https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-14 05:20:422023-08-16 09:28:29سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 195
662نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چند تا نکته تو این فایل برام بولد شد، که ضمن تشکر از استاد جان و مریم جان برای انتشار و به اشتراک گذاریش، مینویسم:
_ اینکه وقتی تو مسیر رشد و آگاهی هستم، دوست دارم بلندگو بگیرم دستم و بگم ازش به همه، در صورتیکه اشتباهه و اتفاقا خودمو از مسیر دور میکنه چون میرم روی دورِ راهنمایی کردن و نصیحت و ارشادِ دیگران، بُکن نَکن به دیگران و تمرکزم از خودم برداشته میشه.
جایی ایرادی وجود داره و تمرکزم روی اون ایراده و میخوام برطرفش کنم…
از کجا میفهمم غلطه؟
از احساسم که بده
احساسم بده که دارم نصیحت میکنم، انتقاد میکنم، ارشاد می کنم…
_ اهمیت، احترام و ارزشی که مردم تگزاس برای محلِ زندگیشون، قائل هستن.
_ تمیزیِ محیط،مسئولیت پذیریِ آدم ها در قبالِ محیطشون و تمیز نگهداشتنش.
تمیزیِ سرویس بهداشتی، اینکه در سرویس بهداشتی، محل مخصوصِ تعویضِ پوشک بچه هم بود.
_ قانونِ بدون تغییرِ خداوند: جهان ما رو به جایی، افرادی، محیطی هدایت میکنه که با درون و فرکانس هایِ غالبِ ما هماهنگ باشه، یعنی من هر طوری باشم به سمتِ آدم های همونطوری هدایت میشم.
به عبارتی هر چی داخل خودم باشه، در بیرون هم همونو دریافت میکنم.
– تمرکز و توجه روی زیبایی ها و تمیزی ها و عدم توجه و غُر نزدن در موردِ نازیبایی ها…
_ فرکانس های غالب چیه؟ افکارِ زیاد تکرار شونده ی من، میتونه بد باشه میتونه خوب باشه، انتخابِ من چیه؟
_ ایده ی جالبِ ویزیتور سنترها، برای معرفی بهتر هر ایالت به توریست ها و گردشگران.
_ فروشگاه هایی که یادگاری های قشنگ از اون ایالت یا منطقه به فروش میرسونن، خوشرو هستن و هر فروشگاه از طریقِ پتانسیل های خودش تولیدِ ثروت میکنه.
صبح که بیدار شدم سورپرایز شدم با دیدنِ بنرِ فایل جدید، خوشحالم بهش دسترسی پیدا کردم و دیدمش.
بسیار لذت بردم. یادآوری های زیبایی برام داشت.
استاد جان، مریم جان سپاس گزارم که خودتون سفر رو تجربه میکنین، برای ما هم تجربیات و آگاهی ها رو منتشر میکنین.
خیر و شادی و سعادت و ثروت در دنیا و آخرت نصیبِ قلبهای مهربونتون.
امروز هدایت شدم به دو فایل عالی در سایت با فحوای سپاس گزاری و روند تکاملی که واسم عالی بودن و هستن، الهی شکرت.
سلام به استاد عباس منشِ نازنینم، سلام به مریم جانِ قشنگ و لطیفِ شایسته، سلام به تک تک دوستان عزیزم در این خانواده گرم و صمیمی.
برای دومین روز، ساعت 5 صبح توسط خداوند مهربان از خواب بیدار شدم امروز.
الهی شکرت، برای من نعمتِ بزرگی هست.
ضمن اینکه قلبم هم گشایش پیدا کرده با نورِ خودش به سمت انجامِ کاری که خیلی برام مهمه…
نمیدونم چطوری ولی قشنگ حس میکنم داره برام شرایط رو چیدمان میکنه تا من واردش بشم.
الهی شکرت.
عاشقتم خدا جانم.
این 5 صبح بیدار شدن برای من نشانه است، ستاره قطبیمو نوشتم، مشغولِ سپاس گزاری نوشتن بودم که سر زدم به سایت و رویِ ماهِ خندان و خوش انرژیِ مریم جون رو دیدم در بنرِ سایت، به به فایل جدید سفر به دور امریکا هم اومده اینم نشونه ی بعدی…
مریم جون در لحظه ی اول که بنرِ سایت رو دیدم، حس کردم یه پوستر فیلم و عکس هنرپیشه ی خارجی رو دارم میبینم.
هزار ماشاالله، روز به روز جوانتر، زیباتر، باطراوت تر میشین شما و استاد جان.
تحسینِ شدیدِ من برای شما و استاد جان برای زندگی کردن تون به شیوه ی دوره ی قانونِ سلامتی و همه ی محاسنی که براتون به همراهش آورده.
دوره ی شریف و زیبایِ قانونِ سلامتی…
الهی شکرت برای هر چیزی که توی دلِ من هست الان و تو میدونی.
خوشحالم که سایت محتوای سفر به دور امریکا و تجربیاتِ نابش رو در دسترس من و بقیه دوستانم داره قرار میده به راحتی و شیرینی و آسانی.
الهی شکر برای اینترنتِ خوبم و مسیرِ زیبایی که داخلش هستم.
هر چی حسِ خوب دارم، نشاط دارم، ایمان دارم، تعهد دارم نسبت به خودم و پیرامونم، شجاعت دارم، جسارت دارم، بهبودهام و … همگی اعتبارشون از اللهِ یکتاست، همه چیز از اوست و بس.
همه او، من هیچ.
الهی شکر که آوازِ زیبای پرنده ها رو میشنوم، دارن ستایشِ خودتو میکنن، مرسی منو بیدارم کردی که در بهترین زمان امروزم رو آغاز کنم با شور و هیجان و آرامش و عشقی که خودت صبح گذاشتی توی دلم واسه رسیدن به خواسته ام…
هر چی هست، از خودته.
سمانه، هر وقت دستش تو دستهای تو هست قوی ترینه…
حسش میکنم، لطفا خودت کمکم کن دستهام همیشه تو دستهای قویِ تو باشه و بمونه.
خودت هدایتم کن به خیر همیشه.
خودت منو آسان کن بر آسونی ها…
این مناجاتِ لطیفِ صبحگاهی هم از خودته، قشنگ حس میکنم چطوری داری نرم و ظریف چیدمان میکنی برام…
خودت اعتماد به نفسِ درخواست کردن رو بهم دادی و میدی همیشه…
خودتی که موتورِ منو روشن کردی و می کنی همیشه و موتورم رو گرم نگه میداری…
قشنگ حس میکنم این دفعه فرق کردم با دفعات قبلی، چون این بار و این مدت یه چیزی درونِ من به لطف و فضلِ خودت تکون خورده…
امید و امیدواری به خودت
سمانه، قلبش، با نورِ امید به خودت روشن شده…
این کاملا از من- منیّت- غرور- سرکشی- شرک خارج شده چون تو داری چیدمانش میکنی…
خوبه که من کنار کشیدم…
خوبه که من صبر، سکوت، تسلیمِ تو شدم…
الهی شکر…
من میدونم تو دلم چه خبره بین خودم و خدا که دارم اینارو مینویسم…
هر کسی با توجه به گفتگوهای درونیِ خودش و خدا این متن رو میخونه و کاملا حس و درک میکنه چی به چیه…
زبان خداوند ، زبان نشانه هاست.
ما مسیر کلی رو مشخص میکنیم و بعد به خداوند میسپاریم تا با نشانه هاش ما رو هدایت کنه…
متنِ بولد شده ی بالا رو تو نوت موبایلم ذخیره کردم و الان هدایت شدم بیارمش اینجا…
از سایت برش داشتم و کپی کردم واسه خودم، یادم نمیاد متن استاد و خانم شایسته جانم هست یا از تو کامنت بچه هاست…
فقط میدونم الان واسه من و بقیه است تا بخونیمش و بچسبونیمش به خودمون و خواسته ی قلبی مون…
هوا الان خنکه و احساس میکنم پاییزِ زیبا رو.
خدایا پیشاپیش ازت سپاس گزارم برای حسی که امروز صبح بهم دادی، حسِ خوشحالی و امید برای مسیرم برای هدفی که تویِ سرم هست…
الهی شکرت.
ممنونم برای مناجاتِ صبحگاهی ام، زمانی که شاید میشد خواب باشم و تجربه اش نکنم ولی خودت بیدارم کردی که تجربه اش کنم…
مرسی که روزی ام کردی صبح زود بیدار شدن رو.
چون تو میدونی چقدر دوست دارم لحظاتِ صبح رو…
قشنگ حس میکنم منو داری واردِ اون دالانِ سبزی که دو طرفش درخت ها هستن و عاشقشم، میکنی…
البته که با تو و حضورت، داخلِ اون دالان میشم به سادگی، به راحتی، به شیرینی…
قبلاً تجربه اش کردم، و الان راحت تر باور میکنم که با تو همه چیز راحت تر، شیرین تر، آسان تر به دست میاد…
قشنگ حس میکنم امروز یکی از ویژه ترین روزهاست برای من، مثلِ هر روزم که ویژه هستن.
اومدم تو دفتر خودم بنویسم اما هدایت شدم اینجا بنویسم، حتما باید اینجا نوشته بشه، تا هر کسی که بهش نیاز داره دسترسی اش باز شه به این کامنت و بخونتش و مثلِ خودم فول شارژ شه از انرژیِ خدا، از نورِ خدا، از محبتِ خدا…
خودش محبتش رو گذاشته توی دلم و خودش خوشحالم میکنه.
خدایا شکرت که توی زندگیمی…
سمانه جانم تمامِ تلاشش رو میکنه دقت کنه روی افکارش، اعمالش …
خودتم که هستی و خیالم حسابی راحته…
میدونم اگه اشتباهی هم بکنم خودت راهنماییم میکنی تا برگردم تو مسیر …
پس دیگه ترسی وجود نداره، وقتی اول و اخر، ظاهر و باطن خودت هستی، بالای کار ایستادی، مدیریت و چیدمان میکنی، هدایت میکنی…
من چی میخوام از این بهتر که تو خودت بالای سرَ کار ایستادی و نظارت میکنی هر لحظه بدونِ توقف.
الهی شکرت.
هر چی خیر هست، آرامش هست، حس و حالِ خوب هست، از خودته، اعتبارش از خودته و بس.
خیالت تخت سمانه خانم:
وقتی باید بیدار شی تا روزی ات رو برداری، بیدارت میکنه خودش.
خودش میگه کجا بری، چی بگی، چیکار کنی تا روزی ات به دستت برسه.
وقتی نیاز داری به خواب، خوابت میکنه.
به هر چی که تو بخوای، دسترسیتو آزاد میکنه.
تو فقط به خودش بگو.
تو فقط بهش اعتماد کن.
تو فقط باورش کن با همه ی ظرفیتِ قلبت تا هی ظرفیتِ قلبت بزرگ و بزرگتر شه…
ماچ به خدا
تحسین برای همه ی مخلوقاتِ زیبای خدا مِن جمله سمانه جانِ صوفی و شمایی که داری میخونی.
خدایا شکرت برایِ نعمتِ سپاس گزاری و معجزاتش تو زندگیم، چه درک کنم کامل چه نه، قشنگ حس میکنم معجزاتِ سپاس گزاری رو داخلِ خودم و زندگیمو.
ناخودآگاه من داره مقایسه میکنه، عزیزانم رو، اشتباهاتشان رو، ضعفهاشون رو! من به خاطر همین مفاهیم، ایده آلیست شده م! بابا! اینا فقط مال خودته! خودت! خودت!….. چیکار داری که هی زمین و زمان رو ناخودآگاه با چوب عباسمنش بنده خدا میسنجی! اگه مردی، اول خودتو درست بساز، بعد اونا خودشون رو درست میکنن.
گفتی پاشنه آشیل و نوشتی و یهو چشم هام گرد شد…
پیدا کردم خودمو تو این خط ها…
دقیق زدی به هدف…
این که خودِ خودِ منم!
وا اَسفا
وا حیرتا…
(ایموجی کوبیدن دست روی پیشونی به قولِ یاسمن جونم)
یا خدا…
در پاسخ به رفتارم نسبت به دیگران و ارشادشون، حالا چون تو مسیر آگاهی و رشدم، لابد حس میکنم خیلی حالیمه دیگه
نکته ای تو کامنت نوشتین که برای اولین بار خوندم کسی در موردش میگه و برام جالب بود:
دقیقاً من آدمی هستم که تمرکزم در سرویس بهداشتی بالاتره و راه حل ها و ایده ها بهم ارسال میشه. به عبارتی سرویس بهداشتی برام نقشِ اتاق فکر رو اجرا میکنه…
خودم با خنده وقتی خارج میشم، میگم بچه ها فلان فکر و ایده و پیشنهاد به نظرم رسید و میگم به خانواده، که اکثرا عالی هستن…
خانواده باهام شوخی میکنن و می خندن…
تا همین الان خجالت میکشیدم که بنویسم، و از شما تشکر کنم که به این مورد اشاره کردین.
چرا خجالت میکشیدم که بگم…
خب سرویس بهداشتی شاید از دید عامه مردم محلی نباشه که ایده ها بیان.
اما برای من اینطوریه که کاملا ذهنم باز میشه…
یه بار نوشتم اینجا و پاکش کردم، چون خجالت میکشیدم بگم تو سرویس بهداشتی خیلی خیلی ایده های عالی دریافت میکنم…
الان یهو به خودم اومدم که اینجا کسی، کسی رو قضاوت نمی کنه، راحت باش و بنویس.
این یکی از بیشمار مزیت های این سایت هست.
اصولا تمرین های نوشتنم اینجا، به صورت رها و سبکبال و بدون ترس از قضاوت، باعثِ بهبود و راحتی ام تو زندگی و معاشرتهام هم شده.
خدا رو شکر که با انجامِ یه همچین تمرینِ در ظاهر کوچولویی، می تونم خودمو بهبود بدم.
از قصد نوشتم کلمه ی خجالت رو
چون هر وقت خجالت میکشم از عزت نفس پایین میاد.
از توجه به قضاوت دیگران در مورد خودم میاد…
و یکی از روش های بهبودش اینه برم دقیقا تو دلِ موردی که خجالت میکشم از گفتن یا انجامش…
قبل از سر زدن به کامنتِ شما، هدایت شدم کامنتآ عادله جان کیانی فرِ نازنین رو بخونم که نوشته بود یه عباس منشیِ حقیقی کسی رو قصاوت نمیکنه، خوشرو هست و …
صفات زیبایی رو نوشته بود که الان حضور ذهن ندارم بنویسمشون.
خیلی خوشحالم و سپاس گزارِ خدا، که بینِ دوستانی هستم که قضاوت نمیکنن همدیگه رو، خوشرو هستن، به سادگی و با قلبی سرشار از عشق همدیگه رو تحسین میکنن، نکات اصل رو به هم یادآوری میکنن تو کامنت هاشون و …
آقا رضا، شما در کامنتهاتون از زاویه ی متفاوتی به زندگی نگاه میکنین و من تحسینتون میکنم به خاطرِ نگاهِ متفاوت تون…
شما و همه ی دوستان و خودم، در پناهِ رب العالمینِ نازنینم، همیشه و هر لحظه سرشار بشیم از روزی های حساب و غیر حسابِ فراوانِ خداوند.
الهی شکرت برای تک تک شجاعت ها و جسارتهایی که بهم میدی خدا جانم.
به نام خدایی که خودش عشقِ خالصه و عشق رو تو قلبِ تک تکِ ما قرار داده.
به نامِ خالقِ دوستی های پاک و خالص
سلام به پاکیزه جانِ عزیز و قشنگم.
تغییر عکس پروفایلت بهانه ای شد تا بیام بهت بگم:
خیلی دوستت دارم، فرکانست خیلی لطیف و دوست داشتنیه.
موهای بافته شده ی قشنگت خیلی بهت میاد.
خوشحالم که اینجا تو این سایتی، خوشحالم که خودم و بقیه ی بچه ها تو این سایتیم.
تحسینت میکنم که انقدر دلبرانه کامنت مینویسی و هر بار لذت میبرم از خوندنِ کامنت هات، محبتت نسبت به همه.
عکسِ پروفایلت عینِ ماه میمونه، عینِ قلبِ روشنت.
میدونی اینجا تو این سایت بهتر دارم درک میکنم که دوری و نزدیکی در ارتباط معنی نداره، چیزی که مهمه فرکانسِ آدمهاست که اونارو بهم وصل میکنه یا جدا میکنه.
اینکه هر کدوم از ما، اعضای سایت، استاد و مریم جان، دقیقاً کدوم نقطه از این جهانِ پهناور زندگی میکنیم ربطی نداره به دوستی مون با هم.
خوشحالم و سپاس گزارِ خدا جان، که فرکانسِ مشترک، زبانِ مشترکِ بینِ همه ی ماست.
مادامی که این فرکانس و مدارِ مشابه برقرار باشه بینمون، با هم هستیم.
یه فایلی استاد میگفتن دلیل اینکه شما دارین این فایل رو گوش میدین یه فرکانس مشترکه وگرنه نه من شما رو میشناسم یا ازتون دعوت کردم بیاین اینجا، نه شما منو میشناسین…
به عبارتی ما تو یه مدار مشترک هستیم که تو سایتیم و به فایلهای شگفت انگیز استاد دسترسیمون باز شده.
نمیدونم چی شد که از مدار و فرکانس نوشتم…
پاکیزه جان، پیامت سراسر محبته و نور.
ازت ممنونم که با عشق برام نوشتی و از نورِ درونِ خودت بهم هدیه دادی.
چقدر قشنگ بود این مناجات:
خدایا
برای دلی که رو به سوی تو دارد؛
خودت چاره سازی کن…
که توئی مسبب الاسباب
برای قلبِ نازنین و صاف و صیقلی شده ات، دنیا دنیا آرامش، سلامتی، حس خوب میخوام از خدا.
قلب و بوس و عشقِ فراوان برای پاکیزه جانِ سایتِ tasvirkhani.com
دستهات پر از برکت و روزی و ثروت بشه که این کامنت و همه ی کامنتهاتو مینویسی باهاشون.
همراه با نوشتنِ پاسخ برات، یه نسیمِ مطبوعی میاد و میخوره به صورتم، صدای بادی که تو شاخه و برگ های درختان روبه روی پنجره اتاقمون هم هستن، داره میاد.
صحنه ی رویاییه، فکر کن پس زمینه ی عشقِ من به تو، شنیدنِ این صداست که من عاشقشم.
الهی شکرت برای تمام مواقعی که سیمم بهت وصله، قلبم صاف میشه، فرکانسهای خالصِ اطرافم رو بهتر درک و حس میکنم.
2- درکِ دوم، عمیق تر، خوندن پاسخ دوستان و کامنتهاشون، علاوه بر خوشحال کردنم، تو قلبم یه چراغ، یه نور روشن میکنه، حسم نسبت به بچه ها با عشقِ بیشتری هست،حس میکنم هدیه ای دریافت میکنم از یه دوستِ هم فرکانسی تو مدارِ توحید.
و دوست دارم تا همیشه قربون صدقه ی دوستام و حس ها و اگاهی های نابی که تو کامنتهاشون نوشتن برم…
الان، هم اینک، ساعت 00:22 دقیقه بامداد چهارشنبه 25مرداد جان 1402، دقیقا تو حالتِ درکِ دوم ام قرار دارم…
هر کجا نوری است زِ انوارِ خداست
پروین جان، خوش سخن جان، زیبا بین جان، گُل سرودی، غرقِ در شادی و آرامش باشه روحِ نازنینِ هنرمندت با اشعارِ زیبا و حیرت آوری که سرودی.
چقدر شعرهای پروین جانِ اعتصامی، خوش خوان هستن، یعنی خوندن و ارتباط باهاشون راحته و آدم میتونه راحت درک کنه فحوایِ کلام شاعرِ خوش قریحه رو.
خدا رو شکر که استاد شعر زیبای خانم پروین اعتصامی رو خوندن و منم مستفیض شدم از ادبیاتِ ناب و خوش ذوقِ ایشون…
یه مصرع دیگه که دیوانه ام کرده و میکنه:
سوپر باورِ توحیدی:
رهروی ما اینک در منزل است…
تهِ تهِ امید و انگیزه و مهربانی
سید عظیمِ نازنین، نورِ خدا بتابه به شما و زندگی تون. قلبتون روشن و روشن و روشن تر شه هر لحظه، سیم ارتباط تون با خدا قوی و قوی و قوی تر شه، و طبیعیه که بعدش سرشار شین از هر برکتی که خواسته ی قلبیِ خودتونه.
در پناه رب العالمینِ نازنینم باشیم همگی.
خدایا شکرت که مهرِ خودت رو از طریقِ پاسخ و کامنتهای دوستانم بهم ابراز میکنی.
مرسی که ظرف و ظرفیتِ قلبمو افرایش میدی، دارم حسش میکنم امشب.
خیلی ازت ممنونم که کامنت نوشتی و نکات کاربردی رو یادآوری کردی برامون:
آروم بودن و آرامش داشتن.
به قولِ ناعمه جانم، آرامش سرلوحه ی هر چیزِ خوبی تو زندگی مون میتونه باشه.
وقتی آروم هستم، بهتر و درست تر درک میکنم و میتونم بهتر تصمیم بگیرم.
از خداوندِ وهاب برای همه مون میخوام که ظرف و ظرفیتمون رو بیشتر کنه تا بهتر درک کنیم، تا بهتر عمل کنیم.
عاشق این آیه شدم:
لَئِن شَکَرتُم لَأَزیدَنَّکُم
اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود
قرآن، به شیرینی و سادگی، کُدهای رشد و پیشرفت رو در اختیارمون میذاره.
یادمه یه زمانی دنبالِ باورهای خوب و امیدبخش بودم که بنویسم برای خودم و مرورشون کنم دائم، الان قشنگ حس میکنم این باورها جلوی چشم هام هستن، مستقیم بغلِ گوش هام هستن که بشنومشون، تو فایلهای استاد فراوان هستن که الان چشمک میزنن بهم به راحتی، تو آیه های شریف قرآن هستن، تو کامنت های بچه ها هستن، تو طبیعت میتونم ببینمشون مثلا وقتی یه برگ میوفته رو زمین، یاد این میوفتم که:
هیچ برگی بدونِ اذنِ خدا زمین نمیوفته.
و یادم میاد این جهانِ پهناورِ تحتِ کنترلِ خدای یکتاست و اوست که بر همه چیز کنترل و نظارت داره.
به قول بچه ها که تو کامنت ها خوندم:
هیچ اتفاقی، اتفاقی اتفاق نمیوفته.
همه چیز در این جهان، تابعِ یه نظمی هست که من باید کم کم متوجهش بشم، درکش کنم و تو زندگی خودم پیاده اش کنم تا به بهترین ها دسترسیم باز شه.
ممنونم که در مورد شکرگزاری و عشق ورزی به همه چیز بدون چشمداشت نوشتی و یادآوری کردی.
مربیِ محترمِ یوگا هم در همین مداره که این یادآوری های جذاب رو کرده و شما با سخاوتمندی با ما به اشتراک گذاشتی.
شاید حس کنی در ظاهر ساده است کامنتت، یا اینکه اینارو همه میدونن، گفتن یا نگفتنش فرق نداره، اما برای من که خیلی فرق داره…
امروز، الان، روزم آغاز شده، به کامنتی هدایت شدم که بخونمش و درونش از سپاس گزاری، آرامش، لذت بردن و عشق ورزی بدون چشمداشت از همه چیز یاد شده…
اینا روزیِ الانِ من هستن که از تو کامنت شما به دستم رسیدن…
که باعث میشن بدونم باید روی چی دقت و تمرکز کنم الان و امروز و هر لحظه.
خیلی تحسینت میکنم که کامنت نوشتن رو شروع کردی و داری ادامه میدی.
مرسی از آقا اسدالله عزیز که با یادآوری شون باعث شدن و میشن تعداد زیادی از بچه ها ترس ها و سختی هاشونو کنار بذارن و با شجاعت بیان و کامنت بنویسن.
دونه به دونه ی این کامنتها ارزشمنده.
چون هر کدومشون ماموریتی دارن که میان اینجا.
میان اینجا تا یک یا چند نفر بخونن و نکته ای رو که باید متوجهش بشن رو دریافت کنن.
همه چیز نظم داره، قانون داره، هیچ چیزی تصادفی یا شانسی نیست، پشت هر اتفاقی عملِ خودِ ما وجود داره، من درخواست میکنم فرکانس میفرستم و بعد دریافتش میکنم، اینکه چی میفرستم و دریافت میکنم به خود من بستگی داره.
مثلاً خودِ من امروز تو ستاره قطبیم نوشتم یه عالمه حس خوب خلق میکنم برای خودم.
خب همین الان اولیش اتفاق افتاده برام، حسم عالیه، بغل پنجره رو به باغچه نشستم (همون بالکنِ ابتکاریِ خودم که عاشقشم)، نسیم خنک و مطبوعی بهم میخوره، صدای آواز پرندگان میاد، بوی پاییز به مشامم میخوره، کامنت خوندم و الان دارم مینویسم، فرکانسهای مثبت و انرژی بخش توی قلب و ذهنم هستن، عاشقِ پیرامونم هستم…
همه ی این پکیج یعنی حس خوب…
اولیش خلق شد.
دونه به دونه شون باعثِ خلق حس خوب شدن و میشن برام.
مونا جان زیبا نوشتی و خوشحال میشم کامنت هاتو بخونم از این به بعد بیشتر و بیشتر.
برای شما و همه مون آرزو میکنم در پناهِ رب العالمینِ عزیز و قشنگم باشیم و هر لحظه توحیدی تر بشیم تا همیشه.
الهی شکر برای دونه به دونه و لحظه به لحظه ی هدایت هات تو زندگیم همیشه.
تو مثالِ یکی از بنده های مهربونِ خدا هستی برای من.
تو از مهربونی که خدا پیش فرض، تو وجودِ همه ی بنده هاش گذاشته، داری به بهترین نحو استفاده میکنی و مطمئنم این ویژگیِ جذابت بیشتر و بیشتر هم میشه.
ممنونم که انقدر سخاوتمندانه و مهربانانه کامنتمو خوندی، برام پاسخ گذاشتی، نوازش و تحسینم کردی با کلامِ قشنگت.
انتخاب کردی با کلامت منو نوازش بدی و باعثِ خوشحالیم بشی.
چقدر هوشمندی که از ابزارِ کلام به بهترین نحو استفاده میکنی و شادی گسترش میدی.
ممنونم ازت، بی نهایت خیر و روزی در دنیا و آخرت برات میخوام از رب العالمینِ سخاوتمندم، برای همه مون میخوام.
به قولِ یاسمن جانم، یه عالمه بوس و بغل و عشق از سمانه جان به فهیمه جانِ خوش قلب.
پیامت، انعکاسِ قلبِ خودته.
چقدر عالیه که اینجا هستیم، در کنار هم هستیم، خوشحالیم، حالمون خوبه، این همه نعمت و روزی داریم.
الهی شکرت بی اندازه.
خدایا شکرت برای دوستانِ نابِ توحیدی که آوردی تو زندگیم، جنسِ این آدم ها خیلی متفاوته، مرسی که اینجام و باهاشون آشنا شدم، از استاد و مریم جون گرفته تا تک تک اعضای محترم و دوست داشتنی و رو به رشدِ سایت.
به نام خداوندِ هدایتگر و مهربانم
سلام به همه ی عزیزانم در خانواده ی صمیمی مون.
چند تا نکته تو این فایل برام بولد شد، که ضمن تشکر از استاد جان و مریم جان برای انتشار و به اشتراک گذاریش، مینویسم:
_ اینکه وقتی تو مسیر رشد و آگاهی هستم، دوست دارم بلندگو بگیرم دستم و بگم ازش به همه، در صورتیکه اشتباهه و اتفاقا خودمو از مسیر دور میکنه چون میرم روی دورِ راهنمایی کردن و نصیحت و ارشادِ دیگران، بُکن نَکن به دیگران و تمرکزم از خودم برداشته میشه.
جایی ایرادی وجود داره و تمرکزم روی اون ایراده و میخوام برطرفش کنم…
از کجا میفهمم غلطه؟
از احساسم که بده
احساسم بده که دارم نصیحت میکنم، انتقاد میکنم، ارشاد می کنم…
_ اهمیت، احترام و ارزشی که مردم تگزاس برای محلِ زندگیشون، قائل هستن.
_ تمیزیِ محیط،مسئولیت پذیریِ آدم ها در قبالِ محیطشون و تمیز نگهداشتنش.
تمیزیِ سرویس بهداشتی، اینکه در سرویس بهداشتی، محل مخصوصِ تعویضِ پوشک بچه هم بود.
_ قانونِ بدون تغییرِ خداوند: جهان ما رو به جایی، افرادی، محیطی هدایت میکنه که با درون و فرکانس هایِ غالبِ ما هماهنگ باشه، یعنی من هر طوری باشم به سمتِ آدم های همونطوری هدایت میشم.
به عبارتی هر چی داخل خودم باشه، در بیرون هم همونو دریافت میکنم.
– تمرکز و توجه روی زیبایی ها و تمیزی ها و عدم توجه و غُر نزدن در موردِ نازیبایی ها…
_ فرکانس های غالب چیه؟ افکارِ زیاد تکرار شونده ی من، میتونه بد باشه میتونه خوب باشه، انتخابِ من چیه؟
_ ایده ی جالبِ ویزیتور سنترها، برای معرفی بهتر هر ایالت به توریست ها و گردشگران.
_ فروشگاه هایی که یادگاری های قشنگ از اون ایالت یا منطقه به فروش میرسونن، خوشرو هستن و هر فروشگاه از طریقِ پتانسیل های خودش تولیدِ ثروت میکنه.
صبح که بیدار شدم سورپرایز شدم با دیدنِ بنرِ فایل جدید، خوشحالم بهش دسترسی پیدا کردم و دیدمش.
بسیار لذت بردم. یادآوری های زیبایی برام داشت.
استاد جان، مریم جان سپاس گزارم که خودتون سفر رو تجربه میکنین، برای ما هم تجربیات و آگاهی ها رو منتشر میکنین.
خیر و شادی و سعادت و ثروت در دنیا و آخرت نصیبِ قلبهای مهربونتون.
امروز هدایت شدم به دو فایل عالی در سایت با فحوای سپاس گزاری و روند تکاملی که واسم عالی بودن و هستن، الهی شکرت.
به نامِ خداوند بخشنده و مهربان
سلام به همه ی اعضای خانواده ی دوست داشتنیم.
سلام به استاد عباس منشِ نازنینم، سلام به مریم جانِ قشنگ و لطیفِ شایسته، سلام به تک تک دوستان عزیزم در این خانواده گرم و صمیمی.
برای دومین روز، ساعت 5 صبح توسط خداوند مهربان از خواب بیدار شدم امروز.
الهی شکرت، برای من نعمتِ بزرگی هست.
ضمن اینکه قلبم هم گشایش پیدا کرده با نورِ خودش به سمت انجامِ کاری که خیلی برام مهمه…
نمیدونم چطوری ولی قشنگ حس میکنم داره برام شرایط رو چیدمان میکنه تا من واردش بشم.
الهی شکرت.
عاشقتم خدا جانم.
این 5 صبح بیدار شدن برای من نشانه است، ستاره قطبیمو نوشتم، مشغولِ سپاس گزاری نوشتن بودم که سر زدم به سایت و رویِ ماهِ خندان و خوش انرژیِ مریم جون رو دیدم در بنرِ سایت، به به فایل جدید سفر به دور امریکا هم اومده اینم نشونه ی بعدی…
مریم جون در لحظه ی اول که بنرِ سایت رو دیدم، حس کردم یه پوستر فیلم و عکس هنرپیشه ی خارجی رو دارم میبینم.
هزار ماشاالله، روز به روز جوانتر، زیباتر، باطراوت تر میشین شما و استاد جان.
تحسینِ شدیدِ من برای شما و استاد جان برای زندگی کردن تون به شیوه ی دوره ی قانونِ سلامتی و همه ی محاسنی که براتون به همراهش آورده.
دوره ی شریف و زیبایِ قانونِ سلامتی…
الهی شکرت برای هر چیزی که توی دلِ من هست الان و تو میدونی.
مطمئنم کلی تصویر زیبا و اتفاق های زیبا خواهم دید، دانلودش کردم.
خوشحالم که سایت محتوای سفر به دور امریکا و تجربیاتِ نابش رو در دسترس من و بقیه دوستانم داره قرار میده به راحتی و شیرینی و آسانی.
الهی شکر برای اینترنتِ خوبم و مسیرِ زیبایی که داخلش هستم.
هر چی حسِ خوب دارم، نشاط دارم، ایمان دارم، تعهد دارم نسبت به خودم و پیرامونم، شجاعت دارم، جسارت دارم، بهبودهام و … همگی اعتبارشون از اللهِ یکتاست، همه چیز از اوست و بس.
همه او، من هیچ.
الهی شکر که آوازِ زیبای پرنده ها رو میشنوم، دارن ستایشِ خودتو میکنن، مرسی منو بیدارم کردی که در بهترین زمان امروزم رو آغاز کنم با شور و هیجان و آرامش و عشقی که خودت صبح گذاشتی توی دلم واسه رسیدن به خواسته ام…
هر چی هست، از خودته.
سمانه، هر وقت دستش تو دستهای تو هست قوی ترینه…
حسش میکنم، لطفا خودت کمکم کن دستهام همیشه تو دستهای قویِ تو باشه و بمونه.
خودت هدایتم کن به خیر همیشه.
خودت منو آسان کن بر آسونی ها…
این مناجاتِ لطیفِ صبحگاهی هم از خودته، قشنگ حس میکنم چطوری داری نرم و ظریف چیدمان میکنی برام…
خودت اعتماد به نفسِ درخواست کردن رو بهم دادی و میدی همیشه…
خودتی که موتورِ منو روشن کردی و می کنی همیشه و موتورم رو گرم نگه میداری…
قشنگ حس میکنم این دفعه فرق کردم با دفعات قبلی، چون این بار و این مدت یه چیزی درونِ من به لطف و فضلِ خودت تکون خورده…
امید و امیدواری به خودت
سمانه، قلبش، با نورِ امید به خودت روشن شده…
این کاملا از من- منیّت- غرور- سرکشی- شرک خارج شده چون تو داری چیدمانش میکنی…
خوبه که من کنار کشیدم…
خوبه که من صبر، سکوت، تسلیمِ تو شدم…
الهی شکر…
من میدونم تو دلم چه خبره بین خودم و خدا که دارم اینارو مینویسم…
هر کسی با توجه به گفتگوهای درونیِ خودش و خدا این متن رو میخونه و کاملا حس و درک میکنه چی به چیه…
زبان خداوند ، زبان نشانه هاست.
ما مسیر کلی رو مشخص میکنیم و بعد به خداوند میسپاریم تا با نشانه هاش ما رو هدایت کنه…
متنِ بولد شده ی بالا رو تو نوت موبایلم ذخیره کردم و الان هدایت شدم بیارمش اینجا…
از سایت برش داشتم و کپی کردم واسه خودم، یادم نمیاد متن استاد و خانم شایسته جانم هست یا از تو کامنت بچه هاست…
فقط میدونم الان واسه من و بقیه است تا بخونیمش و بچسبونیمش به خودمون و خواسته ی قلبی مون…
هوا الان خنکه و احساس میکنم پاییزِ زیبا رو.
خدایا پیشاپیش ازت سپاس گزارم برای حسی که امروز صبح بهم دادی، حسِ خوشحالی و امید برای مسیرم برای هدفی که تویِ سرم هست…
الهی شکرت.
ممنونم برای مناجاتِ صبحگاهی ام، زمانی که شاید میشد خواب باشم و تجربه اش نکنم ولی خودت بیدارم کردی که تجربه اش کنم…
مرسی که روزی ام کردی صبح زود بیدار شدن رو.
چون تو میدونی چقدر دوست دارم لحظاتِ صبح رو…
قشنگ حس میکنم منو داری واردِ اون دالانِ سبزی که دو طرفش درخت ها هستن و عاشقشم، میکنی…
البته که با تو و حضورت، داخلِ اون دالان میشم به سادگی، به راحتی، به شیرینی…
قبلاً تجربه اش کردم، و الان راحت تر باور میکنم که با تو همه چیز راحت تر، شیرین تر، آسان تر به دست میاد…
قشنگ حس میکنم امروز یکی از ویژه ترین روزهاست برای من، مثلِ هر روزم که ویژه هستن.
اومدم تو دفتر خودم بنویسم اما هدایت شدم اینجا بنویسم، حتما باید اینجا نوشته بشه، تا هر کسی که بهش نیاز داره دسترسی اش باز شه به این کامنت و بخونتش و مثلِ خودم فول شارژ شه از انرژیِ خدا، از نورِ خدا، از محبتِ خدا…
خودش محبتش رو گذاشته توی دلم و خودش خوشحالم میکنه.
خدایا شکرت که توی زندگیمی…
سمانه جانم تمامِ تلاشش رو میکنه دقت کنه روی افکارش، اعمالش …
خودتم که هستی و خیالم حسابی راحته…
میدونم اگه اشتباهی هم بکنم خودت راهنماییم میکنی تا برگردم تو مسیر …
پس دیگه ترسی وجود نداره، وقتی اول و اخر، ظاهر و باطن خودت هستی، بالای کار ایستادی، مدیریت و چیدمان میکنی، هدایت میکنی…
من چی میخوام از این بهتر که تو خودت بالای سرَ کار ایستادی و نظارت میکنی هر لحظه بدونِ توقف.
الهی شکرت.
هر چی خیر هست، آرامش هست، حس و حالِ خوب هست، از خودته، اعتبارش از خودته و بس.
خیالت تخت سمانه خانم:
وقتی باید بیدار شی تا روزی ات رو برداری، بیدارت میکنه خودش.
خودش میگه کجا بری، چی بگی، چیکار کنی تا روزی ات به دستت برسه.
وقتی نیاز داری به خواب، خوابت میکنه.
به هر چی که تو بخوای، دسترسیتو آزاد میکنه.
تو فقط به خودش بگو.
تو فقط بهش اعتماد کن.
تو فقط باورش کن با همه ی ظرفیتِ قلبت تا هی ظرفیتِ قلبت بزرگ و بزرگتر شه…
ماچ به خدا
تحسین برای همه ی مخلوقاتِ زیبای خدا مِن جمله سمانه جانِ صوفی و شمایی که داری میخونی.
خدایا شکرت برایِ نعمتِ سپاس گزاری و معجزاتش تو زندگیم، چه درک کنم کامل چه نه، قشنگ حس میکنم معجزاتِ سپاس گزاری رو داخلِ خودم و زندگیمو.
سلام رضوان جانم.
داشتم برات مینوشتم، یه تُکِ پا رفتم قسمت پیامک موبایلم جواب یه پیامک سرشار از مهربونی یکی از عزیزانم رو بدم، کامنتم پر زد رفت…
فدای سر خودم و خودت، لابد باید میرفته، خیره، دوباره مینویسم برات با عشق.
اول اجازه بده یه مقدار قربون صدقه ی پروفایلِ باحالت برم که انقدر خفنه…
خلاقِ کی بودی شما.
خوش روحیه جان، خوش اخلاق جان، مهربان جان، مااااااچ بهت.
از خوندن کامنتت لذت بردم…
چند روزی هست که دلم میخواست واست بنویسم، مخصوصا از وقتی پروفایلتو عوض کردی میخواستم بنویسم و تحسینت کنم این روحیه ی جذابت رو.
این کامنتت، دسترسی مو بهت باز کرد، الهی شکر.
یادآوری هاتو خیلی دوست دارم:
1- توجه به زیبایی ها، اعراض از نازیبایی ها
2- دوری از نصیحت و ارشاد
مورد اولی رو به لطف خدا هر روز تمرین میکنم.
نتایجِ عالیه رو لحظه به لحظه دارم حس میکنم و میبینم تو زندگیم.
این اصله، اصل، که رعایتش معجزه میکنه تو زندگی.
مورد دومی رو هم تمرین دارم، و کمی بهتر شدم ولی خیلی جایِ کار دارم، چون تا کنترل ذهنِ خودمو ول میکنم میبینم رفتم بالای منبر و پایین هم نمیام…
جالبه برام، کنترل ذهنم اینطوریه که تا فرصت یا تله ی ارشاد پیش میاد برام، به فرد میگم هر طور خودت صلاح میدونی و انتخاب و باورت محترمه، و نظری نمیدم…
و وقتی کنترل ذهن ندارم، قشنگ میرم بالای مِنبر….
نمونه ی داغ و تازه اش امروز صبح، واسه مامانم رفتم تو فازِ ارشاد و نصیحت و …
البته که هم همون موقع، هم بعدش، حسم بد شد…
کاشف به عمل اومد تو چی میدونی جوجه جانِ قشنگم که میری بالای منبر…
از کجا معلوم مدارِ مادر از تو بالاتر نباشه تو اون مورد که راهکار میدادی؟؟
برو کنار بذار باد بیاد سمانه خانمِ قشنگم :)))
(سبک جدیدِ سرزنش سمانه به گونه ای مودبانه و عشقولانه:) )
تمرین سکوت رو آغاز کردم و اولِ راهم، سپاس گزار خدا هستم که وارد مسیرش شدم.
سمانه جان: صبر، سکوت، تسلیمِ خدا بودن معجزه میکنه برات.
گوش دادن به هدایت های خدا زندگیتو به بهشت تبدیل میکنه.
رعایتِ روند تکاملی، تو تک تکِ تمرینها و تعهداتت به خودت، مسیر و نتیجه رو برات هموارتر، شیرین تر و ساده تر میکنه.
راستی، سبکِ سلام دادنت عالی بود، بسیار لذت بردم از خلاقیتت.
در پناهِ رب العالمینِ نازنینم، شاد سلامت ثروتمند و توحیدی باشی همیشه رضوان جانم.
الهی شکرت برای دونه به دونه فایلهای سایت که میشنوم و میبینم، کامنت هایی که میخونم، و مینویسم به یاری و هدایتِ خودت.
سلام به علی آقای نازنینِ بردبار.
وای که چه نوشتی داداش…
ناخودآگاه من داره مقایسه میکنه، عزیزانم رو، اشتباهاتشان رو، ضعفهاشون رو! من به خاطر همین مفاهیم، ایده آلیست شده م! بابا! اینا فقط مال خودته! خودت! خودت!….. چیکار داری که هی زمین و زمان رو ناخودآگاه با چوب عباسمنش بنده خدا میسنجی! اگه مردی، اول خودتو درست بساز، بعد اونا خودشون رو درست میکنن.
گفتی پاشنه آشیل و نوشتی و یهو چشم هام گرد شد…
پیدا کردم خودمو تو این خط ها…
دقیق زدی به هدف…
این که خودِ خودِ منم!
وا اَسفا
وا حیرتا…
(ایموجی کوبیدن دست روی پیشونی به قولِ یاسمن جونم)
یا خدا…
در پاسخ به رفتارم نسبت به دیگران و ارشادشون، حالا چون تو مسیر آگاهی و رشدم، لابد حس میکنم خیلی حالیمه دیگه
(مجددا ایموجی کوبیدن دست روی پیشونی):
سمانه جون، اگه بیل زن هستی. برو باغچه ی خودتو بیل بزن…
همیشه انتقاد و قضاوت و نصیحتِ دیگری خیلی ساده تره تا آدم تمرکز کنه روی رفتارهای خودش.
خوشحالم که کمی بهتر شدم از لحاظِ نصیحت کردن، نسبت به گذشته ام، جایِ کار بسیار دارم.
راستی اون قسمت:
دمپاییت رو دیدم، ری بنت کوو؟؟
خیلی باحال بود :)))))
دعای اخرتون عالی بود.
همگی در پناه خدا باشیم، شاد، ثروتمند، خوشحال، پر روزی و ثروتمند.
ممنونم از کامنتِ خوبت علی آقا.
الهی شکرت که تو کامنتها هم، پیام هاتو عالی بهم میرسونی.
سلام آقا رضایِ نازنینِ احمدی
سلام به داداشِ عزیزم.
نکته ای تو کامنت نوشتین که برای اولین بار خوندم کسی در موردش میگه و برام جالب بود:
دقیقاً من آدمی هستم که تمرکزم در سرویس بهداشتی بالاتره و راه حل ها و ایده ها بهم ارسال میشه. به عبارتی سرویس بهداشتی برام نقشِ اتاق فکر رو اجرا میکنه…
خودم با خنده وقتی خارج میشم، میگم بچه ها فلان فکر و ایده و پیشنهاد به نظرم رسید و میگم به خانواده، که اکثرا عالی هستن…
خانواده باهام شوخی میکنن و می خندن…
تا همین الان خجالت میکشیدم که بنویسم، و از شما تشکر کنم که به این مورد اشاره کردین.
چرا خجالت میکشیدم که بگم…
خب سرویس بهداشتی شاید از دید عامه مردم محلی نباشه که ایده ها بیان.
اما برای من اینطوریه که کاملا ذهنم باز میشه…
یه بار نوشتم اینجا و پاکش کردم، چون خجالت میکشیدم بگم تو سرویس بهداشتی خیلی خیلی ایده های عالی دریافت میکنم…
الان یهو به خودم اومدم که اینجا کسی، کسی رو قضاوت نمی کنه، راحت باش و بنویس.
این یکی از بیشمار مزیت های این سایت هست.
اصولا تمرین های نوشتنم اینجا، به صورت رها و سبکبال و بدون ترس از قضاوت، باعثِ بهبود و راحتی ام تو زندگی و معاشرتهام هم شده.
خدا رو شکر که با انجامِ یه همچین تمرینِ در ظاهر کوچولویی، می تونم خودمو بهبود بدم.
از قصد نوشتم کلمه ی خجالت رو
چون هر وقت خجالت میکشم از عزت نفس پایین میاد.
از توجه به قضاوت دیگران در مورد خودم میاد…
و یکی از روش های بهبودش اینه برم دقیقا تو دلِ موردی که خجالت میکشم از گفتن یا انجامش…
قبل از سر زدن به کامنتِ شما، هدایت شدم کامنتآ عادله جان کیانی فرِ نازنین رو بخونم که نوشته بود یه عباس منشیِ حقیقی کسی رو قصاوت نمیکنه، خوشرو هست و …
صفات زیبایی رو نوشته بود که الان حضور ذهن ندارم بنویسمشون.
خیلی خوشحالم و سپاس گزارِ خدا، که بینِ دوستانی هستم که قضاوت نمیکنن همدیگه رو، خوشرو هستن، به سادگی و با قلبی سرشار از عشق همدیگه رو تحسین میکنن، نکات اصل رو به هم یادآوری میکنن تو کامنت هاشون و …
آقا رضا، شما در کامنتهاتون از زاویه ی متفاوتی به زندگی نگاه میکنین و من تحسینتون میکنم به خاطرِ نگاهِ متفاوت تون…
شما و همه ی دوستان و خودم، در پناهِ رب العالمینِ نازنینم، همیشه و هر لحظه سرشار بشیم از روزی های حساب و غیر حسابِ فراوانِ خداوند.
الهی شکرت برای تک تک شجاعت ها و جسارتهایی که بهم میدی خدا جانم.
سلام صحرا جانم.
سلام دختر طبیعت.
کامنتت جلوی روم باز بود که نقطه آبی رو دیدم و بعد دیدم از شما برام پیام اومده.
عاشق این همزمانی شدم.
چه میکنه این فرکانس و هم مداری.
ممنونم که برام پاسخ به این دلبری نوشتی.
ممنونم از توجه و تحسینت عزیزم.
بسیار عالی یادآوری کردی صحرا جان:
خدای خوبم من به هر خیری از جانب تو فقیرم و محتاجم
امروز متوجه شدم یکی از الگوهای تکرارشونده ام اینه که گوش بشم واسه شنیدنِ سوالاتِ دیگران…
یه مدلی میشه که تمرکزم از خودم دور میشه و میره روی دیگران.
در ظاهر انگار دارم کمک میکنم، اما خیلی خودمو درگیر موضوع دیگران میکنم، واردِ فازِ ارشاد هم میشم…
خیلی شفاف تو یه مثالِ عینی، این شناخت اومد جلوی چشمم…
در پناهِ رب العالمینِ قشنگم باشیم همگی، بچسبیم به خدا، دور شیم ازشرک.
الهی شکرت برای نعمتِ آگاهی ها
به نام خدایی که خودش عشقِ خالصه و عشق رو تو قلبِ تک تکِ ما قرار داده.
به نامِ خالقِ دوستی های پاک و خالص
سلام به پاکیزه جانِ عزیز و قشنگم.
تغییر عکس پروفایلت بهانه ای شد تا بیام بهت بگم:
خیلی دوستت دارم، فرکانست خیلی لطیف و دوست داشتنیه.
موهای بافته شده ی قشنگت خیلی بهت میاد.
خوشحالم که اینجا تو این سایتی، خوشحالم که خودم و بقیه ی بچه ها تو این سایتیم.
تحسینت میکنم که انقدر دلبرانه کامنت مینویسی و هر بار لذت میبرم از خوندنِ کامنت هات، محبتت نسبت به همه.
عکسِ پروفایلت عینِ ماه میمونه، عینِ قلبِ روشنت.
میدونی اینجا تو این سایت بهتر دارم درک میکنم که دوری و نزدیکی در ارتباط معنی نداره، چیزی که مهمه فرکانسِ آدمهاست که اونارو بهم وصل میکنه یا جدا میکنه.
اینکه هر کدوم از ما، اعضای سایت، استاد و مریم جان، دقیقاً کدوم نقطه از این جهانِ پهناور زندگی میکنیم ربطی نداره به دوستی مون با هم.
خوشحالم و سپاس گزارِ خدا جان، که فرکانسِ مشترک، زبانِ مشترکِ بینِ همه ی ماست.
مادامی که این فرکانس و مدارِ مشابه برقرار باشه بینمون، با هم هستیم.
یه فایلی استاد میگفتن دلیل اینکه شما دارین این فایل رو گوش میدین یه فرکانس مشترکه وگرنه نه من شما رو میشناسم یا ازتون دعوت کردم بیاین اینجا، نه شما منو میشناسین…
به عبارتی ما تو یه مدار مشترک هستیم که تو سایتیم و به فایلهای شگفت انگیز استاد دسترسیمون باز شده.
نمیدونم چی شد که از مدار و فرکانس نوشتم…
پاکیزه جان، پیامت سراسر محبته و نور.
ازت ممنونم که با عشق برام نوشتی و از نورِ درونِ خودت بهم هدیه دادی.
چقدر قشنگ بود این مناجات:
خدایا
برای دلی که رو به سوی تو دارد؛
خودت چاره سازی کن…
که توئی مسبب الاسباب
برای قلبِ نازنین و صاف و صیقلی شده ات، دنیا دنیا آرامش، سلامتی، حس خوب میخوام از خدا.
قلب و بوس و عشقِ فراوان برای پاکیزه جانِ سایتِ tasvirkhani.com
دستهات پر از برکت و روزی و ثروت بشه که این کامنت و همه ی کامنتهاتو مینویسی باهاشون.
همراه با نوشتنِ پاسخ برات، یه نسیمِ مطبوعی میاد و میخوره به صورتم، صدای بادی که تو شاخه و برگ های درختان روبه روی پنجره اتاقمون هم هستن، داره میاد.
صحنه ی رویاییه، فکر کن پس زمینه ی عشقِ من به تو، شنیدنِ این صداست که من عاشقشم.
الهی شکرت برای تمام مواقعی که سیمم بهت وصله، قلبم صاف میشه، فرکانسهای خالصِ اطرافم رو بهتر درک و حس میکنم.
سلامی از دلِ شبِ لطیفِ خدا به برادر خوب و نازنینم، سید جانِ خودمون.
شما بسانِ اسمتون بزرگ هستین.
آدمی که انقدر با عشق و سخاوتمندانه مینویسه برای دوستاش و تحسینشون میکنه و نورِ درونِ خودش رو اشاعه میده، بی شک عظیم هست.
آقا عظیمِ بزرگوار، ممنونم که کامنتهامو میخونی و لطف میکنی پاسخ مینویسی برام.
برام ارزشمنده و باعثِ خوشحالیم میشه دونه به دونه ی پیام های شما و بقیه ی دوستانِ عزیزم.
اعتبارِ همه ی فایلها و کامنتهای عالیِ این سایت، از اللهِ یکتاست.
نوشِ جونِ همه مون این آگاهی ها.
الان و این لحظه حس کردم من دارای دو درک هستم:
1- درکِ اول، سطحی تر، خوندن پاسخ دوستان و کامنتهاشون، خوشحالم میکنه.
2- درکِ دوم، عمیق تر، خوندن پاسخ دوستان و کامنتهاشون، علاوه بر خوشحال کردنم، تو قلبم یه چراغ، یه نور روشن میکنه، حسم نسبت به بچه ها با عشقِ بیشتری هست،حس میکنم هدیه ای دریافت میکنم از یه دوستِ هم فرکانسی تو مدارِ توحید.
و دوست دارم تا همیشه قربون صدقه ی دوستام و حس ها و اگاهی های نابی که تو کامنتهاشون نوشتن برم…
الان، هم اینک، ساعت 00:22 دقیقه بامداد چهارشنبه 25مرداد جان 1402، دقیقا تو حالتِ درکِ دوم ام قرار دارم…
هر کجا نوری است زِ انوارِ خداست
پروین جان، خوش سخن جان، زیبا بین جان، گُل سرودی، غرقِ در شادی و آرامش باشه روحِ نازنینِ هنرمندت با اشعارِ زیبا و حیرت آوری که سرودی.
چقدر شعرهای پروین جانِ اعتصامی، خوش خوان هستن، یعنی خوندن و ارتباط باهاشون راحته و آدم میتونه راحت درک کنه فحوایِ کلام شاعرِ خوش قریحه رو.
خدا رو شکر که استاد شعر زیبای خانم پروین اعتصامی رو خوندن و منم مستفیض شدم از ادبیاتِ ناب و خوش ذوقِ ایشون…
یه مصرع دیگه که دیوانه ام کرده و میکنه:
سوپر باورِ توحیدی:
رهروی ما اینک در منزل است…
تهِ تهِ امید و انگیزه و مهربانی
سید عظیمِ نازنین، نورِ خدا بتابه به شما و زندگی تون. قلبتون روشن و روشن و روشن تر شه هر لحظه، سیم ارتباط تون با خدا قوی و قوی و قوی تر شه، و طبیعیه که بعدش سرشار شین از هر برکتی که خواسته ی قلبیِ خودتونه.
در پناه رب العالمینِ نازنینم باشیم همگی.
خدایا شکرت که مهرِ خودت رو از طریقِ پاسخ و کامنتهای دوستانم بهم ابراز میکنی.
مرسی که ظرف و ظرفیتِ قلبمو افرایش میدی، دارم حسش میکنم امشب.
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده و مهربان.
سلام مونا جانِ عزیز و دوست داشتنی.
خیلی ازت ممنونم که کامنت نوشتی و نکات کاربردی رو یادآوری کردی برامون:
آروم بودن و آرامش داشتن.
به قولِ ناعمه جانم، آرامش سرلوحه ی هر چیزِ خوبی تو زندگی مون میتونه باشه.
وقتی آروم هستم، بهتر و درست تر درک میکنم و میتونم بهتر تصمیم بگیرم.
از خداوندِ وهاب برای همه مون میخوام که ظرف و ظرفیتمون رو بیشتر کنه تا بهتر درک کنیم، تا بهتر عمل کنیم.
عاشق این آیه شدم:
لَئِن شَکَرتُم لَأَزیدَنَّکُم
اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود
قرآن، به شیرینی و سادگی، کُدهای رشد و پیشرفت رو در اختیارمون میذاره.
یادمه یه زمانی دنبالِ باورهای خوب و امیدبخش بودم که بنویسم برای خودم و مرورشون کنم دائم، الان قشنگ حس میکنم این باورها جلوی چشم هام هستن، مستقیم بغلِ گوش هام هستن که بشنومشون، تو فایلهای استاد فراوان هستن که الان چشمک میزنن بهم به راحتی، تو آیه های شریف قرآن هستن، تو کامنت های بچه ها هستن، تو طبیعت میتونم ببینمشون مثلا وقتی یه برگ میوفته رو زمین، یاد این میوفتم که:
هیچ برگی بدونِ اذنِ خدا زمین نمیوفته.
و یادم میاد این جهانِ پهناورِ تحتِ کنترلِ خدای یکتاست و اوست که بر همه چیز کنترل و نظارت داره.
به قول بچه ها که تو کامنت ها خوندم:
هیچ اتفاقی، اتفاقی اتفاق نمیوفته.
همه چیز در این جهان، تابعِ یه نظمی هست که من باید کم کم متوجهش بشم، درکش کنم و تو زندگی خودم پیاده اش کنم تا به بهترین ها دسترسیم باز شه.
ممنونم که در مورد شکرگزاری و عشق ورزی به همه چیز بدون چشمداشت نوشتی و یادآوری کردی.
مربیِ محترمِ یوگا هم در همین مداره که این یادآوری های جذاب رو کرده و شما با سخاوتمندی با ما به اشتراک گذاشتی.
شاید حس کنی در ظاهر ساده است کامنتت، یا اینکه اینارو همه میدونن، گفتن یا نگفتنش فرق نداره، اما برای من که خیلی فرق داره…
امروز، الان، روزم آغاز شده، به کامنتی هدایت شدم که بخونمش و درونش از سپاس گزاری، آرامش، لذت بردن و عشق ورزی بدون چشمداشت از همه چیز یاد شده…
اینا روزیِ الانِ من هستن که از تو کامنت شما به دستم رسیدن…
که باعث میشن بدونم باید روی چی دقت و تمرکز کنم الان و امروز و هر لحظه.
خیلی تحسینت میکنم که کامنت نوشتن رو شروع کردی و داری ادامه میدی.
مرسی از آقا اسدالله عزیز که با یادآوری شون باعث شدن و میشن تعداد زیادی از بچه ها ترس ها و سختی هاشونو کنار بذارن و با شجاعت بیان و کامنت بنویسن.
دونه به دونه ی این کامنتها ارزشمنده.
چون هر کدومشون ماموریتی دارن که میان اینجا.
میان اینجا تا یک یا چند نفر بخونن و نکته ای رو که باید متوجهش بشن رو دریافت کنن.
همه چیز نظم داره، قانون داره، هیچ چیزی تصادفی یا شانسی نیست، پشت هر اتفاقی عملِ خودِ ما وجود داره، من درخواست میکنم فرکانس میفرستم و بعد دریافتش میکنم، اینکه چی میفرستم و دریافت میکنم به خود من بستگی داره.
مثلاً خودِ من امروز تو ستاره قطبیم نوشتم یه عالمه حس خوب خلق میکنم برای خودم.
خب همین الان اولیش اتفاق افتاده برام، حسم عالیه، بغل پنجره رو به باغچه نشستم (همون بالکنِ ابتکاریِ خودم که عاشقشم)، نسیم خنک و مطبوعی بهم میخوره، صدای آواز پرندگان میاد، بوی پاییز به مشامم میخوره، کامنت خوندم و الان دارم مینویسم، فرکانسهای مثبت و انرژی بخش توی قلب و ذهنم هستن، عاشقِ پیرامونم هستم…
همه ی این پکیج یعنی حس خوب…
اولیش خلق شد.
دونه به دونه شون باعثِ خلق حس خوب شدن و میشن برام.
مونا جان زیبا نوشتی و خوشحال میشم کامنت هاتو بخونم از این به بعد بیشتر و بیشتر.
برای شما و همه مون آرزو میکنم در پناهِ رب العالمینِ عزیز و قشنگم باشیم و هر لحظه توحیدی تر بشیم تا همیشه.
الهی شکر برای دونه به دونه و لحظه به لحظه ی هدایت هات تو زندگیم همیشه.
به نام خالقِ مهربونم
سلام فهیمه جانِ مهربون و خوش انرژی و خوش فرکانس.
تو مثالِ یکی از بنده های مهربونِ خدا هستی برای من.
تو از مهربونی که خدا پیش فرض، تو وجودِ همه ی بنده هاش گذاشته، داری به بهترین نحو استفاده میکنی و مطمئنم این ویژگیِ جذابت بیشتر و بیشتر هم میشه.
ممنونم که انقدر سخاوتمندانه و مهربانانه کامنتمو خوندی، برام پاسخ گذاشتی، نوازش و تحسینم کردی با کلامِ قشنگت.
انتخاب کردی با کلامت منو نوازش بدی و باعثِ خوشحالیم بشی.
چقدر هوشمندی که از ابزارِ کلام به بهترین نحو استفاده میکنی و شادی گسترش میدی.
ممنونم ازت، بی نهایت خیر و روزی در دنیا و آخرت برات میخوام از رب العالمینِ سخاوتمندم، برای همه مون میخوام.
به قولِ یاسمن جانم، یه عالمه بوس و بغل و عشق از سمانه جان به فهیمه جانِ خوش قلب.
پیامت، انعکاسِ قلبِ خودته.
چقدر عالیه که اینجا هستیم، در کنار هم هستیم، خوشحالیم، حالمون خوبه، این همه نعمت و روزی داریم.
الهی شکرت بی اندازه.
خدایا شکرت برای دوستانِ نابِ توحیدی که آوردی تو زندگیم، جنسِ این آدم ها خیلی متفاوته، مرسی که اینجام و باهاشون آشنا شدم، از استاد و مریم جون گرفته تا تک تک اعضای محترم و دوست داشتنی و رو به رشدِ سایت.