https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-14 05:20:422023-08-16 09:28:29سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 195
662نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
تگزاسی که شعارش تمییزی هست و برای پیاده کردن این شعار فرهنگ سازی بسبار کرده
و نتیجه هم بسیار واضح هست
واقعاا چیزی که در تمام فایلهای شما مشهوده همین تمییزی فوقالعاده محیط هستش
اصلا یکجورایی انگار مردم اونجا استایل زندگیشون بر همین مبنا شکل گرفته
و من عاشق این تمییزی هستم
.
یکروز رانندگی کامل و بعد یک استراحت خفن در تراک کمپر جادویی قطعا خستگی راه رو از بدن خارج میکنه به خصوص که چشم بازکنی و این زمین و اسمان شاداب رو ببینی
واقعا چه ایده عالی هست ویزیتور سنتر هر ایالت که راهنمای کامل و جامعی از ایالت و امکاناتش دراختیار توریست ها میزاره و میتونی با اطمینان به مسیر ادامه بدی
انگار ردپای قانون در زندگی و امکانات اونجا میشه دید
یعنی وقتی حرکت کنی ونترسی هستن دستان خداوند که راه رو برات روشن کنن و گم نشی
هرقدم که برمیداری قدم بعدی برات وضوح پیدا کنه
خداروشکر
.
توضیحات استاد بر تمرکز بر زیبایی ها
تمرکز بر خواسته ها و صحبت درباره زیبایی هاا که مکمل این همه نکات طلایی شد
وچه زیبااا که اون صبح درخشان با غروبی جادویی و حرکت به سمت مقصد بعدی داره به پایان میرسه
بنام خداوند مهربان و بخشنده که هر لحظه هدایتگر ماست به سمت آسانی و زیبایی و نعمت ها
سلام سلام به روی ماهت مریم جونی
چقدر زیباتر و جذاب تر شدی شما
چقدر عکست بینظیره مثلِ خودت
منم دیشب با خداوند حرفهای دونفره ی عالی داشتیم و خداروشکر کلی هدایت شدم و آسون شدم برای آسونی ها
واقعا که ثروت چقدر خداگونه و عالیه
خداروشکر
اتفاقا امروز صبح اطلاعات خرید پنت هاوس در یکی از زیباترین برج های دبی برام ارسال شد و بعد از ظهر قرار تلفنی هماهنگی ها رو انجام بدم
خداروشکر
ثروت انسان و به خدا نزدیک تر میکنه
ثروت یعنی باور خداوند
ثروت یعنی باور به وهابیت خداوند
الهی بینهایت شکر
چقدر هماهنگ با تجربه دیشب ِ من
مریم جون شما اشاره داری به ستاره پرچم تگزاس و من اشاره میکنم به آسمان خداوند که دیشب پر از ستاره بود ، خیلی خیلی زیاد!!!
دیشب ساعتها نشستم و خیره به آسمون زیبا محوِ عظمت و قدرت خداوند بودم که چقدر باشکوهِ
من عاشقِ آسمان هستم
با نگاه کردن به آسمان ی احساسِ عجیبی میاد سراغم
احساسی مثل قدرت
احساسی از جنسِ بندگی
احساسی از نامحدودی
منم ایالتِ عباسمنش و دوست دارم اما تعصبی ندارم
سعی میکنم هر روز از منابع ِ این ایالتِ بینظیر لذت ببرم و خودم و رشد بدم ، زیبایی هاش و ببینم و تحسین کنم
رنگ پرچم هلند هم قرمز سفید آبی
همین ویزیتور سنتر ها نماد سپاسگزاری از کشور حساب میشه و دیدنِ زیبایی ها
دقیقا طبق قانون برای همینه امریکا قدرتمندترین و ثروتمندترین کشورِ جهانِ
چه جالب که تاریخ و گفتین مریم جونم ، دقیقا 6 آگوست من از زوریخ رفتم سمتِ پاریس
خدایا شکرت
چه سفرِ پر خیر و برکتی بود
رسیدیم به لحظه جذابِ فایل
دیدنِ رابطه ی عشقولی مریم جون و شوهرِ مهربون
خدایا شکرت
چقدر زیباست این با هم بودن ها
چقدر ستودنیه همراهی عاشقانه
خدایا شکرت که توفیق دیدنِ این رابطه ی عاشقانه رو دارم الحمد الله
روز زیبای همگی بخیر و شادی
قشنگ قیافه استاد مصداقِ لعلک ترضی است
خداروشکر
خداروشکر که عالی خوابیدین و الان هم در یک هوای بینظیر و در یک ایالت پولدار در حالِ لذت بردن هستین و از همه مهمتر با هم هستین و رابطه ی عاشقانه و بینظیری دارید
خدایا بینهایت سپاسگزارم
والا استاد خودت زیباتری
اون احساسِ قشنگی که بین شما و مریم جون جاری زیبا تر از هر چیزِ دیگه اس
خدایا با چه زبانی شکرگزارِ نعمات تو باشم ؟؟!!!
منم دست و صورتم و شستم و راهی مقصد بعدی هستم
مقصد من بهبود روابط و خلق روابطِ دلخواهم ِ
خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارم که اجابت میکنی
من چقدر دلم میخواست زیبایی روابط و ببینم در این سفر و خداوند اجابت کرد درخواستِ من و
الان استاد داره از بینظیر بودنِ آدم هایی حرف میزنه که در ویزیتور سنتر تگزاس مشغول کار هستن و چقدر انسانهای فوق العاده یی هستن
خداروشکر
خداروشکر که انسانهای بینظیر و فوق العاده بینهایت هستن و هر روز زیادتر میشن
استاد عاشقِ این نگاهِ زیبابین شما هستم
والا thanks so much از خودتون که بینظیرین
عاشقِ هر دوتاتون هستم
استاد اپل واچ تون هم عالیه ، راستی نارنجی رنگِ هلند ِ و اینجا روز پادشاه که کلِ کشور جشنِ ، همه لباس و کلاه نارنجی میپوشن و خیلی بامزه اس
روز 27 آپریل ، روز پادشاه ِ در هلند و فامیلی پادشاه نارنجی ِ
الان رنگِ بندِ اپل واچ شما رو دیدم یاد ِ این موضوع افتادم
زیباترین مسیر زندگی ام همون جاده سرسبز جنگلی ِ که در 12 قدم ما رو واردش کردین !!
و من هر روز بیشتر از این جاده لذت میبرم و بیشتر غرقش میشم
و خداروشکر هزار مرتبه شکر برای ایالتِ بینظیرِ عباسمنش و شعار ایالت هم توحید
چقدر من خوشبختم که ساکنِ این ایالتِ بینظیرم
خداروشکر در مورد تمیزی محیط ، منم در بهشت هستم و همه جا مثل آینه برق میزنه الحمد الله
یادمه وقتی ایران بودم هیچوقت آشغال بیرون نمیریختم همیشه به نظافتِ محیط زیست اهمیت میدادم و هدایت شدم به تمیزی و پاکیزه گی
وای این دو تا اسب گوگولی و ببین دارن میرن مهمونی
خداروشکر که اسب های فایل هم جفت هستن
استاد از عصبانیت گفتین یهو یاد گذشته افتادم که مثل سگ پاچه همه رو میگرفتم وای خدای من طی این 4 سال من 180 درجه تغییر کردم !!! من اصلا ربطی به سارا ی 4 سال پیش ندارم حتی ربطی به سارا ی یک ماه پیشم ندارم
خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارتم
استاد من قبلا حتی ی کتاب هم که میخوندم خدا رو بنده نبودم و از زاویه یی به همه نگاه میکردم که انگار همه آدمها احمق هستن و فقط من میفهمم !!!!!
ی دوستی داشتم همیشه میگفت سارا میشه حرف نزنی و نصیحت نکنی ؟؟؟ تو اگه خیلی میفهمی ، زندگی خودت و سرو سامون بده !!!!!!!
من در باتلاقِ جهل بودم تا خِرخِره !!!
خداروشکر ، خداروشکر ، خداروشکر
که نجات پیدا کردم و از مَنبرِ غرور و جهل و خودپسندی اومدم پایین
خدایا سپاسگزارتم
تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار
باعث میشه من تغییر پایدار داشته باشم
هیچ چیز در این جهان ثابت نیست ، یا من در حالِ رشد هستم یا در حالِ سقوط
یا دارم موحد تر میشم یا مشرک تر
پس باید هر لحظه کنترل ذهن داشته باشم مخصوصا در نقاطِ ضعفم
خدایا به حقِ این غروبِ زیبا لحظه یی ما رو به حالِ خودمون رها نکن که گمراه بشیم
خدایا به عظمت و شکوه و جلالت ،آسمون قلبمون و مثل آسمونِ غروبت رنگی و زیبا کن
الهی و ربی من لی غیرک
خدایا از جهل و شِرک خودم به تو پناه میبرم
خدایا آسانم کن برای آسانی ها
خدایا جاده ی زندگیمون و هموار و زیبا و لذت بخش کن
یعنی من عاشقِ پمپ بنزین های بین راهی هستم
خیلی بهم احساسِ خوبی میده
نماد زندگی و برام داره
لحظه یی توقف و استراحت و دوباره حرکت و رفتن
و این مکان روزانه شاهدِ هزاران مسافرِ
به شخصه سرخپوست ها و سبک زندگیشون و دوست دارم
جز برنامه هام هست که حتما ی زمانی و باهاشون باشم و در کنارشون زندگی کنم و بیشتر با دنیاشون آشنا بشم
یعنی قند تو دلِ من آب میشه هر بار که شما دوتا رو با هم میبینم
سلام به سارای عزیزچقد کامنت حس خوب بهم داد لبخند رو لبم اورد از اول تا اخر کامنتت خیلی زیبا نوشتید تحسینت میکنم دختر بی نطیر و توحیدی
ازخودت گفتی که شباهتی به سارای 4 سال پیش حتی یک ماه پیشت نداری از سارایی ک گفتی مثل سگ پاچه میگرفتی اما الان با یه سارای عزیزو دوست داشتنی و توحیدی روبرو هستیم سپاسگزارم ازت دختر
خیلی قشننگ نکات مهم عاشقانه استاد و مریم جان رو بیان کردید انشالله ک در زمان و مکان مناسب به سمت رابطه رویایت هدایت بشی و بشم
چقد قشنگ زیبایهای هلند گفتید از اینکه توجهت رو زیبایهاست از اینکه گفتبد فقط تکرار تکرار تکرار تو رو در مسیر نگه میداره
و مبارکت باشه خرید پنت هوست رو در دبی خدابا شکرت بخاطر این ثروتت واقعا هم ثروت ادم رو به خدا نزدیک میکنه خدایا صدهزار مرتبه شکرت
چقدر کامنتت زیباست و خیلی خوب به جزئیات دقت کردی و تو کامنتت اوردی…
همون اول فایل وجوده نعمت رو تو زندگیت احساس کردم و کلی انگیزه داد بهم و انشااله که ظرفمون بزرگتر بشه و خدا مارو بزرگتر کنه تا بیشتر از نعمت ها استفاده کنیم و کیفشو ببریم و سپاسگذاری کنیم…
منم مثل شما عاشق اسمون و ستاره و هرچی که توشه هستم بینهایته…
منم تو جاده زیبای دوازده قدم هستم جاده ای که سرتاسرش بوی خدا و توحیده ، دارم بالذت یکی یکی هدفام رو تیک میزنم و میرم جلو به اسانی و با عشق
اگاه باشید ،تنها با یاد خدا دلها ارامش می یابد…
دعاهاتون هم خیلی زیبا و عاشقانه بود
ممنونم که اگاهی ها و نتایجتون رو به اشتراک میذارید
چقدر لذت میبرم تو این سایت روز به روز داره به تعداد مهاجرین افزوده میشه و چقدر لذت بردم که شما داری تو زیبایی ها برا خودت غلط میزنی.
چقدر عاشق مهاجرتم. دوست دارم از وابستگی ها رها شم و به زیبایی های بیشتر هدایت بشم.
از بچگی همیشه پیش خونوادم بودم نهایتش یکی دو شب خونه داداشم موندم فقط و غیر از اون همه چیزم با خونوادم بوده.
برلی همین خیلی دلم میخواد دل بکنم و از خانواده جدا بشم و برم تو دل ترسام و ناشناخته هام.
نوش جان شما باشه این جهان گردی و زیبا بینی. خداوند قطعا هر کس رو متناسب با فرکانسش هدایت میکنه.
الان که این کامنت و مینویسم فهمیدم که آره من مهاجرت و میخوام ولی همیشه به عنوان یه چیز دور دستیافتنی بهش نگاه کردم و باورهای محدود کننده دارم راجبش که به یاری خدا باید حلش کنم.
چقدر لذت بردم از این تصاویر ماشالله چقدر تگزاس زیباست بچه که بودم فیلم های کابوی زیاد نگاه می کردم خوب بد زشت اگر اشتباه نکنم من همیشه آمریکا رو دوست داشتم و بچه که بودم هروقت کسی از من می پرسید چی کاره میخوای باشی می گفتم امریکای من میرم امریکا و مادر بزرگ پسر خاله ام همیشه تا من رو میدید به من با لهجه همدانی می گفت آقا مهدی کی میری امریکا پس . خدابیامرزش خیلی خانم خوب و با ایمانی بود.
خلاصه استاد همیشه برای من این کشور و مردمانش قابل احترام بودن و هستن و چقدر خوشحالم استادی دارم که با هدایت های که از طرف خداوند شنید و در مسیرش حرکت کرد هدایت شد به این کشور پهناور و زیبا الهی شکرش که به من این باور رو داد که پس من هم میتونم برم و ایمانم زمانی بیشتر شد که در سفر قبل در ال ای که با بچه های نازنین دیدار داشتین و چندتا از دوستان گفتن که چند هفته و چند ماه هست رسیدن به خاک امریکا این باور برای من قوی تر شد که برای خدای که مالک تمام جهان هست هیچ کاری نداره که من رو هم به این سرزمین زیبا و فراوانی هدایت کنه الهی شکرش.
امروز قدم هشتم رو شروع کردم با هدایت الله خیلی خوشحالم که در مدار دریافت آگاهی هاش بودم که تهیه کردم استاد سپاسگزار شما هستم.
امروز ی اتفاق دیگه هم برای من داره رقم میخوره و اون هم شروع فصل جدیدی از زندگیم که از حضورم در قدم هفتم استارت خورد و سفر کردن به هر کجا که هدایت می شم و لذت میبرم فعلا تنها تا ی همسفر هم مدار در کنارم بیاد و بیستر لذت ببرم و در حال حاضر با یک کوله پوشتی که توش لپ تاپم هست و هارد و کمی لباس که به دلیل سنگینی بارم تصمیم گرفتم در اولین فرصت با هدایت خداوند لپ تاپ عزیزم رو با یک تب مایکروسافت تعویض کنم تا بارم سبک تر و راحت تر و لذت لخش تر بشه تا به امید خدا در مدار خرید دوباره اولین وسیله نقلیه قرار بگیرم تا با خیالی آسوده تر و لذت بخش تر و ساده تر و سریع تر این زندگیم رو ادامه بدم به سمتی که نمیدونم خدا هدایت می کنه و خیلی از خداوند درخواست می کنم درک بهتری داشته باشم از نشانه ها و الهامات و آگاهی ها تا در مسیر درست به سمت خواسته هام از زندگیم لذت بیشتری ببرم و روی شانه های الله یکتا زندگی سرتاسر آزادی و احساس رضایتمندی در تمام جنبه های زندگیم رو تجربه کنم الهی شکرش .
استاد سپاسگزارم به خاطر توضیحات زیبای که با هماهنگی غروب زیبای خورشید در ایالت تگزاس برای ما شرح دادید اصل قانون کیهانی خداوند را الهی که دست به خاک میزنید طلا بشه .
وقتی عکس فایل رو دیدم گفتم شاید این فایل رو استاد عزیز تدوین کردن که عکس مریم جان رو گذاشتن
واقعا رابطه عاطفی شما یک رابطه فوق العاده عاشقانه هست که از بودن در کنار یکدیگر لذت می برید و درکنار هم با شادی و خوشی زندگی می کنید. عشق براتون
خدارو شاکرم که هدایتم کرد تا رابطه فوق العاده شمارو به عینه ببینم و باور کنم که رابطه فوق العاده هم وجود داره و ما هم میتونیم چنین رابطه زیبایی رو ایجاد کنیم
خدای من چقدر این مسیر زیبا هست و چقدر ثروت و توانایی انسان رو به نمایش میزاره که انسان به یاری الله توانایی انجام هر کاری رو داره حتی ساخت چنین پل های زیبایی روی دریای بی کران
یاد آور این میشه که ثروت چقد زیبا و معنوی هست که میشه باهاش همچین کارهای بزرگی رو انجام داد پل های زیبا ساخت و جهان رو گسترش داد و به مردم خدمت کرد
میرسیم به تگزاس، تگزاس ثروتمند
واقعا ثروت معنوی ترین کار دنیاست چون میشه ساختمان های بزرگی ساخت همچون ویزیتور سنتر تگزاس خدمات زیبا و کاملی را ارائه داد و کارهای معنوی زیادی انجام داد همچون: فرهنگ سازی مردم برای تمیز نگه داشتن شهر خودشون
واقعا یک مشت نمونه خَروار است
از سرویس بهداشتی معلوم بود که مردم چقدر در این راستا حرکت میکنن و همه جا رو تمیز نگه میدارن
سرویس بهداشتی طوری بود که انگار اصلا تابحال ازش استفاده نشده است
واقعا استاد شما لایق این هستید که به این مکان های زیبا هدایت بشوید تو فایل قبلی سریال سفر به دور آمریکا وقتی مریم جان از ویزیتور سنتر آلاباما اومدن بیرون شما یک کیسه زباله از ماشین آوردین انداختین سطل زباله معلومه که قانون جهان هستی چقدر دقیق کار میکنه
در درون ما هر چی باشه به سمت اون هدایت میشیم
جهان آینه هست تمام!
استاد جان وقتی روی فایل زیبا صحبت کردید چقدر یادآور قانون شد، وقتی ما یک چیزی رو یاد میگیرم سینه چاک میکنم ای ملت چقدر شما نادان هستید راه اینه روش اینه شما دارید اشتباه میرید….
درحالیکه وقتی به یک چیز معترض میشیم یعنی درواقع داریم ناسپاس میشیم یعنی انگار ما میخواییم خدای اون فرد بشیم بخوایم هدایتش کنیم درحالیه هدایت فقط برای خداست. و فقط تو دلمون میتونیم برای اون فرد از خداوند هدایت بطلبیم
این آیه پرده از روى این حقیقت بر مى دارد که: «تو نمى توانى کسى را که دوست دارى هدایت کنى، ولى خداوند هر کس را بخواهد هدایت مى کند، واو از هدایت یافتگان آگاهتر است»
استاد عزیز من این فایل رو واقعا با اشک چشم دیدم اشکی که از ذوق و از دیدن این زیبایی ها در چشمم جمع شد و بسیار بسیار بسیار از زیبایی های این ایالت لذت بردم به قدر همین 17دقیقه ی این فایل که ای کاش خیلی بیشتر بود ،لذت بردم و خداوند رو بسیار شاکرم که قانون خداوند جواب میدهد و این را دارم خیلی زیبا درک میکنم که امروز وقتی در تمرین ستاره ی قطبی خواستم که زیبایی های جهان را ببینم و هدایت شوم ،خداوند من رو هدایت کرد به این فایل زیبا و دیدم و لذت بردم و سپاسگزار هستم به خاطر اینکه طبق همین قانون خداوند، به زیبایی های بیشتری هدایت میشوم .
درود بر شما که بسیار زیبا و جذاب این فایل ها رو آماده میکنید و بر روی سایت قرار میدید و واقعا من به شخصه این کار شما رو از بهترین عبادتهای خداوند میبینم که این زیبایی ها رو منتشر میکنید و باعث میشید که خیلی ها در جای جای این جهان، از دیدن این فایل ها لذت ببرند و استفاده کنند ،برای من که این کار شما بسیار ارزشمند هست و خداقوت جانانه بهتون میگم و از خداوند میخوام که شما. و امثال شما رو در این جهان قوت و نیرو بده که این زیبایی ها و این اعمالی که مصداق توحید عملی است رو بیشتر و بیشتر منتشر کنید.
درود خدا بر شما و سفرتون به سلامت و مشتاقانه و بیصبرانه منتظر قسمت های جدید این سریال زیبا هستم .
خوشحالم که همسفر شما هستم در این سفر رویایی وبینظیر میدونم قراره بزرگتر بشم مدارم بره بالاتر….انشاالله
چه پل زیبایی روی آب ساختن چه منظره قشنگیه از آب رد میشه میرسه به درختای سربه فلک کشیده که تا نزدیکی پل اومدند و همینجوری راه صعود به سمت آسمون رو در پیش دارن، دیدن این مناظر حال خوشی داره مخصوصا دیدن زیبایی ها ونورهای رنگارنگ درتاریکی شب نورآبی بینظیره برای شب ،به شخصه عاشق شبگردی ام لذت خاصی داره برام میفهمم تو شب خیلی فرکانس بالایی دارم احساس نزدیکی زیادی به درونم میکنم یعنی همیشه حاضرم کل شبو بیدار بمونم و عشق کنم مخصوصا تو مسافرتام.
به به چه صبحی شروع شده خداروشکر کمپر اونقدر راحته که شما در آسایش بودید قطعا تجربه بینظیری هست . استاد خداقوتت بده معلومه زیاد رانندگی کردی
میریم با تگزاس آشنا بشیم ایالتی که بنظرم خیلی خفنه اطلاعات من فقط محدود میشه به فیلمهای باحالی که از تگزاس دیدم ایالت کابویی با کلاههای قشنگشون.
چه ساختمون تمیزیه منو یاد فرودگاهها و ایستگاههای قطار میندازه ساختمونهایی که سقف بلندی دارن با ستونهای قطور و نمای زیبا.
پرچمش و نقشه ایالت رو میبینیم و چه ایده های جذابی هست
ما تو کشورمون طبیعتگردای زیادی داریم که ایرانگردی میکنن و جاهای زیادی رو رفتن این ایده خیلی خوبه که مکانهای تاریخی تفریخی هر استانی رو به مسافران نشون بدن تا اطلاعاتشون بره بالا و مسافرا با پیش زمینه وارد هر استان و هر شهری بشن حتی برای ساکنین اون استان هم مفیده
من به شخصه شناخت خوبی حتی از استان و شهرم ندارم به جز چند محل مخصوص که اونم دیگه خیلی تابلوعه !
بعضی وقتا ی روستاهایی از استانمون رو میبینم دهنم باز میمونه از قشنگیش ،باورم نمیشه در فاصله چندکیلومتریم همچین فضاهای خاصی باشه چندماه پیش ی روستایی رفتم که باورم نمیشد 5کیلومتر با خونمون فاصله داره و من تاحالا چرا نمیدونستم همچین جایی هم هست همچی رو با هم داشت چشمه و کوه و جنگل و درختای پراز میوه ،یکی از بزرگترین آرزوهای زندگیم طبیعت گردی ودیدن تمااااااااام جاذبه های ایرانه دلم میخواد از همینجایی که هستم شروع کنم از همین نقطه ولی یسری باورها دارم که نمیذارن قدماولو بردارم…..
درمورد شغلهایی که بهش علاقه دارم خیلی فکر کردم همیشه اولین مورد سفرکردن به ذهنم میاد ولی هیچوقت نخاستم قبولش کنم .
نمیدونم چرا مقاومت زیادی دارم ، سفرایی که میرم نه روزش دلم میاد بخوابم نه شب، از ذوقی که میکنم تک تک ثانیه هارو ثبت میکنم اینقدر فیلمای جذابی از جنگل ودریا و….میگیرم مثل مستند یکی از دوستام دید و میگفت چقدر قشنگ شده تا اونروز نمیدونستم که میتونم قشنگ فیلمم بگیرم حالا با این حالی که دارم هنوز اون مقاومتی که نمیذاره قدمی براش بردارم و نمیدونم چیه…
وقتایی که با تور میرفتم سفر همیشه کنار تورلیدر بودم و ازش میپرسیدم از کجا وچجوری شروع کردین چه چیزایی لازم بود
شور و هیجانی که سفرکردن داره به نظر من هیچ چیز دیگه ای نداره. نمیدونم چیشد الان اینارو نوشتم ولی میدونم اولین باره جرات کردم بنویسمش!!!!
نوشتن چقدر خوبه قبلش نمیدونی قراره چی بنویسی ولی وقتی کامنتت تموم میشه از اینکه دنیای خودتو نوشتی حیرت زده میشی باورت نمیشه خودت اینارو نوشته باشی و کامنت خوندن خدای من
تاحالا حساب کتاب نکردم ولی چندین مدته به محض اینکه کامنتای فایل جدید منتشر میشه همه رو میخونم هر روزی بیش از ده بار وارد سایت میشم صفحه رو رفرش میکنم تا اگر کامنت جدیدی اومده بتونم بخونم دلم نمیاد کامنتی باشه و رد شم و خدا میدونه تو این مدت چندهزار کامنت خوندم!!
با دیدگاههای مختلف آشنا شدم از دوستان ایده گرفتم از طریق کامنتا هدایت خداوند رو دریافت کردم وکلا دنیای من شده همین کارا و چقدر برام دلچسبه.
منو یاد سرویس های آستان قدس رضوی میندازه یسری امکانات رفاهی تو بعضی استانهای هم جوار خراسان رضوی ساخته شده که متعلق به آستان قدسه و انصافا نظافتش عالیه بنظرم تنها جایی که سرویس بهداشتیاش انقدر تمیزه تو ایران آستان قدس باشه با اینکه تو راههاس و مسافرای زیادی روزانه ازش استفاده میکنن ولی خب این تمیزی همیشه توجهمو جلب کرده یعنی تجربه من این بوده چون خیلی با اتوبوس سفر کردم و میشد اینچیزا رو مقایسه کنم .
استاد ارتباط موثر شما باعث میشه افراد بهترین خودشونو ارائه بدین چقدر خوب بلدین اینکارو برای همین اون فرد عالی راهنمایی کرد کتاب بهتون داد الکی ک نیس بهتون میگیم استاد بهترین استاد دنیا شمایید انصافا.
توضیحات شما نکات بسیار مهمی داره
چقدر تحسین برانگیزه کار فرهنگی که اداره حمل و نقل تگزاس شروع کرده و نتیجه ش رو ما داریم میبینیم تمیزی جاده ها و راهها و …..
تمیزی خیابونهای آمریکا و طبیعتش اولین چیزیه که نظرهارو جلب میکنه استاد روح ما با پاکی عجین شده اصلش از پاکیه و پاکی رو میپسنده برای همینه که تمیزی لذتبخشه، اصلا تمیزی ی بوی خاصی داره که من عاشقشم ،یسری خونه ها که قبلا رفتم و خیلی تمیز بودن هنوز اون بو یادمه و از بچگی تو خونه های اقوام ک خیلی تمیز بودن انرژی بینهایت عالی از اون محیط میگرفتم نفس عمیق میکشیدم کیف میکردم همون حس خوب باعث شد عاشق تمیزی باشم اگر من بخام جایی یا چیزی روتمیز کنم نتیجه خیلی خوب میشه خودم ذوق میکنم انگار تازه ساخته شده!
از توجه نکردن به نازیبایی ها گفتید یاد یکی از جملات بسیار تاثیرگذارتون افتادم ((اگر نمیتونید به زیبایی ها توجه کنید حداقل از نازیبایی ها صحبت نکنید و به اونها توجه نکنید))
چقدر صحبتای شما عالی بود استاد آدم هزاربار قانونو بشنوه بازم کمه مثل تشنه ای هستم که سیراب نمیشه انگار باراولمه که میشنوم .
از ارشاد کردن بقیه گفتید این ی دامیه ای منم اوایل مدتی اسیرش بودم از آگاهیا با بقیه صحبت میکردم توقع داشتم مثل من ذوق داشته باشن ولی اونا اصلن توجهی نمیکردن بعنوان ی داستان قشنگ میشنیدن و رد میشدن بعضیام حرفایی میزدن که منو دودل میکرد و کلا ی پروسه ای بود واسه خودش تا فهمیدم کارم غلطه خداروشکر الان بهترم اصلا دلم نمیخاد برای کسی که تو مدارش نیس حرف بزنم دلم نمیخاد وقت و انرژیمو هدر بدم حتی خانوادم اسم شمارو نمیدونن چون من همیشه هندزفری تو گوشمه مینویسم و کلا خانواده هیچ کاری ندارن منم چیزی نمیگم ولی از تفاوت مدارها همینو بگم که چندوقت پیش یعنی اوایلی که با شما آشنا شده بودم صدای فایلا رو خواهرم شنیده بود که شما در مورد ثروت صحبت میکردین ی روز دیدم رو دفترم نوشته (خوب نیست آدم اینقدر دنبال پول باشه ها!! حواست باشه ها!!!آدم پولکی خوب نیست)خب این تفکر خودمم بود قبل شما ولی همین نوشته کافی بود تا دیگه من نه صدای فایلی رو بالا ببرم نه اینکه چیزی بگم ،یکبارم در مورد ارزشمندی صحبت میکردید که خواهرم با ی حالت تمسخری گفت آدم نباید از خودش تعریف کنه!!!
خب من این مقاومتا رو دیدم و خودمو بیاد آوردم که قبلا کلی مقاومت داشتم و چطور هدایت شدم به این سایت چون از ته دلم خاسته بودم ولی کسی که نمیخواد فایده ای براش نداره….برای همین اصلا حاضر نیستم حتی به خانوادم که برام مهمن از این گنج ها حرفی بزنم .
ولی بعضی وقتا ی چیزایی میشنوم خیلی کنترل حرف نزدنم سخته البته که اغلب موارد موفق میشم بعد به خودم میگم ببین توام قبلا این باورو داشتیا فکر نکن خیلی عالی هستی یذره افسار ذهنتو شل کنی دوباره در میره .
قبلنا باور غلط میشنیدم توجیه میکردم ولی الان با شنیدنش سکوت میکنم و میگم ببین این باور باعث شده این فرد جایگاهش اینجا باشه توام اگ میخوای نتیجت مثل این فرد نباشه سکوت کن و خداتو شکر کن که ی باور مخرب دیگه شناختی فقط بررسی کن ببین خودت بطور مخفی داریش یا نه؟
ی مثال بزنم چندوقت پیش ی جمله از مامانم شنیدم که قسم میخورم اولین بار بود تو عمرم میشنیدم مامانم میگفت (مرد خدای زنه)
استاد باورتون میشه اولش هنگ کردم این چه باوریه دیگه خیلی خیلی حساس شدم که چیزی بگم و بحث راه بندازم اونم بحثی که تهش هیچی نیست ولی سکوت کردم بعدش فایلای شما تو ذهنم میومد که میگفتید انسانها هزارتا خدا تو ذهنشون ساختن هزارتا الٰه دارن برای همین دعاهای پیامبران با رب شروع میشه یعنی همون فرمانروای تک و یکه جهانیان نه اون الٰه هایی که ساختگی ذهن بشره ، اگه قبلا بود سر همین جمله با مامانم بحث میکردم و ساعتها حال خودمو خراب میکردم خداروشکر الان بهتر از قبلم هستم میتونم سکوت کنم ،فایلارو مرور میکردم خندم گرفته بود چطور به راحتی انسانها اختیارو از خودشون میگیرن به مردشون میدن که اون همه کاره زندگی باشه اگه بگه بمیر باید بمیرن وگرنه خدا راضی نیس…..!!
استاد من قبلا بخاطر شنیدن همین باورا از مامانم و اطرافیان شاکی بودم خودخوری میکردم که چرا خانوادم اینجوری ان ولی مدت کوتاهیه حساسیتم خیلی کم شده توجهم رفته رو نکات مثبتشون با خودم منطقی حرف میزنم میگم ببین خانوادت ضعفشون فقط همین باوراشونه که اونم به تو ربط نداره در بقیه موارد که مربوط به توعه اون بنده خداها هیچ دخالتی ندارن هیچمحدودیتی نداری هیچ زوری در کار نیست یعنی تو ی دختر مجردی و حدود9سال تنهایی زندگی کردی تو خواستی خونه مجردی بگیری اونم تو ی شهر بزرگ ودور و مخالفتی نکردن، هرشهری دلت خواسته رفتی تا کارکنی هم تجربه کنی نگفتن نه نرو یا باورهای خودشونو بهت قالب نکردن، پامیشی تنهایی میری سفرای چندروزه هیچکسی حرفی نمیزنه بهت که محدودت کنن ،کلی دوست و رفیق آقا داشتی که خارجی بودن فقط تو جمع اونا ایرانی تو بودی اکیپی میرفتین تفریح حتی یکبار خانواده چیزی نگفتن ،هر تصمیمی میگیرم احترام میذارن خدایی هیچی نمیگن با اینکه خودشون پر از باور محدودن .استاد همین که میگین بسیار سفر باید تا پخته شود خامی باعث شد من به نکات مثبت خانوادم توجه کنم چون تو سفرایی که رفتم با افراد زیادی آشنا شدم مثلا با دخترای بزرگتر از خودم آشنا میشدم که خانواده محدودشون کرده بودن و کلی اذیت میشدن اینارو که میدیدم توجهمو میذاشتم رو خودم و خانوادم میگفتم بابا من دارم پادشاهی میکنم حتی نیم درصدم محدودیتای اونارو نداشتم پس چرا الکی خودخوری میکنم ؟ اون قسمتی که بمن مربوط میشه رو خانوادم عالی دارن انجام میدن ،بقیشم که بمن مربوط نیس باورای خودشونه دیگه!! بخدا معجزه اتفاق افتاده منی که انقدر گارد داشتم در مقابل خانوادم الان میتونم هزاران نکته مثبت بگم که اول از همه اشک خودم دربیاد از خوبیاشون نه اینکه بخوام اغراق کنم نه واقعا همین چیزایی که گفتم هست وجود داره ولی من نمیدیدم فقط توجه گذاشته بودم رو چهارتا جمله ای که گهگاهی از دهنشون درمیره باورای شخصیشونه!!آقا من چیکاره ام!!
وای استاد انقدر این فایل 17دقیقه ای پرمحتواست که ده ها صفحه میتونم بنویسم یعنی یادم میاد و میاد انصافا هرچقدرم بنویسم زیبایی ها ومطالب مفیدش تموم نمیشه .
الان کامنتو نگاه کردم دیدم ی چیزایی نوشتم که اصلا از این شاخه به اون شاخه س ولی خب خداروشکر راضیم چون حسم گفت و قروقاطی من فقط نوشتم !! شمام راضی یاش از این شاگردت که قروقاطی نوشته !!!
یه قسمتیشو تو خونه نوشتم، امروز هوا خیلی خوبه ی قسمتیشو تو باغچه نوشتم زیر درختای سیب الانم که پایان کامنتمه روبروی گلدونای گل یخ وچندتاگل دیگه نمیدونم اسماشون چیه نشستم و نوشتم.
خیلی عالی بود این فایل ممنونم ازتون که حتی تو مسافرتم به فکر ما هستید.
چقدر شهر توی شب قشنگه ،آبی ونارنجی چقدر کنار هم قشنگ آن ،سبز هم اومد و بعددددد قرمز دلبررررر تراک عزیزززز
تگزاس خوش بگذره عزیزان دل ،چقدر دم این ویریتور سنتر سکوت جاریه ،نه عجله ای ،نه سر و صدایی خدایاسکرت البته چون الان دارم خودم رو اونجا تصور میکنم حس میکنم اول صبحه بوی داخل سنتر رو حسکردمممم لحظه ی ورود ،اون گل مریمکنار نقشه ها رو شمام دیدین ؟خانم شایسته بهم قول بده جای دیگه خواستی ساین کنی اسم منو بنویسی (شوخی)
راستی یاد استاد افتادم فک کنم اون بیشتر خوابیده ()
اووووومد (استاد)عاااشقتم روی زبووونشه ️منم عااااشقتم استاد عزیزم
فقط کافی بود قانون سلامتی نبود الااااان کلی دردسر برای درست کردن صبحانه و وقت و انرژی لازم بود اما حالا یه آب بزن به صورت بریم بابا
چقدر خوبه درخواست کردن راحت درخواست میکنی و اون دوست عزیز هم مشتاقانه کمک میکنه
راستی خدایا شکرت که اینقد راحت میشه از یه ایالت به ایالت دیگه رفت
اینکه خانم شایسته عزیز همیشه سرویس های تمیز میبینی قطعا چون از درون با خودت هماهنگی و جهان بازتابی از درون خودت رو بهت نشون میده و به جاهایی هماهنگ با درونت تو رومیبره وگرنه 95درصد از افراد دیدگاه دیگه ای درمورد سرویس بهداشتی ها آمریکا دارن و من تحسین میکنم شما رو که اینقد قشنگ روی خودت کار میکنی(چرا تلویزیون نداشت توی سرویس بهداشتی؟؟؟ما همیشه یه ذره بهتر رو میخوایم خب )
چقد اون جاده قشنگ بود خواستم چیزی ننویسم ولی واقعا حیف بود از اون درختهای خوشکل که حتی بک ثانتی متر بینشون فضا نبود و به هم دوخته شده بودن چیزی ننویسم
استاد به نکته زیبایی اشاره کردین ،ولی خب استاد طبق فرمایش های شما یه انسان با ذهن فقیر هر کجا که بره حتی توی همین خیابون که الان شما هستید اگر بیاد با ذهن فقیرش دنبال کثیفی ها و زشتی ها میگرده و قطعا هم مواردی رو پیدا خواهد کرد چون طبق فرمایش شما هر چیزی به ذهن بدی ذهن میره دنبالش و پیداش میکنه و میارش برات پس نتیجه اینه که ماهایی که داریم این زیبایی ها رو میبینیم دلیلش اینه که این خانواده صمیمی و دوستداشتنی تمرکزشون به لطف الله مهربان و آگاهی های شما استاد عزیز بر روی زیبایی هاست و خداوند هم همیشه به سمت زیبایی ها هدایتمون خواهد کرد من عاااشق ساخت و ساز هستم اینم دلیلش اینه که همیشه خانواده ام دوست داشتن خونه داشته باشن و الان که این برج ها رودیدم قند تو دلم آب شد دمت گرم دمت گرم معماری که این برج ها رو طراحی کردی دمت گرم سرمایه گذاری که پول تزریق کرد دمت گرم کارگران محترمی که توی ساخت اش زحمت کشیدین همتون رودوست دارم که به زیبایی این جهان کمک میکنید
جااااانم موتوره رو دیدی ؟؟؟میخرمش،البته بگم که همین الانم احساس خوبی دارم بدون اون موتوره و دلیل حال خوبم نیست اما روزیکه بخرمش ازوجودش لذت یه ذره بیشتری خواهم برد
چقد آسمون صاف و زیبا بود خدایاشکرت
فامیلای برونی کجا دارن میرن
قطعا حرفتون کلام خداونده و جهان من رو به این مسافرت زیبا به همراه شما هدایت کرده ،این مسافرت بادرون من هماهنگه و تا همین سالهای گذشته فقط با آدمهایی برخورد میکردم که مث خودم عصبانی و پرخاشگر بودن
نکته :تماااام کارهای زندگی ام رو نصف نیمه رها کرده بودم و این الگو همیشه باهام بود تا روزیکه شیوه حل مسائل روتهیه کردم و همه چیز بهتر شد نکته اش اینجاست که شیطان همیشه تو لایه های زیرین هست همین الان اومد سراغم گفت کافیه 5دقیقه آخر سریال رونمیخواد ببینی تا اینجا دیدی کافیه اما من به لطف خداوند و بعد شما استاد عزیزم دیگه مچ اش گرفتم و حتی یکثانیه هم از این سریال زیبا رونمیزارم از دستم بره
من میخوام زیبا بین باشم،میخوام فقط پاکی ،و زیبایی ببینم واسه همین سعی میکنم اول خودم همه چیز رو رعایت کنم
(من عاشق رنگ نارنجی هم هستم فکنمیکردم قطار نارنجی اینقد خوشکل باشه )
چرخش توربین ها چقد قشنگه
چند روز پیش مسافرت رفته بود همچین غروب زیبایی روتجربه کردم عاااالی بود خدایاشکرررت
خورشید خانوممممم
من میخوام از توی غول (تراک کمپر)خورشید رو ببینم ،
خب خب گشنه اش شد بریم به بنزین سوپر و درجه یک بدیم بخوررررره و منم با خانم شایسته بریم وسایل تگزاسی رو ببینیم
چقد این فروشگاه عااالی بود منو یاد فیلم های که تو بچگی میدیدم انداخت اون تلویزیون که همیشه توی فیلم های کابایی صدای خاصی داشت این مار چه دندان های قشنگی داشت فک کنم کامپوزیت کرده
که با این عکس جذاب و پر از حس خوبت همون اول صبح ما رو جذب کردی
زیبایی های فایل یک جای زیبا و تمیز در یک ایالت زیبا.
دوربین زیبا بین مریم جان که همیشه به دنبال نکات مثبت و زیباست.
سخنان ناب و ارزشمند استاد در تایید تصاویر
وقتی از پاکیزگی می گفتید واقعا از ته دل تحسین می کنم این کشور تمیز و پاکیزه با فرهنگ بالا.
خدایا شکرت که در این دنیا مردمانی اینچنین پایبند به این ارزش ها وجود دارد و انشالله من هم در مدار این ارزش ها قرار بگیرم.
خدایا سپاسگزارم برای اینکه در این مدار قرار گرفتم که با استاد همسفر بشوم به سفر به دور آمریکا
البته که دارم قسمت های قبلی را می بینم روزی 2 یا سه قسمت از قسمت های قبلی را هم می بینم.
اصلا سفر به دور آمریکا شده صلات من استاد
هر وقت ذهنم می خواد یک حرف نادرستی بزنه یه نجوایی بکنه سعی می کنم برم تو فایل هایی که اون روز دیدم و کنترل ذهن کنم.
دستمریزاد مریم نازنین با این دوره
باورتون نمیشه موقع خواب وقتی چشمام می بندم سعی می کنم تصاویر را مجسم کنم. شوخی های استاد و مریم جون و قسمت های قدیمی تر که مایک هم حضور داشت تجسم کنم و لبخند بزنم.
وقتی مشغول غذا پختن هستم و نجوای ذهن میاد دوباره پناه می برم به این تصویرها
هر زمان که این نجواها اونقدر زورشان زیاد باشه که یکدفعه می بینم یک تایمی حواسم نبوده و داره من رو با خودش می بره سریع می دوم سمت لبتاب و یک قسمت را پلی می کنم تا ذهنم را کنترل کنم.
حقیقتا این فایل ها نماز من شده و سپاسگزارم خدایا شکرت
در این مدت که این فایل ها را می بینم بیشتر به طبیعت می رویم. بیشتر زیبایی ها را می بینم و خودم به شخصه سعی می کنم از مسیر لذت ببرم. اینها تمرین هایی است دارم انجام می دهم و تلاش برای اینکه سبک تر و سبک تر حرکت کنیم که در فایل دیروز به خودم قول دادم که تمام تلاشم را برای کم کردن وسایل اضافی در سفر داشته باشم.
این سخن امروزتون که گفتید نخواهید دیگران ارشاد و نصیحت کنید به گوش می گیرم و سعی می کنم زیب دهنم را در این مواقع ببندم حتی اگر نصیحت به فرزندم باشه چون به راستی اون موقع تمرکز روی نازیبایی ها ست.
عاشقتونم و خیلی خوشحالم که این سفر عالی را با شما می گذرانم به راستی اگر احساس ما خوب باشه اگر با دیدن تصاویر زیبا قلبمون باز بشه اگر لذت ببریم چه فرقی می کند که مکان جغرافیایی من الان کجاست . من براستی همراه شما به سفر می روم.
سلاااااااام به بچه هااااااای سفر به دور امریکاااااا بچه های گل سایت… استاد عزیزززم که هر چقدر بیشتر دارم با فایلهاتون زندگی میکنم بیشتر به کار بزرگی که در حال انجام دادنش هستید پی میبرم…
مریم جان عزیزم که واقعا نمیدونم چطور میشه ازش تشکر کرد که بنظر من تاثیرگزاریش بر روی کیفیت این مسیر برای ما کمتر از استاد نیست… واقعا بهترین مکمل هستند در کنار استاد…
واقعا زندگیتووووون، شخصیتتون، روابطتتون، در همه ابعاد برای من بهترین الگو هستش… و من هر روز دارم از شما کلی درس میگیرم…
من خیلی وقته که کامنت نزاشتم روی سایت..
به این دلیل که نیاز داشتم که تمرکز بیشتری روی خودم و شناخت خودم بزارم…
من الان یکسال و نیم شده که همراه شما هستم… و به جرعت میگم تقریبا یکسال میشه که بدون وقفه هر روز تمام تایم بیداریم با فایلهای شما میگزره…
من تو این مدت که روی خودم کار میکردم… تا اینکه این اواخر شروع کردم کار کردن روی دوره کشف قوانین…
تصمیم گرفتم واقعا بصورت جدی در واقعیت زندگیم پاشنه های آشیلم رو تغییر بدم… اونجاها که مقاومتهای من خیلی شدید شده بودن رو بیام کم کم بزنم کنار…
و در طی این مسیر این خواسته در من ایجاد شد که بیام سفر آخر شما رو که برای پاییز پارسال بود رو شروع کنم به دیدن و سعی کنم توجهم رو به صورت دقیق بزارم بر روی زیبایی ها..
بتونم قدرت تصویر سازیمو قویتر کنم با این کار…
من فایلها رو دانلود کردم و ریختم توی فلش که با تی وی با کیفیت واضحتری ببینم…
شب اولی که شروع کردم به دیدن واقعا این خواسته در من ایجاد شد که من دلم میخواد یه سفر برم…
و همونجا به مرتضی همسرم گفتم که من دلم سفر میخواد…
دقیقا فرداش شما اولین فایل سفر به دور امریکا رو گذاشتین روی سایت… همزمانی به این میگن.. و من اینو واقعا یک نشونه دیدم… من این مدت از این اتفاقات کوچیک خیلی واسم رخ میده..
شاید خنده دار باشه برای خیلی از دوستان ولی برای من اینها واقعا نشانه های بزرگیه که داره
فرکانسهای من نتیجه میده و وقتی من به این مسیر ادامه بدم قطعا نتایج بزرگتر خواهد شد…
هرچقدر فرکانسهای من قویتر بشه نتایج من هم قویتر خواهد شد…
هر چقدر من به این افکار بیشتر ادامه بدم قدرتشون بیشتر میشن… و تبدیل میشن به افکار قالب من…
▪️همونجور که استاد در جلسه دوم قدم دو در فایل تصویر سازی میگن…
امکان نداره شما یک تصویری رو بتونید تجسم کنید و رخ نده واستون… امکان نداره… صد در صد رخ میده…
صد در صد… و من اینو دارم توی زندگی واقعی استاد میبینم..
و نتیجه های خیلی کوچیکش رو توی زندگیه خودم…
▪️بزارید چنتا مثال بزنم از خودم
▪️مثلا چند وقت پیش من یاد شربت زعفرانهای خالم افتادم وکه بچگیامون درست میکرد. و من داشتم بهش فکر میکردم و احساس خوبش رو به یاد می آوردم…
و ما فرداش رفتیم بیرون هیئتها بهمون شربت زعفران و شیرینی دادن…
▪️یه روز دیگه من زدم بیرون از اون روزا بود که توی خیابونا نذری میدادن و همه مردم صف میگرفتن…
من به همسرم گفتم دلم میخواد بیان در ماشین و بهمون نذری بدن…
به 5 دقیقه نکشید ما از یه خیابونی رد شدیم که درب خونشون داشتن نذری میدادن به ماشینهایی که از اون کوچه رد میشدن و یه کاسه بزرگ آش واسمون آوردن درب ماشین…
▪یک مثال دیگه اینکه چند ماه پیش بود ️یه روز من داشتم روی باورهام کار میکردم باورهای فراوانی… من به نتیجه های خوبی رسیده بودم متوجه شده بودم باید تغییر رو درون خودم ایجاد کنم…و از تو خیابون داشتم رد میشدم که دیدم یه تعدادی پول روی زمین افتاده… به مرتضی گفتم… ببین پول رو زمینه (من وقتی بچه بودم زیاد پول پیدا میکردم ولی خیلی وقت بود همچین چیزی ندیده بودم)
بعد رد شدیم مرتضی گفت کجا گفتم اونجا … و برگشت پولا رو برداشت… من خودم روم نمیشد جلوی مردم اینکارو انجام بدم… ولی مرتضی گفت تو داری روی خودت کار میکنی و اینا رو خدا واست فرستاده اینا نشونست… و من اون پولا رو که شانزده هزار تومان بود رو گذاشتم توی یک باکس پلاستیکی و آویزونشون کردم جلوی آینم تا همیشه ببینمشون و یادم باشه اینا رو خدا واسم فرستاده…
فرداش دوباره مرتضی یه سکه پونصد تومنی پیدا کرد…
(من میدونستم اینا واقعا نشونست که اتفاقا استاد توی فایل جلسه 5 ثروت 1 هم میگن…
و توی یکی از جلسات کشف قوانین فکر کنم جلسه دوم… هرچند اون موقع ما دوره کشف قوانین رو نداشتیم هنوز)
اون هفته پشت سر هم اتفاقات خوب افتاد…
من چندین تا سفارش کار پشت سر هم گرفتم
یکی از مشتریها مبلغ 3.600 واریز کرد واسم…
مرتضی یه قرارداد اجاره بست… به مبلغ 2.800
و از همه مهمتر مبلغ 20.000.000 تومان از طرف مامانم هدیه دریافت کردم…
و جالب اینجاست که من ماه قبلش یک اس ام اس بانکی رو برای خودم طراحی کرده بودم که در تاریخ 1402.03.09 مبلغ 10.000.000 تومان به حسابم واریز میشه…
خدا شاهده باورتون نمیشه… من این عکس رو درست کردم و یک ماه قبلش گذاشتم پس زمینه گوشیم… جوری شد که من کلا با اینکه عکس جلوی چشمم بود ولی عادی شده بود و اصلا توجهی بهش نمیکردم و فراموش کردم که این کارو کردم..
چند روز قبل از این تاریخ عکس پس زمینه گوشیم رو تغییر دادم…
و دقیقا توی همون تاریخ همون مبلغ به کارتم واریز شد…
درواقعا مامانم اون 20.000.000 تومان رو در سه مرحله واسم واریز کرد توی چند روز…
و آخرین واریزیش مبلغ 10 تومن در همون تاریخ در ساعت 00:05 واریز شد… یعنی بلافاصله تا رفتیم توی اون تاریخ اون پول واسم واریز شد…
الان که دارم این داستان رو تایپ میکنم واقعا خودم شگفت زده میشم از این دقت جهان هستی…
واقعا خیلی عجیبه
استاد میگه به چطورش کار نداشته باشید
شما فقط بخواهید و به خداوند اجازه بدهید که کارها رو واستون انجام بده…
چطورش به شما ربطی نداره…
شما فقط باید مقاومتها رو بردارید…
با توجه کردن به زیباییی ها
با توجه کردن به فراوانی ها…
با توجه به قدرتهایی که خدا داره…
ببینید و باور کنید که خدا واستون همه کارها رو انجام میده…
خلاصه که اینقدر از این اتفاقات داره توی زندگیم می افته و در اشکال مختلف و در ابعاد مختلف…
زندگیم واقعا نسبت به قبل تغییر کرده…
خیلی راحت تر شده… خیلی روان تر شده…
زندگیه الان من خیلی چیزها کم داره… خیلی…
درواقع من هنوز واقعا نتونستم حتی یک زندگی به ظاهر معمولی بسازم…
و شرایط مالیم تازه به یک روال لب مرزی رسیده
یعنی تقریبا خرج و دخلم یکی شده تازه اونم خرج کم…
یعنی هنوز خواسته های معمولیم رو نمیتونم ساپورت کنم… ولی خوب روان شده زندگیم تا حدودی…
خرجهای غیر مترقبه خیلی کم شده… تقریبا صفر…
بدهی ها صفر… و کم کم دارم کوچیک کوچیک خیلی کوچیک واقعا یه چیزهایی میخرم…
ولی نتایج زندگیه من نسبت به زندگیه پارسال خودم واقعا بزرگه…
ما پارسال برج 12 تونستیم بالاخره تمام بدهی هامون رو به بانک صاف کنیم…
یه سری مسائل پیش اومد امسال که به خواهرم یکمی بدهکار شدم… و اون رو هم تونستم با پولی که مامانم بهم داد برج 3 پرداخت کنم و بعد از اون ما بعد از دو سال تونستیم یکمی برای خودمون آزادانه بدون دغدغه فکری که بدهکار باشیم و باید پولمون رو برای قسط و بدهی بدیم خرج خودمون کردیم…
تونستیم بریم سینما… تونستیم بریم عطر بخریم… تونستیم بریم تفریح کنیم… تونستیم بریم کافه… تونستیم بریم رستوران… تونستیم برای خودمون کمی خرید کنیم… تونستیم برای نیازهای شخصیمون خرید کنیم… برای خورد و خوراکمون…
شاید باورتون نشه ما با افکار غلط و ناگاهانه خودمون رو در اول زندگی کلی بدهکار و ورشکسته کردیم… و از زیر صفر با کلی بدهکاری و تقریبا با بیکاری و یک کار نوپا شروع کردیم…
و واقعا خیلی سخته اینجوری شروع کردن… زندگیه ما نسبت به یکی دوسال قبل خیلی بهتر شده… و اینها همه نشانه های تغییره…
اینها نشون میده که ما حداقل دیگه منفی نیستیم و به مرز نفس کشیدن رسیدیم…
من تونستم هزینه کنم و کلاسهای مورد علاقم رو برم تا بتونم از لحاظ شغلی و کاری پیشرفت کنم… و الان در حال گزروندن دوره هام هستم و دارم خودم و سطح کارم رو ارتقا میدم..
از لحاظ روحی واقعا با قبلمون قابل مقایسه نیستیم…
میتونم بگم که دورو برمون تا حدود زیادی از آدمهای منفی حتی نزدکانمون خالی شد… و الان مدتهاست که من و مرتضی اکثرا تنهاییم… و داریم از این تنهایی به نفع خودمون استفاده میکنیم…
▪️یک اتفاق جالب دیگه ایی که افتاد رو میخوام بگم بهتون که شاید به خیلی ها که در شرایطی که ما بودیم هستند کمک کنه
ما پارسال یک خونه سمت شرق تهران به مبلغ
“پنجاه ملیون تومان” پول پیش و ماهی
“شش ملیون تومان” کرایه کردیم…
این خونه رو من با هر شب تصویر سازی و
هر روز نوشتن سناریو خلق کردم…
یعنی مینوشتم که اون خونه رو دارم و داخلش زندگی میکردم… کتاب میخوندم… قهوه میخوردم… میرفتم تو بالکن و این چیزا…
با اون پول ما واقعا پیدا کردن همچین خونه ایی معجزه بود…
و داستان پیدا کردنش هم بماند برای بعد…
این خونه مبلغش اینقدر نبود بیشتر بود…
ولی مهر من به دل صاحب خانه نشست…
و ایشون خودشون پیگر ما شدن
و گفتم من میخوام این خونه رو به شما بدم…
اولش مرتضی به دلایل خیلی مسخره و مقاومتهای ذهنی که داشت مخالفت کرد با این خونه بدون هیچ دلیلی که خودش هم نمیدونست چرا…
فقط میگفت نه من “شش تومن کرایه” نمیتونم بدم خیلی زیاده…
ولی وقتی صاحبخانه تماس گرفت و گفت خونه برای شماست بیاید که قلنامه ببندیم ننونست بهش نه بگه…
مبلغ این خونه هفتاد ملیون پول پیش با ماهی پنج پونصد کرایه بود که البته باز هم نسبت به بقیه خونه ها خیلی کمتر بود…
و ما خیلی صادقانه گفتیم این مبلغ رو بیشتر نمیتونیم پرداخت کنیم… پنجاه با ماهی شش.. صاحبخانه قبول کرد… قرارداد ما تاریخش روز نه برج دو بود..
گفتیم ما هر ماه بیست و سوم کرایه رو پرداخت میکنیم… گفت مشکلی نداره…
خلاصه ما به اسونترین شکل برا کمترین زمان خونمون رو توی تهران قرارداد بستیم و از اهواز مهاجرت کردیم به تهران…
من همش توی طول اون 20 روز به خدا میگفتم تهران به این بزرگی این همه خونه خالی… یکیشون مطمئنم برای منه خدا…
من واقعا ایمان داشتم…
و هر روز سناریوی خونمو مینوشتم که یک خونه با کابینتهای هایگلاس سفید دارم… پنجره های بزرگ… نور عالی…
ویوی کوهستانی… یک خونه تمیز و بازسازی شده…
کف خونه پارکت… سرویس بهداشتی و حمام تمیز…
و واقعا اون خونه در واقعیت برای من خلق شد…
یکسال گذشت… و ما توی این خونه زندگی کردیم…
من خیلی بابتش از خدا هر روز شکرگزار بودم…همسایه ها توی باغچه آشغال میریختن… و من از توی بالکن که میدیم ناراحت میشدم…
یک روز تصمیم گرفتم برم تمیز کنم.. دقیقا همون روز هم نشانم هم توی سایت همین بود که مریم جان دور تا دور تریل پیاده رویشون رو تمیز کردن با اینکه خیلی از زباله ها از بیرون اومده بودن داخل پارادتیس…
و این شد که من هم دست به کار شدم…
هر چقدر توی گروه ساختمان تذکر میدادیم فایده نداشت…
من و مرتضی از ساعت 1 ظهر تا 6 بعد از ظهر باغچه رو تمیز کردیم…
کلی همسایه ها تشکر کردن…
اما بازم اون همسایمون به کارش ادامه میده…
اما من میگفتم باید لیاقتمو به خدا نشون بدم… من نتیجه عملکرد و فرکانسهای خودمو میگیرم…
و من توجهم رو روی خودم گذاشتم…
و همیشه سعی میکردم از این خونه به نحوی سپاسگزار باشم…
تا اینکه موعد قرار داد سال جدید رسید..
ما هیچ پولی نتونسته بودیم جمع کنیم…
و درامدمون هم اصلا بالا نرفته بود…
فقط تونسته بودیم بدهی هامون رو صاف کنیم…
برج 2 قرار داد جدیدمون بود..
هر چی به صاحبخونه میگفتیم نرخ جدید چقدره هیچی نمیگفت…
یک ماه از قرار داد گذشت…
ما اسرار که آقا ما باید کرایه بدیم لطفا بگین که چقدره… تا اینکه یه روز رو هماهنگ کردیم و صاحبخونه با خانمش تشریف اوردن خونمون..
دقیقا یکماه و نیم از تمام شدن قرارداد قبلیمون میگذشت…
هر چی گفتیم چقدره قرارداد جدید هیچی نمیگفتن… میگفتن ما هیچی نمیگیم…
قلنامه رو دادن به مرتضی گفتن شما هر چی در توانتون هست بنویسید… بدون ذره ایی فشار…
صاحبخونمون گفت من نمیخوام یک ذره به خانمت فشار مالی وارد بشه…
هر چی در توانت هست.. حتی اگر در توانت نیست همون مبلغ قبلی رو بنویس…
ما واقعا در بهت بودیم… هرچند واقعا واسم مثل روز روشن بود همه چیز به راحتی انجام میشه…
میدونم باورش برای خیلیهاتون سخته…
ما این خونه رو مجدد با همون پنجاه ملیون پول پیش و ماهی هفت و پونصد قرارداد بستیم…
این خونه دقیقا با نرخ امسال سیصد پول پیش با ماهی ده ملیون هستش…
اون روز وقتی صاحبخونمون و خانمش جلوم بودن من احساس میکردم خدا توی وجودشونه…
من اون انرژی که با خودشون اورده بودن رو هر روز با خودم مرور میکردم…
و میگفتم مینو ببین خدا چه قدرتی در وجودت گذاشته…
خدا تمام آدمهاشو به تسخیرت در میاره..
خدا تمام دنیا رو به تسخیرت در میاره…
خدا همه چیز میشه واست…
خدا به همون شکلی در میاد که تو باورش میکنی…
و جالبتر هم اینکه ما هر دو تا قرارداد رو توی خونه لستیم و بنگاه نرفتیم و هزینه بنگاه داری هم ندادیم… و با یک تعتماد به هم این قرارداد به راحتی بدون هیچ هزینه ایی بسته شد…
▪️من خیلی از این مثالها دارم که بزنم واستون…
آره من هنوز نتایج مالی خیلی بزرگ و خفن نگرفتم…
من هنوز دستاوردهایی که بقیه ببینن و بگن وااااو تو چه کار کردی هنوز بدست نیاوردم… و این به این معنا نیست که من هیچ کاری نکردم و هیچ تغییری توی زندگیم رخ نداده… نه… من خیلی نزدیکم به دستاوردهای بزرگ…
به قول استاد من بوش رو احساس میکنم…
من خیلی نتیجه ها گرفتم که برای من خیلی بزرگن…
برای من اینا رشد و پیشرفتن…
و من دقیقا تکامل رو دارم کم کم درک میکنم…
میدونم از یه جایی به بعد سرعت این تکامله بیشتر خواهد شد…
و من به این مسیر ادامه خواهم داد…
چون این مسیر هر چی بیشتر و عمیقتر توش میمونی… نتایجت بزرگتر و قویتر میشن…
و مسیر رشد و پیشرفتت هم صاف و هموارتر میشه.
من توی مسیرم و یهو دلم خواست بیام کامنت بزارم و اینا رو اینجا ثبت کنم…
و بگم که میدونم اتفاقای خیلی بزرگتری در حاله رخ دادنه…
چون بعد از مدتها یکمی درکم بیشتر شده در مورد آگاهی ها و قوانین…
فهمیدم همه چیز همینه…
فرکانسها… مدارها… باورها… افکار… ارتعاشات…
و دارم روشون کار میکنم…
و مطمئنم نتیجه ها رخ میده…
میاد… میاددد… میادددد… همونجور که برای استاد اومد…
همونجور که برای خیلی از بچه های سایت اومد…
همونجور که برای مریم جان اومد…
همونجور که برای سیدعلی خوشدل و عادله جان اومد…
همونجور که برای آقای عطا روشن اومد…
همونجور که برای آزاده و هادی جان اومد…
همونجور که برای عرشیای عزیز اومد…
برای ما هم میاد…
میادددد باید بیاد.. چون قانون اینه… چون جهان داره با این قانون کار میکنه…
من توی این یکسال و نیم دوره ثروت 1…
دوره دوازده قدم تا قدم 6…
دوره جهان بینی توحیدی…
کتابهای رویاهایی که رویا نیستند…
کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم…
دوره کشف قوانین…
خیلی از فایلهای دانلودی
رو خریدم با اینکه خیلی توی زندگیم سوراخهای بزرگ داشتم… ولی ایمان داشتم بهترین سرمایه گزاری رو با خریدن این دوره ها دارم انجام میدم…
خریدم… دیدم…گوش کردم…
و سعی کردم کلی تغییر کنم…
زندگیم خیلی از همه جهت ها تغییر کرد…
خدا رو پیدا کردم تو زندگیم…
این یعنی آرامش… واقعا با خدا به آرامش رسیدم…
روابطم خیلی بهتر شد…
مهاجرت کردم از اهواز به تهران…
و خیلی اتفاقات توی این یکسال مهاجرتم رخ داد…
کلی کیفیت مشتریهام و مدارم رفت بالاتر…
و من انگار تازه دارم متوجه میشم که داستان چیه…
چرا یه نتیجه هایی اون اوایل گرفتم
بعد دیگه نگرفتم
چون اون اوایل با یک ایمان.. با یک انگیزه… با شور و شوق عمل میکردم به آگاهی ها و بعد یکهو بعد از مهاحرت برگشتم به مشیر قبلیم…
و کلی اتفاقت ناخواسته پشت سر هم رخ داد…
تا بهتر قانون رو درک کنم…
متوجه شدم تا عملگرا نباشی…
تا نخوای تغییر کنی نتیجه ها توی زندگیت ظاهر نمیشن…
وقتی مقاومت میکنی در برابر تجسم
بدون که مشکل توی همونه…
وقتی مقاومت میکنی که افکارت رو جهت بدی
با توجه کردن به زیبایی ها…
با حرف نزدن در مورد چیزهای ناخواسته…
با قضاوت نکردن…
با بررسی نکردن دیگران…
با تمرکز روی خودت و مسیرت…
با فکر نکردن به چگونگی ها…
با تسلیم شدن در برابر خدا…
تا وقتی این کارها رو انجام ندی
فارق از اینکه صبح تا شب فایل گوش بدی…
هیچ نتیجه ایی نمیگیری…
و من این روزها بیشتر از همه با دوره کشف قوانین متوجه شدم که واقعا مشکلم اینه که عملگراییم کم شده…
تا قدم برندارم خدا درها رو باز نمیکنه…
یعنی یه مقاومت شدیدی در مقابل تجسم پیدا کرده بودم که نمیدونم از کجا اومده بود درونم…
چون اوایل که تازه آشنا شده بودم خیلی راحت تینکارو انجام میدادم… و نتیجه هم گرفتم…
خواسته مهاجرتم که سالها بهش نرسیده بودم به راحتی رخ داد…
مقاومت شدیدی در مورد نوشتن خواسته هام و فکر کردن بهشون داشتم…
انگار یه نیرویی بهم میگفت بیشتر به نداشته هات فکر کن… ببین اینو نداری.. اونو نداری… این چه زندگیه… یعنی ذهنم تمام سعیش رو میکرد جلوم رو بگیره و من هم سست در برابرش…
ولی اینبار فرق داره…
اینبار من متوجه شدم ایرادم دقیقا کجاست…
من فهمیدم تجسم نمیکنم
پس باید تجسم کنم و به خودم بگم که این تجسم داره همه کار برای من میکنه…
من فهمیدم کدهامو با ایمان و باور نمینویسم
پس واقعا با یاداوری نتایجم که گرفتم این ایمانو بسازم و شروع کنم به کد نوشتن با کیفیت…
من سپاسگزاری داشته هام بصورت واقعی نیستن
پس بشینم بهتر و با کیفیت تر سپاسگزاری کنم تا خودم به احساس بهتری برسم…
من فهمیدم نشتی انرژی زیادی دارم توی تماسهای تلفنیم با اطرافیانم…
پس اونا رو یه حداقل برسونم…
من شبا وقت با کیفیتی با خودم نمیگزرونم
تا با احساس عالی بخوابم…
پس تمرینات شخصی برای خودم بسازم که شبا با احساس خوبتری بخوابم..
من وقتی کدهامو مینویسم در طول روز خودم در احساس خوب نگه دارم نه اینکه صبح فقط کد بنویسم بعد بقیه روزمو مثل قبل زندگی کنم…
نهههه من باید کل روزم رو سعی کنم در مدار مثبت و حال خوب باشم…
من تسلیم نیستم و همش درگیر نتایجم…
به خودم یادآور بشم که ببین وقتی نتیجه رو رها میکنی و ایمان داری… خدا بهترش رو واست رقم میزنه فقط توی حال خوب بمون
(مثلا با تجسم نقطه پایانی خواسته ات)
دقیقا اون موقع نتیجه ها رخ میده…
باید نسبت به نتیجه هر چیزی رها باشی…
فقط توی ذهنت با خواسته هات زندگی کن این کاریه که باید انجام بدی…
جا داره یه چیزی رو هم اینجا بگم…
همین دیروز یه موضوع کوچیک که واقعا خیلی مسخره بود میخواست انرژی منو بیاره پایین
ومن تمام سعیم رو کردم که ذهنمو کنترل کنم…
رفتم توی حمام زیر دوش به چیزای خوب فکر کردم…
چند روزه مدیتیشن رو شروع کردم…
و تمرین تنفس که بین افکار فاصله میندازه
رو انجام دادم که خیلی داره بهم کمک میکنه…
دوباره شب که مرتضی اومد خونه شروع کردم در مورد قوانین صحبت کردن باهاش…
بعد شب تو رختخواب داشتم عکس ماشین مورد علاقم رو نگاه میکردم و هی رنگهای خاصش رو و زیباییش رو نشون مرتضی میدادم
و به جلسه سوم قدم چهار ستاره فطبی
که یکی از بینظیرترین جلساته گوش میدادم…
که یهو “چهار ملیون تومان” واسم واریز شد…
و البته دقیقا صبح هم مبلغ “دو ملیون پانصد تومان” واسم واریز شد
دقیقا توی دل توجه به خواسته هام بودم این اتفاق افتاد…
و هر دوی این واریزی ها غیر منتظره بودن…
میدونی اینه نتیجه کنترل افکاره…
اینه نتیجه توجه به زیبایی هاست..
اینه نتیجه رها کردنه و سپردن همه چیز به تنها قدرت کیهانه..
من اصلا انتظار همچین واریزی اون موقع شب رو نداشتم و قرار نبود اصلا این پول واریز بشه…
ولی اگر خدا بخواهد از مسیر و طریقی که خودش میدونه اینکارو انجام میده…
آره این پول دقیقا زمانی واریز شد که من برای خرید یه سری وسایل ضروری بهش نیاز داشتم ففط سعی کردم رها کنم و بهش قکر نکنم
و به خواسته هام توجه کنم…
این اصلیه که من دارم در ابعاد خیلی کوچیک
ازش نتیجه میگیرم و باور دارم اگر بهش
ادامه بدم همینطور ابعادش بزرگ و بزرگتر خواهد شد…
بچه ها من واقعا نمیدونم چی نوشتم چی ننوشتم…
یهو بدون هیچ برنامه ایی واسه کامنت گذاشتن…
شروع کردم به نوشتن و قلمم جاری شد…
خدا گفت و من نوشتم…
نمیخوام برگردم ببینم چی نوشتم…
ممکنه پراکنده باشه نوشته هام…
ولی در هر صورت خواستم بگم واقعا اگر یک درصد به آگاهی ها ایمان داشته باشی و سعی کنی بهش عمل کنی…
نتیجه اون یک درصد رو حتما خواهی گرفت…
اولش انتظارتون بالا نباشه فقط سعی کنید
ایمانتون رو قوی کنید رفته رفته این مسیر
زیباترین و دوست داشتنی ترین مسیر زندگیتون میشه…
به امید اینکه بتونم نتایج بزرگتری بگیرم…
که هم کمکی به باورسازی خودم بشه هم به بقیه…
از همگی تشکر میکنم…
دوستون دارم…
خدای من درآخر مثل همیشه میگم
من تسلیمم در برابر تو و قدرتت…
من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم…
ما را به راه راست هدایت کن… راه کسانی که در مسیر نعمت و فراوانی و ثروت و پول و آرامش و حال خوب و رفاه و روابط عالی و آسانی قرار دادی…
خدایا شکرت که در این مسیر سبز دوستان عزیزی مثل شما به ندای قلبشون پاسخ میدن و مینویسن و این میشه ی فکت قوی برای ذهن هامون که گاهی با نجوای شیطان در تردید قرار میگیرد…
یک یاد آوری مهم که :
تردید ها به انسانها خیانت میکنند
و نوشتن نیکی ها و اتفاقات عالی اونها رو در ذهن پر رنگ میکنه
خیلی خاطرات لذت بخشی ثبت کردی دوست خوبم
در مورد خونه من تجربه شو دارم
و جالبه بعد از اسباب کشی وقتی داشتم دفترهامو توی کتابخونه میچیدم همینجوری بازشون میکردم و نیم نگاهی بهشون مینداختم…
و ناگهان یک صفحه منو میخکوب کرد…
مشخصات خونه ایی رو که مد نظرم بود نوشته بودم و الان دقیقاااااااااااااا توی همون خونه بودم و داشتم لوازمامو جابجا میکردم…
استاد توی قدم دوم تاکید میکنن :
مراقب باشید نعمتها براتون تکراری نشه…
و هر چه میگذره به اهمیت این کلام ارزشمند استاد بیشتر میرسم
هرررررر آنچه از دوست رسد نیکوست..
هر نعمتی…
هر اتفاق خیری…
هر محبتی…
هر خوراکی و نوشیدنی…
هر منظره زیبایی…
و هر انچه برسد منتهای لطف خداست…
افرین مینوی عزیزم چقدرررررررررررررر تحسینت کردم بابت تمیز کردن باغچه محل زندگیت ، دستت طلا و خدا قوت…
باز هم سپاسگزارم بابت این کامنت پر از احساس زلالت…
برات نور و عشق الهی در کنار همسرعزیزت رو از خداوند خواستارم دوست نیکوسرشتم
سلام وجیهه جان… دوست خوبم… ممنونم که وقت با ارزشت رو گذاشتی و کامنتم رو خوندی.. مرسی از اینکه پیام گذاشتی کلی بهم انرژی دادی که قویتر به مسیرم ادامه بدم… واقعا زندگیه من تقسیم شده به قبل از آشنایی با استاد و به بهد از آشنایی با استاد… من هر چقدر یاد بگیرم از این دانشگاه کمه… هر چقدر تغییر کنم کمه… هر چند توی این مدت اینقدر تغییر کردم که خودمم دیگه گذشته خودمم رو نمیشناسم و چقدر لذت بخشه واقعا… چقدر خوشحالم که اینقدر غرق خوشبختی شدین که فراموش کردین اون خونه یه روزی خواسته ایی بوده که از دلتون جاری شده و حالا توی واقعیت دارین تجربش میکنید… واقعا داستان زندگی به همین سادگیه ما دوست داریم پیچیده کنیم… اگر من تونستم خونمو خلق کنم… اگر وجیهه تونسته خونشو خلق کنه… پس همه چیزای دیگه رو هم میشه به همین سادگی با همین روش خلق کرد…
اما به قول قران انسان فراموشکارِ…
و وظیفه ما اینه که هر روز به یاد بیاریم قوانین رو به خودمون که ما خالق زندگیه خودمونین… ما یا تکرار افکارمون زندگی آیندمون رو خلق میکنیم… ما هستیم که انتخاب میکنیم به کدوم فکرمون قدرت بدیم… به کدوم وجه زندگیمون تغذیه برسونیم… اگر کمی فکر کنیم میبینیم زندگی یک سری اتفاقات متوالیه پشت سر همه که هر روط داره با افکار جدید اون روز ما بوجود میاد… پس من میتونم آگاهانه جهت افکارمو روی خواسته هام تنظیم کنم و تکرار کنم تکرار کنم… اینقدر تکرار کنم تا قدرت بگیرن و در دنیا مادی زندگیم ظاهر بشن…
خدا رو شکر میکنم برای وجود دوستانی مثل شما که در پی تغییر هستند.. خوشحالم که اینجا هستم در بین این آگاهی ها…
من وقتی غرق میشم در نوشتن متوجه نمیشم… میتونم ساعتها بنویسم…
صحبتو کوتاه میکنم
آرزوی موفقیت دارم واستون عزیزم…
من وجود خدا رو بین کلمات کامنتهاتون حس میکنم… این برای من یک نشانست…
واقعا ازت ممنونم که به حرف قلبت گوش دادی و این کلمات الهی رو به تحریر در آوردی
چقدر لذت بردم از خوندن کامنتت از کلمه به کلمش امکان نداره من کامنتی به این طولانی بخونم وسطش واقعا کلماتو گم میکنم ولی نوشته هات اونقدر جذبم کرد که فقط میخواستم ببینم در ادامه چی نوشتی
خداروشکر که ما خانواده عباسمنش هر روز جریانی از کلمات الهی و هدایتهای بی نقصو به جریان میندازیم و قلب همدیگه رو قرص میکنیم که هیچ شکی در این مسیر نیست فقط ایمان داسته باش و ادامه بده
امیدوارم خبر موفقیتهای فوق العاده چشمگیری رو ازت بشنویم در آینده ای نه چندان دور
اول از همه ممنونم بابت چشمان زیبا بینتون… و دوم اینکه مرسی که وقت با ارزشتون رو گذاشتین برای خوندن کامنت من… من واقعا خودم اصلا متوجه طولانی بود کامنتم نشدم… حتی برنگشتم غلطهامو توی جمله بندیم و غلطهای املاییم درست کنم… وقتی پسام شما رو دیدم متوجه شدم که چقدر این کامنت طولانی شده بود…:)
حقیقتا یهو حسم گفت بنویس مثل همیشه که توی کانال شخصیم با خدا مینویسم… من بی وقفه مینویسم و این واسم یه عادت شده…
تغییراا من واقعا زیاده… اگر بخوام بنویسم جا نمیشه
من توی این یکسال و نیم که با استاد بودم اینقدر تغییر کردم که واقعا عاشق مینوی جدیدی که ساختم شدم…
مینویی که نه نمیتونست بگه…
همیشه برای نظر دیگران زندگی میکرد…
همیشه میخواست همه ازش راضی باشن…
من واقعا شخصیتم رو کوبیدم و از نو ساختم… و این واقعا واسم خیلی با ارزشه… چون حال درونیه من با این موضوع خیلی تغییر کرد…
تغییرات منروی خواهرام اثر گذاشت و اونا هم شروع کردن به تغییر…
من بعد از 12 سال قلیون رو ترک کردم…
خیلی یکهویی… یه روز بدون هیچ گونه سختی…
اتفاقا با عشق به راحتی با انتخاب خودم ترک کردم…
منی که به طرز وحشتناکی قلیان میکشیدم و واقعا بهش اعتیاد داشتم… اگر جایی میرفتم و قلیون نبود عذاب میکشیدم…
با دوره سلامتی تونستم وزنمو بیارم پایین با اینکه من چاق نبودم ولی یکمی پر شده بودم… و خیلی توی فعالیتهام تاثیر منفی داشت… و الان خیلی سبک و با انرژی حتی روی حال خوبم هم تاثیر داشت… واقعا اندام خوب به ادم اعتماد بنفس میده…
خلاصه تغییرات واقعا زیاده…
من بهش فکر میکنم احساس میکنم این تغییرات حاصل زمان بیشتریه ولی میبینم نه همش توی همین یکسال اخیر اتفاق افتاده…
من تعهد دادم به خودم تا ته این مسیرو برم… این مسیر زندگیه من رو زیرو رو کرده…
همسر من کلا هیچ کس و هیچ چیز رو قبول نداشت… اصلا اعتقادی به قران نداشت…
الان قران شده آرامشش…
عاشق فایلهاییه که استاد در مورد قران صحبت میکنه…
من تنها پاشنه آشیلم الان در زمینه مالیه… که اون هم دارم روش کار میکنم و ایمان دارم نتایج خیلی خوبی خواهم گرفت… فقط باید با باورهای قوی ادامه بدم… به امید خدا به لطف خودش و با کمک خودش.. با هدایتهاش…
خدا هر چیزی که بخوام رو واسم فراهم کرده…
هر چیزی…
من هر درخواستی کنم خدا اجابت میونه
من فقط باید سمت خودم رو انجام بدم…
.هر لحظه با خودم میگم خواسته های من پشت در خونمه…
فقط من باید مقاومتهامو بردارم…
باید خودمو ببرم توی مدارشون…
باید برم توی حال خوب…
باید با صدای پرنده هایی که توی باغ خونمون آواز میخونن یکی بشم…
باید با اون کسب و کار دلخواهم یکی بشم…
باید با اون ماشین دلخواهم یکی بشم…
جدیدا خیلی دارم سعی میکنم تصویر سازی رو یک عادت بکنم توی زندگیم…
دارم به ذهنم یاد میدم که باید درخواست کارهایی رو بکنه که حال خوب بهم میده…
من جدیدا همه کاری برای خودم میکنم…
ورزش میکنم…
کلاسهای هنری میرم…
فایلهای استادو گوش میدم…
تجسم میکنم…
سناریو مینویسم…
سناریو نویشی خیلی تمرین خوبیه…
زری جاننننن…
زندگی خیلی قشنگه… خیلیییی…
ما باید نگاهمونو جوری تربیت کنیم که قشنگیاشو ببینیم…
و من همینجا ازت تشکر میکنم که بهم قوت قلب دادی که قویتر به مسیرم ادامه بدم…
من مطمئنم که خدا از طریق کامنت شما با من حرف زد…و این برای من یک نشانست…
مینو جانم سلام مجدددددد و پر از احساس فوق العاده و یه لبخند بزرگ روی صورتم که حاصل از خوندن کلماته زیباته
بازهم منو سرشار آرامش کردی
و خوشحالم از اینکه میبینم هرچه بیشتر و بیشتر فقط داری به نتایجت فکر میکنی و بیانشون میکنی به خودت یادآوری میکنی و این یعنی کنترل ذهن یعنی توجه بر نکات مثبت و یعنی قرار گرفتن در مسیر درست
اولش که کامنت ریپلایتو خوندم کلی تحسینت کردم امتیاز دادم و حرفی برای گفتن نداشتم اما وقتی که داشتم تمرینات خودمو انجام میدادم به شدت یه احساسی منو کشوند به این سمت که این کلمات الهی و امید بخش قرآنو برات بنویسم
قطعا این هدایتی از سمت خداست برای تو من سکوت میکنم و تورو تنها میزارم تا برداشت خودتو داشته باشی و غرق بشی در آغوش خدا
سوره فاطر
قطعاً کسانی که همواره کتاب خدا را می خوانند و نماز را برپا می دارند و از آنچه روزی آنان کرده ایم در نهان و آشکار انفاق می کنند، تجارتی را امید دارند که هرگز کساد و نابود نمی شود. (29)
تا پاداششان را کامل عطا کند و از فضلش بر آنان بیفزاید؛ یقیناً او بسیار آمرزنده و عطا کننده پاداش فراوان در برابر عمل اندک است(30)
و آنچه از کتاب به تو وحی کرده ایم، همان حق است، [و] تصدیق کننده [کتاب هایی که] پیش از آن بوده است؛ یقیناً خدا به بندگانش آگاه و بیناست. (31)
سپس این کتاب را به کسانی از بندگانمان که برگزیدیم به میراث دادیم؛ پس برخی از آنان ستمکار بر خویش اند، و برخی از آنان میانه رو، و برخی از آنان به اذن خدا در کارهای خیر پیشی می گیرند، این است آن فضل بزرگ. (32)
سوره بقره
مثل آنانکه مال خود را در راه خدا انفاق کنند همانند دانه ای است که از یکدانه صد خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه باشد و خدا از این مقدار نیز به هرکه خواهد بیفراید خدارا رحمت بینهایت است و بر همه چیز احاطه کامل دارد (261)
و مثل آنانکه مال خود را در راه خشنودی خدا انفاق کنند و با کمال خاطر دل به لطف خدا شاد دارند مثل دانه ای است که در زمین شایسته ای بریزند وبارانهای زیادی بر آن به موقع ببارد حاصلی دو چندان که منتظرند دهد و اگر باران بسیار نبارد اندک اندک بارد تا باز به ثمر رسد و خداوند به کار نیکان بینا و آگاه است (256)
سوره تکویر
و قرآن کلام خداست و هرگز کلام شیطان نیست(25)
پس شما مردم به کجا میروید(26)
ولِرَبِکَ فَاصبر》و برای خدا شکیبا باش(منتظر کمک خدا بمون)
سلام زری جان عزیزم… من بعد از یکسال متوجه پیامت شدم… حتما یکسال پیش من در جایی نبودم که اماده شنیدن این پیامهای خدا باشم… ولی خدا از یکسال پیش آگاه بود که من توی این مسیری که قدم گذاشتم به جایی میسرم که تشنه شنیدن این آیه هاش هستم… در زمانی که من کلی از قدمهامو برداشتم مهارتهای لازم رو کسب کردم در حرفه مورد علاقم.. کلی اعتماد بنفس پیدا کردم.. کلی رشد کردم… و دقیقا الان که نزدیک به استارت کسب و کارم بصورت آنلاین شدم و در پی باورهای قدرتمند کننده هستم و در حال ساختن ذهنیتی ثروتساز هستم… خداوند از راه های مختلفش من رو هدایت میکنه… چقدر این آیه ها ایمان من رو قویتر میکنه و دیدگاه توحیدی تر میسازه تا توی مسیر کسب و کارم دختر موفقتری باشم… چقدر قوت قلب هستن برای من… شکرررت که الان آمادگی دریافت پیام خدا از جانب شما رو داشتم… بسیار سپاسگزارم بابت پیام پر از مهرت… امیدوارم که شما هم در مسیر رشد و پیشرفت باشی و کلی اتفاقات قشنگ واست رقم بخوره…
خدایا شکرت برای تک تک نعمتهای زندگیم… برای تک تک آیاتی که توسط زری جان بهم رسوندی…
خدایا شکرت برای تک تک آدمهایی که سر راهم قرار میدی و دستی از دستانت هستند تا من رو هدایت کنند…
خدایا شکرت برای وجود زری جان.. برای وجود استاد عباسمنش عزیزم و سایتش..خدایا شکرت.. خدایا شکرت که از یکسال قبل جواب سوال امروزمو آماده کردی بودی.. تو به معنای واقعی بخشنده و مهربانی…
در پناه رب
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم…
خداوند از جایی اجابتگر و هدایتگره که عقل کوچیک و محدود ما اصلا درکش نمیکنه
بارها و بارها شده کارهامون یه جوری انجام شدن که حتی فکرشو هم نمیکردیم
مثل همین کامنت که خداوند دقیقا درزمان و مکان مناسبش وقتی که تو لازمش داشتی و آمادش بودی بهت رسوند
برای خدا شرایط و محدودیت اصلا معنایی نداره خدا کارشو انجام میده از هزاران راااه
چند روزیه اومدم سفر و امروز روی کله کوه در ییلاقات ماسال نشسته بودم غرق در منظره روبروم بودم که قفل صفحه گوشیمو باز کردم عکس بگیرم که یهو میخکوب شدم منظره روبروی من همون بک گراند گوشی من بودم دقیقا همون من واقعا شگفت زده شدم شاید 6 ماهه این عکسو گزاشتم بک گراندم اصلا نمیدونستم کجا هست و واقعا توجهی هم بهش نمیکردم چون عادی شده بود برام اصلا یادم رفته بود همچین چیزی بک گراندمه
میخوام بگم که خداوند اینجوری کارهارو انجام میده جوری که تو اصلا نمیفهمی متوجهش نمیشی اصلا لازم نیست کاری براش بکنی فقط باید هماهنگ باشی با اصل خوشبختی جهان اونوقت خوشبختی دنبالت میدوعه لازم نیست تو کاری بکنی
امیدوارم خداوند همه مارو به مسیر درستی که سرشار از خوشبختی و آرامش و زیباییه هدایت کنه
امیدوارم زندگیت سرشار از سلامتی و ثروت و عشق و آرامش باشه مینو عزیزم خوشحالم که الان کامنتی رو خوندی که مربوط به یکسال پیش بود و با مقایسه دیروز و امروز خودت احساس رشد کردی احساس بزرگتر شدن و این تفاوت حس زندگی و زنده بودن میده حس ارزشمندی میده خداروصدهزار مرتبه شکر
بنام خدای هدایتگرم به زیبایی های روزافزون
.
وارد تگزاس شدیم
تگزاس تمییز و زیبا و شگفت انگیز
تگزاسی که شعارش تمییزی هست و برای پیاده کردن این شعار فرهنگ سازی بسبار کرده
و نتیجه هم بسیار واضح هست
واقعاا چیزی که در تمام فایلهای شما مشهوده همین تمییزی فوقالعاده محیط هستش
اصلا یکجورایی انگار مردم اونجا استایل زندگیشون بر همین مبنا شکل گرفته
و من عاشق این تمییزی هستم
.
یکروز رانندگی کامل و بعد یک استراحت خفن در تراک کمپر جادویی قطعا خستگی راه رو از بدن خارج میکنه به خصوص که چشم بازکنی و این زمین و اسمان شاداب رو ببینی
واقعا چه ایده عالی هست ویزیتور سنتر هر ایالت که راهنمای کامل و جامعی از ایالت و امکاناتش دراختیار توریست ها میزاره و میتونی با اطمینان به مسیر ادامه بدی
انگار ردپای قانون در زندگی و امکانات اونجا میشه دید
یعنی وقتی حرکت کنی ونترسی هستن دستان خداوند که راه رو برات روشن کنن و گم نشی
هرقدم که برمیداری قدم بعدی برات وضوح پیدا کنه
خداروشکر
.
توضیحات استاد بر تمرکز بر زیبایی ها
تمرکز بر خواسته ها و صحبت درباره زیبایی هاا که مکمل این همه نکات طلایی شد
وچه زیبااا که اون صبح درخشان با غروبی جادویی و حرکت به سمت مقصد بعدی داره به پایان میرسه
خداروشکر از این همراهی
از دیدن این امکانات بی نظیر
از این اسانی هااا
بنام خداوند مهربان و بخشنده که هر لحظه هدایتگر ماست به سمت آسانی و زیبایی و نعمت ها
سلام سلام به روی ماهت مریم جونی
چقدر زیباتر و جذاب تر شدی شما
چقدر عکست بینظیره مثلِ خودت
منم دیشب با خداوند حرفهای دونفره ی عالی داشتیم و خداروشکر کلی هدایت شدم و آسون شدم برای آسونی ها
واقعا که ثروت چقدر خداگونه و عالیه
خداروشکر
اتفاقا امروز صبح اطلاعات خرید پنت هاوس در یکی از زیباترین برج های دبی برام ارسال شد و بعد از ظهر قرار تلفنی هماهنگی ها رو انجام بدم
خداروشکر
ثروت انسان و به خدا نزدیک تر میکنه
ثروت یعنی باور خداوند
ثروت یعنی باور به وهابیت خداوند
الهی بینهایت شکر
چقدر هماهنگ با تجربه دیشب ِ من
مریم جون شما اشاره داری به ستاره پرچم تگزاس و من اشاره میکنم به آسمان خداوند که دیشب پر از ستاره بود ، خیلی خیلی زیاد!!!
دیشب ساعتها نشستم و خیره به آسمون زیبا محوِ عظمت و قدرت خداوند بودم که چقدر باشکوهِ
من عاشقِ آسمان هستم
با نگاه کردن به آسمان ی احساسِ عجیبی میاد سراغم
احساسی مثل قدرت
احساسی از جنسِ بندگی
احساسی از نامحدودی
منم ایالتِ عباسمنش و دوست دارم اما تعصبی ندارم
سعی میکنم هر روز از منابع ِ این ایالتِ بینظیر لذت ببرم و خودم و رشد بدم ، زیبایی هاش و ببینم و تحسین کنم
رنگ پرچم هلند هم قرمز سفید آبی
همین ویزیتور سنتر ها نماد سپاسگزاری از کشور حساب میشه و دیدنِ زیبایی ها
دقیقا طبق قانون برای همینه امریکا قدرتمندترین و ثروتمندترین کشورِ جهانِ
چه جالب که تاریخ و گفتین مریم جونم ، دقیقا 6 آگوست من از زوریخ رفتم سمتِ پاریس
خدایا شکرت
چه سفرِ پر خیر و برکتی بود
رسیدیم به لحظه جذابِ فایل
دیدنِ رابطه ی عشقولی مریم جون و شوهرِ مهربون
خدایا شکرت
چقدر زیباست این با هم بودن ها
چقدر ستودنیه همراهی عاشقانه
خدایا شکرت که توفیق دیدنِ این رابطه ی عاشقانه رو دارم الحمد الله
روز زیبای همگی بخیر و شادی
قشنگ قیافه استاد مصداقِ لعلک ترضی است
خداروشکر
خداروشکر که عالی خوابیدین و الان هم در یک هوای بینظیر و در یک ایالت پولدار در حالِ لذت بردن هستین و از همه مهمتر با هم هستین و رابطه ی عاشقانه و بینظیری دارید
خدایا بینهایت سپاسگزارم
والا استاد خودت زیباتری
اون احساسِ قشنگی که بین شما و مریم جون جاری زیبا تر از هر چیزِ دیگه اس
خدایا با چه زبانی شکرگزارِ نعمات تو باشم ؟؟!!!
منم دست و صورتم و شستم و راهی مقصد بعدی هستم
مقصد من بهبود روابط و خلق روابطِ دلخواهم ِ
خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارم که اجابت میکنی
من چقدر دلم میخواست زیبایی روابط و ببینم در این سفر و خداوند اجابت کرد درخواستِ من و
الان استاد داره از بینظیر بودنِ آدم هایی حرف میزنه که در ویزیتور سنتر تگزاس مشغول کار هستن و چقدر انسانهای فوق العاده یی هستن
خداروشکر
خداروشکر که انسانهای بینظیر و فوق العاده بینهایت هستن و هر روز زیادتر میشن
استاد عاشقِ این نگاهِ زیبابین شما هستم
والا thanks so much از خودتون که بینظیرین
عاشقِ هر دوتاتون هستم
استاد اپل واچ تون هم عالیه ، راستی نارنجی رنگِ هلند ِ و اینجا روز پادشاه که کلِ کشور جشنِ ، همه لباس و کلاه نارنجی میپوشن و خیلی بامزه اس
روز 27 آپریل ، روز پادشاه ِ در هلند و فامیلی پادشاه نارنجی ِ
الان رنگِ بندِ اپل واچ شما رو دیدم یاد ِ این موضوع افتادم
زیباترین مسیر زندگی ام همون جاده سرسبز جنگلی ِ که در 12 قدم ما رو واردش کردین !!
و من هر روز بیشتر از این جاده لذت میبرم و بیشتر غرقش میشم
و خداروشکر هزار مرتبه شکر برای ایالتِ بینظیرِ عباسمنش و شعار ایالت هم توحید
چقدر من خوشبختم که ساکنِ این ایالتِ بینظیرم
خداروشکر در مورد تمیزی محیط ، منم در بهشت هستم و همه جا مثل آینه برق میزنه الحمد الله
یادمه وقتی ایران بودم هیچوقت آشغال بیرون نمیریختم همیشه به نظافتِ محیط زیست اهمیت میدادم و هدایت شدم به تمیزی و پاکیزه گی
وای این دو تا اسب گوگولی و ببین دارن میرن مهمونی
خداروشکر که اسب های فایل هم جفت هستن
استاد از عصبانیت گفتین یهو یاد گذشته افتادم که مثل سگ پاچه همه رو میگرفتم وای خدای من طی این 4 سال من 180 درجه تغییر کردم !!! من اصلا ربطی به سارا ی 4 سال پیش ندارم حتی ربطی به سارا ی یک ماه پیشم ندارم
خدایا شکرت
خدایا سپاسگزارتم
استاد من قبلا حتی ی کتاب هم که میخوندم خدا رو بنده نبودم و از زاویه یی به همه نگاه میکردم که انگار همه آدمها احمق هستن و فقط من میفهمم !!!!!
ی دوستی داشتم همیشه میگفت سارا میشه حرف نزنی و نصیحت نکنی ؟؟؟ تو اگه خیلی میفهمی ، زندگی خودت و سرو سامون بده !!!!!!!
من در باتلاقِ جهل بودم تا خِرخِره !!!
خداروشکر ، خداروشکر ، خداروشکر
که نجات پیدا کردم و از مَنبرِ غرور و جهل و خودپسندی اومدم پایین
خدایا سپاسگزارتم
تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار تکرار
باعث میشه من تغییر پایدار داشته باشم
هیچ چیز در این جهان ثابت نیست ، یا من در حالِ رشد هستم یا در حالِ سقوط
یا دارم موحد تر میشم یا مشرک تر
پس باید هر لحظه کنترل ذهن داشته باشم مخصوصا در نقاطِ ضعفم
خدایا به حقِ این غروبِ زیبا لحظه یی ما رو به حالِ خودمون رها نکن که گمراه بشیم
خدایا به عظمت و شکوه و جلالت ،آسمون قلبمون و مثل آسمونِ غروبت رنگی و زیبا کن
الهی و ربی من لی غیرک
خدایا از جهل و شِرک خودم به تو پناه میبرم
خدایا آسانم کن برای آسانی ها
خدایا جاده ی زندگیمون و هموار و زیبا و لذت بخش کن
یعنی من عاشقِ پمپ بنزین های بین راهی هستم
خیلی بهم احساسِ خوبی میده
نماد زندگی و برام داره
لحظه یی توقف و استراحت و دوباره حرکت و رفتن
و این مکان روزانه شاهدِ هزاران مسافرِ
به شخصه سرخپوست ها و سبک زندگیشون و دوست دارم
جز برنامه هام هست که حتما ی زمانی و باهاشون باشم و در کنارشون زندگی کنم و بیشتر با دنیاشون آشنا بشم
یعنی قند تو دلِ من آب میشه هر بار که شما دوتا رو با هم میبینم
شوهرِ مهربون میاد و به خانومش میگه عزیزم عاشقتم
عزیزم آماده یی بریم
عزیزم دوستت دارم
عزیز دل هم میگه بله که آماده ام ، بریم
خدایا با تک تک سلول هام سپاسگزارتم
خدایا شکرت
استاد سپاسگزارتم بابتِ این فایل های بینظیر
مریم جونم سپاسگزارتم بابت فیلم برداری با عشقت
دوستتون دارم
سلام به سارای عزیزچقد کامنت حس خوب بهم داد لبخند رو لبم اورد از اول تا اخر کامنتت خیلی زیبا نوشتید تحسینت میکنم دختر بی نطیر و توحیدی
ازخودت گفتی که شباهتی به سارای 4 سال پیش حتی یک ماه پیشت نداری از سارایی ک گفتی مثل سگ پاچه میگرفتی اما الان با یه سارای عزیزو دوست داشتنی و توحیدی روبرو هستیم سپاسگزارم ازت دختر
خیلی قشننگ نکات مهم عاشقانه استاد و مریم جان رو بیان کردید انشالله ک در زمان و مکان مناسب به سمت رابطه رویایت هدایت بشی و بشم
چقد قشنگ زیبایهای هلند گفتید از اینکه توجهت رو زیبایهاست از اینکه گفتبد فقط تکرار تکرار تکرار تو رو در مسیر نگه میداره
و مبارکت باشه خرید پنت هوست رو در دبی خدابا شکرت بخاطر این ثروتت واقعا هم ثروت ادم رو به خدا نزدیک میکنه خدایا صدهزار مرتبه شکرت
سلام به سارای عزیز ودوست داشتنی
چقدر لذت بردم از کامنت بی نظیرت احسنت به چقدر دقیق همه چی در نظر گرفتید
از آسمان یاد احساس خوبی که از آسمان میگرم افتادم منم عاشق آسمان پرستاره خداروشکر به کامنت بی نظیرت هدایت شدم
از دعاهای عالی که در حق خودت وکسانی که به کامنتت هدایت میشن سپاسگزارم امیدوارم هروز توحیدی تر ودر مسیر رشد رو به جلو با تجربه اتفاقات زیبا وقشنگ
دوستت دارم سارای قشنگم
سلام دوست خوب و هم فرکانسی من
چقدر کامنتت زیباست و خیلی خوب به جزئیات دقت کردی و تو کامنتت اوردی…
همون اول فایل وجوده نعمت رو تو زندگیت احساس کردم و کلی انگیزه داد بهم و انشااله که ظرفمون بزرگتر بشه و خدا مارو بزرگتر کنه تا بیشتر از نعمت ها استفاده کنیم و کیفشو ببریم و سپاسگذاری کنیم…
منم مثل شما عاشق اسمون و ستاره و هرچی که توشه هستم بینهایته…
منم تو جاده زیبای دوازده قدم هستم جاده ای که سرتاسرش بوی خدا و توحیده ، دارم بالذت یکی یکی هدفام رو تیک میزنم و میرم جلو به اسانی و با عشق
اگاه باشید ،تنها با یاد خدا دلها ارامش می یابد…
دعاهاتون هم خیلی زیبا و عاشقانه بود
ممنونم که اگاهی ها و نتایجتون رو به اشتراک میذارید
سلام سارا جان
کلی از کامنت زیبات انرژی گرفتم
چقدر زیبا از خودت گفتی که چه تغییراتی کردی
معلومه خیلی بزرگ شدی که اینقدر راحت و صریح از گذشته ات گفتی
خیلی کامنتتون برام درس داشت از اینکه دیگران را نصیحت می کردی
منم این خصوصیت را داشتم که نادانسته به دیگران راهکار می دادم
فکر می کنم هنوز ذهنی این حس را دارم
این قسمت کامنتتون را خیلی دوست داشتم
یچ چیز در این جهان ثابت نیست ، یا من در حالِ رشد هستم یا در حالِ سقوط
یا دارم موحد تر میشم یا مشرک تر
پس باید هر لحظه کنترل ذهن داشته باشم مخصوصا در نقاطِ ضعفم
خدایا به حقِ این غروبِ زیبا لحظه یی ما رو به حالِ خودمون رها نکن که گمراه بشیم
خدایا به عظمت و شکوه و جلالت ،آسمون قلبمون و مثل آسمونِ غروبت رنگی و زیبا کن
الهی و ربی من لی غیرک
خدایا از جهل و شِرک خودم به تو پناه میبرم
خدایا آسانم کن برای آسانی ها
خدایا جاده ی زندگیمون و هموار و زیبا و لذت بخش کن
ممنون بابت کامنت زیباتون خیلی حس من را خوب کرد
شاد و سلامت باشید
سلاااام.
من وااقعا عاشق شمام. چه کامنتایی
اصلا شجاعت و جسارت از چهره شما میباره.
چقدر لذت میبرم تو این سایت روز به روز داره به تعداد مهاجرین افزوده میشه و چقدر لذت بردم که شما داری تو زیبایی ها برا خودت غلط میزنی.
چقدر عاشق مهاجرتم. دوست دارم از وابستگی ها رها شم و به زیبایی های بیشتر هدایت بشم.
از بچگی همیشه پیش خونوادم بودم نهایتش یکی دو شب خونه داداشم موندم فقط و غیر از اون همه چیزم با خونوادم بوده.
برلی همین خیلی دلم میخواد دل بکنم و از خانواده جدا بشم و برم تو دل ترسام و ناشناخته هام.
نوش جان شما باشه این جهان گردی و زیبا بینی. خداوند قطعا هر کس رو متناسب با فرکانسش هدایت میکنه.
الان که این کامنت و مینویسم فهمیدم که آره من مهاجرت و میخوام ولی همیشه به عنوان یه چیز دور دستیافتنی بهش نگاه کردم و باورهای محدود کننده دارم راجبش که به یاری خدا باید حلش کنم.
دوستون دارم
سلام به سارای عزیزم، سارای خوش قلب و خوش فکر:)
خیییلی کامنت زیبایی بود خیلی لذت بردم و ممنونم ازت که انقدر قشنگ و ظریف به زیبایی های فایل اشاره کردی
و تحسینت میکنم و بهت تبریک میگم بابت این همه پیشرفت و موفقیت
انشالا همینجوری و روز به روز بیشتر و بهتر پیشرفت کنی و به آنچه میخوای برسی و البته که از مسیر هم لذت ببری دوست قشنگم:)
به نام خداوند هدایتگر مسافرین و مهاجرین
سلام به اساتید عشق و ثروت و بندگی
سلام به هم یاران توحیدی خانواده عزیزم
چقدر لذت بردم از این تصاویر ماشالله چقدر تگزاس زیباست بچه که بودم فیلم های کابوی زیاد نگاه می کردم خوب بد زشت اگر اشتباه نکنم من همیشه آمریکا رو دوست داشتم و بچه که بودم هروقت کسی از من می پرسید چی کاره میخوای باشی می گفتم امریکای من میرم امریکا و مادر بزرگ پسر خاله ام همیشه تا من رو میدید به من با لهجه همدانی می گفت آقا مهدی کی میری امریکا پس . خدابیامرزش خیلی خانم خوب و با ایمانی بود.
خلاصه استاد همیشه برای من این کشور و مردمانش قابل احترام بودن و هستن و چقدر خوشحالم استادی دارم که با هدایت های که از طرف خداوند شنید و در مسیرش حرکت کرد هدایت شد به این کشور پهناور و زیبا الهی شکرش که به من این باور رو داد که پس من هم میتونم برم و ایمانم زمانی بیشتر شد که در سفر قبل در ال ای که با بچه های نازنین دیدار داشتین و چندتا از دوستان گفتن که چند هفته و چند ماه هست رسیدن به خاک امریکا این باور برای من قوی تر شد که برای خدای که مالک تمام جهان هست هیچ کاری نداره که من رو هم به این سرزمین زیبا و فراوانی هدایت کنه الهی شکرش.
امروز قدم هشتم رو شروع کردم با هدایت الله خیلی خوشحالم که در مدار دریافت آگاهی هاش بودم که تهیه کردم استاد سپاسگزار شما هستم.
امروز ی اتفاق دیگه هم برای من داره رقم میخوره و اون هم شروع فصل جدیدی از زندگیم که از حضورم در قدم هفتم استارت خورد و سفر کردن به هر کجا که هدایت می شم و لذت میبرم فعلا تنها تا ی همسفر هم مدار در کنارم بیاد و بیستر لذت ببرم و در حال حاضر با یک کوله پوشتی که توش لپ تاپم هست و هارد و کمی لباس که به دلیل سنگینی بارم تصمیم گرفتم در اولین فرصت با هدایت خداوند لپ تاپ عزیزم رو با یک تب مایکروسافت تعویض کنم تا بارم سبک تر و راحت تر و لذت لخش تر بشه تا به امید خدا در مدار خرید دوباره اولین وسیله نقلیه قرار بگیرم تا با خیالی آسوده تر و لذت بخش تر و ساده تر و سریع تر این زندگیم رو ادامه بدم به سمتی که نمیدونم خدا هدایت می کنه و خیلی از خداوند درخواست می کنم درک بهتری داشته باشم از نشانه ها و الهامات و آگاهی ها تا در مسیر درست به سمت خواسته هام از زندگیم لذت بیشتری ببرم و روی شانه های الله یکتا زندگی سرتاسر آزادی و احساس رضایتمندی در تمام جنبه های زندگیم رو تجربه کنم الهی شکرش .
استاد سپاسگزارم به خاطر توضیحات زیبای که با هماهنگی غروب زیبای خورشید در ایالت تگزاس برای ما شرح دادید اصل قانون کیهانی خداوند را الهی که دست به خاک میزنید طلا بشه .
عاشقانه دوستتون دارم خانواده عزیزم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم و مریم جان خوش خنده
وقتی عکس فایل رو دیدم گفتم شاید این فایل رو استاد عزیز تدوین کردن که عکس مریم جان رو گذاشتن
واقعا رابطه عاطفی شما یک رابطه فوق العاده عاشقانه هست که از بودن در کنار یکدیگر لذت می برید و درکنار هم با شادی و خوشی زندگی می کنید. عشق براتون
خدارو شاکرم که هدایتم کرد تا رابطه فوق العاده شمارو به عینه ببینم و باور کنم که رابطه فوق العاده هم وجود داره و ما هم میتونیم چنین رابطه زیبایی رو ایجاد کنیم
خدای من چقدر این مسیر زیبا هست و چقدر ثروت و توانایی انسان رو به نمایش میزاره که انسان به یاری الله توانایی انجام هر کاری رو داره حتی ساخت چنین پل های زیبایی روی دریای بی کران
یاد آور این میشه که ثروت چقد زیبا و معنوی هست که میشه باهاش همچین کارهای بزرگی رو انجام داد پل های زیبا ساخت و جهان رو گسترش داد و به مردم خدمت کرد
میرسیم به تگزاس، تگزاس ثروتمند
واقعا ثروت معنوی ترین کار دنیاست چون میشه ساختمان های بزرگی ساخت همچون ویزیتور سنتر تگزاس خدمات زیبا و کاملی را ارائه داد و کارهای معنوی زیادی انجام داد همچون: فرهنگ سازی مردم برای تمیز نگه داشتن شهر خودشون
واقعا یک مشت نمونه خَروار است
از سرویس بهداشتی معلوم بود که مردم چقدر در این راستا حرکت میکنن و همه جا رو تمیز نگه میدارن
سرویس بهداشتی طوری بود که انگار اصلا تابحال ازش استفاده نشده است
واقعا استاد شما لایق این هستید که به این مکان های زیبا هدایت بشوید تو فایل قبلی سریال سفر به دور آمریکا وقتی مریم جان از ویزیتور سنتر آلاباما اومدن بیرون شما یک کیسه زباله از ماشین آوردین انداختین سطل زباله معلومه که قانون جهان هستی چقدر دقیق کار میکنه
در درون ما هر چی باشه به سمت اون هدایت میشیم
جهان آینه هست تمام!
استاد جان وقتی روی فایل زیبا صحبت کردید چقدر یادآور قانون شد، وقتی ما یک چیزی رو یاد میگیرم سینه چاک میکنم ای ملت چقدر شما نادان هستید راه اینه روش اینه شما دارید اشتباه میرید….
درحالیکه وقتی به یک چیز معترض میشیم یعنی درواقع داریم ناسپاس میشیم یعنی انگار ما میخواییم خدای اون فرد بشیم بخوایم هدایتش کنیم درحالیه هدایت فقط برای خداست. و فقط تو دلمون میتونیم برای اون فرد از خداوند هدایت بطلبیم
این آیه پرده از روى این حقیقت بر مى دارد که: «تو نمى توانى کسى را که دوست دارى هدایت کنى، ولى خداوند هر کس را بخواهد هدایت مى کند، واو از هدایت یافتگان آگاهتر است»
(اِنَّکَ لا تَهْدى مَنْ اَحْبَبْتَ وَلکِنَّ اللهَ یَهْدى مَنْ یَشاءُ وَهُوَ اَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ) 56قصص
در پناه الله یکتا بی همتا
بنام الله هدایت گر …
سلام استاد عزیز و خانم شایسته ی مهربان
درود خداوند بر شما و سفرتون بسلامت انشالله .
استاد عزیز من این فایل رو واقعا با اشک چشم دیدم اشکی که از ذوق و از دیدن این زیبایی ها در چشمم جمع شد و بسیار بسیار بسیار از زیبایی های این ایالت لذت بردم به قدر همین 17دقیقه ی این فایل که ای کاش خیلی بیشتر بود ،لذت بردم و خداوند رو بسیار شاکرم که قانون خداوند جواب میدهد و این را دارم خیلی زیبا درک میکنم که امروز وقتی در تمرین ستاره ی قطبی خواستم که زیبایی های جهان را ببینم و هدایت شوم ،خداوند من رو هدایت کرد به این فایل زیبا و دیدم و لذت بردم و سپاسگزار هستم به خاطر اینکه طبق همین قانون خداوند، به زیبایی های بیشتری هدایت میشوم .
درود بر شما که بسیار زیبا و جذاب این فایل ها رو آماده میکنید و بر روی سایت قرار میدید و واقعا من به شخصه این کار شما رو از بهترین عبادتهای خداوند میبینم که این زیبایی ها رو منتشر میکنید و باعث میشید که خیلی ها در جای جای این جهان، از دیدن این فایل ها لذت ببرند و استفاده کنند ،برای من که این کار شما بسیار ارزشمند هست و خداقوت جانانه بهتون میگم و از خداوند میخوام که شما. و امثال شما رو در این جهان قوت و نیرو بده که این زیبایی ها و این اعمالی که مصداق توحید عملی است رو بیشتر و بیشتر منتشر کنید.
درود خدا بر شما و سفرتون به سلامت و مشتاقانه و بیصبرانه منتظر قسمت های جدید این سریال زیبا هستم .
خدا بهمراهتون استاد عزیز
به نام پروردگار جهانیان
سلام به همه همسفرای عزیز امیدوارم شاد باشید
خوشحالم که همسفر شما هستم در این سفر رویایی وبینظیر میدونم قراره بزرگتر بشم مدارم بره بالاتر….انشاالله
چه پل زیبایی روی آب ساختن چه منظره قشنگیه از آب رد میشه میرسه به درختای سربه فلک کشیده که تا نزدیکی پل اومدند و همینجوری راه صعود به سمت آسمون رو در پیش دارن، دیدن این مناظر حال خوشی داره مخصوصا دیدن زیبایی ها ونورهای رنگارنگ درتاریکی شب نورآبی بینظیره برای شب ،به شخصه عاشق شبگردی ام لذت خاصی داره برام میفهمم تو شب خیلی فرکانس بالایی دارم احساس نزدیکی زیادی به درونم میکنم یعنی همیشه حاضرم کل شبو بیدار بمونم و عشق کنم مخصوصا تو مسافرتام.
به به چه صبحی شروع شده خداروشکر کمپر اونقدر راحته که شما در آسایش بودید قطعا تجربه بینظیری هست . استاد خداقوتت بده معلومه زیاد رانندگی کردی
میریم با تگزاس آشنا بشیم ایالتی که بنظرم خیلی خفنه اطلاعات من فقط محدود میشه به فیلمهای باحالی که از تگزاس دیدم ایالت کابویی با کلاههای قشنگشون.
چه ساختمون تمیزیه منو یاد فرودگاهها و ایستگاههای قطار میندازه ساختمونهایی که سقف بلندی دارن با ستونهای قطور و نمای زیبا.
پرچمش و نقشه ایالت رو میبینیم و چه ایده های جذابی هست
ما تو کشورمون طبیعتگردای زیادی داریم که ایرانگردی میکنن و جاهای زیادی رو رفتن این ایده خیلی خوبه که مکانهای تاریخی تفریخی هر استانی رو به مسافران نشون بدن تا اطلاعاتشون بره بالا و مسافرا با پیش زمینه وارد هر استان و هر شهری بشن حتی برای ساکنین اون استان هم مفیده
من به شخصه شناخت خوبی حتی از استان و شهرم ندارم به جز چند محل مخصوص که اونم دیگه خیلی تابلوعه !
بعضی وقتا ی روستاهایی از استانمون رو میبینم دهنم باز میمونه از قشنگیش ،باورم نمیشه در فاصله چندکیلومتریم همچین فضاهای خاصی باشه چندماه پیش ی روستایی رفتم که باورم نمیشد 5کیلومتر با خونمون فاصله داره و من تاحالا چرا نمیدونستم همچین جایی هم هست همچی رو با هم داشت چشمه و کوه و جنگل و درختای پراز میوه ،یکی از بزرگترین آرزوهای زندگیم طبیعت گردی ودیدن تمااااااااام جاذبه های ایرانه دلم میخواد از همینجایی که هستم شروع کنم از همین نقطه ولی یسری باورها دارم که نمیذارن قدماولو بردارم…..
درمورد شغلهایی که بهش علاقه دارم خیلی فکر کردم همیشه اولین مورد سفرکردن به ذهنم میاد ولی هیچوقت نخاستم قبولش کنم .
نمیدونم چرا مقاومت زیادی دارم ، سفرایی که میرم نه روزش دلم میاد بخوابم نه شب، از ذوقی که میکنم تک تک ثانیه هارو ثبت میکنم اینقدر فیلمای جذابی از جنگل ودریا و….میگیرم مثل مستند یکی از دوستام دید و میگفت چقدر قشنگ شده تا اونروز نمیدونستم که میتونم قشنگ فیلمم بگیرم حالا با این حالی که دارم هنوز اون مقاومتی که نمیذاره قدمی براش بردارم و نمیدونم چیه…
وقتایی که با تور میرفتم سفر همیشه کنار تورلیدر بودم و ازش میپرسیدم از کجا وچجوری شروع کردین چه چیزایی لازم بود
شور و هیجانی که سفرکردن داره به نظر من هیچ چیز دیگه ای نداره. نمیدونم چیشد الان اینارو نوشتم ولی میدونم اولین باره جرات کردم بنویسمش!!!!
نوشتن چقدر خوبه قبلش نمیدونی قراره چی بنویسی ولی وقتی کامنتت تموم میشه از اینکه دنیای خودتو نوشتی حیرت زده میشی باورت نمیشه خودت اینارو نوشته باشی و کامنت خوندن خدای من
تاحالا حساب کتاب نکردم ولی چندین مدته به محض اینکه کامنتای فایل جدید منتشر میشه همه رو میخونم هر روزی بیش از ده بار وارد سایت میشم صفحه رو رفرش میکنم تا اگر کامنت جدیدی اومده بتونم بخونم دلم نمیاد کامنتی باشه و رد شم و خدا میدونه تو این مدت چندهزار کامنت خوندم!!
با دیدگاههای مختلف آشنا شدم از دوستان ایده گرفتم از طریق کامنتا هدایت خداوند رو دریافت کردم وکلا دنیای من شده همین کارا و چقدر برام دلچسبه.
این یعنی بمباران افکار و چی دیگه بهتر از این…..
بریم سراغ بقیه فایل:
چقدر تمیزی سرویس های بهداشتی مشخصه خدایاشکرت آدم دلش نمیخاد ازونجا بیاد بیرون!!!
منو یاد سرویس های آستان قدس رضوی میندازه یسری امکانات رفاهی تو بعضی استانهای هم جوار خراسان رضوی ساخته شده که متعلق به آستان قدسه و انصافا نظافتش عالیه بنظرم تنها جایی که سرویس بهداشتیاش انقدر تمیزه تو ایران آستان قدس باشه با اینکه تو راههاس و مسافرای زیادی روزانه ازش استفاده میکنن ولی خب این تمیزی همیشه توجهمو جلب کرده یعنی تجربه من این بوده چون خیلی با اتوبوس سفر کردم و میشد اینچیزا رو مقایسه کنم .
استاد ارتباط موثر شما باعث میشه افراد بهترین خودشونو ارائه بدین چقدر خوب بلدین اینکارو برای همین اون فرد عالی راهنمایی کرد کتاب بهتون داد الکی ک نیس بهتون میگیم استاد بهترین استاد دنیا شمایید انصافا.
توضیحات شما نکات بسیار مهمی داره
چقدر تحسین برانگیزه کار فرهنگی که اداره حمل و نقل تگزاس شروع کرده و نتیجه ش رو ما داریم میبینیم تمیزی جاده ها و راهها و …..
تمیزی خیابونهای آمریکا و طبیعتش اولین چیزیه که نظرهارو جلب میکنه استاد روح ما با پاکی عجین شده اصلش از پاکیه و پاکی رو میپسنده برای همینه که تمیزی لذتبخشه، اصلا تمیزی ی بوی خاصی داره که من عاشقشم ،یسری خونه ها که قبلا رفتم و خیلی تمیز بودن هنوز اون بو یادمه و از بچگی تو خونه های اقوام ک خیلی تمیز بودن انرژی بینهایت عالی از اون محیط میگرفتم نفس عمیق میکشیدم کیف میکردم همون حس خوب باعث شد عاشق تمیزی باشم اگر من بخام جایی یا چیزی روتمیز کنم نتیجه خیلی خوب میشه خودم ذوق میکنم انگار تازه ساخته شده!
از توجه نکردن به نازیبایی ها گفتید یاد یکی از جملات بسیار تاثیرگذارتون افتادم ((اگر نمیتونید به زیبایی ها توجه کنید حداقل از نازیبایی ها صحبت نکنید و به اونها توجه نکنید))
چقدر صحبتای شما عالی بود استاد آدم هزاربار قانونو بشنوه بازم کمه مثل تشنه ای هستم که سیراب نمیشه انگار باراولمه که میشنوم .
از ارشاد کردن بقیه گفتید این ی دامیه ای منم اوایل مدتی اسیرش بودم از آگاهیا با بقیه صحبت میکردم توقع داشتم مثل من ذوق داشته باشن ولی اونا اصلن توجهی نمیکردن بعنوان ی داستان قشنگ میشنیدن و رد میشدن بعضیام حرفایی میزدن که منو دودل میکرد و کلا ی پروسه ای بود واسه خودش تا فهمیدم کارم غلطه خداروشکر الان بهترم اصلا دلم نمیخاد برای کسی که تو مدارش نیس حرف بزنم دلم نمیخاد وقت و انرژیمو هدر بدم حتی خانوادم اسم شمارو نمیدونن چون من همیشه هندزفری تو گوشمه مینویسم و کلا خانواده هیچ کاری ندارن منم چیزی نمیگم ولی از تفاوت مدارها همینو بگم که چندوقت پیش یعنی اوایلی که با شما آشنا شده بودم صدای فایلا رو خواهرم شنیده بود که شما در مورد ثروت صحبت میکردین ی روز دیدم رو دفترم نوشته (خوب نیست آدم اینقدر دنبال پول باشه ها!! حواست باشه ها!!!آدم پولکی خوب نیست)خب این تفکر خودمم بود قبل شما ولی همین نوشته کافی بود تا دیگه من نه صدای فایلی رو بالا ببرم نه اینکه چیزی بگم ،یکبارم در مورد ارزشمندی صحبت میکردید که خواهرم با ی حالت تمسخری گفت آدم نباید از خودش تعریف کنه!!!
خب من این مقاومتا رو دیدم و خودمو بیاد آوردم که قبلا کلی مقاومت داشتم و چطور هدایت شدم به این سایت چون از ته دلم خاسته بودم ولی کسی که نمیخواد فایده ای براش نداره….برای همین اصلا حاضر نیستم حتی به خانوادم که برام مهمن از این گنج ها حرفی بزنم .
ولی بعضی وقتا ی چیزایی میشنوم خیلی کنترل حرف نزدنم سخته البته که اغلب موارد موفق میشم بعد به خودم میگم ببین توام قبلا این باورو داشتیا فکر نکن خیلی عالی هستی یذره افسار ذهنتو شل کنی دوباره در میره .
قبلنا باور غلط میشنیدم توجیه میکردم ولی الان با شنیدنش سکوت میکنم و میگم ببین این باور باعث شده این فرد جایگاهش اینجا باشه توام اگ میخوای نتیجت مثل این فرد نباشه سکوت کن و خداتو شکر کن که ی باور مخرب دیگه شناختی فقط بررسی کن ببین خودت بطور مخفی داریش یا نه؟
ی مثال بزنم چندوقت پیش ی جمله از مامانم شنیدم که قسم میخورم اولین بار بود تو عمرم میشنیدم مامانم میگفت (مرد خدای زنه)
استاد باورتون میشه اولش هنگ کردم این چه باوریه دیگه خیلی خیلی حساس شدم که چیزی بگم و بحث راه بندازم اونم بحثی که تهش هیچی نیست ولی سکوت کردم بعدش فایلای شما تو ذهنم میومد که میگفتید انسانها هزارتا خدا تو ذهنشون ساختن هزارتا الٰه دارن برای همین دعاهای پیامبران با رب شروع میشه یعنی همون فرمانروای تک و یکه جهانیان نه اون الٰه هایی که ساختگی ذهن بشره ، اگه قبلا بود سر همین جمله با مامانم بحث میکردم و ساعتها حال خودمو خراب میکردم خداروشکر الان بهتر از قبلم هستم میتونم سکوت کنم ،فایلارو مرور میکردم خندم گرفته بود چطور به راحتی انسانها اختیارو از خودشون میگیرن به مردشون میدن که اون همه کاره زندگی باشه اگه بگه بمیر باید بمیرن وگرنه خدا راضی نیس…..!!
استاد من قبلا بخاطر شنیدن همین باورا از مامانم و اطرافیان شاکی بودم خودخوری میکردم که چرا خانوادم اینجوری ان ولی مدت کوتاهیه حساسیتم خیلی کم شده توجهم رفته رو نکات مثبتشون با خودم منطقی حرف میزنم میگم ببین خانوادت ضعفشون فقط همین باوراشونه که اونم به تو ربط نداره در بقیه موارد که مربوط به توعه اون بنده خداها هیچ دخالتی ندارن هیچمحدودیتی نداری هیچ زوری در کار نیست یعنی تو ی دختر مجردی و حدود9سال تنهایی زندگی کردی تو خواستی خونه مجردی بگیری اونم تو ی شهر بزرگ ودور و مخالفتی نکردن، هرشهری دلت خواسته رفتی تا کارکنی هم تجربه کنی نگفتن نه نرو یا باورهای خودشونو بهت قالب نکردن، پامیشی تنهایی میری سفرای چندروزه هیچکسی حرفی نمیزنه بهت که محدودت کنن ،کلی دوست و رفیق آقا داشتی که خارجی بودن فقط تو جمع اونا ایرانی تو بودی اکیپی میرفتین تفریح حتی یکبار خانواده چیزی نگفتن ،هر تصمیمی میگیرم احترام میذارن خدایی هیچی نمیگن با اینکه خودشون پر از باور محدودن .استاد همین که میگین بسیار سفر باید تا پخته شود خامی باعث شد من به نکات مثبت خانوادم توجه کنم چون تو سفرایی که رفتم با افراد زیادی آشنا شدم مثلا با دخترای بزرگتر از خودم آشنا میشدم که خانواده محدودشون کرده بودن و کلی اذیت میشدن اینارو که میدیدم توجهمو میذاشتم رو خودم و خانوادم میگفتم بابا من دارم پادشاهی میکنم حتی نیم درصدم محدودیتای اونارو نداشتم پس چرا الکی خودخوری میکنم ؟ اون قسمتی که بمن مربوط میشه رو خانوادم عالی دارن انجام میدن ،بقیشم که بمن مربوط نیس باورای خودشونه دیگه!! بخدا معجزه اتفاق افتاده منی که انقدر گارد داشتم در مقابل خانوادم الان میتونم هزاران نکته مثبت بگم که اول از همه اشک خودم دربیاد از خوبیاشون نه اینکه بخوام اغراق کنم نه واقعا همین چیزایی که گفتم هست وجود داره ولی من نمیدیدم فقط توجه گذاشته بودم رو چهارتا جمله ای که گهگاهی از دهنشون درمیره باورای شخصیشونه!!آقا من چیکاره ام!!
وای استاد انقدر این فایل 17دقیقه ای پرمحتواست که ده ها صفحه میتونم بنویسم یعنی یادم میاد و میاد انصافا هرچقدرم بنویسم زیبایی ها ومطالب مفیدش تموم نمیشه .
الان کامنتو نگاه کردم دیدم ی چیزایی نوشتم که اصلا از این شاخه به اون شاخه س ولی خب خداروشکر راضیم چون حسم گفت و قروقاطی من فقط نوشتم !! شمام راضی یاش از این شاگردت که قروقاطی نوشته !!!
یه قسمتیشو تو خونه نوشتم، امروز هوا خیلی خوبه ی قسمتیشو تو باغچه نوشتم زیر درختای سیب الانم که پایان کامنتمه روبروی گلدونای گل یخ وچندتاگل دیگه نمیدونم اسماشون چیه نشستم و نوشتم.
خیلی عالی بود این فایل ممنونم ازتون که حتی تو مسافرتم به فکر ما هستید.
ممنونم که کامنتمو خوندید.
در پناه حق تعالی .
سلام بر عزیزاااان دل
استادهای عزیزم
چه آهنگی ️
چقدر شهر توی شب قشنگه ،آبی ونارنجی چقدر کنار هم قشنگ آن ،سبز هم اومد و بعددددد قرمز دلبررررر تراک عزیزززز
تگزاس خوش بگذره عزیزان دل ،چقدر دم این ویریتور سنتر سکوت جاریه ،نه عجله ای ،نه سر و صدایی خدایاسکرت البته چون الان دارم خودم رو اونجا تصور میکنم حس میکنم اول صبحه بوی داخل سنتر رو حسکردمممم لحظه ی ورود ،اون گل مریمکنار نقشه ها رو شمام دیدین ؟خانم شایسته بهم قول بده جای دیگه خواستی ساین کنی اسم منو بنویسی (شوخی)
راستی یاد استاد افتادم فک کنم اون بیشتر خوابیده ()
اووووومد (استاد)عاااشقتم روی زبووونشه ️منم عااااشقتم استاد عزیزم
فقط کافی بود قانون سلامتی نبود الااااان کلی دردسر برای درست کردن صبحانه و وقت و انرژی لازم بود اما حالا یه آب بزن به صورت بریم بابا
چقدر خوبه درخواست کردن راحت درخواست میکنی و اون دوست عزیز هم مشتاقانه کمک میکنه
راستی خدایا شکرت که اینقد راحت میشه از یه ایالت به ایالت دیگه رفت
اینکه خانم شایسته عزیز همیشه سرویس های تمیز میبینی قطعا چون از درون با خودت هماهنگی و جهان بازتابی از درون خودت رو بهت نشون میده و به جاهایی هماهنگ با درونت تو رومیبره وگرنه 95درصد از افراد دیدگاه دیگه ای درمورد سرویس بهداشتی ها آمریکا دارن و من تحسین میکنم شما رو که اینقد قشنگ روی خودت کار میکنی(چرا تلویزیون نداشت توی سرویس بهداشتی؟؟؟ما همیشه یه ذره بهتر رو میخوایم خب )
چقد اون جاده قشنگ بود خواستم چیزی ننویسم ولی واقعا حیف بود از اون درختهای خوشکل که حتی بک ثانتی متر بینشون فضا نبود و به هم دوخته شده بودن چیزی ننویسم
استاد به نکته زیبایی اشاره کردین ،ولی خب استاد طبق فرمایش های شما یه انسان با ذهن فقیر هر کجا که بره حتی توی همین خیابون که الان شما هستید اگر بیاد با ذهن فقیرش دنبال کثیفی ها و زشتی ها میگرده و قطعا هم مواردی رو پیدا خواهد کرد چون طبق فرمایش شما هر چیزی به ذهن بدی ذهن میره دنبالش و پیداش میکنه و میارش برات پس نتیجه اینه که ماهایی که داریم این زیبایی ها رو میبینیم دلیلش اینه که این خانواده صمیمی و دوستداشتنی تمرکزشون به لطف الله مهربان و آگاهی های شما استاد عزیز بر روی زیبایی هاست و خداوند هم همیشه به سمت زیبایی ها هدایتمون خواهد کرد من عاااشق ساخت و ساز هستم اینم دلیلش اینه که همیشه خانواده ام دوست داشتن خونه داشته باشن و الان که این برج ها رودیدم قند تو دلم آب شد دمت گرم دمت گرم معماری که این برج ها رو طراحی کردی دمت گرم سرمایه گذاری که پول تزریق کرد دمت گرم کارگران محترمی که توی ساخت اش زحمت کشیدین همتون رودوست دارم که به زیبایی این جهان کمک میکنید
جااااانم موتوره رو دیدی ؟؟؟میخرمش،البته بگم که همین الانم احساس خوبی دارم بدون اون موتوره و دلیل حال خوبم نیست اما روزیکه بخرمش ازوجودش لذت یه ذره بیشتری خواهم برد
چقد آسمون صاف و زیبا بود خدایاشکرت
فامیلای برونی کجا دارن میرن
قطعا حرفتون کلام خداونده و جهان من رو به این مسافرت زیبا به همراه شما هدایت کرده ،این مسافرت بادرون من هماهنگه و تا همین سالهای گذشته فقط با آدمهایی برخورد میکردم که مث خودم عصبانی و پرخاشگر بودن
نکته :تماااام کارهای زندگی ام رو نصف نیمه رها کرده بودم و این الگو همیشه باهام بود تا روزیکه شیوه حل مسائل روتهیه کردم و همه چیز بهتر شد نکته اش اینجاست که شیطان همیشه تو لایه های زیرین هست همین الان اومد سراغم گفت کافیه 5دقیقه آخر سریال رونمیخواد ببینی تا اینجا دیدی کافیه اما من به لطف خداوند و بعد شما استاد عزیزم دیگه مچ اش گرفتم و حتی یکثانیه هم از این سریال زیبا رونمیزارم از دستم بره
من میخوام زیبا بین باشم،میخوام فقط پاکی ،و زیبایی ببینم واسه همین سعی میکنم اول خودم همه چیز رو رعایت کنم
(من عاشق رنگ نارنجی هم هستم فکنمیکردم قطار نارنجی اینقد خوشکل باشه )
چرخش توربین ها چقد قشنگه
چند روز پیش مسافرت رفته بود همچین غروب زیبایی روتجربه کردم عاااالی بود خدایاشکرررت
خورشید خانوممممم
من میخوام از توی غول (تراک کمپر)خورشید رو ببینم ،
خب خب گشنه اش شد بریم به بنزین سوپر و درجه یک بدیم بخوررررره و منم با خانم شایسته بریم وسایل تگزاسی رو ببینیم
چقد این فروشگاه عااالی بود منو یاد فیلم های که تو بچگی میدیدم انداخت اون تلویزیون که همیشه توی فیلم های کابایی صدای خاصی داشت این مار چه دندان های قشنگی داشت فک کنم کامپوزیت کرده
برید خدا پشت و پناهتون
دوستون دارم ️️️
سلام استاد
از این فایل همین نکته برای من بس که فرمودید
فرکانس غالب
یک نکته طلایی شد برای من
و به فکر فرورفتم که فرکانس غالب من چیه ؟
در روابط؟
در سلامتی؟
در ثروت؟
و علت جواب های سینوسی که گرفتم توی این دوسال هم برای من روشن شد
میرم که ببینم چه کنم
عاشق تونم دوستان
بوس به کله تون
سلام
یعنی عکس این فایل واقعا عالی بود.
مریم زیبا
مریم دوست داشتنی
مریم جذاب
که با این عکس جذاب و پر از حس خوبت همون اول صبح ما رو جذب کردی
زیبایی های فایل یک جای زیبا و تمیز در یک ایالت زیبا.
دوربین زیبا بین مریم جان که همیشه به دنبال نکات مثبت و زیباست.
سخنان ناب و ارزشمند استاد در تایید تصاویر
وقتی از پاکیزگی می گفتید واقعا از ته دل تحسین می کنم این کشور تمیز و پاکیزه با فرهنگ بالا.
خدایا شکرت که در این دنیا مردمانی اینچنین پایبند به این ارزش ها وجود دارد و انشالله من هم در مدار این ارزش ها قرار بگیرم.
خدایا سپاسگزارم برای اینکه در این مدار قرار گرفتم که با استاد همسفر بشوم به سفر به دور آمریکا
البته که دارم قسمت های قبلی را می بینم روزی 2 یا سه قسمت از قسمت های قبلی را هم می بینم.
اصلا سفر به دور آمریکا شده صلات من استاد
هر وقت ذهنم می خواد یک حرف نادرستی بزنه یه نجوایی بکنه سعی می کنم برم تو فایل هایی که اون روز دیدم و کنترل ذهن کنم.
دستمریزاد مریم نازنین با این دوره
باورتون نمیشه موقع خواب وقتی چشمام می بندم سعی می کنم تصاویر را مجسم کنم. شوخی های استاد و مریم جون و قسمت های قدیمی تر که مایک هم حضور داشت تجسم کنم و لبخند بزنم.
وقتی مشغول غذا پختن هستم و نجوای ذهن میاد دوباره پناه می برم به این تصویرها
هر زمان که این نجواها اونقدر زورشان زیاد باشه که یکدفعه می بینم یک تایمی حواسم نبوده و داره من رو با خودش می بره سریع می دوم سمت لبتاب و یک قسمت را پلی می کنم تا ذهنم را کنترل کنم.
حقیقتا این فایل ها نماز من شده و سپاسگزارم خدایا شکرت
در این مدت که این فایل ها را می بینم بیشتر به طبیعت می رویم. بیشتر زیبایی ها را می بینم و خودم به شخصه سعی می کنم از مسیر لذت ببرم. اینها تمرین هایی است دارم انجام می دهم و تلاش برای اینکه سبک تر و سبک تر حرکت کنیم که در فایل دیروز به خودم قول دادم که تمام تلاشم را برای کم کردن وسایل اضافی در سفر داشته باشم.
این سخن امروزتون که گفتید نخواهید دیگران ارشاد و نصیحت کنید به گوش می گیرم و سعی می کنم زیب دهنم را در این مواقع ببندم حتی اگر نصیحت به فرزندم باشه چون به راستی اون موقع تمرکز روی نازیبایی ها ست.
عاشقتونم و خیلی خوشحالم که این سفر عالی را با شما می گذرانم به راستی اگر احساس ما خوب باشه اگر با دیدن تصاویر زیبا قلبمون باز بشه اگر لذت ببریم چه فرقی می کند که مکان جغرافیایی من الان کجاست . من براستی همراه شما به سفر می روم.
سلاااااااام به بچه هااااااای سفر به دور امریکاااااا بچه های گل سایت… استاد عزیزززم که هر چقدر بیشتر دارم با فایلهاتون زندگی میکنم بیشتر به کار بزرگی که در حال انجام دادنش هستید پی میبرم…
مریم جان عزیزم که واقعا نمیدونم چطور میشه ازش تشکر کرد که بنظر من تاثیرگزاریش بر روی کیفیت این مسیر برای ما کمتر از استاد نیست… واقعا بهترین مکمل هستند در کنار استاد…
واقعا زندگیتووووون، شخصیتتون، روابطتتون، در همه ابعاد برای من بهترین الگو هستش… و من هر روز دارم از شما کلی درس میگیرم…
من خیلی وقته که کامنت نزاشتم روی سایت..
به این دلیل که نیاز داشتم که تمرکز بیشتری روی خودم و شناخت خودم بزارم…
من الان یکسال و نیم شده که همراه شما هستم… و به جرعت میگم تقریبا یکسال میشه که بدون وقفه هر روز تمام تایم بیداریم با فایلهای شما میگزره…
من تو این مدت که روی خودم کار میکردم… تا اینکه این اواخر شروع کردم کار کردن روی دوره کشف قوانین…
تصمیم گرفتم واقعا بصورت جدی در واقعیت زندگیم پاشنه های آشیلم رو تغییر بدم… اونجاها که مقاومتهای من خیلی شدید شده بودن رو بیام کم کم بزنم کنار…
و در طی این مسیر این خواسته در من ایجاد شد که بیام سفر آخر شما رو که برای پاییز پارسال بود رو شروع کنم به دیدن و سعی کنم توجهم رو به صورت دقیق بزارم بر روی زیبایی ها..
بتونم قدرت تصویر سازیمو قویتر کنم با این کار…
من فایلها رو دانلود کردم و ریختم توی فلش که با تی وی با کیفیت واضحتری ببینم…
شب اولی که شروع کردم به دیدن واقعا این خواسته در من ایجاد شد که من دلم میخواد یه سفر برم…
و همونجا به مرتضی همسرم گفتم که من دلم سفر میخواد…
دقیقا فرداش شما اولین فایل سفر به دور امریکا رو گذاشتین روی سایت… همزمانی به این میگن.. و من اینو واقعا یک نشونه دیدم… من این مدت از این اتفاقات کوچیک خیلی واسم رخ میده..
شاید خنده دار باشه برای خیلی از دوستان ولی برای من اینها واقعا نشانه های بزرگیه که داره
فرکانسهای من نتیجه میده و وقتی من به این مسیر ادامه بدم قطعا نتایج بزرگتر خواهد شد…
هرچقدر فرکانسهای من قویتر بشه نتایج من هم قویتر خواهد شد…
هر چقدر من به این افکار بیشتر ادامه بدم قدرتشون بیشتر میشن… و تبدیل میشن به افکار قالب من…
▪️همونجور که استاد در جلسه دوم قدم دو در فایل تصویر سازی میگن…
امکان نداره شما یک تصویری رو بتونید تجسم کنید و رخ نده واستون… امکان نداره… صد در صد رخ میده…
صد در صد… و من اینو دارم توی زندگی واقعی استاد میبینم..
و نتیجه های خیلی کوچیکش رو توی زندگیه خودم…
▪️بزارید چنتا مثال بزنم از خودم
▪️مثلا چند وقت پیش من یاد شربت زعفرانهای خالم افتادم وکه بچگیامون درست میکرد. و من داشتم بهش فکر میکردم و احساس خوبش رو به یاد می آوردم…
و ما فرداش رفتیم بیرون هیئتها بهمون شربت زعفران و شیرینی دادن…
▪️یه روز دیگه من زدم بیرون از اون روزا بود که توی خیابونا نذری میدادن و همه مردم صف میگرفتن…
من به همسرم گفتم دلم میخواد بیان در ماشین و بهمون نذری بدن…
به 5 دقیقه نکشید ما از یه خیابونی رد شدیم که درب خونشون داشتن نذری میدادن به ماشینهایی که از اون کوچه رد میشدن و یه کاسه بزرگ آش واسمون آوردن درب ماشین…
▪یک مثال دیگه اینکه چند ماه پیش بود ️یه روز من داشتم روی باورهام کار میکردم باورهای فراوانی… من به نتیجه های خوبی رسیده بودم متوجه شده بودم باید تغییر رو درون خودم ایجاد کنم…و از تو خیابون داشتم رد میشدم که دیدم یه تعدادی پول روی زمین افتاده… به مرتضی گفتم… ببین پول رو زمینه (من وقتی بچه بودم زیاد پول پیدا میکردم ولی خیلی وقت بود همچین چیزی ندیده بودم)
بعد رد شدیم مرتضی گفت کجا گفتم اونجا … و برگشت پولا رو برداشت… من خودم روم نمیشد جلوی مردم اینکارو انجام بدم… ولی مرتضی گفت تو داری روی خودت کار میکنی و اینا رو خدا واست فرستاده اینا نشونست… و من اون پولا رو که شانزده هزار تومان بود رو گذاشتم توی یک باکس پلاستیکی و آویزونشون کردم جلوی آینم تا همیشه ببینمشون و یادم باشه اینا رو خدا واسم فرستاده…
فرداش دوباره مرتضی یه سکه پونصد تومنی پیدا کرد…
(من میدونستم اینا واقعا نشونست که اتفاقا استاد توی فایل جلسه 5 ثروت 1 هم میگن…
و توی یکی از جلسات کشف قوانین فکر کنم جلسه دوم… هرچند اون موقع ما دوره کشف قوانین رو نداشتیم هنوز)
اون هفته پشت سر هم اتفاقات خوب افتاد…
من چندین تا سفارش کار پشت سر هم گرفتم
یکی از مشتریها مبلغ 3.600 واریز کرد واسم…
مرتضی یه قرارداد اجاره بست… به مبلغ 2.800
و از همه مهمتر مبلغ 20.000.000 تومان از طرف مامانم هدیه دریافت کردم…
و جالب اینجاست که من ماه قبلش یک اس ام اس بانکی رو برای خودم طراحی کرده بودم که در تاریخ 1402.03.09 مبلغ 10.000.000 تومان به حسابم واریز میشه…
خدا شاهده باورتون نمیشه… من این عکس رو درست کردم و یک ماه قبلش گذاشتم پس زمینه گوشیم… جوری شد که من کلا با اینکه عکس جلوی چشمم بود ولی عادی شده بود و اصلا توجهی بهش نمیکردم و فراموش کردم که این کارو کردم..
چند روز قبل از این تاریخ عکس پس زمینه گوشیم رو تغییر دادم…
و دقیقا توی همون تاریخ همون مبلغ به کارتم واریز شد…
درواقعا مامانم اون 20.000.000 تومان رو در سه مرحله واسم واریز کرد توی چند روز…
و آخرین واریزیش مبلغ 10 تومن در همون تاریخ در ساعت 00:05 واریز شد… یعنی بلافاصله تا رفتیم توی اون تاریخ اون پول واسم واریز شد…
الان که دارم این داستان رو تایپ میکنم واقعا خودم شگفت زده میشم از این دقت جهان هستی…
واقعا خیلی عجیبه
استاد میگه به چطورش کار نداشته باشید
شما فقط بخواهید و به خداوند اجازه بدهید که کارها رو واستون انجام بده…
چطورش به شما ربطی نداره…
شما فقط باید مقاومتها رو بردارید…
با توجه کردن به زیباییی ها
با توجه کردن به فراوانی ها…
با توجه به قدرتهایی که خدا داره…
ببینید و باور کنید که خدا واستون همه کارها رو انجام میده…
خلاصه که اینقدر از این اتفاقات داره توی زندگیم می افته و در اشکال مختلف و در ابعاد مختلف…
زندگیم واقعا نسبت به قبل تغییر کرده…
خیلی راحت تر شده… خیلی روان تر شده…
زندگیه الان من خیلی چیزها کم داره… خیلی…
درواقع من هنوز واقعا نتونستم حتی یک زندگی به ظاهر معمولی بسازم…
و شرایط مالیم تازه به یک روال لب مرزی رسیده
یعنی تقریبا خرج و دخلم یکی شده تازه اونم خرج کم…
یعنی هنوز خواسته های معمولیم رو نمیتونم ساپورت کنم… ولی خوب روان شده زندگیم تا حدودی…
خرجهای غیر مترقبه خیلی کم شده… تقریبا صفر…
بدهی ها صفر… و کم کم دارم کوچیک کوچیک خیلی کوچیک واقعا یه چیزهایی میخرم…
ولی نتایج زندگیه من نسبت به زندگیه پارسال خودم واقعا بزرگه…
ما پارسال برج 12 تونستیم بالاخره تمام بدهی هامون رو به بانک صاف کنیم…
یه سری مسائل پیش اومد امسال که به خواهرم یکمی بدهکار شدم… و اون رو هم تونستم با پولی که مامانم بهم داد برج 3 پرداخت کنم و بعد از اون ما بعد از دو سال تونستیم یکمی برای خودمون آزادانه بدون دغدغه فکری که بدهکار باشیم و باید پولمون رو برای قسط و بدهی بدیم خرج خودمون کردیم…
تونستیم بریم سینما… تونستیم بریم عطر بخریم… تونستیم بریم تفریح کنیم… تونستیم بریم کافه… تونستیم بریم رستوران… تونستیم برای خودمون کمی خرید کنیم… تونستیم برای نیازهای شخصیمون خرید کنیم… برای خورد و خوراکمون…
شاید باورتون نشه ما با افکار غلط و ناگاهانه خودمون رو در اول زندگی کلی بدهکار و ورشکسته کردیم… و از زیر صفر با کلی بدهکاری و تقریبا با بیکاری و یک کار نوپا شروع کردیم…
و واقعا خیلی سخته اینجوری شروع کردن… زندگیه ما نسبت به یکی دوسال قبل خیلی بهتر شده… و اینها همه نشانه های تغییره…
اینها نشون میده که ما حداقل دیگه منفی نیستیم و به مرز نفس کشیدن رسیدیم…
من تونستم هزینه کنم و کلاسهای مورد علاقم رو برم تا بتونم از لحاظ شغلی و کاری پیشرفت کنم… و الان در حال گزروندن دوره هام هستم و دارم خودم و سطح کارم رو ارتقا میدم..
از لحاظ روحی واقعا با قبلمون قابل مقایسه نیستیم…
میتونم بگم که دورو برمون تا حدود زیادی از آدمهای منفی حتی نزدکانمون خالی شد… و الان مدتهاست که من و مرتضی اکثرا تنهاییم… و داریم از این تنهایی به نفع خودمون استفاده میکنیم…
▪️یک اتفاق جالب دیگه ایی که افتاد رو میخوام بگم بهتون که شاید به خیلی ها که در شرایطی که ما بودیم هستند کمک کنه
ما پارسال یک خونه سمت شرق تهران به مبلغ
“پنجاه ملیون تومان” پول پیش و ماهی
“شش ملیون تومان” کرایه کردیم…
این خونه رو من با هر شب تصویر سازی و
هر روز نوشتن سناریو خلق کردم…
یعنی مینوشتم که اون خونه رو دارم و داخلش زندگی میکردم… کتاب میخوندم… قهوه میخوردم… میرفتم تو بالکن و این چیزا…
با اون پول ما واقعا پیدا کردن همچین خونه ایی معجزه بود…
و داستان پیدا کردنش هم بماند برای بعد…
این خونه مبلغش اینقدر نبود بیشتر بود…
ولی مهر من به دل صاحب خانه نشست…
و ایشون خودشون پیگر ما شدن
و گفتم من میخوام این خونه رو به شما بدم…
اولش مرتضی به دلایل خیلی مسخره و مقاومتهای ذهنی که داشت مخالفت کرد با این خونه بدون هیچ دلیلی که خودش هم نمیدونست چرا…
فقط میگفت نه من “شش تومن کرایه” نمیتونم بدم خیلی زیاده…
ولی وقتی صاحبخانه تماس گرفت و گفت خونه برای شماست بیاید که قلنامه ببندیم ننونست بهش نه بگه…
مبلغ این خونه هفتاد ملیون پول پیش با ماهی پنج پونصد کرایه بود که البته باز هم نسبت به بقیه خونه ها خیلی کمتر بود…
و ما خیلی صادقانه گفتیم این مبلغ رو بیشتر نمیتونیم پرداخت کنیم… پنجاه با ماهی شش.. صاحبخانه قبول کرد… قرارداد ما تاریخش روز نه برج دو بود..
گفتیم ما هر ماه بیست و سوم کرایه رو پرداخت میکنیم… گفت مشکلی نداره…
خلاصه ما به اسونترین شکل برا کمترین زمان خونمون رو توی تهران قرارداد بستیم و از اهواز مهاجرت کردیم به تهران…
من همش توی طول اون 20 روز به خدا میگفتم تهران به این بزرگی این همه خونه خالی… یکیشون مطمئنم برای منه خدا…
من واقعا ایمان داشتم…
و هر روز سناریوی خونمو مینوشتم که یک خونه با کابینتهای هایگلاس سفید دارم… پنجره های بزرگ… نور عالی…
ویوی کوهستانی… یک خونه تمیز و بازسازی شده…
کف خونه پارکت… سرویس بهداشتی و حمام تمیز…
و واقعا اون خونه در واقعیت برای من خلق شد…
یکسال گذشت… و ما توی این خونه زندگی کردیم…
من خیلی بابتش از خدا هر روز شکرگزار بودم…همسایه ها توی باغچه آشغال میریختن… و من از توی بالکن که میدیم ناراحت میشدم…
یک روز تصمیم گرفتم برم تمیز کنم.. دقیقا همون روز هم نشانم هم توی سایت همین بود که مریم جان دور تا دور تریل پیاده رویشون رو تمیز کردن با اینکه خیلی از زباله ها از بیرون اومده بودن داخل پارادتیس…
و این شد که من هم دست به کار شدم…
هر چقدر توی گروه ساختمان تذکر میدادیم فایده نداشت…
من و مرتضی از ساعت 1 ظهر تا 6 بعد از ظهر باغچه رو تمیز کردیم…
کلی همسایه ها تشکر کردن…
اما بازم اون همسایمون به کارش ادامه میده…
اما من میگفتم باید لیاقتمو به خدا نشون بدم… من نتیجه عملکرد و فرکانسهای خودمو میگیرم…
و من توجهم رو روی خودم گذاشتم…
و همیشه سعی میکردم از این خونه به نحوی سپاسگزار باشم…
تا اینکه موعد قرار داد سال جدید رسید..
ما هیچ پولی نتونسته بودیم جمع کنیم…
و درامدمون هم اصلا بالا نرفته بود…
فقط تونسته بودیم بدهی هامون رو صاف کنیم…
برج 2 قرار داد جدیدمون بود..
هر چی به صاحبخونه میگفتیم نرخ جدید چقدره هیچی نمیگفت…
یک ماه از قرار داد گذشت…
ما اسرار که آقا ما باید کرایه بدیم لطفا بگین که چقدره… تا اینکه یه روز رو هماهنگ کردیم و صاحبخونه با خانمش تشریف اوردن خونمون..
دقیقا یکماه و نیم از تمام شدن قرارداد قبلیمون میگذشت…
هر چی گفتیم چقدره قرارداد جدید هیچی نمیگفتن… میگفتن ما هیچی نمیگیم…
قلنامه رو دادن به مرتضی گفتن شما هر چی در توانتون هست بنویسید… بدون ذره ایی فشار…
صاحبخونمون گفت من نمیخوام یک ذره به خانمت فشار مالی وارد بشه…
هر چی در توانت هست.. حتی اگر در توانت نیست همون مبلغ قبلی رو بنویس…
ما واقعا در بهت بودیم… هرچند واقعا واسم مثل روز روشن بود همه چیز به راحتی انجام میشه…
میدونم باورش برای خیلیهاتون سخته…
ما این خونه رو مجدد با همون پنجاه ملیون پول پیش و ماهی هفت و پونصد قرارداد بستیم…
این خونه دقیقا با نرخ امسال سیصد پول پیش با ماهی ده ملیون هستش…
اون روز وقتی صاحبخونمون و خانمش جلوم بودن من احساس میکردم خدا توی وجودشونه…
من اون انرژی که با خودشون اورده بودن رو هر روز با خودم مرور میکردم…
و میگفتم مینو ببین خدا چه قدرتی در وجودت گذاشته…
خدا تمام آدمهاشو به تسخیرت در میاره..
خدا تمام دنیا رو به تسخیرت در میاره…
خدا همه چیز میشه واست…
خدا به همون شکلی در میاد که تو باورش میکنی…
و جالبتر هم اینکه ما هر دو تا قرارداد رو توی خونه لستیم و بنگاه نرفتیم و هزینه بنگاه داری هم ندادیم… و با یک تعتماد به هم این قرارداد به راحتی بدون هیچ هزینه ایی بسته شد…
▪️من خیلی از این مثالها دارم که بزنم واستون…
آره من هنوز نتایج مالی خیلی بزرگ و خفن نگرفتم…
من هنوز دستاوردهایی که بقیه ببینن و بگن وااااو تو چه کار کردی هنوز بدست نیاوردم… و این به این معنا نیست که من هیچ کاری نکردم و هیچ تغییری توی زندگیم رخ نداده… نه… من خیلی نزدیکم به دستاوردهای بزرگ…
به قول استاد من بوش رو احساس میکنم…
من خیلی نتیجه ها گرفتم که برای من خیلی بزرگن…
برای من اینا رشد و پیشرفتن…
و من دقیقا تکامل رو دارم کم کم درک میکنم…
میدونم از یه جایی به بعد سرعت این تکامله بیشتر خواهد شد…
و من به این مسیر ادامه خواهم داد…
چون این مسیر هر چی بیشتر و عمیقتر توش میمونی… نتایجت بزرگتر و قویتر میشن…
و مسیر رشد و پیشرفتت هم صاف و هموارتر میشه.
من توی مسیرم و یهو دلم خواست بیام کامنت بزارم و اینا رو اینجا ثبت کنم…
و بگم که میدونم اتفاقای خیلی بزرگتری در حاله رخ دادنه…
چون بعد از مدتها یکمی درکم بیشتر شده در مورد آگاهی ها و قوانین…
فهمیدم همه چیز همینه…
فرکانسها… مدارها… باورها… افکار… ارتعاشات…
و دارم روشون کار میکنم…
و مطمئنم نتیجه ها رخ میده…
میاد… میاددد… میادددد… همونجور که برای استاد اومد…
همونجور که برای خیلی از بچه های سایت اومد…
همونجور که برای مریم جان اومد…
همونجور که برای سیدعلی خوشدل و عادله جان اومد…
همونجور که برای آقای عطا روشن اومد…
همونجور که برای آزاده و هادی جان اومد…
همونجور که برای عرشیای عزیز اومد…
برای ما هم میاد…
میادددد باید بیاد.. چون قانون اینه… چون جهان داره با این قانون کار میکنه…
من توی این یکسال و نیم دوره ثروت 1…
دوره دوازده قدم تا قدم 6…
دوره جهان بینی توحیدی…
کتابهای رویاهایی که رویا نیستند…
کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم…
دوره کشف قوانین…
خیلی از فایلهای دانلودی
رو خریدم با اینکه خیلی توی زندگیم سوراخهای بزرگ داشتم… ولی ایمان داشتم بهترین سرمایه گزاری رو با خریدن این دوره ها دارم انجام میدم…
خریدم… دیدم…گوش کردم…
و سعی کردم کلی تغییر کنم…
زندگیم خیلی از همه جهت ها تغییر کرد…
خدا رو پیدا کردم تو زندگیم…
این یعنی آرامش… واقعا با خدا به آرامش رسیدم…
روابطم خیلی بهتر شد…
مهاجرت کردم از اهواز به تهران…
و خیلی اتفاقات توی این یکسال مهاجرتم رخ داد…
کلی کیفیت مشتریهام و مدارم رفت بالاتر…
و من انگار تازه دارم متوجه میشم که داستان چیه…
چرا یه نتیجه هایی اون اوایل گرفتم
بعد دیگه نگرفتم
چون اون اوایل با یک ایمان.. با یک انگیزه… با شور و شوق عمل میکردم به آگاهی ها و بعد یکهو بعد از مهاحرت برگشتم به مشیر قبلیم…
و کلی اتفاقت ناخواسته پشت سر هم رخ داد…
تا بهتر قانون رو درک کنم…
متوجه شدم تا عملگرا نباشی…
تا نخوای تغییر کنی نتیجه ها توی زندگیت ظاهر نمیشن…
وقتی مقاومت میکنی در برابر تجسم
بدون که مشکل توی همونه…
وقتی مقاومت میکنی که افکارت رو جهت بدی
با توجه کردن به زیبایی ها…
با حرف نزدن در مورد چیزهای ناخواسته…
با قضاوت نکردن…
با بررسی نکردن دیگران…
با تمرکز روی خودت و مسیرت…
با فکر نکردن به چگونگی ها…
با تسلیم شدن در برابر خدا…
تا وقتی این کارها رو انجام ندی
فارق از اینکه صبح تا شب فایل گوش بدی…
هیچ نتیجه ایی نمیگیری…
و من این روزها بیشتر از همه با دوره کشف قوانین متوجه شدم که واقعا مشکلم اینه که عملگراییم کم شده…
تا قدم برندارم خدا درها رو باز نمیکنه…
یعنی یه مقاومت شدیدی در مقابل تجسم پیدا کرده بودم که نمیدونم از کجا اومده بود درونم…
چون اوایل که تازه آشنا شده بودم خیلی راحت تینکارو انجام میدادم… و نتیجه هم گرفتم…
خواسته مهاجرتم که سالها بهش نرسیده بودم به راحتی رخ داد…
مقاومت شدیدی در مورد نوشتن خواسته هام و فکر کردن بهشون داشتم…
انگار یه نیرویی بهم میگفت بیشتر به نداشته هات فکر کن… ببین اینو نداری.. اونو نداری… این چه زندگیه… یعنی ذهنم تمام سعیش رو میکرد جلوم رو بگیره و من هم سست در برابرش…
ولی اینبار فرق داره…
اینبار من متوجه شدم ایرادم دقیقا کجاست…
من فهمیدم تجسم نمیکنم
پس باید تجسم کنم و به خودم بگم که این تجسم داره همه کار برای من میکنه…
من فهمیدم کدهامو با ایمان و باور نمینویسم
پس واقعا با یاداوری نتایجم که گرفتم این ایمانو بسازم و شروع کنم به کد نوشتن با کیفیت…
من سپاسگزاری داشته هام بصورت واقعی نیستن
پس بشینم بهتر و با کیفیت تر سپاسگزاری کنم تا خودم به احساس بهتری برسم…
من فهمیدم نشتی انرژی زیادی دارم توی تماسهای تلفنیم با اطرافیانم…
پس اونا رو یه حداقل برسونم…
من شبا وقت با کیفیتی با خودم نمیگزرونم
تا با احساس عالی بخوابم…
پس تمرینات شخصی برای خودم بسازم که شبا با احساس خوبتری بخوابم..
من وقتی کدهامو مینویسم در طول روز خودم در احساس خوب نگه دارم نه اینکه صبح فقط کد بنویسم بعد بقیه روزمو مثل قبل زندگی کنم…
نهههه من باید کل روزم رو سعی کنم در مدار مثبت و حال خوب باشم…
من تسلیم نیستم و همش درگیر نتایجم…
به خودم یادآور بشم که ببین وقتی نتیجه رو رها میکنی و ایمان داری… خدا بهترش رو واست رقم میزنه فقط توی حال خوب بمون
(مثلا با تجسم نقطه پایانی خواسته ات)
دقیقا اون موقع نتیجه ها رخ میده…
باید نسبت به نتیجه هر چیزی رها باشی…
فقط توی ذهنت با خواسته هات زندگی کن این کاریه که باید انجام بدی…
جا داره یه چیزی رو هم اینجا بگم…
همین دیروز یه موضوع کوچیک که واقعا خیلی مسخره بود میخواست انرژی منو بیاره پایین
ومن تمام سعیم رو کردم که ذهنمو کنترل کنم…
رفتم توی حمام زیر دوش به چیزای خوب فکر کردم…
چند روزه مدیتیشن رو شروع کردم…
و تمرین تنفس که بین افکار فاصله میندازه
رو انجام دادم که خیلی داره بهم کمک میکنه…
دوباره شب که مرتضی اومد خونه شروع کردم در مورد قوانین صحبت کردن باهاش…
بعد شب تو رختخواب داشتم عکس ماشین مورد علاقم رو نگاه میکردم و هی رنگهای خاصش رو و زیباییش رو نشون مرتضی میدادم
و به جلسه سوم قدم چهار ستاره فطبی
که یکی از بینظیرترین جلساته گوش میدادم…
که یهو “چهار ملیون تومان” واسم واریز شد…
و البته دقیقا صبح هم مبلغ “دو ملیون پانصد تومان” واسم واریز شد
دقیقا توی دل توجه به خواسته هام بودم این اتفاق افتاد…
و هر دوی این واریزی ها غیر منتظره بودن…
میدونی اینه نتیجه کنترل افکاره…
اینه نتیجه توجه به زیبایی هاست..
اینه نتیجه رها کردنه و سپردن همه چیز به تنها قدرت کیهانه..
من اصلا انتظار همچین واریزی اون موقع شب رو نداشتم و قرار نبود اصلا این پول واریز بشه…
ولی اگر خدا بخواهد از مسیر و طریقی که خودش میدونه اینکارو انجام میده…
آره این پول دقیقا زمانی واریز شد که من برای خرید یه سری وسایل ضروری بهش نیاز داشتم ففط سعی کردم رها کنم و بهش قکر نکنم
و به خواسته هام توجه کنم…
این اصلیه که من دارم در ابعاد خیلی کوچیک
ازش نتیجه میگیرم و باور دارم اگر بهش
ادامه بدم همینطور ابعادش بزرگ و بزرگتر خواهد شد…
بچه ها من واقعا نمیدونم چی نوشتم چی ننوشتم…
یهو بدون هیچ برنامه ایی واسه کامنت گذاشتن…
شروع کردم به نوشتن و قلمم جاری شد…
خدا گفت و من نوشتم…
نمیخوام برگردم ببینم چی نوشتم…
ممکنه پراکنده باشه نوشته هام…
ولی در هر صورت خواستم بگم واقعا اگر یک درصد به آگاهی ها ایمان داشته باشی و سعی کنی بهش عمل کنی…
نتیجه اون یک درصد رو حتما خواهی گرفت…
اولش انتظارتون بالا نباشه فقط سعی کنید
ایمانتون رو قوی کنید رفته رفته این مسیر
زیباترین و دوست داشتنی ترین مسیر زندگیتون میشه…
به امید اینکه بتونم نتایج بزرگتری بگیرم…
که هم کمکی به باورسازی خودم بشه هم به بقیه…
از همگی تشکر میکنم…
دوستون دارم…
خدای من درآخر مثل همیشه میگم
من تسلیمم در برابر تو و قدرتت…
من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم…
ما را به راه راست هدایت کن… راه کسانی که در مسیر نعمت و فراوانی و ثروت و پول و آرامش و حال خوب و رفاه و روابط عالی و آسانی قرار دادی…
نه کسانی که بهشون غضب کردی و نه گمراهان…
من با تمام وجودم بهت ایمان دارم…
مینو دوست همه شما ایمان آورندگان…
امروز
1402.05.23
دوشنبه
هزاران سلام به شما مینوی عزیزم
کامنتت رو با عشق خوندم
لذت بردم و تحسینت کردم
خدایا شکرت که در این مسیر سبز دوستان عزیزی مثل شما به ندای قلبشون پاسخ میدن و مینویسن و این میشه ی فکت قوی برای ذهن هامون که گاهی با نجوای شیطان در تردید قرار میگیرد…
یک یاد آوری مهم که :
تردید ها به انسانها خیانت میکنند
و نوشتن نیکی ها و اتفاقات عالی اونها رو در ذهن پر رنگ میکنه
خیلی خاطرات لذت بخشی ثبت کردی دوست خوبم
در مورد خونه من تجربه شو دارم
و جالبه بعد از اسباب کشی وقتی داشتم دفترهامو توی کتابخونه میچیدم همینجوری بازشون میکردم و نیم نگاهی بهشون مینداختم…
و ناگهان یک صفحه منو میخکوب کرد…
مشخصات خونه ایی رو که مد نظرم بود نوشته بودم و الان دقیقاااااااااااااا توی همون خونه بودم و داشتم لوازمامو جابجا میکردم…
استاد توی قدم دوم تاکید میکنن :
مراقب باشید نعمتها براتون تکراری نشه…
و هر چه میگذره به اهمیت این کلام ارزشمند استاد بیشتر میرسم
هرررررر آنچه از دوست رسد نیکوست..
هر نعمتی…
هر اتفاق خیری…
هر محبتی…
هر خوراکی و نوشیدنی…
هر منظره زیبایی…
و هر انچه برسد منتهای لطف خداست…
افرین مینوی عزیزم چقدرررررررررررررر تحسینت کردم بابت تمیز کردن باغچه محل زندگیت ، دستت طلا و خدا قوت…
باز هم سپاسگزارم بابت این کامنت پر از احساس زلالت…
برات نور و عشق الهی در کنار همسرعزیزت رو از خداوند خواستارم دوست نیکوسرشتم
سلام وجیهه جان… دوست خوبم… ممنونم که وقت با ارزشت رو گذاشتی و کامنتم رو خوندی.. مرسی از اینکه پیام گذاشتی کلی بهم انرژی دادی که قویتر به مسیرم ادامه بدم… واقعا زندگیه من تقسیم شده به قبل از آشنایی با استاد و به بهد از آشنایی با استاد… من هر چقدر یاد بگیرم از این دانشگاه کمه… هر چقدر تغییر کنم کمه… هر چند توی این مدت اینقدر تغییر کردم که خودمم دیگه گذشته خودمم رو نمیشناسم و چقدر لذت بخشه واقعا… چقدر خوشحالم که اینقدر غرق خوشبختی شدین که فراموش کردین اون خونه یه روزی خواسته ایی بوده که از دلتون جاری شده و حالا توی واقعیت دارین تجربش میکنید… واقعا داستان زندگی به همین سادگیه ما دوست داریم پیچیده کنیم… اگر من تونستم خونمو خلق کنم… اگر وجیهه تونسته خونشو خلق کنه… پس همه چیزای دیگه رو هم میشه به همین سادگی با همین روش خلق کرد…
اما به قول قران انسان فراموشکارِ…
و وظیفه ما اینه که هر روز به یاد بیاریم قوانین رو به خودمون که ما خالق زندگیه خودمونین… ما یا تکرار افکارمون زندگی آیندمون رو خلق میکنیم… ما هستیم که انتخاب میکنیم به کدوم فکرمون قدرت بدیم… به کدوم وجه زندگیمون تغذیه برسونیم… اگر کمی فکر کنیم میبینیم زندگی یک سری اتفاقات متوالیه پشت سر همه که هر روط داره با افکار جدید اون روز ما بوجود میاد… پس من میتونم آگاهانه جهت افکارمو روی خواسته هام تنظیم کنم و تکرار کنم تکرار کنم… اینقدر تکرار کنم تا قدرت بگیرن و در دنیا مادی زندگیم ظاهر بشن…
خدا رو شکر میکنم برای وجود دوستانی مثل شما که در پی تغییر هستند.. خوشحالم که اینجا هستم در بین این آگاهی ها…
من وقتی غرق میشم در نوشتن متوجه نمیشم… میتونم ساعتها بنویسم…
صحبتو کوتاه میکنم
آرزوی موفقیت دارم واستون عزیزم…
من وجود خدا رو بین کلمات کامنتهاتون حس میکنم… این برای من یک نشانست…
سلام مینوی عزیزم
اول بگم که شما چقدر چهره زیبایی دارین
واقعا ازت ممنونم که به حرف قلبت گوش دادی و این کلمات الهی رو به تحریر در آوردی
چقدر لذت بردم از خوندن کامنتت از کلمه به کلمش امکان نداره من کامنتی به این طولانی بخونم وسطش واقعا کلماتو گم میکنم ولی نوشته هات اونقدر جذبم کرد که فقط میخواستم ببینم در ادامه چی نوشتی
خداروشکر که ما خانواده عباسمنش هر روز جریانی از کلمات الهی و هدایتهای بی نقصو به جریان میندازیم و قلب همدیگه رو قرص میکنیم که هیچ شکی در این مسیر نیست فقط ایمان داسته باش و ادامه بده
امیدوارم خبر موفقیتهای فوق العاده چشمگیری رو ازت بشنویم در آینده ای نه چندان دور
سلام زری جان… دوست عزیزم…
اول از همه ممنونم بابت چشمان زیبا بینتون… و دوم اینکه مرسی که وقت با ارزشتون رو گذاشتین برای خوندن کامنت من… من واقعا خودم اصلا متوجه طولانی بود کامنتم نشدم… حتی برنگشتم غلطهامو توی جمله بندیم و غلطهای املاییم درست کنم… وقتی پسام شما رو دیدم متوجه شدم که چقدر این کامنت طولانی شده بود…:)
حقیقتا یهو حسم گفت بنویس مثل همیشه که توی کانال شخصیم با خدا مینویسم… من بی وقفه مینویسم و این واسم یه عادت شده…
تغییراا من واقعا زیاده… اگر بخوام بنویسم جا نمیشه
من توی این یکسال و نیم که با استاد بودم اینقدر تغییر کردم که واقعا عاشق مینوی جدیدی که ساختم شدم…
مینویی که نه نمیتونست بگه…
همیشه برای نظر دیگران زندگی میکرد…
همیشه میخواست همه ازش راضی باشن…
من واقعا شخصیتم رو کوبیدم و از نو ساختم… و این واقعا واسم خیلی با ارزشه… چون حال درونیه من با این موضوع خیلی تغییر کرد…
تغییرات منروی خواهرام اثر گذاشت و اونا هم شروع کردن به تغییر…
من بعد از 12 سال قلیون رو ترک کردم…
خیلی یکهویی… یه روز بدون هیچ گونه سختی…
اتفاقا با عشق به راحتی با انتخاب خودم ترک کردم…
منی که به طرز وحشتناکی قلیان میکشیدم و واقعا بهش اعتیاد داشتم… اگر جایی میرفتم و قلیون نبود عذاب میکشیدم…
با دوره سلامتی تونستم وزنمو بیارم پایین با اینکه من چاق نبودم ولی یکمی پر شده بودم… و خیلی توی فعالیتهام تاثیر منفی داشت… و الان خیلی سبک و با انرژی حتی روی حال خوبم هم تاثیر داشت… واقعا اندام خوب به ادم اعتماد بنفس میده…
خلاصه تغییرات واقعا زیاده…
من بهش فکر میکنم احساس میکنم این تغییرات حاصل زمان بیشتریه ولی میبینم نه همش توی همین یکسال اخیر اتفاق افتاده…
من تعهد دادم به خودم تا ته این مسیرو برم… این مسیر زندگیه من رو زیرو رو کرده…
همسر من کلا هیچ کس و هیچ چیز رو قبول نداشت… اصلا اعتقادی به قران نداشت…
الان قران شده آرامشش…
عاشق فایلهاییه که استاد در مورد قران صحبت میکنه…
من تنها پاشنه آشیلم الان در زمینه مالیه… که اون هم دارم روش کار میکنم و ایمان دارم نتایج خیلی خوبی خواهم گرفت… فقط باید با باورهای قوی ادامه بدم… به امید خدا به لطف خودش و با کمک خودش.. با هدایتهاش…
خدا هر چیزی که بخوام رو واسم فراهم کرده…
هر چیزی…
من هر درخواستی کنم خدا اجابت میونه
من فقط باید سمت خودم رو انجام بدم…
.هر لحظه با خودم میگم خواسته های من پشت در خونمه…
فقط من باید مقاومتهامو بردارم…
باید خودمو ببرم توی مدارشون…
باید برم توی حال خوب…
باید با صدای پرنده هایی که توی باغ خونمون آواز میخونن یکی بشم…
باید با اون کسب و کار دلخواهم یکی بشم…
باید با اون ماشین دلخواهم یکی بشم…
جدیدا خیلی دارم سعی میکنم تصویر سازی رو یک عادت بکنم توی زندگیم…
دارم به ذهنم یاد میدم که باید درخواست کارهایی رو بکنه که حال خوب بهم میده…
من جدیدا همه کاری برای خودم میکنم…
ورزش میکنم…
کلاسهای هنری میرم…
فایلهای استادو گوش میدم…
تجسم میکنم…
سناریو مینویسم…
سناریو نویشی خیلی تمرین خوبیه…
زری جاننننن…
زندگی خیلی قشنگه… خیلیییی…
ما باید نگاهمونو جوری تربیت کنیم که قشنگیاشو ببینیم…
و من همینجا ازت تشکر میکنم که بهم قوت قلب دادی که قویتر به مسیرم ادامه بدم…
من مطمئنم که خدا از طریق کامنت شما با من حرف زد…و این برای من یک نشانست…
سپاسگزارم که نوشتی واسم…
مطمئنم میام از دستاوردهای بیشتری اینجا میگم…
من برای شما آرزوی موفقیت دارم دوست خوبم…
از خدا واستون خیر و برکت میخوام…
مینو جانم سلام مجدددددد و پر از احساس فوق العاده و یه لبخند بزرگ روی صورتم که حاصل از خوندن کلماته زیباته
بازهم منو سرشار آرامش کردی
و خوشحالم از اینکه میبینم هرچه بیشتر و بیشتر فقط داری به نتایجت فکر میکنی و بیانشون میکنی به خودت یادآوری میکنی و این یعنی کنترل ذهن یعنی توجه بر نکات مثبت و یعنی قرار گرفتن در مسیر درست
اولش که کامنت ریپلایتو خوندم کلی تحسینت کردم امتیاز دادم و حرفی برای گفتن نداشتم اما وقتی که داشتم تمرینات خودمو انجام میدادم به شدت یه احساسی منو کشوند به این سمت که این کلمات الهی و امید بخش قرآنو برات بنویسم
قطعا این هدایتی از سمت خداست برای تو من سکوت میکنم و تورو تنها میزارم تا برداشت خودتو داشته باشی و غرق بشی در آغوش خدا
سوره فاطر
قطعاً کسانی که همواره کتاب خدا را می خوانند و نماز را برپا می دارند و از آنچه روزی آنان کرده ایم در نهان و آشکار انفاق می کنند، تجارتی را امید دارند که هرگز کساد و نابود نمی شود. (29)
تا پاداششان را کامل عطا کند و از فضلش بر آنان بیفزاید؛ یقیناً او بسیار آمرزنده و عطا کننده پاداش فراوان در برابر عمل اندک است(30)
و آنچه از کتاب به تو وحی کرده ایم، همان حق است، [و] تصدیق کننده [کتاب هایی که] پیش از آن بوده است؛ یقیناً خدا به بندگانش آگاه و بیناست. (31)
سپس این کتاب را به کسانی از بندگانمان که برگزیدیم به میراث دادیم؛ پس برخی از آنان ستمکار بر خویش اند، و برخی از آنان میانه رو، و برخی از آنان به اذن خدا در کارهای خیر پیشی می گیرند، این است آن فضل بزرگ. (32)
سوره بقره
مثل آنانکه مال خود را در راه خدا انفاق کنند همانند دانه ای است که از یکدانه صد خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه باشد و خدا از این مقدار نیز به هرکه خواهد بیفراید خدارا رحمت بینهایت است و بر همه چیز احاطه کامل دارد (261)
و مثل آنانکه مال خود را در راه خشنودی خدا انفاق کنند و با کمال خاطر دل به لطف خدا شاد دارند مثل دانه ای است که در زمین شایسته ای بریزند وبارانهای زیادی بر آن به موقع ببارد حاصلی دو چندان که منتظرند دهد و اگر باران بسیار نبارد اندک اندک بارد تا باز به ثمر رسد و خداوند به کار نیکان بینا و آگاه است (256)
سوره تکویر
و قرآن کلام خداست و هرگز کلام شیطان نیست(25)
پس شما مردم به کجا میروید(26)
ولِرَبِکَ فَاصبر》و برای خدا شکیبا باش(منتظر کمک خدا بمون)
سلام زری جان عزیزم… من بعد از یکسال متوجه پیامت شدم… حتما یکسال پیش من در جایی نبودم که اماده شنیدن این پیامهای خدا باشم… ولی خدا از یکسال پیش آگاه بود که من توی این مسیری که قدم گذاشتم به جایی میسرم که تشنه شنیدن این آیه هاش هستم… در زمانی که من کلی از قدمهامو برداشتم مهارتهای لازم رو کسب کردم در حرفه مورد علاقم.. کلی اعتماد بنفس پیدا کردم.. کلی رشد کردم… و دقیقا الان که نزدیک به استارت کسب و کارم بصورت آنلاین شدم و در پی باورهای قدرتمند کننده هستم و در حال ساختن ذهنیتی ثروتساز هستم… خداوند از راه های مختلفش من رو هدایت میکنه… چقدر این آیه ها ایمان من رو قویتر میکنه و دیدگاه توحیدی تر میسازه تا توی مسیر کسب و کارم دختر موفقتری باشم… چقدر قوت قلب هستن برای من… شکرررت که الان آمادگی دریافت پیام خدا از جانب شما رو داشتم… بسیار سپاسگزارم بابت پیام پر از مهرت… امیدوارم که شما هم در مسیر رشد و پیشرفت باشی و کلی اتفاقات قشنگ واست رقم بخوره…
خدایا شکرت برای تک تک نعمتهای زندگیم… برای تک تک آیاتی که توسط زری جان بهم رسوندی…
خدایا شکرت برای تک تک آدمهایی که سر راهم قرار میدی و دستی از دستانت هستند تا من رو هدایت کنند…
خدایا شکرت برای وجود زری جان.. برای وجود استاد عباسمنش عزیزم و سایتش..خدایا شکرت.. خدایا شکرت که از یکسال قبل جواب سوال امروزمو آماده کردی بودی.. تو به معنای واقعی بخشنده و مهربانی…
در پناه رب
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم…
بنده مومن تو مینو
به نام آفریدگار فراوانی
سلام مینوجان
این جهان ما خیلی خیلی شگفت انگیزه
خداوند از جایی اجابتگر و هدایتگره که عقل کوچیک و محدود ما اصلا درکش نمیکنه
بارها و بارها شده کارهامون یه جوری انجام شدن که حتی فکرشو هم نمیکردیم
مثل همین کامنت که خداوند دقیقا درزمان و مکان مناسبش وقتی که تو لازمش داشتی و آمادش بودی بهت رسوند
برای خدا شرایط و محدودیت اصلا معنایی نداره خدا کارشو انجام میده از هزاران راااه
چند روزیه اومدم سفر و امروز روی کله کوه در ییلاقات ماسال نشسته بودم غرق در منظره روبروم بودم که قفل صفحه گوشیمو باز کردم عکس بگیرم که یهو میخکوب شدم منظره روبروی من همون بک گراند گوشی من بودم دقیقا همون من واقعا شگفت زده شدم شاید 6 ماهه این عکسو گزاشتم بک گراندم اصلا نمیدونستم کجا هست و واقعا توجهی هم بهش نمیکردم چون عادی شده بود برام اصلا یادم رفته بود همچین چیزی بک گراندمه
میخوام بگم که خداوند اینجوری کارهارو انجام میده جوری که تو اصلا نمیفهمی متوجهش نمیشی اصلا لازم نیست کاری براش بکنی فقط باید هماهنگ باشی با اصل خوشبختی جهان اونوقت خوشبختی دنبالت میدوعه لازم نیست تو کاری بکنی
امیدوارم خداوند همه مارو به مسیر درستی که سرشار از خوشبختی و آرامش و زیباییه هدایت کنه
امیدوارم زندگیت سرشار از سلامتی و ثروت و عشق و آرامش باشه مینو عزیزم خوشحالم که الان کامنتی رو خوندی که مربوط به یکسال پیش بود و با مقایسه دیروز و امروز خودت احساس رشد کردی احساس بزرگتر شدن و این تفاوت حس زندگی و زنده بودن میده حس ارزشمندی میده خداروصدهزار مرتبه شکر
درپناه یکتا قدرت جهان میسپارمت
یاحق