https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-12 02:36:352023-08-14 05:35:05سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 194
596نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد گل و خانم شایسته عزیز و دوستانی هم فرکانسی هم
واقعا چیقدر با ماشین سفر لذت بخش و دقیقا زمانی که با آدم های سفر کنی که انعطاف پذیر باشه و تو هر شرایطی خودشنو وقف بده و چیقدر آدم ها تو سفر با خودشنو آشنا میشه و خودشنو بهتر میشناس و خلق وخو خودشنو میشناس که با چی کسی میتونه سفر کنه و با خواسته های هم سفر خیلی بهتر میفهمه و میفهمه که بابا با اندک ترین چیز میشه لذت برت و نیاز به چیز های زیادی نیست که ما فکر میکردیم و مهم ترین چیزی که میشه فهمید خود آدم و شخصیت های کسی که باهش هم سفر شدی که آیا اون فرد مناسب هست برای سفری طولانی یا نه خدا یا شکرت که منو به این فایل زیبا هدایت کردی و خیلی از خاطراتم رو به یاد اوردم.
انشاالله که سفری پر از خوشی و شادی و تجربه های جدید داشتی باشین و هم در با شما در سفر هستیم و انشالله که ی روز با هم سفر کنیم و لذت ببریم از نعمت های خداوندی مهربان و بخشنده و شکر گذاری خدا باشیم بابت همه ای چیزهای زبیای که خلق کرده.
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر این که هدایت شده هستم
خدایا شکر بخاطر. این همه زیبایی
سلام به خالق وهابم
سلام به استاد عزیزم
سلام به مریم جان
سلام به تک تک دوستان عزیزم
خدای من یه سفر دیگه چقدر مشتاق این مسافرت پر از آگاهی هستم
چقدر روز شماری میکردم که بریم دوباره سفر به دور آمریکا و تجربه کسب کنیم
من عاااشق مسافرت هستم،
مسافرتهای که برم کمپ بزنم،عاشق مسافرتهایی برم تو طبیعت و عشق کنم از طبیعت درس بگیرم و بتونم خودم و انطباق بدم باشرایط و سفرهای راحت تر برم
خدای من چقدر عاشقتم که دوباره من و هدایت کردی به این سفر
من هم همیشه بدون آرایش هستم و لباس ساده میپوشم که برای بیشتر آدمها تعجب اوره که چرا اینقدر ساده میام بیرون ولی من از خودم راضی هستم و همیشه به خودم میگم این لایف استایل منه این سبک زندگی منه و خیلی راحتم و خوشحالم که این سبک زندگی را انتخاب کردم البته من از اول همین طور بودم ولی باشرکت کردن تو دوره ی عزت نفس این خصلت تو وجود من قوی تر شد و مشتاقانه انتظار دوره ی احساس لیاقت استاد و میکشم که خدا میدونه که چه زنگهای را تو وجود من بیدار کنه و غالبهای درستی در درونم احساس کنم و هزاران هزار بار شکر گزاری میکنم که من هدایت شدم به این سایت توحیدی و هزاران مرتبه شکر که هدایت شدم به این استاد توحیدی
خدایا شکر که دارم ساده زندگی کردن از استاد عزیزم و مریم جان آموزش میبینم و خودم لایق بهتر زندگی کردن میبینم
چون من بنده ی هدایت شده هستم و از خدای وهابم خواستم هدایتم کنه و من و تو مسیر اسانسهای بیشتر قرار بده و خدای وهاب هم من و قرار داد تو این مسیر لذت بخش
همه چیر برمیگرده به احساس لیاقت و خود ارزشمندی که من خیلی عاشقانه دوست دارم در این زمینه روی خودم کار کنم و رشد کنم خودم باشم ،راحت بگیرم،سفرهای برم مثل سفرهای که استاد میره تجربه کنم به قول استاد سفر انسان سازه بایدخیلی منعطف پذیر باشم،چیزهای جدید تجربه کنم و هر بار خودم به چالش بکشم،تجربه کنم و لذت ببرم
آرزوم اینه که ماشین مثل استاد و تراکمپر داشته باشم و بزنم به جاده هر جایی که لذت بیشتر و شادی بیشتر و تجربه کنم
من میخوام این تجربه را به دست بیارم ،من میخوام تغییر کنم
من دوست دارم ارزش های درونیم و بیشتر و بیشتر بفهمم و آروم آروم رشد کنم
خدایاهدایتم کن که از قالبهای روزمرام بیام بیرون ،سفر به درونم برم
میخوام هدایت بشم راحت گیر تر از همیشه باشم ،با جریان برم جلو،با خودم و هر چیزی که تو مسیرم هست به صلح برسم
خدایا دوست دارم هماهنگ باشم با شرایط و لذت ببرم
تو سفر که همه چیز نامشخص میتونم توانایهام و بشناسم
و خدا پاداش بهم بده که وارد رابطه توحیدی بشم مثل رابطه ای استاد عزیزم و مریم جان
انشا..استاد جان سفر فوق العاده ای مثل همیشه داشته باشیند و چیزهای فوق العاده ای را تجربه کنید و با ما که مشتاق دیدن زیبای ولذت های بیشتر هستیم به اشتراک بزارید
چقدر خوشحالم که کامنتت رو خوندم، چقدر لذت بردم ازاینکه سبک لباس پوشیدن و استایل خودت رو انتخاب کردی فارغ از نگاه و حرف جامعه، فارغ از چیزی که مد شده یا اکثریت دارن. واقعا نگین جان تحسین ات میکنم.
من از خودم راضی هستم و همیشه به خودم میگم این لایف استایل منه این سبک زندگی منه و خیلی راحتم و خوشحالم که این سبک زندگی را انتخاب کردم.
برای این جملاتی که نوشتی بارها گفتم دمت گرم دختر آفرین بهت و مشتاق شدم روی ماهت رو ببینم، عکس پروفایلت دونفری هست، دوتا دختر زیبا هر کدوم هستی قطعا درون زیباتری داری از خودت میسازی که قابل دیدن نیست…
سپاسگزارم از خودت ردپای زیبا گذاشتی، اگر داستان هدایتت رو هم نوشتی از خدا میخوام هدایتم کنه بیام بخونم و بازم لذت ببرم و درس بگیرم و قانون رو بهتر درک کنم.
سپاسگزارم از استاد عزیز و خانوم شایسته گرامی از اگاهی ها و ایمان در عملشون
من روز شمار تحول به فایل معرفی عزت نفس رسیدم
فایل که چهل دقیقه بود برای من تقریبا سه ساعت کشید و من فقط از معرفی این دوره دقیقا بدون شمارش نود تا باور زیبای عزت نفس توانستم پیداکنم و بنویسم و جدا احساس لیاقت را هم نوشتم که و احساسم گفت این لیاقت خودش جدا هست تو زندگی که خوشبختانه بصورت هدایتی در مسیر توجه هدایت شدم فایل امروز شما رو ببینم استفاده کنم از خداوند یکتا ثابت قدمی و هدایت به مدار های خود ارزش بینی میخواهم
من ماه پیش در سفر با خانواده دقیقا در یک منطقه کاملا بیابانی ماشین هنگام رانندگی کولر روشن بود شروع کرد به اتفاقات عجیب که بسختی دیگه راه میرفت من از خداوند خواستم خودش هدایتمون کنه بلطفش با استقامت رسیدیم به یک شهر کوچک تو روز تعطیل و هدایت شدیم که یک مکانیکی باز بود و قسمت مورد نظر پیدا تعمیر جزی کردند و رفتیم بعد تست و توقف من باز خدا یه الهام کرد که از تابلو و شمارش عکس بگیر من گرفتم بمونه
بعد پنجاه کیلومتر رفت مجدد ماشین باز از حرکت وایستاد در مکان کاملا کویری و خشک و گرم و خداوند مارا هدایت کرد به یک شهر بسیار بسیار بسیار کوچک دقیقا جلو پارکی که اب داشت درخت سایه داشت و مغازه داشت انگار خدا یک بهشت اونجا برامون خلق کرد پیاده شدیم چی کار کنیم خدا توکل کردم و گفتم حتما خیری در ان است خدایا تو میدانی من نمیدانم مارا هدایت کن و تو حافظ ما هستی من تسلیمم در درگاهت بعد یادم امد من عکس از شماره گرفته بودم زنگ زدم گفتم قضیه طرف گفت دیگع مطمنم چیه خودمو میرسونم ما نهار خوردیم استراحت کردیم وسط کویری در سایه با اب و مغازه و اون دوستان با قطعه ای چند میلیون بود خودشون تو روز جمعه نمیدونم ولی هدایتی پیدا کرده بودن اوردن و نصب کردن و کامل بر طرف شد و گفت ما اصلا جایی نمیریم ولی شما هفصد کیلومتر انورم زنگ میزدی ما میومدیم بخاطر شما و من از اون انسان های عزیز که در تعطیلی بکمک ما اومدن و خداوند کارها را اسان کرد و قلب ها را نرم کرد و مارا به جاهای زیبا هدایت کرد شاکرم خداوند گواه بود که هر اتفاقی میفتاد من راضی بودم و تسلیمش بودم چون خداوند حافظ و ارحمن راحمین است
استاد عزیز سفر لذت بخش و زیبایی ارزو میکنم در پناه الله مهربان از زیبایی ها لذت ببرید
سلام به استاد قشنگم و خانم شایسته زیبا و دوستان نازنینم
عجب فایلی بود استاد یه عالمه زیبایی و نکته های بینظیر
من تا چند سال گذشته بدون زدن کرم و رژلب و ارایش بیرون نمیرفتم حتی اگه تو محل کارم متوجه میشدم رژم پاک شده میرفتم دوباره میزدم
یه بار سرکار بودم دیدم رژم پاک شده رفتم رژ زدم و بعد از چند دقیقه عزیز دلم تصویری زنگم زد و دید رژم پررنگه گفت چرا رژ زدی دوباره خلاصه کلی دعوام کرد گفت بدون ارایش قشنگتری ,از این بعد دیگه نباید ارایش کنی
این دعوا و حرف عزیز دلم باعث شد که دیگه ارایش نکنم و خیلی راحتر باشم ,,
الانم خیلی کم پیش میاد بخوام ارایش کنم خیلی کم شاید 10درصد ,,اما رژ رو میزنم اونم کم رنگ به قول خواهرام نمیزدی بهتر بود اصلا چیزی دیده نمیشه
خانم شایسته نازنینم کاملا حرفاتون رو درک میکنم که ارایش کردن خودش یه پروسه است حفظ کردنش یه پروسه دیگه ,یادم میاد قبلا که ریمل میزدم موقع بارون و برف این ریمل میریخت یه ساعت باید دستمال به دست یه جا گیر میاوردیم و پاک میکردم ریملا رو
اما الان راحت و اسوده میرم بیرون بدون هیچ ریمل و ارایشی و چقدر راحتم بعضی از دوستام میگن چرا به خودت نمیرسی یه کرمی چیزی به صورتت نمیزنی منم میگم همینجوری خودمو دوست دارم البته بگم گاهی وقتا احساس بدی بهم دست میده که نکنه من چون چیزی نمیزنم نکنه زشت شدم پوستم بده
درمورد سفر کردن جمع کردن وسایل خداروشکز من زیاد سخت گیر نیستم ,سعی میکنم لباس کم ببرم باخودم ,همین چند هفته پیش بود که با خانوادم رفتم سفر هر کدوم از خواهرام چند تا مانتو ,لباس ,کفش برداشتن اما من همش یه مانتو دوتا شلوار و دوتا روسری و یه دست لباس تو خونه ای برداشتم و یه جفت کفش که پام بود همین این سفر ما همش سفره 2روزه بود اما خواهرام نفری یه ساک بزرگ لباس وکفش ولوازم ارایشی داشتن من اینقدر راحت بودم که خدا میدونه
استاد قشنگم لطفا دوره احساس لیاقت رو زودتر و تو همین سفری که هستین بذارین روی سایت ,از موقعی که خانم شایسته نازنین تو دوره کشف قوانین گفتن شما دارین دوره احساس لیاقت رو تهیه میکنین بی صبرانه منتظر این دوره ام که بخرم ,لطفا لطفا لطفا توهمین هفته بذارین احساس لیاقت ریشه خیلی از ترمزای من واقعا یه شاه کلیده برام
ازتون بی نهایت سپاس گزارم استاد نازنینم و همچنین از شما خانم شایسته زیبا که الگو من شدین ,و از همه دوستان نازنینم توی سایت توحیدی سپاس گزارم خدا پشت و پناه همتون
و من نفس خود را تبرئه نمیکنم، چراکه نفس آدمی همواره به بدی امر میکند، مگر آن که پروردگارم رحم کند. پروردگار من آمرزندهیمهربان است.» (۵٣)
آیه امشب آیه فوق العاده خاصیه
من اول آیه ۵١ رو خوندم گفتم همینو امشب بنویس
بعد گفتم نه از اون بهتر میخام
بعد آیه ۵٢ رو خوندم گفتم ب خودم پس اینو بنویس گفتم نه بازم بهتر
و دیگ رسیدم به ۵٣ و ترکوند
یوسف توی آیه های ۵١ و ۵٢ یه جورایی اثبات میکنه بی گناهیشو و میخاد ک ب عزیز مصر هم بگه که من ب تو خیانت نکردم
میرسه ب اینجا عین احد عظیم زاده ک یهو حرفشو ناخودآگاه قطع میکنه ( داشت میگف من ک آخه تو مازندران چیزی ندارم یهو حرفشوخورد گفت خدا رو شکر برای همونایی ام ک دارم)
دقیقا یوسف میاد اثبات میکنه ک بیگناهه
و یهو حرفشو میخوره میگ اگ ام تونستم اینجوری رفتار کنم ب این معنی نیس ک من کلا اشتباه نمیکنم
اگ اینجا سربلند بیرون اومدم رحم کردن خدا ب من بوده
خیییییلی حال کردم
یعنی ب خودشم قدرت نمیده
کبر و غرور نداره
تسلیمه
آرومه
بنده اس
خدایی نمیخاد بکنه مث خیلی از ماها ک ب یه موفقیت دوزاری میرسیم خودمونو گم میکنیم
اصن آدمی ک مثل یوسف فک کنه خود ب خود احساس لیاقت پیدا میکنه
من همیشه ب خودم میگم
باورو عمل یکی هستن
یعنی چسبیدن به هم دیگه
بذار مثال بزنم
فک کن تو میترسی از شب تو قبرستون رفتن
حالت اول میای روی خودت کار میکنی بعد میری قبرستون
یعنی اول باور بعد عمل
حالت دوم میپری تو دل ترسهات
یعنی یه باره میری توی قبرستون
یعنی عمل بعدش باور
اینا دو تاش یکیه
حالا
بیا توی بحث باور
عمل همون باوره
باور همون عمله
من یکی از دوستام تازه رسیده ب درآمد خیلی بالا
ما باهم روی قانون جذب کار میىکردیم
و شاید بعضی جاها علم من از اون بیشتر بود
حالا همون آدم دانسته هاشو (که من بیشتر دارم ) ب کار گرفته شده میلیاردر
ولی من فقط علم داشتم
منظورم اینکه دیگه از لحاظ علم قانون جذب همه تکمیلیم یا خیلی ها واقعا حالیشونه
ولی علم مهم نیس مهم عمله (بخونید باوره)
یعنی اگ من امروز سیصد هزار تومن دادم برای قایق موتوری برای ده دقیقه باید با حس خوب کارت بکشم ک من دارم با خرج کردنم دست خدا میشم ک ب کلی آدم رزق برسه
پس [یوسف] پیش از [بازرسی] بار برادرش به بار دیگر برادران پرداخت، آنگاه پیمانه را از بار برادرش بیرون آورد. ما اینگونه براییوسف تدبیر کردیم. [زیرا] او در آیین پادشاه [مصر] نمیتوانست برادرش را بازداشت کند، مگر آن که خدا بخواهد [و چنین راه چاره رابه او بیاموزد]. ما درجه و مقام هر کس را که بخواهیم [و شایسته باشد،] بالا میبریم. و برتر از هر صاحب دانشی، دانشوری است. (76)
نمیدونم قبلا این آیه رو آنالیز کردم یا نه
ولی خیلییی دوسش دارم
وقتی این آیه رو خوندم یاد عباس برزگر افتادم
جالب بدونید عباس برزگر با این همه دارایی از بومگردی مجوز هنوز نداره
یعنی مجوز داشته بهش گفتن که تو اگ میخای این کار و کاسبی رو ادامه بدی باید منشی بذاری لپتاب بذاری و یه جورایی هتلش کنی
این قبول نمیکنه
میگ اصن مزیت من نسبت ب بقیه اینکه طرف فک میکنه مهمان یه خانواده دهاتی یه شب
وگرنه این همه هتل
میره سراغ اونا
بعد بهش میگن که پس مجوزتو باطل میکنیم
میگه باطل کنید
الان مجوز برای گاو و گوسفنداش داره
برای مزرعه اش داره
ولی مجوز گردشگری نداره
حالا اینجاس مهمه
چرا دم در خونشو پلمپ نمیکنن؟
چون مجوز دامداری داره مجوز مزرعه داری داره
هیشکی نمیتونه خونه ی کسی ک توی خونش مجوز دامداری و مزرعه داری داره رو پلمپ کنه
دقیقا همون شرایطی ک برای یوسف اتفاق افتاده
توی این آیه پای قانون وسط
قانون مصر ب یوسف اجازه نمیداده زندانی کنه برادرشو
ولی یه تبصره میاد پیدا میکنه ک توش میگه
میشه از قوانین اونا تبعیت نکرد
و قشنگ نشون میده ک همه ی زورها از خداس
قانون جلوی خدا کیلویی چنده
دیگ هرچی باشه گنده تر از موسی نیس که میزنه یه نفرو میکشه
دعوت حق برای اوست. و کسانی که [مشرکان] جز او میخوانند، هیچ جوابی به آنان نمیدهند، مگر مانند کسی که دو دستش را به سوی آب بگشاید تا [آب] به دهانش برسد، در حالی که [آب] به [دهان] او نخواهد رسید، و دعای کافران جز بر هدر نباشد. (14)
چه قدر قشنگ بود این آیه
کاش ماها یکم میفهمیدیم که خدایی که ما رو آفریده چه قدر لطفش نسبت به ما گسترده اس
کاش میفهمیدیم که چه قدر دوستمون داره
کاش میفهمیدیم چه قدر نسبت به ما کریمه
کاش میفهمیدیم همه ی اون چیزهایی که دنبالشیم مثل پول مثل خونه ی خوب مثل ماشین های خوشگل همش دم دستمونه
فقط باید یاد بگیریم دستمونو دراز کنیم
فقط باید یاد بگیریم که دریافتشون کنیم
آیه ی امشب خیلی خوشگل بود
من دلم واقعا خواست که این آیه رو امشب اینجا بنویسم چون مثالش فوق العاده بود
چند وقت پیش من یه مشکل مالی داشتم سر سفره همینجوری جلو بابا مامانم مطرح کردم
بعدش به خودم گفتم چرا این کارو کردم؟
واقعا چه دلیلی داشت که اونجا بگم
جز اینکه برای قدرت خدا شریک قائل شدم؟
جز اینکه زور اونا رو بیشتر از زور خدا میدونستم؟
از همه ی اینا گذشته خدا یه ایده ی خوب به من رسونده
من باید با تمام وجود اون ایده رو انجام بدم چرا الان حواسم توی باقالی هاس
چرا چشمم به این خورده نونهایی که دست مردمه
گنج ها دست اونه
همه ی نگاه ها باید به سمت اون باشه
این آیه داره میگه
اونی که پیش غیر خدا دعاشو میبره
اون هیچ موقع به اون چیزی که میخاد نمیرسه
دیدی یه سری ها میرن ناله میکنند پیش بقیه
برای اینکه اونایی که ثروتمند ترن بهشون پول بدن
میرن اشک و زاری راه میندازن برای اینکه جلت بوجه کنن
یا این همه گذا
دستشون جلو خلق خدا دراز میشه
خود من چه قدر شده این درخواست کردن از غیر خدا رو انجام دادمو نفهمیدم
و طبیعتا ثمره اش هم مشخصه دیگه
تا زمانی که امیدت به کسی غیر از خدا باشه
قطعا همین آشو همین کاسه اس
ولی وقتی فقط روی خدا حساب باز کردی گنج ها رو بهت نشون میده
و کسانی که کافر شدهاند میگویند: «چرا از جانب پروردگارش معجزهای بر او نازل نشده است؟» بگو: «در حقیقت خداست که هر کس را بخواهد بیراه میگذارد و هر کس را که [به سوی او] بازگردد، به سوی خود راه مینماید.» (27)
من تا حالا شاید صد ها بار آیه های مشابه اینو خونده بودم هیچ موقع نمیفهمیدم خدا دقیقا چی میگه
با خودم میگفتم کافرا میگن که چرا معجزه ی خفن مثل معجزات موسی برای پیامبر نیمده
بعد خدا هم همینجوری از این جواب الکی ها میده که
اصن به این چیزا نیس بابا
یا مثلا احساس میکردم خدا ریز داره میگه دلم میخاس
همینه که هست
یه همچین احساسایی داشتم
تازه امشب فهمیدم چی داره میگه
اینا به پیامبر میگن که چرا معجزه ی خفن برای تو نیمده
خدا هم جواب میده که
اصن به معجزه نیس
به قانونه
بذار با یه مقدمه پیش بریم
امروز داشتم یه فایل در مورد قانون جذب گوش میدادم
توش گفت که باید ایمان به خدا داشته باشید اگه ایمان داشته باشید ال میشه بل میشه اینا
من سریع ذهنم گفت که بابا خدا هم طبق قوانین و باور با تو رفتار میکنه
حالا تو هزاری هم بگی خدایا من میدونم تو ال و بلی وقتی باور نداشته باشی
جواب نمیده
سریع شاخکام تیز شد
ببین همینم یعنی شرک
یعنی چی؟
یعنی خدا کوچولو ا
خدا زور نداره
قوانینش زور دارن
و انگار ما یاد گرفتیم که خدا رو دست برتر نبینیم
وقتی یکم بزرگ شدم فهمیدم زور تحریمهای آمریکا از زور خدا خیلی بیشتره
انگار آمریکا مسلسلو بسته به مردم دنیا
خدا هم داره با یه حالت غمناک نگاه میکنه به ماها و آه میکشه
و اصن احساس میکردم یه اتفاق جدید افتاده
احساس میکردم خدا پیش بینی نکرده بود که آمریکا و اسرائیل و اینا قراره اینجوری به همه ستم کنند
وقتی بزرگتر شدم فهمیدم اینا چرنده
خدا دست برتره
همون آمریکا ام دست خود خداس
تازه مظلومی نباشه ظالم پیدا نمیشه
فهمیدم برگی از درخت بدون اجازه خدا نمیوفته
حالا اومدیم قانون جذب یاد گرفتیم
چی میگم با خودم
زور قانون جذب از زور خدا بیشتره
نههه
اشتباههه
چرا؟
مگه کسی که باور نداشته باشه رو خدا میتونه براش پارتی بازی کنه؟
آره میتونه
چه جوری؟
زور هدایت خدا از زور قانون جذب بیشتره
یعنی چی؟
یعنی اینکه تو باید باور داشته باشی درست ولی خدا میتونه یه اتفاقی جلوت رقم بزنه که تو چشمات یه جوری گرد بشه که سریع اون باورو توی خودت ایجاد کنی
فک کن یه نفر توی ماشین که میشینه کمربند ایمنی نمیبنده
بعد جلوی چشم خودش میبینه که یه نفر تصادف میکنه میمیره چون کمربند نبسته
و بقل دستیش سالم میمونه چون کمربندشو بسته بوده
چی میشه این آدم؟
از سر کوچه شون تا دم سوپری محلم که میخاد بره کمربندشو تا یه مدت طولانی میبنده
چون با چشم خودش دید
دقیقا این هدایت خداس
خدا میتونه یه کاری کنه ک تو چشمات گرد بشه
و سریع یه باور توی ذهنت ایچاد بشه
پس حرف من اینکه زور خدا از زور قانونشم بیشتره
حتی قانون تکاملم که خدا باید رعایت کنه میتونه تکانه هاشو سریع تر کنه
مثلا درآمد تو دو روز دو روز ببره بالا به جای اینکه ماه به ماه بره بالا
بذار مثال بزنم
فک کن عباس برزگر اون ونی که اومد دم خونش توش پنج تا خارجی بودن و دویست هزار تومن که میشه به پول الان هشتاد میلیون
فک کن اون پولو بهش نداده بودن
آیا اصن به فکر این میزد که این اینجوری صنعت گردشگری رو توی دنیا متحول کنه؟
اصن ب ذهنش میرسید که الان برسه به جایی که پیش بینی کنن این درآمدش از درآمد نفت ایران هم بیشتر میشه؟
واقعا میشد اینا؟
به خدا اگه میشد
همه ی اینا از اون دویست هزار تومن شروع شد
توی یه کلام همه ی اینا از هدایت خدا شروع شد
یعنی تغیر باور این آدم با هدایت خدا بوده
اینجاس که میگم هدایت همه چیزه
اینجاس که میگم خدا زورش از قانون خودشم بیشتره
این خییییییللیییی ریزه
یعنی چندین سال باید قانون جذبو کار کرده باشی تا اینا فقط بفهمی
منی که دارم مینویسم
باورم نمیشه که شاید تا دو ماه دیگه اصن این توی ذهنم بمونه
نمیدؤنید چقدر به این حرفای شما نیاز داشتم بخصوص آنالیز کردن اون آیه هایی که منو بفکر وادار کرد یعنی بنوعی سرشار از شور و شوق و هیجان شدم … انگار قلبم بهم گفت امروز برو یه سری به ایمیل هات بزن ببین چه خبر!!!!!! البته آقای مرادی عزیز هر روز آنقدر کامنت های بچه ها رو می خونم و می نویسم نکته برداری می کنم که بیهوش میشم و خوابم میبره بخصوص عینکی هم هستم چشمام زود خسته میشه البته روزی هفت هشت ساعت برای مبایل و نوشتن و خواندن و دیدن فایل ها و وقت گذاشتن توی سایت کم زمانی نیست ولی با تمام این حرفها از خداوند خواستم به روزم برکت بیشتری بده تا بتونم تمام اسم هایی رو که سیو کردم رو بتونم کامنت هاشونو بخونم … یهو دیدم ععععععععععع چقدر لیست ایمیل های خونده نشده ام زیاده .. همین طوری با حسرت داشتم لیست ایمیل هامو نگاه می کردم که یهو چشمم به اسم عزیزتون افتاد یهو حسم خوب شد چون امروز از خداوند یک نمونه ی نشانه ی آشکار خواستم… گفتم خدایاااااا آخه تکامل من چقدر دیگه باید طول بکشه… مگه من عمر نوح دارم …. آخه این مورچه مورچه حرکت کردن دیگه برام سخت شده و نمی پذیرم … خدایا خودتو بهم ثابت کن …. من سرعت و رونق تصاعدی رو ازت می خوام… خدایا تو می تونی سرعت مافوق صوت و نور رو هم بهم بدی .. من سرعت رسیدن به هدفمو می خوام .. من این بار سنگین زنگ زده رو می خوام بزارم زمین.. خدایا می خوام چرخ هامو روغن کاری کنی … خدایاااا من نمیدونم چطوری … من این وضعیت معلولیت رو میخوام بهبود و شفا ببخشی .. خودت سرعت تکاملمو در جهت رشد و رونق و پیشرفت پولی و مالی ام رو تصاعدی کن…
خدایا من که توی چند نشانه هات فهمیدم که اگر تو بخوایی همه چی رو راحت و ساده و آسون و زیبا و عزتمندانه بهم می تونی بدهی …
امروز چنان نشانه ای از این کامنت شما دریافت کردم که این خواسته ام رو تایید کرد و شما رو بخاطر این آگاهی تحسین کردم خدارو شکرت .. اینکه با یادآوری این الگوهایی که در کامنت تون مثال زدید فهمیدم که دیگه وقتشه… یعنی باید انجام بشه چون هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خداوند رو نه میبینم و نه می تونم قبول کنم… یعنی نگاهم رو از همه بریدم و به هیچ عنوان به خرده نان های که بخواد از طرف کسی بهم برسه ندارم… من می خوام به خودش وصل بشم… من می خوام اصل مطلب رو بهم بده… اینکه متشابه باشه و فرعی باشه رو نمی خوام … من با فرعیات کاری ندارم .. اینکه اینو و اونو خرده نان رو برام میفرسته رو نمی خوام . هر چند تمام اینها دستان خداوند هستند برای روند رشد و پیشرفت های من برای دریافت و اهداف و آرزوهای مقدس الهی ام و تمام اینها نشانه هایی است از طرف خداوند که به من میگه آره درسته .. تو داری درست حرکت می کنی و مسیرت درسته ولی من خیلی بیشتر از اینها رو می خوام .. به سرعت بیشتری نیاز دارم .. میخوام از این سرعت چشمام گرد بشه
بقول شما خدا زورش خیلی بیشتر از قوانینش هست یعنی اینکه من باید باور داشته باشم بقول شما گفتید خدا میتونه یه اتفاقی جلوت رقم بزنه که تو چشمات یه جوری گرد بشه که سریع اون باورو توی خودت ایجاد کنی
اگه بخای میتونه هدایتت کنه یه جوری که باوره بچسبه به ذهنت انگار از بچگی توی ثروت بزرگ شدی
ممنون و سپاسگذارم آقای مرادی عزیز که با خواندن کامنت زیبا و پر محتوا و تکان دهنده تون به درک و آگاهی بیشتری رسیدم و باورهامو در مورد پول و ثروت قوی تر کرد و ایمانمو قوی تر کرد ..
خدایاااا شکرت که در چنین سایت گوهر بازی با چنین ساکنان الماس نشانی همراه و همسفر هستم خدایاااا سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم خدایاااا شکرت ممنون که نشانه ی روشن و واضح و آشکار امروزم بودید فقط باید وارد تجربه ی زندگیم بشود .
بهترینع بهترین پول و ثروتهایی همچون سلیمان نبی رو براتون آرزومندم
روز و شب تون بخیریت و جشن شادی و شادمانی و کامیابی
من یه باوری دارم، باور که میگم منظورم اینه که یک آگاهی دریافت کردم و بعدش هم در موردش کلی نشونه تاییدش، که این آگاهی برام بیشتر از یه حرف و جمله معمولی شده ولی هنوز خیلی وقتها یادم میره،،،
میگم که من هر چیزی که لازم داشته باشم خدا از قبل برام آماده کرده…
کلی مثال توی زندگی شخصی خودم فقط دارم از جاهایی که رفتم و دیدم زودتر نباید می رسیدم و چقد خوب شد که الان رسیدم و…
ولی خدا داره مدام اجابتم میکنه و مدام به نشونه ها هوشیار میشم و یادداشت میکنم
کامنت شما دقیقا یکی از همون تجربه هاست
باید برم توی نوشتهها و دفترهام بگردم نگاه کنم که چهاردهم مرداد من چکار کردم چطور فکر کردم چه درخواستی داشتم که خدا شما رو هدایت کرده به این آیهها و آگاهیها و مثال ها که امروز صبح ساعت هفت یکم آذرماه، من به کامنت شما هدایت بشم، در حالی که دیروز عصر توی تایم پیاده روی م در حالی که شدیدا تعمدا میخواستم راجع به قانون فکر کنم خدا شرایط رو برام فراهم کرد تا فکر کنم، تا به زبون بیارم
دیروز عصر داستانی رو درباره طبیعت یک رتیل و یک پشه تعریف کردم برای دوستم و درباره حکمت و درایت و قدرت خدا حرف زدیم، باعث شد درختها رو جور دیگه ای ببینم و فکرم یه قدم از خودم پیشتر رفت، (خداروشکر میکنم برای اینکه قدرت تفکر بهم داد و بهم یاد داد چطور ازش استفاده کنم)
به دوستم گفتم ما میگیم و میخونیم و نشونه میبینیم که خدا به شدت عظیم و قدرتمنده، به شدت ثروتمند و قادر و توانا و دانا و … بعد یهو من با خودم میگم پس قوانین چی میشن که خدا توی قرآن گفته هیچکس نمیتونه از قانون تخطی کنه
( همین الان از پنجره زیبای اتاقم توی این هوای ابری پاییزی صدای چهچه زیبای بلبل میاد، یه پرنده بینظیر جنوبی که اصلا دیوانه کننده و باقدرت و زیبا میخونه، خدایا شکرت واقعا زیباست)
ولی وقتی بهش فکر میکنی میبینی بابا! همین قانون نهایت عدل و قدرت خداست، نهایت عدله که میگه من تمام ثروتی رو که میتونی درک کنی که در جهان مال منه رو از طریق همین قانون گذاشتم راهشو که بهت برسه، که خودت هر چقدر میخوای برداری، اینه نهایت عدل منه که توی سفارتها منتظر نوبت پشت در نمونی،،، اصلا منتظر نباشی هرزمان میخوای اراده کنی برداری
و این زیباترین عشقورزی خدا با من بندهش هست که میگه اگر از بزرگی و هیبت من میترسی بیا ببین چی بهت میدم راحت، بعد ببین چطور همراه توام، پس دیگه چرا از من میترسی، من عظمت دارم ولی مهر منو یادت باشه، بی منت بودن مهر من یادت باشه، من آدم نیستم که خودمو برات بگیرم یا بین شما ادمها دلخواهمو گلچین کنم
وقتی اینها رو بفهمم، دیگه ازش نمیترسم
خداروشکر میکنم که به کامنت شما هدایت م کرد و بهم قدرت فکر کردن داد
سلامتی داد تا راه برم و توی طبیعت زیبا کنار ساحل خلیج فارس از هوا و انرژی فضا لذت ببرم اکسیژن مصرف کنم و مغزم فعال بشه و فکر کنم، بعد فردا صبح ش منو به کامنتی که ماهها قبل برام آماده کرده بوده هدایت میکنه تا افکارم رو تصحیح کنم، تایید کنم، سروسامون بهشون بدم و استفاده کنم
عمل کنم
قلبم آروم بگیره و ذهنم از تقلا برای جورکردن چگونگی ها دست بکشه و اعتماد کنه به نیروی برتری که عاشقانه کارهای منو ردیف میکنه، اینکارو کرده همیشه…
من دیشب خواستم به بابا بگم فلان چیز رو دیدم برو برام بخرش (من سالهاست که از نظر مالی مستقل از خانوادهم هستم تازگی ها دارم روی اینکه یاد بگیرم عزتمندانه چیزی رو مال خودم بدونم و با عزت نفس دریافت ش کنم کار میکنم) کامنت شما به من یادآوری کرد که حواسم باشه ریشه کارهای من از سر عزتمندی و باور به فراوانیه یا اینکه من چون به فراوانی در زندگی و درآمد خودم باور ندارم دارم این درخواست رو میکنم
فقط باید فکر کنم
تمرکز کنم
هوشیار باشیم که در لحظه بتونم بسنجم افکار و باورهامو بعد عمل کنم، اینطوری میتونم مطمینتر قدم بردارم، توحیدی تر و دقیقتر…
اونقدر ثروت آرزو میکنم که تمام حافظه ی وجودم که پر از حساب و کتاب کردنه آزاد بشه و فایل های اضافی اونقدر راحت پاک بشن که سرعت پردازش و نتیجه دهی بشه همونی که خدا بهم داده
سلامی گرم به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان فوق العاده
راستش وقتی این فایل دیدم یک جورایی شدم بعد فکر کردم چه چیزی در درون من به هم ریخت تازه قبلاً که من آرایش می کردم که خیلی مختصر بود نهایت15 دقیقه وقت می گذاشتم چون هیچ وقت حوصله این کارا را نداشتم پس چرا این طوری شدم فهمیدم چقدر خانم شایسته ارزش هاش و لیاقت هاش می بینه چقدر باورهای درستی داره همین که کولر ماشین خراب شده و شاکی نشده چقدر این تو ذهنش پون می بینه که استاد هم ارزش این نگاه می بینه و آنقدر تعریف می کنه ولی من قبلاً چه ویژگی های خوبی و توانایی های داشتم که نمی دیدم چه الان که هزار مرتبه تغییر کردم باز هم آن لیاقت تو ذهنم نمی بینم نکته دیگه که چقدر ایشون باور خوبی و احساس لیاقت در مورد ثروت راحتی زندگی دارند که کولر خراب شده و در مقابلش واکنش نشان ندادند تو ذهنشان عمل بزرگی بوده که استاد اینقدر از ایشون تعریف می کردند الان می فهمم چند سال که تو این سایت هستم با این همه کار کردن روی خودم چقدر جای کار دارم من حتما باید دوره احساس لیاقت بگیرم استاد جان و خانم شایسته از شما سپاسگزارم و این رابطه شما را تحسین می کنم و از خدا می خواهم کمکم کنه ارزش هام این همه نعمت هایی که به من داده ببینم یک اتفاقی که همین امروز افتاد جایی که من کار می کنم خیلی ها می روند برای کاریی بیرون کارت نمی زنند ولی من از آنجایی که با استاد آشنا شدم و توحید برام خیلی مهم شده و درستی هم یکی از این اعمال هست همین امروز می خواستم برای کاری برم بیرون ونیتم همان اعمال درست بود( در صورتی که من دیروز چندین برابر جای یکی از پرسنل هم با همان ساعت کار کردم ) خواهرم گفت تو دیگه نیا من می روم انجام می دهم می دونم که این کار الله یکتا هست و سپاسگزار خداوند هستم و سپاسگزار استاد که توحید تو ذهن من بولد کرد و
و سپاسگزار خودم که به ندای قلبم گوش کردم و عمل می کنم خانم شایسته در ضمن شما زیبا هستید من صورت شما را دوست دارم و همیشه شما را تحسین می کنم و دوست دارم مثل شما ارزش هام و لیاقت هام ببینم دوستون دارم
تحسین ات می کنم که به چه نکته عمیق و مهمی توجه کردی، اتفاقا منم همون لحظه یواشکی تو دلم گفتم خوب مگه میخواست چکار کنه صبر می کرد تا کولر درست بشه مگه بچه است بی طاقتی در بیاره.
و شما نکته طلایی این صحبت رو درآوردید، چقدر استاد و مریم جان برای خودشان ارزش قائل هستند و از کوچک ترین کار درست به راحتی نمی گذرند و چندین بار از خودشان تشکر می کنند.
عجب با این اوصاف من که سر سوزن قدردان خودم نیستم. واقعا من چقدر به خودم دارم ظلم می کنم، که لااقل خودم در روز وقتی بذارم و روزانه از این رضوان زیبا، مهربان، پر از استعدادهای درخشان خوش اخلاق،منظم و مرتب و همه چی تمام تشکر کنم. فقط صبح که چشم وا می کنم تو ذهنم یواشکی کاستیهای رد میشن(گرچند سعی میکنم بهشون توجه نکنم ولی دقیقا نمیدونستم ایراد کار کجاست)
مررررسی زهرا جان که این دُر گرانبها را از این دریای آگاهی کشیدی بیرون ما ببینیم. تشکر فراوان مرا بپذیر
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و موفق تر و شادتر و ثروتمند تر باشی مهربان بانوی درستکار و منظم
سلام رضوان عزیزم دوست، دوست داشتنیم سپاسگزارم که برام نوشتی اره رضوان عزیز عکس پروفایلث دیدم بسیار زیبا هستی
آره دوست خوبم ما خیلی از نعمتهامون نمی بینیم به خاطر همین هم جهان نمی بینه و چون سپاسگزاری نمی کنیم رشد نمی کنیم البته باید حواسمان باشه ایجاد غرور و خودبینی نشه وقتی داریم رشد می کنیم باید از خودمان و خدای خودمان به خاطر این موهبت ها تشکر کنیم من خودم خیلی دارم تلاش می کنم هم موهبت های دیگران ببینم و هم خودم البته تو دیدن موهبت های دیگران موفق تر هستم راستی رضوان جان به خاطر اون جمله آت خیلی خندیدم سپاسگزارم دوست عزیز
الان که مینویسم 14صفحه کامنت روی این فایل اومده 140تا و من خیلی خوشحالم چون همه رو خوندم نکات خوبی داشت خدایاشکرت و چقدر خوشحالم از عصر که دیدم کامنتا منتشر شده شروع کردم و بینش پیاده روی کردمو قهوه خوردمو استراحت کردم و بعد که رفتم سمت لبتاپم هدایت شدم فایلای مصاحبه با آزاده عزیز رو تصویری نگاه کردم که اتفاقا اولین قسمتی که پلی کردم آزاده عزیز گفتن وقتی ایران میرن بهشون میگن چرا انقد ساده ای ومیکاپ نداری و…صحبت میکردند….
استاد توی ایران آرایش کردن رو باکلاسی میدونن و بارها شنیدم که گفتند فلانی چقدر بی کلاسه تو عروسی اومده آرایش نکرده. احساس میکنم این مورد برای من تبدیل به باور شده برای همین همیشه تو مهمونیا و عروسیا آرایش میکنم.
خانم شایسته عزیز شما خواستید تغییر کنید و خداوند هداییتون کرد به جایی که اکثر مردم ساده و بی آرایش هستند و این چقدر خوبه پارسال با دختری آشنا شدم که تو فرانسه درس میخوند تازه دکترا گرفته بود وقتی نگاش میکردم هیچ آرایشی نداشت فقط رو ناخنش ی لاک ساده زده بود اونم چون مهمونی بود وگرنه بیشتر اوقات صاف و ساده میومد حتی لباساشم خیلی خیلی معمولی بود خیلی خوشم اومد از فرهنگ خارجیا که اکثرا ساده ان و خودشونو قبول دارن چقدر باوراشون از پایه درسته و هرکسی از هرکشوری چندسالی تو اون کشورها باشه تقریبا مثل اونها میشه و عاشق سادگی میشه البته من اینطور فکر میکنم چون جامعه خیلی تاثیر داره.
خب من تحت تاثیر بقیه که قرار میگرفتم گاهی آرایش میکردم وقتی بازخوردها رو میگرفتم بخاطر نیاز به تحسین و توجهی که تو وجودم بود و هنوزم هست مشتاقتر میشدم که همیشه آرایش کنم ،خداروشکر من از چهره ام راضی ام چهره زیبایی دارم پوست شفاف و صافی دارم هیچ کک و مکی نداره صورتم مویی نداره ابروهام کم پشته وموی اضافه ای نداره همیشه مرتبه و هیچوقت نیاز به آرایشگاه ندارم ولی گاهی سالی یکبار یا دوبار میرم که مدل ابرومو مثلا تغییر بدم خب مواقعی که کمی آرایش میکردم چون چشمای درشتی دارم و صورتم قشنگه و میدونم چه رنگ و چه مدلی بهم میاد خیلی جلب توجه میکرد و از بازخوردها خوشم میومد و باعث شد حس خوبی به آرایش کردن پیدا کنم.یادمه تا قبل از دیدن این بازخوردها اصلا آرایش نمیکردم و برام مهم نبود بقیه چیکار میکنن.
الانشم دلم نمیخاد بصورت همیشگی وقتمو پای آرایش بذارم ولی ناخودآگاهم مشتاقه بخاطر تعریف و تحسینای بقیه گاهی آرایش کنم.
استاد از وقتی اون سلسله فایلای پیداکردن الگوهای تکرارشونده رو گذاشتید من خیلی خیلی فکر میکنم ی ذره بین برداشتم مو رو از ماست میکشم بیرون و چقدر این خودشناسی خوبه البته گاهی حقیقتی که برام آشکار میشه خیلی تلخه،دلم میخاست انکارش کنم ولی تعهد دادم با خودم صادق باشم ،قبولش میکردم مسئولیتشو میپذیرفتم چون شما گفتید تنها وقتی تغییر میکنید که مسئولیت قبول کنید…..
و الان استاد من با این فایل احساس کردم یکی دیگه از باگام کشف شد ….
یعنی این آرایش کردن تو زندگیم همیشگی نیست گهگاهی رخ نمایی میکنه حالا کجا؟ جاهایی که احتمال میدم خیلی تعریف و تمجید میشنوم
و اینجوری این کمبودم رو تغذیه میکنم خوش و خرم میشم ولی اثر این تعریف و تمجیدا فقط چند ساعته ! بعدش من میمونم و خودم !
احساس لیاقت و ارزشمندی استاد جان!
این قائم به ذات بودن خیلی مهمه از پایه باید درست بشه چرا خودم ارزشامو نبینم چرا از خودم تعریف نکنم چرا خودمو باور نکنم چرا اینو گردن بقیه بندازم؟؟؟؟؟؟ استاد من از ماه قبل وقتی فهمیدم تو خودباوری و لیاقت خیلی ضعف دارم برای یکماه به خودم تعهد دادم هر روز تو آینه از خودم تعریف کنم گفتم وقتی من هنوز خودمو باور ندارم چطور میتونم تمرین آگهی بازرگانی رو انجام بدم! خب معلومه اول باید خودمو باور کنم تا بتونم انجامش بدم.
روزای اول خیلی سختم بود حتی نمیتونستم تو چشای خودم نگاه کنم سریع رومو برمیگردوندم دوسه روز بعد تو چشای خودم زل میزدم ولی هیچی نداشتم بگم، روزای بعد وقتی خودمو میدیدم گریه م میگرفت چون مدتها خودمو نادیده گرفته بودم انگار تازه داشتم با خودم دوست میشدم انگار خودمو تازه دیده بودم روزای بعد تونستم حرفای قشنگ به خودم بزنم قربون صدقه خودم برم روزای بعد تو آینه خودمو میبوسیدم و الان هروقت خودمو ببینم ذوق میکنم تعریف و تحسین میکنم یعنی قشنگ میدیدم چجوری تکاملم طی شد
الان دوطرف تختم دوتا آینه بزرگ گذاشتم هرطرف نگاه میکنم خودمو میبینم و لبخند میزنم اینم لطف خداست چون مامانم خیاطه تو خونه آینه های زیادی داریم و برای من عالی شده تو همین یکماه احساس میکنم زیباتر و دوستداشتنی تر شدم.
خیلی خوشحالم برای دوره جدید که آماده شده و منتظره تا خداوند اجازه رونمایی بهش بده
امیدوارم بتونم تهیه کنم چون شما استاد جان یجوری مطالبو میگید که ذهن منطقیم سکوت میکنه کم میاره در برابر توضیحات شما.
الان هر مسئله ای رو به دقت بررسی میکنم میرسم به کمبود احساس لیاقت و عزت نفس.
چقدر خوبه این جهان فرکانسی خدایاشکرت
الان که نوشتنم تموم شد دیدم کامنتا شدن 160 تا ….
من برم بقیه رو بخونم
همتونو دوست دارم با عشق کامنتا رو میخونم مثل استاد
چقدر زیبا نوشتی نجمه جان! لذت بردم، چقدر راحت در مورد خودت و موضوع آرایش و دلایلش صحبت کردی…
من هم تا حدی احساسی که گفتی رو درک میکنم…احساس رضایت از تعریف و تحسین های بقیه…و چقدر لذت بردم از راه حلی که برای این مسئله در پیش گرفتی، که خودت رو بیشتر دوست داشته باشی، توی آینه با خودت حرف بزنی و به خودت یادآوری کنی که همینی که هستی، هر چی هستی، ارزشمندی و لیاقت بهترین ها رو داری، چون تو تکه ای از خداوند هستی! آفرین به تو!
سپاسگزارم ازت که وقت گذاشتی و این دیدگاه زیبا و پرمحتوا رو نوشتی عزیزم!
به امید خدا شروع میکنم. مدتها بود که با خودم میگفتم برای تمرین نویسندگی تو قسمت سفرنامهنویسی حتما باید شروع به کار کنم. قرار بود بهصورت مجازی شروع به دیدن یه شهر یا یه کشوری کنم و یه سفرنامه رو بنویسم. فایل قبلی که اومد یه حس خیلی عمیقی بهم گفت که تمرین سفرنامهنویسی رو از همین فایلها شروع کن و من هم انجام دادم و خیلی هم راضی بودم از نحوه متن فنی و دلی که نوشتم. به عنوان شروع سفرنامهنویسی در حد خیلی محدود خوب بود. اما فایل امروز سفرنامه نیست. فایل امروز کلاس درسه. تمرینی برای زیبابینی و آسانگیریه.
سرتاسر فایل دو تا عشق دارن بهمون میگن همه دنیا عین سفره. همه دنیا تو توی ماشین زندگی نشستی و هر آن امکان داره غیرمنتظرهای برات پیش بیاد. تنها چیزی که تو این سفر زندگی مهمه اینه که ببینی کنار دستت کی نشسته؟ رفیق ناباب دلت طعم سفر رو تلخ میکنه، اجازه نمیده فکر کنی و تصمیم درست بگیری. فقط باید نگران عکسالعمل او باشی و بیشتر از این کاری از دستت بر نمیآد.
تو سفر زندگی منظرههای زیبا فراوون پیدا میشه، حتی اگه نسیم خنکی نوزد؛ اما حتی اگه در معرض نسیم بهشت هم باشی، و همراه مناسب نداشته باشی، آن همراه بالاخره کلافهات میکند.
تو سفر زندگی یه آدم خوب پیدا میشه تا بهت کمک کنه و توصیهای کنه تا مشکلت رو حل کنی؛ اما غرغر و نقنق طعم این کمک رو هم ناخوش میکنه.
دارم به رفتار استاد فکر میکنم و مقایسه میکنم با دیگرانی که روی خودشون کار نکردهاند. شاید اگه این اتفاق برای کسی تو ایران افتاده بود و میگفتند که 5 روز دیگر کولرتون درست میشه، چقدر از لحاظ روانی به هم میریخت که هیچ! بعد هم هزار تا ایراد به کشور میگرفت که این چه وضع مملکته! اما استاد اینقدر روون با این مسئله کنار اومدن که حتی برای ما هم که اونجا نبودیم خیلی امر پذیرفته شدهای بود که خب، حرف منطقیه دیگه!
این قدر این طعم همدلی برای من شیرین بود که از اول تا آخر فایل داشتم به این موضوع فکر میکردم و بعد با خودم گفتم شما هر جا باشید، اونجا پارادایسه، عین بهشته وقتی این قدر شیرین نکات مثبت هم رو میبینید و به اون نکات اعتراف میکنید. وقت بیغرور از هم تعریف میکنید. وقتی همدیگر رو پاداش و جایزهای از جانب خدا میدونید. وقتی این قدر صادقانه این رفتار رو انجام میدید که حتی لحظهای به فیلمبودنش شک نمیکنیم که لبخند از عمق جان مریم عزیز گواه صدق عشق بینتون بود.
ماشینتون عالیه، دم همتتون گرم! تو بهترین جای روی کره زمین زندگی میکنید، دم جربزهتون گرم! بهترین امکانات رو دارین، دم تلاشتون گرم! اما خدا وکیلی دم رابطهتون گرم که چنین بهشتی رو براتون ساخته که «ولکن الله الف بین قلوبهم» رو مصداق بخشیدید.
تصمیم گرفتم تو این فایلها تمرکزم روی نکات مثبت باشه؛ اما این قدر این نکته مثبب رابطه زیبای بین استاد و مریمجان برام جلوه داشت که فراموش کردم به چیزهای دیگه فکر کنم.
اما حتی گذری هم که فایل رو دیده باشیم، نمیتونیم اون زیبایی و نظم و درختای سبز تو ورودی آلاباما رو نادیده بگیریم. اون منظره آسمون تمییز و با تکهابرهای کوچکی که منظره یک نقاشی رو تداعی میکنند. اون احترام به بازدیدکنندگان از شهرشون و همچنین سیاست جذب توریست که با ایده هوشمندانه ویزیتور سنتر در همهجای آمریکا هست نیز ستودنی است. هر جا که نشان از کاربلدی باشه و آدم ببینه که نهایت استفاده رو هم برای بهرهوری بیشتر از امکانات صورت دادند و هم اینکه باعث شدند کارها روون و راحت اتفاق بیفته، واقعا برام جذابه و پیش خودم میگم اینها لایق تحسین خداوندند که آبروی انسانیت و توانمندی او رو جلو کائنات حفظ میکنند.
حتی اگه خیلی جذب رفتار استاد و مریمجان شده باشم، نمیتونم اون لباس زیبای مریم عزیز رو ندیده باشم که من عاشق این مدل لباسم و چون یه نمونهش رو خودم دارم میتونم حس کنم که چه حس سبکی و خنکی خوبی رو به آدم میده و چقدر هم برازنده مریم عزیز است.
دوست دارم آدمهایی رو که روی خودشون کار کردند و الان به بودنشان و اینگونه بودنشان افتخار میکنند. کاری که خودم با تمام توانم در حال انجام آن هستم. بیشتر از هر چیز در دنیا خودسازی برام مهمه. اینکه چی بودم مهم نیست. اینکه چی میشم خیلی مهمه. گاهی فکر میکنم اگه با فلان مشکل یا مثلا با عزت نفس پایین بمیرم و بذارنم توی قبر، اون مار و عقربی که همیشه از بچگی ما رو ترسوندن، همون عزت نفس پایینه که خودش رو نشون میده. همینکه میفهمم من چی میتونستم بشم و وجودم میتونسته به گستردگی یک اقیانوس بشه و به زلالی دریا و الان اینگونهام، همان فهمیدن این مطلب؛، فشار قبره که اگه تو همین دنیا هم بفهمیم و در پی اصلاحش بر نیایم، همون عذاب رو متحمل خواهیم شد. چه بسا دوست مریمجان که اون موقع نتونسته خودش رو تغییر بده و الان وضعیت مریم عزیز رو میبینه، حسرتی که از دل میکشه کم از عذاب نداشته باشه. برای بهشتی شدن باید بهشت رو تو وجودمون ایجاد کنیم.
استاد جان، اول خواستم یه تقاضا ازتون بکنم که تو رو خدااا صبر کنید دوره کشف رو با جدیدت تموم کنیم، بعد دوره جدید بذارین که برسیم روش متمرکز بشیم؛ بعد فکر کردم که به یقین در بهترین زمانی که باید اون مطالب به گوش من برسه و لازم هست که بشنوم، دوره روی سایت بارگذاری میشه و نگرانی نداره. اگر هم تا قبل از تموم شدن دوره قبلی باشه، حتما اون زمان بهترین زمانشه.
امروز شروع روزم با خوندن کامنت تو و سعیدهجان و حمید عزیز بود و خیلی زیبا یه حس رهایی رو در من بیدار کرد.
بذار امروز صبح یه هدیهی قشنگ هم بهت بدم. این آیهی قران امروز روزی من بود:
اماتخذوا من دونه اولیا فالله هو الولی و هو یحی الموتی و هو علی کل شیء قدیر (شوری)
امروز تو کامنت سعیدهجان نوشته بود کی غذای ما رو هدایت میکنه که وارد مری بشه نه نای؟
گاهی وقتها یه تلنگر چقدر زیباست!!
صبحم رو با اون تلنگر شروع کردم و انگار تمام وجودم پر از آرامش شد که خدا حواسش به لقمهی توی گلوی تو هست، پس اجازه نداری نگرانی به خودت راه دهی، در هیچ موقعیتی!
بعد اومدم سروقت قرآنم، دیدم خدا داره بهم میگه منم ولی و سرپرست منم که مرده زنده میکنم، بابا منممممم که بر هر کاری توانام.
منم گفتم دم این خدا، دم این ولی و سرپرست گرم!
قبل از شروع کارم خواستم یه حس خوب رو به اشتراک بذارم.
میشه خدایی را نیافت که از تو حرکت باشه و از او برکت نباشه؟!!
نه! من فکر نمیکنم.
به نام خداوند روزی رسان بی حساب و هدایتگر
سلام به خانواده ی بزرگ هم فرکانسی من و سلام به استاد جان و بانو مریم. عاشقتونم من الهی که در پناه الله روز به روز آرامش، شادی و ثروت بیشتری را به چشم ببینید.
به! دارم با ایرپاد امریکایی که از آمازون امارات خریدم و تو قسمت قبل نوشتم که تازه رسید دستم این سفر را گوش میدم و چه حالی الهی شکر؛ که همه چیز در حال ساده شدن .
عجب ایرپادیه خدا وکیلی از ای پی ایکس 8 داشتنش تا برنامه داشتن و تو برنامه اش میتونی نویز کنسلینگش را فعال کنی یا اکولایزر موسیقی را دست کاری کنی و کلی آپشن دیگه، چه هدایتی بود. الهی شکر
بریم سراغ سفر، به به ! بنازم
سفرو و جاده و این موسیقی که بسی بسیار باهاش خاطره داریم، ولکام تو آلاباما. هیچ جا خونه خود ادم نمیشه شعار این ایالته، احتمالا بچه های این ایالت خیلی سفری بودن و هستند که به این نتیجه رسیدند ( خنده ). اتفاقا عه چه جالب نشانه ی درستی این مقصد و سفر را همین قبل اینکه بشینم پای این قسمت دیدم یک جایی دیدم یک بنده خدایی تازه از سفر برگشته بود همین بند را گفته بود، هیچ جایی … .
چقدر صدا واضح مریمی …
چقدر این کار قشنگ که تو ویزیتور سنتر از زیبایی های قشنگ ایالتشون اومدند چنین کتاب و مقاله و کتاب و روزنامه درست کردند.
منم خیلی وقت پیش ( 6 ماه پیش فکر کنم ) یهو تو اون لحظه های ناب اتصال این ایده اومد که اقا جون ما که تو کافه تی وی هم که داریم خب، بیایم به جای همیشه خاموش بودنش و بی استفاده بودنش زیبایی های جهان را دانلود کنم بندازم رو فلش و همیشه پخش بشه تا چشم خودم بیشتر عادت کنه به دیدن زیبایی ها و تا چشم هم پاره ها عادت کنه بخ دیدن قشنگی ها، سر همینم اومدم یک سرچ ساده زدم تو یوتیوب و خیلی ساده به یک کانال هدایت شدم که اصلا خوراکش همینه تصاویر footage drone را جمع میکنه یک موسیقی ریلکسی و تو 9/10 دقیقه زیبایی های یک کشور تمام میکنه اونم با کیفیت 8k ینی خیلی خوبه خیلی منم دیدم اینجوره اومدم اول چند قسمتشو گرفتم گذاشتم دیدم فیدبکا خنده داره بعد رفتم یکی یکی دانلودشون کردم و الان نزدیک 16 گیگ از زیبایی های جهان بیش از 45 تا فایل از زیبایی های بی نهایت قشنگ 45 کشور تو فلش و از 8:30 صبح تا 11 شب در حال پخش و خلاصه خلاصه خیلیییی خوبه و خداروشکر تونسته کلی چشم ها را عادت بده به دیدن زیبایی ها … ، سر همینم که تونستم همچین تغییری را ایجاد کنم به خودم افتخار میکنم و خب اعتبارش مال رب، هر خیری میرسه از خودش و هر شری از منه. اینم بگم سر همین زیبایی ها بود قبل عید قربان بود یکی از دوستانم هر وقت میومد کافه فایل دبی پخش میشد چندبار تکرار شد یک روز گفت محمد اخرش کاری میکنی برم دبی با این فایل ها، که همین عیدقربان خودشو و خانمش دبی هم رفتند.
بریم سراغ ادامه فایل؛
سه این بچه رو نیمکت دراز کشیده به چی نگاه میکنه ( خنده )
به به چه ماشین زیبایی و چه استاد خوش هیکلی، خدا قوت پهلوون
واوو چه پلیه پسر قشنگه قیشنگ والا
سلام سلام … در ایالت می سی سی پی امدیم.
خب خب بشینیم پای صحبت های مریمی.
اینو شنیدیم که میگن سفر باید رفت تا پخته شود خامی همینه مریم جان، اگر اهل تغییر باشی و به اون میزانی که مقاومت نداری تغییرات را کم کم در خودت احساس میکنی از رفتارت و نگاهت و عملکردت و یهو یک مدت بعد میای عقبتو میبینی میبینی که عه! این منم چقـــــدر تغییر! Such a Woww
خوشحالم برای این همه تغییر شما و خوشحالم برای تغییر خودم منم اون زمان که ایران گردی را شروع کردم با یک کوله و هیچهایک کردن تو ایران خب خونه ام یک کوله بود اما وسیله هام زیاد بود با اینکه کوله ی 65+15 لیتری داشتم ( هنوزم دارمش ) هر چقدر از اون سفر میگذشت و سفرهای بیشتر و ملاقات ادمای پخته تر و هم صحبتی با دوست گفتم باید سبک و سبک تر کنم یکی از کارهایی که تو سفر میتونی مثلا برای من که کوله گردی میکنم گرفتن وسیلههاییه که چندکاربردی هستند سر علاقم به دیدن جاهای مختلف و هدایتم به ادمی مثل Kraig Adamas فکر کنم اسمش بود تو یوتیوب، دیدم تو پیاده رویهاش از شلواری استفاده میکنه که وقتی هوا سرد همون را می پوشه وقتی هوا کمی گرم میشه همون شلوارو به شلوارکش تبدیل میکنه ( زیپ دار ) و دیدم چقدر باحاله، یا دیدم فقط از دوتا لباس استفاده میکنه .. خیلی روم تاثیر مثبت گذاشت و این خواسته را برام جور کرد که منم باید بگیرم اها اینم بگم چادرشو میذاشت میدیدم با دوتا باد inflatable sleeping pad را باد میکرد و کلا این زیرانداز بالشت اندازه کف دستش خب اینم میدونم که چقدر تو پیمایش هر چقدر سبک تر باشی چست و چابک تری و انرژی بیشتری خواهی داشت، خلاصه این ایجاد خواسته ها و خواسته ی سفر بعدیم باعثشد و البته درامد بیشترم وضعیت بهترم باعث شد که برم همه ی اون ها را بهترینشون را بخرم.
تو زمان بین ایجاد خواسته تا خرید هر کدام از وسایل به اهمیت آزادی مالی بیشتر پی بردم. خدایا رب من واقعا میخوام که ازادی مالی داشته باشم واقعا ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست.
دوره احساس لیاقت ای جان دل، مطمئنا تو این دوره خواهم بود کنار اعضای گرم صمیمی خانواده ام و حسابی قراره بترکونیم … یوهووو
رشدددددد … همینه
خدایا هدایتمون کن در زمان مناسب و در مکان مناسب .
تمام ویژگیهایی که شما استاد در مورد نیازمندیهای سفر گفتید را من دارم خیلی خوبم دارم ولی خب کافی نیست باید و میشه بهترم شد. خداروشکرر میکنم.
اخ اخ داستان کولر استاد و نعمت همسفر خوب نق نق نزنو و همراه دقیقا چقدر مهمه همسفر خوب و چقدر مهمه این انعطاف پذیری و چقدررر مهمه این ساده گرفتن . ساده نگیری واقعا اذیت میشی! لذت اون جوری که باید ببری نمیبری!
بازم تحسین میکنم این رابطهی عاطفی شمارو استاد و مریمی که حوصله میدید صبر میکنید حرف هم را می شنوید و پای به پای هم جلو میرید، یک رسپکت قشنگ و قابل احترام. دم شما گرم
واقعا استاد این ویژگی شمارو تحسین میکنم اینکه عاشق حل مسئلهای و خیلی عالی تو دل مسائل و ترس هاتون میرید خیلی فوق العاده است.
چقدر لذت بردم که گفتی اوستاد، مریم پاداش خداوند به مو که اینطوری هم پایه هم ردیف داریم جلو میریم و سفر … الهی شکر عشقتون پایدار رفاقتتون پایدار.
استاد خیلی هنر میخواد چنین تورلیدری سفری که بارها در موردش گفتی – هرمز زیباا دم شما گرم دم این توانایی رهبری کردنت گرم این باور این خودباوریت گرم. کارت درسته
گفتی هرمز یاد هرمز افتادم و سفرهای مارکوپولوییام به هرمز، بگم؟ ( خنده )
رسیدم هرمز طبق نقشه باید میپیچدم چپ که دیدن زیبایی های هرمز را از قلعه پرتقالی ها شروع کنم تو مسیر که داشتم میرفتم با یک دوربین کنون و کوله و یک دل پر عشق و یک حس کنجکاوی، صد/دویست متری قلعه رسیدم به یک پسر بچه 9-10 ساله که دیدم بربلندی ایستاده و قلابو انداخته تو اب ( با ذوق و شوق) رفتم پیشش گفتم ها چکار میکنی؟!! گفت داروم غذا درست میکنم خب معلومه ماهی میگیرم ( خنده ) شوخی کردم ..
اقا مووو ایقدرر دوست داشتوم ماهی گیری هم تجربه کنم خدا منو تو اون سفر طولانی که 40 روز بود بالاخره تو روزهای بین 20 تا 30 هدایت کرد به تجربهی این خواسته تو بهترین زمان و مکان مناسب، معلم من در اون لحظه اون بچه بود، اقا خوب اومدم نگاش کردم دستشو شروع کردم ازش عکاسی ( مستند موجوده ) و وقتی قلابو کشید بیرون اووووف یعنی چه ماهی بود از این ماهی خوشگلا و البته خوشمزه هاو البته صادراتی ها، بهش گفتم میشه به مونم اموزش بدی چطور ماهی بگیروم این داستان مال فروردین 97 ولی خبرانگار دیروزبوده ها، گفت اره دستمو گرفت و پرتاب قلاب چند ثانیه بعد دیدم قلاب گیر کرده بود معلوم نبود از دید من کوسه ای نهنگی گرفته بودم خودم خبر نداشتم شاید، یهو گفت همینو داشته باش، یهو دیدمش این بچه شلوارکشو دراورد و شیرجه کهکشانی زد سمت دریا و رفت پایین!! اقا منو میگی یک نگاه به چپ کردم یک نگاه به راست گفتمم چی شد! چی شد؟! کجاست هووم
دیدم اومد بالا قلاب هم دستش بود پرید قلابو ازاد کنه ( خنده ) اومد بالا و دوباره کمکم کرد و اولین ماهی زندگیمو گرفتم دومی هم گرفتیم در ادامه به خاطر حمایت از این معلم اون قلاب فوق العاده را خریدم تا یادگاری هم از اونجا برام بمونه که الانم دارمش، و بهم گفت ماهی ها را هم بردار و بهم هدیه داد …
خالا داستانش خیلییی ادامه داره که بعد قلعه پرتقالی ها رفتم و بعد رفتم مغازه سیخ خریدم و فر فر خدا ادم های مناسب را به سمتم هدایت میکرد دست های خدا چطور میومدند با عشق کارمو انجام میدادند شاید از نگاه اون ادما من یک احمق بودم که چنین سفر میکردم ولی از نگاه من این ادما دست های خدان، و من فکر میکنم نگاه من که مهمه … و لاغیر)
بعد رفتم ساحل چنددرخت اونایی که میدونند کجاست و اونجا کمپ زدم و اولین اتش زندگیمو به سختی و لذت! روشن کردم و ماهی را بدون ادویه و فقط با نمک سیخش زدم و کبابش کردم و همهاشو خوردم ( عکسش هست خداروشکر که دوربین بام بود ) و دوتا ماهی دیگه را زیر خاک قایم کردم و شب که اومدم سراغش نگو موجوداتی مثل گربه بردنشون …
خدا برات همه چیز میشه …
همسفر عالی میشه و آنی
که وقتی بعد از کباب ظهر نشستم سفرنامه امو نوشتم از خدا خواستم همسفر برام بیاره و خدا برام خداشاهده چندثانیه بعد دوتا جفت باحال که با موتور سه چرخ داشتند میومدند اومدند پیشم با تمام تجهیزات …
خدا برات تجهیزات هم میشه …
خدا برات محافظ هم میشه …
خدا برات اسمون پرستاره میشه …
و میشه برات ستاره ی دنباله دار وقتی که تو زل زدی به اسمون و لبخند میزنی و خدا را صدا میزنی …
اره
مارکوی شگفت انگیز
عاشقتونم.
تا قسمت بعد به امید دیدار
عاشقتم خدایاا که چنین هدایت میکنی، اره نمیشه! نمیشه از من حرکت نباشه و از تو برکت نباشه.
بسیار بسیار مشتاق خوندن کامنتهای زیبا و درک حس عالی شما بودم
سالهاست در این سایت هستیم و از کامنتها و درس ها و آگاهی هاش استفاده میکنیم و بر خودمون می بالیم که در کنار چنین دوستانی، چنین شوق و هیجان و لذتهای ساده ای هستیم که همشون نتیجه درک و عمل به قوانین خداوند مهربان هست
چقدر چقدر چقدر ایده گذاشتن تصاویر و کلیپ های زیبا در کافی شاپ رو دوست داشتم
شما عالی هستی
قطعا اگر من روزی به کافه شما هدایت بشم از لذت و هیجان، چشمام در میاد
و چقدر خوب گفتی که اینقدر فایلهایی از زیبایی های دبی گذاشتی که دوستت به دبی هدای شد
خدایا صدهزار مرتبه شکر
میدونی چرا؟؟
چون دقیقا دیروز در مورد سفر با همسرم صحبت میکردم و بهش گفتم مهدی ببین، من واقعا واقعا دلم میخواد بریم دبی…. با کشتی کروز…. و هزار تا حرف در این زمینه و الان امروز اینجا دارم این کامنت عالی و هدایتی رو میخونم
خدایا چکار داری میکنی؟؟؟ اینا همش نشانه هست و قطعا بعد که برم دبی و بیام، کلی از این سفر جذاب و دیدنی مینویسم و خدا میدونه چقدر براش ذوق دارم
اون موقع ها که در مورد سفرهات با کوله پشتی مینوشتی خیلی با ذوق میخوندم و چقدر اون سادگی و حس رها بودنت رو تحسین میکردم حتی وقتی توی تایم سربازی می نوشتی…
من کلا حافظه عالی دارم و توجه میکنم و آگاهانه دوستانم رو تحسین میکنم و شما رو هم …
ان شاالله همواره در آغوش رب بی انتها، شادترین و لذت بخش ترین لحظات رو تجربه کنیم
بنام خداوندی بخشنده و مهربان
سلام استاد گل و خانم شایسته عزیز و دوستانی هم فرکانسی هم
واقعا چیقدر با ماشین سفر لذت بخش و دقیقا زمانی که با آدم های سفر کنی که انعطاف پذیر باشه و تو هر شرایطی خودشنو وقف بده و چیقدر آدم ها تو سفر با خودشنو آشنا میشه و خودشنو بهتر میشناس و خلق وخو خودشنو میشناس که با چی کسی میتونه سفر کنه و با خواسته های هم سفر خیلی بهتر میفهمه و میفهمه که بابا با اندک ترین چیز میشه لذت برت و نیاز به چیز های زیادی نیست که ما فکر میکردیم و مهم ترین چیزی که میشه فهمید خود آدم و شخصیت های کسی که باهش هم سفر شدی که آیا اون فرد مناسب هست برای سفری طولانی یا نه خدا یا شکرت که منو به این فایل زیبا هدایت کردی و خیلی از خاطراتم رو به یاد اوردم.
انشاالله که سفری پر از خوشی و شادی و تجربه های جدید داشتی باشین و هم در با شما در سفر هستیم و انشالله که ی روز با هم سفر کنیم و لذت ببریم از نعمت های خداوندی مهربان و بخشنده و شکر گذاری خدا باشیم بابت همه ای چیزهای زبیای که خلق کرده.
سلام سلام
به روی ماهتون
این لبخندتون یه لبخند تا بناگوش برام من داشت
ناخودآگاه میگم عزیززززم
چقد دیدنتون قشنگه
خیلی حس نزدیکی پیدا میکنم وقتی فایل تصویری جدیدی ازتون میبینم
اصلا نمیدونید چقد ذوق میکنم
ولی همین تصویر یه عالمه عشق داره
و همیشه گویای خبرهای عالیه
اولش ک آخ جووون سفر
ک اینم درخواست من بود
من امروز صبح فایل قبلی رو دیدم ک برا سفر آماده میشدید
هی میگفتم خدایا شکرت هزاران بار
ببین این قوانین چتور و چقد سریع کار میکنه
اصلا اون فورد من دیوانه ش شدم
حتی اولین بار ک فایلشو گذاشتید هنوز یادمه
و عاشقشم ینیییی خیلی تا
الان ک چندین سفر رفتید و عاقا ما بیشتر شناختیمش
بیشتر تحسین میکنم. اینهمه زیبایی ،سادگی ،جادار بودنش،امکاناتش ،تجهیزاتش،اصن رنگشو نگو خدایا خوشرنگ ترین رنگ قرمز
از وقتی هم ک کمپر شدن ایشون ینی نور الی نور
دیگه همچی تموم
اونوقت ببین چقد فروتنه
خدایا شکرت
این ارزش ابزار ک استاد به وسایل میزارن قابل تحسین هس
البته من خودمم تحسین میکنم ک همچین باوری خدارو شکر دارم
و کلا با وسایلم حرف میزنم
تشکر میکنم
تمیزشون میکنم
هر چیز ک به ذهنم بیاد ک نشونه ارزش گذاری م باشه براشون انجام میدم
مصلن برا گوشیم چندین مدل قاب و استیکر های با حس خوب خودم و هماهنگ با خلقم و سلیقه م میزارم
تا دیگه وسایلم
خداروشکر این ارزشمندی هم دارم ک خیلی کارای شخصی از رنگ مو و کوتاهی چتری و ناخن و ،،،، خودم برا خودم انجام میدم
و هر روز هم بیشتر توانمند تر میشم برا استقلال خودم
ک دیگه میخام لباسام هم خودم بدوزم
واای ک یه عالمه هیجان دارم برا خود بهترم
وقتی تصور میکنم قراره چقد تغییر کنم و چقد توحیدی بشم تا چه حد پیشرفت کنم
چه ثروتی بسازم
اشک شوق میریزم
خدایا شکرت
عاقااا برگردیم به فایل
ک این قوانین چه میکند با ما
استاد اینم بگم من چند روزه فایلهای سفر به آمریکا
رو با یه دید دیگه دوباره دارم نگاه میکنم
این همزمانی ها چقد فوقالعاده ن خدای من
از ارادتم به این کشور زیبای یه نقشه جغرافیای بزرگ گرفتم بالا تختم گزاشتم
و دارم پا به پای شما آمریکای زیبا مو میبینم
و نشانک میزارم
با یه عالمه ایده دیگه برا هم فرکانسی بیشترم با این سفر دارم
همش هم با همین هیجان ک دارم مینویسم منتظرم انجام بدم
واای خدایا اونوقت نتایج پشت سر هم
خدایااااا شکرت
من هر دفعه ک شما الگوهای عاشقیت من ،میبینمتون واقعا زیباتر و جوونتر میشید
اعتماد بنفس و صلح و عشق و احترام از همه وجودتون میریزه
خداااا شکرت
خانم شایسته عزیز مو بلند هم بهتون میاد
برگردیم به شکار زیبایی های این فایل
چه بهشتی
چه رنگ سبز قشنگی دارن این درختای کنار جاده
واای اون پل چقد زیباست خدایا
با اون ابرای ک انگار با پل وارد آسمون میشید
چه احترام قشنگی چه ارزشمندی قشنگی هر ایالت برا خودش میزاره ک ویزیتور سنتر دارن
من ک عاشق همچین جاهام
ااای خدای من
باورم نمیشه به این زودی
اشکم دراومد، این دوره درخواست من بود ،یادم نیس تو کدوم کامنت گفته بودم
ک حدسم اینه،و این دوره نیاز دارم
اونم این موقع
خدایا تو چکار با من میکنی
من چجور شکرگزارت باشم ینی چقد بگم
به خدایت کمه
به اندازه تمام نفسهای ک میکشم بگم بازم کمه
تو میدونی تو بهتر از هر کسی میدونی
چقد بهش نیاز دارم
تو میبینی تلاشی ک میکنم و میدونستی
اونو به استاد الهام کردی ک من راحتر قدم بردارم برام ساده تر بشه
مسیر هدایتی ک میخام
حتی از چرخیدن تو دسته بندی فایل ها ک هدایتم میکردی چی رو دانلود کنم
کدوم ها رو تو لیست محبوب موزیک گوشیم بزارم
ک تا صب حتی وقتی خابم پخش بشه
و بازم صب منو به سایت میفرستی
الانم قبل خواب
گفتی برو سایت
جایزه ی تمرکزم رو زیبایها و کانون توجهم
یا الله
پس راز این متفاوت شدنتان این روزا این دوره محشر احساس لیاقته
قراره چه شویم
خانم شایسته عزیز دقیقا منم همینو تجربه کردم
واقعا یادمون میره
و حس سبکی وقتی خودتو از قید عاداتی ک از کمبود عزت نفس بودن ،تجربه میکنی خیلی عالیه
من الان خیلی کمتر از،گذشته حتی وسیله شخصی دارم
منم عاشق سفرم
و منتظر هدایت خدای قشنگم
منو در زمان مناسب به جای مناسب برسونه ،
و قراره تجربههایی فوقالعاده ی داشته باشم .
چقد فشنگ همدیگرو تحسین میکنید
خداروشکر وقتی میشنوم میتونم تصور کنم منم همین رابطه ی الهی رو تجربه میکنم ،
اینم بگم معمولا این ساعت ک الان 2 صبحه ،وقتی فایل جدید میبینم دانلود میکنم و صب میبینم ،
اینم هدایت خدای منه وقتی همچی رو به خودش میسپارم
شاید اولین کامنت باشم
شایدم یه سوپرایز باشه
در هر حالت من سپاسگزارم و راضیم
فراتر از اونچه ک بشه بگم سپاسگزار و شادم
هدایتم به قران امروز سوره شرح بود
آسانی همینجور داره میاد به سادگی
خدایا شکرت
چه افتخاری بیشتر از بنده بودنت هس
استاد عزیزم ،پیام آور توحید
از صمیم قلبم بابت دوره احساس لیاقت ازتون سپاسگزارم خیلییییی تااااا
مشتاقانه منتظرم زیبایهای بیشتر ببینم
عاشقتونم
خدایا هزاران هزار مرتبه شکر بخاطر این که هدایت شده هستم
خدایا شکر بخاطر. این همه زیبایی
سلام به خالق وهابم
سلام به استاد عزیزم
سلام به مریم جان
سلام به تک تک دوستان عزیزم
خدای من یه سفر دیگه چقدر مشتاق این مسافرت پر از آگاهی هستم
چقدر روز شماری میکردم که بریم دوباره سفر به دور آمریکا و تجربه کسب کنیم
من عاااشق مسافرت هستم،
مسافرتهای که برم کمپ بزنم،عاشق مسافرتهایی برم تو طبیعت و عشق کنم از طبیعت درس بگیرم و بتونم خودم و انطباق بدم باشرایط و سفرهای راحت تر برم
خدای من چقدر عاشقتم که دوباره من و هدایت کردی به این سفر
من هم همیشه بدون آرایش هستم و لباس ساده میپوشم که برای بیشتر آدمها تعجب اوره که چرا اینقدر ساده میام بیرون ولی من از خودم راضی هستم و همیشه به خودم میگم این لایف استایل منه این سبک زندگی منه و خیلی راحتم و خوشحالم که این سبک زندگی را انتخاب کردم البته من از اول همین طور بودم ولی باشرکت کردن تو دوره ی عزت نفس این خصلت تو وجود من قوی تر شد و مشتاقانه انتظار دوره ی احساس لیاقت استاد و میکشم که خدا میدونه که چه زنگهای را تو وجود من بیدار کنه و غالبهای درستی در درونم احساس کنم و هزاران هزار بار شکر گزاری میکنم که من هدایت شدم به این سایت توحیدی و هزاران مرتبه شکر که هدایت شدم به این استاد توحیدی
خدایا شکر که دارم ساده زندگی کردن از استاد عزیزم و مریم جان آموزش میبینم و خودم لایق بهتر زندگی کردن میبینم
چون من بنده ی هدایت شده هستم و از خدای وهابم خواستم هدایتم کنه و من و تو مسیر اسانسهای بیشتر قرار بده و خدای وهاب هم من و قرار داد تو این مسیر لذت بخش
همه چیر برمیگرده به احساس لیاقت و خود ارزشمندی که من خیلی عاشقانه دوست دارم در این زمینه روی خودم کار کنم و رشد کنم خودم باشم ،راحت بگیرم،سفرهای برم مثل سفرهای که استاد میره تجربه کنم به قول استاد سفر انسان سازه بایدخیلی منعطف پذیر باشم،چیزهای جدید تجربه کنم و هر بار خودم به چالش بکشم،تجربه کنم و لذت ببرم
آرزوم اینه که ماشین مثل استاد و تراکمپر داشته باشم و بزنم به جاده هر جایی که لذت بیشتر و شادی بیشتر و تجربه کنم
من میخوام این تجربه را به دست بیارم ،من میخوام تغییر کنم
من دوست دارم ارزش های درونیم و بیشتر و بیشتر بفهمم و آروم آروم رشد کنم
خدایاهدایتم کن که از قالبهای روزمرام بیام بیرون ،سفر به درونم برم
میخوام هدایت بشم راحت گیر تر از همیشه باشم ،با جریان برم جلو،با خودم و هر چیزی که تو مسیرم هست به صلح برسم
خدایا دوست دارم هماهنگ باشم با شرایط و لذت ببرم
تو سفر که همه چیز نامشخص میتونم توانایهام و بشناسم
و خدا پاداش بهم بده که وارد رابطه توحیدی بشم مثل رابطه ای استاد عزیزم و مریم جان
انشا..استاد جان سفر فوق العاده ای مثل همیشه داشته باشیند و چیزهای فوق العاده ای را تجربه کنید و با ما که مشتاق دیدن زیبای ولذت های بیشتر هستیم به اشتراک بزارید
عاشقتونم من
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام به شما نگین فلامرزی عزیز
چقدر خوشحالم که کامنتت رو خوندم، چقدر لذت بردم ازاینکه سبک لباس پوشیدن و استایل خودت رو انتخاب کردی فارغ از نگاه و حرف جامعه، فارغ از چیزی که مد شده یا اکثریت دارن. واقعا نگین جان تحسین ات میکنم.
من از خودم راضی هستم و همیشه به خودم میگم این لایف استایل منه این سبک زندگی منه و خیلی راحتم و خوشحالم که این سبک زندگی را انتخاب کردم.
برای این جملاتی که نوشتی بارها گفتم دمت گرم دختر آفرین بهت و مشتاق شدم روی ماهت رو ببینم، عکس پروفایلت دونفری هست، دوتا دختر زیبا هر کدوم هستی قطعا درون زیباتری داری از خودت میسازی که قابل دیدن نیست…
سپاسگزارم از خودت ردپای زیبا گذاشتی، اگر داستان هدایتت رو هم نوشتی از خدا میخوام هدایتم کنه بیام بخونم و بازم لذت ببرم و درس بگیرم و قانون رو بهتر درک کنم.
ارادتمندت فهیمه پژوهنده
سلام عزیزم
خدارا شکر که کامنت برام نوشتی
بهم انرژی دادی که توی این مسیر زیبا و دوست داشتنی بمونم و استمرار داشته باشم
چقدر خوشحالم که دوستان همفرکانس خودم و تو این سایت توحیدی پیدا کردم
دوست دارم
سلامت ،شاد،موفق،ثروتمند و سعادتمند باشی عزیزم
نام خدا
خداروشکر از هدایت که میکند
سپاسگزارم از استاد عزیز و خانوم شایسته گرامی از اگاهی ها و ایمان در عملشون
من روز شمار تحول به فایل معرفی عزت نفس رسیدم
فایل که چهل دقیقه بود برای من تقریبا سه ساعت کشید و من فقط از معرفی این دوره دقیقا بدون شمارش نود تا باور زیبای عزت نفس توانستم پیداکنم و بنویسم و جدا احساس لیاقت را هم نوشتم که و احساسم گفت این لیاقت خودش جدا هست تو زندگی که خوشبختانه بصورت هدایتی در مسیر توجه هدایت شدم فایل امروز شما رو ببینم استفاده کنم از خداوند یکتا ثابت قدمی و هدایت به مدار های خود ارزش بینی میخواهم
من ماه پیش در سفر با خانواده دقیقا در یک منطقه کاملا بیابانی ماشین هنگام رانندگی کولر روشن بود شروع کرد به اتفاقات عجیب که بسختی دیگه راه میرفت من از خداوند خواستم خودش هدایتمون کنه بلطفش با استقامت رسیدیم به یک شهر کوچک تو روز تعطیل و هدایت شدیم که یک مکانیکی باز بود و قسمت مورد نظر پیدا تعمیر جزی کردند و رفتیم بعد تست و توقف من باز خدا یه الهام کرد که از تابلو و شمارش عکس بگیر من گرفتم بمونه
بعد پنجاه کیلومتر رفت مجدد ماشین باز از حرکت وایستاد در مکان کاملا کویری و خشک و گرم و خداوند مارا هدایت کرد به یک شهر بسیار بسیار بسیار کوچک دقیقا جلو پارکی که اب داشت درخت سایه داشت و مغازه داشت انگار خدا یک بهشت اونجا برامون خلق کرد پیاده شدیم چی کار کنیم خدا توکل کردم و گفتم حتما خیری در ان است خدایا تو میدانی من نمیدانم مارا هدایت کن و تو حافظ ما هستی من تسلیمم در درگاهت بعد یادم امد من عکس از شماره گرفته بودم زنگ زدم گفتم قضیه طرف گفت دیگع مطمنم چیه خودمو میرسونم ما نهار خوردیم استراحت کردیم وسط کویری در سایه با اب و مغازه و اون دوستان با قطعه ای چند میلیون بود خودشون تو روز جمعه نمیدونم ولی هدایتی پیدا کرده بودن اوردن و نصب کردن و کامل بر طرف شد و گفت ما اصلا جایی نمیریم ولی شما هفصد کیلومتر انورم زنگ میزدی ما میومدیم بخاطر شما و من از اون انسان های عزیز که در تعطیلی بکمک ما اومدن و خداوند کارها را اسان کرد و قلب ها را نرم کرد و مارا به جاهای زیبا هدایت کرد شاکرم خداوند گواه بود که هر اتفاقی میفتاد من راضی بودم و تسلیمش بودم چون خداوند حافظ و ارحمن راحمین است
استاد عزیز سفر لذت بخش و زیبایی ارزو میکنم در پناه الله مهربان از زیبایی ها لذت ببرید
سلام به استاد قشنگم و خانم شایسته زیبا و دوستان نازنینم
عجب فایلی بود استاد یه عالمه زیبایی و نکته های بینظیر
من تا چند سال گذشته بدون زدن کرم و رژلب و ارایش بیرون نمیرفتم حتی اگه تو محل کارم متوجه میشدم رژم پاک شده میرفتم دوباره میزدم
یه بار سرکار بودم دیدم رژم پاک شده رفتم رژ زدم و بعد از چند دقیقه عزیز دلم تصویری زنگم زد و دید رژم پررنگه گفت چرا رژ زدی دوباره خلاصه کلی دعوام کرد گفت بدون ارایش قشنگتری ,از این بعد دیگه نباید ارایش کنی
این دعوا و حرف عزیز دلم باعث شد که دیگه ارایش نکنم و خیلی راحتر باشم ,,
الانم خیلی کم پیش میاد بخوام ارایش کنم خیلی کم شاید 10درصد ,,اما رژ رو میزنم اونم کم رنگ به قول خواهرام نمیزدی بهتر بود اصلا چیزی دیده نمیشه
خانم شایسته نازنینم کاملا حرفاتون رو درک میکنم که ارایش کردن خودش یه پروسه است حفظ کردنش یه پروسه دیگه ,یادم میاد قبلا که ریمل میزدم موقع بارون و برف این ریمل میریخت یه ساعت باید دستمال به دست یه جا گیر میاوردیم و پاک میکردم ریملا رو
اما الان راحت و اسوده میرم بیرون بدون هیچ ریمل و ارایشی و چقدر راحتم بعضی از دوستام میگن چرا به خودت نمیرسی یه کرمی چیزی به صورتت نمیزنی منم میگم همینجوری خودمو دوست دارم البته بگم گاهی وقتا احساس بدی بهم دست میده که نکنه من چون چیزی نمیزنم نکنه زشت شدم پوستم بده
درمورد سفر کردن جمع کردن وسایل خداروشکز من زیاد سخت گیر نیستم ,سعی میکنم لباس کم ببرم باخودم ,همین چند هفته پیش بود که با خانوادم رفتم سفر هر کدوم از خواهرام چند تا مانتو ,لباس ,کفش برداشتن اما من همش یه مانتو دوتا شلوار و دوتا روسری و یه دست لباس تو خونه ای برداشتم و یه جفت کفش که پام بود همین این سفر ما همش سفره 2روزه بود اما خواهرام نفری یه ساک بزرگ لباس وکفش ولوازم ارایشی داشتن من اینقدر راحت بودم که خدا میدونه
استاد قشنگم لطفا دوره احساس لیاقت رو زودتر و تو همین سفری که هستین بذارین روی سایت ,از موقعی که خانم شایسته نازنین تو دوره کشف قوانین گفتن شما دارین دوره احساس لیاقت رو تهیه میکنین بی صبرانه منتظر این دوره ام که بخرم ,لطفا لطفا لطفا توهمین هفته بذارین احساس لیاقت ریشه خیلی از ترمزای من واقعا یه شاه کلیده برام
ازتون بی نهایت سپاس گزارم استاد نازنینم و همچنین از شما خانم شایسته زیبا که الگو من شدین ,و از همه دوستان نازنینم توی سایت توحیدی سپاس گزارم خدا پشت و پناه همتون
سلام به همگی
امیدوارم عالی باشید
امشبم با چنتا آیه دیگه اومدم
مثل همیشه میگم اینا برداشت های من با علم الانه منه
و قرار نیس الزاما درست باشه
آیه ۵٣ سوره یوسف
وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی ۚ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی ۚ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ ﴿۵٣﴾
و من نفس خود را تبرئه نمیکنم، چراکه نفس آدمی همواره به بدی امر میکند، مگر آن که پروردگارم رحم کند. پروردگار من آمرزندهیمهربان است.» (۵٣)
آیه امشب آیه فوق العاده خاصیه
من اول آیه ۵١ رو خوندم گفتم همینو امشب بنویس
بعد گفتم نه از اون بهتر میخام
بعد آیه ۵٢ رو خوندم گفتم ب خودم پس اینو بنویس گفتم نه بازم بهتر
و دیگ رسیدم به ۵٣ و ترکوند
یوسف توی آیه های ۵١ و ۵٢ یه جورایی اثبات میکنه بی گناهیشو و میخاد ک ب عزیز مصر هم بگه که من ب تو خیانت نکردم
میرسه ب اینجا عین احد عظیم زاده ک یهو حرفشو ناخودآگاه قطع میکنه ( داشت میگف من ک آخه تو مازندران چیزی ندارم یهو حرفشوخورد گفت خدا رو شکر برای همونایی ام ک دارم)
دقیقا یوسف میاد اثبات میکنه ک بیگناهه
و یهو حرفشو میخوره میگ اگ ام تونستم اینجوری رفتار کنم ب این معنی نیس ک من کلا اشتباه نمیکنم
اگ اینجا سربلند بیرون اومدم رحم کردن خدا ب من بوده
خیییییلی حال کردم
یعنی ب خودشم قدرت نمیده
کبر و غرور نداره
تسلیمه
آرومه
بنده اس
خدایی نمیخاد بکنه مث خیلی از ماها ک ب یه موفقیت دوزاری میرسیم خودمونو گم میکنیم
اصن آدمی ک مثل یوسف فک کنه خود ب خود احساس لیاقت پیدا میکنه
من همیشه ب خودم میگم
باورو عمل یکی هستن
یعنی چسبیدن به هم دیگه
بذار مثال بزنم
فک کن تو میترسی از شب تو قبرستون رفتن
حالت اول میای روی خودت کار میکنی بعد میری قبرستون
یعنی اول باور بعد عمل
حالت دوم میپری تو دل ترسهات
یعنی یه باره میری توی قبرستون
یعنی عمل بعدش باور
اینا دو تاش یکیه
حالا
بیا توی بحث باور
عمل همون باوره
باور همون عمله
من یکی از دوستام تازه رسیده ب درآمد خیلی بالا
ما باهم روی قانون جذب کار میىکردیم
و شاید بعضی جاها علم من از اون بیشتر بود
حالا همون آدم دانسته هاشو (که من بیشتر دارم ) ب کار گرفته شده میلیاردر
ولی من فقط علم داشتم
منظورم اینکه دیگه از لحاظ علم قانون جذب همه تکمیلیم یا خیلی ها واقعا حالیشونه
ولی علم مهم نیس مهم عمله (بخونید باوره)
یعنی اگ من امروز سیصد هزار تومن دادم برای قایق موتوری برای ده دقیقه باید با حس خوب کارت بکشم ک من دارم با خرج کردنم دست خدا میشم ک ب کلی آدم رزق برسه
این میشه عمل ک همون باوره در اصل
آیه ٧۶ یوسف
فَبَدَأَ بِأَوْعِیَتِهِمْ قَبْلَ وِعَاءِ أَخِیهِ ثُمَّ اسْتَخْرَجَهَا مِن وِعَاءِ أَخِیهِ ۚ کَذَٰلِکَ کِدْنَا لِیُوسُفَ ۖ مَا کَانَ لِیَأْخُذَ أَخَاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ ۚ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍمَّن نَّشَاءُ ۗ وَفَوْقَ کُلِّ ذِی عِلْمٍ عَلِیمٌ ﴿٧۶﴾
پس [یوسف] پیش از [بازرسی] بار برادرش به بار دیگر برادران پرداخت، آنگاه پیمانه را از بار برادرش بیرون آورد. ما اینگونه براییوسف تدبیر کردیم. [زیرا] او در آیین پادشاه [مصر] نمیتوانست برادرش را بازداشت کند، مگر آن که خدا بخواهد [و چنین راه چاره رابه او بیاموزد]. ما درجه و مقام هر کس را که بخواهیم [و شایسته باشد،] بالا میبریم. و برتر از هر صاحب دانشی، دانشوری است. (76)
نمیدونم قبلا این آیه رو آنالیز کردم یا نه
ولی خیلییی دوسش دارم
وقتی این آیه رو خوندم یاد عباس برزگر افتادم
جالب بدونید عباس برزگر با این همه دارایی از بومگردی مجوز هنوز نداره
یعنی مجوز داشته بهش گفتن که تو اگ میخای این کار و کاسبی رو ادامه بدی باید منشی بذاری لپتاب بذاری و یه جورایی هتلش کنی
این قبول نمیکنه
میگ اصن مزیت من نسبت ب بقیه اینکه طرف فک میکنه مهمان یه خانواده دهاتی یه شب
وگرنه این همه هتل
میره سراغ اونا
بعد بهش میگن که پس مجوزتو باطل میکنیم
میگه باطل کنید
الان مجوز برای گاو و گوسفنداش داره
برای مزرعه اش داره
ولی مجوز گردشگری نداره
حالا اینجاس مهمه
چرا دم در خونشو پلمپ نمیکنن؟
چون مجوز دامداری داره مجوز مزرعه داری داره
هیشکی نمیتونه خونه ی کسی ک توی خونش مجوز دامداری و مزرعه داری داره رو پلمپ کنه
دقیقا همون شرایطی ک برای یوسف اتفاق افتاده
توی این آیه پای قانون وسط
قانون مصر ب یوسف اجازه نمیداده زندانی کنه برادرشو
ولی یه تبصره میاد پیدا میکنه ک توش میگه
میشه از قوانین اونا تبعیت نکرد
و قشنگ نشون میده ک همه ی زورها از خداس
قانون جلوی خدا کیلویی چنده
دیگ هرچی باشه گنده تر از موسی نیس که میزنه یه نفرو میکشه
و آخرم اعدامش نمیکنن
هیچ قانونی زوری جلوی خدا نداره
لاحول و لا قوت الا بالله
سوره رعد آیه 14
لَهُ دَعْوَهُ الْحَقِّ ۖ وَالَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِهِ لَا یَسْتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیْءٍ إِلَّا کَبَاسِطِ کَفَّیْهِ إِلَى الْمَاءِ لِیَبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ ۚ وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ ﴿١۴﴾
دعوت حق برای اوست. و کسانی که [مشرکان] جز او میخوانند، هیچ جوابی به آنان نمیدهند، مگر مانند کسی که دو دستش را به سوی آب بگشاید تا [آب] به دهانش برسد، در حالی که [آب] به [دهان] او نخواهد رسید، و دعای کافران جز بر هدر نباشد. (14)
چه قدر قشنگ بود این آیه
کاش ماها یکم میفهمیدیم که خدایی که ما رو آفریده چه قدر لطفش نسبت به ما گسترده اس
کاش میفهمیدیم که چه قدر دوستمون داره
کاش میفهمیدیم چه قدر نسبت به ما کریمه
کاش میفهمیدیم همه ی اون چیزهایی که دنبالشیم مثل پول مثل خونه ی خوب مثل ماشین های خوشگل همش دم دستمونه
فقط باید یاد بگیریم دستمونو دراز کنیم
فقط باید یاد بگیریم که دریافتشون کنیم
آیه ی امشب خیلی خوشگل بود
من دلم واقعا خواست که این آیه رو امشب اینجا بنویسم چون مثالش فوق العاده بود
چند وقت پیش من یه مشکل مالی داشتم سر سفره همینجوری جلو بابا مامانم مطرح کردم
بعدش به خودم گفتم چرا این کارو کردم؟
واقعا چه دلیلی داشت که اونجا بگم
جز اینکه برای قدرت خدا شریک قائل شدم؟
جز اینکه زور اونا رو بیشتر از زور خدا میدونستم؟
از همه ی اینا گذشته خدا یه ایده ی خوب به من رسونده
من باید با تمام وجود اون ایده رو انجام بدم چرا الان حواسم توی باقالی هاس
چرا چشمم به این خورده نونهایی که دست مردمه
گنج ها دست اونه
همه ی نگاه ها باید به سمت اون باشه
این آیه داره میگه
اونی که پیش غیر خدا دعاشو میبره
اون هیچ موقع به اون چیزی که میخاد نمیرسه
دیدی یه سری ها میرن ناله میکنند پیش بقیه
برای اینکه اونایی که ثروتمند ترن بهشون پول بدن
میرن اشک و زاری راه میندازن برای اینکه جلت بوجه کنن
یا این همه گذا
دستشون جلو خلق خدا دراز میشه
خود من چه قدر شده این درخواست کردن از غیر خدا رو انجام دادمو نفهمیدم
و طبیعتا ثمره اش هم مشخصه دیگه
تا زمانی که امیدت به کسی غیر از خدا باشه
قطعا همین آشو همین کاسه اس
ولی وقتی فقط روی خدا حساب باز کردی گنج ها رو بهت نشون میده
وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِّن رَّبِّهِ ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی إِلَیْهِ مَنْ أَنَابَ ﴿٢٧﴾
و کسانی که کافر شدهاند میگویند: «چرا از جانب پروردگارش معجزهای بر او نازل نشده است؟» بگو: «در حقیقت خداست که هر کس را بخواهد بیراه میگذارد و هر کس را که [به سوی او] بازگردد، به سوی خود راه مینماید.» (27)
من تا حالا شاید صد ها بار آیه های مشابه اینو خونده بودم هیچ موقع نمیفهمیدم خدا دقیقا چی میگه
با خودم میگفتم کافرا میگن که چرا معجزه ی خفن مثل معجزات موسی برای پیامبر نیمده
بعد خدا هم همینجوری از این جواب الکی ها میده که
اصن به این چیزا نیس بابا
یا مثلا احساس میکردم خدا ریز داره میگه دلم میخاس
همینه که هست
یه همچین احساسایی داشتم
تازه امشب فهمیدم چی داره میگه
اینا به پیامبر میگن که چرا معجزه ی خفن برای تو نیمده
خدا هم جواب میده که
اصن به معجزه نیس
به قانونه
بذار با یه مقدمه پیش بریم
امروز داشتم یه فایل در مورد قانون جذب گوش میدادم
توش گفت که باید ایمان به خدا داشته باشید اگه ایمان داشته باشید ال میشه بل میشه اینا
من سریع ذهنم گفت که بابا خدا هم طبق قوانین و باور با تو رفتار میکنه
حالا تو هزاری هم بگی خدایا من میدونم تو ال و بلی وقتی باور نداشته باشی
جواب نمیده
سریع شاخکام تیز شد
ببین همینم یعنی شرک
یعنی چی؟
یعنی خدا کوچولو ا
خدا زور نداره
قوانینش زور دارن
و انگار ما یاد گرفتیم که خدا رو دست برتر نبینیم
وقتی یکم بزرگ شدم فهمیدم زور تحریمهای آمریکا از زور خدا خیلی بیشتره
انگار آمریکا مسلسلو بسته به مردم دنیا
خدا هم داره با یه حالت غمناک نگاه میکنه به ماها و آه میکشه
و اصن احساس میکردم یه اتفاق جدید افتاده
احساس میکردم خدا پیش بینی نکرده بود که آمریکا و اسرائیل و اینا قراره اینجوری به همه ستم کنند
وقتی بزرگتر شدم فهمیدم اینا چرنده
خدا دست برتره
همون آمریکا ام دست خود خداس
تازه مظلومی نباشه ظالم پیدا نمیشه
فهمیدم برگی از درخت بدون اجازه خدا نمیوفته
حالا اومدیم قانون جذب یاد گرفتیم
چی میگم با خودم
زور قانون جذب از زور خدا بیشتره
نههه
اشتباههه
چرا؟
مگه کسی که باور نداشته باشه رو خدا میتونه براش پارتی بازی کنه؟
آره میتونه
چه جوری؟
زور هدایت خدا از زور قانون جذب بیشتره
یعنی چی؟
یعنی اینکه تو باید باور داشته باشی درست ولی خدا میتونه یه اتفاقی جلوت رقم بزنه که تو چشمات یه جوری گرد بشه که سریع اون باورو توی خودت ایجاد کنی
فک کن یه نفر توی ماشین که میشینه کمربند ایمنی نمیبنده
بعد جلوی چشم خودش میبینه که یه نفر تصادف میکنه میمیره چون کمربند نبسته
و بقل دستیش سالم میمونه چون کمربندشو بسته بوده
چی میشه این آدم؟
از سر کوچه شون تا دم سوپری محلم که میخاد بره کمربندشو تا یه مدت طولانی میبنده
چون با چشم خودش دید
دقیقا این هدایت خداس
خدا میتونه یه کاری کنه ک تو چشمات گرد بشه
و سریع یه باور توی ذهنت ایچاد بشه
پس حرف من اینکه زور خدا از زور قانونشم بیشتره
حتی قانون تکاملم که خدا باید رعایت کنه میتونه تکانه هاشو سریع تر کنه
مثلا درآمد تو دو روز دو روز ببره بالا به جای اینکه ماه به ماه بره بالا
بذار مثال بزنم
فک کن عباس برزگر اون ونی که اومد دم خونش توش پنج تا خارجی بودن و دویست هزار تومن که میشه به پول الان هشتاد میلیون
فک کن اون پولو بهش نداده بودن
آیا اصن به فکر این میزد که این اینجوری صنعت گردشگری رو توی دنیا متحول کنه؟
اصن ب ذهنش میرسید که الان برسه به جایی که پیش بینی کنن این درآمدش از درآمد نفت ایران هم بیشتر میشه؟
واقعا میشد اینا؟
به خدا اگه میشد
همه ی اینا از اون دویست هزار تومن شروع شد
توی یه کلام همه ی اینا از هدایت خدا شروع شد
یعنی تغیر باور این آدم با هدایت خدا بوده
اینجاس که میگم هدایت همه چیزه
اینجاس که میگم خدا زورش از قانون خودشم بیشتره
این خییییییللیییی ریزه
یعنی چندین سال باید قانون جذبو کار کرده باشی تا اینا فقط بفهمی
منی که دارم مینویسم
باورم نمیشه که شاید تا دو ماه دیگه اصن این توی ذهنم بمونه
میخام بگم که توی قانونم اگه حواست نباشه میتونی شرک بورزی
یادت باشه زور هدایت خدا از همه چی بیشتره
زور خود خدا از همه چی بیشتره
خدا رو کوچیک نکنیم
خدا بزرگه
خیلیم بزرگه
ولی نسبت به افکار تو واکنش نشون میده
اگه بخای میتونه هدایتت کنه یه جوری که باوره بچسبه به ذهنت انگار از بچگی توی ثروت بزرگ شدی
خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی
خدایا منو از اون متقینی قراره بده که فاصله این بین حرف و عملشون نیست
دوستون دارم
با سلام و درود خدمت شما آقای مرادی عزیز
نمیدؤنید چقدر به این حرفای شما نیاز داشتم بخصوص آنالیز کردن اون آیه هایی که منو بفکر وادار کرد یعنی بنوعی سرشار از شور و شوق و هیجان شدم … انگار قلبم بهم گفت امروز برو یه سری به ایمیل هات بزن ببین چه خبر!!!!!! البته آقای مرادی عزیز هر روز آنقدر کامنت های بچه ها رو می خونم و می نویسم نکته برداری می کنم که بیهوش میشم و خوابم میبره بخصوص عینکی هم هستم چشمام زود خسته میشه البته روزی هفت هشت ساعت برای مبایل و نوشتن و خواندن و دیدن فایل ها و وقت گذاشتن توی سایت کم زمانی نیست ولی با تمام این حرفها از خداوند خواستم به روزم برکت بیشتری بده تا بتونم تمام اسم هایی رو که سیو کردم رو بتونم کامنت هاشونو بخونم … یهو دیدم ععععععععععع چقدر لیست ایمیل های خونده نشده ام زیاده .. همین طوری با حسرت داشتم لیست ایمیل هامو نگاه می کردم که یهو چشمم به اسم عزیزتون افتاد یهو حسم خوب شد چون امروز از خداوند یک نمونه ی نشانه ی آشکار خواستم… گفتم خدایاااااا آخه تکامل من چقدر دیگه باید طول بکشه… مگه من عمر نوح دارم …. آخه این مورچه مورچه حرکت کردن دیگه برام سخت شده و نمی پذیرم … خدایا خودتو بهم ثابت کن …. من سرعت و رونق تصاعدی رو ازت می خوام… خدایا تو می تونی سرعت مافوق صوت و نور رو هم بهم بدی .. من سرعت رسیدن به هدفمو می خوام .. من این بار سنگین زنگ زده رو می خوام بزارم زمین.. خدایا می خوام چرخ هامو روغن کاری کنی … خدایاااا من نمیدونم چطوری … من این وضعیت معلولیت رو میخوام بهبود و شفا ببخشی .. خودت سرعت تکاملمو در جهت رشد و رونق و پیشرفت پولی و مالی ام رو تصاعدی کن…
خدایا من که توی چند نشانه هات فهمیدم که اگر تو بخوایی همه چی رو راحت و ساده و آسون و زیبا و عزتمندانه بهم می تونی بدهی …
امروز چنان نشانه ای از این کامنت شما دریافت کردم که این خواسته ام رو تایید کرد و شما رو بخاطر این آگاهی تحسین کردم خدارو شکرت .. اینکه با یادآوری این الگوهایی که در کامنت تون مثال زدید فهمیدم که دیگه وقتشه… یعنی باید انجام بشه چون هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خداوند رو نه میبینم و نه می تونم قبول کنم… یعنی نگاهم رو از همه بریدم و به هیچ عنوان به خرده نان های که بخواد از طرف کسی بهم برسه ندارم… من می خوام به خودش وصل بشم… من می خوام اصل مطلب رو بهم بده… اینکه متشابه باشه و فرعی باشه رو نمی خوام … من با فرعیات کاری ندارم .. اینکه اینو و اونو خرده نان رو برام میفرسته رو نمی خوام . هر چند تمام اینها دستان خداوند هستند برای روند رشد و پیشرفت های من برای دریافت و اهداف و آرزوهای مقدس الهی ام و تمام اینها نشانه هایی است از طرف خداوند که به من میگه آره درسته .. تو داری درست حرکت می کنی و مسیرت درسته ولی من خیلی بیشتر از اینها رو می خوام .. به سرعت بیشتری نیاز دارم .. میخوام از این سرعت چشمام گرد بشه
بقول شما خدا زورش خیلی بیشتر از قوانینش هست یعنی اینکه من باید باور داشته باشم بقول شما گفتید خدا میتونه یه اتفاقی جلوت رقم بزنه که تو چشمات یه جوری گرد بشه که سریع اون باورو توی خودت ایجاد کنی
اگه بخای میتونه هدایتت کنه یه جوری که باوره بچسبه به ذهنت انگار از بچگی توی ثروت بزرگ شدی
ممنون و سپاسگذارم آقای مرادی عزیز که با خواندن کامنت زیبا و پر محتوا و تکان دهنده تون به درک و آگاهی بیشتری رسیدم و باورهامو در مورد پول و ثروت قوی تر کرد و ایمانمو قوی تر کرد ..
خدایاااا شکرت که در چنین سایت گوهر بازی با چنین ساکنان الماس نشانی همراه و همسفر هستم خدایاااا سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم خدایاااا شکرت ممنون که نشانه ی روشن و واضح و آشکار امروزم بودید فقط باید وارد تجربه ی زندگیم بشود .
بهترینع بهترین پول و ثروتهایی همچون سلیمان نبی رو براتون آرزومندم
روز و شب تون بخیریت و جشن شادی و شادمانی و کامیابی
و ایام بکام تون شیرین و گوارا همراه با عشق الهی
ممنون و سپاس
مجید جان
دوست عزیزم
ممنونم که به هدایتت عمل کردی و کامنت نوشتی
من یه باوری دارم، باور که میگم منظورم اینه که یک آگاهی دریافت کردم و بعدش هم در موردش کلی نشونه تاییدش، که این آگاهی برام بیشتر از یه حرف و جمله معمولی شده ولی هنوز خیلی وقتها یادم میره،،،
میگم که من هر چیزی که لازم داشته باشم خدا از قبل برام آماده کرده…
کلی مثال توی زندگی شخصی خودم فقط دارم از جاهایی که رفتم و دیدم زودتر نباید می رسیدم و چقد خوب شد که الان رسیدم و…
ولی خدا داره مدام اجابتم میکنه و مدام به نشونه ها هوشیار میشم و یادداشت میکنم
کامنت شما دقیقا یکی از همون تجربه هاست
باید برم توی نوشتهها و دفترهام بگردم نگاه کنم که چهاردهم مرداد من چکار کردم چطور فکر کردم چه درخواستی داشتم که خدا شما رو هدایت کرده به این آیهها و آگاهیها و مثال ها که امروز صبح ساعت هفت یکم آذرماه، من به کامنت شما هدایت بشم، در حالی که دیروز عصر توی تایم پیاده روی م در حالی که شدیدا تعمدا میخواستم راجع به قانون فکر کنم خدا شرایط رو برام فراهم کرد تا فکر کنم، تا به زبون بیارم
دیروز عصر داستانی رو درباره طبیعت یک رتیل و یک پشه تعریف کردم برای دوستم و درباره حکمت و درایت و قدرت خدا حرف زدیم، باعث شد درختها رو جور دیگه ای ببینم و فکرم یه قدم از خودم پیشتر رفت، (خداروشکر میکنم برای اینکه قدرت تفکر بهم داد و بهم یاد داد چطور ازش استفاده کنم)
به دوستم گفتم ما میگیم و میخونیم و نشونه میبینیم که خدا به شدت عظیم و قدرتمنده، به شدت ثروتمند و قادر و توانا و دانا و … بعد یهو من با خودم میگم پس قوانین چی میشن که خدا توی قرآن گفته هیچکس نمیتونه از قانون تخطی کنه
( همین الان از پنجره زیبای اتاقم توی این هوای ابری پاییزی صدای چهچه زیبای بلبل میاد، یه پرنده بینظیر جنوبی که اصلا دیوانه کننده و باقدرت و زیبا میخونه، خدایا شکرت واقعا زیباست)
ولی وقتی بهش فکر میکنی میبینی بابا! همین قانون نهایت عدل و قدرت خداست، نهایت عدله که میگه من تمام ثروتی رو که میتونی درک کنی که در جهان مال منه رو از طریق همین قانون گذاشتم راهشو که بهت برسه، که خودت هر چقدر میخوای برداری، اینه نهایت عدل منه که توی سفارتها منتظر نوبت پشت در نمونی،،، اصلا منتظر نباشی هرزمان میخوای اراده کنی برداری
و این زیباترین عشقورزی خدا با من بندهش هست که میگه اگر از بزرگی و هیبت من میترسی بیا ببین چی بهت میدم راحت، بعد ببین چطور همراه توام، پس دیگه چرا از من میترسی، من عظمت دارم ولی مهر منو یادت باشه، بی منت بودن مهر من یادت باشه، من آدم نیستم که خودمو برات بگیرم یا بین شما ادمها دلخواهمو گلچین کنم
وقتی اینها رو بفهمم، دیگه ازش نمیترسم
خداروشکر میکنم که به کامنت شما هدایت م کرد و بهم قدرت فکر کردن داد
سلامتی داد تا راه برم و توی طبیعت زیبا کنار ساحل خلیج فارس از هوا و انرژی فضا لذت ببرم اکسیژن مصرف کنم و مغزم فعال بشه و فکر کنم، بعد فردا صبح ش منو به کامنتی که ماهها قبل برام آماده کرده بوده هدایت میکنه تا افکارم رو تصحیح کنم، تایید کنم، سروسامون بهشون بدم و استفاده کنم
عمل کنم
قلبم آروم بگیره و ذهنم از تقلا برای جورکردن چگونگی ها دست بکشه و اعتماد کنه به نیروی برتری که عاشقانه کارهای منو ردیف میکنه، اینکارو کرده همیشه…
من دیشب خواستم به بابا بگم فلان چیز رو دیدم برو برام بخرش (من سالهاست که از نظر مالی مستقل از خانوادهم هستم تازگی ها دارم روی اینکه یاد بگیرم عزتمندانه چیزی رو مال خودم بدونم و با عزت نفس دریافت ش کنم کار میکنم) کامنت شما به من یادآوری کرد که حواسم باشه ریشه کارهای من از سر عزتمندی و باور به فراوانیه یا اینکه من چون به فراوانی در زندگی و درآمد خودم باور ندارم دارم این درخواست رو میکنم
فقط باید فکر کنم
تمرکز کنم
هوشیار باشیم که در لحظه بتونم بسنجم افکار و باورهامو بعد عمل کنم، اینطوری میتونم مطمینتر قدم بردارم، توحیدی تر و دقیقتر…
اونقدر ثروت آرزو میکنم که تمام حافظه ی وجودم که پر از حساب و کتاب کردنه آزاد بشه و فایل های اضافی اونقدر راحت پاک بشن که سرعت پردازش و نتیجه دهی بشه همونی که خدا بهم داده
آمین.
به نام خدای هدایتگرم
سلامی گرم به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان فوق العاده
راستش وقتی این فایل دیدم یک جورایی شدم بعد فکر کردم چه چیزی در درون من به هم ریخت تازه قبلاً که من آرایش می کردم که خیلی مختصر بود نهایت15 دقیقه وقت می گذاشتم چون هیچ وقت حوصله این کارا را نداشتم پس چرا این طوری شدم فهمیدم چقدر خانم شایسته ارزش هاش و لیاقت هاش می بینه چقدر باورهای درستی داره همین که کولر ماشین خراب شده و شاکی نشده چقدر این تو ذهنش پون می بینه که استاد هم ارزش این نگاه می بینه و آنقدر تعریف می کنه ولی من قبلاً چه ویژگی های خوبی و توانایی های داشتم که نمی دیدم چه الان که هزار مرتبه تغییر کردم باز هم آن لیاقت تو ذهنم نمی بینم نکته دیگه که چقدر ایشون باور خوبی و احساس لیاقت در مورد ثروت راحتی زندگی دارند که کولر خراب شده و در مقابلش واکنش نشان ندادند تو ذهنشان عمل بزرگی بوده که استاد اینقدر از ایشون تعریف می کردند الان می فهمم چند سال که تو این سایت هستم با این همه کار کردن روی خودم چقدر جای کار دارم من حتما باید دوره احساس لیاقت بگیرم استاد جان و خانم شایسته از شما سپاسگزارم و این رابطه شما را تحسین می کنم و از خدا می خواهم کمکم کنه ارزش هام این همه نعمت هایی که به من داده ببینم یک اتفاقی که همین امروز افتاد جایی که من کار می کنم خیلی ها می روند برای کاریی بیرون کارت نمی زنند ولی من از آنجایی که با استاد آشنا شدم و توحید برام خیلی مهم شده و درستی هم یکی از این اعمال هست همین امروز می خواستم برای کاری برم بیرون ونیتم همان اعمال درست بود( در صورتی که من دیروز چندین برابر جای یکی از پرسنل هم با همان ساعت کار کردم ) خواهرم گفت تو دیگه نیا من می روم انجام می دهم می دونم که این کار الله یکتا هست و سپاسگزار خداوند هستم و سپاسگزار استاد که توحید تو ذهن من بولد کرد و
و سپاسگزار خودم که به ندای قلبم گوش کردم و عمل می کنم خانم شایسته در ضمن شما زیبا هستید من صورت شما را دوست دارم و همیشه شما را تحسین می کنم و دوست دارم مثل شما ارزش هام و لیاقت هام ببینم دوستون دارم
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام زهراجان دوست توحیدی و مومن و موحد و خداجویم
تحسین ات می کنم که به چه نکته عمیق و مهمی توجه کردی، اتفاقا منم همون لحظه یواشکی تو دلم گفتم خوب مگه میخواست چکار کنه صبر می کرد تا کولر درست بشه مگه بچه است بی طاقتی در بیاره.
و شما نکته طلایی این صحبت رو درآوردید، چقدر استاد و مریم جان برای خودشان ارزش قائل هستند و از کوچک ترین کار درست به راحتی نمی گذرند و چندین بار از خودشان تشکر می کنند.
عجب با این اوصاف من که سر سوزن قدردان خودم نیستم. واقعا من چقدر به خودم دارم ظلم می کنم، که لااقل خودم در روز وقتی بذارم و روزانه از این رضوان زیبا، مهربان، پر از استعدادهای درخشان خوش اخلاق،منظم و مرتب و همه چی تمام تشکر کنم. فقط صبح که چشم وا می کنم تو ذهنم یواشکی کاستیهای رد میشن(گرچند سعی میکنم بهشون توجه نکنم ولی دقیقا نمیدونستم ایراد کار کجاست)
مررررسی زهرا جان که این دُر گرانبها را از این دریای آگاهی کشیدی بیرون ما ببینیم. تشکر فراوان مرا بپذیر
در پناه حق روز به روز توحیدی تر و موفق تر و شادتر و ثروتمند تر باشی مهربان بانوی درستکار و منظم
به نام خدای هدایتگرم
سلام رضوان عزیزم دوست، دوست داشتنیم سپاسگزارم که برام نوشتی اره رضوان عزیز عکس پروفایلث دیدم بسیار زیبا هستی
آره دوست خوبم ما خیلی از نعمتهامون نمی بینیم به خاطر همین هم جهان نمی بینه و چون سپاسگزاری نمی کنیم رشد نمی کنیم البته باید حواسمان باشه ایجاد غرور و خودبینی نشه وقتی داریم رشد می کنیم باید از خودمان و خدای خودمان به خاطر این موهبت ها تشکر کنیم من خودم خیلی دارم تلاش می کنم هم موهبت های دیگران ببینم و هم خودم البته تو دیدن موهبت های دیگران موفق تر هستم راستی رضوان جان به خاطر اون جمله آت خیلی خندیدم سپاسگزارم دوست عزیز
به نام رب هدایتگرم.
سلام سلام
الان که مینویسم 14صفحه کامنت روی این فایل اومده 140تا و من خیلی خوشحالم چون همه رو خوندم نکات خوبی داشت خدایاشکرت و چقدر خوشحالم از عصر که دیدم کامنتا منتشر شده شروع کردم و بینش پیاده روی کردمو قهوه خوردمو استراحت کردم و بعد که رفتم سمت لبتاپم هدایت شدم فایلای مصاحبه با آزاده عزیز رو تصویری نگاه کردم که اتفاقا اولین قسمتی که پلی کردم آزاده عزیز گفتن وقتی ایران میرن بهشون میگن چرا انقد ساده ای ومیکاپ نداری و…صحبت میکردند….
استاد توی ایران آرایش کردن رو باکلاسی میدونن و بارها شنیدم که گفتند فلانی چقدر بی کلاسه تو عروسی اومده آرایش نکرده. احساس میکنم این مورد برای من تبدیل به باور شده برای همین همیشه تو مهمونیا و عروسیا آرایش میکنم.
خانم شایسته عزیز شما خواستید تغییر کنید و خداوند هداییتون کرد به جایی که اکثر مردم ساده و بی آرایش هستند و این چقدر خوبه پارسال با دختری آشنا شدم که تو فرانسه درس میخوند تازه دکترا گرفته بود وقتی نگاش میکردم هیچ آرایشی نداشت فقط رو ناخنش ی لاک ساده زده بود اونم چون مهمونی بود وگرنه بیشتر اوقات صاف و ساده میومد حتی لباساشم خیلی خیلی معمولی بود خیلی خوشم اومد از فرهنگ خارجیا که اکثرا ساده ان و خودشونو قبول دارن چقدر باوراشون از پایه درسته و هرکسی از هرکشوری چندسالی تو اون کشورها باشه تقریبا مثل اونها میشه و عاشق سادگی میشه البته من اینطور فکر میکنم چون جامعه خیلی تاثیر داره.
خب من تحت تاثیر بقیه که قرار میگرفتم گاهی آرایش میکردم وقتی بازخوردها رو میگرفتم بخاطر نیاز به تحسین و توجهی که تو وجودم بود و هنوزم هست مشتاقتر میشدم که همیشه آرایش کنم ،خداروشکر من از چهره ام راضی ام چهره زیبایی دارم پوست شفاف و صافی دارم هیچ کک و مکی نداره صورتم مویی نداره ابروهام کم پشته وموی اضافه ای نداره همیشه مرتبه و هیچوقت نیاز به آرایشگاه ندارم ولی گاهی سالی یکبار یا دوبار میرم که مدل ابرومو مثلا تغییر بدم خب مواقعی که کمی آرایش میکردم چون چشمای درشتی دارم و صورتم قشنگه و میدونم چه رنگ و چه مدلی بهم میاد خیلی جلب توجه میکرد و از بازخوردها خوشم میومد و باعث شد حس خوبی به آرایش کردن پیدا کنم.یادمه تا قبل از دیدن این بازخوردها اصلا آرایش نمیکردم و برام مهم نبود بقیه چیکار میکنن.
الانشم دلم نمیخاد بصورت همیشگی وقتمو پای آرایش بذارم ولی ناخودآگاهم مشتاقه بخاطر تعریف و تحسینای بقیه گاهی آرایش کنم.
استاد از وقتی اون سلسله فایلای پیداکردن الگوهای تکرارشونده رو گذاشتید من خیلی خیلی فکر میکنم ی ذره بین برداشتم مو رو از ماست میکشم بیرون و چقدر این خودشناسی خوبه البته گاهی حقیقتی که برام آشکار میشه خیلی تلخه،دلم میخاست انکارش کنم ولی تعهد دادم با خودم صادق باشم ،قبولش میکردم مسئولیتشو میپذیرفتم چون شما گفتید تنها وقتی تغییر میکنید که مسئولیت قبول کنید…..
و الان استاد من با این فایل احساس کردم یکی دیگه از باگام کشف شد ….
یعنی این آرایش کردن تو زندگیم همیشگی نیست گهگاهی رخ نمایی میکنه حالا کجا؟ جاهایی که احتمال میدم خیلی تعریف و تمجید میشنوم
و اینجوری این کمبودم رو تغذیه میکنم خوش و خرم میشم ولی اثر این تعریف و تمجیدا فقط چند ساعته ! بعدش من میمونم و خودم !
احساس لیاقت و ارزشمندی استاد جان!
این قائم به ذات بودن خیلی مهمه از پایه باید درست بشه چرا خودم ارزشامو نبینم چرا از خودم تعریف نکنم چرا خودمو باور نکنم چرا اینو گردن بقیه بندازم؟؟؟؟؟؟ استاد من از ماه قبل وقتی فهمیدم تو خودباوری و لیاقت خیلی ضعف دارم برای یکماه به خودم تعهد دادم هر روز تو آینه از خودم تعریف کنم گفتم وقتی من هنوز خودمو باور ندارم چطور میتونم تمرین آگهی بازرگانی رو انجام بدم! خب معلومه اول باید خودمو باور کنم تا بتونم انجامش بدم.
روزای اول خیلی سختم بود حتی نمیتونستم تو چشای خودم نگاه کنم سریع رومو برمیگردوندم دوسه روز بعد تو چشای خودم زل میزدم ولی هیچی نداشتم بگم، روزای بعد وقتی خودمو میدیدم گریه م میگرفت چون مدتها خودمو نادیده گرفته بودم انگار تازه داشتم با خودم دوست میشدم انگار خودمو تازه دیده بودم روزای بعد تونستم حرفای قشنگ به خودم بزنم قربون صدقه خودم برم روزای بعد تو آینه خودمو میبوسیدم و الان هروقت خودمو ببینم ذوق میکنم تعریف و تحسین میکنم یعنی قشنگ میدیدم چجوری تکاملم طی شد
الان دوطرف تختم دوتا آینه بزرگ گذاشتم هرطرف نگاه میکنم خودمو میبینم و لبخند میزنم اینم لطف خداست چون مامانم خیاطه تو خونه آینه های زیادی داریم و برای من عالی شده تو همین یکماه احساس میکنم زیباتر و دوستداشتنی تر شدم.
خیلی خوشحالم برای دوره جدید که آماده شده و منتظره تا خداوند اجازه رونمایی بهش بده
امیدوارم بتونم تهیه کنم چون شما استاد جان یجوری مطالبو میگید که ذهن منطقیم سکوت میکنه کم میاره در برابر توضیحات شما.
الان هر مسئله ای رو به دقت بررسی میکنم میرسم به کمبود احساس لیاقت و عزت نفس.
چقدر خوبه این جهان فرکانسی خدایاشکرت
الان که نوشتنم تموم شد دیدم کامنتا شدن 160 تا ….
من برم بقیه رو بخونم
همتونو دوست دارم با عشق کامنتا رو میخونم مثل استاد
و این کامنتمو با احساس بینهایت عالی و دلی نوشتم.
یا حق
سلام به نجمه ی عزیز!
چقدر زیبا نوشتی نجمه جان! لذت بردم، چقدر راحت در مورد خودت و موضوع آرایش و دلایلش صحبت کردی…
من هم تا حدی احساسی که گفتی رو درک میکنم…احساس رضایت از تعریف و تحسین های بقیه…و چقدر لذت بردم از راه حلی که برای این مسئله در پیش گرفتی، که خودت رو بیشتر دوست داشته باشی، توی آینه با خودت حرف بزنی و به خودت یادآوری کنی که همینی که هستی، هر چی هستی، ارزشمندی و لیاقت بهترین ها رو داری، چون تو تکه ای از خداوند هستی! آفرین به تو!
سپاسگزارم ازت که وقت گذاشتی و این دیدگاه زیبا و پرمحتوا رو نوشتی عزیزم!
در پناه خدا بهترین ها رو برات آرزو می کنم :)
سلام نجمه جانِ قشنگ و ارزشمند.
بی نهایت لذت بردم از خوندنِ کامنتت.
چقدر زیبا و شجاعانه خودت رو در مورد آرایش کردن و دلیلش، تحلیل کردی.
بسیار تحسینت میکنم برای عشقی که به خودت میدی، خودتو تو اینه میبینی و به خودت مهربونی میکنی…
منم برای تمرینِ محبت به خودم، تحسین کردن خودمو مدتیه آغاز کردم…
در ظاهر ساده است ولی چون این کار رو در حق خودمون نکردیم، کاملا باید آروم و تکاملی جلو بریم که بهتر و بهتر بشیم درونش…
وای منم اول خودمو کم تو اینه میدیدم. یعنی نگاهم رو میدزدیدم، یه طوری انگار حتی از خودمم خجالت میکشم که ببینم تو اینه خودمو…
حالا کمی بهتر شدم…
صورتم، بدنم هر طور باشه نگاهش میکنم قربون صدقه اش میرم…
یکی از دلایلی که صلح درونم بهتر شده، همین تمرین توجه و تحسین و احترام به خودمه…
هر وقت خودم به خودم احترام میذارم، از بیرون هم احترام دریافت میکنم نسبت به سمانه جان.
مرسی که این کامنتِ عالی رو نوشتی عزیزم.
بهترینها برات نجمه جانم.
الهی شکرت که احترام بهتر و بیشتری به خودم میذارم.
ان علینا للهدی
به امید خدا شروع میکنم. مدتها بود که با خودم میگفتم برای تمرین نویسندگی تو قسمت سفرنامهنویسی حتما باید شروع به کار کنم. قرار بود بهصورت مجازی شروع به دیدن یه شهر یا یه کشوری کنم و یه سفرنامه رو بنویسم. فایل قبلی که اومد یه حس خیلی عمیقی بهم گفت که تمرین سفرنامهنویسی رو از همین فایلها شروع کن و من هم انجام دادم و خیلی هم راضی بودم از نحوه متن فنی و دلی که نوشتم. به عنوان شروع سفرنامهنویسی در حد خیلی محدود خوب بود. اما فایل امروز سفرنامه نیست. فایل امروز کلاس درسه. تمرینی برای زیبابینی و آسانگیریه.
سرتاسر فایل دو تا عشق دارن بهمون میگن همه دنیا عین سفره. همه دنیا تو توی ماشین زندگی نشستی و هر آن امکان داره غیرمنتظرهای برات پیش بیاد. تنها چیزی که تو این سفر زندگی مهمه اینه که ببینی کنار دستت کی نشسته؟ رفیق ناباب دلت طعم سفر رو تلخ میکنه، اجازه نمیده فکر کنی و تصمیم درست بگیری. فقط باید نگران عکسالعمل او باشی و بیشتر از این کاری از دستت بر نمیآد.
تو سفر زندگی منظرههای زیبا فراوون پیدا میشه، حتی اگه نسیم خنکی نوزد؛ اما حتی اگه در معرض نسیم بهشت هم باشی، و همراه مناسب نداشته باشی، آن همراه بالاخره کلافهات میکند.
تو سفر زندگی یه آدم خوب پیدا میشه تا بهت کمک کنه و توصیهای کنه تا مشکلت رو حل کنی؛ اما غرغر و نقنق طعم این کمک رو هم ناخوش میکنه.
دارم به رفتار استاد فکر میکنم و مقایسه میکنم با دیگرانی که روی خودشون کار نکردهاند. شاید اگه این اتفاق برای کسی تو ایران افتاده بود و میگفتند که 5 روز دیگر کولرتون درست میشه، چقدر از لحاظ روانی به هم میریخت که هیچ! بعد هم هزار تا ایراد به کشور میگرفت که این چه وضع مملکته! اما استاد اینقدر روون با این مسئله کنار اومدن که حتی برای ما هم که اونجا نبودیم خیلی امر پذیرفته شدهای بود که خب، حرف منطقیه دیگه!
این قدر این طعم همدلی برای من شیرین بود که از اول تا آخر فایل داشتم به این موضوع فکر میکردم و بعد با خودم گفتم شما هر جا باشید، اونجا پارادایسه، عین بهشته وقتی این قدر شیرین نکات مثبت هم رو میبینید و به اون نکات اعتراف میکنید. وقت بیغرور از هم تعریف میکنید. وقتی همدیگر رو پاداش و جایزهای از جانب خدا میدونید. وقتی این قدر صادقانه این رفتار رو انجام میدید که حتی لحظهای به فیلمبودنش شک نمیکنیم که لبخند از عمق جان مریم عزیز گواه صدق عشق بینتون بود.
ماشینتون عالیه، دم همتتون گرم! تو بهترین جای روی کره زمین زندگی میکنید، دم جربزهتون گرم! بهترین امکانات رو دارین، دم تلاشتون گرم! اما خدا وکیلی دم رابطهتون گرم که چنین بهشتی رو براتون ساخته که «ولکن الله الف بین قلوبهم» رو مصداق بخشیدید.
تصمیم گرفتم تو این فایلها تمرکزم روی نکات مثبت باشه؛ اما این قدر این نکته مثبب رابطه زیبای بین استاد و مریمجان برام جلوه داشت که فراموش کردم به چیزهای دیگه فکر کنم.
اما حتی گذری هم که فایل رو دیده باشیم، نمیتونیم اون زیبایی و نظم و درختای سبز تو ورودی آلاباما رو نادیده بگیریم. اون منظره آسمون تمییز و با تکهابرهای کوچکی که منظره یک نقاشی رو تداعی میکنند. اون احترام به بازدیدکنندگان از شهرشون و همچنین سیاست جذب توریست که با ایده هوشمندانه ویزیتور سنتر در همهجای آمریکا هست نیز ستودنی است. هر جا که نشان از کاربلدی باشه و آدم ببینه که نهایت استفاده رو هم برای بهرهوری بیشتر از امکانات صورت دادند و هم اینکه باعث شدند کارها روون و راحت اتفاق بیفته، واقعا برام جذابه و پیش خودم میگم اینها لایق تحسین خداوندند که آبروی انسانیت و توانمندی او رو جلو کائنات حفظ میکنند.
حتی اگه خیلی جذب رفتار استاد و مریمجان شده باشم، نمیتونم اون لباس زیبای مریم عزیز رو ندیده باشم که من عاشق این مدل لباسم و چون یه نمونهش رو خودم دارم میتونم حس کنم که چه حس سبکی و خنکی خوبی رو به آدم میده و چقدر هم برازنده مریم عزیز است.
دوست دارم آدمهایی رو که روی خودشون کار کردند و الان به بودنشان و اینگونه بودنشان افتخار میکنند. کاری که خودم با تمام توانم در حال انجام آن هستم. بیشتر از هر چیز در دنیا خودسازی برام مهمه. اینکه چی بودم مهم نیست. اینکه چی میشم خیلی مهمه. گاهی فکر میکنم اگه با فلان مشکل یا مثلا با عزت نفس پایین بمیرم و بذارنم توی قبر، اون مار و عقربی که همیشه از بچگی ما رو ترسوندن، همون عزت نفس پایینه که خودش رو نشون میده. همینکه میفهمم من چی میتونستم بشم و وجودم میتونسته به گستردگی یک اقیانوس بشه و به زلالی دریا و الان اینگونهام، همان فهمیدن این مطلب؛، فشار قبره که اگه تو همین دنیا هم بفهمیم و در پی اصلاحش بر نیایم، همون عذاب رو متحمل خواهیم شد. چه بسا دوست مریمجان که اون موقع نتونسته خودش رو تغییر بده و الان وضعیت مریم عزیز رو میبینه، حسرتی که از دل میکشه کم از عذاب نداشته باشه. برای بهشتی شدن باید بهشت رو تو وجودمون ایجاد کنیم.
استاد جان، اول خواستم یه تقاضا ازتون بکنم که تو رو خدااا صبر کنید دوره کشف رو با جدیدت تموم کنیم، بعد دوره جدید بذارین که برسیم روش متمرکز بشیم؛ بعد فکر کردم که به یقین در بهترین زمانی که باید اون مطالب به گوش من برسه و لازم هست که بشنوم، دوره روی سایت بارگذاری میشه و نگرانی نداره. اگر هم تا قبل از تموم شدن دوره قبلی باشه، حتما اون زمان بهترین زمانشه.
دست خدا پشتوپناهتون و سفرتون بیخطر!
سلام به زهرا جانِ عزیزم.
خوشحالم که کامنت میخونم ازت بعد از مدتها.
چقدر لذت بردم از این قسمت:
برای بهشتی شدن باید بهشت رو تو وجودمون ایجاد کنیم.
مشابهش رو از یکی از فایلهای استاد درک کردم:
اگه میخوایم باهامون با صداقت رفتار شه، خودمون باید بریم تو مدارِ صداقت و راستگویی، یعنی اینکه خودمم راستگو بشم.
بهترین برات زهرا جانم با مااااچِ فراوان.
الهی شکر برای این سایت و استاد و مریم جون و همه ی بچه های سایت
سلام به روی ماهت عزیزم
صددرصد همینطوره که تو میگی،
بخواه
باور کن
رها کن
خواستهت رو تحویل بگیر
امروز شروع روزم با خوندن کامنت تو و سعیدهجان و حمید عزیز بود و خیلی زیبا یه حس رهایی رو در من بیدار کرد.
بذار امروز صبح یه هدیهی قشنگ هم بهت بدم. این آیهی قران امروز روزی من بود:
اماتخذوا من دونه اولیا فالله هو الولی و هو یحی الموتی و هو علی کل شیء قدیر (شوری)
امروز تو کامنت سعیدهجان نوشته بود کی غذای ما رو هدایت میکنه که وارد مری بشه نه نای؟
گاهی وقتها یه تلنگر چقدر زیباست!!
صبحم رو با اون تلنگر شروع کردم و انگار تمام وجودم پر از آرامش شد که خدا حواسش به لقمهی توی گلوی تو هست، پس اجازه نداری نگرانی به خودت راه دهی، در هیچ موقعیتی!
بعد اومدم سروقت قرآنم، دیدم خدا داره بهم میگه منم ولی و سرپرست منم که مرده زنده میکنم، بابا منممممم که بر هر کاری توانام.
منم گفتم دم این خدا، دم این ولی و سرپرست گرم!
قبل از شروع کارم خواستم یه حس خوب رو به اشتراک بذارم.
خوش بدرخشی روح لطیف الهی!
میشه خدایی را نیافت که از تو حرکت باشه و از او برکت نباشه؟!!
نه! من فکر نمیکنم.
به نام خداوند روزی رسان بی حساب و هدایتگر
سلام به خانواده ی بزرگ هم فرکانسی من و سلام به استاد جان و بانو مریم. عاشقتونم من الهی که در پناه الله روز به روز آرامش، شادی و ثروت بیشتری را به چشم ببینید.
به! دارم با ایرپاد امریکایی که از آمازون امارات خریدم و تو قسمت قبل نوشتم که تازه رسید دستم این سفر را گوش میدم و چه حالی الهی شکر؛ که همه چیز در حال ساده شدن .
عجب ایرپادیه خدا وکیلی از ای پی ایکس 8 داشتنش تا برنامه داشتن و تو برنامه اش میتونی نویز کنسلینگش را فعال کنی یا اکولایزر موسیقی را دست کاری کنی و کلی آپشن دیگه، چه هدایتی بود. الهی شکر
بریم سراغ سفر، به به ! بنازم
سفرو و جاده و این موسیقی که بسی بسیار باهاش خاطره داریم، ولکام تو آلاباما. هیچ جا خونه خود ادم نمیشه شعار این ایالته، احتمالا بچه های این ایالت خیلی سفری بودن و هستند که به این نتیجه رسیدند ( خنده ). اتفاقا عه چه جالب نشانه ی درستی این مقصد و سفر را همین قبل اینکه بشینم پای این قسمت دیدم یک جایی دیدم یک بنده خدایی تازه از سفر برگشته بود همین بند را گفته بود، هیچ جایی … .
چقدر صدا واضح مریمی …
چقدر این کار قشنگ که تو ویزیتور سنتر از زیبایی های قشنگ ایالتشون اومدند چنین کتاب و مقاله و کتاب و روزنامه درست کردند.
منم خیلی وقت پیش ( 6 ماه پیش فکر کنم ) یهو تو اون لحظه های ناب اتصال این ایده اومد که اقا جون ما که تو کافه تی وی هم که داریم خب، بیایم به جای همیشه خاموش بودنش و بی استفاده بودنش زیبایی های جهان را دانلود کنم بندازم رو فلش و همیشه پخش بشه تا چشم خودم بیشتر عادت کنه به دیدن زیبایی ها و تا چشم هم پاره ها عادت کنه بخ دیدن قشنگی ها، سر همینم اومدم یک سرچ ساده زدم تو یوتیوب و خیلی ساده به یک کانال هدایت شدم که اصلا خوراکش همینه تصاویر footage drone را جمع میکنه یک موسیقی ریلکسی و تو 9/10 دقیقه زیبایی های یک کشور تمام میکنه اونم با کیفیت 8k ینی خیلی خوبه خیلی منم دیدم اینجوره اومدم اول چند قسمتشو گرفتم گذاشتم دیدم فیدبکا خنده داره بعد رفتم یکی یکی دانلودشون کردم و الان نزدیک 16 گیگ از زیبایی های جهان بیش از 45 تا فایل از زیبایی های بی نهایت قشنگ 45 کشور تو فلش و از 8:30 صبح تا 11 شب در حال پخش و خلاصه خلاصه خیلیییی خوبه و خداروشکر تونسته کلی چشم ها را عادت بده به دیدن زیبایی ها … ، سر همینم که تونستم همچین تغییری را ایجاد کنم به خودم افتخار میکنم و خب اعتبارش مال رب، هر خیری میرسه از خودش و هر شری از منه. اینم بگم سر همین زیبایی ها بود قبل عید قربان بود یکی از دوستانم هر وقت میومد کافه فایل دبی پخش میشد چندبار تکرار شد یک روز گفت محمد اخرش کاری میکنی برم دبی با این فایل ها، که همین عیدقربان خودشو و خانمش دبی هم رفتند.
بریم سراغ ادامه فایل؛
سه این بچه رو نیمکت دراز کشیده به چی نگاه میکنه ( خنده )
به به چه ماشین زیبایی و چه استاد خوش هیکلی، خدا قوت پهلوون
واوو چه پلیه پسر قشنگه قیشنگ والا
سلام سلام … در ایالت می سی سی پی امدیم.
خب خب بشینیم پای صحبت های مریمی.
اینو شنیدیم که میگن سفر باید رفت تا پخته شود خامی همینه مریم جان، اگر اهل تغییر باشی و به اون میزانی که مقاومت نداری تغییرات را کم کم در خودت احساس میکنی از رفتارت و نگاهت و عملکردت و یهو یک مدت بعد میای عقبتو میبینی میبینی که عه! این منم چقـــــدر تغییر! Such a Woww
خوشحالم برای این همه تغییر شما و خوشحالم برای تغییر خودم منم اون زمان که ایران گردی را شروع کردم با یک کوله و هیچهایک کردن تو ایران خب خونه ام یک کوله بود اما وسیله هام زیاد بود با اینکه کوله ی 65+15 لیتری داشتم ( هنوزم دارمش ) هر چقدر از اون سفر میگذشت و سفرهای بیشتر و ملاقات ادمای پخته تر و هم صحبتی با دوست گفتم باید سبک و سبک تر کنم یکی از کارهایی که تو سفر میتونی مثلا برای من که کوله گردی میکنم گرفتن وسیلههاییه که چندکاربردی هستند سر علاقم به دیدن جاهای مختلف و هدایتم به ادمی مثل Kraig Adamas فکر کنم اسمش بود تو یوتیوب، دیدم تو پیاده رویهاش از شلواری استفاده میکنه که وقتی هوا سرد همون را می پوشه وقتی هوا کمی گرم میشه همون شلوارو به شلوارکش تبدیل میکنه ( زیپ دار ) و دیدم چقدر باحاله، یا دیدم فقط از دوتا لباس استفاده میکنه .. خیلی روم تاثیر مثبت گذاشت و این خواسته را برام جور کرد که منم باید بگیرم اها اینم بگم چادرشو میذاشت میدیدم با دوتا باد inflatable sleeping pad را باد میکرد و کلا این زیرانداز بالشت اندازه کف دستش خب اینم میدونم که چقدر تو پیمایش هر چقدر سبک تر باشی چست و چابک تری و انرژی بیشتری خواهی داشت، خلاصه این ایجاد خواسته ها و خواسته ی سفر بعدیم باعثشد و البته درامد بیشترم وضعیت بهترم باعث شد که برم همه ی اون ها را بهترینشون را بخرم.
تو زمان بین ایجاد خواسته تا خرید هر کدام از وسایل به اهمیت آزادی مالی بیشتر پی بردم. خدایا رب من واقعا میخوام که ازادی مالی داشته باشم واقعا ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست.
دوره احساس لیاقت ای جان دل، مطمئنا تو این دوره خواهم بود کنار اعضای گرم صمیمی خانواده ام و حسابی قراره بترکونیم … یوهووو
رشدددددد … همینه
خدایا هدایتمون کن در زمان مناسب و در مکان مناسب .
تمام ویژگیهایی که شما استاد در مورد نیازمندیهای سفر گفتید را من دارم خیلی خوبم دارم ولی خب کافی نیست باید و میشه بهترم شد. خداروشکرر میکنم.
اخ اخ داستان کولر استاد و نعمت همسفر خوب نق نق نزنو و همراه دقیقا چقدر مهمه همسفر خوب و چقدر مهمه این انعطاف پذیری و چقدررر مهمه این ساده گرفتن . ساده نگیری واقعا اذیت میشی! لذت اون جوری که باید ببری نمیبری!
بازم تحسین میکنم این رابطهی عاطفی شمارو استاد و مریمی که حوصله میدید صبر میکنید حرف هم را می شنوید و پای به پای هم جلو میرید، یک رسپکت قشنگ و قابل احترام. دم شما گرم
واقعا استاد این ویژگی شمارو تحسین میکنم اینکه عاشق حل مسئلهای و خیلی عالی تو دل مسائل و ترس هاتون میرید خیلی فوق العاده است.
چقدر لذت بردم که گفتی اوستاد، مریم پاداش خداوند به مو که اینطوری هم پایه هم ردیف داریم جلو میریم و سفر … الهی شکر عشقتون پایدار رفاقتتون پایدار.
استاد خیلی هنر میخواد چنین تورلیدری سفری که بارها در موردش گفتی – هرمز زیباا دم شما گرم دم این توانایی رهبری کردنت گرم این باور این خودباوریت گرم. کارت درسته
گفتی هرمز یاد هرمز افتادم و سفرهای مارکوپولوییام به هرمز، بگم؟ ( خنده )
رسیدم هرمز طبق نقشه باید میپیچدم چپ که دیدن زیبایی های هرمز را از قلعه پرتقالی ها شروع کنم تو مسیر که داشتم میرفتم با یک دوربین کنون و کوله و یک دل پر عشق و یک حس کنجکاوی، صد/دویست متری قلعه رسیدم به یک پسر بچه 9-10 ساله که دیدم بربلندی ایستاده و قلابو انداخته تو اب ( با ذوق و شوق) رفتم پیشش گفتم ها چکار میکنی؟!! گفت داروم غذا درست میکنم خب معلومه ماهی میگیرم ( خنده ) شوخی کردم ..
اقا مووو ایقدرر دوست داشتوم ماهی گیری هم تجربه کنم خدا منو تو اون سفر طولانی که 40 روز بود بالاخره تو روزهای بین 20 تا 30 هدایت کرد به تجربهی این خواسته تو بهترین زمان و مکان مناسب، معلم من در اون لحظه اون بچه بود، اقا خوب اومدم نگاش کردم دستشو شروع کردم ازش عکاسی ( مستند موجوده ) و وقتی قلابو کشید بیرون اووووف یعنی چه ماهی بود از این ماهی خوشگلا و البته خوشمزه هاو البته صادراتی ها، بهش گفتم میشه به مونم اموزش بدی چطور ماهی بگیروم این داستان مال فروردین 97 ولی خبرانگار دیروزبوده ها، گفت اره دستمو گرفت و پرتاب قلاب چند ثانیه بعد دیدم قلاب گیر کرده بود معلوم نبود از دید من کوسه ای نهنگی گرفته بودم خودم خبر نداشتم شاید، یهو گفت همینو داشته باش، یهو دیدمش این بچه شلوارکشو دراورد و شیرجه کهکشانی زد سمت دریا و رفت پایین!! اقا منو میگی یک نگاه به چپ کردم یک نگاه به راست گفتمم چی شد! چی شد؟! کجاست هووم
دیدم اومد بالا قلاب هم دستش بود پرید قلابو ازاد کنه ( خنده ) اومد بالا و دوباره کمکم کرد و اولین ماهی زندگیمو گرفتم دومی هم گرفتیم در ادامه به خاطر حمایت از این معلم اون قلاب فوق العاده را خریدم تا یادگاری هم از اونجا برام بمونه که الانم دارمش، و بهم گفت ماهی ها را هم بردار و بهم هدیه داد …
خالا داستانش خیلییی ادامه داره که بعد قلعه پرتقالی ها رفتم و بعد رفتم مغازه سیخ خریدم و فر فر خدا ادم های مناسب را به سمتم هدایت میکرد دست های خدا چطور میومدند با عشق کارمو انجام میدادند شاید از نگاه اون ادما من یک احمق بودم که چنین سفر میکردم ولی از نگاه من این ادما دست های خدان، و من فکر میکنم نگاه من که مهمه … و لاغیر)
بعد رفتم ساحل چنددرخت اونایی که میدونند کجاست و اونجا کمپ زدم و اولین اتش زندگیمو به سختی و لذت! روشن کردم و ماهی را بدون ادویه و فقط با نمک سیخش زدم و کبابش کردم و همهاشو خوردم ( عکسش هست خداروشکر که دوربین بام بود ) و دوتا ماهی دیگه را زیر خاک قایم کردم و شب که اومدم سراغش نگو موجوداتی مثل گربه بردنشون …
خدا برات همه چیز میشه …
همسفر عالی میشه و آنی
که وقتی بعد از کباب ظهر نشستم سفرنامه امو نوشتم از خدا خواستم همسفر برام بیاره و خدا برام خداشاهده چندثانیه بعد دوتا جفت باحال که با موتور سه چرخ داشتند میومدند اومدند پیشم با تمام تجهیزات …
خدا برات تجهیزات هم میشه …
خدا برات محافظ هم میشه …
خدا برات اسمون پرستاره میشه …
و میشه برات ستاره ی دنباله دار وقتی که تو زل زدی به اسمون و لبخند میزنی و خدا را صدا میزنی …
اره
مارکوی شگفت انگیز
عاشقتونم.
تا قسمت بعد به امید دیدار
عاشقتم خدایاا که چنین هدایت میکنی، اره نمیشه! نمیشه از من حرکت نباشه و از تو برکت نباشه.
بنام خدا
سلام مارکوی عزیز
یاد کامنتات با نام مارکو افتادم
چقدر انرژی و شور و هیجان و نشاط از چهرهت موج میزنه
ممنون که از زیباییهای این فایل گفتی و از خاطرات شیرین خودت
تنهای تنها سفر کردن تجربهی متفاوت و ارزشمندیه
چه خوبه که تجربه کردی و درک کردی خداوند همه چیز شدن رو
برات
دلت شادتر و لبت خندونتر
در پناه پروردگار یکتا سلامت و سعادتمند و ثروتمند باشیم
به نام الله هدایتگرم و سلام به ماکوی عزیز
بسیار بسیار مشتاق خوندن کامنتهای زیبا و درک حس عالی شما بودم
سالهاست در این سایت هستیم و از کامنتها و درس ها و آگاهی هاش استفاده میکنیم و بر خودمون می بالیم که در کنار چنین دوستانی، چنین شوق و هیجان و لذتهای ساده ای هستیم که همشون نتیجه درک و عمل به قوانین خداوند مهربان هست
چقدر چقدر چقدر ایده گذاشتن تصاویر و کلیپ های زیبا در کافی شاپ رو دوست داشتم
شما عالی هستی
قطعا اگر من روزی به کافه شما هدایت بشم از لذت و هیجان، چشمام در میاد
و چقدر خوب گفتی که اینقدر فایلهایی از زیبایی های دبی گذاشتی که دوستت به دبی هدای شد
خدایا صدهزار مرتبه شکر
میدونی چرا؟؟
چون دقیقا دیروز در مورد سفر با همسرم صحبت میکردم و بهش گفتم مهدی ببین، من واقعا واقعا دلم میخواد بریم دبی…. با کشتی کروز…. و هزار تا حرف در این زمینه و الان امروز اینجا دارم این کامنت عالی و هدایتی رو میخونم
خدایا چکار داری میکنی؟؟؟ اینا همش نشانه هست و قطعا بعد که برم دبی و بیام، کلی از این سفر جذاب و دیدنی مینویسم و خدا میدونه چقدر براش ذوق دارم
اون موقع ها که در مورد سفرهات با کوله پشتی مینوشتی خیلی با ذوق میخوندم و چقدر اون سادگی و حس رها بودنت رو تحسین میکردم حتی وقتی توی تایم سربازی می نوشتی…
من کلا حافظه عالی دارم و توجه میکنم و آگاهانه دوستانم رو تحسین میکنم و شما رو هم …
ان شاالله همواره در آغوش رب بی انتها، شادترین و لذت بخش ترین لحظات رو تجربه کنیم