خداوند بهتون قوت بده ک اینقدر با شجاعت و عزم قوی چهار ساعت پیاده روی کردید بدون اینکه ذره ای از مسیر خسته بشید. هرچی بیشتر گذشت و هرچه به پایان مسیر میرسیدید، به زیبایی بیشتری هدایت میشدید.
چقدر خوبه در مواردی که مسیر سخت بنظر میرسه و انسان در طول مسیر خسته میشه و ذهن شروع میکنه به غر زدن و شکایت، بیایم نکات مثبت و جنبه مفید مسیر رو تو ذهنمون بولد کنیم و به پاداشی ک خدا برای این جسارت ما در نظر گرفته فکر کنیم. این میتونه هرچیزی باشه و اینجا شما از این جنبه که بدنتون قوی میشه و قدرت جسمانیتون بالا میره، بهش توجه کردید. من تحسین میکنم این ایمان و نگرش مثبت تون واز خدای بزرگ براتون زیبایی بیشتر و بیشتر و بیشتر و بیشتر میخوام.
خدای من چقد آب شفاف بود. وقتی زوم کردید روی سنگ های تو اب انگار ک اصلا ابی نبوده روی اون سنگها اینقدر همه چی شفاف بود.
یا اون سنگ های شگفت انگیزی ک در نگاه اول واقعا انگار خرده چوب بودند و نه سنگ! سنگایی ک مثل شمشیر روی دیواره کوه تصویر زیبایی ایجاد کرده بودند، چقدر تمیز و تیز و زیبا بودن.
الهی شکرت بابت این درخت های سر به فلک کشیده. وقتی شما دوربینو به بلندای درخت هدایت میکنید، خودمو میبینم ک گردنمو تا اخر سمت اسمون بردم تا بتونم ببینمشون اینقدر ک بلند و رویایی هستن
استاد چقد حال میده خوابیدن کنار رودخونه و صدای اب ک از هر لالایی بهتره، به خواب بری و ی خواب رویایی و پر از آرامش رو تجربه کنی. من بعضی مواقع ک بد خواب میشم صدای اب و بارون ک میزارم تو گوشم چنان آرامشی تو وجودم میپیچه که الان با تصور اینکه کنار یه رودخونه بخوابم دیوونه شدم
استاد وقتی شمارو میبینم ک درعین حالی ک سنتون از من بیشتره، چقدر بیشتر از من کنجکاو ترید و به دنبال کشف زیبایی ها و شگفتی های بیشتر هستید. وقتی گفتید دوست دارید خیلی بیشتر از اینا -مثل بچگیاتون- کنجکاو باشید و باید روی خودتون کار کنید، از خودم خجالت کشیدم. این جملتون برام خیلیی درس داشت
چقدر شما همیشه به دنبال بهبود خودتون هستید با اینکه بیشتر از هرکس دیگه ای جهان زیبارو دیدید و تجربه و تحسین کردید؛ یا با اینکه بیشتر از همه به فناوری و تکنولوژی جدید دسترسی دارید اما بازم دنبال پیشرفت و کنجکاوی و زیبایی بیشتر هستید.
وقتی برمیگردم به فایل هایی ک سالها قبل گذاشتید روی سایت و مقایسه می کنم اونا رو با فایل هایی ک الان منتشر می کنید، می بینم چقدر بیشتر رشد کردید و این تو رفتارتون و زندگیتون کاملا واضحه. چقدر عزت نفستون بیشتر شده؛ چقدر زیبابین تر شدید؛ چقدر تمرکز تون بیشتر روی اصله؛ چقدر ایمانتون قوی تر شده؛ و همه اینا برمیگرده به اینکه شما در هر شرایط و جایگاهی که باشید با هر میزان موفقیتی، بازم به دنبال پیشرفت و بهبودی بیشتر هستید و «اینه دلیل پیشرفت های روزافزون شما که از همون اول مسیرتون باهاتون بوده و هر بار رشد کرده»
من شمارو تحسین میکنم و سعی میکنم مثل شما اینقدر متعهد و با ایمان قدم بردارم؛ زیبایی ها رو بیشتر و بیشتر تحسین کنم و دنبال نکات مثبت هر مسئله ای باشم
استاد عزیزم از شما سپاسگزارم بابت این سفر و آگاهی هایی که در حین سفر با ما به اشتراک می گذارید و فرصتی که در اختیار ما گذاشتید تا دلیل این همه موفقیت شما رو بیشتر درک کنیم و ایمانمون بیشتر بشه و متعهد تر به قوانین باشیم
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 202276MB15 دقیقه
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد عزیز و گرانقدرم و سلامی پر از عشق به استادیار مهربانم
سلام به دوستان همسفر و در مسیر رشدم اونم در این جاده جنگلی زیبا و دلنشین مون
و الان چنان نیرویی از “باور میشود” رو بارها و بارها به یادم آورده این سفر شگفت انگیز و پرخیر و برکت.
عکس این قسمت و چهره مرد آرام و با صلابتی رو میبینیم که یکبار یک مسیری رو رفته و حالا آدرس رو خوب بلده، جنگل رو خوب بلده و بهمون اون جاده جنگلی سرپایینی و آسفالتی رو نشون میده که منتهی میشه به ثروت ها و نعمت ها به آسانی و لذت.یعنی میتونم برای این عکس و چهره خندان و پر از حس رضایت استاد جان که روی اون پل چوبی ایستادن در اون جنگل جملات بنویسم و به یاد بیارم و قدردان این مرد باشم برای راهی که شروع کرد و ادامه داد و همچنان در حال بهبود همین مسیر زیبا و لذت بخش هست و هربار با کلام و رفتارش به ما بازم آدرس میده راهنمایی میکنه و انگیزه میده و میگه من تونستم پس شما هم میتونید پس میشود،میشود، میشود…
خدایا شکرت برای این زمین پهناور و گسترده ایی که مسخر ما کردی تا هر وقت، هرجا میخوایم بریم و از بودن در کنار این طبیعت و مواهبش لذت ببریم و شکرگزارتر از تو و این همه ایی که مسخر ما شده باشیم.
_میشه در همون جای زیبا بازهم متوقف نشد و نچسبید به یک نقطه ثابت و بازم هم حرکت کرد و رفت برای دیدن و تجربه کردن نقطه ایی زیبایی دیگر.
_چقدر قشنگه وقتی یکجایی رو ترک میکنیم و از یک نقطه یا محلی میخوایم به جای دیگه کوچ کنیم و نقل مکان کنیم با قدردانی و سپاسگزاری باشه و این حرکت و تغییر محل با احساس خوب باشه.چرا که من یاد گرفتم که از چیزی فرار نکنم و برای داشتن تجربه های لذت بخش تر و داشتن آدم های باکیفیت تر و بهتر در زندگی ام از همونجایی که هستم شروع کنم. از همون نقطه ایی که هستم از دلش نکات مثبت و زیبا بکشم بیرون و سیراب کنم خودمو و اینطوری جهان به اسانی آدم ها و شرایط منو به سمت جنس کانون توجه من میبره. منو میبره به سمت آدم های مناسب تر و شرایط مناسب تر با خودم.
من از این حرکت چند دقیقه ایی که داشتیم چندتا درس گرفتم:
اینکه به هیچ جایی نچسبم
اینکه با باورفراوانی سفر کنم و هر روز زندگی کنم. باور اینکه میشه هر روز حتی تو کمپ کردن هم حیاط و ویو متفاوتی رو تجربه کنم و یکجا نمونم.
اینکه ثبات و حرکت دو مفهوم متضاد اما تکمیل کننده هم هستند. ما یک جا ثابت شدیم بعد کلی حرکت و تو جاده ها رفتن و نیاز هست که برای ارامش و تمرکز بیشتر داشتن، یکجا رو انتخاب کنیم و مدتی اونجا به یک ثبات برسیم و قبل از اینکه لبریز بشیم قبل از اینکه اون همه زیبایی و طبیعت برامون عادی و تکراری بشه دوباره از ثبات به سمت حرکت کردن بریم.
اینکه ثبات لازمه حرکت کردنه و بنظرم ما حرکت میکنیم تا به یک ثباتی برسیم به یک تعادلی برای رشد کردن و گسترده شدن.میدونید یاده چی افتادم یاده حرکت زمین به دور خورشید در فضا افتادم. اینکه زمین در یک ثبات خارق العاده ایی در حرکت به دور خورشید در گردش هست و همین حرکتی که در عین ثباتش داره اونو در تعادل نگه داشته.اینکه زمین اگر با همون سرعت مناسبش دور خودش و خورشید نمیرخید اصلا این همه رشد و تنوع نداشت. این همه زندگی و زیبایی در دل خودش نداشت. زمین هم نرم و نرمک با تمامی که ما اصلا حس نمیکنیم در حال حرکته و یکجا اصلا ثابت نیست، پس چطور ما انتظار داریم همه چی در ما و زندگی ما ثابت بمونه. مثلا دیگه همه چی خوب پیش بره یا دیگه بگیم بسه این همه زیبایی دیدیم این همه روی خودمون کار کردیم، نه این ویژگی دنیای مادی است. در طبیعت و فیزیک هم ما این حرکت رو در کوچکترین جز ملکول های سازنده یک اتم میبینیم تا بزرگترین اجزاء سازنده منظومه شمسی و کهکشان و کیهان…پس حرکت به سمت تجربه های بیشتر خودش یکجور هماهنگ با طبیعت و قوانین عمل کردنه. حرکت و جابجایی و تغییر خودش یعنی رشد یعنی بهبود یعنی دیدن پتانسیل ها و ویژگی ها.
چقدر این حرکت و جابجایی کوچیک تون رو دوست داشتم چقدر برام درس داره.
چقدر بهم قانون تغییر مدارها و به ثبات رسیدن در یک مدار رو به خوبی رسوند. اصلا این ترکیب ثبات و دلش حرکت یک مفهوم عجیبی تو ذهنم آورده نمیتونم توصیفش کنم. انگار دوباره یک چیز جدید کشف کردم. اینکه من برای اینکه از همین مداری که هستم وقتی به یک ثباتی رسیدم نباید بچسبم و دلم رو تا ابد به همینجایی که هستم ببندم، باید خودمو آماده تغییر و حرکتی دوباره کنم تا یک لول به مدار بعدی نزدیکتر بشم. یعنی اول من به یک ثبات میرسم و بعد برای حفظ تعادل نباید باقی بمونم و باید جاری بشم و حرکت کنم و جابجا بشم و تغییر کنم.خدایا شکرت برای این همه آگاهی و حس خوب فهمیدن.حس خوب تلاش برای دیدن موضوعات منطبق با قوانین و درک قانون در جز جز رفتارهام.
چقدر خداروشاکرم برای اینکه اینجام.
چقدر میتونم از خدا برای وجود این سفر و شما همسفرانم سپاسگزاری کنم.
چقدر میتونم از خداوند برای وجود استاد و مریم جان و این سفر سپاسگزار باشم.
راستی یک خبر از خودم ما قراره تا اواسط شهریور یک سفر بریم به همون جایی که ازش اومدیم و دوباره تجربه کنیم و لذت ببریم و دیدارها رو تازه کنیم و عشق بدیم و عشق بگیریم و منم قراره دوباره همونجا متولد بشم(بخاطر ایده آقای همسر عزیز قراره تولدم رو امسال بعد چندسال تنهایی جشن گرفتن، اونجا باشیم و در کنار خانواده جشن بگیریم.)خدیا شکرت امسال از قبل عید تا الان چهارمین سفری میشه که داریم میریم.خدایا شکرت…اصلا یک زمانی سال میگذشت و من از جایی که بودم خارج نشده بودم اما الان تجربه این سفرها به من داره میگه تو مدارت تغییر کرده. اینا یک دلیل خیلی واضحش توجه بسیار زیاد من به سریال سفر به دورآمریکاست. و یک دلیلش هم باورهایی که در ما هربار داره قوی و قوی تر میشه مثل آزادی مکانی و زمانی و البته مالی که اونم داره رشد میکنه. دلیل این سفرها همون روحیه آزادی طلب منو همسرم هست، روحیه وابسته نشدن به یک جای خاص و یک شخص خاص. اینا دلیل اینه که داریم هماهنگ تر میشیم با اصل مون. هدایت ها رو بهتر متوجه میشیم و نگران هیچ چیزی در اینده و گذشته سعی کردیم نباشیم. اینا به دلیل دیدن شرک ها و به سمت توحیدی عمل کردن قدم برداشتنه.چقدر زندگی به سبک هدایت الله یکتا و توحیدی زندگی کردن لذت بخشه. اصلا تازه معنی زندگی و زندگی در لحظه رو میشه احساس کرد و چه حس خوبیه.
چقدر این عمق پیدا کردن زندگی و لحظات زندگیم رو دوست دارم با اینکه من از خودم راضی نیستم، با اینکه اون نتایجی که میخوام و ظاهر قضیه است هنوز اتفاق نیفتاده اما ایمان دارم با همین کنترل ذهن و ماندن در احساس خوب اون خواسته ها و هدف و نتیجه ها هم رقم میخوره.
IN GOD WE TRUST
چون یاد گرفتم که بخدا اعتماد کنم. چون دارم سعی میکنم هربار اعتمادم رو به خدا بیشتر کنم و این اعتماد به حرف و یک جمله زیبا گفتن نیست، این اعتماد رو در عمل و قدم ها و حرکت های خودم باید نشون بدم.این اعتماد رو با هدایت خواستن هام باید نشون بدم. این اعتماد رو با رهابودن و آرامش داشتن باید نشون بدم. اگر من ادعا میکنم که به خدا اعتماد دارم خب باید نشون بدم اعتماد من چقدره، چقدر آرامش در خیال من ایجاد شده اینکه کمتر از قبل نگران آینده و ترس از گذشته در من باشه و هربار کمتر و کمترش کنم. اینکه قلبم با یاد و نام خدا چنان آروم بشه که انگار یک نوزاد در آغوش پر از مهر و سخاوتمند و قدرتمند مادرش آروم میشه و ریتم قلبش با مادرش هماهنگ میشه و دیگه گریه و زاری نمیکنه، دیگه ناراحت و غمگین نیست چون میدونه بغل مادرشه، چون میدونه که اون حواسش بهش هست، چون میدونه که اونو که قدرت داره و اونه که خلقش کرده و به همه چی آگاهه…من میخوام این حس رو داشت باشم که انگار بغل خدام و ازآرامش وصف نشندنی که بهم میده چشم هام حتی میبندم و حرکت میکنم و فقط لذت میبرم و سرشار میشم از عشق و محبتی که هر لحظه به من نثار میکنه. من این عشق بدون قید و شرط خدارو ببینم که همیشه هست و خواهد بود…خدایا شکرت که همیشه بامنی و همراه منی…خدایا ازت میخوام منو بغل کنی و منو آروم کنی، آرامشی وصف نشدنی از جنس خودت…خدایا ازت میخوام تا منو بزرگ کنی بزرگترها از ترس هاو تردیدهام، منو خودت رد کنی از مراحلی که اصلا هیچ ایده ایی الان برای حلشون ندارم.خدایا من بتو و قدرت تو ایمان دارم پس منو از تمام خودت سرشار کن…
خدایاشکرت برای شنیدن صدای آب و دیدن این رودخونه ها
خدایا شکرت برای این درخت های برافراشته در دل آسمون
خدایا شکرت برای این زمین محکمی که میشه روش قدم برداشت و همش کشفش کنیم و بریم و بریم…خدایاشکرت برای قوانین ثابتی که در جهانت وضع کردی و با خیال راحت وقتی درکش کنیم و بهش عمل کنیم میدونیم که اصلا جواب دلخواه مون رو میگیریم.
خدایا شکرت برای اون بچه آبشار
خدایا شکرت برای این تریل کوهستانی زیبا
خدایا شکرت برای این همه آزادی و رهایی
خدایا شکرت برای وجود مریم عزیز یک بانو ارزشمند و خالق زندگی خودش و بدن خودش که اینقدر عالی پابه پای استاد جان داره حرکت میکنه و تلاش میکنه.
خدایا شکرت برای دیدن این همه شکوه و فراوانی
خدایا شکرت برای فرصتی که بهم میدی تا با خودم اینجا خلوت کنم و بلند بلند حرف بزنم و ازت اینطوری تشکر کنم. خدایا عاشقانه ازت سپاسگزارم برای همه چیز.
باورتون میشه یک جمله مریم جان چقدر باعث شد من برم چیز یاد بگیرم.(در ضمن فکر نکنین من یکبار فایل سفر به دورآمریکا رو میذارم میبنیم و تمام.تا جای امکان اول یکبار همینطوری میبینم و بعد تا شب یا روزای دیگه چندبار دیگه میبینم یا با خوندن کامنت و دیدگاه های بچه ها که با داستان این قسمت هماهنگ تر چندبار دیگه هم سفر میکنم و میبینم.اصلا یعنی بیشتر از یک سفر و چند دقیقه من در خودم سفر میکنم، ماجراجویی و اکتشاف میکنم و اصلا خوشحالی هامو چندبرابر میکنم. من فقط عاشق غرق شدن در این موضوعات هستم.)حالا یک چیزی هم اضافه کنم از صحبت مریم جان اونجایی که گفت با این پیاده روی ها دیگه کم کم داریم خودمون رو آماده میکنیم برای فتح قله اورست.یعنی چقدر این جمله ات رو دوست داشتم مریم جان اصلا یک نوید و خبر بهم دادی.
مریم جان: آقا ما تا آخر سفر Climber(کوهنورد) درون مون رو میکشیم بیرون، دیگه بعدش میریم برای فتــح قله اورست.
استاد جان: یعنی یواش یواش داره بدنـمون آماده میشه که بتونیم مسیرهای طولانی تر رو با dificalty(دشواری) بیشتر هم بریم.خیلی وقت بود پیاده روی در سربالایی نداشتیم اصلا…
وای فقط اون قسمت که استاد رفتین سراغ اون سنگ ها و از کنجاوی حرف زدین یعنی عالی بود. یعنی این سفر برای من همه جور درسی داره. یعنی چقدر میتونم سپاسگزاری کنم برای این تصاویر و تجربه ها. چقدر خوشحالم استاد کنجکاویی دارم. حالا برای پاسخ دادن به این کنجکاوی مقدس خودم هم که شده و اینکه به هرحال بعد چند ده سال مرور درس های دانشگاهی بشه. از اون سنگ ها میخوام براتون بگم. به عنوان کسی که یک زمانی زمین شناسی خونده و شواهدی که در اون منطقه متوجه شدم اون تیکه صخره سنگی که کلی سنگ های ورقه ایی داشت احتمالا میگم احتمالا چون هم از نزدیک ندیدیم هم بهمون یاد دادن یک زمین شناس هیچ وقت با قطعیت نظر نمیده تا وقتی کامل نمونه رو بررسی نکرده و یک مورد دیگه که احتمال داره خطای منو بالا ببره من سال 91 فارغ التحصیل شدم و قطعا خیلی چیزا و نکته ها رو یادم نیست اما از اونجایی که علاقه دارم با تمام اشتباهی که ممکنه بکنم میخوام خودمو به چالش بکشونم.
میخوام نظر خودمو اینجا بگم که اون سنگ های ورقه ورقه ایی از گروه سنگ های ریز دانه شیل های رسوبی تشکیل شدند که با یک دگرگونی ضعیف تبدیل شدن به سنگ اسلیتی یا سنگ لوح که اصطلاحا سنگ اولیه شیستوزیته شده.اسلیت ریز دانه ترین سنگ دگرگونی هست.بر اثر فشار زیاد که بر دانه های ریزرس وارد میشه و باعث می شود که آنها در صفحاتی موازی با جهت فشار رشد کنند.
شکل این جور سنگ ها بخاطر داشتن کانی هایی با ساختار ورقه ایی هستند یعنی از خانواده کانی های سیلیکاته ورقه ایی در ترکیب این سنگ ها هست که این شکلی شدند.(سیلیکات ورقه ایی یا فیلو سیلیکات ها)
اصلا یادش بخیر یعنی دنیای کانی های و درس کانی شناسی مون دنیایی بود. تازه باز کانی شناسی دوتا درس بودکانی شناسی بلوری و هندسی(از نظر ظاهر و شکل بلور بررسی میکردیم) و کانی شناسی نوری(که زیر میکروسکوپ بررسی میکردیم که اصلا اون خودش یک دنیا تو یک دنیای دیگه بود.) خلاصه که کانی ها رو بصورت کلی به سیلیکات یا غیر سیلیکات تقسیم میکنیم چون درصد سیلیسSi روی زمین زیاد هست با یک دسته بندی کلی پیش میریم و باید بگم که این سنگ توش قطعا سیلیس داره. الان چک کردم خانواده فیلو سیلیکات ها فرمول کلی شون به صورت (Si2O5) یا نسبت سیلیس به اکسیژن 2 به 5 است.
رس هم یکی از کانی های گروه فیلو سیلیکات هست که باز خودش شامل کانیهای سیلیکات هیدرات آلومینیم است. یعنی در خودشون اب دارند یعنی اصلا برای تشکیل اینجور کانی ها آب لازمه. و همراه اونا و در فرمول شیمیایی شون معمولا مقادیری متفاوت از آهن، منیزیم، فلزهای قلیایی، فلزهای قلیایی خاکی دیده میشه و اون حالت قهوه ایی میتونه برای وجود آهن در ساختار اون سنگ و کانی های تشکیل دهنده اون سنگ باشه.خلاصه که منو برد به اردوهای زمین شناسی و دوران دانشجویی ام. خدایا شکرت برای این احساس خوب و کنجکاوی ها و شور و شوق ها…
راستی این بگم که این گروه کانی ها با ضافه شدن اب و رطوبت کافی ویژگیهای پلاستیک پیدا میکنند و با خشک شدن صلب میشوند واقعا شگفت انگیزن. و اصلا بخشی از خاک های روی زمین از همین کانی ها و ترکیبات درست شده.
خدایا شکرت برای این جهان شگفت انگیز و قانون مندت.
راستی وقتی اون تیکه رو از اونجا برداشتین و خیلی شبیه شمشیر یود گفتم اونو به یاد این کنجاویی و دیدن این شگفتی ها بردارین نندازین. اینقدر خوشحال شدم مریم هم ازتون خواست نندازین و شما هم نگهش داشتین.
خیــــلی خوبــه که این کنجکاوی رو زنده نگه داریم.اصلا من بخاطر همین ویژگی کنجاوی و علاقه ام به کنجکاو بودن و کنجکاو کردن بچه ها همین ایده ایی که دارم رو بتونم اجرا کنم و با خودم هی میگم من لایق این کار هستم چون خیلی آدم کنجکاویی هستم. البته به قول استاد جان منم مثل قبل کنجکاو نیستم و دوست دارم دوباره اون حجم کنجکاوی مقدس رو در خودم قوی تر کنم و زنده کنم.
خدایا شکرت برای این سفر
خدایا شکرت برای این همه نعمت
خدایا شکرت برای همسفر بودن با سوگلی ها
خدایا شکرت برای این شوخی ها و احساس لیاقت دادن هاتون
خدایا شکرت برای این صدای آب و زلالی آب و اون سنگ های رودخونه ایی
خدایا شکرت که استاد قشنگ مون برامون از زیبایی های این گل های زیبا فیلم گرفتن و به ما هم نشون دادن. گل های زیبایی که وسط تابستون در دل این طبیعت کوهستانی در اومده.
خدایا شکرت برای این کارت پستال هایی از این مناظز زیبا
خدایا شکرت برای اینکه شما عزیزانم چهار ساعت پیاده روی کردین و چقدر به بدنتون رو کمک کردین. اصلا یک فشار مناسب، یک ورزش اونم در دل طبیعت خدا بصورت طبیعی کل بدن رو درگیر کردین و چه عضلاتی رو قوی تر کردین.
استاد جان چقدر زیبا گفتین و تشکر کردین که با عزیز دلتون این پیاده روی رو رفتین و ادامه دادین و با وجود خستگی مداومت کردین که پاداش این کار هم سلامتی و اندام زیباتر هست. یعنی استاد عاشقتم که پاداش همین کار پر از ماجراجویی و لذت رو هم بهش اشاره کردی.یعنی همش سـوده و سـود…
سپاسگزارتون هستم از اعماق وجودم.
سلام به شما دوست ارزشمندم
سلام به شما محبوبه عزیز
چقدر نگاهت رو دوست داشتم، چقدر این ظرافت و دقتت رو در همه چیز خوب میتونستم درک کنم و تحسینت کردم برای این نگاه عمیقت و تیزبینی که داری.چقدر در مورد عکاسی به خوبی اشاره کردی.
چقدر میتونه مارو در لحظه قفل کنه و تورو ناخواسته به سمت حقیقت هر چیز ببره
چه خاطره و تجربه جالبی رو برامون تعریف کردی عزیزم. منم از این عکس های ظریف از یک حشره یا گیاه گرفتم و خودم بارها و بارها شگفت زده شدم با دیدن اون عکس…یک خاطره بگم یکبار که در باغ یکی از فامیل ها رفته بودیم و فصل پاییز بود و منم که معروف شدم به عشق عکس گرفتن و سوژه گرفتن. اصلا یکی از تفریح هات منه. خلاصه این بنده خدا گفت فهیمه بیا ببرمت یکطرف باغ خیلی جای قشنگی هست برای عکس گرفتن و لوکیشن خوبیه. خلاصه من علاوه بر خودمو و آدم ها و عزیزانم از محیط اطرافمم عکس میگیرم. همینطور که یک عکس سلفی گرفتم اصلا اون پیچک ها و میوه های جنگلی نارنجی رنگ کوچولو منو مات و مبهوت خودشون کردند و همینطور که دور استخر شون دیدم چقدر از این چیزها زیاده شروع کردم به عکس گرفتن از اون گیاه های زیبا. خلاصه اینقدر چپ و راست و بالا و پایین رفتم و هی جلو و جلوتر رفتم باورت میشه هم تو خارها گیر کردم هم در یک لطحظه موقع عکس شکار از یک لحظه اصلا شاخه بدون برگ و تیز و باریک رو ندیدم و قشنگ رفت توی تخم چشمم. اصلا چشمم رو نمیتونستم باز کنم. از یک چشمم به شدت اشک میومد و خلاصه تا چند روزی چشمم درد میکرد اصلا جدید بود برام. اما اینو تعریف کردم که گاهی غرق شدن باعث میشه که بخوای با اون طبیعت یکی بشه و باعث صدمه به خودت یا محیط بشی. من که اصلا وقتی راه رفتم با خودم اون شاخه رو دیدم گفتم چطور من اونو ندیدم اصلا اینقدر غرق عکس گرفتن خودم و سوژه ایی که روش قفل کرده بودم شدم.
ولی این درد و اتفاق برام خیلی قشنگ بود یعنی من اینقدر جداشده بودم از محیط و ندیدن چیزهای دیدنی معمولی رفته بودم تو عمق.
ممنون از کامنتت که باعث شد تا منم یاد خودم و این خاطره بیفتم و احساس خیلی خوبی بهم بده.
محبوبه عزیز برات از الله یکتا بهبودهای دائمی در درون و بیرونت خواهانم
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده
سلام به شما دوست همسفر و ارزشمندم
سلام به شما مائده کردی عزیز
از کامنت “مهدی رحیمی” عزیز که اولین کامتت فایل امروز بود هدایت شدم تا با شما هم آشنا بشم.
خواستم برای آقا مهدی کامنت بزارم نشد اما اینجا هم تو رو تحسین میکنم هم ایشون رو… عکس پروفایل هردوتاتون منو مجذوب خودش کرد.
مائده جان که سوار موتور زیبا هستی و انگار موتورسوار حرفه ایی هستی تحسینت میکنم عزیزم، رابطه قشنگ و پر از عشق و محبت تون رو تحسین میکنم.
خلاصه که سوفلا رو گرفتم قضیه اش چی بود، همون سفلی و علیا که انتهای اسم روستاها میذاشتن و به بالا و پایین تقسیم میکردن.
زندگی تون سرشار از سفلا ترین حالتش و هربار سفلاتر از قبل باشه.
راستی خبر سفر ایرانگردی تون هم اینجا برامون بگین و لذت ببریم.
همینجا از آقا مهدی عزیز هم سپاسگزاری میکنم برای ردپای قشنگی که از خودش گذاشته.
سپاسگزارم برای وجودتون مائده جان
براتون از الله یکتا بهبود های درونی و بیرونی رو خواهانم.
ارادتمند شما فهیمه پژوهنده