سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 195

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار صحرا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام به استاد و مریم جانم و اهالی زیبا اندیش این سایت توحیدی

Welcome to Texas

ایالتی ثروتمند تر از ایالت آلاباما که بر پرچمش آن تک ستاره می درخشد. باز مثل همیشه مریم جان دوربین به دست در پی ثبت زیبایی ها

چقدر خوبه وجود این ویزیتور سنتر ها که پر از فراوانی نعمت و ثروته با هر سلیقه ای.

چقدر اون صحنه زیبا بود که نقشه ایالت رو به قسمت های کوچک تقسیم و اونو بُلد کرده بودند و بعد اطلاعات مورد نظر زیر هر قسمت وجود داشت.

چقدر خوبه این عادت کردن به دیدن زیبایی ها رو در همه ابعاد زندگی مون گسترش بدیم.

چقدر خوبه که در بیشتر لحظات زندگی تلاش کنیم زیبا بین تر ، زیبا اندیش تر و زیبا کردار تر باشیم.

چقدر خوبه درونی شدن این عادت ، چون باعث میشه در مواقعی که به چالش بر میخوریم ناخودآگاه به دنبال راه حل باشیم ، ناخودآگاه نیمه ی پر لیوان رو ببینیم.

در خیلی از مواقع به خصوص در کار گروهی این مسأله رو تجربه کردم یعنی احساس نا زیبایی در موضوعاتی پیش اومده ولی به اندازه خودم تلاش کردم که در آن حالت نمانم و چون عادت به بیان احساساتم دارم ( منظورم مثبت هست ) ، متوجه نگاه های متفاوت اطرافیانم شدم ، و به همین خاطر از ی جایی به بعد تصمیم گرفتم که آگاهانه سکوت اختیار کنم و نخوام این نوع فکر رو به اندازه ی سر سوزن ابراز کنم.

در ابتدای راه انجام این کار برای من که دختر برونگرایی هستم خیلی دشوار بود ، اما آرام آرام آرام در حد قدم های مورچه اقدام کردم که حالا داره میشه بخشی از وجودم.

به محض متوجه شدن این الگوی تکرار شونده ، تصمیم گرفتم که دهان خودمو ببندم و نخوام توضیح بودم ، نخوام ارشاد کنم و نخوام براشون خدایی کنم. انجام این کار چقدر بهم کمک کرده تا آرامشم بیشتر بشه ، و به درون خودم وصل بشم ، باعث شده چقدر جلوی نشتی انرژی رو بگیرم و در دنیای خودم سیر و سلوک کنم.

چقدر خوبه در این گشت و گذار ها ، همیشه استاد و مریم جان قوانین رو برای ما مرور میکنند.

چقدر خوبه که با چشمان مون دل به جاده های زیبا و پهناور ، 5 ، 4 بانده این کشور می‌سپاریم ، از پل های وسیع و بی نهایت بزرگ رد میشیم ، ناخودآگاه داشتم دنبال قایق و کشتی های تفریحی می‌گشتم.

چقدر خوبه که این کشور و مردمانش در مدار شادی هستند و از هر فرصتی به دنبال شادی می‌گردند…

چقدر خوبه با گوش هایمان صدای استاد توحیدی مان رو می‌شنویم که عاشقانه داره به ما درس میده و ما با دل و جون به حرفهایش گوش می سپاریم. 

چقدر خوبه با دیدن و شنیدن دیگر در ذهن مون جایی برای حرف های پوچ و بی اساس باقی نمی ماند. این یعنی خود خوشبختی و رسیدن به صلح درون

استاد جانم چقدر عالی برایمان گفتند که جهان بیرون ما ، انعکاس دنیای درون ما ، انعکاس آن چیزی ست که ما بهش تمرکز می‌کنیم.

چقدر خوبه که ما آگاهانه تصمیم گرفتیم و پا در این جاده گذاشتیم ، جاده ای که ظاهرش دیدن زیبایی جهان اطراف مون هست و درونش وصل شدن به منبع هستی است.

چقدر خوبه که در این جاده، کار ما تحسین کردن زیبایی ها ، دیدن نکات مثبت آدما ، همان آدم های که نیمه شب با جاروبرقی های بزرگ شون در پارکینگ لاتا و ویزیتور سنترها مشغول تمیز کردن هستند ، همان عزیزانی که وقتی ما صبح زود بیدار میشیم ، متوجه تلاش شون میشم که: بله افرادی هستند که زودتر از ما بیدار شدند و دارد کار می‌کنند…

چقدر خوبه که مریم عزیزم دوربین به دست میرود به هر جایی که بوی تمیزی میدهد ( یاد اون خانومی افتادم که در یکی از سرویس بهداشتی های إستِیت پارک ها ، دوست پسرش براش حلقه گرفته بود و ضربان قلبش خیلی خیلی بالا رفته بود از شدت خوشحالی و عزیز دل استاد این صحنه در 4. 5 صبح برای ما ثبت کرده بودند) یادش بخیر

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 195
    277MB
    17 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

662 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ناعمه احمدی» در این صفحه: 3
  1. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    بگو پروردگارم روزی را برای هرکس بخواهد(یشاء) وسعت میبخشد و برای هرکس بخواهد تنگ و محدود می سازد. و هرچیزی را در راه او انفاق کنید، عوض آن را میدهد(و حای آن را پر میکند) و او بهترین روزی دهندگان است. سوره سبا 39

    به نام نامی یزدان، سلام ب عزیزانم

    امروز توی مراقبه با خدایم این جمله ها اومد و آرامشی بینظیر بهم داد، گفتم بنویسم این دعاهارو.

    خدایا کمکم کن آمدن پول توی حسابم دلیل خوشی یا ناخوشی دلم نباشد، بلکه عشق بازی بیشتر با تو دلیل دل خوشم شود، بلکه بیشتر نزدیک شدن و شناختن تو دلیل حال خوشم شود.

    کمکم کن فروختن یا نفروختن دلیل موفقیتم نباشد بلکه چشم گفتن ب الهاماتت و عمل کردن ب آنها و دیدن پیشرفت هایم را دلیل موفقیتم بدانم.

    کمکم کن آمدن یا نیامدن آن پارتنر دلیل حال خوشم نشود، بلکه اولویتم این باشد ک اول عاشق خودم شوم، عاشق خودت، خودم را بشناسم، عزت نفسم بالاتر رود و ب هدایت تو و ب چینش تو ایمان داشته باشم.

    کمکم کن درگیر افکار زمینی و حرص و طمع و عجله نشوم، مقایسه نکنم حسادت نکنم و آرام در دریای خویش سوار بر قایق خویش پیش برم، کاری ب قایق های دیگه نداشته باشم.

    می دونین اولا میگفتم خدایا چرا اونی ک تو رو نمیشناسه، اونی ک معنی توحید و شرک رو نمیدونه و تلاشی برای توحیدی بودن نمیکنه بهش انقدر ثروت دادی، انقدر فروش خوب میدی

    اوایل ثروت رو پول می دونستم ولی وقتی رفتم جلو و با اون افراد معاشرت کردم، دیدم واو چه ثروتی داشتم و نمیدونستم. ب خودم گفتم ثروت تو ذهنت یعنی پول تو حساب !؟ بیا این افراد دارن حالا بازم ثروت رو پول میدونی

    دیدم هرکس خدا را دارد ثروتمند است، دیدم این عشق بازی با خدایم، این هم صحبتی با خدایم میلیاردها می ارزد. در راه خلق ثروت هستم و ب الهاماتش چشم میگویم ولی آرامم و رها با دلی خوش. چیزی ک توی انسان های به ظاهر ثروتمند ندیدم. ب خدا میگم اگر تو را نمیشناختم چه جهنمی بود زندگیم، چه تاریک بود قلبم، چه تاریک بود دنیام، میشدم یکی از اون گمراهانی ک بارها تو قرانت مورد سرزنش قرارشون دادی.

    اگر هدایتم نمیکردی ب این سایت الهی میشدم از اون کر و لال و کوران، اون وقت زندگی چه معنی ای میداد !؟ نمیدونم حتی فکر کردن بهش هم ترسناک عه.

    استاد توی یه فایل مصاحبه میگفتین جهنم یعنی وقتی خدا رهات کنه، ینی وقتی خدا رو نشناخته باشم و با عقل خودم زندگی کنم، وقتی هم صحبتی با خدام رو نداشته باشم آرامش رو از کجا میخوام بدست بیارم !؟ اصن خدا یعنی آرامش، هرکس خدا رو داره خدا رو میشناسه با خداش حرف میزنه دل آرامی داره. چه خوشبختم که ب من خدایم رو شناساندید، چه خوشبختم ک هدایتم کرد ب سمت شما بهترین فردی ک میبایست، شایسته ترین الگو.

    ب لطف خدا برآیند احساساتم در طول روز و مسیر زندگی ام مثبت است ولی گاهی منفی میشود و امروز ریشه اش رو بهم گفت، عجله و مقایسه.

    این روزها هدایتم کرده ب خدمت رسانی ب خانواده و مادربزرگ ناخوش احوالم ک مهمان ماست. امروز تایم زیادی اونجور ک دلم راضی میشد نتونستم تو سایت باشم، گفتم وای 3 تا فایل اومده و من از خودش و کامنت های بینظیر بچه ها بی نصیب موندم، با خودم میگفتم وای عقب افتادی همه بچه ها الان نتیجه هارو اره کردن و تو عقب موندی دست خالی.

    دیدم هرررر کاری کنم باز بینهایت کامنت و فایل هست ک من هنوز نخوندم، گفتی تو اون پیغام الهی رو ک برای امروزت بخوای دریافت کنی و رشد کنی از یه کامنت از یه فایل حتی از صحبت های دو غریبه دریافت میکنی. گفتی تو باتوجه به مدارت درک میکنی از کامنت ها و مدارت با عجله و حرص خوردن بالا نمیره با آرامش بالا میره.

    گفتی مگر نمیگی الخیر فی ماوقع، مگه نمیگی هرچی پیش بیاد همون اتفاق خوب است، اصن این شرایط خدمت رسانی میشه کنکور تو، مگر تو این مدت کلی درس های سایت رو نخوندی پس حالا موقع امتحان گرفتن منه اونم بصورت عملی.

    امتحان تقوا، امتحان صبر، دیدن نکات مثبت روزت، عشق و احترام بیشتر ورزیدن، فروتن بودن، دیدن زحماتی ک پدر و مادرت برات کشیدن و تو ندیدی شون این همه سال، تمرین سپاسگزار بودن، تمرین نجنگیدن و آرام بودن.

    تو قراره توی این شرایط ظرف وجودی ات رو بزرگتر کنی، تو قراره تجربیاتت بیشتر بشه، قراره نرم خویی رو یاد بگیری، آرام باش بنده من، عجله نکن، ندو دنبال اطلاعات جمع کردن و مغزت رو پر کردن. حالا زمان عمل کردن ب اون درسهایی ک خوندی هست.

    اگر از پس این امتحانم خوب بربیای مدارت رو بالاتر میبری و بعد جهان لاجرم لاجرم اتفاقات، انسان ها و شرایط بهتری پیش روت میزاره.

    خدایا شکرت ک فق، هم صحبتی با تو بهم آرامش میده

    خب حالا برویم سراغ این فایل زیبا،سفر به دور آمریکا 195

    چقدر اون پل زیبا بود وقتی خورشید از لابلاش میتابید، مخصوصا شب اش چه نورهای زیبایی چقدر زیباتر کرده بود ساختمان ها و پل هارو.

    خب صبح زیبا مون رو باصدای پرانرژی خانم شایسته سحرخیز شروع میکنیم. چقدر اون درختا با گلهای صورتی زیبا بودم، ویزیتور سنتر چقدر خدمات رفاهی و امکانات عالی برای مردم گذاشته بودن.

    ماشالله ب این رابطه، ب این عشق و انرژی شما دو عزیز، روزت زیبات بخیر و شادی باشه خوب خوابیدی؟ خدای من چه رابطه زیبایی چقدر ناز هستین من چقدر باید از شما یاد بگیرم این عشق و احترام رو.

    چقدر تراک کمپر آسان کرده شمارو برای آسانی و لذت بیشتر از سفر، هروقت هرجا خسته بودی یه پارکینگ بزرگ پیدا میکنی و باخیال راحت استراحت میکنی و چیزی ک فراوانه در آمریکا پارکینگ.

    چه دستان نازنینی سخاوتمندانه کمک تون کردن و حتی مسیر رو بهتون نشون دادن و این هم بحاطر فرکانس زیبای خودتونه، خودم هم به عینه دیدم با یک سری دوستان میریم بیرون ولی از بین همه مثلا فروشنده مرا مورد محبت و لطف قرار میده و من هم قدردانی و سپاسگزاری میکنم. و وقتی درستکاری و محبت رو میبینم میگم خدایا شکرت پس اینطور است من عشق و احترام بیشتری میگذارم تا نتیجه اش چندیدن برابر ب خودم برگردد.

    تحسین تمیزی حتی سرویس بهداشتی رو من از شما یاد گرفتم خانم شایسته عزیز. اتفاقا دیروز در ایران مال بودیم و من همش با خودم میگفتم چه قدر اینجا تمیزه، چقدر ثروت، حتی از اون ماشین جاروبرقی ها هم دیدم ک آقایی داشتن زحمت میکشیدن و تو دلم گفتم دستشون درد نکنه واقعا همه جا برق میزنه، حتی گلبرگ گیاهان هم تمیز و تازه بودن.

    اون جاده چقدرررر زیبا بود، چقدر سرسبزی و نعمت و تمیزی و فراوانی. استاد من چقدر سپاسگزارم از شما ک سخاوتمندانه میخوایین شاگران باشخصیت تری تربیت کنید، عاشقانه ب ما اخلاقیات الهی رو آموزش میدید، سپاسگزارم خدارو شکر برای حضورم در اینجا.

    دقیقا استاد وقتی من شبها در آسایش خوابیدم مثلا در محل مون و بخوام بگم فقط از ماموران شهرداری ک آشغالهارو میبرن، از پارکبان ها ک شبها چمن هارو آبیاری میکنن و دیدم ک چقدر زحمت داره، از رفتگرها ک دیدم صبح خیلی خیلی زود خیاباون هارو جارو میزنن، اینه ک مسخر من شده زمین و آسمان و هرآنچه روی آن است. ب خودم گفتم ینی وقتی من تخت خوابیدم چه انسانهایی در پشت صحنه دارن ب من خدمت میکنن درصورتی ک من روحمم خبر نداره. چقدر یادم میره سپاسگزاری و من چقدر نسبت ب نعمت هام فراموشکار و ناسپاسم و برام همه چیز عادی میشه.

    جهان مارو هدایت میکنه به جایی ک با درون ما هماهنگ باشه

    ینی بارها برای من پیش اومده با یک سری افراد آشنا میشم چه دختر چه پسر و حتی شماره من رو برای ارتباط بیشتر و هماهنگی میگیرن( البته قبلا مقاومت داشتم و مفتم مزاحم وقتم میشن و اینا ولی الان بدون هیچ نگرانی شماره مو میدم چون میدونم اگر ما هم فرکانس نباشیم جهان اجازه نمیده ب معاشرت بیشتر. همونطور ک خیلیا حتی دوستای دوران مدرسه ام شماره منو گرفتن ولی حتی اسم شون رو گوشی من نیوفتاده :))))))

    خلاصه دایره ارتباطی من گسترده ولی سطحی میشه. چون همیشه از خدا میخوام دوستی های همفرکانس رو برام پایدار ایجاد کنه. و مثلا اگر جایی میرم ک افراد غریبه هستن ب خدا میگم دوستان و هم صحبتان مناسبی رو به سمت من هدایت کن و دلهای بندگانت رو ب من متمایل کن( دعایی ک حضرت ابراهیم برای تنها گذاشتن هاجر و اسماعیل ب خدا گفت) و میبینم افراد خودشون میان و باهام صحبت میکنن و مورد تحسین و محبت و احترام قرار میگیرم از سمت شون.

    نمیدونم این ارتباطات سطحی خوبه یا نشان از ترمز و یا باگی هست ولی خب تا صحبت میکنم متوجه تفاوت عقاید میشم و حتما ک خیریتی هست و این ارتباطات خیلی بهم کمک کرده هم از لحاظ عزت نفس و هم مشرک نبودن. مثلا چند وقت پیش میخواستم ب یکی از بندگانش بچسبم و مشرک بشم چون فکر میکردم فقط ایشون میتونه به من کمک کنه یادم رفته بود او بنده پروردگارمه و خودش محتاجه.و ایشون غیبشون زد خودم متوجه تفاوت فرکانسی میشدم و حتما ک خیریتی برای من داشته و خدا گفت نچسب و ب دیگر دستان و بهتر از اون فرد ایمان داشته باش.

    اگر من عصبانی باشم ب آدم های عصبانی هدایت میشم ینی با وجه عصبانی آدم ها برخورد میکنم.

    وقتی منتقد هستی و از همه چیز میخوای ایراد بگیری و یه گیری ب همه میدی گرفتار آدم هایی میشی ک اونها هم دارن انتقاد میکنن اون ها ب ما گیر میدن.

    به شخصه برای خود من پیش اومدا از وقتی سرم رو از زندگی بقیه اوردم بیرون و سعی کردم هیچ کس و هیچ رفتاری رو قضاوت نکنم و از کسی انتقاد نکنم چه جلوی خودش و چه در ذهن خودم، دیگه کسی رفتارهای من رو قضاوت نمیکنه، مثلا وقتی رفتارهای نامناسبی میشنوم و یا میبینم سریع میگم ب تو مربوط نیست و تو حق قضاوت و انتقاد حتی در ذهن خودت هم نداری سکوت کن.

    و نتیجه اش خیلی لذت بخشه، بارها شده گفتم آره اگر عمو بهم چیزی گفت میگم …. و قانعش میکنم و دیدم نه تنها هیچ نگفته تازه با روی خوش رفته سراغ یه بحث دیگه و گفتم عههههه ایشون ک همون عموی از همه منتقده پس چرا با من حتی باوجود رفتارهای سرخودانه بیشتر انقدر مهربانانه رفتار میکنه !؟ و دیدم بخاطر این اخلاقیات درستی ک یاد گرفتم هست، هذا من فضل ربی.

    محل زندگی، چیزی ک من قبلا خیلی در جنگ بودم و غر میزدم چون توجهم روی نازیبایی هاش بود و الان واقعا در صلح رسیدم و حالا ک میبینم واقعا پر از امکانات رفاهی هست پر از انسان های باشخصیت چیزی ک قبلا بخاطر نداشتن چشم نعمت بین نمی دیدم و حتی از مناطق دیگه میان برای استفاده از خدمات درمانی و غیره.

    اگر نازیبایی در جایی در فردی دیدی اعراض کن نجنگ

    ارشاد کردن و نصیحت کردن بقیه سمه

    با ارشاد کردن تمرکز روی نازیبایی هاست و اگر دقت کنی اون زمان احساست بده و تو فکر میکنی میتونی ایرادی رو درست کنی، ایراد یعنی تمرکز بر نازیبایی ها

    نخواییم ب کسی بگیم چیکار کنه و چیکار نکنه ما فقط باید روی خودمون کار کنیم.

    تمرکز روی زیبایی ها و قدردان و سپاسگزار بودن و تکراری نشدن نعمت ها رو اصل بدون ناعمه، ببین این همون زیردوخم هست ک استادت با این همه نتایج هنوز این رو اصل میدونه. تمرکز رو زیبایی ها کار فانتزی و الکی نیست سعی نکن ناسپاس بشی و همه چیز برات عادی و تکراری بشه، سپاسگزار باش اونم با ذوق و شوق

    استاد و دوستانم متشکرم ک کامنت ام رو خوندین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    سلام اقا سجاد دوست عزیزم

    سپاسگزارم بابت پاسخی ک ب کامنتم دادین، بابت محبت و لطف تان

    خوشحالم ک اگاهی بدست اوردید از طریق کامنتم

    خب دوست عزیز در مورد قضاوت کردن : ک میشه به نوعی انتقاد از افراد. توی دوره عزت نفس استاد خیلی عالی توضیح دادن :

    هر انسانی آزاده هرطور ک بخواد رفتار کنه، هر طور ک بخواد لباس بپوشه، میتونه هر عقیده ای و هر فکری راجع ب موضوعات مختلف داشته باشه. چون با این تنوع افکار و سلایق هست ک جهان رشد و پیشرفت میکنه.

    هر لباس و یا ماشین خاصی باتوجه ب اون افراد ک سلایق خاص داشتن طراحی و تولید شده.اگر این تنوع در جهان نبود یک نوع ورزش بیشتر نبود، یک نوع ماشین، یک نوع طرز پوشش

    زیبایی جهان در این تنوع شه وگرنه همه چیز یکنواخت و حوصله سربر میشد.

    همانطور ک من دوست ندارم کسی در مورد افکارم، لباسم، عقایدم انتقاد کنه پس من هم اجازه میدم من هم اجازه میدم افراد خودشون باشن و نظری ندم راجبشون.

    هرکسی لایف استایل و سبک زندگی خودش رو داره، همونطور ک من دارم.

    به قول دوست عزیزمون تو سایت آقا احسان: من حق ندارم حتی از افراد انتقاد مثبت کنم، ب زعم خودم ارشادش کنم، بگم تو اینجوری باش تو اینجا باید این رفتار رو کنی.

    اگر از افراد انتقاد نکنی کسی هم از تو و رفتارهات انتقاد نمیکنه و تو دیگه درگیر جواب پس دادن ب بقیه بابت رفتارهات نیستی.

    اگر از افراد انتقاد نکنی و باور داشته باشی هر کس سبک زندگی خودش رو داره باعث ایجاد روابط عالی میشه در زندگیت، چون افراد کنار تو حس خوبی دارن، حس اینکه آخیییش کنار این آدم من فیلم بازی نمیکنم و خود خودم هستم. و ما زوری نمیزنیم بابت تغییر دیگران اگر من با این فرد هم فرکانس بودم ک رابطه و دوستی مون ادامه پیدا میکنه اگر نه جهان مارو از هم جدا میکنه، من فقط میخوام از دوستی ها و روابط خوبی هاشو بکشم بیرون و لذت ببرم از اون رابطه توی اوت تایمی ک باهم هستیم.

    و یه جمله امروز دوباره یادآوری شد برام توی توحید عملی 7 ( پیشنهاد میدم چندین بار گوشش بدین) استاد میگن انقدر روی خودت و هدف هات تمرکز کن ک وقت نکنی در مورد دیگران قضاوت و انتقاد کنی، ک بخوای حتی فکرتو مشغول کنن و انرژی تو هدر بدی براشون.

    دنبال تغییر دیگران نباش دوست خوبم این هم ریشه اش به نوعی برمیگرده ب دلسوزی کردن.

    خداوند بی نهایت عادله، این جهان براساس عدل استوار شده همه چیز قانون داره و تو با حرص خوردن وچه بسا کشتن خودت برای کسی نمیتونی به هیچ وجه نمیتونی کسی رو تغییر بدی، شاید جلو تو با حرفات بگه اره راست میگی ولی اون باز کار خودش رو میکنه. بگو اشکالی نداره بزار با چک و لگد های جهان درساش رو بگیره تجربه کسب کنه.

    پدر خود من بارها سرمایه گذاری کرده و نقشه و برنامه چیده ک این دفعه دیگه فرق میکنه این پلن جواب میده. من خودم اولا حرصش رو میخوردم و به نوعی ایده میدادم میگفتم قرض نگیر، خودت شروع کن دنبال شریک نباش و هربار ک پول از دست میداد با مادرم و خواهرام میشستیم ب پشت سرش حرف زدن و حرص خوردن.

    ایا با حرص خوردن های ما رفتار پدرم عوض شد ؟ ایا با نصیحت های ارام و یا داد و بیداد ها پدرم درس عبرت گرفت ؟

    چی میشه ک خود من درس عبرت میگیرم !؟ وقتی یه درسی رو عملی تجربه کنم، وقتی جهان بهم بفهمونه نه وقتی بقیه بخوان منو نصیحت کنن.

    پس چیکار کردم ؟ ب خودم گفتم پدر من هیچ اشکالی نداره پول خودته هرجاااا میخوای سرمایه گذاری کن هرجا میخوای خرجش کن ب هیچ وجه ب من مربوط نیست، و الان هر بحثی پیش بیاد در مورد پدرم شرکت نمیکنم و ب خودم میگم هرکس نتیجه رفتارها و باورهای خودش رو میگیره. من مسئول خوشبخت کردن بقیه نیستم و رزق و روزی من دست خداست و پدر من مختاره ک هرجور بخواد رفتار کنه.

    نتیجه اش چی شده، رابطه عالی ای ک با پدرم دارم، عشق و احترام فراوانی ک نسبت ب بقیه ب من داره.و حتی ایده ها و حرف هایی رو میاد تنها ب من میزنه و من با خیالی اسوده ک اگر میخواد انجام بده اگر نه، بهش نظرم رو میگم و رد میشم و دیگه نمیپرسم بابا چی شد انجامش دادی ؟

    دوست عزیزم خدا ب همه ما به یک اندازه دسترسی داره، این ماییم ک مجرای شناختن خدا رو بستیم، اگر بنده های خدا یه صدای کوچیک تنها یه صدای کوچیک خدا رو بزنن خدا انقدر قششنگ میاد سراغ شون و راهو نشون میده ک آدم شرمنده میشه. پس برای کسی دلسوزی نکنیم ک این عقیده با عدل خداوند مخالف عه.

    متشکرم که با سوال پرسیدن تون هم ب خودتون و هم ب من و افرادی ک هدایت میشن کمک کردین تحسین میکنم عزت نفس تون رو.

    در پناه الله شاد و ثروتمند و موفق باشید دوست خوبم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    سلام دوست عزیزم آقا محمد

    سپاسگزارم بابت محبت و لطف تان، بابت پاسخ محبت آمیز و دعاهاتون

    کنترل ذهن، اصل و اساس همه چیز در کنترل ذهن و همون تقوا هست. یه فایلی استاد دارن توانایی کنترل ذهن من بعد از چندین ماه گوشش دادم گفتم خدایا این چه فایلی بوده ک من الان دارم میفهممش، پیشنهاد میدم گوشش بدین.

    استاد میگن حتی همین افراد موفق ک هنرشون رو ادامه میدن ک ما ب زعم خودمون از بیرون گود میگیم شانس اوردن، پارتی داشتن، پدر پولدار داشتن و… هم با کنترل کردن ذهن شون ب اون موفقیت رسیدن.

    ینی در هر موفقیتی رد پای کنترل ذهن هست. چون با کنترل کردن ذهنم هست ک من ادامه میدم و نمیگم اه چقدر زشت من بلد نیستم من مثل فلانی نمیتونم نقاشی بکشم، من حرفه ای نیستم، کی میخواد بیاد کارای منو نگاه کنه و یا بخره و میرم سراغ مقایسه و خودسرزنشی و کار اول خودم رو با کار صدم اون فرد مقایسه میکنم.

    ولی وقتی توانایی کنترل ذهن داشته باشی، در این مواقع ذهنت رو کنترل میکنی و میگی هر هنری مخاطب خاص خودش رو داره و خداوند اون افراد رو ب سمت من هدایت میکنه( به قول آقا احسان مگر هنر ونگوک چیزی از هنر داوینچی کم میکنه !؟) ، وظیفه من فقط روی باورهام کار کردن و بهبود توانایی ها و مهارت هام هست، بقیه اش با خداست، مشتری با خداست، دستان کمک کننده اش با خداست، همزمانی ها با خداست.

    نکته بعدی ک اشاره کردین، توانایی دیدن نکات مثبت زندگیم ک خود من این اصل مهم رو فراموش میکنم و دنبال راه های پیچیده و سخت میگردم. جالبه یه دوره من اومدم نت تو گوشیم باز کردم و نکات مثبت روزم رو مینوشتم حتی مثلا رفتار خوب پدرم با من یا محبت مادرم ب پدرم. و اون روز ب طور عالی برام اتفاقات خوبی پیش میومد و با ادامه دادن روزهام هی زیبا و زیباتر میشد و اتفاقات قشنگ تری رو تجربه میکردم و آخر شب روزم رو مرور میکردم و میخوندم.

    ولی چی شد ک فراموش کردم و دیدن و نوشتن نکات مثبت رو کاری فانتزی دیدم و جو نتیجه ها منو گرفت و فکر کردم خودبخود اون اتفاقات خوب اون روابط خوب ساخته شد. و خوشبختانه خیلی زود متوجه شدم و ادامه دادم و به خودم گفتم اینکه بگی ولش کن حالا حوصله ندارم نکات مثبت و بنویسم و تمرینات رو ادامه ندی زندگیت زیبا میشه یا وقتی درگیر حواشی بشی و از مسیر دور شی ؟

    ینی انقدر سخته ک این روش رو بزاری جزوی از زندگیت و برنگردی ب شیوه قبلی ات، باید آگاهانه آگاهانه ب خودت یادآوری کنی که جزوی از شخصیتت بشه.

    متشکرم از شما دوست خوبم در پناه الله شاد و ثروتمند و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: