سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 197

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار محمد عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

نکته جالب اول اینه که چقدر گوگل مپ پیشرفت کرده و با جزئیات بالا محیط اطراف و مسیر رو با کیفیت بالا به نمایش میذاره

نکته بعد اینه که چقدر سرسبزی و زیبایی در این مسیر وجود داره و ببین جهان چقدر در مسائل مختلف پیشرفت کرده آبیاری رو با شیوه ایی جدید انجام میده و طرح های خیلی زیبایی رو ایجاد می کنه

سرچ کردم دیدم اسم این سیستم، آبیاری عقربه ایی و کلی مزایا داره. مثلا:

راندمان آبیاری را تا حدود 90 درصد افزایش می دهد. که با این افزایش راندمان سطح زیر کشت نیز به همان نسبت افزایش یافته و سود بیشتری نصیب کشاورز می شود.

️آبیاری عقربه ای میتواند سطح وسیعی از اراضی را با شعاع بسیار زیاد آبیاری کند.

️یکنواختی آبیاری : این سیستم آب را بطور یکسان در تمام نقاط مزرعه پخش می کند در نتیجه محصول در تمام نقاط مزرعه بطور یکنواخت رشد کرده و عملکرد آن در هر هکتار افزایش می یابد .

️ به شکل کاملاً اتوماتیک و تنها با بکارگیری قسمت ناچیزی از نیروی هیدرولیکی تـأمین شـده توسـط مکانیزم پمپاژ (جهت جابجایی) آبیاری می کند.

️در مقایسه با سیستم آبیاری بارانی ثابت به لوله و آبپاش کمتری نیاز دارد.

️به نیروی انسانی کمی برای آبیاری نیاز دارد و هزینه کارگری را کاهش می دهد.

️راه اندازی و استفاده از این سیستم بسیار راحت است و نیاز به دانش و تخصص خاصی ندارد.

نکته بعدی که این قسمت داشت این بود که اولا: ما وقتی اطلاعات نادرستی از یک موضوع داریم ، برداشت های نادرستی می کنیم و نتیجه گیری کاملا نادرستی می کنیم  که در نهایت نتایج نادلخواهی می گیریم. پس یاد بگیریم هر چیزی را از هر فردی نپذیریم و نسبت به آنچه می شنویم تفکر کنیم و به دنبال منطق های قوی باشیم.

خب اگر من بخوام در پاسخ به سوال استاد از تجربه هام در این زمینه که با اطلاعات نادرست نتیجه گیری کردم چند تا تجربه دارم:

مثلا مدرسه که بودیم بچه ها با یه خودکار خاص می اومدن سر امتحان و فکر می کردن دلیل نتیجه خوب اون امتحان، اون خودکار خاصشون هست.

یادمه بچه که بودم سردرد شدید داشتم و دکتر تشخیص خاصی نمی داد. تو آزمایش هام هیچی نبود خانواده من هم که باور های مذهبی داشتن منو می بردن پیش سید فلانی که دعا بخونه و خوب بشم چون می گفتن که یکی منو چشم زده و اون سید با دعا خوندن منو شفا بده. اون سید هم یه چیزی توی کاغذ می نوشت و تا می کرد دورش پلاستیک میکشید و تاکید می کردن بازش نکن و همیشه باهات باشه. اما با اینحال  این مشکل من هیچ وقت درست حل نشد و هر هفته بعد از خواب سردرد شدید داشتم و خانواده معمولا اعتقاد به چشم خوردن من داشتند.

من چشم زخم رو مانعی می دیدم برای رسیدن به موفقیت. یادمه تا یه پیشرفت تحصیلی می کردم، خانواده اجازه نمی داد زیاد دربارش حرف بزنم که مبادا چشم بخورم و من همیشه یه ترسی داشتم که اگر موفق بشم نکنه چشم بخورم و نابود بشم.

حتی توی تلویزیون هم رواج داشت طرف آخوند بود میگفت مثلا فلان مداح که یهو مثلا سکته کرده و فوت شده تاکید می کرد که مردم چشمش کردن و دلیل می آورد

گذشت و گذشت تا اینکه با استاد آشنا شدم وتو “آیا چشم زخم حقیقت دارد؟”، استاد این قضیه رو کامل توضیح دادن و من کلا بی خیال این چشم زخم شدم چون از قبل هم به این داستان شک داشتم و نمی فهمیدم چرا آدمای زیادی هستن که چشم نمی خوردن، راحت منطق های استاد رو پذیرفتم که چشم زخم وجود نداره.

بعد از اون فایل، به خودم گفتم چون من این قضیه رو باور کردم سردرد دارم و بعد از اینکه منطق های اون فایل باورم رو در این زمینه تغییر داد، جالبه که سردرد شدید من که همیشه با حالت تهوع بود تموم شد اون هم  به راحتی و فقط با تغییر باورم.

الان که اصلا مریض نمی شم و اگر سردرد هم بگیرم راحت میخوابم سریع خوب میشم و انقدر کمه که جلوی تمرکزم روی کارم رو نمی گیره. 

خداروشکر به لطف الله وارد مسیری شدم که بهترین جواب ها و حقایق جهان رو دارم از استاد میشنوم و حرف هیچکس برام قابل اطمینان نیست و خودم رو فقط با آموزش های استاد بمباران میکنم

این فایل به یادم آورد که: بله این است تاثیر باور های غلط و بدون دلیل پذیرفتنِ حرف های دیگران که می تونه 20 سال از عمرت تو را درگیر بیماری کنه و اما تأثیر باورهای درست که منطق های قوی هم دارند، اینه که خیلی راحت و سریع درمانت میکنه.

خدایا صدهزار مرتبه شکرت بابت این جهان قانونمند تو. خدایا شکرت بابت استاد عباس منش و بانو شایسته

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 197
    223MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

476 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمیه اسفندیاری» در این صفحه: 1
  1. -
    سمیه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    سلام به عاشقانه ترین و توحیدی ترین استاد دنیا…

    من تقریبا بعد از هر بار گوش دادن به کشف قوانین مدارم تغییر میکنه و آرامتر میشم و ندای قلبم چیزهایی رو بهم میگه که لازمه حال اون موقع منه و بهش نیاز دارم،آرامشی در من جاری میشه فارق از هر دست‌آورد و نتیجه ای خفن و بزرگ…

    چند روزه به شدت آرام بودن و لذت بردن از زندگیم،از داشته هام از همین لحظات برام مهم شده و هر روز بهتر درکش میکنم…

    امروز توی ستاره قطبی با احساسی خوب و با تمام وجودم نوشتم:لذت بردن از زندگی فقط امروز، کنترل ذهنم،پیدا کردن ترمزها و لذت بردن از روند تغییر الگوها،بندگی کردن و تسلیم بودن،رها بودن و خدایا منو در بهترین زمان و مکان قرار بده و دستانت رو برای کمک و هدایتم بفرست،امروز نشانه ها رو ببینم با تو باشم چون برای من کافی هستی…

    خدای من با استارت روزم اتفاقات شروع شد،راحت رفتم سر کارم،لذت بردم و سپاسگزار بودم از راه رفتنم،نفس کشیدنم و در هوای عالی دارم میرم سر کار خدایا شکرت…تجربه عالی از پرو لباسهام داشتم،مشتری عزیزم کلی تحسین کرد و راضی و خرسند رفت و من خرسند تر… اون لحظه فقط با فرکانس قلبم شاکر بودم و سپاسگزار که خدایا روی تو حساب کردم ببین چه تجربه ای شد شکررررر…بعد یه سبد پر از میوه های بهشتی که دیروز در خواستش رو داده بودم بهم تقدیم شد و من شاکر بودم با فرکانس قلبم خدایا اینا کار تواه شکرررر…مسیر برگشت به خونه در زمان نیاز ریر آفتاب تاکسی نیود و من‌گفتم پیاده میرم لذت میبرم خدا میرسونه،یه ماشین که اونجایی که من مکث کردم برای تاکسی کار داشت و دید من منتظرم توی هوای گرم و گفت میتونم تا جایی شما رو برسونم و منم پذیرفتم،و خودش گفت من اعتقاد دارم در راه مانده ای رو برسان خدا در راه برای تو میرسانه…این جز هماهنگی فرکانس چی میتونه باشه و تا خونه بازم با قلبم گفتم خدایا شکرت…

    آمدم خونه دخترم کلی هدیه زیبا برام آورد…اینا فقط نیتی بود که کردم لذت بردن از همین الانم و بازم گفتم خدایا شکرت و من دیروز به یه نفر کردم و تو ذهنم حالشو جویا شدم همسرم امروز گفت بهم زنگ زده و گفته ازتون خبری نیست و من فهمیدم از کجا آب خورده و یه چشمک ریز با خدا رد و بدل شد…

    تجربه عالی در محل کارم و هدایتم به شستن اول پارچه بعد برش که اگر همه رو برش میزدم اینقدر پارچه آب میرفت که هر کسی اون لباس رو میخرید باید می‌پوشید تن یه عروسک بازم گفتم خدایا شکرت

    رفتم بازار قبل از برگشت به خونه یه نون قندی فروشی دیدم دوست داشتم بخرم برای دخترم گفتم شلوغه ولش کن آمدم دیدم همسرم یکی خریده،وااای خدای من…این اتفاقها چند روزه داره میفته از وقتی که فقط گفتم هدفم لذت بردن باشه…اینارو توی دفترم نوشتم و بازم اینجام نوشتم تا تکرار بشه،مثل کامنت یکی از دوستان که استاد چقدر به مسائل ریز روز مره توجه میکنه دنبال زیبایی های کوچیک اطرافشه،حتی پریدن پرنده،صدای آب،دیدن رودخانه در گذر، این توجهات نهادینه شده در استاد که فقط با توجه هات هر روزه و کوچیک اطرافش بوده،کوچیک وبزرگ فرق نداره دقیقا مثل قانون،برای خداوند اجابت کوچیک و بزرگ یکیه،دیگه بستگی به درخواست و فرکانس ما داره کدوم رو می‌فرستیم،کامنت دوستان این ایده رو داد و مهر تاییدی به احساس چند روزه من بود،کامنتها دقیقا حال منو گفتن،چیزی که من تصمیمش رو گرفتم،گفتم خوب مسیر درسته پس بذار تکرارش کنم و بگم و بنویسمش،چون این خودش یه تمرینه،از سادگی برامون اهمیتش کم شده،اینقدر سادست که بی توجه شدیم،گفتم خوب این رشته رو بگیرم و ادامه بدم که قدم بعدی مدار بعدی گفته خواهدشد تغییر بعدی گفته خواهد شد،ماندن در احساس خوب اصله،برای من گفتن و تکرار همین جمله(فقط امروز تو لذت ببر)معجزه کرده،اگر با این اتفاقات لذت بردم کیف کردم،دست کم نگرفتمشان،هر اتفاقی برام لذت بخش میشه،دیگه کوچیک و بزرگ نداره،همه لطف خداست…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای: