سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 191 - صفحه 19

437 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مصطفی شاه محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1185 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    بنام الله یکتا

    با امید خداوند رزاق و وهاب

    دوستان جان سلام

    دخترم از قبل از من قول گرفته بود که برای تولدش بریم شمال و کیک بگیره برای نهار بریم شکم المولوک رشت رستوان فوق العاده ای

    قرار بود جمعه1401/11/14 بریم . شب قبلش کولاک برف شد ظرف نیم ساعت همهجا پوشیده از برف و کولاک شد .

    منهم گفتم درخترم گفتی که هواشناسی گفته که هوا خوبه . گفت آره بابا الان دوبارهه سرچ میکنم

    خلاصه قرارشد صبح ببینم وضعیت چطوره . دخترا رفتن بیرون برف بازی تا احساسشون بد نشه و از نعمت بارش برف لذت بردن . درخترم حالش یکم بد شده بود ولی با اطمنان میگفت نه بابا دوستم که شماله میگه هوا خوبه و مسئله ای نیست.

    صبح جمعه 14 بهمن شیش صبح پاشدم یه نگاه از پنجره انداختم بیرون که ببینم هوا چطوره ، حرکت ماشین همسایه تو کوچه نشان از یخ زدگی برفها میداد ، دوباره نگاه کردم دیدم بله زمین کوچه یتیکه یخ زده و سره

    دوباره رفتم تو رخت خواب . دخترم ساعت هشت پاشد چای رو روبراه کرد یعنی که شماهم پاشید میخوایم بریم شمال

    گفتم درخترم من تا دوش میگیرم زنگ بزن راه و ترابری استعلام بگیر. گفت گرفتم جواب دادن هواب خوبه ومسئله ای نیست

    گفتم بیرون رو نگاه کردی ، گفت آره ولی جاده خوبه بریم

    من هم گفتم خدایا به امید تو دستد بازه میخوام امروز بهمون خیلی کنار خانواده خوش بگذره مارو هدایت کن

    و از خدا در تمرین ستاره قطبی خواستم که من امروز روی خوب و خوش و وجه خوب و زیبای انسانهای نازنینی که با اونها روبررومیشم رو ببینم و میخوام خیلی خوش بگذرونیم و لذت ببریم و یه روز پر از شادی و خوشحالی و احساس خوب داشته باشیم و لذت ببریم

    جاتون خالی بعد از یه صبحانه عالی و مفصل ( چون میدونستیم که نهار دیر میشه ) راه افتادیم

    تو اتوبان ماشینها برفهای آب شده رو پخش میکردن و شیشه ماشین کثیف میشد ، کنار مجتمع آفتاب درخشان وایستادم که کمی خوراکی برخرم و آب که اگه شیشه شور خالی شد آب داشته باشیم ، بدلم افتاد که برف پاک کنهارو چک کنم ، دیدم یکیش خرابه و خارش افتاده ، تصمیم گرفتیم برگردیم داخل شهر برف پاک کن رو درست کنیم و دروباه حرکت کنیم .

    برعکس همیشه که تو چنین مواقعی اعصاب همه خورد میشد و اعتراض که این چه وضعشو و …… حال همه از جمله خودم خوب بود

    برگشتم داخل شهر و احساسم اصلا بد نشد و خوب و خوب بودیم .

    خانمم و دخترا گفتن بابا رو جمعس مگه لوازم فروشی بازه ، گفتم آره پبدا میشه

    رسیدم به لوازم فروشی رفتم جلو سوال کردم برف پاک کن و متعلقاتش رو میخوام ، یه آقای خوش رو اومد از اینکه سیگار دستش بود عذر خواهی کرد . فهمید که خار افتاده گفت باشه ، گشت پیدا نکرد . به شاگردش گفت از تو برف پاک کن سالم یه خار دربیا بده آقا . گفتم نه برف پاک کن سالم بده اینارو عوض کن برام .

    برف پاک کن ژله ای برام آورد خودش برام عوض کرد و همش خنده روی رولبش بود آب برف پاک کن رو چک کرد آب نداشت برام آب مخصوص و ضدیخ پرکرد و گفت حالا بفرمائید برید خوش بگذرونید .

    وقتی میخواستم راه بیافتم همسرم و دخترای گلم گفتن چقدر این آقا باشخصیت بود و چقدر انسان نازنینی بود و چه انرژی خوبی داشت و منهم تائید کردم و ایشون رو تحسین کردم ( قبلش فکر میکردم فقط به نظر من ایشون خوب میان )

    راه افتادیم برف شروع به باریدن کرد و رقصان رقصان با ناز به زمین میومد و ما آهنگ شاد گزاشتیم و احساس خوبی داشتیم

    وقتی شیشه ماشین رو با برف پاک کن جدید تمیزکردیم همگی گفتم چقدر عالی شد چقدر خوب تمیز میکنه و سپاسگزاری و…

    جاده عالی بود کناره اتوبان برف شب گذشته نشسته بود . آفتاب شروع به تابیدن کرده بود و ما لذت میبردیم از دیدن طبیعت و زیبائیهای اون . خدایاشکرت

    خیلی زود رسیدم پلیس راه رشت ، رفتیم از روی پل برگشتیم بسمت فومن و از صبیعت زیبا لذت بردیم تا روستای تاریخی توریستی قلعه رود خان ، هوای عالی و بینظیر بود .

    رفتیم یه سر به زمینی که برای فرش گذاشتم زدیم . رفتیم بنگاه که دیدم آقائی که تو بنگاه هست از راکت بودن خرید و فروش حرف میزنه و نمیشه و باید ارزون بدید و فلان … به همسرم اشاره کردیم بریم تا احساس خوبمون رو حفظ کنیم

    رفتیم تا نزدیک قلعه به بنگاه های دیگه هم مراجعه کردیم برای دخترای گلم بستنی سرخ کرده خریدم و با احساس خوب برگشتیم رشت ، دخترم برای تولدش یه کیک خرید که بریم رستوران

    رسیدم به شک الموالوک رشت . گفتم من تا پارک میکنم شما رزو کنید ( چون معمولا یکی دوساعت گاها زمان میبره تا جا خالی بشه ) ماشین رو پارک کردم برگشتم که دیدم دخترم و همسرم میگن غذا ندارن و گفتن چون شب سالن رزو شده و جشن داریم دیگه غذا سرو نمیشه باید سالن ور آماده کنیم . حال دخترم و همسرم کمی گرفته شد.

    گفتم اشکالی نداره خوب میریم جای دیگه . دخترم گفت بابا همینجارو میخوام. گفتم باشه دوباره میرم ببینیم چی میشه

    تو همین فاصله همه مراجعه کنندگان برای سرو غذا همه دست خالی برگشتن و ناراحت . ساعت پنج بعدازظهر جمعه 14 بهمن

    همسرم برگشت داخل رستوران منهم پشت سرش با احساس خوب و تودلم داشتم درخواست صبح خودم رو از خدا در ستاره قطبی مرورمیکردم و واقعا احساسم خوب بود . مراجعه کردیم به خانمی که مدیر داخلی رستوان بودن (که بسیار خانم زیبا و با وقار و خوب و شیک پوش و مرتب و نازنین بودن ) و هماهنگ میکرد .

    اول گفتن نمیشه و لی بلافصله وقتی همسرم گفتن ما کلی راه اومدیم که اینجا تولد دخترم رو جشن بگیریم ، گفتن صبر کنید

    یه نگاه به داخل رستوارن انداختن و گفتن که باشه به میز ی که داشت خالی میشد اشاره کردن و گفتن بفرمائید اونجا بشینید

    و ما شاد و خوشحال و من خیلی هم شگفت زده نشدم و انگار میدونستم که میشود ، با لبخندی از صمیم قلبم از خدا تشکر کردم . خدایاشکرت خدایاسپاسگزارم

    تا غذا آماه بشه دختر نازنینم عکسهای مختلفی تکی و با من و همسرم و دختر کوچیکترم گرفت و از دیدن عکسهائی که میگرفت لذت برد و شادی کرد و دیگران هم که برای سرو غذا داخل رستوران بودن با نگاههاشون دخترم رو تشویق کردن و خانمی بعد از سرو غذا اومد سر میز ما و به ما و تولد دخترم رو تبریک گفت و کارت خودش به به دخترم داد و گفت که من کیکهای خونگی تهیه میکنم لطفا منو فالو کنید و با لبخندش چه حس خوبی رو انتقال داد بما . خدایاشکرت

    چقدر ستوران خوب و عالی بود و انسانهای نازنینی که سرویس میدادن و پذیرای میکردن چقدر خوش رو و با لخند زیبا نزدیک میشدن و سفارش گرفتن و با همون حس خوب غذارو آوردن و پرسیدن چیزی لازمه ، کم و کسری ندارین .

    ظرف نی های سر مبز رو که داشت پرکردن و ظرف دستمال کاغذی با اینکه پر بود عوض کردن و آوردن .

    (ومن درتمرین ستاره قطبی اونروز یکی دیگه از خواسته هام این بود که با وجه زیبا و روی خوش و خوب انسانهایی که میبینم روبروبشم و ببینم ) و قانون همیشه جواب میده و همه اونروز عالی بودن . خدایاشکرت خدایاسپاسگزارم

    بعد از صرف غذا رفتیم قسمت کافی شاپ

    اکثر میزها برای مهمانهای هتل کادوس رزو بود

    آقای خوشتیپ و با شخصیت با لباس فرم مرتب که مخصوص کارکنان کافی شاپ بود با خوش روئی جلو اومد بعد از سلام و احوالپرسی و خوش اومد گوئی مارو دعوت کرد بروی یه میز

    و بلافاصله همکارای خانم ایشون و قتی کیک رو دست مادیدن (با اینکه خود کافی شاپ کیک تولد داشت و میدونستن که ما کیک رو از بیرون تهیه کردیم )پیش دستی و کاردو چنگال سرمیز گذاشتن و منو آوردن و با خوش رو ئی سفارش گرفتن

    و قتی دیدن که ما داریم از خودمون عکس میگیرم ، گفتن اگه بخواید چهارنفری تو عکس باشید ما براتون میگیریم و چقدر با لبخند زیبا و با ذوق از ما عکس گرفتن . خدایاشکرت خدایاسپاسگزارم

    که منهم موقع خروج بابت پذیرائی عالیشون ، از ایشون تشکر کردم و رفتیم که به درخواست دخترم بریم خیابان شهرداری رشت که بسیار زیباست و حس و حال خیلی خوبی همیشه برامون داره

    ماشین رو که روشن کردم ، دیدم ماشین بد کارمیکنه

    خاموش کردم دروباره روشن کردم دیدم که همونجوره و دراه بقول مکانیکا ریپ میزنه ، راه افتادیم دخترم گفت منکه خیلی بهم خوش گذشت و از همه ما بخاطر اینکه براش جشن خوبی گرفیتم و خاطره خوبی ساختیم تشکر کرد و گفت که اگه نمیشه و ممکنه که تو راه بمونبم خیابان شهر داری نریم دفعه بعد که اومدیم میریم میتونیم برگردیم یا که اول بریم مکانیکی و با اطمینان برگردیم .

    و قرارشد برگردیم و همگی حس حال خوبی داشتیم و چون روز تعطیل بود منهم دنبال مکانیکی نگشتم و با توکل به خدا راه افتادیم و من احساسم عالی بود و مدام از صمیم از خداوند بخاطر اینکه یک روز عالی و خوبی و داشتم و در کنار خانواده خیلی خوش گذشته بود سپاسگزاری میکردم و لذت میبردم و همه چیز و همه کس برام زیبا بود . خدایاشکرت خدایاسپاسگزارم

    اول مسیر بعد از خروج از رشت یکمی تردید و نگرانی و نجواها شروع شد ، اما لحضه ای رو که با خوشحالی و سلامتی و شادی ماشین رو تو پارگینگ خونه پارک میکنم و همه با شادی و با احساس خوب از ماشین میایم پائین و شاد و خوشحال که خداروشکر چقدر امروز خوش گذشت رو تجسم کردم ، حس و حالم عالی شد. عالی عالی . خدایاشکرت خدایاسپاسگزارم

    اولش آروم با 70 ، 80 تا امام زاده هاشم اومدم و اعتماد بنفسم کم کم رفت بالا دیگه میرفتم تو خط سبقت و با حس حالی عالی رانندگی کردم و به شادی و لذت خودمون ادامه دادیم و بگو و بخند و آهنگ شاد و نور و عشق و انرژی . خدایاشکرت خدایا سپاسگزارم

    وقتی رسیدیم دختر کوچیکم گفت ، میشه الان نریم خونه یه دوری تو شهر بزنیم

    امروز خلی خوش گذشت زوده الان بریم خونه من هنوز میخوام خوش بگذرونم

    ماهم همه پایه ادامه دادیم خدایاشکرت خدایاسپاسگزارم چه روز خوب و شادی برامون ساخته شد و چقدر لذت بردیم

    و دیروز ما آگاهانه وقتی که به مسئله ای خوردیم ازش به راحتی عبور کردیم و با احساس خوب و انرژی یه روز پراز شادی و لذت و خوشحالی و حال خوب برای خودمون ساختیم . خدایاشکرت خدایاسپاسگزارم

    و چه حس و حال خوبیه که آگاهانه خلق کنی اون چیزی رو که میخوای و وقتی که ایمان و باور داری و با توکل به الله یکتا حرکت میکنی ، من میگوم بشو و میشود و میشود هر آنچه که من میخواهم . الله اکبر . الله اکبر. الله اکبر

    خدایا شکرت بخاطر این قوانین خوب و عالی و بدون تغییر جهان هستی

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت . خدایاسپاسگزارم خدایاسپاسگزارم خدایاسپاسگزارم

    الهی صد هزار مرتبه شکرت که من خالق زندگی خودم هستم

    در پناه الله یکتا

    فقط با یاد خداست که دلها آرامش میگیرد

    خدایا عاشقتم که عاشقمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      الهام وابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1550 روز

      . سلام به برادر توحیدی عزیزم

      بینها ت از کامنتون لذت بردم.

      اولش بخاطر اینکه از شهر زیبای رشت

      تعریف کردید‌.درسته الان خیلی وقته

      مهاجرت کردم ولی خیلی خوشحال میشم کسی از شهرم تعریف کنه مخصوصا. تو این سایت توحیدی

      وخوندم کامنت شما به صورت کاملا تصادفی…

      سوم اینکه این‌قدر پایه بودین و برای تولد دختر گلتون تو اون آب و هوایی

      رفتین و به همه تون خوش گذشت..

      خدار شکر خیلی هم عالی….

      إلهی همیشه در کنار هم شاد و موفق

      باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مصطفی شاه محمدی گفته:
        مدت عضویت: 1185 روز

        سلام

        سپاس بیکران از شما دوست عزیزو نازنین و بزرگوار

        کامنت پراز انرژی شما رو خوندم لذت بردم از این همه انرژی و شورو شوق

        وخاطرات اون روز زیبا در شهر رشت بینهایت زیبا و پراز انرژی مثبت و خوبی برام تدایی شد

        بینهایت از شما دوست خوبم بخاطر نوشتن این کامنت باارزش سپاسگزارم و با تمام وجودم تحسین میکنم شما دوست عزیزم رو

        همیشه در پناه الله یکتا بهترینها نصیبتون بشه

        یا حق

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمد محسنی گفته:
    مدت عضویت: 1837 روز

    بنام خداوند هادی

    سلام خدمت استاد عزیزم الگوی زنده گی ام و خانم شایسته عزیز و دوستان خوبم.

    خدایا ترا بی نهایت سپاس گذارم بابت این همه امکانات و نعمت هایت و بابت سریع الحساب بودنت ، که به محض درخواست استاد از شما، سریع پیام از طرف استار لینک برایش آمد و با دستانت مستر لری این دستگاه وصل شد به کمپر.

    خدایا میدانی با دیدن این بنده ات این عبد خوبت چه قدر احساس عجز کردم و چه قدر فهمیدم که من جای کار دارم و فهمیدم که من باید خیلی متعهد باشم و دوسال است که درین مسیر قرار دارم از ابتدا چه قدر انگیزه و عشق داشتم به کار کردن روی خودم و جز گوش دادن به فایل های سایت هیچ چیزی را گوش نمی کردم و تمرکزم فقط روی فایل ها بود واما فعلاً با وجود اینکه چندین دوره را خریدم انگیزه و شور شوق اولی ام را ندارم ، چون به خیلی از آن خواسته هایم رسیدم، خدایا سپاس گذارم که از طریق این فایل یک عطش تغییرات جدید را درمن ایجاد کردی که من هم باید به صورت جدی و متعهدانه دوباره روی دوره ها تمرکز کنم و فعلاً که روزانه دوساعت روی فایل تمرکز میکنم ، بیشتر تمرکز کنم و از تو میخواهم که چند محصول را که قرار است برایم تحفه بخرم به آسان ترین حالت برایم فراهم کن همه چیزش را .

    استاد نوشتن کامنت خیلی برایم سخت بود هر بار که شروع به نوشتن میکردم دو کلام که می نوشتم پاکش میکردم و امشب که ساعت 4نیم شب است و این فایل 191 را گوش می دادم و وقتی جسارت و ایمان شما را دیدم که برای هدفت که برایت سخت است ولی اجرا میکنی ، خیلی یک باور خوبی به من داد ، تا قبل از نوشتن همین کامنت من هر وقت که کامنت می نوشتم با خودم می گفتم که کار ها باید ساده و آسان باشد و وقتی به نوشتن کامنت شروع میکردم و چون سختم بود ، فورا پاکش میکردم و میگفتم شاید وقتش نرسیده و این باور در تمام کارهایم بود و هست . و وقتی شما گفتید که در دوره قانون سلامتی با اینکه خیلی سخت بود با زبان انگلیسی تحقیق کنید ولی انجامش دادید و یا این پروژه جدید را که میخواهید انجام بدهید و گفتید که خیلی برایتان سخت است اما باید انجامش بدهید .

    باور جدید در من شکل گرفت و آنهم اینکه قرار نیست مسیر ساده را بروم باید مسیر درست بروم ، ب خودم گفتم اگر نوشتن کامنت برایت سخت است نباید پشت گوش بیندازی و تنبلی کنی خیلی ساده است که فایل را گوش کنی و هیچ کاری نکنی ولی اگر میخواهی کار کنی و متعهدی باید کامنت بنویسی و کامنت بخوانی و باور های جدید را در خودت ایجاد کنی .

    و خدارا شکر که این کامنت نوشته شد و خدارا صد هزار مرتبه شکر بابت وجود شما استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    خدارا بی نهایت سپاس هر روز و هر روز در جمع ما عباس منشی های جدید هم اضافه می شود، هر روز خدای مهربانم راسپاس گذارم بابت نعمت بزرگ همچون شما و خانم شایسته عزیز و تمام دوستان خوبم و رضا عطار روشن عزیز که چه قدر صادقانه نتایج و باور و نحوه تغیرش را توضیح میدهد .

    استاد هر روز سپاس گذار خداوند هستم بابت وجودشما و بار بار گفتیم که اگر عباس منش و این مسیر نبود چه کار می کردیم ، خدا را بی نهایت سپاس بابت هدایت ما به این مسیر زیبا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1164 روز

    به نام‌ خدای توانا و هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته بی نظیر

    استاد چقدر رابطه شما با خانم شایسته برای من قابل تحسین هستش چقدر زیباست چقدر بی نظیره

    چقدر سپاس گزار خدام‌ که یه همچین رابطه ای رو برای من تو زندگیم الگو قرار داده تا بتونم ذهنم رو معطوف کنم بهش

    و این چرت و پرت هایی که تو فیلم ها و فضای مجازی راجب روابط میگن رو بزارم کنار

    و فقط بیام و از شما الگو بگیرم

    خداروشکر که انقدر این رابطه بی عیب و نقص و بی نظیره

    و این عدم وابستگی که چقدر من سر همین موضوع به تضاد خوردم عالیه عالی

    من یکی ازبزرگترین درخواست هام از خدا همین عدم وابستگی به ادم هاست …

    و اما میخوام راجب یه موضوعی صحبت کنم که چقدر برای من درس داشته

    استاد زمانی که شما از بی انگیزگی صحبت کردید و اینکه چقدر انگیزه مهم هستش

    من یه سرچ تو خودم کردم و دیدم که من مدتیه خیلی بی انگیزه شدم

    البته چون هدفم مربوط به علاقمه تمرین هام سر جاشه اما اینکه هر دقیقه و هر ساعت تمرکزم روش باشه نه اینطور نیست

    یعنی راجبش میخونم تمرین مداوم میکنم انگیزه ام دارم اما نه اون انگیزه ایی که مد نظرم هست نه اون انگیزه ای که روزای اول داشتم

    خب ادم تو مسیر تکامل یجاهایی به خاطر ذات عجولش دچار بی انگیزگی میشه

    و اما خب راه حلی که شما گفتید در‌مورد اهرم رنج و لذت

    که تو فایل های گفت و گو با دوستان هم دوستان خیلی راجب نتایجش صحبت میکردن

    که نتایجش نظیره

    و البته منم هربار برای ناخواسته ها و خواسته هام انجام دادم اینکارو جواب گرفتم

    این سری اومدم داخل کلاسورم یه بخش جدید اضافه کردم به اسم هدف گزاری

    قبلا هدف هام رو نوشته بودم اما‌ نه اینکه بخام انقدر به بخش های مختلف تقسیمش کنم

    رو سربرگش نوشتم انگیزه نامه

    پایینش هدفم رو مشخص کردم

    تو صفحه اول و دوم راجب اهرم رنج و لذت نوشتم

    بعد راجب اینکه درحال حاضر چه کارهایی میتونم بکنم برای هدفم نوشتم که فکر 10 بخش شد از مطالعه و تمرین و الگو برداری تا…

    بعدش اومدم یه تعهد نامه نوشتم

    که من تعهد میدم هر روز برای هدفم قدم بردارم

    صفحه بعدشم شد بخش ردپا که هر روزی که هرکاری برای هدفم‌میکنم‌اونجا بنویسم و طبق تعهدم هر روزم‌باید کلی از کارهایی که کردم رو بنویسم

    حالا امروز صبح که اومدم‌کارهای دیروز رو بنویسم

    جلوی هرکاری که کردم مثل تمرین کردن به صورت الهامی امتیاز دادم به خودم

    به نسبت کیفیت و تاثیر گزاری اون کار تو رسیدن به هدفم

    بعد مثلا جمع این امتیاز ها شد 5

    بعد من صبح توی شکرگزاریم از خدا درخواست کردم که به من بگه من برای اجرایی کردن اون ایده ایی که دارم اماده هستم یا نه

    همینطور که امروز زیر دوش بودم

    یهو به من الهام شد

    این امتیاز هایی که میدی

    زمانی که رسید به 100 قدم اول اجرایی کردن ایده ات رو بردار

    (چون ایده ام طوری هست که تو چهار قدم انجام میشه )‌

    و همینطور به 200 رسیدی دوم

    تا 400 ….

    من چقدر اون لحظه پر از شوق هدایت خدا شدم….

    اصلا مگه میشه……

    چقدر کار میتونه تو انگیزه من تاثیر بزاره که برم از صبح تا شب کلی کار کنم امتیاز هام زیاد شه بعدش سریع برم ایده ام رو اجرا کنم و….

    واقعا وقتی خدارو هدایت گر باور کنی

    چنان هدایتت میکنه که نیاز نباشه یک دقیقه تو برزخ بمونی…

    فقط به هدایتش گوش کنی و تسلیم باشی

    خداروشکر

    به خاطر این فایل که اهرمی شد برای شکل گیری این هدایت

    و خداروشکر به خاطر این فایل های اگاهی بخش

    سپاس گزارم استاد

    امید وارم سفر پربار و سرشار از هدایت خداوند داشته باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    منصوره گفته:
    مدت عضویت: 2246 روز

    سلام استاد عزیز

    دیگه من که رفیق باز بودم ، سه ساله رفیق شب و روزم فقط شمایید

    خلاصه درس حذف میکنم که بشینم فایلها رو گوش بدم

    همونطور که با یک بشکن پول و کارم اوکی شد و هر روز داره بهتر میشه

    با یک بشکن راحت 20 کیلو کم کردم

    منی که خودمو کشتم و نشد 5 کیلو بیشتر کم کنم

    الان فقط یک ارزو بزرگ دارم

    اونم یادگیری زبان با یک بشکنه

    نمیدونم چرا فکر میکنم دارید میرید که اینم که هم مشکل شماست و همه ماها که مهاجرت کردیم، میرید که اینم حل کنید

    استاد اگه این نیست که من چند ماهه دارم میگم خدایا کاش استاد به داد دل ما مهاجرها برسه که زود و با سرعت زبان یاد بگیریم

    کاش استاد بره این مشکل حل کنه برای خودش و به ما هم بگه( دیگه ما رو تنبل کردید)

    چه رشدهایی که من یکی نمیکنم

    من یک مهارت عالی دارم که دارم ازش پول در میارم اما اکه زبان این کشورو مثل زبان مادریم یاد بگیرم

    دیگه نگم براتون که چه خواهم کرد، دارم زبان یاد میگیرم اما اون بشکن زدن کجا و این یادگیری ها کجا.

    هر دوره ای باشه، قطعا بی نظیره و اولین نفرات هستم که میخرم

    استاد خیلی بهتون حسادت کردم …..

    اخه دوست دارم همه چیزو رها کنم و برم رو اون رویای خودم چند ماه تمرکز کنم، استاد خیلی بهتون خوش بگذره ، خیلی لذت ببرید

    میدونم چه حال خوبیه

    اصلا خیلی با حاله

    خود زندگیه این سیستم زیستن

    مردم همه میگویند:

    نقابی دیگر بده ، نقابی دیگر، هیچ کس نمیخواهد خودش را زندگی کند……..

    خیلی لذت بخش خودت رو زیستن……

    باید یک دوره بذارید چگونه به من حسادت نکنید

    منتظر خبرهای خوشیم

    استادددددد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    سلام به همه

    استاد این فایل تون خیلی برای من مفید بود

    من یه مدتی خیلی خوب داشتم روی فایل ها کار میکردم و به صورت خیلی خیلی معجزه آسا ، خیلی زودتر از اون چیزی که انتظارش رو داشتم به هدفم رسیدم و اونقدر ناگهانی رخ داد که من یه چند روز شوکه شده بودم اصلا

    ولی حدودا چند وقت بعد از رسیدن به اون هدف من به شدت افسرده شدم و جالبه که همه هم بهم میگن دیگه چته واقعا!! چرا ناراحتی!

    ولی خب علت اصلی اش این بود که دنبال هدف بعدی نرفته بودم، البته نه اینکه نرفته باشم ها….واقعیت اینه که چندین تا چیز هست که میخوام بهشون برسم و میخواستم همه رو با هم انجام بدم که حتی مادرم هم دیشب بهم گفت با یه دست میخوای دیگه چند تا هندونه برداری؟ و نتیجه اش این شده بود که الان یک ماه بود توی در و دیوار بودم و هیچ کاری نکردم…واواقعا با اینکه این هدف برام خیلی خیلی با ارزش بود اما موقعی که هنوز بهش نرسیده بودم انگار حالم بهتر بود و پر انگیزه تر بودم

    اما با فایل دیروزتون تصمیم گرفتم از در دسترس ترین هدف شروع کنم

    و بعد مثل آقا عطا هدف هایی که بزرگ تر هستند و الان با فرکانس من خیلی بزرگ‌و عجیب غریب و …به نظر میرسن رو خرد کنم به اقدامات کوچیک و بزرگی که فعلا میتونم انجام شون بدم و به فکرم میرسن که در راستای اون هدف هاست

    و قطعا خداوند مثل همیشه…مثل همین اخیر و مثل پارسال و…هدایتم میکنه و دستانش رو برام میفرسته

    این تصمیمی بود که دیشب گرفتم…از کوچیک ترین و دم دست ترین هدف شروع کنم….یکی یکی

    تا دیگه تو در و دیوار نباشم و انگیزه هام دوباره بالا برن….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    Elsa گفته:
    مدت عضویت: 1563 روز

    سلام استاد عزیز امیدوارم کامنت منو بخونید

    دیدن فایل های شما بهترین عادت زندگی من شده

    در این قسمت زمانی که گفتید من به همه چی رسیدم واقعا احساس عالی پیدا کردم دوست داشتم فقط همین تیکه رو هزاران و هزار بار ببینم و گوش بدم ⬅️من به همه چی رسیدم . با خودم گفتم من هم میتونم یه زمانی این جمله رو بگم؟ ⬅️من به همه چی رسیدم مثل شما با لذت و حس خوب

    و زمانی که گفتید یه هدف انتخاب کردید و میخواین برین دنبال هدفتون واقعا به شما افتخار کردم و گفت آفرین واقعا باید به شما گفت استاد .

    کلا آخر این فایل خودش خیلی نکته و درس داشت ، من درمورد خواسته م نگران بودم اما وقتی شما گفتید خدامیگه تو یه ذره ایمانتو نشون بده من …….. واقعا همون لحظه گفتم خدایا من ایمانمو نشون میدم توکل میکنم بقیه رو تاآخر که به این خواسته میرسم به تو میسپارم.

    در آخر فایل هم که مریم جون برای شما دعا کرد ، دخترم که دوسال و نیمه درحالی که مشغول بازی بود گفت الهی آمین و من خیلی خوشحال شدم که در حین بازی حواسش به صحبت های شما هم هست و همیشه میگه مامان ، عباسمنش بذار . اسم دخترم صبا هست . خیلی دوست دارم تو ویدئو بعدی اسمشو بگید خیلی خوشحال میشیم و یکی از خواسته هامه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    صدیقه صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1408 روز

    سلام به همگی و خدا قوت. امروز جمعه 14 بهمن 1401 و الان ساعت 19و 57 دقیقه به وقت ایران هست. و من برای بار دوم داشتم این فایل رو میدیدم که رسید به اونجایی که استاد میگن لری دمش گرم و… سیستم برقی باطری مشکل داشت که یهو یه چیزی توجه منو جلب کرد .(لطفا تا اینجای قصه رو داشته باشید.)

    من تقریبا یه ده روزی میشه جایی رفتم سر کار که چند روز پیش سر یه مسئله بیخود یه مشکلی تو اون محل پیش اومد ولی من از اون مسئله که به منم هیچ ربطی نداشت خیلی ترسیدم تا جایی که یک روز رو اصلا نرفتم سرکار. و با یکی از همکارانم تماس گرفتم که آیا چنین چیزی واقعا صحت داره یا نه ؟؟ که ایشون گفتن نه و چیزی نیست برگرد و نترس موضوع برطرف میشه . و منم گفتم فردا میام سرکار. که دیدم شبش اون همکارم که در واقع مسئول مافوق منم بود پیام دادکه من که به برداشت و قضاوت شما احترام میذارم و لطفا هر چه سریعتر نسبت به بردن وسایلتون اقدام کنید.منم گفتم من شما رو قضاوت نکردم فقط از چنین چیزی ترسیدم و من خیای شما رو نمیشناسم من ده روزه با شما آشنا شدم. ولی حتما میام فردا وسایل رو میبرم. و هیچ مقاومت و اصرار و التماسی هم برای برگشتن به سرکارم نداشتم. و روز بعد خیلی محترمانه رفتم وسایلم رو برداشتم که ببرم که ایشون منو صدا زد و گفت بشین باهات حرف دارم و گله و … و منم براش توضیح دادم ومتوجه شد و گفت اگه میدونی اینجا برات خوبه و رشد میکنی پس بمون

    ولی از اونجایی که من یاد گرفته بودم اصلا ناراحت چیزی نباشم . روز قبلش که پیام داده بود بیا وسایل ببر من برای خودم برنامه انجام یه کار دیگه رو ریختم و تصمیم گرفته بودم که اصلا دیگه برای کسی کار نکنم که وقتی هم بهم گفت میتونی برگردی سرکارت خیلی خوشحال نشدم با اینکه چند ساعتی اونجا موندم ولی انگار فضای اونجا رو دیگه دوست نداشتم و برام سخت بود موندن تو اون محیط و حس میکردم موندن در این کار مانع پیشرفتم تو اون کار دیگه م میشه.و باید طبق گفته استاد تمام تمرکزم رو بذارم روی اون کار . برا همین قبل از پایان وقت اجازه گرفتم و اومدم خونه . و امروز به یکی از همکارام گفتم تصمیم گرفتم شنبه یعنی فردا بیام و وسایلمو بیارم خونه و برای خودم کار کنم.گفت دیونه ای و مخالفت کرد. گفتم من ایندفعه میخوام با تمام وجود فقط روی خدا حساب کنم و کس دیگری و یا هیچ عامل دیگری.و گفتم توکل کار ساده ای نیست. و اونم گفت توکل یه چیزه گفتم نه به عقیده من توکل همه چیزه. توکل نداریم که اینقد زندگی هامون پر از گره کور شده. گفتم من فقط رو خودش حساب میکنم. دیدم میگه الان چقد نقدینگی داری

    چقد مشتری داری؟؟.چقد فروش داری؟؟

    گفتم هیچ

    خدا رو دارم خدا هست. گفت توکل یه چیزه برنامه برای معیشت هم باید داشته باشی باید سرمایه داشته باشی که دیدم اصلا تو باغ نیست بنده خدا.

    و بعد از چت کردن با ایشون یه حسی بهم میگفت که دوباره بیام این فایل رو ببینم البته بیشتر دوست داشتم اون تیکه آخر که استاد صحبت میکنن و از سفرشون میگن رو ببینم. اما یه چیزی نمیذاشت فیلمو بزنم جلو گفتم حالا همشو میبینم حداقل برا چند دقیقه توجه م به زیبایی ها که متمرکز میشه. و این شد که تا اون بخش از فیلم رو که اول متن بهتون گفتم رو دیدم که یهو توجه م جلب شد به نوشته روی لباس استاد. که نوشته بود But God و چون تو دوران مدرسه کلمه but رو (اما) معنی میکردن و من اصلا معنی دیگه ای ازش تو ذهنم نمونده بود سریع فایل رو استپ کردم و رفتم معنی BUT رو در آوردم که دیدم به جز کلمه اما به کلمه ( فقط) هم معنی میشه و اینجا بود که متوجه شدم معنی نوشته روی لباس استاد میشه( فقط خدا ) و این برای من نشونه بسیار بزرگی بود و خیلی انرژی گرفتم و همین لحظه تصمیم گرفتم که بیام اول کامنت بذارم و الان باید برم بقیه فایل رو ببینم.

    و باید بگم که من صبح که این فایل رو دیدم با اینکه این متن رو روی لباس استاد دیدم ولی اصلا دقت نوردم به معنیش ولی الان یه چیزی انگار به جونم افتاد به جونم که معنیش چیه و رفتم پیداش کردم.خدا یاشکرت که باز هم بهم نشون دادی که قانون چقدر دقیق عمل میکنه.

    ممنونم از شما استاد گرامی. مریم عزیز و همه عزیزانی که این متن رو خوندن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    یوسف علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1751 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش

    درود بر شما استاد عباسمنش عزیز️

    شما عشق منی️

    چقدر لذت بردم از این فایل استاد، استاد یادم‌میاد تو‌‌ دوره 12 قدم گفتید وقتی تجسم میکنید بذارید احساس تون درگیر‌ بشه و‌با احساس تجسم کنید وقتی آخر این فایل گفتید خدا گفته شما یه ذره به من ایمان‌داشته باشید من جهانو دراختیارتون میذارم اشک ریختم و یه لحظه رفتم تو یک سال پیش خودم موقعی که سر دوراهی بدی بودم اونجا که همسرم دیگه نمیخواست باهم باشیم و من نمیتونستم جدا بودن ازشو ببینم اون موقع که التماس میکردم برگرده ولی قبول نمیکرد چند ماهی گذشت و همسرم قبول نمیکرد همش از خدا میخواستم کمک کنه دعا میکردم نماز میخوندم گریه میکردم تا اینکه یکم که خودمو آروم کردم خداوند بهم گفت یوسف اونجا نمون حرکت کن اونجا موندن چیزی رو درست نمیکنه و من ایمانم به خداوند بیشتر شد صدای خدارو شنیدم و گفتم خدا من نمیدونم چه اتفاقی قرار بیفته چه دری قرار باز بشه ولی چون گفتی حرکت میکنم اینجا موندن چیزی رو درست نمیکنه و من حرکت کردم الان خداروشکر خیلی بهترم خیلی پیشرفت کردم کلی رو خودم کار کردم کلی به هدف هام رسیدم‌و نتایج عالی بدست آوردم وقتی با توکل به خدا اقدام کردم به جداشدن بااینکه برام بی نهایت سخت بود؛ استاد این مثال من به موضوع دیگه که شما اشاره کردید هم مربوط میشه اونم اینکه حرکت نکنی میگندی و من حرکت کردم نذاشتم تو باتلاق شرایط اون موقع ام بگندم و فروبرم

    یا یه مثال دیگه ام این بود که چند روز پیش عمل جراحی کوچیکی داشتم و گفتم خدایا من میرم این کارو انجام میدم و با توکل به تو هروز بهتر میشم و بدنم خودش خودشو ترمیم میکنه و خداروشکر انجام شد و الان خیلی بهترم و هرروز دارم بهتر میشم

    استاد جان در مورد حرکت کردن و انگیزه داشتن تو این چند وقته مثال های زیادی دارم

    از اون جایی که قبلا گفتم و شما میدونید من مهماندار هواپیما هستم ، تو دوران پاندمی پروازهامون مثل همه جای دنیا کم شد و تایم آزاد زیاد داشتم بعد از یه مدت که یکم از اون دوران گذشت و یکسری جاها باز شدن من گفتم باید خودمو مشغول کنم اینم بگم که این تایم آزاد من مصادف شده بود با همون دورانی که کنار همسرم نبودم و افکار منفی داشتن منو نابود میکردن ولی از یه جایی گفتم باید خودمو مشغول کنم و یه کاردیگه ای یاد بگیرم که برای خودم کار کنم و درآمدم هم بیشتر بشه رفتم کلاس تعمیرات پکیج و شوفاژ خیلی تجربه خیلی خوبی بود مدرک فنی حرفه ای گرفتم زیاد همزمان کلاس ترکی استانبولی هم رفتم زبان خارجی خیلی علاقه دارم یکی از اون ها زبان ترکی بود که چهار ترم حدود یکسال رفتم و یاد گرفتم، بعد انگیزه ایجاد کردم باید برم گواهینامه موتورسیکلت بگیرم رفتم دوره شو گذروندم و خداروشکر گواهینامه رو گرفتم ؛ اون موقع که داشتم برای امتحان گواهینامه میخوندم چندتا از همکارام دیدن گفتن برای چی میخوای گواهینامه بگیری لازمت نمیشه ولی من به خودم گفتم باید از پسش بر بیام میخوام چالش جدید تجربه کنم و میخوام مهارت جدید یاد بگیرم ؛ بعد هدایت شدم به اینکه میخوام بدنم سلامت تری داشته باشم دوره قانون سلامتی شمارو خریدم کلی وزن کم کردم جوش هام از بین رفتن بوی عرقم ازبین رفت خروپف نمیکنم پر انرژی ترم و کلی اتفاقات عالی دیگه ، بعد گفتم باید برم دنبال چیزی که بهش علاقه دارم که بتونم هم تایمش دست خودم باشه هم ازش بتونم پول بسازم بصورت اتفاقی چندتا ویدیو از ساخت تابلو نئون دیدم و علاقه مند شدم بهش رفتم بیشتر سرچ کردم درموردش علاقه ام بیشتر شد بعد رفتم آموزش دیدم یاد گرفتم و الان دارم ازش پول میسازم ، اون موقع هم وقتی میرفتم برای معرفی کارم یا نصب کار یا سفارش گرفتن میگفتن تو مهماندار هواپیمایی نیاز نداری به این کار گفتم من میخوام بیشتر پول دربیارم دوست دارم مهارت جدید یا بگیرم ولی اونا تو مدار من نبودن‌که منو درک کنن، استاد اینم باید بگم که وقتی به هرکدوم از این هدف ها میرسیدم اعتماد به نفسم بیشتر میشد ، ایمانم بیشتر میشد که من میتونم به اهداف دیگه م برسم واسه ذهنم دیگه محال نبود رسیدن به اهداف چون داشت میدید و به صورت منطقی براش نمونه واضح ایجاد میکردم، دیگه نمیتونست مقاومت کنه و ذهنم هم هر روز برای رسیدن به اهدافم کمک داره میکنه و مطمئنم به هدف های بزرگتر میرسم

    هر ماه دارم هدف میذارم درآمدم از کار نئونم هرماه از ماه قبل بیشتره

    همزمان هدایت شدم دوره 12 قدم هم تهیه کنم و دارم از تمرین ستاره قطبی و تجسم استفاده میکنم با کلی نتایج عالی؛ تازه ترین و داغ ترین نتیجه تمرین ستاره قطبی همین امروز رقم خورد، از خدا خواستم غافلگیرم کنه و همین امروز صبح شما کامنتمو تو کانال تلگرام منتشر کردین و شوکه شدم گفتم خدایا تو داری چی کار میکنی کلی ذوق کردم، اینکه قانون داره عمل میکنه و من دارم ازش استفاده میکنم ، اینکه از بدنه جامعه جدا هستم خوشحالم و احساس عالی دارم اینکه تفکرم و مسیرم با اون ها یکی نیست احساس بهتری دارم،

    استاد جان من شما رو همیشه تحسین کردم و میکنم

    من اندام شما رو تحسین میکنم

    من ثروت شما رو تحسین میکنم

    من اراده شما رو تحسین میکنم

    من صداقت شما رو‌تحسین میکنم

    من رسالت شما رو تحسین میکنم

    من ایمان شمارو تحسین میکنم

    من آموزش های شمارو تحسین میکنم

    من عشق و رابطه شمارو تحسین میکنم

    من سلامتی شمارو تحسین میکنم

    من درآمد شمارو تحسین میکنم

    استاد جان شما به ما ثابت کردین قانون داره عمل میکنه و بقول شما هرچقدر منطقی تر برای ذهن دلیل بیاریم که قانون داره‌عمل میکنه و ما با به هدف هامو رسیدن نشون بدیم که میتونیم‌ ازپسش بر بیایم ، اون موقع ذهن هم باور میکنه و به هدف های بزرگتر میرسیم

    استاد جان اینکه به راحتی و بدون وابستگی میتونین هم شما و هم مریم بانو به سمت اهدافتون برین بسیار قابل تحسینه و فوق العادست که چه رابطه پر از اطمینان و آزادی دارین، چقدر وابسته بهم نیستید و قانون رو درک کردین

    استاد جان بهتون تبریک میگم بابت اینترنت جدید استارلینک و چقدر عالیه که همیشه اینترنت خواهید داشت ، در سفر در حرکت

    تراک کمپر رو چقدر عالی ارگنایز کردین و برقشو تامین کردین و برق 110 ولتو به برق 12 ولت تبدیل کردین، استاد عزیزم خیلی خوشحالم استادی مثل شما دارم و با شما هستم ، من تعهد دادم هرکاری گفتین انجام بدم و به اهدافم برسم ، دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  9. -
    سمیه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1522 روز

    سلام استاد و مریم جان دوس داشنتنی

    میخواستم ازتون تشکر کنم که دنیامونو عوض کردین

    یه درخواست داشتم باتوجه به اینکه ایران اینترنت ضعیف شده لطفا فیلم هاتونو با مگ پایین هم بذارین .

    وقتی با کیفیت اچ دی میذارین خیلی زمان بره هم دانلودش هم آنلاین دیدنش.

    خدا شما رو برای ما حفظ کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    محسن بابایی گفته:
    مدت عضویت: 2268 روز

    سلاااااااااااام

    ایولا استاد، یعنی قشنگ مسیرمو و تمام تجربیاتمو آوردی جلوی چشمام

    بارها و بارها تجربه کردم دونه دونه ی حرفاتو گاهی ازشون رد شدم و گاهی از درسی که تجربه کردن بهم داده استفاده کردم و نتیجه گرفتم

    دقیقا زمانی انگیزه قدرت میگیره که هدف تعیین میکنیم و برای رسیدن بهش حرکت میکنیم و لذت فوق العاده ای که میبریم جاییه که داریم حرکت میکنیم!!!! یعنی دقیقا در طول مسیر نه انتهای مسیر!! انتهای مسیر پاداش نهایی رو میگیریم و تمام میشه و باید بریم سراغ پروژه ی بعدی که اگرررررر نریم کارمون تمومه!!!

    اما مسیر، درست ترین مکان و با کیفیت ترین زمان برای لذت بردن از زندگی دقیقا در طول مسیر حرکت ماس و این لذت بخشه برای ما چون داریم در لحظه اقدام میکنیم و از اقدامی که میکنیم نتیجه میگیریم و تمام نتایج کوچیکی که میگیریم جمع میشن و به توان میرسن تا نتیجه ی نهایی رو رقم بزنن، بعد از گرفتن پاداش در پایان مسیر اصطلاحا فایلش توی ذهنمون بسته میشه و اگر نریم سراغ هدف های بعدی و در منطقه ی امن خودمون بمونیم باید منتظر افسردگی باشیم حتی اگر از نظر مالی و دارایی ثروتمندترین باشیم!!!

    بهترین ها رو برات آرزو میکنم استاد عزیزم

    جالب بود که قبل از اینکه فایل رو تماشا کنم داشتم با دوستم در مورد سفر رفتن با کمپر صحبت میکردم بعد که اومدم فایل رو دیدم عشق کردم

    دمت گرم استاد، ان شالله در پناه خداوند باشید هم شما و هم خانم شایسته ی عزیز که همیشه در تلاشه برای کمک به ما و شما خدارو شکر میکنم از اینکه شما و بقیه ی دوستانم رو اینجا دارم.

    دوستتون دارم و به امید دیدنتون هر روز تلاش میکنم

    همیشه شادو سلامت و ثروتمند باشید به امید پروردگار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: