https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-12 02:36:352023-08-14 05:35:05سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 194
596نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
به هر پیچیدگی که بربخورم معلومه که من به سادگی و آسانی فقیرم تا خداوند غنی و بی انتها من را به این نعمتها هدایت کند اونهم با لذت و خوشبختی
اتفاق غیرمنتظره ای که چندشب پیش برام رخ داد اما از همون لحظه بر خلاف ظاهر اون اتفاق احساسی خدایی و هدایتی در وجودم بود و هست که خدایا ممنون از این تضاد که هم برام نشانه ای از قویتر شدن برام داشتی هم اینکه من بیشتر خودم و توانایی هام رو باور کنم
هم ترس هام کمتر بشه
منظورم اتفاقی چندشب پیش که اون فرد ناشناس با چاقو بهم حمله کرد برا زورگیری موبایل و من با وجود یه خورده ترس در اون لحظات اما بعداز چند ثانیه تونستم ترسمو تبدیل کنم به شجاعت و با دست خالی دنبالش کردم اونم فرار کرد
بعداز اون اتفاق هرلحطه دارم میگم خدایا ممنونم ازت تو بودی که کمکم کردی هم اینکه چقدر الان احساس قدرت بیشتری دارم که خیلی از اتفاقات اونقدر سخت و وحشتناک نیستند بلکه فقط ما هستیم که اینگونه باور کردیم،
مثلا اگه من تو اون اتفاق میخواستم به تکنیک ها و استراتژی های پیچیده فکر یا عمل کنم خیلی برام سخت میشد یا اصلا غیرکاربردی میشد اما با روش ساده خیلی خوب تونستم موفق بشم
مثل این فایل که شما مریم عزیز قبلا باید یه عالمه لوازم آرایشی با خودت حمل میکردی و یه عالمه سختی و زمان میذاشتی تا. بتونی ظاهر خودتو حفظ کنی
ولی الان بدون مواد خاص یا خیلی کم و به سادگی زندگی رو میگیری و این سادگی واقعا ارزشش از هرچیزی بالاتره
من خودم قبلا البته چندسالها پیش باید همیشه سشوار و ژل و…برا موهام استفاده میکردم و همیشه میگفتم ای خدا کاش میشد این موهای سرم همیشه بدون مواد خاص و وسیله خاصی درست میشدن
چونکه من همیشه خواهان و دوستدار سادگی و طبیعت بودم و هستم
الان هم همیشه موهام بلند معمولی ست وقتی موهامو بشورم فقط یه خورده خشک بشند بصورت معمولی حالتشون میدم و یه ذره آب مرکبات میزنم بهشون دیگه تمام
اما بازم دلم میخواد در هرچیزی در زندگیم خیلی زیبا ،تمیز،مرتب،با کیفیت اما بسیار ساده باشم
وقتی شما میگی اون همه پیچیدگی رو تونستیم درست کنیم و بذاریم کنار تا بتونیم طبیعی تر و ساده زیست تر زندگی کنیم همون لحظه یاد یکی از درخواستهای اخیرم افتادم که چندروزه دارم شدیدا از خداوند درخواست کمک و هدایت میکنم گفتم خدایا به منم کمک کن تا سادگی رو بتونم درک و اجرا کنم چونکه وقتی هر موضوعی درزندگیمون طبق دلخواه نیست یعنی اینکه ما پیچیده شدیم نه اون مساله یعنی اینکه ما با ورودی باورهای نادرست تو پیچیدگی های جهان فکری مون گیر کردیم پس باید برا تایم کوتاهی از اون دیواره های پیچیدگی بیاییم بیرون و ناظر بر افکارمون باشیم تا بتونیم از دید بالا و بیرون بهتر و ساده تر به مسائل بنگریم
*مریم بانوی عزیز چقدر شما قابل تحسین هستی که اینجور تونستی خودتو تغییر بدی و بقول استاد منعطف عمل کنی وگرنه زندگی و سغر خیلی سخت تر میگذشت منم عاشق این سادگی های شما هستم بخصوص برا درک قوانین زندگی که البته شامل همه چیز میشه
استاد یکی از ویژگی هایی که باعث میشه شما اینقدر دوست داشتنی و به دل بشینی همین دنبال ساده بودنه
هرچقدر به دنبال سادگی باشی جهان هستی هم ساده تر برات نمایان میشود هرچقدر پیچیده تر باشی پیچیده تر
چقدر خداوند منو دوست داره که سازنده کار مورد علاقه منم یکی از انسانهای بسیار بزرگ و ساده زیست بوده که اینقدر به دل من و به دلم تمام مردم جهان میشینه و اینقدر من دوستش دارم*
دلم میخواد همیشه انسانها در هر زمان و مکان از منم بعنوان یه فرد ساده زیست در تمام خلقت منو ببینند و یاد کنند
و سلام به همه دوستان عزیزم در این مدار عشق و آگاهی
به به لذت بردم مریم جان از تجربه ایی که در مسیر زندگی با استاد عباس منش و طی کردن تکامل به این نتایج زیبا دست یافتی، منم این مسیر خودشناسی رو به نوعی تجربه کردم، منم مدت هاست ارایش گذاشتم کنار ولی با دیدن این فایل اون خط چشم ساده یی هم که میکشدم گذاشتم کنار دقت که کردم چقدر نگاهم زیباتر و جذاب تر شده و اون نور خدایی درون چشمام میبینم .
استاد من به این نتیجه رسیدم که زندگی یک مسابقه یک نفره هست که هر روز و هر لحظه باید با خودمون در رقابت باشیم
البته با حاله خوب و احساس خوب و لذت بردن از لحظه های زندگی
استاد من در زمان دوران راهنمایی و دبیرستان اصلا عزت نفس نداشتم اصلا خودم زیبا نمیدیدم دوستانم که تو اون دوران ازدواج میکردن میگفتم چون قشنگه بوده یا اینکه قدش بلند بوده و موهای پری داشته ازدواج کرده، کلا فکر میکردم همه از من بهترن
من در تمام این سالها روی خود درونیم کار کردم از زمانیکه که ارتعاش دادم به جهان هستی فاطمه لایق بهترین هاست بهترین ها جذبم شد
از وقتی که به خودم میگم من زیبا هستم من جذاب هستم من خیلی خوشکلم به به چه چهره ی زیبایی خدایا شکرت چقدر بینی خوشکلی دارم چه ترکیب صورت زیبایی دارم ،
کم کم فهمیدم چقدر از درون وبیرون جذاب و زیبا هستم روز به روز چهره ام جوان تر و شاد تر شد در زیر پوستم جنب و جوش شادمانی و عشق که در حاله بازی هستن حس میکنم خیلی شادم خیلی خوشحالم خودمو از بند افکار واهی و محدود کننده نجات دادم.
استاد در ایران مد شده همه چسب روی بینی دارن و عمل بینی و پروتز قسمت های بدن و بوتاکس صورت و … عمل های زیبایی با هزینه های هنگفت انجام میدن و ارایش های عجیب و غریب من خودمو همه جوره خودمو دوست دارم و تایید میکنم هر روز صبح خودمو عاشقانه بغل میکنم و حس خوب خوب به جهان درونم ارسال میکنم و همین حس در طول روز از دنیای بیرون دریافت میکنم. به خودم میبالم که خود واقعی هستم
استاد واقعا با این مسیر خودشناسی و حضور در سایت عباس منش خودمو نجات دادم چقدر بیدار شدم چقدر از زندگیم لذت میبرم چقدر شادم چقدر رها هستم چقدر عالی هستم ، رابطم با خودم که خوب شد در نتیجه رابطه ام با همه ادم ها خوب شد ، الان که نگاه میکنم چقدر دایره دوستانم و روابطم عالی شده همش ادم های سطح بالا در ارتباطم . و من جایگاه امروزم و حس و حاله خوبم و حس شادمانی عمیق درونیم و روابط خوبم را مدیون تضادهایی هستم که بهشون برخورد کردم و روح الهی درون میگفت نه این نیست جایگاه تو و تو باید در مدار بهتربن ها باشی و تو لیاقتت بیشتر از این هاست و خلاصه از اون تضاد ها برای خودم نردبان ساختم در جهت رشدم، خدا را بی نهایت شاکرم
این کامنت نوشتم که به مریم جون بگم با جون و دل باور دارم چون تجربش کردم،و سپاسگزارم بابت این قسمت از سفر به دور امریکا که یک دور دیگه احساس لیاقت و ارزشمندی در وجودم بیدار کرد .
استاد جان به شدت مشتاق دوره احساس لیاقت هستم که به روی سایت بیاد تا خدای درونم نورانی تر از قبل در آغوش بگیرم و مسیر زندگیم با لذت بیشتری طی کنم .
استاد فقط اینو میدونم هر کس وارد این سایت بشه جز دسته هدایت شدگان هست
سایت عباس منش اگه در همه جا فراگیر بشه و افرادی که در مدار هستن وارد بشن در و دکون تمام بیمارستان ها روانشناسان کلینیک های زیبایی فقر بسته میشه بیماران روحی و روانی کسانی که مشکلات مالی و روابط و سلامتی و کنترل ذهن دارن خیلی نرم و لطیف مثبله آب روان بهشتی پاکسازی میشه و در مدار الله یکتا قرار میگیرن و همه چی میشه خود الله
سلام به استاد عزیز و مقدسم و مریم جان عزیز و دوست داشتنی ام، خدا رو هزاران مرتبه شکر میگم به خاطر این فایل زیبا و شروع سفر به دور امریکای جدید که باعث میشه ما تمرکزمون رو روی زیبایی ها بزاریم و هر لحظه ی دیدن این فایلهای پر از عشق و زیبایی شما به ما کمک میکنه که کانون توجهمون رو کنترل کنیم و به خودمون بگیم ببین با دیدن این فایل و زیبایی هایی که داره و عشقی که بین این دو فرشته وجود داره، من هم میتونم اینجور رابطه ای رو تجربه کنم و رابطه ام با همسرم پر از آرامش و عشق و حال خوب باشه یا اینجور سفرهای پر از زیبایی و شکر گزاری و تجربه ی های زیبا، شروع این فایل زیبا چقدر بهم شوق و ذوق داد، جاده ی تمیز و زیبا و حال خوب و سرشار از سپاسگزاری استاد جان و آرامش و حس خوب خانم شایسته عزیزم، خدا می دونه که چقدر با دیدن این فایل حالم عالی شد و انرژی گرفتم و موضوع مورد بحث هم چه جالب بود، احساس لیاقت، باورتون نمیشه الان ساعت سه و نیمه شبه و من که صبحم رو با تمرین ستاره قطبی شروع کردم و با شکر گذاری آغاز کردم امروز این سؤال رو از خدای خودم داشتم که پروردگار عزیزم چگونه باور احساس لیاقت و ارزشمندی و شایستگی رو در وجودم رشد بدم و مرتب که داشتم امروز فایل های استاد رو گوش میدادم از خدای خودم میخواستم هدایتم کنه که خدا رو صد هزار مرتبه شکر میگم برای اینکه به سمت این فایل بینظیر هدایت شدم و از طریقش فهمیدم دوره احساس لیاقت استاد آماده شده، ای خدای بخشنده و مهربانم تـوانایی مالی بهم بده بتونم این دوره بینظیر استاد رو تهیه کنم خدایا شکرت، وقتی که به صحبت های خانم شایسته عزیز گوش میدادم دقیقآ یاد خودم افتادم که من هم همچین تجربه ای داشتم و بدون آرایش اصلآ اعتمادبه نفس نداشتم و جلوی دیگران اگه بدون آرایش بودم اصلآ نمیتونستم ظاهر بشم و حتمآ همیشه باید آرایش کرده بودم،وای چه وضعی بود یادمه صبحا که از خواب بیدار میشدم چند ساعت باید جلوی آینه بـودم و صورتم رو درست میکردم و به موهام می رسیدم، خدا رو شکر از وقتی که با فایلهای استاد آشنا شدم و تصمیم به تغییر گرفتم، خیلی تغییر کردم و صورت بدون آرایشم رو هم دوست دارم وقتم ساعت ها جلوی آینه برای آرایش هدر نمیدم. استاد عزیز و پاکم خداوند به شما و مریم جان عزیزم عمر با عزت و طولانی ، برکت و زیبایی روز افزون عطا کنه، سپاسگزارم
سلام بر استاد خوش تیپم با اون عینکایی که عاشقشم و خانم شایسته خوش قلب
و همه ی دوستانی که دنبال نور حقیقت و قوانینن.
اول از همه از خداوند سپاسگذاری میکنم بابت اینکه منو جوری هدایت کرد به این لحظه که وقتی استاد و خانم سایسته راجع به اینکه خودمون باشیم و راحت بگیریم حرف میزنن من برخلاف گذشته که فقط میشنیدم حرفای استادو ،الان چون تجربه کردم خیلی بهتر درک میکنم .
من مدت ها تفکرم این بود تا ماشین آفرود و یه اکیپ پایه حداقل 10-15 نفری پایه طبیعت گردی گیرم نیاد فایده نداره بیرون رفتن و طبیعت رفتن
همش سختیه غیر این . اومدم دیدم رو به ماجرا از ریشه عوض کردم .گفتم بذار من حرکت میکنم خدا خودش هدایتم میکنه کاری که الان از دستم بر میاد چیه؟ برنامه چیدم با دو تا از دوستام که تجربه بیشتری داشتن با تاکسی تا جایی که میشد رفتیم بقیشو زدیم به دل جنگل و کوه .
سفر با اونا که تجربه بیشتری داشتن خیلی چیزا بهم یاد داد مثلا اینکه از کجا نفت بگیرم چجوری از قبل مسیرم رو توی جنگل و کوه مشخص کنم که مسیر رو تا مقصد دنبال کنم و وقتی از مسیر خارج میشم چیکار کنم
یک ماه قبل بعد مدت ها حقوقی اومد به کارتم که تونستم اولین دوره رو بخرم و تصمیم گرفتم اینبار تنها برم هم حاشیه امنم رو پشت سر بذارم هم با ترسم مواجه شم هم در اوج آرامش طبیعت فایلای استادو گوش کنم
کوله رو جمع کردم با تمام وسایلی که از شروع تصمیمم خریده بودم با سیخ برای کباب خوشمزه
سوار تاکسی شدم رفتم .قبل ازینکه برسم توی مسیر توی دل زیباترین جنگل های ایران اولین دوره استاد رو خریدم ((دقیقا داشتم لمس میکردم که مدارم اومده بالا )) رسیدم از تاکسی پیاده شدم و حرکت کردم به سمت مقصدم که یه دشت با دریای ابر بود توی اون هوای ابری و بارونی زیبا
چند نفر از چوپانا و بومی های اونجا منو دیدن تنهام بهم گفتن کجا میری ؟تنهایی؟خیلی خطرناکه ها.جنگل حیوون وحشی فلان داره. من نیومده بودم تا اینجا که جا بزنم ادامه دادم در کل مسیر یه زمزمه ای در پشت صحنه مغزم پلی میشد که مسیر خطرناکه و حرف اونا رو تکرار میکرد ولی من مصمم به راهم ادامه دادم و همه چیز رو به خدا سپرده بودم چون خدا هدایتم کرده بود خودش بقیشو ردیف میکنه
و زیباترین صحنه هایی که ممکنه یه انسان ببینه رو دیدم
فرض کن توی دامنه کوهی که پر از درخته داری مسیرو ادامه میدی نم نم بارون میشینه رو صورت زیبات ،مه به صورتت میخوره از بین دو تا کوه بالا میره و در حالیکه داری حرفای استادو گوش میدی
من از شدت خوشحالی از خودم بی خود شدم…. داد زدم خدایاااااا شکرت
آرزو میکنم برای تک تکتون رخ بده
اینا رو گفتم که هم به خودم یاداوری بشه هم اینده برمیگردم روند تکاملم رو ببینم
خب من اصلا اهل آرایش نیسم شاید از هر گاهی یه رژ بزنم ک اونم نزنم مهم نیس
وقتی صحبت های مریم جون عزیز رو گوش میکردم متوجه شدم ک من چه در گذشته و چه در زمان حال درگیر همچین موضوعی نبودم چون از همون بچگی و نوجوانی هم علاقه ای ب آرایش کردن نداشتم و هیچوقت هم برام مهم نبود قضاوت های دیگران ..اینک تاییدم میکنن یا نه
با اینک اون زمان آشنایی با این مباحث نداشتم
ولی ب مرور ک آشنا شدم و متوجه شدم ک اون حس ارزشمندی و دوست داشتن خود باید از درون باشه
نه ظاهر و تایید دیگران
شاید باورتون نشه ولی من مواقعی هم ک عروسی میرفتم دوست نداشتم آرایش کنم ولی خب شیطون میرفت تو جلدم و حرف مردم رو برام بزرگنمایی میکرد
آرایش میکردم اونم چه آرایشی ک اگ نمی کردم سنگین تر بودم خخخخ چون آرایش بلد نبودم
گذشت تا اینک من وارد محیط و اجتماع جدید و بزرگتری شدم ولی بازم همون فرشته ای بدون آرایش بودم تا جایی ک اطرافیان و همکارانم صداشون درمیومد و مدام بهم میگفتن ک آرایش کن یکم ب خودت برس فلان چیز رو بگیر استفاده کن برا فلان چیز خوبه و کلی از حرفایی ک واقعا من هیچ درکی ازشون نداشتم و اصلا این آدما رو درک نمی کردم ک چرا فکر میکنن با آرایش زیبا ب نظر میرسن چرا فکر میکنن اگ آرایش کنن جنس مخالف بهشون بها میده چرا فکر میکنن اگ بدون ارایش بری جایی مورد تمسخر قرار میگیری چرا فکر میکنن اگ آرایش نکنی بی کلاس یا در اصطلاح اُمول هستی
چرا فک میکنن اگ آرایش نکنی جذابیتی نداره و زشت ب نظر میای
واقعا درکی از این اشخاص ندارم و همیشه این علامت سوالها تو ذهنم بود ک چرا و ب چه دلیل؟؟؟
همه این حرفا و طعنه ها بود و من همچنان کار خودمو میکردم بدون اینک ذره ای اهمیت بدم ب این ورودی های سمی
همین الانش هستن اطرافم کسایی ک بدون آرایش بیرون نمیان چون اعتماد به نفسشو ندارن چون خودشون رو دوست ندارن چون کیفیت زندگی شون بسته ب نظرات و تایید دیگران است
تو اینستاگرام دو سه تا پیج داشتم درمورد رسیدگی ب پوست و مو و وسایلی ک باید ازش استفاده کرد
انواع و اقسام شوینده سر مثل شامپو و ماسک مو
کرمهای صورت و طریقه استفاده شون و قبل خواب چی بزن و بیدار شدی چی بزنی و از این حرفا
اصلا یه چیزی میگم یه چیزی می شنوید
جالبه بدونید من اسم هیچکدوم از این وسایل رو نمیدونسم تا حالا هم نشنیده بودم حتی نمیتونسم تلفظ کنم خخخخ
بعد با خودم فکر میکردم چرا من ب عنوان یه دختر چرا اطلاعی از اینا ندارم و چرا استفاده نمیکنم ازشون و یجورایی میگفتم چرا ب خودم نمیرسم
ک بعد دیدن این فایل دیگه همون دو تا پیج هم دنبال کنم چون ب یک ترمز مخفی در خودم پی بردم
و ب خودم گفتم فرشته تو بدون اینها هم زیبا و دوست داشتنی هستی بدون اینها هم ارزشمندی
و این ارزشمندی رو زمانی ب خودم میدم ک با خودم در صلح باشم
ب قول مریم عزیز ک گفتن من فقط یه شامپو بچه دارم ک همون رو هم ب سرم میزنم هم ب بدنم
ولی خیلیامون ک خودمم میخاسم ک جزء اون افراد باشم ک شامپو سر رو شامپو بدن ،لوسیون بدن ،بادی اسلپش و هزاران مواد شیمیایی دیگه ک استفاده میکنیم صرفا برای اینک شاید ب روز و باکلاس ب نظر برسیم
نمیخوام بگم اینا بده ها!! اصلا
یا اونهایی ک استفاده میکنن از عزت نفس پایینی برخوردارن، ب هیچ عنوان
سوء تفاهم نشه عشقا
صرفا روی صحبتم با دوستانی هست ک مثل اطرافیان من همچین طرز تفکری دارن ک ب خودت رسیدن و ارزشمندی شون رو در آرایش و امثال اینها می بینن
یه داستان کوتاه بگم تا شفاف سازی بشه
خب جایی ک من شاغل هستم یه شرکت مواد غذایی هستش و این شرکت ما برای دریافت نشان iso و بازدیدکنندگانی ک داشت ب پرسنل اش گفت روزی ک بازدیدکننده دارن هیچکس حق نداره با آرایش وارد شرکت بشه تا اینها بتونن بدون هیچ بهانه ای ب هدفشون برسن
حتی طوری شده بود ک هنگام ورود ب شرکت، نگهبانی همه رو چک میکرد و همه هم آرایش میکردن ب جز تعداد معدودی
اصل داستان اینجاست ک من یه همکاری دارم ک این خانم ب شدت اهل آرایش غلیظ و آنچنانی هست طوری ک اگ یه کسی ک این فرد رو نمی شناسه ببینه فکر میکنه داره میره عروسی خخخ
روزی ک قرار شد همه بدون آرایش بیان سرکار این همکارمون هم بدون آرایش اومد ولی با یه ماسک روی صورتش چون نمیخاس کسی اون چهره ی بدون آرایش رو ببینه
چون زیباییشو در تایید دیگران میدید چون ارایش براش شده عادت و از نون شب واجب تر
و من سعی میکنم اینگونه نباشم و حس لیاقت و ارزشمندی رو اول درونم بسازم خودم رو دوست داشته باشم فارق از هر کم و کاستی ک دارم خودم رو هرطور ک هستم بپذیرم و ب خودم عشق بدم تا این عشق رو از اطرافیان هم دریافت کنم چون باور دارم این فرکانس منه ک بهم بر میگرده
من همون فرشته ای بدون آرایش و زیبا و دوست داشتنی هستم آرایش نمیکنم ولی دلیل بر شلخته بودنم نیس اتفاقا شیک پوشی و تمیزی رو دوست دارم ولی بدون آرایش…
استادعزیزم وخانم شایسته مهربان ازشماممنونم که دوباره ترتیب یک سفر رودادیدتابازهم زیبایی های جهان وunited state of Americaرادوباره باهم ببینیم ولذت ببریم
من کامنت هارو که نگاه کردم 451کامنت روی این فایل اومده وپیش خودم گفتم ازغافله عقب افتادم امادرواقع من دارم این سفرروباجان ودل درکش می کنم وانگار خودم اونجاهستم
بازهم بایدتحسین کنیم خیابانها روباخط کشی بدون نقص وآسفالت براق چمن کاری ها که کاملاسرسبزند درختان سربه فلک کشیده تابلوهاکه انگارتازه نصب شدن تیرهای برق اصلاهمه چی سرجای مناسبش قرار گرفته اون آسمان پاک ولاجوردی
اون ماشین تویوتاکمری وجی ام سی که چه ابهتی دارن
اون پل نرده ای زیبا
اون چمن کاری های حاشیه جاده
ویزیتورسنتربابروشورها که مثل یه کتاب می مونن واین آهنگ زیبا وملایم که روح آدم روتازه می کنه
ودوتافرشته مهربون که دارن از زیبایی هابرای ماصحبت می کنن
یه موضوع بسیارمهم که درموردش صحبت کردید”تغییر”عزت نفس”احساس لیاقت”
چقدربرای ذهن ماهم جذاب شده چون ماهم180درجه نسبت گذشتمون تغییرکردیم مفهوم عزت نفس رو درک کردیم باورمون به احساس لیاقتی که داریم خیلی خیلی بیشترشده خودمون روبهترشناختیم
بااین مثالی که خانم شایسته زدن یاد گذشته خودم افتادم که قبلا چقدربه خاطر بلند نگه داشتن موهام اذیت می شدم چون موهام چرب بود وهروقت می خواستم برم بیرون بایدیک ساعت دورش ور می رفتم تاصافش کنم ونامرتب نباشه وحتی وقتی درست صاف نمی شد باید به این واون توضیح می دادم که من موهام روصاف کردم یااینکه الان موهای من یه کم درهم پیچیده هست من تااین موقع روزخواب نبودم موهام چرب هست وژولیده به نظرمیاد وهمش می خواستم موهام روکچل کنم می گفتم حالامردم چی میگن ”زشت شدی”
وقتی موهام روکوتاه کوتاه می کردم به خاطر باورهام تقریبا همه بهم می گفتن بزار موهاتبلندبشه این چه قیافه ای هست برای خودت درست کردی وخلاصه تویه برزخ بودم
تا اینکه توحین دوره عزت نفس من یه تمرین به خودم دادم وگفتم موهام روبه خاطرراحتی خودم کچل می کنم وکاری هم به حرف کسی ندارم واقعاباورداشتم که من آدم باعزت نفسی هستم
من بسم الله رو گفتم واین کار رو کردم وباورتون نمیشه بیرون که می رفتم اصلااحساس ضعف نداشتم وهرکسی به من برخورد می کرد می گفت چقدخوشتیپ شدی موکاشتی وجملات مثبت
من متوجه شدم همه چی باوره وماباافکارمون زندگی روبه کام خودمون تلخ می کنیم حالاباالگوگرفتن ازاستادهرجورکه دوست داشته باشم لباس می پوشم البته لباس های تمیز ونو
وضعیت ظاهریم رو هرجور که راحت باشم ست میکنم وخداروشکرراضیم
استادخیلی خوشحالم که دوره احساس لیاقت روداریدمی سازید وپیشنهاد من اینه که مثل روانشناسی ثروت 2فانوس دریایی یادوره 12قدم ستاره قطبی یاکشف قوانین کدنویسی یه تمرین برای این دوره هم طراحی کنید تاماانجام بدیم وبهترنتیجه بگیریم
1. احساس ارزشمندی اگر فارغ از زیبایی چهره باشد ،ما زیباترین چهره را داریم
2. اگر فارغ از دستاورد باشد ، و آن را به دستاورد ، گِره نزنیم ، دستاوردها در زندگی ما بیشتر و بیشتر میشود
3. اگر فارغ از جایگاه باشد ، ما به بهترین جایگاه منتقل میشویم
4. بهترین کانالی که ما میتوانیم احساس ارزشمندی را ارتقا دهیم ، به یاد آوردن کودکی مان است
5. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ،
به بهترین شیوه برای ما غذا درست میکردند 6. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ، و بهترین لباسها را برای ما میخریدند
7.ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ، بهترین کفشها را برای ما میخریدند
8. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ، بهترین مکانها ما را میبردند
9. در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ، برای بغل گرفتن ما ، سر از پا نمیشناختند
10. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و ما را میشُستند
11. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و به بهترین شیوه ما را نوازش میکردند
12. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ، و به ما پول میدادند
13. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و ما را به بهترین مسافرتها میبردند
14. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ، وقتی نگران بودیم ، خوشحالی را به ما باز میگرداندند
15. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ، همیشه شاداب بودیم
16. در کودکی تاوانی نمیدادیم ، اما همه چیز وارد زندگی ما میشد
17. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم
اما همیشه اُمیدوار بودیم
18. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم
و بیشتر مواقع در لحظه بودیم
19. نه انرژی راصرف گذشته می کردیم
20. و نه صرفِ حواشی
21. تنها صرفِ همان لحظه یِ بازی بود
22. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و هر نوع چالشی به وجود میآمد ، هر نوع نگرانی که به وجود میآمد بعد از مدتی فراموش میکردیم
23 . در لحظاتِ نامطلوب متوقف نمی شدیم
24 . فقط می خواستیم لحظات بهتر را خلق کنیم
25. در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و همیشه انگیزه داشتیم
26. در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و همیشه پرتوان بودیم
27. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و بدون هیچ دستاوردی شادابتر از انسانهایی بودیم که سراسر دستاورد بودند
28. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و امیدوارتر از انساهایی بودیم که سراسر زندگیشان دارایی و سرمایه بود
29. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و پوست بسیار زیبایی داشتیم
30. هیچ کاری نمی کردیم ، تمام دستگاههایِ بدنمان سالم بود
31. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم
و صورت و سیرت زیبایی داشتیم
32. در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و صدای زیبایی داشتیم
33. وقتی که به یاد میآوریم که چه کسی بودهایم ، درک میکنیم که چقدر ما دستاورد داشتهایم
34. و چقدر از آن اصل دور شدهایم ؟
35. الآن در مییابیم که زمانی ما چقدر ارزشمند بودهایم ؟
36. و چقدر اعتبار خود را تنها درون خود و زیباییهای درون خود دانستیم ؟
37. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ، به دل همه مینشستیم
38. اما الان چقدر باید به سر و ظاهر خود برسیم ؟ ، چقدر باید به زیبای خود برسیم
چقدر باید دستاورد با خود داشته باشیم ؟
که به دل همه بنشینیم ؟
39. پس اینجا باید چراغی در ذهن ما روشن شود که ما نیازی نداریم که به آب و آتش بزنیم تا در دل دیگران بنشینیم ، بلکه باید خود را به یاد بیاوریم ، تا خود بر دلِ خود بنشانیم
40. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم
و سراسر احساس ارزشمندی بودیم
41. نه انرژی را صرف زیبایی خود میکردیم
42. نه انرژی را صرف کارهای سخت میکردیم 43. نه انرژی را صرف جنگیدن با دیگران میکردیم
44. نه انرژی را صرف بحث کردن با دیگران میکردیم
45. نه انرژی را صرف درمان و دارو میکردیم 46. نه انرژی را صرفِ اعتماد بر دکتر و قرص و .. می کردیم
47. بلکه آن قدر توجه ما به اُمید و بازی و رقصیدن و لذت بردن بود که زمانی برایِ بیماری خلق کردن و غم خلق کردن و نگرانی ساختن نمی ماند
48. بلکه تمام آن انرژیها دست نخورده و بکر در درون ما بود
49. تنها صرف خودمان میشد
50. و به همین دلیل بود که ما در عین زیبایی بودیم ، در عین ارزشمندی بودیم ، در عین صُلح بودیم
51. و مهم آن است که از همین لحظه ، و از امروز ، با زیاد نوشتن ، و زیاد گفتن و زیاد به یاد آوردنِ آن بُرهه از زندگی خود ، میتوانیم تمام آن بودیمها را دوباره روشن کنیم
52. اگر قرار است به مهمانی برویم ، یا به هتلی برویم ، یا در تالاری برویم یا در جمعی برویم اگر به یاد بیاوریم که ما نیاز به تحسین و تمجید نداریم و اعتبارمان و احساس لیاقتمان به تحسین دیگران ندهیم ، کار درستی انجام دادیم و آن مهمانی ما سربلند هستیم و به نیکی یاد می کنیم
53. احساس لیاقت خود را و اعتبار خود را به دیده شدن و نیاز به دیده شدن دیگران ندهیم 54. احساس لیاقت ما مربوط به داراییهای درونمان است
55. وقتی به دارایی های درون اهمیت دهیم ، در میان انبوه دارایی ها قرار می گیریم
56. احساس لیاقت ما مربوط به نگرشهای مثبت و دائمی و پیوستهمان باشد
57. احساس لیاقتمان مربوط به سلامتی است که به شکل خداوند در تک تک سلولهایمان در تک تک اعضای بدنمان جاریست
58. احساس لیاقت مان مربوط به زلالی و پاکی درونمان است
59. احساس لیاقتمان و اعتبارمان به این بنا نکنیم که بخواهیم با مهمانی بیشتر دادن ، خود را نشان دهیم و بلکه خلایی از ذهن ما پر شود 60. احساس لیاقت ما مربوط به این نباشد که غذای فوق العاده و چند منظورهای را بپزیم که بخواهیم تشنه یِ تحسین دیگران باشیم ، بلکه به واسطه این باشد که من احساس بسیار خوبی دارم و با این احساس خوب و عشق غذای زیبایی را خلق میکنم
61. احساس لیاقت و اعتبارمان ، و منبعِ احساس خوبمان را مربوط به این نکنیم که بخواهیم از فرزند یا فرزندان خود تعریف کنیم و بخواهیم اعتبار خود را آنها بدانیم ،
62. بلکه فقط به هماهنگی خود بها بدهیم ، تا این هماهنگی ، یک رهبر و یک مربی برای فرزندان باشد
63. احساس لیاقت و اعتبارمان ، مدرکمان نباشد
64. تخصص مان نباشد
65. بلکه تخصصِ اصلی و ارزشمندیِ مان به هدایت افکار به سمتِ احساس خوب باشد 66. احساس لیاقت و اعتبارمان ، همسر و زیبایی او یا نحوه برخورد او نباشد
66. احساس لیاقتمان به اینکه به من بها بدهند و بیشتر به من توجه کنند ، نباشد ، اگر همان زیبایی هایِ اولیه زندگی کودکی را به خاطر بیاوریم ، نیاز به آن بها را نمی بینیم
67. احساس لیاقت در این است که در هر جمع و تالار هتل و مهمانی که بودیم ، اگر حرف خوبی زده شد تحسین کنیم
68. اگر رفتار و برخورد خوبی را دیدیم ، تحسین کنیم و یاد بگیریم و شکرگزار باشیم
69 . اگر زیبایی و قشنگی ای دیده میشود تحسین کنیم
70. احساس لیاقت و اعتبارمان را ابزارها و عوامل بیرونی ندانیم ، این اشتباه نشود که تلاشی برای بدست آوردنِ آن دستاوردها نکنیم بلکه هماهنگیِ ذهنی با آنها داشته باشیم
71. بگذاریم آن هماهنگی ذهنی ، خلق کند
تا تلاش سخت و طاقت فرسا
72. احساس لیاقت ، اعتماد به درونمان ، اعتماد به خدای درون است
73. اینکه یک خدایی در درون ما هست بیانتها ، یک شکوه بیانتها با من است
هرجا که بروم با من است
74. احساس لیاقت ، درکِ آن انرژی روان ، آن سلامتی روان ، آن نشاط روانی که در تمام ابزارهای بدن من وجود دارد ، است
75. احساس لیاقتمان از جنس چیزی باشد که همیشه نجات بخش زندگی ما باشد
76. از جنس چیزی باشد که همیشه با ما باشد 77. از جنس چیزی باشد که فنا نشود
78. وقتی احساس لیاقت را عوامل و شرایط و دستاوردها و جایگاههای بیرونی ندانی ، در این موقع است که به عوامل و شرایط و دستاوردها و جایگاههای فوقالعادهای هدایت میشوید
79. هر جا که احساس لیاقت و اعتبار را ، عوامل بیرونی بدانیم ، پس خلا داریم
80. هرجا به شدت خود را با دیگران مقایسه کردیم ، احساس لیاقت ما کاهش مییابد
81. به هر وسیله بهترین پادزهر اینکه احساس لیاقت ما سقوط نکند، این است که آن فرایند کودکی را به یاد بیاوریم
82. میتوانیم در کوچه پس کوچههای کودکی تمام زیباییهایی را که داشتیم را ببینیم ، و احساس لیاقت ، احساس سرزندگی ، احساسِ اُمید را به خود باز گردانیم
83. اگر اعتبارِ احساس لیاقت را عوامل بیرون ندانیم ، آزادتر هستیم
85. همانطور که از نامش پیداست و چقدر اُستادُ عزیز هم به آن اشاره میکنند ، یک احساس است
86. لیاقت ، لایق بودن ، اعتبار ، یک احساس است
87. و اول باید این احساس در ما ایجاد شود ، تا این احساس ، تبدیل به ماده شود
88. چرا که هیچ مادهای به وجود نیامده است مگر اینکه ابتدا پشت آن یک احساس بوده باشد
89. اگر احساس لیاقت خود را یک ماشینی با این امکانات بدانیم ، ابتدا باید ، احساسِ ما آن را خریده باشد
90. اگر احساس لیاقت خود را این نوع انسان و این نوع شخصیت بدانیم ، ابتدا باید آن را احساس کرده باشیم
91. آن نوع سلامتی آن نوع سرزندگی آن نوع امید را احساس کرده باشیم تا ایجاد شود
92. وقتی باورها به اندازه کافی ، بنیادین شوند ، چیزهای شایسته در مسیر ما بوجود می آید
93. انسانهایی با همان نوع شایستگی ، به ما برخورد می کند
94. به مکان های شایسته نقل مکان می کنیم
احساس لیاقت نیاز به بیل و کلنگ و سرسختی و داد و بیداد و رنج و مرارت و از خواب زدن و غیره ندارد ، احساس لیاقت نیاز به تمرکز و کانون تمرکز ما دارد ، نیاز به مداومت ما دارد ، نیاز به نوشتنِ ما دارد و بیشتر از این ها ، نیاز به عشق و احساس خوبی که در کنار این مداومت و این نوشتن باشد ، دارد
سلام و صد سلام و هزاران سپاس از خدا و استاد عزیزم و مریم جانم، هزار مرتبه شکر خدا برای سفری که شروع کردید و سپاس که ما رو هم با خودتون دوباره همسفر کردید تا زیبایی های کشور آمریکا رو ببینیم که همیشه فکر میکردم به غیر از بیابون و کویر و… چیزی نداشته باشه ولی با این فایلها عاشق این کشور شدم، مریم جان تبریک میگم به خاطر این همه رشدتون، من هم از اون آدم هایی هستم که هرگز عادت به آرایش ندارم و چقققدر راحتم، چقدر خوب شد که هدایت شدید به خرید و سفر با این ماشین زیبا، واقعا که همه چیز باید ساده و راحت و لذت بخش انجام بشه، اصلا نجات توی آسونیه، امیدوارم که خداوند هر لحظه شما رو به بهترین جاها هدایت کنه و حافظ و نگهدارتون باشه تا بهترین و لذت بخش ترین سفر زندگیتونو با هم تجربه کنید، و حتما خدا به صورت واقعی نه از پشت دوربین میخواد ما رو به سفرهایی فوق العاده ای که شما میرید ببره و با این فایل ها داره ما رو آماده میکنه، دستهاتونو میبوسم دستان عزیز خدا، چقدر خوشحال و سپاسگذارم به خاطر دوره جدید که ان شاء الله به زودی میاد روی سایت و بی صبرانه منتظر اومدن و خریدش هستم ان شاء الله، که من هم از دانشجوهای اون دوره ی ناب باشم تا کلام خداوند رو از زبان بهترین استاد دنیا بشنوم و چه خوشبختیم ما، روز به روز همه چیز زندگیم در حال بهتر شدنه و این همه خیر و خوبی و رشد و زیبایی رو توی زندگیم از لطف خداوند و از بودن با شما دارم عااااااشقتونم و میبوسمتون، در پناه خدا باشید
من خودم همیشه فکر می کردم برای سفر رفتن باید حتما برنامه داشته باشی که کجا می ری وهتل رزرو کنی لباس چی ببری همیشه کلی لباس برای خودم وبچه برمیدارم که بیشترش اصلا استفاده نمیشه
بارم همیشه زیاد میشه وهی مراقبم چیزی از قلم نیوفته اینکه سرویس بهداشتی تمیز نباشه برام خیلی چالش برانگیزه سفر رو دوست دارم اما این حواشی سفر یه کم برام چالش بود تا حالا حتی فکر نکردم جایی برم سرویس بهداشتی نداشته باشه این از اون مسائلی که همیشه برام مهم بوده ولی وقتی فایلو دیدم رفتم تو فکر راستی اجداد ما مسافرت با اسب وشتر می رفتن ویا حتی خیلی قبلتر اونا پس چطوری زندگی می کردند ما با این همه امکانات اینقدر همه چی رو سخت کردیم یا امکانات توقع ما رو بردن بالا؟وه هیچی راضیمون نمی کنه سفرهامون به خاطر این ملاحظات کمتر وکمتر شده چون لذتی نداره وسفرهامون پر هزینه شده من خودم همیشه ترجیح می دادم جایی رو بگیریم که حمام داشته باشه تمیز باشه این حساسیت ها ما رو از خیلی چیزا محروم کرده وما به این محروم بودن ها عادت کردیم واینجوری خودمون رو قانع کردیم که برای چی برم جایی که امکانات نداره یکی از دلایل اینکه سفر های یهویی نمی ریم فکر می کنیم اگه تو راه مسله ای پیش اومد یا ماشین طوری شد پول می خواد وفعلا پولش نیست یعنی از همون اول تمرکزمون رو شرایط واتفاقات ناخواسته رقم می خوره این چرخه ی معیوب زندگی ما شده که بد جوری بهش عادت کردیم وراحت توجیه می کنیم اگه پول نباشه نمیشه رفت سفر نمیشه کاری کرد اقدامی کرد لذتی برد واین تو ذهنمون میشه یه قفل گنده هر وقت خواستم اقدام کنم گفتم پول نیست پس نمیشه بدون اینکه راه حل های جدید رو بخوام امتحان کنم از همون دقایق اول شکست وناکامی رو قبول می کنم ودیگه به خودم اجازه امتحان چیزای جدید وتازه رو از خودم می گیرم جرات رفتن به ناشناخته ها به خاطر باور پول نیست نمی زاره قدم از قدم بردارم این فایل باعث شد من یه باور ویه ترمز مخفی ذهنم رو پیدا کنم به نظرم باید از چالشهای کوچک شروع کنم انجامش بدم یه بار بدون هیچ برنامه ریزی کاری رو انجام بدم باید روی این زمینه کار کنم برم به دل ناشناخته ها وچیزهای جدید رو تجربه کنم بتونم مسائل خودم رو حل کنم تا بزرگ تر بشم بزرگ فکر کنم واز اقدامات کوچک شروع کنم تا این باور در ذهنم ساخته بشه که نباید قدرت رو بدم به پول ویا هیچ عامل دیگه ای من با باور به کمبودپول مشرک ومحتاج شده بودم بدون اینکه بفهمم خدا رو شکر امروز که توجه ام رو گذاشتم به نکات مثبت ودیدن این فایل کمک کرد من یه باور غلط ویه ترمز مخفی ذهنم رو پیدا کنم پول داشت منو کنترل می کرد نه من اونو حالا می فهمم چرا خیلی از کارهامون افکارمون غیر ارادی بدون اینکه ما بخوام داره مارو جهت میده
خدارو شکر برای هدایت امروزم خدارو شکر من متوجه شدم پس معلومه کمی آگاهتر شدم که باید همین فرمون بگیرم برم جلو خدایا شکرت شکرت منم لیاقت فهمیدن ودریافت کردن هدایت وآگاه شدن به افکارم رو دارم ولایق بهترین ها هستم حتی اگه بهش آگاه هم نباشم از قبل این لیاقت در من بوده
خدایا کمک کن بقیه باورها وترمز هامو پیدا کنم وبه جاش باور قدرتمند کننده وتوحیدی بسازم واز شرک وبت هایی که در ذهنم ساختم ابراهیم وار تمام اون بت ها وعوامل شرک رو در درونم بشکنم ومنم بشم محبوب درگاهت وعزیز وگرامی بشم همون طور که تو منو عزیز وگرامی ومحبوب آفریدی آمین یا رب العالمین
به نام خدایی که بینهایت نزدیک است به شدت برایم کافیست و هدایتگرم است.سلام به استادان فوق العاده و توحیدی ام.اره ریحانه جان خدا هر ثانیه داره داره باهات حرف میزنه این تویی که باید بشنوی با باز گذاشتن قلبت،با ارامشت،تمرکزت فقط و فقط روی زیباییها و خواسته هات و داشته هات و سپاسگزاری واقعی در هر شرایطی و … .هر بار به یه موضوعی،مسئله ای فکر میکنم خدا شما2 عشق پاک رو هدایت میکنه که یه فایل بی نظیر راجع بهش برام بذارید.مثلا همین فایل گربه چکمه پوش که چقدر دوباره بهم یاداوری کرد که پارو نزنم وا بدم و این همه نعمتمو ببینم بابا ،هر چند شیطان هر لحظه کار خودشو میکنه خدا جونم میخوام بینهایت هدایتم کنی به ارامش بی انتها.کلا همه فایلها در زمان عالی برا هدایتم میان و الانم این گل سر سبدشون.خدایا یک دنیا سپاس.سپاس برای سلامتی تک تک سلولهام،انرژیم و اراده ای که دادی تا بیامو بنویسم.اتفاقا من همیشه در مورد موضوع این فایل که مریم خانم گلم گفتند صحبت میکردم و یه مدت بود خیلی زیاد.تا اینکه خدای عشقم بصورت فایل برام کادو پیچش کرد.من تا چند سال پیش دقیقا یادم نیست شاید 7 سال کمتر بیشتر. موهام بلند بود و به معنای واقعی کلمه عذاب اور.یه چند سالی رفتم تکواندو و وای از اون روزا با اون موها. کلا همه عاشق موهام بودن ولی خودم… .از اینکه باید قبل باشگاه بعد باشگاه حموم میرفتم خشک شدنش شونه کردنش که خیلی گره میخورد و میرفت تو هم،با کلی کارهای دیگه شامل کار خونه،تکواندو بردن پسرم که اون موقع کوچیک بود،کلاس زبان بردنش و واقعا یه جورایی کم میووردم.رشته تکواندو هم بینهایت سنگین و طاقت فرسا مخصوصا برای هم سن و سالهای من.. با اون همه کارهای دیگه.بعد باشگاه بشدت گرم،تمرینای وحشتناک سنگین با کش و… .کولر هم که یا خراب بود اگرم سالم بود میگفتن عرق دارید نباید باد کولر بزنه برای چیزای دیگه هم میگفتن و سریع خاموشش میکردن.تازه منی که لاغرم بودم.64 کیلو با قدنسبتابلند.خدایا شکرت دارم ویرایش میکنم و این چیزی که مدتهاست ازت میخوامو گفتی اینجا وقتشه بنویسش حتما استاد عباسمنش میخونه و جوابتو یه روز بموقش میده امیدوارم اون روز خیلی نزدیک باشه.موضوع د و ر ه -ق ا ن و ن- س ل ا م ت -برای ما لاغرها برای سلامتی و انرژیمون حتما استاد جان این دوره 2 اش رو برای ما لاغرها اماده کردین.من با تمام وجودم از خدا خواستم و100%میده بهم.یعنی با تمام وجودم گرمای شدید بندر عباس رو تجربه کردم منم استاد جان دورتون بگردم من.اره از یه جایی تصمیم گرفتم برا خودم باشم ،راحت باشم و زندگی رو واقعا لذت ببرم ازش و زندگیش کنم.دل رو به دریا زدم و رفتم مدل پسرونه کوتاهش کردم و دنیا رو به من دادن و شدم یه ریحانه توحیدی که برا دل خودش و راحتیش دست به اینکار زد و از اون سال به بعد همیشه کوتاه بوده و مدام میرم ارایشگاه چک میکنه برام. وقتی یه ذره هم بلند میشه میریزه پشت گردنم اذیت میشم و در اسرع وقت میبرم تا جایی که امکان داره کوتاهش میکنه. خنده داره خودم میگم بینهایت کوتاهش کن 2 روز دیگه باز بلند میشه همین میشه.و جالبه اولین بار که کوتاه کردم موقع باشگاه رفتنم ،چند تا از بچه های باشگاه میگفتن چقدر بهت میاد مثل زنهای ترکیه ای شدی.البته اون موقع مدل پسرونش یه کوچولو بلند تر بود بنظرم.بعدشم شرایط به سمتی رفت که فقط رفتم دنبال عشق واقعیم یعنی زبان انگلیسی والان در مسیر یاد گرفتنشم و خدا رو شکر تا اینجا نمراتم از 100، 100 ،98 اینا بوده.خلاصه من به گفته این و اون با موی بلند قشنگ بودم شبیه زنهای هندی خوشکل و به گفته بعضی ها موی کوتاه هم بهم میاد.خدایا هزار بار شکرت که این همه زیبامنو افریدی بدون در نظر گرفتن موی بلند یا کوتاه . دستت طلا.یادمه وقتی برای اولین بار اینکارو کردم یگی گفت( جاریم )حیف اون مو نبود بلند،طلایی خوشکل یکی دیگه گفت چرا اینکارو کردی (خواهر شوهرم).پسرم و شوهرم هم که اصلا اعتنایی نکردن بهم و کلی شاکی بودن انگار جرم انجام دادم.الهی قربونش بشم پسرم کوچیکتر بود اصلا نگاهمم نمیکرد. اولش شایدیه مقدار حرفاشون روم تاثیر گذاشت و به خودم گفتم واقعا چرا اون موهای قشنگو از دست دادم و… .ولی من خدا رو هزار بار شکر خیلی توحیدی تر از این حرفا بودم و خیلی زود به خودم گفتم دنیا هر چی میخواد بگه این راحتیو با دنیا عوض نمیکنم.سریع حموم رفتن تو گرما تو سرما،سریع خشک شدن بدون سه شوار،سریع شونه شدن اصلا شونه نمیخواد. اره مریم خانم شایسته عزیزم که شایسته این زندگی ای.منم دلم میخواد از همین 1 مورد تغییر در خودم و تجربه فوق العاده بینظیرم ساعتها بگم.واقعا منم که میفهممت،درکت میکنم میمیرم اگه…(ترکت بکنم و…) مریم خانم عزیزم.یاد اون قسمتهایی از زندگی در بهشت بود انگار افتادم که موهای شما هم خیلی پسرونه کوتاه بود مریم خانم عزیزم.الانم موهاتون خیلی قشنگه کمی بلندتر شده خیلی بهتون میاد ولی برای من باید این خیلی کوتاه تر باشه کلا و اصلا پشت گردنم نریزه خخخ.یادمه مامانم الهی دورش بگردم کلی کار خونه داشت با امکانات کم اون زمان،فرش بافتن و … .ما هم چند تا بچه لااقل اخریها که یکی یکی میبرد حموم 4 تا بچه بودیم بغیر از 2 تایی که بزرگتر بودند.و برای اینکه بتونه کمی زودتر و راحتتر به ما برسه وبه اون همه کار همیشه موهامونو پسرونه میبرد کوتاه میکردن.وای کامنتم خیلی طول کشید ولی لذت میبرم از اینکه از این راحتیم مدام بگم.و دیگه همینایی که میبینم و جدیدا خیلی به شوهرم میگفتم مثلا در مورد ناخن کاشتن.به شوهرم میگم اگه ثروت دنیا رو بدن بگن یه لحظه این ناخنها رو انگشتهات بمونه اصلا نمیخوام.برای عروسیمم به زور تحمل کردم تاز ه اون زمان فقط ناخن مصنوعی مد بود و سریع بعد اون چند ساعت عروسیم به گفته مامان عزیزم بکند بنداز دور منم اینکارو کردم.بعضی وقتا این جمله رو میگه برای چیزای دیگه.من خدا رو شکر از بچگی تا الان همیشه ناخنهام کوتاه کوتاه بوده و تمیز و راحت و… . تا اینکه بخوام نگران باشم نشکنه همیشه ام کار خونه باید انجام داد زیرش چیز میز میره و بینهایت دردسرای دیگه.اینم از دومین راحتیم و اما سومی اینکه هیچ وقت ارایش ندارم نهایت یه روژ لب.در سال شاید فقط 2 یا 3 بار ارایش 4،5 قلمی فقط انجام بدم اگه مناسبتی باشه تازه دیگه بدون ارایشگاه رفتن.و اتفاقا هر روز که خود جیگرمو تو ایینه میبینم بیشتر محو زیباییم میشم حتما بخاطر اینه که درونم خیلی زیباتر شده.حتی با صورت اصلاح نشده و پر مو که البته موهای صورتم مشخص نیست و باید دقت کرد که دیده بشه.نه اینکه ارایشگاه نرم و صورتم تمیز نشه نه یعنی اگه فرصت نشد و کمی دیرتر رفتم برای اصلاح OK ام.و اگر برای رنگ کردن موهام سریع نرفتم ارایشگاه هر چند با این حجم کم مو سریع کارم انجام میشه بازم با خودم و موهای زیبای سفیدم در صلحم.شاید بازم مواردی باشه ولی واقعا کامنتم خیلی طولانی شد.دیگه بسه.فکر کنم اینقدر که من از راحتیم گفتم تمام خانمهای دوست داشتنی در این سایت بینظیر بخوان طعم این جور زندگی شیرینی رو بچشند و اینجوری زندگی کنند خخخ.و در نهایت بعد از خدای عشقم که مهربان ترین مهربانانه برام ،عاشقتونم و فقط شما وسایتتون رو دارم استادان بینهایت بزرگوار و دوست داشتنی ام.و امیدوارم در جهان خوش و تک بدرخشید.من هنوز در مورد سفر حرف نزدم .البته من به فکرسفر برای خودم که کاش میشد و اینکه کاش یه دوره سفر به دور امریکاجدید میومد فکر میکردم و باز خدا جونم….اندازه کل دنیا سپاس از خدای جان و روحم و از شما فرشته های الهی.الهی عالی ترین و بینظیرترین سفر عمرتون رو تجربه کنید خیلی خوشحالم که منم پا به پای شما امریکای عزیزمو میبینم و ایمان دارم خیلی زود خدا جونم هدایتم کرده از ایران بینهایت قشنگم به امریکای بینهایت قشنگم.الهی شکرت برای همه چی.
به نام خداوندی که هدایت مرا به عهده گرفته
سلام به همگی
خدایا از هرخیری که از تو به من برسه من بهش فقیرم
به هر پیچیدگی که بربخورم معلومه که من به سادگی و آسانی فقیرم تا خداوند غنی و بی انتها من را به این نعمتها هدایت کند اونهم با لذت و خوشبختی
اتفاق غیرمنتظره ای که چندشب پیش برام رخ داد اما از همون لحظه بر خلاف ظاهر اون اتفاق احساسی خدایی و هدایتی در وجودم بود و هست که خدایا ممنون از این تضاد که هم برام نشانه ای از قویتر شدن برام داشتی هم اینکه من بیشتر خودم و توانایی هام رو باور کنم
هم ترس هام کمتر بشه
منظورم اتفاقی چندشب پیش که اون فرد ناشناس با چاقو بهم حمله کرد برا زورگیری موبایل و من با وجود یه خورده ترس در اون لحظات اما بعداز چند ثانیه تونستم ترسمو تبدیل کنم به شجاعت و با دست خالی دنبالش کردم اونم فرار کرد
بعداز اون اتفاق هرلحطه دارم میگم خدایا ممنونم ازت تو بودی که کمکم کردی هم اینکه چقدر الان احساس قدرت بیشتری دارم که خیلی از اتفاقات اونقدر سخت و وحشتناک نیستند بلکه فقط ما هستیم که اینگونه باور کردیم،
مثلا اگه من تو اون اتفاق میخواستم به تکنیک ها و استراتژی های پیچیده فکر یا عمل کنم خیلی برام سخت میشد یا اصلا غیرکاربردی میشد اما با روش ساده خیلی خوب تونستم موفق بشم
مثل این فایل که شما مریم عزیز قبلا باید یه عالمه لوازم آرایشی با خودت حمل میکردی و یه عالمه سختی و زمان میذاشتی تا. بتونی ظاهر خودتو حفظ کنی
ولی الان بدون مواد خاص یا خیلی کم و به سادگی زندگی رو میگیری و این سادگی واقعا ارزشش از هرچیزی بالاتره
من خودم قبلا البته چندسالها پیش باید همیشه سشوار و ژل و…برا موهام استفاده میکردم و همیشه میگفتم ای خدا کاش میشد این موهای سرم همیشه بدون مواد خاص و وسیله خاصی درست میشدن
چونکه من همیشه خواهان و دوستدار سادگی و طبیعت بودم و هستم
الان هم همیشه موهام بلند معمولی ست وقتی موهامو بشورم فقط یه خورده خشک بشند بصورت معمولی حالتشون میدم و یه ذره آب مرکبات میزنم بهشون دیگه تمام
اما بازم دلم میخواد در هرچیزی در زندگیم خیلی زیبا ،تمیز،مرتب،با کیفیت اما بسیار ساده باشم
وقتی شما میگی اون همه پیچیدگی رو تونستیم درست کنیم و بذاریم کنار تا بتونیم طبیعی تر و ساده زیست تر زندگی کنیم همون لحظه یاد یکی از درخواستهای اخیرم افتادم که چندروزه دارم شدیدا از خداوند درخواست کمک و هدایت میکنم گفتم خدایا به منم کمک کن تا سادگی رو بتونم درک و اجرا کنم چونکه وقتی هر موضوعی درزندگیمون طبق دلخواه نیست یعنی اینکه ما پیچیده شدیم نه اون مساله یعنی اینکه ما با ورودی باورهای نادرست تو پیچیدگی های جهان فکری مون گیر کردیم پس باید برا تایم کوتاهی از اون دیواره های پیچیدگی بیاییم بیرون و ناظر بر افکارمون باشیم تا بتونیم از دید بالا و بیرون بهتر و ساده تر به مسائل بنگریم
*مریم بانوی عزیز چقدر شما قابل تحسین هستی که اینجور تونستی خودتو تغییر بدی و بقول استاد منعطف عمل کنی وگرنه زندگی و سغر خیلی سخت تر میگذشت منم عاشق این سادگی های شما هستم بخصوص برا درک قوانین زندگی که البته شامل همه چیز میشه
استاد یکی از ویژگی هایی که باعث میشه شما اینقدر دوست داشتنی و به دل بشینی همین دنبال ساده بودنه
هرچقدر به دنبال سادگی باشی جهان هستی هم ساده تر برات نمایان میشود هرچقدر پیچیده تر باشی پیچیده تر
چقدر خداوند منو دوست داره که سازنده کار مورد علاقه منم یکی از انسانهای بسیار بزرگ و ساده زیست بوده که اینقدر به دل من و به دلم تمام مردم جهان میشینه و اینقدر من دوستش دارم*
دلم میخواد همیشه انسانها در هر زمان و مکان از منم بعنوان یه فرد ساده زیست در تمام خلقت منو ببینند و یاد کنند
بهترینها و ساده ترین هارو براتون آرزو میکنم.
سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته عزیزم
و سلام به همه دوستان عزیزم در این مدار عشق و آگاهی
به به لذت بردم مریم جان از تجربه ایی که در مسیر زندگی با استاد عباس منش و طی کردن تکامل به این نتایج زیبا دست یافتی، منم این مسیر خودشناسی رو به نوعی تجربه کردم، منم مدت هاست ارایش گذاشتم کنار ولی با دیدن این فایل اون خط چشم ساده یی هم که میکشدم گذاشتم کنار دقت که کردم چقدر نگاهم زیباتر و جذاب تر شده و اون نور خدایی درون چشمام میبینم .
استاد من به این نتیجه رسیدم که زندگی یک مسابقه یک نفره هست که هر روز و هر لحظه باید با خودمون در رقابت باشیم
البته با حاله خوب و احساس خوب و لذت بردن از لحظه های زندگی
استاد من در زمان دوران راهنمایی و دبیرستان اصلا عزت نفس نداشتم اصلا خودم زیبا نمیدیدم دوستانم که تو اون دوران ازدواج میکردن میگفتم چون قشنگه بوده یا اینکه قدش بلند بوده و موهای پری داشته ازدواج کرده، کلا فکر میکردم همه از من بهترن
من در تمام این سالها روی خود درونیم کار کردم از زمانیکه که ارتعاش دادم به جهان هستی فاطمه لایق بهترین هاست بهترین ها جذبم شد
از وقتی که به خودم میگم من زیبا هستم من جذاب هستم من خیلی خوشکلم به به چه چهره ی زیبایی خدایا شکرت چقدر بینی خوشکلی دارم چه ترکیب صورت زیبایی دارم ،
کم کم فهمیدم چقدر از درون وبیرون جذاب و زیبا هستم روز به روز چهره ام جوان تر و شاد تر شد در زیر پوستم جنب و جوش شادمانی و عشق که در حاله بازی هستن حس میکنم خیلی شادم خیلی خوشحالم خودمو از بند افکار واهی و محدود کننده نجات دادم.
استاد در ایران مد شده همه چسب روی بینی دارن و عمل بینی و پروتز قسمت های بدن و بوتاکس صورت و … عمل های زیبایی با هزینه های هنگفت انجام میدن و ارایش های عجیب و غریب من خودمو همه جوره خودمو دوست دارم و تایید میکنم هر روز صبح خودمو عاشقانه بغل میکنم و حس خوب خوب به جهان درونم ارسال میکنم و همین حس در طول روز از دنیای بیرون دریافت میکنم. به خودم میبالم که خود واقعی هستم
استاد واقعا با این مسیر خودشناسی و حضور در سایت عباس منش خودمو نجات دادم چقدر بیدار شدم چقدر از زندگیم لذت میبرم چقدر شادم چقدر رها هستم چقدر عالی هستم ، رابطم با خودم که خوب شد در نتیجه رابطه ام با همه ادم ها خوب شد ، الان که نگاه میکنم چقدر دایره دوستانم و روابطم عالی شده همش ادم های سطح بالا در ارتباطم . و من جایگاه امروزم و حس و حاله خوبم و حس شادمانی عمیق درونیم و روابط خوبم را مدیون تضادهایی هستم که بهشون برخورد کردم و روح الهی درون میگفت نه این نیست جایگاه تو و تو باید در مدار بهتربن ها باشی و تو لیاقتت بیشتر از این هاست و خلاصه از اون تضاد ها برای خودم نردبان ساختم در جهت رشدم، خدا را بی نهایت شاکرم
این کامنت نوشتم که به مریم جون بگم با جون و دل باور دارم چون تجربش کردم،و سپاسگزارم بابت این قسمت از سفر به دور امریکا که یک دور دیگه احساس لیاقت و ارزشمندی در وجودم بیدار کرد .
استاد جان به شدت مشتاق دوره احساس لیاقت هستم که به روی سایت بیاد تا خدای درونم نورانی تر از قبل در آغوش بگیرم و مسیر زندگیم با لذت بیشتری طی کنم .
استاد فقط اینو میدونم هر کس وارد این سایت بشه جز دسته هدایت شدگان هست
سایت عباس منش اگه در همه جا فراگیر بشه و افرادی که در مدار هستن وارد بشن در و دکون تمام بیمارستان ها روانشناسان کلینیک های زیبایی فقر بسته میشه بیماران روحی و روانی کسانی که مشکلات مالی و روابط و سلامتی و کنترل ذهن دارن خیلی نرم و لطیف مثبله آب روان بهشتی پاکسازی میشه و در مدار الله یکتا قرار میگیرن و همه چی میشه خود الله
خداوند را سپاسگزارم که اینجا هستم استاد
سلام به استاد عزیز و مقدسم و مریم جان عزیز و دوست داشتنی ام، خدا رو هزاران مرتبه شکر میگم به خاطر این فایل زیبا و شروع سفر به دور امریکای جدید که باعث میشه ما تمرکزمون رو روی زیبایی ها بزاریم و هر لحظه ی دیدن این فایلهای پر از عشق و زیبایی شما به ما کمک میکنه که کانون توجهمون رو کنترل کنیم و به خودمون بگیم ببین با دیدن این فایل و زیبایی هایی که داره و عشقی که بین این دو فرشته وجود داره، من هم میتونم اینجور رابطه ای رو تجربه کنم و رابطه ام با همسرم پر از آرامش و عشق و حال خوب باشه یا اینجور سفرهای پر از زیبایی و شکر گزاری و تجربه ی های زیبا، شروع این فایل زیبا چقدر بهم شوق و ذوق داد، جاده ی تمیز و زیبا و حال خوب و سرشار از سپاسگزاری استاد جان و آرامش و حس خوب خانم شایسته عزیزم، خدا می دونه که چقدر با دیدن این فایل حالم عالی شد و انرژی گرفتم و موضوع مورد بحث هم چه جالب بود، احساس لیاقت، باورتون نمیشه الان ساعت سه و نیمه شبه و من که صبحم رو با تمرین ستاره قطبی شروع کردم و با شکر گذاری آغاز کردم امروز این سؤال رو از خدای خودم داشتم که پروردگار عزیزم چگونه باور احساس لیاقت و ارزشمندی و شایستگی رو در وجودم رشد بدم و مرتب که داشتم امروز فایل های استاد رو گوش میدادم از خدای خودم میخواستم هدایتم کنه که خدا رو صد هزار مرتبه شکر میگم برای اینکه به سمت این فایل بینظیر هدایت شدم و از طریقش فهمیدم دوره احساس لیاقت استاد آماده شده، ای خدای بخشنده و مهربانم تـوانایی مالی بهم بده بتونم این دوره بینظیر استاد رو تهیه کنم خدایا شکرت، وقتی که به صحبت های خانم شایسته عزیز گوش میدادم دقیقآ یاد خودم افتادم که من هم همچین تجربه ای داشتم و بدون آرایش اصلآ اعتمادبه نفس نداشتم و جلوی دیگران اگه بدون آرایش بودم اصلآ نمیتونستم ظاهر بشم و حتمآ همیشه باید آرایش کرده بودم،وای چه وضعی بود یادمه صبحا که از خواب بیدار میشدم چند ساعت باید جلوی آینه بـودم و صورتم رو درست میکردم و به موهام می رسیدم، خدا رو شکر از وقتی که با فایلهای استاد آشنا شدم و تصمیم به تغییر گرفتم، خیلی تغییر کردم و صورت بدون آرایشم رو هم دوست دارم وقتم ساعت ها جلوی آینه برای آرایش هدر نمیدم. استاد عزیز و پاکم خداوند به شما و مریم جان عزیزم عمر با عزت و طولانی ، برکت و زیبایی روز افزون عطا کنه، سپاسگزارم
سلام بر استاد خوش تیپم با اون عینکایی که عاشقشم و خانم شایسته خوش قلب
و همه ی دوستانی که دنبال نور حقیقت و قوانینن.
اول از همه از خداوند سپاسگذاری میکنم بابت اینکه منو جوری هدایت کرد به این لحظه که وقتی استاد و خانم سایسته راجع به اینکه خودمون باشیم و راحت بگیریم حرف میزنن من برخلاف گذشته که فقط میشنیدم حرفای استادو ،الان چون تجربه کردم خیلی بهتر درک میکنم .
من مدت ها تفکرم این بود تا ماشین آفرود و یه اکیپ پایه حداقل 10-15 نفری پایه طبیعت گردی گیرم نیاد فایده نداره بیرون رفتن و طبیعت رفتن
همش سختیه غیر این . اومدم دیدم رو به ماجرا از ریشه عوض کردم .گفتم بذار من حرکت میکنم خدا خودش هدایتم میکنه کاری که الان از دستم بر میاد چیه؟ برنامه چیدم با دو تا از دوستام که تجربه بیشتری داشتن با تاکسی تا جایی که میشد رفتیم بقیشو زدیم به دل جنگل و کوه .
سفر با اونا که تجربه بیشتری داشتن خیلی چیزا بهم یاد داد مثلا اینکه از کجا نفت بگیرم چجوری از قبل مسیرم رو توی جنگل و کوه مشخص کنم که مسیر رو تا مقصد دنبال کنم و وقتی از مسیر خارج میشم چیکار کنم
یک ماه قبل بعد مدت ها حقوقی اومد به کارتم که تونستم اولین دوره رو بخرم و تصمیم گرفتم اینبار تنها برم هم حاشیه امنم رو پشت سر بذارم هم با ترسم مواجه شم هم در اوج آرامش طبیعت فایلای استادو گوش کنم
کوله رو جمع کردم با تمام وسایلی که از شروع تصمیمم خریده بودم با سیخ برای کباب خوشمزه
سوار تاکسی شدم رفتم .قبل ازینکه برسم توی مسیر توی دل زیباترین جنگل های ایران اولین دوره استاد رو خریدم ((دقیقا داشتم لمس میکردم که مدارم اومده بالا )) رسیدم از تاکسی پیاده شدم و حرکت کردم به سمت مقصدم که یه دشت با دریای ابر بود توی اون هوای ابری و بارونی زیبا
چند نفر از چوپانا و بومی های اونجا منو دیدن تنهام بهم گفتن کجا میری ؟تنهایی؟خیلی خطرناکه ها.جنگل حیوون وحشی فلان داره. من نیومده بودم تا اینجا که جا بزنم ادامه دادم در کل مسیر یه زمزمه ای در پشت صحنه مغزم پلی میشد که مسیر خطرناکه و حرف اونا رو تکرار میکرد ولی من مصمم به راهم ادامه دادم و همه چیز رو به خدا سپرده بودم چون خدا هدایتم کرده بود خودش بقیشو ردیف میکنه
و زیباترین صحنه هایی که ممکنه یه انسان ببینه رو دیدم
فرض کن توی دامنه کوهی که پر از درخته داری مسیرو ادامه میدی نم نم بارون میشینه رو صورت زیبات ،مه به صورتت میخوره از بین دو تا کوه بالا میره و در حالیکه داری حرفای استادو گوش میدی
من از شدت خوشحالی از خودم بی خود شدم…. داد زدم خدایاااااا شکرت
آرزو میکنم برای تک تکتون رخ بده
اینا رو گفتم که هم به خودم یاداوری بشه هم اینده برمیگردم روند تکاملم رو ببینم
عاشقتونم ️️
سلامی ب گرمی مرداد ب استاد و اهالی سایت
این فایل منو برد ب گذشته ای ن چندان دور
خب من اصلا اهل آرایش نیسم شاید از هر گاهی یه رژ بزنم ک اونم نزنم مهم نیس
وقتی صحبت های مریم جون عزیز رو گوش میکردم متوجه شدم ک من چه در گذشته و چه در زمان حال درگیر همچین موضوعی نبودم چون از همون بچگی و نوجوانی هم علاقه ای ب آرایش کردن نداشتم و هیچوقت هم برام مهم نبود قضاوت های دیگران ..اینک تاییدم میکنن یا نه
با اینک اون زمان آشنایی با این مباحث نداشتم
ولی ب مرور ک آشنا شدم و متوجه شدم ک اون حس ارزشمندی و دوست داشتن خود باید از درون باشه
نه ظاهر و تایید دیگران
شاید باورتون نشه ولی من مواقعی هم ک عروسی میرفتم دوست نداشتم آرایش کنم ولی خب شیطون میرفت تو جلدم و حرف مردم رو برام بزرگنمایی میکرد
آرایش میکردم اونم چه آرایشی ک اگ نمی کردم سنگین تر بودم خخخخ چون آرایش بلد نبودم
گذشت تا اینک من وارد محیط و اجتماع جدید و بزرگتری شدم ولی بازم همون فرشته ای بدون آرایش بودم تا جایی ک اطرافیان و همکارانم صداشون درمیومد و مدام بهم میگفتن ک آرایش کن یکم ب خودت برس فلان چیز رو بگیر استفاده کن برا فلان چیز خوبه و کلی از حرفایی ک واقعا من هیچ درکی ازشون نداشتم و اصلا این آدما رو درک نمی کردم ک چرا فکر میکنن با آرایش زیبا ب نظر میرسن چرا فکر میکنن اگ آرایش کنن جنس مخالف بهشون بها میده چرا فکر میکنن اگ بدون ارایش بری جایی مورد تمسخر قرار میگیری چرا فکر میکنن اگ آرایش نکنی بی کلاس یا در اصطلاح اُمول هستی
چرا فک میکنن اگ آرایش نکنی جذابیتی نداره و زشت ب نظر میای
واقعا درکی از این اشخاص ندارم و همیشه این علامت سوالها تو ذهنم بود ک چرا و ب چه دلیل؟؟؟
همه این حرفا و طعنه ها بود و من همچنان کار خودمو میکردم بدون اینک ذره ای اهمیت بدم ب این ورودی های سمی
همین الانش هستن اطرافم کسایی ک بدون آرایش بیرون نمیان چون اعتماد به نفسشو ندارن چون خودشون رو دوست ندارن چون کیفیت زندگی شون بسته ب نظرات و تایید دیگران است
تو اینستاگرام دو سه تا پیج داشتم درمورد رسیدگی ب پوست و مو و وسایلی ک باید ازش استفاده کرد
انواع و اقسام شوینده سر مثل شامپو و ماسک مو
کرمهای صورت و طریقه استفاده شون و قبل خواب چی بزن و بیدار شدی چی بزنی و از این حرفا
اصلا یه چیزی میگم یه چیزی می شنوید
جالبه بدونید من اسم هیچکدوم از این وسایل رو نمیدونسم تا حالا هم نشنیده بودم حتی نمیتونسم تلفظ کنم خخخخ
بعد با خودم فکر میکردم چرا من ب عنوان یه دختر چرا اطلاعی از اینا ندارم و چرا استفاده نمیکنم ازشون و یجورایی میگفتم چرا ب خودم نمیرسم
ک بعد دیدن این فایل دیگه همون دو تا پیج هم دنبال کنم چون ب یک ترمز مخفی در خودم پی بردم
و ب خودم گفتم فرشته تو بدون اینها هم زیبا و دوست داشتنی هستی بدون اینها هم ارزشمندی
و این ارزشمندی رو زمانی ب خودم میدم ک با خودم در صلح باشم
ب قول مریم عزیز ک گفتن من فقط یه شامپو بچه دارم ک همون رو هم ب سرم میزنم هم ب بدنم
ولی خیلیامون ک خودمم میخاسم ک جزء اون افراد باشم ک شامپو سر رو شامپو بدن ،لوسیون بدن ،بادی اسلپش و هزاران مواد شیمیایی دیگه ک استفاده میکنیم صرفا برای اینک شاید ب روز و باکلاس ب نظر برسیم
نمیخوام بگم اینا بده ها!! اصلا
یا اونهایی ک استفاده میکنن از عزت نفس پایینی برخوردارن، ب هیچ عنوان
سوء تفاهم نشه عشقا
صرفا روی صحبتم با دوستانی هست ک مثل اطرافیان من همچین طرز تفکری دارن ک ب خودت رسیدن و ارزشمندی شون رو در آرایش و امثال اینها می بینن
یه داستان کوتاه بگم تا شفاف سازی بشه
خب جایی ک من شاغل هستم یه شرکت مواد غذایی هستش و این شرکت ما برای دریافت نشان iso و بازدیدکنندگانی ک داشت ب پرسنل اش گفت روزی ک بازدیدکننده دارن هیچکس حق نداره با آرایش وارد شرکت بشه تا اینها بتونن بدون هیچ بهانه ای ب هدفشون برسن
حتی طوری شده بود ک هنگام ورود ب شرکت، نگهبانی همه رو چک میکرد و همه هم آرایش میکردن ب جز تعداد معدودی
اصل داستان اینجاست ک من یه همکاری دارم ک این خانم ب شدت اهل آرایش غلیظ و آنچنانی هست طوری ک اگ یه کسی ک این فرد رو نمی شناسه ببینه فکر میکنه داره میره عروسی خخخ
روزی ک قرار شد همه بدون آرایش بیان سرکار این همکارمون هم بدون آرایش اومد ولی با یه ماسک روی صورتش چون نمیخاس کسی اون چهره ی بدون آرایش رو ببینه
چون زیباییشو در تایید دیگران میدید چون ارایش براش شده عادت و از نون شب واجب تر
و من سعی میکنم اینگونه نباشم و حس لیاقت و ارزشمندی رو اول درونم بسازم خودم رو دوست داشته باشم فارق از هر کم و کاستی ک دارم خودم رو هرطور ک هستم بپذیرم و ب خودم عشق بدم تا این عشق رو از اطرافیان هم دریافت کنم چون باور دارم این فرکانس منه ک بهم بر میگرده
من همون فرشته ای بدون آرایش و زیبا و دوست داشتنی هستم آرایش نمیکنم ولی دلیل بر شلخته بودنم نیس اتفاقا شیک پوشی و تمیزی رو دوست دارم ولی بدون آرایش…
خدایا شکرت
سلام به همه خوبان
استادعزیزم وخانم شایسته مهربان ازشماممنونم که دوباره ترتیب یک سفر رودادیدتابازهم زیبایی های جهان وunited state of Americaرادوباره باهم ببینیم ولذت ببریم
من کامنت هارو که نگاه کردم 451کامنت روی این فایل اومده وپیش خودم گفتم ازغافله عقب افتادم امادرواقع من دارم این سفرروباجان ودل درکش می کنم وانگار خودم اونجاهستم
بازهم بایدتحسین کنیم خیابانها روباخط کشی بدون نقص وآسفالت براق چمن کاری ها که کاملاسرسبزند درختان سربه فلک کشیده تابلوهاکه انگارتازه نصب شدن تیرهای برق اصلاهمه چی سرجای مناسبش قرار گرفته اون آسمان پاک ولاجوردی
اون ماشین تویوتاکمری وجی ام سی که چه ابهتی دارن
اون پل نرده ای زیبا
اون چمن کاری های حاشیه جاده
ویزیتورسنتربابروشورها که مثل یه کتاب می مونن واین آهنگ زیبا وملایم که روح آدم روتازه می کنه
ودوتافرشته مهربون که دارن از زیبایی هابرای ماصحبت می کنن
یه موضوع بسیارمهم که درموردش صحبت کردید”تغییر”عزت نفس”احساس لیاقت”
چقدربرای ذهن ماهم جذاب شده چون ماهم180درجه نسبت گذشتمون تغییرکردیم مفهوم عزت نفس رو درک کردیم باورمون به احساس لیاقتی که داریم خیلی خیلی بیشترشده خودمون روبهترشناختیم
بااین مثالی که خانم شایسته زدن یاد گذشته خودم افتادم که قبلا چقدربه خاطر بلند نگه داشتن موهام اذیت می شدم چون موهام چرب بود وهروقت می خواستم برم بیرون بایدیک ساعت دورش ور می رفتم تاصافش کنم ونامرتب نباشه وحتی وقتی درست صاف نمی شد باید به این واون توضیح می دادم که من موهام روصاف کردم یااینکه الان موهای من یه کم درهم پیچیده هست من تااین موقع روزخواب نبودم موهام چرب هست وژولیده به نظرمیاد وهمش می خواستم موهام روکچل کنم می گفتم حالامردم چی میگن ”زشت شدی”
وقتی موهام روکوتاه کوتاه می کردم به خاطر باورهام تقریبا همه بهم می گفتن بزار موهاتبلندبشه این چه قیافه ای هست برای خودت درست کردی وخلاصه تویه برزخ بودم
تا اینکه توحین دوره عزت نفس من یه تمرین به خودم دادم وگفتم موهام روبه خاطرراحتی خودم کچل می کنم وکاری هم به حرف کسی ندارم واقعاباورداشتم که من آدم باعزت نفسی هستم
من بسم الله رو گفتم واین کار رو کردم وباورتون نمیشه بیرون که می رفتم اصلااحساس ضعف نداشتم وهرکسی به من برخورد می کرد می گفت چقدخوشتیپ شدی موکاشتی وجملات مثبت
من متوجه شدم همه چی باوره وماباافکارمون زندگی روبه کام خودمون تلخ می کنیم حالاباالگوگرفتن ازاستادهرجورکه دوست داشته باشم لباس می پوشم البته لباس های تمیز ونو
وضعیت ظاهریم رو هرجور که راحت باشم ست میکنم وخداروشکرراضیم
استادخیلی خوشحالم که دوره احساس لیاقت روداریدمی سازید وپیشنهاد من اینه که مثل روانشناسی ثروت 2فانوس دریایی یادوره 12قدم ستاره قطبی یاکشف قوانین کدنویسی یه تمرین برای این دوره هم طراحی کنید تاماانجام بدیم وبهترنتیجه بگیریم
ممنونم.
قسمت 194 سریال زندگی در بهشت
94 نکته را به من آموخت :
1. احساس ارزشمندی اگر فارغ از زیبایی چهره باشد ،ما زیباترین چهره را داریم
2. اگر فارغ از دستاورد باشد ، و آن را به دستاورد ، گِره نزنیم ، دستاوردها در زندگی ما بیشتر و بیشتر میشود
3. اگر فارغ از جایگاه باشد ، ما به بهترین جایگاه منتقل میشویم
4. بهترین کانالی که ما میتوانیم احساس ارزشمندی را ارتقا دهیم ، به یاد آوردن کودکی مان است
5. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ،
به بهترین شیوه برای ما غذا درست میکردند 6. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ، و بهترین لباسها را برای ما میخریدند
7.ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ، بهترین کفشها را برای ما میخریدند
8. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ، بهترین مکانها ما را میبردند
9. در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ، برای بغل گرفتن ما ، سر از پا نمیشناختند
10. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و ما را میشُستند
11. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و به بهترین شیوه ما را نوازش میکردند
12. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ، و به ما پول میدادند
13. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و ما را به بهترین مسافرتها میبردند
14. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ، وقتی نگران بودیم ، خوشحالی را به ما باز میگرداندند
15. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ، همیشه شاداب بودیم
16. در کودکی تاوانی نمیدادیم ، اما همه چیز وارد زندگی ما میشد
17. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم
اما همیشه اُمیدوار بودیم
18. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم
و بیشتر مواقع در لحظه بودیم
19. نه انرژی راصرف گذشته می کردیم
20. و نه صرفِ حواشی
21. تنها صرفِ همان لحظه یِ بازی بود
22. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و هر نوع چالشی به وجود میآمد ، هر نوع نگرانی که به وجود میآمد بعد از مدتی فراموش میکردیم
23 . در لحظاتِ نامطلوب متوقف نمی شدیم
24 . فقط می خواستیم لحظات بهتر را خلق کنیم
25. در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و همیشه انگیزه داشتیم
26. در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و همیشه پرتوان بودیم
27. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و بدون هیچ دستاوردی شادابتر از انسانهایی بودیم که سراسر دستاورد بودند
28. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و امیدوارتر از انساهایی بودیم که سراسر زندگیشان دارایی و سرمایه بود
29. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و پوست بسیار زیبایی داشتیم
30. هیچ کاری نمی کردیم ، تمام دستگاههایِ بدنمان سالم بود
31. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم
و صورت و سیرت زیبایی داشتیم
32. در کودکی هیچ کاری نمیکردیم و صدای زیبایی داشتیم
33. وقتی که به یاد میآوریم که چه کسی بودهایم ، درک میکنیم که چقدر ما دستاورد داشتهایم
34. و چقدر از آن اصل دور شدهایم ؟
35. الآن در مییابیم که زمانی ما چقدر ارزشمند بودهایم ؟
36. و چقدر اعتبار خود را تنها درون خود و زیباییهای درون خود دانستیم ؟
37. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم ، به دل همه مینشستیم
38. اما الان چقدر باید به سر و ظاهر خود برسیم ؟ ، چقدر باید به زیبای خود برسیم
چقدر باید دستاورد با خود داشته باشیم ؟
که به دل همه بنشینیم ؟
39. پس اینجا باید چراغی در ذهن ما روشن شود که ما نیازی نداریم که به آب و آتش بزنیم تا در دل دیگران بنشینیم ، بلکه باید خود را به یاد بیاوریم ، تا خود بر دلِ خود بنشانیم
40. ما در کودکی هیچ کاری نمیکردیم
و سراسر احساس ارزشمندی بودیم
41. نه انرژی را صرف زیبایی خود میکردیم
42. نه انرژی را صرف کارهای سخت میکردیم 43. نه انرژی را صرف جنگیدن با دیگران میکردیم
44. نه انرژی را صرف بحث کردن با دیگران میکردیم
45. نه انرژی را صرف درمان و دارو میکردیم 46. نه انرژی را صرفِ اعتماد بر دکتر و قرص و .. می کردیم
47. بلکه آن قدر توجه ما به اُمید و بازی و رقصیدن و لذت بردن بود که زمانی برایِ بیماری خلق کردن و غم خلق کردن و نگرانی ساختن نمی ماند
48. بلکه تمام آن انرژیها دست نخورده و بکر در درون ما بود
49. تنها صرف خودمان میشد
50. و به همین دلیل بود که ما در عین زیبایی بودیم ، در عین ارزشمندی بودیم ، در عین صُلح بودیم
51. و مهم آن است که از همین لحظه ، و از امروز ، با زیاد نوشتن ، و زیاد گفتن و زیاد به یاد آوردنِ آن بُرهه از زندگی خود ، میتوانیم تمام آن بودیمها را دوباره روشن کنیم
52. اگر قرار است به مهمانی برویم ، یا به هتلی برویم ، یا در تالاری برویم یا در جمعی برویم اگر به یاد بیاوریم که ما نیاز به تحسین و تمجید نداریم و اعتبارمان و احساس لیاقتمان به تحسین دیگران ندهیم ، کار درستی انجام دادیم و آن مهمانی ما سربلند هستیم و به نیکی یاد می کنیم
53. احساس لیاقت خود را و اعتبار خود را به دیده شدن و نیاز به دیده شدن دیگران ندهیم 54. احساس لیاقت ما مربوط به داراییهای درونمان است
55. وقتی به دارایی های درون اهمیت دهیم ، در میان انبوه دارایی ها قرار می گیریم
56. احساس لیاقت ما مربوط به نگرشهای مثبت و دائمی و پیوستهمان باشد
57. احساس لیاقتمان مربوط به سلامتی است که به شکل خداوند در تک تک سلولهایمان در تک تک اعضای بدنمان جاریست
58. احساس لیاقت مان مربوط به زلالی و پاکی درونمان است
59. احساس لیاقتمان و اعتبارمان به این بنا نکنیم که بخواهیم با مهمانی بیشتر دادن ، خود را نشان دهیم و بلکه خلایی از ذهن ما پر شود 60. احساس لیاقت ما مربوط به این نباشد که غذای فوق العاده و چند منظورهای را بپزیم که بخواهیم تشنه یِ تحسین دیگران باشیم ، بلکه به واسطه این باشد که من احساس بسیار خوبی دارم و با این احساس خوب و عشق غذای زیبایی را خلق میکنم
61. احساس لیاقت و اعتبارمان ، و منبعِ احساس خوبمان را مربوط به این نکنیم که بخواهیم از فرزند یا فرزندان خود تعریف کنیم و بخواهیم اعتبار خود را آنها بدانیم ،
62. بلکه فقط به هماهنگی خود بها بدهیم ، تا این هماهنگی ، یک رهبر و یک مربی برای فرزندان باشد
63. احساس لیاقت و اعتبارمان ، مدرکمان نباشد
64. تخصص مان نباشد
65. بلکه تخصصِ اصلی و ارزشمندیِ مان به هدایت افکار به سمتِ احساس خوب باشد 66. احساس لیاقت و اعتبارمان ، همسر و زیبایی او یا نحوه برخورد او نباشد
66. احساس لیاقتمان به اینکه به من بها بدهند و بیشتر به من توجه کنند ، نباشد ، اگر همان زیبایی هایِ اولیه زندگی کودکی را به خاطر بیاوریم ، نیاز به آن بها را نمی بینیم
67. احساس لیاقت در این است که در هر جمع و تالار هتل و مهمانی که بودیم ، اگر حرف خوبی زده شد تحسین کنیم
68. اگر رفتار و برخورد خوبی را دیدیم ، تحسین کنیم و یاد بگیریم و شکرگزار باشیم
69 . اگر زیبایی و قشنگی ای دیده میشود تحسین کنیم
70. احساس لیاقت و اعتبارمان را ابزارها و عوامل بیرونی ندانیم ، این اشتباه نشود که تلاشی برای بدست آوردنِ آن دستاوردها نکنیم بلکه هماهنگیِ ذهنی با آنها داشته باشیم
71. بگذاریم آن هماهنگی ذهنی ، خلق کند
تا تلاش سخت و طاقت فرسا
72. احساس لیاقت ، اعتماد به درونمان ، اعتماد به خدای درون است
73. اینکه یک خدایی در درون ما هست بیانتها ، یک شکوه بیانتها با من است
هرجا که بروم با من است
74. احساس لیاقت ، درکِ آن انرژی روان ، آن سلامتی روان ، آن نشاط روانی که در تمام ابزارهای بدن من وجود دارد ، است
75. احساس لیاقتمان از جنس چیزی باشد که همیشه نجات بخش زندگی ما باشد
76. از جنس چیزی باشد که همیشه با ما باشد 77. از جنس چیزی باشد که فنا نشود
78. وقتی احساس لیاقت را عوامل و شرایط و دستاوردها و جایگاههای بیرونی ندانی ، در این موقع است که به عوامل و شرایط و دستاوردها و جایگاههای فوقالعادهای هدایت میشوید
79. هر جا که احساس لیاقت و اعتبار را ، عوامل بیرونی بدانیم ، پس خلا داریم
80. هرجا به شدت خود را با دیگران مقایسه کردیم ، احساس لیاقت ما کاهش مییابد
81. به هر وسیله بهترین پادزهر اینکه احساس لیاقت ما سقوط نکند، این است که آن فرایند کودکی را به یاد بیاوریم
82. میتوانیم در کوچه پس کوچههای کودکی تمام زیباییهایی را که داشتیم را ببینیم ، و احساس لیاقت ، احساس سرزندگی ، احساسِ اُمید را به خود باز گردانیم
83. اگر اعتبارِ احساس لیاقت را عوامل بیرون ندانیم ، آزادتر هستیم
85. همانطور که از نامش پیداست و چقدر اُستادُ عزیز هم به آن اشاره میکنند ، یک احساس است
86. لیاقت ، لایق بودن ، اعتبار ، یک احساس است
87. و اول باید این احساس در ما ایجاد شود ، تا این احساس ، تبدیل به ماده شود
88. چرا که هیچ مادهای به وجود نیامده است مگر اینکه ابتدا پشت آن یک احساس بوده باشد
89. اگر احساس لیاقت خود را یک ماشینی با این امکانات بدانیم ، ابتدا باید ، احساسِ ما آن را خریده باشد
90. اگر احساس لیاقت خود را این نوع انسان و این نوع شخصیت بدانیم ، ابتدا باید آن را احساس کرده باشیم
91. آن نوع سلامتی آن نوع سرزندگی آن نوع امید را احساس کرده باشیم تا ایجاد شود
92. وقتی باورها به اندازه کافی ، بنیادین شوند ، چیزهای شایسته در مسیر ما بوجود می آید
93. انسانهایی با همان نوع شایستگی ، به ما برخورد می کند
94. به مکان های شایسته نقل مکان می کنیم
احساس لیاقت نیاز به بیل و کلنگ و سرسختی و داد و بیداد و رنج و مرارت و از خواب زدن و غیره ندارد ، احساس لیاقت نیاز به تمرکز و کانون تمرکز ما دارد ، نیاز به مداومت ما دارد ، نیاز به نوشتنِ ما دارد و بیشتر از این ها ، نیاز به عشق و احساس خوبی که در کنار این مداومت و این نوشتن باشد ، دارد
سلام و صد سلام و هزاران سپاس از خدا و استاد عزیزم و مریم جانم، هزار مرتبه شکر خدا برای سفری که شروع کردید و سپاس که ما رو هم با خودتون دوباره همسفر کردید تا زیبایی های کشور آمریکا رو ببینیم که همیشه فکر میکردم به غیر از بیابون و کویر و… چیزی نداشته باشه ولی با این فایلها عاشق این کشور شدم، مریم جان تبریک میگم به خاطر این همه رشدتون، من هم از اون آدم هایی هستم که هرگز عادت به آرایش ندارم و چقققدر راحتم، چقدر خوب شد که هدایت شدید به خرید و سفر با این ماشین زیبا، واقعا که همه چیز باید ساده و راحت و لذت بخش انجام بشه، اصلا نجات توی آسونیه، امیدوارم که خداوند هر لحظه شما رو به بهترین جاها هدایت کنه و حافظ و نگهدارتون باشه تا بهترین و لذت بخش ترین سفر زندگیتونو با هم تجربه کنید، و حتما خدا به صورت واقعی نه از پشت دوربین میخواد ما رو به سفرهایی فوق العاده ای که شما میرید ببره و با این فایل ها داره ما رو آماده میکنه، دستهاتونو میبوسم دستان عزیز خدا، چقدر خوشحال و سپاسگذارم به خاطر دوره جدید که ان شاء الله به زودی میاد روی سایت و بی صبرانه منتظر اومدن و خریدش هستم ان شاء الله، که من هم از دانشجوهای اون دوره ی ناب باشم تا کلام خداوند رو از زبان بهترین استاد دنیا بشنوم و چه خوشبختیم ما، روز به روز همه چیز زندگیم در حال بهتر شدنه و این همه خیر و خوبی و رشد و زیبایی رو توی زندگیم از لطف خداوند و از بودن با شما دارم عااااااشقتونم و میبوسمتون، در پناه خدا باشید
سلام خدمت خانواده صمیمی عباسمنش
چقدر نکته های خوبی استاد وخانم شایسته عزیز گفتن
من خودم همیشه فکر می کردم برای سفر رفتن باید حتما برنامه داشته باشی که کجا می ری وهتل رزرو کنی لباس چی ببری همیشه کلی لباس برای خودم وبچه برمیدارم که بیشترش اصلا استفاده نمیشه
بارم همیشه زیاد میشه وهی مراقبم چیزی از قلم نیوفته اینکه سرویس بهداشتی تمیز نباشه برام خیلی چالش برانگیزه سفر رو دوست دارم اما این حواشی سفر یه کم برام چالش بود تا حالا حتی فکر نکردم جایی برم سرویس بهداشتی نداشته باشه این از اون مسائلی که همیشه برام مهم بوده ولی وقتی فایلو دیدم رفتم تو فکر راستی اجداد ما مسافرت با اسب وشتر می رفتن ویا حتی خیلی قبلتر اونا پس چطوری زندگی می کردند ما با این همه امکانات اینقدر همه چی رو سخت کردیم یا امکانات توقع ما رو بردن بالا؟وه هیچی راضیمون نمی کنه سفرهامون به خاطر این ملاحظات کمتر وکمتر شده چون لذتی نداره وسفرهامون پر هزینه شده من خودم همیشه ترجیح می دادم جایی رو بگیریم که حمام داشته باشه تمیز باشه این حساسیت ها ما رو از خیلی چیزا محروم کرده وما به این محروم بودن ها عادت کردیم واینجوری خودمون رو قانع کردیم که برای چی برم جایی که امکانات نداره یکی از دلایل اینکه سفر های یهویی نمی ریم فکر می کنیم اگه تو راه مسله ای پیش اومد یا ماشین طوری شد پول می خواد وفعلا پولش نیست یعنی از همون اول تمرکزمون رو شرایط واتفاقات ناخواسته رقم می خوره این چرخه ی معیوب زندگی ما شده که بد جوری بهش عادت کردیم وراحت توجیه می کنیم اگه پول نباشه نمیشه رفت سفر نمیشه کاری کرد اقدامی کرد لذتی برد واین تو ذهنمون میشه یه قفل گنده هر وقت خواستم اقدام کنم گفتم پول نیست پس نمیشه بدون اینکه راه حل های جدید رو بخوام امتحان کنم از همون دقایق اول شکست وناکامی رو قبول می کنم ودیگه به خودم اجازه امتحان چیزای جدید وتازه رو از خودم می گیرم جرات رفتن به ناشناخته ها به خاطر باور پول نیست نمی زاره قدم از قدم بردارم این فایل باعث شد من یه باور ویه ترمز مخفی ذهنم رو پیدا کنم به نظرم باید از چالشهای کوچک شروع کنم انجامش بدم یه بار بدون هیچ برنامه ریزی کاری رو انجام بدم باید روی این زمینه کار کنم برم به دل ناشناخته ها وچیزهای جدید رو تجربه کنم بتونم مسائل خودم رو حل کنم تا بزرگ تر بشم بزرگ فکر کنم واز اقدامات کوچک شروع کنم تا این باور در ذهنم ساخته بشه که نباید قدرت رو بدم به پول ویا هیچ عامل دیگه ای من با باور به کمبودپول مشرک ومحتاج شده بودم بدون اینکه بفهمم خدا رو شکر امروز که توجه ام رو گذاشتم به نکات مثبت ودیدن این فایل کمک کرد من یه باور غلط ویه ترمز مخفی ذهنم رو پیدا کنم پول داشت منو کنترل می کرد نه من اونو حالا می فهمم چرا خیلی از کارهامون افکارمون غیر ارادی بدون اینکه ما بخوام داره مارو جهت میده
خدارو شکر برای هدایت امروزم خدارو شکر من متوجه شدم پس معلومه کمی آگاهتر شدم که باید همین فرمون بگیرم برم جلو خدایا شکرت شکرت منم لیاقت فهمیدن ودریافت کردن هدایت وآگاه شدن به افکارم رو دارم ولایق بهترین ها هستم حتی اگه بهش آگاه هم نباشم از قبل این لیاقت در من بوده
خدایا کمک کن بقیه باورها وترمز هامو پیدا کنم وبه جاش باور قدرتمند کننده وتوحیدی بسازم واز شرک وبت هایی که در ذهنم ساختم ابراهیم وار تمام اون بت ها وعوامل شرک رو در درونم بشکنم ومنم بشم محبوب درگاهت وعزیز وگرامی بشم همون طور که تو منو عزیز وگرامی ومحبوب آفریدی آمین یا رب العالمین
به نام خدایی که بینهایت نزدیک است به شدت برایم کافیست و هدایتگرم است.سلام به استادان فوق العاده و توحیدی ام.اره ریحانه جان خدا هر ثانیه داره داره باهات حرف میزنه این تویی که باید بشنوی با باز گذاشتن قلبت،با ارامشت،تمرکزت فقط و فقط روی زیباییها و خواسته هات و داشته هات و سپاسگزاری واقعی در هر شرایطی و … .هر بار به یه موضوعی،مسئله ای فکر میکنم خدا شما2 عشق پاک رو هدایت میکنه که یه فایل بی نظیر راجع بهش برام بذارید.مثلا همین فایل گربه چکمه پوش که چقدر دوباره بهم یاداوری کرد که پارو نزنم وا بدم و این همه نعمتمو ببینم بابا ،هر چند شیطان هر لحظه کار خودشو میکنه خدا جونم میخوام بینهایت هدایتم کنی به ارامش بی انتها.کلا همه فایلها در زمان عالی برا هدایتم میان و الانم این گل سر سبدشون.خدایا یک دنیا سپاس.سپاس برای سلامتی تک تک سلولهام،انرژیم و اراده ای که دادی تا بیامو بنویسم.اتفاقا من همیشه در مورد موضوع این فایل که مریم خانم گلم گفتند صحبت میکردم و یه مدت بود خیلی زیاد.تا اینکه خدای عشقم بصورت فایل برام کادو پیچش کرد.من تا چند سال پیش دقیقا یادم نیست شاید 7 سال کمتر بیشتر. موهام بلند بود و به معنای واقعی کلمه عذاب اور.یه چند سالی رفتم تکواندو و وای از اون روزا با اون موها. کلا همه عاشق موهام بودن ولی خودم… .از اینکه باید قبل باشگاه بعد باشگاه حموم میرفتم خشک شدنش شونه کردنش که خیلی گره میخورد و میرفت تو هم،با کلی کارهای دیگه شامل کار خونه،تکواندو بردن پسرم که اون موقع کوچیک بود،کلاس زبان بردنش و واقعا یه جورایی کم میووردم.رشته تکواندو هم بینهایت سنگین و طاقت فرسا مخصوصا برای هم سن و سالهای من.. با اون همه کارهای دیگه.بعد باشگاه بشدت گرم،تمرینای وحشتناک سنگین با کش و… .کولر هم که یا خراب بود اگرم سالم بود میگفتن عرق دارید نباید باد کولر بزنه برای چیزای دیگه هم میگفتن و سریع خاموشش میکردن.تازه منی که لاغرم بودم.64 کیلو با قدنسبتابلند.خدایا شکرت دارم ویرایش میکنم و این چیزی که مدتهاست ازت میخوامو گفتی اینجا وقتشه بنویسش حتما استاد عباسمنش میخونه و جوابتو یه روز بموقش میده امیدوارم اون روز خیلی نزدیک باشه.موضوع د و ر ه -ق ا ن و ن- س ل ا م ت -برای ما لاغرها برای سلامتی و انرژیمون حتما استاد جان این دوره 2 اش رو برای ما لاغرها اماده کردین.من با تمام وجودم از خدا خواستم و100%میده بهم.یعنی با تمام وجودم گرمای شدید بندر عباس رو تجربه کردم منم استاد جان دورتون بگردم من.اره از یه جایی تصمیم گرفتم برا خودم باشم ،راحت باشم و زندگی رو واقعا لذت ببرم ازش و زندگیش کنم.دل رو به دریا زدم و رفتم مدل پسرونه کوتاهش کردم و دنیا رو به من دادن و شدم یه ریحانه توحیدی که برا دل خودش و راحتیش دست به اینکار زد و از اون سال به بعد همیشه کوتاه بوده و مدام میرم ارایشگاه چک میکنه برام. وقتی یه ذره هم بلند میشه میریزه پشت گردنم اذیت میشم و در اسرع وقت میبرم تا جایی که امکان داره کوتاهش میکنه. خنده داره خودم میگم بینهایت کوتاهش کن 2 روز دیگه باز بلند میشه همین میشه.و جالبه اولین بار که کوتاه کردم موقع باشگاه رفتنم ،چند تا از بچه های باشگاه میگفتن چقدر بهت میاد مثل زنهای ترکیه ای شدی.البته اون موقع مدل پسرونش یه کوچولو بلند تر بود بنظرم.بعدشم شرایط به سمتی رفت که فقط رفتم دنبال عشق واقعیم یعنی زبان انگلیسی والان در مسیر یاد گرفتنشم و خدا رو شکر تا اینجا نمراتم از 100، 100 ،98 اینا بوده.خلاصه من به گفته این و اون با موی بلند قشنگ بودم شبیه زنهای هندی خوشکل و به گفته بعضی ها موی کوتاه هم بهم میاد.خدایا هزار بار شکرت که این همه زیبامنو افریدی بدون در نظر گرفتن موی بلند یا کوتاه . دستت طلا.یادمه وقتی برای اولین بار اینکارو کردم یگی گفت( جاریم )حیف اون مو نبود بلند،طلایی خوشکل یکی دیگه گفت چرا اینکارو کردی (خواهر شوهرم).پسرم و شوهرم هم که اصلا اعتنایی نکردن بهم و کلی شاکی بودن انگار جرم انجام دادم.الهی قربونش بشم پسرم کوچیکتر بود اصلا نگاهمم نمیکرد. اولش شایدیه مقدار حرفاشون روم تاثیر گذاشت و به خودم گفتم واقعا چرا اون موهای قشنگو از دست دادم و… .ولی من خدا رو هزار بار شکر خیلی توحیدی تر از این حرفا بودم و خیلی زود به خودم گفتم دنیا هر چی میخواد بگه این راحتیو با دنیا عوض نمیکنم.سریع حموم رفتن تو گرما تو سرما،سریع خشک شدن بدون سه شوار،سریع شونه شدن اصلا شونه نمیخواد. اره مریم خانم شایسته عزیزم که شایسته این زندگی ای.منم دلم میخواد از همین 1 مورد تغییر در خودم و تجربه فوق العاده بینظیرم ساعتها بگم.واقعا منم که میفهممت،درکت میکنم میمیرم اگه…(ترکت بکنم و…) مریم خانم عزیزم.یاد اون قسمتهایی از زندگی در بهشت بود انگار افتادم که موهای شما هم خیلی پسرونه کوتاه بود مریم خانم عزیزم.الانم موهاتون خیلی قشنگه کمی بلندتر شده خیلی بهتون میاد ولی برای من باید این خیلی کوتاه تر باشه کلا و اصلا پشت گردنم نریزه خخخ.یادمه مامانم الهی دورش بگردم کلی کار خونه داشت با امکانات کم اون زمان،فرش بافتن و … .ما هم چند تا بچه لااقل اخریها که یکی یکی میبرد حموم 4 تا بچه بودیم بغیر از 2 تایی که بزرگتر بودند.و برای اینکه بتونه کمی زودتر و راحتتر به ما برسه وبه اون همه کار همیشه موهامونو پسرونه میبرد کوتاه میکردن.وای کامنتم خیلی طول کشید ولی لذت میبرم از اینکه از این راحتیم مدام بگم.و دیگه همینایی که میبینم و جدیدا خیلی به شوهرم میگفتم مثلا در مورد ناخن کاشتن.به شوهرم میگم اگه ثروت دنیا رو بدن بگن یه لحظه این ناخنها رو انگشتهات بمونه اصلا نمیخوام.برای عروسیمم به زور تحمل کردم تاز ه اون زمان فقط ناخن مصنوعی مد بود و سریع بعد اون چند ساعت عروسیم به گفته مامان عزیزم بکند بنداز دور منم اینکارو کردم.بعضی وقتا این جمله رو میگه برای چیزای دیگه.من خدا رو شکر از بچگی تا الان همیشه ناخنهام کوتاه کوتاه بوده و تمیز و راحت و… . تا اینکه بخوام نگران باشم نشکنه همیشه ام کار خونه باید انجام داد زیرش چیز میز میره و بینهایت دردسرای دیگه.اینم از دومین راحتیم و اما سومی اینکه هیچ وقت ارایش ندارم نهایت یه روژ لب.در سال شاید فقط 2 یا 3 بار ارایش 4،5 قلمی فقط انجام بدم اگه مناسبتی باشه تازه دیگه بدون ارایشگاه رفتن.و اتفاقا هر روز که خود جیگرمو تو ایینه میبینم بیشتر محو زیباییم میشم حتما بخاطر اینه که درونم خیلی زیباتر شده.حتی با صورت اصلاح نشده و پر مو که البته موهای صورتم مشخص نیست و باید دقت کرد که دیده بشه.نه اینکه ارایشگاه نرم و صورتم تمیز نشه نه یعنی اگه فرصت نشد و کمی دیرتر رفتم برای اصلاح OK ام.و اگر برای رنگ کردن موهام سریع نرفتم ارایشگاه هر چند با این حجم کم مو سریع کارم انجام میشه بازم با خودم و موهای زیبای سفیدم در صلحم.شاید بازم مواردی باشه ولی واقعا کامنتم خیلی طولانی شد.دیگه بسه.فکر کنم اینقدر که من از راحتیم گفتم تمام خانمهای دوست داشتنی در این سایت بینظیر بخوان طعم این جور زندگی شیرینی رو بچشند و اینجوری زندگی کنند خخخ.و در نهایت بعد از خدای عشقم که مهربان ترین مهربانانه برام ،عاشقتونم و فقط شما وسایتتون رو دارم استادان بینهایت بزرگوار و دوست داشتنی ام.و امیدوارم در جهان خوش و تک بدرخشید.من هنوز در مورد سفر حرف نزدم .البته من به فکرسفر برای خودم که کاش میشد و اینکه کاش یه دوره سفر به دور امریکاجدید میومد فکر میکردم و باز خدا جونم….اندازه کل دنیا سپاس از خدای جان و روحم و از شما فرشته های الهی.الهی عالی ترین و بینظیرترین سفر عمرتون رو تجربه کنید خیلی خوشحالم که منم پا به پای شما امریکای عزیزمو میبینم و ایمان دارم خیلی زود خدا جونم هدایتم کرده از ایران بینهایت قشنگم به امریکای بینهایت قشنگم.الهی شکرت برای همه چی.