اول از همه میخوام یه تشکر جانانه از مریم بانو کنم که این لحظات فوق العاده رو با ما هم به اشتراک میزاره تا ما، هم لذت ببریم و هم با فرهنگ های مختلف و شهرهای مختلف ایالات متحده آشنا بشیم و هم احساس کنیم که خودمون در دل اون طبیعت زیبا و سرسبز شهر سیلورتون از ایالت کلرادو با شما همسفر هستیم.
استاد عزیز و مریم جان، این شیوه هدایتی حرکت کردن در سفرهاتون به سمت زیبایی ها واقعا لذت بخش است. منم عاشق این شیوه گردشگری هستم. کلی به ادم شوق و هیجان میدهد که توی لحظات آینده قراره چه زیبایی های دیگه ای رو ببینه.
قسمت ویزیتور سنتور این شهر کوچیک خیلی خیلی تمیز و جمع و جور و مرتب بود. واقعا از تمیزی اون خونه کوچولو لذت بردم و به یاد مادر تمیز و کدبانو خودم هم افتادم. تصاویر تاریخچه پیشرفت نقل و انتقالات در این شهر کوچیک رو که دیدم، منو به یاد این انداخت که چقدر خواسته های ما باعث گسترش جهان میشه و جهان هم از این خواسته های ما حمایت میکنه.
سرویس های بهداشتی چقدر تمیز بودند و چقدر مردم به بازدید کننده ها ارزش و احترام می دن که حتی داخل رستروم دو تا صندلی هم گذاشته بودند و همه جا فوق العاده تمیز بود.
چقدر مردمان خوب که بدون چشم داشت به بقیه کمک میکنند، زیاد است. اون آقا وسط کار و کاسبی خودش بلند میشه دوچرخه اش رو سوار میشه تا شما رو ببره به خونه خودش تا بتونید تان کمپر رو پر آب کنید، بدون اینکه شمارو بشناسه.
استاد چقدر شما و مریم جان هماهنگ هستید؛ هم کار میکنید؛ هم برای ما فیلم میگیرید و هم اینکه مسافرت و تفریح میرید و لذت میبرید. واقعا این هم جهت بودنتون، همراه بودنتون و پایه بودنتان و مهم تر از همه اون انس و الفتی که خدا بین شما دو نفر قرار داده، ستودنی است. برای هم بمونید و کلی لذت های دیگه باهم تجربه کنید و کلی موفقیت های دیگه به دست بیاورید انشاالله و سایتتون جهانی بشه به زودی.
تک سوپر مارکت کوچولو شهر سیلورتون خیلی تمیز و مرتب بود: چندین نمونه فلفل؛ دو نمونه قارچ و چند نمونه سیب داشت. خدایا شکرت بابت فراوانی این جهان پهناور ما. حتی هندوانه قاچ شده روشو سلفون کشیدند که اگر کسی هندوانه کامل نخواد بتونه اونو بگیره. چقدرم رنگش قرمز بود و شیرین و آبدار به نظر می رسید.
مکانی که برای خوردن غذا هدایت شدید، خیلی زیبا بود: صدای آب و صدای آبشار فوق العاده است.
چه ایده جالبی که کنار مغازه، اون گلدون های خوشگل با اون گلهای صورتی و آبی قشنگ گذاشتند. چقدر منظره سیلورتون کوچک زیبا کرده است. فروشگاه محلی شهر داخلش کلی وسیله هست: کلاه های رنگارنگ لباسهایی که روی اکثرشون نوشته بود سیلورتون کلورادو؛ خیلی حس وطن دوستی شون برام قابل تحسین بود.
اون جعبه هایی که مریم جان داخل مغازه باز میکردید خیلی زیبا بود. واقعا راههای پول درآوردن خیلی زیاده. میشه با یک ایده ساده از هر وسیله ای پول درآورد. استاد اون گروهی که همه با هم جمع شده بودند از مرد و زن، خیلی حس خوبی میداد چقدر ساده و صمیمی. واقعا چقدر مردم با خودشون در صلحند. هر مغازه ای که وارد می شید سلام میکنند. همه چیز همه چیز قابل تحسین است ماشین های عالی، ابرهای تو آسمان، رنگ آبی آسمان، فضای سرسبز شهر و کوههای سرسبز و فوق العاده…
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 204304MB16 دقیقه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَلَقَدْ آتَیْنَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا یَا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیْرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ»
ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺑﻪ ﺩﺍﻭﺩ ﺍﺯ ﺳﻮﻱ ﺧﻮﺩ ﻓﻀﻠﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﻋﻄﺎ ﻛﺮﺩﻳﻢ، ﺍﻱ ﻛﻮﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺍﻱ ﭘﺮﻧﺪﮔﺎﻥ! ﺑﺎ ﺍﻭ، ﻫﻢ ﺻﺪﺍ ﺷﻮﻳﺪ. ﻭ ﺁﻫﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﻧﺮم ﻛﺮﺩﻳﻢ.(سبأ ١٠)
سلام و درود به سعیده عزیزم، انسان نورانی و ارزشمند و فرشته نجات انسانها. انسان ارزشمند بینهایت تحسینت میکنم. صدای ما رو میشنوید از بلاد عسلویه. یه جوری هم سر کلاس اعضای سایت منت عسلویه رو گذاشتم انگار حمید امیری از صبح تا شب داره یه تنه پالایشگاه میسازه ، میبره تو بهرهبرداری و شخصاً گاز رو میرسونه دم خونه مردم. آقا بخدا من اینجا هیچ کار مفیدی برای مملکت نکردم. امیدوارم خداوند منو به انسان مفیدتر و ارزشمندتری تبدیل کنه.
خواستم برات کامنت بنویسم نمیدونم از کجا بگم… قبل از هر چیز گفتم بذار یه آیه رو انتخاب کنم چون سعیده جان به قرآن خیلی عشق و علاقه داره. هدایت شدم به آیه 10 تا 12 سوره مبارکه سبأ، حکایت یه پدر و پسر با باورهای مالی عالی و باورهای توحیدی. داوود و پسرش سلیمان. (یه جوری اسمشون رو میبرم انگار چند سالی بچه محل شون بودیم ؛ تو این لحظه که دارم کامنت مینویسم ساعت 2:45 دقیقه فرداست، الان فرداست 11 شهریور ، (کلی ایموجی خنده) ، و هندزفری توی گوشمه و اسماءالحسنیٰ رو گوش میدم، چیزی که از خودت یاد گرفتم.)
یه جایی توی کامنتت نوشته بودی که همه آدمها و مخصوصاً هدنرس بزرگوار به شما که میرسن بهترین وجه شخصیت شون رو ارائه میدن و هر کسی به نوعی به شما خیر رسانی میکنه، این انسانها پاره ای از روح خداوند هستن که خدا به دلشون میندازه در برابر بنده نورانی و اهل ایمان خداوند بهترین باشن و در خدمتش باشن. و شما قطعاً لایق دریافت این شرایط هستین. چون شما تمرکز رو گذاشتی روی اصل ماجرا. اصلی ترین موضوع. همون موضوعی که حضرت ابراهیم گفت «انی وجهت وجهی للذی فطر السماوات و الارض حنیفاً» شما تمرکز گذاشتی روی توحید و باید شرایط براتون اینجوری باشه. در مورد داوود نبی، خداوند میگه کوه ها و پرنده ها هم باهاش هم نوا و همراه بودن. اهل ایمان که باشی کوه ها به خدمت شما درمیان ، آدمها که جای خود دارن. خداوند آهن رو در دست داوود نرم و تحت کنترل قرار داده بود ((ممکنه این یه مصداق باشه از اینکه مهارت بالایی در آهنگری داشته به حدی که انگار آهن مثل خمیر نرم میشده براش)) توی ترجمه ذیل «منا فضلاً» گفته شده از سوی خود فضل بزرگی به او عطا کردیم. ولی نامبرده یه وقتایی از سر فضولی به ترجمه گیر میده. من میگم اون تنوین آخر فضلاً الکی نیومده. حس میکنم خدا گفته ما از سوی خودمون یه فضلی بهش دادیم. یه چیزی ، یه چیز مختصری . یه جلوه از فضل خدا. فضل بزرگی نیست چون خداوند بینهایت بینهایت بر بندگانش فضل عطا میکنه، به همه میلیاردها انسان روی این سیاره فضل عطا میکنه. پس یه مهارت کنترل آهن آنچنان فضل بزرگی نیست. چون هر چقدر بنده از خدا بخواد خدا بازم بیشتر و بیشتر و بیشتر عطا میکنه. ببین اگه یه روزی به من بگن سعیده از فضل خداوند دست مسیحایی پیدا کرده و هر کسی رو CPR میکنه طرف احیا میشه و مریضیش هم درمان میشه میگم آره این موضوع از سمت خداوند امکان پذیره. چون خداوند بینهایت صاحب فضل هست بر بندگان و خودش گفته «وابتغوا من فضل الله» از فضل خداوند درخواست کنید. پس روی خوش آدمها بخشی از فضل و رحمت خداست که تو انسان موحد و نورانی لایق دریافتش هستی.
سعیده نوشته بودی ما آدمهای دقیقه نودی هستیم. (شاید هم وقت اضافه و پنالتی (ایموجی دست تو پیشونی))، قبل از اینکه به وقت اضافه و پنالتی کشیده بشه میخوام بهت بگم بینهایت تحسینت میکنم از این شخصیت ارزشمند و مفیدی که از خودت ساختی و جون آدمها رو نجات میدی. من از طرف خودم به وجود گرانقدر و ارزشمند شما افتخار میکنم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر نعمت وجود گرانقدرتون.
آیه 12 سبأ رو هم یه نگاهی بندازیم،
«وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَن یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ» ﻭ ﺑﺎﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ [ ﻣﺴﺨّﺮ ﻭ ﺭﺍم ﻛﺮﺩﻳﻢ ] ، ﻛﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﺻﺒﺢ ﮔﺎﻫﺶ [ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ] ﻳﻚ ﻣﺎﻩ ﻭ ﺭﻓﺘﻦ ﺷﺎم ﮔﺎﻫﺶ [ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ] ﻳﻚ ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺩ ; ﻭ ﭼﺸﻤﻪ ﻣﺲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺭﻭﺍﻥ ﺳﺎﺧﺘﻴﻢ ، ﻭ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺟﻦ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺵ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﻛﺎﺭ ﻣﻰﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﻫﺮ ﻛﺪﺍم ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﺎ ﺳﺮﭘﻴﭽﻲ ﻣﻰﻛﺮﺩ ﺍﺯ ﻋﺬﺍﺏ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻰﭼﺸﺎﻧﺪﻳﻢ.
(دیگه اینجا به ترجمه کاری ندارم)
فقط به اصل موضوع نگاه میکنیم. خداوند حتی جنیان و باد و مس گداخته رو هم تحت کنترل اهل ایمان درمیاره. بزرگوار نه تنها پادشاه بوده، بلکه متخصص علم آیرودینامیک و متالوژی هم بوده. توی هر دوره ای که مردم به سری علوم و کارها روی میاوردن خداوند با توحید همون موضوع رو جوری برای مردم نشون میداد که به حقیقت برسن. زمانی که مردم به جن گیری و این کارها روی میارن ، خداوند پیامبری رو مبعوث میکنه که نه تنها همه اجنه و شیاطین در خدمتش بودن، بلکه پرنده ها و موجودات زنده و باد و مس گداخته هم در خدمتش بوده. زمان موسی سحر و جادو رواج داشت خداوند یه پیامبری رو فرستاد همه ساحران رو ناک اوت میکنه. زمانی که مردم رو میارن به اشعار و ادبیات و به هنر شعر و ادبیات شون افتخار میکنن، خداوند پیامبری رو مبعوث میکنه که معجزه اش میشه کتاب قرآنی که 1400 سال دست نخورده باقی مونده و بینهایت علم و شگفتی در دل خودش داره و همه اون اشعار به حاشیه میرن. اینها فقط یه جلوه از توحیده.
آره در تایید صحبت شما، توحید همه چیزه، اصل فقط و فقط توحید خداست و غیر از اون همه حاشیه.
یه کمی بالاتر گفتم امروز فرداست 11 شهریور. (مجدداً ایموجی خنده بذار اینجا فکر نکنی سوتی دادم).
یادمه 11 شهریور 1401 بود و یکی از فایلهای نتایج هادی رو استاد گذاشته بود روی سایت و من فایل هادی رو دیدم و عصر رفتم پیاده روی توی ساحل ولی … اصلا حسش نبود… یادمه عصر جمعه بود… فایلهای نتایج هادی رو دیده بودم و اونجا که هادی میگفت من تسلیم شدم به درگاه خداوند، هنوز توی ماشین نشسته بودم (از خونه با ماشین میرم تا ساحل ، اونجا ماشین رو میذارم و میرم پیاده روی) تو ماشین یهو زدم زیر گریه، چون همون روزها بشدت درگیر یه سری مسائل بودم (که بماند) اونقدر گریه کردم که کف ماشین زیر پام پر شده بود از دستمال کاغذی. پشتی صندلی رو به حالت خوابیده در آوردم که بقیه که از کنارم رد میشن نبینن. حس میکردم دیگه دارم ضعف میکنم. تو اون حالت یه گفتگویی با خداوند داشتم. و گفتم خدایا من تسلیمم، من به هر خیری از درگاه تو بهم برسه فقیر و محتاج هستم. دیگه حتی حال نداشتم برگردم خونه. توی همون وضعیت که دیگه تسلیم درگاه خداوند شده بودم و میگفتم خدایا یه نشانه ای، هدایتی، چیزی برام بفرست… و چند دقیقه بعدش کمی آروم تر شدم. گوشی رو برداشتم و از اون وضعیت ناک اوت شده خودم یه سلفی گرفتم. که یادم بمونه اون زمانی که تسلیم شدم. و امروز من آرامشی دارم که 11 شهریور پارسال نداشتمش، احساس خوشبختی، احساس مثبت، هدایتهای خداوند از طریق قرآن، احساس امید و همینطور مسائل ریز و درشتی که یکی یکی داره حل میشه. امروز من بسیار بسیار متفاوته از پارسال من. من پارسال داشتم تقلا میکردم یه مسئله جزیی رو حل کنم و بتونم ذهنم رو آروم نگه دارم. الان در اکثر مواقع احساسم خوبه. کنترل ذهن راحتتره برام، از اون مسائل سخت خبری نیست. و لطف و رحمت و هدایت خداوند هر لحظه داره منو متنعم میکنه، خدا میدونه 11 شهریور 1403 ارز چه معجزاتی برات بنویسم.
سعیده جان میدونم باورت میشه، تو میدونی چی میگم،… من وقتی میخواستم کامنت رو بنویسم اصلا قرار نبود اینا رو بنویسم برات فقط قرار بود این دوتا آیه رو بنویسم و بگم خدا برای اهل ایمان هر کاری رو انجام میده. خیلی اتفاقی 11 شهریور یادم اومد.
برای وجود ارزشمند و نورانیت بینهایت نعمت و ثروت و آرامش و رحمت و برکت رب العالمین رو درخواست میکنم، الهی که همواره قلبت به نور قرآن منور باشه و همیشه در پناه امنیت و آرامش رب العالمین باشی، اونقدر معجزات الهی رو دریافت کنی که شبها صفحه ها پر کنی از تمرین ستاره قطبی و شکرگزاری. شادکام و سلامت باشی سعیده نورانی پروردگارم.
راستی الان یادم اومد، اینو باور ارزشمند رو نوشته بودی که «جهان سرشار از مردمانی نازنین و مهربان است،که از هر جهت به من کمک میکنند» خواستم تاکید کنم یکی از اون انسانهای نازنین و مهربان وجود ارزشمند و مقدس خود شماست که با تلاشها تون جون انسانها رو نجات میدین. بسیار بسیار تحسینت میکنم.
سلام و درود فراوان به آقا سعید عزیز دل ، الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه و در پناه رب العالمین از بینهایت نعمت و ثروت و آرامش متنعم باشی.
از این همه لطف و محبت شما متشکرم سعید جان، قطعاً شما هم یکی از اون انسانهای نازنین و مهربان هستین. آقا سعید منو ببخشید که با تاخیر کامنتتو پاسخ میدم. شاید فکر کنی حمید امیری همش تو کار قرآن و حافظ و مولانا و سعدی باشه ولی …
اینجاست که شاعر میگه «نگاه استیل گنگو ؛ نگاه ترکیبو رنگو ؛نگاه ابهت مردو ؛ خش میندازه قلبو ؛ عشق است دادا دست خوش»
بهم نمیاد اینا رو بگم!!! این واکنش ذهنم بود بعد از دیدن عکس پروفایلت. هزار ماشاالله به تیپ و قیافه و استایل شما خیلی جذاب و با ابهت هستی مرد جذاب، بسیار بسیار تحسینت میکنم.
تمام صحبتهای شما از نظر معنی و مفهوم کلمات انسان و جن و شیطان رو قبول دارم. بسیار تحسینت میکنم که اینقدر اهل تحلیل و بررسی هستی و حقیقتش من از این زاویه به موضوع نگاه نکرده بودم، خیلی ممنونم ازت که اینو با من به اشتراک گذاشتی، از طرفی بخاطر باورهای گذشته که سالها و سالها تکرار شده توی ذهنمون بهم حق بده هنوز برای پذیرش کامل صحبتهای ارزشمند شما کمی مقاومت داشته باشم. استاد عباس منش یه جمله داره که میگه باورهای ما یک شبه بوجود نیومده که یک شبه از بین بره. نتیجه سالها و سالهاست.
یه جایی توی قرآن در مورد ماموران الهی گفته شده بود که یه ویژگی دارن و بعداً دیدم این اتفاق توی طبیعت توسط نیروهای فیزیکی حاکم بر سیاره اتفاق می افته و من این برداشت رو داشتم که شاید بخشی از این فرشته ها و مأموران الهی که توی قرآن گفته شده همون نیروهای فیزیکی حاکم بر سیاره است(مثل قوانین گرانش، زمان، چسبندگی مولکولی و …) و تاکیید میکنم این برداشت شخصی من بود و ممکنه من اشتباه برداشت کرده باشم. من واقعاً نمیتونم صحبتهای شما رو انکار کنم یا کامل تایید کنم چون ما داریم در مورد چیزی صحبت میکنیم که ندیدیمش، و قرار هم نیست ببینیمش. پس واقعاً نه میتونم ردش کنم و نه اینکه سریع بپذیرم. اما اینو میدونم که تا پیش از این به این موضوع با این نگاه تحلیلگرانه شما نگه نکرده بودم و این موضوع برام کاملاً جدید بود.
اگه بخوایم تمرکز بیشتری بذاریم روی اصل و از آیات قرآن کمک بگیریم در خصوص «شیطان» خداوند از موجودی صحبت میکنه که ظاهراً یکی از فرشتگان درگاه الهیه، و اونجایی که انسان خلق میشه خداوند امر میکنه به سجده بر آدم، اون موجود که یکی از جنیان هست (یعنی مثل ما انسانها بعد جسمی و فیزیکی نداره ، جسم خاکی و زمینی نداره پس دیده نمیشه) اون موجود فرمان الهی رو سرپیچی میکنه و میگه من از این آدم برتر هستم. اون رو از خاک خلق کردی و من رو از آتش. (اینها در آیات قرآن نقل شده) یعنی موجودی که تا پیش از خلقت انسان از فرشتگان بوده، ولی الان از درگاه خداوند رانده شده. و قسم خورده که آدمیان رو از راه خداوند منحرف کنه و خداوند به انسان تذکر میده که همانا او برای شما دشمن آشکار است.
حتی ممکنه پشت این آیات مفهوم بزرگتری وجود داشته باشه که باز هم من هنوز نمیتونم بیشتر درک کنم.
بسیار ازت ممنونم سعید جان بخاطر این مطلب ارزشمندی که برام فرستادی.
کامنت قبلی شما رو هم میخواستم جواب بدم یه کم عجله ای شد و احساسم مثبت نبود اون لحظه ، دست نگه داشتم تا احساساتمو با کلمات انتقال ندم.
خیلی ازت ممنونم سعید جان. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی داداش خوش تیپم.
سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوارم ، پاکیزه جان. الهی که در پناه رب العالمین همواره شادکام و سلامت و موفق و ثروتمند و متنعم باشی. خیلی خیلی ممنونم از شما بخاطر کامنت ارزشمندی که برام فرستادی.
پاکیزه جان کامنت شما سراسر مهر و محبت و دوستی بود. بینهایت از شما قدردانی میکنم.
پاکیزه جان ، همه ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم، من بیشتر یا شما کمتر دسترسی نداریم. همه به یک اندازه دسترسی داریم به خداوند.
پاکیزه جان، نمیدونم این جمله رو قبلاً برای کدوم یکی از دوستان کامنت کردم، ولی الان برای شما مینویسم که ، من دارم روی آیات قرآن سرچ و تحلیل میکنم و به اندازه ظرفم چیزهایی رو دریافت میکنم، یه وقتایی هم از بقیه دوستان یاد میگیرم. خداوند هیچ کار سخت و پیچیده ای از ما نمیخواد. فقط میگه آرامش داشته باشید و ناراحت نباشید، هر اتفاقی افتاد آرام باش، مطمئن باش من دارم میبینم، در برابر خداوند خضوع داشته باشید، نعمتها رو شکر کنید چرا که باعث احساس خوب و آرامش میشه و بیادت میاد چطوری نعمتها به زندگیت میاد. این احساس آرامش و احساس مثبت قلبی ست که انسان رو به خداوند وصل میکنه.
من که اینها رو مینویسم باز هم خیلی وقت ها فراموش میکنم و یادم میره شکرگزاری کنم.
چند دقیقه پیش شروع کردم به نوشتن همین کامنت که به شما پاسخ بدم. چند خط نوشتم من رو صدا زدن که برم توی قسمتی از پالایشگاه آماده باش، قسمت تعمیرات. یه کارگر خیلی جوان داشت کار میکرد، حداقل 8 تا 10 سال از من سنش کمتر بود. با دست چپ با آچار تند و تند پیچ ها رو میبست و خیلی توی کارش مهارت داشت. ولی وقتی متوجه شدم دیدم دست راستش چهارتا انگشت نداشت. و من با تجهیزات کامل آتشنشانی کنارش بودم. توی دلم گفتم مطمئنم اگر از این کارگر بپرسم که آیا دوست داشت مثل من آتشنشان باشه ، در جواب به من میگفت بله دوست دارم.
گفتم خدایا من چقدر به درگاه تو کفور بودم که هیچوقت بخاطر انگشتان دستم شکرگزاری نکردم. بخاطر سلامت جسمم شکرگزاری نکردم، من اگه سلامت نبودم این شغل رو هم نداشتم.
اینجاست که یه وقتایی آدم لازمه در برابر خداوند خضوع داشته باشه، و بگه خدایا من رو از بندگان شاکر درگاهت قرار بده.
پاکیزه جان اگر برای دیگری دعای خیری کنیم، خداوند بیشتر و بیشتر به خودمون برمیگردونه. من برای همه دوستان عزیزم توی سایت دعای خیر میکنم. واقعاً از صمیم قلبم ، و واقعا از خداوند میخوام که دعای من رو در حق دوستانم اجابت کنه. ولی تا زمانی که من برای بقیه خیر و برکت و سلامتی و نعمت درخواست میکنم خداوند به خود من هم عطا میکنه.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید خواهر بزرگوارم. در آرامش و امنیت کامل.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
رسول رسول رسول؛ سلام برادر عزیییییزم، حال و احوالت چطوره ، الهی که در پناه رب العالمین حال دلت عالی عالی باشه و در کنار خانواده حسابی از زندگی تون لذت ببرید. ببخشید با تاخیر کامنتتو جواب میدم.
رسول جان واقعا ازت متشکرم بخاطر کامنت پر مهر و محبتت. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر داشتن دوستان نازنین و توحیدی چون شما. بسیار بسیار تحسینت میکنم که اینقدر انسان دوست داشتنی هستی و اینقدر با خودت در صلحی.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
عرض سلام من رو به خانواده محترم تون هم برسونید.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا
ﺍﺯ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻣﺮﺩﺍﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﺮ ﺁﻥ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻭﻓﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﭘﻴﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎم ﺭﺳﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﻰ ﺑﺮﻧﺪ ﻭ ﻫﻴﭻ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻭ ﺗﺒﺪﻳﻠﻲ ﻧﺪﺍﺩﻩﺍﻧﺪ
لِّیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا
ﺗﺎ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎم ﺧﺪﺍ ﺻﺎﺩﻗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺻﺪﻗﺸﺎﻥ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﻫﺪ ، ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﻋﺬﺍﺏ ﻛﻨﺪ ﻳﺎ ﺗﻮﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮﺩ ; ﺯﻳﺮﺍ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ. (23-24 احزاب)
سلام و درود فراوان به شما سعیده نورانی پروردگارم. الهی که در پناه رب العالمین حال دلت عالی عالی باشه. و این نقطه آبی رو در بهترین زمان و مکان و شرایط دریافت کنی.
سعیده جان شما چندتا کامنت عااااااالی برای من نوشتی که هنوز من گوشه رینگ ناک اوت موندم که بخوام کامنتتون رو پاسخ بدم.
الان می خواستم حداقل یه پاسخ بنویسم که از جریان هدایت جا نمونم، و خداوند من رو هدایت کرد به این دو آیه زیبا و نورانی از سوره احزاب.
ازت بینهایت ممنون و سپاسگزارم بخاطر این کامنت ارزشمند و سراسر مهر و بزرگواری.
واقعاً نمیدونم چطوری از شما تشکر کنم.
چند وقت پیش یه کلیپ دیدم از ویل اسمیت که یه نقل قول میکنه از یکی از اشعار مولانا ولی هر چی سرچ کردم نتونستم پیدا کنم دقیقا کدوم شعر مولاناست.
ولی نقل قولش این بود «زندگی خود را در آتش بیافکن و ببین چه کسی در شعله های تو میدمد»
البته این آتش قطعاً اون عشق و اشتیاق الهی منظوره. ببینیم چه کسانی اشتیاق ما رو بیشتر میکنن برای رشد و پیشرفت و چه کسانی آتش اشتیاق ما رو سرد و خاموش میکنن. و اینجا توی این سایت و دوستان نازنینی که خداوند بهم عطا کرده و یه انسان ارزشمند و توحیدی و نازنین چون شما ، مصداق بارز این جمله هستن که در آتش اشتیاق همدیگه میدمن و برای همدیگه بال پرواز هستن.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر. از این یک سال و هشت ماهی که من توی سایت بودم کامنتهای زیادی بین شما و من رد و بدل شد و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که بسیار بسیار زیاد از شما یاد گرفتم. از شما و از بقیه دوستان عزیزم که دست و زبان خداوند شدند برای رشد و پیشرفت من. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر توحیدی و این تکامل توحیدی مون.
در پناه رب العالمین همواره قلب نازنین شما منور به نور قرآن باشه و هر روز و هر لحظه در حال اوج گرفتن در مدار توحید و حمد و ستایش پروردگار باشید.