https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-8.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-20 03:01:082023-08-21 20:26:25سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 198
628نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چقدر تو این قسمت توجهم جلب شد به آزادی های شما به اون مسئله ای ک توی فایل هاتون میگفتین ک من میخوام توی کشوری آزاد باشم و ماشینی داشته باشم ک مسافرت برم و هرجا دلم میخواد بزنم کنار و لذت ببرم از سفرم.
اینکه اینترنت نامحدود همراهتون دارید و میتونین فایل بارگزاری کنین واقعا برای مایی ک شما رو دنبال میکنیم جای سپاسگزاری داره
ازتون ممنونیم ک وقت میزارید فیلم میگیرین ادیت میکنین بارگزاری میکنین و کلی حس خوب و سپاسگزاری رو به ما هدیه میدین
من سه ساله اینستاگرام ندارم و سالهاست سایت های خبری رو دنبال نمیکنم و سعی میکنم توجهمو کنترل کنم
به تازگی روی کنترل زبان و صحبت هایی ک میکنم دارم تمرین بیشتری انجام میدم و بودن و دیدن فایل های شما بشدت تغذیه مناسب برای توجه ما به زیبایی هاست
دیدن هرقسمت تز این سریال روی صفحه ی اصلی سایت من رو به وجد میاره. دیدن هر فایل تازه… تازگی هاهم که منتظرم بیام توی سایت و محصول فوق فوق فوق العاده درمان پاشنه آشیل “احساس لیاقت” رو ببینم.
اتفاقات و احساسات جدیدی رو دارم تجربه میکنم، بعد از مدت ها بودت در بیابان بی خبری احساس عمیقی دارم که زندگیم داره خیـــلی تغییر میکنه. خداوند چیزهای نابی رو بهم نشون داد و حرف های عاشقانه ای بهم زد.
امروز که بیدار شدم، یه ایده بهم الهام شد، گفتم، من تمرکزم روی خودم نیست! اینکه به رفتارهای بقیه فکر میکنم و تو ذهنم تجزیه تحلیلشون میکنم، اینکه به بقیه میگم این درسته این غلط، اینکه به کارا و حرفای بقیه توجه میکنم، اینکه هی میگم اینو بردار، اینجارو تمیز کن، اینو نزار زمین بمونه و…. اینا به من چه؟ بابا اولویت زندگی من، اینه که مدارمو عوض کنم، رو خودم کار کنم. انرژیم ذره ذره اش ارزشمنده و این هانشتی انرژی هستن. من اگر تا الان تمــــام تمرکزم رو روی خودم گذاشته بودم، و قبل از هرکاری از خودم بپرسم ایا این ارزش داره انرژیم رو روش بزارم؟ یا اینکه همین انرژیو رو خودم بزارم که تمام شرایطم عوض بشه؟ کدوم رو میخوام؟ و تا الان شرایطم خیلی متفاوت تر میبود.خیلی زیاد. فایل رو که با توجه بیشتر دیدم، دیدم استادم همینو میگه. میگه آقا من سرمو کردم تو لاک خودم و شروع کردم به عمل کردن به آنچه که یاد میگیرم.
این مثل یه کشف خیلی عمیق بود برای من! شاید برای خیلی ها حیلی واضح باشه. اما برای من اصلا انگار تازه فهمیدمش! من انرژیم خیلی زیاد جاهای دیگه داره هدر میره!!!!! اصلا همین الان که دارم مینویسم دارم یه. چیزایی میفهمم… در پی هدایت های فوق العاده دیشب و آگاهی های نابی که به روم باز شد، انگار خدا به محض بیدار شدنم اولین قدم رفتن به اونجا، به اون استیج رو بهم گفت. بخدا الان فهمیدمخدایا شکرت.
و باید رو این قضیه حسابی کار کنم.
نکته بعدی اینکه آقا میخواستم بگم استاد دوره احساس لیاقت رو کی میزارید روی سایت که بی صبرانه منتظرشم که تو این فایل استاد گفتن آماده اس و فقط منتظر اشاره الله ان که بزارنش رو سایت و منم گفتم دیگه هی منتظر نباش تو بهترین فرصت میاد و خیالتو راحت کن که به وقتش میاد.
درباره موضوع پاداش دادن من اصلا جدی اش نمیگرفتم این قضیه رو با اینکه خیلی شنیده بودمش. اما تا حالا امتحانش نکردم کخ تاثیرش رو ببینم. الان که استاد اشاره کردن بش، حتما باید انجامش بدم و تاثیر شگفت انگیزشو ببینم. استاد خیلی خوشحالم که تو این سایت میتونیم با افراد همفکر و هم مسیر خودمون صحبت کنیم و لذت ببریم. خیلی گنجه، خیلی…. وقتی سعیده عزیز تو کامنتاش مینوشت که رفقای غار حرای من، پند خط بر دسوار های غار حرای من، درک نمیکردمش زیاد، اصلا حسش رو نمیفهمیدم. ولی این جند روز که دلم دیگ میخواد با همه وجودش کنده بشه از این شرایط و مکان و…. خودم رو انداختم توی سایت. جایی که میتونم با عشق توش وقتم رو بگذرونم و روی خودم کاری رو بکنم که اولویت تمام زندگیمه. الان تا حدودی حس سعیده رو میفهمم. حس همه بچه هایی که تاریخ عضویتشون کمه و سناره هاشون پر… اینا جایی کخ آدم های هم فکر و هم مسیرشون هست رو پیدا کردن و وقتشون رو گذاشتم همینجا. با خوندن و شنیدن حرف هایی که با شخصیت جدیدی که میخوان بسازن میخونه. که وقتی میخونن و میشنون قلبشون میگه آآآآ اینجا دقیقا همونجائیه که باید باشی…
دوست گل من ،به عنوان کسی که در گذشته نشتی انرژی بیش از حد داشتم میخام بهت بگم که به محض اینکه تصمیم میگیری توجهتو از روی بقیه برداری و بزاری روخودت میفهمی که درکت بهتر شده
بهتر میشنوی بهتر درک میکنی و بهتر هم عمل میکنی
امیدوارم روی خودت کار کنی و روی پاشنه آشیلت ک نشتیِ انرزی هست وقت بزاری و بتونی عراض کنی از مواردی ک اضافه هستن
درمرحله اول به خودم میگم این چیزایی ک دارم مینویسم رو چون خودمم خیلی رو این قضیه ضعیفم
خداروشکر میکنم که کامنتت یاداور من بود تا منم ول نکنم و کار کنم رو این پاشنه اشیلم
در مورد جایزه دادن به خودمم که باید بگم من اینروزا تقریبا هریک روز درمیون شایدم هرروز به خودم ی خوراکی جایزه میدم
وقتی اون جایزه رو میخورم اینقدر احساس خوبی دارم که امروز پیشرفت کردم
حتما این کارک بکن
من شاید بعضی وقتا ی شیرین عسل به خودم جایزه بدم ولیییی اون شیرین عسله بقدری برام شیرینه و احساسم رو عالی میکنه که حد نداره
خوشحالم که دوستایی مثل تو دارم
جالبه یکی مثل من از خداوند خاسته که استاد دوره احساس لیاقت رو یکم دیرتر بزاره که من بتونم از اولین درامد های شغل مورد علاقم این دوره رو بخرم
بنام زیبای لحظه هایم . سلام به استاد دوست داشتنی ام که راه سعادت را به من به لطف الله نشان داد و سلام به بانو شایسته عزیز. استااد چقدر این جریان هدایت زیباست و به چه جاهای زیبایی میبره خدارو صد هزار مرتبه شکر بابت این همه خوشبختی. استاد عزیزم امروز اومدم 2 تا سوالی رو ازتون بکنم که خییلی برام مهمه واونم این بود که اگه یک بنده ای رویاهای بزرگی داشته باشه و از خدا چیزاااای خییییییییییییییلی خییییییییییلی بزرگ بخواد و ازصمیم قلب درخواست کنه با تمام وجود. خدا اون فرد رو که درمسیر رسیدن به خواسته هاش امتهان هااای خییییییییییییییییلی خیییییییییییلی سختتتت و دشواری میکنه؟ و و امتهانات پی درپی و بعد از قبول شدن هر امتهانی باز امتهان دیگه میکنه؟ و سوال بعدیم اینه که من بعد از کلی کارکردن روی باورام و کنترل ورودی هام چرا نجوااااهااای وحشتناکی در مورد ناخواسته هام میاد تو ذهنم که دیووونم میکنه و نمیزاره فرکانس های زیبارو خالصانه ارسال کنم و حتی در لحظه تجسم رویاهام با احساس خوب قلبی باز میان نجواااا ها و سعی دارن به هم بریزنم که اگه بهشون رو بدم و زود قطعشون نکنم فاجعه به بارمیارن . و ناخواسته هامو حتی میارن جلو چشمام اصلا عجیب و غریبه استاد . میتونه ایناهم امتهان باشه؟. با این که من به ناخواسته ها توجهی نمیکنم و وقتی در حال خوب هستم و رویاهامو تو قلبم میبینم با حس خوب زود ناخواسته میارن یا تو ذهنم یا جلوچشام و تو ذهنم بطور وحشتتتتتناک میان چرت میگن از و اگه کنترل نکنم از دیوونگی یا میمیرم یا میبرنم دیوانه خونه . درضمن هربار که کنترل میکنم هی بیشتر و بیشتر حمله میکنن .. استاد عزیزم لطفا دراین مورد مفصلا برام بگید که مشکل دقیقا چیه که اینطوری میشه و حتی اگه میتونید یک فایل ظبط کنید در جواب این سوال به من تا هم من بتونم خلاص بشم بطور منطقی وحتی دوستان هم بتونن استفاده کنن شاید کسانی هم باشن که ذهنشون اینجوری باش . و ازدوستان عزیزم درسایت من رو راهنمایی کنن تا من بتونم برای همیشه خلاص بشم ازین نجوااها. سپاسگذارم
از خداوند میخاهم تا کمکم کنه تا بتونم راهنماییت کنم
در جواب سوال اولتون باید بگم که اولن کسی که رویاهاشو خیلیی بزرگ ببینه همیشه اون رویا براش بزرگ و دور از دسترس میمونه
مس اول باید منطقی باشه رسیدن به خاسته ها و رویا نباشه برامون
دوم اینکه کی گفته که خدا برای اینکه مارو به خاستمون برسونه مدام مارو امتحان میکنه؟
اون تضادهایی ک موقع حرکت سر راهمون میاد فقط جهت رشد ما هستن و اگه باورات درست باشه فقط ازاون تضادها منفعت میسازی و اینم بگم که وقتی به یک تضاد بر خورد میکنیم باید بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم که اگه این کارو کنیم و ارام باشیم پاداش ها از راه میرسن
در مورد سوال دومتون هم
ذهن کارش اینه که مارو از اینده بترسونه و ناخاسته هامون رو بیاره جلوی چشمامون و بهمون بگه دیدی نمیشه؟ و حالتو بد کنه
بنظر من شما باید با متطق نجواهای ذهنتون رو خاموش کنید
من چندماه پیش ک تازه شروع کرده بودم رو خودم کار کردن مثل الانِ شما بودم ولی من نتایج کوچولو رو میدیدم مینوشتم به ذهنم نشونش میدادم
میگفتم میشه و اروم اروم ذهنمم رام شد
باید بتونین کنترل ذهن رو بدست بگیرید و جلوی نجواها رو بگیرید
همه ما نجوا داریم دوست عزیزم
هیچکس یک دفعه ای نمیتونه نجواهای ذهنش رو کنترل کنه
پیشنهاد میکنم هرگاه ذهنتون نجوا کرد اگاهانه شروع کنید بهش بی توجهی کنید و باورهای مثبت رو با شوخی تکرار کنید با خدای خودتون حرف بزنید و هواس ذهنتون رو پرت کنید
اروم اروم طیِ چند ماه یهو میبینید که مدتهاست که کنترل ذهن و نجوا ها براتون اسونتر شده
من الان خودم هرموقع ی شرایطی پیش میاد ک ذهنم شروع میکنه فوری به خودم میگم خوب فرشته بگو ببینم الان برای چی میتونی سپاسگزاری کنی؟
و شروع میکنم و درعرض 10دقیقه 20تا نکته مثبت میبینم و سپاسگزاری میکنم و ذهنمم کامل هواسش پرت میشه و اونم بامن هم قدم میشه
سلام خانم فرشته عزیز بی نهایت سپاسگذارم از کمکی که کردید و با حوصله و عشق جواب دادید. اون رویاهایی که در کامنت بزرگ جلوه دادم شاید برای افراد دیگه بزرگ بنظر برسه برای همین از کلمه بزرگ استفاده کردم اما من کاملا منطقی هستن ولی اوایل برام رویای بزرگ میومدن و انقد ازخدا درخواستشون میکردم با تمام قلبم که الان دیگ برام معمولی و قابل دسترس شدن و براحتی میتونم حسشون کنم واضح با قلبم و بیشتر اوقات توی تجسم کردنم بقدری واضح احساسشون میکنم که از شادی نفسم توی سینه حبس میشه که این نشونه اینه که خدا اون رویارو میخواد بهم عاشقانه هدیه کنه و درخواستم رو اجابت کنه (نکته خییلی مهم : که درخواست من از خدا خودش است که من از خداوند خودش رو بی نهایت از همه لحاظ درخواست کردم که عاشقانه بهم هدیه کنه که اگه خدا بیاد سلامتی . ثروت بی نهایت . آرامش . شادی . سعادت و خوشبختی همه اینها بی نهایت میان و ایمان دارم که میده چون قلبم این گواهی رو میده) قلبم پر از یقین خداونده و باهام صحبت میکنه و نشونه های بینهایت رو میبینم از تک تک رویاهایی که ازخدا باعشق درخواست کردم_ و درمورد نجوایی که میگفتم این بود که لحظه دیدن رویاهام درقلبم با احساس خوب. نجواها ناخواسته هارو میارن تو ذهنم و به تصویرمیکشن تا من براحتی نتونم باحس خوب ببینم رویاهامو و و فرکانس خالص ارسال کنم . نکته مهم : ( وقتی من تجسم میکنم از قانون 68 ثانیه استفاده میکنم که روی اون موضوع تمرکز میکنم اگه فر فرض خرید یک ماشین باشه لحظات خریدشو تجسم میکنم واضح و قلبم باز میشه و بقدری روی کنترل ذهن تمرکز داشتم که تو این 68 ثانیه اجازه نمیدم افکارم پرش پیدا کنه ازون موضوع و نجواهاا بیاد خرابش کنه و حسشون میکنم بقدری عاشق رسیدن به رویاهامم که بیشتر از یک دیقه سعی میکنم تمرکز کنم و حتی شبا با رویاهام و صبحا با نام زیبای الله و رویاهام بیدار میشم) و این نجواهارو تاجایی که تونستم کنترل کردم به طرق مختلف از سپاسگذاری برای داشته ها گرفته……….. اما نمیدونم چرا هربار که کنترل میکنم بیشتر میشن اما تواون لحظات من خدارو حس میکنم که امتهان میکنه تاببینه براحتی بهم میریزم یانه و آگاهانه کنترل میکنم که هربار من بعد از کنترل کردن احساسم عالی میشه . و این هربار تکرار میشه . ازخدا میخوام کمکم کنه تا بیشتر و بهتر بتونم ذهنم رو کنترل کنم و نجواها کمتر و کمرنگ بشن . جوری که اصلا دیگ حسشون نکنم و نباشه. الهی شکرت سپاسگذارم ازشما خانم فرشته عزیز که با عشق کامنت گذاشتید و راهنماییم کردید حال دلتون هر لحظه عالی باشه و پر از نور الهی و همچنین تک تک دوستان در سایت. سپاسگذارم از خداوند بایت بودن استاد عباس منش عزیزم و بانو شایسته عزیز که کلام الله رو بر زبان جاری میکنند . خذایا سپاسگذارم برای زبانی که نام زیبای تو برآن جاریست. الهی شکرت
خدایاشکرت که هرلحظه هدایتم میکنی خدایا کمکم کن تا تسلیمت باشمو به هدایت هات چشم بگم
استاد وااااااقعا نوش جانتون گواری وجودتون این همه خوشبختی واقعا چقققدرخوب میتونید تسلیم باشید اینققققدر تسلیم!؟دوره لیاقت رو اماده کردینو گفتین خدایا هدایت کن درزمان مناسب بذارم واصصلا عجله نداشتین که سریع بذارین روی سایتوکلی درامدتون بیشتر بشه چون تسلیم هستین چون باورفراوانی دارین وعجول نیستین صبر دارین وبه خدا اعتماد دارین وااااقعا تحسین برانگیزه
که درادامه هم گفتین که هدفتون بهترشدنتونه نه افزایش ثروت وبااازهم بینهایت تحسینتون میکنم چققققدر متفاوت هستین شما که اونقققدر تغییرشخصیتتون براتون مهمه که اصلا نمیدونید چقدرپول دارید.واقعا تحسینتون میکنم که همیییییشه میگین هرروز باید بهتراز دیروزم باشم وعمل میکنید واقعا عملگرایی وتعهدتون تحسین برانگیزه که تااین حد خوشبختی برسی و باز ادامه بدی حتی توی مسیر باکلی تضادی که داشتین ادامه دادین وهمش بخاطر وجود اییییمانه ایمان ایمان وایمان
تحسینتون میکنم
هرچقدرتحسینتون کنم هرچقدربگم نوش جانتون این بهشت بازم کمه.اینه احساس لیاقت.احساس لیاقت از عمل به الهامات میاد وقتی تسلیمیو باورداری خدارو،وقتی شکرگذاریو هرلحظه زیبایی میبینیو تضادهارو از زاویه ای نگاه میکنی که احساس خوب بهت بده لاجرم لایق میشی برای بزرگ شدن ظرف وجودت لاجرم آسون میشی برای آسونی ها
استادعزیزم بسیااارسپاسگذارم که این نکته هارو گفتین انگار برای من بود امروز گفتم باید به خودم تعهدبدم که خودم رو تغییر بدم تاجهانم عوض بشه و الان آرامشواحساس خوبه اولویتش مهمتره ومن تغییرات خوبی داشتم بعدارگز دوره ی عزت نفس وواااقعا خداروشکرمیکنم که اگاهی های این دوره رو بهم عطاکرد اما من اینهمه تغییر رو درخودم بزرگ نمیدیدمو منتظر صفرهای بانکی بودم که شما توی این فایل گفتین که باید دنبال تغییرشخصیتت باشی واونو ببینی تحسین کنی پاداش بدی به هرهدفی که رسیدی وچقدر درس داشت این فایل برای من
کامنت اقا یزدان هم بینظیر بود خیییلی قشنگ وخلاقانه وجالب بود برام که اون درسهارو از فایل گرفت وتحسینش میکنم.کامنتشو که خوندم باخودم گفتم اره راست میگه استادهمینطوره همیشه قبل از رسیدن به هدف هدف بعدی رو انتخاب میکنه تا همیشه پویاباشه ولذت ببره اززندگی همونطور که تودوره ها هم گفتین باید همیشه هدف داشته باشی ومن یه روز اگه بیکارباشم واقفا سخت بهم میگذره واحساس بدی دارم حتما باید مشغول باشم
درباره پاداش دادن من حدس زدم بخاطر آپدیت کشف قوانینه این سفرتون.وواقفا تحسینتون میکنم که چقدر برای خودتون ارزش قاعلید وچقدرخوب به چیزی که بهش رسیدین عمل میکنید .
اما من درکش نمیکنم جایزه دادن منطقش چیه!؟تاثیرش چجوریه!؟
واااای از این سنگِ کوه ها از این آسمون آبی واین درختای زیبا وفراوان این وسعت زمین این تمیزی وپهنی جاده این آدمایی که چقدرایمن رانندگی میکننوبافرهنگن چقدر ثروت دیده میشه واحساس میشه توی این کشور.وای اونجای که رفتین توی جنگلوکلبه های چوبی بود مثل برنامه کودک بود مثل نقاشی بود خییییییلی زییا وبهشتی بودیه لحظه احساسم گفت الان خانم شایسته داره میگه وای دیوانه کنندس!
چقدرراحت تو9دیقه ناهارتون آماده شد وبااینکه خانم شایسته فقط گوشتهارو گذاشت تو دستگاه ودستگاه اونوپخت شما گفتین خداقوت!خدای من واقعا شما کی هستین!چققققدر سپاسگذار چقققدر فروتن چقققدر قدردان چقققدرفهمیده وخوبید واقعا تحسینتون میکنم
وای نسیم خنک توی این طبیعت ارامشوسکوت این طبیعت ناهارخوردنتون توسایه ماشین رابطه ی عاشقانه وتوحیدیتون چققققدرلذت بخشه
خانم شایسته چقدر زیباشدن اینجا
چقدراین تراک کمپرمجهز هس چه خوبه دوش هم داره وازهتلم بهتره چون همه جاامکاناتشومیتونی باخودت ببری
تحسین میکنم ثروت فراوان وآزادی مالی وآزادی مکانی وآزادی زملنی ورابطه ی عاشقانتون ومهمترازهمه توحیدوعملگراییتون به قانون
تونله چققققدر روشن بودوچقدرخوب نورپردازی کردن ینی از بیرون که روز روشن بود رفتین داخل تونل گفتم الان تاریکه چیزی توفیلم مشخص نیس بعد رفتین داخل تاعههه از بیرونم روشنتره انگار بیرون تونل بوده اینقدر که داخل تونل روشن بود واقعا روز بود.جقدراین کشور برای مردم ارزش قاعلنو خدایی کارمیکنن واقعا تحسین برانگیزه
یه سفر زیبای دیگه پر از اتفاقات فوق العاده، حمید جان تو پاشنه آشیلت تحسین کردن هست انقدر باید با حس خوب تحسین کنی تا ذهنت تبدیل شه به یه زیبابین، حتی تو بدترین شرایط بتونی از دلش زیباییها رو بکشی بیرون.
چقدر این کشور زیبا،زیبایی و امکانات داره که حتی تو جاده هاشونم فکر امنیت همه نوع ماشین هستند مخصوصا برای ماشینای سنگین. خدارو شکر بابت این همه امکانات و زیبایی، چقدر رابطه استاد و مریم جان عالی و تو بهترین حالت خودشه، یعنی از این بهتر نمیشه، دو زوج خوشبخت که انقدر باهمدیگه تو هر شرایطی مچ هستند.
چقدر این طبیعت چمنزار با ترکیب رنگها آرامش و شگفتی خاصی به آدم میده، واقعا طبیعت خود خداست، چقدر میشه حضورش رو بشدت درک کرد.
چه لذتی داره وقتی با تراکمپر با این همه امکانات بزنی تو دل طبیعت، به لطف ایلان ماسک عزیز که اینترنت رو ماهواره ای کرده که بشه تو دل طبیعت هم لذت اینترنت پر سرعت رو برد، چقدر کارآفرینی لذتبخشه که از کنارت همه منفعت و لذت میبرن، دمتگرم ایلان ماسک که هم فکر کیفتی هم فکر خدمات به بهترین ارائه اش به مشتری هستی.
چقدر این قانون سلامتی عالیه که بتونی با یه وعده غذا هم بدنت عالی شه هم هزینه ها کمتر شه هم سلامتی تو بهترین حالت خودش باشه.
استاد این شعار شما که کارها باید ساده تو راحتترین حالتش باشه واقعا تو این سفرهای لذتبخش قابل درکه، استاد وقتی آموزشهاتون رو میبینم و وقتی سفرنامه رو میبینم قشنگ صحبتهایی که کردید با عمل کردن خیلی برام قابل درک تر میشه، گویا این سفرنامه حکم چرخ دنده ای کارا با مثال فراوان عملی برام داره. نمونه اش همین گریل همه کاره که به بهترین حالت ممکنش بهترین نوع استیک رو بهتون ارائه میده. و چقدر کار رو راحت کرده. پخت آسان و با کیفیت و سالم، عدم بوی غذا در داخل کابین، و شستن بسیار راحتتر.
چقدر این رابطه با اینکه هر کدوم سلایق خودشون رو دارن عالیه و به سلایق هم احترام میزارن بدون اینکه هر کدوم بخوان نظر و سلایق خودشون رو به دیگری تحمیل کنند، و یه آزادی لذتبخش بین این دو زوج خوشبخت موج میزنه.الهی صدهزارمرتبه شکرت
واقعا میگن فلفل نبین چه ریزه همینطوره این تراکمپر فوق العاداس این همه امکانات. دوششم واقعا دیگه امکانات این کمپرو تکمیل و لذتبخشتر کرده.
استاد چقدر ایده قشنگیه وقتی خودتون قسمتی از فایل رو بصورت آموزش تکمیل میکنید، اصلا یجورایی هیپنوتیزم میشیم از اینکه با زیبایها دارید آرامش رو در دل مخاطب ایجاد میکنید و با صحبتهای عالی و تکمیلیتون قشنگ اون بذر آگاهی رو در ذهن مخاطب جا میندازید، استاد قشنگ حس میشه که این دوره لیاقت داره بهتون جواب میده، اینطور که من میبینم سر هر محصول میرم چقدر کامنت دوستان جدید میاد، یعنی هر چی شما بیشتر رو خودتون کار میکنید جهان هم برای شما کم نمیزاره، بله همینه دنیا دنیای لیاقت هست، ان شاالله در زمان و مکان مناسب این محصول رو ارائه بدید.
و چقدر صحبتهای یزدان عزیز به نکات عالی اشاره کرده بودن.خداروشکر تو یه دانشگاه الهی هستم که همه دوستان باعشق و متعهد هستند.
چقدر این جایزه دادن بخود ایده قشنگیه به نسبت دستاوردمون یه جایزه بخودمون بدیم اینطوری هم خودمون تشویق میشیم هم احساس ارزشمندیمون بهتر درک میشه و هم حس شوق و ذوق بیشتری برای ادامه هدف داریم.
عاشق همه تونم در پناه خداوند شاد و پیروز و سربلند و ثزوتمند باشید.
ای جانم مریم بانو درست مثل من اگه وسیله ای یا خوراکی یا هرچیزی بخرم به یکی دونفر که مشتاق هستن در موردش میگم و اونا هم اگه لازم داشته باشن از تعریف من خوششون میاد یا خودشون میرن تهیه میکنن یا افتخار میدن و میگن من براشون تهیه کنم.
استاد من یه چند هفته قبل از کاری که درامدم رو دوبرابر میکرد انصراف دادم چون هدفم رو که آزادی و خوشی بود رو پیدا کرده بودم و خیلی هم حالم خوبه و اتفاقات خوبی هم افتاده ولی باز امروز داداشم ویس فرستاده بود و میگفت چرا نمیری دنبال چیزی که برات مفید باشه و برو کلاسای حسابداری و ادامه مدرک رو بگیر و توی رشته تحصیلیت کار کن و ...
دلم گرفت و گفتم نکنه اشتباه میکنم و نکنه بی هدفم و دارم زمان و عمرم رو تلف میکنم که اومدم توی سایت و شما میگین درآمد مهم نیست مهم پیشرفت و اعتماد به نفسه من حالا که فکرم آزاده ،روی اعتماد به نفسم وقت میزارم و به والیبال و کارهای مورد علاقه م پرداختم.خوشبختم چون با خدای درونم راحت ارتباط میگیرم و جذب پول و اتفاق خوب و حرفای خوب و… بالا رفته و موفق هستم چون در لحظه از خدا هدایت میگیرم و جواب میگیرم و انگار دنیام مثل شیشه شفاف شده.
خلاصه استاد جانم حال دلم عالیه و خدا را شکر شما و دوستان هم فرکانسیم رو دارم.
استاد عزیزم چندین بار این قسمت رو نگاه کردم و انگارمن داشتم به آرزوهام نگاه میکردم
شما چه پکیج عالی همیشه دارید و چقدر به لطف خدا استاد عباس منش عزیزم روبه پیشرفت همیشگی هست
استاد شما از زمین تا آسمان هر بار که سفر به دور آمریکا رو گذاشتید تغییر داشتید و همون سفر به دور آمریکا قسمت اول هم آرزوی همه است با اون آروی وسانتافه ی فوقالعاده تون که یک سفر طولانی به دور آمریکا در شرایط عالی خداروشکر
استاد عزیزم چه RUNAWAY فوقالعاده ای درست کردند استاد این جاده برای ماشینهای سنگین بینهایت بدرد بخوره و چقدر امنیت رو بالا میبره خدایا شکرگذارم
واقعا بینهایت امکانات عالی داره جاده های آمریکا
استاد من راننده بیل مکانیکی و ماشینهای سنگین هستم واقعا این جاده های آمریکا برای راننده های ماشین سنگین غیر قابل باور که چقدر بینهایت امکانات داره و چقدر عرض جاده زیاده تا بتونی براحتی توی لاین خودت به مسیرت ادامه بدی و تقریبا تمام جاده ها تریلی رو هست و این فوقالعاده ست
خدایا شکرگذارم که این کشور چقدر قابل تحسینه
استاد عزیزم چه تریلی فوقالعاده ای و چه آروی بینظیر و بزرگی دیوانه شدم استاد حتی ی ماشین آفرودی هم همراه خودش داره براحتی میبره
استاد به لاستیکهای این تریلی نگاه کنید فقط اوج ثروتمندی قدرت رو توی آمریکا میشه دید
چون ما راننده های ماشین سنگین تا لاستیکها نخ کش نشدن ازشون کار میکشیم و پیر لاستیکها باید در بیاد تا عوضشون کنیم اما هرچی توی فایلهای شما به ماشین ها نگاه کردم لاستیک نو وعالی داشتن خداروشکر
استاد عزیزم به لطف خدا آمریکا کشور خیلی قدرتمند وثروتمندی هست و این تریلی هاش همهی ما راننده های ماشین سنگین رو دیوانه میکنه
این تریلی خودش اتاقش انقدر امکانات و رفاه داره که بینهایته
استاد باورتون میشه که این ماشین با این عظمت دنده ی اتوماتیک داره و جای خواب خیلی بزرگ و بینهایت امکانات فوقالعاده که ی بچه هم بتونه باهاش رانندگی کنه
ی آپشن داره بنام ریتارت که در سرپایینی ها سرعت رو با گیربکس براحتی تنظیم میکنه و این یعنی اصطلاحات لاستیک و سیستم ترمز این تریلی خیلی کم میشه و این یعنی آزادی و رفاه خدایا شکرگذارم
استاد این تریلی امکاناتی حتی بیشتر از ماشین های سواری روداره واقعا بینهایت فوقالعاده ست
استاد همین الان سرکارم و راننده کامیون اومده پیشم میگه کمتر خاک بار کمپرسی من بزن چون لاستیکهام نخ کش شدن
کاش میشد ی عکس که الان گرفتم رو میفرستادم تا بچه ها تفاوت رو میدیدن اما من روی بیل مکانیکی خودم همیشه سعی کردم لاستیکهای نو و جنس خوب خارجی بزارم چون ساعت کاریم با این حرکت مفید میشه و ما فقط بفکر کار کردن میفتیم ن سرویسکاری و تعمیرات
خدایا شکرگذارم
استاد عزیزم شمارو بینهایت تحسین میکنم که چه جاهای فوقالعاده ای کمپ میزنید و چقدر عالیه که فقط با خانواده ی خودتون مسافرت میرید و من هم سعی کردم مثل شما باشم چون تجربه های من از مسافرتهامون هر کسی رو که نگاه کنیم اون مسافرتهایی که با دخترم و عشقم باهم بودیم بینهایت به ما خوش گذشته و همه ی امکانات و تفریحات رو لذت بینهایتی بردیم
استاد عزیزم چه جای فوق العادهای چقدر بینظیر خدا قوت چقدر مسیر عالی رو یکنواخت اومدید استاد شما با دوره قانونی سلامتی به یک پکیج فوق العاده راحت و عالی وسالم به لطف خدا رسیدید
استاد باور کردنی نیست که شما توی سه روز سه وعده غذا بخورید استاد عزیزم خدا رو شکر که با دیدن شما انرژی بینهایتی میگیرم و من هم به دوره قانون سلامتی با قدرتتر ادامه میدم
استاد عزیزم چه گریل فوق العادهای دارید از دیروز تا حالا چندین بار به خانمم گفتم مگه امکان داره که غذای آدم توی مسافرت فقط یک وعده باشه و توی 9 دقیقه آماده بشه چقدر عالی و چقدر راحت
استاد عزیزم قسمت قبلی سفر به دور آمریکا 197 رو که دیدم باورم نمیشد که بری توی والمارت با یه شرایطی که آزادی مالی مکانی و زمانی داشته باشی و فقط گوشت بلوبری و شامپو بخری
استاد عزیزم شما فوق العاده هستید شما بینظیرید استاد عزیزم هر کاری رو شما به سادهترین حالتش به درستترین حالتش به لطف خدا انجام میدید همین میز و صندلی که خریدید سه چهار مدل ما تا حالا میز و صندلی خریدیم از مدلهای کوچولوی که تو ماشین جا میشه و تا مدلهای میز و صندلی چوبی تاشوی سفری هیچ کدوم به راحتی همین میز و صندلی شما نمیرسه
استاد عزیزم منم تصمیم گرفتم مثل صندلی های شما بگیرم
استاد این گریل فوق العادهای که دارید دیروز سرچ کردم دیدم توی ایران هم میشه اینو داشت با قیمت حدود 30 میلیون تومان میشه خرید و این رفت توی لیست آرزوهام و انشالله به زودی همین اسم همین برند و همین رنگ رو خواهیم خرید
استاد عزیزم چرا به این فورد زیبا و این کمپر فوق العاده میگید کوچولو این خیلی هم اندازه عالی داره خیلی با امکانات از بینهایت هتل و رستوران امکانات بهترو بیشتری داره چقدر عالیه واقعا استاد آرزومه که یک بار بتونم دقیقاً همین مکان همین ماشین همین مدل سبک آرامش شما رو داشته باشم و ادامهدار توی آمریکا باشیم و بتونیم با این سبک شما زندگی کنیم
استاد من باورم نمیشه که یک فرد با این حد از کسب و کار که به کل ایران و تمام ایرانیهایی که تو کشورهای دیگه هستندو به خیلی انسان داره خدمات میرسونه شما حتی تلفنتون زنگ نمیخوره!
که بخواین درگیر هندل کردن کارها باشید سیستمی دارید که خودش بدون تماس تلفنی داره پیش میره به بهترین شکل ممکن و این باورو به من میده که میشه یه همچین کسب و کاری توی همچین اسکیلی به راحتترین شکل ممکن داشته باشی و بتونی از از پول و وقتت استفاده درست کنی و بتونی بری توی طبیعت و از طبیعت لذت ببری
استاد عزیزم یه مسافرت به ترکیه با ماشین خودمون چند وقت پیش با خانمم و دخترم رفتیم قبل از اینکه از مرز خارج بشم گوشیم روی خط برادرم دایورت کردم چون خیلی گوشیم زنگ میخوره و مشتریها زنگ میزنند و من توی مسافرت اصلاً دوست ندارم تلفن جواب بدم و فقط میخوام از مسافرت لذت ببرم شما رو که میبینم واقعاً آرزوم میشه که بتونم خیلی عالی از تلفنم مثل شما استفاده کنم
استاد عزیزم چه مکان فوق العادهای رفتید کلورادوی آمریکا بینهایت زیباست استاد عزیزم اگر واقعاً کسی با تهدید از من بخواد که فقط باید یک فایل استاد عزیزم رو داشته باشم بدون شک قسمت 198 سفر به دور آمریکاست چون توی این فایل من هم صحبتهای فوقالعادهای از کسب و کار رو دارم و هم سبک زندگی شما که بینهایت کاربردی و ساده و لذت بخش بوده است خدا را شکرگزارم از این فایل فوقالعاده
از دیروز چندین بار این قسمت رو نگاه کردم داشتم روی روانشناسی ثروت یک کار میکردم جلسه 11 بودم که بینهایت صحبتهای شما و سبک زندگی شما و واقعیت شما با جلسه 11 مرتبطه و چقدر لذت بردم
استاد عزیزم و دارم هی نگاه میکنم تا قابل باور بشه برام که انسان توی این حد از رفاه مالی و مکانی و زمانی هم میتونه انقدر عالی زندگی کنه و و بتونه از تمام وقتش استفاده کنه دیروز به خانمم گفتم استاد هر روز تقریباً 16 ساعت احتمالاً بیدار بوده و داشته از تمام وقتش لذت میبرده
استاد عزیزم با این گریل فوق العاده و سبک زندگی شما که هر کدومتون به روشی که دوست دارید غذا میخورید در دل این طبیعت با این صندلیهای فوقالعاده با این فورد اف وان فیفتی عالی رنگ شاد قشنگ و این کمپر فوق العاده با امکانات زیاد و با رفاه زیاد یک پکیج بی نهایت کاربردی رو دارید
خداوند رو صد هزار مرتبه شکر که میتونم شما رو ببینم و با دیدن شما به ذهن منطقیم بگم که اینها قابل دسترسی و قابل رسیدن هست و آرزوی من هم همچین سفری و همچین آزادی و همچین امکاناتی شد خدای شکرگزارم
استاد عزیزم باور نمیکنم که توی مسافرت آدم فقط سه چهار تا ظرف کوچولو رو برای غذا خوردن مجبور باشه بشوره واقعاً شما رو تحسین میکنم خیلی فوقالعاده هستید
استاد عزیزم چقدر دوش راحت و عالی و در دل طبیعت چه لذت خوبی داره چه کمپر فوق العادهای دارید که خیلی راحت نصب میشه و چقدر امکانات بینظیری فورد شما داره خدا رو شکر
استاد عزیزم قبل از اینکه کامنت آقای یزدان عزیز رو بخونی من متوجه شده بودم که این مسافرت شما یه جایزه برای فعالیتهای عالی شما روی سایت است و با خواندن این کامنت زیبا و توضیحات فوق العادهای که دادید مطمئن شدم که چقدر درک عالی از شما و کارهایی که انجام میدید دارم
استاد چه سبک بینظیری دارید که کارهای مورد نیاز را انجام میدید و بعد به خودتون جایزه میدید بینظیرترین سبک زندگی از نظر من که چقدر به انسان انگیزه میده که باید این کار رو به اتمام برسونم و چقدر مسیر رسیدن به اون هدف عالی و شاد می شه
چون ذهن میدونه الان این کاری که دارم انجام میدم اگر تمام بشه به لذتهای خوبی میرسم خدا را شکر این رو از شما الگوبرداری کردم حتی تو چیزای خیلی کوچیک مثلاً توی غذا خوردن یه کاری که نیاز انجام بدم رو انجام میدم و بعد میرم غذا میخورم
استاد به لطف خدا چه انگیزه عالی دارید که هدف شما از زندگی پیشرفت کردن ورشد کردنه
این چقدر میتونه گسترده باشه چقدر میتونه نامحدود باشه
استاد عزیزم این تیکه حرفهای شما رو باید برای خودم بارها و بارها و بارها تکرار کنم و اینو باید با آب طلا نوشت و هر روز بهش فکر کرد و تا جایی که میتونم باید از همین منطق توی زندگیم استفاده کنم که تلاش من برای این باشه که بتونم شخصیتم رو رشد و پیشرفت بدم تا اینکه به فکر باشم حساب بانکیم بیشتر بشه ممنونم استاد عزیزم
استاد من چقدر ذوق میکنم که کامنتهایی که میذارم رو شما خودتون میخونید و خودتون منتشر میکنید یه جورایی دارم با کامنتهام با شما حرف میزنم خدا را شکر
استاد عزیزم این کامنت رو نوشتنش رو با تایپ صوتی گوگل توی نوت گوشیم نوشتم و میخوام روی فایل 198 سفر به دور آمریکا کپی کنم قبل از این فایل داشتم فایل 11 روانشناسی ثروت 1 رو کامنتش رو از همین سیستم می نوشتم و پستش کردم
الان میتونم با صحبت کردن کامنت هام رو بنویسم و این خیلی حال منو خوب میکنه چون فایلهای شما رو تو شرایطی دارم گوش میکنم و میبینم که هر دو دست من درگیر و فقط میتونم صحبت کنم خیلی خیلی خدا رو شکرگزارم
انشالله همیشه در پناه فرمانروای کیهان در اوج سلامت ثروتمند و خوشحال باشیم
سلامی پر از شور و عشق الهی به استاد عزیزم ومریم جان و تک تک دوستان توحیدی
خدایا صد هزار مرتبه شکر بخاطر این کشور زیبا ثروتمند و با امکانتان عالی که از هرجهت هست
امکاناتی که باعث شده از سفرت لذت ببری و با خیال راحت و آسوده دل و بزنی به جاده و بری سفر و عشق و حال کنی
ای جان سوییس امریکای این ترکیب رنگهای زیبا را ببینی،بری تو این طبیعت بکر که خودت باشی و خدای خودت وتراکمپر زیبا با این امکانات عالیش و دوتا عشق که کنار هم از این آزادی لذت ببرند
هر روزمون آسانتر از روز قبلمون باشه،هر روزمون ساده تر و لذت بخش تر باشه،چقدر زندگی میدونه آسان و راحت باشه
عجب استیکی،عجب گریلی
خدایا چقدر من خوشبختم صد هزار مرتبه شکر
تقدیم با عشق ای خدای من چقدر این مریم جونی خوبه،چقدر با خودش در صلحه
خدایا هزاران مرتبه شکر که لایق دیدن این زیباییها هستم
خدایا شکرت که لایق دریافت الهاماتت هستم
خدایا هزاران مرتبه شکر که این زیباییها را میبینم و خواسته ای جدید در درونم بوجود میاد که من هم از این خواسته ها میخوام از این روابط عاشقانه میخوام از این سفرها میخوام
ای جانم تو این فضای رویایی چه حالی میده دوش بگیریم و لذت ببریم
خوابیدن تو این فضای روحانی تو این سکوت ،سکوت،سکوت
خدایا چقدر دوستت دارم و
خدایا شکر بخاطر این حس خوبم ،این حال خوبم من کیلومترها کیلومتر به خواسته هام نزدیک و نزدیکتر میکنه و خواستهام هم کیلومترها کیلومتر بهم نزدیک و نزدیکتر میشند
خدای من عجب طبیعت زیبایی ،عجب تصاویر رویایی
خدایا صد هزار مرتبه شکر بخاطر کامنت زیبا وپر مفهوم یزدان عزیز که باعث شد استاد آگاهیهای خوبی را به ما یاد آوری کنند
ای جانم جایزه
جایزه دادن به خودمون که کمک کنه همیشه انگیزه داشته باشیم و هدف انتخاب کنیم ،تمرکز بزاریم روش ،توکل کنیم به خداوند،هدایتها را دریافت کنیم ،کارمون و انجام میدیم اونکه نتیجه اون چیزی میشه که ما میخواهیم اون خیلی به ما ربطی نداره مهم اینه که ما تو مسیر باشیم و تلاشمون و بکنیم و وقتی تلاش لازم و انجام دادیم نزدیک شدیم به هدف بل هدفم محقق شد یا حتیاون جوری که ما میخواستیم محقق نشد وای تلاشمون و انجام دادیم اون موقع به خودمون جایزه بدیم
عجب نکته ای کلیدی گفتیند استاد این و بارها و بارها باید به خودم یاد آوری کنم ،الگو بشه این کارتون و کوچکترین پیشرفت خودم و ببینم و بنویسم و به خودم جایزه بدم
که زندگیم قشنگتر و لذت بخش تر و شور و شوق بیشتری برام داشته باشه
یکی دیگه از اصول شما
قبل از اینکه با کسب بخوام صحبت بکنمسرم تو لاک خودم باشه عمل کنم به هر آنچه که از شما آموزش میبینم و به ذهنم بگم ای خانم ذهن من میخوام روی شخصیتم کار کنم و خودم و رشد بدم و عمل کنم و سعی کنم متعهد باشم به آموزهای استاد عزیزم
من مهمترین انگیزه شده برام پیشرفت کردنم،بهبود دادن خودم،رشد کردن خودم،توانایهامو بهبود بدم،عادتهای مناسبتی را در خودم ایجاد کنم و شخصیتم و بهتر از قبل کنم از این روند خیلی خوشحال میشم
اگر بخوام آدمی باشم که خودم و بهبود ندم و رشد ندم فقط به فکر بالا بردن درآمدم باشم واقعا احساس خوشبختی نمیکنم
موقعی اعتماد به نفسم و درونم و دارم بهبود میدم حالم خوبه و احساس خوشبختی میکنم فارغ از اینکه در آمد دارم یا ندارم
من دوست دارم هر روز باورهام و بهتر بشناسم خودم و بهتر بشناسم و بهتر بتونم عملکردم و بهبود بدم در کل شخصیت بهتری نسبت به قبل داشته باشم اون زمان احساس خوشبختی میکنم
استاد جان من طبق گفته های شما به مدت تمرکزم و گذاشتم روی خودم البته تا حدی که بتونم باورها و رفتارهام و زیر نظر گذاشتم و خوشحالم
امروز از خدا به نشونه خواستم که این فایل بی نظیر اومد تو سایت
انشا.که بتونم مسیر درست را برم و شخصیتم بهتر بشه،ترسهام کنار بشه،ایمانم قوی تر بشه و به اندازه ای که بهتر بشم اتفاقات خوب برام میفته
تمرکزم و بزارم روی ایجاد عادتهای مناسب
هر روز یکم بهتر تز روز قبلم بشم و انگیزه ای برای حرکت کردن بیشتر
من چند شب پیش داشتم پیاده روی میکردم حدود ساعت11و نیم شب بود و با خدای مهربون صحبت میکردم و ازش نشونه خواستم همین طور که داشتم با لب خندان و سپاس گزاری راه میرفتم دوتا موتوری رد شدند و بعد دوباره دور زدند و برگشتند طرف من و من و دنبال کردند
البته من همیشه میگم خدا کنارم و قدم به قدم باهام میاد و اون حاله ای از نور خودش و دور من قرار داده
خلاصه داشتم میرفتم انگار یکی بهم یه سنگ بردار که اگه خواستند نزدیکت بیاد پرتاب کنی سمتشون واومدم سنگ و بردارم یه دفعه یه اقای ظاهر شد گفت چیه مزاحت شده بیا باهم بریم تا خونتون
خدای من خدای من درسته تو هستی،تو کنارمی،همیشه ،در هر لحظه
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
خدایا همیشه دستهای هدایتگرت و برا من میفرسی چطوری ازت سپاس گزاری کنم
شکرت شکرت شکرت
استاد جان ،مریم جان ازتون سپاس گزارم بخاطر این آگاهیهای نابی که بهم میدیمد
دوستان عزیز و توحیدی خودم ازتون سپاسگزارم بخاطر این کامنتای زیبا و پر از آگاهیتون
از خودمم سپاس گزارم بخاطر این که تو این مسیر توحیدی قدم گذاشتم
خوووووب سلاااام بچه هااااااااا من دوباره اومدممممم….سلاااام به استاد عزیزم… مریم قشنگم… رفیقای مثبت خودم….
مینو دختری از سرزمین بهشت اومد…
من وقتی فکر میکنم میبینم حتی اسمم به معنای بهشت هست... و این خودش یه نشونه بزرگه برای من…شاید از بچگی همه بهم میگفتن پفک نمکی
ولی اون ظاهرش بود…
با این حال من همیشه عاشق اسمم بودم و هستم…
و الان که درکم بیشتر شده میبینم معنایی در این اسم هست که من دارم به سمتش همیشه حرکت میکنم…
بهشت واقعی…
▪️خوووب خدا جونم از کجا شروع کنیم؟ چی بنویسیم؟
چیا بگم؟
اول از همه که باید تحسین کنم این همه زیبایی روووو…
واقعا لذت میبرم وقتی فایلها رو میبینم…
من عاشق جنگل و طبیعتم…
واقعا وقتی میبینم این کشور همیشه در حال پیشرفته کیف میکنم…
▪️منم یه روزی به مکانهیی که فراوانی بیشتر زیبایی بیشتر امکانات بیشتر… آزادی بیشتر داره هدایت خواهم شد…
▪️همونجور که من از یک مکان خشک و بی آب و علف به یک مکان سرسبز و خوش آب و هوا هدایت شدم…
▪️ تا همین چند سال پیش طبق مسیر همه اطرافیانم که از شرایط موجود ناراضی بودن و همه توجهشون به کمبودها بود من هم از اینکه توی مکان و جایگاهی بودم که همش کمبود بود ناراحت میشدم و ناله میکردم…
که مثلا توی اهواز باران نیست…
همیشه کمبود آبه…
هوای خوب کمه…
همیشه گرد و خاکه…
گرمای شدیده…
شرجیه…
و هر چیز بدی که فکر کنید…
همیشه دعاهامون این بود که خدا کنه امسال بارندگی بیشتر بشه…
آره هر چی هوای خوب و بارونه واسه شهرای دیگست…
آره تهرانیا همه چیز خوبا رو دارن ما باید زجر بکشیم… بقیه در رفاه باشن…
همه نفت و منابع ثروت رو از خوزستان استخراج میکنن بعد سختیاش واسه ماست…
حالا انگار خدا گفته شما باید بمونید اونجا اون وضعیت رو تحمل کنید…
انگار مجبور بودیم…
خوب یکی نبود بگه آقا ناراضی خوب پاشو جا به جا شو…
تو هم برو همون تهرانی که میگی همه چی خوبه…
▪️اما این وسط یه باور کمبود دیگه هم بود…
آره تهران خیلی شلوغه دیگه جا نداره…
مهاجرت نکنید تهران…
احتمال زلزله زیاده…
میرید اونجا میمیرید
خلاصه تا دلت بخواد این ذهن هرچی باور کمبود و محدودکننده بود غربال کرده بود که جلوی پیشرفت رو بگیره…
الان که داشتم مینوشتم همه اینا یادم اومد واقعا مزحکه.. چه طرز فکریه آخه….
چرا باید ذهن ما پر میشد با این حرفا…
خلاصه چیزیه که بود..
دمم گرم که تو اون شرایط و اون افکار خودمو کشیدم بیرون…
جدی میگمااا دمم گرم…
اصلا هر چی ادم با افکار محدود کننده و بدخت بود جذب من میشدن… ولی دمم گرم که از اون نقطه خودمو کشیدم بیرون..
داشتم میگفتم ما میگفتیم بارون کمه… همه چی کمه… اما وقتی تصمیم گرفتیم توی همون وسط کمبودها توجهمون رو بزاریم روی فراوانی ها از اهواز هدایت شدیم به تهران و براحتی مهاجرت کردیم…
و اومدیم تو دل فراوانی ها…
از اهوازی که زمستونش به زور بارندگی داشت هدایت شدیم به شهری که حتی توی بهار و تابستان هم بارندگی داره… چه برسه به پاییز و زمستون…
چقدر پارسال بارش برف رو دیدمو هر روز با ذوق بیدار میشدمو بارش برفو از پشت پنجره میدیدم…
از بس من ندیدم هر دفعه که بارش برف رو میبینم از ذوق نمیدونم چه کار کنم…
آره با یک جا به جایی که قبلش ذهنی انجام شد… من اومدم تو دل فراوانی…
فراوانی باران..
فراوانی هوای خنک…
فراوانی طبیعت زیبا…
فراوانی همه چیز…
و اینا نتیجه اون اقدامات کوچیک توی شهر کمبودهاست…
▪️اونجایی که تصمیم گرفتم خودمو محدود کنم به دیدین سریال سفر به دور امریکا… و باهاشون حال کنم.. حسشون کنم.. باهاشون زندگی کنم..
▪️(مخصوصا قسمت 16.. دقایق 7 فکر کنم.. اونجایی که مریم جان یک آهوی زیبا میبینن و کلی ذوق میکنن و میگن یه آهو دیدم… یه آهو دیدم… من اینقدر با یان قسمت ارتباط برقرار کردم با موزیکی که روش بود.. با اون جاده و اون طبیعت جتگلی اون مه و بارون اون هوا… که خدا میدونه.. قشنگ حسش ثبت شده توی وجودم.. و خدا شاهده که بعد از مهاجرت من هداست شدم به طبیعتی شلیه اون طبیعت.. پیچکهای پیچیده شده دور اون درختها.. توی پارک فدک سمت غرب تهران… و دیون آهو های خیلی خیلی زیاااااد که آزاد بودن در دل طبیعت در دل کوه های لواسان بورلی هیلز… در منطقه محافظت شده… جوری که اومدن بودن توی خیابونها و من ذوق مرگ از دیدنشون… آره این بود نتیجه توجه به زیبایی ها توآم با احساس…)
▪️و گوش دادن فایلهای ثروت استاد و قدم 1 و 2..
▪️پیدا کردن نشانه های فراوانی توی همون اطراف خودم هر چند کم و کوچیک..
▪️توجه گذاشتن روی کسب و کارای موفقی که بین هم کارای خودشون با اینکه امکانات بیشتر یا کیفیت بهتری نداشتن اما در حال خلق ثروت فوق العاده ایی بودن…
▪️به عنوان مثال یک کافه توی اهواز بود…
که چندین سال بود من میشناختمش…
چقدر قشنگ از روز اولی که این کافه راه اندازی شد من هر روز توی مسیر کارم میدیدمش…
روزای اول فق یک ملک خالی با یک دستگاه قهوه خانگی و دو تا میزو صندلی بود…
دکور که اصلا نداشت…
دیوارها رو رنگ طوسی ساده و قاب پنجره های قدیمیش رو هم رنگ مشکی کرده بود…
این کافه ذره ذره رشد کرد…
نا امید نشد…
از همونجایی که بود شروع کرد
اتفاقا ما هم یک دفتر دکور داشتیم ولی هیچ رشدی توش نکردیم و گندیدیم و بعد از دو سال جمعش کردیم…
اما من بعد از 6 سال خوب یادم بود که این کافه چطور و از کجا شروع کرد کارش رو و ادامه داد به مسیرش…
فکر میکنم حدود سه چهار سال اصلا متوجه رشد خاصی توش نمیشدی..اما سال چهارم بود که تغیراتش دیگه کم کم مشخص شد…
دکورش قشنگتر شد…
هر چند این کافه بیرون بر بود و فضای نشستن نداشت..
ولی همون کافه کوچیک رو کم کم فشنگترش کرد…
تا جایی که یه دکور خیلی تر و تمیز و خوش رنگ و لعاب رو ساخت…
مشتریهاش زیاد شدن…
میز و صندلی گرفت و توی پیاده روی کنارش چید… دیوار کنار کافه رو رنگ و طراحی کرد…
کم کم پاتوق شد..
همه از همه جا میومدن فقط بخاطر انرژی که اونجا در جریان بود.. بخاطر حال خوبی که به همه انتقال میداد… آره…
این کافه جوری بود وقتی میرفتی احساس میکردی بچه هاش رو هزار ساله میشناسی…
همه چیزش با انرژی خوب بود…
بعد از این داستان در کمتر از یکسال شعبه دکمش رو هم راه اندازی کرد…
شعبه اول زیتون بود..
شعبه دوم رو کیانپارس زد…
من تکانل این کافه رو کامل دیدم و شاهدش بودم..
جوری شد که شعبه دوم از شعبه اول هم شلوغتر شد…
هر دو تا شعبه به شکل فوقالعاده ایی در خال رشد و پیشرفت بودن…
جالب اینجاست من شاهد این رشد بودم اما هیچ وقت متوجه نشده بودم که این باوره… این تکامله.. اینا همه نشانه هاییه که من باید بهش توجه کنم..
تا یک روز بعد از گوش دادن به آگاهی های دوره ثروت1 جلسات 13 تا 20 مت جه شدم باید برم به فراوانی توجه کنم…
این شد که برای اولین بار منی که هر روز از این کافه لته میگرفتم و میخوردم اینبار آگاهانه رفتم به فراوانیش توجه کنم…
کافه های خوب دیگه هم زیاد بود توی اهواز…
که حتی کیفیت کارشون بیشتر هم بود…
اما این کافه چی داره؟ حتی جای نشستن درست هم نداره…
هر کی قهوشو میگیره توی ماشینش مبخوره…
یک ساعت ایستادیم و دخلش رو حساب کردیم..
یادم نیست چقدر بود… ولی یادمه خیلی شد…
اونجا بود که یه چیزی درونم بهم گفت چرا تو نداشته باشی… چرا تو نتونی؟
و همونجا تصمیم گرفتیم حرکت کنیم…
رفتیم کافه های دیگه هم بررسب کردیم..
▪️گفتم آره تنها دلیل این اتفاق باورهای اون کافه است…
پس سریعا فردای اون روز رفتیم لاستیکهای ماشنمون رو عوض کردیم و ماشین رو آماده سفر کردیم..
فردا شبش قبل از طلوع آفتاب طی یک تصمیم سریع حرکت کردیم به سمت تهران…
گفتیم بای مهاجرتمون رو حتمی کنیم..
▪️ترسها با یک اقدام به این کوچیکی کنار رفت..
و همون اقدام باعث شد ما دو ماه بعدش تهران باشبم و مهاجرت کرده باشیم..
تصمیمی که دو سه سال درگیرش بودیم… البته برای من بیشتر من حدود شاید 6 سال قبل تصمیم مهاجرت داشتم ولی موانع ذهنیم زیاد بود…
بالاخره با یه اقدام و تغییر دید و افکار چقدر راحت اتفاق افتاد…
البته این اقدام ادامه داشت…
این قسمت اقدام ما از اهواز تا پیدا کردن خونه در تهران و مهاجرت خودش هم یک داستان طولانیه…
اما اینو هم میگم چون میخوام ثبت بشه و یادم بمونه…
▪️داستانش از این قرار که ما دقیقا اینکارها رو انجام دادیم:
▪️اقداماتی که هر روز انجام دادیم..
▪️ستاره قطبی هایی که هر روز نوشتیم..
▪️تصویرسازی هایی که هر شب انجام دادیم..
▪️سناریوهایی که هر روز نوشتیم…
▪️توجه به فراوانی ها و زیبایی هایی که هر روز متعهدانه انجام دادیم..
میرفتیم توی مناطق بالاشهر تهران ساعتها خونه ها رو میدیدم.. بررسی میکردیم.. ماشینها می اومدن بیرون… میرفتن داخل صاحبانه ها رو میدیدم..
▪️و تصویر سازی میکردیم..
▪️و توی دفترمون مینوشیتم…
▪️و چقدر توی تصویرهای ذهنیمون زندگیم میکردیم..
▪️و چقدر همین کارهایی که شاید از نظر بقیه و حتی خودم مسخره میاد نتیجه ها گرفتیم.
آره همین کارهایی که از نظر ما گار نیست نتیجه گرفتم..
اینها تبدیل شده بود به شخصیت جدید ما… که تازه باهاش آشنا شده بودیم…
▪️همه چیز از درون شروع میشه… تغییر از درون شروع میشه و در دنیای بیرون تجلی پیدا میکنه…
این خود واقعیته…
اون موقع توی وهواز من یک آنلاین شاپ داشتم.. که واقعا فروشم توش فوق العاده بود..
توی اواز واقعا داشت بین همه سرشناس میشد…
بین آرایشگاه ها و بلاگرها در حال معروف شدن بودم…
کلی بهم درخواست تبلیغ میکردن…
کلی رشد کرده بودم…
کلی محبوب شده بودم…
دو سال زحمت کشیدم واسش…
حتی کلی ارسال شهرستان داستم… تهران شیراز یه شهرهایی که اصلا تا حالا اسمشونو نشنیده بودم و نمیدونستم کجای ایران هستند…
اما زحمتش زیاد بود و سودش کم…
تقلا زیاد داشتم توش… پول راحت بدست نمی اومد…
احساسم دیگه توش زیاد خوب نبود…
و اینا همه نشون نیداد این مسیر درست نیست…
خدا بهم گفت بای اینکارو دیگه بزاری کنار…
همه بهم میگفتن اشتباه نکن… حیفه… خیلی واسش زحمت کشیدی… من میگفتم خدا منو به راه ساده تری هدایت میکنه…
از خودم میپرسیدم…
خوشحالی با این کار؟
حالت خوبه؟ کاریه که دوست داری تا آخر عمر انجامش بدی؟
و من به یک پاسخ میرسیدم نه…
من دنبال آزادیم… چیزی که اصلا در این کار وجود نداشت… و خدا بهم گفت این یک پله بود برای پیشرفتت حالا دیگه وقتته بزاریش کنار.. و من علرغم تمام مخالفتها گذاشتمش کنار… بدون هیچ گونه ترسی و نگاه کردن به عقب… من فقط به جلو نگاه میکردم.. و به خدا امید داشتم…
هدایت شدم به تولید یک محصول که واقعا خودم الان بهش فکر میکنم میگم چطور؟
چطوری من هدایت شدم به این؟
اصلا چطور باور کردم این محصول میتونه راه منو باز کنه برای مهاجرت…
اون موقع هیچی نمیدونستم..
هیچ ایده ایی نداشتم.
اصلا نمیدونستم چی میخواد بشه…
فقط خدا منو هدایت کر ه بود که یک محصول خیلی ساده با یک سری متریال آماده که توی بازار موجود بود رو بسازم… و بعد توی آنلاین شاپم تست کنم ببینم فروشش چطوره و بعد از استقبال مشتریهام… هدایت بشم که با 4 عدد از اون محصول برم تهران و ویزیت رو شروع کنم…
اتفاقی که افتاد این بود که…
من توی آنلاین شاپم… نان استاپ هر روز کلی انرژی صرف تولید محتوی… بسته بندی.. استوری گذاستن… ارسال… پاسخگویی به دایرکتها و کامنتها… ادیت فیلم و … میزاشتم و با کلی فروش و زحمت n تومن پول میساختم…
اما من با هدایت به این محصول در کمتر از یک هفته دو برابر اون پول آنلاین شاپم رو میساختم…
و این مسیر دو ماه ادامه داشت و باورهای من خیلی قوی شد…
هر روز میزدیم بیرون از خونه خاله مرتضی توی تهران…
گاهی میرفتیم ویزیت… و بلا استثنا هر روز میرفتیم به فراوانی ها و زیبایی ها توجه میکردیم…
و نتیجه ها از در و دیوار می اومد…
ما دو بار رفتیم اهواز و امدیم تهران و بار دوم دیگه خونمون رو توی تهران گرفتیم…
جالب اینجاست که این وسط باز هم معجزه ها رخ داد…معجزه اینکه خونه اهواز ما با اولین بازدید کننده خونه رو خواست… و قراردادش بسته شد…
تمام اجناس آنلاین شاپ من که واقعا سخت بود انتقالشون به تهران و خارج از اون من تصمیم داشتم دیگه اون کارو بزارم کنار…
یک شخص پیدا شد و چهار روز قبل از اساس کشی اومد و همه اجنسا رو یکجا خرید حتی یک نخود هم نموند…
و خونه تهران رو هم واقعا در کمترین زمان ممکن باز هم با هدایتهای خداوند پیدا شد و همه چیز اینقدر آسون و راحت شکل گرفت که واقعا معجزه بود…
تازه ما خونه تهرانمون رو تا قبل از تمام شدن قرارداد قبلی خونه اهوازمون پیدا کردیم و حدود1 20 روز هم زمان داشتیم برای جا به جایی واقعا همه چیز عالی بوددد…
اینا همه نتیجه کنترل ذهنهاست..
نتیجه در مدار درست بودنهاست…
نتیجه باورسازیهاست..
تا وقتی که داری درست قدم برمیداری درست نتیجه میگیری…
اما کافیه مسیرتو کج کنی و حواست نباشه هم داری کج میری… این هم بخاطر ناآگاهیه… اگر آگاه باشی مراقبی که کج نری… مرتب خودتو میسنجی…
اما ما باید درس میگرفتیم… ما تازه با این مسیر آشنا شده بودیم…
آره همه چیز تا اینجا گل و بلبل بود…
اما ناگهااان ناگهاااااان… ما زدیم به جاده خاکیییی…
درگیر اسباب کشی شدیم…
درگیر حرف و حدیثها… ناراحتی ها…
قهر کردنهای اطرافیان…
چرا خدافظی نکردی…
چرا به ما نگفتین…
چقدر شما بدجنسین…چرا میخواین برین… از ما دور میشین… و ناراحتی های خیلی مسخره…
و و و…
چون ما اینکارو کاملا پنهانی انجام دادیم حتی من به مامان خودم هم نگفتم که تصمیم به مهاجرت دارم..
چون نمیخواستیم درگیر احساسات بشیم.. که بالاخره شدیم…
چون دو سال قبلش دقیقا از همین احساسات ضربه بدی خوردیم و وقتی میخواستیم بریم قبل از اینکه اقدامات رو انجام بدیم به همه گفتیم میخوایم بریم اینقدر اذیتمون کردن که همه تصمیماتمون نقش بر آب شد…
ولی اینبار خیلی آگاهانه عمل کردیم…
وقتی همه کارها رو انجام دادیم گفتیم ما داریم میریم و بعد از گفتنمون تا دو هفته بعدش هم اومدیم تهران..
اما ما وارد جاده خاکی شدیم..
از اون جاده صاف و قشنگی که واردش شده بودیم و پیداش کرده بودیم خارج شدیم..
و اینقدر دریگر حاشیه ها شدیم که به محض مهاجرتمون اتفاقات ناخواسته پشت سر هم می افتاد…
افتادیم توی چرخه معیوب…
یادمون نبود قبلا نتایج بخاطر چیا بود…
مهمانهای ناخوانده بود که سرازیر شدن..
احساسات بدی بود که بهمون داده میشد…
و واااای امان از روزی که نتونی کنترل کنی این ذهن رو…
شرایط هر روز وخیم تر میشد…
شرایط مالی.. شرایط جسمی… شرایط روحی… همه چی… حتی روابطمون…
اما یه جایی توی اون شرایط بد من دوباره گفتم باید بلند شی مینو… بلند شو… باید تغییر بدی…
آخرای برج 5 سال 1401 بود.. دوباره شروع کردم..
ولی واقعا گم شده بودم..
نمفهمیدم چی شد چطور شد..
چون تازه با آگاهی ها آشنا شده بودم…
انگار یهو همه چی از ذهنم پاک شده بود…
اینقدر افکار منفیم زیاد شده بود نمیذاشت مرور کنم اون اتفاقات مثبت رو تا یادم بیاد که باید چه مسیری رو برم..
خلاصه اینبار زمان بیشتری برد تا دوباره بخوام این مسیرو پیدا کنم..
حدود یکسال طول کشید..
ولی توی این یکسال کلی درس گرفتم…
کلی درکم بیشتر شد…
کلی آزمون خطی کردم تا تازه درک کردم ای بابا فرکانسهای منه که داره همه چیزو رقم میزنه…
ولی جالب اینجاست که من قبلا هم متوجه این شده بودم… ولی وقتی افتادم تو چرخه معیوب اصلا یادم نمی اومد هیچی دیگه..
درک کردم که اصلا نباید اجازه بدم حالم بد بشه…
واقعا حال بد رو واسه خودم مثل یک آتیش توی ذهنم کاشتم… که اگر حالت بد شد همه چیز زندگیتو آتیش میزنی میسوزونی.. نباید توش بمونی.. باید از حال بد فاصله بگیری.. و واقعا هر کاری میکنم تا توی حال بد نرم… و این مدت بیشتر تمرکزم روی این موضوع بود.. و واقعا هم خیلی جاها امتحان واسش پس دادم… ولی تمام تلاشمو کردم که عمل کنم بهش.. حالا که یکمی یاد گرفتم این حالم رو کنترل کنم… الان شروع کردم به تمرکز گذاشتن روی فراوانی ها که دوباره نتایج دوست داشتنیه من وارد زندکیم بشن…
الان دوباره دارم این موضوع رو توی شخصیتم تقویت میکنم که به خودم میگم…
▪️ شغل اصلیه تو “فراوانی یابیه”...
یادت باشه هر روز باید دنباله فراوانی ها باشی…
توی وجود هر کسی باید دنبال زیبایی هاش باشی…
توی هر مکانی خوبی هاش و امکانات و زیبایهاش رو ببینی…
سعی کن به فراوانی هایی که دیدی فکر کنی…
دارم یاد میگیرم روی شخصیتم قویتر کار کنم…
هر چیزی رو به خورد ذهنم ندم…
انسانها رو به هیچ عنوان قضاوت نکنم…
خودم رو قضاوت نکنم…
سرزنش نکنم…
من واقعا خیلی بررسی کردم خودم رو که چرا اوایل یهو نتیجه گرفتم و بعد یهو ورق برگشت…
دیدم اون اوایل تو اون تایم کم من تمام چیزهایی رو که شنیدم تبدیل کردم به عمل توی زندگیم…
با تمام افراد منفی زندگیم رابطم رو کم و یا قطع کردم…
به خودم بیشتر از هر کسی اهمیت دادم..
دلسوزی نکردم..
توجهم رو گذاشتم روی زیبایی ها و فراوانی ها…
واقعااا این کارها رو در زندگیم انجام دادم و نتیجش رو گرفتم…
اما به محض اینکه این عملکرد من تغییر کرد و برگشتم به مینوی گذشته دوباره نتایجم هم برگشت و حتی بدتر هم شد..
اما باز وقتی شروع کردم کوچیک کوچیک تغییرات رو بصورت عمیقتر کار کردن… ذره ذره شخصیتم تغییر کرد…
و نتیجه ها هم کوچیک کوچیک تغییر کردن..
افراد منفی واقعا از دور و برم حذف شدن تا حدود خیلی زیادی…
فرصت برای کار کردن روی خودم خیلی بیشتر شد..
فرصت برای کسب مهارتهام بیشتر شد..
بدهی ها صاف شد..
و الان در یک نقطه امن و آرامی قرار گرفتم که بتونم راحت تر روی فراوانی تمرکز کنم.. الان دیگه نشتی های انرژیم کم شد خیلی…
فقط باید روی فراوانی ها و زیبایی ها بیشتر تمرکز کنم..
روی خودم… روی توانایی هام… روی باورهای توحیدیم
روی فرکانسهام و انرژی که از خودم به جهان ساطع میکنم..
روی اینکه جهان یک سیستمه و ارتعاشات ما رو میکیره و به شکل نتایج به زندگیم برمیگردونه…
اینکه به چیزهایی توجه کنم که دوست دارم وارد زندکیم بشه..
اینکه بیام یکی یکی پاشنه های آشیل زندگیمو درست کنم…
مثلا الان فقط روی ثروت کار کنم… نتایج رو بکیرم بعد خواسته بعدی…
قدرت تمرکز رو جدی بگیرم…
و الان در این نقطه من دارم روی موضوع فراوانی کار میکنم… و دارم روی مهارتهام کار میکنم و یک سری اهداف کاری دارم که در مسیر علاقه ام هستش…
این باشه یک رد پا از من تا چند وقت دیگه بدونم چه مسیری رو رفتم…
مطمئنم که نتایج خیلی خفنی خواهم گرفت…
من به کارهای هنری خیلی علاقه دارم… و توی این مدت کارهای مکرومه میکردم… اما با سبکی متفااوت از بقیه چون من کپی برداری و کارهای تکراری دوست ندارم… همیشه علاقه دارم هنرهای مختلف رو با هم تلفیق کنم و کار جدید بسازم… و تا حدودی موفق هم بودم…و فقط هم با گالریهای هنری کار میکنم… این وسط چند ترم کلاس نجاری رفتم… اما تصمیم گرفتم فعلا ادامش ندم… ولی حتما در آینده میرم سراغش دوباره ولی فعلا متوجه شدم زمانش نیست… ولی کار کردن با ابزارهایی که اکثرا مردها باهاشون کار میکنن باعث شد اعتماد بنفسم بیشتر بشه و احساس خیلی خوبی داشته باشم…و جالب اینکه دقیقا همون روزهای کلاسم اتفاقت بزرگی توی زندگیمون رخ داد و باعث شد رابطه احساس خوب و رها بودن با نتایج مثبت رو به خوبی درک کنم که باید در حال خوب باشی…
همون اصل
احساس خوب=اتفاقات خوب
احساس بد=اتفاقات بد
رو خیلی قشنگ متوجه شدم و توی ذهنم حک شد…
و الان یه مدتی هستش که هدایت شدم به هنری به اسم پاپیه ماشه… که خیلی برای من جذابه… و کلاسهای متعددی شرکت کردم و آخرین کلاسم تا دو هفته دیگه تمام میشه
و بعد از اون هم تصمیم به اقدامات عملی در جهت کسب درامد دارم…. به امید خدا این مسیر من ادامه خواهد داشت… و تصویرهای ذهنی خیلی بزرگی واسش دارم… احساس میکنم مسیرم همینه چیزی که از کودکی دوسش داشتم هنر من عاشق هنرم… اما موانع زیادی من رو ازش دور کرد… ولی امروز با آگاهی انتخابش کردم و واقعا حالم باهاش عالیه..
و فکر میکنم الان درست ترین مسیر زندگیم همینه…
هر چند که عاشق طبیعت و گردش و مدیتیشن هم هستم…
که میدونم خداوند در این مسیر من رو به جاهای خوبی هدایت خواهد کرد..
خووووب بازم من دست به قلم شدم و نان استاپ نوشتم…
و حتما که کامنتم خیلی طولانی شده…
اما این چیزهایی بود که باید نوشته میشد..
دیروز یک بار اقدام کردم و نشد…
ولی اینبار شرایط و همه چیز محیا شد برای نوشتن…
امیدوارم که هممون بیایم اینجا و از نتایج بزرگ زندگیمون بگیم…
هر کسی توی این مسیر باشه و عمل کنه به آگاهی ها امکان نداره نتیجه نگیره…
واقعا امکان نداره…
و حالا که میبینم من از اهواز هدایت شدم به تهران که خیلی فراوانی بیشتر و راحت تر در دسترسه..
قطعا اگر درست به این مسیر ادامه بدم مثل استاد هدایت میشم به فراوانی ها و زیبایی های بیشتر و قطعا به سرزمینی هدایت میشم که در حال رشد و پیشرفت باشه… سرزمینی که آزادی داشته باشه و هیچ محدودیتی درش وجود نداشته باشه…
من تا زنده هستم تلاش میکنم در مسیر آزادی زمانی… مکانی… و مالی قدم بردارم…
خوب بالاخره فعلا کامنت طولانیه من اینجا تمام شد…
اما بازم میام چون داره با نوشتن کامنت بهم خوش میگذزه… و حال خوب در من جریان پیدا میکنه..
این کامنت دقیقا دو ساعت طول کشید و من بدون وقفه نوشتم… خواستم در جریان باشید و من خودم باورم نمیشه احساس میکنم همین 5 دقیقه پیش شروع کردم به نوشتن…
الهی که آرزوهاتون تبدیل بشن به داشته هاتون عزیزای دلم…
مینو دختری از سرزمین بهشت تا کامنت بعدی میسپارتون به خدای هدایتگر… حمایتگر… و وهاب…
“خدای من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم…”
سلام استاد سلام خانم شایسته عزیز
چقدر تو این قسمت توجهم جلب شد به آزادی های شما به اون مسئله ای ک توی فایل هاتون میگفتین ک من میخوام توی کشوری آزاد باشم و ماشینی داشته باشم ک مسافرت برم و هرجا دلم میخواد بزنم کنار و لذت ببرم از سفرم.
اینکه اینترنت نامحدود همراهتون دارید و میتونین فایل بارگزاری کنین واقعا برای مایی ک شما رو دنبال میکنیم جای سپاسگزاری داره
ازتون ممنونیم ک وقت میزارید فیلم میگیرین ادیت میکنین بارگزاری میکنین و کلی حس خوب و سپاسگزاری رو به ما هدیه میدین
من سه ساله اینستاگرام ندارم و سالهاست سایت های خبری رو دنبال نمیکنم و سعی میکنم توجهمو کنترل کنم
به تازگی روی کنترل زبان و صحبت هایی ک میکنم دارم تمرین بیشتری انجام میدم و بودن و دیدن فایل های شما بشدت تغذیه مناسب برای توجه ما به زیبایی هاست
امیدوارم سفرتون پر از اتفاقات خوب و عالی باشه ️
استاد عزیزم و مریم جان خوش رو
دوستان هم فرکانسی
سلااام
چقدر لذت بردم از دیدن این فایل زیبا
من عاشق فایلهای خرید و آشپزیتون هستم
عجیب بهم میچسبه
من فایل دیشب ساعت ٢ دیدم بعد از اینکه کارم تمام شد
گفتم حتما قبل از خواب با ارامش و سکوت فایل تماشا کنم
و هم اینکه تمرکزم قبل از خواب روی زیبایی ها باشه
خداروشاکرم که در مدار همراهی و استفاده همزمان و ب روز از فایلهای سایت هستم
کامنت دوستان میخونم
یادمیگیرم
عجب جاده ى زیبایی بود
چ فضایی
دلم میخواست توی اون چمنها بدوم
میتونستم گرمای مطبوع و اون نسیمی که میوزید رو حس کنم
از اون قسمت انباکسینگ گریل ب سبک برزیلی
و گوشتهای کبابی
عمیقاا دلم خواست ک تجربه کنم و اتفاقا توی ی برنامه مربوط ب غذا
who feed the phill
فکر کنم
دیدم اقاهه رفته بود برزیل و دوستانش دعوت کرده بود و از این مدل گوشتا
سفید و قرمز سر میز میاوردن و میبریدن
چقدر بنظرم لذت بخش بود
و استیک های مریم پز شما که دیگه اخرششش بود
چنان دهنم اب افتاد که نگو
بعد یادم اومد که خودم نزدیک ی سال گریل برقی خیلی خوبی خریدم
ولی ب بهانه اینکه تو این خونه جا نیست تو کارتن مونده و شیک و مجلسی قرار ب خونه جدید منتقل بشه
قول میدم ب خودم که حتما حتماا ی گوشت کبابی عالی توش درست کنم و لذتش ببرم فقط هم نمک میزنم ب سبک شما
سفرتون ب سلامت
به نام پروردگاری که هدایتگر است.
استادعزیز و مریم جان مهربان سلام.
دیدن هرقسمت تز این سریال روی صفحه ی اصلی سایت من رو به وجد میاره. دیدن هر فایل تازه… تازگی هاهم که منتظرم بیام توی سایت و محصول فوق فوق فوق العاده درمان پاشنه آشیل “احساس لیاقت” رو ببینم.
اتفاقات و احساسات جدیدی رو دارم تجربه میکنم، بعد از مدت ها بودت در بیابان بی خبری احساس عمیقی دارم که زندگیم داره خیـــلی تغییر میکنه. خداوند چیزهای نابی رو بهم نشون داد و حرف های عاشقانه ای بهم زد.
امروز که بیدار شدم، یه ایده بهم الهام شد، گفتم، من تمرکزم روی خودم نیست! اینکه به رفتارهای بقیه فکر میکنم و تو ذهنم تجزیه تحلیلشون میکنم، اینکه به بقیه میگم این درسته این غلط، اینکه به کارا و حرفای بقیه توجه میکنم، اینکه هی میگم اینو بردار، اینجارو تمیز کن، اینو نزار زمین بمونه و…. اینا به من چه؟ بابا اولویت زندگی من، اینه که مدارمو عوض کنم، رو خودم کار کنم. انرژیم ذره ذره اش ارزشمنده و این هانشتی انرژی هستن. من اگر تا الان تمــــام تمرکزم رو روی خودم گذاشته بودم، و قبل از هرکاری از خودم بپرسم ایا این ارزش داره انرژیم رو روش بزارم؟ یا اینکه همین انرژیو رو خودم بزارم که تمام شرایطم عوض بشه؟ کدوم رو میخوام؟ و تا الان شرایطم خیلی متفاوت تر میبود.خیلی زیاد. فایل رو که با توجه بیشتر دیدم، دیدم استادم همینو میگه. میگه آقا من سرمو کردم تو لاک خودم و شروع کردم به عمل کردن به آنچه که یاد میگیرم.
این مثل یه کشف خیلی عمیق بود برای من! شاید برای خیلی ها حیلی واضح باشه. اما برای من اصلا انگار تازه فهمیدمش! من انرژیم خیلی زیاد جاهای دیگه داره هدر میره!!!!! اصلا همین الان که دارم مینویسم دارم یه. چیزایی میفهمم… در پی هدایت های فوق العاده دیشب و آگاهی های نابی که به روم باز شد، انگار خدا به محض بیدار شدنم اولین قدم رفتن به اونجا، به اون استیج رو بهم گفت. بخدا الان فهمیدمخدایا شکرت.
و باید رو این قضیه حسابی کار کنم.
نکته بعدی اینکه آقا میخواستم بگم استاد دوره احساس لیاقت رو کی میزارید روی سایت که بی صبرانه منتظرشم که تو این فایل استاد گفتن آماده اس و فقط منتظر اشاره الله ان که بزارنش رو سایت و منم گفتم دیگه هی منتظر نباش تو بهترین فرصت میاد و خیالتو راحت کن که به وقتش میاد.
درباره موضوع پاداش دادن من اصلا جدی اش نمیگرفتم این قضیه رو با اینکه خیلی شنیده بودمش. اما تا حالا امتحانش نکردم کخ تاثیرش رو ببینم. الان که استاد اشاره کردن بش، حتما باید انجامش بدم و تاثیر شگفت انگیزشو ببینم. استاد خیلی خوشحالم که تو این سایت میتونیم با افراد همفکر و هم مسیر خودمون صحبت کنیم و لذت ببریم. خیلی گنجه، خیلی…. وقتی سعیده عزیز تو کامنتاش مینوشت که رفقای غار حرای من، پند خط بر دسوار های غار حرای من، درک نمیکردمش زیاد، اصلا حسش رو نمیفهمیدم. ولی این جند روز که دلم دیگ میخواد با همه وجودش کنده بشه از این شرایط و مکان و…. خودم رو انداختم توی سایت. جایی که میتونم با عشق توش وقتم رو بگذرونم و روی خودم کاری رو بکنم که اولویت تمام زندگیمه. الان تا حدودی حس سعیده رو میفهمم. حس همه بچه هایی که تاریخ عضویتشون کمه و سناره هاشون پر… اینا جایی کخ آدم های هم فکر و هم مسیرشون هست رو پیدا کردن و وقتشون رو گذاشتم همینجا. با خوندن و شنیدن حرف هایی که با شخصیت جدیدی که میخوان بسازن میخونه. که وقتی میخونن و میشنون قلبشون میگه آآآآ اینجا دقیقا همونجائیه که باید باشی…
سپاسگزارم خدای ماهم.
فاطمه عزیز و زیبایم سلام
سپاسگزارم خدایم هستم که دوستان خوبی مثل تو دارم
دوست گل من ،به عنوان کسی که در گذشته نشتی انرژی بیش از حد داشتم میخام بهت بگم که به محض اینکه تصمیم میگیری توجهتو از روی بقیه برداری و بزاری روخودت میفهمی که درکت بهتر شده
بهتر میشنوی بهتر درک میکنی و بهتر هم عمل میکنی
امیدوارم روی خودت کار کنی و روی پاشنه آشیلت ک نشتیِ انرزی هست وقت بزاری و بتونی عراض کنی از مواردی ک اضافه هستن
درمرحله اول به خودم میگم این چیزایی ک دارم مینویسم رو چون خودمم خیلی رو این قضیه ضعیفم
خداروشکر میکنم که کامنتت یاداور من بود تا منم ول نکنم و کار کنم رو این پاشنه اشیلم
در مورد جایزه دادن به خودمم که باید بگم من اینروزا تقریبا هریک روز درمیون شایدم هرروز به خودم ی خوراکی جایزه میدم
وقتی اون جایزه رو میخورم اینقدر احساس خوبی دارم که امروز پیشرفت کردم
حتما این کارک بکن
من شاید بعضی وقتا ی شیرین عسل به خودم جایزه بدم ولیییی اون شیرین عسله بقدری برام شیرینه و احساسم رو عالی میکنه که حد نداره
خوشحالم که دوستایی مثل تو دارم
جالبه یکی مثل من از خداوند خاسته که استاد دوره احساس لیاقت رو یکم دیرتر بزاره که من بتونم از اولین درامد های شغل مورد علاقم این دوره رو بخرم
هرچی هست خیره و به صلاح هممون
از خداوند بزرگ برات بهترین هارو میخام
دوستت دارم
خدانگهدار
بنام زیبای لحظه هایم . سلام به استاد دوست داشتنی ام که راه سعادت را به من به لطف الله نشان داد و سلام به بانو شایسته عزیز. استااد چقدر این جریان هدایت زیباست و به چه جاهای زیبایی میبره خدارو صد هزار مرتبه شکر بابت این همه خوشبختی. استاد عزیزم امروز اومدم 2 تا سوالی رو ازتون بکنم که خییلی برام مهمه واونم این بود که اگه یک بنده ای رویاهای بزرگی داشته باشه و از خدا چیزاااای خییییییییییییییلی خییییییییییلی بزرگ بخواد و ازصمیم قلب درخواست کنه با تمام وجود. خدا اون فرد رو که درمسیر رسیدن به خواسته هاش امتهان هااای خییییییییییییییییلی خیییییییییییلی سختتتت و دشواری میکنه؟ و و امتهانات پی درپی و بعد از قبول شدن هر امتهانی باز امتهان دیگه میکنه؟ و سوال بعدیم اینه که من بعد از کلی کارکردن روی باورام و کنترل ورودی هام چرا نجوااااهااای وحشتناکی در مورد ناخواسته هام میاد تو ذهنم که دیووونم میکنه و نمیزاره فرکانس های زیبارو خالصانه ارسال کنم و حتی در لحظه تجسم رویاهام با احساس خوب قلبی باز میان نجواااا ها و سعی دارن به هم بریزنم که اگه بهشون رو بدم و زود قطعشون نکنم فاجعه به بارمیارن . و ناخواسته هامو حتی میارن جلو چشمام اصلا عجیب و غریبه استاد . میتونه ایناهم امتهان باشه؟. با این که من به ناخواسته ها توجهی نمیکنم و وقتی در حال خوب هستم و رویاهامو تو قلبم میبینم با حس خوب زود ناخواسته میارن یا تو ذهنم یا جلوچشام و تو ذهنم بطور وحشتتتتتناک میان چرت میگن از و اگه کنترل نکنم از دیوونگی یا میمیرم یا میبرنم دیوانه خونه . درضمن هربار که کنترل میکنم هی بیشتر و بیشتر حمله میکنن .. استاد عزیزم لطفا دراین مورد مفصلا برام بگید که مشکل دقیقا چیه که اینطوری میشه و حتی اگه میتونید یک فایل ظبط کنید در جواب این سوال به من تا هم من بتونم خلاص بشم بطور منطقی وحتی دوستان هم بتونن استفاده کنن شاید کسانی هم باشن که ذهنشون اینجوری باش . و ازدوستان عزیزم درسایت من رو راهنمایی کنن تا من بتونم برای همیشه خلاص بشم ازین نجوااها. سپاسگذارم
سلام حسین عزیز
امیدوارم حالت بینهایت عالی باشه
از خداوند میخاهم تا کمکم کنه تا بتونم راهنماییت کنم
در جواب سوال اولتون باید بگم که اولن کسی که رویاهاشو خیلیی بزرگ ببینه همیشه اون رویا براش بزرگ و دور از دسترس میمونه
مس اول باید منطقی باشه رسیدن به خاسته ها و رویا نباشه برامون
دوم اینکه کی گفته که خدا برای اینکه مارو به خاستمون برسونه مدام مارو امتحان میکنه؟
اون تضادهایی ک موقع حرکت سر راهمون میاد فقط جهت رشد ما هستن و اگه باورات درست باشه فقط ازاون تضادها منفعت میسازی و اینم بگم که وقتی به یک تضاد بر خورد میکنیم باید بتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم که اگه این کارو کنیم و ارام باشیم پاداش ها از راه میرسن
در مورد سوال دومتون هم
ذهن کارش اینه که مارو از اینده بترسونه و ناخاسته هامون رو بیاره جلوی چشمامون و بهمون بگه دیدی نمیشه؟ و حالتو بد کنه
بنظر من شما باید با متطق نجواهای ذهنتون رو خاموش کنید
من چندماه پیش ک تازه شروع کرده بودم رو خودم کار کردن مثل الانِ شما بودم ولی من نتایج کوچولو رو میدیدم مینوشتم به ذهنم نشونش میدادم
میگفتم میشه و اروم اروم ذهنمم رام شد
باید بتونین کنترل ذهن رو بدست بگیرید و جلوی نجواها رو بگیرید
همه ما نجوا داریم دوست عزیزم
هیچکس یک دفعه ای نمیتونه نجواهای ذهنش رو کنترل کنه
پیشنهاد میکنم هرگاه ذهنتون نجوا کرد اگاهانه شروع کنید بهش بی توجهی کنید و باورهای مثبت رو با شوخی تکرار کنید با خدای خودتون حرف بزنید و هواس ذهنتون رو پرت کنید
اروم اروم طیِ چند ماه یهو میبینید که مدتهاست که کنترل ذهن و نجوا ها براتون اسونتر شده
من الان خودم هرموقع ی شرایطی پیش میاد ک ذهنم شروع میکنه فوری به خودم میگم خوب فرشته بگو ببینم الان برای چی میتونی سپاسگزاری کنی؟
و شروع میکنم و درعرض 10دقیقه 20تا نکته مثبت میبینم و سپاسگزاری میکنم و ذهنمم کامل هواسش پرت میشه و اونم بامن هم قدم میشه
امیدوارم کمکتون کرده باشم
درپناه الله یکتا باشید
سلام خانم فرشته عزیز بی نهایت سپاسگذارم از کمکی که کردید و با حوصله و عشق جواب دادید. اون رویاهایی که در کامنت بزرگ جلوه دادم شاید برای افراد دیگه بزرگ بنظر برسه برای همین از کلمه بزرگ استفاده کردم اما من کاملا منطقی هستن ولی اوایل برام رویای بزرگ میومدن و انقد ازخدا درخواستشون میکردم با تمام قلبم که الان دیگ برام معمولی و قابل دسترس شدن و براحتی میتونم حسشون کنم واضح با قلبم و بیشتر اوقات توی تجسم کردنم بقدری واضح احساسشون میکنم که از شادی نفسم توی سینه حبس میشه که این نشونه اینه که خدا اون رویارو میخواد بهم عاشقانه هدیه کنه و درخواستم رو اجابت کنه (نکته خییلی مهم : که درخواست من از خدا خودش است که من از خداوند خودش رو بی نهایت از همه لحاظ درخواست کردم که عاشقانه بهم هدیه کنه که اگه خدا بیاد سلامتی . ثروت بی نهایت . آرامش . شادی . سعادت و خوشبختی همه اینها بی نهایت میان و ایمان دارم که میده چون قلبم این گواهی رو میده) قلبم پر از یقین خداونده و باهام صحبت میکنه و نشونه های بینهایت رو میبینم از تک تک رویاهایی که ازخدا باعشق درخواست کردم_ و درمورد نجوایی که میگفتم این بود که لحظه دیدن رویاهام درقلبم با احساس خوب. نجواها ناخواسته هارو میارن تو ذهنم و به تصویرمیکشن تا من براحتی نتونم باحس خوب ببینم رویاهامو و و فرکانس خالص ارسال کنم . نکته مهم : ( وقتی من تجسم میکنم از قانون 68 ثانیه استفاده میکنم که روی اون موضوع تمرکز میکنم اگه فر فرض خرید یک ماشین باشه لحظات خریدشو تجسم میکنم واضح و قلبم باز میشه و بقدری روی کنترل ذهن تمرکز داشتم که تو این 68 ثانیه اجازه نمیدم افکارم پرش پیدا کنه ازون موضوع و نجواهاا بیاد خرابش کنه و حسشون میکنم بقدری عاشق رسیدن به رویاهامم که بیشتر از یک دیقه سعی میکنم تمرکز کنم و حتی شبا با رویاهام و صبحا با نام زیبای الله و رویاهام بیدار میشم) و این نجواهارو تاجایی که تونستم کنترل کردم به طرق مختلف از سپاسگذاری برای داشته ها گرفته……….. اما نمیدونم چرا هربار که کنترل میکنم بیشتر میشن اما تواون لحظات من خدارو حس میکنم که امتهان میکنه تاببینه براحتی بهم میریزم یانه و آگاهانه کنترل میکنم که هربار من بعد از کنترل کردن احساسم عالی میشه . و این هربار تکرار میشه . ازخدا میخوام کمکم کنه تا بیشتر و بهتر بتونم ذهنم رو کنترل کنم و نجواها کمتر و کمرنگ بشن . جوری که اصلا دیگ حسشون نکنم و نباشه. الهی شکرت سپاسگذارم ازشما خانم فرشته عزیز که با عشق کامنت گذاشتید و راهنماییم کردید حال دلتون هر لحظه عالی باشه و پر از نور الهی و همچنین تک تک دوستان در سایت. سپاسگذارم از خداوند بایت بودن استاد عباس منش عزیزم و بانو شایسته عزیز که کلام الله رو بر زبان جاری میکنند . خذایا سپاسگذارم برای زبانی که نام زیبای تو برآن جاریست. الهی شکرت
به نام خداوند عاشق حامی وهدایتگرم به مسیرنعمت
سلام به استادعزیزخانم شایسته ودوستان
خدایاشکرت که هرلحظه هدایتم میکنی خدایا کمکم کن تا تسلیمت باشمو به هدایت هات چشم بگم
استاد وااااااقعا نوش جانتون گواری وجودتون این همه خوشبختی واقعا چقققدرخوب میتونید تسلیم باشید اینققققدر تسلیم!؟دوره لیاقت رو اماده کردینو گفتین خدایا هدایت کن درزمان مناسب بذارم واصصلا عجله نداشتین که سریع بذارین روی سایتوکلی درامدتون بیشتر بشه چون تسلیم هستین چون باورفراوانی دارین وعجول نیستین صبر دارین وبه خدا اعتماد دارین وااااقعا تحسین برانگیزه
که درادامه هم گفتین که هدفتون بهترشدنتونه نه افزایش ثروت وبااازهم بینهایت تحسینتون میکنم چققققدر متفاوت هستین شما که اونقققدر تغییرشخصیتتون براتون مهمه که اصلا نمیدونید چقدرپول دارید.واقعا تحسینتون میکنم که همیییییشه میگین هرروز باید بهتراز دیروزم باشم وعمل میکنید واقعا عملگرایی وتعهدتون تحسین برانگیزه که تااین حد خوشبختی برسی و باز ادامه بدی حتی توی مسیر باکلی تضادی که داشتین ادامه دادین وهمش بخاطر وجود اییییمانه ایمان ایمان وایمان
تحسینتون میکنم
هرچقدرتحسینتون کنم هرچقدربگم نوش جانتون این بهشت بازم کمه.اینه احساس لیاقت.احساس لیاقت از عمل به الهامات میاد وقتی تسلیمیو باورداری خدارو،وقتی شکرگذاریو هرلحظه زیبایی میبینیو تضادهارو از زاویه ای نگاه میکنی که احساس خوب بهت بده لاجرم لایق میشی برای بزرگ شدن ظرف وجودت لاجرم آسون میشی برای آسونی ها
استادعزیزم بسیااارسپاسگذارم که این نکته هارو گفتین انگار برای من بود امروز گفتم باید به خودم تعهدبدم که خودم رو تغییر بدم تاجهانم عوض بشه و الان آرامشواحساس خوبه اولویتش مهمتره ومن تغییرات خوبی داشتم بعدارگز دوره ی عزت نفس وواااقعا خداروشکرمیکنم که اگاهی های این دوره رو بهم عطاکرد اما من اینهمه تغییر رو درخودم بزرگ نمیدیدمو منتظر صفرهای بانکی بودم که شما توی این فایل گفتین که باید دنبال تغییرشخصیتت باشی واونو ببینی تحسین کنی پاداش بدی به هرهدفی که رسیدی وچقدر درس داشت این فایل برای من
کامنت اقا یزدان هم بینظیر بود خیییلی قشنگ وخلاقانه وجالب بود برام که اون درسهارو از فایل گرفت وتحسینش میکنم.کامنتشو که خوندم باخودم گفتم اره راست میگه استادهمینطوره همیشه قبل از رسیدن به هدف هدف بعدی رو انتخاب میکنه تا همیشه پویاباشه ولذت ببره اززندگی همونطور که تودوره ها هم گفتین باید همیشه هدف داشته باشی ومن یه روز اگه بیکارباشم واقفا سخت بهم میگذره واحساس بدی دارم حتما باید مشغول باشم
درباره پاداش دادن من حدس زدم بخاطر آپدیت کشف قوانینه این سفرتون.وواقفا تحسینتون میکنم که چقدر برای خودتون ارزش قاعلید وچقدرخوب به چیزی که بهش رسیدین عمل میکنید .
اما من درکش نمیکنم جایزه دادن منطقش چیه!؟تاثیرش چجوریه!؟
واااای از این سنگِ کوه ها از این آسمون آبی واین درختای زیبا وفراوان این وسعت زمین این تمیزی وپهنی جاده این آدمایی که چقدرایمن رانندگی میکننوبافرهنگن چقدر ثروت دیده میشه واحساس میشه توی این کشور.وای اونجای که رفتین توی جنگلوکلبه های چوبی بود مثل برنامه کودک بود مثل نقاشی بود خییییییلی زییا وبهشتی بودیه لحظه احساسم گفت الان خانم شایسته داره میگه وای دیوانه کنندس!
چقدرراحت تو9دیقه ناهارتون آماده شد وبااینکه خانم شایسته فقط گوشتهارو گذاشت تو دستگاه ودستگاه اونوپخت شما گفتین خداقوت!خدای من واقعا شما کی هستین!چققققدر سپاسگذار چقققدر فروتن چقققدر قدردان چقققدرفهمیده وخوبید واقعا تحسینتون میکنم
وتحسین میکنم خانم شایسته که بلافاصاله همییییییشه تااستادازش تشکرمیکنه یاابرازعلاقه سریع ایشونم تشکرمیکنه واقعا تحسینتون میکنم
وای نسیم خنک توی این طبیعت ارامشوسکوت این طبیعت ناهارخوردنتون توسایه ماشین رابطه ی عاشقانه وتوحیدیتون چققققدرلذت بخشه
خانم شایسته چقدر زیباشدن اینجا
چقدراین تراک کمپرمجهز هس چه خوبه دوش هم داره وازهتلم بهتره چون همه جاامکاناتشومیتونی باخودت ببری
تحسین میکنم ثروت فراوان وآزادی مالی وآزادی مکانی وآزادی زملنی ورابطه ی عاشقانتون ومهمترازهمه توحیدوعملگراییتون به قانون
تونله چققققدر روشن بودوچقدرخوب نورپردازی کردن ینی از بیرون که روز روشن بود رفتین داخل تونل گفتم الان تاریکه چیزی توفیلم مشخص نیس بعد رفتین داخل تاعههه از بیرونم روشنتره انگار بیرون تونل بوده اینقدر که داخل تونل روشن بود واقعا روز بود.جقدراین کشور برای مردم ارزش قاعلنو خدایی کارمیکنن واقعا تحسین برانگیزه
خدایاشکرت شکرت شکرت
یارب العالمین
سلام به دو زوج خوشبخت بهشتی
سلام به تک تک دوستان با عشقم
یه سفر زیبای دیگه پر از اتفاقات فوق العاده، حمید جان تو پاشنه آشیلت تحسین کردن هست انقدر باید با حس خوب تحسین کنی تا ذهنت تبدیل شه به یه زیبابین، حتی تو بدترین شرایط بتونی از دلش زیباییها رو بکشی بیرون.
چقدر این کشور زیبا،زیبایی و امکانات داره که حتی تو جاده هاشونم فکر امنیت همه نوع ماشین هستند مخصوصا برای ماشینای سنگین. خدارو شکر بابت این همه امکانات و زیبایی، چقدر رابطه استاد و مریم جان عالی و تو بهترین حالت خودشه، یعنی از این بهتر نمیشه، دو زوج خوشبخت که انقدر باهمدیگه تو هر شرایطی مچ هستند.
چقدر این طبیعت چمنزار با ترکیب رنگها آرامش و شگفتی خاصی به آدم میده، واقعا طبیعت خود خداست، چقدر میشه حضورش رو بشدت درک کرد.
چه لذتی داره وقتی با تراکمپر با این همه امکانات بزنی تو دل طبیعت، به لطف ایلان ماسک عزیز که اینترنت رو ماهواره ای کرده که بشه تو دل طبیعت هم لذت اینترنت پر سرعت رو برد، چقدر کارآفرینی لذتبخشه که از کنارت همه منفعت و لذت میبرن، دمتگرم ایلان ماسک که هم فکر کیفتی هم فکر خدمات به بهترین ارائه اش به مشتری هستی.
چقدر این قانون سلامتی عالیه که بتونی با یه وعده غذا هم بدنت عالی شه هم هزینه ها کمتر شه هم سلامتی تو بهترین حالت خودش باشه.
استاد این شعار شما که کارها باید ساده تو راحتترین حالتش باشه واقعا تو این سفرهای لذتبخش قابل درکه، استاد وقتی آموزشهاتون رو میبینم و وقتی سفرنامه رو میبینم قشنگ صحبتهایی که کردید با عمل کردن خیلی برام قابل درک تر میشه، گویا این سفرنامه حکم چرخ دنده ای کارا با مثال فراوان عملی برام داره. نمونه اش همین گریل همه کاره که به بهترین حالت ممکنش بهترین نوع استیک رو بهتون ارائه میده. و چقدر کار رو راحت کرده. پخت آسان و با کیفیت و سالم، عدم بوی غذا در داخل کابین، و شستن بسیار راحتتر.
چقدر این رابطه با اینکه هر کدوم سلایق خودشون رو دارن عالیه و به سلایق هم احترام میزارن بدون اینکه هر کدوم بخوان نظر و سلایق خودشون رو به دیگری تحمیل کنند، و یه آزادی لذتبخش بین این دو زوج خوشبخت موج میزنه.الهی صدهزارمرتبه شکرت
واقعا میگن فلفل نبین چه ریزه همینطوره این تراکمپر فوق العاداس این همه امکانات. دوششم واقعا دیگه امکانات این کمپرو تکمیل و لذتبخشتر کرده.
استاد چقدر ایده قشنگیه وقتی خودتون قسمتی از فایل رو بصورت آموزش تکمیل میکنید، اصلا یجورایی هیپنوتیزم میشیم از اینکه با زیبایها دارید آرامش رو در دل مخاطب ایجاد میکنید و با صحبتهای عالی و تکمیلیتون قشنگ اون بذر آگاهی رو در ذهن مخاطب جا میندازید، استاد قشنگ حس میشه که این دوره لیاقت داره بهتون جواب میده، اینطور که من میبینم سر هر محصول میرم چقدر کامنت دوستان جدید میاد، یعنی هر چی شما بیشتر رو خودتون کار میکنید جهان هم برای شما کم نمیزاره، بله همینه دنیا دنیای لیاقت هست، ان شاالله در زمان و مکان مناسب این محصول رو ارائه بدید.
و چقدر صحبتهای یزدان عزیز به نکات عالی اشاره کرده بودن.خداروشکر تو یه دانشگاه الهی هستم که همه دوستان باعشق و متعهد هستند.
چقدر این جایزه دادن بخود ایده قشنگیه به نسبت دستاوردمون یه جایزه بخودمون بدیم اینطوری هم خودمون تشویق میشیم هم احساس ارزشمندیمون بهتر درک میشه و هم حس شوق و ذوق بیشتری برای ادامه هدف داریم.
عاشق همه تونم در پناه خداوند شاد و پیروز و سربلند و ثزوتمند باشید.
به نام خدای هدایتگر
ای جانم مریم بانو درست مثل من اگه وسیله ای یا خوراکی یا هرچیزی بخرم به یکی دونفر که مشتاق هستن در موردش میگم و اونا هم اگه لازم داشته باشن از تعریف من خوششون میاد یا خودشون میرن تهیه میکنن یا افتخار میدن و میگن من براشون تهیه کنم.
استاد من یه چند هفته قبل از کاری که درامدم رو دوبرابر میکرد انصراف دادم چون هدفم رو که آزادی و خوشی بود رو پیدا کرده بودم و خیلی هم حالم خوبه و اتفاقات خوبی هم افتاده ولی باز امروز داداشم ویس فرستاده بود و میگفت چرا نمیری دنبال چیزی که برات مفید باشه و برو کلاسای حسابداری و ادامه مدرک رو بگیر و توی رشته تحصیلیت کار کن و ...
دلم گرفت و گفتم نکنه اشتباه میکنم و نکنه بی هدفم و دارم زمان و عمرم رو تلف میکنم که اومدم توی سایت و شما میگین درآمد مهم نیست مهم پیشرفت و اعتماد به نفسه من حالا که فکرم آزاده ،روی اعتماد به نفسم وقت میزارم و به والیبال و کارهای مورد علاقه م پرداختم.خوشبختم چون با خدای درونم راحت ارتباط میگیرم و جذب پول و اتفاق خوب و حرفای خوب و… بالا رفته و موفق هستم چون در لحظه از خدا هدایت میگیرم و جواب میگیرم و انگار دنیام مثل شیشه شفاف شده.
خلاصه استاد جانم حال دلم عالیه و خدا را شکر شما و دوستان هم فرکانسیم رو دارم.
درود خدمت شما استادعباس منش عزیزم خداقوت
ممنونم از این فایلهای فوقالعادتون استاد عزیزم
استاد عزیزم چندین بار این قسمت رو نگاه کردم و انگارمن داشتم به آرزوهام نگاه میکردم
شما چه پکیج عالی همیشه دارید و چقدر به لطف خدا استاد عباس منش عزیزم روبه پیشرفت همیشگی هست
استاد شما از زمین تا آسمان هر بار که سفر به دور آمریکا رو گذاشتید تغییر داشتید و همون سفر به دور آمریکا قسمت اول هم آرزوی همه است با اون آروی وسانتافه ی فوقالعاده تون که یک سفر طولانی به دور آمریکا در شرایط عالی خداروشکر
استاد عزیزم چه RUNAWAY فوقالعاده ای درست کردند استاد این جاده برای ماشینهای سنگین بینهایت بدرد بخوره و چقدر امنیت رو بالا میبره خدایا شکرگذارم
واقعا بینهایت امکانات عالی داره جاده های آمریکا
استاد من راننده بیل مکانیکی و ماشینهای سنگین هستم واقعا این جاده های آمریکا برای راننده های ماشین سنگین غیر قابل باور که چقدر بینهایت امکانات داره و چقدر عرض جاده زیاده تا بتونی براحتی توی لاین خودت به مسیرت ادامه بدی و تقریبا تمام جاده ها تریلی رو هست و این فوقالعاده ست
خدایا شکرگذارم که این کشور چقدر قابل تحسینه
استاد عزیزم چه تریلی فوقالعاده ای و چه آروی بینظیر و بزرگی دیوانه شدم استاد حتی ی ماشین آفرودی هم همراه خودش داره براحتی میبره
استاد به لاستیکهای این تریلی نگاه کنید فقط اوج ثروتمندی قدرت رو توی آمریکا میشه دید
چون ما راننده های ماشین سنگین تا لاستیکها نخ کش نشدن ازشون کار میکشیم و پیر لاستیکها باید در بیاد تا عوضشون کنیم اما هرچی توی فایلهای شما به ماشین ها نگاه کردم لاستیک نو وعالی داشتن خداروشکر
استاد عزیزم به لطف خدا آمریکا کشور خیلی قدرتمند وثروتمندی هست و این تریلی هاش همهی ما راننده های ماشین سنگین رو دیوانه میکنه
این تریلی خودش اتاقش انقدر امکانات و رفاه داره که بینهایته
استاد باورتون میشه که این ماشین با این عظمت دنده ی اتوماتیک داره و جای خواب خیلی بزرگ و بینهایت امکانات فوقالعاده که ی بچه هم بتونه باهاش رانندگی کنه
ی آپشن داره بنام ریتارت که در سرپایینی ها سرعت رو با گیربکس براحتی تنظیم میکنه و این یعنی اصطلاحات لاستیک و سیستم ترمز این تریلی خیلی کم میشه و این یعنی آزادی و رفاه خدایا شکرگذارم
استاد این تریلی امکاناتی حتی بیشتر از ماشین های سواری روداره واقعا بینهایت فوقالعاده ست
استاد همین الان سرکارم و راننده کامیون اومده پیشم میگه کمتر خاک بار کمپرسی من بزن چون لاستیکهام نخ کش شدن
کاش میشد ی عکس که الان گرفتم رو میفرستادم تا بچه ها تفاوت رو میدیدن اما من روی بیل مکانیکی خودم همیشه سعی کردم لاستیکهای نو و جنس خوب خارجی بزارم چون ساعت کاریم با این حرکت مفید میشه و ما فقط بفکر کار کردن میفتیم ن سرویسکاری و تعمیرات
خدایا شکرگذارم
استاد عزیزم شمارو بینهایت تحسین میکنم که چه جاهای فوقالعاده ای کمپ میزنید و چقدر عالیه که فقط با خانواده ی خودتون مسافرت میرید و من هم سعی کردم مثل شما باشم چون تجربه های من از مسافرتهامون هر کسی رو که نگاه کنیم اون مسافرتهایی که با دخترم و عشقم باهم بودیم بینهایت به ما خوش گذشته و همه ی امکانات و تفریحات رو لذت بینهایتی بردیم
استاد عزیزم چه جای فوق العادهای چقدر بینظیر خدا قوت چقدر مسیر عالی رو یکنواخت اومدید استاد شما با دوره قانونی سلامتی به یک پکیج فوق العاده راحت و عالی وسالم به لطف خدا رسیدید
استاد باور کردنی نیست که شما توی سه روز سه وعده غذا بخورید استاد عزیزم خدا رو شکر که با دیدن شما انرژی بینهایتی میگیرم و من هم به دوره قانون سلامتی با قدرتتر ادامه میدم
استاد عزیزم چه گریل فوق العادهای دارید از دیروز تا حالا چندین بار به خانمم گفتم مگه امکان داره که غذای آدم توی مسافرت فقط یک وعده باشه و توی 9 دقیقه آماده بشه چقدر عالی و چقدر راحت
استاد عزیزم قسمت قبلی سفر به دور آمریکا 197 رو که دیدم باورم نمیشد که بری توی والمارت با یه شرایطی که آزادی مالی مکانی و زمانی داشته باشی و فقط گوشت بلوبری و شامپو بخری
استاد عزیزم شما فوق العاده هستید شما بینظیرید استاد عزیزم هر کاری رو شما به سادهترین حالتش به درستترین حالتش به لطف خدا انجام میدید همین میز و صندلی که خریدید سه چهار مدل ما تا حالا میز و صندلی خریدیم از مدلهای کوچولوی که تو ماشین جا میشه و تا مدلهای میز و صندلی چوبی تاشوی سفری هیچ کدوم به راحتی همین میز و صندلی شما نمیرسه
استاد عزیزم منم تصمیم گرفتم مثل صندلی های شما بگیرم
استاد این گریل فوق العادهای که دارید دیروز سرچ کردم دیدم توی ایران هم میشه اینو داشت با قیمت حدود 30 میلیون تومان میشه خرید و این رفت توی لیست آرزوهام و انشالله به زودی همین اسم همین برند و همین رنگ رو خواهیم خرید
استاد عزیزم چرا به این فورد زیبا و این کمپر فوق العاده میگید کوچولو این خیلی هم اندازه عالی داره خیلی با امکانات از بینهایت هتل و رستوران امکانات بهترو بیشتری داره چقدر عالیه واقعا استاد آرزومه که یک بار بتونم دقیقاً همین مکان همین ماشین همین مدل سبک آرامش شما رو داشته باشم و ادامهدار توی آمریکا باشیم و بتونیم با این سبک شما زندگی کنیم
استاد من باورم نمیشه که یک فرد با این حد از کسب و کار که به کل ایران و تمام ایرانیهایی که تو کشورهای دیگه هستندو به خیلی انسان داره خدمات میرسونه شما حتی تلفنتون زنگ نمیخوره!
که بخواین درگیر هندل کردن کارها باشید سیستمی دارید که خودش بدون تماس تلفنی داره پیش میره به بهترین شکل ممکن و این باورو به من میده که میشه یه همچین کسب و کاری توی همچین اسکیلی به راحتترین شکل ممکن داشته باشی و بتونی از از پول و وقتت استفاده درست کنی و بتونی بری توی طبیعت و از طبیعت لذت ببری
استاد عزیزم یه مسافرت به ترکیه با ماشین خودمون چند وقت پیش با خانمم و دخترم رفتیم قبل از اینکه از مرز خارج بشم گوشیم روی خط برادرم دایورت کردم چون خیلی گوشیم زنگ میخوره و مشتریها زنگ میزنند و من توی مسافرت اصلاً دوست ندارم تلفن جواب بدم و فقط میخوام از مسافرت لذت ببرم شما رو که میبینم واقعاً آرزوم میشه که بتونم خیلی عالی از تلفنم مثل شما استفاده کنم
استاد عزیزم چه مکان فوق العادهای رفتید کلورادوی آمریکا بینهایت زیباست استاد عزیزم اگر واقعاً کسی با تهدید از من بخواد که فقط باید یک فایل استاد عزیزم رو داشته باشم بدون شک قسمت 198 سفر به دور آمریکاست چون توی این فایل من هم صحبتهای فوقالعادهای از کسب و کار رو دارم و هم سبک زندگی شما که بینهایت کاربردی و ساده و لذت بخش بوده است خدا را شکرگزارم از این فایل فوقالعاده
از دیروز چندین بار این قسمت رو نگاه کردم داشتم روی روانشناسی ثروت یک کار میکردم جلسه 11 بودم که بینهایت صحبتهای شما و سبک زندگی شما و واقعیت شما با جلسه 11 مرتبطه و چقدر لذت بردم
استاد عزیزم و دارم هی نگاه میکنم تا قابل باور بشه برام که انسان توی این حد از رفاه مالی و مکانی و زمانی هم میتونه انقدر عالی زندگی کنه و و بتونه از تمام وقتش استفاده کنه دیروز به خانمم گفتم استاد هر روز تقریباً 16 ساعت احتمالاً بیدار بوده و داشته از تمام وقتش لذت میبرده
استاد عزیزم با این گریل فوق العاده و سبک زندگی شما که هر کدومتون به روشی که دوست دارید غذا میخورید در دل این طبیعت با این صندلیهای فوقالعاده با این فورد اف وان فیفتی عالی رنگ شاد قشنگ و این کمپر فوق العاده با امکانات زیاد و با رفاه زیاد یک پکیج بی نهایت کاربردی رو دارید
خداوند رو صد هزار مرتبه شکر که میتونم شما رو ببینم و با دیدن شما به ذهن منطقیم بگم که اینها قابل دسترسی و قابل رسیدن هست و آرزوی من هم همچین سفری و همچین آزادی و همچین امکاناتی شد خدای شکرگزارم
استاد عزیزم باور نمیکنم که توی مسافرت آدم فقط سه چهار تا ظرف کوچولو رو برای غذا خوردن مجبور باشه بشوره واقعاً شما رو تحسین میکنم خیلی فوقالعاده هستید
استاد عزیزم چقدر دوش راحت و عالی و در دل طبیعت چه لذت خوبی داره چه کمپر فوق العادهای دارید که خیلی راحت نصب میشه و چقدر امکانات بینظیری فورد شما داره خدا رو شکر
استاد عزیزم قبل از اینکه کامنت آقای یزدان عزیز رو بخونی من متوجه شده بودم که این مسافرت شما یه جایزه برای فعالیتهای عالی شما روی سایت است و با خواندن این کامنت زیبا و توضیحات فوق العادهای که دادید مطمئن شدم که چقدر درک عالی از شما و کارهایی که انجام میدید دارم
استاد چه سبک بینظیری دارید که کارهای مورد نیاز را انجام میدید و بعد به خودتون جایزه میدید بینظیرترین سبک زندگی از نظر من که چقدر به انسان انگیزه میده که باید این کار رو به اتمام برسونم و چقدر مسیر رسیدن به اون هدف عالی و شاد می شه
چون ذهن میدونه الان این کاری که دارم انجام میدم اگر تمام بشه به لذتهای خوبی میرسم خدا را شکر این رو از شما الگوبرداری کردم حتی تو چیزای خیلی کوچیک مثلاً توی غذا خوردن یه کاری که نیاز انجام بدم رو انجام میدم و بعد میرم غذا میخورم
استاد به لطف خدا چه انگیزه عالی دارید که هدف شما از زندگی پیشرفت کردن ورشد کردنه
این چقدر میتونه گسترده باشه چقدر میتونه نامحدود باشه
استاد عزیزم این تیکه حرفهای شما رو باید برای خودم بارها و بارها و بارها تکرار کنم و اینو باید با آب طلا نوشت و هر روز بهش فکر کرد و تا جایی که میتونم باید از همین منطق توی زندگیم استفاده کنم که تلاش من برای این باشه که بتونم شخصیتم رو رشد و پیشرفت بدم تا اینکه به فکر باشم حساب بانکیم بیشتر بشه ممنونم استاد عزیزم
استاد من چقدر ذوق میکنم که کامنتهایی که میذارم رو شما خودتون میخونید و خودتون منتشر میکنید یه جورایی دارم با کامنتهام با شما حرف میزنم خدا را شکر
استاد عزیزم این کامنت رو نوشتنش رو با تایپ صوتی گوگل توی نوت گوشیم نوشتم و میخوام روی فایل 198 سفر به دور آمریکا کپی کنم قبل از این فایل داشتم فایل 11 روانشناسی ثروت 1 رو کامنتش رو از همین سیستم می نوشتم و پستش کردم
الان میتونم با صحبت کردن کامنت هام رو بنویسم و این خیلی حال منو خوب میکنه چون فایلهای شما رو تو شرایطی دارم گوش میکنم و میبینم که هر دو دست من درگیر و فقط میتونم صحبت کنم خیلی خیلی خدا رو شکرگزارم
انشالله همیشه در پناه فرمانروای کیهان در اوج سلامت ثروتمند و خوشحال باشیم
بدرود
سلامی پر از شور و عشق الهی به استاد عزیزم ومریم جان و تک تک دوستان توحیدی
خدایا صد هزار مرتبه شکر بخاطر این کشور زیبا ثروتمند و با امکانتان عالی که از هرجهت هست
امکاناتی که باعث شده از سفرت لذت ببری و با خیال راحت و آسوده دل و بزنی به جاده و بری سفر و عشق و حال کنی
ای جان سوییس امریکای این ترکیب رنگهای زیبا را ببینی،بری تو این طبیعت بکر که خودت باشی و خدای خودت وتراکمپر زیبا با این امکانات عالیش و دوتا عشق که کنار هم از این آزادی لذت ببرند
هر روزمون آسانتر از روز قبلمون باشه،هر روزمون ساده تر و لذت بخش تر باشه،چقدر زندگی میدونه آسان و راحت باشه
عجب استیکی،عجب گریلی
خدایا چقدر من خوشبختم صد هزار مرتبه شکر
تقدیم با عشق ای خدای من چقدر این مریم جونی خوبه،چقدر با خودش در صلحه
خدایا هزاران مرتبه شکر که لایق دیدن این زیباییها هستم
خدایا شکرت که لایق دریافت الهاماتت هستم
خدایا هزاران مرتبه شکر که این زیباییها را میبینم و خواسته ای جدید در درونم بوجود میاد که من هم از این خواسته ها میخوام از این روابط عاشقانه میخوام از این سفرها میخوام
ای جانم تو این فضای رویایی چه حالی میده دوش بگیریم و لذت ببریم
خوابیدن تو این فضای روحانی تو این سکوت ،سکوت،سکوت
خدایا چقدر دوستت دارم و
خدایا شکر بخاطر این حس خوبم ،این حال خوبم من کیلومترها کیلومتر به خواسته هام نزدیک و نزدیکتر میکنه و خواستهام هم کیلومترها کیلومتر بهم نزدیک و نزدیکتر میشند
خدای من عجب طبیعت زیبایی ،عجب تصاویر رویایی
خدایا صد هزار مرتبه شکر بخاطر کامنت زیبا وپر مفهوم یزدان عزیز که باعث شد استاد آگاهیهای خوبی را به ما یاد آوری کنند
ای جانم جایزه
جایزه دادن به خودمون که کمک کنه همیشه انگیزه داشته باشیم و هدف انتخاب کنیم ،تمرکز بزاریم روش ،توکل کنیم به خداوند،هدایتها را دریافت کنیم ،کارمون و انجام میدیم اونکه نتیجه اون چیزی میشه که ما میخواهیم اون خیلی به ما ربطی نداره مهم اینه که ما تو مسیر باشیم و تلاشمون و بکنیم و وقتی تلاش لازم و انجام دادیم نزدیک شدیم به هدف بل هدفم محقق شد یا حتیاون جوری که ما میخواستیم محقق نشد وای تلاشمون و انجام دادیم اون موقع به خودمون جایزه بدیم
عجب نکته ای کلیدی گفتیند استاد این و بارها و بارها باید به خودم یاد آوری کنم ،الگو بشه این کارتون و کوچکترین پیشرفت خودم و ببینم و بنویسم و به خودم جایزه بدم
که زندگیم قشنگتر و لذت بخش تر و شور و شوق بیشتری برام داشته باشه
یکی دیگه از اصول شما
قبل از اینکه با کسب بخوام صحبت بکنمسرم تو لاک خودم باشه عمل کنم به هر آنچه که از شما آموزش میبینم و به ذهنم بگم ای خانم ذهن من میخوام روی شخصیتم کار کنم و خودم و رشد بدم و عمل کنم و سعی کنم متعهد باشم به آموزهای استاد عزیزم
من مهمترین انگیزه شده برام پیشرفت کردنم،بهبود دادن خودم،رشد کردن خودم،توانایهامو بهبود بدم،عادتهای مناسبتی را در خودم ایجاد کنم و شخصیتم و بهتر از قبل کنم از این روند خیلی خوشحال میشم
اگر بخوام آدمی باشم که خودم و بهبود ندم و رشد ندم فقط به فکر بالا بردن درآمدم باشم واقعا احساس خوشبختی نمیکنم
موقعی اعتماد به نفسم و درونم و دارم بهبود میدم حالم خوبه و احساس خوشبختی میکنم فارغ از اینکه در آمد دارم یا ندارم
من دوست دارم هر روز باورهام و بهتر بشناسم خودم و بهتر بشناسم و بهتر بتونم عملکردم و بهبود بدم در کل شخصیت بهتری نسبت به قبل داشته باشم اون زمان احساس خوشبختی میکنم
استاد جان من طبق گفته های شما به مدت تمرکزم و گذاشتم روی خودم البته تا حدی که بتونم باورها و رفتارهام و زیر نظر گذاشتم و خوشحالم
امروز از خدا به نشونه خواستم که این فایل بی نظیر اومد تو سایت
انشا.که بتونم مسیر درست را برم و شخصیتم بهتر بشه،ترسهام کنار بشه،ایمانم قوی تر بشه و به اندازه ای که بهتر بشم اتفاقات خوب برام میفته
تمرکزم و بزارم روی ایجاد عادتهای مناسب
هر روز یکم بهتر تز روز قبلم بشم و انگیزه ای برای حرکت کردن بیشتر
من چند شب پیش داشتم پیاده روی میکردم حدود ساعت11و نیم شب بود و با خدای مهربون صحبت میکردم و ازش نشونه خواستم همین طور که داشتم با لب خندان و سپاس گزاری راه میرفتم دوتا موتوری رد شدند و بعد دوباره دور زدند و برگشتند طرف من و من و دنبال کردند
البته من همیشه میگم خدا کنارم و قدم به قدم باهام میاد و اون حاله ای از نور خودش و دور من قرار داده
خلاصه داشتم میرفتم انگار یکی بهم یه سنگ بردار که اگه خواستند نزدیکت بیاد پرتاب کنی سمتشون واومدم سنگ و بردارم یه دفعه یه اقای ظاهر شد گفت چیه مزاحت شده بیا باهم بریم تا خونتون
خدای من خدای من درسته تو هستی،تو کنارمی،همیشه ،در هر لحظه
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
خدایا همیشه دستهای هدایتگرت و برا من میفرسی چطوری ازت سپاس گزاری کنم
شکرت شکرت شکرت
استاد جان ،مریم جان ازتون سپاس گزارم بخاطر این آگاهیهای نابی که بهم میدیمد
دوستان عزیز و توحیدی خودم ازتون سپاسگزارم بخاطر این کامنتای زیبا و پر از آگاهیتون
از خودمم سپاس گزارم بخاطر این که تو این مسیر توحیدی قدم گذاشتم
در پناه خالق مهربانم باشیند
خوووووب سلاااام بچه هااااااااا من دوباره اومدممممم….سلاااام به استاد عزیزم… مریم قشنگم… رفیقای مثبت خودم….
مینو دختری از سرزمین بهشت اومد…
من وقتی فکر میکنم میبینم حتی اسمم به معنای بهشت هست... و این خودش یه نشونه بزرگه برای من…شاید از بچگی همه بهم میگفتن پفک نمکی
ولی اون ظاهرش بود…
با این حال من همیشه عاشق اسمم بودم و هستم…
و الان که درکم بیشتر شده میبینم معنایی در این اسم هست که من دارم به سمتش همیشه حرکت میکنم…
بهشت واقعی…
▪️خوووب خدا جونم از کجا شروع کنیم؟ چی بنویسیم؟
چیا بگم؟
اول از همه که باید تحسین کنم این همه زیبایی روووو…
واقعا لذت میبرم وقتی فایلها رو میبینم…
من عاشق جنگل و طبیعتم…
واقعا وقتی میبینم این کشور همیشه در حال پیشرفته کیف میکنم…
▪️منم یه روزی به مکانهیی که فراوانی بیشتر زیبایی بیشتر امکانات بیشتر… آزادی بیشتر داره هدایت خواهم شد…
▪️همونجور که من از یک مکان خشک و بی آب و علف به یک مکان سرسبز و خوش آب و هوا هدایت شدم…
▪️ تا همین چند سال پیش طبق مسیر همه اطرافیانم که از شرایط موجود ناراضی بودن و همه توجهشون به کمبودها بود من هم از اینکه توی مکان و جایگاهی بودم که همش کمبود بود ناراحت میشدم و ناله میکردم…
که مثلا توی اهواز باران نیست…
همیشه کمبود آبه…
هوای خوب کمه…
همیشه گرد و خاکه…
گرمای شدیده…
شرجیه…
و هر چیز بدی که فکر کنید…
همیشه دعاهامون این بود که خدا کنه امسال بارندگی بیشتر بشه…
آره هر چی هوای خوب و بارونه واسه شهرای دیگست…
آره تهرانیا همه چیز خوبا رو دارن ما باید زجر بکشیم… بقیه در رفاه باشن…
همه نفت و منابع ثروت رو از خوزستان استخراج میکنن بعد سختیاش واسه ماست…
حالا انگار خدا گفته شما باید بمونید اونجا اون وضعیت رو تحمل کنید…
انگار مجبور بودیم…
خوب یکی نبود بگه آقا ناراضی خوب پاشو جا به جا شو…
تو هم برو همون تهرانی که میگی همه چی خوبه…
▪️اما این وسط یه باور کمبود دیگه هم بود…
آره تهران خیلی شلوغه دیگه جا نداره…
مهاجرت نکنید تهران…
احتمال زلزله زیاده…
میرید اونجا میمیرید
خلاصه تا دلت بخواد این ذهن هرچی باور کمبود و محدودکننده بود غربال کرده بود که جلوی پیشرفت رو بگیره…
الان که داشتم مینوشتم همه اینا یادم اومد واقعا مزحکه.. چه طرز فکریه آخه….
چرا باید ذهن ما پر میشد با این حرفا…
خلاصه چیزیه که بود..
دمم گرم که تو اون شرایط و اون افکار خودمو کشیدم بیرون…
جدی میگمااا دمم گرم…
اصلا هر چی ادم با افکار محدود کننده و بدخت بود جذب من میشدن… ولی دمم گرم که از اون نقطه خودمو کشیدم بیرون..
داشتم میگفتم ما میگفتیم بارون کمه… همه چی کمه… اما وقتی تصمیم گرفتیم توی همون وسط کمبودها توجهمون رو بزاریم روی فراوانی ها از اهواز هدایت شدیم به تهران و براحتی مهاجرت کردیم…
و اومدیم تو دل فراوانی ها…
از اهوازی که زمستونش به زور بارندگی داشت هدایت شدیم به شهری که حتی توی بهار و تابستان هم بارندگی داره… چه برسه به پاییز و زمستون…
چقدر پارسال بارش برف رو دیدمو هر روز با ذوق بیدار میشدمو بارش برفو از پشت پنجره میدیدم…
از بس من ندیدم هر دفعه که بارش برف رو میبینم از ذوق نمیدونم چه کار کنم…
آره با یک جا به جایی که قبلش ذهنی انجام شد… من اومدم تو دل فراوانی…
فراوانی باران..
فراوانی هوای خنک…
فراوانی طبیعت زیبا…
فراوانی همه چیز…
و اینا نتیجه اون اقدامات کوچیک توی شهر کمبودهاست…
▪️اونجایی که تصمیم گرفتم خودمو محدود کنم به دیدین سریال سفر به دور امریکا… و باهاشون حال کنم.. حسشون کنم.. باهاشون زندگی کنم..
▪️(مخصوصا قسمت 16.. دقایق 7 فکر کنم.. اونجایی که مریم جان یک آهوی زیبا میبینن و کلی ذوق میکنن و میگن یه آهو دیدم… یه آهو دیدم… من اینقدر با یان قسمت ارتباط برقرار کردم با موزیکی که روش بود.. با اون جاده و اون طبیعت جتگلی اون مه و بارون اون هوا… که خدا میدونه.. قشنگ حسش ثبت شده توی وجودم.. و خدا شاهده که بعد از مهاجرت من هداست شدم به طبیعتی شلیه اون طبیعت.. پیچکهای پیچیده شده دور اون درختها.. توی پارک فدک سمت غرب تهران… و دیون آهو های خیلی خیلی زیاااااد که آزاد بودن در دل طبیعت در دل کوه های لواسان بورلی هیلز… در منطقه محافظت شده… جوری که اومدن بودن توی خیابونها و من ذوق مرگ از دیدنشون… آره این بود نتیجه توجه به زیبایی ها توآم با احساس…)
▪️و گوش دادن فایلهای ثروت استاد و قدم 1 و 2..
▪️پیدا کردن نشانه های فراوانی توی همون اطراف خودم هر چند کم و کوچیک..
▪️توجه گذاشتن روی کسب و کارای موفقی که بین هم کارای خودشون با اینکه امکانات بیشتر یا کیفیت بهتری نداشتن اما در حال خلق ثروت فوق العاده ایی بودن…
▪️به عنوان مثال یک کافه توی اهواز بود…
که چندین سال بود من میشناختمش…
چقدر قشنگ از روز اولی که این کافه راه اندازی شد من هر روز توی مسیر کارم میدیدمش…
روزای اول فق یک ملک خالی با یک دستگاه قهوه خانگی و دو تا میزو صندلی بود…
دکور که اصلا نداشت…
دیوارها رو رنگ طوسی ساده و قاب پنجره های قدیمیش رو هم رنگ مشکی کرده بود…
این کافه ذره ذره رشد کرد…
نا امید نشد…
از همونجایی که بود شروع کرد
اتفاقا ما هم یک دفتر دکور داشتیم ولی هیچ رشدی توش نکردیم و گندیدیم و بعد از دو سال جمعش کردیم…
اما من بعد از 6 سال خوب یادم بود که این کافه چطور و از کجا شروع کرد کارش رو و ادامه داد به مسیرش…
فکر میکنم حدود سه چهار سال اصلا متوجه رشد خاصی توش نمیشدی..اما سال چهارم بود که تغیراتش دیگه کم کم مشخص شد…
دکورش قشنگتر شد…
هر چند این کافه بیرون بر بود و فضای نشستن نداشت..
ولی همون کافه کوچیک رو کم کم فشنگترش کرد…
تا جایی که یه دکور خیلی تر و تمیز و خوش رنگ و لعاب رو ساخت…
مشتریهاش زیاد شدن…
میز و صندلی گرفت و توی پیاده روی کنارش چید… دیوار کنار کافه رو رنگ و طراحی کرد…
کم کم پاتوق شد..
همه از همه جا میومدن فقط بخاطر انرژی که اونجا در جریان بود.. بخاطر حال خوبی که به همه انتقال میداد… آره…
این کافه جوری بود وقتی میرفتی احساس میکردی بچه هاش رو هزار ساله میشناسی…
همه چیزش با انرژی خوب بود…
بعد از این داستان در کمتر از یکسال شعبه دکمش رو هم راه اندازی کرد…
شعبه اول زیتون بود..
شعبه دوم رو کیانپارس زد…
من تکانل این کافه رو کامل دیدم و شاهدش بودم..
جوری شد که شعبه دوم از شعبه اول هم شلوغتر شد…
هر دو تا شعبه به شکل فوقالعاده ایی در خال رشد و پیشرفت بودن…
جالب اینجاست من شاهد این رشد بودم اما هیچ وقت متوجه نشده بودم که این باوره… این تکامله.. اینا همه نشانه هاییه که من باید بهش توجه کنم..
تا یک روز بعد از گوش دادن به آگاهی های دوره ثروت1 جلسات 13 تا 20 مت جه شدم باید برم به فراوانی توجه کنم…
این شد که برای اولین بار منی که هر روز از این کافه لته میگرفتم و میخوردم اینبار آگاهانه رفتم به فراوانیش توجه کنم…
کافه های خوب دیگه هم زیاد بود توی اهواز…
که حتی کیفیت کارشون بیشتر هم بود…
اما این کافه چی داره؟ حتی جای نشستن درست هم نداره…
هر کی قهوشو میگیره توی ماشینش مبخوره…
یک ساعت ایستادیم و دخلش رو حساب کردیم..
یادم نیست چقدر بود… ولی یادمه خیلی شد…
اونجا بود که یه چیزی درونم بهم گفت چرا تو نداشته باشی… چرا تو نتونی؟
و همونجا تصمیم گرفتیم حرکت کنیم…
رفتیم کافه های دیگه هم بررسب کردیم..
▪️گفتم آره تنها دلیل این اتفاق باورهای اون کافه است…
پس سریعا فردای اون روز رفتیم لاستیکهای ماشنمون رو عوض کردیم و ماشین رو آماده سفر کردیم..
فردا شبش قبل از طلوع آفتاب طی یک تصمیم سریع حرکت کردیم به سمت تهران…
گفتیم بای مهاجرتمون رو حتمی کنیم..
▪️ترسها با یک اقدام به این کوچیکی کنار رفت..
و همون اقدام باعث شد ما دو ماه بعدش تهران باشبم و مهاجرت کرده باشیم..
تصمیمی که دو سه سال درگیرش بودیم… البته برای من بیشتر من حدود شاید 6 سال قبل تصمیم مهاجرت داشتم ولی موانع ذهنیم زیاد بود…
بالاخره با یه اقدام و تغییر دید و افکار چقدر راحت اتفاق افتاد…
البته این اقدام ادامه داشت…
این قسمت اقدام ما از اهواز تا پیدا کردن خونه در تهران و مهاجرت خودش هم یک داستان طولانیه…
اما اینو هم میگم چون میخوام ثبت بشه و یادم بمونه…
▪️داستانش از این قرار که ما دقیقا اینکارها رو انجام دادیم:
▪️اقداماتی که هر روز انجام دادیم..
▪️ستاره قطبی هایی که هر روز نوشتیم..
▪️تصویرسازی هایی که هر شب انجام دادیم..
▪️سناریوهایی که هر روز نوشتیم…
▪️توجه به فراوانی ها و زیبایی هایی که هر روز متعهدانه انجام دادیم..
میرفتیم توی مناطق بالاشهر تهران ساعتها خونه ها رو میدیدم.. بررسی میکردیم.. ماشینها می اومدن بیرون… میرفتن داخل صاحبانه ها رو میدیدم..
▪️و تصویر سازی میکردیم..
▪️و توی دفترمون مینوشیتم…
▪️و چقدر توی تصویرهای ذهنیمون زندگیم میکردیم..
▪️و چقدر همین کارهایی که شاید از نظر بقیه و حتی خودم مسخره میاد نتیجه ها گرفتیم.
آره همین کارهایی که از نظر ما گار نیست نتیجه گرفتم..
اینها تبدیل شده بود به شخصیت جدید ما… که تازه باهاش آشنا شده بودیم…
▪️همه چیز از درون شروع میشه… تغییر از درون شروع میشه و در دنیای بیرون تجلی پیدا میکنه…
این خود واقعیته…
اون موقع توی وهواز من یک آنلاین شاپ داشتم.. که واقعا فروشم توش فوق العاده بود..
توی اواز واقعا داشت بین همه سرشناس میشد…
بین آرایشگاه ها و بلاگرها در حال معروف شدن بودم…
کلی بهم درخواست تبلیغ میکردن…
کلی رشد کرده بودم…
کلی محبوب شده بودم…
دو سال زحمت کشیدم واسش…
حتی کلی ارسال شهرستان داستم… تهران شیراز یه شهرهایی که اصلا تا حالا اسمشونو نشنیده بودم و نمیدونستم کجای ایران هستند…
اما زحمتش زیاد بود و سودش کم…
تقلا زیاد داشتم توش… پول راحت بدست نمی اومد…
احساسم دیگه توش زیاد خوب نبود…
و اینا همه نشون نیداد این مسیر درست نیست…
خدا بهم گفت بای اینکارو دیگه بزاری کنار…
همه بهم میگفتن اشتباه نکن… حیفه… خیلی واسش زحمت کشیدی… من میگفتم خدا منو به راه ساده تری هدایت میکنه…
از خودم میپرسیدم…
خوشحالی با این کار؟
حالت خوبه؟ کاریه که دوست داری تا آخر عمر انجامش بدی؟
و من به یک پاسخ میرسیدم نه…
من دنبال آزادیم… چیزی که اصلا در این کار وجود نداشت… و خدا بهم گفت این یک پله بود برای پیشرفتت حالا دیگه وقتته بزاریش کنار.. و من علرغم تمام مخالفتها گذاشتمش کنار… بدون هیچ گونه ترسی و نگاه کردن به عقب… من فقط به جلو نگاه میکردم.. و به خدا امید داشتم…
هدایت شدم به تولید یک محصول که واقعا خودم الان بهش فکر میکنم میگم چطور؟
چطوری من هدایت شدم به این؟
اصلا چطور باور کردم این محصول میتونه راه منو باز کنه برای مهاجرت…
اون موقع هیچی نمیدونستم..
هیچ ایده ایی نداشتم.
اصلا نمیدونستم چی میخواد بشه…
فقط خدا منو هدایت کر ه بود که یک محصول خیلی ساده با یک سری متریال آماده که توی بازار موجود بود رو بسازم… و بعد توی آنلاین شاپم تست کنم ببینم فروشش چطوره و بعد از استقبال مشتریهام… هدایت بشم که با 4 عدد از اون محصول برم تهران و ویزیت رو شروع کنم…
اتفاقی که افتاد این بود که…
من توی آنلاین شاپم… نان استاپ هر روز کلی انرژی صرف تولید محتوی… بسته بندی.. استوری گذاستن… ارسال… پاسخگویی به دایرکتها و کامنتها… ادیت فیلم و … میزاشتم و با کلی فروش و زحمت n تومن پول میساختم…
اما من با هدایت به این محصول در کمتر از یک هفته دو برابر اون پول آنلاین شاپم رو میساختم…
و این مسیر دو ماه ادامه داشت و باورهای من خیلی قوی شد…
هر روز میزدیم بیرون از خونه خاله مرتضی توی تهران…
گاهی میرفتیم ویزیت… و بلا استثنا هر روز میرفتیم به فراوانی ها و زیبایی ها توجه میکردیم…
و نتیجه ها از در و دیوار می اومد…
ما دو بار رفتیم اهواز و امدیم تهران و بار دوم دیگه خونمون رو توی تهران گرفتیم…
جالب اینجاست که این وسط باز هم معجزه ها رخ داد…معجزه اینکه خونه اهواز ما با اولین بازدید کننده خونه رو خواست… و قراردادش بسته شد…
تمام اجناس آنلاین شاپ من که واقعا سخت بود انتقالشون به تهران و خارج از اون من تصمیم داشتم دیگه اون کارو بزارم کنار…
یک شخص پیدا شد و چهار روز قبل از اساس کشی اومد و همه اجنسا رو یکجا خرید حتی یک نخود هم نموند…
و خونه تهران رو هم واقعا در کمترین زمان ممکن باز هم با هدایتهای خداوند پیدا شد و همه چیز اینقدر آسون و راحت شکل گرفت که واقعا معجزه بود…
تازه ما خونه تهرانمون رو تا قبل از تمام شدن قرارداد قبلی خونه اهوازمون پیدا کردیم و حدود1 20 روز هم زمان داشتیم برای جا به جایی واقعا همه چیز عالی بوددد…
اینا همه نتیجه کنترل ذهنهاست..
نتیجه در مدار درست بودنهاست…
نتیجه باورسازیهاست..
تا وقتی که داری درست قدم برمیداری درست نتیجه میگیری…
اما کافیه مسیرتو کج کنی و حواست نباشه هم داری کج میری… این هم بخاطر ناآگاهیه… اگر آگاه باشی مراقبی که کج نری… مرتب خودتو میسنجی…
اما ما باید درس میگرفتیم… ما تازه با این مسیر آشنا شده بودیم…
آره همه چیز تا اینجا گل و بلبل بود…
اما ناگهااان ناگهاااااان… ما زدیم به جاده خاکیییی…
درگیر اسباب کشی شدیم…
درگیر حرف و حدیثها… ناراحتی ها…
قهر کردنهای اطرافیان…
چرا خدافظی نکردی…
چرا به ما نگفتین…
چقدر شما بدجنسین…چرا میخواین برین… از ما دور میشین… و ناراحتی های خیلی مسخره…
و و و…
چون ما اینکارو کاملا پنهانی انجام دادیم حتی من به مامان خودم هم نگفتم که تصمیم به مهاجرت دارم..
چون نمیخواستیم درگیر احساسات بشیم.. که بالاخره شدیم…
چون دو سال قبلش دقیقا از همین احساسات ضربه بدی خوردیم و وقتی میخواستیم بریم قبل از اینکه اقدامات رو انجام بدیم به همه گفتیم میخوایم بریم اینقدر اذیتمون کردن که همه تصمیماتمون نقش بر آب شد…
ولی اینبار خیلی آگاهانه عمل کردیم…
وقتی همه کارها رو انجام دادیم گفتیم ما داریم میریم و بعد از گفتنمون تا دو هفته بعدش هم اومدیم تهران..
اما ما وارد جاده خاکی شدیم..
از اون جاده صاف و قشنگی که واردش شده بودیم و پیداش کرده بودیم خارج شدیم..
و اینقدر دریگر حاشیه ها شدیم که به محض مهاجرتمون اتفاقات ناخواسته پشت سر هم می افتاد…
افتادیم توی چرخه معیوب…
یادمون نبود قبلا نتایج بخاطر چیا بود…
مهمانهای ناخوانده بود که سرازیر شدن..
احساسات بدی بود که بهمون داده میشد…
و واااای امان از روزی که نتونی کنترل کنی این ذهن رو…
شرایط هر روز وخیم تر میشد…
شرایط مالی.. شرایط جسمی… شرایط روحی… همه چی… حتی روابطمون…
اما یه جایی توی اون شرایط بد من دوباره گفتم باید بلند شی مینو… بلند شو… باید تغییر بدی…
آخرای برج 5 سال 1401 بود.. دوباره شروع کردم..
ولی واقعا گم شده بودم..
نمفهمیدم چی شد چطور شد..
چون تازه با آگاهی ها آشنا شده بودم…
انگار یهو همه چی از ذهنم پاک شده بود…
اینقدر افکار منفیم زیاد شده بود نمیذاشت مرور کنم اون اتفاقات مثبت رو تا یادم بیاد که باید چه مسیری رو برم..
خلاصه اینبار زمان بیشتری برد تا دوباره بخوام این مسیرو پیدا کنم..
حدود یکسال طول کشید..
ولی توی این یکسال کلی درس گرفتم…
کلی درکم بیشتر شد…
کلی آزمون خطی کردم تا تازه درک کردم ای بابا فرکانسهای منه که داره همه چیزو رقم میزنه…
ولی جالب اینجاست که من قبلا هم متوجه این شده بودم… ولی وقتی افتادم تو چرخه معیوب اصلا یادم نمی اومد هیچی دیگه..
درک کردم که اصلا نباید اجازه بدم حالم بد بشه…
واقعا حال بد رو واسه خودم مثل یک آتیش توی ذهنم کاشتم… که اگر حالت بد شد همه چیز زندگیتو آتیش میزنی میسوزونی.. نباید توش بمونی.. باید از حال بد فاصله بگیری.. و واقعا هر کاری میکنم تا توی حال بد نرم… و این مدت بیشتر تمرکزم روی این موضوع بود.. و واقعا هم خیلی جاها امتحان واسش پس دادم… ولی تمام تلاشمو کردم که عمل کنم بهش.. حالا که یکمی یاد گرفتم این حالم رو کنترل کنم… الان شروع کردم به تمرکز گذاشتن روی فراوانی ها که دوباره نتایج دوست داشتنیه من وارد زندکیم بشن…
الان دوباره دارم این موضوع رو توی شخصیتم تقویت میکنم که به خودم میگم…
▪️ شغل اصلیه تو “فراوانی یابیه”...
یادت باشه هر روز باید دنباله فراوانی ها باشی…
توی وجود هر کسی باید دنبال زیبایی هاش باشی…
توی هر مکانی خوبی هاش و امکانات و زیبایهاش رو ببینی…
سعی کن به فراوانی هایی که دیدی فکر کنی…
دارم یاد میگیرم روی شخصیتم قویتر کار کنم…
هر چیزی رو به خورد ذهنم ندم…
انسانها رو به هیچ عنوان قضاوت نکنم…
خودم رو قضاوت نکنم…
سرزنش نکنم…
من واقعا خیلی بررسی کردم خودم رو که چرا اوایل یهو نتیجه گرفتم و بعد یهو ورق برگشت…
دیدم اون اوایل تو اون تایم کم من تمام چیزهایی رو که شنیدم تبدیل کردم به عمل توی زندگیم…
با تمام افراد منفی زندگیم رابطم رو کم و یا قطع کردم…
به خودم بیشتر از هر کسی اهمیت دادم..
دلسوزی نکردم..
توجهم رو گذاشتم روی زیبایی ها و فراوانی ها…
واقعااا این کارها رو در زندگیم انجام دادم و نتیجش رو گرفتم…
اما به محض اینکه این عملکرد من تغییر کرد و برگشتم به مینوی گذشته دوباره نتایجم هم برگشت و حتی بدتر هم شد..
اما باز وقتی شروع کردم کوچیک کوچیک تغییرات رو بصورت عمیقتر کار کردن… ذره ذره شخصیتم تغییر کرد…
و نتیجه ها هم کوچیک کوچیک تغییر کردن..
افراد منفی واقعا از دور و برم حذف شدن تا حدود خیلی زیادی…
فرصت برای کار کردن روی خودم خیلی بیشتر شد..
فرصت برای کسب مهارتهام بیشتر شد..
بدهی ها صاف شد..
و الان در یک نقطه امن و آرامی قرار گرفتم که بتونم راحت تر روی فراوانی تمرکز کنم.. الان دیگه نشتی های انرژیم کم شد خیلی…
فقط باید روی فراوانی ها و زیبایی ها بیشتر تمرکز کنم..
روی خودم… روی توانایی هام… روی باورهای توحیدیم
روی فرکانسهام و انرژی که از خودم به جهان ساطع میکنم..
روی اینکه جهان یک سیستمه و ارتعاشات ما رو میکیره و به شکل نتایج به زندگیم برمیگردونه…
اینکه به چیزهایی توجه کنم که دوست دارم وارد زندکیم بشه..
اینکه بیام یکی یکی پاشنه های آشیل زندگیمو درست کنم…
مثلا الان فقط روی ثروت کار کنم… نتایج رو بکیرم بعد خواسته بعدی…
قدرت تمرکز رو جدی بگیرم…
و الان در این نقطه من دارم روی موضوع فراوانی کار میکنم… و دارم روی مهارتهام کار میکنم و یک سری اهداف کاری دارم که در مسیر علاقه ام هستش…
این باشه یک رد پا از من تا چند وقت دیگه بدونم چه مسیری رو رفتم…
مطمئنم که نتایج خیلی خفنی خواهم گرفت…
من به کارهای هنری خیلی علاقه دارم… و توی این مدت کارهای مکرومه میکردم… اما با سبکی متفااوت از بقیه چون من کپی برداری و کارهای تکراری دوست ندارم… همیشه علاقه دارم هنرهای مختلف رو با هم تلفیق کنم و کار جدید بسازم… و تا حدودی موفق هم بودم…و فقط هم با گالریهای هنری کار میکنم… این وسط چند ترم کلاس نجاری رفتم… اما تصمیم گرفتم فعلا ادامش ندم… ولی حتما در آینده میرم سراغش دوباره ولی فعلا متوجه شدم زمانش نیست… ولی کار کردن با ابزارهایی که اکثرا مردها باهاشون کار میکنن باعث شد اعتماد بنفسم بیشتر بشه و احساس خیلی خوبی داشته باشم…و جالب اینکه دقیقا همون روزهای کلاسم اتفاقت بزرگی توی زندگیمون رخ داد و باعث شد رابطه احساس خوب و رها بودن با نتایج مثبت رو به خوبی درک کنم که باید در حال خوب باشی…
همون اصل
احساس خوب=اتفاقات خوب
احساس بد=اتفاقات بد
رو خیلی قشنگ متوجه شدم و توی ذهنم حک شد…
و الان یه مدتی هستش که هدایت شدم به هنری به اسم پاپیه ماشه… که خیلی برای من جذابه… و کلاسهای متعددی شرکت کردم و آخرین کلاسم تا دو هفته دیگه تمام میشه
و بعد از اون هم تصمیم به اقدامات عملی در جهت کسب درامد دارم…. به امید خدا این مسیر من ادامه خواهد داشت… و تصویرهای ذهنی خیلی بزرگی واسش دارم… احساس میکنم مسیرم همینه چیزی که از کودکی دوسش داشتم هنر من عاشق هنرم… اما موانع زیادی من رو ازش دور کرد… ولی امروز با آگاهی انتخابش کردم و واقعا حالم باهاش عالیه..
و فکر میکنم الان درست ترین مسیر زندگیم همینه…
هر چند که عاشق طبیعت و گردش و مدیتیشن هم هستم…
که میدونم خداوند در این مسیر من رو به جاهای خوبی هدایت خواهد کرد..
خووووب بازم من دست به قلم شدم و نان استاپ نوشتم…
و حتما که کامنتم خیلی طولانی شده…
اما این چیزهایی بود که باید نوشته میشد..
دیروز یک بار اقدام کردم و نشد…
ولی اینبار شرایط و همه چیز محیا شد برای نوشتن…
امیدوارم که هممون بیایم اینجا و از نتایج بزرگ زندگیمون بگیم…
هر کسی توی این مسیر باشه و عمل کنه به آگاهی ها امکان نداره نتیجه نگیره…
واقعا امکان نداره…
و حالا که میبینم من از اهواز هدایت شدم به تهران که خیلی فراوانی بیشتر و راحت تر در دسترسه..
قطعا اگر درست به این مسیر ادامه بدم مثل استاد هدایت میشم به فراوانی ها و زیبایی های بیشتر و قطعا به سرزمینی هدایت میشم که در حال رشد و پیشرفت باشه… سرزمینی که آزادی داشته باشه و هیچ محدودیتی درش وجود نداشته باشه…
من تا زنده هستم تلاش میکنم در مسیر آزادی زمانی… مکانی… و مالی قدم بردارم…
خوب بالاخره فعلا کامنت طولانیه من اینجا تمام شد…
اما بازم میام چون داره با نوشتن کامنت بهم خوش میگذزه… و حال خوب در من جریان پیدا میکنه..
این کامنت دقیقا دو ساعت طول کشید و من بدون وقفه نوشتم… خواستم در جریان باشید و من خودم باورم نمیشه احساس میکنم همین 5 دقیقه پیش شروع کردم به نوشتن…
الهی که آرزوهاتون تبدیل بشن به داشته هاتون عزیزای دلم…
مینو دختری از سرزمین بهشت تا کامنت بعدی میسپارتون به خدای هدایتگر… حمایتگر… و وهاب…
“خدای من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم…”
1402.05.30
دوشنبه