    راستی استاد اندامتون خیلی خیلی خوب ‌شده وقتی ورزش می‌کردید لذت بردم دیدمتون، ویه نکته ای رو خیلی بهش توجه کردم و به خودم هم گوشزد کردم،شما موقع تمرین و اون حرکت سیم کش که مربوط به عضلات میانی سینه هست وزنه سبک گذاشتید و کاملا درست اون حرکت رو اجرا کردید، درصورتی که میتونستید سنگین تر کنید ولی در اون صورت باید فشار بیشتری رو به عضلات میاوردید و همین فشار بیشتر باعث می شد که نتونید اون حرکت رو در تکرارهای بیشتر درست انجام بدید،بازهم شما رو تحسین میکنم که همیشه تکامل رو رعایت میکنید،

    .

    از زیبای های این فایل هرچی بگم کم گفتم،

    برای شما استاد نازنین از خداوند مهربان طلب عشق و محبت و آرامش بیشتر میکنم، و برای تمام دوستان همفرکانسی عزیزم هم همینطور،

    از خدا میخوام درهای نعمت و رحمت رو به روی زندگی ما باز کنه و باران رحمت الهی که همیشه در حال باریدن هستش رو دریافت کنیم،

    هرکجا که هستید در پناه الله یکتا شاد، موفق سربلند و ثروتمند باشید،

    امضای خدا پای تک تک ارزوهاتون.

    ‌شاد باشید،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    الهام رمضانپور گفته:
    مدت عضویت: 1412 روز

    سلام استاد عزیز و مریم جون عزیز من دختر آسمان ،سارا هستم و 11 سالمه و تقریبا 1 ماه به فایل های شما را گوش میدم . مشکلات من از اعتماد بنفس کم ، اهمیت دادن به حرف دیگران، خشم زیاد، دیدن و اخبار زیاد هستش. در تمام این مشکلات تغییر کردم . و از شما ویژه متشکرم و سعی می کنم همین طور بهتر از قبل باشم. فقط از شما یک خواسته دارم که یک لایو بگیرید برای کودکان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    امیرحسین ترکمان گفته:
    مدت عضویت: 2083 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته مهربان ، دوستان خوش فرکانس و عالی استاد ، تیم پشتیبانی سایت و تمام دوستان بی نظیری که در سایت الهی عباس منش در حال مطالعه دیدگاهی از من هستند

    امید دارم در هر کجای این جهان زیبا قرار دارید با ارسال فرکانس مناسب بهترین نتایج ممکن رو از زندگیتون دریافت و خلق کنید.

    نشانه امروز من هدایت شدن به این فایل بی نظیر از سری فایل های سفر به دور آمریکا بود

    قبل از زدن دکمه هدایت به نشانه من از خدا خواستم که من رو به نشانه ای هدایت بکنه تا با من حرف بزنه ، چون در باب سری مسائلی از زندگیم هستم که شدیدا در جست و جوی دریافت پاسخ و دریافت الهامات الهی قرار دارم تا بتونم قدم های مثبت بردارم در جهت خلق نتایج دلخواهم

    اول از هر چیز ندای ذهن بازیگوشم اینجوری استارت زد که این دیگه چیه و چه ربطی به سوالات من داره و ذهن الهیم که عاشقشم پاسخ داد هُولی ، برو فعلا رو فایل شاید چیزی توی فایل باشه که پاسخت باشه و از همه مهم تر این یک فایله که کلی زیبایی از بهترین کشور دنیا با حضور استاد و واشکافی مریم جان هستش ، خلاصه که به سکوت دعوتش کردمو شروع به تماشای فایل کردم یه دفترم گذاشتم جلوم که هر نکته ای بود تیز بکشمش بیرون.

    استارت فایل از اشاره استاد در مورد توجه به نشانه های اطرافمون خورد که استاد خودشون تصمیم داشتن به مقصدی سفر کنند که تا به حال نرفته بودن و از دوستانشونم کلی تعریف شنیده بودن که اون جا یک جای بکره و اما با بارون و هوای نا مناسب مواجه شده بودند که داشت هدایتشون میکرد الان زمان مناسبی برای این مقصد نیست . نشانه دیگه ای که کاربردی بود و استاد بصورت پازل کنار این نشونه گذاشت تماسی بود که از طریق دوستش برای دیدن هم داشت و اینجوری بود که از دل این نشونه های یک تصمیم بکر بیرون اومد ، شاید هدف اصلی استاد چیز دیگه ای بود ولی در باب دریافت نشونه ها هوشیار بود که خود این داستان چراغ راهنمایی بود برای دیدن نشونه ها و کنار هم قرار دادنشون ؛ که خدای من شکرت

    البته که در کنار تمامی این نشونه ها ، ابتدا درخواستی بود که استاد چند روز قبل تر کرده بود ، که خدایا ما رو هدایت کن برای اتمام سفر و برگشت به خونه و اینجوری شد که خدا هم به بهترین شکل استاد رو هدایت کرد ، البته که استاد آماده دریافت بود

    پس یک درس مهم برای من ؛ اگر درخواستی دارم و منتظر نشانه ای هستم ، حتما نباید نشانه در جهت خواسته پیش فرض ذهنی من باشه و امکان داره بلکل مسیر تغیر کنه ، من باید با ذهن باز و بدون پیش فرض از هر نشانه ای استقبال کنم ، اتفاقات محیط اطراف ما هر لحظه با ما در حال حرف زدن هستن به شرطی که ما هوشیار برای دریافت آن باشیم.

    خدایا شکرت که این چنین من رو نسبت به دریافت هر نشانه ای آگاه ساختی.

    و اما بیایین با هم کلی از زیبای های که از فرهنگ ، محیط و اتفاقات پیرامون این فایل در کشور آمریکا دیدیم رو مرور کنیم

    قبل از هر چیز من دوستان استاد رو تحسین میکنم که در یک فضای بکر ، در یک کشور زیبا ، در فرکانسی بی نظیر قرار دارند که از دوستان نزدیک و صمیمی استاد هستند ، تبریک به شما و چقدر رفتار محبت آمیز ، پایه بودن و همراه بودن رو داشتید ، من شما رو تحسین میکنم و بابت حضورتون در این فایل خداروشکر میکنم.

    بیاییم توی اون فضای عالی که برای بازی کودکان در نظر گرفتن قرار بگیریم ، واقعا عالی بود ، یک فضای تمیز ، خلاق ، با تنوع بالای رنگ و وسایل بازی ، اتاق های خفن برای کلی بازی مختلف ، یه نقاشی بی نظیر از سیارات منظومه شمسی که میشد به دست گرفتشون خدای من شکرت

    یک نکته جالب که دیدیم این بود که مادران رو از حضور تو فضای مشخص شده منع نمیکردند تا حتی مادرها هم بتونن بازی کنن با فرزندانشون

    تو اون دقایقی که مریم عزیز در حال فیلم برداری از فضای کودکانه بودند یه صدای از ته دلم گفت دنیای بچه ها هم باحاله ها ، نه دغدغه ای ، نه چیزی ، فقط بازی و هیجان و سرگرمی ، همون لحظه دوباره به خودم پاسخ دادم خوب ما هم میتونیم اینجوری زندگی کنیم راحت و آسوده و اصلا اصل داستان همینه به شرطی که بخوایم این اصل رو تو زندگیمون پیاده کنیم ولاغیر

    خدای من شکرت که قدرت مطلق خلق زندگیم را به من داده ای

    و اما قسمت خیلی جالب این فایل پیش بینی بی نظیر استاد از قهرمان جام جهانی بود که دقیقا هم آرژانتین شد برام جالب بود ، آفرین استاد تحسینتون میکنم.

    چقدر عالی توی اون فضای بازی خود واقعیتون بودید و اون لحظه که مریم عزیز در حال ضبط ویدیو بود هیچ سانسوری نکرد و شما هم به بازیتون ادامه دادید و کلی از فضای رقابتی باحالتون گفتید مخصوصا بازی حکم که جالب بود برام ، احساس میکردم شما بلد نباشید خخخخخ

    و اما یک روز جدید و بی نظیر در این قسمت استارت خود که همراه شد با رفتن شما به اون ساحل زیبا که منو میبره لب ساحل تو جزیره هرمز چون رنگ اونجا هم خاصه و خاکستری نیست

    خدای من شکرت بابت فراوانی نعمت آب و این ساحل بی نظیر با انسان های بی نظیر

    خدایی بعد از یه قدم زدن تو اون ساحل بکر ورزش حسابی میچسبه

    چقدر تنوع دستگاه بالا بود خدای من شکرت

    چقدر تجهیزات بروز و درجه یک بود خدای من شکرت

    چقدر اقلیت تناسب اندام خوبی داشتن خدای من شکرت

    چقدر لباس های خوشگلی استاد پوشیده بودید هم شما هم اقلیت هم باشگاهی هاتون خدای من شکرت

    چه نظم خاصی تو باشگاه حاکم بود خدای من شکرت

    چقدر تعداد دستگاه ها بیشتر از نیاز بود خدای من شکرت

    واقعا لذت بردم از توجه به این همه زیبای های که دستان خدا در این جهان زیبا خلق کرده بودند ؛ خدای من شکرت

    واقعا لذت بردم از این همه امکانات و فراوانی ؛ خدای من شکرت

    در کنار تمام این زیبایی ها ، 4 تا از بهترین انسان های خدا رو دیدم که در تیتر این سریال قرار داشتند . خدای من شکرت

    بابت تمام موفقیت های که شما به دست آوردید خدا روشکر

    بابت این که موفق شدید در این کشور زیبا زندگی کنید خدارو شکر

    و خداروشکر بابت تمام دوستانم در این سایت و علل خصوص عزیزانی که با نگاه زیباشون دیدگاه من رو مطالعه کردند.

    در پناه خدای مهربان همگی شاد، سلامت ، ثروتمند ، خوشحال ، قدرشناس ، آزاد و در آرامش باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    سیده ملیکا مرتضوی گفته:
    مدت عضویت: 757 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم

    سلام دوستان فوق العاده ی عباسمنشی من …

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    به خاطر این نشانه های قشنگ …

    اسم هر شهری رو استاد میگفت فایلو استوپ میکردمو اونو سرچ پیکردمو عکساشو میدیدم و تحسین میکردم به خاطر این همه زیبایی و حتی چند تا هم دانلود کردم …‌

    بعد که فایلو باز کردمو استاد داشت درباره ی کیلومتر ها صحبت میکردو اینا …

    یه لحظه پیش خودم گفتم وای خدای من …اینقدر رانندگی و رفتن به این همه شهر فوق العاده …

    وای یعنی منم میتونم ؟

    یعنی میشه منم اول کل ایرانو اینطوری …شهر به شهر …روستا به روستا بگردم و از زیبایی هاش لذت ببرم ؟ یعنی میشهههه؟

    .

    .

    حرف های استاد :

    یه سری چیزا آدم توی ذهنش هست به سمتش حرکت میکنه ولی از اونطرف هم چشم و گوشش رو باز میکنه برای نشونه ها …و میدونه خدا چیزای بهتری رو براش فراهم میکنه …

    تسلیم خداوند باشیم بزاریم خدا ما رو هدایت کنه …به نشونه ها گوش کنیم و حواسمون باشه که خداوند با همین ابزار ها داره به ما کمک میکنه …و اگر چیزی گفت ما بگیم چشم و بگیم که خدایا ما رو به زیبایی ها هدایت کن چون ما حتی نمیدونیم اون زیبایی که ما انتخاب کردیم برامون همون لحظه زیبا هست یا نه ولی تو میدونی که توی قلب ما چی هست …پس تو ما رو هدایت کن ….

    توی چشمام پر از اشک شد ….این جملات زیبا ترین تفسیری بود که تا حالا از آیات سوره ی حمد خونده بودم ….

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿1﴾

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿2﴾

    ستایش خدایى را که پروردگار جهانیان (2)

    الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿3﴾

    رحمتگر مهربان (3)

    مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ﴿4﴾

    [و] خداوند روز جزاست (4)

    إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿5﴾

    [بار الها] تنها تو را مى ‏پرستیم و تنها از تو یارى مى‏ جوییم (5)

    اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿6﴾

    ما را به راه راست هدایت فرما (6)

    صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ﴿7﴾

    راه آنان که گرامى‏ شان داشته اى نه [راه] مغضوبان و نه [راه] گمراهان (7)

    تفسیر این آیات رو ببینید استاد چقدر قشنگ توضیح میده ….

    قربونت برمممم من که اینقدر واضحی …

    آخ من فدات که اینقدر باحالی

    نفسسسس…

    حتی بهمون گفته که چه دعایی بکنیم …

    همه جای قرآن هی از طرف خدا صحبت میشه و به پرسش و پاسخ قوم ها جواب میده یا داستان های عبرت آموز برای پیامبر تعریف میکنه یا از یه چیزی باخبرش میکنه …

    فقط اینجاست که از طرف من صحبت میکنه …

    یه جوری که انگار بهم میگه ملیکا …

    حتی اگه نمیدونی چی بخوای …

    حتی اگه نمیدونی چیکار کنی و چی بگی…

    بیا نفسم هیچی نمیخواد بگی …هیچ کاری هم نمیخواد بکنی …من همه کار میکنم برات …همه چیز بهت میدم حتی اگه اونو به عنوان دعا نگفته باشی …اصلا نمیدونی چه دعایی کنی بهتره و چی بگی بیشتر به من نزدیک میشی .. ؟ بیا نفسم …اینو بگو …اینو بخون …اینو تکرار کن …اینو بخواه …بقیش صفر تا صد با من …

    إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿5﴾

    اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿6﴾

    صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ﴿7﴾

    قربونت برمممممممم اخههههه مننننن چی بگممم؟

    .

    .

    ابتدای کامنتم یادتون …..

    قربونت برمممم

    اصلا الان با این حرفاش …چشمام پر اشک شد …انگار که بهم گفت خواسته ی شما نوشته شد و امضا شد و مهر تاییدش خورد …

    چشم …انجام می‌شود…در واقع نه انجام می شود در آینده…بلکه انجام شد …

    إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿82﴾چون به چیزى اراده فرماید کارش این بس که مى‏ گوید باش پس [بى ‏درنگ] موجود مى ‏شود (82)

    من چی بگمممممم

    قربونت برممممم

    ببین چطوری میگههههه

    إِنَّمَآ أَمۡرُهُ

    وقتی یه چیزی میگم …

    ۥٓ إِذَآ أَرَادَ شَیۡـًٔا

    هرچیزی …اراده کنم ….

    هستم پای حرفم …..

    میدونی چرا ؟

    چون

    أَن یَقُولَ لَهُۥ کُن فَیَکُونُ

    چون من بگم باش …پس آنی هست …بدون هیچ مکثی …

    میگم باش پس هست …

    …….

    من فداتتتتتتتتتتت

    خدایاشکرتتتتتتت…..

    خب برم بقیه فیلموووو ببینممم

    .

    .

    قربونت برم استاد قشنگم که اینقدر قشنگ توضیح میدی….

    .

    .

    خدایاشکرت به خاطر همه ی این زیبایی هااا

    .

    .

    وایسین وایسین …

    آستین؟

    …..

    ………….در حال سرچ کردن……

    ……

    وای چه باحالهههه

    راسش یه چیزی بگم …

    اول که شما گفتین آستین خندم گرفت ….

    فکر کن توی ایران بگی ما می خوایم بریم توی آستین؟

    چه اسم باحالیی…

    دیگه هر بار آستین لباسمو میبینم یادم میوفته به سفر به دور آمریکا….خخخخ

    ولی بعدش سرچ کردم و چه شهر زیبایی …

    من هنوز سفر به دور آمریکا رو کامل ندیدم ولی تا تقریبا 50 دیدم …احتمالا این شهرا مال قسمتای بعدشهههه ولی خدای نفسمممم.. خدای کُن فَیَکُونُ قشنگم …منم دوست دارم برم تجربه کنم و این زیبایی ها رو ببینم …منو به سمتشون هدایت کننن

    نفسسسسسسس.

    ببین چه خوشگل میگه؛ چشم ….

    قربونت برم …

    ….خب ادامه بدیممم….

    واییییییییییی خداااااا

    چه rv های خوشگلیییی …چه باحالللل چه رنگ سیاهش خوشگلههههه

    چه رنگ آبیش خوشگلهههه وای طرحش شبیه rv استادهههه …واییییییی خداااااا….

    منم می خوام …

    می خوام

    می خوام …

    اینم بنویس خدااا .

    ببین چقدر قشنگ…

    ببین …

    عاشقتمممم.

    .

    .

    .یه چیزی شبیه شهر بازی کنار رستوران برای بچه هاااا

    وای اون خانومه که لباس یکی از پرنسس های دیزنی رو پوشیده…چقدر قشنگ با بچه ها نشست که حرف بزنه …

    میدونین چه باور قشنگی رو به بچه ها میده …

    بزار اینطوری بگم …

    یادمه کوچیک که بودم عکس این سیندرلا و پرنسس های دیزنی رو به اتاقم چسبونده بودم و چون اصلا زیاد اهل فیلمو و کلا حفظ کردن اسم شخصیتا نبودم خودم با خلاقیت خودم یه اسمای عجیب غریبی روشون میزاشتم …ولی همیشه دوست داشتم ای کاش بتونم یکیشونو از نزدیک ببینمو باهاشون حرف بزنمو ایناااا و الان که این بچه ها رو دیدم که دارند با این پرنسس صحبت میکنند یادم به 5و 6 سالگی خودم افتاد و توی رو ذهنم گفتم …ببین …چقدر قشنگ این باور رو به بچه ها میدن که آقا می‌شود…اگه دوست داری یه روزی حتی این شخصیت کارتونی رو توی دنیای واقعی ببینی می شود …میتونی ببینی …میتونی باهاشون حرف بزنی …اونا خاص نیستن …یادمه توی یکی از قسمتای سفر به دور آمریکا…یه جشن خیابونی بود که برای کریسمس گرفته بودن و وسط خیابون حصار کشیده بودن و یکی یکی میومدن رد میشدن و از اون اویزای کریسمس هدیه میدادن …بعد بابانوئل های بامزه یا حتی السا و انا و همه با لباسای مخصوص به همون شخصیت ها میومدن رد میشدن تبریک میگفتن….و دل بچه ها رو چقدر شاد می‌کردن..

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت به خاطر این همه زیبایی…

    .

    .

    واییییییییییی

    گوگولی که آروم داری از اون پلکان میای پایینننن..

    نانازیییی ….

    نگاشون کن ….

    توپ ها رو ….

    چقدر من عاشق استخر توپ بودمممم اصلا من فراوانی دو انگار توی عالم بچگی اونجا میدیدم …وقتی توی استخر توپ میرفتم …میگفتم اوههه چقدر توپ …بزار ببینم میتونم بشمارم …نه بابا خیلی زیاده و حتی …بعضی وقتا هی مثل کندن زمین توپ ها رو میریختم اونطرف تا ببینم چقدر ادامه داره …بعضی وقتا سعی می‌کردم رنگ های جدید توپ ها رو کشف کنم …یه بعضی وقتا یه جایگاه درست میکردمو میگفتم آخیش این توپ ها منو ماساژ میدن …

    اینا که میگم مال بچگیامه هاااا وقتی اندازه ی همین بچه ها بودم ….من معنای غلبه بر ترس رو انگار اونجا فهمیدم …وفتی می خواستم از ارتفاعی (به نظر منو کودک بلند ) بپرم زوی اون همه توپ و میدونستم که اونجا ثبات زیادی نداره و هر آن ممکنه لیز بخورم یا ممکنه یه توپ سفت باشه و اینا ولی از اهرم رنج و لذت استفاده کردم و گفتم نه میپرم و کلی توپ بازی می‌کنم و به داداشم توپ پرت میکنم و اینا …و پریدم …و دیگه قلق استخر توپ رو پیدا کرده بودم که برای حرکت روی توپ های لی. و شیطون باید سریع باشی و بعضی وقتا بابد از وزنت استفاده کنی تا توپ ها رو به هم مچلونی تا نتونن فرار کننند ….

    اخییییی یاد ملیکا کوچولو با اون دنیا بی نظیر بچگیش بخیر ….

    وای خداااا چه اتاق فضایی قشنگییییی

    ببین

    ببین ….

    حتی اینم برای بچه ها باور پذیر کردن که تو میتونی توی فضا باشی …تو میتونی زمین رو هم از بالا ببینی ….

    نگاشون کن ….

    ببین اصلا باور ها چقدر تغییر میکنه ….

    تو میتونی موتور سواری کنی

    میتونی خونه بسازی …

    میتونی از بین اون نخ ها خودتو نجات بدی و به بالا صعود کنی …

    میتونی مسائل رو با لذت حل کنی …

    این دنیا مثل یه شهر بازیه …

    و ما مثل همین کودکان باید فقط لذت ببریم و مسائلمون رو با شادی حل کنیم و سعود کنیم…

    وَمَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ ﴿64﴾

    خدایاشکرت …

    خدایاشکرت ….

    خدایاشکرت …

    به به …چه غذایی..چه کبابی….

    به به ….

    چه شعر قشنگی ‌…

    دولت عشق آمدو من دولت پاینده شدم …

    به به …

    چقدر واقعا این کیفیت مهمه ….

    ببین …

    به خدا با خودمم…

    به خودم میگم ..ملیکا ببین …اگه کیفیت خوب باشه …مشتری ها دو تا دو تا برای خودشون و دوستاشون ازت میخرند….

    عاشقتونمممم

    .

    .

    عه…

    این اقاهههه که آقای جک رو باز کرد ….یادتونهههه…اون میوه باحالهههه

    وای چقدر خوب که با هم لذت میبریننننن

    خدایاشکرت …

    خدایا منو به همچین دوستان فوق العاده ای هدایت کن که با هم کلی لذت ببریم ….

    خدایاشکرتتتتت

    آقا فرزیننننن

    ….

    ….

    پنساکلابیچ؟

    وای چه خوشگللل

    وای دریاااا

    من عاشق دریامممم

    خدایاشکرت به خاطر این صدااااا

    این موج های خروشان .‌‌

    این بینهایت دریاااا

    اصلااا بی نظیرههه این ضلالیی…

    من عاشق این دریام …

    یه جوری که انگار خدا بهم میگه …

    ملیکا …

    دریا رو ببین …

    ببین چقدر بزرگه ….دریا مال تو نیست …ولی من مال تو ام …و من بینهایت تر و بزرگ تر از این دریا هستم …

    بهم میگه

    ببین …

    چقدر آب هست …ببین چقدر آب آفریدم…ول کن این حرفای چرتو پزتو که آب نیستو فلان …هست …ملیکا هست …بینهایت هم هست …

    حالا این دریا …این آب رو میبینی …

    به جون خودم قسم ..مثل همین آب..کلی ثروت و پول و نعمت هم هست …

    کلییی پول …که هرکس هر اندازه ای بخواد میتونه ببره …

    یه کامیون دوتا کامیون ؟ یه کشتی ؟ دو تا کشتی؟ چقدر ؟

    این آب مگه تموم میشه …؟

    حالا هرکسی هر چقدرم بخواد برداره از این آب ببره مگه تموم میشه ؟نمیشهههه هیچی تموم نمیشه ..بیشتر از تعداد آدما هست …

    بیشتر از همهههه…نگران چیییی؟ هیچ رقابتی وجود نداره …هیچ کمبودی وجود نداره …

    قربونت برم …منننننن

    ….

    ….

    وای چه خوشگل …

    سقف درست کردن با بادکنک …

    چه رنگی رنگی رنگی ….

    عالیههههه …

    وای منم می خواممممم وای چقدر من عاشق این رنگی رنگی بی نظم و زیباممم چه ایده ی قشنگی …حتی برای جذب مشترییییی

    وای من حتما این ایده رو یه جا امتحان میکنمممم

    عاشقتونممممم

    بریم توی ورزشگاهههه ….

    به به …

    چه اینه های قشنگی …

    چه ورزش های خوبی؟

    نیلوفر عزیز….

    عزیزممم چقدر قشنگ میخندی….

    به به …

    چقدر دلم خواست برم یه ورزشگاه ثبت نام کنم ‌…

    اوفففف استاد واقعا چه بدنی با قانون سلامتی ساختید …خیلی تحسینتون میکنم ….

    بابا دمتون گرممممم

    ….

    عاشقتممممم

    مرسی بابت این سریال و این قسمت …چقدر چیز یاد گرفتم خدا وکیلی …ممنونم ازتوننن…

    عاشقتونمممم …

    در پناه لله یکتا باشید …

    فعلااا…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      زهرا گفته:
      مدت عضویت: 608 روز

      درود ملیکای عزیز امیدوارم سلامت باشین کامنت شما فوق العاده بود ،پر از احساس ، امید ، سرزندگی

      و باور تصویر سازی کم پیش میاد که حوصله کنم کامنتی رو مطالعه کنم ولی کامنت شما فرق داشت پر از احساس بود

      ،هم اشک شوق ریختم و همزمان هم میخندیدم ،خیلی با هاش ارتباط گرفتم مخصوصا اونجایی که با خدا صحبت

      میکردین،راستش من هم عاشق موتور و سفر و جاده هستم دلم میخواد کل ایران رو بگردم خدایا صد هزار مرتبه شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سیده ملیکا مرتضوی گفته:
        مدت عضویت: 757 روز

        بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ

        سلامممم

        سلام زهرای عزیزم …

        سلام دختر خوش ذوق و خوش… (وای خدایا خوش… چی بگم؟ ببین می خوام بگم که خیلی خوب از تصورت استفاده میکنی و کلمات و حرفام رو اینقدر خوب میفهمی که میبینی….خخخخ…ببخشید کلمه براش پیدا نکردم …)

        قربونت برم …

        چقدر خوشحالم که لبخند روی لبات آوردم…

        تو هم همین کارو کردی ….

        بزار از اینجا بگم …

        ماجرا از این قراره که داشتم کامنت و رد پای مهمم که با سرچ از قرآن بود رو توی گام 5 دوره ی صعود به مدار بالا تر میزاشتم …

        یکم از نوشتن خسته شده بودم چون کامنت قبلیم هم پاک شده بود …

        یه جورایی از صبح تا حالا انگار منتظر کامنت پر مهرت بودم …

        خلاصه به محض اینکه آپلود رو زدم و کامنتم ثبت شد و صفحه به روز رسانی شد …

        چشمام مثل همون دایره آبی گرد شد …باورم نمیشد پاسخ برای کامنتم اومده …

        به خودم میگفتم نه بابا توهم زدی …آخه تو که هنوز اون دوتا کامنتی که نوشتی رو ثبت نکردی که کامنت بیاد …ولی زدم روی اسمم و دیدم نه راستی راستی کامنت دارم …

        گل از گلم شکفته شد ….

        چند ساعتی هست که دارم مینویسم توی موبایل و چیز یاد میگیرم و انگار این یه جایزه از طرف خدا بود الان برام …

        کما اینکه همین چند دقیقه پیش توی سایت بودم و خبری نبودددد..

        خلاصهههه که با کلی ذوق و خوشحالی و اومدم که کامنتتو بخونم و اصلا اول کامنتت رو که خوندم وای …دیگه من داشتم پرواز میکردم …

        اومدم ببینم این کامنت برای کدوم کامنت منهههه و دیدم بله …اون نشانه ای که دیروز با کلی ذوق و شوق توی راه برگشت از دانشگاه نوشتم و این دفعه متفاوت تر از هر بار این سریال نگاه کردم …

        بدون هیچ عجله و با کلی عشق و شادی …کامنتت باعث شد یه حس درونی از خدا بهم بگه …ببین ! آفرین…دیگه همیشه همینجوری فایل ها رو ببین و کامنت بنویس براشون …

        ………

        وای زهراااااا….

        میبینی …میبینی چه خدای هدایتگری داریم و خبر نداشتیم …حتی بهم میگه چیکار بکنم یا چیکار نکنم ….

        ببیننننن

        اصلا یوهو دلم رفت …

        وقتی با صدای بلند اینو در گوشم زمزمه کرد

        ..

        فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا

        به او شر و خیر او را الهام کردیم

        ….

        من فداتتتتتت

        قربونت برم مننننن

        عاشقتممممم

        خیلی زیاد …

        مرسی که هستی خدای قشنگم …

        یه دعا هم بکنم ؟

        خدایا یه لحظه در حد یه نطفه ی کوچیک این خواسته برام به وجود اومد که هم من هم زهرای عزیزم به خواسته ی قلبیمون که سفر به دور ایران هست بریم و یه جایی…در بهترین مکان و در بهترین زمان همو ملاقات کنیم …

        یه جوری که فقط خودت جورش کنی …نمیدونم چه جوری دیگههه اونو من نمیدونم تو میدونی …

        …..

        وقتی گفتم

        چه جوریش.رو من نمیدونم تو میدونی …انگار بهم گفت آفرین همینجوری منو باور کن و بسپار به من …بعد اصلا نمیدونم چی شد …هدایتی به خدا اصلا تا حالا اسم سوره ی سبا رو نشنیده بودم …حتی یه بارم از روش نخوندم …ولی اون همیشه به زیبا ترین شکل ممکن حرفاشو بهم ثابت میکنه …میدونی چی گفت؟ گفت ؛

        یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا ۚ وَهُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ ﴿٢﴾

        [خدا] آنچه در زمین فرو می رود و آنچه از آن بیرون می آید و آنچه از آسمان فرود می آید و آنچه در آن بالا می رود عالم و آگاه است؛ و او مهربان و بسیار آمرزنده است

        لِیَجْزِیَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۚ أُولَٰئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ ﴿۴﴾

        تا خدا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، پاداش دهد، اینانند که برای آنان آمرزشی و رزق نیکو و ارزشمندی خواهد بود

        بزار من بگم

        ..

        بهم گفت من از همه چیز باخبرم …هم از دل تو هم از دل اون هم از خواسته هاتون …همش با من …من آدرس هردوتون رو هم دارم ..این خواستت هم با من …به روی چشمم …

        تو عمل صالح داشته باش

        تو ایمان داشته باش …یه رزق عالی میدم

        ایران که سهله…برین جهانی بگردین …

        دیگه چی می خوای …تو فقط لب تر کن …

        …………

        ……..

        …..

        وای خدایا یه ذره دیگه ادامه بدی میزنم زیر گریههه هاااا….

        قربونت برم که اینقدر خوبی….عاشقتم …

        زهرای عزیزم به خاطر این حس فوق العاده ازت ممنونم …و حتی همون کامنت زیبات …واقعا ممنونتم …

        منتظر دیدارت هستم …

        در بهترین مکان و زمان و بهترین حس دنیا …

        منتظر نتایج بی نظیرت هستم …

        در پناه الله یکتا ..

        فعلاا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          مجید عزیزی پیردوستی گفته:
          مدت عضویت: 1508 روز

          به نام خدای مهربان

          خدایا شکر که چقدر قشنگ هم زمانی به وجود میاره و افراد هم مدار و هم فرکانس در زمان مناسب قرار میده

          کامنت شما و پاسخ زهرا و جواب مجدد شما و باز هم پاسخ زهرای عزیز به من نشون داد که قرار چه اتفاقاتی بیفته چون من هم عاشق ایرانگردی و سفر کردن هستم و با مهارت صدام می‌خوام پول در بیارم و در این قسمت بهم گفته شد که قصه گویی کنم و داستان سرایی انجام بدم و من عاشق کار کردن با بچه ها و بازی باهاشون هستم و خدارا شکر مهارت خوبی در این کار دارم و در زمان مناسب به افراد مناسب هدایت میشم و اتفاقات خوبی واسم رقم میخوره و خداوند هم زمانی واسمون به وجود میاره انشالله

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            سیده ملیکا مرتضوی گفته:
            مدت عضویت: 757 روز

            به نام خدای مهربان که هرچه دارم از اوست …

            به نام خدای هدایتگر که هرچه دارم از هدایت ها و لطف اوست …

            به نام خدای بینهایت که هرچه زیبایی دارم از آن اوست …

            سلام به یکی دیگر از برادران خوب عباسمنشی من …

            سلام برادر مجید

            سلام آقای عزیزی …

            که برای خداوند آنقدر عزیز هستی که این همه سال در این خانواده هستی

            بزار از اینجا بگم که چی شد….

            .

            این دو سه روز اصلا خوابم دست نبود شب ها بیدار بودم و آنقدر زود می گذشت که نگو و روز ها در خواب بودم و هر شب امید با اقدام در فردا…

            و وقت تلقی و گشتن در فضای مجازی ….. تا اینکه امشب بیدار که شدم با حسی بد که چرا اینقدر بی خاصیت شدم و جزو دسته ی اکثریت مردم شدم که بدون هیچ هدفی فقط وقت تلف می‌کنند …..

            پس حتی بدون اینکه لامپی روشن کنم با همان نور کم که اجازه می‌داد قلم و دفترم را بینم…

            همانطور که روی تخت دراز کشیده بودم و با عصبانیت در ذهنم… خودم را مقصر می‌دانستم….

            شروع کردم به نوشتن که

            این مشکل از کجا شروع شد….

            بعد از نوشتن تمام جزئیات این چند روز آرام تر شدم و چون تعهد داده بودم که هر روز تا قبل از دوازده شب حتی در حد یکی دو دقیقه ورزش کنم و زبان بخوانم با اپلیکیشن ورزش و زبان دایلینگو … که روز ها روز ثبت میکنه…

            وقتی به ساعت نگاه انداختم ‌..دیدم یک ربع مانده به دوازده … از آنجا که حس بهتری به خودم پیدا کرده بودم بلند شدم و موبایلم را برداشتمو زبانم را انجام دادم و درحد دو سه دقیقه ورزش کردم….

            و بعد پیام هایم را چک کردم و دوباره قلم را برداشتم و نوشتنم که ساعت چنده الان….

            بعد رفتم دستشویی موقع بیرون اومدن وقتی داشتم دستامو میشستم به خودم توی آینه نگاه کردم و با خودم حرف زدم… این کارو خیلی انجام میدم اینکه توی اینه نگاه کنم و با خودم حرف بزنم… حس میکنم خودم بهترین کسی هستم که میتونم به خودم کمک کنم و راهنمایی کنم

            خلاصه وقتی با خودم حرف زدم متوجه موضوعی شدم…

            روز از کی شروع میشه!

            اصلا کی تعیین کرده… درسته که من خوابم به هم ریخته و تا صبح بیدارم ولی این دلیل نمیشه که اون روز رو تجربه نکنم…. نمیدونم چرا ولی امروز بیشتر از هر باره دیگه … مطمئن شده بودم که منم که اومدم توی این دنیا برای شرکت توی یک بازی که یه بازی رو انجام بدم و برم …همین‌…! بازی که یکسری قوانین خاصی داره… که یکیش اینکه من رهبر بازی هستم و این منم که دارم خلق میکنم‌‌… تمام شرایط و اتفاقات رو من دارم خلق میکنم

            ……..

            نمیدونم …باید واقعا چطوری این درسی که یادگرفتم رو بگم اما نتیجه ای این بود که؛

            ملیکا مگه نمیدونی که تویی که داری خلق میکنی‌.. تویی که رهبری …و هدف هم لذت بردن از زندگیه…. خب دیگه این قوانین و البته که قانون هم نیست، بلکه یکسری محدودیت هست رو چرا برای خودت چرا بزرگ میکنی… ؟کی گفته روز از 6 صبح یا 5 صبح شروع میشه کجا؟ کی گفته؟

            روز از هر موقع که تو بخوای شروع میشه پس ول کن تمام اون حرفارو توساعت 7 بعد افطار خوابیدی 11 شب بیدار شدی…

            دو تا کار مثبت کردی … هنوز چشماتو باز نکرده …

            حالا میخواد خورشید باشه یا نه….

            به خودم گفتم اخههههه خدا توی قران گفته ….

            بهم گفت؛ ملیکا توجیه و بهانه زیاده…. اول اینکه درسته که خدا گفته شب رو برای استراحت گذاشتیم و روز رو برای کارو تلاش خب باشه تو هم از 7شب تا 12 خوابیدی دیگه یعنی استراحت رو کردی روز توو از الان شروع میشه… چیکار به بقیه داری که میگن موفقیت از 5 صبح شروع میشه و تمام افراد موفق نمیدونم سحر خیز بودنو اینا….

            ملیکا…!

            بهانه ها خیلی زیاده.. تا دلت بخواد هست… خسته‌ام و حال ندارم و روزه ام و حالا نمیشه و خوابم میاد، حالا ولش کن .حالا وقتش نیست حالا شبه باید بخوابم و اینا همش بهانه هستن…خیلی هم زیادن…..

            ولی دلیل ها مهم اند… پاشو گیوادا وَر بکش …. کاری که درسته رو انجام بده کاری به وقت و ساعت نداشته باش اینا همش محدودیت های ساخته ی انسانه…

            قوانین نانوشته ی مسخره ای که خود انسان ساخته مثل خودت که میگفتی حتما باید بدنم تمیز باشه تا لباس تمیز بپوشم یه قانون نانوشته ی اشتباهی که بهت میگفت لباس تمیز رو نباید با بدن کثیف بپوشی در حالی که قانون اینکه تو باید در هر جایی لذت ببری و راحت باشی…

            حالا اگه مثلا چند روزی هم حموم نرفتی این دلیل نمیشه که لباس تازه شسته شده یا نو نپوشی …. اگه الان حس میکنی این لباس خیلی توی تنت بوده فارق از اینکه چقدر کثیف شده یا تازه حموم رفتی یا نه لباسی که بهت حس بهتری میده رو بپوش …همین ….!

            یا مثلا …قانون نا نوشته ای که حتما وقتی حس کثیف بودن میکنی باید بری حموم … یا اینکه توی یه روز نباید چند بار بری حموم درحالی که ببین خودت چی میخوای… اگه دوست داری هر روز بری حموم خب برو… اگه اینکه صبح وظهر و شب بری دوش بگیری حس خوبی بهت میده خب برو… کدوم قانونی وجود داره جز اینکه تو خالق زندگیتی و این فرصت زندگی به تو داده شده تا ازش لذت ببری …..؟

            ………

            ……

            وای خدای من باورم نمیشه…. ممنونم خدا جونم به خاطر حرفای قشنگت..‌

            خلاصه رفتم حوله ام رو برداشتم و همونجور که داشتم به حرفای خدا فکر میکردم اومدم دم حمام و رو به خدا کردم و گفتم اوکی خدا فکر کنم یکم فهمیدم‌… میخوام زندگیمو خلق کنم حالا بگو بگو چیکار کنم…..

            یه حسی بهم گفت برو توی سایت و بزن روی نشانه ی من…

            وارد سایت شدم … و با تعجب به نقطه ی آبی رنگ زیبایی کنار اسمم نگاه کردم…با تعجب خندیدم … چشمام ستاره ای شده بود… به خودم میگفتم وای برای من کامنت اومده ولی من یه روزه فعالیت نکردم تازه به کامنت کسی هم پاسخ ندادم که منتظر جواب باشم…. یعنی برای چی کامنت اومده…. باورم نمیشد… اینو یه هدیه از خدا دونستم و گفتم حتما بعد از حمام تروتمیز پیام هدیه ام رو باز میکنم ولی اول میخوام جوابم رو بگیرم…..

            و چشمام رو بستم و سرم رو بالا آوردم و گفتم خدایا فهمیدم که من خالق زندگیم هستم میخوام شروع کنم تو بگو….و زدم روی فایل نشانه ی من….

            چند ثانیه ای منتظر موندم …تا اینکه صفحه‌ ای بالا اومد…

            abasmanesh.com

            روز شمار تحول زندگی من فصل یک… وای خدای من.. دیگه نشونه از این واضح تر …

            یه صفحه پر از فایل و قدم های تکاملی… برای تحول زندگی…. خیلی خوشحال بودم و همون موقع فایل روز اول رو دانلود کردم اما انگار خدا بهم گفت اول فایل همون صفحه رو گوش بده… گفتم چشم….و گوش دادم و فوق العاده بود که حتما چیزایی که از طرف خدا از اون فایل شنیدم رو توی همون صفحه مینویسم…

            بعد از حمام

            .

            .

            دیگه خیلی انرژی گرفته بودم… …به محض اینکه رسیدم توی اتاقم لباس نپوشیده …با کلی ذوق .. اول اومدم ببینم کی کجا برای من کامنت گذاشته …

            و وقتی اسم شمارو دیدم …و اسم فایل رو دیدم …کنجکاوی و البته تعجبم بیشتر شد… اصلا انتظارش رو نداشتم … زدم روش و هدایت شدم به اینجا… …

            اول کامنتتون وقتی گفتید از اول کامنت منو بعد پاسخ زهرا رو بعد دوباره پاسخ منو و بعد دوباره پاسخ زهرا رو خوندید گفتم بزار برم من از اول بخونم ببینم و بیام پایین…..

            و دیگه ادامه کامنتو نخواندم و رفتم بالا… ولی خدای من چقدر باحال بود… راسشو بخوای از کامنت خودم خیلی لذت بردم…

            (ایموجی چشای قلبی )

            و بعد پاسخ دوست عزیزم بعد پاسخ خودم بعدم پاسخ زهرا و بعد پاسخ شما به اون پاسخ… …

            تعجب کردم… یه لحظه فکر کردم این همون پاسخی بود که برای من نداشته بودید ولی فرق داشت….

            و اونجایی که گفتید یه لحظه توجهم به این پاسخ ها جلب شد و براتون نشانه بود… یادم نمیره… وقتی پاسخ زهرا رو خوندم مخصوصا به همونجایی که بهش اشاره کردین که درباره‌ی داستان بود همون روز این برای من یک نشانه بودم و یه حسی بهم میگفت باید تاییدش کنی و به این کامنت جواب بدی ولی راسش تنبلی کردم……..

            حتما بعد اتمام این کامنت برای دوستمون هم مینویسم….

            خلاصه تا آخر رسیدم به کامنت شما و از شما یه درس بزرگ گرفتم که حتی اگه با واسطه به جایی هدایت شدم نه تنها از اون شخص واسطه باید تشکر کنم بلکه در حد چند خط هم باید از اون فرد اصلی تشکر کنم….

            از این حرکتی که زدین خیلی خوشم اومد با اینکه حتی لزومی هم نداشتم که برای من کامنت بنویسید چون مخاطب اولیه و اصیلی من نبودم ولی با این حال شما این کارو کردیم و خوبی رو تایید کردید… واقعا تحسین برانگیز بود…و ازتون بی نهایت ممنونم …….

            خیلی ممنونم …واقعا…

            خب ..خب خب …

            .

            اوفففففف (ایموجی پاک کردن عرق از روی پیشانی )

            چقدر باحال و طولانی شد….

            خب حالا تازه رسیدیم به اصلا داستان….

            وقتی دوباره تمام این کامنت ها رو پشت سر هم خوندم… دوباره یاد ایده ی قشنگی افتادم که خدا بهم داده بود… راسش منم داستان مینویسم و تازه اول راهم و یک هدف و رویا دارم…

            وقتی شما درباره‌ی داستان ‌و خواندن داستان صحبت کردید …دوباره اون رویا برام انگار برق زد…و صدای استاد توی گوشم پیچید که میگفتن بچه ها شما اگر به رویاهایتون برسید نه‌تنها به خودتون کمک میکنید بلکه باعث گسترش جهان میشید….

            و بعد خدا در گوشم گفت… ببین… ببین… اون رویای که تو داری نه تنها به تو کمک میکنه بلکه تمام این افرادی که عاشق گویندگی داستان ها و تولید محتوا هست رو هم پوشش میده و جهان رو گسترش میدی‌.. من دیگه چطوری به تو بگم که این ایده رو من بهت دادم و تو باید قدم برداری….

            چطوری بگم که تو با اجرای اون که البته خیلی هم اسون نیست و نیاز به مهارت داره میتونی به جهان کمک کنی و گسترش بودی…. چطوری بگم که این کاری که دوست داری انجام بدی بی ارزش یا پوچ یا خودخواهانه نیست…..

            وای خدای من…. اصلا دیگه هیچ جوابی نداشتم‌…. راست می‌گفت… خیلی این رویارو دست نیافتنی دیده بودم جوری که از قدم برداشتن به خاطرش دست کشیده بودم….

            و واقعا از شما ممنونم به خاطر کامنت خوبتون که اینو بهم یاداوری کرد ….ممنونم به خاطر وقتی که گذااشتید برای خوندن این کامنت های طولانی… بی نهایت از تون ممنونم…امیدوارم هرروز به خواسته هاتون نزدیک تر بشید…ممنونم که در این خانواده هستید …

            دوستتون دارم …

            خب …

            بریم برای خلق زندگی ….

            پس…

            فعلاااا….

            در پناه الله یکتا شاد و سالم و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید…

            عاشقتونم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
            • -
              مجید عزیزی پیردوستی گفته:
              مدت عضویت: 1508 روز

              به نام خدای مهربان

              سلام ملیکای عزیز

              تحسینت میکنم که این چنین با ذوق و حوصله کامنت میذاری و از گفتگوی خودت با خدای مهربان به اشتراک میذاری .

              تحسینت می‌کنم که با خودت صحبت می‌کنی و به خودت اهمیت میدی و نسبت به خودت سخت گیر نیستی .

              دختر تو خیلی بانمک و بامزه ای و خیلی خوب مینویسی و با این مهارت ها قطعا در داستان نویسی خیلی موفق میشی .

              خداوند هدایتگر استاد برنامه ریزی و همزمانی های بسیار خوبی را ایجاد می‌کنه و هر چی که پیش میاد تماما خیر به شرطی که بتونیم ذهنمون را به سمت بهتری ببریم ،مثل اومدن این پیام شما برای الان من که دقیقا تا ساعت 12 ظهر خوابیدم و قبل از اینکه نجوایی بخواد منو اذیت کنه که چرا آنقدر خوابیدی و از کارهات عقب افتادی هدایت شدم داخل سایت و نقطه ی آبی چشمام قلبی کرد ⁦:⁠-⁠)⁩

              دقیقا من هم مثل خودت هستم ، با خودم صحبت میکنم و بسیار ایده های فراوانی بهم الهام میشه که خدارا شکر به نسبت قبل بهتر دارم بهشون عمل میکنم و البته خیلی جای کار داره که عملگرایم را بهتر کنم ولی خدارا شکر دارم تکاملم را طی میکنم و سعی میکنم با همون امکانات و هر آنچه که دارم استفاده کنم و پیش برم .

              لذت بردم از کامنتت و این نشانه ای از یک روز شگفت انگیز

              آفرین که انقدر خوب مینویسی و هرچی که اون لحظه برای نوشتن داری را کامنت می‌کنی .

              منم دوست دارم

              موفق و شاد و سلامت و پر برکت باشی ⁦;⁠-⁠)

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          زهرا گفته:
          مدت عضویت: 608 روز

          سلام زیبای من ،عزیزدلم ،شاید باورتون نشه

          اون روزی که داشتم کامنت رو می‌نوشتم، به خودم گفتم بنویسم به امید الله با هم میریم ایران گردی البته با موتور ،من دیییییییونه ی موتورم ،دیییییییونه فکر میکنم معشوقمه

          بعد نجوای شیطان گفت : زشته ننویسیااااااا

          حالا ملیکا ااا میخواد بگه نیگاه کن دختررو هنوز هیچی نشده

          دختر خاله شد

          ولی الان که اون مطلب رو خوندم شاید باورت نشه عزیزم دلم قنج رفت و حتی تصور کردم با هم تو جاده ایم

          میدونم من دیگه خیییلی احساسیم و خیر سرم 10 سالی هست که داستان و ترانه مینویسم ،باز نجوای شیطان میگه خب که چی

          میخوای پز بدی ولی به جون خودم یهو به دلم افتاد که بگم نمیدونم چرااااا

          اسم کتاب هم گذاشتم پرنده ی مهاجر چون عاشق مهاجرت و جاده و پرنده هستم

          عکس پرو فایلت خیلی باحاله و دوسش دارم

          و به قول دختر کوچولوم گنگش بالاس

          منم رفتم تو فکر گذاشتن عکس پروفایل

          ندیده دوستون دارم

          هنوز صورتم و نشستم مثل استاد عشقمون دارم کامنت بچه هارو میخونم

          امیدوارم یکروز خانوادمون موفقیت مارو ببینن و بهمون افتخار کنن و بشیم دوتا از بهترین‌های شاگردهای استاد و استاد و مریم جون رو از نزدیک ببینیم و بهمون ببالن

          عاشقتم الهی که موفق باشی

          دعای همیشگی من برای همه و البته شما تن سالم ، دل خوش ،ثروت زیاد و پاک

          و در انتها خدا وند عاقبت همه ی مارا ختم به خیر گرداند

          یا حق

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            مجید عزیزی پیردوستی گفته:
            مدت عضویت: 1508 روز

            به نام خدای مهربان

            سلام زهرا جان

            «میدونم من دیگه خیییلی احساسیم و خیر سرم 10 سالی هست که داستان و ترانه مینویسم ،باز نجوای شیطان میگه خب که چی»

            چقدر ذوق کردم این پاراگراف بالا را دیدم چون منم با صدای شگفت انگیزی که دارم و بیش از 40 صدا را میتونم دربیارم با نشانه ام که این قسمت بود متوجه شدم که میتونم قصه گویی کنم و این یک نشانه بود بعدش نظرم جلب شد به پاسخ و جواب دادن های شما و ملیکای عزیز که هر دو عاشق ایران گردی و سفر کردن هستید و دقیقا منم همینطور و می‌خوام با مهارت صدام دور ایران و جهان بچرخم و با استفاده از صدام پول دربیارم و کیف کنم که این کامنت شما و ملیکا نشانه ای برای باور پذیری و امکان داشتن این خواسته هست که خیلی جالبترش اینه که شما داستان و ترانه مینویسید و تو این کامنت هم بهش اشاره کردین و چقدر همه چیز به هم ربط داده شده و خداوند هدایتمون می‌کنه و بهترین اتفاقات واسمون می‌افته انشالله

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            سیده ملیکا مرتضوی گفته:
            مدت عضویت: 757 روز

            به نام خدای مهربان ….که هرچه دارم از اوست

            سلام سلام سلام

            سلام خواهر خوشگل من…

            حالت چطوره….

            بهت یک معذرت خواهی بدهکارم ….

            یکی به تو یکی به خدای عزیزم که همون روز به حرفش گوش ندادم و این خوبی تو رو و نشانه ام رو تایید نکردم… باورم نمیشه بعد از دو ماه دارم به این کامنت پاسخ میدم و بانی اون هم آقا مجید عزیزی شدم که براشون در ادامه با پاسخم درباره ی اتفاقی که افتاد صحبت کردم….

            عاشقتم دختر… ممنونم ازت به خاطر کامنتی که گذاشتی ….

            راسش وقتی گفتید

            شاید باورت نشه عزیزم دلم قنج رفت و حتی تصور کردم با هم تو جاده ایم

            وای نمیدونی …یه لحظه انگار اون صحنه اومد جلو چشمم …اتفاقا امشب داشتم به داداشم میگفتم وای من دوست دارم از اون مترا که فنر داره تند میره سوار بشم ….که حتی اسمشم نمیدونم ‌..داداشم میگفت وای تو اگه سوار اونا بشی گم میشی ‌…اونا خیلی گندن..‌منم گم میشم …چه برسه به تو …

            ‌وای ولی چه حالییی بده …

            فکر کن استادم بشه استادمون …

            وای عالی میشه …اسناد دیگه 30 سالی هست این کارو…

            وای یادم افتاد به یکی از قسمت های زندگی در بهشت که استاد تازه موتور سواری رو با یکی از این موتور کوچولو های وسپا که به قول استاد بهش میگن اسکوتر یاد داده رود …وای چقدر از این تحسین استاد خوشم میومد جوری که ادیتش کردم و حتی صوتی کردم که هر موقع خواستم برای خودم بزارم و بگم استاد بهم افتخار میکنه ….

            وای استا. …دو تا شاگر جدید پیدا کردیناااااا دیگه من شما رو انتخاب کردم …باید بهم یاد بدین …

            (یه چیز جالب بگم ..استاد یکم کارتون سخته چون من هنوز گواهینامه رانندگیمم نگرفتم …چه برسه موتور …البته الان نسبت به 6 ماه پیش خیلی خوب شدم و میتونم رانندگی کنم ….)اوموجی خنده ))))

            خلاصه که وای اصلا تصور کردنش بهم شادی و لذت میده دیگه چه برسه به تجربه اش…..

            اییییی

            چقدر خوب میشه……خدااایااااا اینم بنویس پس…..

            .

            .

            خب خب …

            و. در ادامه که گفتید …

            میدونم من دیگه خیییلی احساسیم و خیر سرم 10 سالی هست که داستان و ترانه مینویسم ،باز نجوای شیطان میگه خب که چی…

            وای نه اصلا اینو نگوووو ببین من الان اول راهم و مثل تو خیلی خیلی احساسی …هنوز کتابی چاپ نکردم ولی گلی نوشته دارم که دوست دارم چاپشون کنم و یه هدف و ایده ی الهی بی نظیر ….

            یه تقریبا 5 سالی هست که فهمیدم متنام قشنگه با اینکه من از همون موقع که بچه بودن حتی وقتی نوشتن بلد نبودم …با نقاشی داستان سراییمیکددم و انگار از همون بچگی به دنبال خلق نوشته ها و داستان ها بودم …..

            هنوز تازه اول راهم و اصلا نمیدونم چی قراره پیش بیاد ….

            و در نهایت …

            وقتی نوشتید …

            عکس پرو فایلت خیلی باحاله و دوسش دارم

            و به قول دختر کوچولوم گنگش بالاس

            منم رفتم تو فکر گذاشتن عکس پروفایل

            وای خدای من میدونی چقدر ذوق کردم …حتما از طرف من دختر خوشگلتون صفت ببوس و بگو آجی ملیکا گفت تو هم خفتی دخترررررر

            عاشقتونم …‌

            و وقتی گفتی؛

            ندیده دوستون دارم

            آخ قلب منی …منم ندیده دوستت دارم …

            ولی قرار نیست نبینمت که عزیز دلمممم

            میبینمت…

            سر کلاسای آموزشی موتور سواری استاد ایشالاااا حتما …

            (وای کلی ایموجی خندههه با چشمای ستاره ای…)

            اخ چقدر حالم خوب شد مرسی ازت دخترررر

            عاشقتم ….

            دوستت دارم بینهایت ….

            در پناه لله یکتا باشی نفسسسس

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: