https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-8.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-20 03:01:082023-08-21 20:26:25سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 198
628نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بنام خدایی که هر لحظه هدایتم می کنه و حمایتم می کنه و اجابتم می کنه. هادیه، حامیه، سریع الاجابه
سلام به استاد نازنینم و مریم جون عزیز دلم و سلام به همسفرای باحال و دوست داشتنی
چقدر لذتبخشه دیدن این حجم از سرسبزی و زیبایی و تمیزی این جاده ها. اینقدر هوا تمیزه و
که میشه حسش کرد و نفس کشید تو اون هوا.
چقدر تحسین برانگیزن آدمهایی که اینجوری برای رفاه و سلامت و آرامش انسانها فکر می کنن و راهکارهای ساده ای میزارن. یادمه تو جاده مشهد به بیرجند هم یه همچین فرعیهایی هست که شوهرم برام توضیح میداد وقتی تریلی ها ترمز نداشته باشن این راه فراره براشون، البته اونجا تریلی ها فقط از جاده خارج میشدن تا از اتفاقاتی که ممکنه تو جاده بیفته جلوگیری بشه و خودشون فکر کنم میرفتن تو بر و بیابون طفلیا، شایدم نه، ولی اینجا این سربالاییه باعث میشه که سرعت تریلی کم بشه و این عالیه، انشاالله هر کی هر جا تو جاده داره سفر می کنه در پناه خداوند باشه و سالم و سلامت به آغوش عزیزانش برگرده..
استاد اینجا که وایستادیم عجب جای معرکه ایه، شما و خدا و تراک کمپر خوشگلمون، البته مارو یادتون رفت بگین ها:))))
آسمون بینهااااایت آبی، دشت سرسبز و رویایی، هوای بهشتی و فوق العاده و یک سکوت بییینهایییت، خدایا از این بهترم مگه داریم.. مخصوصا که یه تراک داشته باشی با همه امکانات یک خونه، و بازم مخصوصا که بیای و تو این بهشت دوش بگیری و خستگیای 27٠٠ کیلومتر سفر رو از تنت بشوری، وای که این آخرت لذته. لذت سادگی، لذت آسونی، لذت یکی شدن با طبیعت، لذت زندگی باخدا که خدا بشه ناخدا.. نوش جونتون باشه استاد جونم این حجم از لذت که واقعا با هیچ ثروتی قابل قیاس نیست…
مریم جان تو چقدر خوبی، چقدر بی نظیری که شدی یار و همراه همیشگی استاد و شدین همون الطیبات لطبینی که همیشه میشنیدم و فکر میکردم این چیزا فقط مال بهشته اما حالا دارم میبینم که نه بابا اینا قانون خداونده و همین دنیا هم به زیبایی و در کمال دقت و ظرافت داره انجام میشه، و اون بهشتی که خدا همیشه وعده داده که مال صالحینه اینجا تو این فایلها هر روز داره برام تکرار میشه. همون بهشتی که نهرها زیرش جاریه و ساکنینش زیر سایه درختاش بر تختها تکیه زدند و از نعمتهای بهشتی تناول می کنن و از گفتگو با هم لذت میبرن. آیا من چیز دیگه ای جز این تو این فایل میبینم؟ یه فضای بهشتی با دوتا صندلی ساده و یه میز که زیر سایه درختا هست و دو تا یار عاشق که ذکرشون فقط تحسینه و شکر خداوند و عشقی که هر روز داره حرارتش بیشتر میشه و غذاهای بهشتی که اونا رو سرمست از عشق خداوند می کنه که نه بهشون سستی میده و نه حالشونو بد می کنه،،،،،
خدایا چقدر قوانین تو زیباست، بخدا که اشک جلوی چشامو گرفته از اینهمه زیبایی خداوند. از انرژی که کل جهان رو گرفته و اینقدر زیبا تو زندگی استادم شکل گرفته و من تحسین می کنم استاد بینظیرم رو که اینقدر ماهرانه به این انرژی شکل دادن و زندگی شونو جوری خلق کرده که حتی تو رویای خیلی ها هم نمی گنجه. زندگی که از هر لحاظ پرفکته، حتی برای منی که هر روز دارم میبینم باورش سخته چه برسه به اونایی که ندیده و نشنیده حرف های بی اساس میزنن..
استاد جان نکاتی که اخر فایل گفتین و کامنت زیبای آقا یزدان عزیز که برامون بیان کردین واقعا کلیدی بود. ایکاش هممون یاد بگیریم که موفقیت مون رو بر اساس رشد مالیم نسنجم و واقعا چقدر ضربه خوردیم از این سنجش غلط.
یادم باشه یاد بگیرم شخصیتم رو بهبود بدم درامدم خودش بهبود داده میشه
استاد عزیزم بینهایت سپاسگزارم بابت تهیه این فایلهای بهشتی و عاشقانه دوستون دارم
تو این سال ها هر روز با شما هستم. نه فقط خودم بلکه همسرم هم و بچه هام هستند .
تلویزیون نمیبینیم اما فقط سریال های شما را مرور می کنیم و از صحبت های شما الهام می گیریم در عمل به زندگیمون . و نتایج عالی عالی که گفتنش نیاز به یک سریال 300 قسمته برای من است . هر روز رشد و تجربه و احساس خوب .
نبینید زیاد اهل نظر نیستم توی گروه من دایم با شما هستم خیلی ها هم مثل من هستند دایم از شما الهام می گیریم .
ما دایما زندگیمان وقف عمل به قوانین شده خانوادگی و واقعا خوشحالم خداوند شما را سر راهم قرار داد .
این ردپاها با ارزشند و این جملات شما ، دیگران را تهییج و ترغیب میکنند.
به شخصه ایده های بسیار خوبی از کامنت های بچه ها برای کارهای عملی کوچک و موثر گرفته ام که بسیار کارآمد بوده اند.
شما هم نتایج کارهای عملی عالیتان را به اشتراک بگذارید، چونکه آدمهای عملگرا، پیشنهادهای بسیار بهتری میدهند تا کسانی که فقط دیگران را از روی کتاب نصیحت میکنند!
سلام جان جانان ..سلام برتو ای عاشق ..سلام بر تو ای کسیکه تمام عشقی ای خداوندگار زیبایی ها ..
سپاسگزار مسیری هستم که تو هستی ..
خدااااای من .. شکرگزارتم چقدر این بنده های پاک. خالص. زیبا و مهربانت رو دوست دارم..
چقدر زیباست مسیر تو ..
از دیشب همینجور مدام تو قسمت عقل کل جستجوی من در مورد مهاجرت بود ..کامنتها و پاسخ ها رو می خوندم و ذره ای دلم آروم میشد، بعد از خوندنشون،همش به این فکر بودم چرا هرکاری میکنم نمیتونم متمرکز بشم روی دوره عزت نفس و زمانی رو که صبح ها 5ساعت واسه خودم میخوام بزارم ،جور نمیشه.. !!؟
هر آن به خودم میگم:سجاد داری چیکارمیکنی!؟ میخوای تمرکز کنی یا نه¿ اصلا هدفت از تمرکز رو سایت چی هست؟! میخوای دوره هارو بخری و تهیه کنی و دوست داری داشته باشی که بشینی مث دوره عزت نفس کار کنی!؟ اینجوری تیکه پاره؟ مدام میری تو سایت سفر به دور آمریکا میبینی و کامنتها رو میخونی و حالت خوب میشه…!بعدش میری زندگی در بهشت رو میبینی ؛اونجام حالتو خوب میکنی!! همون لحظه یادت میمونه که چی گفتن عزیزان سایت..بعدش دوباره می پری دوره عزت نفس،بازم آگاهی هایی نصیبت میشه که بیای بنویسی و و و و …تکرار این روند..درسته خیلی حالت بهتر شده هذا من فضل ربی ، موتور خریدی هذا من فضل ربی ، مشتریهای آرایشگاهت بیشتر شد هذا من فضل ربی..خیلی شبها گرفته میشدی،میومدی تو سایت هذا من فضل ربی از طریق دستان پر برکتش بهت کمک کرد تا روبراه بشی و خوب شدی…خدایاشکرت ..
همون دیشب یه ندایی اومد 7صبح شروع میکنی به ادامه دادن دوره و تمرکز رو دوره..
6ونیم صبح از خواب پاشدم بصورت سرحال و اصلا مث همیشه نبودم،قبلنا دوست داشتم که بیدار بشم و رو دوره کار کنم ولی صبح که میشد ذهنم میگفت :حالا نیم ساعت دیگه بخواب ،دیشب 3خوابت برده ،خواب کم میاری و منم میگفتم چشششششم و تا نزدیکای ظهر خوابم میبرد و این روند تو بقیه کارهام اینجوری پیش می رفت..
ینی تمرین جلسه 1 که انجام تصمیمات به تعویق افتاده بود رو ،بازهم نیمه کاره انجام میشد و …
اما امروز صبح ساعت 6 و نیم بیدار شدم،صبحانه رو نوش جونم کردمو اومدم آرایشگاه و شروع کردم به ادامه دوره ازجلسه 3وم و …در میان گوش دادن و استراحت رفتم تو سایت و فایل جدید امروز صبح،قسمت 198 رو دیدم و ….
نمیدونم چی بگم ..خدای من،تو راه رو نشونم دادی و من رو از سردرگمی نجات دادی و یا غیاث المستغیسین و یا حبیب قلوب الصادقین و یا الهالعالمین..خدایا شکرت استاد شما تو جلسات عزت نفس گفته بودین که این آگاهی ها باید درونی بشه و بشه شخصیتتان که دیگه بصورت خودکار انجامش بدین..چرا من تو این فایل متوجه شدم ،شما چی گفتین !؟چرا با یکبار گوش دادن متوجه شدم..!؟
آیا من زمان کافی دارم برای هربار گوش سپردن به فایل ها و دوره ها و بخوام در وجودم و درونم اجرایی کنم و بشه شخصیتم!؟؟
استاد تازه دارم متوجه میشم کم کم :من باید روی رشد و پیشرفت شخصیتم کار کنم..هدفم باید این باشه..من باید بخاطر خودم و پیشرفت شخصیم و شخصیتم تمرینات رو انجام بدم و عمل کردن من بر مبنای همین اصل باشه و این فرمول باید در تمامی دوره ها انجام بشه و عملی…
چقدر ذوق دارم از دریافت این آگاهی خدایاشکرت.
استاد خوش هیکل و خوش تیپم ،استاد موحد یکتاپرست من،شیرین زبانم.. مریم جان تو چقدر روز به روز داری خوشگل تر میشی عزیزم..بار اول که فایل رو دیدم،از زیبایی های طبیعت گرفته که لذت میبردم از طیف رنگ بسیئییاااار فوق العاده ای که سپاسگزارم هر بار با خانواده ی خودت به اشتراک میگذاری تمام چیزی که با چشمان زیبابینت میبینی.. مریم جان بار اول که فایل رو دیدم ، چشمام از زیبایی تو ، رو بر نمیگردوند که حتی ؛بار دومی که فایل رو دیدم تازه متوجه شدم در مورد نینجا گریل، چه توضیحاتی میدین.. ماشاالله روز به روز خوشگلتر میشی مریم جان .. سپاسگزار زحماتی هستیم که با عشق واسه استاد میکشین..
سپاسگذار خداوندم بخاطر اینکه عضو خانواده ی بسیار فوق العاده ای شدم..خدایا شکرت خدایاشکرت بی نهایت و بیکران
به نام خدایی که عاشقانه دوستم دارد وهدایتم میکند به سمت نعمت بیشتر به روش آسان تر
سلام وصدتا سلام به بهترین استاد وعزیز دل همه ی ما مریم شایسته عزیز
سلام به خانواده ی بزرگ عباس منشی
الهی صدهزارمرتبه شکرت بخاطر این سفر رویایی. به من که این سفر خیلی خوش میگذره. میدونم که به همه ی همسفرهام هم به اندازه درک خودشون خوش میگذره
تحسین میکنم آزادی زمانی مالی مکانی شما استاد عزیز را .افرین که همیشه درحال پیشرفت وکارکردن روی خودتون هستید. حرف وعملتون یکی هست
تحسین میکنم ثروتی که لاجرم بخاطر کار کردن روی خودتون بدست آوردید.
چقدر این سفر مارا بزرگ میکنه. وقتی از نگاه استادسفر میکنیم. وقتی تمرکز نتنها روی زیبایی هست. بلکه هر فایل پراز درس هست ودرکنارش کامنت های دوستان که هرکدوم یه دنیایی رو پیش روت باز میکنه
چقدر تحسینتون میکنم بخاطر این تراکمپر هیولا. خدایا شکرت که میشه وسایل برقی رو با خودت ببری توی دل طبیعت. همیشه ما رو باکمبود برق ترسوندن. همیشه خاموشی های زیاد بخاطر اینکه برق کمه. یا پدرو الان همسرم همیشه مواظب هستند لامپی اضافه روشن نمونه بخاطر قبض برق
والان میبینم استاد با ماشین خودش برق تولید میکنه اونم تو دل دشت .این یعنی معنوی ترین کار دنیا ثروتمندشدن. یعنی فراوانی. یعنی احساس لیاقت داشتن
خدایا شکرت. این سفرنامه هرروز ظرف وجود من راداره بزرگتر میکنه
درخواست بیشتری از خداوند دارم. منم میخوام
منم میخوام سفرکردن باعشق. با آزادی.
منم میخوام باکارکردن روی خودم لاجرم به آزادی زمانی مالی برسم
نگین جووون چقدر از کامنتت خوشحال وسپاسگزار شدم. خدایا شکرت در سفرنامه ای هستم که سراسر عشق ومحبت هست
همیشه آرزوم بود دوست های خوب وهمفرکانسی داشته باشم که درکنارش حال دلم عالی تر بشه. والان به برکت این سایت الهی دوستان عالی دارم که بت یه کامنت وآرزوی خیرشون قلبم باز میشه ولبخند رضایت روی لبم میشینه
خدایا شکرت
منم برات بهترین ها را آرزومندم. الهی دلت شاد باشه جیبت پرازپول .تنت سالم باشه وقلبت از عشق خدا لبریز
خدا را را هزاران هزار مرتبه شکر میکنم که دوستان توحیدی دارم و خوشحالم از اینکه شماهمفرکانسی های خوب و مهربان دارم و دوستون دارم من غیر از بچه های سایت هیچ دوست دیگه ای ندارم چون اینجا سر شار از عشق الهی هست هر روز موفق تر و سلامت تر ،شادتر و ثروتمند تر از روز قبلتون باشیند
با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان خوبم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و وادار بشم به تفکر که البته خواسته ی خودم بود همین امروز صبح و خداوند هم به زیبایی هدایتم کرد به این فایل
با صحبت های چند ثانیه ی اول فایل استاد مفاهیم توی ذهنم شروع کردن به بالا اومدن و گردش و چرخش و اتصالات برقرار شد و من هم اجازه میدم جاری بشن اینجا :
یک آن یاد برهان نظم افتادم توی کتاب های دینی دبیرستان نمیدونم الان اسمشون رو چی گذاشتن .اونموقع که نمی فهمیدم چی داره میگه و فقط حفظ میکردم.یادمه دو برهان نظم و علیت رو دلیل بر اثبات وجود خداوند ذکر کرده بودند
نمیخوام وارد بحث فلسفی بشم و بقول استاد علاقه ای هم ندارم چون تهش به چیزی نمیرسه اما :
بطور خلاصه برهان نظم میگه که :
هرچیزی که اطراف ما هست و میبینیمش نشان دهنده ی نوع آفرینشه نه اتفاقی کور و تصادفی .هرچیزی با عملکردش سازگاری و تناسب داره و این یعنی تدبیری پشت اینها نهفته است
چقدر شب و روز دینی خوندم و حفظ کردم چقدر بعدا توی دانشگاه سر کلاس اندیشه ی اسلامی نشستم و چرت زدم خخخخ وکمترین نمره من شد نمره اندیشه درصورتیکه درس های دیگه همه بیست بودن
و الان توی این فایل توی آمریکا!!!!!!!!!!!!!!!!!! خدای من فقط دقت کنید توی آمریکا توی چند ثانیه با صحبت های استاد و دیدن اون run away ramp من فهمیدم تدبیر پشت اتفاقات یعنی چی من فهمیدم برهان نظم یعنی چی چیزی که اونقدر فلاسفه رو قرن ها بخودش مشغول کرده بود که بفهمن و به دیگران بفهموننش و نتونستن یعنی چه :
برهان نظم یعنی تدبیر پشت این رمپ و السلام
که تریلی به اون عظمت رو توی نظم جاده نگه داره و خطری نه برای خودش و نه دیگران ایجاد نکنه و نظم مسیر رو دچار اختلال نکنه .دیگه من باید تسری بدم این نمونه و الگو رو به همه چیزی که دارم میبینم و تجربه میکنم
اصلا یک آن مو بر بدنم سیخ شد خدای من سپاسگزارم برای این درکی که بهم دادی
امروز صبح از خداوند خواسته بودم توی تمرین ستاره قطبیم که خدایا قدرت درک فایل ها و آگاهی های دوره های استاد رو بهم بده
خدایا کمکم کن احساسم رو گره بزنم به خودت نه عوامل بیرونی که دچار نوسان نشم
و اینجوری دارم جواب میگیرم که اشک توی چشم ها جمع شده
و آگاهی ها همچنان داره به یادآورده میشه با این صحبت های استاد که یکی دیگش درک آیه های :
و نفصل الایات لقوم یتفکرون
و نفصل الایات لقوم یعلمون
و نفصل الایات لقوم یعقلون
چقدر قشنگ باز هم توی همین چند ثانیه من این آیات محکم رو بهتر درک کردم که یعنی چی خداوند میگه به تفصیل آیات رو توضیح دادیم .همین علایم و نشانه های زیادی که توی مسیر جاده ها ی این کشور خدا هست یعنی همون نمود آیه های بالا و البته که افرادی که این نشانه ها رو اعمال کردن اولا خودشون حکیم بودن و اهل تفکر و تعقل و آگاه به اینکه ممکنه همچین اتفاقی بیفته و ثانیا میدونستن هستن کسانی که اونا هم اهل تفکر و تعقل هستن و به این نشانه ها توجه میکنن مثل استاد توی این لحظه .و البته هستن کسانی که اینکار و نمیکنن که باز هم میرسیم به :
کلا نمد هولاء و هولاء
یعنی از هر بعدی من به این کشور و توی این مثال به این علائم نگاه میکنم میرسم به بحث توحید و هدایت چقدر واضح میشه این مفاهیم رو دید و درک کرد :
شما ایمان داشته باش و حرکت کن و قدم توی مسیر بزار و خیالت راحت باشه که نشانه ها هستن و هدایت ها هستن و هرکسی که از هدایت ها تبعیت کنه ترس و غم و اندوهی سراغش نمیاد.
الله اکبر نشانه ها هستن و هدایت ها هستن تو باید بری تو مسیر که اونا رو ببینی و دریافتشون کنی تا راحت تر و سالمتر زندگی کنی
یا خدا فقط طول این وسیله نقلیه رو ببین فراوانی در فراوانی در فراوانی و ی تلنگر که ببین محدودیت فقط ساخته ی ذهن تو و گرنه همه چیز فراوانه میشه اونقدر ثروت داشته باشی که ی ذره از نمودش بشه این و اینقدر باشکوه بشی که بشی ی نشانه از نشانه های خداوند
آخ که اون جایی که دوربین خداوند اون ترکیب رنگ اون چمن ها رو نشون داد چقدر آگاهی های فایل انرژی که آن را خدا میدانیم و توضیحات استاد برام مرور شد که :
خدا مثل ی طیف رنگیه که همه رنگی هست و هیچ رنگی نیست
همین چیزی که اینجا دارم میبینم
و باز هم یادآوری آگاهی ها اما به سبکی مثبت :
روز است و سکوت است و خدا هست و ما
کولورادو و سوئیس آمریکا هست و ما
زمین پهناور و سرسبز خدا هست و ما
گریل چینی هست و گوشت نچرال هست و ما
سرآشپز ماهر و سبک سلامتی هست و ما
فراوانی راحتی هست و آسایش هست و ما
تفاهم به شکل تو خود باش و من هم خودم
درون این دشت زیبا هست و ما
رسیدن به خواسته ز پی تضاد
به دست قوانین خدا هست و ما
دهن آب افتادن ز روی کباب
نشان از ناخودآگاه ما هست و ما
و انزلنا ماء حتی من کمپری
لتطهیر جسم و روح هست و ما
نوشتم من این شبه شعرم ولی
حدیث همچنان جاری است در دلی
یادمه چند وقت پیش که چند تا شعرم رو فرستاده بودم برای ی سایتی بهم گفتن عزیز شما فعلا توی شعر کلاس اولی مثنوی رو با قصیده قصیده رو با غزل غزل رو با چهار پاره قاطی میکنی خخخخخ آخرش معلوم نیست قالبش چیه اولش خیلی ناراحت شدم
ولی الان که اینا اومد و من نوشتم دیدم اینم ی سبکه ی تواناییه مهمه اینه که خودم خوشم میاد و وقتی میخونمش لذت میبرم حالا شده چند دقیقه چون من براش تقلایی نمیکنم جاری میشه و مینویسم حالا ممکنه یکی بخونه و اون چیزی که من دریافت کردم رو دریافت نکنه
و اما نکات ارزشمند صحبت های پایانی استاد:
همیشه باید هدف داشته باشم چه کوچیک و چه بزرگ
از مسیر رسیدن به اهدافم لذت ببرم
باید بعد از رسیدن به هدفم به خودم پاداش بدم بسته به اندازه هدفم
مهم تلاش منه برای هدف نه نتیجه هرچند اگر باورها دست باشه نتیجه هم لاجرم میاد (دوره عزت نفس ارزشمندیت رو به نتایج کارت گره نزن تلاشت رو بکن )چون این مکانسیم جهانه
اگر میخوام چیزی به بقیه بگم باید ببینم خودم نتیجه گرفتم اگر آره که میتونم بیانش کنم اونم برا فردی که آماده اس و گرنه باید زیپ دهنم رو بکشم و سکوت کنم (دوره دوازده قدم دوره ثروت یک دوره عشق و مودت و ….)
باید هر روز به دنبال ی کم بهبود دادن خودم باشم
تمرکز بر بهبود خودم نتایج خوب دیگه رو به دنیال میاره
همیشه و هر روز باید به دنبال ترک عادت های نامناسب و ایجاد عادت های درست باشم
چقدر خوشحالم که یبار دیگه به کامنت بی نظیرت هدایت شدم چقدر خوشحال شدم وتحسینت کردم بخاطر این قلب پاک وروح لطیفت احسنت به تو نسرین زیبا به خاطر درک این حجم از زیبایی
سلام به فهمیه جان . چقدر عکس پروفایلتون زیباست مخصوصا رنگ لباسهاتون .سپاسگزارم عزیزم .خدا رو شکر به خاطر این هدایت های زیباش که با این هدایت هاش انرژی و نیروی محرکه ای میشه از طریق دستانش برای اعضای این سایت . لاجرم کسی که خودش روحش لطیف باشه و قلبش پاک اینجوری دوستانش رو تحسین و ستایش میکنه منم شما رو تحسین میکنم که اینقدر ساده و راحت دوستانتون رو تحسن میکنین . مستدام باشی در سایه ی الله یکتا
سلام به نسرین خانوم عزیز چقدر شعر قشنگ بود اقا من واقعااا ممنونم ازت که تمام فایلهارو گره میزنی به اتفاقتی که در گذشت داشتی مثل درس خوندن مثل مسافرت رفتم و مثل….
دمت گرم رفیق برای این همه اگاهی و این همهعشقققق نسرین خانوم
سایت است و مریم بانو هست و ما
دوستان هستن کامنتها هستن و ما
خدا هست فرکانس هست و مااا
عشق هست و ایمان هست و ما
ما هستیم و خدا هست و خدا هست خدا هستتتتتتتتتتتتتتتتتت و ماااااااا
در پناه جانانان رب العامین شاد و سلامت باشی وثروتمند و عاقبت بخیر رفیق….
سلام دوباره به آقا حسین ی چیزی رو میخواستم بگم یادم رفت توی پاسخ قبلیم بگم .نمیدونم چرا با دیدن شما یاد مرحوم حسین پناهی می افتم اون مرد بزرگ چقدر ساده و بی ریا بود خودش بود و خودش . حتما شما هم این ویژگیها رو دارین و گرنه این تشابه به ذهن من خطور نمیکرد البته در پناه الله و در مسیر عشق و ایمان ان شا الله که طول عمر با برکتی داشته باشین
سلام به آقا حسین عزیز . سپاسگزارم دوست عزیز . باور کنید انرژی مثبتی که از این کامنتتون دریافت کردم اینقدر شدت و قدرتش زیاد بود که خودم هم متعجب شدم یعنی دقیقا احساس کردم با قلبتون این پیام رو نوشتین .چقدر بیت آخر این شعرتون زیباست :
سلام به اساتید عزیزم و دوستان ارزشمندم در این دانشگاه توحیدی بینظیر .
استاد جانم مریم نازنینم خیلی خیلی سپاسگزارم به خاطر این که انقدر زیبا ، زیباییهارو باهامون به اشتراک میذارید و با به اشتراک گذاشتن بخشی از زندگی خودتون به ما درس داشتن زندگی با کیفیت و ارزشمندو میدید. خیلی تحسین میکنم اینهمه تغییر فوق العاده ای رو که در خودتون به وجود آوردین .
به خاطر استمرار و تعهدتون به مسیر درست واقعا تحسینتون میکنم و ازتون ممنونم .
خیلی لذتبخش تره دیدنتون بعد از تغییرات دوره قانون سلامتی که چقدر چهره تون رو نورانی تر و اندامتون رو زیباتر و انرژیتونو بیشتر و بیشتر کرده .
صادقانه بخوام بگم ، من بار هربار که ازتون میشنیدم که صفر جلوی حساب بانکی مهم نیست و کلا چیزای دیگه ست که مهمه با خودم میگفتم بلههه منم بودم اگر این همه پولداشتم برام اون صفرا مهم نبود .
اینو باید کسی بگه که هیچی نداره یا در حد خیلی متوسط درامد داره . اونوقته که آدم باور میکنه.
اما به لطف خدا در شرایطی قرار گرفتم و با آدمایی نشست و برخواست کردم که توی رفتارشون واقعا دیدم که صفر جلو حساب بانکی مهم نیست . مهم اون پرورش شخصیته ست . اون اعتباری مهمه که آدم با ساختن خودش به دست بیاره .
اون آرامشه مهم تر از پوله . اون احساس غنی بودن . اون توانایی دیدن و لذت بردن از زیباییها مهمه. اون قدردان بودن و با کیفیت استفاده کردن از داشته ها و لذت بردن ازشون خیلی مهمه..
درسته پول خوبه اما هدف از زندگی فقط پول دراوردن نیست .
میتونی پولدار باشی اما اصلااا لذت نبری چون فقط درگیر شمردن اون صفرایی .
اما میتونی پولدار نباشی اما تمام موهبتهای زندگی رو ببینی و از تک تک لحظاتش لذت ببری و استفاده کنی. اونوقت هیچ وقت حس نمیکنی که پول نداری چون هربار که یه چیزیو لازم داشته باشی خودش جور میشه . چون تو آدم با کیفیتی هستی. اینطوری خدا به زندگیت برکت میده .
حقیقتا الان وقتی این جمله رو ازتون شنیدم باور کردم که آررره این درسته .
من دیدم افرادیو که اصلا درگیر پول دراوردن نیستن . فقط به فکر با کیفیت زندگی کردن و پرورش خودشون هستن و از دید من واقعا تمام موهبت های دنیارو دارن استفاده میکنن . از درو دیوار براشون نعمت و ثروت و آرامش و روابط خوب میباره . حتی از اتفاقی که به ظاهر خیلی ناخوشاینده هم پول میاد توی حسابشون . حتی گاهی کاری انجام نمیدن و پول وارد حسابشون میشه و جالبه که تعجبم نمیکنن که عه چرا این مبلغ اومد به حسابم ، آدمایی دست خدا میشن و کاراشونو انجام میدن ، اگر همه ضرر کنن اونا سود میکنن و …
من یه مدتی تا قبل این که این ادما در زندگیم باشن تمام فکر و ذکرم این بود که چطور میتونم مدار مالی بالاتری داشته باشم ؟
چطور میتونم پول بیشتری به دست بیارم ؟
خودمو خفه کرده بودم با این هدفه..
وسعت دیدم تنگ شده بود و همه چیزو پولی میدید
خدا خیلی خیلی دوستم داشت و بهم لطف کرد که منو اورد جایی که کم کم یاد گرفتم که نع !
این اصل نیست .
اتفاقا دیروز داشتم با خاله لیلای عزیزم صحبت میکردم که بینهایت تحسینش میکنم به خاطر درکش از قانون و نتایج بینظیری که گرفته ، در این مورد که ؛ هدف اصلی نباید بیرون از خودت باشه . وقتی میگی من میخوام مثلا فلان قدر پول بسازم ، این پوله بیرون از توعه . تو به چیزی بیرون از خودت دسترسی نداری و نمیتونی کنترلش کنی.
تو فقط به خودت و نحوه دید و رفتار و باور و عملکردت دسترسی داری .
وقتی هدفت بیرون ازخودت باشه بعد یه مدتی احساس نیاز پیدا میکنی. چون میگی من اییینهمه دارم تلاش میکنم پس چرا نتیجه نمیگیرم، چون فکر میکنی این همه تلاش باید نتایج خیلی بزرگی رو ایجاد کنه . چون اون هدف بیرونی رو نمیتونی کنترلش کنی و خودت نتایجو بزرگتر درست کنی طوری که ازش لذت ببری نه ! نمیتونی.
اما وقتی هدف اصلیت درونی باشه ، همون روزی که سعی کردی اون تغییره رو ایجاد کنی نتیجه ش رو میبینی.
من با کمک و حمایت و هدایت خدای شکست ناپذیر وهابم یه سری هدف برای خودم از چند وقت پیش ایجاد کردم که امروز با دیدن این قسمت از سفر ایمان پیدا کردم که راهم درسته و از خدا میخوام که منو کمکم کنه تا هرروز این مسیرو بهتر انجام بدم .
چند مورد از اهدافم :
1_بالابردن قدرت تمرکز در خوندن زبان و کتابهایی که نیاز به تمرکز داره
2_ایجاد باورهای مناسب برای دور شدن از غرور و نزدیکتر شدن به توحید و داشتن رفتار مناسب و همجهت با اون باورهای جدید.
3_ حرفه ای تر شدن در دیدن زیبایی ها و تایید و تحسین اونا
4_ صبور بودن دربرابر آدمایی که ویژگیهای شخصیتی نادلخواه خودم رو در رفتارشون میبینم و سعی در بهبود اون ویژگیهای مخرب در وجود خودم .
5_ پایبند بودن به اصل برنامه ریزی.
6_ باکیفیت گذروندن اوقاتم .
7_ تعهد در ایجاد عادت های جدید جزئی که میدونم برای بهبود شخصیت من مهمن .
8 _ کنترل ذهن و ورودیها و خاموش کردن نجواها
…
استاد عزیز و بینظیرم ! انگار تازه تازه داره برام جا میفته که تو اگر آدم باکیفیتی باشی پول و سعادت و روابط عالی و خوشبختی و سلامتی و هرچیز خوب دیگه ای خودش میاد چون ظرفت بزرگتر شده . مقاومتت کمتر شده و در نهایت تو به آدم بهتری تبدیل شدی .
نیازی نیست به صورت هیستریک بخوای فقط برای به دست آوردن اون چیزای بیرون از خودت هی تلاش کنی .
وقتی آدم میخواد که به یه سری اهداف بیرون از خودش که کنترلی روشون نداره برسه و خیلیم براش مهمه که حتما به سرعت اونارو تجربه کنه از یه سری موهبتها که در حال حاضر توی زندگیش هستن جا میمونه. و بعد از یه مدت زمان طولانی ای به خودش میاد و میبینه عمرش تلف شده !
مثلا ممکنه یادش بره که یه سری آدم خوب تو زندگیش داره که داره بهشون بیتوجهی میکنه و به زودی اونارو از دست میده .
یادش میره که میتونه بره از زیبایی هایی که الان وجود داره لذت ببره و قند تو دلش آب بشه.
یادش میره که از خیلی از موهبتها و نعمتهایی که الان تو زندگیش داره با کیفیت استفاده کنه و شکر کنه خدارو و قدرت خدارو در اون موهبتها ببینه.
مثلااا با خودش فکر میکنه که من پولدار شدم این کمبودهارو جبران میکنم و لوازمم اگر خراب شدن دوباره میخرم . یادش میره که اگر تو باکیفیت از وسایلت استفاده کنی یعنی داری قدردانی عملی خودتو ازشون به جا میاری و خدا برکت میده به بقیه چیزهایی که داری تو زندگیت ولی اگر قدردانی عملی که همون مراقبت از اون لوازمه نداشته باشی، هیچ وقت لیاقت داشتن لوازم بهتر رو نخواهی داشت.
یادش میره که چند وقت دیگه وقتی شرایطشو به زور تغییر داد برمیگرده میبینه خیلی چیزارو دیگه نداره و تموم شدن !
ما ادما فکر میکنیم همه چی ماندگاره . یادمون میره ناپایداری دنیارو درک کنیم .
ناپایداری همین لحظه ای که این جمله هارو خوندیم و تموم شد !
گذشت !
اگر همه چیزو ناپایدار بدونیم خیلی بیشتر قدر میدونیم .قدر همون لحظه هایی که الان ازشون فراری هستیم .
چون پیدا میکنیم یه چیزاییو که بشه ازش لذت برد . با خودمون میگیم داره میگذره و تموم میشه بذار یه چیزی از همین لحظه یاد بگیرررم . بذار از همین لحظه استفاده کنم که یه چیزی به خودم اضافه کنم .
به نظرم اگر ما به ناپایداری لحظات ایمان داشته باشیم دیگه نمیچسبیم به اهدافی که مربوط به جهانِ بیرون از خودمونه . میچسبیم به درون خودمون تا بیشتر و بهتر خودمونو ارتقاع بدیم .
با ارتقاع دادن خودمون طبیعیه که نعمتهای بیشتری وارد زندگیمون بشن . چون ما به آدم با کیفیت تری تبدیل شدیم .
اساتید عزیزم خیلی خیلی قدردانتونم که آگاهیهای نابتونو با ما به اشتراک میذارید . سپاسگزام که اصل زندگیتونو بر بهبود شخصیت خودتون گذاشتین.
ما دقیقا نمیدونیم که وقتی الگو میشیم و به موفقیت میرسیم چه گسترش بزرگی در جهان ایجاد میکنیم.
چند روز پیش داشتیم با دو عزیز صحبت میکردیم که دخترشون در مسیر رسیدن به خواسته هاش به موفقیت دست پیدا کرده و مهاجرت کرده ، وقتی برگشته بود که خانواده ش رو ببینه براشون یه داروی تقویتی آورده بود.
مادر و پدرش ازین دارو استفاده کرده بودن و بعد از یک ماه که همین چند روز پیش بود و ما داشتیم باهم صحبت میکردیم میگفتن احساس جوانی و سبکبالی داریم. انگار ده سال کم سن تر شدیم . دست و پامون درد نمیکنه . انگار آب زیر پوستمون رفته و چهره مون جوون تر شده .
من داشتم فکر میکردم که خدای من ! چقدر عالیه وقتی یک نفر میتونه به چیزی که میخواد، با کیفیت دست پیدا کنه و بعد برای عزیزترین های زندگیش یه کاری کنه . بهشون سود برسونه . چقدر باشکوهه دیدن این لحظات .
شاید اون داروها اگر توی ایران بود اون پدر و مادر هیچ وقت فکرشم نمیکردن که بخوان تهیه ش کنن چون قیمتش خیلی بالا بود .اما الان دخترشون وظیفه ی خودش میدونه که براشون بیاره و این کار چه کیفیتی در زندگی خانواده ش ایجاد میکنه و چقدر باشکوهه حتی فکر کردن بهش .
و شما هم دقیقا دارید همین کارو انجام میدید .
شما با الگو شدن برای هزاران نفر، دست خدا شدین برای گسترش دادن جهانشون و چه اتفاقای شگفت انگیزی رو با همین روند در زندگی آدما ایجاد میکنید.
غزل عزیز سپاسگذارم از دیدگاه فوق العاده شما. به نکات خیلی عالی اشاره کردی که درواقع اصل هستن، همون اصلی که تمام آموزش های استاد بر پایه ی همین اصول هست.
با خوندن دیدگاه شما برام دوباره یادآوری شد و ساده تر شد که من نباید تلاش کنم که پول بیشتری به دست بیارم، بلکه باید تلاش کنم که شخصیت بهتری از خودم بسازم و اینجوری ظرف من بزرگتر میشه و نعمت های خداوند (که مثل باران هرلحظه در حال بارش هست) رو بیشتر دریافت کنم، به اندازه ای که روی خودم کار میکنم و ظرفم رو بزرگتر میکنم.
و این مورد هم از دیدگاه ارزشمندتون دوباره برام تکرار شد و ساده تر شد که ، باید در لحظه زندگی کنم و از نعمت هایی که همین الان دارم استفاده کنم و لذت ببرم و بابتش سپاسگذار باشم، وقتی من به نعمت هایی که خداوند همین الان، همین لحظه به من داده توجه میکنم و حس خوبی دارم و ازشون لذت میبرم درواقع سپاسگذار داشته هام هستم، و طبق گفته خداوند که فرموده : اگر سپاسگذار باشید شما را می افزایم یعنی ظرف شما بزرگتر میکنم (که در نتیجه نعمت های بیشتری دریافت میکنیم)
خیلی سپاسگذارم از شما
و همچینین از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز بابت این فایل های با کیفیت که بارها قانون رو به ما یادآوری میکنه و هربار با هرفایل ، قانون از زوایای مختلف به ما آموزش داده میشه
سپاسگزارم به خاطر اینکه زیر کامنتی که خداوند از طریق کالبد غزل جاری کرده بود نوشتید.
آرزو میکنم درکمون از آگاهی های خداوند هرروز بیشتر و بیشتر بشه تا آرام و قرار داشته باشیم و بتونیم زیباترین هایی که در زندگی داریم رو ببینیم و لذت ببریم.
جمله شما منو یاد این جمله استاد انداخت که میگفتن :
ما به میزانی نعمتهای خداوند رو دریافت میکنیم که مقاومتهامون کم بشن.
حالا چطوری مقاومتها کم میشن؟ با خوب شدن احساسمون. با با دیدن نعمتهامون و قدردان بودن به خاطرشون احساسمون خوب میشه .
مقاومتهامون کمتر میشه و ظرفمون برای دریافت نعمتهایی که هرلحظه مثل باران درحال بارش هستن بزرگ و بزرگ تر میشه.
به نام خداوند خالق زیبایی ها، نه تنها خالق زیبایی ها، خالق بی نهایت، بی حد و حصر ، فراوان زیبایی
استاد عزیزم سلام
مریم جان دردانه سلام
خدا را سپاسگزارم که بهم فرصت داد که این فایل را ببینم و بتوانم به اندازه ی ظرفم روزی دریافت کنم.
استاد بدون درد، بدون خرد شدن، بدون سیلی دنیا درس گرفتم. امروز و الان از شما. ممنونم
وای که استاد وقتی میزان پیشرفتت میشه تعداد صفرهای حسابت، تعداد خونه هایی که خریدی و مال و اموالت، اون وقته که گاهی، حس ناامیدی سراغت میاد. درست گفتید. اما اگر میزان پیشرفتت، میزان تغییر شخصیتت باشد( البته که اگر تو کمر بسته باشی به بهبود شخصیتت)، این فقط به تو امید میده و جا داره که به خودت جایزه بدی.
استاد جان زمانی که با شما شروع کردم، رگه هایی از اعتماد به نفس، اعتقادهایی به رب، علاقه به چالش کشیدن را داشتم. اون موقع حرف که میشد میگفتم اعتماد به نفس من را بمب نمی ترکونه هاااا.( الان میگم اعتماد به نفسم صفر بود اون زمان ها)
شروع که کردم، یک خدمتکار ،یک پرستار بودم تو یه خانه. باید شروع میکردم هم پول میساختم و هم اینکه زبان ترکی را یاد بگیرم. (ببین استاد جانم، داشتم این رفتن تو دل ناشناخته ها و ترس ها و منیت ها را)
به شما و آموزش هاتون خوردم، اون جایی تو مدارم که دنبال تغییر بودم ، دنبال ثروت بودم ، دنبال عزت نفس بودم.
( از دوازده قدم شروع کردم)
اولین بهبود شخصیتم این بود که پذیرفتم، ثروت خوبه، ثروت معنوی است و اگر بی پول باشم، حاضرم تن به روابط و لحظاتی بدم که احساس لیاقتم از بین بره. پس پول مقدس و ارزشمند است و تو اگر بتوانی ارزش ایجاد کنی، لایق کسب ثروت و پول هستی.
خدا برام یک مشتری آورد که هفتصد لیر درآمد داشتم از ارزشی که براش ایجاد کردم در حالی که حقوقم هزار و هشتصد لیر بود.
(در حین دوازده قدم، عزت نفس را هم خریدم)
عزت نفس، این دومین تغییر من بود. داشتن عزت نفس بیشتر، در ابراز خودم و توانایی هام و بهبود احساس لیاقتم که باعث میشد به مشتری بگم: من دارم برات وقت میگذارم پس فکر میکنم درستش اینه که تو هم در ازای این خدمات پول پرداخت کنی.( استاد نمیدانم لازمه بگم یا نه، ولی گفتن این حرف ها به مشتری، برام ترس داشت، تو ذهنم چیزی وجود داشت به اسم «معرفت»«لوطی گری»«رفیق با معرفت» و من رفته بودم تو دل خراب کردن این باور. باید به اصطلاح اون موقع «بی معرفت» میشدم و این برام مرررررگ بود.)
(حالا وقت ثروت یک بود برام)
تو مسیر بهبود باورهای هم جهت با ثروت، کلی باورهای خراب کشیدم بیرون.
مثلاً وقتی در اثر یک تلفن شش هزار لیر بدست آوردم اونم در صورتی که حقوقم چهار هزار لیر بود، ترس اومد سراغم، تو خیالم میدیدم که یک سری آدم مسلح اومدن در خونه ام برای سرقت پول و ایجاد ناامنی برای من، خب به نظرم پول بی زحمت و مفت بدست آورده بودم و باد آورده را باد میبره دیگه.
(اما الان میگم من کاری را میکردم که شش هزار لیر چیه، شصت هزار لیر هم حاضر بود مشتری بده، من ارزشی براش ایجاد کردم، ثروتی ایجاد کردم که خیلی خیلی ارزشمنده( این را الان میگم هاااا))
و هزاران هزار گره ی ذهنی دیگه داشتم در مورد ثروت که، پیدا میکردم ، روشون کار میکردم، بهبود میدادم و هنوزم در حال بهبودی ام و تا آخر عمرم بهبود خواهم داد.
تو همین مسیر رسیدم به یه عادت چهل ساله،«دروغ»، نقل و نبات حرف هام.
دیدم مشتری هام بهم اعتماد میکنن، پولشون را میدن دستم که بمونه ، پول های بزرگ، اونم زمان های طولانی، و میگن خانم بختیاری ما به شما اعتماد داریم،
اما،،،
درونم چه صدایی بود؟
صدا میگفت: چقدر مشتری ات بدبخته که به توی دروغگو اعتماد داره، آخه آدم دروغگو قابل اعتماده، چقدر مشتری ات ساده است آخه و …………
بیچاره ام میکرد این صدا و عزت نفسم را خرد میکرد و ازم احساس لیاقت را میگرفت.
گفتم ببین من باج بده نیستم، من میزنم از ته این ریشه را قطع میکنم.
استاد بیش از یکسال و نیم هست که دروغ نگفتم.
استاد عادت چهل ساله ام را یک شبه قربانی کردم ولی تکاملی بهبود دادم.
اولش نمیتوانستم بعضی جاها راست بگم ولی هر جا راست میگفتم خودم را تشویق میکردم ، میگفتم آفرین بهار قبلاً این جور مواقع دروغ میگفتی اما الان حقیقت را گفتی. و کم کم رسیدم به جاهای سخت تر و با توکل به خدا و گرفتن قدرت از خدا ، راست میگفتم و خدا هم حمایتم میکرد.
گاهی ،وقتی، مثلاً پشت تلفن به جای یک دروغ بزرگ، یک حقیقت را میگفتم، چشم هامو میبینم و به هم فشار میدادم و خودمو جمع میکردم از شدت فشاری که روم بود.
ولی استاد انجامش دادم. تو این پروسه، «نه» گفتن هم یاد گرفتم چون گاهی دروغ میگفتم چون نمیتوانستم مستقیم «نه» بگم.
وای نگم از احساس لیاقت بعدش، اصلا میگفتم تو دنیا قابل اعتماد تر از من کسی نیست. اصلا باید این باشه که مشتری پولش را بسپاره به من. کی بهتر از من؟؟؟؟
تو همین روند شرایطی پیش اومد که من در حین کارم ، یک معلم استخدام کردم.
(در واقع کار من در حال حاضر اینه، من معلم زبان استخدام میکنم و به مهد کودک هایی که نیاز به معلم زبان دارند، میفرستم. اما شروعش از این یک معلم بود)
حالا باید به مدیرها می فهموندم که این معلم من هست، نیروی کار من هست، مسیولیتش با منه، تو مبلغ قرارداد را به من پرداخت میکنی و من به اون معلم. باید میفهموندم که تو یک خدمات گیرنده هستی.
از طرف دیگر باید به معلم میفهماند که تو برای مجموعه ی من کار میکنی و سر و کارت با منه و گزارشت را به من میگی و …
و برام سخت و ترسناک بود. چه ترس هایی؟
از پسش بر میام؟
اگر مدیر حقوق را نده؟
اگر دیر بده؟
اگر معلم فلان کار را بکنه؟
.
.
.
می دانید استاد میتوانستم اون معلم و مدرسه را مستقیم به هم وصل کنم و با این همه ترس رو به رو نشوم اما اگر وارد این ترسم نمیشدم الان به عنوان یک مجموعه ی معتبر خدمات انگلیسی شناخته نمیشدم.
اون روزها یادمه واگذار میکردم به خدا و توحید به دادم رسید.
میگفتم خدا بهترین مدیرها را برام میاره، مدیر های دقیق، متعهد، درستکار که پول را به موقع میدم و به قول و قرارها پایبندن.
یا میگفتم خدا خودش مدیریت میکنه کارهای معلمم را
یک معلم شد پنج تا، یک مدرسه شد پانزده تا، افتادم تو تله ی « پول بیشتر میخای؟ پس کار فیزیکی بیشتر» نتایج کم شد درآمد چهل هزار لیری ام شد بیست هزار لیر.
چرا؟
چون یک کد مخرب داشتم:
مگه میشه اینقدر راحت پول ساخت؟ ببین همه پدرشون در اومد برای ساخت یک قران دوزار، تو نشستی، پنج نفر آدم دارن خودشون را جر و واجر میکنند بعد پولش بره تو جیب تو.
باور کمبود و باور عدم لیاقت.
پوستم را کندن.
یکی نبود بگه بابا، تو باورهای توحیدی ساختی، تو تو دل هزار ترس رفتی که این معلم های تو حاضر نیستند بهش فکر کنند، تو داری بیگ پیکچر میبینی، تو داری این باور را میسازی که مدیرها به موقع پول میدن که من حقوق معلم هام را به موقع بدم، بعد معلم تو دغدغه اش حقوق ته ماه هست. بابا بشین تو داری ارزش خلق میکنی، تو داری یک سیستم را مدیریت میکنی….
( استاد بگذارید بگم، اینجا نوشتم «تو» ولی همه ی کارها را خدا میکرد و میکنه، اون مشتری میاره اونم درجه یک ، اون معلم میاره اونم خلاق و درستکار ، اون به من جرات میده که برم تو دل ترس ها و ناشناخته ها، همه چیز با اون هست. میدانم همه چیز با اون هست، برگی از هیچ درختی بی اذن اون نمیافته، میدانم)
( راهنمایی دست یابی عملی به رویاها زیر و رو کرد منو)
خلاصه بعد از این کاهش درآمد ، نشستم و دوباره خودمو واکاوی کردم. از تله ی کار فیزیکی بیشتر، پول بیشتر اومدم بیرون( هنوز دارم روش کار میکنم)
افتادم به بهبود احساس لیاقت ، عقل کل را زیر و رو کردم، اینترنت را زیر و رو کردم، گشتم دنبال آدمهایی که نتایج مورد علاقه ی من را داشتن، باهاشون صحبت کردم. کشیدم بیرون گره های ذهنی را و شروع کردم به باز کردن آنها، هنوزم دارم بازشون میکنم.
و بعد رفتم سراغ رویای گسترش کارم به کشورهای دیگه، اومدم ایران، ایران سیستمم را اجرا کردم، دیدم ایران همه چیز متفاوته، مدارس، معلم ها، انتظارات و دوباره باید باورهای جدید میساختم و باید مسایل جدید حل میکردم، آخه به لطف هم نشینی با شما ،عاشق حل مسیله ام.
( دوره ی حل مسایل برای من مثل یک دوره ی پایه ای بود مثل عزت نفس)
دیگه با دیدن مسیله نمی ترسم، مستأصل نمیشم، میگم خدا را دارم، ان مع العسر یسری را دارم، راه حلش آسونه، تو دلش هست، تازه با حلش من بزرگتر میشوم، ظرفم بزرگتر میشه، ثروتم بیشتر میشه، نعمتم بیشتر میشه. یک بار حلش میکنم ولی هزاران هزار بار از میوه اش استفاده میکنم. می بینید استاد حتی این قسمت از شخصیتم هم بهبود پیدا کرده.
( حالا وقت عشق و مودت بود)
و تو سفرم به ایران دو ماه پیش، فهمیدم باید دست بکشم از اینکه به دیگران قدرت نمایی کنم، به دیگران چیز یاد بدم. الان وقتش هست سکوت کنم. بگذارم همون خدایی که منو حمایت و هدایت کرد برای بقیه هم حمایت و هدایت را جاری کنه.
چون دیدم با این قدرت نمایی ام مخفی درونم، قوی ترین مردها هم پیشم جوجه میشن.
بابا من میخواستم وارد رابطه با یک مرد قوی و خودساخته بشم ولی همون اول کار، موقع سلام و علیک یک شیر قدرتمند را تو ناخودآگاه اون مرد از خودم حک میکنم، بیچاره مجبوره موش بشه، مجبوره ساکت بشه بگه: بله، بله، شما بفرمایید ، ببخشید این جا هم من این مشکل را دارم چی کار کنم؟؟؟؟
دنبال وجه قدرتمند آدمها هستم ولی چرا زن و مرد کنار من شروع میکنند از مشکلات حرف زدن، خوب من میکنم، من وجه ضعیف آن را میکشم بیرون. من بهاره.
بعد از اون ساکت شدم، هر جا اومدم به کسی راهکار بدم یا دانش بی نظیرم را به رخ بکشم، گفتم: ساکت باش، به نکات خوبش دقت کن، تحسینش کن، بهش حس ارزشمندی بده. ساکت باش و لبخند بزن.
و الان یعنی دیروز نوشتم بی دریغ روی محبت کردن باید کار کنم، بی توقع در کنار آدمها بودن، بی حساب و کتاب خندیدن، عشق ورزیدن.
چون گاهی تو محبت کردن توحیدی نیستم، دنبال بازگشتم. آخه یادم رفت بگم، روی توحید و فراوانی و احساس لیاقتم دایمی دارم کار میکنم. این وجوه شخصیتم باید بهتر بشن.
آره استاد جان
صفرها خودشون اومدن وقتی من توحیدی تر شدم، بهتر شدم، شجاع تر شدم، ارزشمندتر شدم، صادق تر شدم، متوکل تر شدم، زیباتر شدم. صفرهای جلوی عددها خودشون اومدن، بازم میان.
من برای ثروتمند شدن اومدم، برای صفرهای جلوی عددها تو حساب بانکی اومدم، اما الان پروسه ساختن ثروت برام لذت بخش هست چون تو این پروسه شخصیتم را بهبود میدهم، پروسه ی رابطه ی عاطفی ام برام لذت بخش هست چون خودم را ارتقا میدم.
به همین دلیل بود اولش گفتم: بدون درد، بدون خرد شدن، بدون سیلی دنیا درس گرفتم.
دقیقا مثل یک دوره آموزشی بود ، چقدر باورهای قشنگی را توضیح داده بودین که برای من بسیار بسیار بسیار مفید بود
از توحید و ثروت و عزت نفس و روابط گفتید
واقعا تحسین میکنم شما را که از شغل پرستاری در منزل تبدیل شدین به یک مدیر توانا ، تبدیل شدین به یک دست قدرتمند خدا در رساندن روزی به آن معلم ها و کلی خلق ارزش برای مهدکودک ها و…
نوش جانتان ثروتِ حلالتان
واقعا خوشا بحال آن تکه ای از این کره خاکی که گام های شما بروی آن قرار میگیرد ، زنانی که خوب زندگی میکنند و جهان را به جای بهتری برای زندگی تبدیل میکنند
از خدای ثروتمند و توانا این را خواستارم که هر روزتان بهترین و زیباترین روز زندگیتان باشد و روزهای بعدش بهترتر و زیباتر از آن روز
اینقدر قشنگ قرآن و زندگی را با هم عجین میکنید که وقتی به نوشته های تان بر میخورم، از شدت ذوق سر از پا نمیشناسم و وقتی به پایان نوشته های تان نزدیک میشوم، میگویم کاش باز هم ادامه داشت.
چقدر برایم مردهای
درستکار
متعهد
پاک
توحیدی
عامل به قانون
قایل به رشد شخصی
زیبا رو و زیبا سیرت
و
.
.
.
مثل شما تحسین برانگیز هست.
رضا جان ممنون که مینویسی و ممنون که اینقدرررر عااااالی مینویسی.
رزق الهی، رزق سلیمانی، را از خدایم، رب العالمینم برای شما خواستارم
استاد روحم تازه شد با دیدن این فایل، هنوز تو هیجان و ذوق دیدن این همه زیبایی ام.
و نمیدونم چرا این آهنگ زیبای معین اومد تو ذهنم و احساس کردم چقدر همخونی داره با این فایل…..
هزاران هزاران نکته و درس داشت این فایل برام، ولی نکته ای که بیشتر روش زوم شدم این بود که چقدر قشنگ در مسیر تکامل کارها راحت و آسون میشه، میخوری به تضاد، خواسته شکل میگیره و با امید به خدا و قوانین ثابتش حرکت میکنی و چقدر زیبا به هدف میرسی و چقدر زندگی لذت بخش و آسون میشه برات.
یادمه زمانی که داشتم ویژگی های شغل مورد علاقه مو مینوشتم به یه سری از چیزها توجه نکرده بودم.من با درک قانون حرکت کردم و خداروشکر به همون شغل با همون ویژگی های دلخواهم رسیدم.و چقدر لذت بخش بود برام این رسیدنه.
هر روز لذت میبردم از شغلم و هنوزم که هنوزه با شور و اشتیاق میرم سرکارم.ولی بعد یه مدت یه موضوعی دیدم داره اذیتم میکنه و زیاد خوشایندم نیس اونم شیفت های روز های تعطیل بود که در ماه بسته به تعداد تعطیلات یک الی دو تا شیفت تعطیل میخورد بهم.و این موضوع خوشایندم نبود و این همون ویژگی ای بود که موقع درخواست شغلم بش توجه نکرده بودم و این تضاده برام پیش اومده بود.
اوایل خیلی به این ناخواسته توجه میکردم و حتی کل هفته رو به خاطر شیفت جمعه ش دمق و عصبی بودم.از یه جایی به بعد گفتم دیگه بسه، آخه با هر بار حرص خوردن سر شیفت های تعطیلیم ،خیلی، هم سخت میگشت و هم اتفاق های نادلخواهی پیش می اومد که شرایط و حتی بدتر میکرد.
با خودم گفتم این همون شغلیه که من آگاهانه بهش رسیدم و خلق کردم و حل کردن این موضوع هم باید به همین قشنگی و راحتی باشه.
هدف جدیدی برام ایجاد شده بود.«نداشتن شیفت های تعطیلی»
تمرکزم و گذاشتم رو نکات مثبت شغلم، تا میتونستم حالمو خوب کردم، سعی میکردم اصلا به شیفت های جمعه م توجهی نکنم.
بچه ها بعد یه مدت شرایطی پیش اومد که ازم درخواست کردن یه بخش کوچیکی از کار نیروی اخراج شده رو انجام بدم تا کارا لنگ نمونه، کاری که برام انجام دادنش مثل آب خوردن بود و نه زحمت زیادی برام داشت نه تایم زیادی ازم میبرد.چون مهارتشو داشتم.
من در قبال انجام دادن اون کار خواستم که از اومدن شیفت های تعطیل معاف بشم و چقدر راحت و چقدر آسون پذیرفته شد درخواستم.
الان نیروهایی که دو برابر من سابقه کار دارن حتی مدرک بالاتری از من دارن شیفت های تعطیل موظفند حضور داشته باشند ولی من الان چند وقته دیگه هیچ شیفت تعطیلی نرفتم و نخواهم رفت.
واقعاً چقدر خوبه تو محیطی هستیم که آدم هاش فقط از ایمان و توکل و زندگی در لحظه صحبت می کنند
چقدر محیط انرژیش خالصه
خیلی موضوع خوبی رو بهش اشاره کردید
احساس خوب واقعاً همه چیزه
چند روز پیش سعیده خانم شهریاری هم برایم نوشته بود که اگه میخواهی شغلتو عوض کنی راهش اینه که اول با این جایگاهی که داری با همین شغلی که داری به صلح برسی و عاشقش بشی
و خواندن کامنت شما هم الان انگیزه بیشتری بهم داد که واقعاً آگاهانه بگردم نکات مثبت شغلم رو پیدا کنم و بارها و بارها با خودم راجع بهش صحبت کنم و از خدا تشکر کنم
تا به آسونی هدایت بشم به شغل مورد علاقم یعنی عکاسی
ممنونم که نوشتید
و ممنونم که شروع دیدگاهتون رو با شعر شروع کردید و با شعر تموم کردید
عزیزم چقد کامنتت زیبا بود و خیلی تحسین بر انگیز و با عشق خوندمش و چه نکته ای مهمی ازش یاد گرفتم وقتی که گفتید برای شغل دلخواهت ویژگیهاشو نوشتی و هدایت شدی به این شغل اما به تضادی برمیخوردی که شیفات زیاد بود و خسته شدی وقتی اومدی خوبیهای شغلتو نوشتی و تمرکز کردی روشون کاملا به یه مسبر دیگه تو شغلت هدایت شدی و از شیفتهات معاف شدی عالی بود دختر این نکته برام خیلی مهم بود منم شغلمو خیلی دوست دارم ولی خیلی توش به تضاا برمیخورم البته خداراشکر الان خیلی خیلی تضاداش کم شده و موادم هدر نمیره یا خیلی کمه چند روز پیش به یه تضادی بر خوردم گفتم خدایا چکار کنم اولش یکم به هم ریختم چرا من باید به تضاد بخورم تو کارم که یادکامنت اقای زنگنه افتادم در عقل کل گفت اگ تضادی میاد بگو اومده منو بهبود بده و از مسبر لذت ببر حتی برای کارهای خرابتم مشتری هست پس نگران نباش و لذت ببر منم گفتم دیگه مهم نیست پس این تضاده اومده بهم درس بده بعد رفتم به کسی که ازش مواد گرفته بود پیام دادم این مشکل پیش اومده نمیشه با چیزی پاکش کنم اونم خیلی قشنگ راهنمایم کرد نمیشه اما میتونی از خود مواد بریزی روش که اون چسبانکیش از بین بره با پودر طلا اولش شک داشتم انجام بدم اما اتگار خدا گفت یه ذره امتحان کن رو یه چیز کوچک اقا همین که امتحان کردم دیدم عه چقدر قشنگ تر شد و خیلی خوشحال شدم رفتم باور کن از ساعت 7غروب تا1 شب من روش کار کردم روش مواد ریختم کار خیلی ریزیم بود اما خستگیش برام مهم نبود چون نتیجه اش خیلی قشنگ شد وای تابلوم انقد خوشکل شد که حد نداشت از اولشم زیباتر و از خدا خیلی تشکر کردم گفتم واقعا تضادها میان که مارو بهبود بدن و از اون شخصم که راهنمایم کردسپاسگزاری کردم
خداراشکر واقعا و الان که گفتید به نگات خوب شغلم توجه کردم و دیگه تضاده از بین رفت منم قول میدم دیگه از فردا رو خوبیهای شغلم توجه کنم که تضادها از بین بره و اگرم تضادی میاد برای بهبود منه واقعا و خداوند همیشه به بهترین راها هدایتم میکنه
سپاسگزارم عزیزم که برامون نوشتی
خیلی دوست دارم
درپناه الله یکتا شادو خوشبخت ودسعادتمنددباشی عزیزم
این فایل به تنهایی برای من یک دوره کامل از تقریبا تمام آموزه های استاد بود که تابحال باهاش برخورد کردم. چه بسا نکته های بسیار بیشتری هم داشته باشه که چون کانون توجه من نبوده به چشمم نیومده و ممکنه خیلی از بچه هایی که دوره های بیشتری از استاد تهیه کردن یا فایلهای بیشتری رو با دقت تماشا و در موردش عمیقتر فکر کردن به نکات بیشتری پی برده باشن.
انگار که کامنت زیبا و پربار آقا یزدان و توضیحات استاد در موردش یک مصاحبه با استاد بود در مورد طرز فکر و روش کارشون و برای من خیلی راهگشا بود. یعنی اگه در هر مرحله از کسب و کار هستی فرقی نداره، چه در شروعش، چه در بدنه سازی و چه در زمانی که همه چیز روتین و روی روال درست جای گرفته و داره برات راحت پولسازی میکنه هیچ فرقی نداره و اصل فقط و فقط بهبود شخصیته.
وقتی مساله تعداد صفرهای حساب بانکی نباشه، وقتی ترس از گشنه موندن به ایمانت به رزاق بودن خدا چیره نشه، وقتی دست خدا رو باز بگذاری برای هدایتت به مسیرهای راحت تر و کوتاهتر برای فعالیت اقتصادی که اتفاقا مورد علاقه و موجب رشدت هم باشه و از هزینه های جاری نترسی، اون موقع است که آرامش داری و نتیجه آرامش میشه دریافت نور از جانب خداوند. میشه اقدام شجاعانه در جهت اون نور. میشه دریافت نعمت و ایده های بهتر و بیشتر. این دقیقا اسمش هست توانایی تشخیص اصل از فرع
بخدا این کار هر ذهنی نیست. این الان برای من خیلی سخت به نظر می رسه که بتونم چنین کنترل ذهن غول آسایی داشته باشم که ندونم چقدر تو حساب بانکیم هست. چقدر گردش مالی ماهیانه دارم. اصلا انگار هزارتا آلارم با هم تو ذهنم روشن شد وقتی این جملات رو شنیدم. اینا خودِ خودِ باورهای ثروت ساز و توحید عملی و باور فراوانی هست. پاشنه آشیل های بزرگ من!
این نکته ای که من به تازگی درکش کردم و سعی می کنم در عمل پیاده کنم اینه که اصل زندگی بهبود شخصیت و بهتر کردن عملکرده و بقیه نعمتهایی که به دنبال رسیدن به اونها هستیم و الان آرزوهای زندگیمونه در حقیقت پیامد و نتیجه این بهبودگرایی دائمی هست. خیلی طول کشید تا این نکته در ذهنم جا بیفته و دروازه قبولش باز بشه (که البته هنوز هم خیلی جا داره) ولی درکش بهم انرژی و آرامش خاصی داده.
ممکنه به حرف ساده باشه ولی برای کسی که در ابتدای راه تکامله واقعا سخته که بخاطر اعتقاد به مساله تکامل و مسیر صحیح از شغلی که به ظاهر راحته و داره براش پول دربیاره دست بکشی فقط به این دلیل که در پاسخ درخواستت به خداوند که ازش یه کسب و کار شخصی الهی مورد علاقه که باعث رشدت میشه خواسته بودی، خدا بهت الهام کرده از شغل فعلیت دست بکش و منتظر باش تا در زمان مناسب بهت بگم از کدوم راه بری که خیر دنیا و آخرتت تضمین بشه.
شما رو نمی دونم ولی برای من این کار خیلی سخت بود که خلاف جهت آب شنا کنم. چون اعتقاد قلبی دارم که در واقع الان دارم در جهت جریان آب شنا می کنم در صورتیکه ظاهرش خلاف جهت به نظر می رسه. ولی به خودم تبریک میگم که به واضحترین الهامی که تابحال در عمرم شنیدم عمل کردم و اطمینان دارم که درهایی از رحمت و رشد و نعمت به روم باز شده، فقط باید زمان مناسبش برسه.
در گوشه گوشه قرآن می تونیم این رد پا رو پیدا کنیم که نعمت به کسانی داده میشه که در برابر قوانین الهی خاضع و تسلیم هستند و بخصوص اینکه کار نیکو انجام میدن. کار نیکو در ذهن و فرهنگ ما اینجوری شکل گرفته که کاری خداپسندانه یا کمکی به خلق الله بکنیم که البته درست هم هست ولی کامل نیست.
و کسانی که ایمان آوردند و [به اندازه طاقت خود] کارهای شایسته انجام دادند، اهل بهشت اند و در آن جاودانه اند، [چرا که] ما هیچ کس را جز به اندازه طاقتش تکلیف نمی کنیم.
من فکر می کنم عمل صالح خیلی مفهوم بزرگتر و گسترده تری داره. عمل صالح یعنی کاری که در جهت درست قوانین الهی باشه. در مورد خودمون و یا جهان فرقی نمی کنه. کسی که این جزء شخصیتش شده که کار بیهوده و ناشایست انجام نده و کارهاش چه در بیزینسش، چه در روابطش و چه در رفتار فردی و اجتماعیش بر مبنای رضایت خداوند باشه یعنی در هماهنگی کامل با فطرت خودش و در نتیجه در هماهنگی با انرژی مثبت کائناته. این یعنی باز شدن هر 7 تا چاکرا و جریان انرژی سالم و پاک که میشه یک آهنربای قوی برای جذب بهترین ها از هر جنبه ای. این دقیقا میشه در صلح بودن با خود
چقدر خدا با این آیه آرامش داده بهمون. که تو انسانی و یه روند تکاملی داری، بیشتر از وسع اکنونت بهت فشار نمیاد اگر خودت مسیر راحتی و نعمت رو انتخاب کرده باشی. نه تنها بهت فشاری نمیاد بلکه تا ابد در بهشت نعمتها لذت خواهی برد.
یا اینکه در جایی می فرماید: سنزید المحسنین ما نیکوکاران رو افزون می کنیم. ظرف دریافت نعمت و هدایتشون رو بزرگ می کنیم.
مساله بعدی که برام خیلی جذاب بود اینه که همونطوری که آقا یزدان هم به درستی اشاره کرده بودند استادِ ما از اونجایی که مبنا و پایه اصلی زندگی و رفتارشون رشد خودشون هست، اون گوشه هایی از زندگی و ذهنیاتشون رو که در سایت و آموزه هاشون ارائه میدن، اگه درست و عمیق بررسی کنیم و حرف و عملشون رو تطبیق بدیم دقیقا مثل این فایل متوجه میشیم که شبیه ترین رفتار رو با حرفهاشون دارن و اینه که باورپذیرش کرده.
امروزه توی بعضی از کشورهای پیشرفته دنیا آموزش بیشتر عملی و تجربه محوره، به قول انیشتین مثال زدن یکی از روشهای آموزش نیست بلکه تنها روش آموزشه. دقیقا این روش رو استاد ما دارن پیاده می کنن.
یعنی سالهاست که زندگی روزمره خودشون رو در معرض دید قرار میدن تا نحوه عمل به حرفهاشون برای ماها آشکار بشه. تا بتونیم الگوی عملی بگیریم. و چی منطقی تر و ساده تر از این. چقدر یک استاد میتونه شجاعت داشته باشه که هر روز خودش رو در معرض قضاوت و آزمایش قرار بده بدون ترس از خطا کردن. چون انقدر به خودش و خدای خودش ایمان داره که تسلیم جریان هدایت شده و از انسان بودن نمی ترسه. از کامل نبودن نمی ترسه. این یعنی اعتماد به جریان تکامل
چقدر این نکته طلایی بود که استاد گفتن. که ما متناسب با فعالیتمون وقتی تمام شد به خودمون جایزه میدیم حتی اگر نتیجه مطلوب مد نظرمون رقم نخوره. این دقیقا معنی شناخت از خوده. یعنی استاد به فرآیند ذهن انسان شناخت پیدا کردن که بعد از یک فعالیت متمرکز نیاز به استراحت و تشویق داره. بزرگترین پروفسور هر رشته هم که باشی ذهنت بعد از حل مساله و کار ذهنی نیاز داره تا جایزه دریافت کنه و دوباره انرژیش رو برگردونه تا برای کار بعدی آماده بشه. من یادم نمیره که استاد توی سریال زندگی در بهشت بعد از نجاری یا کارهای مشابه میپریدن توی دریاچه و می گفتن این جایزه کارمه.
یک اصل بسیار بسیار مهم که استاد به گفته خودشون به بهترین شکل عمل کردن و دارن در عمل به ما هم یاد میدن اصل سپاسگزاری و تحسین نیکوی ها و زیبایی هاست. همون آیه صدّق بالحسنی
دیگه هیچ کدوممون نیستیم که بتونیم کتمان کنیم یا به سادگی از کنارش بگذریم که استاد و مریم جان در وجودشون با تمرین حک کردن، نهادینه کردن که هرچی زیبایی در جهان اطرافشون می بینن تصدیقش کنن. از سنجاب بگیر تا احداث جاده انحرافی برای تریلی هایی که ممکنه ترمزشون کار نکنه ( که خودش نشون دهنده توانایی حل مساله هست)، تا آسمون آبی و national forest for free و اون دوش صحرایی با ویوی بی نظیر، اون استیک هایی که تو بهترین رستورانها هم سرو نمیشه با کمترین و سریعترین و راحت ترین حالت ممکن، اون دستگاه گریل عالی، تا تحسین همواره مریم جان و همچنین استاد در مورد همدیگه، و از همه مهمتر سپاسگزاری از خدایی که همه این این زیبایی ها و نعمتها رو مسخرشون کرده.
کدوم ذهن منفی گرا میتونه اینهمه برکت رو ندیده بگیره یا تکذیب کنه؟ مگه میشه اصلا؟ به قول استاد باید زور بزنی تا نکته منفی پیدا کنی.
این فرکانس سپاسگزاری و تمرکز بر نکات مثبت لیزری بسیار قوی این دو بنده شایسته خداست که باعث ورود بیشتر و بیشتر نعمتها و زیبایی ها به زندگیشون شده. و ما داریم در عمل تمام تئوریهای آموزه های استاد رو مشاهده می کنیم. ایشون و بانوشون یک کالبد مجسم شده از قوانین الهی هستند. پس فقط باید در این رفتارها دقت کرد و درسها رو تکرار کرد تا ملکه ذهن بشه. تا تبدیل بشه به شخصیت. و همیشه و همیشه نگهشون داشت. از دست دادن این آموزه ها یعنی نابودی.
در ادامه آیه بالا از سوره شریف اعراف خداوند می فرماید:
و آنچه از کینه و خشم در سینه های آنان است، بَر می کنیم [تا در بهشت با خوشی و سلامت کامل کنار هم زندگی کنند؛] از زیر [کاخ ها و عمارت های] شان نهرها جاری است و می گویند: و همه ستایش ها ویژه خداست که ما را به این [نعمت ها] هدایت کرد، و اگر خدا ما را هدایت نمی کرد هدایت نمی یافتیم، مسلماً پیامبران پروردگارمان حق را به سوی ما آوردند، و ندایشان می دهند به پاداش اعمال شایسته ای که همواره انجام می دادید، این بهشت را به ارث بردید.
این رفتار دقیقا رفتار استادمون نیست؟ که اعتبار هدایت یافتن رو به خداوند میدن؟ در حالیکه نهرها از زیر درختان باغشون جاریه و دقیقا زمانیه که هر کسی می تونست ادعا کنه من اینها رو برای خودم ساختم؟ من باهوشم. من بلد بودم چکار کنم. من من من من ….. اما می بینیم که ذکر الله از دهان استادمون نمیفته.
و همین خدا هرگونه خشم و غم و کینه رو از دل اون بنده قدرشناس پاک میکنه و روی دوش خودش سوار میکنه و میبره به جایی که مرزهای لذت و تنعم رو جابجا کرده. به بهترین بهترینها….
الهی شکر. بی نهایت شکر که غرق این آگاهیها شدم و دارم باهاش هر روز زندگی میکنم. الهی ازت سپاسگزارم که بر سرم منت گذاشتی و دستم رو به نوشتن حرکت دادی. قلبم رو با ضربان این 22 دقیقه زندگی الهی هم ریتم کردی و روحم رو با قوانینت باز هم جلا دادی.
استاد جان عزیزدلم ممنونم که حرفهای دل منو با عشق خوندید و توجهتون رو معطوفش کردید. دلم واقعا شاد میشه وقتی میگید تک تک کامنتها رو می خونم و در دلم تحسین می کنم. واقعا قوت قلب می گیرم. دوستتون دارم و امید دارم روزی از نزدیکان و دوستان شما باشم.
که کل قوانین را به دقت و ریزبینانه برامون دوباره توضیح دادین و باورهای مارا قویتر کردین.
این فرکانس سپاسگزاری و تمرکز بر نکات مثبت لیزری بسیار قوی این دو بنده شایسته خداست که باعث ورود بیشتر و بیشتر نعمتها و زیبایی ها به زندگیشون شده. و ما داریم در عمل تمام تئوریهای آموزه های استاد رو مشاهده می کنیم. ایشون و بانوشون یک کالبد مجسم شده از قوانین الهی هستند. پس فقط باید در این رفتارها دقت کرد و درسها رو تکرار کرد تا ملکه ذهن بشه. تا تبدیل بشه به شخصیت. و همیشه و همیشه نگهشون داشت. از دست دادن این آموزه ها یعنی نابودی.
کامنتت فوق العاده عالی بود، انگاری یه خلاصه درس از شتگرد زرنگ کلاس بگیری، چقدر جذابه، مرسی که اینقدر عالی و دقیق و مفید خلاصه کردی اگاهیهای ناب این فایل رو.
تحسینت می کنم برای شروع کسب و کار جدیدت و امیدوارم درهای خیر و برکت خداوند به زندگیت باز بشه و غرق در نعمتهای الهی باشی
استاد عزیزم این فایل فوق العاده بود و من میخوام در مورد اون بخشی صحبت کنم که شما روی ویدیو صحبت کردید دقیقا اون قسمتی که گفتید بعد از اینکه دوره احساس لیاقت رو آماده کردم منتظر موندم تا خداوند زمان مناسب اینکه چه موقع دوره رو روی سایت قرار بدم رو بهم بگه اخ اخ من عاشق این نکته کلیدی شخصیت شما هستم و من چقدر دارم روی این ویژگی کار میکنم که اجازه بگیرم از خدا اره اجازه گرفتن یعنی تسلیم بودن …االله اکبر …اگر اینکاری که شما دارید انجام میدید رو همواره در کارهامون انجام بدیم چقدر ایمانمون به خداوند بیشتر میشه چقدر بیشتر خداوند رو باور میکنیم چقدر خوب وعالی چرخ زندگیمون میچرخه ….ازتون دارم یاد میگیرم که ما باید سمت خودمون فقط عالی انجام بدیم و اون سمت دیگه که مربوط به ما نیست رو بسپریم دست خداوند تا بهمون بگه کی و کجا انجامش بدیم الهی شکرت از این اگاهی این کامنت رو همواره باید بیاد خودم بیارم چون واقعا کلید این جهان هست …ممکنه شما پیش فرض های ذهنی داشته باشید برای اینکه دوره رو بخواید کی بزارید روی سایت اما به خودتون میگید من تسلیمم من نمیدونم بزار خداوند خودش نشانه ها رو در زمان مناسب بهم میگه …احسنت بهتون …خدایا شکرت برای وجود با ارزشتون
من میخوام در مورد اون بخشی صحبت کنم که شما روی ویدیو صحبت کردید دقیقا اون قسمتی که گفتید بعد از اینکه دوره احساس لیاقت رو آماده کردم منتظر موندم تا خداوند زمان مناسب اینکه چه موقع دوره رو روی سایت قرار بدم رو بهم بگه اخ اخ من عاشق این نکته کلیدی شخصیت شما هستم و من چقدر دارم روی این ویژگی کار میکنم که اجازه بگیرم از خدا اره اجازه گرفتن یعنی تسلیم بودن …االله اکبر
این نکته مهم ک اجازه گرفتن یعنی تسلیم بودن
و
ما باید سمت خودمون فقط عالی انجام بدیم و اون سمت دیگه که مربوط به ما نیست رو بسپریم دست خداوند تا بهمون بگه کی و کجا انجامش بدیم
اجازه بگیرم از خدا اره اجازه گرفتن یعنی تسلیم بودن …االله اکبر …اگر اینکاری که شما دارید انجام میدید رو همواره در کارهامون انجام بدیم چقدر ایمانمون به خداوند بیشتر میشه چقدر بیشتر خداوند رو باور میکنیم چقدر خوب وعالی چرخ زندگیمون میچرخه ….ازتون دارم یاد میگیرم که ما باید سمت خودمون فقط عالی انجام بدیم و اون سمت دیگه که مربوط به ما نیست رو بسپریم دست خداوند تا بهمون بگه کی و کجا انجامش بدیم الهی شکرت از این اگاهی
بنام خدایی که هر لحظه هدایتم می کنه و حمایتم می کنه و اجابتم می کنه. هادیه، حامیه، سریع الاجابه
سلام به استاد نازنینم و مریم جون عزیز دلم و سلام به همسفرای باحال و دوست داشتنی
چقدر لذتبخشه دیدن این حجم از سرسبزی و زیبایی و تمیزی این جاده ها. اینقدر هوا تمیزه و
که میشه حسش کرد و نفس کشید تو اون هوا.
چقدر تحسین برانگیزن آدمهایی که اینجوری برای رفاه و سلامت و آرامش انسانها فکر می کنن و راهکارهای ساده ای میزارن. یادمه تو جاده مشهد به بیرجند هم یه همچین فرعیهایی هست که شوهرم برام توضیح میداد وقتی تریلی ها ترمز نداشته باشن این راه فراره براشون، البته اونجا تریلی ها فقط از جاده خارج میشدن تا از اتفاقاتی که ممکنه تو جاده بیفته جلوگیری بشه و خودشون فکر کنم میرفتن تو بر و بیابون طفلیا، شایدم نه، ولی اینجا این سربالاییه باعث میشه که سرعت تریلی کم بشه و این عالیه، انشاالله هر کی هر جا تو جاده داره سفر می کنه در پناه خداوند باشه و سالم و سلامت به آغوش عزیزانش برگرده..
استاد اینجا که وایستادیم عجب جای معرکه ایه، شما و خدا و تراک کمپر خوشگلمون، البته مارو یادتون رفت بگین ها:))))
آسمون بینهااااایت آبی، دشت سرسبز و رویایی، هوای بهشتی و فوق العاده و یک سکوت بییینهایییت، خدایا از این بهترم مگه داریم.. مخصوصا که یه تراک داشته باشی با همه امکانات یک خونه، و بازم مخصوصا که بیای و تو این بهشت دوش بگیری و خستگیای 27٠٠ کیلومتر سفر رو از تنت بشوری، وای که این آخرت لذته. لذت سادگی، لذت آسونی، لذت یکی شدن با طبیعت، لذت زندگی باخدا که خدا بشه ناخدا.. نوش جونتون باشه استاد جونم این حجم از لذت که واقعا با هیچ ثروتی قابل قیاس نیست…
مریم جان تو چقدر خوبی، چقدر بی نظیری که شدی یار و همراه همیشگی استاد و شدین همون الطیبات لطبینی که همیشه میشنیدم و فکر میکردم این چیزا فقط مال بهشته اما حالا دارم میبینم که نه بابا اینا قانون خداونده و همین دنیا هم به زیبایی و در کمال دقت و ظرافت داره انجام میشه، و اون بهشتی که خدا همیشه وعده داده که مال صالحینه اینجا تو این فایلها هر روز داره برام تکرار میشه. همون بهشتی که نهرها زیرش جاریه و ساکنینش زیر سایه درختاش بر تختها تکیه زدند و از نعمتهای بهشتی تناول می کنن و از گفتگو با هم لذت میبرن. آیا من چیز دیگه ای جز این تو این فایل میبینم؟ یه فضای بهشتی با دوتا صندلی ساده و یه میز که زیر سایه درختا هست و دو تا یار عاشق که ذکرشون فقط تحسینه و شکر خداوند و عشقی که هر روز داره حرارتش بیشتر میشه و غذاهای بهشتی که اونا رو سرمست از عشق خداوند می کنه که نه بهشون سستی میده و نه حالشونو بد می کنه،،،،،
خدایا چقدر قوانین تو زیباست، بخدا که اشک جلوی چشامو گرفته از اینهمه زیبایی خداوند. از انرژی که کل جهان رو گرفته و اینقدر زیبا تو زندگی استادم شکل گرفته و من تحسین می کنم استاد بینظیرم رو که اینقدر ماهرانه به این انرژی شکل دادن و زندگی شونو جوری خلق کرده که حتی تو رویای خیلی ها هم نمی گنجه. زندگی که از هر لحاظ پرفکته، حتی برای منی که هر روز دارم میبینم باورش سخته چه برسه به اونایی که ندیده و نشنیده حرف های بی اساس میزنن..
استاد جان نکاتی که اخر فایل گفتین و کامنت زیبای آقا یزدان عزیز که برامون بیان کردین واقعا کلیدی بود. ایکاش هممون یاد بگیریم که موفقیت مون رو بر اساس رشد مالیم نسنجم و واقعا چقدر ضربه خوردیم از این سنجش غلط.
یادم باشه یاد بگیرم شخصیتم رو بهبود بدم درامدم خودش بهبود داده میشه
استاد عزیزم بینهایت سپاسگزارم بابت تهیه این فایلهای بهشتی و عاشقانه دوستون دارم
سلام استاد جان
من محمد جوادم .
تو این سال ها هر روز با شما هستم. نه فقط خودم بلکه همسرم هم و بچه هام هستند .
تلویزیون نمیبینیم اما فقط سریال های شما را مرور می کنیم و از صحبت های شما الهام می گیریم در عمل به زندگیمون . و نتایج عالی عالی که گفتنش نیاز به یک سریال 300 قسمته برای من است . هر روز رشد و تجربه و احساس خوب .
نبینید زیاد اهل نظر نیستم توی گروه من دایم با شما هستم خیلی ها هم مثل من هستند دایم از شما الهام می گیریم .
ما دایما زندگیمان وقف عمل به قوانین شده خانوادگی و واقعا خوشحالم خداوند شما را سر راهم قرار داد .
مخلص شما محمد جواد ️
سلام به دوست عزیزم
ممنون که همین کامنت عالی را هم گذاشتید.
این ردپاها با ارزشند و این جملات شما ، دیگران را تهییج و ترغیب میکنند.
به شخصه ایده های بسیار خوبی از کامنت های بچه ها برای کارهای عملی کوچک و موثر گرفته ام که بسیار کارآمد بوده اند.
شما هم نتایج کارهای عملی عالیتان را به اشتراک بگذارید، چونکه آدمهای عملگرا، پیشنهادهای بسیار بهتری میدهند تا کسانی که فقط دیگران را از روی کتاب نصیحت میکنند!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید
سلام جان جانان ..سلام برتو ای عاشق ..سلام بر تو ای کسیکه تمام عشقی ای خداوندگار زیبایی ها ..
سپاسگزار مسیری هستم که تو هستی ..
خدااااای من .. شکرگزارتم چقدر این بنده های پاک. خالص. زیبا و مهربانت رو دوست دارم..
چقدر زیباست مسیر تو ..
از دیشب همینجور مدام تو قسمت عقل کل جستجوی من در مورد مهاجرت بود ..کامنتها و پاسخ ها رو می خوندم و ذره ای دلم آروم میشد، بعد از خوندنشون،همش به این فکر بودم چرا هرکاری میکنم نمیتونم متمرکز بشم روی دوره عزت نفس و زمانی رو که صبح ها 5ساعت واسه خودم میخوام بزارم ،جور نمیشه.. !!؟
هر آن به خودم میگم:سجاد داری چیکارمیکنی!؟ میخوای تمرکز کنی یا نه¿ اصلا هدفت از تمرکز رو سایت چی هست؟! میخوای دوره هارو بخری و تهیه کنی و دوست داری داشته باشی که بشینی مث دوره عزت نفس کار کنی!؟ اینجوری تیکه پاره؟ مدام میری تو سایت سفر به دور آمریکا میبینی و کامنتها رو میخونی و حالت خوب میشه…!بعدش میری زندگی در بهشت رو میبینی ؛اونجام حالتو خوب میکنی!! همون لحظه یادت میمونه که چی گفتن عزیزان سایت..بعدش دوباره می پری دوره عزت نفس،بازم آگاهی هایی نصیبت میشه که بیای بنویسی و و و و …تکرار این روند..درسته خیلی حالت بهتر شده هذا من فضل ربی ، موتور خریدی هذا من فضل ربی ، مشتریهای آرایشگاهت بیشتر شد هذا من فضل ربی..خیلی شبها گرفته میشدی،میومدی تو سایت هذا من فضل ربی از طریق دستان پر برکتش بهت کمک کرد تا روبراه بشی و خوب شدی…خدایاشکرت ..
همون دیشب یه ندایی اومد 7صبح شروع میکنی به ادامه دادن دوره و تمرکز رو دوره..
6ونیم صبح از خواب پاشدم بصورت سرحال و اصلا مث همیشه نبودم،قبلنا دوست داشتم که بیدار بشم و رو دوره کار کنم ولی صبح که میشد ذهنم میگفت :حالا نیم ساعت دیگه بخواب ،دیشب 3خوابت برده ،خواب کم میاری و منم میگفتم چشششششم و تا نزدیکای ظهر خوابم میبرد و این روند تو بقیه کارهام اینجوری پیش می رفت..
ینی تمرین جلسه 1 که انجام تصمیمات به تعویق افتاده بود رو ،بازهم نیمه کاره انجام میشد و …
اما امروز صبح ساعت 6 و نیم بیدار شدم،صبحانه رو نوش جونم کردمو اومدم آرایشگاه و شروع کردم به ادامه دوره ازجلسه 3وم و …در میان گوش دادن و استراحت رفتم تو سایت و فایل جدید امروز صبح،قسمت 198 رو دیدم و ….
نمیدونم چی بگم ..خدای من،تو راه رو نشونم دادی و من رو از سردرگمی نجات دادی و یا غیاث المستغیسین و یا حبیب قلوب الصادقین و یا الهالعالمین..خدایا شکرت استاد شما تو جلسات عزت نفس گفته بودین که این آگاهی ها باید درونی بشه و بشه شخصیتتان که دیگه بصورت خودکار انجامش بدین..چرا من تو این فایل متوجه شدم ،شما چی گفتین !؟چرا با یکبار گوش دادن متوجه شدم..!؟
آیا من زمان کافی دارم برای هربار گوش سپردن به فایل ها و دوره ها و بخوام در وجودم و درونم اجرایی کنم و بشه شخصیتم!؟؟
استاد تازه دارم متوجه میشم کم کم :من باید روی رشد و پیشرفت شخصیتم کار کنم..هدفم باید این باشه..من باید بخاطر خودم و پیشرفت شخصیم و شخصیتم تمرینات رو انجام بدم و عمل کردن من بر مبنای همین اصل باشه و این فرمول باید در تمامی دوره ها انجام بشه و عملی…
چقدر ذوق دارم از دریافت این آگاهی خدایاشکرت.
استاد خوش هیکل و خوش تیپم ،استاد موحد یکتاپرست من،شیرین زبانم.. مریم جان تو چقدر روز به روز داری خوشگل تر میشی عزیزم..بار اول که فایل رو دیدم،از زیبایی های طبیعت گرفته که لذت میبردم از طیف رنگ بسیئییاااار فوق العاده ای که سپاسگزارم هر بار با خانواده ی خودت به اشتراک میگذاری تمام چیزی که با چشمان زیبابینت میبینی.. مریم جان بار اول که فایل رو دیدم ، چشمام از زیبایی تو ، رو بر نمیگردوند که حتی ؛بار دومی که فایل رو دیدم تازه متوجه شدم در مورد نینجا گریل، چه توضیحاتی میدین.. ماشاالله روز به روز خوشگلتر میشی مریم جان .. سپاسگزار زحماتی هستیم که با عشق واسه استاد میکشین..
سپاسگذار خداوندم بخاطر اینکه عضو خانواده ی بسیار فوق العاده ای شدم..خدایا شکرت خدایاشکرت بی نهایت و بیکران
به نام خدایی که عاشقانه دوستم دارد وهدایتم میکند به سمت نعمت بیشتر به روش آسان تر
سلام وصدتا سلام به بهترین استاد وعزیز دل همه ی ما مریم شایسته عزیز
سلام به خانواده ی بزرگ عباس منشی
الهی صدهزارمرتبه شکرت بخاطر این سفر رویایی. به من که این سفر خیلی خوش میگذره. میدونم که به همه ی همسفرهام هم به اندازه درک خودشون خوش میگذره
تحسین میکنم آزادی زمانی مالی مکانی شما استاد عزیز را .افرین که همیشه درحال پیشرفت وکارکردن روی خودتون هستید. حرف وعملتون یکی هست
تحسین میکنم ثروتی که لاجرم بخاطر کار کردن روی خودتون بدست آوردید.
چقدر این سفر مارا بزرگ میکنه. وقتی از نگاه استادسفر میکنیم. وقتی تمرکز نتنها روی زیبایی هست. بلکه هر فایل پراز درس هست ودرکنارش کامنت های دوستان که هرکدوم یه دنیایی رو پیش روت باز میکنه
چقدر تحسینتون میکنم بخاطر این تراکمپر هیولا. خدایا شکرت که میشه وسایل برقی رو با خودت ببری توی دل طبیعت. همیشه ما رو باکمبود برق ترسوندن. همیشه خاموشی های زیاد بخاطر اینکه برق کمه. یا پدرو الان همسرم همیشه مواظب هستند لامپی اضافه روشن نمونه بخاطر قبض برق
والان میبینم استاد با ماشین خودش برق تولید میکنه اونم تو دل دشت .این یعنی معنوی ترین کار دنیا ثروتمندشدن. یعنی فراوانی. یعنی احساس لیاقت داشتن
خدایا شکرت. این سفرنامه هرروز ظرف وجود من راداره بزرگتر میکنه
درخواست بیشتری از خداوند دارم. منم میخوام
منم میخوام سفرکردن باعشق. با آزادی.
منم میخوام باکارکردن روی خودم لاجرم به آزادی زمانی مالی برسم
خدایا شکرت بخاطر این سایت الهی
خدایا شکرت که من لایق بهترین ها هستم
استاد منتظر فایل های بعدی هستم
سلام به دوست عزیزم مرجان عزیز انشا به همین زودی با نزدیک شدن فرکانس به آرزوهات و خواسته هات برسی
درخواست بیشتری از خداوند دارم. منم میخوام
منم میخوام سفرکردن باعشق. با آزادی.
منم میخوام باکارکردن روی خودم لاجرم به آزادی زمانی مالی برسم
انشا…
سلام ودرود دوست همفرکانسی عزیزم
نگین جووون چقدر از کامنتت خوشحال وسپاسگزار شدم. خدایا شکرت در سفرنامه ای هستم که سراسر عشق ومحبت هست
همیشه آرزوم بود دوست های خوب وهمفرکانسی داشته باشم که درکنارش حال دلم عالی تر بشه. والان به برکت این سایت الهی دوستان عالی دارم که بت یه کامنت وآرزوی خیرشون قلبم باز میشه ولبخند رضایت روی لبم میشینه
خدایا شکرت
منم برات بهترین ها را آرزومندم. الهی دلت شاد باشه جیبت پرازپول .تنت سالم باشه وقلبت از عشق خدا لبریز
سلام عزیزم
خدا را را هزاران هزار مرتبه شکر میکنم که دوستان توحیدی دارم و خوشحالم از اینکه شماهمفرکانسی های خوب و مهربان دارم و دوستون دارم من غیر از بچه های سایت هیچ دوست دیگه ای ندارم چون اینجا سر شار از عشق الهی هست هر روز موفق تر و سلامت تر ،شادتر و ثروتمند تر از روز قبلتون باشیند
سریال سفر به دور آمرکا قسمت 198
به نام خدای آیات
با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان خوبم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و وادار بشم به تفکر که البته خواسته ی خودم بود همین امروز صبح و خداوند هم به زیبایی هدایتم کرد به این فایل
با صحبت های چند ثانیه ی اول فایل استاد مفاهیم توی ذهنم شروع کردن به بالا اومدن و گردش و چرخش و اتصالات برقرار شد و من هم اجازه میدم جاری بشن اینجا :
یک آن یاد برهان نظم افتادم توی کتاب های دینی دبیرستان نمیدونم الان اسمشون رو چی گذاشتن .اونموقع که نمی فهمیدم چی داره میگه و فقط حفظ میکردم.یادمه دو برهان نظم و علیت رو دلیل بر اثبات وجود خداوند ذکر کرده بودند
نمیخوام وارد بحث فلسفی بشم و بقول استاد علاقه ای هم ندارم چون تهش به چیزی نمیرسه اما :
بطور خلاصه برهان نظم میگه که :
هرچیزی که اطراف ما هست و میبینیمش نشان دهنده ی نوع آفرینشه نه اتفاقی کور و تصادفی .هرچیزی با عملکردش سازگاری و تناسب داره و این یعنی تدبیری پشت اینها نهفته است
چقدر شب و روز دینی خوندم و حفظ کردم چقدر بعدا توی دانشگاه سر کلاس اندیشه ی اسلامی نشستم و چرت زدم خخخخ وکمترین نمره من شد نمره اندیشه درصورتیکه درس های دیگه همه بیست بودن
و الان توی این فایل توی آمریکا!!!!!!!!!!!!!!!!!! خدای من فقط دقت کنید توی آمریکا توی چند ثانیه با صحبت های استاد و دیدن اون run away ramp من فهمیدم تدبیر پشت اتفاقات یعنی چی من فهمیدم برهان نظم یعنی چی چیزی که اونقدر فلاسفه رو قرن ها بخودش مشغول کرده بود که بفهمن و به دیگران بفهموننش و نتونستن یعنی چه :
برهان نظم یعنی تدبیر پشت این رمپ و السلام
که تریلی به اون عظمت رو توی نظم جاده نگه داره و خطری نه برای خودش و نه دیگران ایجاد نکنه و نظم مسیر رو دچار اختلال نکنه .دیگه من باید تسری بدم این نمونه و الگو رو به همه چیزی که دارم میبینم و تجربه میکنم
اصلا یک آن مو بر بدنم سیخ شد خدای من سپاسگزارم برای این درکی که بهم دادی
امروز صبح از خداوند خواسته بودم توی تمرین ستاره قطبیم که خدایا قدرت درک فایل ها و آگاهی های دوره های استاد رو بهم بده
خدایا کمکم کن احساسم رو گره بزنم به خودت نه عوامل بیرونی که دچار نوسان نشم
و اینجوری دارم جواب میگیرم که اشک توی چشم ها جمع شده
و آگاهی ها همچنان داره به یادآورده میشه با این صحبت های استاد که یکی دیگش درک آیه های :
و نفصل الایات لقوم یتفکرون
و نفصل الایات لقوم یعلمون
و نفصل الایات لقوم یعقلون
چقدر قشنگ باز هم توی همین چند ثانیه من این آیات محکم رو بهتر درک کردم که یعنی چی خداوند میگه به تفصیل آیات رو توضیح دادیم .همین علایم و نشانه های زیادی که توی مسیر جاده ها ی این کشور خدا هست یعنی همون نمود آیه های بالا و البته که افرادی که این نشانه ها رو اعمال کردن اولا خودشون حکیم بودن و اهل تفکر و تعقل و آگاه به اینکه ممکنه همچین اتفاقی بیفته و ثانیا میدونستن هستن کسانی که اونا هم اهل تفکر و تعقل هستن و به این نشانه ها توجه میکنن مثل استاد توی این لحظه .و البته هستن کسانی که اینکار و نمیکنن که باز هم میرسیم به :
کلا نمد هولاء و هولاء
یعنی از هر بعدی من به این کشور و توی این مثال به این علائم نگاه میکنم میرسم به بحث توحید و هدایت چقدر واضح میشه این مفاهیم رو دید و درک کرد :
شما ایمان داشته باش و حرکت کن و قدم توی مسیر بزار و خیالت راحت باشه که نشانه ها هستن و هدایت ها هستن و هرکسی که از هدایت ها تبعیت کنه ترس و غم و اندوهی سراغش نمیاد.
الله اکبر نشانه ها هستن و هدایت ها هستن تو باید بری تو مسیر که اونا رو ببینی و دریافتشون کنی تا راحت تر و سالمتر زندگی کنی
یا خدا فقط طول این وسیله نقلیه رو ببین فراوانی در فراوانی در فراوانی و ی تلنگر که ببین محدودیت فقط ساخته ی ذهن تو و گرنه همه چیز فراوانه میشه اونقدر ثروت داشته باشی که ی ذره از نمودش بشه این و اینقدر باشکوه بشی که بشی ی نشانه از نشانه های خداوند
آخ که اون جایی که دوربین خداوند اون ترکیب رنگ اون چمن ها رو نشون داد چقدر آگاهی های فایل انرژی که آن را خدا میدانیم و توضیحات استاد برام مرور شد که :
خدا مثل ی طیف رنگیه که همه رنگی هست و هیچ رنگی نیست
همین چیزی که اینجا دارم میبینم
و باز هم یادآوری آگاهی ها اما به سبکی مثبت :
روز است و سکوت است و خدا هست و ما
کولورادو و سوئیس آمریکا هست و ما
زمین پهناور و سرسبز خدا هست و ما
گریل چینی هست و گوشت نچرال هست و ما
سرآشپز ماهر و سبک سلامتی هست و ما
فراوانی راحتی هست و آسایش هست و ما
تفاهم به شکل تو خود باش و من هم خودم
درون این دشت زیبا هست و ما
رسیدن به خواسته ز پی تضاد
به دست قوانین خدا هست و ما
دهن آب افتادن ز روی کباب
نشان از ناخودآگاه ما هست و ما
و انزلنا ماء حتی من کمپری
لتطهیر جسم و روح هست و ما
نوشتم من این شبه شعرم ولی
حدیث همچنان جاری است در دلی
یادمه چند وقت پیش که چند تا شعرم رو فرستاده بودم برای ی سایتی بهم گفتن عزیز شما فعلا توی شعر کلاس اولی مثنوی رو با قصیده قصیده رو با غزل غزل رو با چهار پاره قاطی میکنی خخخخخ آخرش معلوم نیست قالبش چیه اولش خیلی ناراحت شدم
ولی الان که اینا اومد و من نوشتم دیدم اینم ی سبکه ی تواناییه مهمه اینه که خودم خوشم میاد و وقتی میخونمش لذت میبرم حالا شده چند دقیقه چون من براش تقلایی نمیکنم جاری میشه و مینویسم حالا ممکنه یکی بخونه و اون چیزی که من دریافت کردم رو دریافت نکنه
و اما نکات ارزشمند صحبت های پایانی استاد:
همیشه باید هدف داشته باشم چه کوچیک و چه بزرگ
از مسیر رسیدن به اهدافم لذت ببرم
باید بعد از رسیدن به هدفم به خودم پاداش بدم بسته به اندازه هدفم
مهم تلاش منه برای هدف نه نتیجه هرچند اگر باورها دست باشه نتیجه هم لاجرم میاد (دوره عزت نفس ارزشمندیت رو به نتایج کارت گره نزن تلاشت رو بکن )چون این مکانسیم جهانه
اگر میخوام چیزی به بقیه بگم باید ببینم خودم نتیجه گرفتم اگر آره که میتونم بیانش کنم اونم برا فردی که آماده اس و گرنه باید زیپ دهنم رو بکشم و سکوت کنم (دوره دوازده قدم دوره ثروت یک دوره عشق و مودت و ….)
باید هر روز به دنبال ی کم بهبود دادن خودم باشم
تمرکز بر بهبود خودم نتایج خوب دیگه رو به دنیال میاره
همیشه و هر روز باید به دنبال ترک عادت های نامناسب و ایجاد عادت های درست باشم
سپاسگزارم استاد عزیز و خانم شایسته ی عزیز
سلام به نسرین بهشتی
چقدر خوشحالم که یبار دیگه به کامنت بی نظیرت هدایت شدم چقدر خوشحال شدم وتحسینت کردم بخاطر این قلب پاک وروح لطیفت احسنت به تو نسرین زیبا به خاطر درک این حجم از زیبایی
آفرین آفرین لذت بردم حتی آزارهای عالیت
سلام به فهمیه جان . چقدر عکس پروفایلتون زیباست مخصوصا رنگ لباسهاتون .سپاسگزارم عزیزم .خدا رو شکر به خاطر این هدایت های زیباش که با این هدایت هاش انرژی و نیروی محرکه ای میشه از طریق دستانش برای اعضای این سایت . لاجرم کسی که خودش روحش لطیف باشه و قلبش پاک اینجوری دوستانش رو تحسین و ستایش میکنه منم شما رو تحسین میکنم که اینقدر ساده و راحت دوستانتون رو تحسن میکنین . مستدام باشی در سایه ی الله یکتا
بنام خداونده بخشنده و مهربانم
سلام به نسرین خانوم عزیز چقدر شعر قشنگ بود اقا من واقعااا ممنونم ازت که تمام فایلهارو گره میزنی به اتفاقتی که در گذشت داشتی مثل درس خوندن مثل مسافرت رفتم و مثل….
دمت گرم رفیق برای این همه اگاهی و این همهعشقققق نسرین خانوم
سایت است و مریم بانو هست و ما
دوستان هستن کامنتها هستن و ما
خدا هست فرکانس هست و مااا
عشق هست و ایمان هست و ما
ما هستیم و خدا هست و خدا هست خدا هستتتتتتتتتتتتتتتتتت و ماااااااا
در پناه جانانان رب العامین شاد و سلامت باشی وثروتمند و عاقبت بخیر رفیق….
سلام دوباره به آقا حسین ی چیزی رو میخواستم بگم یادم رفت توی پاسخ قبلیم بگم .نمیدونم چرا با دیدن شما یاد مرحوم حسین پناهی می افتم اون مرد بزرگ چقدر ساده و بی ریا بود خودش بود و خودش . حتما شما هم این ویژگیها رو دارین و گرنه این تشابه به ذهن من خطور نمیکرد البته در پناه الله و در مسیر عشق و ایمان ان شا الله که طول عمر با برکتی داشته باشین
بنام خداونده بخشنده و مهربانم
سلام صب بخیر نسرین خانوم منم بینهایت انرژی گرفتم از پاسخ قشنگت مرسی مهربان بانووووو
دم شما گرم که اینقدر بزرگ قلب هستید اینقدر قشنگ هستید
الهی شکر الهی شکر..
از خدا میخوام برای هممون این کامنتی که نوشتید ساده و بی ریا خودمون باشیم و خودمون الهی امین
در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی
سلام به آقا حسین عزیز . سپاسگزارم دوست عزیز . باور کنید انرژی مثبتی که از این کامنتتون دریافت کردم اینقدر شدت و قدرتش زیاد بود که خودم هم متعجب شدم یعنی دقیقا احساس کردم با قلبتون این پیام رو نوشتین .چقدر بیت آخر این شعرتون زیباست :
عشق هست و ایمان هست و ما
ما هستیم و خدا هست و خدا هست
ربنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا
شادکام و خندان باشین همیشه ی ایام
سلام به اساتید عزیزم و دوستان ارزشمندم در این دانشگاه توحیدی بینظیر .
استاد جانم مریم نازنینم خیلی خیلی سپاسگزارم به خاطر این که انقدر زیبا ، زیباییهارو باهامون به اشتراک میذارید و با به اشتراک گذاشتن بخشی از زندگی خودتون به ما درس داشتن زندگی با کیفیت و ارزشمندو میدید. خیلی تحسین میکنم اینهمه تغییر فوق العاده ای رو که در خودتون به وجود آوردین .
به خاطر استمرار و تعهدتون به مسیر درست واقعا تحسینتون میکنم و ازتون ممنونم .
خیلی لذتبخش تره دیدنتون بعد از تغییرات دوره قانون سلامتی که چقدر چهره تون رو نورانی تر و اندامتون رو زیباتر و انرژیتونو بیشتر و بیشتر کرده .
صادقانه بخوام بگم ، من بار هربار که ازتون میشنیدم که صفر جلوی حساب بانکی مهم نیست و کلا چیزای دیگه ست که مهمه با خودم میگفتم بلههه منم بودم اگر این همه پولداشتم برام اون صفرا مهم نبود .
اینو باید کسی بگه که هیچی نداره یا در حد خیلی متوسط درامد داره . اونوقته که آدم باور میکنه.
اما به لطف خدا در شرایطی قرار گرفتم و با آدمایی نشست و برخواست کردم که توی رفتارشون واقعا دیدم که صفر جلو حساب بانکی مهم نیست . مهم اون پرورش شخصیته ست . اون اعتباری مهمه که آدم با ساختن خودش به دست بیاره .
اون آرامشه مهم تر از پوله . اون احساس غنی بودن . اون توانایی دیدن و لذت بردن از زیباییها مهمه. اون قدردان بودن و با کیفیت استفاده کردن از داشته ها و لذت بردن ازشون خیلی مهمه..
درسته پول خوبه اما هدف از زندگی فقط پول دراوردن نیست .
میتونی پولدار باشی اما اصلااا لذت نبری چون فقط درگیر شمردن اون صفرایی .
اما میتونی پولدار نباشی اما تمام موهبتهای زندگی رو ببینی و از تک تک لحظاتش لذت ببری و استفاده کنی. اونوقت هیچ وقت حس نمیکنی که پول نداری چون هربار که یه چیزیو لازم داشته باشی خودش جور میشه . چون تو آدم با کیفیتی هستی. اینطوری خدا به زندگیت برکت میده .
حقیقتا الان وقتی این جمله رو ازتون شنیدم باور کردم که آررره این درسته .
من دیدم افرادیو که اصلا درگیر پول دراوردن نیستن . فقط به فکر با کیفیت زندگی کردن و پرورش خودشون هستن و از دید من واقعا تمام موهبت های دنیارو دارن استفاده میکنن . از درو دیوار براشون نعمت و ثروت و آرامش و روابط خوب میباره . حتی از اتفاقی که به ظاهر خیلی ناخوشاینده هم پول میاد توی حسابشون . حتی گاهی کاری انجام نمیدن و پول وارد حسابشون میشه و جالبه که تعجبم نمیکنن که عه چرا این مبلغ اومد به حسابم ، آدمایی دست خدا میشن و کاراشونو انجام میدن ، اگر همه ضرر کنن اونا سود میکنن و …
من یه مدتی تا قبل این که این ادما در زندگیم باشن تمام فکر و ذکرم این بود که چطور میتونم مدار مالی بالاتری داشته باشم ؟
چطور میتونم پول بیشتری به دست بیارم ؟
خودمو خفه کرده بودم با این هدفه..
وسعت دیدم تنگ شده بود و همه چیزو پولی میدید
خدا خیلی خیلی دوستم داشت و بهم لطف کرد که منو اورد جایی که کم کم یاد گرفتم که نع !
این اصل نیست .
اتفاقا دیروز داشتم با خاله لیلای عزیزم صحبت میکردم که بینهایت تحسینش میکنم به خاطر درکش از قانون و نتایج بینظیری که گرفته ، در این مورد که ؛ هدف اصلی نباید بیرون از خودت باشه . وقتی میگی من میخوام مثلا فلان قدر پول بسازم ، این پوله بیرون از توعه . تو به چیزی بیرون از خودت دسترسی نداری و نمیتونی کنترلش کنی.
تو فقط به خودت و نحوه دید و رفتار و باور و عملکردت دسترسی داری .
وقتی هدفت بیرون ازخودت باشه بعد یه مدتی احساس نیاز پیدا میکنی. چون میگی من اییینهمه دارم تلاش میکنم پس چرا نتیجه نمیگیرم، چون فکر میکنی این همه تلاش باید نتایج خیلی بزرگی رو ایجاد کنه . چون اون هدف بیرونی رو نمیتونی کنترلش کنی و خودت نتایجو بزرگتر درست کنی طوری که ازش لذت ببری نه ! نمیتونی.
اما وقتی هدف اصلیت درونی باشه ، همون روزی که سعی کردی اون تغییره رو ایجاد کنی نتیجه ش رو میبینی.
من با کمک و حمایت و هدایت خدای شکست ناپذیر وهابم یه سری هدف برای خودم از چند وقت پیش ایجاد کردم که امروز با دیدن این قسمت از سفر ایمان پیدا کردم که راهم درسته و از خدا میخوام که منو کمکم کنه تا هرروز این مسیرو بهتر انجام بدم .
چند مورد از اهدافم :
1_بالابردن قدرت تمرکز در خوندن زبان و کتابهایی که نیاز به تمرکز داره
2_ایجاد باورهای مناسب برای دور شدن از غرور و نزدیکتر شدن به توحید و داشتن رفتار مناسب و همجهت با اون باورهای جدید.
3_ حرفه ای تر شدن در دیدن زیبایی ها و تایید و تحسین اونا
4_ صبور بودن دربرابر آدمایی که ویژگیهای شخصیتی نادلخواه خودم رو در رفتارشون میبینم و سعی در بهبود اون ویژگیهای مخرب در وجود خودم .
5_ پایبند بودن به اصل برنامه ریزی.
6_ باکیفیت گذروندن اوقاتم .
7_ تعهد در ایجاد عادت های جدید جزئی که میدونم برای بهبود شخصیت من مهمن .
8 _ کنترل ذهن و ورودیها و خاموش کردن نجواها
…
استاد عزیز و بینظیرم ! انگار تازه تازه داره برام جا میفته که تو اگر آدم باکیفیتی باشی پول و سعادت و روابط عالی و خوشبختی و سلامتی و هرچیز خوب دیگه ای خودش میاد چون ظرفت بزرگتر شده . مقاومتت کمتر شده و در نهایت تو به آدم بهتری تبدیل شدی .
نیازی نیست به صورت هیستریک بخوای فقط برای به دست آوردن اون چیزای بیرون از خودت هی تلاش کنی .
وقتی آدم میخواد که به یه سری اهداف بیرون از خودش که کنترلی روشون نداره برسه و خیلیم براش مهمه که حتما به سرعت اونارو تجربه کنه از یه سری موهبتها که در حال حاضر توی زندگیش هستن جا میمونه. و بعد از یه مدت زمان طولانی ای به خودش میاد و میبینه عمرش تلف شده !
مثلا ممکنه یادش بره که یه سری آدم خوب تو زندگیش داره که داره بهشون بیتوجهی میکنه و به زودی اونارو از دست میده .
یادش میره که میتونه بره از زیبایی هایی که الان وجود داره لذت ببره و قند تو دلش آب بشه.
یادش میره که از خیلی از موهبتها و نعمتهایی که الان تو زندگیش داره با کیفیت استفاده کنه و شکر کنه خدارو و قدرت خدارو در اون موهبتها ببینه.
مثلااا با خودش فکر میکنه که من پولدار شدم این کمبودهارو جبران میکنم و لوازمم اگر خراب شدن دوباره میخرم . یادش میره که اگر تو باکیفیت از وسایلت استفاده کنی یعنی داری قدردانی عملی خودتو ازشون به جا میاری و خدا برکت میده به بقیه چیزهایی که داری تو زندگیت ولی اگر قدردانی عملی که همون مراقبت از اون لوازمه نداشته باشی، هیچ وقت لیاقت داشتن لوازم بهتر رو نخواهی داشت.
یادش میره که چند وقت دیگه وقتی شرایطشو به زور تغییر داد برمیگرده میبینه خیلی چیزارو دیگه نداره و تموم شدن !
ما ادما فکر میکنیم همه چی ماندگاره . یادمون میره ناپایداری دنیارو درک کنیم .
ناپایداری همین لحظه ای که این جمله هارو خوندیم و تموم شد !
گذشت !
اگر همه چیزو ناپایدار بدونیم خیلی بیشتر قدر میدونیم .قدر همون لحظه هایی که الان ازشون فراری هستیم .
چون پیدا میکنیم یه چیزاییو که بشه ازش لذت برد . با خودمون میگیم داره میگذره و تموم میشه بذار یه چیزی از همین لحظه یاد بگیرررم . بذار از همین لحظه استفاده کنم که یه چیزی به خودم اضافه کنم .
به نظرم اگر ما به ناپایداری لحظات ایمان داشته باشیم دیگه نمیچسبیم به اهدافی که مربوط به جهانِ بیرون از خودمونه . میچسبیم به درون خودمون تا بیشتر و بهتر خودمونو ارتقاع بدیم .
با ارتقاع دادن خودمون طبیعیه که نعمتهای بیشتری وارد زندگیمون بشن . چون ما به آدم با کیفیت تری تبدیل شدیم .
اساتید عزیزم خیلی خیلی قدردانتونم که آگاهیهای نابتونو با ما به اشتراک میذارید . سپاسگزام که اصل زندگیتونو بر بهبود شخصیت خودتون گذاشتین.
ما دقیقا نمیدونیم که وقتی الگو میشیم و به موفقیت میرسیم چه گسترش بزرگی در جهان ایجاد میکنیم.
چند روز پیش داشتیم با دو عزیز صحبت میکردیم که دخترشون در مسیر رسیدن به خواسته هاش به موفقیت دست پیدا کرده و مهاجرت کرده ، وقتی برگشته بود که خانواده ش رو ببینه براشون یه داروی تقویتی آورده بود.
مادر و پدرش ازین دارو استفاده کرده بودن و بعد از یک ماه که همین چند روز پیش بود و ما داشتیم باهم صحبت میکردیم میگفتن احساس جوانی و سبکبالی داریم. انگار ده سال کم سن تر شدیم . دست و پامون درد نمیکنه . انگار آب زیر پوستمون رفته و چهره مون جوون تر شده .
من داشتم فکر میکردم که خدای من ! چقدر عالیه وقتی یک نفر میتونه به چیزی که میخواد، با کیفیت دست پیدا کنه و بعد برای عزیزترین های زندگیش یه کاری کنه . بهشون سود برسونه . چقدر باشکوهه دیدن این لحظات .
شاید اون داروها اگر توی ایران بود اون پدر و مادر هیچ وقت فکرشم نمیکردن که بخوان تهیه ش کنن چون قیمتش خیلی بالا بود .اما الان دخترشون وظیفه ی خودش میدونه که براشون بیاره و این کار چه کیفیتی در زندگی خانواده ش ایجاد میکنه و چقدر باشکوهه حتی فکر کردن بهش .
و شما هم دقیقا دارید همین کارو انجام میدید .
شما با الگو شدن برای هزاران نفر، دست خدا شدین برای گسترش دادن جهانشون و چه اتفاقای شگفت انگیزی رو با همین روند در زندگی آدما ایجاد میکنید.
خدا بهتون قوت و برکت بینهایت بده!
غزل عزیز سپاسگذارم از دیدگاه فوق العاده شما. به نکات خیلی عالی اشاره کردی که درواقع اصل هستن، همون اصلی که تمام آموزش های استاد بر پایه ی همین اصول هست.
با خوندن دیدگاه شما برام دوباره یادآوری شد و ساده تر شد که من نباید تلاش کنم که پول بیشتری به دست بیارم، بلکه باید تلاش کنم که شخصیت بهتری از خودم بسازم و اینجوری ظرف من بزرگتر میشه و نعمت های خداوند (که مثل باران هرلحظه در حال بارش هست) رو بیشتر دریافت کنم، به اندازه ای که روی خودم کار میکنم و ظرفم رو بزرگتر میکنم.
و این مورد هم از دیدگاه ارزشمندتون دوباره برام تکرار شد و ساده تر شد که ، باید در لحظه زندگی کنم و از نعمت هایی که همین الان دارم استفاده کنم و لذت ببرم و بابتش سپاسگذار باشم، وقتی من به نعمت هایی که خداوند همین الان، همین لحظه به من داده توجه میکنم و حس خوبی دارم و ازشون لذت میبرم درواقع سپاسگذار داشته هام هستم، و طبق گفته خداوند که فرموده : اگر سپاسگذار باشید شما را می افزایم یعنی ظرف شما بزرگتر میکنم (که در نتیجه نعمت های بیشتری دریافت میکنیم)
خیلی سپاسگذارم از شما
و همچینین از استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز بابت این فایل های با کیفیت که بارها قانون رو به ما یادآوری میکنه و هربار با هرفایل ، قانون از زوایای مختلف به ما آموزش داده میشه
در پناه الله یکتا باشید
دوست بزرگوارم آقا مسعود سلام.
سپاسگزارم به خاطر اینکه زیر کامنتی که خداوند از طریق کالبد غزل جاری کرده بود نوشتید.
آرزو میکنم درکمون از آگاهی های خداوند هرروز بیشتر و بیشتر بشه تا آرام و قرار داشته باشیم و بتونیم زیباترین هایی که در زندگی داریم رو ببینیم و لذت ببریم.
جمله شما منو یاد این جمله استاد انداخت که میگفتن :
ما به میزانی نعمتهای خداوند رو دریافت میکنیم که مقاومتهامون کم بشن.
حالا چطوری مقاومتها کم میشن؟ با خوب شدن احساسمون. با با دیدن نعمتهامون و قدردان بودن به خاطرشون احساسمون خوب میشه .
مقاومتهامون کمتر میشه و ظرفمون برای دریافت نعمتهایی که هرلحظه مثل باران درحال بارش هستن بزرگ و بزرگ تر میشه.
شماهم در پناه خدای شکست ناپذیر و بزرگ باشید
به نام خداوند خالق زیبایی ها، نه تنها خالق زیبایی ها، خالق بی نهایت، بی حد و حصر ، فراوان زیبایی
استاد عزیزم سلام
مریم جان دردانه سلام
خدا را سپاسگزارم که بهم فرصت داد که این فایل را ببینم و بتوانم به اندازه ی ظرفم روزی دریافت کنم.
استاد بدون درد، بدون خرد شدن، بدون سیلی دنیا درس گرفتم. امروز و الان از شما. ممنونم
وای که استاد وقتی میزان پیشرفتت میشه تعداد صفرهای حسابت، تعداد خونه هایی که خریدی و مال و اموالت، اون وقته که گاهی، حس ناامیدی سراغت میاد. درست گفتید. اما اگر میزان پیشرفتت، میزان تغییر شخصیتت باشد( البته که اگر تو کمر بسته باشی به بهبود شخصیتت)، این فقط به تو امید میده و جا داره که به خودت جایزه بدی.
استاد جان زمانی که با شما شروع کردم، رگه هایی از اعتماد به نفس، اعتقادهایی به رب، علاقه به چالش کشیدن را داشتم. اون موقع حرف که میشد میگفتم اعتماد به نفس من را بمب نمی ترکونه هاااا.( الان میگم اعتماد به نفسم صفر بود اون زمان ها)
شروع که کردم، یک خدمتکار ،یک پرستار بودم تو یه خانه. باید شروع میکردم هم پول میساختم و هم اینکه زبان ترکی را یاد بگیرم. (ببین استاد جانم، داشتم این رفتن تو دل ناشناخته ها و ترس ها و منیت ها را)
به شما و آموزش هاتون خوردم، اون جایی تو مدارم که دنبال تغییر بودم ، دنبال ثروت بودم ، دنبال عزت نفس بودم.
( از دوازده قدم شروع کردم)
اولین بهبود شخصیتم این بود که پذیرفتم، ثروت خوبه، ثروت معنوی است و اگر بی پول باشم، حاضرم تن به روابط و لحظاتی بدم که احساس لیاقتم از بین بره. پس پول مقدس و ارزشمند است و تو اگر بتوانی ارزش ایجاد کنی، لایق کسب ثروت و پول هستی.
خدا برام یک مشتری آورد که هفتصد لیر درآمد داشتم از ارزشی که براش ایجاد کردم در حالی که حقوقم هزار و هشتصد لیر بود.
(در حین دوازده قدم، عزت نفس را هم خریدم)
عزت نفس، این دومین تغییر من بود. داشتن عزت نفس بیشتر، در ابراز خودم و توانایی هام و بهبود احساس لیاقتم که باعث میشد به مشتری بگم: من دارم برات وقت میگذارم پس فکر میکنم درستش اینه که تو هم در ازای این خدمات پول پرداخت کنی.( استاد نمیدانم لازمه بگم یا نه، ولی گفتن این حرف ها به مشتری، برام ترس داشت، تو ذهنم چیزی وجود داشت به اسم «معرفت»«لوطی گری»«رفیق با معرفت» و من رفته بودم تو دل خراب کردن این باور. باید به اصطلاح اون موقع «بی معرفت» میشدم و این برام مرررررگ بود.)
(حالا وقت ثروت یک بود برام)
تو مسیر بهبود باورهای هم جهت با ثروت، کلی باورهای خراب کشیدم بیرون.
مثلاً وقتی در اثر یک تلفن شش هزار لیر بدست آوردم اونم در صورتی که حقوقم چهار هزار لیر بود، ترس اومد سراغم، تو خیالم میدیدم که یک سری آدم مسلح اومدن در خونه ام برای سرقت پول و ایجاد ناامنی برای من، خب به نظرم پول بی زحمت و مفت بدست آورده بودم و باد آورده را باد میبره دیگه.
(اما الان میگم من کاری را میکردم که شش هزار لیر چیه، شصت هزار لیر هم حاضر بود مشتری بده، من ارزشی براش ایجاد کردم، ثروتی ایجاد کردم که خیلی خیلی ارزشمنده( این را الان میگم هاااا))
و هزاران هزار گره ی ذهنی دیگه داشتم در مورد ثروت که، پیدا میکردم ، روشون کار میکردم، بهبود میدادم و هنوزم در حال بهبودی ام و تا آخر عمرم بهبود خواهم داد.
تو همین مسیر رسیدم به یه عادت چهل ساله،«دروغ»، نقل و نبات حرف هام.
دیدم مشتری هام بهم اعتماد میکنن، پولشون را میدن دستم که بمونه ، پول های بزرگ، اونم زمان های طولانی، و میگن خانم بختیاری ما به شما اعتماد داریم،
اما،،،
درونم چه صدایی بود؟
صدا میگفت: چقدر مشتری ات بدبخته که به توی دروغگو اعتماد داره، آخه آدم دروغگو قابل اعتماده، چقدر مشتری ات ساده است آخه و …………
بیچاره ام میکرد این صدا و عزت نفسم را خرد میکرد و ازم احساس لیاقت را میگرفت.
گفتم ببین من باج بده نیستم، من میزنم از ته این ریشه را قطع میکنم.
استاد بیش از یکسال و نیم هست که دروغ نگفتم.
استاد عادت چهل ساله ام را یک شبه قربانی کردم ولی تکاملی بهبود دادم.
اولش نمیتوانستم بعضی جاها راست بگم ولی هر جا راست میگفتم خودم را تشویق میکردم ، میگفتم آفرین بهار قبلاً این جور مواقع دروغ میگفتی اما الان حقیقت را گفتی. و کم کم رسیدم به جاهای سخت تر و با توکل به خدا و گرفتن قدرت از خدا ، راست میگفتم و خدا هم حمایتم میکرد.
گاهی ،وقتی، مثلاً پشت تلفن به جای یک دروغ بزرگ، یک حقیقت را میگفتم، چشم هامو میبینم و به هم فشار میدادم و خودمو جمع میکردم از شدت فشاری که روم بود.
ولی استاد انجامش دادم. تو این پروسه، «نه» گفتن هم یاد گرفتم چون گاهی دروغ میگفتم چون نمیتوانستم مستقیم «نه» بگم.
وای نگم از احساس لیاقت بعدش، اصلا میگفتم تو دنیا قابل اعتماد تر از من کسی نیست. اصلا باید این باشه که مشتری پولش را بسپاره به من. کی بهتر از من؟؟؟؟
تو همین روند شرایطی پیش اومد که من در حین کارم ، یک معلم استخدام کردم.
(در واقع کار من در حال حاضر اینه، من معلم زبان استخدام میکنم و به مهد کودک هایی که نیاز به معلم زبان دارند، میفرستم. اما شروعش از این یک معلم بود)
حالا باید به مدیرها می فهموندم که این معلم من هست، نیروی کار من هست، مسیولیتش با منه، تو مبلغ قرارداد را به من پرداخت میکنی و من به اون معلم. باید میفهموندم که تو یک خدمات گیرنده هستی.
از طرف دیگر باید به معلم میفهماند که تو برای مجموعه ی من کار میکنی و سر و کارت با منه و گزارشت را به من میگی و …
و برام سخت و ترسناک بود. چه ترس هایی؟
از پسش بر میام؟
اگر مدیر حقوق را نده؟
اگر دیر بده؟
اگر معلم فلان کار را بکنه؟
.
.
.
می دانید استاد میتوانستم اون معلم و مدرسه را مستقیم به هم وصل کنم و با این همه ترس رو به رو نشوم اما اگر وارد این ترسم نمیشدم الان به عنوان یک مجموعه ی معتبر خدمات انگلیسی شناخته نمیشدم.
اون روزها یادمه واگذار میکردم به خدا و توحید به دادم رسید.
میگفتم خدا بهترین مدیرها را برام میاره، مدیر های دقیق، متعهد، درستکار که پول را به موقع میدم و به قول و قرارها پایبندن.
یا میگفتم خدا خودش مدیریت میکنه کارهای معلمم را
یک معلم شد پنج تا، یک مدرسه شد پانزده تا، افتادم تو تله ی « پول بیشتر میخای؟ پس کار فیزیکی بیشتر» نتایج کم شد درآمد چهل هزار لیری ام شد بیست هزار لیر.
چرا؟
چون یک کد مخرب داشتم:
مگه میشه اینقدر راحت پول ساخت؟ ببین همه پدرشون در اومد برای ساخت یک قران دوزار، تو نشستی، پنج نفر آدم دارن خودشون را جر و واجر میکنند بعد پولش بره تو جیب تو.
باور کمبود و باور عدم لیاقت.
پوستم را کندن.
یکی نبود بگه بابا، تو باورهای توحیدی ساختی، تو تو دل هزار ترس رفتی که این معلم های تو حاضر نیستند بهش فکر کنند، تو داری بیگ پیکچر میبینی، تو داری این باور را میسازی که مدیرها به موقع پول میدن که من حقوق معلم هام را به موقع بدم، بعد معلم تو دغدغه اش حقوق ته ماه هست. بابا بشین تو داری ارزش خلق میکنی، تو داری یک سیستم را مدیریت میکنی….
( استاد بگذارید بگم، اینجا نوشتم «تو» ولی همه ی کارها را خدا میکرد و میکنه، اون مشتری میاره اونم درجه یک ، اون معلم میاره اونم خلاق و درستکار ، اون به من جرات میده که برم تو دل ترس ها و ناشناخته ها، همه چیز با اون هست. میدانم همه چیز با اون هست، برگی از هیچ درختی بی اذن اون نمیافته، میدانم)
( راهنمایی دست یابی عملی به رویاها زیر و رو کرد منو)
خلاصه بعد از این کاهش درآمد ، نشستم و دوباره خودمو واکاوی کردم. از تله ی کار فیزیکی بیشتر، پول بیشتر اومدم بیرون( هنوز دارم روش کار میکنم)
افتادم به بهبود احساس لیاقت ، عقل کل را زیر و رو کردم، اینترنت را زیر و رو کردم، گشتم دنبال آدمهایی که نتایج مورد علاقه ی من را داشتن، باهاشون صحبت کردم. کشیدم بیرون گره های ذهنی را و شروع کردم به باز کردن آنها، هنوزم دارم بازشون میکنم.
و بعد رفتم سراغ رویای گسترش کارم به کشورهای دیگه، اومدم ایران، ایران سیستمم را اجرا کردم، دیدم ایران همه چیز متفاوته، مدارس، معلم ها، انتظارات و دوباره باید باورهای جدید میساختم و باید مسایل جدید حل میکردم، آخه به لطف هم نشینی با شما ،عاشق حل مسیله ام.
( دوره ی حل مسایل برای من مثل یک دوره ی پایه ای بود مثل عزت نفس)
دیگه با دیدن مسیله نمی ترسم، مستأصل نمیشم، میگم خدا را دارم، ان مع العسر یسری را دارم، راه حلش آسونه، تو دلش هست، تازه با حلش من بزرگتر میشوم، ظرفم بزرگتر میشه، ثروتم بیشتر میشه، نعمتم بیشتر میشه. یک بار حلش میکنم ولی هزاران هزار بار از میوه اش استفاده میکنم. می بینید استاد حتی این قسمت از شخصیتم هم بهبود پیدا کرده.
( حالا وقت عشق و مودت بود)
و تو سفرم به ایران دو ماه پیش، فهمیدم باید دست بکشم از اینکه به دیگران قدرت نمایی کنم، به دیگران چیز یاد بدم. الان وقتش هست سکوت کنم. بگذارم همون خدایی که منو حمایت و هدایت کرد برای بقیه هم حمایت و هدایت را جاری کنه.
چون دیدم با این قدرت نمایی ام مخفی درونم، قوی ترین مردها هم پیشم جوجه میشن.
بابا من میخواستم وارد رابطه با یک مرد قوی و خودساخته بشم ولی همون اول کار، موقع سلام و علیک یک شیر قدرتمند را تو ناخودآگاه اون مرد از خودم حک میکنم، بیچاره مجبوره موش بشه، مجبوره ساکت بشه بگه: بله، بله، شما بفرمایید ، ببخشید این جا هم من این مشکل را دارم چی کار کنم؟؟؟؟
دنبال وجه قدرتمند آدمها هستم ولی چرا زن و مرد کنار من شروع میکنند از مشکلات حرف زدن، خوب من میکنم، من وجه ضعیف آن را میکشم بیرون. من بهاره.
بعد از اون ساکت شدم، هر جا اومدم به کسی راهکار بدم یا دانش بی نظیرم را به رخ بکشم، گفتم: ساکت باش، به نکات خوبش دقت کن، تحسینش کن، بهش حس ارزشمندی بده. ساکت باش و لبخند بزن.
و الان یعنی دیروز نوشتم بی دریغ روی محبت کردن باید کار کنم، بی توقع در کنار آدمها بودن، بی حساب و کتاب خندیدن، عشق ورزیدن.
چون گاهی تو محبت کردن توحیدی نیستم، دنبال بازگشتم. آخه یادم رفت بگم، روی توحید و فراوانی و احساس لیاقتم دایمی دارم کار میکنم. این وجوه شخصیتم باید بهتر بشن.
آره استاد جان
صفرها خودشون اومدن وقتی من توحیدی تر شدم، بهتر شدم، شجاع تر شدم، ارزشمندتر شدم، صادق تر شدم، متوکل تر شدم، زیباتر شدم. صفرهای جلوی عددها خودشون اومدن، بازم میان.
من برای ثروتمند شدن اومدم، برای صفرهای جلوی عددها تو حساب بانکی اومدم، اما الان پروسه ساختن ثروت برام لذت بخش هست چون تو این پروسه شخصیتم را بهبود میدهم، پروسه ی رابطه ی عاطفی ام برام لذت بخش هست چون خودم را ارتقا میدم.
به همین دلیل بود اولش گفتم: بدون درد، بدون خرد شدن، بدون سیلی دنیا درس گرفتم.
شما به موقع بهم درس دادید. ممنونم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر بهاره خانم عزیز
کامنت شما را مطالعه کردم
دقیقا مثل یک دوره آموزشی بود ، چقدر باورهای قشنگی را توضیح داده بودین که برای من بسیار بسیار بسیار مفید بود
از توحید و ثروت و عزت نفس و روابط گفتید
واقعا تحسین میکنم شما را که از شغل پرستاری در منزل تبدیل شدین به یک مدیر توانا ، تبدیل شدین به یک دست قدرتمند خدا در رساندن روزی به آن معلم ها و کلی خلق ارزش برای مهدکودک ها و…
نوش جانتان ثروتِ حلالتان
واقعا خوشا بحال آن تکه ای از این کره خاکی که گام های شما بروی آن قرار میگیرد ، زنانی که خوب زندگی میکنند و جهان را به جای بهتری برای زندگی تبدیل میکنند
از خدای ثروتمند و توانا این را خواستارم که هر روزتان بهترین و زیباترین روز زندگیتان باشد و روزهای بعدش بهترتر و زیباتر از آن روز
در پناه پادشاه جهانیان باشین
سلام بر آقا رضای عزیز
تحسین میکنم همیشه تسلط عالی شما را به قرآن.
اینقدر قشنگ قرآن و زندگی را با هم عجین میکنید که وقتی به نوشته های تان بر میخورم، از شدت ذوق سر از پا نمیشناسم و وقتی به پایان نوشته های تان نزدیک میشوم، میگویم کاش باز هم ادامه داشت.
چقدر برایم مردهای
درستکار
متعهد
پاک
توحیدی
عامل به قانون
قایل به رشد شخصی
زیبا رو و زیبا سیرت
و
.
.
.
مثل شما تحسین برانگیز هست.
رضا جان ممنون که مینویسی و ممنون که اینقدرررر عااااالی مینویسی.
رزق الهی، رزق سلیمانی، را از خدایم، رب العالمینم برای شما خواستارم
من از این دنیا چی میخوام دو تا صندلی چوبی
که منو تو رو بشونن واسه گفتن خوبی
من از این دنیا چی میخوام یه وجب زمین خالی
همونقدر که یک اطاقک بشه خونه خیالی
من از این دنیا چی میخوام یه جعبه مداد رنگی
بکشم رو تنه دنیا رنگه خوبیو قشنگی
آدمهای دستو دلباز از توی قلک طاقچه
بردارن بذر محبت واسه بارداری باغچه
سلام به همه یاران این معبد عشق و صمیمیت
استاد روحم تازه شد با دیدن این فایل، هنوز تو هیجان و ذوق دیدن این همه زیبایی ام.
و نمیدونم چرا این آهنگ زیبای معین اومد تو ذهنم و احساس کردم چقدر همخونی داره با این فایل…..
هزاران هزاران نکته و درس داشت این فایل برام، ولی نکته ای که بیشتر روش زوم شدم این بود که چقدر قشنگ در مسیر تکامل کارها راحت و آسون میشه، میخوری به تضاد، خواسته شکل میگیره و با امید به خدا و قوانین ثابتش حرکت میکنی و چقدر زیبا به هدف میرسی و چقدر زندگی لذت بخش و آسون میشه برات.
یادمه زمانی که داشتم ویژگی های شغل مورد علاقه مو مینوشتم به یه سری از چیزها توجه نکرده بودم.من با درک قانون حرکت کردم و خداروشکر به همون شغل با همون ویژگی های دلخواهم رسیدم.و چقدر لذت بخش بود برام این رسیدنه.
هر روز لذت میبردم از شغلم و هنوزم که هنوزه با شور و اشتیاق میرم سرکارم.ولی بعد یه مدت یه موضوعی دیدم داره اذیتم میکنه و زیاد خوشایندم نیس اونم شیفت های روز های تعطیل بود که در ماه بسته به تعداد تعطیلات یک الی دو تا شیفت تعطیل میخورد بهم.و این موضوع خوشایندم نبود و این همون ویژگی ای بود که موقع درخواست شغلم بش توجه نکرده بودم و این تضاده برام پیش اومده بود.
اوایل خیلی به این ناخواسته توجه میکردم و حتی کل هفته رو به خاطر شیفت جمعه ش دمق و عصبی بودم.از یه جایی به بعد گفتم دیگه بسه، آخه با هر بار حرص خوردن سر شیفت های تعطیلیم ،خیلی، هم سخت میگشت و هم اتفاق های نادلخواهی پیش می اومد که شرایط و حتی بدتر میکرد.
با خودم گفتم این همون شغلیه که من آگاهانه بهش رسیدم و خلق کردم و حل کردن این موضوع هم باید به همین قشنگی و راحتی باشه.
هدف جدیدی برام ایجاد شده بود.«نداشتن شیفت های تعطیلی»
تمرکزم و گذاشتم رو نکات مثبت شغلم، تا میتونستم حالمو خوب کردم، سعی میکردم اصلا به شیفت های جمعه م توجهی نکنم.
بچه ها بعد یه مدت شرایطی پیش اومد که ازم درخواست کردن یه بخش کوچیکی از کار نیروی اخراج شده رو انجام بدم تا کارا لنگ نمونه، کاری که برام انجام دادنش مثل آب خوردن بود و نه زحمت زیادی برام داشت نه تایم زیادی ازم میبرد.چون مهارتشو داشتم.
من در قبال انجام دادن اون کار خواستم که از اومدن شیفت های تعطیل معاف بشم و چقدر راحت و چقدر آسون پذیرفته شد درخواستم.
الان نیروهایی که دو برابر من سابقه کار دارن حتی مدرک بالاتری از من دارن شیفت های تعطیل موظفند حضور داشته باشند ولی من الان چند وقته دیگه هیچ شیفت تعطیلی نرفتم و نخواهم رفت.
و چقدر شغل دلخواهم برام راحتتر و دل انگیز تر شد.
روزمون روزقشنگی میشه
اگرهنر این را داشته باشیم
از زندگى لذت ببریم حتى از کوچکترین چیزها
که قشنگ زندگی کنیم
زیباببینیم،
زیبا نفس بکشیم
زیباصبرکنیم
وجز زیبایی
نبینیم!
پنجره را باز کن
بگذار بادی
به سر و صورت روزمرگیهایت بخورد
بقیه ی امروزت را پر از مهربانی کن
و راه بیفت
اینروزها
که همه از نا امیدی میگویند
تو از امید و عشق بگو و
لبخند بزن….
همیشه گفتم بازم میگم، عاشقتووووووونم…….
سلام به شما یگانه خانم عزیز
چقدر دل نوشتهی خوب و انگیزه بخشی نوشتید
واقعاً چقدر خوبه تو محیطی هستیم که آدم هاش فقط از ایمان و توکل و زندگی در لحظه صحبت می کنند
چقدر محیط انرژیش خالصه
خیلی موضوع خوبی رو بهش اشاره کردید
احساس خوب واقعاً همه چیزه
چند روز پیش سعیده خانم شهریاری هم برایم نوشته بود که اگه میخواهی شغلتو عوض کنی راهش اینه که اول با این جایگاهی که داری با همین شغلی که داری به صلح برسی و عاشقش بشی
و خواندن کامنت شما هم الان انگیزه بیشتری بهم داد که واقعاً آگاهانه بگردم نکات مثبت شغلم رو پیدا کنم و بارها و بارها با خودم راجع بهش صحبت کنم و از خدا تشکر کنم
تا به آسونی هدایت بشم به شغل مورد علاقم یعنی عکاسی
ممنونم که نوشتید
و ممنونم که شروع دیدگاهتون رو با شعر شروع کردید و با شعر تموم کردید
خیلی دلنشین بود
پایدار و ثروتمند باشی دوست خوبم
سلام به یگانه بانوی عزیزودوست داشتنی
عزیزم چقد کامنتت زیبا بود و خیلی تحسین بر انگیز و با عشق خوندمش و چه نکته ای مهمی ازش یاد گرفتم وقتی که گفتید برای شغل دلخواهت ویژگیهاشو نوشتی و هدایت شدی به این شغل اما به تضادی برمیخوردی که شیفات زیاد بود و خسته شدی وقتی اومدی خوبیهای شغلتو نوشتی و تمرکز کردی روشون کاملا به یه مسبر دیگه تو شغلت هدایت شدی و از شیفتهات معاف شدی عالی بود دختر این نکته برام خیلی مهم بود منم شغلمو خیلی دوست دارم ولی خیلی توش به تضاا برمیخورم البته خداراشکر الان خیلی خیلی تضاداش کم شده و موادم هدر نمیره یا خیلی کمه چند روز پیش به یه تضادی بر خوردم گفتم خدایا چکار کنم اولش یکم به هم ریختم چرا من باید به تضاد بخورم تو کارم که یادکامنت اقای زنگنه افتادم در عقل کل گفت اگ تضادی میاد بگو اومده منو بهبود بده و از مسبر لذت ببر حتی برای کارهای خرابتم مشتری هست پس نگران نباش و لذت ببر منم گفتم دیگه مهم نیست پس این تضاده اومده بهم درس بده بعد رفتم به کسی که ازش مواد گرفته بود پیام دادم این مشکل پیش اومده نمیشه با چیزی پاکش کنم اونم خیلی قشنگ راهنمایم کرد نمیشه اما میتونی از خود مواد بریزی روش که اون چسبانکیش از بین بره با پودر طلا اولش شک داشتم انجام بدم اما اتگار خدا گفت یه ذره امتحان کن رو یه چیز کوچک اقا همین که امتحان کردم دیدم عه چقدر قشنگ تر شد و خیلی خوشحال شدم رفتم باور کن از ساعت 7غروب تا1 شب من روش کار کردم روش مواد ریختم کار خیلی ریزیم بود اما خستگیش برام مهم نبود چون نتیجه اش خیلی قشنگ شد وای تابلوم انقد خوشکل شد که حد نداشت از اولشم زیباتر و از خدا خیلی تشکر کردم گفتم واقعا تضادها میان که مارو بهبود بدن و از اون شخصم که راهنمایم کردسپاسگزاری کردم
خداراشکر واقعا و الان که گفتید به نگات خوب شغلم توجه کردم و دیگه تضاده از بین رفت منم قول میدم دیگه از فردا رو خوبیهای شغلم توجه کنم که تضادها از بین بره و اگرم تضادی میاد برای بهبود منه واقعا و خداوند همیشه به بهترین راها هدایتم میکنه
سپاسگزارم عزیزم که برامون نوشتی
خیلی دوست دارم
درپناه الله یکتا شادو خوشبخت ودسعادتمنددباشی عزیزم
تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
تو نماینده فضلی، تو سزاوار ثنایی
درود بر خداوند زیباآفرین
سلام بر دو بنده زیبابین و نازنینش
ارادت خدمت همه دوستان عزیزم
این فایل به تنهایی برای من یک دوره کامل از تقریبا تمام آموزه های استاد بود که تابحال باهاش برخورد کردم. چه بسا نکته های بسیار بیشتری هم داشته باشه که چون کانون توجه من نبوده به چشمم نیومده و ممکنه خیلی از بچه هایی که دوره های بیشتری از استاد تهیه کردن یا فایلهای بیشتری رو با دقت تماشا و در موردش عمیقتر فکر کردن به نکات بیشتری پی برده باشن.
==================================================================================================
انگار که کامنت زیبا و پربار آقا یزدان و توضیحات استاد در موردش یک مصاحبه با استاد بود در مورد طرز فکر و روش کارشون و برای من خیلی راهگشا بود. یعنی اگه در هر مرحله از کسب و کار هستی فرقی نداره، چه در شروعش، چه در بدنه سازی و چه در زمانی که همه چیز روتین و روی روال درست جای گرفته و داره برات راحت پولسازی میکنه هیچ فرقی نداره و اصل فقط و فقط بهبود شخصیته.
وقتی مساله تعداد صفرهای حساب بانکی نباشه، وقتی ترس از گشنه موندن به ایمانت به رزاق بودن خدا چیره نشه، وقتی دست خدا رو باز بگذاری برای هدایتت به مسیرهای راحت تر و کوتاهتر برای فعالیت اقتصادی که اتفاقا مورد علاقه و موجب رشدت هم باشه و از هزینه های جاری نترسی، اون موقع است که آرامش داری و نتیجه آرامش میشه دریافت نور از جانب خداوند. میشه اقدام شجاعانه در جهت اون نور. میشه دریافت نعمت و ایده های بهتر و بیشتر. این دقیقا اسمش هست توانایی تشخیص اصل از فرع
بخدا این کار هر ذهنی نیست. این الان برای من خیلی سخت به نظر می رسه که بتونم چنین کنترل ذهن غول آسایی داشته باشم که ندونم چقدر تو حساب بانکیم هست. چقدر گردش مالی ماهیانه دارم. اصلا انگار هزارتا آلارم با هم تو ذهنم روشن شد وقتی این جملات رو شنیدم. اینا خودِ خودِ باورهای ثروت ساز و توحید عملی و باور فراوانی هست. پاشنه آشیل های بزرگ من!
این نکته ای که من به تازگی درکش کردم و سعی می کنم در عمل پیاده کنم اینه که اصل زندگی بهبود شخصیت و بهتر کردن عملکرده و بقیه نعمتهایی که به دنبال رسیدن به اونها هستیم و الان آرزوهای زندگیمونه در حقیقت پیامد و نتیجه این بهبودگرایی دائمی هست. خیلی طول کشید تا این نکته در ذهنم جا بیفته و دروازه قبولش باز بشه (که البته هنوز هم خیلی جا داره) ولی درکش بهم انرژی و آرامش خاصی داده.
ممکنه به حرف ساده باشه ولی برای کسی که در ابتدای راه تکامله واقعا سخته که بخاطر اعتقاد به مساله تکامل و مسیر صحیح از شغلی که به ظاهر راحته و داره براش پول دربیاره دست بکشی فقط به این دلیل که در پاسخ درخواستت به خداوند که ازش یه کسب و کار شخصی الهی مورد علاقه که باعث رشدت میشه خواسته بودی، خدا بهت الهام کرده از شغل فعلیت دست بکش و منتظر باش تا در زمان مناسب بهت بگم از کدوم راه بری که خیر دنیا و آخرتت تضمین بشه.
شما رو نمی دونم ولی برای من این کار خیلی سخت بود که خلاف جهت آب شنا کنم. چون اعتقاد قلبی دارم که در واقع الان دارم در جهت جریان آب شنا می کنم در صورتیکه ظاهرش خلاف جهت به نظر می رسه. ولی به خودم تبریک میگم که به واضحترین الهامی که تابحال در عمرم شنیدم عمل کردم و اطمینان دارم که درهایی از رحمت و رشد و نعمت به روم باز شده، فقط باید زمان مناسبش برسه.
===================================================================================
در گوشه گوشه قرآن می تونیم این رد پا رو پیدا کنیم که نعمت به کسانی داده میشه که در برابر قوانین الهی خاضع و تسلیم هستند و بخصوص اینکه کار نیکو انجام میدن. کار نیکو در ذهن و فرهنگ ما اینجوری شکل گرفته که کاری خداپسندانه یا کمکی به خلق الله بکنیم که البته درست هم هست ولی کامل نیست.
وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَا نُکَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّهِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
و کسانی که ایمان آوردند و [به اندازه طاقت خود] کارهای شایسته انجام دادند، اهل بهشت اند و در آن جاودانه اند، [چرا که] ما هیچ کس را جز به اندازه طاقتش تکلیف نمی کنیم.
من فکر می کنم عمل صالح خیلی مفهوم بزرگتر و گسترده تری داره. عمل صالح یعنی کاری که در جهت درست قوانین الهی باشه. در مورد خودمون و یا جهان فرقی نمی کنه. کسی که این جزء شخصیتش شده که کار بیهوده و ناشایست انجام نده و کارهاش چه در بیزینسش، چه در روابطش و چه در رفتار فردی و اجتماعیش بر مبنای رضایت خداوند باشه یعنی در هماهنگی کامل با فطرت خودش و در نتیجه در هماهنگی با انرژی مثبت کائناته. این یعنی باز شدن هر 7 تا چاکرا و جریان انرژی سالم و پاک که میشه یک آهنربای قوی برای جذب بهترین ها از هر جنبه ای. این دقیقا میشه در صلح بودن با خود
چقدر خدا با این آیه آرامش داده بهمون. که تو انسانی و یه روند تکاملی داری، بیشتر از وسع اکنونت بهت فشار نمیاد اگر خودت مسیر راحتی و نعمت رو انتخاب کرده باشی. نه تنها بهت فشاری نمیاد بلکه تا ابد در بهشت نعمتها لذت خواهی برد.
یا اینکه در جایی می فرماید: سنزید المحسنین ما نیکوکاران رو افزون می کنیم. ظرف دریافت نعمت و هدایتشون رو بزرگ می کنیم.
=======================================================================================
مساله بعدی که برام خیلی جذاب بود اینه که همونطوری که آقا یزدان هم به درستی اشاره کرده بودند استادِ ما از اونجایی که مبنا و پایه اصلی زندگی و رفتارشون رشد خودشون هست، اون گوشه هایی از زندگی و ذهنیاتشون رو که در سایت و آموزه هاشون ارائه میدن، اگه درست و عمیق بررسی کنیم و حرف و عملشون رو تطبیق بدیم دقیقا مثل این فایل متوجه میشیم که شبیه ترین رفتار رو با حرفهاشون دارن و اینه که باورپذیرش کرده.
امروزه توی بعضی از کشورهای پیشرفته دنیا آموزش بیشتر عملی و تجربه محوره، به قول انیشتین مثال زدن یکی از روشهای آموزش نیست بلکه تنها روش آموزشه. دقیقا این روش رو استاد ما دارن پیاده می کنن.
یعنی سالهاست که زندگی روزمره خودشون رو در معرض دید قرار میدن تا نحوه عمل به حرفهاشون برای ماها آشکار بشه. تا بتونیم الگوی عملی بگیریم. و چی منطقی تر و ساده تر از این. چقدر یک استاد میتونه شجاعت داشته باشه که هر روز خودش رو در معرض قضاوت و آزمایش قرار بده بدون ترس از خطا کردن. چون انقدر به خودش و خدای خودش ایمان داره که تسلیم جریان هدایت شده و از انسان بودن نمی ترسه. از کامل نبودن نمی ترسه. این یعنی اعتماد به جریان تکامل
=====================================================================================
چقدر این نکته طلایی بود که استاد گفتن. که ما متناسب با فعالیتمون وقتی تمام شد به خودمون جایزه میدیم حتی اگر نتیجه مطلوب مد نظرمون رقم نخوره. این دقیقا معنی شناخت از خوده. یعنی استاد به فرآیند ذهن انسان شناخت پیدا کردن که بعد از یک فعالیت متمرکز نیاز به استراحت و تشویق داره. بزرگترین پروفسور هر رشته هم که باشی ذهنت بعد از حل مساله و کار ذهنی نیاز داره تا جایزه دریافت کنه و دوباره انرژیش رو برگردونه تا برای کار بعدی آماده بشه. من یادم نمیره که استاد توی سریال زندگی در بهشت بعد از نجاری یا کارهای مشابه میپریدن توی دریاچه و می گفتن این جایزه کارمه.
=============================================================================
یک اصل بسیار بسیار مهم که استاد به گفته خودشون به بهترین شکل عمل کردن و دارن در عمل به ما هم یاد میدن اصل سپاسگزاری و تحسین نیکوی ها و زیبایی هاست. همون آیه صدّق بالحسنی
دیگه هیچ کدوممون نیستیم که بتونیم کتمان کنیم یا به سادگی از کنارش بگذریم که استاد و مریم جان در وجودشون با تمرین حک کردن، نهادینه کردن که هرچی زیبایی در جهان اطرافشون می بینن تصدیقش کنن. از سنجاب بگیر تا احداث جاده انحرافی برای تریلی هایی که ممکنه ترمزشون کار نکنه ( که خودش نشون دهنده توانایی حل مساله هست)، تا آسمون آبی و national forest for free و اون دوش صحرایی با ویوی بی نظیر، اون استیک هایی که تو بهترین رستورانها هم سرو نمیشه با کمترین و سریعترین و راحت ترین حالت ممکن، اون دستگاه گریل عالی، تا تحسین همواره مریم جان و همچنین استاد در مورد همدیگه، و از همه مهمتر سپاسگزاری از خدایی که همه این این زیبایی ها و نعمتها رو مسخرشون کرده.
کدوم ذهن منفی گرا میتونه اینهمه برکت رو ندیده بگیره یا تکذیب کنه؟ مگه میشه اصلا؟ به قول استاد باید زور بزنی تا نکته منفی پیدا کنی.
این فرکانس سپاسگزاری و تمرکز بر نکات مثبت لیزری بسیار قوی این دو بنده شایسته خداست که باعث ورود بیشتر و بیشتر نعمتها و زیبایی ها به زندگیشون شده. و ما داریم در عمل تمام تئوریهای آموزه های استاد رو مشاهده می کنیم. ایشون و بانوشون یک کالبد مجسم شده از قوانین الهی هستند. پس فقط باید در این رفتارها دقت کرد و درسها رو تکرار کرد تا ملکه ذهن بشه. تا تبدیل بشه به شخصیت. و همیشه و همیشه نگهشون داشت. از دست دادن این آموزه ها یعنی نابودی.
در ادامه آیه بالا از سوره شریف اعراف خداوند می فرماید:
وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ ۖ وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْلَا أَنْ هَدَانَا اللَّهُ ۖ لَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ ۖ وَنُودُوا أَنْ تِلْکُمُ الْجَنَّهُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ
و آنچه از کینه و خشم در سینه های آنان است، بَر می کنیم [تا در بهشت با خوشی و سلامت کامل کنار هم زندگی کنند؛] از زیر [کاخ ها و عمارت های] شان نهرها جاری است و می گویند: و همه ستایش ها ویژه خداست که ما را به این [نعمت ها] هدایت کرد، و اگر خدا ما را هدایت نمی کرد هدایت نمی یافتیم، مسلماً پیامبران پروردگارمان حق را به سوی ما آوردند، و ندایشان می دهند به پاداش اعمال شایسته ای که همواره انجام می دادید، این بهشت را به ارث بردید.
این رفتار دقیقا رفتار استادمون نیست؟ که اعتبار هدایت یافتن رو به خداوند میدن؟ در حالیکه نهرها از زیر درختان باغشون جاریه و دقیقا زمانیه که هر کسی می تونست ادعا کنه من اینها رو برای خودم ساختم؟ من باهوشم. من بلد بودم چکار کنم. من من من من ….. اما می بینیم که ذکر الله از دهان استادمون نمیفته.
و همین خدا هرگونه خشم و غم و کینه رو از دل اون بنده قدرشناس پاک میکنه و روی دوش خودش سوار میکنه و میبره به جایی که مرزهای لذت و تنعم رو جابجا کرده. به بهترین بهترینها….
الهی شکر. بی نهایت شکر که غرق این آگاهیها شدم و دارم باهاش هر روز زندگی میکنم. الهی ازت سپاسگزارم که بر سرم منت گذاشتی و دستم رو به نوشتن حرکت دادی. قلبم رو با ضربان این 22 دقیقه زندگی الهی هم ریتم کردی و روحم رو با قوانینت باز هم جلا دادی.
استاد جان عزیزدلم ممنونم که حرفهای دل منو با عشق خوندید و توجهتون رو معطوفش کردید. دلم واقعا شاد میشه وقتی میگید تک تک کامنتها رو می خونم و در دلم تحسین می کنم. واقعا قوت قلب می گیرم. دوستتون دارم و امید دارم روزی از نزدیکان و دوستان شما باشم.
سلام و عرض ادب خدمت خانم رضایی
سپاسگزارم برای کامنت با ارزشتون
که کل قوانین را به دقت و ریزبینانه برامون دوباره توضیح دادین و باورهای مارا قویتر کردین.
این فرکانس سپاسگزاری و تمرکز بر نکات مثبت لیزری بسیار قوی این دو بنده شایسته خداست که باعث ورود بیشتر و بیشتر نعمتها و زیبایی ها به زندگیشون شده. و ما داریم در عمل تمام تئوریهای آموزه های استاد رو مشاهده می کنیم. ایشون و بانوشون یک کالبد مجسم شده از قوانین الهی هستند. پس فقط باید در این رفتارها دقت کرد و درسها رو تکرار کرد تا ملکه ذهن بشه. تا تبدیل بشه به شخصیت. و همیشه و همیشه نگهشون داشت. از دست دادن این آموزه ها یعنی نابودی.
درپناه خداوند رحمان سلامت وثروتمند باشید.
سعیده عزیزم سلام
کامنتت فوق العاده عالی بود، انگاری یه خلاصه درس از شتگرد زرنگ کلاس بگیری، چقدر جذابه، مرسی که اینقدر عالی و دقیق و مفید خلاصه کردی اگاهیهای ناب این فایل رو.
تحسینت می کنم برای شروع کسب و کار جدیدت و امیدوارم درهای خیر و برکت خداوند به زندگیت باز بشه و غرق در نعمتهای الهی باشی
به نام هدایت الله
سلامی به گرمی آفتاب خدمت سعیده
به به چقدر غرق خوندن کامنت شما شدم وکلی کیف کردم واز شما سپاسگزارم با قلم خوبی که داری
اولین کامنتی که منو سر ذوق آورد وروزم را با آیه های قرآنی شما ونگاه درستتون به قوانین شروع کردم برای شما بزرگوار بود
خدا میدونه تا شب چقدر لذت ببرم وکیف کنم واین احساس خوب و مهربانانه ای داشتی از کامنت خوبتون پیدا بود
امید وارم هر روز شاهد نتایج عالی داشته باشید ومثل ستاره بدرخشید
خداوند یارو یاور شما باشه انشالله
درود به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
استاد عزیزم این فایل فوق العاده بود و من میخوام در مورد اون بخشی صحبت کنم که شما روی ویدیو صحبت کردید دقیقا اون قسمتی که گفتید بعد از اینکه دوره احساس لیاقت رو آماده کردم منتظر موندم تا خداوند زمان مناسب اینکه چه موقع دوره رو روی سایت قرار بدم رو بهم بگه اخ اخ من عاشق این نکته کلیدی شخصیت شما هستم و من چقدر دارم روی این ویژگی کار میکنم که اجازه بگیرم از خدا اره اجازه گرفتن یعنی تسلیم بودن …االله اکبر …اگر اینکاری که شما دارید انجام میدید رو همواره در کارهامون انجام بدیم چقدر ایمانمون به خداوند بیشتر میشه چقدر بیشتر خداوند رو باور میکنیم چقدر خوب وعالی چرخ زندگیمون میچرخه ….ازتون دارم یاد میگیرم که ما باید سمت خودمون فقط عالی انجام بدیم و اون سمت دیگه که مربوط به ما نیست رو بسپریم دست خداوند تا بهمون بگه کی و کجا انجامش بدیم الهی شکرت از این اگاهی این کامنت رو همواره باید بیاد خودم بیارم چون واقعا کلید این جهان هست …ممکنه شما پیش فرض های ذهنی داشته باشید برای اینکه دوره رو بخواید کی بزارید روی سایت اما به خودتون میگید من تسلیمم من نمیدونم بزار خداوند خودش نشانه ها رو در زمان مناسب بهم میگه …احسنت بهتون …خدایا شکرت برای وجود با ارزشتون
سلام آقا مهدی دوست عزیز وارزشمندم
سپاسگزارم بابت کامنت فوق العاده ای ک نوشتین
کلی برای م درس داشت
چقد برام واضح ترشد صحبت های استاد
اینکه:
من میخوام در مورد اون بخشی صحبت کنم که شما روی ویدیو صحبت کردید دقیقا اون قسمتی که گفتید بعد از اینکه دوره احساس لیاقت رو آماده کردم منتظر موندم تا خداوند زمان مناسب اینکه چه موقع دوره رو روی سایت قرار بدم رو بهم بگه اخ اخ من عاشق این نکته کلیدی شخصیت شما هستم و من چقدر دارم روی این ویژگی کار میکنم که اجازه بگیرم از خدا اره اجازه گرفتن یعنی تسلیم بودن …االله اکبر
این نکته مهم ک اجازه گرفتن یعنی تسلیم بودن
و
ما باید سمت خودمون فقط عالی انجام بدیم و اون سمت دیگه که مربوط به ما نیست رو بسپریم دست خداوند تا بهمون بگه کی و کجا انجامش بدیم
سپاسگزارم بابت این نتیجه گیری ارزشمندتون
خیلی عالی بود و منو بفکر فرو برد
چقد راحت هدایت شدین ب اصل ماجرا
و چقد راحتتر نوشتین
مختصر ومفید
سپاسگزارم
سلام به دوست عزیز آقا مهدی رحیمی
به چه نکته ای خوبی اشاره کردیند
اجازه بگیرم از خدا اره اجازه گرفتن یعنی تسلیم بودن …االله اکبر …اگر اینکاری که شما دارید انجام میدید رو همواره در کارهامون انجام بدیم چقدر ایمانمون به خداوند بیشتر میشه چقدر بیشتر خداوند رو باور میکنیم چقدر خوب وعالی چرخ زندگیمون میچرخه ….ازتون دارم یاد میگیرم که ما باید سمت خودمون فقط عالی انجام بدیم و اون سمت دیگه که مربوط به ما نیست رو بسپریم دست خداوند تا بهمون بگه کی و کجا انجامش بدیم الهی شکرت از این اگاهی
ازتون سپاس گزارم