سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 195 - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

662 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    جواد شفاهی گفته:
    مدت عضویت: 2100 روز

    به نام خداوند بی نهایت بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم جناب عباسمنش

    و همینطور استاد عزیزم مریم خانوم شایسته

    دوستان عزیزم خدمت تک تک تون سلام گرم و صمیمی دارم

    خداوند را سپاس گزارم فرصتی دوباره به من داد برای دیدن و لذت بردن از جهان اطرافم

    تمرکز بر نکات مثبت

    من دوتا انتخاب دارم در هر لحظه

    تمرکز بر نکات مثبت

    لحظه قبل: به یاد آوردن خاطرات خوب

    لحظه حال: لذت بردن از داشته ها

    لحظه بد:متصور آینده زیبا

    تمرکز بر نکات منفی

    لحظه قبل:به یاد آوردن خاطرات بد

    لحظه حال:ندیده گرفتن داشته ها

    لحظه بد:متصور آینده ترسناک

    راهی بجز این دوتا انتخاب نیست

    شاید برام سخت هست که هست تمرکز بر داشته هام

    چون شرایط و موقیعتی که داشتم چنین چیزی به من آموزش ندادن

    اما الان دیگه خداوند من رو هدایت کرده و مسیر درست رو نشونم داده و حق انتخاب رو به خودم داده

    این که بخوام تمرکزم به داشته ها نعمت ها و زیبایی ها باشه

    این یک ویژگی هست که باید ایجاد کنم

    اونم با تمرین و استمرار هست

    چون از قبل در من نبوده

    و اگه من درخواست داشتن نعمت های زیاد رو میدم باید بتونم این نگاه رو ایجاد کنم

    اولش واقعا سخته

    مثلا شما هر روز یا هرماه یه درآمد خوبی داشتی و برات عادی بوده

    حالا میخای هر بار که مبلغی حتی کوچیک به حسابت میاد سپاس گزار باشی

    ذهن خیلی مقاومت میکنه مثلا میگه 10/000 تومن چیه که من سپاس گزار باشم خیلی بیشتر از این مبلغا در طول روز به حسابم میاد آلردی

    اما اینجاست که من باید بتونم اون نگاه متفاوت رو بسازم

    یعنی هر کاری که قبلا انجام می‌دادم بهش شک کنم و از فیلتر قوانین کیهانی رد کنم

    و ببینم کار درست کدوم هست اونو انجام بدم

    اگر شده سختم باشه

    این کار بظاهر آسان اما خیلی سخت هست

    که آدمارو فیلتر میکنه تو هر سطح و مداری به درجات بالاتر

    اما خداوند بی نهایت بخشنده هست

    و با هر قدمی که برای اعمال صالح و خودسازی برمیداریم

    اون چن صد قدم به سمته ما میاد

    و در واقع آسانمون میکنه برای آسونیها

    استاد عزیزم و مریم خانم مهربان

    ازتون واقعا سپاس گزارم برای به اشتراک گذاشتن این زیبایها

    ایالات تگزاس واقعا زیباست

    بارها تو یوتیوب و از لنز دوربین شما زیبایهاش رو دیدم.ایالات تمیز،ثروتمند،قانون مدار

    خدارو واقعا به خاطر این همه نعمت و زیبایی سپاس گزارم

    چقدر صحنه غروب رو من دوست داشتم و برام رویاییه

    چقدر دوست دارم ویزیتور سنتر های ورودی ایالات ها رو

    چقدر دوست دارم تمیزی شهرشون رو

    چقدر دوست دارم رابطه استاد عزیزم و خانوم شایسته رو

    چقدر تراک کمپر تون رو من تایید و تحسین میکنم امکانات و زیبایش رو

    چقدر تحسین میکنم اندام زیبای استاد عزیزم و خانوم شایسته زیبارو

    چقدر تحسین میکنم آزادی زمانی،مکانی،و مالی شما دو عزیز رو

    چقدر تحسین میکنم دست و دلبازی شما برای آماده کردن و انتشار این آگاهی ها و زیبایی ها بدون درخواست مبلغی

    بی نهایت سپاس گزارم برای بودنتون و زیبا کردن جهان اطرافتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  2. -
    صفاگنجی گفته:
    مدت عضویت: 1784 روز

    به نام خداوند زیبایی گستر

    خدای مهربانم سپاسگزاره لطف بیکرانت هستم که به من لطف کرده ای و درمسیر پرازنعمت وثروت داری هدایتم میکنی

    خدای مهربانم سپاسگزاره بی نهایت رحمت و بخشندگیت هستم که به من لطف داشته ای فضایی ازسایت الهی را برایم فراهم کرده ای که اگر روزی هزاران صفحه ازنعمتهایم را بنویسم این فضا بی نهایت جاداره و توسط بهترین بنده ی محبوبت تمام دلنوشته هایم برای همیشه ثبت میشود و این حالواحساس خوبم رو دنیاتا دنیا بنده های باایمانت احساس میکنن

    سلامی گررم و دررود فراوان به دواستاد توحیدی که سرشاراز عشق هستید و این عشقتون رو به رایگان دراختیار آدمهایی میگذارید که واقعاخواهان تجربه ی عشق هستن

    وچه پاداش بزرگی درراه خواهید داشت که انقدر عاشقانه به ما بخشندگیتون رو همیشه ساطع میکنید

    عاشق شهرتگزاس شدم که نمادی از کلمه ی Dont miss with texasرو برای این شهر انتخاب کردن و چه قدر میشه قانون رو توش مشاهده کرد که نتیجش شده ثروتمندی بیشتر نسبت به شهرهای دورواطرافش

    اینکه آقا کاری به کارمون نداشته باش کاری به کارت نداریم،اینه که تمرکزش شده پیشرفت اقتصادی،پیشرفت آرامش،پیشرفت نظافت و ترتمیزی و باچشم دوربین وحس درون میشه فهمید که این شهر واقعا به آدم چقدر آرامش میده چه خواب آرامشبخشیو میشه اینجابعدازیک رانندگی طولودراز تجربه کرد الهی صدهزارمرتبه شکر

    مریم جان تحسینتون میکنم که انقدر عاشقانه صبح زود دست به دوربین میشید و ویزیتور سنرهای ایالتهارو تک تک باعشق به مانشون میدید و چقدر همچین فضاهارو من دوست دارم یک فضای پرازسکوت پرازآدمای درصلح یه جایی که پرازاطلاعات مفیدی که بهت میگه بهترین مکانهای خلق شده ی خداوند کدوم قسمته فقط ایمانتو نشون بده و عازم سفر شو و برو در زمین پهناور خداوند سیروسفر کن و شاهد اینهمه نعمت وثروت در کل جهان باش و کافرنباشو بگو محدودیت و کم نعمتی داره جهان رو احاطه میکنه

    الله اکبر ازینهمه خیروبرکت دراین کشور که هریک از ایالتهاش این یکی ازون یکی ثروتمندتر و پرازآدمهای درصلح هست و چقدر خدا عادلانه وظیفش رو انجام میده و شما دو زوج درصلح رو به بهترین جای کره ی زمین پهناورش هدایت کرد

    چقدرتحسین میکنم اینهمه ترتمیزی دراین ایالتهارو،چیزی که من دراین فایلها بارهاوبارهاتحسین کردم همین تمیزی و نظافت خیابونهاست،همین آرامشیه که میشه از پشت دوربین هم احساس کرد

    والان نتیجش تو زندگیم شده تنهاییِ سرشارازآرامش خودم،چیزی که سالیانه سال آرزوشو داشتم

    یعنی تا میمدم ازتنهایی خودم لذت ببرم،یه آدمایی سرزده به خونمون میومد که هیچوقت خودش آرامش نداشت و هیچوقت لذت واقعی اززندگی رو نبرده بود

    بماند که اون آدما با چه بهونه های بنی اسرائیلی دیگه علاقه ای ندارن به خونه ی مابیان و چقدر من راضیم و به ادامه ی مسیر پایبندباشم و دراصل این کاره جهان بود که اونها بهونه هایی بیارن ودیگه سالوماه یکی دوبار اونهارو نمیبینم وبه آرامش من کمک کرد

    و این تحسین کردن تمیزی و نظافت نتیجش شده یک خونه ی همیشه مرتب و ترتمیز و وقتی دم درحیاطمون می ایستم انقدر آسفالت کوچمون براقه که قششنگ میفهمم نتیجه ی تحسین و توجهات من به تمیزبودن خیابونای ایالتای آمریکابوده

    چون قبلا اونقدر کوچه ی ما همیشه شسته رفته نبود که آدم دلش نمیخواست پاشو ازخونه بیرون بذاره و واکنش ناجالب خودم هم باعث شده بود فضاهربار بدتروبدتر بشه

    ازوقتیکه غرنزدم و واکنشی نشون ندادم و فقط شروع کردم دم درحیاط خودمون رو شستن و تمیزکردن،و تمیزیِ خیابونارو تحسین کردن،نتیجش این شد که تمومه همسایه های ما دقیقا دارن مثل خودم رفتارمیکنن و همیشه یجورایی رقیب هم شدیم برای ترتمیز بودن کوچه وو محلمون

    چقدرخوشحالم که تواین مسیرم و از اونجایی که هستم سعی میکنم لذتش رو ببرم و تحسین کنم زیباییهایی که شما بامابه اشتراک میذارید

    یجاهایی شده که اونقدر ذهن نجواگرم تحسین زیباییهارو برام بی ارزش و بدون نتیجه جلوه داده ولی وقتی گذشته ی زندگیم رو به یادمیارم میبینم چقدر همه چیز تغییر کرده

    چقدر اون آدمایی که باید هُلشون میدادی تا آستین همت رو بالابکشن و یکم به نظافت خودشون رسیدگی کنن الان دیگه توی زندگیم نیست

    منی که همیشه درتلاش بودم یک زندگی تمیزومرتب داشته باشم ولی اینجور آدما جذب زندگیم میشد،بخاطراینکه من زورمیزدم که اوناهم مثل من رفتارکنن،نصیحت میکردم که تمیزبودن چه انرژی خوبی به خونه میده فلان میشه بهمان میشه،ولی اونها گوششون بدهکارنبود که نبود

    و این نصیحتای من و تو درودیواررفتنای خودم نه تنها ادما رو تغییرنمیداد،بلکه یموقعایی میشد خودم اونقدر شلخته پلخته میشدم که تعجب میکردم چرادارم ازخوده واقعیم که اینقدرعاشق تمیزیه دورمیشم

    نمیییدونستم که من داشتم باتوجهات خودم،با نصایح خودم داشتم توچاله میوفتادم

    واقعا که این تجربه رو داشتم و چقدر آدمایی رو جذب زندگیم میکردم که باورکنیدبعضی روزها زارزار اشک میریختم وقتی میخواست اون آدمی مهمون خونمون بشه که بعدازرفتنش باید ازسقف خونه تافرشای خونه رو میشستم!

    ازوقتیکه توججه نکردم،ازوقتیکه کاری به کاره کسی نداشتم ازوقتیکه پذیرفتم که آقا هرکسی باهرجور خصوصیاتی اومده دنیای خودش رو تجربه کنه،دیگه نخواستم به زور حتی مادرم رو به راه درست هدایت کنم،مادرم که هیچ حتی فرزندمو بگم کدوم راه درسته وتوحتما باید این راهو بری

    آرامش خودم بیشترشده،بیشترباخودم ودنیای اطرافم به صلح رسیدم،حرفای خاله زنک هم اززندگیم حذف شده،اون آدمایی که همیشه کاربکارمن داشتن اززندگیم حذف شده،خیروبرکت،سلامتی و نعمت بیشتر درزندگیم جاری شده،ودریک کلام چرخ زندگیم روونو روغن کاری شده

    خداروصدهزارمرتبه شکر که این سفردوباره شروع شد و ان شالله خدابهم لیاقت بده،لطف کنه،هدایتم کنه برای توجه کردن به زیباییهای این سفر،برای تجسم وخلق اتفاقات آیندم،برای تحسین کردن اینهمه ثروت،تمیزی،آدمای درصلح،زیبایی و قشنگی های سرتاسر کره ی زمین

    الله اکبر ازین غروب بی نهایت زیباوفوق العاده ای که فضای این جاده رو رؤیایی کرده،بخدا آدم باورش نمیشه این تصاویر زنده باشن انقدر که رنگ غروب خورشید توصیف نشدنیه

    تحسین میکنم این دست از فروشگاهای ایالتهارو که انقدر خوب دارن از رسمو رسوماتشون ثروت خلق میکنن،چقدر خلاقیت و ایده در جهان زیاده که میشه باهاش ثروت خلق کرد

    ومن نمودهای عینیش رو همیشه دارم تواین کشور میبینم و تحسین میکنم خداروصدهزارمرتبه شکر

    ان شالله خداوند شمارو به بهترین مسیرها دربهترین زمانومکانها هدایت کنه و ماروهم از زیبایی های جهان بهره مندکنید

    نوشجانتون اینهمه آزادی زمانی و مکانی،نوشجانتون دیدن اینهمه زیبایی و فراوانی ازنزدیک،نوشجانتون اینهمه پاداشی که بعداز تلاش روی خودتون کارکردن و خوده خداگونتون رو پرورش دادن گرفتید

    و نوشجان همه ی ما بچه های این سایت دیدن اینهمه زیبایی و اینهمه آگاهیهایی که مثل یک گنج عظیم هستن اگه کلیدش رو بتونیم درست تودستمون بگیریم و درِصندوق پرازطلاووجواهر رو بازکنیم وازش توزندگیمون به درستی استفاده کنیم

    عاشقتونم ان شالله هرکجاهستید تنوردلتون گرم وپرازاحساس خوب درون باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  3. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1949 روز

    به نام پروردگار جهانیان

    سلام به همه همسفرای عزیز امیدوارم شاد باشید

    خوشحالم که همسفر شما هستم در این سفر رویایی و‌بینظیر میدونم قراره بزرگتر بشم مدارم بره بالاتر….انشاالله

    چه پل زیبایی رو‌ی آب ساختن چه منظره قشنگیه از آب رد میشه میرسه به درختای سربه فلک کشیده که تا نزدیکی پل اومدند و همینجوری راه صعود به سمت آسمون رو در پیش دارن، دیدن این مناظر حال خوشی داره مخصوصا دیدن زیبایی ها و‌نورهای رنگارنگ درتاریکی شب نورآبی بینظیره برای شب ،به شخصه عاشق شبگردی ام لذت خاصی داره برام میفهمم تو شب خیلی فرکانس بالایی دارم احساس نزدیکی زیادی به درونم میکنم یعنی همیشه حاضرم کل شبو بیدار بمونم و عشق کنم مخصوصا تو مسافرتام.

    به به چه صبحی شروع شده خداروشکر کمپر اونقدر راحته که شما در آسایش بودید قطعا تجربه بینظیری هست . استاد خداقوتت بده معلومه زیاد رانندگی کردی

    میریم با تگزاس آشنا بشیم ایالتی که بنظرم خیلی خفنه اطلاعات من فقط محدود میشه به فیلمهای باحالی که از تگزاس دیدم ایالت کابویی با کلاههای قشنگشون.

    ‏چه ساختمون تمیزیه منو یاد فرودگاهها و ایستگاههای قطار میندازه ساختمونهایی که سقف بلندی دارن با ستونهای قطور و نمای زیبا.

    ‏پرچمش و نقشه ایالت رو میبینیم و چه ایده های جذابی هست

    ‏ما تو کشورمون طبیعتگردای زیادی داریم که ایرانگردی میکنن و جاهای زیادی رو رفتن این ایده خیلی خوبه که مکانهای تاریخی تفریخی هر استانی رو به مسافران نشون بدن تا اطلاعاتشون بره بالا و مسافرا با پیش زمینه وارد هر استان و هر شهری بشن حتی برای ساکنین اون استان هم مفیده

    ‏من به شخصه شناخت خوبی حتی از استان و شهرم ندارم به جز چند محل مخصوص که اونم دیگه خیلی تابلوعه !

    ‏ بعضی وقتا ی روستاهایی از استانمون رو میبینم دهنم باز میمونه از قشنگیش ،باورم نمیشه در فاصله چندکیلومتریم همچین فضاهای خاصی باشه چندماه پیش ی روستایی رفتم که باورم نمیشد 5کیلومتر با خونمون فاصله داره و من تاحالا چرا نمیدونستم همچین جایی هم هست همچی رو با هم داشت چشمه و کوه و جنگل و درختای پراز میوه ،یکی از بزرگترین آرزوهای زندگیم طبیعت گردی و‌دیدن تمااااااااام جاذبه های ایرانه دلم میخواد از همینجایی که هستم شروع کنم از همین نقطه ولی یسری باورها دارم که نمیذارن قدم‌اولو بردارم…..

    ‏ درمورد شغلهایی که بهش علاقه دارم خیلی فکر کردم همیشه اولین مورد سفرکردن به ذهنم میاد ولی هیچوقت نخاستم قبولش کنم .

    ‏نمیدونم چرا مقاومت زیادی دارم ، ‏سفرایی که میرم نه روزش دلم میاد بخوابم نه شب، ‏از ذوقی که میکنم تک تک ثانیه هارو ثبت میکنم اینقدر فیلمای جذابی از جنگل و‌دریا و….میگیرم مثل مستند یکی از دوستام دید و میگفت چقدر قشنگ شده تا اونروز نمیدونستم که میتونم قشنگ فیلمم بگیرم حالا ‏با این حالی که دارم هنوز اون مقاومتی که نمیذاره قدمی براش بردارم و نمیدونم چیه…

    ‏وقتایی که با تور میرفتم سفر همیشه کنار تورلیدر بودم و ازش میپرسیدم از کجا و‌چجوری شروع کردین چه چیزایی لازم بود

    ‏شور و هیجانی که سفرکردن داره به نظر من هیچ چیز دیگه ای نداره. ‏نمیدونم چیشد الان اینارو نوشتم ولی میدونم اولین باره جرات کردم بنویسمش!!!!

    ‏نوشتن چقدر خوبه قبلش نمیدونی قراره چی بنویسی ولی وقتی کامنتت تموم میشه از اینکه دنیای خودتو نوشتی حیرت زده میشی باورت نمیشه خودت اینارو نوشته باشی ‏و کامنت خوندن خدای من

    ‏تاحالا حساب کتاب نکردم ولی چندین مدته به محض اینکه کامنتای فایل جدید منتشر میشه همه رو میخونم هر روزی بیش از ده بار وارد سایت میشم صفحه رو رفرش میکنم تا اگر کامنت جدیدی اومده بتونم بخونم دلم نمیاد کامنتی باشه و رد شم و خدا میدونه تو این مدت چندهزار کامنت خوندم!!

    ‏با دیدگاههای مختلف آشنا شدم از دوستان ایده گرفتم از طریق کامنتا هدایت خداوند رو دریافت کردم و‌کلا دنیای من شده همین کارا و چقدر برام دلچسبه.

    ‏این یعنی بمباران افکار و چی دیگه بهتر از این…..

    بریم سراغ بقیه فایل:

    چقدر تمیزی سرویس های بهداشتی مشخصه خدایاشکرت آدم دلش نمیخاد ازونجا بیاد بیرون!!!

    منو یاد سرویس های آستان قدس رضوی میندازه یسری امکانات رفاهی تو بعضی استانهای هم جوار خراسان رضوی ساخته شده که متعلق به آستان قدسه و انصافا نظافتش عالیه بنظرم تنها جایی که سرویس بهداشتیاش انقدر تمیزه تو ایران آستان قدس باشه با اینکه تو راههاس و مسافرای زیادی روزانه ازش استفاده میکنن ولی خب این تمیزی همیشه توجهمو جلب کرده یعنی تجربه من این بوده چون خیلی با اتوبوس سفر کردم و میشد اینچیزا رو مقایسه کنم .

    استاد ارتباط موثر شما باعث میشه افراد بهترین خودشونو ارائه بدین چقدر خوب بلدین اینکارو برای همین اون فرد عالی راهنمایی کرد کتاب بهتون داد الکی ک نیس بهتون میگیم استاد بهترین استاد دنیا شمایید انصافا.

    توضیحات شما نکات بسیار مهمی داره

    چقدر تحسین برانگیزه کار فرهنگی که اداره حمل و نقل تگزاس شروع کرده و نتیجه ش رو ما داریم میبینیم تمیزی جاده ها و راهها و‌ …..

    تمیزی خیابونهای آمریکا و طبیعتش اولین چیزیه که نظرهارو جلب میکنه استاد روح ما با پاکی عجین شده اصلش از پاکیه و پاکی رو میپسنده برای همینه که تمیزی لذتبخشه، اصلا تمیزی ی بوی خاصی داره که من عاشقشم ،یسری خونه ها که قبلا رفتم و خیلی تمیز بودن هنوز اون بو یادمه و از بچگی تو خونه های اقوام ک خیلی تمیز بودن انرژی بینهایت عالی از اون محیط میگرفتم نفس عمیق میکشیدم کیف میکردم همون حس خوب باعث شد عاشق تمیزی باشم اگر من بخام جایی یا چیزی رو‌تمیز کنم نتیجه خیلی خوب میشه خودم ذوق میکنم انگار تازه ساخته شده!

    از توجه نکردن به نازیبایی ها گفتید یاد یکی از جملات بسیار تاثیرگذارتون افتادم ((اگر نمیتونید به زیبایی ها توجه کنید حداقل از نازیبایی ها صحبت نکنید و به اونها توجه نکنید))

    چقدر صحبتای شما عالی بود استاد آدم هزاربار قانونو بشنوه بازم کمه مثل تشنه ای هستم که سیراب نمیشه انگار باراولمه که میشنوم .

    از ارشاد کردن بقیه گفتید این ی دامیه ای منم اوایل مدتی اسیرش بودم از آگاهیا با بقیه صحبت میکردم توقع داشتم مثل من ذوق داشته باشن ولی اونا اصلن توجهی نمیکردن بعنوان ی داستان قشنگ میشنیدن و رد میشدن بعضیام حرفایی میزدن که منو دودل میکرد و کلا ی پروسه ای بود واسه خودش تا فهمیدم کارم غلطه خداروشکر الان بهترم اصلا دلم‌ نمیخاد برای کسی که تو مدارش نیس حرف بزنم دلم نمیخاد وقت و انرژیمو هدر بدم حتی خانوادم اسم شمارو نمیدونن چون من همیشه هندزفری تو گوشمه مینویسم و کلا خانواده هیچ کاری ندارن منم چیزی نمیگم ولی از تفاوت مدارها همینو بگم که چندوقت پیش یعنی اوایلی که با شما آشنا شده بودم صدای فایلا رو خواهرم شنیده بود که شما در مورد ثروت صحبت میکردین ی روز دیدم رو دفترم نوشته (خوب نیست آدم اینقدر دنبال پول باشه ها!! حواست باشه ها!!!آدم پولکی خوب نیست)خب این تفکر خودمم بود قبل شما ولی همین نوشته کافی بود تا دیگه من نه صدای فایلی رو بالا ببرم نه اینکه چیزی بگم ،یکبارم در مورد ارزشمندی صحبت میکردید که خواهرم با ی حالت تمسخری گفت آدم نباید از خودش تعریف کنه!!!

    خب من این مقاومتا رو دیدم و خودمو بیاد آوردم که قبلا کلی مقاومت داشتم و چطور هدایت شدم به این سایت چون از ته دلم خاسته بودم ولی کسی که نمیخواد فایده ای براش نداره….برای همین اصلا حاضر نیستم حتی به خانوادم که برام مهمن از این گنج ها حرفی بزنم .

    ولی بعضی وقتا ی چیزایی میشنوم خیلی کنترل حرف نزدنم سخته البته که اغلب موارد موفق میشم بعد به خودم میگم ببین توام قبلا این باورو داشتیا فکر نکن خیلی عالی هستی یذره افسار ذهنتو شل کنی دوباره در میره .

    قبلنا باور غلط میشنیدم توجیه میکردم ولی الان با شنیدنش سکوت میکنم و میگم ببین این باور باعث شده این فرد جایگاهش اینجا باشه توام اگ میخوای نتیجت مثل این فرد نباشه سکوت کن و خداتو شکر کن که ی باور مخرب دیگه شناختی فقط بررسی کن ببین خودت بطور مخفی داریش یا نه؟

    ی مثال بزنم چندوقت پیش ی جمله از مامانم شنیدم که قسم میخورم اولین بار بود تو عمرم میشنیدم مامانم میگفت (مرد خدای زنه)

    استاد باورتون میشه اولش هنگ کردم این چه باوریه دیگه خیلی خیلی حساس شدم که چیزی بگم و بحث راه بندازم اونم بحثی که تهش هیچی نیست ولی سکوت کردم بعدش فایلای شما تو ذهنم میومد که میگفتید انسانها هزارتا خدا تو ذهنشون ساختن هزارتا الٰه دارن برای همین دعاهای پیامبران با رب شروع میشه یعنی همون فرمانروای تک و یکه جهانیان نه اون الٰه هایی که ساختگی ذهن بشره ، اگه قبلا بود سر همین جمله با مامانم بحث میکردم و ساعتها حال خودمو خراب میکردم خداروشکر الان بهتر از قبلم هستم میتونم سکوت کنم ،فایلارو مرور میکردم خندم گرفته بود چطور به راحتی انسانها اختیارو از خودشون میگیرن به مردشون میدن که اون همه کاره زندگی باشه اگه بگه بمیر باید بمیرن وگرنه خدا راضی نیس…..!!

    استاد من قبلا بخاطر شنیدن همین باورا از مامانم و اطرافیان شاکی بودم خودخوری میکردم که چرا خانوادم اینجوری ان ولی مدت کوتاهیه حساسیتم خیلی کم شده توجهم رفته رو نکات مثبتشون با خودم منطقی حرف میزنم میگم ببین خانوادت ضعفشون فقط همین باوراشونه که اونم به تو ربط نداره در بقیه موارد که مربوط به توعه اون بنده خداها هیچ دخالتی ندارن هیچ‌محدودیتی نداری هیچ زوری در کار نیست یعنی تو ی دختر مجردی و حدود9سال تنهایی زندگی کردی تو خواستی خونه مجردی بگیری اونم تو ی شهر بزرگ و‌دور و مخالفتی نکردن، هرشهری دلت خواسته رفتی تا کارکنی هم تجربه کنی نگفتن نه نرو یا باورهای خودشونو بهت قالب نکردن، پامیشی تنهایی میری سفرای چندروزه هیچکسی حرفی نمیزنه بهت که محدودت کنن ،کلی دوست و رفیق آقا داشتی که خارجی بودن فقط تو جمع اونا ایرانی تو بودی اکیپی میرفتین تفریح حتی یکبار خانواده چیزی نگفتن ،هر تصمیمی میگیرم احترام میذارن خدایی هیچی نمیگن با اینکه خودشون پر از باور محدودن .استاد همین که میگین بسیار سفر باید تا پخته شود خامی باعث شد من به نکات مثبت خانوادم توجه کنم چون تو سفرایی که رفتم با افراد زیادی آشنا شدم مثلا با دخترای بزرگتر از خودم آشنا میشدم که خانواده محدودشون کرده بودن و کلی اذیت میشدن اینارو که میدیدم توجهمو میذاشتم رو خودم و خانوادم میگفتم بابا من دارم پادشاهی میکنم حتی نیم درصدم محدودیتای اونارو نداشتم پس چرا الکی خودخوری میکنم ؟ اون قسمتی که بمن مربوط میشه رو خانوادم عالی دارن انجام میدن ،بقیشم که بمن مربوط نیس باورای خودشونه دیگه!! بخدا معجزه اتفاق افتاده منی که انقدر گارد داشتم در مقابل خانوادم الان میتونم هزاران نکته مثبت بگم که اول از همه اشک خودم دربیاد از خوبیاشون نه اینکه بخوام اغراق کنم نه واقعا همین چیزایی که گفتم هست وجود داره ولی من نمیدیدم فقط توجه گذاشته بودم رو چهارتا جمله ای که گهگاهی از دهنشون درمیره باورای شخصیشونه!!آقا من چیکاره ام!!

    وای استاد انقدر این فایل 17دقیقه ای پرمحتواست که ده ها صفحه میتونم بنویسم یعنی یادم میاد و میاد انصافا هرچقدرم بنویسم زیبایی ها و‌مطالب مفیدش تموم نمیشه .

    الان کامنتو نگاه کردم دیدم ی چیزایی نوشتم که اصلا از این شاخه به اون شاخه س ولی خب خداروشکر راضیم چون حسم گفت و قروقاطی من فقط نوشتم !! شمام راضی یاش از این شاگردت که قروقاطی نوشته !!!

    یه قسمتیشو تو خونه نوشتم، امروز هوا خیلی خوبه ی قسمتیشو تو باغچه نوشتم زیر درختای سیب الانم که پایان کامنتمه روبروی گلدونای گل یخ وچندتاگل دیگه نمیدونم اسماشون چیه نشستم و نوشتم.

    خیلی عالی بود این فایل ممنونم ازتون که حتی تو مسافرتم به فکر ما هستید.

    ممنونم که کامنتمو خوندید.

    در پناه حق تعالی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  4. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2182 روز

    اهدنا الصراط المستقیم ، صراط الذین انعمت علیهم

    مصداق این فایل زیبابود

    توجه ب زیبایی ها

    هرچند ساده، و قانون تکامل و هدایت ب زیبایی های بیشتر

    رو میشه از این فایل درک کرد

    مهربونی مردم تگزاس، چقدر اون اقا محترمانه و مهربانانه با استاد ارتباط برقرار کردن و هشون اون راهنما و استیکر دادن ( رزق بغیر الحساب استاد بود)

    تمیزی و زیبایی اون ایالت قابل تحسین

    خداروشکر

    یاد زیباکنار خودمون افتادم و سرسبزیش

    که صب بیدار میشدم و میومدم توی محوطه، هوای ملس

    یادش بخیر

    خیلی دلم سفر میخواد

    ی سال از اخرین سفرم میگذره

    و امید دارم ب هدایت خدا ب اسانی ها ب زیبایی ها

    چقدر کیف کردم از دیدن تمیزی سرویس بهداشتی

    یاد فرودگاه افتادم که حسابی سرویس بهداشتیش تمیز

    و ی چیزی که خیلی ب چشمم اومد بودن دوتا رول دستمال دستشویی بود

    نکته جالب دیگه اون بروشورها بود

    ک این ایالت ۶ تا بخش داره

    و هر بخش اون همه بروشور داره

    پر از برکت و زیبایی که این بروشورها تصدیق کننده اش هستن ( صدق بالحسنی)

    اون مجسمه های زیبا

    مارهایی که پیچیده بودن

    و اون نوشته اینکه خدا ما رو ب روشنایی ها هدایت میکنه چشمم گرفت

    البته که مطمئنم خدا میخواست اینا رو ببینم

    و هیچ چیز اتفاقی نیست

    استاد سفرتون بسلامت و پر از برکت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  5. -
    مینو خلیلیان گفته:
    مدت عضویت: 1938 روز

    سلاااااااام به بچه هااااااای سفر به دور امریکاااااا بچه های گل سایت… استاد عزیزززم که هر چقدر بیشتر دارم با فایلهاتون زندگی میکنم بیشتر به کار بزرگی که در حال انجام دادنش هستید پی میبرم…

    مریم جان عزیزم که واقعا نمیدونم چطور میشه ازش تشکر کرد که بنظر من تاثیرگزاریش بر روی کیفیت این مسیر برای ما کمتر از استاد نیست… واقعا بهترین مکمل هستند در کنار استاد…

    واقعا زندگیتووووون، شخصیتتون، روابطتتون، در همه ابعاد برای من بهترین الگو هستش… و من هر روز دارم از شما کلی درس میگیرم…

    من خیلی وقته که کامنت نزاشتم روی سایت..‌

    به این دلیل که نیاز داشتم که تمرکز بیشتری روی خودم و شناخت خودم بزارم…

    من الان یکسال و نیم شده که همراه شما هستم… و به جرعت میگم تقریبا یکسال میشه که بدون وقفه هر روز تمام تایم بیداریم با فایلهای شما میگزره…

    من تو این مدت که روی خودم کار میکردم… تا اینکه این اواخر شروع کردم کار کردن روی دوره کشف قوانین…

    تصمیم گرفتم واقعا بصورت جدی در واقعیت زندگیم پاشنه های آشیلم رو تغییر بدم… اونجاها که مقاومتهای من خیلی شدید شده بودن رو بیام کم کم بزنم کنار…

    و در طی این مسیر این خواسته در من ایجاد شد که بیام سفر آخر شما رو که برای پاییز پارسال بود رو شروع کنم به دیدن و سعی کنم توجهم رو به صورت دقیق بزارم بر روی زیبایی ها..

    بتونم قدرت تصویر سازیمو قویتر کنم با این کار…

    من فایلها رو دانلود کردم و ریختم توی فلش که با تی وی با کیفیت واضحتری ببینم…

    شب اولی که شروع کردم به دیدن واقعا این خواسته در من ایجاد شد که من دلم میخواد یه سفر برم…

    و همونجا به مرتضی همسرم گفتم که من دلم سفر میخواد…

    دقیقا فرداش شما اولین فایل سفر به دور امریکا رو گذاشتین روی سایت… همزمانی به این میگن.. و من اینو واقعا یک نشونه دیدم… من این مدت از این اتفاقات کوچیک خیلی واسم رخ میده.‌.

    شاید خنده دار باشه برای خیلی از دوستان ولی برای من اینها واقعا نشانه های بزرگیه که داره

    فرکانسهای من نتیجه میده و وقتی من به این مسیر ادامه بدم قطعا نتایج بزرگتر خواهد شد…

    هرچقدر فرکانسهای من قویتر بشه نتایج من هم قویتر خواهد شد…

    هر چقدر من به این افکار بیشتر ادامه بدم قدرتشون بیشتر میشن… و تبدیل میشن به افکار قالب من…

    ▪️همونجور که استاد در جلسه دوم قدم دو در فایل تصویر سازی میگن…

    امکان نداره شما یک تصویری رو بتونید تجسم کنید و رخ نده واستون… امکان نداره… صد در صد رخ میده…

    صد در صد… و من اینو دارم توی زندگی واقعی استاد میبینم..‌

    و نتیجه های خیلی کوچیکش رو توی زندگیه خودم…

    ▪️بزارید چنتا مثال بزنم از خودم

    ▪️مثلا چند وقت پیش من یاد شربت زعفرانهای خالم افتادم وکه بچگیامون درست میکرد.‌ و من داشتم بهش فکر میکردم و احساس خوبش رو به یاد می آوردم…

    و ما فرداش رفتیم بیرون  هیئتها بهمون شربت زعفران و شیرینی دادن…

    ▪️یه روز دیگه من زدم بیرون از اون روزا بود که توی خیابونا نذری میدادن و همه مردم صف میگرفتن…

    من به همسرم گفتم دلم میخواد بیان در ماشین و بهمون نذری بدن…

    به 5 دقیقه نکشید ما از یه خیابونی رد شدیم که درب خونشون داشتن نذری میدادن به ماشینهایی که از اون کوچه رد میشدن و یه کاسه بزرگ آش واسمون آوردن درب ماشین…

    ▪یک مثال دیگه اینکه چند ماه پیش بود ️یه روز من داشتم روی باورهام کار میکردم باورهای فراوانی… من به نتیجه های خوبی رسیده بودم متوجه شده بودم باید تغییر رو درون خودم ایجاد کنم…و از تو خیابون داشتم رد میشدم که دیدم یه تعدادی پول روی زمین افتاده… به مرتضی گفتم… ببین پول رو زمینه (من وقتی بچه بودم زیاد پول پیدا میکردم ولی خیلی وقت بود همچین چیزی ندیده بودم)

    بعد رد شدیم مرتضی گفت کجا گفتم اونجا … و برگشت پولا رو برداشت… من خودم روم نمیشد جلوی مردم اینکارو انجام بدم… ولی مرتضی گفت تو داری روی خودت کار میکنی و اینا رو خدا واست فرستاده اینا نشونست… و من اون پولا رو که شانزده هزار تومان بود رو گذاشتم توی یک باکس پلاستیکی و آویزونشون کردم جلوی آینم تا همیشه ببینمشون و یادم باشه اینا رو خدا  واسم فرستاده…

    فرداش دوباره مرتضی یه سکه پونصد تومنی پیدا کرد…

    (من میدونستم اینا واقعا نشونست که اتفاقا استاد توی فایل جلسه 5 ثروت 1 هم میگن…

    و توی یکی از جلسات کشف قوانین فکر کنم جلسه دوم… هرچند اون موقع ما دوره کشف قوانین رو نداشتیم هنوز)

    اون هفته پشت سر هم اتفاقات خوب افتاد…

    من چندین تا سفارش کار پشت سر هم گرفتم‌‌‌

    یکی از مشتریها مبلغ 3.600 واریز کرد واسم…

    مرتضی یه قرارداد اجاره بست… به مبلغ 2.800

    و از همه مهمتر مبلغ 20.000.000 تومان از طرف مامانم هدیه دریافت کردم…

    و جالب اینجاست که من ماه قبلش یک اس ام اس بانکی رو برای خودم طراحی کرده بودم که در تاریخ 1402.03.09 مبلغ 10.000.000 تومان به حسابم واریز میشه…

    خدا شاهده باورتون نمیشه… من این عکس رو درست کردم و یک ماه قبلش گذاشتم پس زمینه گوشیم… جوری شد که من کلا با اینکه عکس جلوی چشمم بود ولی عادی شده بود و اصلا توجهی بهش نمیکردم و فراموش کردم که این کارو کردم..

    چند روز قبل از این تاریخ عکس پس زمینه گوشیم رو تغییر دادم…

    و دقیقا توی همون تاریخ همون مبلغ به کارتم واریز شد…

    درواقعا مامانم اون 20.000.000 تومان رو در سه مرحله واسم واریز کرد توی چند روز…

    و آخرین واریزیش مبلغ 10 تومن در همون تاریخ در ساعت 00:05 واریز شد… یعنی بلافاصله تا رفتیم توی اون تاریخ اون پول واسم واریز شد…

    الان که دارم این داستان رو تایپ میکنم واقعا خودم شگفت زده میشم از این دقت جهان هستی…

    واقعا خیلی عجیبه

    استاد میگه به چطورش کار نداشته باشید

    شما فقط بخواهید و به خداوند اجازه بدهید که کارها رو واستون انجام بده…

    چطورش به شما ربطی نداره…

    شما فقط باید مقاومتها رو بردارید…

    با توجه کردن به زیباییی ها

    با توجه کردن  به فراوانی ها…

    با توجه به قدرتهایی که خدا داره…

    ببینید و باور کنید که خدا واستون همه کارها رو انجام میده…

    خلاصه که اینقدر از این اتفاقات داره توی زندگیم می افته و در اشکال مختلف و در ابعاد مختلف…

    زندگیم واقعا نسبت به قبل تغییر کرده…

    خیلی راحت تر شده… خیلی روان تر شده…

    زندگیه الان من خیلی چیزها کم داره… خیلی…

    درواقع من هنوز واقعا نتونستم حتی یک زندگی به ظاهر معمولی بسازم…

    و شرایط مالیم تازه به یک روال لب مرزی رسیده

    یعنی تقریبا خرج و دخلم یکی شده تازه اونم خرج کم…

    یعنی هنوز خواسته های معمولیم رو نمیتونم ساپورت کنم… ولی خوب روان شده زندگیم تا حدودی…

    خرجهای غیر مترقبه خیلی کم شده… تقریبا صفر…

    بدهی ها صفر… و کم کم دارم کوچیک کوچیک خیلی کوچیک واقعا یه چیزهایی میخرم…

    ولی نتایج زندگیه من نسبت به زندگیه پارسال خودم واقعا بزرگه…

    ما پارسال برج 12 تونستیم بالاخره تمام بدهی هامون رو به بانک صاف کنیم…

    یه سری مسائل پیش اومد امسال که به خواهرم یکمی بدهکار شدم… و اون رو هم تونستم با پولی که مامانم بهم داد برج 3 پرداخت کنم و بعد از اون ما بعد از دو سال تونستیم یکمی برای خودمون آزادانه بدون دغدغه فکری که بدهکار باشیم و باید پولمون رو برای قسط و بدهی بدیم خرج خودمون کردیم…

    تونستیم بریم سینما… تونستیم بریم عطر بخریم… تونستیم بریم تفریح کنیم… تونستیم بریم کافه… تونستیم بریم رستوران… تونستیم برای خودمون کمی خرید کنیم… تونستیم برای نیازهای شخصیمون خرید کنیم… برای خورد و خوراکمون…

    شاید باورتون نشه ما با افکار غلط و ناگاهانه خودمون رو در اول زندگی کلی بدهکار و ورشکسته کردیم… و از زیر صفر با کلی بدهکاری و تقریبا با بیکاری و یک کار نوپا شروع کردیم…

    و واقعا خیلی سخته اینجوری شروع کردن… زندگیه ما نسبت به یکی دوسال قبل خیلی بهتر شده… و اینها همه نشانه های تغییره…

    اینها نشون میده که ما حداقل دیگه منفی نیستیم و به مرز نفس کشیدن رسیدیم…

    من تونستم هزینه کنم و کلاسهای مورد علاقم رو برم تا بتونم از لحاظ شغلی و کاری پیشرفت کنم… و الان در حال گزروندن دوره هام هستم و دارم خودم و سطح کارم رو ارتقا میدم..

    از لحاظ روحی واقعا با قبلمون قابل مقایسه نیستیم…

    میتونم بگم که دورو برمون تا حدود زیادی از آدمهای منفی حتی نزدکانمون خالی شد… و الان مدتهاست که من و مرتضی اکثرا تنهاییم… و داریم از این تنهایی به نفع خودمون استفاده میکنیم…

    ▪️یک اتفاق جالب دیگه ایی که افتاد رو میخوام بگم بهتون که شاید به خیلی ها که در شرایطی که ما بودیم هستند کمک کنه

    ما پارسال یک خونه سمت شرق تهران به مبلغ

    “پنجاه ملیون تومان” پول پیش و ماهی

    “شش ملیون تومان” کرایه کردیم…

    این خونه رو من با هر شب تصویر سازی و

    هر روز  نوشتن سناریو خلق کردم…

    یعنی مینوشتم که اون خونه رو دارم و داخلش زندگی میکردم… کتاب میخوندم… قهوه میخوردم… میرفتم تو بالکن و این چیزا…

    با اون پول ما واقعا پیدا کردن همچین خونه ایی معجزه بود…

    و داستان پیدا کردنش هم بماند برای بعد…

    این خونه مبلغش اینقدر نبود بیشتر بود…

    ولی مهر من به دل صاحب خانه نشست…

    و ایشون خودشون پیگر ما شدن

    و گفتم من میخوام این خونه رو به شما بدم…

    اولش مرتضی به دلایل خیلی مسخره  و مقاومتهای ذهنی که داشت مخالفت کرد با این خونه بدون هیچ دلیلی که خودش هم نمیدونست چرا…

    فقط میگفت نه من “شش تومن کرایه” نمیتونم بدم خیلی زیاده…

    ولی وقتی صاحبخانه تماس گرفت  و گفت خونه برای شماست بیاید که قلنامه ببندیم ننونست بهش نه بگه…

    مبلغ این خونه هفتاد ملیون پول پیش با ماهی پنج پونصد کرایه بود که البته باز هم نسبت به بقیه خونه ها خیلی کمتر بود…

    و ما خیلی صادقانه گفتیم این مبلغ رو بیشتر نمیتونیم پرداخت کنیم… پنجاه با ماهی شش..‌ صاحبخانه قبول کرد… قرارداد ما تاریخش روز نه برج دو بود.‌.

    گفتیم ما هر ماه بیست و سوم کرایه رو پرداخت میکنیم… گفت مشکلی نداره…

    خلاصه ما به اسونترین شکل برا کمترین زمان خونمون رو توی تهران قرارداد بستیم و از اهواز مهاجرت کردیم به تهران…

    من همش توی طول اون 20 روز به خدا میگفتم تهران به این بزرگی این همه خونه خالی… یکیشون مطمئنم برای منه خدا…

    من واقعا ایمان داشتم…

    و هر روز سناریوی خونمو مینوشتم که یک خونه با کابینتهای هایگلاس سفید دارم… پنجره های بزرگ… نور عالی…

    ویوی کوهستانی… یک خونه تمیز و بازسازی شده…

    کف خونه پارکت… سرویس بهداشتی و حمام تمیز…

    و واقعا اون خونه در واقعیت برای من خلق شد…

    یکسال گذشت… و ما توی این خونه زندگی کردیم…

    من خیلی بابتش از خدا هر روز شکرگزار بودم…همسایه ها توی باغچه آشغال میریختن… و من از توی بالکن که میدیم ناراحت میشدم…

    یک روز تصمیم گرفتم برم تمیز کنم..  دقیقا همون روز هم نشانم هم توی سایت همین بود که مریم جان دور تا دور تریل پیاده رویشون رو تمیز کردن با اینکه خیلی از زباله ها از بیرون اومده بودن داخل پارادتیس…

    و این شد که من هم دست به کار شدم…

    هر چقدر توی گروه ساختمان تذکر میدادیم فایده نداشت…

    من و مرتضی از ساعت 1 ظهر تا 6 بعد از ظهر باغچه رو تمیز کردیم…

    کلی همسایه ها تشکر کردن…

    اما بازم اون همسایمون به کارش ادامه میده…

    اما من میگفتم باید لیاقتمو به خدا نشون بدم… من نتیجه عملکرد و فرکانسهای خودمو میگیرم…

    و من توجهم رو روی خودم گذاشتم…

    و همیشه سعی میکردم از این خونه به نحوی سپاسگزار باشم…

    تا اینکه موعد قرار داد سال جدید رسید..

    ما هیچ پولی نتونسته بودیم جمع کنیم…

    و درامدمون هم اصلا بالا نرفته بود…

    فقط تونسته بودیم بدهی هامون رو صاف کنیم…

    برج 2 قرار داد جدیدمون بود..

    هر چی به صاحبخونه میگفتیم نرخ جدید چقدره هیچی نمیگفت…

    یک ماه از قرار داد گذشت…

    ما اسرار که آقا ما باید کرایه بدیم لطفا بگین که چقدره… تا اینکه یه روز رو هماهنگ کردیم و صاحبخونه با خانمش تشریف اوردن خونمون..

    دقیقا یکماه و نیم از تمام شدن قرارداد قبلیمون میگذشت…

    هر چی گفتیم چقدره قرارداد جدید هیچی نمیگفتن… میگفتن ما هیچی نمیگیم…

    قلنامه رو دادن به مرتضی گفتن شما هر چی در توانتون هست بنویسید… بدون ذره ایی فشار…

    صاحبخونمون گفت من نمیخوام یک ذره به خانمت فشار مالی وارد بشه…

    هر چی در توانت هست‌.. حتی اگر در توانت نیست همون مبلغ قبلی رو بنویس…

    ما واقعا در بهت بودیم… هرچند واقعا واسم مثل روز روشن بود همه چیز به راحتی انجام میشه…

    میدونم باورش برای خیلیهاتون سخته…

    ما این خونه رو مجدد با همون پنجاه ملیون پول پیش و ماهی هفت و پونصد قرارداد بستیم…

    این خونه دقیقا با نرخ امسال سیصد پول پیش با ماهی ده ملیون هستش…

    اون روز وقتی صاحبخونمون و خانمش جلوم بودن من احساس میکردم خدا توی وجودشونه…

    من اون انرژی که با خودشون اورده بودن رو هر روز با خودم مرور میکردم…

    و میگفتم مینو ببین خدا چه قدرتی در وجودت گذاشته…

    خدا تمام آدمهاشو به تسخیرت در میاره‌..

    خدا تمام دنیا رو به تسخیرت در میاره…

    خدا همه چیز میشه واست…

    خدا به همون شکلی در میاد که تو باورش میکنی…

    و جالبتر هم اینکه ما هر دو تا قرارداد رو توی خونه لستیم و بنگاه نرفتیم و هزینه بنگاه داری هم ندادیم… و با یک تعتماد به هم این قرارداد به راحتی بدون هیچ هزینه ایی بسته شد…

    ▪️من خیلی از این مثالها دارم که بزنم واستون…

    آره من هنوز نتایج مالی خیلی بزرگ و خفن نگرفتم…

    من هنوز دستاوردهایی که بقیه ببینن و بگن وااااو تو چه کار کردی هنوز بدست نیاوردم… و این به این معنا نیست که من هیچ کاری نکردم و هیچ تغییری توی زندگیم رخ نداده… نه… من خیلی نزدیکم به دستاوردهای بزرگ…

    به قول استاد من بوش رو احساس میکنم…

    من خیلی نتیجه ها گرفتم که برای من خیلی بزرگن…

    برای من اینا رشد و پیشرفتن…

    و من دقیقا تکامل رو دارم کم کم درک می‌کنم…

    میدونم از یه جایی به بعد سرعت این تکامله بیشتر خواهد شد…

    و من به این مسیر ادامه خواهم داد…

    چون این مسیر هر چی بیشتر و عمیقتر توش میمونی… نتایجت بزرگتر و قویتر میشن…

    و مسیر رشد و پیشرفتت هم صاف و هموارتر میشه‌‌.

    من توی مسیرم و یهو دلم خواست بیام کامنت بزارم و اینا رو اینجا ثبت کنم…

    و بگم که میدونم اتفاقای خیلی بزرگتری در حاله رخ دادنه…

    چون بعد از مدتها یکمی درکم بیشتر شده در مورد آگاهی ها و قوانین…

    فهمیدم همه چیز همینه…

    فرکانسها… مدارها… باورها… افکار… ارتعاشات…

    و دارم روشون کار میکنم…

    و مطمئنم نتیجه ها رخ میده…

    میاد… میاددد… میادددد… همونجور که برای استاد اومد…

    همونجور که برای خیلی از بچه های سایت اومد…

    همونجور که برای مریم جان اومد…

    همونجور که برای سیدعلی خوشدل و عادله جان اومد…

    همونجور که برای آقای عطا روشن اومد…

    همونجور که برای آزاده و هادی جان اومد…

    همونجور که برای عرشیای عزیز اومد…

    برای ما هم میاد…

    میادددد باید بیاد.. چون قانون اینه… چون جهان داره با این قانون کار میکنه…

    من توی این یکسال و نیم دوره ثروت 1…

    دوره دوازده قدم تا قدم 6…

    دوره جهان بینی توحیدی…

    کتابهای رویاهایی که رویا نیستند…

    کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم…

    دوره کشف قوانین…

    خیلی از فایلهای دانلودی

    رو خریدم با اینکه خیلی توی زندگیم سوراخهای بزرگ داشتم… ولی ایمان داشتم بهترین سرمایه گزاری رو با خریدن این دوره ها دارم انجام میدم…

    خریدم… دیدم…گوش کردم…

    و سعی کردم کلی تغییر کنم…

    زندگیم خیلی از همه جهت ها تغییر کرد…

    خدا رو پیدا کردم تو زندگیم…

    این یعنی آرامش… واقعا با خدا به آرامش رسیدم…

    روابطم خیلی بهتر شد…

    مهاجرت کردم از اهواز به تهران…

    و خیلی اتفاقات توی این یکسال مهاجرتم رخ داد…

    کلی کیفیت مشتریهام و مدارم رفت بالاتر…

    و من انگار تازه  دارم متوجه میشم که داستان چیه…

    چرا یه نتیجه هایی اون اوایل گرفتم

    بعد دیگه نگرفتم

    چون اون اوایل با یک ایمان.. با یک انگیزه… با شور و شوق عمل میکردم به آگاهی ها و بعد یکهو بعد از مهاحرت برگشتم به مشیر قبلیم…

    و کلی اتفاقت ناخواسته پشت سر هم رخ داد…

    تا بهتر قانون رو درک کنم…

    متوجه شدم تا عملگرا نباشی…

    تا نخوای تغییر کنی نتیجه ها توی زندگیت ظاهر نمیشن…

    وقتی مقاومت میکنی در برابر تجسم

    بدون که مشکل توی همونه…

    وقتی مقاومت میکنی که افکارت رو جهت بدی

    با توجه کردن به زیبایی ها…

    با حرف نزدن در مورد چیزهای ناخواسته…

    با قضاوت نکردن…

    با بررسی نکردن دیگران…

    با تمرکز روی خودت و مسیرت…

    با فکر نکردن به چگونگی ها…

    با تسلیم شدن در برابر خدا…

    تا وقتی این کارها رو انجام ندی

    فارق از اینکه صبح تا شب فایل گوش بدی…

    هیچ نتیجه ایی نمیگیری…

    و من این روزها بیشتر از همه با دوره کشف قوانین متوجه شدم که واقعا مشکلم‌ اینه که عملگراییم کم شده…

    تا قدم برندارم خدا درها رو باز نمیکنه…

    یعنی یه مقاومت شدیدی در مقابل تجسم پیدا کرده بودم که نمیدونم از کجا اومده بود درونم…

    چون اوایل که تازه آشنا شده بودم خیلی راحت تینکارو انجام میدادم… و نتیجه هم گرفتم…

    خواسته مهاجرتم که سالها بهش نرسیده بودم به راحتی رخ داد…

    مقاومت شدیدی در مورد نوشتن خواسته هام و فکر کردن بهشون داشتم…

    انگار یه نیرویی بهم میگفت بیشتر به نداشته هات فکر کن… ببین اینو نداری.. اونو نداری… این چه زندگیه… یعنی ذهنم تمام سعیش رو میکرد جلوم رو بگیره و من هم سست در برابرش…

    ولی اینبار فرق داره…

    اینبار من متوجه شدم ایرادم دقیقا کجاست…

    من فهمیدم تجسم نمیکنم

    پس باید تجسم کنم و به خودم بگم که این تجسم داره همه کار برای من میکنه…

    من فهمیدم کدهامو با ایمان و باور نمینویسم

    پس واقعا با یاداوری نتایجم که گرفتم این ایمانو بسازم و شروع کنم به کد نوشتن با کیفیت…

    من سپاسگزاری داشته هام بصورت واقعی نیستن

    پس بشینم بهتر و با کیفیت تر سپاسگزاری کنم تا خودم به احساس بهتری برسم…

    من فهمیدم نشتی انرژی زیادی دارم توی تماسهای تلفنیم با اطرافیانم…

    پس اونا رو یه حداقل برسونم…

    من شبا وقت با کیفیتی با خودم نمیگزرونم

    تا با احساس عالی بخوابم…

    پس تمرینات شخصی برای خودم بسازم که شبا با احساس خوبتری بخوابم..

    من وقتی کدهامو مینویسم در طول روز خودم در احساس خوب نگه دارم نه اینکه صبح فقط کد بنویسم  بعد بقیه روزمو مثل قبل زندگی کنم…

    نهههه من باید کل روزم رو سعی کنم در مدار مثبت و حال خوب باشم…

    من تسلیم نیستم و همش درگیر نتایجم…

    به خودم یادآور بشم که ببین وقتی نتیجه رو رها میکنی و ایمان داری… خدا بهترش رو واست رقم‌ میزنه فقط توی حال خوب بمون

    (مثلا با تجسم نقطه پایانی خواسته ات)

    دقیقا اون موقع نتیجه ها رخ میده…

    باید نسبت به نتیجه هر چیزی رها باشی…

    فقط توی ذهنت با خواسته هات زندگی کن این کاریه که باید انجام بدی…

    جا داره یه چیزی رو هم اینجا بگم…

    همین دیروز یه موضوع کوچیک که واقعا خیلی مسخره بود میخواست انرژی منو بیاره پایین

    ومن تمام سعیم رو کردم که ذهنمو کنترل کنم…

    رفتم توی حمام زیر دوش به چیزای خوب فکر کردم…

    چند روزه مدیتیشن رو شروع کردم…

    و تمرین تنفس که بین افکار فاصله میندازه

    رو انجام دادم که خیلی داره بهم کمک میکنه…

    دوباره شب که مرتضی اومد خونه شروع کردم در مورد قوانین صحبت کردن باهاش…

    بعد شب تو رختخواب داشتم عکس ماشین مورد علاقم رو نگاه میکردم و هی رنگهای خاصش رو و زیباییش رو نشون مرتضی میدادم

    و به جلسه سوم قدم چهار ستاره فطبی

    که یکی از بینظیرترین جلساته گوش میدادم…

    که یهو “چهار ملیون تومان” واسم واریز شد…

    و البته دقیقا صبح هم مبلغ “دو ملیون پانصد تومان” واسم واریز شد

    دقیقا توی دل توجه به خواسته هام بودم این اتفاق افتاد…

    و هر دوی این واریزی ها غیر منتظره بودن…

    میدونی اینه نتیجه کنترل افکاره…

    اینه نتیجه توجه به زیبایی هاست..

    اینه نتیجه رها کردنه و سپردن همه چیز به تنها قدرت کیهانه..

    من اصلا انتظار همچین واریزی اون موقع شب رو نداشتم و قرار نبود اصلا این پول واریز بشه…

    ولی اگر خدا بخواهد از مسیر و طریقی که خودش میدونه اینکارو انجام میده…

    آره این پول دقیقا زمانی واریز شد که من برای خرید یه سری وسایل ضروری بهش نیاز داشتم ففط سعی کردم رها کنم و بهش قکر نکنم

    و به خواسته هام توجه کنم…

    این اصلیه که من دارم در ابعاد خیلی کوچیک

    ازش نتیجه میگیرم و باور دارم اگر بهش

    ادامه بدم همینطور ابعادش بزرگ و بزرگتر خواهد شد…

    بچه ها من واقعا نمیدونم چی نوشتم چی ننوشتم…

    یهو بدون هیچ برنامه ایی واسه کامنت گذاشتن…

    شروع کردم به نوشتن و قلمم جاری شد…

    خدا گفت و من نوشتم…

    نمیخوام برگردم ببینم چی نوشتم…

    ممکنه پراکنده باشه نوشته هام…

    ولی در هر صورت خواستم بگم واقعا اگر یک درصد به آگاهی ها ایمان داشته باشی و سعی کنی بهش عمل کنی…

    نتیجه اون یک درصد رو حتما خواهی گرفت…

    اولش انتظارتون بالا نباشه فقط سعی کنید

    ایمانتون رو قوی کنید رفته رفته این مسیر

    زیباترین و دوست داشتنی ترین مسیر زندگیتون میشه…

    به امید اینکه بتونم نتایج بزرگتری بگیرم…

    که هم کمکی به باورسازی خودم بشه هم به بقیه…

    از همگی تشکر میکنم…

    دوستون دارم…

    خدای من درآخر مثل همیشه میگم

    من تسلیمم در برابر تو و قدرتت…

    من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم…

    ما را به راه راست هدایت کن… راه کسانی که در مسیر نعمت و فراوانی و ثروت و پول و آرامش و حال خوب و رفاه و روابط عالی و آسانی قرار دادی…

    نه کسانی که بهشون غضب کردی و نه گمراهان…

    من با تمام وجودم بهت ایمان دارم…

    مینو دوست همه شما ایمان آورندگان…

    امروز

    1402.05.23

    دوشنبه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1862 روز

      هزاران سلام به شما مینوی عزیزم

      کامنتت رو با عشق خوندم

      لذت بردم و تحسینت کردم

      خدایا شکرت که در این مسیر سبز دوستان عزیزی مثل شما به ندای قلبشون پاسخ میدن و مینویسن و این میشه ی فکت قوی برای ذهن هامون که گاهی با نجوای شیطان در تردید قرار میگیرد…

      یک یاد آوری مهم که :

      تردید ها به انسانها خیانت میکنند

      و نوشتن نیکی ها و اتفاقات عالی اونها رو در ذهن پر رنگ میکنه

      خیلی خاطرات لذت بخشی ثبت کردی دوست خوبم

      در مورد خونه من تجربه شو دارم

      و جالبه بعد از اسباب کشی وقتی داشتم دفترهامو توی کتابخونه میچیدم همینجوری بازشون میکردم و نیم نگاهی بهشون مینداختم…

      و ناگهان یک صفحه منو میخکوب کرد…

      مشخصات خونه ایی رو که مد نظرم بود نوشته بودم و الان دقیقاااااااااااااا توی همون خونه بودم و داشتم لوازمامو جابجا میکردم…

      استاد توی قدم دوم تاکید میکنن :

      مراقب باشید نعمتها براتون تکراری نشه…

      و هر چه میگذره به اهمیت این کلام ارزشمند استاد بیشتر میرسم

      هرررررر آنچه از دوست رسد نیکوست..

      هر نعمتی…

      هر اتفاق خیری…

      هر محبتی…

      هر خوراکی و نوشیدنی…

      هر منظره زیبایی…

      و هر انچه برسد منتهای لطف خداست…

      افرین مینوی عزیزم چقدرررررررررررررر تحسینت کردم بابت تمیز کردن باغچه محل زندگیت ، دستت طلا و خدا قوت…

      باز هم سپاسگزارم بابت این کامنت پر از احساس زلالت…

      برات نور و عشق الهی در کنار همسرعزیزت رو از خداوند خواستارم دوست نیکوسرشتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        مینو خلیلیان گفته:
        مدت عضویت: 1938 روز

        سلام وجیهه جان… دوست خوبم… ممنونم که وقت با ارزشت رو گذاشتی و کامنتم رو خوندی.. مرسی از اینکه پیام گذاشتی کلی بهم انرژی دادی که قویتر به مسیرم ادامه بدم… واقعا زندگیه من تقسیم شده به قبل از آشنایی با استاد و به بهد از آشنایی با استاد… من هر چقدر یاد بگیرم از این دانشگاه کمه… هر چقدر تغییر کنم کمه… هر چند توی این مدت اینقدر تغییر کردم که خودمم دیگه گذشته خودمم رو نمیشناسم و چقدر لذت بخشه واقعا… چقدر خوشحالم که اینقدر غرق خوشبختی شدین که فراموش کردین اون خونه یه روزی خواسته ایی بوده که از دلتون جاری شده و حالا توی واقعیت دارین تجربش میکنید… واقعا داستان زندگی به همین سادگیه ما دوست داریم پیچیده کنیم… اگر من تونستم خونمو خلق کنم… اگر وجیهه تونسته خونشو خلق کنه… پس همه چیزای دیگه رو هم میشه به همین سادگی با همین روش خلق کرد…

        اما به قول قران انسان فراموشکارِ…

        و وظیفه ما اینه که هر روز به یاد بیاریم قوانین رو به خودمون که ما خالق زندگیه خودمونین… ما یا تکرار افکارمون زندگی آیندمون رو خلق میکنیم… ما هستیم که انتخاب میکنیم به کدوم فکرمون قدرت بدیم… به کدوم وجه زندگیمون تغذیه برسونیم… اگر کمی فکر کنیم میبینیم زندگی یک سری اتفاقات متوالیه پشت سر همه که هر روط داره با افکار جدید اون روز ما بوجود میاد… پس من میتونم آگاهانه جهت افکارمو روی خواسته هام تنظیم کنم و تکرار کنم تکرار کنم… اینقدر تکرار کنم تا قدرت بگیرن و در دنیا مادی زندگیم ظاهر بشن…

        خدا رو شکر میکنم برای وجود دوستانی مثل شما که در پی تغییر هستند.. خوشحالم که اینجا هستم در بین این آگاهی ها…

        من وقتی غرق میشم در نوشتن متوجه نمیشم… میتونم ساعتها بنویسم…

        صحبتو کوتاه میکنم

        آرزوی موفقیت دارم واستون عزیزم…

        من وجود خدا رو بین کلمات کامنتهاتون حس میکنم… این برای من یک نشانست…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زری گفته:
      مدت عضویت: 790 روز

      سلام مینوی عزیزم

      اول بگم که شما چقدر چهره زیبایی دارین

      واقعا ازت ممنونم که به حرف قلبت گوش دادی و این کلمات الهی رو به تحریر در آوردی

      چقدر لذت بردم از خوندن کامنتت از کلمه به کلمش امکان نداره من کامنتی به این طولانی بخونم وسطش واقعا کلماتو گم میکنم ولی نوشته هات اونقدر جذبم کرد که فقط میخواستم ببینم در ادامه چی نوشتی

      خداروشکر که ما خانواده عباسمنش هر روز جریانی از کلمات الهی و هدایتهای بی نقصو به جریان میندازیم و قلب همدیگه رو قرص میکنیم که هیچ شکی در این مسیر نیست فقط ایمان داسته باش و ادامه بده

      امیدوارم خبر موفقیتهای فوق العاده چشمگیری رو ازت بشنویم در آینده ای نه چندان دور

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مینو خلیلیان گفته:
        مدت عضویت: 1938 روز

        سلام زری جان… دوست عزیزم…

        اول از همه ممنونم بابت چشمان زیبا بینتون… و دوم اینکه مرسی که وقت با ارزشتون رو گذاشتین برای خوندن کامنت من…  من واقعا خودم اصلا متوجه طولانی بود کامنتم نشدم… حتی برنگشتم غلطهامو توی جمله بندیم و غلطهای املاییم درست کنم… وقتی پسام شما رو دیدم متوجه شدم که چقدر این کامنت طولانی شده بود…:)

        حقیقتا یهو حسم گفت بنویس مثل همیشه که توی کانال شخصیم با خدا مینویسم… من بی وقفه مینویسم و این واسم یه عادت شده…

        تغییراا من واقعا زیاده… اگر بخوام بنویسم جا نمیشه

        من توی این یکسال و نیم که با استاد بودم اینقدر تغییر کردم که واقعا عاشق مینوی جدیدی که ساختم شدم…

        مینویی که نه نمیتونست بگه…

        همیشه برای نظر دیگران زندگی میکرد…

        همیشه میخواست همه ازش راضی باشن…

        من واقعا شخصیتم رو کوبیدم و از نو ساختم… و این واقعا واسم خیلی با ارزشه… چون حال درونیه من با این موضوع خیلی تغییر کرد…

        تغییرات من‌روی خواهرام اثر گذاشت و اونا هم شروع کردن به تغییر…

        من بعد از 12 سال قلیون رو ترک کردم…

        خیلی یکهویی… یه روز بدون هیچ گونه سختی…

        اتفاقا با عشق به راحتی با انتخاب خودم ترک کردم…

        منی که به طرز وحشتناکی قلیان میکشیدم و واقعا بهش اعتیاد داشتم… اگر جایی میرفتم و قلیون نبود عذاب میکشیدم…

        با دوره سلامتی تونستم وزنمو بیارم پایین با اینکه من چاق نبودم ولی یکمی پر شده بودم… و خیلی توی فعالیتهام تاثیر منفی داشت… و الان خیلی سبک و با انرژی حتی روی حال خوبم هم تاثیر داشت… واقعا اندام خوب به ادم اعتماد بنفس میده…

        خلاصه تغییرات واقعا زیاده…

        من بهش فکر میکنم احساس میکنم این تغییرات حاصل زمان بیشتریه ولی میبینم نه همش توی همین یکسال اخیر اتفاق افتاده…

        من تعهد دادم به خودم تا ته این مسیرو برم… این مسیر زندگیه من رو زیرو رو کرده…

        همسر من کلا هیچ کس و هیچ چیز رو قبول نداشت… اصلا اعتقادی به قران نداشت…

        الان قران شده آرامشش…

        عاشق فایلهاییه که استاد در مورد قران صحبت میکنه…

        من تنها پاشنه آشیلم الان در زمینه مالیه… که اون هم دارم روش کار میکنم و ایمان دارم نتایج خیلی خوبی خواهم گرفت… فقط باید با باورهای قوی ادامه بدم… به امید خدا به لطف خودش و با کمک خودش..‌ با هدایتهاش…

        خدا هر چیزی که بخوام رو واسم فراهم کرده…

        هر چیزی…

        من هر درخواستی کنم خدا اجابت میونه

        من فقط باید سمت خودم رو انجام بدم…

        .هر لحظه با خودم میگم خواسته های من پشت در خونمه…

        فقط من باید مقاومتهامو بردارم…

        باید خودمو ببرم توی مدارشون…

        باید برم توی حال خوب…

        باید با صدای پرنده هایی که توی باغ خونمون آواز میخونن یکی بشم…

        باید با اون کسب و کار دلخواهم یکی بشم…

        باید با اون ماشین دلخواهم یکی بشم…

        جدیدا خیلی دارم سعی میکنم تصویر سازی رو یک عادت بکنم توی زندگیم…

        دارم به ذهنم یاد میدم که باید درخواست کارهایی رو بکنه که حال خوب بهم میده…

        من جدیدا همه کاری برای خودم میکنم…

        ورزش میکنم…

        کلاسهای هنری میرم…

        فایلهای استادو گوش میدم…

        تجسم میکنم…

        سناریو مینویسم…

        سناریو نویشی خیلی تمرین خوبیه…

        زری جاننننن…

        زندگی خیلی قشنگه… خیلیییی…

        ما باید نگاهمونو جوری تربیت کنیم که قشنگیاشو ببینیم…

        و من همینجا ازت تشکر میکنم که بهم قوت قلب دادی که قویتر به مسیرم ادامه بدم…

        من مطمئنم که خدا از طریق کامنت شما با من حرف زد…و این برای من یک نشانست…

        سپاسگزارم که نوشتی واسم…

        مطمئنم میام از دستاوردهای بیشتری اینجا میگم…

        من برای شما آرزوی موفقیت دارم دوست خوبم…

        از خدا واستون خیر و برکت میخوام…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          زری گفته:
          مدت عضویت: 790 روز

          مینو جانم سلام مجدددددد و پر از احساس فوق العاده و یه لبخند بزرگ روی صورتم که حاصل از خوندن کلماته زیباته

          بازهم منو سرشار آرامش کردی

          و خوشحالم از اینکه میبینم هرچه بیشتر و بیشتر فقط داری به نتایجت فکر میکنی و بیانشون میکنی به خودت یادآوری میکنی و این یعنی کنترل ذهن یعنی توجه بر نکات مثبت و یعنی قرار گرفتن در مسیر درست

          اولش که کامنت ریپلایتو خوندم کلی تحسینت کردم امتیاز دادم و حرفی برای گفتن نداشتم اما وقتی که داشتم تمرینات خودمو انجام میدادم به شدت یه احساسی منو کشوند به این سمت که این کلمات الهی و امید بخش قرآنو برات بنویسم

          قطعا این هدایتی از سمت خداست برای تو من سکوت میکنم و تورو تنها میزارم تا برداشت خودتو داشته باشی و غرق بشی در آغوش خدا

          سوره فاطر

          قطعاً کسانی که همواره کتاب خدا را می خوانند و نماز را برپا می دارند و از آنچه روزی آنان کرده ایم در نهان و آشکار انفاق می کنند، تجارتی را امید دارند که هرگز کساد و نابود نمی شود. (29)

          تا پاداششان را کامل عطا کند و از فضلش بر آنان بیفزاید؛ یقیناً او بسیار آمرزنده و عطا کننده پاداش فراوان در برابر عمل اندک است(30)

          و آنچه از کتاب به تو وحی کرده ایم، همان حق است، [و] تصدیق کننده [کتاب هایی که] پیش از آن بوده است؛ یقیناً خدا به بندگانش آگاه و بیناست. (31)

          سپس این کتاب را به کسانی از بندگانمان که برگزیدیم به میراث دادیم؛ پس برخی از آنان ستمکار بر خویش اند، و برخی از آنان میانه رو، و برخی از آنان به اذن خدا در کارهای خیر پیشی می گیرند، این است آن فضل بزرگ. (32)

          سوره بقره

          مثل آنانکه مال خود را در راه خدا انفاق کنند همانند دانه ای است که از یکدانه صد خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه باشد و خدا از این مقدار نیز به هرکه خواهد بیفراید خدارا رحمت بینهایت است و بر همه چیز احاطه کامل دارد (261)

          و مثل آنانکه مال خود را در راه خشنودی خدا انفاق کنند و با کمال خاطر دل به لطف خدا شاد دارند مثل دانه ای است که در زمین شایسته ای بریزند وبارانهای زیادی بر آن به موقع ببارد حاصلی دو چندان که منتظرند دهد و اگر باران بسیار نبارد اندک اندک بارد تا باز به ثمر رسد و خداوند به کار نیکان بینا و آگاه است (256)

          سوره تکویر

          و قرآن کلام خداست و هرگز کلام شیطان نیست(25)

          پس شما مردم به کجا میروید(26)

          ولِرَبِکَ فَاصبر》و برای خدا شکیبا باش(منتظر کمک خدا بمون)

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            مینو خلیلیان گفته:
            مدت عضویت: 1938 روز

            سلام زری جان عزیزم… من بعد از یکسال متوجه پیامت شدم… حتما یکسال پیش من در جایی نبودم که اماده شنیدن این پیامهای خدا باشم… ولی خدا از یکسال پیش آگاه بود که من توی این مسیری که قدم گذاشتم به جایی میسرم که تشنه شنیدن این آیه هاش هستم… در زمانی که من کلی از قدمهامو برداشتم مهارتهای لازم رو کسب کردم در حرفه مورد علاقم.. کلی اعتماد بنفس پیدا کردم.. کلی رشد کردم… و دقیقا الان که نزدیک به استارت کسب و کارم بصورت آنلاین شدم و در پی باورهای قدرتمند کننده هستم و در حال ساختن ذهنیتی ثروتساز هستم… خداوند از راه های مختلفش من رو هدایت میکنه… چقدر این آیه ها ایمان من رو قویتر میکنه و دیدگاه توحیدی تر میسازه تا توی مسیر کسب و کارم دختر موفقتری باشم… چقدر قوت قلب هستن برای من… شکرررت که الان آمادگی دریافت پیام خدا از جانب شما رو داشتم… بسیار سپاسگزارم بابت پیام پر از مهرت… امیدوارم که شما هم در مسیر رشد و پیشرفت باشی و کلی اتفاقات قشنگ واست رقم بخوره…

            خدایا شکرت برای تک تک نعمتهای زندگیم… برای تک تک آیاتی که توسط زری جان بهم رسوندی…

            خدایا شکرت برای تک تک آدمهایی که سر راهم قرار میدی و دستی از دستانت هستند تا من رو هدایت کنند…

            خدایا شکرت برای وجود زری جان.. برای وجود استاد عباسمنش عزیزم و سایتش..خدایا شکرت.. خدایا شکرت که از یکسال قبل جواب سوال امروزمو آماده کردی بودی..‌ تو به معنای واقعی بخشنده و مهربانی…

            در پناه رب

            خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم…

            بنده مومن تو مینو

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
            • -
              زری گفته:
              مدت عضویت: 790 روز

              به نام آفریدگار فراوانی

              سلام مینوجان

              این جهان ما خیلی خیلی شگفت انگیزه

              خداوند از جایی اجابتگر و هدایتگره که عقل کوچیک و محدود ما اصلا درکش نمیکنه

              بارها و بارها شده کارهامون یه جوری انجام شدن که حتی فکرشو هم نمیکردیم

              مثل همین کامنت که خداوند دقیقا درزمان و مکان مناسبش وقتی که تو لازمش داشتی و آمادش بودی بهت رسوند

              برای خدا شرایط و محدودیت اصلا معنایی نداره خدا کارشو انجام میده از هزاران راااه

              چند روزیه اومدم سفر و امروز روی کله کوه در ییلاقات ماسال نشسته بودم غرق در منظره روبروم بودم که قفل صفحه گوشیمو باز کردم عکس بگیرم که یهو میخکوب شدم منظره روبروی من همون بک گراند گوشی من بودم دقیقا همون من واقعا شگفت زده شدم شاید 6 ماهه این عکسو گزاشتم بک گراندم اصلا نمیدونستم کجا هست و واقعا توجهی هم بهش نمیکردم چون عادی شده بود برام اصلا یادم رفته بود همچین چیزی بک گراندمه

              میخوام بگم که خداوند اینجوری کارهارو انجام میده جوری که تو اصلا نمیفهمی متوجهش نمیشی اصلا لازم نیست کاری براش بکنی فقط باید هماهنگ باشی با اصل خوشبختی جهان اونوقت خوشبختی دنبالت میدوعه لازم نیست تو کاری بکنی

              امیدوارم خداوند همه مارو به مسیر درستی که سرشار از خوشبختی و آرامش و زیباییه هدایت کنه

              امیدوارم زندگیت سرشار از سلامتی و ثروت و عشق و آرامش باشه مینو عزیزم خوشحالم که الان کامنتی رو خوندی که مربوط به یکسال پیش بود و با مقایسه دیروز و امروز خودت احساس رشد کردی احساس بزرگتر شدن و این تفاوت حس زندگی و زنده بودن میده حس ارزشمندی میده خداروصدهزار مرتبه شکر

              درپناه یکتا قدرت جهان میسپارمت

              یاحق

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    فرشته عباسی گفته:
    مدت عضویت: 2203 روز

    سلام ب استاد عزیزم و مریم جون و خونواده صمیمیم

    شروع دوباره ی سفر ب دور آمریکا سفری دیگر و زیبایی هایش

    منم با شما دارم سفر میکنم استاد جان

    من عاشق سفر کردن هستم و یکی از اهدافم اینک ک اول یه ایرانگرد و بعد جهانگرد بشم

    چون احساس میکنم وقتی بتونم زیبایی هایی خدا رو ببینم بیشتر شکرگزارتر میشم و لذت میبرم

    وقتی مکان جدیدی میرم یا همون جاهایی ک قبلا دیدم و رفتم دوباره سفر میکنم غرق در زیبایی هاش میشم و اصلا برام تکراری و بدیهی نمیشه و مثل قبل محو زیبایی هاش میشم و لذت میبرم و از اینک میتونم زیبا بین باشم یعنی سعی میکنم ک باشم خداوند رو شاکرم

    این قسمت هم مانند قسمت های دیگه سفر زیبایی های خودشو داشت و منو ب سپاسگزاری وا داشت و روزمو ساخت

    از تمیزی و پاکیزگی ماشین تون گرفته تا جاده و سرویس بهداشتی های ک اونجا بود واقعا تحسین برانگیزه از همکاری و فرهنگ سازی ک شده تا یه کشور ب زیبایی و تمیزی باشه ک بشه واقعا ازش لذت برد

    خصوصا وقتی تو مسیر هستی و اطرافت پراز درخت و سرسبزیه و تا چشم کار میکنه این زیبایی و نقاشی خدا ادامه داره بدون کثیفی و زباله و…

    واقعا بهشته

    نوش وجودتون باشه این نعمات و زیبایی ها و لذت ها

    علاوه بر اینک از این زیبایی ها لذت میبرید محتوا هم تولید میکنید هم قوانین رو برا خودتون یادآور میشین و هم برای ما

    البته ک ما هم لذت میبریم از این مناظر بهشتی گونه

    سپاسگزارم از شما و مریم جون ک ما رو همراه میکنید و زیبایی ها و لذت ها و نعمت های خداوند رو با ما تقسیم میکنید و ب اشتراک میذارید

    استادجان من واقعا با شما سفر میکنم انگار ک خودم اونجا هستم و با خودم میگم ک چقد خوبه ک همراه استاد هستم تو سفرها و ب همه جا سفر میکنم خخخ

    خداقوت استاد جان

    منتظر قسمت بعدی هستم با اشتیاق و ذوق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  7. -
    مبینا اسلامی گفته:
    مدت عضویت: 1031 روز

    سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته ی بینظیییرر️️️️️امیدوارم حالتون فوق العاده باشه مثل همیشه.

    به دلم افتاد امروز‌بیام‌و‌با تمااااام وجود از خانوم شایسته ی عزیززززز تشکررر کنممم بابت خیلییی چیزا:

    من از شما خیلیییی چیزا یادگرفتممم

    یادگرفتم مستقل باشمممم توی همهههه کار هام ،مستقل بودن حس آرامش بینظیری داره

    یادگرفتم خودم رو بینهاییییت دوست داشته باشم و با خودم رفیق باشم،تونجوری همه ی زندگی لذت بخشه و همه ی آدم ها فوق العاده ترن و توقع و انتظاری نداره آدم ازشون

    یادگرفتم توی تماااام احظات زندگی باید دنبال راه حل بود و فقططططط باید با احساس عالی دنبال راه حل گشت و همه چیز راه حل داره

    خلاصه من با درس های خداااایی استاد عباس منش و رفتار ها و ذهنیت استاد عزیز و خانوم شایسته ی فوق العاده دارممم رشد میکنم و برای اولین بار دلم گفت کامنت بذارم و این انرژی خدایی و مثبت رو به شما انتقال بدم.

    عااااشقتووونممممم️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  8. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2182 روز

    استاد ی چیزی الان یادم اومد گفتم بنویسم

    من ادمی بودم ( البته دارم رو خودم کار میکنم) که کلا توی ذهنم همه اش دارم با یکی بحث میکنم

    یا دارم براش توضیح میدم

    یا دارم قانعش میکنم

    و کلا نشخوار ذهنی ب جرات میتونم بگم ٩٠ درصد منفی داشتم و الانم دارم ولی سعی میکنم مچ ذهن بگیرم

    دیشب موقع خواب باز اون مکالمه منفی اومد تو ذهنم با یکی از دوستام و هی داشتم دلیل می اوردم که چرا اینکار کردم و ..

    و خداروشکر خیلی زود فهمیدم

    و ب خودم گفتم چی داری ب زندگیت دعوت میکنی

    حواست نیستاا

    از خودم پرسیدم خب چی دوست داری وارد زندگیت بشه

    و چیزای خوب ب ذهنم رسید و با همون افکار ب خواب رفتم

    خداروشکر برای هدایت ب مسیر درست

    از شما بینهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  9. -
    ایلناز امیرزاده گفته:
    مدت عضویت: 918 روز

    منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت

    درود فراوان و تشکر از اساتید عزیزم و همه همراهان گرانقدر

    لازم هست بگم من برای اولین بار هست که دارم کامنت میزارم در سایت

    اما سال هاست که آموزه های استاد حکم قطب نمارو داره برام ..

    الان که دارم می‌نویسم قلبم پر از ذوق و اشتیاقی بی مثال هست خدایا شکرت برای وجود این لحظه ..

    خانوم شایسته و استاد عزیز مهمترین موضوع و درسی که من از این فایل و خیلی از فایل های شما میگیرم نحوه رفتار شماو دقیقا خودشما هستین

    این همراهی بینظیری که دارید انرژی که انتقال میدین رو دوبرابر نه صد برابر می‌کنه یعنی من نه تنها از صحبت های شما،اموزه ها و نگاه شما بلکه از ذوقی که عمیقاً نسبت به زیبایی ها دارید و چقدر آگاهانه و واقعی با دقت نظر بالا زیبایی هارو با عمق هرچه بیشتر مرور میکنید واقعا لذت میبرم و کلی درس میگیرم ،نه تنها زیبایی ها رو می‌بینید بلکه زیبایی خلق میکنید این مهارت محشره یعنی اتفاقات به ظاهر معمولی یا تکراری رو از پنجره ای نگاه میکنید که تا ساعت ها میشه غرق بود در احساس قشنگش و تازگی و طراوت و احساس عالی که به من دست میده اینقدر زیبا هست که دلم نمیخواد موضوع عوض بشه …

    نکته مهم دیگه ای که به نظرم در این فایل وجود داره و باید ازش استفاده کرد

    اشاره به این هست که

    ببینیم و ببینیم امکانات رفاهی و زیبایی هارو و تحسین کنیم و غرق در حس عالی وجود اونها بشیم و با موندن توی اون احساس قشنگ و قوی شرایط واتفاقاتی از اون جنس رو آگاهانه به زندگیمون بیاریم و این تبدیل به عادت همیشگی ما میشه اونوقته که می‌بالیم به خودمون …من واقعا به نتایج فوق العاده ای رسیدم با احترام به قوانین هستی ….و اونجا که جهان از سمت ما هماهنگی و عدم مقاومت رو ببینه ….

    دیگه به نظرم تمومه …. در واقع ما راه نعمت های همیشگی و که به سمت زندگیمون از قبل سرازیر بود و نمیدیدیم رو هر روز باز و بازتر میکنیم با دیدن کوچیکترین زیبایی

    دستیابی به این مهارت مثل هر مهارت دیگه ای با تمرین و توجه آگاهانه انجام میسر میشه و دنیاامون شروع می‌کنه به تغییر چون نگاه ما زیبا بین میشه ….یک دنیا از شما ممنونم و واقعا دست خدا هستین برای من و خیلی از دوستان …

    واقعا من با تعهد و انجام تمرین های لازم به تغییرات عالی رسیدم که برای خودم قابل باور نیست وقتی مقایسه میکنم…

    و پرقدرت تر از همیشه و منطقی کردن باورهام با استناد به نتایجم پیش میرم ..

    بینهایت سپاسگزارم

    و خدارو شاکرم برای وجود شما و تمامی دوستان..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  10. -
    شادمهر محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1528 روز

    به نام خدایی که بر جهانیان حکومت میکند

    سلام استاد عزیز و خانوم شایسته مهربان و دوستان گرانقدر

    منتظر بودم تا فایل بعدی سفر به دور امریکا رو ببینم خدا رو شکر برای این همه نعمت و زیبایی

    معلومه خیلی خوب خم دارین رانندگی میکنین و هم استراحت و تفریح چونکه از فلوریدا رسیدین به تگزاس

    این همه زیبایی و نظم قابل تحسینه مخصوصا این جاده جنگلی که واقعا زیباست

    باید هم این در صلح بودن با خود و توانایی دیدن زیبایی ها بتونن شما رو به چنین بهشتی برسونن واقعا امریکا کشور زیبا و ابادی هست

    توربین های بادی برق بدون الودگی هوا رو فقط با استفاده از نعمت باد تولید میکنن و باعث میشن هزاران تن دی اکسید کربن وارد هوا نشه

    قطعا توجه به زیبایی هاست که باعث میشه مدارمون تغییر کنه ، شکرگزاری باعث میشه نعمت ها رو ببینیم و رضایت قلبی رو احساس کنیم و

    هنگامیکه جهان این مسرت و رضایت درونی رو از ما میبینه نعمت های بیشتری رو وارد زندگیمان میکنه و این چرخه ادامه داره

    راستی این مرکزی که برای معرفی ایالتها گذاشتن خیلی خوب و کاربردیه و گردشگرها خیلی خوب میتونن با منطقه اشنا بشن

    امیدوارم هر جا هستین شاد و ثروتمند و سلامت باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای: