سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 190

به نام خدای وهاب

سلام به استاد عباس‌منش عزیزم و مریم جانم و همه دوستان خوبم.

به‌به، رسیدن به خیر. بعد از 52 روز سفر و لذت و خوشی، به پارادایس زیبا خوش اومدین.

اینکه مریم جون در بدو ورود گفتند خونه‌مون چه بزرگه، خیلی برام جالب بود و یاد سفرهای خودمون افتادم که حالا نه هرگز 52 روز، بلکه نهایتاً بعد از یکی دو هفته که از سفر به خونه برگشتیم برام خیلی جدید بوده و ویژگی‌هاش به چشمم اومده. مثلاً زیباتر شده، بزرگ‌تر یا تمیزتر به نظرم اومده و دلم براش تنگ شده.

تحسینتون می‌کنم که هر چیزی رو که بخواید درجا خلق می‌کنید‌. گفتید «خدایا باید یه اینترنت درست به ما بدی». و خدا جون هم گفت «سید، تو فقط بخواه عزیزم». و فرداش ایمیل اومد که «آقا بفرما اینم ورژن جدید اینترنت ماهواره‌ای.»

استاد چقدر از دیدن چمدون‌هاتون حس خوبی داشتم‌. مخصوصاً وقتی چشمم به اون چمدون زرشکیه افتاد خیییلی ذوق کردم. آخه ما سال گذشته از سفر ترکیه دقیقاً همین مدل و رنگ رو خریدیم‌. البته که حتماً مال شما مارک خیلی بهتریه.

چقدر دوستانتون مثل خودتون آدمای نازنینی هستن. نیلوفر و فرزین عزیز. اون لحظه‌ای که آقا فرزین نیلوفر جون رو بوسید خیلی زیبا بود. این لحظه‌ایه که ما خیلی کم می‌بینیم یا اصلاً نمی‌بینیم. چون این رفتار و ابراز عشقِ خیلی قشنگ متأسفانه در فرهنگ ما تابوست‌.

همچنان که «عاشقتم» گفتن‌های شما و مریم جون هم در فرهنگ ما بین زوج‌ها تابوست‌. و خوشبختانه ما در این سایت خیلی بهش عادت کردیم و برامون عادی شده. و همین جا هم بگم که من عاشقتووون هستم. عاشق هر دوی شما.

استاد اونجا که رفتین سراغ مرغ و خروس ها و گفتین «کی می‌خواد بیاد بغل عمو؟» خیلی جالب بود برام و یاد فایل دیشب افتادم. دیشب قسمت 78 سفر به دور امریکا رو دیدم. در یک نشنال پارک، بعد از اینکه کلی قربون صدقه آهوهای خوشگل رفتین، به یه آهو که اومده بود نزدیکتون، گفتین «بیا بغل عمو». بعد مایک عزیز هم که در این روزها جاش خیلی خالیه، گفت «بیا بغل پسرعمو». و شما هم اینو تکرار کردین. و من کلی دلم غنج رفت و خندیدم.

استاد خیلی شما و مریم جون رو موقع انجام حرکات ورزشی تحسین کردم. واقعاً بدن‌هاتون عضلانی و قوی و زیبا و جوان شده. و در رقابت با آقا فرزین هم که سریع‌تر از ایشون شنا کردید. واقعاً دمتون گرم استاد. خیلی تحسینتون می‌کنم. شما خیلی در شنا خوب هستین. و نیروی بدنی فوق‌العاده‌ای دارین که این نتیجه عمل به قانون سلامتیه. و خود این قانون سلامتی هم نتیجه عمل به الهاماتتونه.

مریم جون چقدر از اینکه پشت فرمون و در حال رانندگی دیدمتون لذت بردم. این اولین بار بود که می‌دیدم شما رانندگی می‌کنین‌. خیلی تحسینتون می‌کنم. راستی وقتی استاد ازتون فیلم می‌گرفتند و شما داشتین رانندگی می‌کردین و همزمان حرف می‌زدین، توجهم به نیم‌رخ‌ زیباتون جلب شد. زیبایی‌تون صدچندان شده. ضمن اینکه تیشرت‌های سفید خیلی به هر دوتون میاد.

و اما نجات اون بنز خیلی اعجاب‌برانگیز بود. فورد عزیز و پرقدرت ما اون بنز خوشگل رو مثل یه پر رو زمین کشید و برد. ایول به این برند و سازندگانش و شما که اون رو خریدین‌.

خدا رو شکر می‌کنم که هدایتم کرد و در آخرین قسمت سفر هم با شما همراه بودم و با همدیگه به خونه برگشتیم.

استاد نازنینم و مریم جانم ازتون خیلی خیلی سپاسگزارم که ما رو به این سفر رویایی بردید. با شما کلی مناظر خیال‌انگیز دیدیم، تجربه‌های جدید کسب کردیم، اشک شوق و شادی ریختیم، چیزهای تازه یاد گرفتیم، و چقدر به وضوح جلوه‌های زیبای خداوند رو دیدیم و لذت بردیم.

خدایا شکرت، شکرت خدای خوبم. من، امروز بعد از برگشتن از این سفر، به نسبت قبل از سفر یه آدم دیگه شدم و نگاهم به جهان و زیبایی‌هاش خیلی تغییر کرده‌. خدا می‌دونه اگه خودم با پای خودم به این سفر برم چه آگاهی‌هایی کسب می‌کنم و چقدر لذت بیشتری می‌برم. به امید اون روز برای خودم و همه دوستان و همسفران عزیزم.