سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 195

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار صحرا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام به استاد و مریم جانم و اهالی زیبا اندیش این سایت توحیدی

Welcome to Texas

ایالتی ثروتمند تر از ایالت آلاباما که بر پرچمش آن تک ستاره می درخشد. باز مثل همیشه مریم جان دوربین به دست در پی ثبت زیبایی ها

چقدر خوبه وجود این ویزیتور سنتر ها که پر از فراوانی نعمت و ثروته با هر سلیقه ای.

چقدر اون صحنه زیبا بود که نقشه ایالت رو به قسمت های کوچک تقسیم و اونو بُلد کرده بودند و بعد اطلاعات مورد نظر زیر هر قسمت وجود داشت.

چقدر خوبه این عادت کردن به دیدن زیبایی ها رو در همه ابعاد زندگی مون گسترش بدیم.

چقدر خوبه که در بیشتر لحظات زندگی تلاش کنیم زیبا بین تر ، زیبا اندیش تر و زیبا کردار تر باشیم.

چقدر خوبه درونی شدن این عادت ، چون باعث میشه در مواقعی که به چالش بر میخوریم ناخودآگاه به دنبال راه حل باشیم ، ناخودآگاه نیمه ی پر لیوان رو ببینیم.

در خیلی از مواقع به خصوص در کار گروهی این مسأله رو تجربه کردم یعنی احساس نا زیبایی در موضوعاتی پیش اومده ولی به اندازه خودم تلاش کردم که در آن حالت نمانم و چون عادت به بیان احساساتم دارم ( منظورم مثبت هست ) ، متوجه نگاه های متفاوت اطرافیانم شدم ، و به همین خاطر از ی جایی به بعد تصمیم گرفتم که آگاهانه سکوت اختیار کنم و نخوام این نوع فکر رو به اندازه ی سر سوزن ابراز کنم.

در ابتدای راه انجام این کار برای من که دختر برونگرایی هستم خیلی دشوار بود ، اما آرام آرام آرام در حد قدم های مورچه اقدام کردم که حالا داره میشه بخشی از وجودم.

به محض متوجه شدن این الگوی تکرار شونده ، تصمیم گرفتم که دهان خودمو ببندم و نخوام توضیح بودم ، نخوام ارشاد کنم و نخوام براشون خدایی کنم. انجام این کار چقدر بهم کمک کرده تا آرامشم بیشتر بشه ، و به درون خودم وصل بشم ، باعث شده چقدر جلوی نشتی انرژی رو بگیرم و در دنیای خودم سیر و سلوک کنم.

چقدر خوبه در این گشت و گذار ها ، همیشه استاد و مریم جان قوانین رو برای ما مرور میکنند.

چقدر خوبه که با چشمان مون دل به جاده های زیبا و پهناور ، 5 ، 4 بانده این کشور می‌سپاریم ، از پل های وسیع و بی نهایت بزرگ رد میشیم ، ناخودآگاه داشتم دنبال قایق و کشتی های تفریحی می‌گشتم.

چقدر خوبه که این کشور و مردمانش در مدار شادی هستند و از هر فرصتی به دنبال شادی می‌گردند…

چقدر خوبه با گوش هایمان صدای استاد توحیدی مان رو می‌شنویم که عاشقانه داره به ما درس میده و ما با دل و جون به حرفهایش گوش می سپاریم. 

چقدر خوبه با دیدن و شنیدن دیگر در ذهن مون جایی برای حرف های پوچ و بی اساس باقی نمی ماند. این یعنی خود خوشبختی و رسیدن به صلح درون

استاد جانم چقدر عالی برایمان گفتند که جهان بیرون ما ، انعکاس دنیای درون ما ، انعکاس آن چیزی ست که ما بهش تمرکز می‌کنیم.

چقدر خوبه که ما آگاهانه تصمیم گرفتیم و پا در این جاده گذاشتیم ، جاده ای که ظاهرش دیدن زیبایی جهان اطراف مون هست و درونش وصل شدن به منبع هستی است.

چقدر خوبه که در این جاده، کار ما تحسین کردن زیبایی ها ، دیدن نکات مثبت آدما ، همان آدم های که نیمه شب با جاروبرقی های بزرگ شون در پارکینگ لاتا و ویزیتور سنترها مشغول تمیز کردن هستند ، همان عزیزانی که وقتی ما صبح زود بیدار میشیم ، متوجه تلاش شون میشم که: بله افرادی هستند که زودتر از ما بیدار شدند و دارد کار می‌کنند…

چقدر خوبه که مریم عزیزم دوربین به دست میرود به هر جایی که بوی تمیزی میدهد ( یاد اون خانومی افتادم که در یکی از سرویس بهداشتی های إستِیت پارک ها ، دوست پسرش براش حلقه گرفته بود و ضربان قلبش خیلی خیلی بالا رفته بود از شدت خوشحالی و عزیز دل استاد این صحنه در 4. 5 صبح برای ما ثبت کرده بودند) یادش بخیر

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 195
    277MB
    17 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

662 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فهیمه پژوهنده» در این صفحه: 5
  1. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2180 روز

    دوباره آغاز میکنم با نام و یاد الله یکتایی که میپرستم…

    و سلامی دوباره به وسعت ایالت های زیبایی که میبینیم…

    La la la la LA…LaLa la la la

    به به سوار ماشین فورد خوش رنگ مون داریم میریم، از یگ پل فوق العاده زیبا رد میشیم.چقدر من این پل هایی که روی آب رد میشیم رو دوست دارم. چقدر ترکیب این پل و حرکت و این آهنگ این همسفر بودن ها رو مهیج ترمیکنه. واقعا سپاسگزارم برای همه تلاش ها و تدوین ها و فیلم برداری هاتون واقعا نمیدونم چطوری سپاسگزاری کنم ازتون عزیزانم و فقط میتونم هرچه بیشتر محکم تر انگشت هامو روی صفحه کلید حرکت بدم و با عشق بیشتر و سرعت بیشتر تایپ کنم و هرچی پیش میاد وو باید بیاد رو اجازه بدم جاری بشه.

    خدایا شکرت که از روی این پل زیبا رد شدیم.

    خدایا شکرت برای این ماشین قرمز رنگ خفن مون که همه امکانات رو با خودش برامون داره براحتی حمل میکنه.

    خدایا شکرت برای خورشیدی که از لابه لای ستون های این سازه میتابه.

    خدایا شکرت برای این اسمون آبی و اون آب جاری زیر پل

    خدایا شکرت برای رانندگی استادمون، خدایا شکرت برای فیلمبرداری های استادیارمون.

    خدایا شکرت برای صدایی که میشنوم آهنگی که روح منو به وجد میاره.

    خدایا شکرت برای حرکت و در مسیر مستقیم و درست بودن.

    خدایا شکرت برای این همه نعمت این همه ماشین، ابن همه ثروت

    خدایا شکرت برای این جاده این آسفالت راحت

    خدایا شکرت برای این تمیزی و امنیت

    خدایا شکرت برای این همه فراوانی حتی تو ساخت و ساز پل ها.

    خدایا شکرت برای این دیدن ویو این پل های موازی کنار هم

    خدایا شکرت برای زیبایی این سازه ها و شهرسازی ها و جاده های بی انتها

    خدایا شکرت که ما کار نداریم بقیه از کدوم مسیر میرن، کدوم سمتی میرن ما همون مسیری رو میریم تمرکزی که هدایت مون کردی.

    خدایا شکرت که منو همواره به راست و راه کسانی که بهشون نعمت و ثروت دادی هدایت میکنی.

    خدایا شکرت برای این همه دستان بی نهایتت روی زمین که منو هربار به خواسته هام نزدیک و نزدیک تر میکنن.

    وای شب این شهر رو ببینید، چقدر زیبا، چقدر رنگی رنگی. اون پل زیبا هم با نور آبی تزیین شده و زیباتر…خدایا بارها شکرت برای این همه که میبینیم.

    به به رخش خوش رکاب خوش رنگ مون رو میبینیم که توقف کرده اونم کجــا یک ایالت زیبا و ویزتور سنتر دیگه…سلام به مریم زیبا همسفر من در سفر به دورآمریکا ســـلام بانو. خدا روشکر که اولین شب خوابیدن تون رو هم در این تراک کمپر عالی و راضی پشت سر گذاشتین.ممنونم برای توضیحاتت، ممنونم برای دست به دوربین شدنت. واقعا سپاسگزارم از اینکه ما رو میبری داخل این ویزیتور سنتر در تکزاس. یک ایالت ثروتمندتر که از نمای ساختمان و امکانات و وسعتش از سِر درون ایالت و مردمانش خبرمیدهد.

    چقدر زیبا بود همین محوطه ساختمان ویزیتور سنتر، چقدر قشنگ نقشه ایالت رو اونجا گذاشه بودن.چقدر فضای شبز زیبایی ایجاد کرده بودن اون درخت با گل های ارغوانی زیبا رو بگو فقط من که عاشق این رنگم…چقدر منم از استایل پرچم شون خوشم اومد ساده اما پر معنی. پرچمی که سه قسمت کرده کل ایالت تکزاس رو با همون رنگ های اصلی پرچم آمریکا یعنی آبی قرمز سفید خودنمایی میکنه و یک تک ستاره که یکی از ستاره های پرچم اصلی آمریکاست که نشان از وجود این ایالته و آیین تک ستاره رو خودشون هم روی پرچم خودشون ثبت کردند و واقعا زیباست.

    چقدر خوبه که مردمش ایالت شون رو دوست دارند واقعا آفرین بهشون. ولی من خیلی دوست دارم کشورم رو شهری که توش زندگی میکنم اینقدر دوست داشتم و عشق بورزم اما تعصب مرض گونه نداشته باشم و فقط عشق و احترام باشه. اصلا از تعصب داشتن روی یک شخص یا یک چیز خاص خوشم نمیاد فکر میکنم محدودم میکنه.

    wellcom to texzas

    به به میریم داخل ویزیتو سنتر تـــکزاس

    چقدر این جمله زیاد دیده میشد حتی روی سطل زباله نزدیک در ورودی Dont mess with texas با تگزاس درگیر نشوید

    آقا میگه با تگزاس در نیفت.

    چقدر زیبا تزیین کردن نقشه رو واقعا خیلی شیک.

    چقدر قشنگ مکان های گردشکری شون رو معرفی کردند.

    چقدر باحال بود اینکه برای هر قسمت یک بخش و قفسه های جدا از بروشور و معرفی مکان های اونجا قرار داده بودند. چقدر مرتب، چقدر مشخص، چقدر دسته بندی شده و راحت.

    تکزاسی ها و پسران گاوچران و معروف به کابوی بودن یا بهتره بگیم کَـو بووی

    Please sign our guest book

    لطفا کتاب مهمان ما را امضا کنید

    چه جالب بود اون محلی که به عنوان میزبان برای گردشگران یا همون مهمان ایالت شون قرار داده بودن د و ازشون میخواستن تا براشون بخاطر حضورشون امضا بزنن.ممنون مریم جان از طرف همه ی ما بچه های سفر به دور آمریکا امضا زدن یا همون sign کردن اونم در روز ششم آگوست(اگر اشتباه نکنم یعنی 15 مرداد ثبتش کریم) فکر کنم. سپاس مریم جان…دمت گرم عزیزم.

    THE LONG AND WINDING ROAD _ جاده طولانی و پر پیچ و خم

    چقدر اون تابلو که مسیر یک جاده و کلی اطلاعات روش بود باحال بود عجب ایده جالب و راحتی. که حدس میزنم یکجورایی انگار اطلاعات صدسال تغییر و تحول این ایالت رو از سال 1917 تا 2017 نشون میداد، فکر کنم.

    خلاصه که باید خیلی جالب باشه اطلاعاتش.

    خب میریم پیش استاد عزیزمون. خداقوت جانانه به استاد قشنگ و خوش تیپ مون. مرد ایمان و عمل…فقط قیافه استاد که تازه از خواب بیدار شدن خیلی باحال بود.

    به به چقدر عالی که یک دوست عزیز با سوالت خوب چه راهنمایی های عالی به استاد کردن تا بازهم از این سفر لذت بخش و راحت تر و باحال تر پیش بره. اینا اگر دستان خداوند و هدایت های خداوند نیستن پس چی میشه بهشون گفت. واقعا دمشن گرم برای حضورشون.

    امروز داشتم به عزیز دلم میگفتم اگر در کشور خودمون ایران هم هر استان و شهر یک همچین مراکزی ایجاد کنن میدونی چقدر اشتغالزایی میشه، چقدر باعث رشد میشه، چقدر ایده و خلاقیت رو میشه، چقدر جاهای دیدنی و گردشگری هم شناخته میشه و هم اباد و ثروتمند میشه. چه جریان نعمت و ثروتی به هر محله و مکان سرازیر میشه. چقدر این ایده ویزیتور سنترها رو دوست دارم. چقدر این ایده توش خدمت و عشق نهفته. چقدر احترام و ارزش نهفته. چقدر امکان و فرهنگ ها و رسم و رسوم و آداب هر استان معرفی میشه و حس ارزشمندی هم مردم اون منطقه و هم مردمی که میرن اونجا سفر میده. من اگر بتونم حتما در این مسیر یک خدمتی انجام میدم. واقعا چقدر خدمت وعشق تو همین ایده هست.خدایا شکرت که ایده های ثروتمند شدن و گسترش جهانت بی نهایته.

    خدایا شکرت برای اون پکیج که بهمون داد

    خدایا شکرت چقدر ایده

    استاد اونجا خیلی باحال گفتین به تکزاس کرم نریزین لطفا و بقول مشهدی ها کُخ نریزین.

    چه باحال که استیکر هم دادند وبازهم اون جمله و شعار تکزاس روشون بود.چقدر ایده، چقدر خلاقیت، چقدر هدیه و گیف…و چه جالب که گفت این ایالت یک سنتر دیگه ام داره. وقتی از ایالت میخواین خارج بشین میتونید ببینید.

    چقدر قشنکه چقدر فوق العاده است این ایده که با جزئیات هر آن چیزی که به عنوان یک غریبه و ناآشنا به اون محیط وارد میشی میتونی از این جور مراکز اطلاعات دریافت کنی و لذت ببری و چقدر کار رو راحت کردند واقعا فوق العاده است واقعا تحسین برانگیزه. واقعا دمشون گرم خیلی خیلی لذت بردم.

    فقط اون تابلو که دکوری هست برای عکاسی و یکجورایی معرفی و یادگاری که میتونی ثبت کنی که کجا امدی.واقعا اینم ایده قشنگ و جذابی بود دمشون گرم.

    واقعا سرویس های بهداشتی شون هم تحسین برانگیزه تمیز و خیلی کارآ…

    ———————————————————

    وای میریم که سوار ماشین بشیم و مناظر زیبای این ایالت رو ببینیم. وای چه جاده ایی چقدر تمیز، چقدر یکدست،چقدر مهندسی شده و عالی.

    استاد این تیکه من مونده بود صدای شما رو بشنوم یا تمرکز کنم رو این منظره ها و اون غروب زیبا…اصلا تمرکز همزمان خیلی سخت بود واسه همین این تیکه رو چندبار نگاه کردم و چندبار گوش کردم.

    توضیحات استاد عزیز:

    در مورد این جمله Dont mess with texas

    این داستانش برمیگرده به اینکه اداره حمل و نقل تکزاس یک فرهنگ سازی رو شروع کرده یعنی میخواد یک عادتی رو بین مردم جا بندازه. با این هدف که مردم در محیط آشغال نریزن و محیط رو پاکیزه نگه دارند.

    چقدر خوب شد این موضوع رو درموردش صحبت کردین استاد جان. چه ایده و حرکت زیبایی زدن که این روند پاکیزگی هم شده جز یک رفتار عادی مردم که شروعش از یک فرهنگ سازی و ایجاد این رفتار و عادت زیبا شکل گرفته و قطعا یک روندی بوده تا شده این ایالت ها و شهرها اینقدر تمیز باشن. ایده ها اضافه شده مثل همون ماشین هایی که هرشب مثل جاروبرقی حرکت میکنند و پارکینگ ها و مسیر تردد رو پاکسازی میکنن. واقعا عجب ایده ایی عجب کار ارزشمندی.واقعا آفرین بهشون.

    واقعا چقدر خوبه این موضوع رو که مطرح کردین که ما هم حواس مون باشه، محیطی که زندگی میکنیم یا مکان هایی که میریم یا در سفر هستیم که آشغال نریزیم.

    اینکه آدم تمیزی و زیبایی رو رعایت میکنه، باعث میشه هدایت بشه به جاهای زیبای بیشتر.

    _ این قانون بدون تغییر خداونده که جهان ما رو، به جایی هدایت میکنه که با فرکانس های غالب ما و درون ما هماهنگ باشه. یعنی اگر ما آدم عصبانی باشیم، به آدم هایی هدایت میشویم که اونا هم عصبانی هستند. یعنی اگر ما آدمی باشیم که منتقد هستیم و از همه میخوایم ایراد بگیریم و از همه چی میخوایم یک داستانی در بیاریم و گیر بهش بدیم.گرفتار آدم هایی میشیم که اونا هم دارند انتقاد میکنن. اونا هم میخوان به ما گیر بدن.

    اگر آدمی هستیم که خیلی زیبا بین هستیم آدم هایی رو میبینیم که زیبابین هستن.

    اگـر آدمی هستیم که تمیز هستیم و محیط رو پاکیزه نگه میداریم، جهان هم ما رو هدایت میکنه به جاهایی که تمیزی و پاکیزگی بیشتره.

    اگـر ما آدمی هستیم که زیبایی رو تحسین میکنیم، سپاسگزاری میکنیم، به زیبایی ها توجه میکنیم. جهان هم ما رو به جاهای زیباتر هدایت میکنه.

    یعنی در محل زندگی ما شاید یکسری جاها باشه که زیبا نباشه، تمیز نباشه.ولی یک قسمت هایی هست که زیبا و تمیزه. اگــر یــاد بگیریم و تــمرکز کنیم بر روی زیبایی ها و نه نازیبایی ها. تمرکز کنیم بر روی تمیزی ها. و در مورد اونا صحبت کنیم، در مورد اونا فکر کنیم. از اون آدم هایی نباشیم که تا یک جای نازیبا و کثیف دیدیم بــگیم آی مردم بی فرهنگن، آی ببین چه خبره، آی ببین چیکار کردن و به این شکل توجه مون رو ببربم به اون چیزی که دوست نداریم.

    _ من یاد گرفتم توی زندگیم، جایی که هستم. یک چیزی باشه که نازیبا باشه و قشنگ نباشه به هر دلیلی. یا مثلا فردی یک ویژگی داشته باشه که زیبا نباشه، سعی میکنم اصلا در موردش صحبت نکنم، سعی میکنم بهش توجه نکنم، سعی میکنم حتی نخوام به طرف توضیح بدم، حتی نخوام طرف رو ارشاد کنم.

    _ یک عـادت بــدی که ما داریم اینه وقتی که یکم در این موضوعات و آگاهی ها قرار میگیرند خیلی دوست دارند این آگاهی ها رو به بقیه هم بدن. خیلی دوست دارند بقیه رو ارشاد کنند.

    (همینجا اعتراف کنم من خودم از همین دسته افراد بود و اولین نفر همسرم بود و بعد یکم بیشتر قانون روو فهمیدم باز به توجیه و بهونه های مختلف توی این فضای توضیح دادن می رفتم متاسفانه. چقدر نشتی انرژی بالایی داشتم. الان نمیگم این عادتم کاملا خوب شده هرچند عادت ها که ریشه در باورهامون دارند هیچ وقت پاک نمیشن. فقط کمرنگ تر میشن. الان میتونم بگم خیلی اگاهانه تر جلوی خودمو میگیرم و خیلی خیلی بهتر از سال های اول شدم.خداروشکر واقعا)

    _ این عادت بــد(کمک کردن و ارشاد کردن بقیه، اینکه از آگاهی هایی که بدست آوردی بخوای بری با کسی حرف بزنی): ایــن سمــه. فکر میکنی که داری توجه میکنی به نکات مثبت وقتی داری به بقیه توضیح میدی، ولی در واقع اگر به احساست توجه کنی میــبیــنی که احساست بده که داری نصیحت میکنی.

    _ فکر میکنی یک جایی ایراده و میخوای اون ایراد رو برطرف کنی. تمرکزت بر روی ایراده، تمرکزت بر روی نازیبایی هاست.

    _ یاد بگیـریم که تمرکز کنیم بر روی زیبایی ها، تمرکز کنیم.

    _ یاد بگیـریم که فقط در مورد زیبایی ها صحبت کنیم.

    _ یاد بگیـریم که نخوایم کسی رو ارشاد کنیم، نخوایم کسی رو نصیحت کنیم. نــخوایم به کسی بــگیم که چـیکار کنه چیکار نـکنه. مــا فقط باید روی خودمون کار کنیم. و اگر احساس مون خوب باشه و اگر تمرکزمون بصورت واقعی بر روی زیبایی ها باشه، که این نیاز داره به تــمـریــن. که این نیاز داره به تلاش، نیاز داره به کنترل ذهن. یــعنی اینجوری نــیست که خیلی راحت بشه این کار رو انجام داد. ولــی اگر بتونیم این کار رو انجام بدیم بدون تردید، این قانون خداونده که ما رو هدایت میکنه به جایی، به افرادی، به موقعیت هایی که با فرکانس های غالب ما (کلمه “فرکانس غالب “مفهوم داره. نه اینکه یک روز ما توجه به نکات مثبت باشه. یــعنــی اگر تبدیل بشه به عــادت هـــا تبدیل بشه به شخصیت ) جهان ما رو هدایت میکنه به جاها، افرادی که با فرکانس های غالب ما هماهنگ باشند. بنابریان خیلی خوبه که زیبایی ها رو بیینیم و تحسین کنیم. که عزیزدل استاد حتی از سرویس بهداشتی که ترو تمیز بود هم برامون فیلم میگیرن. {دیگه شما حساب کنید چقدر توجه، چقدر میتونه همه جا حتی زیبایی و نکته مثبت دید اونم توی دستشویی و سرویس بهداشتی، که کمتر کسی عکس و فیلم میگیره}

    —————————————————-

    یاده یک خاطره افتادم همون سال اول که تهران اومده بودیم رفتیم یک پارک اطراف خونمون پیاده، حالا مسافت زیاد بود اما من از سرویس بهداشتی برای اولین بار عکس گرفتم. نمیدونید اون مستخدم توالت با چنان عشقی اونجا رو تمیز کرده بودف با چنان عشقی تزیین کرده بود با گل های مصنوعی و تابلوها که اصلا من گفتم خدایا چقدر باحاله. اصلا دستشویی کردن یادم رفت، شروع کردم به عکس گرفتن و رفتم به همسرم نشون دادم و کلی هم از اون پیرمرد تشکر کردم و تحسینش کردم و چقدر ذوق کرد. چقدر انرژی گرفت. سمت جنوب تهرانه الان اسمش یادم نیست. واقعا الان این چیزا رو نوشتم و در حین صحبت های استاد یادم افتاد، یاد حرکت خودمم افتادم. شما فکر کنین من از چیا که عکس نمیگیرم. خدایا شکرت که اینقدر قوانینت پابرجا و بی خطاست.

    _ ما هر روز جاهایی هدایت میشیم که سرویس بهداشتی هاش تمیزه و به ندرت پیش میاد جایی بریم تمیز نباشه ولــی باز هم وقتی یک سرویس بهداشتی ببینیـم که تمیزه برامون جالبه، برامون جدیده و درموردش توضیح میدیم و درموردش صحبت میکنیم.

    استاد چقدر قشنگ گفتین و صحبت هاتون رو تموم کردین: دوست دارم که یاد بگیریم که در مورد زیبایی ها صحبت کنیم و توجه کنیم به زیبایی ها، به همون شکل هـم جهان ما رو به زیبایی های بیشتر هدایت میکنه.

    _ به به رفتیم یک فروشگاه که وسایل تکزاسی داره.

    یک فروشکاه جاده ایی کنار پمپ بنزین. که مریم جان قشنگ معلومه ازاین فرصت استفاده کرد تا داره تراک کمپر پر میشه یک سری کوتاه و مختصر و مفید به این فروشگاه زدن.

    چه مجسمه های کابویی، چه تنوعی، چه خلاقیتی،چه شاخ گاوهایی.جالب بود یک آمونیت کنار اون شاخ گاو دیدم جریان اون آمونیت چیه؟

    مجسمه های کاکتوس تپلی و بامزه

    مجسمه هایی از مردان سرخ پوست و بومی سوار بر اسب با اون پرهایی که روی سرشون بود.

    مجسمه هایی از صلیب ها در سایز و جنس مختلف، دکوری های نوستالژی و همینطور مجسمه هایی از مارها…چه جالب اونجایی که استاد اومدنن سمت عزیزدلشون یک فریزر اتاقک مانندی بود که روش نوشته بود ICE یعنی این فروشگاه یخ هم میفروشه دمش گرم…

    _

    در انتهای کامنتم هم میخوام از کار وایده ایی که خودم برای توجه به نازیبایی ها داشتم بگم. و البته به مرور شکلش تغییر کرد.

    ما وقتی اومدیم تهران به طرز قابل محسوسی احساس کردیم تهران خیلی روی زمین اشغال دیده میشه. اوایل برام کار سختی بود آخه تو شهر خودمون و محله ایی که بودیم نمیگم عالی ولی در این حد نازیبایی نمیدیدیم.خلاصه تلاش میکردم شکرگزاری کنم یا توجه نکنم یا رومو برگردونم چشمم به نازیبایی های سطح شهر نخوره. در حدی اینجا قابل محسوس محیط متفاوت بود برام که من تو تهران تو جوب آب ها موش فاضلاب دیدم چندین و چندبار. اوایل برام جالب بود حیوون جدید میدیدم و بعد متوجه شدم وجود این حیوون به علت تعدد زیاد این نازیبایی هاست که تغذیه میکنن و فصای خوبی برای رشد و گسترش شون توی شهر شده.

    خلاصه من تلاش میکردم و به شکل های مختلف یکجورایی تمرین میکردم،اعراض میکردم تا نازیبایی نبینم اما بالاخره این نازیبایی و این موضوع بود و این دیگه شد مسئله برام. بابا چیکار کنم خیلی اینجا این مدل نازیبایی مشهوده. اینم بگم دومین خونه ایی که اومدیم ساکن شدیم در بهترین و سرسبزترین و میتونم بگم تمیزترین کوچه است الان.واقعا این خونه رو خدا هدایت مون کرد بدون املاکی، بدون شناخت منطقه، بدون پول زیاد داشتن، اصلا واقعا هدایتی این خونه رو پیدا کردیم.

    خلاصه این موضوع توجه کردن به زیبایی و توجه نکردن به نازیبایی شایع در شهر برام شد مسئله. تقریبا از پارسال که من جدی در دوره قانون سلامتی پیاده روی شروع کردم. یکجاهایی میرفتم جاهای جدید اطراف خونه رو تا حد 20 کیلومتر میرفتم. اینم بگم به خونه ما بازار گل این منطقه هم نزدیکه(ببینید اینا اتفاقی نیست قانونه) بعد یکهو بازم این مسئله دیدن این نازیبایی موقع پیاده روی بهش برخورد میکردم چندتا مسیر بکر و زیبا و عالی پیدا کردم برای پیاده روی اما من نمیخواستم خودمو به چند جای خاص محدود کنم، میخواستم بگردم و لذت ببرم و ببینم. خلاصه یک بار یک ایده به ذهنم زد کنار سطل آشغال چندتا آشغال افتاده بود یک حسی گفت بردارشون بندازشون سطل آشغال. مگه مدعی این نیستی مه میخوای کار درست انجام بدی. متفاوت از بدنه جامعه قراره باشی. خب پس خم شو آشغال ها رو بنداز سطل آشغال و همون اطرافش رو لااقل تمیز کن. من همون روز این کار رو انجام دادم و تا برگشت خونه هم جندبار دیگه ایی تکرار کردم.

    بعد با خودم میگفتم این کار درست بود آیا؟ اینکه نشد اعراض، اینکه نشد توجه به زیبایی ها.

    خلاصه یکم با خودم درگیر بودم. اما بازم چندبار دیگه پارسال به محض دیدن اشغال برمیداشتم و نزدیکترین سطل زباله مینداختم اما هنوز این سوال بود که نکنه داری برخلاف قانون عمل میکنی؟ هرکار درستی که درست نیست؟تا اینکه من وارد دوره “شیوه حل مسائل زندگی” شدم و اینو میتونم الان با اطمینان بیشتری بگم که من هدایت شدم به جواب و اگر اون موضوع برای من مسئله بود راه حلش در دل خودش بود. مسئله دیدن نازیبایی بود راه حل دیدن زیبایی هست. مسئله وجود اشغال ها روی زمین بود و دیدن صحنه های نازیبا بود راه حلی که به من داده شد برداشتن آشغال ها و زیبا کردن بود.

    اینو یاد گرفتم بعضی چیزا اعراض کردنی نیست باید حل شون کرد و رشد کرد.

    اینو یاد گرفتم فرق بین اعراض از ناخواسته و حل کردن مسئله رو درک کنم. و تمرکز بر راه حل دقیقا تمرکز بر خواسته است. پس قطعا منی که از این کار احساس خوب میگرفتم و با حس تنفر یا بدی آشغال ها رو از زمین برنمیدارم پس دقیقا دارم فرکانس مطابق با خواسته رو ارسال میکنم نه ناخواسته رو. وقتی این کار رو میکنم به جای غز زدن تو ذهنم یا ناخودآکاه بگم عجب آدم های بی فرهنگی. وای شهر خودمون چقدر تمیزتر بود اینجا چرا اینجوریه…تمرکز میکنم روی راه حل.چون من اینو مسئله خودم دیدم و اینجوری احساسم خوب شد و زیبایی ها هر روز بیشتر و چندبار ی شده بود از مسیرهایی رد شدم که انگار تازه آب و جارو شده. یا داشتن کارگرهای شهرداری تمیز میکردن…این یعنی این کار و این راه حل مسئله من بوده و قانون اشتباه نمیکنه قانون به فرکانس های من پاسخ میده. نه کاری که من میکنم. من از این موضوع خیلی درس گرفتم و قانون رو بیشتر از قبل درک کردم و این دوره هم یکسری کج فهمی ها رو در ذهنم درست کرد.من عاشق حل مسئله ام.

    خلاصه که تجربه دیگه یادم اومد اینکه از همین سفری که به تازگی برگشتیم شمال کنار دریا رفتیم و ساحل تمیزه تمیز بود. باورتون میشه. اونایی که رفتن و دیدن میدونن که دیدن وضعیت چیه اما منم توی همین مملکتم اما واقعیت زندگی من اون چیزیه که خودم میسازم و جهان منو هدایت میکنه نه چیزی که اکثریت جامعه تجربه میکنن. جهان منو به سمت فرکانس های غالب من هدایت میکنه. جهان من رو به محیط های تمیز و پاکیزه هدایت میکنه این قانونه و این واقعیت زندگی منه…خدایا شکرت که جهانت این قوانین ثابت و محکم رو داره. باید خودمون شروع کنیم به حل مسائل. باید نگاه مون رو عوض کنیم. باید نخوایم یکسری مولفه ها رو ثابت نگه داریم و انتظار تغییر داشته باشیم. باید شروع کنیم و این فرهنگ تمیزی و پاکیزگی رو از خودمون شروع کنیم. باید با خودمون صادق باشیم وو ببینیم چطور رفتار میکنیم برای بیشتر دیدن زیبایی ها و تمیزی ها و پاکیزگی ها… حـقیقـتـا جهان آینه رفتارها و باورهای غالب ماست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2180 روز

    بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام به استاد عشق، سلام به مریم عشق، سلام به دوستان عشق

    یک سلام ویژه به خودم که خودمو دوست دارم و وقتی قراره یگبار دیگه بیام و این کامنت رو بخونم میخوام بدونم که قدم هایی که بصورت جدی تر برداشتم تا به خودم، به توانایی هام، به شخصیتم، به وجودم احترام بذارم کی بوده. آره تو همین سفرا بوده. سفری که منو بیشتر غرق دنیای درون خودم میکنه و اینکه ببینم من چه کاری برای خودم و احترام به خودم کردم. من چیکار کردم تا به خودم بیشتر حس ارزشمندی بدم پس این برام یک تمرینه که به خودمم ویژه سلام کنم(فارغ از هر نجوایی که توی ذهنم داره میاد و میگه بیخیال بابا این خط ها رو پاک کن، این لوس بازی ها چیه، رسما رد دادیا،…)

    رسما رد دادم اصلا دیدن عکس قسمت 195 منو برد تو دل ماجرای شناخت بیشتر ایالت ها، تو دل شناخت بیشتر خودم و نقش خودم توی این دنیا. نمیدونم چرا یک تصویر رو میبنم نمیتونم فقط از زاویه ببینم علاوه بر اون زیبایی کلی چیز تو ذهنم میاد، کلی مفهوم تو ذهنم رژه میره ومیگه اینم هست اینم هست. واسه همین واقعا با یکی طرف هستین که اگر از صبح تا شب بشینه و بهش چندتا عکس و فیلم بدین میتونه بنویسه و چنان سرش گرم بشه و چنان از دل همونا رشد بگیره که هیچ کتاب و حرفی نتونه این کار رو باهاش بکنه. آره من آدمی هستم که میتونه از دل خودم رشد کنم.

    خدایا شکرت اصلا مگه میشه خودمو دوست نداشته باشم.خدایا شکرت که همچین توانایی هایی رو در من نهادینه کردی و من دارم هربار بیشتر کشف شون میکنم و بیشتر قدردان شون هستم.خدایا شکرت برای تمام زیبایی هایی که چشم های من میبینه.خدایا شکرت برای ذهن و عقلی که یک شمشیر دولبه است و کارکردن باهاش رو یادبگیریم میتونه جوری زندگی رو برامون بسازه و جوری فرکانس تولید کنه که ما میخوایم و ما رو شگفت زده کنه.

    عکس کاور این قسمت، پوستر این صفحه یا بنر این فایل چقدر حس رضایت توشه.دیدن یک فرد شایسته از ودل یک ایالتی بنام تگزاس. فردی که خودش و توانایی های خودش رو از دنیای درونش کشیده بیرون و بخاطر داشتن و خلق این چیزا لعلک ترضی شده. عکسی پر از حس ماجراجویی و عشق. عکس ساده و بی شیله پیله ایی که میگه من اینجام تا دنیا رو تجربه کنم. عکسی پر از حس رهابودن در میان این همه هیاهو و سرگرمی و حواس پرتی. عکسی پر از ذوق، پر از شوق. عکسی از یک لبخند رضایت گونه که شاد بودن کنارش لنگ میندازه. عکسی از یک انسان خودساخته که خودشو کوبیده و از نو چنان ساخته که لایق تر از قبل لایق خالق بودن شده. عکسی که پنجره ایی و نگاهی متفاوت به دنیای اطراف مون رو در یک لحظه به یاد من میاره. عکسی که میگه میشود به همین سادگی. عکسی که میگه راحته همه چی آسونه فقط تو شاد باش و لذت ببر و بندگیـتو بکن.تو کار خودتو بکن و اون کسی که فرمانروا و مالکِ هم بلده کارخودشو میکنه و تو رو میبره به جایی که ساحل اونجاست. تو عشقت رو به جهان نثار کن و چنان عشق و محبتی از جهان دریافت میکنی که دیگه سرشار بشی. تو فقط بتاز و یاد بگیر چطور این گاوسرکش ذهن رو رام کنی تا جهان به افتخارت بایسته و برات دست بزنه تا جهان هم حیرت کنه از این توانایی که در وجودت خداوند گذاشته و به یاد بیاری که گاو و ذهن چیه جهان مسخر تو شده، چون تو شایسته ایی، چون تو لایقی، چو تو آزادی، چون تو رها در دستان خداوندی هستی که شاید نمیبینیش اما به غیب ایمان داری. تو میتونی به چیزی تبدیل بشی که حتی نمیتونی ببینیش. این عکس به من میگه فهیمه پاشو از دل دنیا و جهان اطرافت به پاخیز که جهان مسخر توست، چون تو لایق این همه ایی هستی که خود اصلا نمیدانی و به عقلت هم نمیرسه…خدا جـــــــونم شکرت.

    اصلا فقط میتونم بگم شکرت خداجونم برای این قوانین ثابت الهی و پابرجاست که باعث میشه هربار محکم قدم بردارم. خدایا سپاسگزاری کردن از تو برای هر نفسی که میاد و میره اونم جوری که من اصلا حواسم نیست و ناخودآگاهه بازم کمه. من هر ثانیه ثانیه باید سپاسگزار چون تویی باشم که این همه ایی. خدایا سپاسگزار بودن رو مثل خون توی رگ ها همواره به حرکت دربیار و زندگی منو سپاسگزارانه تر کن تا بتونم قدردان وجود و حضور تو باشم و منو لحظه ایی غافل نکن. هرچند در ذات منه فراموشی و غفلت کردن اما من به ریسمان تو چنگ زدم من یادم بره تو یادت نمیره. تو الرحمن راحمین هستی. تو غفور و بخشاینده ایی. تو همه چیز میشوی من را…تو همین حروفی هستی که جاری میشوی و قطره هایی میشوی که از دورن من میجوشی. تو اکسیژنی میشوی که هر بار در من فرو میروی و اتم هایی میشوی که هربار ممدحیات و مفرح ذات منی…خدایا اصلا میشه عاشق تو نشد، میشه تو رو ستایش نکرد، میشه تو رو نپرستید.نمیشه نمیشه نمیشه هر طرف روی برگردونم تو اونجایی، هرچقدر من بدی کنم تو خوبی و خیر نثارم میکنی تا منو هدایت کنی به راه درست، چون تو مشتاق تر از من به خودمی تا شکوه مند و ثروتمند و ارزشمند و ناب بشم. خدایا تو مشتاق تری از من اینو دارم حس میکنم پس چطور یاد تو رو فراموش کنم پس تنها و تنها از تو یاری میجویم و تنها و تنها تو را میپرستم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2180 روز

    سلام به شما دوست ارزشمندم

    سلام به شما رضوان قشنگ و همیشه رو به بهبودم

    واقعا چقدر خوشحال شدم که به خوندن کامنتت هدایت شدم. چه نکته جالبی درمورد راهنما در ابتدای کامنتت نوشتی.

    پس در پی راهنما بودن در تمام مراحل زندگی لازم است و چه خوبه که ما هم راهنمای بقیه باشیم.

    و همین جا یکهویی منم میخوام با تو از همین الان این چله سکوت رو بیام.(من روزه سکوت هم گرفتم خیلی خوبه)اما برای چهل روز این چهله ایده جالبه با همین قوانین طبق صحبت های استاد و نکته هایی که نوشتی…

    بزن قدش رفیق

    همینجا میگم قول میدم از الان حواسم بیشتر از قبل به صحبت کردن هام باشه و قبل شروع به حرف زدن سکوت کنم و اگر خارج از قوانین بود به سکوت ادامه بدم اگر هماهنگ و در جهت رشد من بود صحبت کنم(البته فکر کنم در دو حالت درمورد قوانین حرف زدن ممنوع باشه بهتره چون ذهن بهونه میاره میگه…پس صحبت در مورد قانون ممنوع)

    حالا یکسری اصول برای این “چله سکوت” رو رعایت میکنم و تمرکزی حواسم رو جمع میکنم اینجوری نشتی انرژی نداشته باشم….

    سپاسگزارم رضوان جان برای این کامنت و ایده ایی که ازت گرفتم و راهنمام شدی تا چطور متمرکزتر پیش برم.

    ارادتمندت فهیمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  4. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2180 روز

    سلام به شما دوست ارزشمندم

    سلام به شما یزدان نظری عزیز

    چقدر تحسینت کردم چقدر خوشحالم که کامنتت رو تا انتها خوندم.واقعا چقدر فرق میتونه باشه بین دونفری که در شرایط یکسان، کار یکسان انجام میدن و جهان بعد مدتی طبق قانون مسیر این آدم ها رو از هم جدا میکنه.طبق عدالت و قوانین خدا. (طبق باورها و فرکانس های غالب شون)یکی تو مسیری میره که فقط زیبایی ها و تمیزی های بیشتر و آدم های مسئول و پاکیزه رو ببینه، یکی فقط کوهی از زباله ونازیبایی و شکوه و شکایت و بی مسئولیتی آدم ها رو میبینه…آره این قانونه. چقدر خوب شد این داستان خودت رو تعریف کردی.

    اتفاقا یکی از کامنت های منم یک همچین تجربه ایی رو نوشتم و نتیجه گیری خودم اینه جهان آینه باورهای ماست. جهان نگاه نمیکنه تو چیکار میکنی، خدا و این سیستم هوشمند این انرژی هوشمند به نیت و احساس تو پاسخ میده. جهان به فرکانس های ما همیشه در حال پاسخ دادنه

    واقعا ممنون که نوشتی و باعث شدی بیشتر به یاد بیارم که قانون برای همه کس و همه جا بی نقص عمل میکنه.

    سپاسگزارم از اینکه از خودت در این سفر این ردپا رو ثبت کردی.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2180 روز

    سلام به شما سیدعلی موسوی ارشد عزیز

    سلام به شما دوست ارزشمندم

    واقعا ازتون سپاسگزارم که نوشتید، واقعا حس اشک و شوق و سراسر حضور خدا رو در شما متوجه شدم. چقدر این خدا بزرگه، چقدر این خدا نزدیکه، چقدر این خدا غفوره…

    واقعا سپاسگزارم از اینکه همیشه بهترین خودتون رو ارائه دادین و به من فهیمه هم گفتین تو هرجا هستی، هرکسی هستی هرکاری میکنی بهترین خودتو ارائه بده. شاگردی فقط بهترین شاگردی خودتو نشون بده.

    اگر بندگی میکنی بازم بهترین خودتو نشون بده

    اگر برای دوستت داری مینویسی کم نذار و بازم بهترین خودت رو نثارش کن.

    واقعا خداروشکر که به خوندن کامنت شما هدایت شدم واقعا هدایت شدم. سپاسگزارم که اینقدر خوب روی خودتون کار میکنید که یک روز خبر مهاجرت تون رو خواهم خوند، یک روز شبیه ردپاهایی که از استاد برامون میگذارند رو قراره توی دنیامون خلق کنیم و تجربه کنیم منم قراره مهاجرت خلق کنم، مهاجرت به بهترین کشور دنیا نیازمند بهترین خودت رو ارائه دادن هر لحظه، هرجا بدون قید و شرط….

    براستی که این جمله رو باور دارم:

    جهان پر از آدمهای زیبا و مهربان هست که دستی از دستان خدا هستند تا بهمون کمک کنند و به ما خبر و نفع برسونن

    براتون از الله یکتا بهترین بهبود های دائمی رو خواهانم چه درونی، چه بیرونی

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: