سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 199

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار صفا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

استاد شما بسیار تحسین برانگیزید که تواین سن تقریبا میشه گفت نصف بیشتر کره ی زمین رو سفر کردید و جز زیبایی خدا چیزی بهتون نشون نداده.

وقتی شمارو با آدمای هم سن وسالتون توی فامیلمون مقایسه میکنم میفهمم که چقدر شما متفاوت از اکثریت جامعه هستید. اون طرز فکرتون رو کاملا متفاوت از بقیه آدمها کردید و چه عادلانه خداوند با توجه به ایمانوافکاروتعهده هرکس پاسخ میدهد. استاد جان چقدر عالی تمرین ستاره ی قطبی رو اول صبح انجام میدید و هردوتون هم پایه ی همدیگه، فرکانس تون رو روی خوبیهای دورو اطرافتون تنظیم میکنید و چقدر خوب اتفاقاتوشرایط همسنگ با کانون توجه تون رقم میخوره و خداوند دقیقا به جایی هدایتتون کرده که اون آدما هم درست مثل شما به تمیز بودن اهمیت میدن و طبیعت رو تمیزتر از اون چیزی که تحویل گرفتن تحویل میدن.

استاد جان شما تو سفرهاتون اونقدر با خودتون در صلح هستید که هیچوقت ندیدم که بگید آب و هوای فلان منطقه جالب نیست،یا بگید منطقه ی کویری رو دوست ندارم و … 

شما نقطه ی کویری، سرسبز، کوهستانی، هررر نوع پوشش آب و هوایی که داشته باشه رو با عشق تجربه کردید و از هر منطقه ای بخوبی یاد کردید. چقدر این ویژگیتون رو دوست دارم و خیلی علاقه مندم که من هم این ویژگی درونم به صورت بنیادین رشد بدم. 

چون قشنگ میفهمم این ویژگیم، پاشنه ی آشیلمه. اگه بهترین جا هم سفر کنم و از نکات مثبتش تعریف کنم دست آخر میگم ولی این ویژگی منفی هم داشت… اما چیزی که من از شما میبینم این نیست که هم جنبه ی مثبتش رو بگید و در کنارش جنبه ی منفیش رو هم به زبون بیارید.

چقدر خوب میتونید ذهنتون رو کنترل کنید وقتی که دیدید هنوز ویزیتور سنتر بسته است، چیزی که من تازه از شما یاد گرفتم که حتی تو این موقعیت هم نخوام بی دلیل از کوره در برم و سریع خودمو به یک چیزی مشغول کنم که ذهنم نخواد برا خودش اسمون ریسمون ببافه. مثل الانِ مریم جان که شروع کرد به دیدن اطلاعات راجب اون پارک و تعریف کردن از هوای بی نظیر اون محیط

تحسین میکنم اون خانم مسئول رو که با تمیز نگه داشتن سطل زباله ها کمک میکنه فضای اونجا مرتب و تمیز بمونه. 

تحسین میکنم استادم رو که از هر موقعیتی استفاده میکنه برای اینکه یک انرژی عالی به تک تک سلولهای بدنش برسونه. استاد ماشالله به این همه عضله های هیولایی که ساختید واقعا که بسیار تحسین برانگیز شد و چقدر عالی دارید پیش میرید

چقدر این قسمت رو دوست داشتم که اومدن دوران قدیم انسان ها را به صورت مجسمه در آوردن و قشنگ به نمایش گذاشتن که از چه شرایط و با چه خونه هایی، الان بشر به این حد پیشرفت اقتصادی و … رسیده.

خدای من چقدر بعضی از شکل خونه ها شبیه خونه های مناطق ایران خودمونه. اون خونه هایی که سقف خونشون حیاط خونه ی دیگست. خیلی برام جالب بود مجسمه هایی رو اینقدر طبیعی درست کرده بودن قشنگ اون شرایط قدیم رو بهتر میتونستم احساس کنم

چقدر اون مدل گردنبند رو دوست داشتم که مریم جان برای دوستاشون انتخاب کردن، اون هم به عنوان هدیه،خدای من خوشبحال اون دوستانی که میخوان این هدیه های ارزشمند رو از شما دریافت کنن.

استاد اون موقع که وارد تونل شدید چقدر حسش رو دوست داشتم که ازون دور داشتیم به نور بیرون از تونل نزدیک میشدید انگار یک حس روحانیی یک لحظه بهم دست داد.

مریم جان اینکه گفتید استاد تو یوتیوب راجب نشنال پارکها اطلاعات زیادی کسب میکنه، واقعا چقدر دوست دارم این ویژگی استاد رو،که خیلی عالی راجب یک مکان اطلاعات کسب میکنه و وقتی که میخوان راهی سفر بشن دیگه رودوش خدامیشینید و اجازه میدید اون خودش هدایتتون کنه به جایی که براتون بهتره.

اینکه گفتید آدمای ویزیتور سنترا با عشق و با حوصله به سوالاتون جواب میدن، واقعا که چقدر تحسین برانگیزن. این نیست که بگن ما کلی اطلاعات رودرو دیوار براتون چسبوندیم برید اونا رو بخونید. 

وقتی که باورت این باشه که درجهان آدمهای خوب و مهربون هست و خودت هم این ویژگی رو درونت رشد بدی ،جهان لاجرم هدایتت میکنه به آدمای فوق العاده و مهربون

سپاسگزارم از شما مریم جان که انقدر عالی، دوره ی تکامل  رشد و گسترش انسان رو از جوامع ابتدایی تا به الان برامون توضیح دادید:

اینکه چطور ظرفهای سفالی رو با ذهن خلاقشون هربار یک شکل جدید به سفالهامیدادن و رنگ میکردن،اینکه بیشتر ابزارشون با سنگ بوده،و خیلی جالب تر اینکه از پربوقلمو لباس درست میکردن،و با انتهای پرهای اونها سوزن خیاطی و میل قلابی درست میکردن.

واقعا که خدا هم با توجه به شرایط شون بهشون ایده الهام میکرده. چقدر این موضوع بهتر برام جا افتاده که ایده های الهامی همیشه با شرایط حال حاضرت تطابق دارد نه کمتر ونه بیشتر.

خیلی خوب وعالی در مورد تکامل انسانهای نخستین تا به الان برامون توضیح دادید و اینکه چقدر انسان میتونه قوه ی خلاقیتش رو به کار ببنده و خودشو به حدی از رشد و پیشرفت برسونه که هم خودش خوب زندگی کنه و هم جهان رو جای بهتری برای زندگی بکنه.

واقعا که خلاقیت و ایده ی کارساز یک آدم چقدر میتونه چندین هزار نفر دیگه رو در آسایش بگذاره و از همه مهمتر چقدر میشه در کنار اون ایده پولسازی کرد

چقدر ازین موزه درس گرفتم که واقعا انسان چقدر هربار ونسل به نسل به دنبال بهبوده و همیشه دوست داره که با باوره “چطور ازین بهتر” خودش و دنیای اطرافش رو بهبود بده.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 199
    419MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

393 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Ehsan Moqadam» در این صفحه: 3
  1. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1947 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به استاد عزیزم با اون پوش‌آپ‌های پارتیزانیش، خانم شایسته زیبای زیبابین و همه دوستان عزیزم در این سفر الهی که خدا مهمانمان کرده تا زیبایی‌های جهانش رو بیشتر ببینیم

    چند روزه دارم تو تمرین کدنویسی می‌نویسم که خدایا زیبایی‌های جهانت رو به من نشان بده و وقتی داشتم این صحنه‌های زیبارو میدیدم گفتم خدایا دمت گرم چقدر قشنگ داری هدایت میکنی این چشمارو که ببینه این زیبایی‌های جهانت رو.

    چند روز پیش خالم از آمریکا اومد و چند تا نکته برام خیلی جالب بود از این سفر:

    اولیش اینکه فهمیدم من به لطف خداوند و این سایت از ایشون که سال‌هاست در رفت‌وآمد به آمریکاست هم آمریکا رو بهتر می‌شناسم و هم زیبایی‌هاش رو دیدم و هم اینکه چقدر این فرهنگ سوغاتی گرفتن فرهنگ زیباییه، یعنی اساس این کار آدم رو یاد فراوانی میندازه و همین‌طور خیلی زیاد ارزش رو به آدم‌های دیگه منتقل میکنه و انسان رو در چشم دیگران قابل احترام‌تر میکنه که البته همه این‌ها به‌این‌خاطره که خود این افراد در ذهنشون برای دیگران ارزش قائل هستند. درواقع فرهنگ سوغاتی این مفهوم رو به آدم میرسونه که فرد مقابل برای من ارزشمنده و خب بدون‌شک اون احترام هم ناخودآگاه منتقل میشه.

    مثلاً همین خاله من همیشه از دید همه یه فرد بسیار قابل احترامه و من هرچقدر که درکم بیشتر شد متوجه شدم که ایشون در ذهنش برای آدم‌ها ارزش قائل هست و همیشه برای همه حتی شده یک شکلات رو سوغاتی میاره و طبعاً همه هم اون ارزش و احترام رو به ایشون بازتاب میدن.

    یه نکته‌ای که تو این فایل خیلی زیبا بود و من رو یاد تکامل خودم در مورد قوانین انداخت، همون چیزی که استاد در جلسه7 کشف قوانین هم دربارش صحبت می‌کنند، اینکه نگاه به گذشته خیلی به آدم کمک میکنه که از مسیر زندگیش لذت ببره، سپاس‌گزارتر باشه و با آرامش بیشتری برای بهبود زندگیش قدم برداره و تکامل رو بهتر درک کنه و توقع بی‌جا از خودش نداشته باشه.

    خیلی اوقات شده ما سخت‌گیری‌ها و انتظارات بی‌جا از خودمون داریم و تصور می‌کنیم که قوانین به‌درستی عمل نمی‌کنند و به‌جای اینکه پامون رو از رو ترمز عجله برداریم هی سعی می‌کنیم فشار بیشتری به موتور بیاریم که در نهایت آسیبش به خودمون میرسه، یعنی ما فراموش می‌کنیم که زندگی قبل از آگاهی از قوانینمون چطور بوده، چقدر درگیر مشکلات الکی، بیماری، قرض، روابط و نتایج نامناسب بودیم و حالا انتظار داریم که یک شبه همه چیز تغییر کنه، درصورتی‌که جهان به این شکل عمل نمیکنه.

    آرامش مهم‌ترین نشانه باور به قوانین و درک قانون تکامله

    خود من باید اعتراف کنم که خیلی جاها شده که دست و پا زدم که به‌وسیله قوانین زودتر خودم رو از این وضعیتی که هستم نجات بدم و به وضعیت بهتر برسم درحالی‌که هرگز جهان به این شکل عمل نمیکنه، تا عادت به تمرکز به زیبایی‌ها و به صلح رسیدن با شرایط فعلی خودت رو ایجاد نکنی جهان تو رو به جای بهتر هدایت نمیکنه و اگر با دست و پا زدن محل زندگی، شغل، پارتنر و هر عامل بیرونی دیگری رو تغییر بدی نتیجه احساسیش تغییری نخواهد کرد و البته که سخت‌تر هم خواهد شد چون دیگه تو کم کم اعتمادبه‌نفس، روحیه تغییرپذیر و امید خودت رو از دست میدی و در شرایطی که به‌زور برای خودت ایجاد کردی محبوس میشی.

    دونه دونه ابزار، روند تکاملی و بهبودی که در این فایل به تصویر کشیده شد من رو به یاد قوانین و باورهایی انداخت که به مرور در فایل‌ها و دوره‌های مختلف استاد یاد گرفتم. در هر فایل و هر دوره یک برگ جدید از شناخت و درک قوانین برام ایجاد شد و این ابزاره برای تحقق خواسته‌هام کاربرپسندتر و راحت‌تر شد، یعنی با انرژی کمتر نتیجه بزرگتری رو ایجاد میکنه.

    نکته مهم دیگه این فایل برای من نحوه استفاده از شرایط برای ایجاد ساختمان‌ها بود. این موضوع این اصل مهم رو به من یادآوری کرد که هر شرایطی که الان داری اصلاً و ابداً بد نیست و اتفاقاً میتونی ازش برای ساختن بهتر زندگیت استفاده کنی مثل اون خونه‌هایی که توی گودال و زیر صخره‌ها ساخته شده بودند و اتفاقاً همون شرایط باعث این ابتکار در معماری شده بود. خیلی خیلی قشنگه همینکه این رو نوشتم خودم کلی کیف کردم که واقعاً تمام زیبایی جهان اینکه انسان درک کنه که شرایط الانش به این دلیله که جهان باید متنوع باشه و قرار نیست همه ما آدم‌ها شبیه به هم باشیم، همین تفاوت‌ها رو به‌جای اینکه غرقش بشیم و خودمون رو با دیگران مقایسه کنیم و افسوس بخوریم رو به‌عنوان یک زمینه برانگیزاننده خلاقیت در نظر بگیریم و از قدرت بی‌نظیرش برای خلق زیبایی‌های بیشتر استفاده کنیم. روی صحبت با خودمه (در درجه اول) و همه دوستانی که این نوشته رو می‌خونند که عزیزم شرایطی که الان داری مطلقاً بد نیست، اگر باور داشته باشی که خداوند عادله و هیچ چیز ابتری رو خلق نکرده، اگر باور داشته باشی که تو اشرف مخلوقات و جانشین خداوند بر روی این زمین هستی، اگر باور داشته باشی که تو موجود لایقی هستی و تمام انسان‌هایی که نتایج بزرگی ایجاد کردند با نگاه مثبت ایجاد کردن نسبت به خودشون و توانایی‌هاشون احساس لیاقت رو بیشتر در خودشون پرورش داده و نتایج عالی بدست آوردند، اگر باوری داشته باشی که اساس جهان بر تفاوت‌هاست و همین تفاوت‌ها باعث شکوفایی میشه، اگر باور داشته باشی که همه ما به یک اندازه به خداوند و نعمت‌های جهان دسترسی داریم، اگر باور داشته باشی که همه ما از قدرت خلاقیت برخورد دار هستیم و مطلقاً هیچ‌کس باهوش‌تر، با استعدادتر، توانمندتر با باورهای از بدو تولد کامل‌تر به‌وجود نیمده و اصلاً انسان کاملی هیچ‌وقت وجود نداره، به‌جای جنگ با شرایط کنونی و افسوس خوردن ازش به‌عنوان نقطه عطف زندگی خودت استفاده میکنی، به‌عنوان سکوی پرتاپی (با رعایت قانون تکامل) برای رسیدن تا عرش کبریایی الهی ازش استفاده میکنی.

    فقط خود زندگی استاد برهان محکمی برای این ادعاست، اگر استاد زندگی روبه‌راهی در دوران کودکی و نوجوانی خودش داشت و با اون تضادها برخورد نمی‌کرد ممکن بود هرگز به چنین مسیری هدایت نشه و تصور کن جهان اون وقت چه شکلی میشد؟

    بعضی وقت‌ها به این فکر میکنم و به خودم میگن درسته که ما انسان‌ هستیم و دچار نوسانات احساسی میشیم اما منی که ادعا دارم خداوند رو قبول دارم و سعی میکنم بهتر بشناسمش اگر بخوام مثل بقیه بشکنم، به هم بریزم، ناامید و نگران بشم، چه چیزی دقیقاً یاد گرفتم؟ این چه باوریه؟ این چه خداییه که من شناختم و برای خودم ساختم؟

    یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ

    خداوند برای ما آسانی میخواد اما این به این معنا نیست که ما هیچ کاری انجام ندهیم

    فَإِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرًا

    إِنَّ مَعَ ٱلۡعُسۡرِ یُسۡرٗا

    ما باید وارد کار بشیم و قدم برداریم اما باور کنیم که همه چیز باید آسون پیش بره و اگر چیزی سخت داره پیش میره نه به این معناست که اساسش اینه بلکه به این معناست که ما به راه آسان‌ترش فکر نمی‌کنیم و به همین دلیل هدایت هم نمیشیم، فقط به این فکر کنیم که چقدر درک این مسئله به ما قدرت میده که برای خواسته‌هامون قدم برداریم و این روند رو ادامه بدیم، انقدر ادامه بدیم که چشم باز کنیم ببینیم داریم خواستمون رو تجربه میکنیم نه اینکه دو سه روز کار کنیم و بعد برگردیم به روال گذشته.

    یکی از الگوهای تکرار شونده زندگی من اینکه خیلی از کارهام رو نصفه نیمه رها کرده و همین موضوع خیلی آسیب به من زده، دلیلش هم کمال‌گرایی و توقع بی‌جا داشتن از خودم و صد البته باورهای نامناسب بوده.

    ما به چیزهایی که تو ذهنمون بزرگه هیچوقت نمی‌رسیم و همین باور که بالاخره ما به همه خواسته‌هامون میرسیم و به سمتش هدایت میشیم به آسانی بهمون کمک میکنه آرام‌تر بشیم و فشارها رو از خودمون برداریم و به‌جای تقلا کردن تمام تمرکزمون رو بگذاریم روی بهبود خودمون و از بهبود خودمون نسبت به دیروز خودمون لذت ببریم و سپاس‌گزارتر باشیم و همین موضوع ما را در مداری قرار میده که به آسانی خواسته‌هامون رو تجربه کنیم.

    اگر من دارم یه پله درک بیشتری از قوانین و خداوند به دست میارم نگم که چه فایده من به‌دنبال نتایج بزرگ هستم، اصلاً تا وقتی که همچین ذهنیتی وجود داره یعنی قوانین فقط شنیده شده به مرحله درک نرسیده، بیام به خودم بگم و به یاد خودم بیارم که آقا من قبلاً ناآگاه بودم و الان آگاه شدم، مثل کسی میمونه که دستش یه مدتی تو گچ بوده که انقدر باهاش کار نکرده بی‌حس شده و زمانی که دستش رو باز میکنه و آروم آروم ازش استفاده مینکه میبینکه چه کارهای بزرگتری میتونه انجام بده.

    همه این آگاهی‌ها رو ما قبلاً هم داشتیم اما به‌دلیل ورودی‌های که بهمون داده شده فراموش کردیم و این فضا به ما کمک میکنه که دوباره به یاد بیاریم.

    داشتم به این فکر میکردم که نوشتن کامنت توی سایت حکم همون بازخورد نوشتن رو داره و کسانی که اینجوری عمل میکنند هم به خودشون و هم به دیگران کمک میکنند که بهتر عمل کنند. جا داره اینجا از خداوند که من رو هدایت کرد به این مسیر، استاد عباس‌منش و خانم شایسته که این فضا رو ایجاد کردند و هربار بهبودش میدن، خودم و همه دوستانی که سعی می‌کنیم مشارکت داشته باشیم و آگاهانه تمرکز کنیم روی زیبایی‌ها و قوانین رو به‌یاد بیاریم تشکر کنم.

    یه نکته بسیار مهم در زندگی و به‌خصوص کسب‌وکار همین احترام گذاشتن به مخاطبینه، درواقع بیزینس‌هایی که احترام بیشتری رو به مخاطب خودشون منتقل میکنند سهم بیشتری رو در بازار دارند، حالا این احترام میتونه در قالب تولید محصول باکیفیت، ارائه خدمات فروش و پس از فروش و هر چیز دیگه‌ای باشه، به‌قول ژاپنی‌ها مشتری خداست، همونجوری که آدم برای خدا ارزش قائله و برخورد میکنه باید برای مشتری هم ارزش قائل باشه و براش وقت بگذاره.

    واقعاً چقدر این باورها تفاوت ایجاد کرده توی نتایج آدم‌ها تو زندگیشون.

    از خدای مهربانم برای این همه زیبایی و نعمتی که به رایگان در اختیارمون میگذاره سپاس‌گزار هستم و استاد و خانم شایسته عزیز که انقدر در این مسیر فعال هستند و به الهاماتشون لبیک میگند.

    این روزها از خدای خودم بیشتر می‌خوام که آسونم کنه برای آسونی‌ها و بهم میگه تو آروم باش به زیبایی‌ها توجه و از چیزهای نامناسب اعراض کن من خودم به زیبایی این کار رو برات انجام میدم، به‌قول استاد کنترل ذهن و کانون توجه اون بهایی که ما برای رسیدن به زندگی بهتر داریم پرداخت می‌کنیم.

    اگر ما به درستی سمت خودمون رو انجام بدیم خداوند خوب بلده کار خودش رو انجام بده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
  2. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1947 روز

    درود بر شما سعیده جان

    انقدر فرکانست خالصه که بر جان آدم میشینه

    حرف‌هایی که درباره سمت خودمون رو انجام دادن زدی خیلی حالم رو دگرگون کرد، ایستادم جلو آینه و زل زدم تو چشمای خودم(چون احساس می‌کنم خدارو می‌بینم) به خودم گفتم من چقدر شبیه خواسته خودم شدم؟ چقدر پاک شدم؟ چقدر خالص شدم؟ چقدر عمل‌گرا شدم؟ چقدر خدا شده انیس و مونسم؟ چقدر دلتنگى بى‌تابی نمیکنم؟ چقدر احساس خلا و کمبود ندارم؟ چقدر مطمئن هستم که به خواستم میرسم؟ چقدر رو هدایتش رو راه‌هایی که الان حتی تصورش رو هم نمی‌تونم بکنم اما از دست اون برمیاد حساب می‌کنم؟ چقدر خودم رو بخشیدم و احساس گناه ندارم؟ چقدر خودم رو لایق خواستم میدونم؟

    دمت گرم رفیق بهشتی

    برات بهترین‌هارو از خدا می‌خوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  3. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1947 روز

    در‌د بر شما سمانه جان

    یک دنیا سپاس برای نظر لطف و نوشته زیبات

    خوشحالم که خداوند ما رو هدایت کرد تا در مسیر حقیقت و بهبود یاری‌رسان هم دیگه باشیم

    وقتی آدم فکر میکنه به نتایجی که به‌وجود میاد یا در زندگی خودش و یا در زندگی دیگران متوجه میشه که هر چیزی بهای لازم خودش رو داره که باید پرداخت بشه.

    یکی از الگوهای همیشگی من پژمان جمشیدیه که این چند وقته خیلی دارم بررسیش میکنم و انقدر این فرد عالی عمل کردن که چیزی جز تحسین نمیشه گفت

    چند تا نکته خیلی مهم رو تو رفتارهای ایشون متوجه شدم که دوست دارم اینجا هم بنویسم:

    اول اینکه ایشون انقدر عاشق کارش هست که طبق صحبت‌های خودش اصلاً به جایزه و این چیزا فکر نمیکنه و سعی میکنه که از کاری که انجام میده نهایت لذت رو ببره،

    دوم اینکه چشم و گوشش رو رو همه‌ی انتقادات بسته و بدون اینکه دیگران دربارش چی میگن کاری که دوست داره رو انجام میده فارغ ازینکه از نظر دیگران خوبه یا بد، حرفه‌ایه یا اماتور،

    سوم اینکه ایشون همیشه افراد دیگه رو تحسین میکنه و اصلاً حسادتی به کسی نداره،

    چهارم اینکه خود خودشه اصلاً فیلم‌بازی نمیکنه یا ادا در نمیاره درصورتی‌که شغلش بلزیگریه اما همین خودش بودن برای مخاطبینش جذابیت ایجاد کرده و

    مهم‌تر از همه خودش رو دسته بالا گرفته نگفته حالا من چون تازه وارد هستم نقش‌های درپیت بازی میکنم تمام فیلم‌هاش جز پرفروش‌ترین‌ها بود و خودش هم تو این مدت نه چندان زیاد تبدیل به پول‌سازترین هنرپیشه ایران شده.

    همین 3-4 مورد یه نفر رو میتونه به همچین جایگاهی برسونه به‌شرط استمرار.

    درواقع این بها همش ذهنیه، بحث اون بازی به‌کنتر خیلی‌ها هستند که بازیگران شاید حرفه‌ای‌تری باشند اما چطور میشه ذهنی ندونست چنین پیشرفتی رو؟

    اینکه ما ذهنمون رو جهت‌دهی میمنم درواقع داریم بهای رسیدن به خواسته‌هامون رو پرداخت میکنم،

    همین تحسین خودمون من همیشه فکر میکردم ادم زیبا و دوست داشتنی نیستم و زمانی که شروع کردم به تحسین خودم یه دوستی که قبلاً باهاش در ارتباط بودم چند وقت پیش که باهاش صحبت میکردم برگشت بهم گفت تو بهترین و جذاب‌ترین فردی بودی که من تا حالا باهاش در ارتباط بودم برخلاف اینکه همیشه وقتی رابطم کات میشد طرف نمی‌خواست حتی ریختمو ببینه یا صدامو بشنوه.

    تحسین کردن دیگران به‌جای حسادت هم خودش کارآسونی نیست اما وقتی که تمرین میکنی برات آسون میشه، همه چیز با تمرین آسون میشه من خودم اغلب با یوتیوب تمرین میکنم بعد دیروز متوجه شدم استقامت بدنیه من از اون فردی که داره تمرین میده خیلی بیشتر شده و این به‌خاطر ممارست در انجام تمرینه.

    اعراض از ناخواسته‌ها که اصلاً شاه‌کلیده واقعاً یعنی اگر ما فقط بتونیم ذهنمون رو از توجه به نازیبایی‌ها عادت بدیم که برداشته بشه جهان ما رو به سمت زیبایی بیش

    تر هدایت میکنه

    توجه کردن به فراوانی‌ها و رعایت قانون تکامل در رشد ظرف وجودی چقدر ما رو اروم‌تر میکنه و کارهامون و تصمیم‌گیری‌هامون اصلاح میشه

    لایق دونستن خودمون فارغ از اینکه چه شرایط و چیزهایی داریم اینکه همه به یک اندازه به نعمت‌ها دسترسی داریم و ما موجودات لایقی هستیم

    پیدا کردن الگوها و باور شدن

    همه این ها اون بهایی است که برای تجربه بهتر از زندگی باید پرداخت بشه

    از ش

    ما دوست عزیزم بی‌نهایت سپاس‌گزار هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: