https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-11.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-26 01:09:152023-08-28 08:14:58سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 201
517نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته و همراهان مهربان.
امروز روز آخر سفر منه و من دارم برمیگردم به شهرم، سفری که شنبه 1402/05/28 شروع شد وشنبه 1402/06/04 تموم میشه به امید خدا
دیروز وقتی که بلیط برگشت رو گرفتم خیلی دلم تنگ شد برا اینجا، برا اینکه تو احساس بد نمونم سریع لباس پوشیدم رفتم جایی که باید میرفتم.
دوباره پل ورسک، دوباره، کوه و جنگل و تنهایی، دوباره رفتن تو دل تونل و روبرو شدن با ترسم.
وقتی خواستم شروع کنم به پیاده روی ریل و رفتن تو تونل، از حراست راه آهن پرسیدم که قطار ساعت چند میاد!؟ میخوام برم تو تونل.
گفت مشکل نداری بخوای بری تو تونل!؟
گفتم یعنی چی!؟
چه مشکلی!!
گفت یعنی نمیرسی!؟
گفتم نه نمیترسم، گفت قطار مشخص نیست کی میاد، ازش تشکر کردم و رفتم به سمت تونل
تو مسیر نیم ساعته ای که داشتم میرفتم تا برسم به تونل یاده قولهایی افتادم که به خداوند دادم تو 2 سال پیشم.
من به خداوند قول دادم و ازش درخواست کردم( به صورت طلبکارانه) که خدایا کمکم کن!
شرایط کاری و مالیم رو درست کن تا برم جنگلتو ببینم!
تا شکرگزارت باشم و لذت ببرم!
برم دریاتو ببینم تا به بزرگی و ابهتت پی ببرم!
برم کوه ها تو ببینم تا سجده کنم به درگاهت از عظمتت!
بارون و بیابون رو ببینم تا عششق کنم باهات!
بهم عشق بده، خودتم میدونی من آدمه خیییییلی دهن لقی هستم نسبت به محبت هایی که بهم میکنی! بهم خیر بده تا هرجا رسیدم بگم تو بودی!!!
په من الان چی دارم جز بدهکاری و بدبختی و گرفتاری و کارگری و نگرانی!
وقتی داشتم روی ریل راه آهن راه میرفتم از خدا تشکر کردم که هم نعمت هاشو بهم داد، هم قدرت عمل به قولهایی که داده بودم!
این خدا چقدر زیباست چقدر مهربونه که مشکلت رو حل میکنه، بعد قول حال خوبی و عشق رو بهت میده!
من دیدم بعد از اینکه شغلم درست شد وشرایطم بهتر شد تو این سفر، دریا رو دیدم و بزرگی و عظمت خدا رو ستایش کردم!
کوه رو دیدم و در برابر ابهتش خضوع کردم، جنگل رو دیدم و به زیبا آفرینیش پی بردم و تحسینش کردم، نوازش بارون و نسیم خنکش رو دیدم و باهاش عشق کردم،برقا رفتن و ستاره رو دیدم و شهاب سنگ رو نشونم داد، و به نزدیک بودنش و شنوا بودنش بیشتر ایمان آوردم.
بعد از گفتنه این حرفا با خودم رسیدم به تونل، تونلی که میترسیدم برم داخلش، همینکه داشتم به تونل نزدیک میشدم آیات قرآن اومد جلو چشمم و بهم گفت،
نمرود که ادعای خدایی می کرد رو ما آوردیم پایین، هیچ کس هیچ قدرتی در برابر ما نداره، کم کم سرعت راه رفتنم بیشتر و بیشتر میشد، کم کم اشتیاق رفتن توی تونل در قلبم بیشتر و بیشتر میشد وارد تونل شدم اما اینبار با چشمان کاااملا باز همه جای تونل رو نگاه کردم اینبار با اینکه موبایلم شارژ داشت اما چراغش خاموش بود و راه میرفتم بلللند داد میزدم سلاااام
سلاااام، میخواستم صدام بپیچه و با ترسم بیشتر روبرو بشم، چون تو تاریکی مطلق پیچش صدا ترس رو بیشتر میکنه،دیگه از صدای برخورد سنگ ها ی زیر پام به آهنای ریل نمیترسیدم،تو مسیرم همون دخمه ای که بهش میگفتن جان پناه و ازش میترسیدم و کااامل برمیگشتم و نگاش میکردم و فیلم میگرفتم خیلی قدرت مند وشجاع تر بودم، داشتم از تونل خارج میشدم که قلبم گفت وایسا!
خم شو و یک تیکه سنگ بردار، یه سنگ برداشتم اندازه ی گردو و بهم گفت اینو از طرف من یادگاری داشته باش و همیشه این سنگ من رو به تو رو یادآوری کنه که من تو ترس ها و شرایط سخت کنارتم، یادت بیاد که تویی که فکرشم نمیکردی بری تو تونل من شجاعت دادم به قلبت و به همه چیز محیطم.
من این سنگ رو با خودم آوردم و با قلبم دوستش دارم
وقتی از تونل زدم بیرون برگشتم و به تونل نگاه کردم، با یه حسه غرور و خرسندی و احساس خوب بهش فهموندم که تو هیچی نیستی در برابر خدای من!
تو هیچی نیستی!
تو فقط یه ترس پوچ بودی که شکستت دادم!
از طرفی عاشق اون تونل شدم، دیگه نمیترسیدم ازش بلکه حس کردم دوستش دارم و باهام رفیقه، حس کردم اون هم بهم لبخند زد و تحسینم کرد!
اون لحظه خیییییلی خیییییییییییلی به خودم افتخار کردم که تو ترسم نمردم!
من اومده بودم که با ترس هام روبرو بشم
کم کم به رفتنم ادامه دادم و بعد از ده دقیقه ایستادم!
دیدم چند تا پرنده دارن بالا سرم تاب میخورن،نگاه ابرای پفکی بزرگ کردم که کم کم نور غروب خورشید قرمز رنگشون کرده بود، و شروع کردم به توبه کردن!
از خدا طلب بخشش کردم که جز اون به کس دیگه ای پناه میوردم، روی بقیه حساب میکردم، حال خوبی رو از بقیه میخواستم،نه مغزم توان حضم کلماتی بود که تو ذهنم میومد، نه چشمام توان این همه اشک رو داشت، و نه من قدرت ایستادن سر پا از ترس و ابهت قدرت خدایی که این همه هستی رو خلق کرد، پاهام سست شده بود که به زانو بیوفتم و به درگاهش سجده کنم، شروع کردم با پرنده هایی که بالای سرم رد میشدن صحبت کردن، با کوه ها که شکافی به اندازه ی یک خیابون پهن تو دلشون داشتن، صحبت کردن با جنگل و با ابر ها
بهشون میگفتم
ای پرنده ها!
شما شاهد باشین من به خدای خودم پناه میارم و توبه میکنم به درگاهش از هر شرکی که ورزیدم!
ای باد ای نسیم تو شاهد توبه ی من باش اگر در قیامت خدا ازم جواب خواست بابت شرکی که بهش ورزیدم، تو شهادت بده که من توبه میکنم و پشیمونم از گناهانم!
ای برگ برگ این درخت ها شما شاهد حالم باشین که من فقط خدا رو میخوام و قلبم رو بهش میدم، میگفتم و اشک میریختم، داد میزدم بدونه اینکه صدایی از دهنم خارج بشه،فقط میچرخیدم و اطرافم رو نگاه میکردم و آیه ی قرآن اومد تو ذهنم که :
به هر طرف رو کنید، رو سوی خدا کرده اید،و یاد مناجات حضرت علی افتادم که میگه:
از حکومت تو به کجا گریزم که هر جا رو کنم تحت حکومت توست!
من از خوف قدرتش حتی نمیتونستم به خودش بگم و ازش توبه بخوام، نه اینکه خدا رو خشمگین یا شکنجه گر ببینم!.
نه! انگار حس کرده بودم چقدر بزرگ و چقدر قدرتمنده!
یاده آیه ی قرآن افتادم که میگه اگر ما این قرآن را بر کوه نازل میکردیم، کوه متلاشی میشد!
ضعفم جوری بود که حس کردم باید بشینم
نشستم روی ریل و زانو هامو بغل کردم و سکوت کردم، دور تا دورمو نگاه میکردم،مثل بچه ای که از گشنگی گریه کنه و بعد از شیر خوردن آروم بشه و بخوابه، من آروم شده بودم. دوباره بلند شدم و شروع کردم پیاده رفتن، بعد از 1 ساعت رسیدم به جاده اصلی هوا تاریک شده بود ولی 1 ساعت پیاده راه داشتم تا کلبه ام، تو تاریکی شب، دل کوه و جنگل و کنار جاده تصمیم گرفتم این یک ساعت رو پیاده برم، بقدری حالم خوب بود شروع کردم به خوندن!. بلللند بلند داد میزدم و میخوندم
آهنگ هایی میومد تو ذهنم که قلبم رو شاد میکردن!
آمده ام که سر دهم
عشق تو را به سر برم
ور تو بگویی ام که من
نی شکرم شکر برم
اوست نشسته در نظر
من به کجا نظر برم
اوست گرفته شهر دل
من به کجا سفر برم
من به کجا سفر برم
با من صنما دل،یک دله کن
گر سر ننهم وانگه گله کن
مجنون شده ام، از بهر خدا
زان زلف خوشش یک سلسله کن
آه خدا ممنونتم بابت وجودت
ممنونم که لحظه به لحظه ی این سفر رو نوشتم تا رد پای این سفر توحیدی بینظیر بمونه تا همیشه
این سفر، تمامه قلبم رو بعد از 31 سال زنگ زدایی کرد، جلا داد!
سفری که به خدای واحد در عین این 7،8 روز حتی 1 لحظه هم نگفتم ای کاش کسی کنارم بود، 1 لحظه هم وقتم رو هدر ندادم و حوصله ام سر نرفت، اندازه ی کوووچکترین مسئله مشکل برام ایجاد نشد، از هرکی آدرس میخواستم اومده بود اهواز و خاطرات خوشی داشت و با محبت باهام رفتار میکرد، یه جایی از کسی آدرس خواستم گفت حالا تو بیا پیشم بشین، و نشستم با آرامش کلی صحبت کردیم و لذت بردیم و خندیدیم. تمامه این سفر لذت بود و لذت بود ولذت
و من از خداوند قول گرفتم که به زودی از این جنس سفر ها دوباره برام قرار بده.
خدایا شکرت
اما در نهایت از صمیم قلبم تشکر میکنم از عشق و محبتی که بهم داشتید درطول این سفر، از دعاهای خیرتون، تحسین کردنتون، نکته برداری تون، ابراز عشقتون، مهمون نوازی شمالی های عزیز و این بینهایت عشقی که از شما گرفتم، ای کاش در توانم بود تک تک کامنت ها و امتیاز هایی که به کامنتهام میدادین رو جواب میدادم اما واااقعا بقدری درگیر معجزات زیبایی خداوند بودم که حتی وقت نکردم یه ماهی کبابی بخورم.
اما از صمیم قلبم ذوق میکردم وقتی میدیدم دوستی واسم کامنت نوشته
انقدر زیبا توصیف کردى که قشنگ حس کردم تو تونل با هر قدمت با هر احساسى که در هر لحظه درونت ایجاد شده یکى شدم
درود بر روح پاک و موحدانه تو که با شجاعت به دل ترسها زدی و ابراهیموارانه بتهای شرک و ترس خودت رو شکوندی
وقتی گفتی با خدای خودم عهد بستم فوراً این آیه به یادم اومد که:
کیست وفادارتر از خدا به عهد خویش؟
مگه میشه خدا قول بده و عمل نکنه، اگر ما ایمان داشته باشیم، قدم برداریم و واقعاً از ته قلبمون توکل کنیم بهش خودش بهترین شکلش رو برامون میچینه.
اگه تعریف این خدا تو ذهن ما درست بشه زندگیمون بهشت میشه، خدایی که دوست داره به بندههاش نعمت بده، منم خودم همیشه یه همچین مکالمهای دارم، بهش میگم بهم بده تا همه جا جار بزنم که کار تو بوده، میدونم که تو نیازی نداری اما من خیلی بهت نیاز دارم، خیلی به این احساس نیاز دارم، هر چقدرم که بدست میارم نیازمندتر میشم به این احساس. اینه اون خدایی که باید باورش کرد، خدایی که دوست داره ما داشته باشیم چیزهایی که بهمون احساس بهتری میده.
دمت گرم دوست من
از خدا برات بهترین و زیباترین لحظات و تجربیات رو آرزومندم
دوست خوبم منم دیروز تو تنهایی هنگام غروب آفتاب نگاه به خورشید میکردم وتوبه میکردم. کلام زبان نبود. قلبم بود وخداوند
چقدر لذت بخشه توبه کردن دربرابر رب بزرگت وکامنت تو نشانه ای از معبودم بود
سفرت بخیر وسلامت.
منم همراه تو باکامنت هایتون همسفر شدم.
اولین کامنت که گفتی با اتوبوس میخوای بری شمال اصلا موندم. مگه میشه با اتوبوس شمال رفت ،؟؟؟من همیشه با ماشین شخصی همراه خانواده رفته بودم به خودم میگفتم چطوری میخواد بره دریا. یا کوه. یا ویلا بگیره. مگه میشه. حتی تاحالا به ذهنم نرسیده بود بشه با اتوبوس شمال رفت. برام امکان پذیر بود رفتن به مشهد چون مقصد مشخص بود اما شمال شهر به شهر میخوای کنار دریا بروی چطوری
خدایی که همه قدرتها به دست اوست و هیج هیج کس هیج قدرتی در برابرش نداره به اندازه پشیزی
سپاسگزارم که این سفر بی نظیر و توحیدی رو برامون نوشتی
فرکانست از جنس خدا بود خدایی که منو غرق لذت خودش کرد از نوشتن کامنت به شما
سراسر وجودم الان حس خداست به خودش قسم
من چیزی نمینویسم اصلا فکر نمیکنم چیزی بنویسم خودش مینویسه
چقدر اون لحظاتیی که با خدا وخودت قول داده بودی خدا غرق نعمتت کنه که به دریا و جتگل و کوهش و به هر طرفش نگاه کنی شکرگزارش باشی را دوست داشتم خدابا شکرت واقعا
حستو درک میکنم و سرشار ار شوقم شوق رسبدن به نعمتهای خدا به در آغوش خدا
عاشقتم که عاشقم کردی با خداگونه بودن را
سپاسگزارم بابت وجودت آقا ابراهیم عزیزکه تجربیات زیباتو با ما اشتراک گذاشتی
انشالله سرشارراز نعمتهای خدا بشی و خداراشکر که تونستی بر ترسهات غلبه کنی
به هر طرف که رو کنم
سوی خدا خدا کنم
به هر ره که روم
تو رهنمای من باشی
امده ام که سر نهم
راه به سوی میخانه روم
وای خدا من با خدا قسم من حتی بلد نیستم یه کلمه شعر بنویسم این شعر رو خدا نوشت
یک لحظه گفتم خدایا تو بگو دیگه در جواب ابراهیم عزیز چی بنویسم
گفت برو دوباره کامنتو بخون از پایین یه لحظه رفتم سوی بالا که کامنتو بخونم چشم افتاد به شعری که گفتی ابراهیم عزیز و خدا گفت این چن بیت رو بنویس
کامنتی که نوشتی لذت خوندن کامنت ابراهیم عزیز رو صدچندان کرد برام..
الان حالی دارم که نمیتونم وصفش کنم..
دفترم جلومه…عبدالباسط با صدای آسمانیش داره همینجوری سوره حمد رو برام میخونه..
احساس میکنم خیلی اسیرم… احساس میکنم خیلی دورم از خدا…احساس میکنم خیلی به بند کشیده شدم…
کمکم نمیکنه یا هرچی ،نمیدونم اما هنوز بهس امید دارم..هنوز در خونش نشستم..
اون لحظه ای که آقای ابراهیم برگشتن و نگاه تونل کرد احساس کردم اون لحظه آزاد شد..
واقعا نمیدونم چه لذتی داره این آزادی این شوق زندگی..
اما با تمام وجودم دلم میخواد تجربه اش کنم..
الان دیگه اختیار اشکام دست خودم نیست..صدای هق هقم سکوت اتاق رو شکسته و حتی عبدالباسط هم دیگه نمیخونه…داره میگه ایاک نعبد پ ایاک نستعین… دوباره تکرارش کرده….
هیچ کامنتی تا این لحظه نتونسته با این شفافیت و عمیق منو تحت تاثیر قرار بده…
بازم به من محبت داشتی و داری که کامنت منو ریپلای کردیو برام نوشتی
فرزانه جان خوشبحالت به خدا وصل شدی
من میفهممت عزبزم بارها شده خودم همین حالت تو رو داشتم
اتفاقا الان خدا تورو بغل کرده می دونی چرا میگم خدا خیلی دوست داره و بغلت کرده چون من با اون سوره حمد با صدای عبدالباسط حالم دگرگون میشه احساس میکنم لحظه مرگمه باور میکنی یا ن
اما من وقتی این سوره رو گوش میدم با صدای عبدالباسط فقط به نزدیکی خدا و مرگ فکر میکنم یه حزنی تو صداشه وقتی اینو خونده ادمو از زمین از بند خودش جدا میکنه
میارک باشه این آزادیت
مطمین باش بهترین هدیه ها رو بهت میده خدا
یاد داستان موسی افتادم وقتی از ته دلش فریاد زد خدایا من به هر خیری از سوی تو فقیرم
این جمله حال منو دگرگون میکنه عاشق این جمله موسی هستم بارها تکرارش میکنم وقتی حس میکنم راهی جز پیوستن به خدا ندارم فقط گریه میکنم و تسلیممش میشم بعدش اینو میگم و آرام میشم
این کامنت ابراهیم اصلا دیشب حالمو دگرگون کرد هرچی میومد به خودش قسم خودش مینوشت من اصلا قبلش چیزی نداشتم بنویسم فقط گفت بنویس و خودش بود و خودش
من خیلی دوست دارم فرزانه جان که انچنان به خدا وصلی
مطمین باش به زودی زود خدا کن فیکون میکنه برات اینو از الان دارم حس میکنم
و مطمین باش تو رو در مدار اقا ابراهیم میزاره و همو زیارت میکنید از الان میگم خوشبحالت
وقتی اقا ابراهیم زیارت کردی سلام منم بهش برسان
عاشق لحظه ای ام ابراهیم بتهای درونشو شکست و
چقدر قشنگ بر ترسش غلبه کرد
و عاشقش شدم عاشق لحظه عاسقانه اقا ابراهیم با خدا
چقدررمنم دوست دارم این لحظه رو حس کنم با تمام وجودم فقط و فقط بگم خدا خودت
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
به هر جا بنگرم، کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بینم
به سر شوق سرِ کوی ته دیرم
به دل مهرِ مه روی ته دیرم
بت من! کعبۀ من! قبلۀ من!
تهیی، هر سو نظر سوی ته دیرم
دلم بیوصل ته شادی مبیناد
به غیر از محنت، آزادی مبیناد
خرابآبادِ دل، بی مَقدم تو
الهی هرگز آبادی مبیناد
غم عشقت بیابون پرورُم کِرد
هوای وصل، بی بال و پرم کرد
به مو گفتی: صبوری کن، صبوری
صبوری طُرفه خاکی بر سرم کرد
یکی درد و یکی درمون پسندد
یکی وصل و یکی هجرون پسندد
مو از درمون و درد و وصل و هجرون
پسندُم آنچه را جانون پسندد
خوشا آنان که سودای تو دیرند
که سر پیوسته در پای تو دیرند
به دل دیرُم تمنای کسانی
که اندر دل تمنای تو دیرند
نمیدونُم دلُم دیوونۀ کیست؟
کجا میگردد و در خونۀ کیست؟
نمیدونم دل سرگشتۀ مو
اسیر نرگس مستونۀ کیست
امیدوارم در لحظه لحظه زندکیت نور خدا در زندگبت در قلبت باشه
و توروسرشار از تمام نعمت ها کنه برات عزیز دلم
خیلی دوست دارم اون پیشونی قشنگتو میبوسم چون الان جای بوسه خداست
عکس چهره ماهتو از روی صفحه گوشیم میبوسم و عشقی که روانه قلب بی قرارم کردی به چهره ماهت میپاشم نازنینم…
آزاده عزیزم …با اولین خطی که از کامنتت خوندم …اشکم سرازیر شد…
اینه رو برداشتم و نگاه خودم خودم و اشکامو پاک کردم و یک لیوان آب خوردم..کنار سفره غذا نشسته بودم ….خودمو بلند کردم رفتم توی اتاق تا با حضور قلب بخونم اون چیزی که نوشتی نازنیننمممم…
بی نهایت سپاسگزارم که نوشتی برام که لایق دونستی منو ..منت گذاشتی که خوندی و نوشتی برام…
کامنتت قلبم رو باز کرد عزیزدلم …
میدونی یبار خونه خواهرم بودم اومدم سوره حمد با صدای عبدالباسط رو گذاشتم تا کمی آروم بشم…
خواهرم گفت قطعش کن این منو یاد مراسم ختم میندازه…
گفتم من دارم باهاش حال میکنم…دقیقا انگار از زمین جدات میکنه…آزاده عزیزم چقدر تو لطیفی ..بی نهایت سپاسگزارم از خداوند بزرگ که منو لایق محبت های جانانه شما قرار داد….
متشکرم بخاطر قوت قلبی که دادی ….
ممنونم بخاطر حرفای قشنگت که همش حس میکنم از طرف خداست…
بی نهایت سپاسگزارم که دستی از دستان خدا شدی و قلبم رو آروم کردی….
بخاطر شعر قشنگ و توحیدی که از بابا طاهر عزیز نوشتی ممنونم سپاسگزارم جان دلم…
چقدر این شعر نورانیه چقدر خدا توش میزنه…
احساس میکنم اگه به جایی برسم که بالاتر از این حاله.این شعر و درک عاشقانه هایی که برای خداست میتونه منو از زمین جدا کنه..هنوز خیلی زمینی هستم هنوز نمیتونم درک کنم .
اما به خودم افتخار میکنم…که منتظر این روز هستم ….
تحسینت میکنم آزاده قشنگم بخاطر تعهدی که به این مسیر داری..تحسینت میکنمم عزیزدلم که عاشقانه برای بنده های خدا مینویسی و قلبشون رو نوازش میکنی….
دوستت دارم …
من هم روی ماهتو میبوسم و از خدا میخوام که امضاشو پای آرزوهات بزنه عزیزدلم
کامنت شما از جنس عشق بود خییلی لذت با خواندن کامنت شما و تجربه شما یک جورایی شده بودم که قلبم میزد بیرون هیجان و اشک شوق مرا گرفته بود
(میگه حرف دل به دل میشینه)
واقعا لذت بردم واقعا تحسین تان میکنم منم دوست دارم همچنین تجربه های زیبا را داشته باشم و این کامنت زیبایی شما چقدر شجاعت در من ایجاد خدایا شکرت از شما دوست مهربانم سپاسگزارم بابت به اشتراک گذاشتن این تجربیات ناب و زیبایتان خدایا شکرت
سلام برشما آقاابراهیم که اینقدر نوشته هاتون خدایی است .چقدررررر زیبا روان مینویسی آنقدر که قلبم با خوندن مطالب تون آرامش میگیره
بهتون خیلی تبرررریک میگم بابت این سفر معنوی که کلی دستاورد جذاب برای شما بهمراه داشت وخدارو صدهزارمرتبهشکر بابت این حس وحال قشنگ الهی که کسب کردید امیدوارم مسیر زندگی تون همیشه با نور الهی روشن وهمواریاشه
ابراهیم عزیز من خیلی وقته که دیدگاه های زیبا وتوحیدی شمارودنبال می کنم
ازهمون ابتدا دانشجوی ممتاز استاد عزیزمون بودی وباعشق وتلاش وپشتکارفراوانت به هرچیزی که درخواست کردی خداوند صمدوبی نیاز اجابت کرد وتوبه خواسته هات رسیدی وازاینکه اکنون بارفتن به سفرورفتن به دل ترسهات واینهمه باخداوند زیباومقتدر هم سو وهماهنگ شدن وگفتگوی درونی باخدای درونت ورب مهربانت را میخوانم برای من چندان دورازذهن نیست چون شما بسیااااار سخت کوش هستید وبسیاااار توحیدی وخداگونه عمل می کنید من هم یه زمانی تصمیم گرفتم به دل ترسم ازتنهابودن وفقط باخدابودن ، برم
من به مدت یک هفته تنها به ویلام درکیاسر ییلاقی رفتم شب اول ترس تنهایی به اندازه 2 الی 3 ساعت غلبه کردولی باگوش دادن به فایل فقط روی خدا حساب بازکن وخوندن کامنت های توحیدی بچه ها که فقط درمورد قدرت خدا وعشق الهی بود تونستم برترسم غلبه کنم درطول روز بسیاربشاش وشاداب بودم ولی وقتی شب میشد آرامشم کمتر میشد بااین حال تونستم یک هفته دووم بیارم اما اگرالان بهم بگن میخوای بازیک هفته دیگه اونروزهای تنهایی روتحمل کنی ، میگم نه بهیچ وجه .
وقتی خودم روباشمامقایسه میکنم متوجه تفاوت بزرگ بینش توحیدی وهماهنگ شدن شماباخداوند درونتون میشم شما بارفتن به دل ترسهاتون آیات الهی برزبانتون جاری میشد وسرشارازعشق زیبای الهی بودید مطمئنا اگربازباتونل مواجه بشید اینبارهم باشوق به دل تاریکی تونل میرید شما کجا … و من کجا …
خوشابه حالت که غرق عشق الهی هستی وبه هرجانظر میکنی فقط خدا رامیبینی وفقط برقدرت لایزال اوتکیه میکنی وفقط زیبایی عشق زیبایت رامیبینی
سلام آقا ابراهیم امیدوارم همیشه توی تک تک لحظه ی زندگیتون همین حسوحال بی نظیر روتجربه کنید این قدر رازونیازتون باخالق یکتا زیبا بود ومن لذت بردم و تحسین کردم و اشک ریختم به پهنای صورت گریه کردم چه قدر زیبا آیات قرآن در بهترین زمان و مکان بهتون الهام میشد چه قدر ین احساس رو دوست دارم چقدر زیبا باترسهاتون روبروشدیدچهقدر بهمن انگیزه دادین تاباترسهام که پاشنه ی آشیل من هستن روبرو بشم خدا روصدهزار مرتبه شکر میکنم که به این کامنت زیباوپر از شور و شوق هدایت شدم واگاهتر شدم نسبت به قوانین بدون تغییر خداوند سپاسگزارم از کامنت زیباتون براتون آرزوی موفقیت شادی و خوشبختی روزافزون از الله مهربان دارم
واقعا دستمریزاد دارید با نوشتن این کامنت ، لحظه لحظه توصیفاتتون رو میدیدم و از اونجاییکه گفتگوهای درونیتون برای رفتن به تونل رو شروع کردید ناخودآگاه از عظمت و بزرگی رب یکتا اشک میریختم
چقققققدر حس خوبی بهم دادید اول صبح
یه دنیا سپاسگزارم بابت نوشتن این کامنت زیباتون ، امیدوارم به سفرهای لذت بخش تر هدایت بشید
احساس میکنم کم کم دیگه باید صدات بزنیم ابراهیم حنیف کسی که موحد بود و یکتا پرست و تنها به حقیقت و راستی ایمان داشت
ابراهیم جان این حس و حالتو خریدارم بی اندازه حسم خوب شد لذت بردم چقدر زیبا با خدای خودت عشق بازی کردی ،اون جایی که گفتی داد میزدم و با خدا صحبت میکردم اما صدام در نمیومد بغض کردم
ابراهیم جان عاشقتم تمام این سفر توحیدی پا به پات اومدم و لذت بردم پا به پای تو کنارت بودم مسیرت رو تجسم میکردم و حس بسیار عجیبی گرفتم
ابراهیم جان منم ی همچین سفری رو از خدا میخوام از صمیم قلب از ته دل از خدا میخوام که جوری شرایطم رو اوکی کنه که منم برم و عظمت خدا رو بیشتر ببینم ، من هر روز بیشتر خود خدا رو میخوام نمیگم مادیات رو رها کردم چون تا زمانی که از ثروت گذر نکنم آرامش درون ندارم و وقتی آرامش درون نداشته باشم نمیتونم با تمام وجود بهش وصل بشم اینجا ازش میخوام که اینقدی شرایطم رو ایده آل کنه که بتونم بیشتر عظمتش رو ببینم ، بیشتر به قدرتش پی ببرم، بیشتر موحد بشم ،خدایا ازت میخوام که منو مورد لطف ابدیت قرار بدی و منو جزو بنده های خوبت قرار بدی
ابراهیم جان دمت گرم خیلی خوب به منبع وصل شدی لذت ببر و این لذت رو با ما هم به اشتراک بزار هر چند منم تو این مدت اخیر بی نهایت عشق از معبودم دریافت کردم که بارها و بارها با خودم مرور میکنم
استاد عباس منش عزیز ممنونم به خاطر این همه عشقی که به مسیرتون دارین که هر وقت میام تو سایت این عشق رو با تمام وجودم دریافت میکنم عاشقتونم عزیزای من
سلام ابراهیم عزیز ازت ممنونم بابت نوشتن این کامنت زیبا که امروزمو عالی ساخت و واقعا قلبم باز شد با خواندنش
چقدر احساس کردم منم نیاز دارم به تنها سفر کردن به این احساسی که شما داشتی وبا خوندن تک تک کلمه هاتون که توبه کردین حس کردم خودم دارم به خدا این کلمات رو میگم
واقعا تحسینتون میکنم برای اینکه رفتید تو دل ترسهاتون
خدایا شکرت به خاطر وجود این سایت الاهی وحضور دوستان عزیز توحیدیم
خیلی کامنتون برام لذت بخش بود و کلی احساساتی شدم و اشک از چشمام جاری شد و نمیتونستم جلوی خودم بگیرم واقعا که توحیدی شده بودید و من هم لذت بردم از این همه زیبایی که شما توصیف کردید و خودم رو آنجا احساس کردم و بیشتر و بیشتر عاشق خدا شدم و من هم از خدا خواستم که منو نسبت به خودش عاشق تر کنه که تنها عشقم آن باشه و بس و همه کسم باشه. پدرم، مادرم، همسرم، همه کس باشه برام و همیشه حسش کنم و آرام باشم و این آرامش درون زندگی ام جاری باشه.
بسیار از این کامنت زیباتون لذت بردم. همیشه در زندگیتون آرامش داشته باشین
با تک تک جملات و حرفات و عشق بازیت با خداوند اشک ریختم و تحسین کردم قلب باز شده و پر از عشقت به الله رو.
سفر توحیدی و پر از درس و بزرگ شدنت رو بهت تبریک میگم.و ازت سپاس گذارم که این همه لذت و درس های بزرگت و شجاعت و ایمانت رو برای ماهم به نمایش گذاشتی با جملات زیبا و دقیقت.
خیلی درس ها داشت تک تک کامنتات و این سفر توحیدی.
از خداوند قدرتمندم میخام که بازهم این مدل سفرها رو تجربه کنی و با ما به اشتراک بزاری.
مرد ابراهیمی خدا تحسینتون میکنم به این ایمان و شجاعت که تنها در دل جنگل یه هفته در خلوت خودتون بودید شما بودید و خدا شما بودید و ایمان و باور و توحید احسنت به شما
تنها و در تاریکی قدم زدن در تونل کاری شجاعانه است که هر کسی جراتش و نداره واقعا سر نترس و ایمان قوی میخواد آفرین بر شما آفرین بر شما که به قول هایتان به خداوند عمل کردید و سجده شکر به جا اوردید در برابر قدرت و عظمت فرمانروای عالم
چقدر زیبا و بجا شعر هایی و که نوشتید و با خود خوندید و از خوندنشون لذت بردید و سرتا پا شوق و شور حرکت داشتید
خداوند مهربان همیشه و همه جا هدایتگر و حمایتگر و محافظتان باد
مثل همیشه بی نظیر ی واقعا از خوندن کامنتات کیف میکنم و مثل یه داستان لحظه به لحظشو تصور میکنم مرهبااااا
به خدا لذت میبرم از این که این قدر عاشقانه معبودت رو ستایش میکنی و خوشحالم از این که سفرت اینقدر برات لذت بخش بوده امیدوارم سفرهای بعدیت هم به همین منوال باشه برات بهترینهارو از خدای یکتا میخواهم شاد و سلامت باشی
درود و سلام به آقا ابراهیم عزیزمون … من که لحظه ای نتونستم از اشک هام فرار کنم و حق حق اشک هام امونم نمیداد .. آقا ابراهیم عزیز کلامی بر زبانم نمیاد که چطوری باید تحسین تون کنم . زبانم بند آمده و انگار قفل شده منم مثل شما دارم فریاد میزنم ولی نه با صدای بلند بلکه در ذهنم…. بهترین نور و روشنایی الهی بدرقه ی مسیر الهی تون باشه . بهترینه بهترین عشق الهی در قلب تون باشه که خودش منزلگاه الهی است .. بهترینه بهترین سفرهای رویایی و شگفت انگیز رو براتون آرزو می کنم .. همیشه غرق پول و ثروت و انرژی مثبت الهی باشید تا هر آن جایی که عشق تون کشید هدایت بشید ..
آقا ابراهیم عزیز همیشه و همیشه این درک و احساس الهی تون رو تحسین می کنم و بالاتر از آن که این قلم شیوا و روان الهی تون رو تحسین کردم که در چنین مدار و فرکانس بالایی هدایت شدید پله های رشد و پیشرفت رو چنین بسرعت طی کردید … واقعا ممنون و سپاسگذارم که اومدید و برامون از این سفر الهی و توحیدی تون نوشتید در واقع منم همسفر شما بودم و آنقدر دقیق و واضح از اون زیبایی ها و آسمان و رودخانه ی روان و کلبه و باغبان و غذاهای فوق العاده بهشتی تون تعریف کردید که منم هم سفره ی شام تون بودم و اون راهنمایی که به آن آقای باغبان کردید که بتونه خانواده اش رو از افغانستان بیاره ایران که در کنار خانواده اش باشد و همه شون به شغل فرش بافی مشغول شوند و صدها نکات زیبایی که سبب خیر و برکت این سفر الهی تون بود رو همیشه با لذت و اشتیاق می خوندم و از تجربه های بینظیرتون درس گرفتم . ..
این که همه ی طبیعت خداوند رو به شهادت گرفتین و گفتید
ای برگ برگ این درخت ها شما شاهد حالم باشین که من فقط خدا رو میخوام و قلبم رو بهش میدم، میگفتم و اشک میریختم، داد میزدم بدونه اینکه صدایی از دهنم خارج بشه،فقط میچرخیدم و اطرافم رو نگاه میکردم یعنی آنقدر آشک ریختم انگار خودم فریاد میزدم .. چقدر خدا رو شکر کردم بخاطر وجود تک تک عزیزانم که در ای کنید کاووس سایت استاد عزیزمون ساکن هستند… چقدر استاد نازنین مون رو دعا و تحسین کردم بخاطر وجود عزیزش چقدر اشک ریختم بخاطر اینکه خداوند عاشق مونه که همه مون رو یکجا اینجا دور هم جمع کرده و هر لحظه هدایت مون می کنه و لحظه ای از ما غافل نیست
ممنون و سپاسگذارم که اگه بخوام براتون بنویسم باید برای کلمه به کلمه های این جمله هاتون تا فردا بنویسم و بنویسم .
ممنون و سپاس
غرق در نور و عشق و شادی باشید آقا ابراهیم عزیز بازم ممنونم و سه بار دیگه ازتون تشکر می کنم .. سپاس. ممنون مرسی
از اول کامنتتون شور شوق من..اون داستانهای که همیشه دوستداستم از رد پای خداوند بیینم با کامنت شما امروز بهش هدایت شدم.
این سعتدت و این عظمت..نصیب دلهایی مثل شما عزیزان این سفر بهشتیم شده..تا ما را با این ردپای عشق الهیتون…قلبهامونو گسترش بدیین.
چفدر این خداوتد بزرگه.چقدر این خداوند زیباست..
بقول خودتون گفتین..طی این مدت نه حوصله ام سر رفت..نه نیازی به کسی داشتم کنارمون باشه..
دقیقا برای منم همین داره تداعی میشه..
از لحظه ایی که خداوند منو هدایت کرد به این همسفران عشق الهی…دیگه اون حوصله سر رفتنها..اون نیازهای عوامل بیرونی همگی برام پوچ شد..
زندگیم با خودم راحت تر..ساده تر.خوشحال تر..خیلی حالم خوب میشه..همیشه سعی میکنم خیلی بهتر عمل کنم..
هر جا دقیق عمل کردم اونروزم کاملا متفاوت بوده..
دیگه سعی میکنم با خودم شاخ و شونه بکشم..واقعا حس رهایی حسیه که اصلا بیخیالی..میزاری هدایت بشی
ابراهیم!همین الانم هدابت پروردگار بود..میخام منم خیلی بیشتر درکش کنم..بیشتر بیشتر بشه…
هر چی باهاش راحت میشم.احساس میکنم دارم پرواز میکنم.همون حس رهایی و ترس نداشتن.از گذشته و غمگین شدن برای آینده ندارم.گ
منم میخام همیشه این حس خداوندی را در لایه به لایه های درونیم قوی تر کنم
خیلی کامنتتت زیبا بود..زیباییش همون لحظه نابی که همه ما یجورایی مزشو چشیدیم..
ولی اون تاریکی جنگل و اون تونل..که ذهن مدام داره تو رو از انجام شدنش دور میکنه..و این جسارت و شجاعتت را بهت تبریک میگم…برای شما خیلی متفاوتر شده..تبریکتون میگم..
اون سنگ عزیز و هدیه پروردگار..هدیه ایی هست..که تمام هدیه های دنیا رو بهت بدن به زیبایی این نمیشه..
چون هدیه پروردگار..خیلی از چیزا رو که خیلی زیاد هستند وارد زندگیت میکنه..
و سفرهایی هدایت میشی که بیشتر و بیشتر.بقول مریم عزیزم..
اون حس سپاسگزار و دیدن اون سنگ و مرور خاطرات اون شب توحیدی….
و تمام اون لحظات ناب..و اون حس سست شدن زانوهات در مقابل پروردگار….
همه این نعمتها..چند برابر خدادتد بهت میده..
و همه اینها هر روز هر روز هروز بیشتر بیشتر و بیشتر میشه..
بهتون تبریک میگم برادر عزیزم.خیلی دوستتون دارم.تمام نوشته هات مثل یه سریالی بود که خداوند قسمت بعد سریال سفر به دور امریکا را برام پخش کرد…
بازم سپاسگزارم..عشق کردم..شما با این سفر درون ما رو بخداوند هنوز زیباتر کردین..من این حس خداوتدی را خیلی دوستدارم..
بزرگترین هدیه الهی رو برامون برگردوندین.
به امید پیام های زیباتون.
به امید هدایتهای خداوتدی برای تمام عزیزانم.و برای شخص خودم..که بتونیم با پیم هامون بیشتر خداوند را سجده کنیم.
ابراهیم منم دوستدارم سست شدن پاهامو در مقابل پروردگارم حس کنم.
چون احساس میکنم هنوز خشهایی تو درونم هست که باید روش کار کنم..هنوز ذهن میخاد خودشو به رخ بکشونه..
خیلی خیلی لذت بردم من هم به واسطهی شغلم حدود یک ساعت تنهایی رانندگی میکنم و در مسیر کوهستانی و جادهی بسیار زیبا…و واقعا لذت میبرم و شاکر خداوندم.. و اینکه تنهایی میرم خیلی زیاد به من حس عالی میده و لذت میبرم در کل مسیر از آسمان پرنده سبزه درخت خشکی…
سلام خدا بر شما آقا ابراهیم عزیز. کامنت بسیار زیبایت را خواندم. و اشک شوق از چشمانم سرازیر شد به خاطر ارتباط خوبی که با خالق هستی پیدا کردی.من همیشه کامنتهای زیبای شما را می خوانم. و واقعا انرژی می گیرم. امیدوارم که باز هم از تجربیات خوبتان برایمان بنویسید
آقا تبریک میگم چقدر جنس نوشته هاتونم تغییر کرده همه لحظه هایی رو که توصیف کردید خودمو اونجا میدیدم با وضوح خیلی بالااااا..دقیقا منم همیشه وقتی فایلهای بی نظیر سفر به دور آمریکا رو می دیدم از خدا درخواست می کردم که خدایا این همه زیبایی آفریدی این همه جاهای دیدنی و قشنگ پس پولشم بده ماهم ببینیم.من عاشق طبیعتم خیلی دوست دارم سفرکنم وکوه و دریا و جنگل رو ببینم .و امید دارم یه روز با ماشینی که متعلق به خودم باشه سفر برم وکلی لذت ببرم..حس و حالتون ،انرژی خالص و خوبتون توی نوشته هاتون هست و به خوبی میشه حال و هواتون رو درک کرد..تحسینتون می کنم بخاطر تعهدتون و اینکه وقتی به خواسته قلبی که روزی شاید آرزو بود رسیدید خدارو فراموش نکردید و همواره به یاد تنها فرمانروای جهان بودید و سپاسگزار..خداروشکر که به آرزوتون رسیدید خداروشکر بخاطر وجود دوستای خوبی مثل شما.براتون آرزوی سلامتی و تندرستی می کنم امیدوارم زیر سایه خدا سلامت و سعادتمند باشید .
آقای ابراهیم عزیزکامنت فوق العاده ای بودخیلی استفاده کردم.هم ازاین کامنتتون هم ازکامنت قبلی.جوری تشبیه کرده بودیدفضارو که میشه باسلول به سلول بدنت لمسش کرد.
فقط آرزو کردم که خدااین نعمت روبمن هم عطاکنه وبتونم این مسیرو فضاروتجربه کنم.
تحسین میکنم صداقت گفتارتون وزلالی اشکاتون روموقع مناجات باخدای خودتون.سپاسگزارخداوندم بابت وجود ی همچین دوستان توحیدی که دارم که مدام دارم ازشون درس یادمیگیرم.امیدوارم بازهم ازاین تجارب لذت بخش سفرومکالمه عاشقانه باخدای عزیزمون داشته باشیدوماروهم مهمون این فضاکنید.
سلام به ابراهیم عزیزم چقدر قشنگ بود کامنتت با هر کلمه داشتم تصورت میکردم و اون صحنه برام ساخته میشد چقدر قشنگ مسیر تکامل رو طی کرده بودی چقدر زیبا از لحظه مواجهه با ترست گفتی و از لحظه ی غلبه کردن بهش چه ایده ی جالبی که از این پیروزی نیشانه ای برداشتی تا ذهن فراموش کار این لحظه رو فراموش نکنه خداقوت
امیدوارم من هم بتونم پاروی شرک هام بزارم و به ترس هام غلبه کنم
وقتی ترس میره کنار ایمان جاشو پرمیکنه ،این درس رو از کامنت شما گرفتم برم تودل ترسهام تاایمانم رو قوی تر کنم ،باخوندن کامنت زیباتون فقططط اشک ریختم چقدر ارومم بینهایت سپاسگزارم
«کسی که استقامت کند در دنیا و آخرت ملائکه به کمکش می آیند»
قطعا کسانی که می گویند: پروردگار ما خدا است، سپس استقامت می کنند، ملائکه بر آنها نازل می شوند که نترسید و محزون نباشید و شما را به بهشتی که وعده داده شده اید، بشارت باد.
با شما از داخل تونل گذشتم و با شما پا روی ترسم گذاشتم: ترس از تاریکی، ترس از تنهایی در جای غریب بودن و چه بذت داره اون لحظه ای که بدون دونستن و شناختن قدم بعدیت، حرکت میکنی و ایمان داری که خداوند همیشه هست، در قدم بعدی، در احظه بعد و همراه تو هست
یه جاهایی از کامنتت امگار اسکم در اومد
جقدر از دل مینویسی
چقدر خودتی برادر عزیزم
چقدر لذت میبرم از این همه ایمان و جسارت که باعث حرکت میشه
جقدر این تابستون برای من درس و تجربه داست هم از سفرهای خودم و هم از سفرهای شما دوستانم و تجربه هایی که به اشتراک گذاشتید قطعا همه اینا نسانه ها و هدابت های نداوند برای اینکه به من بگه برو جلو رسد کن و هیچگاه راضی نباش، همیشه بخواه که بهتر باشی و بهتر بشی
باز هم یپاس
هزاران بار تحسینت میکنم که تجربه هاتو اینقدر ناب و بی ریا برامون به اشتراک میذاری
دنیا دنیا عشق و سلامتی و لذت و آرامش رو برای هموون آرزو دارم
زیبایی های طبیعت چقدر بی حد مایه سپاسگزاری است. سپاسگزاری مستقیم از طبیعت و سپاسگزاری مستقیم از خداوند بابت این همه زیبایی مارو هم به این شرایط هدایت میکند و این قانون جهان و قانونیست که خداوند بر جهان تنظیم کرد که خیلی ها نمیدانند و بعضی ها میدانند ولی فراموش کارند و بعضی ها میدانند و سپاسگزارند ولی آن سپاسگزارانی به این شرایط هدایت میشوند که از لذت دیدن این زیبایی ها با شوق و هیجان سپاسگزاری میکنند . این افراد هستند که فرکانس واقعی رو میفرستند. و سپاسگزارم از خداوند بابت این همه نعمتی که هرروز میبینیم در این سریال ولی فراموش میکنیم سپاس را بجا بیاریم..
این همه نعمت و زیبایی واقعا جای سپاسگزاری دارد . خدایا شکرت که چشمانم این زیبایی ها و نعمت ها رو میبینن. خدایا شکرت که لذت میبرم خدایا شکرت که چشم دارم که میبینم. خدایا شکرت که عضو سایت هستم و میبینم. خدایا شکرت که گوشی دارم که تونستم عضو این سایت باشم. خدایا شکرت که نعمت اینترنت هست که خودش یه نعمت جدا و پروژه ایست. خدایا شکرت که سواد خواندن نوشتن دارم. خدایا شکرت که خلق شده ام که لذت ببرم . خدایا شکرت که الان بیدارم . خدایا شکرت که زنده ام و خدایا شکرت که من را در هر لحظه هدایت میکنی
درود و خداقوت به اساتید عزیز و دوستان ناب خودم در این مسیر پر از نعمت و فراوانی و برکت
چی از این قشنگتر که خداوند ما را مهمان کرده تا این زیباییهای بیحد و مرزش رو ببینیم
انقدر در حال و فرکانس عالی هستم که فقط دوست دارم بنویسم، داستان هم از اینجا شروع شد که داشتم به تغییر شکل خدایی که تو ذهنم در این سالها ساخته بودم فکر میکردم، خدایی که در ابتدا فقط یک اسم ازش میشنیدم و الان شده رفیق جون جونیم، چرا این رو میگم واسه اینکه فقط یه رفیق جون جونی میتونه اینجوری پای رفیقش بایسته با تمام خطاهاش از روز اولم بیشتر دوستش داشته باشه و دوست داشته باشه که در مسیر درست قرار بگیره. بهترین رفیق ما هم چهار بار ببینه داریم اشتباه میکنیم و بهمون گوشزد کنه بعد ببینه ما کار خودمون رو میکنیم و نتیجه نمیگیریم دفعه پنجم ولمون میکنه و مسیرش از ما جدا میشه اما تنها خداست که هر چقدرم خطا کنی باز بار بعد محکمتر در آغوشت میگیره.
داشتم با خودم میگفتم چقدر این خدای الان من جذابتره، چی بود اون خدایی که قبلاً فکر میکردم دارم میپرستمش یه خدای غضبناک که منتظر ما خطا کنیم بعد حالمونو بگیره یا لذت ببره ما عز و جز کنیم برای رسیدن به یه خواستهای اما این خدا حال میکنه که من حال کنم.
یکی از همون سوالهای سازندهای که بهم یاد داد خدا دربارش بپرسم این بود که:
حال میکنی خدا چجوری برات شکل بگیره؟
به خودم گفتم حال میکنم خدا قبل از اینکه بهش بگم برام آماده کنه همه چیزو شیک و مجلسی من رو به خواستههام برسونه
حال میکنم قبل ازینکه بهش بگم منو بخشیده باشه و بهخاطر خطاهام منو سرزنش نکنه
حال میکنم این خدا حال کنه بندش سرش بالا باشه همیشه، عشق کنه با زندگیش و آدمای اطرافش
حال میکنم خدا از حال کردن من حال کنه نه اینکه دنبال این باشه من پدرم دربیاد تا یه چیزی بهم بده
چقدر همین یه سوال خدارو برامون آسانتر میکنه
شکرت ای رب عزیزم که داری اینجوری خودت رو بهم نشون میدی
واقعاً وقتی ما از خدا هدایت بخوایم زمین و زمان میشه نشانه برامون
این روزها خیلی دارم روی باور فراوانی و ارتباطش با دریافت نعمتها و احساس لیاقت و همینطور معنویت ثروت کار میکنم دلیلش هم این بود که حس کردم ریشههای این موضوعات خیلی در من قدرتمند نیست دقیقاً یکی از اون هدایتها فهم همین موضوع بود، یعنی وقتی به زندگی استاد نگاه میکنم متوجه میشم که استاد روی ریشهها خیلی خوب کار کردن و الان ما داریم ثمره اون رو میبینم چون ممکنه خیلی از ماها زندگی الان استاد رو با زندگی الان خودمون مقایسه کنیم و فکر کنیم که پیشرفت ما در مقابل پیشرفت استاد خیلی کمرنگه اما اگر دقیقتر نگاه کنیم متوجه میشیم که اینها ثمره اون ریشههایی است که استاد سالها روش زمان و انرژی گذاشت و حالا با پرورش اون داره نتایج هر روز بزرگ و بزرگتر میشه پس بهتره بهجای مقایسه به خودمون آرامش بدیم و اجازه بدیم قوانین رو بهخوبی درک کنیم، اصلاً نشانه کار کردن روی فراوانی کم شدن عجله و نگرانی در مورد آینده است.
در همین راستا رفتیم با دوستم یه رستورانی تو الهیه که خیلی شلوغ بود، البته کافه مورد علاقه من یه صد متر اونورتر بود که اینبار میخواستیم بریم اون یکی رستوران، وقتی رفتیم داخل پارکینگ چهارطبقه پارکینگ که همونطور که میتونید حدس بزنید زیر بنز و بیامو نبود پر پر بود فقط برای یه رستوران که وقتی رفتیم رو ساعت باید حدود 3 ساعت صبر میکردیم تا ویت اگر تازه خالی بشه و به ما نوبت برسه که تصمیم گرفتیم بریم همون کافه همیشگی (این رو هم بگم اینجور موقعها من خیلی دوست ندارم تو صف وایسم و توقعم این بود که بخوره تو ذوقم اما اینبار حال کردم از اینکه گفتم پسر چقدر فراوانی دمش گرم، ما اومدیم که اصلاً اینو ببینیم چون من خودم تابهحال نرفته بودم اونجا). وقتی به کافه رفتیم که یک کافه باغی هست و یه گالری هنری هم اونجاست دیدیم اونجا هم باید تو ویت وایسیم که البته مدتش زیاد نبود، تو همین حین رفتیم یه سر به گالری هم زدیم و جالب بود که باوجود اینکه اون فرد و آثارش اصلاً برای من تعریف شده نبود اما علاقهمندان بسیار زیادی اومده بودند که به دوستم گفتم ببین واقعاً برای هر چیزی مخاطبان زیادی وجود داره باز هم یه نشونه دیگه از فراوانی.
بعد که نشستیم یه خانواده با یه بچه کوچک اومدن و چند تا میز اون طرفتر نشستن بعد دیدم بچشون که پسر هم بود زل زده بود به ما و اصلاً همین موضوع باعث تعجب مادرش شده بود که میگفت بچه من فقط به دخترا میخنده و پسر میبینه گریش میگیره اما نمیدونم چرا شمارو دیده ماتش برده، دیدم همون موقع که اینو گفت یه خانمی میز بغلمون نشسته بود گفت خب حق داره آقای به این خوشتیپی و جذابی معلومه باید نگاه کنه. به خودم همون موقع گفتم ببین از وقتی که تو داری آگاهانه به زیباییهای خودت و جهان توجه و تمرکز میکنی جهان هم داره بهت واکنش نشون میده، دقیقاً همین امروز داشتم با یه آقایی صحبت میکردم ایشون گفتن آقا چقدر آدم وقتی با شما صحبت میکنه انرژی و درعین حال آرامش میگیره و همین دوستم هم قبل ازینکه صحبت رو شروع کنیم گفت دوست مشترکمون گفته من خودم فکر میکردم خدای انرژیام اما احسان یه چیز دیگست و آدم خیلی کیف میکنه وقتی کنارش هست و دنبال این هستن که یه برنامه سفر با من بگذارن.
خبر خوبی که من از آموزشها گرفتم که همه اینها اکتسابی است و اگر نگاه ما واقعاً تغییر کنه نتایج هم تغییر خواهد کرد.
دلیل اینکه ما انقدر با عشق داریم استاد رو دنبال میکنیم، خانم شایستهای که این همه سال در کنار استاد هستند دائماً زیباییهای استاد رو تحسین میکنند اینکه استاد این ریشه رو در خودش تقویت کرده بهخوبی و دائماً زیباییهای خودش رو به خودش گوشزد کرده.
اصلاً همین موضوع صحبت منو دوستم شد که بهش گفتم ببین ما کاملاً کپی پیست خانوادههامون هستیم اغلب و خیلی باید روی ریشهها بیشتر کار کنیم، دلیل اینکه چند روز خوب کار میکنیم دوباره حالمون ناکوک میشه اینکه به ریشهها بهدقت توجه نمیکنیم و این مسیر باید تا ابد ادامه داشته باشه.
ریشه معنویت ثروت
ریشه فراوانی نعمات
ریشه لیاقت
قبلاً فکر میکردم اگر به خودت توجه کنی، از خودت تعریف کنی خودخواهیه و دیگران بدشون میاد اما الان میبینم اولاً که تو بینیاز میشی از توجه و تحسین دیگران و دوماً جهان از در ودیوار تو رو تحسین میکنه بدون اینکه تو نیازی بهش داشته باشی.
من خودم باید اعتراف کنم خیلی روی این موضوعات جای کار دارم و لازمه که خیلی قویتر روشون کار کنم.
من بیش از اینکه صحبتهای استاد رو بشنوم محدودیتهای جامعه، خانواده و محیط اطرافم رو شنیدم و باور دارم و یه باوری که بهتازگی ساخته میشه خیلی باید مراقبش بود تا بهاندازه کافی قدرت بگیره.
امروز داشتم مصاحبه عادل فردوسیپور و پژمان جمشیدی رو میدیدم و میفهیدم که چقدر داشتند درخصوص ارزشهای اساسی زندگی صحبت میکردن و چقدر نزدیک بود صحبتها به آموزههای استاد و چقدر سپاسگزای کردم که خدا منو یه این مسیر هدایت کرد.
دقیقاً استاد تعبیر شما از جادههای کوهستانی مثال تجربه من از شناخت قوانین، تغییر و شناخت خداوند بود.
از دور کشف و شناخت قوانین خیلی پیچیده و غیرممکن بود، تغییر دردناک و خداوند گنگ و مجهول اما هرچقدر که پیش رفتیم مسیر هموارتر، خداوند رحمانتر و تغییر لذتبخشتر شد.
من خودم عاشق این سبک طبیعی هستم که شما درش هستید و خدای مهربانم بهم نشان داد که بهزودی تو هم تجربه میکنی.
من دارم تمرین میکنم خدای وهاب رو باور کنم اون خدایی که بیحد و مرز میبخشه نه اون خدایی که از تنگدسنی من لذت میبره.
واقعاً سپاسگزار شما هستم
سپاسگزار خدایی که ما رو به این زیباییها هدایت کرد
قبلاً فکر میکردم اگر به خودت توجه کنی، از خودت تعریف کنی خودخواهیه و دیگران بدشون میاد اما الان میبینم اولاً که تو بینیاز میشی از توجه و تحسین دیگران و دوماً جهان از در ودیوار تو رو تحسین میکنه بدون اینکه تو نیازی بهش داشته باشی
واییی که این قسمت جملاتت بی نظیر بود آفرین احسان عزیز
سلام به روی ماه زیبایت
و چقدررر کمنت زیبا و پر از محتوا نوشتی
راستی هم که خدایی انرژی هستی احسان عزیز
چون همین حالا با خواندن کمنتت فول از انرژی شدم
مرسی که حس خوب دادی
تحسین میکنم این حد از شور اشتیاقت را
به زودی بخیر به روند طبیعی جهان زنده گی میکنی
و به بالاتر از تصورت میرسی
شاد باشی ثروتمند باشی عالی باشی پر از انرژی باشی خدایی باشی
سلام آقا احسان که وقتی دست به قلم میشه اینقدر زیبا مینویسه که آدم ذوق میکنه از خوندن ..
مشخص که خیلی دارین رو خودتون کار میکنید و نتایجشم بدون شک وارد زندگی شما شده
در مورد توحید و رفاقتتون با خدا چقدر قشنگ صحبت کردین و چقدر منو بیهد خودم انداخت دوست عزیز ،هر وقت توکل کردم و فقط خودمو به خدا نیازمند دونستم و از خودش خواستم بی منت و بدون قضاوت از اینکه من چه آدنی هستم و حتی به یک لحظه قبل منم کار نداشت و از درو دیوار بهم نعمت داد و هر وقت مسئلم حل شد یادم رفت کی برام کارو انجام و سرکش شدم و مغرور ..واقعا کی میتونه مثل خداوند عمل کنه راجب بندهاش ،بنده ای که به محض توبه کردن به محض اینکه تسلیم میشه انگار تمام دنیا دست به دست هم میدن که همه چی به نفعش بشه
کدوم دوست ما کدوم فامیل ما و حتی پدرو مادر ما میتونه همچین خصوصیاتی داشته باشه ..آقا احسان چند وقتی بود تو عالم خودم تعهد دادم به خودم که بتونم صفات خداوند پیدا کنم و سعی کنم اونجوری باشم که نزدیک باشه به صفات خداوند ،مثل بخشنده مهربان بودن ،مثل قضاوت نکردن بندش ،مثل خشمگین نبودن ،مثل همه رو به یک چشم نگا کردن ،مثل وهاب بودنش ،مثل نترسیدنش ،
و امروز شما این قوانین بهم یادآوری کردین که تعهد خودمو یادم نره و همیشه تو این مسیر گام بردارم
خدای که از وقتی دلبستم بهش احساس بی نیازی میکنم دیگه وابسته هیچکس نیستم ،از رفتن هیچکس ناراحت نمیشم ،دیگه دست پامو جلو هیچ جنس مخالفی گم نمیکنم بلکه بچشم یکی از خودم میدونمش و چه نگاه زیبای بهش دارم وقتی میبینم همه ما در واقع یکی هستیم مگه من میتونم به خودم به چشم بد نگاه کنم مگه آدمها جزئی از ما نیستن و ما جزئی از اونا ..همه ما خدایم
خدایا شکرت بابت فهمیدن قوانینت بابت این قوانین ثابتت
خدایا شکرت بابت بودن دوست عزیزی مثل آقا احسان و خدایا بی نهایت سپاس بابت وجود استاد عباس منش عزیز و توحیدی
خوشحالم که خداوند این توفیق رو به من داد که قلبی رو متوجه خودش کنم، واقعاً چه سعادتی بزرگتر از این؟!
تکامل انسان به همین طریق شکل میگیره، این عین آیه قرآن هست که: وقتی مسئلهای برای انسان بوجود میاد نشسته و خوابیده از ما کمک میخواد که تا مشکلش حل بشه و زمانی که مشکلش رو حل میکنیم فراموش میکنه و تصور میکنه که خودش حل کرده، حالا کار انسان باتقوا اینکه این رو به خودش یادآوری کنه.
چقدر نکته تو همین آیه هست یکیش همینکه وقتی یه مسئلهای حل کردنش برات مهم میشه و باتمام وجود خودت رو تسلیم خدا میکنی خداوند حتماً پاسخ میده، البته که خداوند همیشه پاسخ میده اما زمانی که مسئلهای برای ما مهم میشه ما بیشتر سعی میکنیم که سمت خودمون رو بهتر انجام بدیم و انسان بهتری باشیم و تصور میکنیم حالا دیگه خدا به دلمون نگاه میکنه و مشکلمون رو حل میکنه درصورتیکه خدا همیشه به دل ما نگاه میکنه این برداشت اشتباه ما از خدا و احساس گناهی که به اشتباه از خدا داریم رابطه ما رو با خداوند تار کرده.
خوشحالم دوست عزیزم که انقدر توحیدی شدی در ارتباط با موجودات دیگه، من خودم قبلاً اگر یه خانمی پیشنهادم رو رد میکرد یا تاقچه بالا میگذاشت هزار بار به خودم سرکوفت میزدم و الان میگم کسی که با من باشه در مدار من قرار میگیره و قلبش رو خدا نرم میکنه برای من پس بهجای سرکوفت زدن خودت رو تحسین کن و بگو اتفاقاً پس قراره یه آدم بهتر باهاش ارتباط برقرار کنم.
از خدای مهربان بینهایت سپاسگزارم برای دوستان عزیزی چون شما
هر چقدر آدم روی باور فراوانی و احساس لیاقت و ارتباط ثروت و معنویت و توحید کار کنه باز جای کار داره،. من هربار که فایلهای استاد رو گوش میدم بیشتر قانون مدارها و فرکانس رو درک میکنم چون همون آگاهیها داره گفته میشه اما برداشت من کاملاً پختهتر و متفاوتتر میشه و بهاندازهای که میتونم متعهد باشم ظرفم بزرگتر میشه
اینکه درک کنیم خداوند هیچ محدودیتی برای من نمیخواهد و هر محدودیتی که هست بهخاطر افکار محدودکننده خودمونه چقدر به انسان آرامش و قدرت میده، چقدر مسیر رو برامون روشنتر میکنه
این زمزمههای الهی با خداوند بهشخصه انقدر زندگی من تاثیرگذاره که نمیتونم ازش حرفی نزنم، بدون هیچ پرده و ماسکی بشینی با خدای خودت حرف میزنی بدون اینکه کسی صدات رو بشنوه چقدر عاشقانه و امیدبخش و البته ثمربخشه، بدونی که خدا همیشه همراهت هست و صدات رو میشنوه و اعمالت رو میبینه، آیا تو هم خدا رو تو لحظههای زندگی همراه خودت میکنی و باهاش صحبت میکنی و کارهای قشنگت رو بهش نشون میدی؟ مثه یه بچه که یه نقاشی میکشه میدوه میگه مامان بابا خاله عمو دایی ببین چه نقاشی قشنگی کشیدم بعد تو هم میگی اره عزیزم خیلی فوقالعا ست افرین به تو، آیا ما هم اینجوری با خدا رفتار میکنیم؟ میگیم خداجونم امروز این زیبایی رو دیدم این تجربه قشنگ رو داشتم، دقیقاً مثه بچهها اگر جاییشم بلد مباشیم میپرسیم چجوری بکشم مثلاً کلاغ رو، بعد قلمو دستت میگیری میگی اینجوری عزیزم یادش میدی، ما هم هر چیو بلد نیستیم ازش بپرسیم خداجونم بگو من میخوام این اتفاق برام بیفته تو بگو نشونم بده چجوری بکشمش چجوری دعوتش کنم به زندگیم، گاهی نقش خدا تو زندگی ما از نقش بزرگترامون تو دوران بچگیمون هم کمتر میشه
خدا تو زندگی ما طوری عمل میکنه که ازش توقع داشته باشیم که دخالتش بدیم تو کارهامون
انقدر وقتی دربارش صحبت میکنم ذوقزده میشم که قشنگ حس استاد رو درک میکنم دوست دارم با کسانی که در مدارش هستند صحبت کنم ازش بگم
واقعا خداروشکر
از شما دوست عزیزم بسیار سپاسگزارم و برای شما از خدای متعال بهترین و نابترین لحظات و تجربیات رو آرزومندم
چقدر نقش خدارا تو زندگیمون کم رنگکردیم واقعا ولی الان شما گفتیدمنم باید اینو تمرین کنم هرلحطه صداش بزنم باهاش حرف بزنم هرچند این کار میکنم اما نگاه شما قشنگ تر بود و یه تمرین اساسی باحال بود که خدا از زبان شما به من داد انجامش بدم
و حتما ار این به بعد تمام شوق و ذوقهامو تمام کارهامو باهاش درمیان میزارم که لذت ببرم از وجودش همون طوری که خدا لذت میبره از وجود ما ابن ما هستیم با افکارمون همه چیو محدود کردیم برای خودمون
بازم سپاسگزارم که این کامنت و صحبتهای الهی برام نوشتی
هرجا هستی در بهترین مکان و موقعیت خودت باشی دوست عزبزم
به شخصه تا الان هر چی از خدا خواستم واقعا بخشیده و سخاوتمندانه بخشیده. چون یقین دارم بیشتر از اینها میتونن بده و چون شاید باورم در مورد یه سری چیزا ضعیف بوده بقیه خواسته هام هنوز موقعش نیست و گرنه او هست تا اجابت کنه…
حتی دیروز قبل انتشار فایل، موقع سپاسگزاری روزانه از خدا خواستم هدایتم کنه به نشانه واضحی برای ادامه دادن یک کاری، و چند دقیقه بعد این فایل سفر به دور آمریکا منتشر شد و آگاهی های که داشت خیلی واضح تر از اون نشانه ای که انتظارش و داشتم بود.
خداروشکر برای وجود استاد، شما دوستان و این سایت بی نظیر.
خیلی ممنونم ازتون که کامنتهای به این خوبی رو مینویسین.
همیشه تو کامنتهاتون کلی درس برای من وجود داره:
کار کردن روی ریشه ها
بهتره بهجای مقایسه به خودمون آرامش بدیم و اجازه بدیم قوانین رو بهخوبی درک کنیم، اصلاً نشانه کار کردن روی فراوانی کم شدن عجله و نگرانی در مورد آینده است.
خبر خوبی که من از آموزشها گرفتم که همه اینها اکتسابی است و اگر نگاه ما واقعاً تغییر کنه نتایج هم تغییر خواهد کرد.
قبلاً فکر میکردم اگر به خودت توجه کنی، از خودت تعریف کنی خودخواهیه و دیگران بدشون میاد اما الان میبینم اولاً که تو بینیاز میشی از توجه و تحسین دیگران و دوماً جهان از در ودیوار تو رو تحسین میکنه بدون اینکه تو نیازی بهش داشته باشی.
ممنونم از به اشتراک گذاریِ این آگاهی های ناب.
و تشکر ویژه دارم که تو کامنتهاتون مثال از خودتون میارین، اینطوری قابل درک تر میشن قوانین و آگاهی ها.
سلام خدمت استاد عزیزم مریم خانم شایسته و سایر دوستان جان
اول اینکه از ساعت 11 و نیم شب تا وقتی فایل بیاد مرتب سایتو چک میکردم که تازه و دسته اول ببینمش و شکر خدا فایل جدید اومد، امروز فایل متفاوت تره از قسمتای قبلی و میشه به چند مسئله که بار آموزشی هم دارن پرداخت، اولیش اینه که ثروت باعث شده کلی امکانات عالی در اختیار استاد و مریم خانم باشه و یه نمونش برق کمپر و نت استارلینکه، ثروت یه زمانی تو ذهن من هیولا بود و حتی تو یه دوره ای که فاز بی خدایی گرفته بودم و کتاب هایی میخوندم در رد خداوند باز فکر میکردم اگر ثروتمند بشم از انسانیت دور میشم و گارد به ثروت داشتم در حالی که الان حداقل میتونم بگم زیبایی های ثروت رو دارم میبنم و یکیش همین امکاناته و راحت تر کردن سفر و زندگیه و هیچ ربطی به از خدا یا انسانیت دور شدن نداره و برعکس آرامش خیال میاره و این آرامش باعث سپاسگزاری و حال خوب بیشتر میشه.
تو دل این طبیعت بودن و کمپ کردن و خوابیدن نتیجه ی سپاسگزاری و تجسمه و به نظر من تجسم کردن همون درخواست دادن به خداونده که من اینو میخام با رسم شکل و تو سوره حمد هم خداوند میگه بگید که منو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی نه گمراهان و مورد غضب شدگان، یعنی دقیق بگید چی رو میخاید و چه چیزی واسه دقیق درخواست دادن بهتر از تجسم کردن.
اینکه مریم خانم لذت کار و تفریح رو مساوی میدونه نشون از هدایت خداونده و آسون شدن واسه آسونیا که به شغلی هدایت میشه که هم آزادی مالی زمانی مکانی داره و هم لذتش اندازه سفر به زیباترین نقاط جهانه.
تصاویر داخل کابین و وسایل کار استاد و مریم خانم و اون راحت لم دادن و همه وسایل رو فراهم کردن حتی تو کمپر هم نشون متعهد بودن استاده به کارش و هم راحت کردن کارها که استاد تو جلسه دو کشف قوانین میگفت که من همیشه دنبال راحت تر کردن کارام و مرتب از خودم میپرسم که چطور از اینی که هست آسونتر و شما هم از خودتون بپرسید و خب این باور رو هم شکل داده استاد که دنبالش هم هست، پس مهمه که اول باورا رو بسازیم بعد دنبال نتیجه باشیم.
اینکه تو سفر اول در به در دنبال اینترنت بودین و الان نامحدود در اختیار دارین، اینکه آروی بزرگ بود و راحتی سفر رو کمتر کرده بود و الان یه ماشین به نسبت کوچیکتر دارین و راحت تر و کلی چیزا که بهبود دادین نشون میده که شما با اون همه نتایج باز دنبال بهبود هستین و واقعا تضادها رو سازنده میدونین نه تو شعار بلکه تو عمل، چون خیلیا شایداز خوبی تضاد بگن ولی تا به تضادی بخورن سختشون بشه و زمین و زمان رو مقصر بدونن ولی شما تو تضادها دنبال بهبودین این شیوه ی صحیح زندگی کردن و موفق شدنه.
مورد بعدی بحث شکرگزاریه که اولش با اون دو تا صندلی کنار هم شروع شد، یعنی وقتی این دوتا صندلی میان کنار هم بحثی شروع میشه از مذاکرات 5+1 مهمتر، نکته جالبی که امشب اومد به ذهنم اینه که استاد مو به مو سپاسگزاری میکنه از تمام چیزا، مثلا ستاره های پر نور، هوای خنک، بخاری خوب کمپر، زمینهای رایگان که میشه توشون کمپ کرد و واقعا به چه لیاقتی رسیده که نعمت سپاسگزاری به این وسیعی بهش داده شده.
بعد که حرفا رفتن سمت اینکه استاد بخاطر سوال های خوبی که از خداوند میپرسه هدایت میشه به اینطور جاهایی که تو دل تابستون هوا اینقدر خنکه و چقدر مکان زیباست خب این خودش کلی آموزشه و میشه جدی تر به سوالای خوب پرسیدن بپردازم و آگاهانه بیارمش تو تمرینات روزانم خدایا شکرت
لباسای زیبا و راحت مریم خانم و دفتر قشنگش که واسه کسایی که تو مسیر قانونن مثل اسلحه یه سرباز مهمه داشتن دفتری واسه سپاسگزاری و.. من خودم به شخصه با نوشتن ارتباط برقرار نمیکنم ولی باز چندتا کانال تلگرام درست کردم واسه خودم و اونجا مینویسم و جدیدا تو واتس آپ قسمتی که خودم هم به مخاطبین اضافه شدم واسه خودم سپاسگزاریام و تمرین ستاره قطبیم رو انجام میدم، اما اینکه مریم خانم میگه وقتی سپاسگزاری میکنم در مورد چیزی و اون بیشتر واسم اتفاق میفته هم معلومه که با احساس خیلی خوب سپاسگزاری میکنه و هم خب طبق قانون توجه به هرچی توجه کنیم از جنس اون بیشتر میاد تو زندگیمون و تاکیدیه که توجهم رو بهتر و بهتر کنم و اینکه باز اینجا واسم قانون فرکانس جلب توجه کرد که چون دوستای مریم خانم همفرکانسشن اونا هم صدای پرنده رو شنیدن. یه چیز جالب در مورد سپاسگزاریای خودم بگم، قبلا خونمون دوره ساز قدیمی بود که از پدر بزرگم مونده بود و ما با عموا و.. میشدیم 21 نفر تو اون خونه و بعد پدرم ارث همه رو داد و خونه موند واسمون ولی همیشه خانواده میگفتن رومون نیست خونمون اینطوره، قدیمیه، هال دار نیست و… من عاشق اون خونه بودم، 7 تا اتاق دور تا دورش، حیاط بزرگ، توش درخت خرما و توت کاشته بودم، میدون فوتبال بچگیامون بود و عجیب توجهم ب نکات مثبتش بود، بعدها تخریبش کردیم و شد 3 قسمت، یکی رو ساختیم و من هم راحت بالا رو ساختم و الان یه خونه عالی دارم و یه قسمتش موند زمین خالی که توش یه اتاق انبار کارم شده و 160،170 متری مونده که توش مرغ و خروس گذاشتم و جوجه و… و کلی ازشون لذت میبرم. خدایا شکرت
اگر کل مردم جهان رو بسیج کنی و بگی از یه جاده سربالایی شدید یه نکته در بیارید نمیتونن مثل استاد نکات آموزشی به این خوبی در بیارن، واقعا همیشه همینه و از دور چیزا سخت و بزرگ نشون داده میشن و اگر متوکل نباشیم و هی دنبال بازی ذهن بریم که قراره چی بشه هروز ناامید تر میشیم و زندگی سخت تر، ولی وقتی مثل استاد باورای خوب بسازیم و هی به خودمون بگیم که همیشه راه حل هست همیشه چیزا خوب پیش میرن و مثال همون جاده رو بزنیم که از دور سخت نشون داده میشه ولی وقتی بریم تو دلش اونطور نیست خیلی راحت تریم و احساسمون بهتره و بطبع نتایج هم بهتر، من یه تمرین هم دارم که اینموقه ها که ذهن میگه اگر فلان شد چی اگر بهمان شد چی من بیام برعکسشو بپرسم که مثلا اگر خیلی عالی پیش رفت چی؟ اگر همچی خیلی خوب شد چی؟ بعد ذهنم جوابای خوب میده و اون ترس و نگرانی برطرف میشه، استاد جان مریم خانم ممنونم که کلی نکات آموزشی عالی رو رایگان در اختیارمون میزارید و زکات علمتون رو پرداخت میکنید و خب نتیجش هم تو زندگیتون مشخصه.
اینروزا که تمرکزی دارم فایلای سفر به دور امریکا رو میبینم و کامنت مینویسم و توجهم به زیبایی ها خیلی بیشتر شده واقعا حالم خوبه، واقعا آرومم و دلم قرصه و هدایت میشم به چیزای خوب مثل فایل 7 قدم یک که یکی از دوستان تو کامنتش در موردش نوشته بود و من متوجه نشدم ک نشونه ایه واسم و زیر اون کامنت باز یکی از دوستان نوشته بود من بعد خوندن اون کامنت متوجه شدم این یه نشونس و دیگه دوزاریم افتاد و رفتم گوشش دادن و چقدر این فایل عالی بود و حرف های امشب استاد باش همخونی داشتن و اون نکته اولش در مورد مدارها خیلی فوق العاده بود، یه چیز جالب دیگه یه پیرمردی هست همیشه میاد رایگان تو کارا مغازم کمکم میکنه، تمیز میکنه میچینه میشوره و.. بعد معروفه به خسیسی و البته مرتب میره ماهیگیری و به تنها کسی که تو جهان فک کنم ماهی مفتی میده منم و بارها ماهی اورده واسم و هرکه غیر من بش میگه ماهی بده میگه پولشو بدین! امروز عصر هم کلی ماهی گرفته بود اورد نشونم داد بعد بردشون خونش، منم همینطوری گفتم خدایا منم کلی ماهی میخام بعد 20 دقیقه دیدم اومد کل ماهیا رو اورد واسم خدایا شکرت، واقعا قبل نوشتن کامنت هیچ ایده ای ندارم که چی میخام بنویسم بعد که شروع میکنم میبینم کلی چیزای جور واجور اومدن و نوشتم و خودم که کلی لذت میبرم خدایا شکرت و همینجا تمومش کنم هرچند هنوز چندتا مثال و… دارم
چقدر این طبیعت زیبایی که خداوند هدایت تون کردن فوق العاده س
یه چند تا نکته بگم در مورد این فایل
نکته اول: به قول مریم جان استاد همیشه به دنبال ساده کردن مسائل و بهبود دادن شرایط هستش و همیشه به دنبال این هستن که چجوری از این بهتر بشه
نکته 2 و جالب اینه که مریم جان اولین بار با لباس راحتی جلو دوربین اومدن
و این نشان از عزت نفس بالا ایشون هستش
اینکه فارق از اینکه ما نگران این باشیم که دیگران ظاهر ما قضاوت کنن ما فقط راحت بودن خودمون ملاک باشه و فقط به راحتی خودمون فکر کنیم نشان عزت نفس بالاس
نکته3:من موافق حرف مریم جان هستم که هر چقدر در مورد یه چیزی شکر گذاری میکنیم از همون بیشتر میبینی
من خودم نزدیک 20 روزه شکر گذاری رو شروع کردم و جالب اینجاس که روز به روز داره شرایط بهتر بهتر میشه و دقیقا این موضوع رو خودم درک کردم به هر آنچه توجه کنی ازهمون بیشتر توی زندگی ات تجربه میکنی
خدایا شکرت بابت منِ جدید .منِ سپاسگزار که این سپاسگزاری رو وظیفه خودم میدونم
باسلام خدمت استاد عزیز . خانم شایسته و دوستان همسفر
چقدر زیباست که استاد عزیز و مریم خانوم قدردان نعمتهاشون هستند در هر لحظه. از کمپر گرفته تا سه راهی برق که استفاده میکنند و چقدر ذوق دارند نسبت به اونها و در مقابل هم برکت و کارای وسایل صد چندان میشود
خدایا شکرت بابت این طبیعت فوق العاده زیبا .درختان سرسبز و سر به فلک کشیده . دشتهای پوشیده از چمن .کوهای انبوه از درخت آسمان زیبا با ابرهای پفکی . هوای پاک .خدایا چقدر اینجا انرژیش خوبه . خدایا شکرت
خدایا کمکم کن که از مسایل پیش رو باکی نداشته باشم و هنگام نجواهای شیطان قدرت تو را به یاد بیارم که در گذشته هم با تکیه بر همین قدرت چقدر آسان سربالای ها رو پشت سر گزاشتم و به آسانی ها هدایت شدم .و من باور دارم که همیشه همه چیز به نفع منه هر اتفاقی که بیوفته الخیر فی ما وقع برای من . و همواره أَنْ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا را به خاطر بیاورم .
اول ازهمه بگم که عاشق این لباسای زیبا و راحتت شدم مریم جون چقدر زیبا و راحت و لطیف من اینو کاملا حس کردم ، چقدر با خودت در صلح و ارامشی تحسینت میکنم دمت گرم چقدر زیر نور خورشید صورتت زیبا بود دوست داشتم همون لحظه کنارت باشم و بوست کنم و بقلت کنم چقدر بی نظیر ی ، زیبا و دوست داشتنی و دلربا ، عاشقتم من ، یکی از خواسته های من داشتن یک دوست خوب و نزدیک مثل شماس ، خوشبحال دوستانتون که با شما دوست و در ارتباط ان .
منم همیشه عاشق لباسای راحت و خوبم و دنبال نحوه ی انجام راحت تر کارام با نوشتن و اولویت بندی روی دفترچه ام روزم رو شروع میکنم هر روز همه ی کارامو اول مینویسم بعد شروع میکنم کلا از اول به نظم و ترتیب خیلی علاقه دارم به راحتی انجام کارا و انگاری شخصیت من شده و دوستش دارم در صورتی که گاهی اطرافیانم میگن این وسواسه ولی من ازش لذت میبرم از دقیق بودن تمیز و با نظم بودن و به موقع انجام دادن کاری این شخصیت رو دوست دارم به پسر کوچیکمم یاد دادم و اونم یاد گرفته وحتی خیلی وقته که مراقبه طبیعته میگه مامان من هیچ اشغالی روی زمین نمیریزم میخوام از طبیعت نگه داری کنم و حتی به بچه های دیگم یاد داده میگه ما نباید طبیعت رو کثیف کنیم باید ازش نگهداری کنیم و تمیز باشه همیشه ؛
تو موقعیت ها مثل استاد به خودم میگم چطور از این راحت تر کاراتر بهتر و سعی میکنم این رو جزو عادتم کنم ، چقدر تغییرات خوب و عالی تراک کمپر کرده چقدر کاراتر و راحت تر شده براتون ، خدایاشکرت ،
قسمت 200 و 201 سفر رو امشب فرصت شد ببینم چقدر حالم رو خوب کرد چقدر اون ابشار رویایی بود به قول استاد انگار کارت پستال بود و منم موقعی که عکس اول فایل رو دیدم اول فکر کردم جلوی یک تابلو ایستادین و نفهمیدم واقعیه خیلی رویایی بود چقدر لذت بردم از اون دختر و پسر شجاع که اینقدر نترس اول اینکه تو اب یخ شنا میکردن دوم بدون اینکه بترسن از صخره ها بالا رفتن حتی بدون کفش و سوم پریدن از اون بالا از اون ارتفاع تو ابی که توش اصلا دیده نمیشه دمشون گرم .
چقدر جای بکر و زیبایی بود خوش بحالتون استاد عشق میکنی تو همچین جایی هستی با عزیز دلت ، مرسی بابت توضیح عالی و بی نظیری که درمورد اون دختر پسرای کنار ابشار بهمون دادی و درسی که داشت کلی چیزای خوب از این دوتا فایل بینظیر یاد گرفتم سپاسگزارم ،
خدایا شکرت چقدر خواسته هام جدیدا قابل هضم تر شدن برام الان که تو 12قدم ، قدم 7 هستم کلی چیزای عالی یاد گرفتم و دارم تجربه میکنم و سعی کردم رشد کنم و همزمانی شده با این سفر جادویی و رویایی شما انشالله قسمت منم بشه .
خیلی دوست دارم بریم سفر ولی هنوز شرایطش جور نشده امشب وقتی کامنت دوست عزیزم رو خوندم که رفته سفر و موقعی که تو تونل جنگل گلستان بوده کامنتش رو نوشته یک لحظه اشک شوقم سرازیر شد و ذوق کردم حس کردم اینا نشونه اس از سفری که در انتظارمونه و گفتم دمش گرم هرکسی دقیقا جای درست خودشه ایول ، موقعی که تعهد بدی و با جدیت پیش بری جهان بهت جایزه میده و منم تو این 7 قدم کلی رشد کردم ترسهام کمتر شده و یک سری باورهام کمرنگ و یک سری باورهای جدید بدست اوردم و جهان هم بهم جایزه های خوبی داده ولی گاهی یادم میره و الان فهمیدم که چرا همش استاد میگه تکرار و تکرار و تکرار فایل ها چون ما واقعا گاهی فراموش میکنیم از کجا شروع کردیم و الان کجا هستیم و ذهنمون میگه توکه تغییری نکردی اتفاقی نیافتاده و باید ساکتش کنیم با تکرار و تمرین فایل ها ، واقعا که خرید دوره 12 قدم بهترین و درست ترین تصمیم زندگیم تا الان بوده الهی شکرت ..
ازتون سپاسگزارم که نوری شدین در دل تاریکی ها برای ما که راه نجاتی پیدا کنیم و خالق زندگی خودمون باشیم ممنونم ..
امیدوارم که کامنتم مفید باشه برای کسی که مطالعه میکنه فقط بهم گفته شد و منم نوشتم ،،،
در پناه الله یکتا شاد سالم و سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشین استاد و دوستان نازنینم .
سلام خدمت استاد عزیزدلم و مریم جان دوست داشتنی ( مریم کیا )
چند روزی هست که کائنات مدام با نشانه هایی که میده بهم گوشزد میکنه که شکرگزاری و توجه به نکات مثبت رو بیش از پیش جدی بگیرم
با دیدن این فایل بی نظیر تصمیمم بر این شد بیام و نکات مثبتی که دیدم رو بنویسم تا با نوشتن ، تمرکز بیشتری بر این نکات داشته باشم
خدارو بسیار شکر میکنم به خاطر این طبیعت سبز کوهستانی که چشم رو خیره میکنه
خدارو شکر میکنم که اینقدر نعمت و زیبایی درجهان هست که هر بار با دیدن یه تصویر دیگه در سفر به دور امریکا بیشتر از قبل شگفت زده میشم
خدارو شکر میکنم به خاطر این فراوانی در زیبایی طبیعت جهان …
یه نکته ای که توجه منو جلب کرد وقتی استاد در مورد گرم بودن تمام ایالت های امریکا غیر از مناطق کوهستانی گفت
با خودم گفتن وقتی ادم در فرکانس و مدار درست باشه از نظر اب و هوا هم حتی هدایت میشه
استاد و مریم عزیز دارن توی یکی از بهترین ایالت های امریکا با اب و هوای فوق العاده زندگی میکنن ولی باز در زمان مناسب در مکانی هستن که توی اون فصل بهترین اب و هوا رو داره
من فوق العاده عاشق تراک کمپر و رنگ زیباشم و یکی از ارزوهام هست که یه روزی با همچین ماشینی مسافرت کنم
استاد عزیزم این تلاش شما برای هر روز بهتر شدن همون طوری که تو همه فایلاتون میگین واقعا قابل تحسینه و چقد این نکته برام درس داشت که هر روز از خودم بپرسم راجبه هر مسئله که چطور میشه از این اسون تر و راحت تر انجام بشه؟؟
مریم عزیزم شمارو خیلی تحسین کردم چون هر بار میبینم که چقدر اعتماد به نفستون بیشتر از قبل میشه چقدر راحت تر هستین جلوی دوربین و چه دید زیبایی به جهان اطراف دارین و چه نکات ظریف و قابل تاملی رو هر بار بررسی میکنین
راستش رو بخواید فکر نمیکردم ادمی مثل شما با این همه نتایج ، هرروز شکر گزاری هاش رو مکتوب بکنه و این توی ذهنم بود که اینا یه سری تمرینه برای کسایی که اول راهن
ولی با دیدن این فایل متوجه شدم اصول و قوانین جهان تغییر نمیکنه چه اول راه باشی چه یه عالمه نتیجه گرفته باشی
منم تصمیم گرفتم که یه دفتر مجزا برای نوشتن شکرگزاری هام بگیرم
دیدن روابط عاشقانه شما و اینکه اینقدر بهم احترام میزارین خیلی حس قشنگی بهم میده…
سلام به استاد عزیزم، مریم جان نازنین و دوستان هم فرکانسی
خدای من شکرت که به قول مریم جون هم فرکانس شدم که این منطقه زیبا رو ببینم، خدایا شکرت که در مدار دیدنش بودم، خدای من چقدر زیباست اینجا
یاده فیلم حنا دختری در مزرعه میفتم
مثل کارت پستاله
فقط اون ماشین های که از جاده ی بالای کوه عبور میکنن صحنه رو زنده میکنه!
مثل عکس های بک گراند ویندوز xp میمونه:)
میشه عکس گرفت و بک گراند گوشی یا لپ تاپ کرد
آفتاب چقدر زیبا میتابه
دوربین چقدر زیبا این تصاویر رو ضبط کرده
وای خدای من این جا جون میده مثل مریم جون لباس راحتی بپوشی و راه بری دستاتو باز کنی سرتو بلند کنی روبه آسمون، چشمات و ببندی و دوره خودت بچرخی مثل مولانا رقص سماع کنی از این همه زیبایی از این حس ناب حضور خدا از این هوای پاک و خالصی که وجود داره، از این زیبایی که طبیعت در معرض نمایش برای هزاران نفر قرار داده
دوست دارم راه برم همین جوری دستامو باز کنم بادی که میپیچه لایق انگشتای دستمو حس کنم، آفتابی که به این زیبایی میتابه رو حسش کنم، درختا رو بغل کنم وای خدای من
واقعا استاد ازتون سپاسگزاریم که این چنین جاهای زیبایی رو پیدا میکنید و همه ی ما رو میبرید که چندین روز بمونیم و لذت ببریم
مریم جان عاشق صحبت کردنتونم که این قدر خالص و ناب آن چیزی که درونت جاری میشه رو به زبون میاری و به دل ما هم میشینه
استاد جان چقدر مسیر سربالایی رو خوب تشبیه کردین واقعا نیاز داشتم به این حرفا
استاد جلسه 4 دوره عزت نفس خیلی زیبا در خصوص نجوای ذهن و صدای الهامات صحبت کردین من هر موقع که میبینم نجوای ذهنم میخواد خودشو رو کنه، میرم سراغ جلسه 4 دوره عزت نفس.
ذهن خیلی چموشه انقدر زیرکانه بعضا وارد میدان میشه و خود نمایی میکنه که آدم میمونه، تنها راه کنترل کردنش تکرار قانونه، تکرار این که شیطان همیشه وعده فقر میدهد و خداوند همیشه وعده فزونی میدهد، هر جا که احساس کردم گفتگوهای درونیم داره احساس بدی به من میده، بدونم که شیطان از ابزار نجوای ذهنم داره استفاده میکنه، سریع باید نقطه مقابلش رو ببینم، به چیزی فکر کنم که بهم احساس خوبی میده.
وقتی سریع اقدام میشه که ذهن رو کنترل کنم، انگار شیطان متوجه میشه که از این راه نمیتونه وارد بشه زود نجواهای ذهن خاموش میشن ولی اون همیشه داره کار میکنه که یه راهی پیدا کنه خودش رو نشون بده، باید همیشه هوشیار باشیم باید همیشه ببینم که الان در حال فکر کردن به چی هستیم.
باید مثل فیلم جنگجوی درون که مربی برای اینکه شاگرد بتونه ذهنش رو کنترل کنه میگفت:
مربی: کجایی؟
شاگرد: اینجام
مربی: اینجا کجاست؟
شاگرد: زمان حال، الان!
بعضا باید از خودمون بپرسیم که الان داری به چی فکر میکنی، کجایی؟
خدا رو شکر که در این مسیر زیبا قرار داریم و در مدار دیدن این زیبایی ها هستیم.
استاد، من و خواهرم دوباره شروع کردیم به دوره کردن دوره عزت نفس، چقدر آگاهی هایی که قبلاً من دریافتشون نکرده بودم و ازشون سرسری گذشته بودم رو دارم دریافت میکنم. این نشون میده مدارم تغییر کرده و این رو خودمم احساس میکنم، بعضا فکر میکنم که الان که دارم به این فایل گوش میدم چه آگاهی هایی رو به خاطر اینکه توی مدارش نیستم دریافت نمیکنم و قراره در آینده که تکاملم طی شد و وارد مدار بعدی شدم، گوشم به این آگاهی ها محرم بشه، خیلی عجیب و شیرینه چون میدونی که همیشه جای رشد داری.
به نام خدای هدایتگر ،خدایی که هرلحظه مراقبه ماس ودرتمام لحظه ها کنارماس وتمام جواب هارو داره وبه ما الهام میکنه ،خدایی که عاشقانه دوست داره به ماکمک کنه ومیخواد که کارهای مارو انجام بده والبته ویژگیش دهنده بودنه وهیچ وقت اوضاع ازکنترلش خارج نمیشه ،،
سلام عرض میکنم خدمت استادعزیزم استادی که همیشه سوال های خوب ازخودش وخدای خودش میپرسه ودنبال جواب های ساده وراحت میگرده استاد عزیزم شما بسیار الگوی خوبی برای من هستید درتمام زمینه ها ،ثروت ،روابط،بیزینس و،،،،
من واقعا ازشما سپاسگزارم برای این نحوه ی مستند سازی اززندگیتون چون که ما کلی مطالب جدید به صورت عملی یادمیگیریم ،وقتی میبینم که شما به صورت عملی درزندگی خودتون ازقانون استفاده میکنید ماهم متعهد میشیم که کنترل ذهن بهتری داشته باشیم وازشما الگو بگیریم وبه صورت پرکتیکال ازقوانین زندگی استفاده کنیم
واقعا دیدن منظره ی زیبای پشت سره شما نعمت بزرگی بودبرای من که خداوند این لحظه نصیبم کرده بود طبیعتی بکر وخلوت ترکیب کوه ودرختان زیبا وآسمان آبی وتراک کمپر فوق العاده که تجهیزاتش ازیه تانک نفربر هم بیشتره ،،،
اصلا دیدن نحوه زندگی شما دراین چندسال مسیرزندگی من رو عوض کرده نحوه لذت بردنم اززندگی یا نحوه دیدن جهان اطرافم کلی تغییر کرده ودرحال تغییره ،،،،
این باوری که یادآوری کردید بسیار کلیدی وکاربردی هست برای کننرل ذهن چون من خودم همیشه بااین مساله درگیر هستم و ذهنم همیشه دوست داره ازمن تضمین بگیره برای آینده ای که هنوز نیومده ونکته ش اینجاس که همیشه احتمالات منفی رو بزرگ میکنه واحتمالات مثبت رو کوچیک واگر اگر هارو میاره توی ذهن کن وگاهی اوقات که حریفش نمیشم احساس میکنم که همه چیز تاریکه وهیچ دری باز نمیشه وازشما دراموزش ها یادگرفتم که هرجا ذهنم رو نتنوستم کنترل کنم بخوابم واین تکنیک برای من بسیار جوابگو بوده اما الان چندوقتیه که سعی میکنم که نخوابم واحساس بدم رو باتغییر نگرشم خوب کنم که گاهی اوقات موفق بودم وبیشتر اوقاتم خواب بوده که جواب داده اما جدیدا به مهارتی بهتررسیدم که حتی وقتی زورم به ذهنم نمیرسه وتصمیم برخوابیدن میگیرم قبل ازخوابیدن کمی احساسم رو بهترمیکنم باباورهای درست وبعدمیخوابم واین خیلی رشد خوبی درشخصیتم بوده مثلا 2سال پیش تنها راه خوب کردن احساسم خوابیدن بود حتی مسائل بسیار کوچیک اما الان خیلی تغییر کردم درمسائل بزرگ هم خیلی اوقات باتغییر نگرش احساسم رو بهتر کردم ،،،
این باوری که گفتید خیلی ارزشمنده که هرموقع مساله ای باشه همون موقع هم راه حلش الهام میشه پس بی خیال فعلا بهش فکر نکنم ،،،
من امیدوارم خداوند کمکم کنه که این باورو یادم نره ودرلحظه های حساس که قراره ذهنم رو کنترل کنم به خودم یادآوری کنم ،،خدایا من ناتوانم کمکم کن درتمام باورهام تغییر ایجاد کنم فقط تویی که میدونی کدوم باور درکدوم شرایط اولویت تغییر داره ،،،
واما درمورد دیدن مسائل ازدور وبزرگ نمایی ذهن ،،،من کاملا موافقم که درشروع کار مخصوصا کارهای جدید همه چیز ازدید ذهن ما پیچ درپیج ونامفهموم وغیرقابل حل شدن هست اما ازاونجا که خداوند همیشه مارو هدایت میکنه وقتی واردش میشیم الهامات الهی میاد ومسیرو آسون میکنه ومامیریم داخلش وهمه چیز آسون میشه اما یه نکته طلایی هست که من باید یادش بگیرم اینه که وقتی میخوام وارد ناشناخته هابشم ازخدامیخوام هدایتم کنه ووارد میشم وهدایت والهامات میاد ومساله آسون میشه وحل میشه ومن بعدازحل مسائل یادم میره که اعتبار این الهامات وهدایت ازخدام بود وفکرمیکنم که خودم باهوش خودم اینکارارو انجام دادم ،،،
امیدوارم دراین سفر الهی همیشه هدایت بشید به بهترین صحنه های زیبا وباما به اشتراک بزارید
استادعزیزم الان مدت هاس به لطف الله باآموزش های شما همه چیز درزندگی من عالی پیش میره ومن هرروز دارم رشد میکنم درتمام جنبه ها خیلی حالم خوبه وتا این لحظه که دارم کامنت مینویسم به هرچی خواستم رسیدم اما ازاونجا هدف ماگسترش جهانه آرزوی های من سقف نداره ودرحال حرکتم الان به لطف الله مهربان احساسم خوبه وشمارو به عنوان یک استاد هدایتگر باوردارم والان خیلی بهتر دارم ازدوره ها آموزش یادمیگیرم
برای همه ی بچه های سایت ازخداوند آرزوی رسیدن به هرآنچه که درذهن دارند خواستارم
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته و همراهان مهربان.
امروز روز آخر سفر منه و من دارم برمیگردم به شهرم، سفری که شنبه 1402/05/28 شروع شد وشنبه 1402/06/04 تموم میشه به امید خدا
دیروز وقتی که بلیط برگشت رو گرفتم خیلی دلم تنگ شد برا اینجا، برا اینکه تو احساس بد نمونم سریع لباس پوشیدم رفتم جایی که باید میرفتم.
دوباره پل ورسک، دوباره، کوه و جنگل و تنهایی، دوباره رفتن تو دل تونل و روبرو شدن با ترسم.
وقتی خواستم شروع کنم به پیاده روی ریل و رفتن تو تونل، از حراست راه آهن پرسیدم که قطار ساعت چند میاد!؟ میخوام برم تو تونل.
گفت مشکل نداری بخوای بری تو تونل!؟
گفتم یعنی چی!؟
چه مشکلی!!
گفت یعنی نمیرسی!؟
گفتم نه نمیترسم، گفت قطار مشخص نیست کی میاد، ازش تشکر کردم و رفتم به سمت تونل
تو مسیر نیم ساعته ای که داشتم میرفتم تا برسم به تونل یاده قولهایی افتادم که به خداوند دادم تو 2 سال پیشم.
من به خداوند قول دادم و ازش درخواست کردم( به صورت طلبکارانه) که خدایا کمکم کن!
شرایط کاری و مالیم رو درست کن تا برم جنگلتو ببینم!
تا شکرگزارت باشم و لذت ببرم!
برم دریاتو ببینم تا به بزرگی و ابهتت پی ببرم!
برم کوه ها تو ببینم تا سجده کنم به درگاهت از عظمتت!
بارون و بیابون رو ببینم تا عششق کنم باهات!
بهم عشق بده، خودتم میدونی من آدمه خیییییلی دهن لقی هستم نسبت به محبت هایی که بهم میکنی! بهم خیر بده تا هرجا رسیدم بگم تو بودی!!!
په من الان چی دارم جز بدهکاری و بدبختی و گرفتاری و کارگری و نگرانی!
وقتی داشتم روی ریل راه آهن راه میرفتم از خدا تشکر کردم که هم نعمت هاشو بهم داد، هم قدرت عمل به قولهایی که داده بودم!
این خدا چقدر زیباست چقدر مهربونه که مشکلت رو حل میکنه، بعد قول حال خوبی و عشق رو بهت میده!
من دیدم بعد از اینکه شغلم درست شد وشرایطم بهتر شد تو این سفر، دریا رو دیدم و بزرگی و عظمت خدا رو ستایش کردم!
کوه رو دیدم و در برابر ابهتش خضوع کردم، جنگل رو دیدم و به زیبا آفرینیش پی بردم و تحسینش کردم، نوازش بارون و نسیم خنکش رو دیدم و باهاش عشق کردم،برقا رفتن و ستاره رو دیدم و شهاب سنگ رو نشونم داد، و به نزدیک بودنش و شنوا بودنش بیشتر ایمان آوردم.
بعد از گفتنه این حرفا با خودم رسیدم به تونل، تونلی که میترسیدم برم داخلش، همینکه داشتم به تونل نزدیک میشدم آیات قرآن اومد جلو چشمم و بهم گفت،
نمرود که ادعای خدایی می کرد رو ما آوردیم پایین، هیچ کس هیچ قدرتی در برابر ما نداره، کم کم سرعت راه رفتنم بیشتر و بیشتر میشد، کم کم اشتیاق رفتن توی تونل در قلبم بیشتر و بیشتر میشد وارد تونل شدم اما اینبار با چشمان کاااملا باز همه جای تونل رو نگاه کردم اینبار با اینکه موبایلم شارژ داشت اما چراغش خاموش بود و راه میرفتم بلللند داد میزدم سلاااام
سلاااام، میخواستم صدام بپیچه و با ترسم بیشتر روبرو بشم، چون تو تاریکی مطلق پیچش صدا ترس رو بیشتر میکنه،دیگه از صدای برخورد سنگ ها ی زیر پام به آهنای ریل نمیترسیدم،تو مسیرم همون دخمه ای که بهش میگفتن جان پناه و ازش میترسیدم و کااامل برمیگشتم و نگاش میکردم و فیلم میگرفتم خیلی قدرت مند وشجاع تر بودم، داشتم از تونل خارج میشدم که قلبم گفت وایسا!
خم شو و یک تیکه سنگ بردار، یه سنگ برداشتم اندازه ی گردو و بهم گفت اینو از طرف من یادگاری داشته باش و همیشه این سنگ من رو به تو رو یادآوری کنه که من تو ترس ها و شرایط سخت کنارتم، یادت بیاد که تویی که فکرشم نمیکردی بری تو تونل من شجاعت دادم به قلبت و به همه چیز محیطم.
من این سنگ رو با خودم آوردم و با قلبم دوستش دارم
وقتی از تونل زدم بیرون برگشتم و به تونل نگاه کردم، با یه حسه غرور و خرسندی و احساس خوب بهش فهموندم که تو هیچی نیستی در برابر خدای من!
تو هیچی نیستی!
تو فقط یه ترس پوچ بودی که شکستت دادم!
از طرفی عاشق اون تونل شدم، دیگه نمیترسیدم ازش بلکه حس کردم دوستش دارم و باهام رفیقه، حس کردم اون هم بهم لبخند زد و تحسینم کرد!
اون لحظه خیییییلی خیییییییییییلی به خودم افتخار کردم که تو ترسم نمردم!
من اومده بودم که با ترس هام روبرو بشم
کم کم به رفتنم ادامه دادم و بعد از ده دقیقه ایستادم!
دیدم چند تا پرنده دارن بالا سرم تاب میخورن،نگاه ابرای پفکی بزرگ کردم که کم کم نور غروب خورشید قرمز رنگشون کرده بود، و شروع کردم به توبه کردن!
از خدا طلب بخشش کردم که جز اون به کس دیگه ای پناه میوردم، روی بقیه حساب میکردم، حال خوبی رو از بقیه میخواستم،نه مغزم توان حضم کلماتی بود که تو ذهنم میومد، نه چشمام توان این همه اشک رو داشت، و نه من قدرت ایستادن سر پا از ترس و ابهت قدرت خدایی که این همه هستی رو خلق کرد، پاهام سست شده بود که به زانو بیوفتم و به درگاهش سجده کنم، شروع کردم با پرنده هایی که بالای سرم رد میشدن صحبت کردن، با کوه ها که شکافی به اندازه ی یک خیابون پهن تو دلشون داشتن، صحبت کردن با جنگل و با ابر ها
بهشون میگفتم
ای پرنده ها!
شما شاهد باشین من به خدای خودم پناه میارم و توبه میکنم به درگاهش از هر شرکی که ورزیدم!
ای باد ای نسیم تو شاهد توبه ی من باش اگر در قیامت خدا ازم جواب خواست بابت شرکی که بهش ورزیدم، تو شهادت بده که من توبه میکنم و پشیمونم از گناهانم!
ای برگ برگ این درخت ها شما شاهد حالم باشین که من فقط خدا رو میخوام و قلبم رو بهش میدم، میگفتم و اشک میریختم، داد میزدم بدونه اینکه صدایی از دهنم خارج بشه،فقط میچرخیدم و اطرافم رو نگاه میکردم و آیه ی قرآن اومد تو ذهنم که :
به هر طرف رو کنید، رو سوی خدا کرده اید،و یاد مناجات حضرت علی افتادم که میگه:
از حکومت تو به کجا گریزم که هر جا رو کنم تحت حکومت توست!
من از خوف قدرتش حتی نمیتونستم به خودش بگم و ازش توبه بخوام، نه اینکه خدا رو خشمگین یا شکنجه گر ببینم!.
نه! انگار حس کرده بودم چقدر بزرگ و چقدر قدرتمنده!
یاده آیه ی قرآن افتادم که میگه اگر ما این قرآن را بر کوه نازل میکردیم، کوه متلاشی میشد!
ضعفم جوری بود که حس کردم باید بشینم
نشستم روی ریل و زانو هامو بغل کردم و سکوت کردم، دور تا دورمو نگاه میکردم،مثل بچه ای که از گشنگی گریه کنه و بعد از شیر خوردن آروم بشه و بخوابه، من آروم شده بودم. دوباره بلند شدم و شروع کردم پیاده رفتن، بعد از 1 ساعت رسیدم به جاده اصلی هوا تاریک شده بود ولی 1 ساعت پیاده راه داشتم تا کلبه ام، تو تاریکی شب، دل کوه و جنگل و کنار جاده تصمیم گرفتم این یک ساعت رو پیاده برم، بقدری حالم خوب بود شروع کردم به خوندن!. بلللند بلند داد میزدم و میخوندم
آهنگ هایی میومد تو ذهنم که قلبم رو شاد میکردن!
آمده ام که سر دهم
عشق تو را به سر برم
ور تو بگویی ام که من
نی شکرم شکر برم
اوست نشسته در نظر
من به کجا نظر برم
اوست گرفته شهر دل
من به کجا سفر برم
من به کجا سفر برم
با من صنما دل،یک دله کن
گر سر ننهم وانگه گله کن
مجنون شده ام، از بهر خدا
زان زلف خوشش یک سلسله کن
آه خدا ممنونتم بابت وجودت
ممنونم که لحظه به لحظه ی این سفر رو نوشتم تا رد پای این سفر توحیدی بینظیر بمونه تا همیشه
این سفر، تمامه قلبم رو بعد از 31 سال زنگ زدایی کرد، جلا داد!
سفری که به خدای واحد در عین این 7،8 روز حتی 1 لحظه هم نگفتم ای کاش کسی کنارم بود، 1 لحظه هم وقتم رو هدر ندادم و حوصله ام سر نرفت، اندازه ی کوووچکترین مسئله مشکل برام ایجاد نشد، از هرکی آدرس میخواستم اومده بود اهواز و خاطرات خوشی داشت و با محبت باهام رفتار میکرد، یه جایی از کسی آدرس خواستم گفت حالا تو بیا پیشم بشین، و نشستم با آرامش کلی صحبت کردیم و لذت بردیم و خندیدیم. تمامه این سفر لذت بود و لذت بود ولذت
و من از خداوند قول گرفتم که به زودی از این جنس سفر ها دوباره برام قرار بده.
خدایا شکرت
اما در نهایت از صمیم قلبم تشکر میکنم از عشق و محبتی که بهم داشتید درطول این سفر، از دعاهای خیرتون، تحسین کردنتون، نکته برداری تون، ابراز عشقتون، مهمون نوازی شمالی های عزیز و این بینهایت عشقی که از شما گرفتم، ای کاش در توانم بود تک تک کامنت ها و امتیاز هایی که به کامنتهام میدادین رو جواب میدادم اما واااقعا بقدری درگیر معجزات زیبایی خداوند بودم که حتی وقت نکردم یه ماهی کبابی بخورم.
اما از صمیم قلبم ذوق میکردم وقتی میدیدم دوستی واسم کامنت نوشته
عاشقتونم خیییییلی
دوستون دارم
آقا ابراهیم سلام
چقدر اسمتون مثل کامنتتون توحیدی است
باور می کنید تمام لحظه ها را نوشته بودید تجسم کردم و انگار فیلم می دیدم و لذت می بردم و با خودم می گفتم که خداوند چقدر لذت برده که همچنین بنده ای دارد
نوش جانتان اینهمه عشق خداوند
چقدر حس و حال خوب کامنتتون منو شگفت زده کرد و
برای امروز حالم را عالی کرد
هم فایل امروز خیلی توحیدی بود هم کامنت شما و
و واقعا امروز چقدر لذت بردیم از اینهمه حضور خداوند در لحظه هایمان
ممنون از شما که این لحظات زیبا را با ما به اشتراک گذاشتید
همیشه در پناه خداوند شاد و سلامت باشید
سلام آقا ابراهیم عزیز
من از اول سفرتون کامنت هاتونو خوندم واقعا زیبا مینویسید و طوری تشریح میکنید که من واقعا انگار اونجا بودم
چقدر با خوندن کامنتهاتون اشک ریختم و خندیدم و لذت بردم
از خداوند سپاسگزارم که منو به کامنت های شما هدایت کرد
امیدوارم بزودی سفر دیگری رو شروع کنید و ما از خوندنش لذت ببریم
خدایا شکرت
سلام به ابراهیم بنده موحد خدا
عالی نوشتی،زیبا نوشتی،ممنونم که نوشتی
چه عاشقانه ،گفت وجوهات با خداوند رو نوشتی ،چه دلبری کردی از خدا،نوش جانت غرق شدن در اقیانوس لذت الهی
حال دلت همیشه عالی…درس گرفتم از عاشقانه هایت درس توحید گرفتم
لذت بردم از لحظه ای که پرندگان و درختان و نسیم رو گواهی لذتت گرفته بودی،حال کردم با شهرهایی که برای پروردگار خوانده بودی،همیشه در حال خوش الهی باشی
درود بر ابراهیم عزیزم
انقدر زیبا توصیف کردى که قشنگ حس کردم تو تونل با هر قدمت با هر احساسى که در هر لحظه درونت ایجاد شده یکى شدم
درود بر روح پاک و موحدانه تو که با شجاعت به دل ترسها زدی و ابراهیموارانه بتهای شرک و ترس خودت رو شکوندی
وقتی گفتی با خدای خودم عهد بستم فوراً این آیه به یادم اومد که:
کیست وفادارتر از خدا به عهد خویش؟
مگه میشه خدا قول بده و عمل نکنه، اگر ما ایمان داشته باشیم، قدم برداریم و واقعاً از ته قلبمون توکل کنیم بهش خودش بهترین شکلش رو برامون میچینه.
اگه تعریف این خدا تو ذهن ما درست بشه زندگیمون بهشت میشه، خدایی که دوست داره به بندههاش نعمت بده، منم خودم همیشه یه همچین مکالمهای دارم، بهش میگم بهم بده تا همه جا جار بزنم که کار تو بوده، میدونم که تو نیازی نداری اما من خیلی بهت نیاز دارم، خیلی به این احساس نیاز دارم، هر چقدرم که بدست میارم نیازمندتر میشم به این احساس. اینه اون خدایی که باید باورش کرد، خدایی که دوست داره ما داشته باشیم چیزهایی که بهمون احساس بهتری میده.
دمت گرم دوست من
از خدا برات بهترین و زیباترین لحظات و تجربیات رو آرزومندم
سلام به اقای مقدم
چقد کامنتی که برای ابراهیم عزبز نوشتی زیبا بود و از جنس خدا
چه باورهای قشنگی داشتی وقتی گفتی چه کسی وفادارتر ار عهد من به شما
یا خدایا تو به من بده که همه جا بگم تو بهم دادی و جار بزنم تو به من نیاز نداری ولی من به تو نیاز دارم
چه دیدگاه قشنگی عزبزم
واقعا تحسینت میکنم
و با اجازه ات این تبکه های کامنتتو کپی کردم که همیشه داشته باشمم
چون همیشه وقتی ترس میخاد برم غلبه کنم باهاش حرف میزنم
و این کلامت شمام دیگه تکرار میکنم که احساسم پرررنگ تر از حضور خدا بشه
سپاسگزارم
درودی بیکران به شما اقا ابراهیم بزرگوار
آنچه از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند
یقین دارم وقتی داشتین این جملات روحانی رو مینوشتین خداوند باهاتون بود…
همون جاهایی که موقع نوشتن بغض کردین و اشک ریختین ، اشک ریختم و احتمالا دوستان دیگه ایی که این کامنت رو بخونن اشک بغض خواهند کرد و اشک خواهند ریخت…
از شوق…
از لطف خداوند…
از باور به این که هست و نزدیکتر از رگ گردن به ماست…
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت
آقا ابراهیم بزرگوار وقتی کامنت تون رو میخوندم اون احساس در لحظه بودنتون… اون آزادی از هر قید و بند رو در وجودتون احساس میکردم…
آزادی تون مبارک
امیدوارم بتونید این هدیه الهی آزادی رو تا ابد برا خودتون حفظ کنید..
به قول جناب سعدی عزیز که انگار این بیت وصف حال شماست:
من از آن روز که در بند توام آزادم
پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم
همه غمهای جهان هیچ اثر مینکند
در من از بس که به دیدار عزیزت شادم
خدایا شکر برای این تجربه بینظیرتون
الهی بارها و بارها این احساس روحانی در زندگیتون تکرار بشه
و من و همه اعالی این سایت توحیدی نیز اینچنین تجربیاتی رو درک و لمس کنند.الهی امین
در پناه نور و عشق الهی باشید
مَنکانلِلّٰه،کاناللهُلَه
تو نگاهت به خدا باشه؛خدا و همه ی نیروهاش،برایتوخواهندبود!
سلام به برادر خوبم ابراهیم عزیز
سلام بر وجود ارزشمندت
سلام خداوند به تک تک کلمات قشنگ ات
سلام خداوند بر بنده عزیز اش
مبارک باشد این عاشقی
مبارک باشد این قلب صیقلی
مبارک باشد این رفاقت
همان لحظه که رو هر طرف میکردی و خدا را می دیدی چی حس زیبایی دارد
خوشا به سعادتت
به دریا بنگرم دریا توینم
به صحرا بنگرم صحرا توینم
به هر سو بنگرم کوه در دشت
نشان از قامت رعنا توینم
رفاقتت مبارک باشد برادر عزیزم
این رفاقت همه چیز برایت میشود
الهی کرور کرور شکرت
که تجربه یک سفر رویایی را داشتی
الهی هر کس که آرزویی سفر و مهاجرت را دارد به بهترین و آسان ترین حالت انجام شود
چقدر لذت بردم از تک تک کامنتت
چقدر تحسین ات میکنم
چقدر با این سفر زیبایت ما هم ایمان ما قوی شد
که هر که به خداوند توکل کند خداوند نیرو هایش را در اختیارش میگذارد
چقدر ایمان ما هم بیشتر شد
چقدررر تحسین ات میکنم که در دل ترس هایت رفتی
و با ترس هایت رو به رو شدی
چقدر زیباست که لبخند خدا را حس کردی
این حس با هیچ چیز مقایسه نمیشود
خدایا شکرررررررت
قدرت خداست
همه چیز خداست
آنچه که در آسمان و زمین هست از آن اوست
قدرت اوست
عشق اوست
خدایا عشقت را در دل مان و ایمانت را در قلب مان قرار بده
آنکه خاک کویی تو شود طلاگین شود وجودش
نوش جانت ابراهیم عزیز ابراهیم خلیل الله
الهی که این حس های خدایی در وجودت ماندگار باشد
الهی زنده گی ات پر از عطر خدا شود
هر کجا باشی با حضرت یار باشی
سلام ابراهیم جان
خلاصه بگم مات و مبهوت تمام چیزی شدم که بهت گذشت و تجربه کردی …
چقدر بزرگ شدی …
حالتو خریدارم ….
اون لحظه ای که آرامش گرفتی و مثل یه نوزاد که سیر شده …خودتو بغل کردی….
چقدر بزرگ شدی ….
از کدوم قسمت کامنتت بگم…
چقدر بی ریا بود هرچی نوشتی …
حس میکنم الان عاشق خودتی …
قبلش عاشق خدا شدی….
آمده ام که سر دهم
عشق تو را به سر برم
ور تو بگویی ام که نه
نی شکرم شکر برم
اوست نشسته در نظر
من به کجا نظر برم
اوست گرفته شهر دل
من به کجا سفر برم
من به کجا سفر برم
ابراهیم جان چقدر برات خوشحالم….
چه حسی داری؟؟ سبک بالی
کاش من میتونستم همچین سفری برم…
همش نگران واکنش حرفای خانواده هستم…
چقدر احساس بیچارگی میکنم نمیتونم برای دل خودم زندگی کنم…
جسارتش رو ندارم…
دیشب بود داشتم به خدا میگفتم خدا دوست دارم برم جایی که که فقط من باشم و تو و آدم ها دست از سرم بردارن…
چی میخوان از جون من….
این چیزایی که میگم حال الانم هست که احساس ضعف و بیچاره گی میکنم…
صحبت های که با خدا داشتی قبل از اینکه توی این مسیر قوی بشی و ازش کمک خواستی خیلی تکان دهنده بودن…منقلب شدم ، بغض کردم….
تحسینت میکنم ابراهیم جان..
برات خیلی خوشحالم دوست عزیز….
خدا مهمون همیشگی قلب و سفر دنیات باشه
با درود. و قلب فراوان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام آقا ابراهیم عزیز
چقدر این نوشته هایتان از سفرنامه تان دل نشین بود
قشنگ معلوم بود که این کلمات از صمیم قلبتان جاری بود..
واقعا این شجاعتتان و واردشدنتان به مدار جدید و جلایافتن قلبتان را تحسین میکنم…
آرزو میکنم که باز هم از این تجربیات روزی شما بشود تا باز هم با ما به اشتراگ بگذارین…
در پناه خدا باشین
بنام خداوند مهربان
عجب حال عجیبی رو تجربه کردین با حضرت حق
الهی دم به دم براین رفاقت و این حال خوب افزوده بشه
حال ما رو هم با وصفش خوب کردین
بخصوص اون ورود به ترس که برای من به شخصه فوق العاده تحسین برانگیزه
شما کارهای بزرگی کردین
و به مدارهای بالاتری وارد شدین
الهی که هر لحظه برهدایت شما افزوده بشه
و بر ایمان
و توکل
و لاجرم سعادتمندی شما رو احاطه خواهد کرد
در دنیا و آخرت سعادتمند باشید
سلام ابراهیم جان
چه کامنت دلپذیری! ماشاالله به تو! چه قشنگ شرح سفر دادی در این چند روز… انگار منم آنجا بودم.
از سفر چی میمونه جز احساسش؟
سالها پیش که تعطیلاتم همه ش تو گیلان و استانهای توریستی دیگه ول بودم، خدا رو دوست نداشتم.
تمام مسافرتها م که عین آب خوردن جور میشد، با بداخلاقی و کج خلقی و شرک ونکبت و غم نداشتن ها و نبودنها طی میشد! آخه یکی نبود بگه: مگه مجبوری؟!!
اون سالها گذشت و بعدش به خاطر همون فرکانسها، حالا سالهاست مسافرت دور نرفته م…جور نمیشه، چون قبلش بذر بد کاشته م!
چه قدر قشنگ بود درخواستت از خدا…چقدر حال کردم. آفرین به تو!
اون دهن لق بودن رو خوب اومدی! منم دهن لقم و دیگه دلتنگ مهربونیها و لطفش در مسافرتهای دور و درازم. خدایا! به من همه چی دادی، ولی کافر بودم و نادان !
حالا بهم بده، زیاد هم بده! هم دهن لقم، هم قلم لق! اونقدر مینویسم که همه چی درست بشه!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید
سلام علی آقا
خیلی کامنتتون رو زیبا و خالصانه نوشتین.
چقدر کیف کردم از این قسمت:
حالا بهم بده، زیاد هم بده! هم دهن لقم، هم قلم لق! اونقدر مینویسم که همه چی درست بشه!
این قلم لق که نوشتین هم خیلی باحال بود.
منم قلم لق هستم :) خوشبختم :)
جسارتتون رو تحسین میکنم که از گذشته ی خودتون نوشتین و اینکه دلیلِ اتفاقات زندگیتون رو متوجه شدین.
ان شاالله همیشه همه مون واردِ مدارِ آگاهی بشیم و از مدارِ جهل دور بمونیم.
در پناهِ رب العالمینِ قشنگم باشین.
همه مون باشیم.
الهی شکرت برای فضای پاک، صمیمی، توحیدیِ این سایتِ دوست داشتنی.
سلام به اقا ابراهیم عزیز و دوست داشتنی
پسر تو بینظیری
چقدر لذت بخشه تو یه شیفت شبکاری بعد کلی کیف کردن و فایل گوش دادن و کامنت خوندن میرسی به کامنت ابراهیم جانم
واقعا از صمیم قلبم تحسینت میکنم که رفتی تو اون تاریکی و با ترست دوست شدی و حتی مورد تحسین اون قرار گرفتی.
تحسینت میکنم به خاطر صحبتهای دلیت با کوه و جنگل و ابر و گل و گیاه
تحسینت میکنم که کلی خاطره و تصاویر زیبا و شگفت انگیز را برامون به تصویر کشیدی
به خدا که الان بهت فکر میکنم احساسم اینه که خودم این سفر را رفتم
با اون خانواده میزبان مهربون و مهمون نوازنشستم باهاشون گپ زدم.
شیر خوردم
صبحونه نوش جان کردم تو اون هوای صاف و طبیعت بکر
انگاری منم تونستم به ترسم، در رفتن به تونل تاریک فائق بیام و باهاش روبرو بشم و مورد تحسین خودم و فضای پیرامونم قرار بگیرم.
به قول معروف خانم شایسته عزیز
یه خداقوت جانانه و از سویدای وجودم بهت میگم که این سفر رویایی را برامون ساختی و هر لحظه ما خودمونا پیش شما احساس میکردیم.
دمت گرم رفیق.
در پناه خدای رحمان سلامت و ثروتمند باشی.
به نام الله یگانه
سلام و درود بر آقا ابراهیم گل
گفتی بیا،گفتم کجا؟گفتی میان جان ما
گفتی مرو،گفتم چرا؟گفتی که میخواهم تورا
گفتی که وصلت میدهم،جام الستت میدهم
گفتم مرا درمان بده،گفتی چو رستی میدهم
گفتی پیاله نوش کن،غم در دلت خاموش کن
گفتم مرا مستی دهی،با باده ای هستی دهی
گفتی که مستت میکنم،پر زانچه هستت میکنم
گفتم چگونه از کجا؟گفتی که تا گفتی خودآ
گفتی که درمانت دهم،بر هجر پایت دهم
گفتم کجا،کی خواهد این؟گفتی صبوری بایدین
گفتی تویی دردانه ام ،تنها میان خانه ام
ما را ببین،خود را مبین در عاشقی یکدانه ام
گفتی بیا،گفتم کجا؟گفتی در آغوش بقا
گفتی ببین،گفتم چه را؟گفتی خدا را در خودآ
آقا ابراهیم عزیز بسیار از کامنت های زیبا و دلنشینت که از قلبت بود لذت بردم .
بی نهایت تحسینت میکنم و بهت تبریک میگم این سفره توحیدی و خلوت و عاشقانه هایی رو که با معبود داشتی .
سپاسگزارم که ما رو هم در این سفر توحیدی شریک کردی .
از الله یکتا آرزوی بهترین ها رو برات دارم موفق و شاد باشی برادر.
سلام بر ابراهیم
این کامنت یک دستنوشته نیست ،من به این میگم دلنوشته چون اونو فقط دل میتونه بنویسه
چیزی که دل مینویسه لاجرم بر دل میشینه
عاشقتم پسر ، چقدر لذت بردم از کامنتهای این دو سه تا سفر اخیر
واقعا هدایت خداوند بود و بقول بچه های توحیدی سایت ، رزق امروز روح من بود .
ازت سپاسگزارم ابراهیم جان که مارو مهمون دلت کردی
بازم سفرکن و باز هم بنویس تا لذت همسفری باتو رو و حظ حضور در کنارتو تجسم کنیم.
درود
سلام ودرود ابراهیم عزیز
چقدر تحسینت میکنم برادرودوست همفرکانسی عزیزم
ابراهیم خودت شدی وبت ترست راشکوندی افرین برتو
دوست خوبم منم دیروز تو تنهایی هنگام غروب آفتاب نگاه به خورشید میکردم وتوبه میکردم. کلام زبان نبود. قلبم بود وخداوند
چقدر لذت بخشه توبه کردن دربرابر رب بزرگت وکامنت تو نشانه ای از معبودم بود
سفرت بخیر وسلامت.
منم همراه تو باکامنت هایتون همسفر شدم.
اولین کامنت که گفتی با اتوبوس میخوای بری شمال اصلا موندم. مگه میشه با اتوبوس شمال رفت ،؟؟؟من همیشه با ماشین شخصی همراه خانواده رفته بودم به خودم میگفتم چطوری میخواد بره دریا. یا کوه. یا ویلا بگیره. مگه میشه. حتی تاحالا به ذهنم نرسیده بود بشه با اتوبوس شمال رفت. برام امکان پذیر بود رفتن به مشهد چون مقصد مشخص بود اما شمال شهر به شهر میخوای کنار دریا بروی چطوری
ودیدم میشه.
خوشحالم که ازتنهایی خودت لدت بردی وبزرگتر شدی
تحسینت میکنم وازت الگو میگیرم. موفق باشی دوست خوبم
سلام به اقا ابرهیم عزیز و دوست داشتنی و توحیدی
سراسر وجودم پر از آرامش و نور خدا شد
خدایی که همه قدرتها به دست اوست و هیج هیج کس هیج قدرتی در برابرش نداره به اندازه پشیزی
سپاسگزارم که این سفر بی نظیر و توحیدی رو برامون نوشتی
فرکانست از جنس خدا بود خدایی که منو غرق لذت خودش کرد از نوشتن کامنت به شما
سراسر وجودم الان حس خداست به خودش قسم
من چیزی نمینویسم اصلا فکر نمیکنم چیزی بنویسم خودش مینویسه
چقدر اون لحظاتیی که با خدا وخودت قول داده بودی خدا غرق نعمتت کنه که به دریا و جتگل و کوهش و به هر طرفش نگاه کنی شکرگزارش باشی را دوست داشتم خدابا شکرت واقعا
حستو درک میکنم و سرشار ار شوقم شوق رسبدن به نعمتهای خدا به در آغوش خدا
عاشقتم که عاشقم کردی با خداگونه بودن را
سپاسگزارم بابت وجودت آقا ابراهیم عزیزکه تجربیات زیباتو با ما اشتراک گذاشتی
انشالله سرشارراز نعمتهای خدا بشی و خداراشکر که تونستی بر ترسهات غلبه کنی
به هر طرف که رو کنم
سوی خدا خدا کنم
به هر ره که روم
تو رهنمای من باشی
امده ام که سر نهم
راه به سوی میخانه روم
وای خدا من با خدا قسم من حتی بلد نیستم یه کلمه شعر بنویسم این شعر رو خدا نوشت
یک لحظه گفتم خدایا تو بگو دیگه در جواب ابراهیم عزیز چی بنویسم
گفت برو دوباره کامنتو بخون از پایین یه لحظه رفتم سوی بالا که کامنتو بخونم چشم افتاد به شعری که گفتی ابراهیم عزیز و خدا گفت این چن بیت رو بنویس
خدایا شکرت برای وجودت
برای هرلحظه ام با توام و غرق نور تو میشم
تو عشق من تو همه چیز منی منی منو غرق خودت کن
درپناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشی ابراهیم عزیز
آزاده جان، سلام نازنینم
چقدر حرف دلمو زدی..
چقدر دگرگون شده حالم…
کامنتی که نوشتی لذت خوندن کامنت ابراهیم عزیز رو صدچندان کرد برام..
الان حالی دارم که نمیتونم وصفش کنم..
دفترم جلومه…عبدالباسط با صدای آسمانیش داره همینجوری سوره حمد رو برام میخونه..
احساس میکنم خیلی اسیرم… احساس میکنم خیلی دورم از خدا…احساس میکنم خیلی به بند کشیده شدم…
کمکم نمیکنه یا هرچی ،نمیدونم اما هنوز بهس امید دارم..هنوز در خونش نشستم..
اون لحظه ای که آقای ابراهیم برگشتن و نگاه تونل کرد احساس کردم اون لحظه آزاد شد..
واقعا نمیدونم چه لذتی داره این آزادی این شوق زندگی..
اما با تمام وجودم دلم میخواد تجربه اش کنم..
الان دیگه اختیار اشکام دست خودم نیست..صدای هق هقم سکوت اتاق رو شکسته و حتی عبدالباسط هم دیگه نمیخونه…داره میگه ایاک نعبد پ ایاک نستعین… دوباره تکرارش کرده….
هیچ کامنتی تا این لحظه نتونسته با این شفافیت و عمیق منو تحت تاثیر قرار بده…
چیزای که آقای ابراهیم تجربه کرد..چقدر آسمانی بود…چقدر خالص بود… چقدر الهی بود.
چقدر بهش افتخار میکنم…
میدونی اینکه همچین بنده خالصی آلان اینجا یک قدمی من تو شهرم داره نفس میکشه چقدر باعث غرورمه..
چقدر دوست دارم افتخار اینو بده، تا از نزدیک ببینمشون.
نمیدونم چرا کامنت شمارو ریپلای کردم اما میدونم که حرفامو میفهمی
دوستت دارم آزاده جان
زندگیت پر از نور خدا
سلام به خواهر عزیزم
به فرزانه ارزشمند وعزیزم
بازم به من محبت داشتی و داری که کامنت منو ریپلای کردیو برام نوشتی
فرزانه جان خوشبحالت به خدا وصل شدی
من میفهممت عزبزم بارها شده خودم همین حالت تو رو داشتم
اتفاقا الان خدا تورو بغل کرده می دونی چرا میگم خدا خیلی دوست داره و بغلت کرده چون من با اون سوره حمد با صدای عبدالباسط حالم دگرگون میشه احساس میکنم لحظه مرگمه باور میکنی یا ن
اما من وقتی این سوره رو گوش میدم با صدای عبدالباسط فقط به نزدیکی خدا و مرگ فکر میکنم یه حزنی تو صداشه وقتی اینو خونده ادمو از زمین از بند خودش جدا میکنه
میارک باشه این آزادیت
مطمین باش بهترین هدیه ها رو بهت میده خدا
یاد داستان موسی افتادم وقتی از ته دلش فریاد زد خدایا من به هر خیری از سوی تو فقیرم
این جمله حال منو دگرگون میکنه عاشق این جمله موسی هستم بارها تکرارش میکنم وقتی حس میکنم راهی جز پیوستن به خدا ندارم فقط گریه میکنم و تسلیممش میشم بعدش اینو میگم و آرام میشم
این کامنت ابراهیم اصلا دیشب حالمو دگرگون کرد هرچی میومد به خودش قسم خودش مینوشت من اصلا قبلش چیزی نداشتم بنویسم فقط گفت بنویس و خودش بود و خودش
من خیلی دوست دارم فرزانه جان که انچنان به خدا وصلی
مطمین باش به زودی زود خدا کن فیکون میکنه برات اینو از الان دارم حس میکنم
و مطمین باش تو رو در مدار اقا ابراهیم میزاره و همو زیارت میکنید از الان میگم خوشبحالت
وقتی اقا ابراهیم زیارت کردی سلام منم بهش برسان
عاشق لحظه ای ام ابراهیم بتهای درونشو شکست و
چقدر قشنگ بر ترسش غلبه کرد
و عاشقش شدم عاشق لحظه عاسقانه اقا ابراهیم با خدا
چقدررمنم دوست دارم این لحظه رو حس کنم با تمام وجودم فقط و فقط بگم خدا خودت
به صحرا بنگرم، صحرا تو بینم
به دریا بنگرم، دریا تو بینم
به هر جا بنگرم، کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بینم
به سر شوق سرِ کوی ته دیرم
به دل مهرِ مه روی ته دیرم
بت من! کعبۀ من! قبلۀ من!
تهیی، هر سو نظر سوی ته دیرم
دلم بیوصل ته شادی مبیناد
به غیر از محنت، آزادی مبیناد
خرابآبادِ دل، بی مَقدم تو
الهی هرگز آبادی مبیناد
غم عشقت بیابون پرورُم کِرد
هوای وصل، بی بال و پرم کرد
به مو گفتی: صبوری کن، صبوری
صبوری طُرفه خاکی بر سرم کرد
یکی درد و یکی درمون پسندد
یکی وصل و یکی هجرون پسندد
مو از درمون و درد و وصل و هجرون
پسندُم آنچه را جانون پسندد
خوشا آنان که سودای تو دیرند
که سر پیوسته در پای تو دیرند
به دل دیرُم تمنای کسانی
که اندر دل تمنای تو دیرند
نمیدونُم دلُم دیوونۀ کیست؟
کجا میگردد و در خونۀ کیست؟
نمیدونم دل سرگشتۀ مو
اسیر نرگس مستونۀ کیست
امیدوارم در لحظه لحظه زندکیت نور خدا در زندگبت در قلبت باشه
و توروسرشار از تمام نعمت ها کنه برات عزیز دلم
خیلی دوست دارم اون پیشونی قشنگتو میبوسم چون الان جای بوسه خداست
سلام به آزاده قشنگم..
عکس چهره ماهتو از روی صفحه گوشیم میبوسم و عشقی که روانه قلب بی قرارم کردی به چهره ماهت میپاشم نازنینم…
آزاده عزیزم …با اولین خطی که از کامنتت خوندم …اشکم سرازیر شد…
اینه رو برداشتم و نگاه خودم خودم و اشکامو پاک کردم و یک لیوان آب خوردم..کنار سفره غذا نشسته بودم ….خودمو بلند کردم رفتم توی اتاق تا با حضور قلب بخونم اون چیزی که نوشتی نازنیننمممم…
بی نهایت سپاسگزارم که نوشتی برام که لایق دونستی منو ..منت گذاشتی که خوندی و نوشتی برام…
کامنتت قلبم رو باز کرد عزیزدلم …
میدونی یبار خونه خواهرم بودم اومدم سوره حمد با صدای عبدالباسط رو گذاشتم تا کمی آروم بشم…
خواهرم گفت قطعش کن این منو یاد مراسم ختم میندازه…
گفتم من دارم باهاش حال میکنم…دقیقا انگار از زمین جدات میکنه…آزاده عزیزم چقدر تو لطیفی ..بی نهایت سپاسگزارم از خداوند بزرگ که منو لایق محبت های جانانه شما قرار داد….
متشکرم بخاطر قوت قلبی که دادی ….
ممنونم بخاطر حرفای قشنگت که همش حس میکنم از طرف خداست…
بی نهایت سپاسگزارم که دستی از دستان خدا شدی و قلبم رو آروم کردی….
بخاطر شعر قشنگ و توحیدی که از بابا طاهر عزیز نوشتی ممنونم سپاسگزارم جان دلم…
چقدر این شعر نورانیه چقدر خدا توش میزنه…
احساس میکنم اگه به جایی برسم که بالاتر از این حاله.این شعر و درک عاشقانه هایی که برای خداست میتونه منو از زمین جدا کنه..هنوز خیلی زمینی هستم هنوز نمیتونم درک کنم .
اما به خودم افتخار میکنم…که منتظر این روز هستم ….
تحسینت میکنم آزاده قشنگم بخاطر تعهدی که به این مسیر داری..تحسینت میکنمم عزیزدلم که عاشقانه برای بنده های خدا مینویسی و قلبشون رو نوازش میکنی….
دوستت دارم …
من هم روی ماهتو میبوسم و از خدا میخوام که امضاشو پای آرزوهات بزنه عزیزدلم
مااااااچ فراوان
سلام دوست خوب من رفیق گلم آقا ابراهیم عزیز
کامنت شما از جنس عشق بود خییلی لذت با خواندن کامنت شما و تجربه شما یک جورایی شده بودم که قلبم میزد بیرون هیجان و اشک شوق مرا گرفته بود
(میگه حرف دل به دل میشینه)
واقعا لذت بردم واقعا تحسین تان میکنم منم دوست دارم همچنین تجربه های زیبا را داشته باشم و این کامنت زیبایی شما چقدر شجاعت در من ایجاد خدایا شکرت از شما دوست مهربانم سپاسگزارم بابت به اشتراک گذاشتن این تجربیات ناب و زیبایتان خدایا شکرت
سلام برشما آقاابراهیم که اینقدر نوشته هاتون خدایی است .چقدررررر زیبا روان مینویسی آنقدر که قلبم با خوندن مطالب تون آرامش میگیره
بهتون خیلی تبرررریک میگم بابت این سفر معنوی که کلی دستاورد جذاب برای شما بهمراه داشت وخدارو صدهزارمرتبهشکر بابت این حس وحال قشنگ الهی که کسب کردید امیدوارم مسیر زندگی تون همیشه با نور الهی روشن وهمواریاشه
سلام ابراهیم عزیزدوست هم فرکانسی ام
ابراهیم عزیز من خیلی وقته که دیدگاه های زیبا وتوحیدی شمارودنبال می کنم
ازهمون ابتدا دانشجوی ممتاز استاد عزیزمون بودی وباعشق وتلاش وپشتکارفراوانت به هرچیزی که درخواست کردی خداوند صمدوبی نیاز اجابت کرد وتوبه خواسته هات رسیدی وازاینکه اکنون بارفتن به سفرورفتن به دل ترسهات واینهمه باخداوند زیباومقتدر هم سو وهماهنگ شدن وگفتگوی درونی باخدای درونت ورب مهربانت را میخوانم برای من چندان دورازذهن نیست چون شما بسیااااار سخت کوش هستید وبسیاااار توحیدی وخداگونه عمل می کنید من هم یه زمانی تصمیم گرفتم به دل ترسم ازتنهابودن وفقط باخدابودن ، برم
من به مدت یک هفته تنها به ویلام درکیاسر ییلاقی رفتم شب اول ترس تنهایی به اندازه 2 الی 3 ساعت غلبه کردولی باگوش دادن به فایل فقط روی خدا حساب بازکن وخوندن کامنت های توحیدی بچه ها که فقط درمورد قدرت خدا وعشق الهی بود تونستم برترسم غلبه کنم درطول روز بسیاربشاش وشاداب بودم ولی وقتی شب میشد آرامشم کمتر میشد بااین حال تونستم یک هفته دووم بیارم اما اگرالان بهم بگن میخوای بازیک هفته دیگه اونروزهای تنهایی روتحمل کنی ، میگم نه بهیچ وجه .
وقتی خودم روباشمامقایسه میکنم متوجه تفاوت بزرگ بینش توحیدی وهماهنگ شدن شماباخداوند درونتون میشم شما بارفتن به دل ترسهاتون آیات الهی برزبانتون جاری میشد وسرشارازعشق زیبای الهی بودید مطمئنا اگربازباتونل مواجه بشید اینبارهم باشوق به دل تاریکی تونل میرید شما کجا … و من کجا …
خوشابه حالت که غرق عشق الهی هستی وبه هرجانظر میکنی فقط خدا رامیبینی وفقط برقدرت لایزال اوتکیه میکنی وفقط زیبایی عشق زیبایت رامیبینی
زندگی زیباست ای زیبا پسند
زنده اندیشان به زیبایی رسند
آن قدرزیباست این بی بازگشت
کزبرایش میتوان ازجان گذشت
موفق باشی ابراهیم عزیز
سلام آقا ابراهیم امیدوارم همیشه توی تک تک لحظه ی زندگیتون همین حسوحال بی نظیر روتجربه کنید این قدر رازونیازتون باخالق یکتا زیبا بود ومن لذت بردم و تحسین کردم و اشک ریختم به پهنای صورت گریه کردم چه قدر زیبا آیات قرآن در بهترین زمان و مکان بهتون الهام میشد چه قدر ین احساس رو دوست دارم چقدر زیبا باترسهاتون روبروشدیدچهقدر بهمن انگیزه دادین تاباترسهام که پاشنه ی آشیل من هستن روبرو بشم خدا روصدهزار مرتبه شکر میکنم که به این کامنت زیباوپر از شور و شوق هدایت شدم واگاهتر شدم نسبت به قوانین بدون تغییر خداوند سپاسگزارم از کامنت زیباتون براتون آرزوی موفقیت شادی و خوشبختی روزافزون از الله مهربان دارم
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم
سلام و صد سلامم به دوست معنوی و برادر توحیدی
مبارکت باشه نووووووش جونت درک آگاهی ها
نوووووش جونت توبه کردنت
نوووووش جونت خدارو احساس کردی
نووووووش جونت نگاهت به دنیا ویکتایی پروردگار
نوووووش جونت رفتن در دل ترسها
نوووووش جونت شاهد گرفتن مخلوقات خداوند
نوووووش جونت حال خوبت در سفرهایت
نوووووش جونت که مثله ابراهیم خلیل الله سفر کردی وهمه چی رو به خودش سپردی
نوووووش جونت که خودواقعی تو پیدا کردی و باهاش عشق کردی
نوووووش جونت پیادهروی رفتنت با خدا خودتون دوتایی سفر کردن با خدا دوتایی بی نیازی از همه چیز و فقط نیازمند خداوند متعال بودنت نوووووش جونت
نوووووش جون من که چقدر با کامنتت اشک ریختم و حالم خوب شد
نوووووش جونم که من هم خودمو در اون مکان و زمان وموقعیت دیدم
نوووش جونم که منم با تو حرف هامو با خدا زدم و توبه کردم از هرآنچه شریک خدا میدانستم
نوووووش جونم که قدرت رو فقط در دستان خداوند دیدم
نوووش جونمون گوارای وجودمون این همه خوشی ومعنویت ونگاه توحیدی به پرودگار
سپاسگزارم برادرم به خاطر وجودت دراین کره خاکی که دستی بودی از دستان پاک خداوند دست تاثیر گذار بر بندگان پاک خداوند.
امیدوارم این حال قشنگو هر لحظه داشته باشیم و جهان خدا را وسیع تر کنیم با دید زیبا به تمام نعمت ها
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت
به نام خداوند مهربان
سلام بر ابراهیم عزیز
به رسم همیشه خداوند رو شکر میکنم بابت همه نعمتها و موهبتهائی که به جمع ما عنایت کرده،
ابراهیم جان ، خوشحالم از اینکه سفر توحیدی رو استارت زدی ، این تازه شروع سفر تو است،
سفری که همیشه باید طی شود تا انسان به سر منزل توحید و یکتا پرستی برسد،
حرکتت بسیار زیبا و با شکوه است ، خدا رو شکر میکنم که با انسانهای مثل تو در این مسیر هستم.
خدا رو شکر ابراهیم عزیزم به سلامت در حال برگشت به خانه است،
خدا رو شکر بابت این سایت توحیدی و استاد عزیزمون.
دلت شاد ، لبت خندون ، تنت سالم ،و در پناه آلله یکتا باشی، یا حق
سلام دوست خوبم آقا ابراهیم
واقعا دستمریزاد دارید با نوشتن این کامنت ، لحظه لحظه توصیفاتتون رو میدیدم و از اونجاییکه گفتگوهای درونیتون برای رفتن به تونل رو شروع کردید ناخودآگاه از عظمت و بزرگی رب یکتا اشک میریختم
چقققققدر حس خوبی بهم دادید اول صبح
یه دنیا سپاسگزارم بابت نوشتن این کامنت زیباتون ، امیدوارم به سفرهای لذت بخش تر هدایت بشید
هر کجا هستید شاد و سالم و سلامت و ثروتمند باشید
سلام بر ابراهیم عزیز
احساس میکنم کم کم دیگه باید صدات بزنیم ابراهیم حنیف کسی که موحد بود و یکتا پرست و تنها به حقیقت و راستی ایمان داشت
ابراهیم جان این حس و حالتو خریدارم بی اندازه حسم خوب شد لذت بردم چقدر زیبا با خدای خودت عشق بازی کردی ،اون جایی که گفتی داد میزدم و با خدا صحبت میکردم اما صدام در نمیومد بغض کردم
ابراهیم جان عاشقتم تمام این سفر توحیدی پا به پات اومدم و لذت بردم پا به پای تو کنارت بودم مسیرت رو تجسم میکردم و حس بسیار عجیبی گرفتم
ابراهیم جان منم ی همچین سفری رو از خدا میخوام از صمیم قلب از ته دل از خدا میخوام که جوری شرایطم رو اوکی کنه که منم برم و عظمت خدا رو بیشتر ببینم ، من هر روز بیشتر خود خدا رو میخوام نمیگم مادیات رو رها کردم چون تا زمانی که از ثروت گذر نکنم آرامش درون ندارم و وقتی آرامش درون نداشته باشم نمیتونم با تمام وجود بهش وصل بشم اینجا ازش میخوام که اینقدی شرایطم رو ایده آل کنه که بتونم بیشتر عظمتش رو ببینم ، بیشتر به قدرتش پی ببرم، بیشتر موحد بشم ،خدایا ازت میخوام که منو مورد لطف ابدیت قرار بدی و منو جزو بنده های خوبت قرار بدی
ابراهیم جان دمت گرم خیلی خوب به منبع وصل شدی لذت ببر و این لذت رو با ما هم به اشتراک بزار هر چند منم تو این مدت اخیر بی نهایت عشق از معبودم دریافت کردم که بارها و بارها با خودم مرور میکنم
استاد عباس منش عزیز ممنونم به خاطر این همه عشقی که به مسیرتون دارین که هر وقت میام تو سایت این عشق رو با تمام وجودم دریافت میکنم عاشقتونم عزیزای من
سلام ابراهیم عزیز ازت ممنونم بابت نوشتن این کامنت زیبا که امروزمو عالی ساخت و واقعا قلبم باز شد با خواندنش
چقدر احساس کردم منم نیاز دارم به تنها سفر کردن به این احساسی که شما داشتی وبا خوندن تک تک کلمه هاتون که توبه کردین حس کردم خودم دارم به خدا این کلمات رو میگم
واقعا تحسینتون میکنم برای اینکه رفتید تو دل ترسهاتون
خدایا شکرت به خاطر وجود این سایت الاهی وحضور دوستان عزیز توحیدیم
وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَهَ ۙ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
این خدایی که ما رو از شکم مادرمون خارج کرده درحالیکه ما هیچی نمیدونستیم، به ما چشم داده ، گوش داده ، قلب داده تا شاید سپاسگزارش باشیم .
خدا خودش میدونسته با سپاسگزار بودنِ نعمت ها ، نعمت های بیشتری وارد زندگیمون میشه .
چقدر خدا واضح بهمون میگه چیکار کنیم اما من فراموش میکنم !!!!
سلام به روی ماهت ابراهیم عزیز
چقدر زیبا لحظه درکِ عظمت و قدرتِ خداوند و به تحریر درآوردی !!!
الله اکبر و خدا بزرگ است
چقدر بزرگه؟؟؟؟؟
خیلی بینظیر بود توصیفت از مراحل رشد و شناختِ خودت و خدای خودت
با تمام وجودم تحسینت میکنم
خدایا به عظمتِ قطراتِ بارونت ، ظرف وجودمون و وسیع کن
که تنها تویی قادر
سلام بر ابراهیم
خیلی کامنتون برام لذت بخش بود و کلی احساساتی شدم و اشک از چشمام جاری شد و نمیتونستم جلوی خودم بگیرم واقعا که توحیدی شده بودید و من هم لذت بردم از این همه زیبایی که شما توصیف کردید و خودم رو آنجا احساس کردم و بیشتر و بیشتر عاشق خدا شدم و من هم از خدا خواستم که منو نسبت به خودش عاشق تر کنه که تنها عشقم آن باشه و بس و همه کسم باشه. پدرم، مادرم، همسرم، همه کس باشه برام و همیشه حسش کنم و آرام باشم و این آرامش درون زندگی ام جاری باشه.
بسیار از این کامنت زیباتون لذت بردم. همیشه در زندگیتون آرامش داشته باشین
سلام به ابراهیم عزیز و توحیدی و دردانه ی خداوند.
با تک تک جملات و حرفات و عشق بازیت با خداوند اشک ریختم و تحسین کردم قلب باز شده و پر از عشقت به الله رو.
سفر توحیدی و پر از درس و بزرگ شدنت رو بهت تبریک میگم.و ازت سپاس گذارم که این همه لذت و درس های بزرگت و شجاعت و ایمانت رو برای ماهم به نمایش گذاشتی با جملات زیبا و دقیقت.
خیلی درس ها داشت تک تک کامنتات و این سفر توحیدی.
از خداوند قدرتمندم میخام که بازهم این مدل سفرها رو تجربه کنی و با ما به اشتراک بزاری.
سپاس گذارم از قلب بزرگ و بخشنده ات رفیق.
(سمانه)
سلام آقا ابراهیمِ عزیز.
لذتِ این سفر نوشِ جونتون..
چقدر کیف کردم لذت بردم از خوندنِ کلمه به کلمه ی کامنتتون، این 3 کامنت آخرتون که درباره ی سفره شگفت انگیزه.
چقدر زیبا نوشتین.
چون از قلب اومده، به قلبها نشسته…
نیایش و مناجاتتون با خدا بی نظیر بود…
اشکم در اومد…
اونجایی که صداش کردین
توبه کردین.
درود به شجاعت و جسارتتون.
درود به توحیدی عمل کردنتون.
توبه چیزیه که باید بهش دقت کنیم
چون تا حواسمون پرت میشه، میریم تو جاده خاکی.
دوباره باید برگردیم تو جاده اصلی
خدا همیشه تو جاده اصلیه و آغوشش بازه که ما بپریم تو آغوشش…
مرسی که این کامنتِ شگفت انگیز رو نوشتین و باهمه مون به اشتراک گذاشتین.
چقدر جنسِ حرفهاتون خالصه.
خدارو شکر برای قلبِ صیقلیِ تک تکمون.
بهترینها برای شما و مسیرِ پیشِ روتون.
سفرهای بیشتر و بیشترِ توحیدی، روزی تون باشه تند تند.
برای همه مون همینو میخوام.
قسمتِ تونل و ترس ها خیلی قلبم رو تکون داد…
اون جایی که گفتین آااااای رب العالمین…
قلبم زیر و رو شد.
برداشتنِ اون سنگ به نشان یادگاری و یادآوری شگفت انگیز بود.
منم یه برگ، رو یادگاری برداشتم از زمین…
که یادمون بمون هیچ برگی بدون اذن خدا زمین نمیوفته…
این کامنتِ شگفت انگیز، باید کامنتِ برتر میشد تا همه ببینیمش، بخونیمش، تحسینش کنیم، ذوق کنیم باهاش، یادآوری شه برامون.
تحسینتون میکنم شدید…
موفقیت همینه…
شما با این سفر چند مدار بالاتر رفتین.
مبارکتون باشه.
نوشِ جانتون.
عاشقِ اون قسمتی شدم که نوشتین دهن لقین تو اینکه بگین همه ی نعمتها از خداست و تبلیغشو کنین…
چه دهن لقیِ شیرین و دل نوازی…
پر روزی و سعادتمند و ثروتمند باشین همیشه.
الهی شکرت که خوندنِ این کامنتِ عالی رو، روزیِ الانم کردی.
سلام آقا ابراهیم عزیز
مرد ابراهیمی خدا تحسینتون میکنم به این ایمان و شجاعت که تنها در دل جنگل یه هفته در خلوت خودتون بودید شما بودید و خدا شما بودید و ایمان و باور و توحید احسنت به شما
تنها و در تاریکی قدم زدن در تونل کاری شجاعانه است که هر کسی جراتش و نداره واقعا سر نترس و ایمان قوی میخواد آفرین بر شما آفرین بر شما که به قول هایتان به خداوند عمل کردید و سجده شکر به جا اوردید در برابر قدرت و عظمت فرمانروای عالم
چقدر زیبا و بجا شعر هایی و که نوشتید و با خود خوندید و از خوندنشون لذت بردید و سرتا پا شوق و شور حرکت داشتید
خداوند مهربان همیشه و همه جا هدایتگر و حمایتگر و محافظتان باد
سلام و صد سلام به تمام دوستان عزیزم
سلام به دوست خوبم اقا ابراهیم
مثل همیشه بی نظیر ی واقعا از خوندن کامنتات کیف میکنم و مثل یه داستان لحظه به لحظشو تصور میکنم مرهبااااا
به خدا لذت میبرم از این که این قدر عاشقانه معبودت رو ستایش میکنی و خوشحالم از این که سفرت اینقدر برات لذت بخش بوده امیدوارم سفرهای بعدیت هم به همین منوال باشه برات بهترینهارو از خدای یکتا میخواهم شاد و سلامت باشی
درود و سلام به آقا ابراهیم عزیزمون … من که لحظه ای نتونستم از اشک هام فرار کنم و حق حق اشک هام امونم نمیداد .. آقا ابراهیم عزیز کلامی بر زبانم نمیاد که چطوری باید تحسین تون کنم . زبانم بند آمده و انگار قفل شده منم مثل شما دارم فریاد میزنم ولی نه با صدای بلند بلکه در ذهنم…. بهترین نور و روشنایی الهی بدرقه ی مسیر الهی تون باشه . بهترینه بهترین عشق الهی در قلب تون باشه که خودش منزلگاه الهی است .. بهترینه بهترین سفرهای رویایی و شگفت انگیز رو براتون آرزو می کنم .. همیشه غرق پول و ثروت و انرژی مثبت الهی باشید تا هر آن جایی که عشق تون کشید هدایت بشید ..
آقا ابراهیم عزیز همیشه و همیشه این درک و احساس الهی تون رو تحسین می کنم و بالاتر از آن که این قلم شیوا و روان الهی تون رو تحسین کردم که در چنین مدار و فرکانس بالایی هدایت شدید پله های رشد و پیشرفت رو چنین بسرعت طی کردید … واقعا ممنون و سپاسگذارم که اومدید و برامون از این سفر الهی و توحیدی تون نوشتید در واقع منم همسفر شما بودم و آنقدر دقیق و واضح از اون زیبایی ها و آسمان و رودخانه ی روان و کلبه و باغبان و غذاهای فوق العاده بهشتی تون تعریف کردید که منم هم سفره ی شام تون بودم و اون راهنمایی که به آن آقای باغبان کردید که بتونه خانواده اش رو از افغانستان بیاره ایران که در کنار خانواده اش باشد و همه شون به شغل فرش بافی مشغول شوند و صدها نکات زیبایی که سبب خیر و برکت این سفر الهی تون بود رو همیشه با لذت و اشتیاق می خوندم و از تجربه های بینظیرتون درس گرفتم . ..
این که همه ی طبیعت خداوند رو به شهادت گرفتین و گفتید
ای برگ برگ این درخت ها شما شاهد حالم باشین که من فقط خدا رو میخوام و قلبم رو بهش میدم، میگفتم و اشک میریختم، داد میزدم بدونه اینکه صدایی از دهنم خارج بشه،فقط میچرخیدم و اطرافم رو نگاه میکردم یعنی آنقدر آشک ریختم انگار خودم فریاد میزدم .. چقدر خدا رو شکر کردم بخاطر وجود تک تک عزیزانم که در ای کنید کاووس سایت استاد عزیزمون ساکن هستند… چقدر استاد نازنین مون رو دعا و تحسین کردم بخاطر وجود عزیزش چقدر اشک ریختم بخاطر اینکه خداوند عاشق مونه که همه مون رو یکجا اینجا دور هم جمع کرده و هر لحظه هدایت مون می کنه و لحظه ای از ما غافل نیست
ممنون و سپاسگذارم که اگه بخوام براتون بنویسم باید برای کلمه به کلمه های این جمله هاتون تا فردا بنویسم و بنویسم .
ممنون و سپاس
غرق در نور و عشق و شادی باشید آقا ابراهیم عزیز بازم ممنونم و سه بار دیگه ازتون تشکر می کنم .. سپاس. ممنون مرسی
سلام به دوست عزیزم
شما قلب پاکی دارید که از حال خوب دیگران خودتون هم حالتون دگرگون میشه،
گوش نامحرم نباشد جلی پیغام سروش
این روزا یه آهنگی از محسن چاووشی هست که خیلی فکر کردن بهش حالمو خوب میکنه.
آهنگای آلبوم ابراهیم از چاوشی
خدا نزدیکتر از اونی هست که فکر میکنیم، قوی تر از اونی هست که انتظارش رو داریم
سلام دوست عزیز آقا ابراهیم
من براتون از خدا می خوام هر روز فرکانستون بالاتر و بالاتر بره تا معجزه ات بیشتری رو تجربه کنید
بنمای رهی که رهنماینده تویی
بگشای دری که درگشاینده تویی
من دست به هیچ دستگیری ندهم
کیشان همه فانی اند و پاینده تویی
الهی هوشیاری ده که در بی راه نیفتیم
بینایی ده که در چاه نیفتیم
تو هستی رب العالمین کمکمون کن هر لحظه حواسمون به شرک های مخفی و آشکارمون باشه
خدایا کمکمون کن چون اگه تو یاریمون نکنی زندگی برامون سخت میشه
سلام و درود بشما ابراهیم عزیز..
از اول کامنتتون شور شوق من..اون داستانهای که همیشه دوستداستم از رد پای خداوند بیینم با کامنت شما امروز بهش هدایت شدم.
این سعتدت و این عظمت..نصیب دلهایی مثل شما عزیزان این سفر بهشتیم شده..تا ما را با این ردپای عشق الهیتون…قلبهامونو گسترش بدیین.
چفدر این خداوتد بزرگه.چقدر این خداوند زیباست..
بقول خودتون گفتین..طی این مدت نه حوصله ام سر رفت..نه نیازی به کسی داشتم کنارمون باشه..
دقیقا برای منم همین داره تداعی میشه..
از لحظه ایی که خداوند منو هدایت کرد به این همسفران عشق الهی…دیگه اون حوصله سر رفتنها..اون نیازهای عوامل بیرونی همگی برام پوچ شد..
زندگیم با خودم راحت تر..ساده تر.خوشحال تر..خیلی حالم خوب میشه..همیشه سعی میکنم خیلی بهتر عمل کنم..
هر جا دقیق عمل کردم اونروزم کاملا متفاوت بوده..
دیگه سعی میکنم با خودم شاخ و شونه بکشم..واقعا حس رهایی حسیه که اصلا بیخیالی..میزاری هدایت بشی
ابراهیم!همین الانم هدابت پروردگار بود..میخام منم خیلی بیشتر درکش کنم..بیشتر بیشتر بشه…
هر چی باهاش راحت میشم.احساس میکنم دارم پرواز میکنم.همون حس رهایی و ترس نداشتن.از گذشته و غمگین شدن برای آینده ندارم.گ
منم میخام همیشه این حس خداوندی را در لایه به لایه های درونیم قوی تر کنم
خیلی کامنتتت زیبا بود..زیباییش همون لحظه نابی که همه ما یجورایی مزشو چشیدیم..
ولی اون تاریکی جنگل و اون تونل..که ذهن مدام داره تو رو از انجام شدنش دور میکنه..و این جسارت و شجاعتت را بهت تبریک میگم…برای شما خیلی متفاوتر شده..تبریکتون میگم..
اون سنگ عزیز و هدیه پروردگار..هدیه ایی هست..که تمام هدیه های دنیا رو بهت بدن به زیبایی این نمیشه..
چون هدیه پروردگار..خیلی از چیزا رو که خیلی زیاد هستند وارد زندگیت میکنه..
و سفرهایی هدایت میشی که بیشتر و بیشتر.بقول مریم عزیزم..
اون حس سپاسگزار و دیدن اون سنگ و مرور خاطرات اون شب توحیدی….
و تمام اون لحظات ناب..و اون حس سست شدن زانوهات در مقابل پروردگار….
همه این نعمتها..چند برابر خدادتد بهت میده..
و همه اینها هر روز هر روز هروز بیشتر بیشتر و بیشتر میشه..
بهتون تبریک میگم برادر عزیزم.خیلی دوستتون دارم.تمام نوشته هات مثل یه سریالی بود که خداوند قسمت بعد سریال سفر به دور امریکا را برام پخش کرد…
بازم سپاسگزارم..عشق کردم..شما با این سفر درون ما رو بخداوند هنوز زیباتر کردین..من این حس خداوتدی را خیلی دوستدارم..
بزرگترین هدیه الهی رو برامون برگردوندین.
به امید پیام های زیباتون.
به امید هدایتهای خداوتدی برای تمام عزیزانم.و برای شخص خودم..که بتونیم با پیم هامون بیشتر خداوند را سجده کنیم.
ابراهیم منم دوستدارم سست شدن پاهامو در مقابل پروردگارم حس کنم.
چون احساس میکنم هنوز خشهایی تو درونم هست که باید روش کار کنم..هنوز ذهن میخاد خودشو به رخ بکشونه..
ولی من سعی میکنم که نشه…چون حس ترس و بیراهه داره…
به امید دیدار پیام های الهیتون
سلام و عرض ادب
خیلی خیلی لذت بردم من هم به واسطهی شغلم حدود یک ساعت تنهایی رانندگی میکنم و در مسیر کوهستانی و جادهی بسیار زیبا…و واقعا لذت میبرم و شاکر خداوندم.. و اینکه تنهایی میرم خیلی زیاد به من حس عالی میده و لذت میبرم در کل مسیر از آسمان پرنده سبزه درخت خشکی…
سلام خدا بر شما آقا ابراهیم عزیز. کامنت بسیار زیبایت را خواندم. و اشک شوق از چشمانم سرازیر شد به خاطر ارتباط خوبی که با خالق هستی پیدا کردی.من همیشه کامنتهای زیبای شما را می خوانم. و واقعا انرژی می گیرم. امیدوارم که باز هم از تجربیات خوبتان برایمان بنویسید
سلام همشهری سلام آقا ابراهیم عزیز
آقا تبریک میگم چقدر جنس نوشته هاتونم تغییر کرده همه لحظه هایی رو که توصیف کردید خودمو اونجا میدیدم با وضوح خیلی بالااااا..دقیقا منم همیشه وقتی فایلهای بی نظیر سفر به دور آمریکا رو می دیدم از خدا درخواست می کردم که خدایا این همه زیبایی آفریدی این همه جاهای دیدنی و قشنگ پس پولشم بده ماهم ببینیم.من عاشق طبیعتم خیلی دوست دارم سفرکنم وکوه و دریا و جنگل رو ببینم .و امید دارم یه روز با ماشینی که متعلق به خودم باشه سفر برم وکلی لذت ببرم..حس و حالتون ،انرژی خالص و خوبتون توی نوشته هاتون هست و به خوبی میشه حال و هواتون رو درک کرد..تحسینتون می کنم بخاطر تعهدتون و اینکه وقتی به خواسته قلبی که روزی شاید آرزو بود رسیدید خدارو فراموش نکردید و همواره به یاد تنها فرمانروای جهان بودید و سپاسگزار..خداروشکر که به آرزوتون رسیدید خداروشکر بخاطر وجود دوستای خوبی مثل شما.براتون آرزوی سلامتی و تندرستی می کنم امیدوارم زیر سایه خدا سلامت و سعادتمند باشید .
سلام ب دوست موحدم آقا ابراهیم عزیز
خداروشکرمیکنم بابت هم مدارشدنم با این آگاهی های ناب الهی
خداروشکر میکنم بابت این سفر توحیدی فوق العاده ک اینقد پر بار بوده براتون و شما رو رشد داده
چقد کامنت تون تکان دهنده بود
چقد بغض کردم باهاش
اشک ریختم
لبخند زدم
تحسین کردم
و لذت بردم از رابطه ی پرشوری ک با خدای درونت برقرار کردی
الهی صدهزاررر بارشکرت
منم همچین رابطه ای میخوام
دوسدارم تجربه ش کنم و لذت ببرم و عشق کنم
و اشک بریزم باهاش
سپاسگزارم ابراهیم عزیز
از اینکه ب اشتراک گذاشتی این آگاهی های ناب ارزشمند و
ی قسمت از کامنتت منو منقلب کرد اینجا ک گفتی:
نمرود که ادعای خدایی می کرد رو ما آوردیم پایین، هیچ کس هیچ قدرتی در برابر ما نداره
اینکه قدرت ازآن خداست ولاغیر
سپاسگزارم ازت
مرسی ک هستین
خدا ب زندگیتون برکت بده
و عاقبت بخیر بشین ان شاالله
سلام به دوست خوبمون
آقای ابراهیم عزیزکامنت فوق العاده ای بودخیلی استفاده کردم.هم ازاین کامنتتون هم ازکامنت قبلی.جوری تشبیه کرده بودیدفضارو که میشه باسلول به سلول بدنت لمسش کرد.
فقط آرزو کردم که خدااین نعمت روبمن هم عطاکنه وبتونم این مسیرو فضاروتجربه کنم.
تحسین میکنم صداقت گفتارتون وزلالی اشکاتون روموقع مناجات باخدای خودتون.سپاسگزارخداوندم بابت وجود ی همچین دوستان توحیدی که دارم که مدام دارم ازشون درس یادمیگیرم.امیدوارم بازهم ازاین تجارب لذت بخش سفرومکالمه عاشقانه باخدای عزیزمون داشته باشیدوماروهم مهمون این فضاکنید.
درپناه خداباشید.آمین
سلام به ابراهیم عزیزم چقدر قشنگ بود کامنتت با هر کلمه داشتم تصورت میکردم و اون صحنه برام ساخته میشد چقدر قشنگ مسیر تکامل رو طی کرده بودی چقدر زیبا از لحظه مواجهه با ترست گفتی و از لحظه ی غلبه کردن بهش چه ایده ی جالبی که از این پیروزی نیشانه ای برداشتی تا ذهن فراموش کار این لحظه رو فراموش نکنه خداقوت
امیدوارم من هم بتونم پاروی شرک هام بزارم و به ترس هام غلبه کنم
سلام دوست توحیدی
واقعا دگرگون شدم بااین کامنت خیلی بینظیرتون
،چقدر تاثیر گذاربود
دقیقا ترس مقابل ایمان
وقتی ترس میره کنار ایمان جاشو پرمیکنه ،این درس رو از کامنت شما گرفتم برم تودل ترسهام تاایمانم رو قوی تر کنم ،باخوندن کامنت زیباتون فقططط اشک ریختم چقدر ارومم بینهایت سپاسگزارم
به نام اللهی که همیشه در کنار ماست
سلام ابراهیم جان
چقدرلذت بردم ازاین کامنت توحیدیت
تحسینت میکنم که تونستی تودل ترسهات بری
واقعاداشتم خودم روتجسم میکردم همراه باتو که واردتونل شدی ونترسیدی إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ
ـــــــــــــــ
«کسی که استقامت کند در دنیا و آخرت ملائکه به کمکش می آیند»
قطعا کسانی که می گویند: پروردگار ما خدا است، سپس استقامت می کنند، ملائکه بر آنها نازل می شوند که نترسید و محزون نباشید و شما را به بهشتی که وعده داده شده اید، بشارت باد.
(سوره فصلت، آیه 30)
شادوموفق باشی ابراهیم عزیز
احمدفردوسی
به نام الله مهربانم
سلام ابراهیم عزیز دوست ارزشمندم
توی لحظه لحظه کامنتت، خودم رو جای شما تصور کردم
با شما از داخل تونل گذشتم و با شما پا روی ترسم گذاشتم: ترس از تاریکی، ترس از تنهایی در جای غریب بودن و چه بذت داره اون لحظه ای که بدون دونستن و شناختن قدم بعدیت، حرکت میکنی و ایمان داری که خداوند همیشه هست، در قدم بعدی، در احظه بعد و همراه تو هست
یه جاهایی از کامنتت امگار اسکم در اومد
جقدر از دل مینویسی
چقدر خودتی برادر عزیزم
چقدر لذت میبرم از این همه ایمان و جسارت که باعث حرکت میشه
جقدر این تابستون برای من درس و تجربه داست هم از سفرهای خودم و هم از سفرهای شما دوستانم و تجربه هایی که به اشتراک گذاشتید قطعا همه اینا نسانه ها و هدابت های نداوند برای اینکه به من بگه برو جلو رسد کن و هیچگاه راضی نباش، همیشه بخواه که بهتر باشی و بهتر بشی
باز هم یپاس
هزاران بار تحسینت میکنم که تجربه هاتو اینقدر ناب و بی ریا برامون به اشتراک میذاری
دنیا دنیا عشق و سلامتی و لذت و آرامش رو برای هموون آرزو دارم
به نام الله یگانه معبود عالم
و سلام به استاد عزیزم و سلام به خانم شایسته عزیز
زیبایی های طبیعت چقدر بی حد مایه سپاسگزاری است. سپاسگزاری مستقیم از طبیعت و سپاسگزاری مستقیم از خداوند بابت این همه زیبایی مارو هم به این شرایط هدایت میکند و این قانون جهان و قانونیست که خداوند بر جهان تنظیم کرد که خیلی ها نمیدانند و بعضی ها میدانند ولی فراموش کارند و بعضی ها میدانند و سپاسگزارند ولی آن سپاسگزارانی به این شرایط هدایت میشوند که از لذت دیدن این زیبایی ها با شوق و هیجان سپاسگزاری میکنند . این افراد هستند که فرکانس واقعی رو میفرستند. و سپاسگزارم از خداوند بابت این همه نعمتی که هرروز میبینیم در این سریال ولی فراموش میکنیم سپاس را بجا بیاریم..
این همه نعمت و زیبایی واقعا جای سپاسگزاری دارد . خدایا شکرت که چشمانم این زیبایی ها و نعمت ها رو میبینن. خدایا شکرت که لذت میبرم خدایا شکرت که چشم دارم که میبینم. خدایا شکرت که عضو سایت هستم و میبینم. خدایا شکرت که گوشی دارم که تونستم عضو این سایت باشم. خدایا شکرت که نعمت اینترنت هست که خودش یه نعمت جدا و پروژه ایست. خدایا شکرت که سواد خواندن نوشتن دارم. خدایا شکرت که خلق شده ام که لذت ببرم . خدایا شکرت که الان بیدارم . خدایا شکرت که زنده ام و خدایا شکرت که من را در هر لحظه هدایت میکنی
به نام خالق عشق و زیبایی
درود و خداقوت به اساتید عزیز و دوستان ناب خودم در این مسیر پر از نعمت و فراوانی و برکت
چی از این قشنگتر که خداوند ما را مهمان کرده تا این زیباییهای بیحد و مرزش رو ببینیم
انقدر در حال و فرکانس عالی هستم که فقط دوست دارم بنویسم، داستان هم از اینجا شروع شد که داشتم به تغییر شکل خدایی که تو ذهنم در این سالها ساخته بودم فکر میکردم، خدایی که در ابتدا فقط یک اسم ازش میشنیدم و الان شده رفیق جون جونیم، چرا این رو میگم واسه اینکه فقط یه رفیق جون جونی میتونه اینجوری پای رفیقش بایسته با تمام خطاهاش از روز اولم بیشتر دوستش داشته باشه و دوست داشته باشه که در مسیر درست قرار بگیره. بهترین رفیق ما هم چهار بار ببینه داریم اشتباه میکنیم و بهمون گوشزد کنه بعد ببینه ما کار خودمون رو میکنیم و نتیجه نمیگیریم دفعه پنجم ولمون میکنه و مسیرش از ما جدا میشه اما تنها خداست که هر چقدرم خطا کنی باز بار بعد محکمتر در آغوشت میگیره.
داشتم با خودم میگفتم چقدر این خدای الان من جذابتره، چی بود اون خدایی که قبلاً فکر میکردم دارم میپرستمش یه خدای غضبناک که منتظر ما خطا کنیم بعد حالمونو بگیره یا لذت ببره ما عز و جز کنیم برای رسیدن به یه خواستهای اما این خدا حال میکنه که من حال کنم.
یکی از همون سوالهای سازندهای که بهم یاد داد خدا دربارش بپرسم این بود که:
حال میکنی خدا چجوری برات شکل بگیره؟
به خودم گفتم حال میکنم خدا قبل از اینکه بهش بگم برام آماده کنه همه چیزو شیک و مجلسی من رو به خواستههام برسونه
حال میکنم قبل ازینکه بهش بگم منو بخشیده باشه و بهخاطر خطاهام منو سرزنش نکنه
حال میکنم این خدا حال کنه بندش سرش بالا باشه همیشه، عشق کنه با زندگیش و آدمای اطرافش
حال میکنم خدا از حال کردن من حال کنه نه اینکه دنبال این باشه من پدرم دربیاد تا یه چیزی بهم بده
چقدر همین یه سوال خدارو برامون آسانتر میکنه
شکرت ای رب عزیزم که داری اینجوری خودت رو بهم نشون میدی
واقعاً وقتی ما از خدا هدایت بخوایم زمین و زمان میشه نشانه برامون
این روزها خیلی دارم روی باور فراوانی و ارتباطش با دریافت نعمتها و احساس لیاقت و همینطور معنویت ثروت کار میکنم دلیلش هم این بود که حس کردم ریشههای این موضوعات خیلی در من قدرتمند نیست دقیقاً یکی از اون هدایتها فهم همین موضوع بود، یعنی وقتی به زندگی استاد نگاه میکنم متوجه میشم که استاد روی ریشهها خیلی خوب کار کردن و الان ما داریم ثمره اون رو میبینم چون ممکنه خیلی از ماها زندگی الان استاد رو با زندگی الان خودمون مقایسه کنیم و فکر کنیم که پیشرفت ما در مقابل پیشرفت استاد خیلی کمرنگه اما اگر دقیقتر نگاه کنیم متوجه میشیم که اینها ثمره اون ریشههایی است که استاد سالها روش زمان و انرژی گذاشت و حالا با پرورش اون داره نتایج هر روز بزرگ و بزرگتر میشه پس بهتره بهجای مقایسه به خودمون آرامش بدیم و اجازه بدیم قوانین رو بهخوبی درک کنیم، اصلاً نشانه کار کردن روی فراوانی کم شدن عجله و نگرانی در مورد آینده است.
در همین راستا رفتیم با دوستم یه رستورانی تو الهیه که خیلی شلوغ بود، البته کافه مورد علاقه من یه صد متر اونورتر بود که اینبار میخواستیم بریم اون یکی رستوران، وقتی رفتیم داخل پارکینگ چهارطبقه پارکینگ که همونطور که میتونید حدس بزنید زیر بنز و بیامو نبود پر پر بود فقط برای یه رستوران که وقتی رفتیم رو ساعت باید حدود 3 ساعت صبر میکردیم تا ویت اگر تازه خالی بشه و به ما نوبت برسه که تصمیم گرفتیم بریم همون کافه همیشگی (این رو هم بگم اینجور موقعها من خیلی دوست ندارم تو صف وایسم و توقعم این بود که بخوره تو ذوقم اما اینبار حال کردم از اینکه گفتم پسر چقدر فراوانی دمش گرم، ما اومدیم که اصلاً اینو ببینیم چون من خودم تابهحال نرفته بودم اونجا). وقتی به کافه رفتیم که یک کافه باغی هست و یه گالری هنری هم اونجاست دیدیم اونجا هم باید تو ویت وایسیم که البته مدتش زیاد نبود، تو همین حین رفتیم یه سر به گالری هم زدیم و جالب بود که باوجود اینکه اون فرد و آثارش اصلاً برای من تعریف شده نبود اما علاقهمندان بسیار زیادی اومده بودند که به دوستم گفتم ببین واقعاً برای هر چیزی مخاطبان زیادی وجود داره باز هم یه نشونه دیگه از فراوانی.
بعد که نشستیم یه خانواده با یه بچه کوچک اومدن و چند تا میز اون طرفتر نشستن بعد دیدم بچشون که پسر هم بود زل زده بود به ما و اصلاً همین موضوع باعث تعجب مادرش شده بود که میگفت بچه من فقط به دخترا میخنده و پسر میبینه گریش میگیره اما نمیدونم چرا شمارو دیده ماتش برده، دیدم همون موقع که اینو گفت یه خانمی میز بغلمون نشسته بود گفت خب حق داره آقای به این خوشتیپی و جذابی معلومه باید نگاه کنه. به خودم همون موقع گفتم ببین از وقتی که تو داری آگاهانه به زیباییهای خودت و جهان توجه و تمرکز میکنی جهان هم داره بهت واکنش نشون میده، دقیقاً همین امروز داشتم با یه آقایی صحبت میکردم ایشون گفتن آقا چقدر آدم وقتی با شما صحبت میکنه انرژی و درعین حال آرامش میگیره و همین دوستم هم قبل ازینکه صحبت رو شروع کنیم گفت دوست مشترکمون گفته من خودم فکر میکردم خدای انرژیام اما احسان یه چیز دیگست و آدم خیلی کیف میکنه وقتی کنارش هست و دنبال این هستن که یه برنامه سفر با من بگذارن.
خبر خوبی که من از آموزشها گرفتم که همه اینها اکتسابی است و اگر نگاه ما واقعاً تغییر کنه نتایج هم تغییر خواهد کرد.
دلیل اینکه ما انقدر با عشق داریم استاد رو دنبال میکنیم، خانم شایستهای که این همه سال در کنار استاد هستند دائماً زیباییهای استاد رو تحسین میکنند اینکه استاد این ریشه رو در خودش تقویت کرده بهخوبی و دائماً زیباییهای خودش رو به خودش گوشزد کرده.
اصلاً همین موضوع صحبت منو دوستم شد که بهش گفتم ببین ما کاملاً کپی پیست خانوادههامون هستیم اغلب و خیلی باید روی ریشهها بیشتر کار کنیم، دلیل اینکه چند روز خوب کار میکنیم دوباره حالمون ناکوک میشه اینکه به ریشهها بهدقت توجه نمیکنیم و این مسیر باید تا ابد ادامه داشته باشه.
ریشه معنویت ثروت
ریشه فراوانی نعمات
ریشه لیاقت
قبلاً فکر میکردم اگر به خودت توجه کنی، از خودت تعریف کنی خودخواهیه و دیگران بدشون میاد اما الان میبینم اولاً که تو بینیاز میشی از توجه و تحسین دیگران و دوماً جهان از در ودیوار تو رو تحسین میکنه بدون اینکه تو نیازی بهش داشته باشی.
من خودم باید اعتراف کنم خیلی روی این موضوعات جای کار دارم و لازمه که خیلی قویتر روشون کار کنم.
من بیش از اینکه صحبتهای استاد رو بشنوم محدودیتهای جامعه، خانواده و محیط اطرافم رو شنیدم و باور دارم و یه باوری که بهتازگی ساخته میشه خیلی باید مراقبش بود تا بهاندازه کافی قدرت بگیره.
امروز داشتم مصاحبه عادل فردوسیپور و پژمان جمشیدی رو میدیدم و میفهیدم که چقدر داشتند درخصوص ارزشهای اساسی زندگی صحبت میکردن و چقدر نزدیک بود صحبتها به آموزههای استاد و چقدر سپاسگزای کردم که خدا منو یه این مسیر هدایت کرد.
دقیقاً استاد تعبیر شما از جادههای کوهستانی مثال تجربه من از شناخت قوانین، تغییر و شناخت خداوند بود.
از دور کشف و شناخت قوانین خیلی پیچیده و غیرممکن بود، تغییر دردناک و خداوند گنگ و مجهول اما هرچقدر که پیش رفتیم مسیر هموارتر، خداوند رحمانتر و تغییر لذتبخشتر شد.
من خودم عاشق این سبک طبیعی هستم که شما درش هستید و خدای مهربانم بهم نشان داد که بهزودی تو هم تجربه میکنی.
من دارم تمرین میکنم خدای وهاب رو باور کنم اون خدایی که بیحد و مرز میبخشه نه اون خدایی که از تنگدسنی من لذت میبره.
واقعاً سپاسگزار شما هستم
سپاسگزار خدایی که ما رو به این زیباییها هدایت کرد
سلام آقا احسان
ممنون که نکاتی که تجربه را کردید را برامون نوشتید
برام آموزنده بود
نکاتی که در مورد تحسین خود نوشتید واقعا درست و اساسی بود
در مورد اینکه استاد ریشه ای روی خودشون کار کردند
باهاتون موافقم
می دونید علت نتایج پایدار ایشون هم همین است
خیلی نکات آموزنده ای از کامنتتون گرفتم
بیشتر از تجربیاتتون بنویسید
ممنون از کامنت زیباتون
در پناه خداوند همیشه سلامت و شاد باشید
قبلاً فکر میکردم اگر به خودت توجه کنی، از خودت تعریف کنی خودخواهیه و دیگران بدشون میاد اما الان میبینم اولاً که تو بینیاز میشی از توجه و تحسین دیگران و دوماً جهان از در ودیوار تو رو تحسین میکنه بدون اینکه تو نیازی بهش داشته باشی
واییی که این قسمت جملاتت بی نظیر بود آفرین احسان عزیز
سلام به روی ماه زیبایت
و چقدررر کمنت زیبا و پر از محتوا نوشتی
راستی هم که خدایی انرژی هستی احسان عزیز
چون همین حالا با خواندن کمنتت فول از انرژی شدم
مرسی که حس خوب دادی
تحسین میکنم این حد از شور اشتیاقت را
به زودی بخیر به روند طبیعی جهان زنده گی میکنی
و به بالاتر از تصورت میرسی
شاد باشی ثروتمند باشی عالی باشی پر از انرژی باشی خدایی باشی
سلام آقا احسان که وقتی دست به قلم میشه اینقدر زیبا مینویسه که آدم ذوق میکنه از خوندن ..
مشخص که خیلی دارین رو خودتون کار میکنید و نتایجشم بدون شک وارد زندگی شما شده
در مورد توحید و رفاقتتون با خدا چقدر قشنگ صحبت کردین و چقدر منو بیهد خودم انداخت دوست عزیز ،هر وقت توکل کردم و فقط خودمو به خدا نیازمند دونستم و از خودش خواستم بی منت و بدون قضاوت از اینکه من چه آدنی هستم و حتی به یک لحظه قبل منم کار نداشت و از درو دیوار بهم نعمت داد و هر وقت مسئلم حل شد یادم رفت کی برام کارو انجام و سرکش شدم و مغرور ..واقعا کی میتونه مثل خداوند عمل کنه راجب بندهاش ،بنده ای که به محض توبه کردن به محض اینکه تسلیم میشه انگار تمام دنیا دست به دست هم میدن که همه چی به نفعش بشه
کدوم دوست ما کدوم فامیل ما و حتی پدرو مادر ما میتونه همچین خصوصیاتی داشته باشه ..آقا احسان چند وقتی بود تو عالم خودم تعهد دادم به خودم که بتونم صفات خداوند پیدا کنم و سعی کنم اونجوری باشم که نزدیک باشه به صفات خداوند ،مثل بخشنده مهربان بودن ،مثل قضاوت نکردن بندش ،مثل خشمگین نبودن ،مثل همه رو به یک چشم نگا کردن ،مثل وهاب بودنش ،مثل نترسیدنش ،
و امروز شما این قوانین بهم یادآوری کردین که تعهد خودمو یادم نره و همیشه تو این مسیر گام بردارم
خدای که از وقتی دلبستم بهش احساس بی نیازی میکنم دیگه وابسته هیچکس نیستم ،از رفتن هیچکس ناراحت نمیشم ،دیگه دست پامو جلو هیچ جنس مخالفی گم نمیکنم بلکه بچشم یکی از خودم میدونمش و چه نگاه زیبای بهش دارم وقتی میبینم همه ما در واقع یکی هستیم مگه من میتونم به خودم به چشم بد نگاه کنم مگه آدمها جزئی از ما نیستن و ما جزئی از اونا ..همه ما خدایم
خدایا شکرت بابت فهمیدن قوانینت بابت این قوانین ثابتت
خدایا شکرت بابت بودن دوست عزیزی مثل آقا احسان و خدایا بی نهایت سپاس بابت وجود استاد عباس منش عزیز و توحیدی
درود بر شما محمد جان
سپاسگزارم برادر که انقدر لطف داری به من
خوشحالم که خداوند این توفیق رو به من داد که قلبی رو متوجه خودش کنم، واقعاً چه سعادتی بزرگتر از این؟!
تکامل انسان به همین طریق شکل میگیره، این عین آیه قرآن هست که: وقتی مسئلهای برای انسان بوجود میاد نشسته و خوابیده از ما کمک میخواد که تا مشکلش حل بشه و زمانی که مشکلش رو حل میکنیم فراموش میکنه و تصور میکنه که خودش حل کرده، حالا کار انسان باتقوا اینکه این رو به خودش یادآوری کنه.
چقدر نکته تو همین آیه هست یکیش همینکه وقتی یه مسئلهای حل کردنش برات مهم میشه و باتمام وجود خودت رو تسلیم خدا میکنی خداوند حتماً پاسخ میده، البته که خداوند همیشه پاسخ میده اما زمانی که مسئلهای برای ما مهم میشه ما بیشتر سعی میکنیم که سمت خودمون رو بهتر انجام بدیم و انسان بهتری باشیم و تصور میکنیم حالا دیگه خدا به دلمون نگاه میکنه و مشکلمون رو حل میکنه درصورتیکه خدا همیشه به دل ما نگاه میکنه این برداشت اشتباه ما از خدا و احساس گناهی که به اشتباه از خدا داریم رابطه ما رو با خداوند تار کرده.
خوشحالم دوست عزیزم که انقدر توحیدی شدی در ارتباط با موجودات دیگه، من خودم قبلاً اگر یه خانمی پیشنهادم رو رد میکرد یا تاقچه بالا میگذاشت هزار بار به خودم سرکوفت میزدم و الان میگم کسی که با من باشه در مدار من قرار میگیره و قلبش رو خدا نرم میکنه برای من پس بهجای سرکوفت زدن خودت رو تحسین کن و بگو اتفاقاً پس قراره یه آدم بهتر باهاش ارتباط برقرار کنم.
برات بهترینهارو آرزو دارم دوست عزیزم
سلام اقا احسان این دومین کامنت من به شما بود یکی در پاسخ کامنت اقا ابراهیم یکی ام کامتت خودتون
اقا من چی بگم اصلا چی میتونم بنویسم
از چی بنویسم
کدوم از حرفاتو بنویسم
حرفایی که همشون از خدا بود
از فراوانی
از وهابیت خدا
از احساس لیاقت
تو بگو از کدوم بنوبسم تا همونو بنویسم
اصلا من مبهوت این توصیفات زیبات این کارکردن رو خودت شدم این احساس لیاقت عالیت
چه باورهای قشنگی
چه دیدگاه قشنگی
پسر تو محشری محشر به تمام معنا و واقعی
چه مثالهای زیادی در مورد فراونی زدی اصلا کل کامنتتو باید سیو کنم و برای خودم تکرار کنم
چون این روزها برای هدفم خیلی به این باورها و وهابیت خدا نیاز دارم
سپاسگزارم عزیزم به خاطر کامنت عالی و پر محتوات
دوستت دارم وخداراشکر انقد عالی داری رو خودت کار میکنی
در پناه الله یکتا باشی احسان ثروتمندم
درود بر شما آزاده جان زیبارو و زیبابین
بنده الهی و آزاده خدا
چقدر چهره و قلم زیبا و آرامشبخشی داری دوست عزیزم
از خدای مهربان بینهایت سپاسگزارم برای دوستان عزیزی چون شما
هر چقدر آدم روی باور فراوانی و احساس لیاقت و ارتباط ثروت و معنویت و توحید کار کنه باز جای کار داره،. من هربار که فایلهای استاد رو گوش میدم بیشتر قانون مدارها و فرکانس رو درک میکنم چون همون آگاهیها داره گفته میشه اما برداشت من کاملاً پختهتر و متفاوتتر میشه و بهاندازهای که میتونم متعهد باشم ظرفم بزرگتر میشه
اینکه درک کنیم خداوند هیچ محدودیتی برای من نمیخواهد و هر محدودیتی که هست بهخاطر افکار محدودکننده خودمونه چقدر به انسان آرامش و قدرت میده، چقدر مسیر رو برامون روشنتر میکنه
این زمزمههای الهی با خداوند بهشخصه انقدر زندگی من تاثیرگذاره که نمیتونم ازش حرفی نزنم، بدون هیچ پرده و ماسکی بشینی با خدای خودت حرف میزنی بدون اینکه کسی صدات رو بشنوه چقدر عاشقانه و امیدبخش و البته ثمربخشه، بدونی که خدا همیشه همراهت هست و صدات رو میشنوه و اعمالت رو میبینه، آیا تو هم خدا رو تو لحظههای زندگی همراه خودت میکنی و باهاش صحبت میکنی و کارهای قشنگت رو بهش نشون میدی؟ مثه یه بچه که یه نقاشی میکشه میدوه میگه مامان بابا خاله عمو دایی ببین چه نقاشی قشنگی کشیدم بعد تو هم میگی اره عزیزم خیلی فوقالعا ست افرین به تو، آیا ما هم اینجوری با خدا رفتار میکنیم؟ میگیم خداجونم امروز این زیبایی رو دیدم این تجربه قشنگ رو داشتم، دقیقاً مثه بچهها اگر جاییشم بلد مباشیم میپرسیم چجوری بکشم مثلاً کلاغ رو، بعد قلمو دستت میگیری میگی اینجوری عزیزم یادش میدی، ما هم هر چیو بلد نیستیم ازش بپرسیم خداجونم بگو من میخوام این اتفاق برام بیفته تو بگو نشونم بده چجوری بکشمش چجوری دعوتش کنم به زندگیم، گاهی نقش خدا تو زندگی ما از نقش بزرگترامون تو دوران بچگیمون هم کمتر میشه
خدا تو زندگی ما طوری عمل میکنه که ازش توقع داشته باشیم که دخالتش بدیم تو کارهامون
انقدر وقتی دربارش صحبت میکنم ذوقزده میشم که قشنگ حس استاد رو درک میکنم دوست دارم با کسانی که در مدارش هستند صحبت کنم ازش بگم
واقعا خداروشکر
از شما دوست عزیزم بسیار سپاسگزارم و برای شما از خدای متعال بهترین و نابترین لحظات و تجربیات رو آرزومندم
سلام اقا احسان عزیز دوست خوبم
از کامنتت سرشار ار احساس و شادی شدم
چقدر نقش خدارا تو زندگیمون کم رنگکردیم واقعا ولی الان شما گفتیدمنم باید اینو تمرین کنم هرلحطه صداش بزنم باهاش حرف بزنم هرچند این کار میکنم اما نگاه شما قشنگ تر بود و یه تمرین اساسی باحال بود که خدا از زبان شما به من داد انجامش بدم
و حتما ار این به بعد تمام شوق و ذوقهامو تمام کارهامو باهاش درمیان میزارم که لذت ببرم از وجودش همون طوری که خدا لذت میبره از وجود ما ابن ما هستیم با افکارمون همه چیو محدود کردیم برای خودمون
بازم سپاسگزارم که این کامنت و صحبتهای الهی برام نوشتی
هرجا هستی در بهترین مکان و موقعیت خودت باشی دوست عزبزم
درود احسان عزیز
تحسینت میکنم بابت کامنت زیبات، حالم خوب شد.
به شخصه تا الان هر چی از خدا خواستم واقعا بخشیده و سخاوتمندانه بخشیده. چون یقین دارم بیشتر از اینها میتونن بده و چون شاید باورم در مورد یه سری چیزا ضعیف بوده بقیه خواسته هام هنوز موقعش نیست و گرنه او هست تا اجابت کنه…
حتی دیروز قبل انتشار فایل، موقع سپاسگزاری روزانه از خدا خواستم هدایتم کنه به نشانه واضحی برای ادامه دادن یک کاری، و چند دقیقه بعد این فایل سفر به دور آمریکا منتشر شد و آگاهی های که داشت خیلی واضح تر از اون نشانه ای که انتظارش و داشتم بود.
خداروشکر برای وجود استاد، شما دوستان و این سایت بی نظیر.
پاینده باشید
سلام آقا احسان
خیلی ممنونم ازتون که کامنتهای به این خوبی رو مینویسین.
همیشه تو کامنتهاتون کلی درس برای من وجود داره:
کار کردن روی ریشه ها
بهتره بهجای مقایسه به خودمون آرامش بدیم و اجازه بدیم قوانین رو بهخوبی درک کنیم، اصلاً نشانه کار کردن روی فراوانی کم شدن عجله و نگرانی در مورد آینده است.
خبر خوبی که من از آموزشها گرفتم که همه اینها اکتسابی است و اگر نگاه ما واقعاً تغییر کنه نتایج هم تغییر خواهد کرد.
قبلاً فکر میکردم اگر به خودت توجه کنی، از خودت تعریف کنی خودخواهیه و دیگران بدشون میاد اما الان میبینم اولاً که تو بینیاز میشی از توجه و تحسین دیگران و دوماً جهان از در ودیوار تو رو تحسین میکنه بدون اینکه تو نیازی بهش داشته باشی.
ممنونم از به اشتراک گذاریِ این آگاهی های ناب.
و تشکر ویژه دارم که تو کامنتهاتون مثال از خودتون میارین، اینطوری قابل درک تر میشن قوانین و آگاهی ها.
یه تحسین ویژه هم از خواهرتون سمانه جان برای شما:
قلم بسیار زیبا، روان و قابلِ درکی دارین.
همیشه شاد و ثروتمند و سعادتمند باشین.
الهی شکرت برای آگاهی های نابِ این سایتِ ارزشمند.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت استاد عزیزم مریم خانم شایسته و سایر دوستان جان
اول اینکه از ساعت 11 و نیم شب تا وقتی فایل بیاد مرتب سایتو چک میکردم که تازه و دسته اول ببینمش و شکر خدا فایل جدید اومد، امروز فایل متفاوت تره از قسمتای قبلی و میشه به چند مسئله که بار آموزشی هم دارن پرداخت، اولیش اینه که ثروت باعث شده کلی امکانات عالی در اختیار استاد و مریم خانم باشه و یه نمونش برق کمپر و نت استارلینکه، ثروت یه زمانی تو ذهن من هیولا بود و حتی تو یه دوره ای که فاز بی خدایی گرفته بودم و کتاب هایی میخوندم در رد خداوند باز فکر میکردم اگر ثروتمند بشم از انسانیت دور میشم و گارد به ثروت داشتم در حالی که الان حداقل میتونم بگم زیبایی های ثروت رو دارم میبنم و یکیش همین امکاناته و راحت تر کردن سفر و زندگیه و هیچ ربطی به از خدا یا انسانیت دور شدن نداره و برعکس آرامش خیال میاره و این آرامش باعث سپاسگزاری و حال خوب بیشتر میشه.
تو دل این طبیعت بودن و کمپ کردن و خوابیدن نتیجه ی سپاسگزاری و تجسمه و به نظر من تجسم کردن همون درخواست دادن به خداونده که من اینو میخام با رسم شکل و تو سوره حمد هم خداوند میگه بگید که منو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی نه گمراهان و مورد غضب شدگان، یعنی دقیق بگید چی رو میخاید و چه چیزی واسه دقیق درخواست دادن بهتر از تجسم کردن.
اینکه مریم خانم لذت کار و تفریح رو مساوی میدونه نشون از هدایت خداونده و آسون شدن واسه آسونیا که به شغلی هدایت میشه که هم آزادی مالی زمانی مکانی داره و هم لذتش اندازه سفر به زیباترین نقاط جهانه.
تصاویر داخل کابین و وسایل کار استاد و مریم خانم و اون راحت لم دادن و همه وسایل رو فراهم کردن حتی تو کمپر هم نشون متعهد بودن استاده به کارش و هم راحت کردن کارها که استاد تو جلسه دو کشف قوانین میگفت که من همیشه دنبال راحت تر کردن کارام و مرتب از خودم میپرسم که چطور از اینی که هست آسونتر و شما هم از خودتون بپرسید و خب این باور رو هم شکل داده استاد که دنبالش هم هست، پس مهمه که اول باورا رو بسازیم بعد دنبال نتیجه باشیم.
اینکه تو سفر اول در به در دنبال اینترنت بودین و الان نامحدود در اختیار دارین، اینکه آروی بزرگ بود و راحتی سفر رو کمتر کرده بود و الان یه ماشین به نسبت کوچیکتر دارین و راحت تر و کلی چیزا که بهبود دادین نشون میده که شما با اون همه نتایج باز دنبال بهبود هستین و واقعا تضادها رو سازنده میدونین نه تو شعار بلکه تو عمل، چون خیلیا شایداز خوبی تضاد بگن ولی تا به تضادی بخورن سختشون بشه و زمین و زمان رو مقصر بدونن ولی شما تو تضادها دنبال بهبودین این شیوه ی صحیح زندگی کردن و موفق شدنه.
مورد بعدی بحث شکرگزاریه که اولش با اون دو تا صندلی کنار هم شروع شد، یعنی وقتی این دوتا صندلی میان کنار هم بحثی شروع میشه از مذاکرات 5+1 مهمتر، نکته جالبی که امشب اومد به ذهنم اینه که استاد مو به مو سپاسگزاری میکنه از تمام چیزا، مثلا ستاره های پر نور، هوای خنک، بخاری خوب کمپر، زمینهای رایگان که میشه توشون کمپ کرد و واقعا به چه لیاقتی رسیده که نعمت سپاسگزاری به این وسیعی بهش داده شده.
بعد که حرفا رفتن سمت اینکه استاد بخاطر سوال های خوبی که از خداوند میپرسه هدایت میشه به اینطور جاهایی که تو دل تابستون هوا اینقدر خنکه و چقدر مکان زیباست خب این خودش کلی آموزشه و میشه جدی تر به سوالای خوب پرسیدن بپردازم و آگاهانه بیارمش تو تمرینات روزانم خدایا شکرت
لباسای زیبا و راحت مریم خانم و دفتر قشنگش که واسه کسایی که تو مسیر قانونن مثل اسلحه یه سرباز مهمه داشتن دفتری واسه سپاسگزاری و.. من خودم به شخصه با نوشتن ارتباط برقرار نمیکنم ولی باز چندتا کانال تلگرام درست کردم واسه خودم و اونجا مینویسم و جدیدا تو واتس آپ قسمتی که خودم هم به مخاطبین اضافه شدم واسه خودم سپاسگزاریام و تمرین ستاره قطبیم رو انجام میدم، اما اینکه مریم خانم میگه وقتی سپاسگزاری میکنم در مورد چیزی و اون بیشتر واسم اتفاق میفته هم معلومه که با احساس خیلی خوب سپاسگزاری میکنه و هم خب طبق قانون توجه به هرچی توجه کنیم از جنس اون بیشتر میاد تو زندگیمون و تاکیدیه که توجهم رو بهتر و بهتر کنم و اینکه باز اینجا واسم قانون فرکانس جلب توجه کرد که چون دوستای مریم خانم همفرکانسشن اونا هم صدای پرنده رو شنیدن. یه چیز جالب در مورد سپاسگزاریای خودم بگم، قبلا خونمون دوره ساز قدیمی بود که از پدر بزرگم مونده بود و ما با عموا و.. میشدیم 21 نفر تو اون خونه و بعد پدرم ارث همه رو داد و خونه موند واسمون ولی همیشه خانواده میگفتن رومون نیست خونمون اینطوره، قدیمیه، هال دار نیست و… من عاشق اون خونه بودم، 7 تا اتاق دور تا دورش، حیاط بزرگ، توش درخت خرما و توت کاشته بودم، میدون فوتبال بچگیامون بود و عجیب توجهم ب نکات مثبتش بود، بعدها تخریبش کردیم و شد 3 قسمت، یکی رو ساختیم و من هم راحت بالا رو ساختم و الان یه خونه عالی دارم و یه قسمتش موند زمین خالی که توش یه اتاق انبار کارم شده و 160،170 متری مونده که توش مرغ و خروس گذاشتم و جوجه و… و کلی ازشون لذت میبرم. خدایا شکرت
اگر کل مردم جهان رو بسیج کنی و بگی از یه جاده سربالایی شدید یه نکته در بیارید نمیتونن مثل استاد نکات آموزشی به این خوبی در بیارن، واقعا همیشه همینه و از دور چیزا سخت و بزرگ نشون داده میشن و اگر متوکل نباشیم و هی دنبال بازی ذهن بریم که قراره چی بشه هروز ناامید تر میشیم و زندگی سخت تر، ولی وقتی مثل استاد باورای خوب بسازیم و هی به خودمون بگیم که همیشه راه حل هست همیشه چیزا خوب پیش میرن و مثال همون جاده رو بزنیم که از دور سخت نشون داده میشه ولی وقتی بریم تو دلش اونطور نیست خیلی راحت تریم و احساسمون بهتره و بطبع نتایج هم بهتر، من یه تمرین هم دارم که اینموقه ها که ذهن میگه اگر فلان شد چی اگر بهمان شد چی من بیام برعکسشو بپرسم که مثلا اگر خیلی عالی پیش رفت چی؟ اگر همچی خیلی خوب شد چی؟ بعد ذهنم جوابای خوب میده و اون ترس و نگرانی برطرف میشه، استاد جان مریم خانم ممنونم که کلی نکات آموزشی عالی رو رایگان در اختیارمون میزارید و زکات علمتون رو پرداخت میکنید و خب نتیجش هم تو زندگیتون مشخصه.
اینروزا که تمرکزی دارم فایلای سفر به دور امریکا رو میبینم و کامنت مینویسم و توجهم به زیبایی ها خیلی بیشتر شده واقعا حالم خوبه، واقعا آرومم و دلم قرصه و هدایت میشم به چیزای خوب مثل فایل 7 قدم یک که یکی از دوستان تو کامنتش در موردش نوشته بود و من متوجه نشدم ک نشونه ایه واسم و زیر اون کامنت باز یکی از دوستان نوشته بود من بعد خوندن اون کامنت متوجه شدم این یه نشونس و دیگه دوزاریم افتاد و رفتم گوشش دادن و چقدر این فایل عالی بود و حرف های امشب استاد باش همخونی داشتن و اون نکته اولش در مورد مدارها خیلی فوق العاده بود، یه چیز جالب دیگه یه پیرمردی هست همیشه میاد رایگان تو کارا مغازم کمکم میکنه، تمیز میکنه میچینه میشوره و.. بعد معروفه به خسیسی و البته مرتب میره ماهیگیری و به تنها کسی که تو جهان فک کنم ماهی مفتی میده منم و بارها ماهی اورده واسم و هرکه غیر من بش میگه ماهی بده میگه پولشو بدین! امروز عصر هم کلی ماهی گرفته بود اورد نشونم داد بعد بردشون خونش، منم همینطوری گفتم خدایا منم کلی ماهی میخام بعد 20 دقیقه دیدم اومد کل ماهیا رو اورد واسم خدایا شکرت، واقعا قبل نوشتن کامنت هیچ ایده ای ندارم که چی میخام بنویسم بعد که شروع میکنم میبینم کلی چیزای جور واجور اومدن و نوشتم و خودم که کلی لذت میبرم خدایا شکرت و همینجا تمومش کنم هرچند هنوز چندتا مثال و… دارم
هممون رو به خداوند بزرگ میسپارم
سلام به همه دوستان هم فرکانسی
سلام به مریم جانم و استاد عزیز
چقدر این طبیعت زیبایی که خداوند هدایت تون کردن فوق العاده س
یه چند تا نکته بگم در مورد این فایل
نکته اول: به قول مریم جان استاد همیشه به دنبال ساده کردن مسائل و بهبود دادن شرایط هستش و همیشه به دنبال این هستن که چجوری از این بهتر بشه
نکته 2 و جالب اینه که مریم جان اولین بار با لباس راحتی جلو دوربین اومدن
و این نشان از عزت نفس بالا ایشون هستش
اینکه فارق از اینکه ما نگران این باشیم که دیگران ظاهر ما قضاوت کنن ما فقط راحت بودن خودمون ملاک باشه و فقط به راحتی خودمون فکر کنیم نشان عزت نفس بالاس
نکته3:من موافق حرف مریم جان هستم که هر چقدر در مورد یه چیزی شکر گذاری میکنیم از همون بیشتر میبینی
من خودم نزدیک 20 روزه شکر گذاری رو شروع کردم و جالب اینجاس که روز به روز داره شرایط بهتر بهتر میشه و دقیقا این موضوع رو خودم درک کردم به هر آنچه توجه کنی ازهمون بیشتر توی زندگی ات تجربه میکنی
خدایا سپاسگزارم بابت این همه زیبایی
خدایا شکرت بابت منِ جدید .منِ سپاسگزار که این سپاسگزاری رو وظیفه خودم میدونم
باسلام خدمت استاد عزیز . خانم شایسته و دوستان همسفر
چقدر زیباست که استاد عزیز و مریم خانوم قدردان نعمتهاشون هستند در هر لحظه. از کمپر گرفته تا سه راهی برق که استفاده میکنند و چقدر ذوق دارند نسبت به اونها و در مقابل هم برکت و کارای وسایل صد چندان میشود
خدایا شکرت بابت این طبیعت فوق العاده زیبا .درختان سرسبز و سر به فلک کشیده . دشتهای پوشیده از چمن .کوهای انبوه از درخت آسمان زیبا با ابرهای پفکی . هوای پاک .خدایا چقدر اینجا انرژیش خوبه . خدایا شکرت
خدایا کمکم کن که از مسایل پیش رو باکی نداشته باشم و هنگام نجواهای شیطان قدرت تو را به یاد بیارم که در گذشته هم با تکیه بر همین قدرت چقدر آسان سربالای ها رو پشت سر گزاشتم و به آسانی ها هدایت شدم .و من باور دارم که همیشه همه چیز به نفع منه هر اتفاقی که بیوفته الخیر فی ما وقع برای من . و همواره أَنْ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا را به خاطر بیاورم .
خدایا من را به راه راست هدایت فرما
راه کسانی که به آنان نعمت و ثروت عطا کرده ای
سلام به استاد عزیز و مریم جونم
ازتون سپاسگزارم بابت این فایل زیبا و رویایی ،
اول ازهمه بگم که عاشق این لباسای زیبا و راحتت شدم مریم جون چقدر زیبا و راحت و لطیف من اینو کاملا حس کردم ، چقدر با خودت در صلح و ارامشی تحسینت میکنم دمت گرم چقدر زیر نور خورشید صورتت زیبا بود دوست داشتم همون لحظه کنارت باشم و بوست کنم و بقلت کنم چقدر بی نظیر ی ، زیبا و دوست داشتنی و دلربا ، عاشقتم من ، یکی از خواسته های من داشتن یک دوست خوب و نزدیک مثل شماس ، خوشبحال دوستانتون که با شما دوست و در ارتباط ان .
منم همیشه عاشق لباسای راحت و خوبم و دنبال نحوه ی انجام راحت تر کارام با نوشتن و اولویت بندی روی دفترچه ام روزم رو شروع میکنم هر روز همه ی کارامو اول مینویسم بعد شروع میکنم کلا از اول به نظم و ترتیب خیلی علاقه دارم به راحتی انجام کارا و انگاری شخصیت من شده و دوستش دارم در صورتی که گاهی اطرافیانم میگن این وسواسه ولی من ازش لذت میبرم از دقیق بودن تمیز و با نظم بودن و به موقع انجام دادن کاری این شخصیت رو دوست دارم به پسر کوچیکمم یاد دادم و اونم یاد گرفته وحتی خیلی وقته که مراقبه طبیعته میگه مامان من هیچ اشغالی روی زمین نمیریزم میخوام از طبیعت نگه داری کنم و حتی به بچه های دیگم یاد داده میگه ما نباید طبیعت رو کثیف کنیم باید ازش نگهداری کنیم و تمیز باشه همیشه ؛
تو موقعیت ها مثل استاد به خودم میگم چطور از این راحت تر کاراتر بهتر و سعی میکنم این رو جزو عادتم کنم ، چقدر تغییرات خوب و عالی تراک کمپر کرده چقدر کاراتر و راحت تر شده براتون ، خدایاشکرت ،
قسمت 200 و 201 سفر رو امشب فرصت شد ببینم چقدر حالم رو خوب کرد چقدر اون ابشار رویایی بود به قول استاد انگار کارت پستال بود و منم موقعی که عکس اول فایل رو دیدم اول فکر کردم جلوی یک تابلو ایستادین و نفهمیدم واقعیه خیلی رویایی بود چقدر لذت بردم از اون دختر و پسر شجاع که اینقدر نترس اول اینکه تو اب یخ شنا میکردن دوم بدون اینکه بترسن از صخره ها بالا رفتن حتی بدون کفش و سوم پریدن از اون بالا از اون ارتفاع تو ابی که توش اصلا دیده نمیشه دمشون گرم .
چقدر جای بکر و زیبایی بود خوش بحالتون استاد عشق میکنی تو همچین جایی هستی با عزیز دلت ، مرسی بابت توضیح عالی و بی نظیری که درمورد اون دختر پسرای کنار ابشار بهمون دادی و درسی که داشت کلی چیزای خوب از این دوتا فایل بینظیر یاد گرفتم سپاسگزارم ،
خدایا شکرت چقدر خواسته هام جدیدا قابل هضم تر شدن برام الان که تو 12قدم ، قدم 7 هستم کلی چیزای عالی یاد گرفتم و دارم تجربه میکنم و سعی کردم رشد کنم و همزمانی شده با این سفر جادویی و رویایی شما انشالله قسمت منم بشه .
خیلی دوست دارم بریم سفر ولی هنوز شرایطش جور نشده امشب وقتی کامنت دوست عزیزم رو خوندم که رفته سفر و موقعی که تو تونل جنگل گلستان بوده کامنتش رو نوشته یک لحظه اشک شوقم سرازیر شد و ذوق کردم حس کردم اینا نشونه اس از سفری که در انتظارمونه و گفتم دمش گرم هرکسی دقیقا جای درست خودشه ایول ، موقعی که تعهد بدی و با جدیت پیش بری جهان بهت جایزه میده و منم تو این 7 قدم کلی رشد کردم ترسهام کمتر شده و یک سری باورهام کمرنگ و یک سری باورهای جدید بدست اوردم و جهان هم بهم جایزه های خوبی داده ولی گاهی یادم میره و الان فهمیدم که چرا همش استاد میگه تکرار و تکرار و تکرار فایل ها چون ما واقعا گاهی فراموش میکنیم از کجا شروع کردیم و الان کجا هستیم و ذهنمون میگه توکه تغییری نکردی اتفاقی نیافتاده و باید ساکتش کنیم با تکرار و تمرین فایل ها ، واقعا که خرید دوره 12 قدم بهترین و درست ترین تصمیم زندگیم تا الان بوده الهی شکرت ..
ازتون سپاسگزارم که نوری شدین در دل تاریکی ها برای ما که راه نجاتی پیدا کنیم و خالق زندگی خودمون باشیم ممنونم ..
امیدوارم که کامنتم مفید باشه برای کسی که مطالعه میکنه فقط بهم گفته شد و منم نوشتم ،،،
در پناه الله یکتا شاد سالم و سعادتمند و ثروتمند در دنیا و آخرت باشین استاد و دوستان نازنینم .
سلام خدمت استاد عزیزدلم و مریم جان دوست داشتنی ( مریم کیا )
چند روزی هست که کائنات مدام با نشانه هایی که میده بهم گوشزد میکنه که شکرگزاری و توجه به نکات مثبت رو بیش از پیش جدی بگیرم
با دیدن این فایل بی نظیر تصمیمم بر این شد بیام و نکات مثبتی که دیدم رو بنویسم تا با نوشتن ، تمرکز بیشتری بر این نکات داشته باشم
خدارو بسیار شکر میکنم به خاطر این طبیعت سبز کوهستانی که چشم رو خیره میکنه
خدارو شکر میکنم که اینقدر نعمت و زیبایی درجهان هست که هر بار با دیدن یه تصویر دیگه در سفر به دور امریکا بیشتر از قبل شگفت زده میشم
خدارو شکر میکنم به خاطر این فراوانی در زیبایی طبیعت جهان …
یه نکته ای که توجه منو جلب کرد وقتی استاد در مورد گرم بودن تمام ایالت های امریکا غیر از مناطق کوهستانی گفت
با خودم گفتن وقتی ادم در فرکانس و مدار درست باشه از نظر اب و هوا هم حتی هدایت میشه
استاد و مریم عزیز دارن توی یکی از بهترین ایالت های امریکا با اب و هوای فوق العاده زندگی میکنن ولی باز در زمان مناسب در مکانی هستن که توی اون فصل بهترین اب و هوا رو داره
من فوق العاده عاشق تراک کمپر و رنگ زیباشم و یکی از ارزوهام هست که یه روزی با همچین ماشینی مسافرت کنم
استاد عزیزم این تلاش شما برای هر روز بهتر شدن همون طوری که تو همه فایلاتون میگین واقعا قابل تحسینه و چقد این نکته برام درس داشت که هر روز از خودم بپرسم راجبه هر مسئله که چطور میشه از این اسون تر و راحت تر انجام بشه؟؟
مریم عزیزم شمارو خیلی تحسین کردم چون هر بار میبینم که چقدر اعتماد به نفستون بیشتر از قبل میشه چقدر راحت تر هستین جلوی دوربین و چه دید زیبایی به جهان اطراف دارین و چه نکات ظریف و قابل تاملی رو هر بار بررسی میکنین
راستش رو بخواید فکر نمیکردم ادمی مثل شما با این همه نتایج ، هرروز شکر گزاری هاش رو مکتوب بکنه و این توی ذهنم بود که اینا یه سری تمرینه برای کسایی که اول راهن
ولی با دیدن این فایل متوجه شدم اصول و قوانین جهان تغییر نمیکنه چه اول راه باشی چه یه عالمه نتیجه گرفته باشی
منم تصمیم گرفتم که یه دفتر مجزا برای نوشتن شکرگزاری هام بگیرم
دیدن روابط عاشقانه شما و اینکه اینقدر بهم احترام میزارین خیلی حس قشنگی بهم میده…
خیلی ازتون سپاس گزارم و عاشقتونم .
سلام به استاد عزیزم، مریم جان نازنین و دوستان هم فرکانسی
خدای من شکرت که به قول مریم جون هم فرکانس شدم که این منطقه زیبا رو ببینم، خدایا شکرت که در مدار دیدنش بودم، خدای من چقدر زیباست اینجا
یاده فیلم حنا دختری در مزرعه میفتم
مثل کارت پستاله
فقط اون ماشین های که از جاده ی بالای کوه عبور میکنن صحنه رو زنده میکنه!
مثل عکس های بک گراند ویندوز xp میمونه:)
میشه عکس گرفت و بک گراند گوشی یا لپ تاپ کرد
آفتاب چقدر زیبا میتابه
دوربین چقدر زیبا این تصاویر رو ضبط کرده
وای خدای من این جا جون میده مثل مریم جون لباس راحتی بپوشی و راه بری دستاتو باز کنی سرتو بلند کنی روبه آسمون، چشمات و ببندی و دوره خودت بچرخی مثل مولانا رقص سماع کنی از این همه زیبایی از این حس ناب حضور خدا از این هوای پاک و خالصی که وجود داره، از این زیبایی که طبیعت در معرض نمایش برای هزاران نفر قرار داده
دوست دارم راه برم همین جوری دستامو باز کنم بادی که میپیچه لایق انگشتای دستمو حس کنم، آفتابی که به این زیبایی میتابه رو حسش کنم، درختا رو بغل کنم وای خدای من
واقعا استاد ازتون سپاسگزاریم که این چنین جاهای زیبایی رو پیدا میکنید و همه ی ما رو میبرید که چندین روز بمونیم و لذت ببریم
مریم جان عاشق صحبت کردنتونم که این قدر خالص و ناب آن چیزی که درونت جاری میشه رو به زبون میاری و به دل ما هم میشینه
استاد جان چقدر مسیر سربالایی رو خوب تشبیه کردین واقعا نیاز داشتم به این حرفا
استاد جلسه 4 دوره عزت نفس خیلی زیبا در خصوص نجوای ذهن و صدای الهامات صحبت کردین من هر موقع که میبینم نجوای ذهنم میخواد خودشو رو کنه، میرم سراغ جلسه 4 دوره عزت نفس.
ذهن خیلی چموشه انقدر زیرکانه بعضا وارد میدان میشه و خود نمایی میکنه که آدم میمونه، تنها راه کنترل کردنش تکرار قانونه، تکرار این که شیطان همیشه وعده فقر میدهد و خداوند همیشه وعده فزونی میدهد، هر جا که احساس کردم گفتگوهای درونیم داره احساس بدی به من میده، بدونم که شیطان از ابزار نجوای ذهنم داره استفاده میکنه، سریع باید نقطه مقابلش رو ببینم، به چیزی فکر کنم که بهم احساس خوبی میده.
وقتی سریع اقدام میشه که ذهن رو کنترل کنم، انگار شیطان متوجه میشه که از این راه نمیتونه وارد بشه زود نجواهای ذهن خاموش میشن ولی اون همیشه داره کار میکنه که یه راهی پیدا کنه خودش رو نشون بده، باید همیشه هوشیار باشیم باید همیشه ببینم که الان در حال فکر کردن به چی هستیم.
باید مثل فیلم جنگجوی درون که مربی برای اینکه شاگرد بتونه ذهنش رو کنترل کنه میگفت:
مربی: کجایی؟
شاگرد: اینجام
مربی: اینجا کجاست؟
شاگرد: زمان حال، الان!
بعضا باید از خودمون بپرسیم که الان داری به چی فکر میکنی، کجایی؟
خدا رو شکر که در این مسیر زیبا قرار داریم و در مدار دیدن این زیبایی ها هستیم.
استاد، من و خواهرم دوباره شروع کردیم به دوره کردن دوره عزت نفس، چقدر آگاهی هایی که قبلاً من دریافتشون نکرده بودم و ازشون سرسری گذشته بودم رو دارم دریافت میکنم. این نشون میده مدارم تغییر کرده و این رو خودمم احساس میکنم، بعضا فکر میکنم که الان که دارم به این فایل گوش میدم چه آگاهی هایی رو به خاطر اینکه توی مدارش نیستم دریافت نمیکنم و قراره در آینده که تکاملم طی شد و وارد مدار بعدی شدم، گوشم به این آگاهی ها محرم بشه، خیلی عجیب و شیرینه چون میدونی که همیشه جای رشد داری.
خدارو شکر
منتظر قسمت های بعدی هستیم…
به نام خدای هدایتگر ،خدایی که هرلحظه مراقبه ماس ودرتمام لحظه ها کنارماس وتمام جواب هارو داره وبه ما الهام میکنه ،خدایی که عاشقانه دوست داره به ماکمک کنه ومیخواد که کارهای مارو انجام بده والبته ویژگیش دهنده بودنه وهیچ وقت اوضاع ازکنترلش خارج نمیشه ،،
سلام عرض میکنم خدمت استادعزیزم استادی که همیشه سوال های خوب ازخودش وخدای خودش میپرسه ودنبال جواب های ساده وراحت میگرده استاد عزیزم شما بسیار الگوی خوبی برای من هستید درتمام زمینه ها ،ثروت ،روابط،بیزینس و،،،،
من واقعا ازشما سپاسگزارم برای این نحوه ی مستند سازی اززندگیتون چون که ما کلی مطالب جدید به صورت عملی یادمیگیریم ،وقتی میبینم که شما به صورت عملی درزندگی خودتون ازقانون استفاده میکنید ماهم متعهد میشیم که کنترل ذهن بهتری داشته باشیم وازشما الگو بگیریم وبه صورت پرکتیکال ازقوانین زندگی استفاده کنیم
واقعا دیدن منظره ی زیبای پشت سره شما نعمت بزرگی بودبرای من که خداوند این لحظه نصیبم کرده بود طبیعتی بکر وخلوت ترکیب کوه ودرختان زیبا وآسمان آبی وتراک کمپر فوق العاده که تجهیزاتش ازیه تانک نفربر هم بیشتره ،،،
اصلا دیدن نحوه زندگی شما دراین چندسال مسیرزندگی من رو عوض کرده نحوه لذت بردنم اززندگی یا نحوه دیدن جهان اطرافم کلی تغییر کرده ودرحال تغییره ،،،،
این باوری که یادآوری کردید بسیار کلیدی وکاربردی هست برای کننرل ذهن چون من خودم همیشه بااین مساله درگیر هستم و ذهنم همیشه دوست داره ازمن تضمین بگیره برای آینده ای که هنوز نیومده ونکته ش اینجاس که همیشه احتمالات منفی رو بزرگ میکنه واحتمالات مثبت رو کوچیک واگر اگر هارو میاره توی ذهن کن وگاهی اوقات که حریفش نمیشم احساس میکنم که همه چیز تاریکه وهیچ دری باز نمیشه وازشما دراموزش ها یادگرفتم که هرجا ذهنم رو نتنوستم کنترل کنم بخوابم واین تکنیک برای من بسیار جوابگو بوده اما الان چندوقتیه که سعی میکنم که نخوابم واحساس بدم رو باتغییر نگرشم خوب کنم که گاهی اوقات موفق بودم وبیشتر اوقاتم خواب بوده که جواب داده اما جدیدا به مهارتی بهتررسیدم که حتی وقتی زورم به ذهنم نمیرسه وتصمیم برخوابیدن میگیرم قبل ازخوابیدن کمی احساسم رو بهترمیکنم باباورهای درست وبعدمیخوابم واین خیلی رشد خوبی درشخصیتم بوده مثلا 2سال پیش تنها راه خوب کردن احساسم خوابیدن بود حتی مسائل بسیار کوچیک اما الان خیلی تغییر کردم درمسائل بزرگ هم خیلی اوقات باتغییر نگرش احساسم رو بهتر کردم ،،،
این باوری که گفتید خیلی ارزشمنده که هرموقع مساله ای باشه همون موقع هم راه حلش الهام میشه پس بی خیال فعلا بهش فکر نکنم ،،،
من امیدوارم خداوند کمکم کنه که این باورو یادم نره ودرلحظه های حساس که قراره ذهنم رو کنترل کنم به خودم یادآوری کنم ،،خدایا من ناتوانم کمکم کن درتمام باورهام تغییر ایجاد کنم فقط تویی که میدونی کدوم باور درکدوم شرایط اولویت تغییر داره ،،،
واما درمورد دیدن مسائل ازدور وبزرگ نمایی ذهن ،،،من کاملا موافقم که درشروع کار مخصوصا کارهای جدید همه چیز ازدید ذهن ما پیچ درپیج ونامفهموم وغیرقابل حل شدن هست اما ازاونجا که خداوند همیشه مارو هدایت میکنه وقتی واردش میشیم الهامات الهی میاد ومسیرو آسون میکنه ومامیریم داخلش وهمه چیز آسون میشه اما یه نکته طلایی هست که من باید یادش بگیرم اینه که وقتی میخوام وارد ناشناخته هابشم ازخدامیخوام هدایتم کنه ووارد میشم وهدایت والهامات میاد ومساله آسون میشه وحل میشه ومن بعدازحل مسائل یادم میره که اعتبار این الهامات وهدایت ازخدام بود وفکرمیکنم که خودم باهوش خودم اینکارارو انجام دادم ،،،
امیدوارم دراین سفر الهی همیشه هدایت بشید به بهترین صحنه های زیبا وباما به اشتراک بزارید
استادعزیزم الان مدت هاس به لطف الله باآموزش های شما همه چیز درزندگی من عالی پیش میره ومن هرروز دارم رشد میکنم درتمام جنبه ها خیلی حالم خوبه وتا این لحظه که دارم کامنت مینویسم به هرچی خواستم رسیدم اما ازاونجا هدف ماگسترش جهانه آرزوی های من سقف نداره ودرحال حرکتم الان به لطف الله مهربان احساسم خوبه وشمارو به عنوان یک استاد هدایتگر باوردارم والان خیلی بهتر دارم ازدوره ها آموزش یادمیگیرم
برای همه ی بچه های سایت ازخداوند آرزوی رسیدن به هرآنچه که درذهن دارند خواستارم
منتظر قسمت های بعدی این سفر جادویی هستم
عاشق همه تونم