سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 202 - صفحه 10

539 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 1160 روز

    آقا دیگه این قسمت منو وادارررررررر کرد به نوشتن

    سلام به همه

    ینی تنها موضوعی که منو به طور خیلی واضح و مشتاقانه میکشونه به سمت سایت این سریال سفر به دور آمریکاست

    وای من تو این قسمت واقعا حالم جا اومد با دیدن اون خورده سنگا که شبیه به تیکه چوب بودن

    و اون گل های کوچولو تو یه دشت تمیز و اون برکه که با سنگ دورشو چیده بودن تا آب جمع شه واقعا شفاف و زلال و فوق العاده بود

    این حس و حال خوبم بخاطر اینه که همین الان این قسمتو دیدم و بخاطر این که قسمت های قبلی هم حالمو جا اورده بودن و میخاستم بنویسم و نشد و بخاطر اینکه من واقعا اندازه استاد و خانم مریم لذت میبرم واقعا خودمو اونجا تصور میکنم شاید بخاطر اینه که با عشق نگاه میکنم و حال میکنم از اون وضع اونجا و تحسین میکنم

    آقا من امروز اینجا تو این قسمت واقعا عاشق استاد شدم توی اون لحظه که میاد اون سنگای تییز و شبیه تیکه چوب بشکنه

    میاد میگه اینا خیلی راحت هم میشکنه بعد خیلی باحال میزنه رو هم و سنگه میشکنه و اینجا چهره باحال استاد شکل میگیره

    چهره موود و متعجب استاد

    خیلی حال کردم و اصلا عاشقش شدم مجدد

    استاد اینکارو انقدر لذت بخش و کنجکاوانه انجام میده انگار داره تست موشک فضایی انجام میده و ازش لذت میبره

    در کل اینکه فوق عالی و لذت بخش بود

    سپاسگذارم از شرکت سازنده تلفن همراه استاد و خانم استاد که این تصاویر رو به شدت با کیفیت ضبط کرد

    گوشی گلکسی s23ultra رو هم خیلی تحسین میکنم

    چون دوست دارم بخرمش

    سپاس از این حس زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1416 روز

    به نام خداوند بخشاینده و مهربان

    سلام به هم فرکانسی های عزیزم

    سریال زیبایی ها ادامه داره

    چه منظره ی زیبایی، درختان کاج بلند، تلالوی خورشید، آسمان آبی، جنگل انبوه ، آبشاری که راهشو بالاخره پیدا میکنه، کوهستان زیبا با اون سنگهای تُرد جالبش، واقعا عجیب و تحسین برانگیزه. گاهی سنگها به قدری مستحکم هستند که با ماشین آلات باید از جاشون در بیان و گاهی چنان شکننده که با کوچکترین حرکتی خرد میشن و جز ستایش آفریدگار بلندمرتبه ، چیز دیگه ای نمیشه گفت.

    جهان پر از تضاده، منعطف ترین چیزها و سخت ترین چیزها. مثل ما آدمها که میتونیم آنقدر منعطف باشیم که همه چیز رو در کنترل خودمون در بیاریم و چیزی نتونه مقابلمون سَد بشه و در عین حال میتونیم آنقدر با همه چیز بجنگیم و در مقابل همه چیز، مقاومت و سرسختی از خودمون نشون بدیم که زندگی برامون سخت شده و راهمون رو گم کنیم. واقعا که زندگی بازی جالبیه، خدایا هدایت مون کن که قوانین این بازی رو بتونیم بخوبی یاد بگیریم و بهش عمل کنیم.

    وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم اگه هنگام انجام کاری آرامش داشتم در موردش کنجکاوی به خرج میدادم و دنبال یادگیری بیشتر بودم. مثلاً تو کلاس موسیقی آنقدر کنجکاو بودم و استادم هم آنقدر با علاقه و صبر به سوالات من جواب میداد که در مدت کوتاهی علاوه بر نواختن ساز ، به تئوری موسیقی هم مسلط شده بودم. یا وقتی شاغل بودم آنقدر در مورد موادِ اولیه ی ساختِ محصولات شرکت کنجکاوی به خرج داده بودم که در مدت کوتاهی در میان کارشناسان، از همه مسلط تر به معرفی محصولات بودم. ولی از یه زمانی به بعد ترسها بر من غلبه کردند و ترجیح دادم در منطقه امنم بمونم و کمتر کنجکاوی کنم و دقیقا از همین زمانه که سقوط و پسرفت آدم شروع میشه.

    ممنونم استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان که ما رو همراه خودتون کردید در این سفر زیبا

    شاد و سلامت باشید در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    رضا کشاورز گفته:
    مدت عضویت: 1716 روز

    خدارو بی نهایت بار شکر بخاطر این بینهایت نعمت ها، هوای پاک، گل های زیبا، جنگل سرسبز، رودخانه زلال البته با صدای دوست داشتنی روح انسان از شادی به هیجان میاد و دوست داره پرواز کنه وقتی یه فلش بک میزنی و از بالا این زیبایی ها رو مشاهده و درک میکنی که واقعیت دارند، وقتی استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربان با تغییر دیدگاهشون و مهاجرت به کشوری که پر از زیبایی هاست خدارو شکر میکنم که خداوند به وسیله دستانش باعث شده ما این زیبایی ها رو ببینیم و از سبک زندگی استاد لذت ببریم همچنین الگو برداری کنیم تا ما هم موفق بشیم وقتی این زیبایی ها رو میبینم مبهوت عظمت خداوند میشم و به یاد این آیه از قرآن می افتم:اگر تمام درختان زمین قلم بشوند و تمام آبها مرکب باز نمی‌توانند نعمت هایی را که ما به شما داده ایم بشمارند الله اکبر این همه درخت این همه آب اقیانوس باز هم نعمت ها بیشتر هستند چه خدای بزرگ و باعظمتی، وقتی خودم رو جای استاد می‌گذارم و تصور می‌کنم که اونجام آرامش محظ وجودم رو فرا میگیره، سپاس گزارم از استاد عباس منش عزیز که دست از رویا و خواسته ها شون برنداشتن و باعث شدن ما این مناظر بسیار زیبا رو ببینیم

    بنظر من زندگی استاد اونقدر کیفیتش بالا رفته که از مدار زیبا ارتقاء پیدا کرده به مدار بسیار زیبا و داره پیش رفت می‌کند به سمت بسیار بسیار زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    مریم شمسا گفته:
    مدت عضویت: 2017 روز

    به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

    خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَهً لِلْمُؤْمِنِینَ(44عنکبوت)

    خدا آسمانها و زمین را به حق (و در کمال حکمت) آفریده (نه بر باطل و لغو و عبث) و در این خلقت آسمان و زمین آیت و نشانه‌ای (از ربوبیت) برای اهل ایمان کاملا پدیدار است.

    سلام استادهای نازنینم

    سلام به همه دوستای توحیدی ام

    خدایاشکرت در این میسر الهی قرار گرفتم

    خدایااا چقدرر این مکان زیباست ،خدایا چه آسمان خوش رنگ و زیبایی ابرهای سفید و آبی زیبا ترکیب فوق العاده ای بوجود آورده ،خدایا درختای زیبا با رنگ سبز تیره و چمن با سبز فسفری الله اکبر ،بخدا همه اینها ردپای تو هستن بر زمین ردی از زیبایی و شکوه تو ،با سپاس و تشکر مریم جان میریم به جای جدید که هدایتی از خداوند است ،خدایا به خاطر ماشین زیبا و تراکمپر ازت ممنون که شیرینی این سفر دلچسب و آسون کردن ،خدایا شکرت ، خدایاااا شکرت در فایل قبلی ازت خواستم کاش استادشون در جایی نزدیک آب بودن و خداروشکر امروز هدایت شدن به کنار رودخونه زیبا و آبشار کوچک که صدای دلنشین آب می تونیم بشنویم و شبها با صدای جیریک ها و آب تماشای ستاره ها که حتی دورترینش در دل تاریکی جنگل پیداست برامون لذت بخش و آرام بخش کنه…

    خدایا شکرت کاش از شب‌های کوهستانم استاد فایل داشتیم حتی فقط صوتی..

    الان وقتش بریم جاهای جدیدتری از این بهشت ببینیم و آیات خداوند بیشتر کشف و شکرگزار باشیم شکوه و عظمت کوهستانو این درختان راست قامت صد برابر کرده بخدا انرژی مثبتش با تمام وجودم حس کردم هر بار فایل نگاه میکنم یه زیبایی جدید.. روی اون تخته سنگ که پای سه درخت هست بشینی همراه صدای شر شر آب و نوازش نسیم کوهستان و سایه آرام بخش درختان سبز اینقدر شکرگزاری بنویسی تا مدهوش بشی و صدای ذکر تک تک تکه سنگهای کوهستان و برگهای درختان و قطرات آب با تمام وجودت بشنوی که همگی خداوند تسبح می گویند.. سبحان الله سبحان الله سبحان الله

    خدایا ازت سپاسگزارم شگفتی پس از شگفتی, این سنگهای زیبای کربنی ببین که بر اثر یخ زدگی شبهای زمستان ابراز وجود می کنند و چشم هر بیننده ای به خودشون جلب می کنند خدای من بازم نشانه های از عظمت و زیبایی تو معبودم

    و با سخن استاد باز برگردیم. به ادامه راه و آگاهانه کودک درونمون بیدار کنیم تا با وجود زلال و پاکش دنیای قشنگمون بهتر کشف کنیم واقعا چقدر خصلت های کودکانه مون خوب هستن پاکی و معصومیت و زلالی و حس کنجکاوی زیبا در عین سادگی و اعتماد به خدا و شادی های از ته دل و بدو بدوهای پر از هیجان و تعجب های پر از خنده خدایا شکرت یکبار دیگر یادآوری کردی که با کودک درونمان آشتی کنیم و بهش حیات بدیم

    و ادامه راه ،خدا قوت استاد عزیزم و مریم جانم و دیدن همسفر های خوش سلیقه با ماشین زیبا و چادر زیبا و خوش ترکیب و کنار رودخانه زیبا، خدایا شکرت انسانهای بسیاری هستند که در مسیر نعمت و فراوانی و زیبایی هستند خدایا شکرت

    خدای من از زلالی و زیبایی رودخانه پایین دست خدای من چقدر زیبایی چقدر انرژی مثبت چقدر مهر تایید بر شکهای دلهای ناآرام که با ایمان و مطمئن قدم بردار مطمئنا خداوند پاسخ ایمانت میده و تو رو از دل سنگهای سختم هدایت میکنه و به آرامش و جریان می رسونه ،و چه شاهدی شاهدتر از استاد و مریم جان که لایق این همه زیبایی و عظمت و نشانه های خداوند شدن

    همه این فایلها هر لحظه اش ما رو به راهی که اومدیم و در آن قدم برمیداریم مطمئن می کنند و مهر تایید می‌زنند که آره میشه ،قوی باش و انجامش بده اعتماد کن میشه ،به خودت فکر کن سال پیش در چه افکار و رفتاری بودی به چشمات بگو چی می‌دیدی ، چی می خوندی ..دیدن پستهای استرس زا اینستا و کامنت های پر از غر و لند والان فقط زیبای و عظمت خداوند فقط کسب آگاهی فقط عاشقانه های دوستان توحیدی در این مسیر الهی پس تو هم می تونی در زمان و مکان مناسب قرار بگیری به شرط اینکه سر قرار دلت باشی ،به شرط اینکه سر عهدت بر خداوند برقرار باشی .

    استاد عزیزم مریم نازنینم ازتون بی نهایت سپاسگزارم حتی در دیدن گلهای زیبای کوهستان به یاد ما هستید و ما رو در احساس بزرگ و بی وصفتون که فقط خدا می دونه چه نیروی در قلبتون جاری و ساری هست سهیم می کنید ازتون سپاسگزارم و عشق و محبتم از صمیم قلبم بدرقه تون میکنم . بازم متشکرم، بی نهایت دوستون دارم نشانه های حق خداوند بر روی زمین…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    جواد صنمی گفته:
    مدت عضویت: 1962 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به همه عزیزانم

    به به چه کاور قشنگی

    روی یک پل چوبی با یک بدن زیبا و قشنگ

    و کلی زیبایی دیگه .الهی شکر الهی شکر

    مریم بانو عجب حیاط خونتون قشنگه

    چقدر خوبه که هر دفه حیاط خونتون عوض میشه

    و هر بار زیبایی های بیشتر رو نظاره گر هستید

    الله اکبر

    چه آسمان زیبایی چه کیفیتی داره این تصاویر

    چه لذتی داره توی این هوای عالی باشی و شب کنار آتیش باشی آسمان پر ستاره رو ببینی و کلیی سکوت رو حس کنی و شب با معبودت راز و نیاز کنی و اشک تمام صورتت رو بگیره از عشق خودش

    و این چه حس لذت بخشی داره الان که دارم میگم تمام بدنم آرام شد و حس خوب بهم دست داد بیشتر از قبل

    چه آب ضلال و گوارایی و اون خنکی آب رو من حس کردم و کلی هم پاهام رو توی ذهنم تجسم کردم که داخل آب گذاشتم وااااو چه خنک و سرد هست این آب

    الحمدالله

    به قول خود استاد بهشت و جهنم هم همین دنیاست مگر بهشت چی هست همین زیبایی هاست

    همه چی بستگی به نگاه ما داره من اگر بدنبال زیبایی باشم به دنبال ثروت باشم و روابط خوب و سلامتی قطعا همین ها رو میبینم اما اگر یک سره غر بزنم و کله و شکایت کنم و توجهم به نا زیبایی ها و فقر و مریض باشه به همین ها هم هدایت میشم

    من هنوز اول راه هستم و خیلی باید روی خودم کار کنم اما دارم همین یک قدم یک قدم میبینم پیشرفت و رشد خودم رو البته که خیلی وقت ها ذهنم میگه این ها که چیزی نیست و خیلی کوچیکه جلوه میده در صورتی که واقعا اینطور نیست و من خیلی از قبل خودم بهتر شدم و از خودم در این مرحله رازی هستم اما بازم می‌خوام بیشتر بشه چون استاد میگه چطور از این بهتر چطور از این راحتتر چطور از این لذت بخش تر پس وقتی کسی تونسته من هم میتونم

    پس من هم باید باور کنم و عمل کنم

    امروز داشتم فایل استاد که در مورد دلیل نتایج پایدار هست رو گوش میدادم و استاد خیلی خوب و زیبا در این فایل توضیحات لازم رو دادند

    و این جمله طلایی استاد هست که میگفتند بعضی ها دوست ندارند خوشی بیشتر رو دوست ندارند سلامتی بهتر رو و خودشون رو لایق بهتر شدند تمیدونند اما من هی میگم می‌خوام بهتر بشم و از زندگی استاد مشخص هست که ایشون به چه نتایجی رسیدند چون ریشه ها پیدا کردند و الان ما داریم میوه های این درخت رو میبینم

    بسیار سفر باید کرد تا پخته شود خامی

    واقعا سفر کردن اون هم توی دل طبیعت خیلی انسان رو به خودش و خدای خودش نزدیکتر می‌کنه و خیلی کمک کننده هست برای هر شخصی امیدوارم که بزودی به یک سفر به دل طبیعت برسم و بیشتر لذت ببرم از معجزات خداوند

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    فرزانه ارزشمند گفته:
    مدت عضویت: 746 روز

    بنام آرامش بخش دلها

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته زیبا

    سلام به دوستان و همراهان عزیزم در این سایت الهی که از همه جاش صحبت از بزرگی و عظمت پروردگاره..

    الهی شکرررررت خدای خوبم که به من فرصت دوباره دادی تا بنویسم ..تا تسلیم نشم تا رد پایی از خودم بجا بزارم برای خودم برای یادگاری از روزهاس تکاملی که این روزهاش به سختی و بغض و….گذشت….

    دو سه روز سختی که جز اشک و ندامت و خودخوری چیزی نبود‌‌‌…

    اما از سایت جدا نشدم….شب ها تا صبح که حالم دیدنی بود به سایت پناه آورده بودم ..کامنت بچه هارو میخوندم…

    کامنت های پاکیزه عزیزم …

    سمانه جان دلم….. آزاده نازنینم …ابراهیم عزیزم….سعیده قشنگم ‌‌… میخوندم و بیشتر مطمعن میشدم که باید پاشم…باید ادامه بدم ..باید نلغزم….باید بقول سمانه وقتی وارد بیراهه شدم بیشتر به آغوشش پناه بیارم…

    پاکیزه عزیزم بهم گفت که همه امون در ابتدا اینجوری هستیم …اسیر نوسانات هستیم…

    عجول نباش…

    سید عظیم عزیزم بهم اطمینان دادن که منم مثل تو هستم….همه همین هستیم..توقعت رو کم کن از خودت…

    آزاده قشنگم گفتن که مطمعنم خیلی زود وعده خدا برات اجابت میشه!!!!

    تضادها تورو میسازن!!!!

    الهی شکرررررت بخاطر این فرشته های نازنینم….عاشقتونم

    دیشب با پیشنهاد یکی از دوستان جان ، ماریای عزیز ، هدایت شدم به روز شمار تحول من..‌

    امروز چندبار فایلش رو دیدم ولی هنوز دست به قلم نشدم..

    استاد گفتن کامنت بنویسید از خودتون ردپا بجا بزارید ..

    از کامنت های پر شور و پر آگاهی دوستان استفاده کنید …

    ظرف وجودتون یواش یواش بزرگ میشه…

    با شناسایی ترمز هاتون ، سوراخ های این ظرف رو بگیرید تا ظرفتون بزرگ تر بشه..

    عجله نکنید ….

    آروم پیش برید….

    اومدم اول اینجا بنویسم ….نمی‌دونم شاید اینجا و این فایل تازه تر و نو تره…!!!

    دوربین مریم جان دائما در حال شکار زیبایی هاست.اصلا مگه جز زیبایی چیز دیگه ای هم دیده میشه…

    چقدر این مکان زیباست…

    الله اکبر….

    نمی‌دونم چه صدایی چه بویی میده این محیط..اما

    یک ماه پیش که توی روستای پدریمون بودم…به همین زیبایی و عظمت شاید نبود…ولی کم هم نبود…بکر و دست نخورده …..

    بوی خاک خیس خورده و صدای کلاغ و همهمه گنجشکان و …..و صدای برگ‌های درختان در اثر وزش باد…..روح آدمو صفا میداد….

    من نتونستم زیاد استفاده کنم از اونجا… طرف وجودم گنجایش اون حجم از عظمت رو‌ نداشت….

    یادم هست دوماه اونجا بودم ، من و مادرم تنها بودیم اون دوماه..همون روزا تصمیم گرفتم وارد سایت بشم و بخدا نزدیک تر بشم…

    همون روزا متعهد شدم هر روز صبح زود پیاده روی و کوهنوردی برم…

    یکی از روز ها.. صبح نمیخواستم بیدار بشم…دوست داشتم بیشتر بخوابم..

    نگاه گوشیم کردم متوجه شدم همکارم پیام داد که دختر چقدر بی ذوقی..چندتا عکس از خودت بگیر بفرست برام….

    زود باش پاشو برو از همه جای روستا عکس و فیلم بگیر….

    یک آن مثل جت پاشدم …گفتم این یک نشانه است…

    سریع آماده شدم و رفتم کوه و از اون بالا از همه جای روستا ..از کوه و باغ و چشمه‌های بکر و گوسفندان و مرغ و خروس و ….رودخونه براش فیلم گرفتم فرستادم…

    دقیقا دقیقا اون رودخونه ای که استاد عزیزم با اون اشتیاق و ذوق پا توش گذاشت و گفت آبش یخخخخخخخه…!!!!!

    بعدم از اشتیاق زیاد ، از آبش به صورت ماهشون زدن ..

    رو تجربه کردم …

    هر روز از کنار این رودخونه و جویبار پیاده روی میکردم و کنارش مراقبه میکردم… همینقدر یخخخخخخهخخخ و زلال…

    همین قدر بکر…‌

    الهی شکرت….

    دقیقا همون مسیری که مریم. جان دارن ازش سر میخورن میان پایین حتی با زیبایی بیشتر ..روزها و روزا …پیاده روی کردم …

    استفاده کردم با خدا حرف زدم .

    سجده کردم…

    ازش هدایت خاستم…

    یکی از مسیرای همیشگی که میرفتم…یه جاده باریک که هر دو طرفش با درختان سیب و گردو و آلبالو در هم تنیده که سقفی زیبایی درست کرده بودن و صدای جیک جیک گنجشکان از لاب لای درختان سمفونی زیبایی رو می‌نواخت…

    اون گل های زرد قشنگی که استاد جان از نزدیک ازشون فیلم گرفته بود رو قشنگ تر و رویایی ترش رو دیده بودم توی این مسیر…

    خدای من عین خود بهشت بود…

    الان که دارم تصور میکنم ، میبنیم که واقعا به در شروع هدایتم به چه بهشتی هدایت شدم و قدر ندونستم..

    یکی از روزا صبح زود پیاده روی رفتم و با خدا حرف میزدم و خیلی منقلب شدم…گریه میکردم و ازش هدایت میخاستم… کنار خودم احساسش میکردم…ازش کمک خاستم…. گفتم دستامو بگیر….

    کجای این آسمون برای من جا باز کردی؟!؟!! نشونم بده !!!!

    من به هر خیری که از تو میرسه فقیرم الله یکتا؛!!

    یادمه به قلبم اومد که سجده کنم…

    چند بار سجده کردم ..اما ترسیدم کسی ببینه و بگه دختر فلانی دیوانست…آخه معمول نبود دختر جوانی صبح پیاده روی کنه بعدشم همش خم شه…

    بار اول با ترس سجده کردم …سریع بلند شدم…

    بار دوم گفتم نه :««گر نگهدار من آن است که آن می دانم ..شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد»»

    بار دوم با خضوع بیشتری توی مسیر و سبزه ها سجده کردم ….

    وسط مسیر پسربچه ای رو دیدم که دو سگ گله همراهش بود..

    سگ هاشون وحشی بودن..

    اولش ترسیدم خاستم راهمو کج کنم..تا باهاشون برخورد نکنم..

    بعد گفتم نه بزار امتحان کنم ایمانم رو….

    کنار نرفتم ، مسیرم رو کج نکردم…

    با عشق به سگ‌ها نگاه کردم…

    پسر بچه فاصله زیادی تا سگ‌‌داشت .داشت میدوید تا جلوی سگ هاش رو بگیره ولی بهش اطمینان دادم که رها شون کنه

    فاصله ام با سگ ها خیلی کم بود…اما هیچ ترسی نداشتم..

    یک لحظه دیدم سگ‌ها مسیرشون رو کج کردن..

    و راه رو برای من باز کردن…

    اونحا بود فهمیدم همه اینها نشانه ست… برای برگشت دوست داشتم از مسیر بهشتی درختان میوه و چشمه‌های زیر درختان و سنجاقک و پروانه ها و گل های زیبای بنفش و زرد کنار چشمه و جویبار برم…

    مادرم گفته بود که از اون مسیر برنگردم ..چون صبح ها خرس قهوه ای می‌ره کنار چشمه تا آب بخوره….تاکید کرد از اون ور نرم…

    اما دلمو زدم به دریا که برم

    آخه مگه میشد اونحا رو از دست بدم ….

    وقتی به ابتدای مسیر رسیدم..احساس کردم دیگه کسی نیست منو ببینه .. سجده کردم و بهشتی رو تصور کردم که خدا به من وعده داده بود و بهم میگفت :

    ««اُدْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِینَ»» توی گوشم خونده شد و وارد شدم و سجده کردم ..

    سوره حمد رو بدون ترس خوندم و بلندشدم …و‌ ذره ذره این زیبایی رو چشیدم و شکر کردم…

    کنار چشمه نشستم بدون ترس و از پرواز سنجاقک ها و پروانه ها فیلم گرفتم برای همکارم فرستادم….

    شب نشده بود همکارم گفت لوکیشن بده می‌خوام بیام…

    باور نمیشد…

    گفتم بابا شما عادت نداری به اینجا سخته برای بچه هات…گفتم شما استانبول رفتی ، زیبایی ها اونجا رو دیدی ، آذربایجان رفتی و میلیون ها بار شمال رفتی..

    این طبیعت کجا اونجا کجا‌…

    گفت نه حتما باید بیام.‌

    هفته بعد همکارم اونجا بود…و لذت میبرد…

    استاد رو دارم میبنیم که عین بچه ها داره ذوق می‌کنه و همش داره اطراف و کوه و درختان رو با چشماش میبلعه…..چه ذوقی داره !!!!!

    داشتم فکر میکردم

    واقعا این کوه و آب و درختان و چندتا تکه سنگ و …چی دارن مگه!!!!!!!!!

    که انسان هر زمان ببینه ، ذوق می‌کنه…..

    حتی سرد یا گرم بودن آب هم براش هیجان انگیزه!!!!!!!

    واقعا چرا؟؟؟؟؟

    چرا ما انسان ها از چیزایی که به دست خودمون ساخته میشه همچین ذوقی نداریم زیاد!!!!!

    مثلا یه آبشار مصنوعی یا یه آکواریوم مصنوعی….

    همچین شگفتی برای ما نداره..‌

    حتی اگه به زیباترین شکل ممکن باشه…!!!!

    اما حتی اون تکه چوب درخت روی جویباری که ته دره بود… هم هیجان انگیزه!!!!!!

    احساس میکنم هر چیزی که با دست خدا خلق شده…سراسر شگفتی و عظمته در عین سادگی …

    پر از انرژی آرامش بخش الهیه…!!!

    قلب انسان رو نوازش می‌کنه روحش رو جلا میده…

    انسان رو مسخ میکنه…آروم می‌کنه ، عشق میده…

    حتی دوست داریم برای چند لحظه اونجا یه چرت بزنیم…!!!!

    دو هفته گذشته که روستا بودیم

    آسمون شروع کرد ..به باریدن ….

    رفتم روی کوه و تا بارون میزد من آبشو و لذتشو صداشو به جونم کشیدم…

    از دور روستارو نگاه میکردم باغ هارو نگاه میکردم …که زیر بارون شدید داشتن نوازش میشدن‌..‌‌

    چندتا فیلم گرفتم …حتی نگران گوشیم هم نبودم‌‌

    سرتا پا خیس بودم …

    وقتی داشتم می اومدم پایین ..

    پام لیز خورد و سرتا پا گلی شدم…

    اومدم خونه ، برادرم گفت تو دیوانه ای..مردم میبینن میگن دختره دیوونه شده …حالش خوب نیست !!

    گفتم: ترجیح میدهم به ذوق خویش دیوانه باشم تا به میل دیگران عاقل‌..‌!!!!!

    دو سه بار دیگه بعدش هم بهشدت دوباره شروع به بارون باریدن کرد آسمون قشنگ خدا…

    دوباره میرفتم روی کوه و لذت می‌بردم ..

    هر دو بار دیگه هم موقع پایین اومدن پام لیز میخورد و به شدت زمین میخوردم و سرتا پا گلی میشد…لذت می‌بردم و مثل بچه ها ذوق میکردم…

    طبیعت چی داره واقعا!!!!

    الان که داره یادم میاد واقعا دلتنگ شدم!!!

    چقدر اون تکه کوه و تخته سنگی که نمی‌دونم چطوری خودشو میتراشع و می‌شکنه..شگفت انگیز بود… الله اکبر..‌

    هیچ وقت همچین چیزی ندیدم از نزدیک…

    الهی شکرررررت که به لطف استاد عزیزم و مریم قشنکم با همچین پدیده ای آشنا شدم..و دیدم …

    استاد جان چقدر کودک درونش بازیکوشه …‌عجب سوهان ناخن طبیعی پیدا کردن..‌

    تحسینشون میکنم بخاطر این ذوق و شوقی که دارن!!!!

    دوربین مریم جان که میچرخید و آسمونو خورشید و تیزی نوک سبز درختان رو نمایش میداد …

    منو یاد آهنگ محسن یگانه انداخت…

    یه آسمونِ آبی؛ سقفِ اتاقِ منه!●

    شبای من؛ پُره خورشید…!●

    مثِ روزام؛ روشنه!●

    یه آسمونِ آبی؛ سقفِ اتاقِ منه!●

    شبای من؛ پُره خورشید…!●

    مثِ روزام؛ روشنه!●

    آی ساده ها! زرنگا! که با هم قهرین ، همیشه

    دنیا بدونِ خنده؛ شوخی سرش نمیشه…●

    فکرِ یه لقمه نونیم…●

    فکرِ کرایه خونه…●

    بابا اونی که اون بالاس؛ روزیوُ می رسونه!●

    خودش روزی رسونه…●

    سپاسگزارم از استاد عزیزم و مریم خانم زیبا بخاطر اینکه این لحظه های زیبا رو توی این مکان رویای ثبت کردن تا ببینیم و باورمون بشه دینا زیباست.خدا زیباست….

    از دوستان عزیزم سپاسگزارم که با کامنت های پر آگاهی روشنایی مسیر ، توحیدی سایر دوستان هستند…

    خدای بزرگم سپاسگزارم بخاطر یک روز دیگه زندگی و حیات…..

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 832 روز

      بنام آرامش بخش دلها

      چقدر خوب نوشتی منم نوشتم بنام آرامش بخش دلها .

      سلام و درود فراوان

      بر خواهر نازنینم

      سلام بر فرشته ی عاشق

      چقدر خوشحالمون کردی نوشتی

      الله اکبر

      چقدر کار خوبی کردی نوشتی

      واقعا کم از دیدار نداشت

      مرسی که نوشتی

      خیلی تحسینت کردم

      فرزانه ی نازنینم

      باور کن به تو حسادت می ورزم ” چقدر دوست پیدا کرد ی

      چقدر تو قسمت قبل

      برات نوشتن

      مگه چه کردی “دختر

      تا یادم نرفته از (خواهرم سمانه، اسمشو گذاشتم تسکین دهنده ) تشکر میکنم که چقدر زیبا براتون نوشته بود باور کن چهار بار پشت سر هم خوندم ”

      الله اکبر چقدر زیبا

      چقدر زیبا

      من اینقدر ذوق کردم که نوشتی هنوز کامنت تو نخوندم (چند خطشو ) دارم برات مینویسم.

      اینجوری نکن فرزانه جان

      که نمیشه بچه ها فقط تو رو دوست داشته باشن.

      خداوند رو شاکرم برای وجود ارزشمندت

      خدا رو، صد هزار مرتبه شکر برای این دوستان بی نظیر

      من چقدر خوشبختم

      که چنین دوستانی دارم

      اینقدر خوشحال شدم که گفتی حالت خوبه

      آگه نمیگفتی وای بر من

      ادامه کامنت تو

      با جون دل میخونم و

      لذت میبرم بی شک

      هر کجا هستی

      مواظب خودتون باشید .

      فدایی داری

      خواهر عزیزم

      از خداوندسبحان سپاسگزارم

      چون زیباست و زیبایی رو دوست داره

      و زیبایی مثل شما رو آفرید

      آرزو میکنم

      مهر

      محبت

      عشق

      برکت

      سلامتی

      ثروت

      آسایش روح

      آسایش دل

      تقدیر بلند

      لبخند قشنگ

      هر چه لطف خداست.

      رفیق همیشگیت.

      بریم برای ادامه کامنتت

      مواظب خودت باش

      خیلی خیلی دوست دارم

      و عاشقتم.

      فرشته نازنینم و عزیز تر از جانم .

      بازم برامون بنویس “

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        فرزانه ارزشمند گفته:
        مدت عضویت: 746 روز

        سلام به سید عظیم عزیزدلم‌

        سلام از قلب خوشحال و شادم به عظیم جان دل

        عظیم جان نمی‌دانم از کدوم نقطه کشور محبتت رو میگیرم

        اما اونو با تمام وجودم به قلبم کشیدم و لذت بردم..

        پسر تو این چنین خوب چرایی ؟؟

        بقول سمانه نازنینم اجازه هست قربون قلب مهربانت بشم یا نه برادر خوش قلبم؟؟؟؟؟؟؟

        الهی شکرررررت بخاطر خانواده قشنگی که به من بخشیدی رب العالمین

        شاید درست نباشه اینجوری بگم اما تو الان از خانواده من هم برام عزیزتری…

        ممنونم بخاطر قوت قلبت

        تحسینت میکنم عزیزدلم بخاطر همه محبتی که از قلب نورانیت بیرون میاد…

        دوستت دارممممممم

        منتظر خواندن نتایج فوق العاده ت هستم

        چشم براه نزار منو

        با قلب فراوووننن

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          سید عظیم بساطیان گفته:
          مدت عضویت: 832 روز

          بنام خالق زیبایی ها

          سلام مجدد دارم خدمت خواهر ه ، از عسل شیرین ترم

          نقطه آبی شما و سمانه رو دریافت کردم .

          وای که چقدر انرژی مثبت گرفتم .

          خواهر ی به خوبی و مهر بونی تو، بسیار کمیابه ،

          مرسی که برام نوشتی

          نازنینم.

          ممنونم خواهرم، تاج سرم

          تو بهترینی ‘

          به خود می بالم که خواهری دارم همچو،

          آب زلال،

          دوستان هم مثل گندمند،

          یک دنیا نعمت و برکت

          و من چقدر خوشبختم

          که زردی خوشه های گندم در اطراف من موج میزنند،

          فرشته ی عاشقم

          بی نظیر خواهرم

          متشکرم که هستی ‘

          و همیشه محبت و عشقت رو نثارم میکنی .

          عزیز تر از جانم ‘

          پروردگار را ،

          آرامش و سلامتی

          و نشاط

          رو همچون سفیدی برف

          آرام و بی صدا

          بر قلب خواهرم بباران.

          متشکرم که شادی امروز ت رو با ما تقسیم کردی.

          منم عاشقتم و

          انداز ه ی اون حس

          قشنگت

          دوست دارم.

          چشم حتما هم از نتایج براتون می نویسم .

          و در قسمت هدایتم می نویسم چطور شد هدایت شدم به این سایت الهی و عکسم میذارم.

          دوست دارم ،من بیشتر

          برو بالا …

          من اول گفتم خواهر، خخخخ من بردم.

          سایتون بالای سر مون باشه .

          شما هم عزیزی

          و خانواده ی خودمی ‘

          مواظب خودت باش.

          در پناه رب العالمین باشی .

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آزاده کاکاوندی گفته:
      مدت عضویت: 1465 روز

      سلام به فرزانه عزیزو ارزشمندم

      نمیدونم فامیلبت ارزشمنده یا پس وندیه که خودت کناد اسمت گذاشتی اما به هرحال مهم نیست چون من لفظ ارزشمندو بکار میبرم منظورت خود باارزشته عزیز دلم

      کامنت پرمحتوا ودلی بود خیلی لذت بردم اش

      چه خاطره قشنگی رو تعریف کردی قشنگ حس و حال و شوق کودکانتو درک کردم چون خودمم کلا کودک درونم فعاله

      الان که دارم این کامنتو مینویسم توی پارک نشستم روی نیمکت و زیر اسمون خدا با محیط تمیزی که به لطف پارکبانان عزیز درست شده

      صدای زیبایی که از آبیاری قطره ای که پارکبنان باز گذاشتند که درختها و چمنها رو اب بدهند میشنوم خیلی لذت بخش

      یه لحظه کودک درونم فعال شد رفتم جلوی اب وای ابی که به درختها و چمنها میخورد زیر نور خورشید به رنگین کمون زیبا درست شده که بی نظیر بود وقتی رفتم جلوتر ابی که پخش میشد به بدنم و صورتم خورد و شکرکزاری کردم

      ینی دقیق عین بچه ها

      اینو نوشتم بگم حستو درک میکنم تو دختر توحیدی خدایی

      منم دلم خواست بیام روستاتونو ببینم و لذت ببرم

      کلا من روستا وفضا و مردمان پاک و ساده دلشونو دوست دارم

      افرین به شجاعتت و ایمانت عزبزم که بر ترست غلبه کردی و با سگها روبرو شدی و سگها خودشوک راهشو کج کردند وقتی دیدن بابا فرزانه خانوم ما به خدا وصله نمیترسه بریم سراغ کسی دیگه و جایی دیکه

      من خودم در برابر حیوانات بی آزارم ترسوم اما خیلی دوست دارم برش غلبه کنم و قدمهای کوچک هم برمیدارم براشون

      از کامنتت بی نهایت لذت بردم

      سپاسگرارم که خدا لطفشو و محبتشو در غالب شما به من داشت که اسم منو در کامنتت بیاری

      منم خیلی چیزها از بچه ها یاد میگیرم

      اون روز اقای مقدم کامنتی برام گذاشتن در پاسخ کامتتی که بهشون دادم و این نکته رو بهم باد دادن که بچه ها خیلی شوق و ذوق دارند و هرچیزی رو میبینن سریع میرن برای مادرشون یا بقیه تعریف میکنن ما در برابر خدام باید اینطور باشیم لحظه لحظه زندگیمون بشه با خدا صحبت کردند به این صورت همه چیو براش با شوق تعریف کنیم تا مثل یه مامان کنار خودمون حسش کنیم و من خیلی خوشحال شدم این نکته رو بهم یاد دادند الان چند روزه هر کاری میکنم میگم خدایا بیا ببین مثلا این جا کلیدیم چه خوشگل شده یا خدایا ببین موهامو خرگوشی بستم چه ناز شدم خدای من

      فقط و فقط لذت میبرم درکنارش و دوست دارم همه چیوبراش تعریف کنم.یه حسی گفت اینو برات بنویسم که حس و حالت عالی تر بشه و اینطور با خدا صحبت کنی و نترسی و نگران نباشی خودش نگهدار توعه .نگهدار منه.نگهدار همه مونه

      خوشحال شدم که حستو خوب تر کردی و شروع کردی به نوشتن کامنت

      یه چیزی بگم الان که تو پارک نشستم چند تا پیرزن خوش رو و خوش صحبت کنارم رد شدند اتفافا اسم امریکام اوردن خخخخ.یکیشون رفته بود دستشویی پارک اومد ار بقیه تشکر کرد که کیفشو براش نگهه داشتند و گفت دستشوییش خیلی تمیزربوده حتی مایع دستسوییم داشته

      یه لحظه گفتم ببین خدا نشانه ها شو اینطور میفرسته چون من به تمیزی پارک توجه کردم به تمیزی امریکا تو فایلهای استاد توجه میکنم الان این خانوم اومد گفت دستشویشش پارک تمیز بوده

      خیلی خوشحال شدم خداراشکر

      خیلی دوست دارم فرزانه جان در پناه الله یکتا هرجایی هستی بهترین موقعیت خودت باشی عشق من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1921 روز

      سلامِ دوباره به فرزانه جانم.

      به به میخواستم تو کامنت قبلی از روستا و حس خوبش بنویسم که خب ماموریت اون کامنت چیز دیگری بود…

      خوشحالم اینجا از دو ماهی که تو روستا بودی نوشتی تا یه دلِ سیر بیام و تحسینت کنم و ذوق کنم برات که تجربه ی عالی داشتی.

      ازت ممنونم که این جمله ی استاد رو اینجا نوشتی:

      ظرف وجودتون یواش یواش بزرگ میشه…

      با شناسایی ترمز هاتون ، سوراخ های این ظرف رو بگیرید تا ظرفتون بزرگ تر بشه…

      عجله نکنید …

      آروم پیش برید…

      باورت میشه سوال این روزهام این بود تو ذهنم که چطوریِ متوجهِ نشتی هام بشم و درستشون کنم؟

      بله، چرا باورت نشه.

      همه چیزِ این سایت هدایتیه.

      فایلهاش، کامنتهاش…

      همه تو چرخه ی هدایت به بهترین نحو انجامِ وظیفه میکنن…

      الهی شکر.

      خدایا شکرت برای این همه دوستِ ناب و زیبا و دوست داشتنی تو این سایت توحیدی.

      استادمون و مریم جون که گل های این بوستان هستن

      تا تک تک اعضای سایت که اونا هم گلهای این بوستان هستن…

      خدا رو شکر…

      باغبون هم که خداونده، کمکمون میکنه، مراقبمون هست، دوستمون داره، بهمون عشق میده…

      میدونی فرزانه اگه سمانه ی قبلی بود میگفت این چه حرفیه چرا نوشتی خدا باغبونه؟

      بلاتشبیه

      این چه حرفیه

      بی ادبی نکن به خدا دختر جان…

      اما

      سمانه ی جدید میدونه

      خدا عشقه

      خدا میدونه من چی میگم

      منظورم چیه…

      وقتی منظور من از کلمه باغبون، عشق خدا بهم هست چه ترسی

      چه خجالتی، چه شرمندگی؟

      واژه ها و کلمه ها مقدسن چون میخوان منو کمک کنن بهتر ارتباط بگیرم با خدا

      ساده تر

      صمیمانه تر

      شفاف و زلال تر…

      به قول وجیهه جانم، سپاس گزارم از کلمه

      فرزانه میدونی امروز بخشی از روزی هامو از خدای مهربونم، با دست تو برداشت کردم؟

      بله

      اینطوریه.

      باریکلا بهت برای پیاده روی و کوهنوردی تو دلِ زیبایی های بینهایتِ روستا…

      روستا با روستا فرق نمیکنه.

      حتی با شهر و کشور و حتی همین منطقه ی زیبای کوهستانی که استاد دارن تجربه میکنن فرقی نمیکنه…

      چشم ها و قلب های زیبا بین، زیبایی ها رو شکار میکنن و لذت میبرن، حالا هر کجا که باشه.

      من به شخصه عاشقِ پاکی و بکریِ روستام.

      امسال تا الان سعادت داشتم 2 بار برم روستای نزدیک کاشان

      یه بار هم روستایی در شمالِ کشور…

      خدایا شکرت.

      برای همین تا اسم روستا رو آوردی تو کامنتت قلبم زیر و رو شد…

      حالا یه نکته مهم، من الان خونه هستم، شهر خودمم، دسترسی ندارم به روستا، باید ناراحت شم یا حسرت بخورم؟

      الان دسترسی به کوهستان زیبایی که استاد هست رو ندارم باید ناراحت شم…

      نه

      معلومه که نه.

      هدف اصلی من برای لذتی که تو روستا تجربه میکنم، طبیعت و جذابیت هاشه.

      همین الان، همین امروز بتو پیاده روی رفتم پارکِ خفن نزدیکشون به اسم حافظ

      دفترمو برده بودم با خودم چون هم دیروز هم امروز درخواست داشتم از خدا که میخوام تو طبیعت سپاس گزاری هامو بنویسم.

      انجام شد.

      از طریقِ نشانه ام، پروانه سفید کوچولوها، هدایت شدم روی چمن، زیر سایه درخت جان بشینم و یه دل سیر بنویسم…

      هر لحظه اش یه زیبایی دیدم…

      اتفاقا همون لحظات گفتم سمانه بیا و این قشنگی ها رو کامنت کن…

      اما ایده ای نداشتم کجا…

      تا اینکه الان خودش جاش رو پیدا کرده و من دارم مینویسم.

      مشغول نوشتن که بودم، دوستانِ حشره ی متنوعی اطرافم رفت و امد میکردن:

      یه موجودی بود سبز و خوشگل، شاید شبیه ملخ، نمیدونم، با یه مورچه اومدن روی دفترم…

      عجب موجودی بود ها…

      زیبا، خالص، نچرال :)

      دست و پاهای نازک و کشیده، دستم رو جلو بردم دوست شیم باهام، اومد روی دستم، بعد روی شانه ام، عکس یادگاری هم باهاش گرفتم، رفیقِ خوبی بود.

      اون ور تر دو تا دختر خانم با روپوش مدرسه در اطراف من روی چمن نشستن.

      3 تا پروانه سفید روبه روم بازی و تفریح میکردن.

      یه پروانه رنگی و چند تا زنبور جان هم اطرافم از این گل به اون گل میرفتن.

      3 تا کلاغ جان هم کمی دورتر روی چمن مشغول بودن، غذا میخوردن…

      خلاصه فیلم سینمایی بود صبح تو طبیعت…

      خب سمانه خانم، فکر میکنی هدف استاد و مریم جون از ویدئوهای سفر به دور امریکا چیه؟

      همین دیگه، که تو و بقیه زیبایی های اطراف رو بهتر ببینین و حس کنین و درک کنین.

      که توجه کنین به زیبایی های اطرافتون.

      برای دیدن جنگل و آب که حتما نباید رفت شمال…

      همین بغلِ گوش خودمون، هر جا که زندگی کنیم هم آب هست، هم درخت، هم گل، هم پرنده ها و اوازشون…

      اینا رو حس کنیم، هدایت میشیم به زیبایی های بهتر و بیشتر.

      من از فضای سبز زیادی عبور میکنم هر روز تو پیاده روی هام، وقتی میبینم پای یه درخت با سیستم قطره چکانی دارن آب میدن، میگم به به نعمت آب…

      حالا بعدش حتما هدایت میشم به آب داخلِ رودخانه و دریا و …

      الهی شکرت.

      اینی که نوشتی پکیجِ مورد علاقه ی منه که همیشه لذت میبرم ازشون:

      بوی خاک خیس خورده و صدای کلاغ و همهمه گنجشکان و …..و صدای برگ‌های درختان در اثر وزش باد…..روح آدمو صفا میداد….

      یا این قسمت که دیوانه ام کردی:

      یکی از مسیرای همیشگی که میرفتم…یه جاده باریک که هر دو طرفش با درختان سیب و گردو و آلبالو در هم تنیده که سقفی زیبایی درست کرده بودن و صدای جیک جیک گنجشکان از لاب لای درختان سمفونی زیبایی رو می‌نواخت…

      ماجرای هاپو و نشانه…

      مرسی که اینارو نوشتی فرزانه جانم.

      لطفا بیشتر و بیشتر بنویس از خودت، تجربه هات، بگومگوهای درونت، شجاعتت، صلحت، توکلت…

      کیف میکنم میخونم…

      برای همه مون خوبه بخونیم.

      ایمانمون و باورهامون محکمتر میشه با مثال‌های حقیقیِ زندگی هامون.

      دل انگیز نوشتی این کامنت رو

      عین قصه ها، داستان…

      دوست دارم حالا حالاها ادامه داشته باشه…

      تحسینت میکنم فرزانه جانم با نهایتِ قلبم.

      سجده کردن، کاریه که تازه دارم شروع میکنم.

      یهو به دلم میوفته سجده کن، سجده میکنم…

      البته برای من تو خونه است…

      تو شجاع و جسوری، تحسینت میکنم بیرون از خونه تو طبیعت سجده کردی…

      الهام بخش شدی برام.

      دیوانه ام کردی دختر با کامنتت، با توصیف هات که از حس درونی و قلبیت میاد…

      ترجیح میدهم به ذوق خویش دیوانه باشم تا به میل دیگران عاقل‌..‌!!!!!

      بَه بَه، این دیوانگی، سادگی یا هر چی اسمش هست، انتخابِ منم هست، دمت گرم که نوشتیش.

      ماچ و بغل و قلب اندازه ی تمامِ زیبایی های خدا از طرف سمانه جانم برای فرزانه جانم.

      دختر بیشتر کامنت بنویس…

      بذار ما هم بیشتر کیف کنیم…

      الهی شکرت برای ای روحِ لطیفِ استاد و مریم جون، فرزانه جان، خودم و همه ی اعضای این خانواده ی صمیمی و دوست داشتنی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        فرزانه ارزشمند گفته:
        مدت عضویت: 746 روز

        سلاااااام از دل نیمه شب، یک شب شاد روحانی …

        از قلبم که یکی از دلایل صفای الانش خودتی سمانه صوفی نارنینم..‌‌‌‌به زیباترین سمانه دنیااآااااا!!!

        دوستت دارم عزیزدلم

        سمانه میدونی‌‌ چیه …همیشه دوست دارم اول صحبتم بگم دوستت دارم‌‌…

        خیلی دلنشینه برام…

        احساس میکنم وقتی اینو میگم طرف مقابلم از صحبتی که میخوام باهاش داشته باشم ترسش می‌ریزه …و خلع سلاح میشه !!!!!!!!!!

        ( البته اینو به همه نمیگم هاااااا)) خخخخخخخخخخ

        این دوستت دارم به وفور به دانش آموزام میگفتم…

        گاهی وقتا اینقدر پر انرژی وارد کلاس میشدم گاهی با رقص وارد کلاس میشدم …گاهی با شیطنت خود بچه ها….!!!!

        نمی‌دونم اینو چرا گفتم ..اما اومد و باید مینوشتم برات…

        سمانه عزیزم مهربانم وقتی نقطه آبی شما واسم میاد..پرواااااز میکنم ….

        الان تو اوج اسمونم هاااااا…..

        کجای این جنگل شب پر می‌کشی چکاوکمممممم سمانه جان!!!

        سمانه عزیزم …بلی دیوانگی هم عالمی داره

        مولانای جان…

        فرمودند که:

        دیوانه شو دیوانه شوووووق عاقل چرایی؟؟؟!!!!

        عزیزدلم قبلش بزار ازت کلی کلی بقول پاکیزه عزیزم کرور کرور ازت تشکر و مااااااچ بگیرم بخاطر اینکه منو لایق دونستی منت گذاشتی و سیر و سفرت به پارک و اندر تحولات زیبایی که بهت گذشتو به اشتراک کذاشتی برام …ممنونم عشق دلم‌..

        سعادتی دارم که نگو و‌مپرسسسسس

        سمانه جانم اونقدر دلم میخواد جرعه جرعه کامنتت رو به جونم بکشم که هر از گاهی چشمامو میمالم تا بقول سهراپ سپهری عزیز…

        چشم هارا باید شست،جور دیگر باید دید…..

        عزیزدلم بخاطر محبتی که به من داشتی ممنونم….من هرچی آگاهی بدست آوردم روزی من از کامنت های سراسر نور و آگاهی دوستان جان بود….

        مهربانم ….عجب آگاهی الان به من رسوندی …تحسینت میکنم عزیزم که اینقدر چشم های قشنگت زیباتر و با عظمت تر میبینه و درک میکنه….

        حق با شماست

        برای دیدن زیبایی های خداوند قرار نیست حتما شمال بریم حتما کوه و دشت و دریا بریم…..

        همین گوشه اتاق خودمون هم میشه با دیدن عظمت یک مورچه هم متحول شد و درس گرفت….

        تحسینت میکنم نازنینم …این درس بهترین درسی بود امروز گرفتم

        هیچوقت اینحوری به دنیا نگاه نکرده بودم..‌

        راستی عزیزدلم ، یه روحیه حشره شناسی خیلی نابی داری ها!!!! خخخخخخخ …

        فدات بشم دوست خوبم که اینقدر لطیفی و دست میدی به ملخ ها …

        میدونی عزیزم ..احساس میکنم قطع به یقین خیلی خیلی بزرگ شدی خیلی خیلی روحت متعالی شده..

        احساس میکنم از یه زمانی به بعد..چشم دل ما زیبایی و عظمت رو با سایر موجودات زنده میبینه

        مثل حضرت موسی و سگش…

        مثل اصحاب کهف و سگ باوفاشون

        مثل حضرت علی و صحبت هایش با مورچه ها……

        وای خدای من سمانه چقدر بهت افتخار. میکنم چقدر نورانی شدی…و هستی …

        چقدر به خودم افتخار میکنم که لایق هم‌صحبتی با تو هستم….

        میدونی عزیزدلم … ته دلم میدونم و باور دارم که این گفت و گو ها و رد و‌بدل شدن آگاهی ها و هدایت ها و قوت قلب ها و تخسین ها نمیتونه تصادفی باشه…

        من هرچی از قلبم میگذره دارم می‌نویسم …

        چون دیگه خداقل میدونم اونی که دارم براش مینوسم غریبه نیست..عزیزدلم سمانست…که هرجور بنویسم ..باز هم دوستم داره تحسینم میکنه و پروازم میده…

        پس هرچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند ….

        سمانه جانانم …

        اولین بار جسارت نوشتن و اعتماد به خودم رو از طرف شما گرفتم …هنوز داری تشویقم می‌کنی ..هنوز کنارمی…هنوز قوت قلبمی ..هنوز سنگ صبورمی…

        سپاسگزارم از وقت ارزشمند و عشق و محبت و لطفی که برای من میزاری..‌

        خدای خوبم خدای بزرگم توی بهشت توی آغوشش به قلب قشنگت نور و عشق و سلامتی و سعادت و ثروت بباره

        بوووووس ماااااااچ به روی ماهت…فدات بشم نازنینم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1921 روز

          سلام به فرزانه ی نازنینم.

          دوستت دارم.

          به قولِ سعیده جان باشه :)

          یعنی انقدر تو زندگی و احوالات و قلب همدیگه ورود کردیم که تو کامنتها نقل قول میکنیم از هم…

          مثلا همین‌که تو کامنتهام دائم مینویسم رب العالمین رو از آقا حمیدِ امیریِ عزیز یاد گرفتم.

          وای عاشقِ کرور کرور گفتن های پاکیزه جانم هستم.

          یا از یاسمن جانم که موسسِ ایموجی های نوشتاری تو سایت هست، ایموجی نوشتن رو یاد گرفتم :)

          خلاصه هر کدوم از بچه ها یه آپشنِ منحصر به فردِ خودشونو دارن :)

          فرزانه جانم شب و روز و هر ثانیه ات خوش و روحانی و ملکوتی باشه.

          در مورد پر انرژی وارد شدن تو کلاس، منم اینطوری بودم زمانی که معلمِ هنر دبستان پسرانه بودم…

          اون سالها خاطرات خوشی دارن برام.

          اکثر اوقات لذت میبردم از شغلم و سر و کله زدن با بچه ها…

          شیطنت هامون…

          صفا و معرفتشون…

          منم وارد کلاس میشدم اکثرا با خوش اخلاقی و خنده و سلام سلام وارد میشدم…

          به سبکِ زنده یاد هایده جان

          سلام سلام

          همگی سلام

          زندگی سلام :)

          آهنگ هم میذاشتم گاهی تو کلاس، بچه ها هم باصفا و پایه (چشمای قلبی قلبی)

          حالا که از مدرسه گفتی، بذار یه خاطره شیرینِ دیگه هم بگم.

          من سال 97 صبح ها که داخل حیاط نُقلیِ مدرسه میشدم، تا زمان شروع کلاس بشه، تو حیاط راه میرفتم، بچه ها هم تو حیاط بودن مشغول بودن، حرف میزدن، نشسته بودن روی سکوها…

          من که راه میرفتم بعد از یه مدت یه سری از بچه ها، مخصوصا کوچولوترها، کلاس اولی ها، پشت سرم راه میوفتادن به پیاده روی، یعنی عین مامان مرغی بودم که جوجه هاش ردیف شدن پشتش و راه میان :)))))

          عجب صفایی داشت، انقدر جیگر بودن آدم دلش می‌خواست قورتشون بده مخصوصا کوچولوترهارو…

          بزرگترها خوابالو روی سَکوهای دور حیاط میشستن، بهم میگفتن خانم چه حال و حوصله ای دارین ها صبح…

          از من گفتن که پاشید شما هم راه برید، از اونا هم نشستن سر جاشون:))))

          من و تیمِ جوجوهام که حسابی کیف میکردیم.

          الهی شکرت برای همه ی لحظاتِ خوشم در مدرسه با بچه ها و همکارانم.

          الان متوجه شدم قبلا هم ناخودآگاه به زیبایی ها توجه میکردم، اما فرقش با الان اینه که الان آگاهانه توجه میکنم، و طبیعتا نتایج پایدارتری دارم و کمتر سینوسی میشه.

          به میزانِ تعهدم به قوانین و اجراشون، نتایجم آشکار میشن‌.

          خدا رو شکر از اون ایام عکس یادگاری زیاد دارم.

          بی نهایت لذت ببر خانم معلم جان با بچه هات.

          شما همیشه فرزانه ی ارزشمندِ من بودی و هستی و خواهی بود.

          ارزشمندِ ارزشمند (ایموجی چشمای قلبی قلبی)

          مرسی ازت برای تحسینت هات و انرژی و عشقی که هر بار سوارِ نقطه آبی و کامنت میکنی و میفرستی برام.

          نوشِ جان کردم، گوارایِ وجودم شد، بَه بهَ، خیلی هم خوشمزه و شیرین بود.

          ماچ به رویِ ماهت که ندیده میگم قشنگی، زیبایی از درون میاد روی چهره میشینه.

          به قول یاسمن جان، بغل و بوس و قلبِ فراوان

          از سمانه جان

          به فرزانه جان

          خدایا ازت سپاس گزارم که منو بهتر با سپاس گزاری آشنا کردی و روزی ام کردیش.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2990 روز

      سلام به فرزانه ارزشمند وثروتمند

      خداروشکر به کامنتت بی نظیرت هدایت شدم چقدر لذت بردم از عشق بازیت باخداوند چقدر احساس خوبی گرفتم از احساس رهایی وحال خوبی که داشتی گوارای وجودت این اتصال تک تک تجربه هایی که تعریف کردی ازش لذت بردم تحسینت کردم پا روی ترسهات گذاشتی ومقتدرانه جلو رفتی

      سپاسگزار وجود ارزشمندتم

      میبوسمت فرزانه عزیزم

      زندگی ووجودت سرشار از عشق خداوند

      با آرزوی بهترین بهترینها،شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1921 روز

        سلام فهیمه جانم.

        یه چیزی رو در مورد شما کشف کردم اومدم بهت بگم.

        دقت کردم شما برای بچه ها پاسخ میذاری، تحسینشون می کنی، بهشون عشق میدی.

        این مَنِش و شخصیتت خیلی قشنگه و تحسین برانگیز.

        احسنت به شما.

        به نظرم باید بهت میگفتم تا بدونی چه ویژگیِ ارزشمندی رو داری توی خودت نهادینه میکنی.

        زندگیت پر از سلامتی، شادابی، حس خوب، ثروت، فراوانی، سعادت در دنیا و آخرت باشه فهیمه جانم.

        الهی شکر برای دونه به دونه ی دوستانِ باصفا و باشخصیت و مهربان و ثروتمندم در سایت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          فهیمه زارع گفته:
          مدت عضویت: 2990 روز

          سلام به سمانه عزیز ودوست داشتنی

          فدای تو بشم من سپاسگزار وجود

          ارزشمندت ممنون از اینکه برام

          نوشتی عزیز دلم شما ودوستان

          همه ستودنی وقابل تحسین اند

          زندگیت پرازسلامتی وشادی وثروت

          وعشق به خداوند

          میبوسمت قشنگم

          یا حق

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          فرزانه ارزشمند گفته:
          مدت عضویت: 746 روز

          واااااای دقیقا….سمانه جان…

          من هرجاااااا هر کامنتی بخونم…

          رد پای فهمیده زارع نازنینم هست….

          این چنین خووووووب چراییی فهمیده عزیزم!!!!!!

          چقدر دست و دلباز و سخاوتمندانه می‌بخشی ..الهی که بقول پاکیزه عزیزم

          کرور کرووووووو بهت ببخشه الله یکتاااااااا نوررررر عشق بین شما و یار بهشتی شما که توی این عکس و قاب زیبا کنارتون هست…با سرعت نوووووووور هر ثانیه در جریان باشه و کامروا باشی عشقممممممم….

          دوستت دارممممممممممممم

          بوووووووس فراوان

          روزت پر از معجزه فهیمه جااااان دل

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فرزانه ارزشمند گفته:
        مدت عضویت: 746 روز

        سلام به روی ماهت عزیزدلم فهیمه زیبای نورانی…

        چقدر شما من شمارو دوست دارم…

        چقدر زیبا هستین ..

        چقدر خدای قشنگم…با صبر و‌حوصله نشسته و اول وجود نازنینت رو‌سیرت پاک و زیبای تورو..قشنگ و آسمانی خلق کرد بعد هم تصویر فرشته رو روی کالبد روحانی شما کشید…

        فهمیه عزیزم منت سرم گذاشتی و با کامنت پر از لطف و محبتت قلبم رو روشن کردی…

        الهی عزیزدلم هرانچه در طلب آنی ..خدای بزرگ به زندگیت و‌قلبت ببخشه نازنینم

        چقدر کنار همسرتون بهم میاین و زیبا هستین قشنگمممممممم….

        دوستت دارم…

        در پناه الله یکتا روز به روز اوج بگیری و بدرخشی دوست خوبم

        با قلب فراوان ..روی ماهتو میبوسم عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مائده کردی گفته:
    مدت عضویت: 2533 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    سلام به شما دو اسطوره ورزشکار الهی شکر برای وجودتون چقد من شکرگزار خداوندم که شما رو میبنیم اینقد با عشق و هماهنگی کنار همدیگه ورزش می‌کنید و پیاده روی می‌کنید

    من بی نهایت تحسین میکنم شمارو

    عشقتون تحسین میکنم

    این حجم از هماهنگی و صلح درونی با خودتونو تحسین میکنم

    من تحسین میکنم این همه فرکانس های فوق العاده رو

    تحسین میکنم این همه زیبایی های بی کرانو

    تحسین میکنم این طبیعت بکر و دست نخورده رو

    تحسین‌ میکنم این مردم فوق العاده آمریکایی رو

    تحسین میکنم این آب و هوای بی نظیرو

    من تحسین میکنم این تراک شگفت انگیزو که همواره کمک رسان به شماست

    من تحسین میکنم این تریل های جذاب و که خوراک ماست که بیایم برقصیم و کلی ویدئو بگیریم

    خدای من خدای من خدای من

    خدای شگفتی ها

    خدای زیبایی ها

    خدای طبیعت های بکر

    خدای زیبای های تموم نشدنی

    خدای سرسبزی

    پروردگارا سپاسگزارم از این همه قشنگی و زلالی

    سپاسگزارم پروردگارم از این حجم از شگفتی

    سپاسگزارم خدای من که فرصت دیدن این طبیعت و به من دادی

    سپاسگزارم که فرصت دادی من بتونم استفاده کنم از این سریال بهشتی

    سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    و سپاسگزارم از شما استاد عزیز و مریم عزیزدل

    که بی چونه و چرا مارو از دیدن این همه زیبایی دریغ نمی‌کنید

    سپاسگزارم که با عشق فراوان زمان میزارید و این ویدئو های به شدت زیبا و حیرت انگیز و به شما نشون میدین

    بی نهایت سپاسگزارم و شکرگزارم برای وجودتون بارهااااای سوفلاااااااا….

    امروز یه سری اتفاقات قشنگ افتاد که میخوام راجبش حرف بزنم…

    شروع میکنم با کلمه سوفلا :))))

    خدای من استاد اصن باورم نمیشه شما این کلمه رو به زبون اوردین

    اخههههههههه چجوری بشه اینجوری بشه

    دیگه ایمان آوردم به فرکانسام

    استاد جانم کلمه سوفلا یه تیکه عبارتی هست که من برای ابراز علاقم به طور خیلی عجیبی بهش هدایت شده بودم و تکرارش میکردم

    از سال پیش و این مدت هاست تیکه کلام منه

    و اگه دقت کنید توی کامنتامم ازش استفاده میکنم گاهی اوقات

    نمیدونم چطور این کلمه (سوفلا) شد تیکه کلام من

    اما خیلی وقته برای هر چیزی که به شدت عااااشششقشمممممم و هیجان زده میشم و دوسش دارم

    میگمممممم::::::

    (سووووفلااااااهااااا یا سووووفلااااایییی یا سوفلاهاااهاااهااا  دوستون دارم)

    و امروز با این کلمه از زبان مریم جان دلم و شما مواجه شدم الله و اکبر

    من چیزی جز خندیدن از ته دل نداشتم و عجیب برگام ریخته بود و در حیرت اینکه چطور ممکنه

    من با خودم فکر میکردم این کلمه اصن معنی خاصی نداره و همینجوری افتاده سر زبون من و اصنم بدون هیچ پیش زمینه ای من از این کلمه و عبارت استفاده میکنم

    و اما امروز چقد بهم چسبید وقتی از زبون شما دوتا عزیزدل این کلمه رو شنیدم و بعد با هدیه و مهدی عزیزدلم زدیم زیر خنده و گفتیم الله وواکبر چقد اتفاق جالبی

    عبارتی که من مدت هاست دارم ازش به عنوان ابراز علاقه شدید استفاده میکنم

    از زبون شما عزیزای دلم بشنوم

    شما نمیدونید درون من غوغااااییی از هیجان و شور و شوق بود و این نشون داد بهم که جقد نزدیکم بهتون

    خدای من شکرت و سپاس بی نهایت ….

    این یکی از اتفاقات و همزمانی های جالب و هیچان انگیز بود که رخ داد

    اتفاق بعدی که دیگه نهایت همزمانی رو داره …

    …………..

    چند وقته که به طور عجیبی داریم هدایت میشیم که بریم پاسپوراتمونو اوکی کنیم و براش اقدام کنیم

    اما من خیلی جدی نمیگرفتم و میگفتم در زمان مناسبش بهم گقته میشه

    از اونجایی که صبح از خواب بیدار شدم

    مامان اومد بالا سرم گفت مائده بیدارشو صبحانتو بخور بریم پلیس به علاوه ده

    برای کارای پاسپورتت

    منم گفتم حالا باشه میریم ولی دیدم نه انگاری مامان جدی تر از منه

    بعد گفتمش بزار لستاد فایل جدید گزاشته ببینیم بعد میریم گزاشتم که باهم ببینیم

    یهو دیدم داره مامان همینجوری با خودش حرف میزنه میگه مائده دوس دارم شمام پیش استاد و عزیزدلش باشین و اونجا کلی برقصین

    منم از اونجایی که دنبال نشونه بودم برای اینکه برم اقدامی برای پاسپورت داشته باشم

    گفتم بیا اینم نشونه از زبون مامان

    بهش گفتم حرکت کن بریم خلاصه رفتیم پلیس به علاوه 10 اونجا در حین انجام دادن کارام بودم که با دوتا خانواده روبه رو شدیم که ازشون پرسیدم متوجه شدم

    اومدن تمدید کنن گذرنامه هاشونو که برن ترکیه :)

    خدای من شکرت

    منم که اینو شنیدم ذوقم کرد گفتم خدایا شکرت

    خانومه نگام کرد و خندید گفت چرا

    گفتم هیجی نشونه بعدی من شما بودین

    کلی بهتون خوش بگذره

    بنده خدا خیلی خوشحال شد و تشکر کرد‌…..

    آقا اینم از هدایت هایی که داریم میگیریم

    نشونه هایی که هویداست از سفر ما

    و اینم بگم که عجیب عاشق اینم که توی سفر ولاگ رقص بزارم و توی هر سفر که میرم هر جای دنیا

    کلی برقصم و از فواید رقص بگم و کلی حزف بزنم چون خداوند به این مسیر پراز پرواز هدایتم کرده

    و گفته باید فقط ادامه بدی

    و منی که همیشه شما استاد جانم و مریم بانوی نازنین و تحسین میکنم برای اینکه خداوند همواره شمارو به بهشت های این سرزمینش هدایتتون میکنه

    الهی صدهزار مرتبه شکرتتتتتتت…..

    استاد جانم همین دیروز بود داشتم به عزیزدلم میگفتم که دوس دارم توی پرادایس باشیم هممون کنار هم و کلی بزن و برقص داشته باشیم و منو هدیه بریم و همه رو بیاریم وسط برقصن

    و تازه کلی رقص های خفن به بچه ها یاد بدیم

    این یکی از رویاهامه چنین پرادایسی داشته باشم و آزادانه و پرواز کنم و در نهایت رهایی برقصم و برقصم‌و برقصم…..

    عاااااااشششقتقتتوووووونم بی نهایت

    شکرگزارم برای وجود تک تکتون دوستای هم فرکلنسی من و شما اسطوره های من

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2242 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

    سلام به سکاندار کشتی عشق و توحید استاد عباسمنش

    سلام به همراه و رفیق و عشق استاد، مریم شایسته عزیز

    سلام به سرنشینان این کشتی که با عشق راهی سفری به سوی لقا الله هستند.

    این سفر جدای از تصاویر شگفت انگیزی که تا حالا از هیچ دوربینی آنها را ندیده ام ، مرور هر روزه قوانین زندگی و یادگیری دیدین متفاوت و زیبا به اطراف با کامنت های بی‌نظیر دوستان برایمان است.

    همان ابتدا مریم جان با گفتن:از این جای زیبا تشکر می کنیم و به جای دیگری می رویم

    قانون سپاس گذاری را برایمان یادآوری کرد، که باید از هر چیز اطراف مان، حتی مکان زیبایی که بصورت طبیعی وجود داره تشکر کنیم و گذر کنیم.

    و بعد قانون رهایی ،با اینکه این مکان فوق العاده زیبا بود ولی باید از این زیبایی رد شد تا به زیبایی بهتر هدایت شد و همین طور هم شد، به جایی هدایت شدند که رودخانه کنار آنهاست و صدای مسحور کننده آب به گوش میرسد.

    با گفتن: حیاط جدید، رودخانه جدید درختان و آبشار خودمان

    یاد شعر سهراب سپهری افتادم که میگه

    .

    .

    هر کجا هستم

    باشم

    آسمان مال من است.

    پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است

    چشم ها را باید شست

    جور دیگر باید دید

    .

    .

    وقتی نگاهت به طبیعت اینگونه باشه، که اون رو خونه خودت بدونی مسلماً اون رو تمیز نگه میداری، احساس آرامش بیشتری در اون داری و راحت و آسوده سر به بالین میذاری.

    .

    دیدن این سنگ های تیز و برنده جواب سوالم رو که قبلا چطور از سنگ برای بریدن را پاسخ داد، که اینگونه

    من تا بحال این مدل سنگ را ندیده بودم و چقدر جالب و زیباست. خدایا شکررررررررت

    .

    کنجکاوی بودن خیلی خوبه ولی به همون اندازه شجاعت و جسارت میخواد.

    بچه‌ها کنجکاو هستند و نترس ولی هر چه بزرگ تر می شویم کلی ترس بر روحمان چنبره می زند و نمی‌گذارد تکان بخوریم. نمونه اش همسرم است، فبل از ازدواج مرتب شب ها به کوه می رفت و کمپ می کرد و حتی یک شب تنهایی در قبرستان بیرون شهر خوابیده، ولی الان بهش میگم بیا یه شب بریم کوه کمپ کنیم،هزار و یه دلیل میاره که خطر داره و مثل قبل نیست و پر از معتاد و ….

    یعنی اون موقع معتاد نبوده؟

    و این قسمت قانون پویایی و رشد و ایستا نبودن را به ما یادآوری می کنه.

    و چه زیبا مریم جان از استاد تعریف می کنه که شما خیلی جسوری،برای اینکه به دل ناشناخته ها بری و اون همون کنجکاوی و جسارت در خدمت کنجکاوی هست.

    .

    چهار ساعت پیاده رویی شوخی نیست اون هم در سربالایی و سرپایینی، و بری خونه بدون اینکه چیزی بخوری بخوابی و فردا تا ظهر چیزی نخوری، خدای من مگه داریم!!! خدا قوت تان بدهد.

    .

    استاد و مریم جان سپاس گذارم که دارید نرم و روان ما را آموزش میدهید، بدون اینکه ما حتی متوجه باشیم که در حال آموزش هستیم.

    همین دیروز بود که یه صحبتی با دوست عزیزی داشتم که صحبت به ویژگی های و توانایی های زن و مرد رسید، و من متوجه شدم چقدر دیدگاهم نسبت به این موضوع عوض شده، چقدر عالی شدم، تو این مورد بدون اینکه من بخوام در این مورد خاص مطلب خاصی بخونم یا شما صحبتی به همین مضمون تهیه کرده باشید.

    قبلا دیدگاه داغونی در مورد زن و مرد داشتم ولی الان دارم عشق می کنم که خدا مرا یه زن آفرید و در کنارم مردی قرار داد که میشه در کنارش آرامش رو تجربه کرد. خدایا شکررررررررت

    در پناه حق روز به روز توحیدی تر بشیم الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
    • -
      رضا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1109 روز

      رضوان عزیز سلام

      چقدر درک و آگاهی شما بالاست ، چقدر خوبه که عزیزانی مثل شما در این خانواده الهی دارم.

      دیروز من خیلی دنبال نکات آموزنده فایل بودم ولی نمی‌دونم چرا چیزی متوجه نشدم بجز همون موضوع کنجکاوی که استاد در موردش صحبت کردند.

      اما شما قانون سپاسگزاری، قانون رهایی، قانون پویایی و چند قانون دیگه از دل این فایل کوتاه استخراج کردید.

      خیلی از کامنتت استفاده کردم رضوان جان.

      انشالله در پناه الله مهربان همیشه برقرار باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      Nafis گفته:
      مدت عضویت: 1082 روز

      سلام رضوان جانم

      نوع نوشته‌هایتان راخیلی دوست دارم.

      یک جنسی از بروز خودتان و در صلح بودن با خودتان همراه با طعم طنز و فان.

      آدم‌هایی رو در زندگیم دیدم که حرف زدن‌های عادیشان دلنشین و فان بود برای همه شما هم الان نوشته‌هایتان همین حکم را دارد ساده جذاب فان دوست داشتنی این نشان از خوب کار کردن و در صلح بودن با خودتان است بهتون تبریک می‌گم بابت این روحیه و امیدوارم هر ثانیه از زندگیت رشد و بهبود و توحید و هر آنچه می‌خواهید باشد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2990 روز

      سلام به رضوان دوست داشتنی

      رضوان خلاق ،رضوانی که عشقه وبنده توحیدی خداست

      وای رضوان عزیزم نمیدونی چقدر خوشحال شدم که بلاخره به کامنتت رسیدم وخواندم ولذت بردم وتحسینت کردم آفرین به تو رضوان عزیزم که آنقدر رو شخصیتت کار کردی که خودت هم تغییر رو احساس کردی خیلی خوشحال شدم انگار که مدتها منتظرت بودم والان از نزدیک دیدمت یه همچین حسی گرفتم در این لحظه از اسمت قشنگ از وجود خداییت وپراز عشق پاکت

      خداروشکر که کنار همسر نازنینت آرامش وخوشیها را تجربه میکنید

      رضوان عزیزم زندگیت سرشار از عشق،ثروت،پاکی،صداقت،سلامتی وآسایش وحضور پررنگ خداوند باشه

      میبوسمت

      یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    یگانه بانو گفته:
    مدت عضویت: 789 روز

    سلام و درود همدلان

    یه همکار نازنینی دارم الان تقریبا یکساله دارن مسیر منزل تا محل کار که نیم ساعت طول می‌کشه رو هر روز پیاده روی میکنند…

    هدفشون ورزش کردن بوده و هست ولی من هر روز شاهد روحیه ی عالی که با اینکار بش دست یافتند هستم، چقدر تو این مدت اندامشون عالی شده، چقدر سحرخیز شدن، چقدر قوی تر و زبر و زرنگ تر شدن، چقدر تمرکزشون تو کار بالا رفته، چقدر دیر خسته میشن، تو مسیر هم کلی زیبایی می‌بینند و لذت میبرن.

    چقدر ناآگاهانه دارن به قانون عمل میکنند فقط با همین پیاده روی که با اراده دارن انجامش میدن، چقدر قشنگ تونستن با همین کار ساده به هماهنگی ذهن و روح برسن و چقدر مزایا داشته براشون.

    شاید خودشون فقط همین اندام خوب به چشمشون بیاد و حسش بکنند ولی من که از زاویه قانون بش نگاه میکنم میبینم چقدر قشنگ و زیبا دارن به قانون عمل میکنند.

    چقدر تحسینشون میکنم و از دیدن روحیه ی عالیشون منم لذت میبرم و جالبه چقدر رابطه شون با من عالی شده.

    قانون جواب میده چه آگاهانه بخوای بش عمل کنی چه ناآگاهانه.و چقدر زندگیمون قشنگ میشه وقتی که بخواهیم آگاهانه به این هماهنگی روح و ذهن برسیم.

    فکر میکردم مطلب خاصی ندارم برای این فایل، ولی چه نکته ظریفی تو دلش داشت که کشفش کردم.

    راز ایجاد یک زندگی شاد در آن است که کاری را بیشتر انجام دهید که از آن لذت می برید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1921 روز

      سلام یگانه جانِ عزیزم.

      بَه بَه از این کامنت.

      چون خودمم قسمتِ پیاده روی تو این فایل برام بسیار بولد بود، لذت بردم که شما هم به پیاده روی توجه کردی در کامنتت.

      پیاده روی، معجزه ی زندگی میتونه باشه.

      انقدر که پکیجِ کامل و جامعی هست.

      و این جمله:

      راز ایجاد یک زندگی شاد در آن است که کاری را بیشتر انجام دهید که از آن لذت می برید.

      نتونستم فقط 5 ستاره بدم به کامنتت و برم.

      حتما باید میومدم و ازت تشکر میکردم برای این تحلیل.

      آگاهی که در ظاهر ساده است ولی به شدت کاربردی و مهم و تاثیر گذاره در زندگی.

      ممنونم یگانه جان.

      پروفایلت بسیار زیباست.

      همیشه سلامت و شاداب باشی عزیزم.

      الهی شکرت، الهی شکرت، الهی شکرت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    حدیث نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1278 روز

    به نام رب قدرتمند و هادی!

    سلام استاد جان و خانم شایسته عزیزم!

    چه تصاویری رو برامون ظبط کردید واقعا بهشته واقعا نقاشی از خداست واقعا بی نظیره!

    به قول خانم شایسته چفدر درخت ها قدبلند و با صفا بودند، رنگشون واقعاا سبز بود!

    رنگ بندی خدا رو توی طبیعت ببین!! عجب سبزی، رنگ آسمون ،رنک سنگ ها،رنگ گل ها!

    واقعا بودن رنگ ها هم یک نعمته،دیدنشون هم نعمته! خداجونم شکرت رفیق!

    ما به هیچ جا تعلق نداریم،همه جا میتونه خونمون باشه،هرجا دوست داشته باشیم ،هرجا بهمون احساس خوبی بده،هرجا خدا رو حس کنیم…

    به صحرا بنگرم صحرا ته وینم

    به دریا بنگرم دریا ته وینم

    بهر جا بنگرم کوه و در و دشت

    نشان روی زیبای ته وینم

    بخدا که اون دریاچه اصلا انقدررر شفاف بود ،انقدر تمیز بود و زیبا بود ،که توی نگاه اول مشخص نبود این دریاچه است ، انگار فقط سنگ روی زمینه!

    اصلا چه آرامشی توی اون منطقه است!

    چه سکوتی،چه آرامش توحیدی ای!

    چقدر بقیه هم در سکوت در اونجا (توی ده پایین!) اونجا کمپ کرده بودند!

    خانم شایسته شما شدید استاد شوخی کردن و گول زدن ما،دفعه پیشم سر اون برف ها که شن بودن باهامون شوخی کردید الانم این سنگ ها در نقش چوب! واقعا دفعه پیش داشت باورم میشد اونا برفن!! (خخ خدایی خیلی بامزه است!)

    ولی واقعا چقدر این سنگ ها بامزه بودند،تا حالا ندیده بودم!!

    منم عاااشق کنجکاوی کردنم،دوست دارم تجربه کنم،خلق کنم،بگردم ،ببینم ،طبیعت کشف کنم، میدوعم دنبال پرنده و حیوان ها و ساعت ها پر هاشون نگاه میکنم،تحسین میکنم،(دیروزم یه هدهد شانه به سر واقعی رو دیدم انقدرر خوشگل بود فکر میکردم از کارتونا اومده بیرون!)حتما سرچش کنید و ببینید)!

    خیلی دوست دارم هربار یه راه جدید امتحان کنم،ببینم بقیشون چطورین،از کجا سر در میارم! دوست دارم ببینم یه چیزی چطوری کار میکنه،چرا اینجوریه،جهان رو ببینم،تجربه کنم خواسته هام رو و قوانین یاد بگیرم و….

    ،واای خدایاا هنوز خیلی چیز ها هست که درموردش کنجکاوم!!!

    بیشتر از همه جهان گردی و دیدن بقیه دنیا!

    بچه که بودم زیاد سوال میپرسیدم ولی الان بیشتر دنبال کنجکاوی کردن جهان اطرافم هستم ،دوست دارم عملی برم ببینم،بدون ترس میگردم و تجربه میکنم ! احساس میکنم از بچگیم کنجکاو تر شدم!!

    مرسی استاد که دلیل خوب بودن پیاده روی رو گفتید… که به تمام جنبه های بدنمون کمک میکنه و همه بدن درگیر می‌کنه حتی سلول های مغز، و موقع پیاده روی بهتر میتونیم فکر کنیم و مسئله رو توی دستمون بگیریم و از تمام جنبه ها ببینیمش و حلش کنیم و موقع پیاده روی نیتونیم از بالا و پایین به مسئلمون نگاه کنیم!ذهنمون خیلی باز تره!

    پیاده روی زمان خیلی خوبیه برای خلوت کردن با خودت و خدا،فکر کردن به زندگیت،کنجکاوی کردن،سلامتی بیشتر بدن،عملکرد بهتر عظلات،مغز و قلب و…!

    و بدون اینکه بخوایم به خودمون زیاد فشار بیاریم و کاردیو بزنیم ، بدن به راحتی رشد میکنه و پیاده روی بدنو میسازه!

    خداروشکر توی موقعیت قرار گرفتم که بخاطر کار و کلاس هام ،هی باید برم و بیام و این مسیر بیشترش پیاده رویه و در اکثر روز ها یا دارم پیاده روی میکنم یا کوهنوردی یا ورزش عضله و + تغذیه قانون سلامتی=یه سلامتی فوق‌العاده و در آرامش کامل!

    خدایا شکرتتت بابت سلامتیم،بابت اینکه همه جام سالمه و به راحتی و بدون هیچ دردی نفس میکشم!!حالم عالیع عالیه!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: