سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 198

بنام الله مهربان

سلام خدمت دوتا فرشته دوسداشتنی و مهربون همیشه همراه و هم سفر و پر انرژی

عجب روزی شد برام امروز که عاشق اینم براتون کامنت کنم.

ساعت4 صبح بود عمیقا خواب بودم ولی یه حسی بهم گفت پاشو برو سایت وقتی بیدار شدم و سایت را بازکردم و تصویر فایل جدید سفر به دور آمریکا را دیدم حالم دگرگون شد و ذوق کردم.

دوستان لطفاً شما که دارین کامنت من را میخونی یکبار دیگه تصویر این فایل را نگاه کن ببین چقدر زیبایی داره.

مریم خانم گل و مهربان با اون لبخندهای ساده و زیبا و انرژی فوق العاده اش درحالی که با یک دست گریل حیولا را گرفتن و با اون یکی دستش کف گیر به دست هستن و این در حالیه که گوشتها دارن چشمک میزنن و طبیعت پشت سر ایشون محشره

وای الهی شکرت من که کیف کردم از دیدن این تصویر.

استاد جان نمی‌دونید وقتی گوشتها را دیدم چقدر گرسنم شد و عاشقانه هوس کردم استیک بخورم.

خلاصه فایل را کامل دیدم ولی نتونستم کامنت بنویسم انگار نمیومد چیزی که باید بنویسم ولی یه خواسته ای در من شکل گرفت و اونم اینه که باید استیک بخرم امروز.

استاد جان صبح زود همراه با دومادمون رفتم شهر و گفتم من را ببر به فروشگاه بزرگ هایپر مادر که خیلی شبیه به والمارت هست و انصافا جای محشر و با کلاسی هست.

وقتی رسیدیم بهم گفت با این لباسها و کفشها میخوای بری داخل گفتم آره گفت من جات بودم حتی از ماشین پیاده نمیشم ( آخه من با لباس راحت خونگی و صندل رفته بودم)

گفتم بهش واقعا به چه چیزهایی فکر می‌کنی من فقط استیک می‌خوام و رفتم داخل و کلی استیک خریدم و کلی هم گوشت بلدرچین گرفتم.

برگشتنی برای عزیزدلم ساندویچ مخصوص گرفتم که شامل یک عدد سیخ کباب و کالباس سرخ شده و پنیر پیتزا هست و کلی چیزهای دیگه وقتی برگشتم عشقم گفت وای بخدا دلم ساندویچ کالباس میخواست و میخواستم بهت زنگ بزنم بگم بیاری ولی با خودم گفتم الان علی کباب میاره و کباب میخوریم و الان تو ساندویچی گرفتی که همه را با هم داره و کلی ذوق کرد.

خلاصه استاد بعد از اینکه گوشتها را دادم به عزیزدلم یه لحظه گفت خیلی جالبه قسمت فریزر یخچال پر از گوشت شده دیگه جا نداریم و یه لحظه گفتم یا خدا شکرت بخاطر قوانین یه مدته همش فایلهای استاد را می‌دیدم و عاشق اون لحظه هایی هستم که گوشت میخوردن و ناخودآگاه الان خودمون این همه گوشت داریم واقعا الهی شکرت.

واقعا روزم تا الان که فوق العاده بود و اینم بگم در مسیر برگشت نجواها میگفتن چته چرا اینقدر پول گوشت دادی ولی با خودم همون لحظه میگفتم علی دیدی چقدر فراوانی نعمت بود توی فروشگاه دیدی چقدر مشتری زیاد بود و مردم چقدر پولدار هستن و زیاد زیاد میخریدن و خفشون کردم و حالمو خوب نگهداشتم.

استاد عزیز در مسیر رفتن از روستامون تا شهر دوطرف جاده زمین کشاورزی هست که دومادمون می‌گفت به دلیل اینکه هزینه و درآمد کشاوزها باهم متعادل نیست و کشاورزها ضرر میکنن امسال کسی چیزی نکاشته و از این حرفهای محدودکننده بی اساس و ذهنم ناخودآگاه همون لحظه دقیقا همون لحظه شروع کرد به گفتن این جمله که بهتر اگه کشاورزها کارشون سود نداشته باشه مجبورن سوپرمارکت یا قصابی یا هرچیزی راه اندازی کنند و به یخچال نیاز خواهند داشت و مجبور هستند از من خرید کنند و میتونم کلی یخچال بفروشم و سود کنم و جالبه موقه برگشتن از شهر یک مشتری دست به نقد تماس گرفت‌ و از من یخچالی را خواست که خودم دارم و کلی خوشحال شدم.

الهی صدهزار مرتبه شکر.

همه اینها بخاطر برکات سریال سفر به دور آمریکا هست و حال خوبی که دارم.

اما بریم سراغ این فایل محشر و زیبا و دیدنی.

ابتدای فایل شروع شد با تحسین استاد عزیز از جاده های زیبای این کشور فوق العاده که واقعا عاشق این عادت شما هستم و همین یدونه عادت خوب شما را اگه بتونیم در خودمون پرورش بدیم به خیلی چیزها میتونیم برسیم در زندگیمون.

آخ که چقدر طبیعت زیبا با پوشش گیاهی رنگارنگ را دوسداشتم و دلم هوس مسافرت کرد.

سوئیس آمریکا را در ذهنم نگه میدارم و از الان خواستمو ارسال کردم و یروزی میاد منم میرم این جاها را از نزدیک میبینم الهی صدهزار مرتبه شکر.

و بلاخره رسیدیم به یه جای خلوت و ساکت و زیبا که استاد و مریم خانم گل میتونن استراحت کنن و خستگی درکنن.

و به رسم قانون سلامتی فوق العاده یه غذای گوشتی خواهیم داشت و چقدر راحت و ساده همه چیز می‌تونه انجام بشه و یک غذای لذیت و بی دردسر با گریل محشرمون محیا شد

نوش جانتون.

چقدر از دیدن میز و صندلی ساده و راحت شما خوشحال شدم که اینقدر راحت هرجا خواستین میتونید بساط کنید.

یاد قدم چهارم دوره دوازده قدم افتادم که شما میگفتین همه چیز باید راحت باشه و همیشه از خودتون سوال کنید چطور میشه از این ساده تر عمل کنم.

آفرین به شما استاد عزیز که حرف و عمل شما کاملا یکی هست.

بعدشم دوش صحرایی و احتمالا چایی و خواب و بعدشم با اینترنت ماهواره ای حیولا کارهای سایت و تولید محتوا.

به به چه ترکیب ناز و فوق العاده ای واقعا منم دلم میخواد.

و خداروشکر در ادامه فایل وارد جاده بهشتی سرسبز شدیم و استاد در مورد کامنت آقا یزدان عزیز صحبت میکنن و نکات جالبی بود.

استاد واقعا این حس شما را تازه درک میکنم که اگه یه مدت ساکن بمونیم و پیشرفت نکنیم و خودمونو بهبود ندیم زندگی خیلی بی ارزش و بیهوده میشه.

میدونی استاد مثال واضحش هم اینه که اگه دقت کردین کسایی که کسب و کار راه اندازی میکنن مثلا سوپری و با پیشرفت روزگار هیچ پیشرفتی نمیکنن مثلا یخچالهای جدید میاد تو بازار ولی خودشون همون یخچالهای طرح قدیمی را دارند.

منوی جدید مثلا اسپرسو مد میشه ولی اینا تکونی نمیخورن.

کارتخوان های جدید با سرعت بیشتری میاد تو بازار ولی اینا از کارتخوان های قدیمی و کند استفاده میکنن و…..

آخرش یواش یواش مشتریاشون کم و کمتر میشه و فکرمیکنند زندگی سخته و هرروز سخت تر میشه درحالیکه خودشون بودن که پیشرفت نمی‌کردن.

واقعا استاد عاشق شما و مریم خانم گل و سایت و آموزشهای شما هستم.

خدا خودش شاهده به والله همین الان که داشتم کامنت می‌نوشتم هم یه معامله جدید کردم و ده میلیون خالص و راحت کاسب شدم و این در جواب اون نجواهایی که وقتی گوشت خریدم داشتن خودشونو میکشتن.

بابا خدا خودش میگه با من باش دیگه غم نداشته باش(البته اینو به من میگه زیاد هم میگه)

عاشقتونم