اول از همه اینو بگم که من کاملا روال فعالیت شما در سایت رو زیر نظر گرفتم و دیدم که همیشه با یک روال مشخص در حال فعالیت هستین.
تا قبل از این، در حال کار کردن با دوره کشف قوانین بودین و در قالب این دوره هر روز در سایت فعالیت میکردین؛ بعدشم که برنامه سفر به دور امریکای جدید رو دارین شروع میکنین.
انگار هر کدوم از این برنامهها حکم یک هدف کوتاه مدته و در قالب این اهداف، فعالیت شما در سایت شکل گرفته.
نکتهی جالب ماجرا اینجاست که شما نه برای فعالیت در سایت، بلکه برای زندگی خودتون تلاش مستمر دارین و اهداف متوالی رو طی میکنین، در همین حین فعالیت خودتون رو در سایت منتشر میکنین.
این نکته خیلی مهمه و به نظرم وجه تمایز شماست که بر خلاف دیگران، نه صرفا برای فعالیت در سایت، بلکه برای زندگی خودتون تلاش میکنین و خیلی طبیعی و راحت و لذتبخش همون زندگی رو منتشر میکنین!
همین باعث شده فایلهای شما واقعیتر از هر نوع واقعیت به نظر برسه! نه شوآف و نه بازیگری! و همین واقعیته که برای ما دانشجویان آموزندست؛ مثل پدری که با واقعیت زندگیش به بچههاش درس بده نه با تذکر و نصیحت!
فرض مثال همین که من دارم میبینم زندگی شما چهطوری با اهداف متوالی پر شده و به زندگیتون چهطوری جهت داده؛ بهتر درک میکنم که منظور از هدفمندی همیشگی در زندگی چیه!
اصلا چرا من هیچ تناقضی بین حرفاتون با واقعیت زندگیتون در فایلها پیدا نمیکنم؟!
همین دیروز بود که به صورت نشانهای و اتفاقی، که هیچ اتفاقی اتفاقی نیست، با یکی از فایل های سفر به دور امریکای قبلی روبرو شدم و اونجا بودش که گفته بودین شما فقط تعیین میکنین که چه چیزی رو در این سفر میخواین تجربه کنین و چه چیزی براتون مهمه، انتخاب مقصد و انتخاب مسیر رو به نیروی هدایتگر میسپارین!
دقیقا مصداق بارز همین جمله رو امروز هم در ابتدای سفرتون دیدم که گفتین دورنمای ذهنی شما اینه، ولی هدف تجربهی لذت و زیبایی بیشتره، حالا ممکنه مسیر و مقصد تغییر کنه.
با خودم میگم همین سفر شما مقیاس کوچکتری از زندگیه! چی میشد اگر یاد میگرفتیم نسبت به زندگی هم اینجوری نگاه کنیم و با خودمون تعیین کنیم که چه خواستههایی به صورت نهایی میخوایم!؟
یعنی منظورم اینه میتونستیم به جای اینکه در زندگی بگیم دقیقا فلان ماشینو میخوام، دقیقا فلان خونه رو میخوام، دقیقا در فلان کشور میخوام زندگی کنم، دقیقا با خانم ایکس میخوام ازدواج کنم؛ با خودمون تعیین کنیم که واقعا چه چیزهایی رو میخوایم تجربه کنیم!
بگیم اگر میخوام ازدواج کنم، چه توقعات و انتظارات و آمال و آرزویی دارم که میخوام با یک رابطه تجربه کنم؟
چه توقعاتی از ماشین مورد نظرم دارم؟
چه توقعاتی از کشوری که میخوام مهاجرت کنم دارم؟ چه شرایطی برام مهمه و میخوام تجربه کنم؟
بعدش که تعیین کردیم، سعی کنیم به معنای واقعی نسبت به گزینهها و مسیرهای پیش رو رها باشیم و سعی کنیم که در آرامش و حال خوب گوش به زنگ نشانهها باشیم؛ اینجاست که ممکنه چیزهایی سر راهت قرار بگیره که حتی در تصورات تو نگنجه و این پاداش کسی هست که کارش رو به کاردان میسپاره!
به دنبال این موضوع دارم به این فکر میکنم که استاد عباسمنش چقدر راحت و ساده، برنامهریزی ذهنشون دال بر اینه که میخوان در سفر لذت و زیبایی رو تجربه کنن؛ یعنی میخوام بگم چقدر ساده به این جمله و این خواسته رسیدن شاید اگر ما بودیم کلی چیزای ریزتر و مدنظرمون بود!
نکتهی بعدی در این خصوص اینه که استاد عباسمنش چقدر قشنگ و به معنای واقعی، رها بودن نسبت به مقصد و مسیر رو اجرا میکنن که باعث شده حتی اگر به اون مقصد نرسن و به جای بهترش هدایت بشن ناراحت نشن!
میخوام بگم این دوتا نکته که به وضوح بتونی خواسته ات رو از سفر تعیین کنی و نسبت به راهها و مقاصد رها باشی، فقط با تمرین بدست میاد!
شاید استاد عباسمنش بعد از سالها سفرهای پیاپی به چنین نتیجهای رسیدن که بهترین خواسته و بهترین توقع از سفر کردن براشون دیدن زیبایی و تجربهی لذت بیشتره و این خواسته براشون بالاترین رضایت رو به همراه داشته. پس لازمه ماهم به قدری اینو برای خواستههای ریز و درشت به کار ببریم تا قلق کار دستمون بیاد.
یکی از نمونههای بارز تجربهی لذت و شادی بیشتر در سفر رو در امکانات و تجهیزات استاد میتونیم ببینیم که به قول خودشون لذت سفر رو براشون بیشتر کرده؛ از تراککمپرشون بگیر تا همین گریل برقی جدیدی که گرفتن و به قول خودشون هر بار به یک آپدیت جدید برای سفر کردنشون هدایت میشن و اینجوری لذتی بیشتر از سفر قبلی رو تجربه میکنن.
استاد جان خیلی خوشحال و خوشبختم از اینکه زیبا فکردن رو، کلید زیباتر کردن زندگیم میبینم و احساس خوب رو، محصول زیبا فکر کردن ساختم.
در شرایطی که همه و همه به دنبال تغییر بیرون خودشون هستن و کلید مسائل رو در بیرون جستجو میکنن، من با بهبود افکارم نسبت به مسائل، به بهبود کیفیت زندگیم میپردازم و این جزئی از شخصیت من شده!
خیلی خوشبختم از این خوشبختی که دهه سوم از عمرم رو، یعنی دورانی که شخصیت انسان شکل میگیره دانشجوی شما و مسیر توحید شدم.
خیلی ممنونم از اینکه خودتون هستین و همیشه شنوا و مجری الهامات قلبتون هستین.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 193313MB21 دقیقه
ای که غریب آتشی در دل و جان ما زدی
آتش دل مقیم شد، تو به سفر چرا شدی
سلام به نازنین استادم و شایسته بانو
سلام به رفقای صمیمی و همقدمی
استاد عزیزم، تازه شروع کرده بودیم به کند و کاو خودمون با فایل های الگوهای تکرار شونده که گذاشتی رفتی سفر..
خدارو شکر، الخیر و فی ما وقع ، سفر آدمها رو پخته می کنه به ما فرم و شکل و قالب میده، برق شادی چشمای شما که ذوق سفر دارید موید همین موضوعه، شما در اقیانوسی از زیباییها به لطف الله یکتا غرق شدید.
چقدر شما سفر می کنید استاد ، هم به درون تون هم به بیرون و خدارو شکر که ما هم همسفر شما دو پرنده مهاجر شدیم.
شما دو عزیز دل، مثل پرنده های مهاجر هستید، غریزی سفر میکنید. هر جایی که باغ و بستان باشه می شینید روی شاخ و برگ درختانش و لذت می برید و بعد از دمی آسایش دوباره پرواز می کنید.
یکی از اون عشقهای الهی، عشق به سفر کردنه که باید پرورشش بدیم رفقا، سفر باعث میشه تسلیم محدودیت ها و شرایط نباشیم.
من خودم در سفر حس آزادی و رهایی یک پرنده رو دارم. نمی خوام متن ام رو عرفانیش کنم اما ما آدمها تنها موجوداتی هستیم که از مسافرت لذت می بریم وگرنه همین الان در هر گوشه از این سیاره زیبا حیوانات مختلفی وجود دارند که در حال مهاجرت هستند اما سفر اونها برای بقا و زندگی کردنه و سفر ما آدمها برای فراموش نکردن زندگی…
باید بریم سفر تا بتونیم کتاب هستی رو ورق بزنیم وگرنه توی همون صفحه اول که فهرست کتاب رو نوشته گیر میکنیم.
باید بریم سفر تا بفهمیم دنیا چقدر بزرگ و ما چقدر جای کوچیکی از جهان رو اشغال کردیم.
اصلا زندگی ما سراسر سفر و جنب و جوش رفقا، از یه دنیای دیگه سفر کردیم به اینجا و از اینجا هم میریم به یک سفر ابدی
بیاید بریم سفر که چند ساله دیگه بگیم : یادش بخیر اون سال سفر چقدر بهمون خوش گذشت.
یه وقتایی ازت می پرسن، چی حالتو خوب می کنه؟!!!
میگی: هیچی
بعد بهت می گن : می خوای بریم یه دوری بزنیم یا بزنیم به جاده؟!!!
میگی: باشه
سفر همون هیچه، همون هیچی که حالتو خوب می کنه.
استاد، سفر یکی از موهبت های بزرگ خداوند به هر انسانی می تونه باشه اگر درک درستی از مسافرت داشته باشیم.
مهم نیست چقدر امکانات و تجهیزات برای سفر داریم، مهم اینه به دور دست ها سفر کنیم و زندگی های جدید رو ببینیم ، فاصله ها رو با درک فرهنگ ها، آشپزی ها و گویش های جدید کم کنیم.
استاد، سفر آدمها رو متواضع تر می کنه، یه وقتایی ما قضاوت اشتباهی در مورد یک کشور و یا مردم شهر و دیاری داریم اما با سفر کردن به اونجا متوجه میشیم کاملا در اشتباهیم. چقدر ماها در مورد همین کشور و مردم آمریکا قضاوتهای غیر منصفانه ای داشتیم اما با سفرنامه شما تمام باورهای خود من در مورد این کشور تغییر کرد.
سفر بچه ها رو هم متواضع تر می کنه ، من خیلی سفر رفتم استاد، یادمه وقتی بچه هام کوچولو بودن یه وقتایی تا رسیدن به آب و غذا یکی دو ساعت فاصله داشتیم و چاره ای نداشتن بجز صبر کردن تا به اولین رستوران یا شهر برسیم. و همین باعث شده بود نسبت به همسن های خودشون صبورتر باشند. و جالبه که توی خونه هم اگر غذاشون دیرتر آماده میشد نقو نوق نمی کردند.
سفر به ما فرصت میده مکالمات جذاب و طولانی تری با عزیزان مون داشته باشیم. خب خیلی وقتها روزمرگی ها شاید اجازه نده بشینیم با عزیز دلمون یه دل سیر صحبت کنیم، اما سفر موهبتیه که این امکان رو بما میده.
سفر کردن پکیجی از حس های شگفت انگیز و متفاوته…
حس خوب وقتی که از سفر برمیگردیم و میریم توی اتاق خواب و سرمون رو میذاریم روی بالشت قدیمی، اونجاست که تازه زیباییهای سفر رو متوجه میشیم!!!
حس فوق العاده ی وقتیکه از سفر بر میگردیم، همه دورمون جمع میشن چون می دونن حرفی برای گفتن داریم اما قبل از سفر نمی تونیم این حس خوب رو تجربه کنیم.
ماها چقدر الان می تونیم در مورد کشور پهناور آمریکا صحبت کنیم، انگار که اونجا زندگی کردیم، بقول استاد بیشتر از خود آمریکایی ها آمریکا رو می شناسیم.
سفر باعث میشه لباس کمتر اما پول بیشتری با خودمون داشته باشیم و اینم یکی از اون حس های بی نظیر سفر کردنه. من خودم اینجوریم خیلی سبک سفر میکنم و پولی که با خودم می برم خیلی سنگین تر از وسایلمه.
سفر امکان تجربه حس های فوق العاده زیبایی بما میده، چقدر لذت بخشه وقتی تو یه شهر کاملا متفاوت با آب و هوای متفاوت بیدار میشی.
تصور کن استاد، هر روز در شمال فلوریدا بیدار شدی و پهنه خلیج مکزیک رو دیدی و هوای شرجی اقیانوس رو نفس کشیدی ولی دو سه روز دیگه، تو هوای کوهستانی کلرادو چشماتو باز می کنی و از دیدن بلندای رشته کوههای راکی مدهوش میشی و اون نسیم خنک صبحگاهی رو میکشی داخل ریه هات. و این خودش یک حس بی نظیری داره که من از الان دارم با شما احساسش می کنم.
سفرنامه شما و بانو شایسته، برای من مثل یک رود در جریانه و من انتخاب کردم که توی این رودخانه زیبا شنا کنم تا به دریا و اقیانوسی از زیبایی ها برسم.
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا بسلامت دارش
سفر بسلامت استاد
سرت سلامت بانو شایسته
مهرتان پاینده رفقا…