سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 191 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-02-01 04:06:352023-03-18 20:45:37سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 191شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خالقِ هدایتگرم
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس
خودِ راه بگویدت که چون باید رفت.
سلام به همگی و استاد بینظیرم و مریمِ عزیزم
خدایا شکرت برای این بهشت زیبا
خدایا شکرت برای یک پروژه جدید استادم که انشاالله به بهترین شکل ممکن هدایتش میکنی به بهترین مسیرها و بهترین نتایج.
خانه ای قرمزو زیبا بر روی جاده های اِمریکا
استاد این ذوق و انرژی فوق العاده عالی که داری خیلی قابلِ ستایشِ،انشالله به قول شما خانم شایسته عزیزم ماهم از خداوند برای بهترین استادمون آرزوی هدایت و حفاظت میخوایم و انشاالله بازهم مثل همیشه عالیترین نتایج رو بدست بیارید.الهی آمین.
واقعا با یه بشکن همه چی تو قانون سلامتی حل میشه من که سالها بود باید باشگاه میرفتم که بتونم عضلات بدنمو حفظ کنم الان حتی دوهفته بدون اینکه یک حرکت ورزشی انجام بدم ولی عضلاتم کاملا زیبا حفظ میشه،و اصلا قابل مقاسیه با عضلات قبل از دوره نیست.
استاد چقدر چقدر من ذوق دارم از این تحولی که قراره خلق کنید و اصن یه انگیزه شد واسم اهدافمو خیلی پر قدرتر برم جلو چون قراره دوباره استادم یه مسیر زیبای دیگه خلق کنه برای پیشرفت دوباره هممون،خدایا عاشقتم شکرت.
این باور چقدر زیباست ،خدایا من میرم و قدمهامو برمیدارم، خاسته هام مشخصه و تو منو هدایت کن به بهترین و سریعترین و باحالترین و لذت بخشترین شیوه ها .
یادمه یک سالو خورده ای پیش وقتی از تهران به قصد تغییر و پیشرفت با همسرم به جزیره کیش مهاجرت کردیم خیلی واسمون سخت بود مخصوصا واسه من که هیچکس رو بجز مادرم نداشتم و باید ازهم جدا میشدیم ولی چون هدفمون مشخص بود،
بهاشو باید میدادیم از طرفیم تغییر شغل کورش بود که با وجود اینکه جزءِ شغلهای پر درامد و تک بود تصمیم گرفته بودیم هم شغلمون اینترنتی بشه هم درامدمون به دلار باشه چون جزء اولویت های اصلیمون بود و باید بهش میرسیدیم،
که همسرم واسه شغل جدیدش نزدیک به دوسال زمان گذاشت آموزش دید خیلی علمی و حرفه ای یعنی از شروع اشنای با قانون و استاد.
از یه جای به بعد کاملا اموزش ها از عالم غیب بود و بهش گفته میشد که خداوند هم به بهترین شکل ممکن هدایتمون میکرد به بهترین مسیرها
استاد همینطور که شما میگین صبح تا شب دنبال به ثمر رسیدن هدفمون بودیم خیلی وقتها نزدیک به 20 ساعت لپ تاپ جلوی چشماش بود و واقعا از عالم غیب بهش گفته میشد.
از طرفیم چون رو قانون سلامتی و ثروت 1 کار کرده بودیم خیلی پر انرژی بودیم و قلبمون کاملا باز بود واسه شنیدن کلام خداوند.
این وسط به دلیل رعایت نکردن یک سری اصول، تضادها میومدن ومیرفتیم تو جاده خاکی ولی به لطف خدا باز هدایت میشدیم به مسیر اصلی، تو مدت کم مثلا 9 ماه نتایج عالی پیش میرفت.
یروز خیلی واضح به ما گفته شد که جزیررو ترک کنید ما از 3 ماه قبلش یه هدف بزرگ دیگه گذاشته بودیم ولی یه شهر دیگه بود،
به الهامات گوش نکردیم که دوهفته بعدش تو جزیره دقیقا رو ویبره بودیم زلزله ها از 5 ریشتر بودن تا 3 ریشتر یعنی دقیقا نقطه ضعف من بود چون شدیدا فوبیا داشتم به این موضوع، یعنی طوری بود که توی دوهفته 400 بار جزیره لرزید .خرداد 1401
و ما تازه متوجه شدیم اون الهامی که گفت جزیررو ترک کنید واسه چی بود چرا به نشونه ها دقتمون کمه؟ به لطف خدا چون تو قانون سلامتی بودم خیلی سیستم بدنم قوی شده بود فقط تا یک ماه قلبم درد داشت که کاملا بعدش برطرف شد.
وقتی کیش زیبارو ترک کردیم و مهاجرت دوم به قصد رسیدن به هدف بزرگتر شروع شد یعنی الان 8 ماه میگذره دوباره شروع کردیم با همون فرمول قبل و نتایج از همه لحاظ عالی پیش میرفت انقدر عالی پیش میرفت که کورش تو دام احساسات انسانی افتاد مثل طمع حرص و میخاست سرعت ثروت ساختنو ببره بالا که من دقیقا میدونستم نتایج ما برعکس میشه ولی اون پرده مدام رو گوشو چشماش بود نمیدید و نمیشنید.
تا اینکه نتایج منفیو با چشماش دید و لمسش کرد ،انقدر این جهنم اذییتش کرد و چندین برابرش منو اذییت کرد اخه دقیقا میدونستم نتیجرو،
وقتی تو اون جهنم گیر افتادیم کنترل ذهن خیلی سخت شد چون ما تمام زندگیمونو واسه تغییر گذاشته بودیم بدون هیچ کمکی از دیگران،از یه طرف قسط بانک بود از طرفیم اجاره خونه، انقدر عصبی بودم از دستش که حتی نمیتونستم باهاش حرف بزنم چون این ماجرا 3 بار تو ماهای مختلف تکرار شده بود و هم بهای مالی داده بودیم هم زمانی ولی دوباره ما به خودمون و خداوند قول دادیم کاملا(باتکامل)پیش بریم،
از طرفیم تمام پُلهای پشت سرمو خراب کرده بودم و راه برگشتی نداشتم البته برنمیگشتم هیچ وقت، چون قول داده بودم به خودم یا میمیرم یا به کل اهدافم میرسم.،یک هفته گذشت من شروع کردم دوباره به خوندن کتابِ چگونه فکر خدارو بخوانیم و 3 شبه خوندمش واسه اولین بار تو زندگیم یه کتاب رو تا اخر خوندم.
ناراحتیهای کوروش هم ناراحتم میکرد دلم نمیخاست تو اون وضعیت ببینمش و همش منتظر هدایت بودم افکار منفی مدام بهم میگفت ، زندگیت مگه چی کم داشت تو که داشتی مثل مردم عادی زندگیتو میکردی ولی قلبم میگفت بهار باور نکن اینارو دوباره پاشو ادامه بده تو پاتو از گلیمت درازتر کردی چون پروردگارتو بیشتر و بهتر شناختی چون قدرت خودتو فهمیدی ،تو فهمیدی تو هر چیزی که فکرشو بکنی فراوانی هست و قسمتیش مال توعِ و تو خلقش میکنی.
رفتم دفتر سپاسگزاریمو اوردم از خانوادم بگیر تا بدن سالمم تا زمینو اسمونو سایتو استادو خلاصه هرچیزی که بهم احساس خوب میدادو سپاسگزاری کردمو گفتم این همه رو یعنی نمیبینم؟و حتی شروع کردم به دیدن مثبتهای کوروش و همرو به خودشم گفتم یکی من میگفتم چنتا خودش، حتی خودش گفت من ادمی بودم که یه ECU غول از خارج از کشور میومد زیر دستم و من اونو با ضمانت تعمیر میکردم من ادمی بودم که اکثر مشتریام میگفتن به ما گفتن برو پیش مهندس فلانی اگه درست شد که هیچی اگه نشد هیچ کسی نمیتونه تعمیر کنه و خیلی چیزهای دیگه…. این تمرینو از استادم یادگرفته بودم خیلی خیلی تاثیر داره رو اعتماد و عزت نفس دوباره،
چندین ساعت کلامی ادامه دادیم که سطح ارتعاشو کاملا بردیم بالا و احساسمون بهتر شد، بعد بهش گفتم تو کتاب چگونه فکر خدارو بخوانیم استاد خیلی تاکید میکنه که خودتون قران رو بخونید که کوروش گفت راستی بهار برو قرانمونو بیار شاید ماهم تونستیم بفهمیمش
اولش مخالفت کردم گفتم من دوسال نمیشه عاشق قران شدم نکنه باورهامو به هم بریزه گفت به قول استاد ما هدایت میشیم به درکش
اولین سوره ای که باز کردیم اتفاقی سوره مریم بود انقدر احساس خوبی بهمون داد که انگار کل دنیا مال بود، که همسرم تصمیم گرفت خودش دونه دونه کلام خداوند رو معنی و درک کنه تا جای که گاهی اوقات همزمان اشکهای شوقشو میدم
که این ماجرا دوماه زمان برد و ما دوماه تو اون جهنم داشتیم رو خودمون کار میکردیم خیلی کنترل ذهن سخت بود ولی با ایمان کامل عهد بستیم هر اتفاقی که میخاد بیوفته،خب بیوفته مهم نیست، ما فقط باید عمل کنیم حرکت کنیم رو ذهنمون کار کنیم و بتونیم فقط و فقط پول بسازیم نه قرض کنیم نه وام نه هیچ چیز دیگه، یه تایمشو طلاهای که خیلی دوسشون داشتمو با عشق فروختیم و یکم رفتیم جلوتر البته بدون پرداخت قسط یا اجاره و همین دو مورد کنترل ذهنو یکم سختر کرده بودن.
که تصمیم گرفتیم با صاحب خونه صحبت کردیم و یه کلمه گفت ،گفت اگه پولی چیزی احتیاج دارید کارت به کارت کنم این مورد باز سطح ارتعاش مارو برد بالا و اعتماد بنفسمون بیشتر شد و بانک هم گفتیم خدایا اون پرده حجاب رو دوسه ماه بکش رو چشمهای رئیس بانکو با کارمنداش ،و واقعا شد.
انقدر ما رو خودمون کار کردیم انقدر این جنگ بین قلبو ذهن رو ادامه دادیم که این دفعه انگار واقعا فرق میکرد با دفعه های قبل و کاملا حس میکردم که چقدر ایات قران تاثیر گذاشته و عمل میکنه
که حتی به شوخی بهش گفتم لعنتی کل دوره های استاد در مورد همین چیزاست که داری میگی
ولی انگار هر کسی یه مدلی هدایت میشه ، همه شبیه به هم نیستن، و خوده ادمها باید دنبال حقیقت برن
که یروز صبح که از خواب بیدار شدیم گفتم یادمه تو یکی از ویسا استاد به مایک که بچه بوده گفته اگه میخای پول بسازی از خودت شروع کن مثلا برو
سی دی های بازیتو که نمیخای بفروش و پول بساز، یهو بهش الهام شد که وسایلهای کار قبیلتو بفروش و دوباره شروع کن و تستر ECU رو اگهی کردیم تو دیوار 23 میلیون.
ولی فروش نمیرفت،میدونستیم نباید خواسته های ما اضطراری باشه و باید فرکانسها به حدی باشه که جهان پاسخ بده و شروع کردیم باز به تمرین فراوانی و ثروت 1،میدونستیم که باید ذهنمون از اون ترس از کمبود یکم تکون بخوره و نشونه ها پیداشون شد که متوجه میشدیم اتفاق خوب قرار بیوفته، که یه مشتری خیلی خوب از تهران پیدا شد،حالا ما تو یه شهر دیگه بودیم؛بدون اینکه کسی متوجه بشه وسایل سفرشو اماده کردم و ما تنها 3 دلار داشتیم
که 24 ساعتی رفتو با 15میلیون پول که خودمون به لطف خداوند ساختیم برگشت و همین شد نقطه شروع دوباره ما
چون از کسی نگرفته بودیم و خداهم اون تعهد واقعی مارو دید و اتفاق افتاد
احساسمون خیلی خوب بود،یکم خونرو شارژ کردیمو
200 دلارشو گذاشتیم تو کارو که شد سرمایه
و تعهد دادیم که با تکامل پیش بریم که زندگیمون زندگی یویوی نباشه یعنی یروز خوب یروز بد.
الان به لطف خداوند و اموزشهای ناب استاد یه
ایر پادکه خیلی لازممه و تراول ماگ که خیلی دوست داشتم داشته باشمشون رو هدیه از کوروش خان گرفتم این یعنی کلی مدار من جابجا شده و تغییر کرده.
3تا اجاره تسویه کامل شد
قسط بانک دوتا عقبیم فقط
که قصد داریم جلوتر از زمانش انشالله کامل پرداختش کنیم به کل به قصد بالاتر بردن سطح ارتعاش.
وسایلهای دیگه به لطف خداوند با پست رفتن بدون اینکه مارو بشناسن پولو واریز میکردن،
که به جز اون پولها ، از تارگت روزی20 دلار شروع کردیم و پول ساختیم و کم کم مدارهای بالاترو داریم تجربه میکنیم و قدم گذاشتیم و منتظر الهامیم واسه قدمهای بالاتر.
یجا تو قران خوندیم عذاب نردبانی برای پیشرفت شماست،
قرار گرفتن تو اون جهنم خیلی درسها به ما داد،مخصوص به کورش جان
ولی تو همین پیشرفت هم کلی الهامات گفته میشه و نمودار کار داره بالا میره و ما یاد گرفتیم حتما نباید به تضاد بخوریم که
جالبش اینجاست اگه واقعا تمام تمرکزتو بزاری رو احساسات خوب خیلی زود ورق برمیگرده
واقعا مسیر مهمه نه مقصد،وقتی دیدم اول راه به کوچکترین خواستم میرسم و عادی میشه چند وقتیه شب که میخوابم اهدافمو مینویسم و باید تیک بخوره حالا یا روزانست یا هفتگیه یا ماهی یا سالانه و این کلی بهم انگیزه میده واسه حرکت کردن.
استادم عاشقتم
مریم جانم سپاسگزارم ازت به خاطر عشقی که به سایت میدی و همه چی همیشه بهترینه ،
دوست دارم خیلی زیاد.
همگی در پناه الله مهربانم
درود و سلام به بهار عزیز و همسر هم فرکانسیشون آقا کوروش عزیز
بهار جان واقعا ممنون و سپاسگذارم که اینقدر دقیق مراحل هدایت ها رو توضیح دادی و اینکه در مراحل تکامل ایمان و تقواتو با عملکردتون نشون دادید لطف خداوند هم شامل حالتون شد و در مسیر رشد و پیشرفت هدایت شدید ..
خدارو شکر که با کنترل ذهن در شرایط سخت و تضادها تونستید به مسیر تغییرات مثبت هدایت بشد و نکته ی جالب دیگه ای خیلی تحسین تون کردم اینکه شانس و اقبال خوبی است که یک زوج عباسمنشی خوبی هستید که حرف های مشترک در زمینه ی قوانین جهان هستی دارید و این جای مباهات داره و بهتون تبریک میگم و تحسین تون میکنم و به امید خدا با همین فرمون بسمت رشد و پیشرفت های بیشتر و بهتر و قشنگتر هدایت میشد
بهار جان تک تک بهترینع بهترین ها رو از هر نوع در سراسر دنیا رو برای شما زوج عزیز و برای همه مون آرزومندم ..
راستی پسر من هم توی جزیره کیش زندگی میکنه ولی بخاطر تضادهایی بین مون فاصله افتاده و امشب که بطور خیلی هدایتی به کامنت زیبا هدایت شدم تازه فهمیدم که در خرداد 1401 جزیره همش رو ویبره و زمین لرزه بوده ..
در صورت ممنون و سپاسگذارم که با خواندن کامنت زیبا و پر محتوان به درک و آگاهی بیشتری هدایت شدم .
شب و روزتون بشادی و سلامتی بگذره و ایام بکامتون پیش بره
روز و شبتون خوش
سلام و درود فراوان به شما بانوی بزرگوارم
سپاسگزارم از نگاه زیباتون که کامنت طولانی منو خوندین
و سپاسگزارم از فرکانسهای زیبا و پر انرژی که واسم فرستادید.
انشالله به لطف الله مهربونم هرچه زودتر با خواسته هاتون هم ارتعاش و هماهنگ میشید، اومدن تضادها یعنی من خواستمو قویتر و مطمئنتر از قبل میخوام و محکمتر واسش تلاش میکنم چون میدونم این سیستم عظیم یا خداوند همیشه هوامو داره و ایمانم کاملِ که همه چیو بسپارم به خودش که به بهترین شکل ممکن با کمک خودش خلقش میکنم.
بعد وقتی میبینی انقدر از خودت مطمئنی که سطح ارتعاشاتت با سطح خواستت تنظیمه، در بهترین زمان و در بهترین مکان همه چی مثل یک پازل زیبا درست میشن، که فقط اون لحظه از عمق وجودت سپاسگزار پروردگارت میشی برای قانون بدون تغییر این سیستم ناب.
این تضادی که به هر دلیلی بینتون هست رو فقط باید از طرف خودت واسش تلاش کنی چون احساستون باید کاملا مثب و خوب باشه همیشه ، حتی کاملا ذهنی هم فاصله بگیرید از ایشون ، تلاشتون نباید فیزیکی باشه، کاملا متافیزیکی ،یعنی فقط رو خودتون کار کنید، تا تو مدار مناسبتری قرار بگیری،
از عکسهای بچگی یا نوزادی اقا پسرتون بگیر تا خاطرات خوبی که باهم داشتید یعنی کاملا خودتونو ببرید تو اون فرکانسی که قبلا وجود داشته واستون و ذهنتونم مقاومتی نداره یا کمتر مقاومت داره،انقدر تکرار کنید که جهان هم، هم جنس همونا رو دوباره بهتون تقدیم کنه حالا خواستتون هر چی میتونه باشه.
عذر خواهی میکنم جسارت کردم بانو جانم
به لطف الله مهربانم همیشه بهترین باشید و بدرخشید.
درود و سپاس به دوست خوبم بهار عزیزم
ممنونم وقتی لامپ آبی رنگ خوشکل پاسخ ارسالی رو از شما دیدم خیلی خوشحال شدم و ممنون از اینکه گفتید
سطح ارتعاشاتت با سطح خواستت تنظیمه، در بهترین زمان و در بهترین مکان همه چی مثل یک پازل زیبا درست تنظیمه
ممنون عزیز که این نکته رو بهم یادآوری کردی واقعا هم خودم احساس میکنم بیشتر از همیشه باید روی خودم کار کنم البتع خداوند برنامه ریز ماهری هستش و من وقتی میبینم از پسع کاری برنمیام بخودش میسپارم و اینقدر صبوری می کنم تا مسیرها کوتاه بشه و بقول شما پازل ها چیده بشه..
در مورد تضادی که بین منو پسرم پیش اومده از ورشکستکی های مالی و غیره و ارث پدریش که کلا همه مونو ترکوند و همه چی رو از دست دادیم همه چی رو گردن من انداخت و کلا دو سه ساله که ما رو ترک کرد و دخترم هم خیلی آسیب دیده و کلا همه چی بهم ریخت و فاصله ها زیاد شد و از یک جایی قبل از آشنا شدن با استاد زندگیم در همه ی ابعادش در تضاد بودم البته در بعضی زمینه ها موفق شدم و اوضاع بهتر شده ولی در زمینه ی روابط با فرزندانم کلا به زمان الهی سپردم و مطمعن هستم که در زمان مناسبش همه چی درست میشه و من بیشتر از همه ی این مسایل تمرکز م روی جنبه های زندگی خودم هست و احساس می کنم باید خیلی خیلی بیشتر روی تمام ابعاد زندگیم کار کنم
خواستم تشکر و قدردانی کنم بابت ارسال پاسخ زیبا و پر محتواتون ممنون و سپاس
بهترینع بهترین ها رو در کنار همسر عزیزت آقا کوروش هم مدار و هم فرکانسی عزیت آرزو میکنم
خدا محافظ و پشتیبان و حامی و هدایتگر شما دوست
عزیز و همه مون باشه
ممنون و سپاس
به نام خدای مهربان
سلام به استاد نمونهِ بی نظیر
و مریم جون شجاع و دلیر
و دوستانِ فرزانهِ سعید
امروز رسماً خودم را خوشبخت ترین آدم روی زمین میدانم.
چرا؟
چون
_ خدای مهربان مرا به راهنمایی هدایت کرد، که میتونه در تمام زمینه ها برایم الگو باشد.
_میتونم شاهد برنامههای باشم که به میلیون ها نفر کمک می کنه.
_در کنار دوستانی هستم که دیدن آنها خدا را بیادم می اندازند.
_ میتونم در دوره هایی شرکت کنم که زندگی ام را دگرگون کند.
_ میتونم هر لحظه ام رو بهتر از لحظه دیگر کنم.
استاد امروز من مثل کودکی که یک کادو برایش می آوری، ولی بهش میگی فعلا بازش نکن تا چند ماه دیگر، هم حس خوشحالی بی حد داشتم و هم حس کنجکاوی .
ولی یک انگیزه قوی برایم شد که بیشتر روی هدفی که برای خودم مشخص کردم متمرکز بشوم مدتی بود کاملا بی انگیزه شده بودم و فقط میومدم تو سایت و فایل گوش میدادم، این در صورتی بود که روزهای قبل تر من بیشتر این ها وقت برای گوش دادن به فایل ها و کار کردن روی هدفم میذاشتم.و این باعث شد که با انگیزه بیشتر هدفم رو دنبال کنم که بتوانم موقعه ای که شما از کار جدیدتان رونمایی می کنید من هم لیاقت هم زمان بیشتری برای همراهی با شما را داشته باشم.و فقط ببیننده نباشم.
استاد تو را سپاس که بصورت عملی به ما نشان میدهید، تمرکز یعنی چی؟ پرداخت بها یعنی؟ قربانی کردن یعنی چی؟عشق واقعی یعنی چی؟
من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود؟
اصلا احساس ام رو نمیتوانم آنطور که باید و شاید با کلمات ادا کنم، خیلی خوشحال ام که استاد برنامه جدیدیی داره،
خیلی خوشحالم که جز افراد خاصی هستم که مسیر زندگی ام را پیدا کردم و دارم از زندگی لذت میبرم و همه اینها به لطف وجود شما استاد نازنین و توحیدی به تمام معنا هستم.
در پناه حق
امروز یک روز خاص است. 12 بهمن 1401، قراره ما تحول عظیمی رو شاهد باشیم.خدایا شکررررررررت
سلام رضوان جان
دوست همفرکانسیم
ممنون که ازاحساسات قشنگت وتجربت برامون نوشتی میتونستم از کلماتت حس خوبت رو لمس کنم
چقدبراتون خوشحالم که دوباره باانگیزه روی هدفتون متمرکز شدین
وجود ارزشمندتون رو شکرمیکنم وبهترینها رو تو مسیراهدافتون براتون ارزومندم
رضوان عزیز سلام
خیلی واست خوشحالم برای این انرژی نابی که تو جودت شکل گرفته که نشون میده واقعا داری روی خودت کار میکنی وگرنه این حرف ها که به قول استاد برای همه نیست رو هر کسی در مدارش نیست مثل همون دوست اقا رضا عطارروشن عزیز که دوره ثروت یک رو هم خرید ولی در مدارش نبود واسه همین مقاومت داشت برابرش
تحسنیت میکنم دوست ارزشمندم برای تعهدی که در کار کردن روی خودت داری برای کامنت هایی که برای بیشتر قسمت ها و فایل ها میزاری تا رد پایی برای خودت و همه مون باشه
بهترین ها رو واست میخوام از خدای وهاب هر لحظه ان توحیدی تر و ثروتمندتر باشه رضوان جان
به نام خدای وهاب
سلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم جانم و همه دوستان خوبم در سایت.
آقا، نمیدونم این وسط من چرا گریهم گرفت! من که همیشه شما رو از دریچه همین گوشی میبینم و سفر و غیر سفر برام معنی نداره. اما در دقایق پایانی فایل، حدود ده دقیقه آخر، آنچنان چشمهام قلبی و اشکی شد که نگو.
سفرتون به خیر استاد نازنینم. مریم جون چقدر خوب گفتند. من هم جمله ایشون رو تکرار میکنم: از خداوند براتون هدایت و حفاظت میخوام. انشاالله که به سرراستترین مسیری که شما رو به خواستهتون میرسونه هدایت بشین.
استاد گفتم که آخر فایل چشمهام اشکی شد، اما در عین حال، توی دلم خیلی خوشحالم استاد. یه جورایی حس میکنم این سفر خیلی خاصه و قراره دستاورد بسیار بزرگی داشته باشه. حاصل این سفر قراره یه دوره بسیار عالی و رویایی باشه و یه صدایی بهم میگه که منم میتونم در همون ابتدای دوره ثبت نام کنم. آخ که چقدر از همین الان ذوق دارم.
خدا رو شکر میکنم برای وجود شما و این سفر. برای اینکه خداوند شما رو هدایت کرد و به دلتون انداخت که با وجود اینکه براتون سخت بود، ولی این قدم بزرگ رو که سالها براش اشتیاق داشتید، بردارید. و قطعاً خداوند هزار قدم برای شما برمیداره. همونطور که خودتون گفتید، خداوند به شجاعان پاسخ میده.
استاد گفتید از تجربه خودمون بنویسیم. از جاهایی که ایمانمون رو نشون دادیم یا جاهایی که انگیزه داشتیم.
استاد من اگه بخوام از زمانی بنویسم که ایمانم رو نشون دادم و انگیزه داشتم، باید برگردم به حدود 900 روز پیش، یعنی زمانی که در اوج عجز و درموندگی، در اوج ناامیدی و احساس تنهایی و بدبختی، با یه دوست درد دل کردم و اونم دو سه تا فایل از شما برام فرستاد درباره فرکانس و ثروت و قانون جذب.
البته اولش فایلهایی از یک استاد دیگه فرستاده بود ولی در گوشی من باز نشد. و بعد فایلهای شما رو فرستاد. من انقدر داغون بودم و به حرفهای شما، به این مسیر الهی نیاز داشتم که بعد از شنیدن فایلها خودم این مسیر رو گرفتم و اومدم. اول از یه کانال فیک دورههاتون رو 850 هزار تومن خریدم. در همون اول کار فهمیدم جریان چیه. اومدم توی سایت و دیگه اینجا موندم.
یه چیزی توی صدای شما بود، توی حرفهای شما بود که به من آرامش میداد. حالم رو خوب میکرد. من از اون لحظهای که ایمانم رو نشون دادم و به اون آقای ادمین کانال گفتم که فهمیدم کانالش فیکه و خواستم پولم رو پس بده و اون آقا هم من رو بلاک کرد و از گروه حذف کرد، دیگه هرگز از این مسیر برنگشتم. استاد این دومین باری بوده که من ایمانم رو نشون دادم. و امروز هر چی که دارم از این ایمانه.
از 900 روز پیش تا الان من یه عالمه نتیجه کسب کردم. مهمترینش اینه که امروز در سن حدود پنجاه سالگی با اینکه خودم ماشین و ویلا ندارم، با اینکه خودم درآمد ندارم، با اینکه خونه دلخواهم رو ندارم، با اینکه در بعضی زمینهها مشکل دارم، ولی احساس خوشبختی میکنم. پر از انگیزه و امید هستم برای ساختن آینده خودم.
استاد پنجاه سالگی خیلی دیره برای شروع کردن. خیلی دیره. ولی من با وجود اینکه هنوز به خیلی از آرزوهام نرسیدم و هنوز خواستههای زیادی دارم، ولی همین امروز هم خیلی خوشحالم و احساس خوشبختی میکنم.
استاد بار اولی هم که من ایمانم رو نشون دادم و خودم رو بابتش تحسین میکنم برمیگرده به دوره نوجوانی و جوانی که من اصلاً و ابداً با قوانین آشنا نبودم. من در خانوادهای بسیار پر تنش و درب و داغون، با اعتیاد پدر و مادر و اعضای خانواده زندگی میکردم. هیچ کس از اون خانواده و اون فامیل عاقبت به خیر نشد. وضع بسیار بدی که شاید قابل باور نباشه براتون. در اون شرایط واقعاً بد، من به صدای قلبم گوش میدادم. یه قران داشتیم با روکش پارچهای مخمل زرشکی.
همیشه بالای طاقچه بود. من اون رو نشون کرده بودم. در تنهایی میخوندمش. عربیش رو به سختی میخوندم و بعد ترجمههای ریزش رو میخوندم. هیچ چیز خاصی دستگیرم نمیشد ولی میخوندم. بعد مینشستم یواشکی یادداشت مینوشتم. چون اگه پدرم میدید دعوا میکرد…
نمیخوام روی اون دوران تمرکز کنم استاد. فقط میخوام خودم رو تحسین کنم. امشب که فایل رو دیدم و شما گفتید از زمانی بنویسید که ایمانتون رو نشون دادید، خواستم بگم استلد نازنینم، درسته من اون موقع با شما آشنا نبودم ولی اولین باری بود که ایمانم رو نشون دادم و انگیزه قوی داشتم برای تنها بودن، دور بودن از خانواده، برای کار کردن روی خودم.
و خدا هم دید که من قدم برداشتم، کمکم کرد. راه رو نشونم داد. واقعاً اینجاسی که امروز من هستم در قیاس با وضع خانواده خودم که وضعیت بسبار بسبار نابسامان و غیر قابل باوری دارند، معحزه است. من در یه خونه عالی و نوساز در شمال شهر تهران زندگی میکنم. همسرم همراه و منعطف و مهربانه. فرزندم آگاه و آشنا به قوانینه و گاهی با هم درباره قانون حرف میزنیم. من خوشبختم. شما هدایتگر من بودید و هستید. شما من رو نجات دادید. من از 900 روز پیش که برای اولین بار صدای شما رو شنیدم رنده سدم. به آدم دیگه سدم. خودِ قبلیم رو نمیشناسم.
عاشقتون هستم. ازتون بی نهایت سپاسگزارم. آزومه که بیام امریکا و از نزدیک ببینمتون و باهانون کلی حرف بزنم و از نتایجم بگم.
دوست عزیزم…یگانه جان
دیروز این فایل رو دیدم و نشد کامنت بنویسم و الان که اومدم بنویسم؛ کامنت شما توجهم رو جلب کرد و اونقدر از خوندنش لذت بردم و تحسینتون کردم که همون یه خطی که در کامنت فایل نوشته بودم رو تغییر دادم تا بیام اول برای شما بنویسم
خیلی تحسینتون می کنم عزیزم…خیلی زیاد…من هم 43 سالمه و با خوندن نوشته پر از عشق و حال خوبتون؛ قلبم گرم شد. منم فکر میکردم خیلی دیره برای رسیدن به آرزوها و اهداف و اصلا رویا داشتن. اما می خوام بگم کیفیت زندگی خیلی مهمه…من این چند سالی که با استاد و قوانین آشنا شدم رو جزو عمرم حساب نمی کنم انگار . بیا اینجور فکر کنیم که نقطه شروعمونه با کلی تجربه هایی که داشتیم و الان که می دونیم و یاد گرفتیم؛ چقدر می تونیم با کیفیت تر بسازیم بقیه زندگی مون رو…چون سعی می کنم از اینجا به بعد رو اونجور که دوست دارم زندگی کنم.
خیلی تحسینتون می کنم که اینقدر زیبا از ایمانتون گفتین و از هدایت های خدا و حمایت هاش با اینکه هنوز قانون رو نمی دونستین. واقعا هر کدوممون که بخواییم فکر کنیم و به گذشته مون برگردیم؛ از این مدل حمایت و هدایت ها که الان می دونیم در راستای قانون بی بدیل خداوند بوده زیاد تجربه کردیم…چون ناخودآگاهمون این مطالب و این قوانین رو می شناسه و می پذیره و یه چیزی تو این قوانین هست که ما رو بهش متمایل و متصل میکنه…چون ما همه از فطرت پاک خداییم
خیلی لذت بردم از خوندن کامنتت و نوشته پر از عشقت…در مدار رشد و پیشرفت باشی و پر دستاورد عزیزم
سلام هانیه عزیزم.
ازت خیلی سپاسگزارم که اومدی و قبل از کامنت نوشتن، کامنت من رو خوندی و با مهربونی برام نوشتی. عاشقتم دوست خوبم.
چقدر خوب و درست نوشتی هانیه جانم. واقعاً از کامنتت لذت بردم.
درست میگی. کیفیت زندگیه که خیلی مهمه. من هم از وقتی با استاد آشنا شدم انقدر – به اندازه خودم – از آگاهی و درک و عشق و اتصال به خداوند سرشار بودم که گاهی حس میکنم انگار یه دختر بسیار جوان پر از انرژی هستم و همه چیز دارم. فارغ از بعضی نتایج در حوزه روابط و ثروت و عزت نفس، این بهبود ارتباطم با خداوند و همون کیفیت زندگی که بهش اشاره کردی، مهمترین دستاورد من بوده.
ازت ممنونم که کلی حس خوب بهم دادی هانیه عزیزم. برات از خداوند یکتا بهترین حس و حالها رو میخوام. سلامت و شاد و ثروتمند و سعادتمند باشی.
هانیه عزیزم سلام.
امروز اومدم نشونه روز رو ببینم که این فایل برام اومد.
و بعد هدایت شدم که کامنت خودم رو که ردپایی برام هست، بخونم.
و بعد پاسخ شما رو هم دوباره خوندم . و گفتم بعد از مدت ها دوباره برات بنویسم و ازت تشکر کنم و تحسینت کنم که در این مسیر زیبا هستی.
امیدوارم حالت عالی باشه. در احساس خوب و در مدار سلامتی و نعمت و ثروت بی حساب باشی.
سلام یگانه نازنین
خیلی کامنت زیبایی نوشتی ،خیلی ملموس و شیوا ،
چقدر شما رو تحسین کردم که در کودکی از قرآن یاداشت برداری می کردید ،
بنظر من که اصلاً دیر نیست،اصلا سن مطرح نیست ،مهم انگیزه هاست ،شور و شوقه ،مهم درک هدایت پروردگار هست ،شناخت قوانین خداونده،
همونطور که میدونیم تکامل که به زمان مربوط نمیشه ،بقول استاد منظور از تکامل، تکامل فرکانسیه
که با این فایلهای سفرنامه و محصولات استاد و تمرکز روی اونها میتونه سریعتر طی بشه
شما با این همه فعالیت توسایت خیلی هم پرانرژی هستی و قابل تحسین
چقدر تو نوشته هاتون شکرگزاری واضحه ،و داشته هاتون رو با چشم دل میبینید باید از شما درس بگیرم،یاداوری داشتههای حاضر و عادی نبودن نعمتها ،«اینحا قراره به هم کمک کنیم دیگه»
قطعاً با پیگیری این آگاهی ها و عمل به اونها ،«که هر کسی در مدار دریافتش نیست »جریانی از ثروت و آرامش و خوشبختی سمت ما جاریست ,
فرنگیس عزیزم سلام.
ازت خیلی سپاسگزارم که وقت گذاشتی کامنتم رو خوندی و با لطف برام نظر نوشتی.
خوشحال شدم از خوندن کامنتت.
آره درست میگی، سن و زمان مطرح نیست.
در عین حال، اتفاق خوبی که برای ما در این سایت افتاده اینه که هر کدوم به اندازه درک خودمون به خودشناسی و خداشناسی رسیدیم. و این باعث شده فارغ از اینکه در چه سن و سال و شرایط و موقعیتی هستیم، شکرگزارتر و راضیتر باشیم. «لعلک ترضیٰ».
کامنتت رو خوندم و چقدر از نتایجت خوشحال شدم فرنگیس. بهت تبریک میگم. تحسینت میکنم برای برداشتن اون 8 قدم. با توکل به خدا و اعتماد به اون قدمهای دیگه رو هم با موفقیت برمیداری و به همه خواستههات میرسی. در پناه خداوند یکتا سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشی عزیزم.
استاد نرسیدم پاراگراف آخر رو ادیت کنم و متأسفانه پر از غلط تایپی است. اینجا دوباره نوشتمش:
و خدا هم دید که من قدم برداشتم، کمکم کرد. راه رو نشونم داد. واقعاً اینجایی که امروز من هستم در قیاس با وضع خانواده خودم که وضعیت بسیار بسیار نابسامان و غیر قابل باوری دارند، معجزه است. من در یه خونه عالی و نوساز در شمال شهر تهران زندگی میکنم. همسرم همراه و منعطف و مهربانه. فرزندم آگاه و آشنا به قوانینه و گاهی با هم درباره قانون حرف میزنیم. من خوشبختم. شما هدایتگر من بودید و هستید. شما من رو نجات دادید. من از حدود 900 روز پیش که برای اولین بار صدای شما رو شنیدم زنده شدم. یه آدم دیگه شدم. خودِ قبلیم رو نمیشناسم.
عاشقتون هستم. ازتون بی نهایت سپاسگزارم. آرزومه که بیام امریکا و از نزدیک ببینمتون و باهاتون کلی حرف بزنم و از نتایجم بگم. خداوند رو شاکرم که من رو هدایت کرد. در پناه خدا.
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام الله یکتا
بامید خدادوند رزاق و وهاب
یگانه عزیز سلام
چقدر کامنت فوق العاده عالی و خوب از نتیجه باروهات نوشتی و چه خوب و عالی که از کودکی متصل بودی به آیات قران
و یاد حرفهای استاد عزیز افتادم که میگه ما همیشه وصلیم به آگاهی خداوند ما اگر بخوایم هم نمیتونیم از خداوند جدابشیم و خداوند همیشه با ما و دروجود ماست. خدایاشکرت
شمارو تحسین میکنم و سپاسگزارخداوندم که در شرایط عالی و بسیار خوبی هستین و با توکل به خدای یکتا
این مسیر بهتر و زیباتر و دلنشینتر هم میشه
بعضی مواقع میگم ای کاش زودتر تواین مسیر قرارمیگرفتم ، اما باز یاد حرفهای استاد میفتم که میگه هیچ وقت دیر نیست و با مثالهائی که میزنه مثل سرهنگ ساندرز و …. برای من اطمینان حاصل شده که هیچ وقت دیر نیست و این مسیر بینهایت زیباست و من میتونم لذتهای بیشتر و بهتر از این مسیر با توکل به خداوند یکتا ببرم
از بینهایت نعمتها و ثروتها و سلامتی و خوشبختی و نور و عشق و انرژی برخوردارباشتم و تا آخر عمر در نهایت سلامتی از وجود این همه نعمت و زیبائی لذت ببرم . خدایاشکرت . خدایاسپاسگزارم
آرزوی بهترینها براتون دارم
درپناه الله یکتا
درپناه الله یکتا
سلام به شما دوست خوبم، مصطفی عزیز
خیلی سپاسگزارم که وقت گذاشتی و کامنتم رو خوندی و با لطف برام نظر نوشتی.
ممنونم که تحسین و تشویقم کردی.
درست میگی مصطفی عزیز. مهم کیفیت زندگیه. زمان مطرح نیست.
منم گاهی میگم کاش زودتر با قوانین آشنا شده بودم و انقدر با زجر و سختی این مسیر رو نمیاومدم. و زودتر به این جاده آسفالت سرازیری هدایت شده بودم.
اما بعد همین حرفهای استاد و شما یادم میاد که «این مسیر بینهایت زیباست و من میتونم با توکل به خداوند لذتهای بیشتر و بهتری از این مسیر ببرم.»
دوست عزیزم امیدوارم هر چه که امروز خواسته و رویاته، به بهترین و زیباترین شکل به واقعیت بپیونده. در پناه خداوند وهاب.
سلام به استاد خوشتیپم
از دیروز که شما این فایل رو گذاشتید من هرچه تلاش کردم برای دیدنش همش یک موضوعی پیش میومد و نمیشد ببینمش دیگه آخرش گفتم خدایا هر موقع که صلاحه من این قسمت سفر رو ببینم امروز ظهر که این قسمت شروع شد و شما راجب انگیزه و هدف گذاری صحبت کردید متوجه شدم چرا من باید الآن این فایل رو ببینم
امروز صبح که من داشتم از هدفم دور میشدم و انگیزم کم شده بود دقیقاً همین الان ک داشتم خودمو متقاعد میکردم که حالا از فردا هم میتونم ادامشو برم این فایل رو دیدم آخه خدایا چجوری من شکرت کنم که همواره در حال هدایت من به سمت خواسته هام هستی
برای رسیدن به هدف باید همه زمانمون رو براش بزاریم ،بها پرداخت کنیم ،مهارت کسب کنیم و تمام تمرکزمان رو هدفمون باشه و دقیقا پاشنه آشیلم رو پیدا کردم تمرکز من روی یک هدف نیست و این موضوع باعث شد که من نتونم اون انرژی که باید رو بزارم برای این هدفم
بگردم دنبال الگو هایی که تونستن تو این زمان انجامش بدن
استاد جان منم این موضوع رو از شما یاد گرفتم که تا نتیجه نگرفتم دیگه راجبش با کسی صحبت نکنم
اونجا که گفتید شیش ماه شب و روز زمان گذاشتید برای قرآن انگار دقیقا همون زمان لازم منو گفتید
مدتها بود به خدا میگفتم چکار کنم که اون بازدهی اول رو داشته باشه کارم و شما الان گفتید اهرم رنج و لذت انگار خدا از طریق شما با من صحبت کرد و دقیقا راه رو نشون داد و گفت کیمیا تنبلی رو بزار کنار، این شیش ماه صبح تا شبتو بزار و تمام
من ایمانم رو نشون دادم خدا هم، مسیر رو همیشه بهم نشون داده تا میخوام از مسیر خارج بشم سریع بهم میگه آقا داری خارج میشی ها و این قسمت سفر دور آمریکا شد همون تلنگره که خدا گفت بچسب به هدفت از مسیر درست خارج نشو تا تو این شیش ماه بهش برسی
موضوع دیگه موضوع وابستگی بود چقدر تحسین میکنم شمارو خانم شایسته برای این قدر مستقل بودن و شجاع بودن واقعاً یکی از بزرگترین مشکلات من هست وابستگی و دارم با الگو گرفتن از شما این وابستگی رو کم کم کمش میکنم چه دعای قشنگی کردین برای استادبرات از خدا هدایت و حفاظت میخوام اصلا من آرامش گرفتم واقعاً و گفتم اینقدر میگم من بهت ایمان دارم خداجون چرا در این موضوع ایمانم رو نشون ندادم چرا هنوز ترس دارم و اینم کم کم کمش میکنم و خانم شایسته عزیزم بهترین الگو من در بحث روابط هستن
خدایا شکرت که همیشه و همیشه در حال هدایت همه ما هستی
سلام استاد عزیز و توانمند،
من زهرا هستم.
دیدن شما که بعد رسیدن به کوهی از نتایج عالی، دنبال بهبود و پیشرفت هستید، خودش ی انگیزه ی عالی هست برای من ، که دیگه برای رسیدن به هدفم کوتاه نیام.
ضمن اینکه صحه گذاشت بر این آگاهی که شما گفتید این روند هرگز آخر نداره و همیشه میشه بهتر و بهتر شد، اگر من ذهنم رو بتونم کنترل کنم.
بی صبرانه منتظرم ببینم که خداوند چه موهبتی رو قراره از طریق شما وارد زندگی و این جهان بکنه.
هر چند من می تونم هدف بعدی شما رو حدس بزنم، باشناختی که تا اینجا بدست آوردم
امیدوارم درهای هدایت الهی به روی شما باز بشه و آسان شوید برای آسانی ها.
من مدتی هست که برای رسیدن به استقلال مالی هدفگذاری کردم.
با همون کاری که بلدم شروع کردم و خیلی زیبا و ملایم نتایج کوچیکی وارد زندگیم شده،
قبلا یک بار بخاطر طی نکردن تکامل، مسیرم رو رها کردم.
الان دل قرص تری دارم ، با تکیه بر قانون تغییر ناپذیر خداوند،
که
وقتی من با کنترل ذهن در مسیر هستم م م م
لاااجرم م م م
نتایج دلخواهم و هدفم با من برخورد میکنه،
چون در مدارش قرار میگیرم.
والسلام،
پس با حال خوب ادامه می دم،
میخوام با شما رسیدن به هدفم رو جشن بگیرم.
سپاسگزارم استاد،
خدا رو شکر میکنم که در مسیر دریافت آگاهی قرار گرفتم.
در پناه هدایت الهی باشید.
بنام خداوند رزاق و وهاب
سلام به استاد عباسمنش گرانقدر و مریم جان و همسفران عزیز
یک روز آفتابی قشنگ از دریچه دوربین مریم جان با تصاویری دل انگیز از پرادایس زیبا؛ آدم را سرشوق و سر ذوق می آورد.خدایا شکرت بابت اینهمه نعمت و زیبایی.
پس از یک سفر طولانی 52 روزه با تراکمپر میریم برای بهبود و رفع نواقص یا کمبودهایی که در این سفر با آن مواجه بودیم تا کیفیت سفر های بعدیمان را بهتر و باکیفیت تر کنیم.
اولین و مهمترین و خوشحال کننده ترین اتفاق، نصب اینترنت ماهواره ای جدید بر روی تراکمپر با استفاده از تکنولوژی جدید استارلینک است که جای افتخار دارد که یک ایرانی جزء اولین خریداران و استفاده کنندگان از این تکنولوژی در دنیاست. که ازین بابت هم جای تبریک و افتخار دارد. همچنین این شرکت هیولا و صاحب ثروتمند و پرقدرت آن جناب ایلان ماسک که پیشرو در نوآوری ها و تکنولوژی های روز دنیاست قابل تحسین و قابل تقدیر است. از دنی عزیز که کار نصب این استارلینک بر روی تراکمپر را بعهده گرفته نیز تقدیر و تشکر می کنم.چقدر این تکنولوژی می تواند ارتباط و رابطه سریعتر و بهتر و باکیفیت تری برایمان ایجاد کند و فاصله ها را نزدیک و نزدیکتر کند. اینترنت پر سرعت نامحدود با سرعت دانلود 150 مگ بر ثانیه واقعآ فوق العاده است اینگونه آسان می شود دنیا برای آسانی ها و خداوند به بهترین نحو پاسخ می دهد به نیازها و تقاضاهای ما و جهان روز به روز در حال گسترش است.
بهبود قدرت ژنراتور برق با کلی امکانات بی نظیر و طراحی فوق العاده؛گرفتن باکس های مختلف برای استفاده بهتر از امکانات موجود؛ نصب نوار دستمال کاغذی؛ خرید جاروبرقی؛ سیستم صوتی و نصب تلویزیون و … همه و همه کیفیت کار و سطح رفاه تراکمپر را فوق العاده افزایش داده است.
سیستم گرمایشی تراکمپر که مثل شوفاژ کار می کند و بدون سر و صدا و ایجاد مزاحمت تراکمپر را گرم می کند در نوع خودش بی نظیر و جالب است.
………………………………..
دنبال کردن یک هدف جدید و یک پروژه جدید در سال نو میلادی خبر خیلی خوبی است که استاد خبر از شروع آن می دهند و تجهیز دوباره تراکمپر نیز به همین منظور است و خبر از سفری جدید برای گسترش بیشتر جهان و پاسخ به خواسته ها و نیازهای ما دارد.
شروع این پروژه همانند پروژه قانون سلامتی یا قرآن با تمرکز بالا و به تنهایی خواهد بود و این بهایی است که استاد برای هر دستاوردش پرداخته است و ازین بابت هم استاد واقعآ بی نظیر هستند و الگویی بسیار مناسب برای ما در هر زمینه ای هستند.
………………………….
خیلی مهمست که ما در زندگیمان انگیزه داشته باشیم و انگیزه هم از وجود هدف نشات می گیرد. به همین دلیل انسان بی انگیزه انسانی بی هدف است.
اهمیت داشتن انگیزه در زندگی به حدی است که استاد می فرمایند:روزهایی که انگیزه دارم خوشبخت ترین روزهای زندگیم را تجربه می کنم. نه روزهایی که درآمد بالایی دارم! نه روزهایی که خیلی مورد تحسین قرار می گیرم! نه روزایی که در مهمانی ها و جشن های فوق العاده با دوستان فوق العاده ام هستم!
نداشتن انگیزه ما را دچار روزمرگی می کند و شور و شوق و اشتیاق زندگی کردن را از ما می گیرد. انگیزه موتور محرک زندگی برای حرکت است برای رهایی از سکون و مرداب شدن است.
خبر خوب بعدی آپدیت و کار کردن مریم جان روی دوره های شیوه حل مسائل زندگی؛ دوره کشف قوانین زندگی و دوره روانشناسی ثروت 3 است.
همه اینها این نکته را به ما یادآور می شود که لذت بردن از مسیر مهمتر از رسیدن به هدف است و ما با رسیدن به هدفهایمان به رضایت و احساس بهتر نمی رسیم بلکه با احساس بهتر است که به رضایت و هدفهایمان می رسیم.
………………………………
نکته قابل تحسین بعدی رابطه زیبا و عاشقانه و بدور از وابستگی استاد و مریم جان است که این رابطه هرگز چنین شکل نخواهد گرفت مگر اینکه دو طرف با خودشان و دیگران در صلح باشند و دلیل پایداری و زیبایی فوق العاده این رابطه همین نکته است. اینکه رها باشیم و به هیچ چیزی نچسبیم؛ به خودمان متکی باشیم و اعتماد به نفس و عزت نفس بالایی داشته باشیم. ایمان قوی لازم است با باورهای قوی توحیدی تا بتوان تنها زندگی کرد بخصوص برای مریم جان این شجاعت ستودنی تر است زیرا این وابستگی و ترس از همه چیز که اکثرآ هم واهی است در خانمها و فرهنگ ایرانی بیشتر است. و به قول استاد این یکی از بزرگترین موهبت های زندگی زناشویی شان است. و سالها باید بگذرد تا تکامل طی شود و دیگران هم به چنین سطح از زندگی و طی کردن تکامل برسند.
برای استاد عزیز و مریم جان در این مسیر آرزوی هدایت به بهترین راه ها و به آسانترین شیوه ها و دستیابی به بزرگترین دستاوردها را دارم و قطعآ در آینده ای نزدیک شاهد دستاوردهای شگرف و خیر و برکتی خواهیم بود که زندگی میلیونها نفر را متحول خواهد کرد و جهان را جای بهتری برای زندگی کردن خواهد کرد و به رشد ما و جهان کمک خواهد کرد.بی صبرانه در انتظار خبرهای خوش این جهاد و مجاهدت الهی خواهیم بود.یا حق
سلام به اقا اسدالله گرامی
ممنون از کامنت زیباتون مرسی که برامون نوشتید
مخصوصا این جمله «ما با رسیدن به هدفهایمان به رضایت و احساس بهتر نمی رسیم بلکه با احساس بهتر است که به رضایت و هدفهایمان می رسیم.»»
این جمله رو هزاران بار باید باخودمون تکرار کنیم وجلوی چشمامون بذاریم..همون جمله ای که استاد بارها فرمودند«احساسات خوب=اتفافات خوب»
ممنونم ازحضورتون وبهترینهارو براتون خواستارم درپناه خدای مهربون
سلام الهام جان دوست عزیز هم فرکانسی
ممنونم از توجه و حسن نظرتون دوست عزیز؛ ما هر چه داریم از هدایتمان توسط خداوند به این سایت و آموزشهای استاد است و از این بابت هر روز پروردگارمان را شاکر و سپاسگزارم.
همه ما تجربه اینو داشتیم که چیزی رو خواستیم و برای بدست آوردنش خیلی رنج و زحمت کشیدیم و تقلا و دست و پا زدیم ولی وقتی بدستش آوردیم آن احساس خوب؛ آن شور و شوق و آن رضایت خاطری که انتظار داشتیم را در ما ایجاد نکرده و خیلی راحت و سریع بی تفاوت شدیم بهش.
ولی اگر برای رسیدن به خواسته یا هدفی شور و شوق داشته باشیم و لذت ببریم از لحظه لحظه تکامل و طی کردن مسیرمان؛ آنوقت رسیدن به خواسته و هدفمان طبق قانون سبب حال بهتر و شور و شوق بیشتر؛ اعتماد به نفس و انگیزه بالاتر و ایجاد الگویی ذهنی برای موفقیت ها بالاتر و تصاعدی تر خواهد شد و این تفاوت پیمودن یک مسیر ثابت با دو نگرش و دستاورد متفاوت است.
این جمله را استاد در جلسه پنجم جهان بینی توحیدی فرمودند که برایم کلید واژه بود و سعی میکنم دائمآ این چنین کلید واژه هایی را بخودم یادآوری کنم تا بقول استاد از باغچه ذهنمان مراقبت کنیم و مانع رشد علف های هرز ذهنمان شویم.
الهام جان کامنت زیباتون رو با اینکه خوانده بودم و لایک کرده بودم (نمیدانم چرا ثبت نشده بود) دوباره مرور کردم و بهتون تبریک میگم که کامنتتون برای دومین بار متوالی جز کامنت های منتخب است که نشان از فرکانس بالا و مسیر درستی است که طی می کنید، برایتان موفقیت روزافزون و بهترینها را آرزو می کنم.
سلام مجدد اقا اسدالله عزیز
لذت بردم وکلی استفاده از کامنت زیباتون وپاسختون
خیلی ممنون از لطف وتوجهتون این از حسن نیت شماست که فرکانس منو بالا توصیف کردیدامیدوارم لایق باشم ودرتلاشم که همینطور باشه کامتتای فوق العاده دوستان اکثرا فرکانسش بالاست چون هرکسی تومداراین خانواده نیست،،راستش برای اون کامنت خیلی مقاومت داشتم ودوساعت فکر میکردم که بفرستمش یانه حتی میخواستم حذفش کنم ،چون حرکت کردن برای کار بخاطر تجارب ناخوشایندم برام ترسناک شده وکلی پاشنه اشیل دارم واصلا انتظارنداشتم کامنت منتخب بشم و این همزمان شده بااینکه چندروزه نمیتونم راحت کامنتا روبخونم یاحتی زیادبه فایلهای استاد گوش کنم شدیدا چشم درد وسردرد وسرگیجه میگیرم بنظرم باتوجه به پاشنه اشیلم اینا هشداره ومیخواد بهم این پیام روبده که وقتشه باتمام قوا دست به عمل بزنمو برم تو دل ترسم..واینو از صحبتای استادهم تو این قسمت متوجهش شدم ،،،
یک دنیاممنون از لطف ووجود ارزشمندتون وبهترینها نصیبتون باشه درپناه خداالله مهربان
+ من روزهایی که انگیزه دارم چالش دارم که هنوز نرسیدم به خواستهام بیشتر لذت میبرم، تا زمانی که پول بیشتری میخوام در بیارم و اصلا بیاد و بشم داستان رزق و الرزقان .
+ یک صبح دل انگیز، با یک ذهن و قلب هدف دار احساس میشه و با تجسم و locked on your purpose در طول روز قدرتمندتر میشود .پس بمان و بمان و خدایا یاریم ده که جز تو دهیار دیگری نیست ..
داره بارون میباره .. اما نه اون بیررون، تو گوش من تو قلب من با یک موزیک که زیباترین صدای پیانو و بارش باران: نعمتهای بیپایان خدا هست … سلام به روی ماه تک تک عزیزای من، قلب مهربونا، روح لطیفها، متفاوتای این جهان این روزه .. از شما ممنونم که اینجا هستید و برای رشد و پیشرفت خودتون قدم برداشتید، توی این مسیر و دانشگاه توحیدی هر لحظه اش هر جاش درس و درس …
به خداوندی خدا!
این فایل انگار خدا برای من ظبطش کرده و همه ی ما که البته به هم وصلیم هر کی سی خوش نی ..
پریشب بود بود، توی اتاق قشنگ بیرونیم که اسمش: «کهکشان»، خیلی هم حالم خوب بود، قبل خواب ساعت 2 نشستم کنار هیترم با یک المنت روشنش، بارونم داشت میزد چراغ زرد کم نور مطالعه هم روشن بود و تو این بین گاهی اتاقمم آبی رنگ میشد، نور رعد و برق بود.
برای خدایم تو دفترم نوشتم کارها و الهاماتی که این سه چهار سال اخیر بهم شده ولی هنوز انجامشون ندادم!
یک موردش نوشتن کتاب سفرنامه ام بود در مورد همون اولین سفرمارکوپولویی که گرفتم 28 اسفند 96 تا اوایل اردیبهشت 97، سفری متفاوت از تمام سفرهایی که میشناسید، نمیشناسید، رفتید، نرفتید، شنیدید و نشنیدید! یک سفر فول ماجراجویانه با یک کوله 80 لیتری که همه ی وسایل زندگی توش هست، مثل چادر، کیسه خواب، زیرانداز، وسایل پخت و پخت، هدلامپ و .. سفری که دوربین حرفه ای هم همراهم بود و بیش از عدد 8000 هزارر شات عکس گرفتم یکی از یکی بهتر از چی؟ از زیبایی ها
سفری که طول روز مداوم طول کشید و سالی که شروعش از رفتنم به غار حرا مثل محمد بود.
الهام بعدی را هم نوشتم، داشتن سایتم که بارهاا براش به وضوح رسیده بودم.
بعدی مربوط به اماده کردن دوره کافی شاپ بود به صورت افلاین
بعدی ..
بعدی …
نوشتم و از خدا خواستم که واقعا هدایتم کنه و دوست داشتم که همه اشون را انجام بدم به خاطر خودم حداقل که شده نه کسی نه چیزی مثل پول .. نه
تو کامنت قسمت قبل یعنی نتایج دوستان قسمت 12، با یک غرش اسمانی که نوشتم خیلی چیزها هست که با پول نمیتونی بدستشون بیاری
بذارید لحظه به لحظه داستان را برای شما بنویسم،
دیروز شد و بمب! یک تضاد قشنگ و یک وضوح قشنگ تو خواسته های من و شخصیت واقعی من: کارفرما باش تا اینکه برای کسی بخوای کاری کنی. .
تضاد که شد انرژی من اولش اومد پایین 45 دقیقه ای تو حالش بودم، فهمیده بودم که خدا بهم زنگ زده با این تضاد یادم اومد که دیشب ازش خواستم هدایتم کنه و بهم پاسخ داد .. خواسته ام را از دل تضاد دراوردم توی حالی که همه امون میدونیم چطوره دستمو بردم سمت فایل های صوتی گوشیم و روی شافل زدم بین 300 تا فایل بازم خدا برام ملموس تر شد، « جلسهی دوم دوره اصول کسب و کار شخصی » بود، خوب که گوشش دادم دیدم خدا داره با من از طریق پدر صحبت میکنه. اونجا اشکم جاری شد مثل الان که دارم می نویسم و خداوندمون را شکر کردم به خاطر وجود ارزشمند استاد و اینجا و این دوره و این فایل و …
در همین حد بگم که فردا که اولین باره دوره حضوری باریستایی توی دزفول دارم، آخرین دوره حضوری من خواهد بود!
خدا بهم گفت باید بهاشو پرداخت کنی، یکی از این بهاها همین اینه که تو داری برای یک سری از هم پاره هات کار میکنی باید قطعش کنی حتی اگر فامیلت باشند که هستند!
یک تلفنی شد که قرارنبود اون تعهدم و وضوح خواسته ام را بگم! ولی هدایت شدم و گفتم و چه بهتر شد .. خیر بود و خیر ..
استاد جانم، پدر، دوستان، من زدم پل پشت سرمو خراب کردم و الان فقط یک راه دارم اونم جلو و اجرای ایده ای که از پارسال با اولین دوره حضوریم در خرداد 400 بهم داده شد متعهد شدم به اجراش و تمرکز تمام روی اجراش نوشتم توی برگه ام که تا زمانی که این ایده را به صورت تمام و کمال انجام ندی به سمت هیچ کارر دیگه ای نمیری محمد … دلیل هام را هم نوشتم .. ولی نه .. اینم بگم که این برگزاری دوره برای بقیه هم خوبه پول خوبی هم داره برای من ولی نه .. با شخصیت من نمیخونه من آزادی برام مهمه، من برام امنیت شغلی مهم نیست من میخوام مسئول 100٪ کسب و کارم بشم من میخوام ایده ها را پیاده کنم من میخوام خودمو و خدای خودم جلو بریم نه پارتنری نه شریکی اصلاا اگر شریک خوب بود به قول بزرگترین تاجر فرش ایران، خداوند برای خودش شریک میذاشت … یادم باشه وحده لا شریک له و اشهدان محمد رسول الله …
خلاصه،
نمیدونم این قسمت از سفر به دور امریکا کی ظبط شده ولی احساس میکنم استادم کامنت من را خوانده که البته همیشه میخوانه با عشق، به دلش افتاده که بگوید و بگوید و بگوید که « هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم هر لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر » بگوید از هدف از چالش از اینکه برسید به ثروت و میبینید که اگر هدف بعدی را انتخاب نکنید انگیزه اتون کم میشه و باید هر روز با هدفت از خواب بلند بشی و باید هر روز قدمی برای خواسته ات برداری، و چقدر زیبا پدر در مورد اهرم رنج و لذت گفتی و مریم جان تکمیل تر.
انقدرر احساس میکنم خداوندم را که یک جایی استاد گفت برای اولین بار این اصطلاح را، Mind Blowing و میدونید باورتون میشه که من دیروز بعد از تضاد یاد خواننده ای افتادم که مثال بارز عزت نفس بالاست به نام Dua Lipa و من چقدررر این دخترو تحسین میکنم، چقدر زیباست و چقدر ثروتمند و چقدر وقتی که صداشو میشنوم هر بارر مثل الان که هوا روشنه میتونم کاملا فرکانس عمیق عزت نفسشو بگیرم. دنبال یک اهنگش بودم به نام چی به نظرتون؟ ( خنده )
Blow your Mind
Wow
واقعا که هدف حرکت میخواد و حرکتم انگیزه … پس هدف داشته باش!
اما مریم را چی بگم؟!
چقدر من شما را تحسین میکنم مریم عزیز، چقدر تغییر کردی، چقدر شجاع تر شدی، چقدر با عشق و باورهای قدرتمند داری کارتو مدیرفروش بودن را که به نظرت و به عقیده ات مقدسترین شغل انجامش میدی.
اپدیت پشت سر اپدیت و میدونید اول و اخر و وسطش هم سراسر لذت است و گسترش جهان . دم شما حسابی گرم و براتون از خداوند یکتا آرزوی عمیق تر شدن و به شدت لذت بردن در این عشق و علاقتون را دارم.
اما هر دوی شما، استاد و مریم عزیز؛
و الان احساس میکنم روبه روی شما هستم فیس تو فیس با این رخ ماه تابانی که توی تصویر پروفایلم میبینید و محاله لبخندتون نیاد! هه هه .. بهتون میگم که واقعاا خداروشکر میکنم به خاطر وجود ارزشمندتون چقدر بهم میاید و چقدر الگوی فوق العاده مناسب توحیدی در روابط هم هستید برای هر کسی که خواهان یک زندگی زیباتر و عاشقانه تر و در کمال آزادیه، هستید ..، و چقدر روابط هاا بوده از رابطه با مهم ترین فرد هر زندگی که با خودشه تا دوست و پارتنر و همسر و فرزند و … که شما اون الگو قشنگ و باور قشنگه شدید براشون، تو زندگیشون رحمت شدید برکت شدید … سپاس گزارم چقدر هر دوی شما را تحسین میکنم برای این رنگ از توحید و تقوا و رهایی و شجاعت … عاشقتونم من.
و اما شما استاد جان؛
چه تصمیم فوق العاده ای گرفتی و قبلش چقدر تحسینت میکنم به خاطر اینکه صداقتت بینظیره، کلاه خودت برای خودت قاضی کردنش و تسلیم بودنت و دل کندنت اگر این ابراهیمی و موحد بودن نیست؟ اگر این هاجرت را تنها تو بیابون سرسبز بهشت رها کردنت نیست پس چیه؟! تو میخواستی ابراهیم خدا باشی … بودی ولی حالا تو یک بعد با یک دل و ظرف بزرگتر … و تبریک بهت میگم استاد برای موحدتر شدنت.
از اینکه داری یادمون میدی با ایمان و عملت و به یادمون میاری دنیا مزرعه آخرت، سپاس گزارم. عاشقتم
از خودمم تشکر باید کنم، که هستم که الان بعد از خدمتم روزی نبوده که ننوشتم برای هر فایلی با عشق و انرژی ( به جز سه قسمت سفربه دور امریکا)
از خودم تشکر میکنم و خداروشکر میکنم که هست و هدایت میکنه و روزی میرسونه از جاهایی که فکرشو نمیتونی الان بکنی، که اوخ اوخ درهایی را برات وا میکنی که الان اصلااا حتی به فکرتم نمیاد باباا و من عاشق تر این خدا شدم این صفت توانا بودنش قادر بودنش من حیث لایحتسب بودنش، الیس الله بکاف عبدا بودنش … وایی خدای من…
اوخ اوخ اینجا اینجا؛
توووورووو خدااا ایمان داشته به غیب محمد، تورخدا ادامه بده مسیرتو، توروخدا بچسب به اصل و پرهیز کن از پیروی از فرع از نجواها، تورخدا محکم تر از همیشه باش بترررررس لعنتی ولی اقدام کن بخداا که تو هیچییی کم نداری نسبت به محبوب ترین و ثروتمندترین ها نزد خداوند، به همین اشک های مقدس .. تو هیچی کمتر از جی کی رولینک و پائلو کوئلیو و منصور ظابطیان سه نا از الگوهای نویسندگیت لعنتی کم نداری جای تو کتاب تو توی پروفروش ترین کتاب نیویورک تایمز هشتگ وان #1
د بگو کی مثل تو می نویسه میتونه حتی نزدیک به تو بنویسه … هیچکس چون فقط یک دونه از تو داریم … مگه تو نگفتی مگه تو محمد از خدا درخواست نمیکنی و بارها و بارهاا که خدایا من دوست دارم که تو قبل سن 30 سالگی به هر اونچه که میخوام برسم .. اجابت شده است کاری برای خدا نداره .. خیلیییی بزرگ خداااا خیلیییی با خواست هات با عددهایی که میخوای مقایسه اش نکن .. اون همه جاست تو همه چیز همیشه بوده هست و خواهد بود .. بسم الله کن و لای قرآنو وا کن و بخوان و بخوان اقرا باسم رب … بذار ریشه های توحیدی نورون های عصبی از توحید در تو شکل بگیره، ریشه بدوانه .. و ببین که وقتی خدا را باور میکنی خداوند هم برات همه چیز میشه.
وای خدای من …
اصلا دوست ندارم کلماتم را به اینجا ختم کنم، ولی تا همینجا هم که مشش دادم فقط میخواستم بیشتر تو حال خوبم بمونم و با خدای خودم راز و نیاز کنم.
عاشقتونم
الهی شکر
الهی شکر
الهی شکرررر …
به نام خدای مهربان
سلام مارکوی عزیز
نمیدونم چی بگم،برای نوشته ات مثل فایل استاد باید سکوت کرد، و به احترامش ایستاد.
من که اصلا مات و مبهوت کارهای استاد شدم، واقعا حرفی ندارم، و شما چقدر زیبا این مبهمی را توضیح دادی.
و چقدر زیبا به پایان رساندی.
مررررسی از حضور گرمت.
فرصت کردی یکم از سفر مارکوی ایت برایمان بنویس.
پسر فوق العاده ای
مراقب حال دلت باش
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی
تحسین
لبخند
تحسین
لبخند
تحسین
…
چرخه زیبای من وقتی داشتم کامنتتون رو میخوندم
سپاسگزارم،قلبا بابت این قلم زیباتون و کلمات گیراتون سپاسگزارم
عه منم یه لحظه شبیه قلم شما نوشتم(لبخند!)
خدای مهربون شما رو حفظ کنه
برای جهان
سایت
و ما
خدایا شکرت برای این مسیر بینظیر
خدایا شکرت برای فرکانسی که من رو به خوندن این کامنت هدایت کرد
خدایا شکرت که زیباییهای این سایت بینهایته و هربار که باخودم میگم زیباتر از این کامنت هم مگه میشه؟
باز نشونم میدی که بله میشه
(لبخند تا بینهایت)
با سلام خدمت همه همراهان عزیز و استاد گرامی
اول سپاسگذارم برای این روند توضیحات در مورد تراک کمپر که کلی به ما هم ایده برای جاسازی و نوسازی و ایده پردازی در کارها میشه
اینکه همیشه در حال ساده سازی هستید عالیه و خداوند هم شما را آسان میکنه برای آسانی ها
اما در مورد بخش صحبت های شما استاد عزیز اول بگم که آرزو میکنم یا این پروژه جدید شما در رابطه با مصاحبه با افراد موفق باشه یا اون ایده ایجاد فایل ها با زبان انگلیسی برای گسترش در کل جهان باشه
شخصا خیلی علاقه دارم پروژه مصاحبه با افراد موفق داشته باشید
راسیتش خودم هم که علاقه به گویندگی و سخنرانی دارم گاهی به خودم میگم حتی اگه استاد این کار انجام نده یا حتی انجام بده من هم دلم میخواد مصاحبه با افراد موفق و بیرون کشیدن اون باورهای بنیادینی که بر اساس قوانین کیهانی هست و یاریشون کرده در جهت موفقیت هاشون در خلال صحبت هاشون بیرون بکشم
چون واقعا من خودم گاها در صحبت های افراد موفق میشنفم که با اینکه اعتقادی به قوانین جذب ندارن ولی در عمل یکسری باورهایی دارن که در جهت موفقیت این افراد پیش برده ( چون کیهان به این توجه نداره که آیا بهش باور دارید یا نه در هر حال بر اساس قوانین طبق باورهای شما بر شما حکم میشه )
استاد عزیزم باید بگم من یک فردی هستم که شاید سالیان زیاد انگیزه م حتی برای موفقیت و ثروت از دست داده بودم
و الان ماه هاست میگم اون چیه که من به حرکت در میاره
و امشب با دیدن این فایل یک حس متفاوتی ازانگیزه در من ایجاد کردید ، اینکه من دوست دارم مفید باشم و برای این جهان کاری کنم
و بعد دیدم انقدر مسائل هست ریز و درشت در انسان ها که میشه روی اونها کار کرد
نکته اصلی این فایل که برام داشت این بود اینکه من نمیتونم بشینم و بگم خب چی بهم انگیزه میده تا حرکت کنم ، بلکه برعکس!!!
من اول باید پاشم !!! این بلند شدنه مهمترین کار هست
یک مثال بسیار ساده میزنم ، زمانیکه یک بهم ریختگی در اطراف شما وجود داره ، شما شاید در ذهنتون بخواید ساعت ها به این نظم د ادن بپردازید ولی هیچ فایده ای نداره و هیچگونه حرکتی در شما ایجاد نمیکنه و کار درست اول اینکه فقط بلند بشید و بایستید
این همون قدم اول هست که تو خود پای در راه بنه هیچ مپرس ، خود راه بگویدت که چون باید رفت
وفتی میایستید و یک نگاه کلی به اطراف میندازید جهان دست به کار میشه و دونه به دونه میگه برید سراغ چه چیزی در هر مرحله و این میشه روند حرکت کردن برای تکامل و در طی این مسیر انگیزه ها ایجاد میشه و با هر قدم و هر پیشرفتی بیشتر و بیشتر میشه
در حالی که ما همیشه برعکس منتظر یک انگیزه زیاد هستیم و خیلی وقت ها این انگیزه انفجاری در ما ایجاد میشه ولی بسیار سریع این انگیزه از بین میره و کار رها میشه ، چون با اولین مشکل دلسرد میشیم
و من تازه امروز متوجه شدم که برداشت من از انگیزه غلط بود، اینکه بشینم ومنتظر باشم یک سری ایده بیاد ویک سری حس حرکت و انگیزه بیاد بعد من بلندشم ، اما حالا فهمیدم اول باید بلند بشم ( ببینم در اطرافم چه مسائلی هست برای حل کردن و اون چیه که با حل کردنش حالم خوب میشه؟ قطعا با حل این مسئله به افراد دیگه که با این مسئله درگیر هستن میتونم کمک کنم )
حرکت !!! نکته اصلی زندگی هست و حس زنده بودن از این حرکت میاد این جاری بودن هست که حس خوشبختی ایجاد میکنه
و خیلی از مردم جهان دچار یک رکود شدیم که البته خودم هم شامل این افراد هستم
من خیلی فایل های انگیزشی دیدم ولی هیچکدوم انقدر واضح اشتباه من بهم نشون نداده بودن
استاد عزیزم بهترین شیوه اموزش این که عمل میکنید به گفته هاتون اینکه حرکت میکنید اینکه خودتون میبینید چه چالشی شما رو به حرکت میندازه و در جهت ش حرکت میکنید و منتظر نمیشید در یک سکون که جهان با تضاد های شدیدی بخواد شما رو به حرکت بندازه
در یک کلام بگم که جهان از ما میخواد پویا باشیم و در حرکت چون روند جهان در حرکت بودن هست و اگه ما در سکون گیر کنیم با روند طبیعی جهان در تضاد قرار میگیریم و این تضاد به سرعت به سمت باز میگرده تا یادآور بشه که حرکت کن
( کیهان شبیه اون پلیس های راهنمایی رانندگی ایران هستن که تا سر راه میایستی با بلند گو دادمیزنن: حرکت کن آقا حرکت کن راه بند نیار!!!) درسته یک مثال مضاح بود ولی خب حقیقته که سکون ما راه جهان بند میاره و این تضاد برای ایجاد حرکت در ما هست.
در بخش توضیح در مورد استارلینک وقتی گفتید جزء اولین نفرات در جهان هستیم که این نوع استارلینک مورد استفاده قرار دادیم یاد اون خونه با دیوارهای سیمانی بندرعباس شما افتادم و اینکه در طی مدت 20 سال چقدر تغییرات و چقدر موفقیت.خدا رو شاکرم.
و یک موضوع جالب دیگه از اون خونه سیمانی کوچک شروع کردید تا ملک های 8 خوابه ولی باز انقدر قوی شدید و همه چیز امتحان کردید که حتی میتونید با یک قاشق یک قابلمه و یک محیط بسیار کوچک تراک کمپر زندگی کنید
و به این فکر میکردم که این سالها استاد چقد رشد کرده( رشد از لحاظ تجربی و جهان بینی )
و در انتها استاد میدونم هر چی هست این پروژه تون یک پروژه خیلی اساسی هست که یک تحول بزرگی در زندگی همه ما ها خواهد داشت
و قطعا خداوند بهترین ها رو سر راه شما قرار میده و به بهترین ها هدایت میشید
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز
سلام به همه دوستان ارزشمندم
خدایا ازت سپاسگزارم برای نشانه و هدایت امروزم
استاد عاشقتم که فایلها رو به موقع میزارین این فایل نشانه و هدایتی بود برای من
استاد الان چند روزه که من و همسرم برای گسترش کسب و کارمون یه سری اهداف تعیین کردیم و داریم روش کار میکنیم و داریم قدم برمیداریم که اصلا این ایده هم از طرف خدا بود که برای اینکه تو کارتون بزرگتر بشین این ایده ها رو عملی کنید و ما هم گفتیم چشم
استاد این چند روزه انقدر من حالم خوبه انقدر انگیزه دارم وبا انرژی زیاد میرم هر کاری که لازمه برای رسیدن به این هدفمون و این پروژه جدید انجام میدم
مثلا اگه قراره آموزشی ببینم وقت میزارم میبینم
یا هر کاری که قدم به قدم خدا بهم میگه انجام میدم و……
اصلا انقدر انگیزه گرفتم که نمیخوام بخوابم دوست دارم بیدار باشم و کارهام و انجام بدم
استاد دقیقا همین چند روز پیش به خودم گفتم مونا چقدر حالت خوبه چقدر انگیزه داری برای زندگی کردن چقدر احساس میکنم مفید هستی
چقدر زندگیت با کیفیت تر شده
اون روز به خودم گفتم الان احساس میکنم خوشبخت ترین انسان روی کره زمین هستم
بعد به خودم گفتم مونا بارها شده تو حسابت کلی پول بوده
میتونستی بری هرچی دوست داری بخری
میتونستی بری بهترین رستوران میتونستی بری مسافرت
میتونستی همون چیزهایی که جزو آرزوهات بوده رو بری بخری
و میتونستی هزار تا کار انجام بدی که خوشحال بشی
ولی تو خوشحال نبودی یعنی شاید فقط چند روز خوشحال بودی
یعنی راضی نبودی
چرا؟
چون احساس میکردم ثابت موندم احساس میکردم دنبال یادگیری یه مهارت جدید نیستم احساس میکردم هدف جدید و انگیزه ای ندارم
احساس میکردم مفید نیستم
و این حال من و بد میکنه
و هروقت من هدف تعیین کردم هروقت دنبال یاد گیری یه مهارت جدید بودم یه چالش جدید اون موقع حالم عالی بوده واقعا احساس رضایت از خودم و از زندگیم میکردم
استاد الان ما برای هدفمون فقط داریم یه سری قدم ها برمیداریم اصلا داریم یه چند تا کار رایگان انجام میدیم که خودمون و محک بزنیم یعنی هنوز هیچ پولی در کار نیست ولی اصلا نمیتونم این احساسم و این حال خوبم رو مقایسه کنم مثلا با زمانی که به فلان خواسته ام رسیدم
چون به قول شما وقتی به خواسته هامون میرسیم شاید یه چند روز حالمون خوب باشه و اگه هدف بعدی رو تعیین نکرده باشیم نابود میشیم افسرده میشیم
استاد به خدا ما برای این هدفمون یه قدم برداشتیم
ولی انصافا خدا هزار قدم داره برمیداره
داره آدم ها رو میاره اتفاقات شرایط داره میاد خود به خود
استاد الان یه جوری شدم خیالم از سمت خدا راحت شده یعنی میدونم اگه من سمت خودم و انجام بدم خدا سمت خودش رو بینظیر انجام میده
همه نگرانیم از طرف خودم هست که نکنه من حرکت نکنم نکنه من قدم برندارم
میدونم من فقط و فقط باید سمت خودم و انجام بدم
من باید قوی بشم من باید مهارت کسب کنم
من باید خودم و بهبود بدم
من به همین چیزی که الان هستم راضی نباشم دلخوش این شرایط ایده آل نباشم
دلخوش این نقطه امن نباشم
استاد دیشب من و همسرم نشستیم کلی حرف زدیم و برنامه ریزی کردیم که از سرکار رفتیم خونه بشینیم این کارها رو انجام بدیم که در راستای همین هدفمون بود
قبل از اینکه بریم خونه یکی از دوستام بهم زنگ زد گفت امشب بیاید خونه ما دور هم باشیم
من گفتم ما کار داریم نمیایم
اومدیم خونه یکی از اعضای خانوادم زنگ زد گفت خونه اید بیایم خونتون شب نشینی؟
همونجا گفتم نه معذرت خواهی کردم گفتم ما یه کاری داریم نمیتونیم
اونجا به خودم گفتم باید بها پرداخت کنی
اگه مهمون بیاد یا اگه تو بری مهمونی میدونی که این کاری که دارید انجام نمیشه و میمونه برای یه روز دیگه
بعد به خودم گفتم به خدا ثابت کن که متعهد هستی و خدا درها رو باز میکنه
که امروز صبح یکی از درها باز شد یه سری اتفاقات خوب افتاد
استاد شما گفتین وقتی تو میخوای تغییر کنی شاید اولش جهان مقاومت کنه ولی وقتی جهان تعهد تو رو ببینه کرنش میکنه
جهان در برابر تو تعظیم میکنه
جهان وقتی ببینه تو ثابت قدم هستی شرایط و برای رسیدن به هدفت فراهم میکنه برات
و ما دیشب به خدا ثابت کردیم که ما متعهد هستیم و صبح خدا پاداشش رو بهمون داد
استاد این نه گفتن هم به خاطر تقویت عزت نفسم بوده
اگه قبلا بود عمرا میگفتم نه اونم به خانوادم
آخرشم توهم میزدم میگفتم شاید هدایت خداست میخواد امشب این کار و انجام ندیم
ولی میدونم که نه
خدا میخواد ببینه تو حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی؟
حاضری از مهمونی بازی بزنی ؟
حاضری از خیلی چیزای دیگه بزنی؟
استاد من همیشه به خودم میگم فکر نکن الان استاد تو مسافرت هست هیچ کاری نمیکنه
نه اینطور نیست
استاد هرروز داره خودش و بهبود میبخشه حتی زمانی که تو مسافرت هست
استاد هرروز داره فایل تهیه میکنه
داره سایت و بهبود میده
این نیست که هیچ کاری نکنه
استاد داره به هدف بعدیش فکر میکنه
استاد درباره خانوم شایسته و رابطه بی نظیرتون گفتین
من چند ماه پیش داشتم به شدت رو افزایش درآمد و کسب و کار و اینا تمرکز میکردم و کار میکردم
ولی تعجب میکردم که نشانه ها من و هدایت میکرد به سمت دوره عشق و مودت
منم میگفتم من که روابطم خوبه چرا انقدر داره واضح نشانه میاد که برو عشق و مودت و بخر و کار کن؟
بعد از اینکه دوره رو خریدم فهمیدم
اولا که من فکر میکردم رابطه خوبی دارم
یعنی در ظاهر روابطم خوب بود ولی فهمیدم که من با خودم در صلح نیستم
فهمیدم من خیلی خلا دارم خیلی به همسرم و خانوادم وابسته هستم
فهمیدم خیلی جای کار دارم
فهمیدم هنوز خیلی جاها نمیدونم چطور با مشتریام برخورد کنم
اصلا چی کار کنم که اون مشتری که من میخوام بیاد سمت من؟
و فهمیدم که یه سری چیزا هست که داره تمرکز من و میگیره و من نمیتونم رو بحث درآمد و گسترش کسب و کار تمرکز کنم
اول باید اونو درست کنم
یعنی فهمیدم باید خودم و درست کنم
اصلا دوره عشق و مودت انقدر بینظیره که بهت یاد میده چطوری با خودت در صلح باشی و وقتی تو با خوت در صلح باشی دیگه به کسی وابسته نیستی
دیگه ناراحت نمیشی اگه همسرت بخواد تنها بره مسافرت
انقدر نگاهت توحیدی میشه که مثل خانوم شایسته میتونی مدتها تنها باشی بدون وابستگی
اصلا دوره عشق و مودت یه کاری میکنه که مهم ترین رابطه زندگیت میشه رابطه تو با خدا
همین و بس
اینم بگم استاد چون رو خودش کار کرده در مداری قرار گرفته که یه نفر مثل خانوم شایسته اومده تو زندگیش که انقدر با خودش در صلحه و استاد راحت میتونه تنها بره و رو اهدافش تمرکز کنه
استاد عاشقتم و ازت سپاسگزارم
خدایا شکرت که من و هدایت میکنی به همون سمتی که من میخوام
سلام استاد عزیزم
چه صحبت های ارزشمندی ،هدف و انگیزه داشتن،متعد بودن به تغییر دائمی
من دقیقا جز اون افرادی هستم که دوسمت ماجرا رو دیدم
سالهای بوده که صبح تا شبم رو پای ماهواره و دیدن سریالهای بیسر و ته جم سپری کردم و شب هم به دور دور و مهمونی و حرفهای خاله زنکی…
بیهدف و بیانگیزه ،ملال آور ،غرغرو،
گذشت و گذشت که دیدم درسته پیشرفتی ندارم ،شغلی ندارم اما ثابت هم نموندم ،بله رو به پایین دارم میرم،با این که شرایط مالیمون عالی بود ،خوب میپوشیدم ،خوب میگشتم و… اما احساسم که قطب نمای منه ، اعتماد به نفس ام، اصلا خوب نبود
یه سری تضاد های مالی پیش اومد،که اصلا نمیدونستم مدیریت افکارم رو داشته باشم ،خیلی اذیت بودم
من مجبور شدم واسه خودم یه هدف داشته باشم ،مجبور شدم به یه درآمدی« حداقل فکر »,کنم
اصلا هم نمیدونستم چه کاری فقط اینکه یه درآمدهر چند کم داشته باشم ،شروع کردم یه خوندن کتاب ،راز و هنر شاد زیستن و کلی مطلب در مورد مثبت اندیشی ،و فقط حالم یکم خوب بود
بعد همسرم کار پیدا کرد و من تو دفترش کار میکردم ،همون کار چقدر توانا یی ها رو تو وجودم بیدار کرد و منو به داشتن آونها آگاه کرد
یه شرکت تعاونی بزرگ بود و کار من مجاب کردن اعضا برای واریز سهم شون بود
همسرم که از بانک موجودی شرکت رو میگرفت با تعجب ازم میپرسید تو چجوری از اینا پول میگیری ،امروز 100م واریز کردن ،و…
و…دیدم تو سن 23 چقدر توانمدم در ارتباط برقرار کردن با آدمها و مدیریت اونها ،خیلی انگیزه گرفتم و
بعدش خاسته هام بیشتر شد و خواستم برا خودم کار کنم ،
تا اینجا من انگیزه و شور و شوق برای کار داشتم اما هدف خاص نه ،
رفتم شدم مدیر یه مهد خصوصی
اونجا درآمد خوبی نداشتم اما باز هم انگیزه م خیلی بالا بود
هر روز با چه ذوقی آماده میشدم برم سر کارم ،چقدر لباس میخریدم هر روز یه تیپ جدید ،
کلا خیلی خوشحال بودم
بعد کمتر از دو ماه مدیرش زیر حرفاش زد و …
من دوباره خونه نشین شدم ،اما دیگه این بار فرق میکرد
غز نمیزدم ،ناامید نبودم ،اما خوشحال هم نبودم ،انگارکه از یه جای زمین حرکت کنی و برگردی دوباره به نقطه شروع ت ،دوباره از اون همه نعمت و مسافرت و امکانات عالی رسیدیم به شرایط مالی که اصلا خوب نبود ( داستان هدایتی نوشتم ) یه فرقی که داشت میدونستم که خیلی قابلیت دارم ،ودنبال بهبود شرایطم بودم ،میدونستم از کار کردن خسته نمیشم
و با شما و سایت آشنا شدم و محصول خریدم
و انگیزه هام با دانستن زندگی شما صد برابر شد
انگیزم خیلی بالا بود ،اصلا فک نمیکردم العان بچه کوچیک دارم چطور برم سر کار
صبح و شب دست یابی به رویاها رو مینوشتشم
چقدر انگیزه و هدف داشتم و به راحتی یه مناقصه رو برنده شدم رفتم آموزش و پرورش
و دقیقا مطابق صحبت های شما هر بار خاسته هام واضح و به مکانهای بهتر و شرایط راحت تر برای ثروت هدایت شدم
بعد رفتم دانشگاه آزاد
همزمان کلی انگیزه گرفتم تا کنارش در مقطع بالاتر ادامه تحصیل بدم و مدام در حال بهبود شرایط ام بودم
انگیزه و برنامه داشتن و شور و شوق واقعا مهمترین فاکتور برای رسیدن به اهدافه، خیلی بیشتر از، صرفا خواستن هست
خلاصه بعد از دوره 12 قدم اون کاری که کنار پول به من شوق و شوق و آزادی مکانی و زمانی رو هم بده ،با یه الهام زیبا و واضع پیدا کردم ،خدایا هزار بار شکر و العان نزدیک به سال که بعد از گذراندن آموزش های لازم استارت زدم
امروز بعد صحبت های شما رفتم تمام قدم های که تو ذهنم بود رو روی کاغذ آوردم
شد 35قدم که از سال گذشته تا العان 8قدم مهمش رو برداشتم و آخر ماه میرم برای اولین فروش به یاری الله
چقدر نوشتن اون قدمها ،ذهمم رو خالی کرد
یکی از قدمهاش هم که باور سازی لیاقت و فراوانی در این بیزنس بود رو هم انجام دادم و در باور هام بهبود ایجاد کردم
بنظر من شما و شرایط زندگی و رابطه و سفر نامه های شما و کل این سایت بهترین انگیزاننده است و بس
و شاید تنها انگیزاننده بیرون پیدا کردن الگو و مصاحبهها تو حیطه کاریمون باشه وگرنه همه چیز اینجا هست و بعد عمل گرایی
خدایا ،استاد چقدر عمل گرا هستید ،چطور یه نفر میتونه اینقدر متعهد به تغییر و بهبود همیشگی باشه
من به شما که هزار آن بار و
به اینکه شاگرد شما هستم خیلی به خودم افتخار میکنم و شاکر خداوندم که با شما آشنا شدم
چقدر مشتاقانه منتظر خبر های جدید هستم ،در پناه الله و هدایت های بینظیرش ،که مطمئنا هدایتی میرسد
استاد ،با اجازه من حدس می زنم شما میخوایید به زبان انگلیسی این اگاهی ها رو منتشر کنید و تحولی در زندگی مردم کل دنیا ایجاد کنید،عاشقانه منتظر نتایج تحقیقات شما میمانم
سپاس از شما