سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 190

به نام خدا

سلام

خدایا این قانون تو چه می‌کند 2 جا امروز در این فایل، توی این صبح قشنگ زمستونی، قدرت کانون توجه و تمرکز رو دیدم.

اولی بخش باشگاه بود که موقع دیدنش به ذهنم اومد به به ! چه به موقع و عالی !

آدم قشنگ انگیزه میگیره که امروز تو باشگاه حسابی بیشتر ورزش کنه . بعد یادم افتاد که این باشگاه رفتنم از کجا شروع شد.

همه چیز از قسمتی از سفر به دور آمریکا شروع شد که استاد باشگاه زنجیره ای gym planet رفتن و من و مادرم با هیجان تحسین میکردیم.

بعدش هدایت شدیم به یه باشگاه نزدیک خونمون با شرایط کاملا مناسب ما، با آدم های فوق العاده، اصلا به عمرم این تعداد آدم مثبت و مناسب ندیده بودم و جالب اینجاست همه شون ثروتمندن.

و حرفای بین استراحتشون راجع به تمرین های کتاب های موفقیتی هست که باهم قرار گذاشتن میخونن.

اما با دیدن این فایل الان خواسته جدیدی در من ایجاد شده که باشگاه مجهز تری برم که استخر هم داشته باشه. و همونجور که به این خواسته رسیدم در زمان مناسبش به استخر دارش هم هدایت میشم.

دومی هم موقعی بود که حل مسئله گیر کردن ماشین دوستمون رو دیدم و من تو دفترم نوشتم مسئله ها به راحتی حل می‌شوند(فقط “این فورده که بنز رو میکشه” اونم با اونهمه شور و هیجان خانم شایسته lol)

دقیقا بعدش دیدم صدای تق تق در زدن میاد

بابام بود، قفل در خراب شده بود و گیر کرده بود و هی داشت ایده خودش رو میگفت که برید کارت ویزیت بیارید و فلان کنید و هی سعی می‌کرد حین انجامش هم مامانم رو راهنمایی کنه و اینا بعد مامانم دید کار نمیکنه یهو وایستاد ایده خودش رو گف بابام باور نکرد جواب بده ولی آخرش گفت باشه فقط یه کاری بکن مامانم که بالاخره شاگرد استادی هست که همیشه تسلیم هدایته، ایده اش رو اجرا کرد و در سه سوته باز شد.

و در کمال ناباوری بابام به سادگی.

گفتم این قدرت کانون توجهه و خوشحال برگشتم بقیه فایل رو ببینم.

من تو این مدتی که شما تو سفر بودید هیچ فایلی که مربوط به پردایس باشه رو ندیده بودم . و وقتی رسیدیم اونجا یه احساس بالاخره برگشتیم خونه خاصی داشتم.

Home,sweet home

حس برگشتن به خونه بعد یه مسافرت طولانی واقعا قشنگه همه وسایلت ، اتاقا ، امکانات برات جالبن.

هی میگی به به حموم خودمون، آشپزخونه خودمون، اتاق خودم ، مبل راحتمون و…..

خیلی خیلی نسبت به داشته هات سپاسگزارتر میشی مخصوصا اونایی که طی سفر نبودشون حس میشد.

مرغا با چه شوری اومدن استقبال و خروس باوفایی که اومد بغل استاد.

قشنگ شرطی شدن، استاد که رفت سمت در =غذا

صدای خوشحال درمیارن و خدا رو شکر همه شون سالم و سلامتن.

فقط اون زرنگه که گفته آقا من میرم بی واسطه غذای فراوان میخورم و پریده نشسته تو منبع .

بی مزاحمت بقیه مرغ و خروس راحت داره برا خودش کیف میکنه.

در مورد ماجرای استارلینک هم این نکته به ذهن میرسه که وقتی مسئله ای برای تو ایجاد میشه یا جوابش از قبل آماده هست یا تو‌ حلش می‌کنی و از حل کردنش ثروت میسازی مثل این آقای ایلان ماسک که با حل کردن مسئله استاد و هزاران آدم دیگه ثروت بی حساب می‌سازه.

پس نباید مسئله رو به حال خودش ول کرد باید به سمت حل کردنش حرکت کرد البته با هدایت خواستن از خدا.

بعد مدتها خانم شایسته رو هم پشت فرمون میبینم در حالی که با استاد تیپ سفید نورانی زدن و با چشمانی که از ذوق می درخشه راجع به تجربیات سفرشون حرف می‌زنند.

اینکه سفر آدم رو رشد و گسترش میده ، سپاسگزارتر میکنه و عملی کردن اهدافی که برای سال نوی میلادی در نظر گرفتن. چیزی که ما در سراسر زندگی استاد و خانم شایسته شاهدش بودیم حرکت ، حرکت و حرکت.

این بار هم حرکت به سمت اهداف جدید.

واقعا الگو برداری از شما برای هر کسی سازنده است سپاسگزارم که نمود عملی آموزه هاتون رو در اختیار ما قرار میدین.

انشالله که به زیبایی های بیشتر و بیشتری‌هدایت بشین .

به امید اینکه ما بیایم آمریکا و مثل دوستانی که در LA با شما دیدار کردن دورهمی بنشینیم و راجع به قانون حرف بزنیم.

سپاسگزارم.