سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 201 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

517 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی کاتبی گفته:
    مدت عضویت: 1299 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام به استاد با عشق و بانوی زیبای مهربان خانم شایسته

    سلام به خانواده پر مهر عباسمنش

    عجب سفری شده این سفر، هر فایلی که میذارید یک دوره است، من سفرنامه قبلی در مداری نبودم که بتونم همه فایل هارو ببینم دیدگاه هارو بخونم ولی خداروشکر که در سفرنامه جدید ثروتی وارد زندگی من شد به نام “تعهد” تا با این فایل ها و فعالیت در سایت بتونم راجع به خودم فکر کنم و بفهمم من واقعا تا آخره عمرم رو خودم کار کنم باز جای بهتر شدن هست. استاد زمانی که راجع به الگو ها فایل میذاشتید توی یکی از فایل ها نوشتم من همیشه کاری رو تا یه حد خوبی پیش میبرم و باز برمیگردم سره خونه اول، توی این مدت ترمز هایی رو پیدا کردم که به لطف و هدایت خداوند دارم میبینم که یک درجه نسبت به عملکرد گذشته ام دارم متفاوت تر عمل میکنم در مسیر درست، من قدرت دادن به اعداد و اهمیت لذت بردن رو نمیدونستم و همین همیشه باعث میشد یک عددی توی حساب من بیاد و من همه چیو رها کنم حالا چرا اینو میگم چون دیدم خانم شایسته در طبیعت و سفر هم برای خودش میز کاری درست کرده که کارشو انجام بده، آیا آدم بخاطر پول میتونه ذهن رو قانع کنه در سفر و تفریح این کارو انجام بده؟ یا چون لذت میبرن هدایت میشن به انجام این کار در دل طبیعت من نمیدونستم فقط باید لذت برد توی ناخودآگاهم لذت رو گره زده بودم به پول، از هفته پیش که من فقط سعی کردم لذت رو برای ذهنم منطقی کنم و تمرکزشو از روی عدد بردارم ورودی مالی داشتم و دوباره داشت ترمز هام فعال میشد، دقیقا ترس ها رو برام بولد میکرد، ترس از موفقیت – ترس از مسائل پیش رو در کسب و کار – ترس از قضاوت مردم و طعنه های مردم از موفقیت افراد موفق وقتی داشتم به این ترس ها فکر میکردم با خودم گفتم چطور من از خداوند میخواستم به من موفقیت مالی بده وقتی موفقیت مالی رو برابر میدونستم با رنج و سختی، یعنی من در لفظ پول رو میخواستم و در فرکانس به خدا میگفتم که حاجی از این بیشتر نده که میرم به خودم گند میزنم، با افکارم میگفتم من لیاقت بیشتر از اینو ندارم خداجون دمتگرم همین کافیه

    در صورتی که شما با افکار و اعمالتون دقیقا بر عکس من عمل میکنید و به نجوای ذهنتون ثابت میکنید که ببین من هم بهترشو میخوام و هم میدونم بهترش هست. مثل راه اندازی اینترنت استارلینک روی تراک کمپر که هر کجا آسمان رو دیدید یعنی اینترنت هست، مثل بهبود دادن تراک کمپر بعد از سفر اولتون که چقدر کار کردن و لذت بردن از کارتون رو در ابن سفر راحت تر کرد. چقدر قشنگ بود این حرفتون که چون من سوالای خوبی از خداوند میپرسم به جواب های خوب هدایت میشم، من اینو این هفته لمس کردم تو زندگیم استاد، وقتی با کمک فایل های الگو ها تشخیص دادم من چطور میتونم این ترس و اضطراب رو از زندگیم کمتر کنم خدا منو هدایت کرد به توجه به لذت بردن و اعراض از اعداد، بعد هم با نشونه ها تایید کرد که مسیر درست همینه وقتی شما گفتید من مدت هاست نمیدونم در آمدم چقدره ولی همیشه دنبال بهبود شخصیتم هستم این یعنی من فقط میخوام لذت ببرم

    احساس خوب = اتفاقات خوب

    الان بهتر درک میکنم که چرا شما چیزی بهتون الهام میشه تعلل نمیکنید در عمل به اون الهامات، الان بهتر درک میکنم که وقتی میگید کاری رو انجام میدید خودتونو به نتیجه گره نزنید یعنی چی، یعنی آقا شما برای لذت بردن کاری رو انجام بدید نتایج لاجرم رقم میخوره

    استاد شما یاد گرفتید با قدم برداشتن برای بهبود شکرگزار باشید و شکرگزاری بالاترین فرکانس لذت هستش که فرکانس لذت یعنی خدایا من لذت بیشتر میخوام از این جنس

    شما با باوره چطور از این بهتر مصداق بارز این آیه هستید

    ابراهیم:7

    وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ

    و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد، اگر شکر [نعمت] گزارید، حتما فزونی‌تان می‌بخشم و اگر ناسپاسی کنید، عذاب من بی‌تردید بسیار سخت است.

    از تضاد هایی که برام به وجود اومده ممنونم که باعث شده الان حرف های شما و آیات قران رو بهتر درک کنم، اونم هدایت خداوند بوده و از خداوند میخوام منو هدایتم کنه به مداری که قبل از تضاد دنبال بهبود باشم

    مثل کاری که شما با تراک کمپر کردید، با اولین سفر نشانه هارو برای بهتر کردن این تراک کمپر زیبا دریافت کردید و در جهت بهبود بخشیدن بهش تنهایی باهاش رفتید سفر تا با سیستمش بیشتر آشنا بشید

    خدایا شکرت بخاطر این نعمت هایی که در زندگیم هست:

    استاد عزیزم و بانو شایسته گرامی

    مثال هاشون از زندگی و مسیری که دارن میرن

    دوستان عزیزم در این سایت

    تجربه هاشون از عمل به قانون

    تجربه های خودم

    خدایا مارو به راه مستقیم هدایت کننده و راهبر باش

    راه کسانی که به آنها نعمت دادی، نه مغضوب شدگان و گمراهان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  2. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2250 روز

    بنام خداوند غفور و وهاب و رزاق و بخشنده ی هدایتگرام که هر لحظه من رو به سمت آسانی های نعمت هایش هدایت می کند ..

    سلام و درود خدمت استادان عزیزم و همسفر های رفیق و شفیق نورانی درخشانم

    خانم شایسته ی عزیزم بابت تمام فیلمبرداری ها و تنظیم و تدوین و ماندگاری های فیلم های سفر به دور آمریکا ممنون و سپاسگذارم و از اینکه در قسمت قبل اون فیلمبرداری آقایی که به ترسش فایق آمد و می خواست بپره داخل آن آب زلال و سرد چشمه .. اون لحظه ی شگفت انگیز رو بصورت اسلیموشین نشانمون دادید واقعا ممنون و سپاس گذارم خیلی صحنه ی قشنگی بود ممنون و مرسی مرسی …

    امروز هم در مورد آسان شدن کارها و امورات داخل کمپر برای برقراری برق ماهواره ای تسلا و هماهنگی اتصال برق ها با یک دکمه روشن خاموش شدن رو بهمون نشون دادید و همچنین نصب TV و لپ تاپ ها و دستگاه قهوه ساز و گیره های آویز و غیره … واقعا چقدر خوبه که آدم وقتی به یک طبیعیت بکر می‌ره کلیت امکانات یک خونه رو براحتی بتونه با هم داشته باشه و این نشان از رشد و پیشرفت تکنولوژی است که بهمراه ثروت و وفور و فراوانی است خدا رو شکر که چنین سیستم فوق العاده عالی رو می توان با چنین ماشین فوق العاده عالی حمل کرد و دیگر نگران هیچ چیزی نباشیم و این امکانات فوق پیشرفته سبب خیر شده تا هم سفر خوبی داشته باشیم و هم تمام امکانات مورد لزوم رو در کنارتون داشته باشیم .. چقدر تحسین کردم این رشد و پیشرفت رو … چقدر تحسین کردم این امکانات فوق العاده عالی رو … چقدر تحسین کردم این پول و ثروت رو که سبب راحتی و آرامش و آسایش و رفاه شده …. چقدر تحسین کردم استاد عزیزم رو که همیشه همه چیز رو. با. هم درخواست می کنند و همیشه یک پکیچ کامل و هماهنگ با خواسته شون رو دریافت می کنند و بعدش می گویند. چطور. از این بهتر و از این قشنگتر و از این آسان تر و از این راحت تر رو هم تقاضا می کنند … چقدر تحسین کردم این روابط فوق العاده رو که آدم همیشه در کنار همسفر زندگیش باشه و در ضمن همکار هم باشند و هم چنین هم فرکانس همراه و همدلی و همراه تمام لحظات همدیگر باشند خدا رو شکر بخاطر چنین روابط فوق العاده عالی همراه با عشق از وجود همدیگر لذت ببرند و شاد باشند خدا رو شکرت و من همیشه چنین روابطی رو از اعماق قلبم تحسین می کنم.

    خانم شایسته جان چقدر خوب شد که دفتر سپاسگذاری تون رو نشونمون دادید چون من خودم چندین دفتر دارم که هر کدام مخصوص ی کاری هستش که همیشه با لپ تابم و چندین خودکار رنگاوارنگ کنار تختم هستش و میز کارم هم یک بالشت سفت رو کنارم گذاشتم که هر وقت می خوام بنویسم می‌ذارم زیر دستم … من کلا همه ی کارهامون روی تختخوابم انجام میدم یک تختخواب بزرگ دونفره دارم که همیشه یک سمتش همین طور ردیف این وسایلمو چیندم .. یعنی حتی نیمه شب و وقت و بی وقت به تمام این وسایلم نیاز دارم و باید حتما در دسترسم باشه .. وقتی توی کمپر لپ تاب ها و TV نصب شده رو دیدم خیالم راحت شد بخاطر اینکه منم همین سبک رو داخل خونه دارم زندگی می کنم خدا رو شکر ولی خیلی خیلی دوست داشتم در چنین منظره ی کوهستانی سرسبز و زیبا با آب هوای خوب و نسیم باد کوهستانی رو هم تجربه می کردم …

    استاد جان امکان بارندگی در چنین جاهایی زیاد هستش لطفاً پیش بینی لازم رو داشته باشید ..‌ چکمه ‌. و چتر و غیره … گفتم یادم افتاد که بگم کاش یک چتر آفتابگیر هم داشتید که خانم شایسته وقتی داشتند توی آفتاب صحبت می کردند نور آفتاب خیلی شدید به صورت شون می خورد و در ضمن نور میوفته روی گوشی و لپ تاب و قابل مشاهده نیست ‌.. بازم خانم شایسته رو بخاطر اینکه در همه ی شرایط و در هر موقعیتی کارهای سایت رو انجام می هند تحسین و قدردانی می کنم که هیچ کاری رو به تعویق نمی اندازند ممنون و سپاس .

    نکته هایی که استاد عزیزمون خیلی بهش توجه کردند جاده ی سنگلاخ و در پیچ و خم جاده ی کوهستانی بود که در اولین نظر از کوهپایه خیلی سخت و صعب العبور بنظر میرسه ولی وقتی وارد چنین مسیرهایی می شویم بصورت خیلی هدایتی مسیر بعدی بهمون گفته میشه و قدم به قدم آن مسیر سربالایی زندگیمون هم برامون آسان میشه … این موضوع در حال حاضر در زندگی من خودشو داره نشون میده .. یعنی یک تضادی در مسیرم هست که مثل اون سربالایی دارم بهش نگاه می کنم و همش میگم چطوری این سربالایی سنگلاخی رو بالا میرم . و همش چند روزه دارم از خداوند هدایت می طلبم و امروز این پاسخ هدایت از زبان استاد بر من جاری شده که همه چی راه حل داره و همه چی حل می شود … راه حل هر مسعله ای در خودش هست .. که انَّ مَعَ الْعُسْر یُسْرًا ﴿6﴾آرى با دشوارى آسانى است ..سوره انشراح

    استاد عزیزم خیلی ممنون و سپاسگذارم که همیشه نکته های اصلی رو از دل طبیعت گلچین می کنید و پاسخی برای سوال های ما هست . بیشتر از همه چی اینکه امروز خیلی بیشتر از هر وقت دیگه ای به این نشانه ها و آیت ها و هدایت های الهی نیاز داشتم و انگار شما از دل ما خبر دارید. و برامون جواب. دارید. خدایا شکرت ممنون ممنون و سپاس

    خیلی از این بک گراند پشت سرتون لذت بردم . آسمان آبی . کوهستان زیبا . فضای گسترده ی باز و وسیع در ارتفاع سرسبز و زیبا .. آدم تا چشمش کار می کنه فضای وسیعی رو می تونه ببینه و لذت ببره ..

    منم از روی بالکن لحظه ی طلوع خورشید رو از پشت کوه در این آسمان زیبا میبینم ولی بقول شما … چطور از این بهتر؟؟؟؟ چطور از این زیباتر ؟؟؟؟

    چطور از این گسترده تر ؟؟؟؟

    چطور از این چشم انداز تر ؟؟؟؟

    چطور از این ویوی ابدی زیباتر ؟؟؟

    چطور از این آسان تر ؟؟؟؟

    چطور از این راحت تر ؟؟؟؟

    استاد جان خیلی دوست دارم در چنین محیط هایی خانه ای داشتم وسیع و گسترده ..با تمام امکانات رفاهی عالی و این سکوت طبیعت زیبااااا و صدای پرندگان زیبا .. منم مثل خانم شایسته عزیزم. سحرگاه صدای اولین پرنده رو می شنوم کلی ذوق می کنم و قربون صدقه شون میرم و شکر گذاری می کنم حتی صدای پرواز و نشستن شون رو می شنوم مثل هواپیما تیکاف می کشند .. وای خدای من چقدر لذت بخشع… خیلی خیلی در طبیعت خداوند لذت ببرید و ممنونم که در لذت شگفت انگیز این سفر .. ما بروبچه های نوپای سایت رو با خودتون همسفر کردید ‌مممنون و سپاس .. خدا رو شکر وقتی شما ها رو میبینم انگار یک دنیا دیدم .

    عاشقتونم هزاران هزار بار ..

    ملکا ذکر تو گوییم

    که تو پاکی و خدایی

    نروم جز به همان ره

    که تو همراه نمایی

    ارادتمند همیشگی شما

    رویال مهاجر سلطانی

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    مهدی رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1989 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز چقدر لذت بردم از اینکه کارتون همراه با سفر کردن هست دقیقا این همون چیزی هست که منم میخوام الهی صد هزار مرتبه شکرت جهان داره به منم نشون میده میگه ببین مهدی این همون خواستت هست و با دیدن این الگو ها داری فرکانسشو بیشتر و بیشتر میکنی و داره خواستت بهت نزدیک و نزدیکتر میشه الهی شکرتتت….

    اتفاقا بصورت معجزه وار سفری بهم پیشنهاد شده که به امید خدا تا 6 روز دیگه حرکت میکنیم بصورت کاملا رایگان با خواهرم و دامادمون …قراره 15 روز در سفر باشیم و لذت ببریم این ها نشانه کار کردن روی خودم هست اینها نشانه توجه کردن به زیبایی ها هست اره این همون قانون خداست این همون عدالت خداست که به هر چی توجه کنی از جنس همون وارد زندگیت میشه …

    خدا میدونه تو این سفر لذت بخش هدایت بشم به چه زیبایی ها میدونم خدا میخواد سورپرایزم کنه …خدا میخواد استارت این خواستم رو برام بزنه که در سفر باشم و ثروت ونعمتم خلق کنم…اره میخواد باور کنم که میشه و اعتماد کنم و حرکت کنم …خداروشکر منم شغلم اینترنتی هست و نیاز به هیچ مکان خاص ندارم اینها همون هدایت های الله هست که من شغلمم اینترنتی هست الهی شکرت داره قدم به قدم هدایتم میکنه که من لذت بیشتر رو تجربه کنم…

    استاد عزیزم چقدر پوست شما و خانم شایسته شفاف و روشن زیباتر شده چقدر تحسینتون میکنم که به بدنتون احترام میزارید و اصول دوره قانون سلامتی رو رعایت میکنید…

    چقدر ترکیب شما دو نفر در طبیعت بکر کوهستانی اونجا با آسمان ابی لذت بخشه …انگار ما انسان ها به طبیعت معنا میدیم انگار طبیعت خلق شده که ما لذت ببریم الله اکبر چقدر سکوت همجارو فرا گرفته بود انگار داشت زمین و آسمان و درخت ها و کوه ها و ما به صحبت های شما گوش میدادیم و داشتیم هممون تحسینتون میکردیم انگار خدا هم نشسته بود در کنارتون و نگاتون میکرد و به خودش افتخار میکرد که ببین چه بنده هایی خلق کردم داشت به خودش میبالید و برای خودش صوت و جیغ و هورا سر میداد….

    من هر چقدر سپاسگزار خدا باشم ازینکه من رو به سایت شما هدایت کرده و توحید و قوانین جهان رو به ما می آموزید کم شکرگزاری کردیم از خدای زیبایی ها میخوام همواره هدایتم کنه تسلیمش باشم و هدایت ها رو دریافت کنم که زندگیم از همه جهات تغییر کنه… آمین…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    حسین دانش خواه گفته:
    مدت عضویت: 800 روز

    به نام رب العالمین

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و تمامی همسفر های عزیز راه توحید و یکتا پرستی

    چقدر من لذت بردم مریم خانم گفت ما توی دل کوهستان تو این همه ارتفاع اینترنت پرسرعت داریم الان خیلی واضح تر معنی ارزش خلق کردن رو فهمیدم آقای ایلان ماسک خیلی خوب این موضوع رو درک کرده اون دقیقا از قانون استفاده میکنه اون به خوبی درک کرده که جهان حمایت میکنه کسانی رو که میخان ارزش خلق کنن و جهان رو جای آسون تر و زیباتری برای زندگی بکنن واقعا تحسینشون میکنم.

    من خیلی استاد شمارو تحسین میکنم بخاطر این که کیفیت برای شما خیلی مهم هست واقعا تحسین میکنم دقیقا خودم هم همین جوری هستم خیلی زیاد کیفیت برام مهم هست، خیلی لذت بردم زمانی ک توی تراک کمپر توضیح هایی رو دادین ک همش نشون میداد ک چقدر کیفیت براتون مهمه و این کیفیته خیلی مزایا داره و مهم ترین مزایا اون احساس خوبی هست که بهت منتقل میکنه واقعا شما استاد راحت کردن کارها هستین و این خیلی لذت بخش هست.

    خیلی برام جالب بود زمانی که گفتین غرب آمریکا اکثر زمین ها مال همه مردم هست و میتونن کل عمرشون رو توی طبیعت زندگی کنن خیلی جالب بود،واقعا تحسین میکنم این ویژگی باعث میشه ک مردم تمیز نگه دارن طبیعت رو واقعا آمریکا کشور فرصت ها و آزادی هاست اجازه میدن هر فرد اِیدشو اجرا کنه و یکی از دلایل پیشرفت آمریکا هم همین هست و بخاطر همین هست که اکثر کمپانی های بزرگ دنیا از آمریکا زاده شده واقعا تحسین بر انگیزه.

    خیلی مواقع خود من یه قضیه پیش آمده که ظاهرش خوب نبوده و ذهن من شروع کرده به بزرگ کردن اون قضیه و وقتی من حرکت کردم و سوال های درست پرسیدم از این انرژی و روش حساب باز کردم دیدم براحتی اون قضیه نه تنها ضرر نبوده بلکه سود هم بوده برام و ذهن من فقط اونو بزرگ میکرده.

    مریم خانم خیلی نکته زیبا و هوشمندانه ایی رو اشاره کردن که توی لحظه زندگی کنید از وقتی که نگاهم رو به جهان سیستمی کردم خیلی راحت تر و آسون تر توی لحظه زندگی میکنم و واقعا لذت میبرم خیلی دفترتون زیبا بود مریم خانم

    آفرین به شما که سپاس گزار هستید.

    جایی که امدین فوق العادس این درخت های سپیدار زیبا این هوا این آرامش این کوه های زیبا و شبا توی کوه توی اون آرامش چقدر آسمون زیباتر دیده میشه چقدر فوق العادس چقدر رویایی هست

    Woooooooooo

    سپاس خدایی را که صاحب اختیار جهانیان است

    عاشقتونم

    در پناه خدا پیروز موفق سربلند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    شیدا و مهرک گفته:
    مدت عضویت: 1777 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز که بهترین الگو مناسب برای عمل به قوانین هستی

    و همچنین دوستانی که واقعا با کامنت هاشون احساس نزدیکی زیادی باهاشون دارم

    خداروشکر میکنم به خاطر دیدن این همه زیبایی

    وقتی توجه و تمرکزتان روی زیبایی ها باشه خداوند به سمت زیبایی که اطرافت هست و قابل دسترسه هدایت میکنه

    و چون داری به اون زیبایی ها توجه میکنی اون جاهایی هم که ازت دوره و در دسترس نیست از طریق های دیگه بهت نشون میده

    و توجه به قانون تکامل و ادامه همین روند به زیبایی های بیشتر هدایت میکنه تا مثل استاد هر موقع که بخوای بری و زیبایی ها رو ببینی و تجریه کنی

    این قانونه

    استاد عزیزم چقدر جالب بود چیزی که تعریف کردید دقیقا منم تو سفر چند روز پیش تجربه کردم

    آسمون پر ستاره شب هوای سرد جوری که وسط تابستون سویشرت پوشیده بودم و شما بخاری روشن کرده بودید طبیعت بکر فضایی شبیه فضایی که شما بودید

    چقدر از خداوند سپاذاری کردم

    چون از روزی که سفر به دور آمریکا رو دیدم دلم میخواست منم مثل شما یه همچین سفری رو تجربه کنم

    همچنین چقدر زیبا و دقیق این نکته که تو همه ی فایل ها توجه من رو جلب کرده بعضی از کارهایی که خانم شایسته انجام میده مرزی بین پوششی که باهاش راحته و نگران حرف بقیه نیست و رعایت نکات ی قابل توجه

    مثل نگه داشتن کمربند ماشین با دستانش موقع ضبط ویدئو

    چقدر درک بالایی داری شما چقدر در عین حال قانون رو عالی رعایت میکنی عزیزم

    الحق که استاد باید شما رو عزیزدلم صدا کنه

    چقدر لحظه ایی که شارژر لپ تاب رو به کمپر زدید بهم چسبید چقدر کارها ساده تر شده

    چقدر لذت بخش بود نشستن روی اون صندلی وسط دل طبیعت و فایل ضبط کردن

    و از همه مهم تر چقدر تمرینی که انجام میدید عالیه

    منم ایده گرفتم و از همون لحظه شروع کردم و جالبه مثل صدای چهچه پرنده بدام تا آخر شب صدای شنیدن بارون شدید و هوای خنک اتفاق افتاد

    ازتون بی نهایت سپاسگذارم و دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  6. -
    مهرک الهی گفته:
    مدت عضویت: 1724 روز

    به نام الله یکتا

    وباسلام به استاد عزیزو شایسته ی جانم

    ازوقتی باشمادرمسیر قوانین قرار گرفتم ،هرروزم بهتراز روز قبلم بود وتقریبا خیلی کم پیش میومد که به حس بدی دچاربشم.ولی مدتی بود که داشتم احساسات بدی رو تجربه میکردم،کی؟وقتی که داشتم به خوبی روی کشف قوانین کارمیکردم وبرخلاف هدایتی که توی دلم بود به یه سفررفتم‌(البته من عاشق سفر هستم وهرفرصتی که دست بده حتما استقبال میکنم ولی اینبار حسم خیلی خوب نبود برای رفتن)خلاصه طبق اموزشهام دایم سعی میکردم که حالمو خوب نگه دارم ولی دریک نشست خانوادگی روی تصمیم گیری ودرواقع حساب کشیدن ازمسئول کارهای ساخت وساز مربوط به ارث،حالم خراب شدوبا تمام حرفهای قشنگی که ازقوانین به خودم ودیگران میزدم وادعا داشتم،کنترل احساسم برام سخت شده بود واون حس سبکی درمن کم شده بود.

    خلاصه امروز صبح باخودم خلوت کردم وازخودم بیرون رفتم وبه خودم نکاه کردم وبه خودم گفتم،تومیخوای کتاب بنویسی وتاثیرگذارمثبت باشی؟ولی چندروزه که نتونستی احساستو کنترل کنی

    اگه قوانینو یاد گرفتی باید بدونی که جایی که توش هستی جای درست درست درستته حالا چته

    چرا امیدتو به دیگری بستی چراشکرگزارنیستی بشین وبگو چی داری وبعد بانداشته هات قیاسش کن

    خب زنده ای ونفس میکشی اونم بدون زحمت

    چند نفرتودنیا دارن به سختی نفس میکشن؟؟؟پس خدایا شکربرای تنفس راحتم

    تموم اعضای بدنت سالمه وداره بدون فکرتو کارخودشونو میکنه وراحتی.

    چندنفرتو دنیا باانواع بیماریها دستو پنجه نرم میکنن،درد میکشن وشاید ازخدا طلب مرگ میکنن؟؟؟پس تو هرچی شکرکنی به گردش هم نمیرسی.

    میبینی،میشنوی،میچشی،میبویی،لمس میکنی

    چندنفرتوی دنیا یک یا چندتا ازاین نعمتو ندارن؟؟؟پس میلیاردها بارشکربراش ناچیزه

    ذهن وعقل ودرکت ازمسائل عالیه

    پس چقدرباید برای چنین انعام بزرگی باید پیشانی به خاک بمالی؟؟.؟

    یه خونه خوب وپرنوروکلی وسایل وموادغذایی وماشینی که حداقلهارو براورده کنه وکفشولباسها

    یه حقوق کم ولی پربرکت وکلی نعمتو برکتی که ازهزارطرف داره برات میباره رو کنارگذاشتی

    دست خدارو بستی،مشرک شدی ،

    حرف خوب میزنی ولی درمقام عمل وکنترل فقط تو همون یه دونه ذهن خودت، واموندی

    حالتو برای چیزی که اتفاق نیفتاده خراب کردی وکلی قضاوت وغیبت تو کله ات پرکردی

    وشروع کردم به شکرگزاری

    وقت اذان بود گفتم اینجوری باید شکر کنی،باتموم احساست،نه فقط با چندکلمه به عنوان نماز یا نوشتن وظیفه ای شکر، توی دفترهرروزه.

    هرچندکمه،ولی خدای من خیلی بخشنده هست.خیلی خیلی توابه وخیلی خیلی رزاقه وخیلی خیلی هادیه ومنو هدایت میکنه وقتی که به مسیر نادرست میرم.

    حسم باز وآزاد شد وقتی باخودم این حرفارو زدم ،درواقع داشتم بلند بلند باخدای وجودم حرف میزدم ،یادم اومد که استاد میگفت من همش دارم باخودم حرف میزنم

    قضاوتش میکردم که مگه میشه؟

    وحالا این گفتگوی زیبای من با خودم وخدام از بهترین گفتگوهای عمرم بود وآرزو کردم که هرروز چندین بار ازاین مکالمه داشته باشم

    جای همه ادمهایی که میخوام منو بفهمنو پرمیکنه

    خلاصه بعد همه اینها که ازطولانی شدنش منو میبخشید ،به خودم گفتم حالا بشینم واین قسمت سفربه امریکارو ببینم که حالم بهترم میشه

    ودیدم که چه موضوع برچسب خورده ای به من داشت.

    امروز هدایتها میگفت که شکرگزارباش ولی ازاین بیشتر هم بخواه،متوقف نشو،باحال خوب پیش برو ولذت ببر چون خدا پاسخ خواهنده رو میده،به راحتی میده،باید بده،چون خودش قول داده

    وازهمه مهمتر،،،،،مشرک نباش،وموحد باش چون اگه به راستی وفهم عمیق، شرک وتوحید رو درک کنم ،چیزی نیست توی دنیا وعقبی که بخوام وبهش نرسم

    البته این موضوع رو درکش کردم ولی ذهن چموش وفراموشکارم رو باید هردم بهش بگم وبگم وبگم وازخداهرلحظه هدایت بخوام تا منو همیشه توی این مسیرلذتبخشش نگه داره وحافظم باشه

    خداوندم رو میلیاردها بارشاکرم که منو درهمزمانیها بااین اساتید عالی ودرجه یک قراردادچون من لایق این بهترینها هستم.

    باعشق درآغوش مجازی ام میفشارمتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  7. -
    صحرا دختر طبیعت گفته:
    مدت عضویت: 2728 روز

    به نام خدای زیبایی ها

    خدای فراوانی فراوانی فراوانی ها

    خدای هدایتگرم به سوی آنچه که من دوست دارم تجربه کنم به آسانی و راحتی

    سلام به استاد و مریم عزیزم و دوستان زیبا اندیشم

    خدای خوبم هدایتم کن تا بنویسم آنچه که با ظرف وجودی ام برداشت ، دریافت و درک کرده ام.

    لحظه به لحظه ی این فایل پر از اگاهی و زیبایی

    هست…

    لحظه به لحظه ی این فایل باز شدن قلبم رو احساس میکنم ، همان جایی که محل دریافت الهامات هست…

    خدای خوبم مرا هدایت کن تا قلبم بازتر شود تا بشنوم صدای زیبایت را

    میدانم که از رگ گردن به من نزدیک هستی ، کمک کن تا بهتر بهتر و بهتر وجودت رو احساس کنم…

    وقتی صحرا بتواند یاد بگیرد و یادش بماند ، تاکید میکنم یاددش بماند که با قدم های مستمر و ادامه دار حال خوب رو به خودش هدیه دهد ؛

    آیا او در مسیر درست قرار نمیگیرد ؟؟

    پس آغاز میکنم به نوشتن ردپای این قسمت رو با جمله ی طلایی استادم که وقتی ما در مسیر درست باشیم ، لاجرم به دنبالش اتفاقات خوب می افته چون ما احساس مون خوبه

    صدای مرا ، احساس مرا ، انرژی خوب الهی مرا از یک فضای بسیار بسیار بسیار سرسبز با انبوهی از درختان و درختچه های متنوع که خورشید خرامان خرامان داره از پشت شان میاد بالا و انعکاس تابش نورش به کلاغ ها بدن پَرْپَری سیاه و سفید شون جلوه متفاوتی گرفته ، از لابه‌لای درختان و تپه هایی که از چمن پوشیده شده ، سوسوی همان آب نمایی به چشم میخوره که راس یک ساعت روشن می‌شه و با رقص زیبایش موسیقی زیبایی در محیط می پراکند

    آن طرف تر انسان های شریفی هستند که دارند محیط رو تمیز می‌کند…

    در سمت چپ من بسیار درختان کاج راست قامتی که در زمین ناهموار و بالا و بلندی به همراه کمی شیب قرار گرفته‌اند ، در صورتی که در سمت راست من یک سطح بسیار صاف با شمشاد های خوش رنگ در یک ردیف و منظم قرار گرفته اند…

    میبینی صحرا چقدر محیط پیرامونت زیباست ، تو فقط با تغییر لوکیشن برای نیایش های روزانه ات یا به قول سمانه جان عبادت پیاده رویکه با هدایت الله مهربان صورت گرفت توانستی اندکی زیبابین تر باشی…

    ( اینجانب در دوران مدرسه سخت ترین درس برایش انشا بوده ) ولی به لطف قرنطینه دوران پندمیک و تمرکزش به نکات مثبت و زیبایی ها توانسته اندکی بهتر قلم در دست بگیرد تا جایی که در چند شماره از مجله ای نوشته هایش چاپ شد…

    بگذریم…

    میبینی قانون توجه و تمرکز که استاد همیشه تاکید می‌کنند چقدر دقیق و تیز بین نانه عمل میکند…

    خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت که در مدار دیدن زیبایی ها هستم…

    همیشه به خودم میگم چقدر خوبه که محل زندگیم پارادایس باشد و تو با این حجم از زیبایی ها ، هر روز و هر لحظه روبرو شوی…

    الان بهتر درک میکنم که اون فضای بهشت مون نیست که حال استاد و مریم جانم رو‌ خوب میکند ، بلکه نگاه زیبا اندیش آنهاست که همیشه هدایت می‌شوند به مکان های زیبایی که فکر میکنیم این دیگه آخرت زیبایی ست ولی نه اصلا اینطور نیست ، تو با رها بودن و نچسبیدن و فقط فقط با شکر گذاری عمیق میتوانی به زیبایی های بیشتری هدایت شوی و لحظه بعدی خودت را آگاهانه خلق کنی…

    مثل تجربه ناب مریم جان و صدای پرندگان و اون دورهمی دخترانه…

    جنس و انرژی این تجربه ی دلنشین رو خوب متوجه میشم…

    خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت

    چقدر زیبا گفتین ، سفر و طبیعت باعث میشه که تو در زمان حال باشی و به گذشته و آینده فکر نکنی

    لٰا خَوفُ عَلَیهِم وَ لٰا هُمْ یَحْزَنوُنْ

    و چقدر دقیق اشاره کردین که با این باور که راه حل ها در دل خود مسأله ها وجود دارند ، پس نگرانی معنا ندارد…

    دارم آرام آرام بهتر درک می‌کنم معنای کنترل ذهن رو ، چون قبل تر ها فکر میکردم که برای استاد دیگه چالش و مسأله ای نیست و نگران نمیشود ، در صورتیکه او هم یک انسان هست و برای شیطان فرقی نمیکند ، فرق اساسی در باورهای قدرتمند کننده استاد و مهارت بینظیر او در فهم قانون ساده ی خداوند هست…

    خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت که این دو عزیز دل در زندگیم هستند و بهترین الگو هستند در همه ابعاد زندگی

    چقدر حسش عالیه ، مریم جانم با اون لباس راحت در اون طبیعت بکر لب تاپش رو شارژ می‌کند و با آرامش می‌نشیند کارهای سایت را انجام میدهد.

    خیلی دوست داشتم موقعیت تون رو برامون به تصویر بکشید

    خیلی خوب یادمه که سوار بر دوچرخه در smoking mountain رکاب ها می زدید و هدایت می شدید به جایی که اینترنت داره…

    حتی یادمه استاد چقدر از تایپ 10 انگشتی شما خوب تعریف می‌کردند…

    خدایا شکرت برای داشتن این تراک کمپر بی نظیر که امکانات فوق العاده داره و راننده ای پشتش میشینه که به دنبال ساده تر کردن کارها ، آسان تر انجام دادن کارها ، لذت بخش تر کارها هستش…

    فقط با ی دکمه به همه سیستم وصل میشی و لذت میبری از فایل های که با عشق تهیه شده است…

    خدایا شکرت شکرت شکرت برای برق تراک کمپرمون ، برای اینترنت استارلینگ مون

    وقتی میگم لحظه لحظه این فایل ها پر از آگاهیِ ، همینه که شما اشاره به داشتن تعادل بین کارهای تان میکنید ؛ دیدن زیبایی ها و انجام کارهای سایت

    صحبت از تعادل شد ، همین لحظه چه اتفاقی افتاد ، یکی از دستان بی نظیر خداوند که استاد یوگا هستند رو دیدم و تیک زده شد سوالی که میخواستم ازشون بپرسم…

    این انسان شریف همیشه و همیشه در زمان مناسب سر راه من قرار میگیرد…

    به همین راحتی و آسونی….

    ( صحرا با چشمان قلبی و ستاره ای فراوان )

    میبینی صحرا خداوند چقدر راحت پاسخگوی سوالات ، نیازهایت و خواسته هایت میشود ، این از ثمرات در لحظه ی حال بودنه…

    این یک نشانه ای محکم بود بر آگاهی این فایل

    خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت

    میبینی صحرا وقتی تو مدارت رو در شادی و لذت و آرامش و احساس خوب تنظیم می‌کنی چه ها که نمیشود…

    بارها بارها در طبیعت تجربه کرده ام دیدن منظره ای زیبا که روبه رویت هست پناهگاهی در دل کوه ، آبشاری در دل صخره ها ، حتی ساخت ابزاری برای فعالیتی که در ابتدا سخت و دشوار به نظر می‌رسد ، ولی با رفتن تو دلش متوجه سادگی و آسانی آنها میشوی ؛ مصداقی می‌شود که ترس‌هایی که ذهن صحرا اونا رو خیلی بزرگ جلوه میده ولی فقط کافیه ، صحرا همان قدم مورچه ای رو مستمر بردارد…

    =»» جهت یادآوری به خودم ( که قراره پیش بندی قصه گویی رو آماده کنم قدم اول رو هم برداشته ام و…)

    و اقدام امروز او: قراره بعد این دل نوشته برود چند جایی خودش رو پرزنت کند

    الهی به امید خودِ خودِ خودت

    همین الان یک انسان محترم دیگری آمد ، گویا مرا می‌شناخت و گفت دوست دارم این مطلب را به شما بگویم ، او کلام خداوند رو بر من انتقال داد و مهر محکمی شد بر درست بودن مسیر :

    که من اراده ی شما رو تحسین میکنم در رسیدن به هدف تون ،او متوجه ی تغییر ظاهری من شده بود ، چیزی که از عمل به صحبت شما عزیزان صادق و درست کردار در مورد قانون سلامتی گفتید و من آنها رو در فایل های هدیه شنیده ام عمل کرده ام ( الهی که در زمان مناسب به خرید این محصول فوق العاده هدایت شوم)

    خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت

    واقعا خدارو شکر ، زندگی خیلی سادس وقتی همه چیز رو ما خیلی ساده بگیریم و به خاطر چیز هایی که در لحظه داریم سپاسگذار باشیم واقعا از زندگی مون راضی خواهیم بود و این رضایت درونی هدایتگر مون میشه به سمت نعمت هایی که راضی ترمون نگه می‌داره.

    دوست تون دارم ی عالمه

    هر چی بگم بازم کمه

    بماند یک ردپای زیبا در 4 شهریور 1402

    ساعت 8.45 دقیقه صبح به وقت ایران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 3025 روز

      سلام به صحرای زیبا وپرانرژی

      احسنت به تو که اینقدر بی نظیری وچقدر عالی فضای اطرافت را توصیف کردی انگار خودم آنجا بودم صحرای عزیزوثروتمند

      الان بهتر درک میکنم که اون فضای بهشت مون نیست که حال استاد و مریم جانم رو‌ خوب میکند ، بلکه نگاه زیبا اندیش آنهاست که همیشه هدایت می‌شوند به مکان های زیبایی که فکر میکنیم این دیگه آخرت زیبایی ست ولی نه اصلا اینطور نیست ، تو با رها بودن و نچسبیدن و فقط فقط با شکر گذاری عمیق میتوانی به زیبایی های بیشتری هدایت شوی و لحظه بعدی خودت را آگاهانه خلق کنی… چقدر این جمله ات برام درسها داشت صحرای قشنگم من این همت واراده ات را از صمیم قلبم تحسین میکنم

      به امیدروزهای عالی وعالی تر وموفقیتهای بیشتر وبزرگتر

      روی چون ماهت را میبوسم دختر زیبا

      یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        صحرا دختر طبیعت گفته:
        مدت عضویت: 2728 روز

        سلام به فهیمه عزیزم

        دوست توحیدی و ثروتمند و زیبا اندیشم

        الهی که حال دلت خوبِ خوبِ خوب باشه

        ممنون برای پاسخ زیبا و ارزشمندت و وقتی که برایم گذاشتی

        تا ساعت 12 بامداد پیگیر بودم برای فایل جدید ، ولی خبری نبود… بعد گرفتم خوابیدم و صبح خودش مرا ساعت 4 بیدار کرد ، با عشق تماشا کردم و بعد مراقبه چاکرای قلب و بعد هدایت شدن به آن همه زیبایی

        همه و همه از طرف اوست ، به قول سمانه جان در قسمت 200 سریال :

        خودمم الان صد در صد متوجه شدم من ادم قبلی نیستم، یعنی قبلیه که ننوشت سمانه بود، الان خدا میگه و میره تو قلبم و از قلبم خارج میشه، تایپ میشه اینجا.

        چون ذهن تمام تلاشش رو میکنه که تو را متصرف کند و گاهی هم او پیروز میدان می‌شود ؛ من تمام تلاشم رو میکنم که با قدم های کوچیک مورچه ای اما مستمر ، خودم را زنجیر و بندگی شیطان ذهنم رها کنم و به خدای درونم وصل بشم…

        خدای خوبم ، یار همیشگی من ، مرا هدایت کن تا :

        بینا تر

        شنوا تر

        توحیدی تر

        متوکل تر

        در این مسیرت الهی قدم بردارم.

        راستی فهیمه جانم ، چه خوب میشو‌د که برایمان بنویسی چطور به این مسیر زیبای توحیدی هدایت شدی

        ( صحرا با چشمانی قلبی و ستاره ای فراوان)

        همسفر زیبا اندیش ثروتمندم ، الهی که همیشه در مسیر توحیدی و فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و آرامش باشی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1957 روز

          سلام به صحرا جانم

          شب و روز و همه ایامت به خیر و خوشی و آگاهی و طراوت.

          خوشحالم که نوشتی و مینویسی عزیزم.

          خوشحالم که هدایت شدم و میشم به کامنتهای قشنگت.

          راستشو بگم؟

          از کامنتِ فهیمه جان رسیدم به کامنتت، خوندم و بعد که از من یاد کردی ذوق کردم…

          من هیچ خجالت نمیکشم وقتی ذوق میکنم، بگم از ذوق کردن هام.

          چون این ذوق از درون و کودکِ درون و روحِ پاکم میاد.

          چرا نگم؟

          چون ممکنه از دیدِ منطقِ بزرگسالی چیپ به نظر بیاد؟

          خب بیاد

          فدای سَرِ سمانه جونم :))))))

          یه مدت بزرگسالانه ی منطقی زندگی کردم، حالا دارم کودکانه ی شهودی زندگی میکنم…

          خیلی هم کیف میکنم.

          خیلی هم افتخار میکنم.

          دوران کودکی و رفتار به سبکِ کودک یعنی:

          شجاعت

          جسارت

          عزت نفس

          اعتماد به نفس

          چون کودک به منبع وصله

          ترمز نداره

          باید و نبایدها خرابش نکرده هنوز…

          افتخار میکنم به کودکِ درونِ شاد و خوش انرژی و خوش اخلاق و مهربون و هنرمند و خوش سخن و لطیفِ خودم.

          امیدوارم تایمی که با کودکِ شهودیم زندگی میکنم بیشتر و بیشتر شه…

          وقتی کامنتهای خوب مینویسم هم رفتم تو بُعدِ کودکِ شهودی.

          وگرنه بزرگسالِ منطقی ام انقدر کمال گراست که پوستِ منو میکنه :))))))))

          والا :))))

          به قولِ شاعر، رها، رها، رهااااااا، من… :)

          یه چیزِ باحال در مورد کمال گرایی دیدم:

          فهیمه جان هم دلیل تاخیر در نوشتن پروفایلِ آشنایی رو کمال گرایی عنوان کرد.

          همینم بود برای من…

          تا یه زمانی که دیگه خدا بهم گفت وقتشه، بنویس، هر چی میخوای بنویس. نگران نباش، دلی بنویس…

          فارغ از نظر مردم بنویس…

          نوشتن خوب و بد نداره

          فقط نکته اش اینه حسی و قلبی مینویسیم یا منطقی؟

          ترجیحِ من همون حسی و قلبیه.

          عاشقِ اینم که خدا خودش صبح بیدارمون میکنه، مدتهاست منم این نعمت رو دارم.

          الهی شکر.

          مخصوصا صبحِ زود که اوجِ فرکانسهای بالاست…

          نوشتن تو صبح زود، لذت بخش ترین عبادتیه که من تو عمر 36 ساله ام تجربه کردم تا الان.

          الهی شکر.

          صحرا جانم (چقدر اسمِ جذابی داری):

          این عبارتت رو خیلی دوست دارم:

          چون ذهن تمام تلاشش رو میکنه که تو را متصرف کند و گاهی هم او پیروز میدان می‌شود ؛ من تمام تلاشم رو میکنم که با قدم های کوچیک مورچه ای اما مستمر ، خودم را زنجیر و بندگی شیطان ذهنم رها کنم و به خدای درونم وصل بشم…

          خدا رو شکر برای تک تک تلاش هامون.

          امروز یه کنترل ذهنِ مَشتی کردم، خودم افتخار کردم به خودم، مطمئنم خدا هم‌ میگه باریکلا سمانه، تو شگفت انگیزی…

          البته که جایزه هامو گرفتم از ظهر تا حالا…

          حالم خوبه

          حسم خوبه

          کلی قشنگی دیدم تو باغچه مون

          کلی سپاس گزاری نوشتم….

          اینکه میگم حال و حسم خوبه خیلی خیلی بزرگه

          انقدر که نمیدونم سپاس گزار خدا باشم…

          قبلا کنترل ذهنی در کار نبود، مدتها میموندم تو حس بد و دلسوزی و سرزنش و ضعف…

          الان از فضلِ خدا میزونِ میزونم…

          راستی تا بحثِ تحسینِ سمانه است یه چیز دیگه هم بگم:

          این ادبیاتِ ساده، خودمونی، محاوره ای، باصفای خودمو دوست دارم…

          این منم، شاخ و برگ نداره، قلمبه سلمبه هم حرف نمیزنم.

          وقتی میگم مخلصتم خدا، حقیقتا عاشقشم که اینو میگم…

          سمانه جان تحسینت میکنم که امروز، دو مورد و درخواست‌هایی که نمیخواستی انجام بدی، رو با عزت نفس، پاسخِ منفی دادی…

          بدونِ حسِ خجالت، رودربایستی، دلسوزی، عذاب وجدان و هر حسِ نازیبا و حال بد کنِ دیگه ای.

          آفرین دختر، آفرین عشقم.

          صحرا جانم مرسی که تو این کامنتت بهم انگیزه و اجازه دادی تحسینت کنم برای نوشته های قشنگت.

          و بعد برسم به تحلیل و تحسینِ خودم.

          این کامنتها برکت هستن، برکت.

          الهی شکر.

          ماچ به روی ماه و نازنینت.

          الهی شکرت برای تک تک تغییرات و بهبودهام که همه شون از فضلِ خودته اللهِ یکتایِ نازنینِ قشنگم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            صحرا دختر طبیعت گفته:
            مدت عضویت: 2728 روز

            سلام سمانه ی عزیزم

            دوست توحیدی و زیبا اندیشم

            امیدوارم حال دلت خوبِ خوبِ خوب باشه

            ممنونم برای این کامنت زیبا

            ممنون برای این خود ارزشمندی زیبا ، عزت نفس بالا

            دختر چه قلم زیبایی داری ، خودم را آنجا احساس کردم..

            نیایش های روزانه ام مترادف شد با عبادت پیاده روی هایت

            خیلی به جان و دلم نشست ، مثل الان که گنجشک درونم از این شاخه به آن شاخه می‌پرد…

            باورت میشود دیروز ی عالمه ، گنجشک زیبا ، خیلی خیلی بیشتر از قبل دیدم که روی چمن هستند و همزمان باهم پرواز کردند و مانند یک موج سینوسی می‌نشستند و بلند می‌شدند و من در جای خودم میخکوب شده بودم و داشتم حظ می‌کردم….

            چقدر ناب بود این لحظه ی زیبا که با چشمانم زیبابینم آنرا ثبت کردم…

            چقدر زیباست این رشد کردن ها ، این اگاهتر شدن ها…

            خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت شکرت

            خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت برای وجود ارزشمندت ، سمانه قشنگم

            الهی که همیشه در مسیر توحیدی و فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و آرامش باشی.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          فهیمه زارع گفته:
          مدت عضویت: 3025 روز

          بنام الله

          سلام به صحرای عزیز وثروتمندم

          فدای پاکی قلبت عزیز دلم

          صحرا جان اگر بهت بگم این جمله ات که داستان هدایت را بنویسم منو شگفت زده کرد باور میکنی خیلی وقته میخوام بنویسم ولی مدام این ذهن کمال‌گرا ونجوا گرم بهم میگه تو که بلد نیستی مثل دوستات خوب بنویسی وتا حالا هم موفق شد ولی با این حرفت که نشانه ای از طرف خداونده به زودی زود مینویسم

          سپاسگزار وجود ارزشمندتم

          در پناه الله مهربان وجودت سرشار عشق ونور الهی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1967 روز

    به نام رب هدایتگرم

    سلام استاد جان عزیز و مریم خانم و تمام دوستان ارزشمندم.

    توضیحات انتهایی خیلی مرتبط با حال و هوای اینروزای منه ،من دختری ام که اگه به مدت طولانی جای ثابتی بمونم و یکنواخت زندگی کنم حال و‌احساسم بد میشه ،تو تمام سالهای زندگیم از 14سالگی در حال سفر و جابجایی بودم ،جابجایی از شهری به شهر دیگه و بهتر،از کاری به کار دیگه که بهتر و راحتتر باشه حتی دوران مدرسه از مدرسه ای به مدرسه بهتر.تو زندگیم تو شهرای مختلفی کارکردم زندگی کردم تو فامیل اولین نفرم که زندگیم متفاوته حتی از برادرای خودم و پسران اطرافم بیشتر سفر کردم و جاهای مختلف کار کردم و بیشتر از اونها آزادی رو تجربه کردم هیچ دختری تو فامیل ما اینقدر آزاد نبوده ،خب با این توضیحات چند وقتیه که دوباره تصمیم به مهاجرت گرفتم ولی اینبار احساس خوبی به مهاجرت ندارم به خودم قول دادم کاری رو با احساس بد انجام ندم بنابراین برای مهاجرت امسالم دست نگه داشتم چون دوبار که اقدام کردم احساسم خوب نبود از طرف خودم تمام شرایط فراهم بود اما احساس کردم کمی کارها سخت داره انجام میشه مثلا ی نمونه سختی این بود که تهیه بلیط ممکن نبود به خدا گفتم خدایا حالاکه اینترنتی نشد بلیط تهیه کنم من سمت خودمو انجام میدم ،میرم حضوری اقدام میکنم خودت هدایتم کن ولی وقتی رفتم با ازدحام جمعیتی مواجه شدم که برای تهیه بلیط صف بسته بودند ولی هیچ بلیطی نبود مسئول فروش بلیط گفت خیلیا از صبح تا 10شب تو صف هستند تا تونستند بلیط تهیه کنند و این مشکل چندروزه ایجاد شده ،من اصلا دوست ندارم اذیت بشم چرا باید برای بلیط چندین ساعت صف وایسم؟ همین منو بفکر برد استاد میگه اگه کاری سخت انجام میشه بدون ی مشکلی تو باورات هست این اتفاق برای دیروزه ،بین دوراهی بودم اگه میرفتم حسم بود اگه نمیرفتم حسم بد بود درهر دو صورت حسم بد بود بنابراین گفتم مدتی صبر میکنم دوباره فکر میکنم ببینم چرا احساسم مانع رفتنم میشه …. پس میگردم ببینم مشکل چیه…

    این دومین باره که امسال میخوام مهاجرت کنم ولی احساسم بد میشه و نمیذاره قدم بردارم.بار قبلی حتی تا مرحله آخر که پرداخت بهای بلیط بود رفتم ولی حسی مانعم شد!! نمیدونم چه ترسیه که نمیذاره مهاجرت کنم بار اولمم نیست که ترس از جای جدید داشته باشم ترس دیگه ای هست و فکر میکنم خیلی مخفی و ریزه،توضیحات شما عالی بود احتمالا من دارم آینده رو نگاه میکنم و یک کوهی با شیب زیاد میبینم میگم سخته بالارفتن و هزارتا مسئله دیگه ،ولی من چطور پارسال همین موقع فقط با یک کوله پشتی رفتم تهران ؟ هیچکسی رو نمیشناختم اونجا اولین بارم بود تهران میرفتم چرا حسم بینهایت خوب بود؟ از لحظه تصمیم تا رفتنم فقط یک هفته زمان برد ! اونجا همه چیز خوب پیش رفت و من خدارو کنارم میدیدم، چه اتفاقی افتاده که الان سرعت تصمیم تا عملم طولانی شده و احساسم بده؟؟؟؟خدای من که همون خداست همونی که بهترین شرایط رو برام رقم زد دلها رو برام نرم میکرد سریع کار برام جور کرد کاری که مدنظرم بود با همکارانی که ذهن بسیار ثروتمندی داشتند و از لحظه اول خیلی بامن مهربون بودند حتی بدون اینکه درخواست کنم افزایش حقوق زیادی بعد از یکماه داشتم بااینکه عضو جدید بودم تو مهمونی خصوصی خانوادگی همکارام دعوت میشدم و چقدر احترام و عشق دریافت میکردم ،دلم میخواست بهترین جای شهر زندگی کنم خدا چطور تو ولنجک برام خونه لولکس جور کرد ، دلم میخواست تهرانو بشناسم همکارام میومدن دنبالم شبا میرفتیم تهران گردی پل طبیعت،برج میلاد،پارک ملت، فرحزاد، شهرک غرب پاساژهای قشنگ مثل میلاد و لیدوما و … ،الهیه، بازار تجریش، پاساژ شیک پالادیوم ،فرهنگسراهای مختلف و هزاران تجربه عالی دیگه

    حالا چی شده که مردد هستم؟؟

    چرا دوبار خواستم حرکت کنم اما زنجیر شده بودم؟؟

    استاد خیلی شوکه شدم چون از خدا هدایت خواسته بودم بهم بگه چرا دوباره حسم نگذاشت حرکت کنم این چه چیزیه که منو اسیر کرده؟ توضیحات شما خیلی خیلی متناسب من بود و همچنین باورهای عالی که بین حرفهاتون مطرح کردید . دیروز خیلی نزدیک بودم به خودسرزنشی که حسمو بدتر کنم ولی خیلی کنترل ذهن کردم یادم اومد خودسرزنشی باعث حال بد بیشترم میشه استاد واقعا بین دوراهی موندن برزخ بدیه اینکه ندونی چه کاری باید انجام بدی ! برای چنددقیقه حس بدم و ذهن نجواگرم باعث شد دوسه قطره اشک بریزم ولی خداروشکر میکنم فقطچتددقیقه طول کشید چون سریع به خودم یادآوری کردم احساس بد مثل اینه که دستت تو آتیش باشه باهرمنطقی حست بده باید جلوشو بگیری ، زود جلوی ذهنمو گرفتم و نگذاشتم سرزنش بشم بعد چنددقیقه گفتم نجمه تو بهترین تصمیمو گرفتی ‌…برو چندروزی با خودت خلوت کن بنویس فایل گوش کن هدایت بخواه و ببین اون چیه که جلوی پیشرفتتت رو‌گرفته چون تو‌ میدونی با مهاجرتهایی که میکنی چقدر بزرگتر و باتجربه تر میشی چقدر پیشرفت میکنی بامهاجرت مستقلتر شدی توحیدی تر شدی پس چه ترمز ریزیه که با وجود دیدن این نتایج ،بازهم جلوی حرکتت رو گرفته ؟؟؟؟

    استاد من فهمیدم فکر به آینده باعث شده ساکن بمونم ولی هنوز متوجه نشدم دقیقا فکر به چه چیزی در آینده ؟ مثلا شغل جدید؟ یا آدمهای جدید؟ یا چی؟

    اتفاق دیروز هرچند در ظاهر خوب نبود ولی من قول دادم هرچی شد بگم الخیر فی ما وقع و بعد با حس خوب سرفرصت خودمو و باورامو شناسایی کنم الان خوشحالم که زودتر از قبل خودمو کنترل کردم فهمیدم توانایی کنترل ذهنم قویتر شده بجای اینکه خودمو سرزنش کنم که چرا نرفتم و فلان ،توجهمو هدایت کردم به زیبایی ها و تجزیه و‌تحلیل باورام.

    استاد جان اینها برکاتِ بودن با شما در این مسیر الهیست،خیلی دوستتون دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1591 روز

    به نام الله صمد

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته بزرگوار

    استاد انگار توی هر فایل به من یه هدیه میدین و دقیقاً همونطور که تو کامنت‌های قبلی گفتم ، انگار این سریال زیبا رو با دقت مدیریت می‌کنید

    هر قسمت واقعاً به قسمت قبلی و بعدی کاملاً مرتبط هست و همین به من کمک می‌کنه که بتونم خیلی عالی مواردی که آموزش می‌دید رو توی ذهنم پردازش کنم و بیارم توی زندگی خودم به شکل عملی پیاده کنم.

    استاد عزیزم نکته‌ای که توی این فایل گفتید هم به دانش من و درک من از قانون کمک کرد ، هم باعث شد من یک ترمز بسیار مهم رو دوباره متوجه بشم و یک هشدار و یا زنگ خطر برای من بود که بیام دوباره روی این ترمز و برطرف شدنش کار کنم…

    خب استاد عزیز و بزرگوارم ، شما گفتید که ما نباید از سربالایی‌های زندگیمون بترسیم و اونا رو نگاه کنیم و فکر کنیم غیر قابل عبور هستند، تا زمانی که تجربشون نکردیم

    من توی پروژه مهاجرت هستم و یکی از چیزهایی که من رو خیلی می‌ترسوند، از تنهایی زندگی کردن بود زمانی که تا به حال تجربه زندگی مستقلی رو خیلی کم داشتم

    مخصوصاً از زمانی که رابطه خودم رو با خانوادم بسیار بهبود دادم علاقه خیلی کمتری به جدا شدن از اون‌ها دارم و دارم درجاتی از وابستگی رو متاسفانه در روابطم می‌بینم

    همین برای من شده بود یک سد بزرگ و باعث می‌شد که خیلی بترسم از مهاجرت کردم و تنها بودن و حتی زمان‌هایی که چند ساعت توی خونه تنها می‌شم اون ترس‌ها به من حمله می‌کردند

    جالبه که من قبلاً این مشکل رو اصلا نداشتم اما با تصور ذهن منفی نگرم در مورد آینده و زندگی تنها توی کشوری که تجربه‌ای از زندگی توی اونجا ندارم ، باعث شدم که بسیار حساس بشم روی تنهایی و تنها موندن در صورتی که قبلا عاشق تنهایی بودم

    برای حل این مشکل من بارها از کسایی که مهاجرت کردن به کشور یا شهر دیگه مخصوصاً مثل مادر خودم سوال پرسیدم و از تجربیاتشون خواستم کمک بگیرم، و یک جمله توی صحبت‌های تمام این آدم‌های متفاوت یکسان بود با اینکه این آدم‌ها هیچ درکی از قانون به شکلی که ما می‌دونیم نداشتن

    « وقتی تصمیم به زندگی کردن به شکل مستقل و تنهایی می‌گیری خیلی خیلی می‌ترسی و ممکنه فکر کنی که دنیا به آخر رسیده و همه چی زشت و ترسناکه، اما خیلی زودتر از اون چیزی که فکر می‌کنی بهش عادت می‌کنی و بعد به خاطر فواید بی‌شماری که داره کم کم عاشقش میشی و نمی‌تونی به سبک دیگه‌ای زندگی کنی»

    اما خوب زمانی که شما این حرف رو زدید انگار یه مهر تایید زدید به تمام حرف‌های دیگران و من متوجه شدم که فقط دارم از دور به این سربالایی نگاه می‌کنم و به جای تجربه کردنش فقط ازش برای خودم داستان می‌سازم… در صورتی که وقتی واردش بشم میفهمم که عه ، اونقدرا هم سخت نیست ها ! فقط از دور اینطور به نظر میومد…

    من عقل کل و تمام فایل‌های سایت را زیر و رو کرده بودم تا جواب سوالم برای احساس تنهایی رو پیدا کنم هیچ کدوم به اندازه این صحبت شما برای من تاثیرگذار نبود و حالا من فهمیدم که نباید از زندگی مستقل و تنها بترسم

    چون هدایت خدا توی بحث مهاجرت برای من واقعاً مثل یک معجزه بوده و یک بار هم خلاف این هدایت نشونه‌ای ندیدم و همه چی فقط به من میگه سارا برو برو و برو که کلید خوشبختی تو ، توی مهاجرته

    (نه اینکه قراره من وارد یک بهشت بشم و واسم فرش قرمز پهن کردن ، اما خدای درونم بهم میگه قراره همون زندگی که همیشه آرزوش رو داشتم بعد از این اتفاق تجربه کنم نمی‌دونم چطوری اما می‌دونم که دیگه حق ندارم اینجا بمونم)

    خب در مورد درسی صحبت کردم که شما به من دادید, اما الان می‌خوام در مورد ترمزی صحبت کنم که در خلال حرف‌های شما متوجه شدم…

    استاد عزیزم مادرم علاقه زیادی به یک مجموعه سریالی داره به نام آقای قاضی ، که توی این مجموعه یک سری پرونده‌های قضایی میان و به شکل نمایشی توی دادگاه ارائه می‌شن و براشون حکم صادر می‌شه…

    من به شخصه ترس خیلی زیادی از دادگاه و مسائل قضایی دارم و این یکی از وحشتناک ترین و بزرگترین پاشنه‌های آشیل من هستش من سعی می‌کنم خیلی این برنامه رو بهش توجه نکنم و حتی وقتی پخش میشه من از خانواده‌ام فاصله می‌گیرم.

    یک بار اتفاقی داشتم رد می‌شدم تا برم اشپزخونه ، متوجه یه پرونده ممنوع الخروج شدم

    و همین سرآغاز این شد که ذهن من شروع کنه به خیال بافی در مورد اینکه من ممکنه ممنوع الخروج بشم و سناریوهای خیلی محالی رو از مشکلات گذشته برام بسازه که ممکنه به ممنوع الخروج شدن من ختم بشه

    و همین موقع بود که وقتی شما تو این می‌گفتید که من توی ذهن خودم هم ترسی از مسائل آینده دارم و می‌ترسیدم که ممکنه اتفاقاتی بیفته در آینده که از توان من خارج باشه، اما بعدش گفتید که تمام این مدت همه اتفاقاتی که افتاد کاملاً تحت کنترل شما بود و شما نیازی نبود برای خروج یا حل این مسائل « تقلا » بکنید ، انگار یه چیزی توی گوش من زنگ زد…

    یه صدایی تو سرم گفت که دقت کردی من کلاً به کلمه ممنوع علاقه خاصی دارم؟ مثل ممنوع فعالیت، ممنوع الکار ، ممنوع التصویر یا ممنوع الخروج…

    یکم نشستم بهش فکر کردم و گفتم چرا من واقعاً انقدر به این کلمه علاقه دارم و متوجه شدم ریشه می‌گیره از احساس قربانی شدن… که از سن خیلی خیلی پایین همیشه این احساس با من بوده

    و من فکر می‌کردم که این احساس کاملاً برطرف شده در صورتی که توی دوره حل مسائل متوجه شدم که بزرگترین پاشنه آشیل منه و واقعاً 90 درصد مشکلات زندگیم می‌تونم بگم به خاطر این ترمزه…

    متوجه شدم دقیقاً به خاطر همین به کلمه ممنوع علاقه دارم چون ممنوع الخروج یا ممنوع الکار یعنی یکی دیگه به زور من رو مجبور می‌کنه و من توانایی درش ندارم و باید بدبختیم رو بپذیرم، که کاملاً هم راستا هست با باورها و ترمزهای اشتباه من در مورد بحث احساس قربانی شدن….

    خلاصه تصمیم گرفتم دیگه این کلمه‌ها رو توی حرفام یا حتی توی ذهنم تکرار نکنم تا نخواد به من احساس قربانی شدن بده و به خودم قول بدم که هر روز همون جمله‌هایی که شما به خودتون می‌گید تا بتونید به ترستون از آینده غلبه کنید رو ، من هم با خودم تکرار کنم

    و خیلی خوشحالم که دوباره به این ترمز برخوردم تا بتونم برم روش کار بکنم و با کمتر کردنش راه ورود نعمت‌ها و زیبایی‌های بیشتر را به زندگیم باز کنم :)

    من یه هدف خیلی قشنگ برای خودم گذاشتم که به ارتباط من با شما و سایت الهی‌تون مربوطه و امیدوارم که روزی بیام و از عملی کردن اون هدف اینجا بنویسم

    خیلی دوستون دارم ممنونم بابت این سریال پرهیجان و زیبا که اگه دست من بود به عنوان سریال برتر جهان طبقه بندیش می‌کردم…

    عاشقتونم و باز هم ممنونم که برای انسان‌هایی مثل من امید به زندگی هستید هر روز به عشق دیدن و یاد گرفتن از شما چشمامو باز می‌کنم و هر شب به عشق اینکه فردا دوباره بیدار بشم و زندگیم رو بتونم قشنگ‌تر بسازم می‌خوابم

    ممنونم که هستین

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2167 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز

    سلام به همه دوستان ارزشمندم

    خدایا ازت سپاسگزارم که لایق دریافت این آگاهی های ارزشمند و دیدن این همه زیبایی هستم

    نکاتی که من از این فایل درک کردم

    اول بگم دیدن لباسهای راحتی خانوم شایسته چقدر بهم حس آرامش و حس راحتی و سبکی داد

    چقدر واقعی بودن فایلها رو چند برابر کرد

    این سبک زندگی کردن بدون توجه به حرف دیگران خیلی ارزش داره و لذت بخشه

    و این آزادی زمانی و آزادی مکانی بزرگترین ثروت هست

    این بهترین حس دنیا و لذت بخش ترین نوع زندگیه که محدود به یک زمان خاص و مکان خاص نباشی

    و کار و تفریحت یکی باشه

    صبح زود تو اون فضایی که خودت دوسش داری و خودت قبلا تو ذهنت ساختی بیدار بشی و به کسب و کارت رسیدگی کنی

    هم در سفر باشی و لذت ببری و هم کارت و با عشق انجام بدی

    حتی ثروتمند ترین افراد جهان هم این زندگی رو ندارن

    خانوم شایسته عزیز گفتن ما یه تعادلی برقرار میکنیم بین لذت بردن و انجام کارهای سایت و هردو برامون لذت بخشه

    این نشون دهنده عشقی هست که یه نفر میتونه به کارش داشته باشه

    و این باور رو در ما میسازه که میتونی شغلی داشته باشی که با خودت حملش کنی

    و کار و تفریح چیزی جدا از هم نیست و درسته در سفر هستی ولی تمرکز رو کارت هم هست و

    نیازی نیست مثل بقیه مردم جامعه برای یه مسافرت کلا کارت و تعطیل کنی

    و خدارو شکر میکنم که دیدن زندگی استاد عباس منش برای ما الگو شد و ما هم کسب و کارمون و بردیم به سمتی که محدود به زمان و مکان خاصی نباشیم

    ما هم این باور و ساختیم که میتونیم هرجای دنیا بریم و شغل مون رو با خودمون ببریم در صورتی که قبلا با همین شغل ولی هرروز میرفتیم سرکار و آزادی زمانی و مکانی نداشتیم

    خدایا ازت سپاسگزارم

    موضوع بعدی این بود که خانوم شایسته گفتن این بالشت من هست شبها

    و روزها میز کارم هست

    این برام بولد شد چون من خیلی خودم و درگیر میکنم که مثلا این وسیله فقط مخصوص این کار باید باشه کلا خیلی برای خودم پیچیدگی درست میکنم در استفاده از وسایل و خیلی دارم رو این موضوع کار میکنم که همه کارها رو برای خودم ساده و لذت بخش کنم

    اصلا همینکه خانوم شایسته داشتن توضیح میدادن راجب اینکه استاد چطوری اومدن وسایل رو داخل تراک طوری درست کردن که کار آسان و ساده و لذت بخش بشه و همه وسایل قابل دسترس تر باشه

    من این به ذهنم رسید که آدم میتونه تو زندگی نظم داشته باشه و همه وسایل منظم و مرتب باشن ولی قابل دسترس باشن

    من خودم منظم و مرتب هستم ولی از وسایلم طوری استفاده نمیکنم که بتونم به آسان ترین شکل و قابل دسترس ترین شکل بهترین و کاربردی ترین استفاده رو ازشون داشته باشم

    به قول یکی از بچه ها نوشته بود خانم شایسته طوری از وسایلشون استفاده میکنن که وسایل در خدمت ایشون هست

    ولی خود من طوری از وسایلم استفاده میکنم که من در خدمت وسایلم هستم

    من باید رو این موضوع کار کنم و خدارو شکر میکنم که بهم این آگاهی رو داد

    مورد بعدی هم که خانوم شایسته توضیح دادن که وقتی صبح ها بیدار میشن چه احساس سپاسگزاری عمیقی دارن برای من این یادآوری شد

    واقعا اون احساس خوب و اون حال خوب هست که اتفاقات و رقم میزنه

    اون احساس فوق العاده که در وجود آدم هست فرکانس های خوب رو ارسال میکنه

    یعنی همین احساس خوب درونی نشانگر سپاسگزار بودن ما هست

    همین حال خوب عمیق که در وجود آدم هست بیانگر رضایت ما از زندگی هست

    حالا اگه بنویسیم که بهش قدرت میدیم و به قول خانوم شایسته اون چیزایی که مینویسیم برامون در طول روز بولد میشن وتکرار میشن

    منم همیشه وقتی از خواب بیدار میشم اون چیزایی که تو اون لحظه به یادم میاد رو بابتش سپاسگزاری میکنم

    اول خدارو شکر میکنم که یه روز قشنگ دیگه بهم هدیه داد تا بتونم از زندگیم لذت ببرم

    بعد به خاطر خواب راحتی که داشتم به خاطر رخت خواب های نرم و راحتم

    سلامتی خودم و عزیزانم و هزار تا مورد دیگه که به قول خانوم شایسته چندین صفحه میشه

    و از خودم میپرسم من برای چه چیزهایی در زندگی ام سپاسگزار هستم ؟

    و هر چیزی که به ذهنم بیاد و مینویسم

    چقدر لذت بردم که استاد گفتن با اینکه ما تو پارادایس هستیم ولی اینجا برامون تازگی داره

    چون همیشه داریم میبینیم استاد و خانوم شایسته طوری از پارادایس لذت میبرن و سپاسگزار هستن که انگار تازه وارد پارادایس شدن یعنی هیچ وقت براشون تکراری نمیشه اون فضا

    به خاطر همین هم هدایت میشن به جاهایی که با درونشون هماهنگ هست

    نکته بعدی در مورد زمین های بی ام ال لند بود که استاد توضیح دادن که مالک این زمین ها مردم هستن و مردم میتونن هر چند روز که دوست دارن کمپ بزنن و تو این زمین ها رایگان زندگی کنن

    و وقتی به این مسئله برخورد کردن که نکنه مردم ادعای مالکیت کنن

    مسئله رو اینطوری حل کردن که هر 14 روز مردم باید از اون منطقه جابه جا بشن

    تا مشکلی هم پیش نیاد

    چقدر تحسین میکنم کشور امریکا رو که همیشه برای رفاه حال مردم کشور یه خلاقیتی داره

    و هر وقت استاد راجب ویژگی های این کشور توضیح میدن قشنگ میفهمیم که چقدر خوب این دولت مسائل رو حل میکنه و رشد میکنه

    تقریبا تو تمام قسمت های سفر به دور امریکا این نکته رو میبینیم که دولت به مسئله خوره و حلش کرده و این چقدر به رشد و پیشرفت کشور کمک کرده

    نکته بعدی شخصیت جست و جو گر استاد هست که دوست دارن جهان اطرافشون رو بهتر بشناسن

    به نظرم فقط ایمان به جریان هدایت میتونه در آدم یه همچین شخصیتی رو ایجاد کنه

    استاد به خاطر ایمانی که به این موضوع دارن که من میرم و میدونم هدایت میشم قدم برمیدارن

    این ایمان به خدا وایمان به هدایت هست که استاد رو به حرکت در دل ناشناخته ها در میاره

    و این شخصیت جست و جو گرانه چقدر تجربه های فوق العاده ای برای استاد به همراه داره

    چقدر ایمان و عزت نفس شون تقویت میشه

    چقدر ترس ها کمتر میشه

    درس مهم بعدی همیشه سعی کنیم از خودمون سوال های خوب بپرسیم

    وقتی سوال خوب بپرسیم خداوند جواب های خوب رو بهمون میگه

    و وقتی استاد گفتن ما خیلی از جاهای امریکا رو رفتیم یا یه سری اطلاعاتی داریم که خود امریکایی ها ندارن من این موضوع تو ذهنم اومد که استاد میگن تو اگه بخوای میتونی تو هر کاری با تمرین و تمرکزکه برای اون کار میزاری با اطلاعاتی که راجب اون کار کسب میکنی حتی ماهرتر از فردی بشی که سالها داره تو اون حوزه فعالیت میکنه

    مثالش هم قانون سلامتی

    استاد به مفاهیم و اطلاعاتی رسیدن که حتی پزشک ها هم نمیدون

    درس بعدی جمله تعبیر زیبای خانوم شایسته از زندگی بود

    زندگی یک سفر است که در هر لحظه نیازهای ما داره پاسخ داده میشه پس نیازی نیست نگران نیازهای آینده مون باشیم

    که چطور این نیازم پاسخ داده میشود ؟

    فقط کافیه ما در لحظه زندگی کنیم و از زندگی مون لذت ببریم و انوقت خواسته ها به شکل طبیعی وارد زندگی مون میشن

    درس مهم بعدی صحبت های ارزشمند استاد

    وقتی از دور به مسائل یا سربالایی های زندگی نگاه کنی شاید خیلی سخت به نظر برسن ولی وقتی واردش میشی میبینی نه انقدر هم که تو فکر میکردی سخت نبوده

    چون خود خدا تو قرآن گفته

    ان مع العسر یسرا

    با هر سختی آسانی هست

    پس نیازی نیست من نگران مسائل آینده باشم اولا که وقتی من در مسیر درست حرکت کنم و از زندگیم لذت ببرم و حالم خوب باشه مسئله خاصی به وجود نمیاد

    دوما اگر هم مسئله ای پیش بیاد باید بدونم که اولا این مسئله اومده که من و رشد بده

    دوما باید بدونم که راه حل هر مسئله تو دل همون مسئله هست و خداوند من را به راه حل هدایت میکند

    و من قرارهست که رشد کنم

    و این و بدونم که تا وقتی من در مسیر درست هستم و حالم خوبه زندگی فقط میتونه زیباتر و قشنگ تر باشه و مسیر برام هموار تر بشه هر روز

    خدایا ازت سپاسگزارم که قلبم رو برای دریافت این آگاهی ها باز کردی

    خدایا شکرت برای وجود استاد و خانوم شایسته و دوستان خوبم و این سایت الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: