سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 205

سلااااام استادددددد چرا قصد جون مارو کردی آخه حالا من چیکار کنم با اینهمه زیبایی که دیدم و اینهمه هیجان که وجودمو سرشار کرد داری منو دیوانه میکنی با این تصاویری به این حد از زیباااییییییی یکی از یکی قشنگتر و رویاییتر اینجا همون جاییه که من دیشب تصورش میکردم و تا صبح تو لحظه لحظه خوابم باهاش زندگی کردم

چرا اینقدر این فایل فوق العاده بود چرا اینقدر زیبا بود

خدایا چی آفریدی

خدایا چقدر میخوای غافلگیرمون کنی

خدای من شکرت که دوتا چشم بینا دارم واسه دیدن اینهمه زیباییییی شکرت که یه گوشی و نت دارم که بتونم فایلا رو ببینم چون قبلا نداشتم خدایا شکر که منو به این سایت الهی هدایتم کردی چون قبلا فقط به قهقرا میرفتم خدایا چقدر از نعمتهات بگم که از صبح مثل سیندرلا دور منو پر کردی از پروانه و گنجشک و پرنده های زیبا و صداهای فوق العادشون خدایا چطوری شکرت کنم که همین شکرگزاری هم نعمت بزرگیه که میتونم شکرت کنم من قبلا آدم ناسپاسی بودم ولی الان نمیدونم از شدت نعمات تو زندگیم از کدومش سپاسگزاریتو کنم خدا خدای من چرا اینقدر این احساس عشق به تو زیباست

جای جایه این جهان پر از زیباییه حتی توی جاده بین راهی یه آبشار کوچولوی زیبا با یه رنگ آبی فیروزه ای خلق کردی تا مارو دیوانه خودت کنی

خدایا چقدر من قبلا کور بودم و نمیدیدم این زیباییهارو نمیدیدم اینهمه نعمت و زیباییو

خدایا کی میتونه اینهمه زیباییو خلق کنه کی تواناییشو داره پس چرا من اینقدر شرک ورزیدم چرا اینقدر همه رو بزرگ کردم و تویی که تمام قدرت این جهانی نمیدیدم

خدایا شکرت که منو بینا کردی چشم دلمو باز کردی دریچه های قلبمو باز کردی که تورو با چشمان قلبم ببینمتتتتت

خداجونم رب من همراه من تنها دوست من از شدت عشقی که بهت دارم اضافیش داره از چشمام سرازیر میشه ازچشمام بارون میباره برای تو از این احساس عالی غیر قابل کنترل خدایا ممنونم که منو تو این جهان خلق کردی و کمکم میکنی تا پاک بشم از هر اندیشه ناپاک مثل الان که تویه محیط فوق العاده با باورهای مخرب بودم که سریع پناه آوردم به هنذفری و سریال سفر به دور آمریکا و در لحظه تو هدیه‌ی این کنترل ذهنمو دادی

تو بهم توانایی دادی که اینهمه زیباییو ببینم و درس زندگی بیاموزم از کلام الهی استادم

اونقدر غرق تصاویر بودم که وقتی فایل تموم شد یه اعععع بزرگ گفتم و واقعا احساس کردم فایل تازه شروع شده اصلا گذر ثانیه هارو احساس نکردم

استاد این موضوعی که شما تو این فایل راجبش صحبت کردین زیباترین قسمت فایل قبلی بود و چقدر من اون قسمتو تحسین کردم و چقدر با خودم یادآوری کردم که خداوند از طریق دستان بی نهایتش هرلحظه مارو یاری میکنه خودش گفته من نزدیکتم حتی از رگ گردنت بهت نزدیکترم از چی میترسی از چی نگرانی اون ماشینو با اون امکانات من بهت دادم اون همه راه تا اینجا رو من رسوندمت همین بک گراند پوشیده از درختی که میبینی من برات آفریدم اون آبی که لازمش داری تو دستای منه بهم اعتماد کنو بیا برات میرسونم همینطور که تا الان سیرابت کردم از هر آنچه که خواستی و حتی نخواستی تو بدون اینکه خودت متوجه بشی یا کار خاصی بکنی نفس میکشی حتی تو خواب چقدر مثال دیگه برات بزنم تا بفهمی من حواسم بهت هست نگران چی هستی؟

از من بخواه بهت میدم اجابت میکنم درخواست درخواست کننده رو

ولی نکتش اینجاست که اول باید بخوای تا من بدونم چیو برات اجابت کنم و این یعنی بزرگترین پاشنه آشیل من که من از بچگی سرکوب شدم از خواستن من اصلا یاد نگرفتم چیزی بخوام اصلا هر وقت چیزی میخوام از کسی یا حتی از خدا احساس گناه میکنم واقعا احساس گناهو از اعماق وجودم میفهممش تا مثلا به خدا میگم خدایا کمکم کن درآمدمو افزایش بدم در لحظه یه چیزی مثل مار میپیچه دور بدنم که حرفمو ادامه ندم من حتی نمیتونم اهدافمو بنویسم

من چون تو بچگیم تو شرایط سخت مالی بودم و همیشه بهم گفتن چیزی نخواه همینکه به زور شکمت سیر میشه بسه واقعا سرکوب شدم برای درخواست کردن و چقدر هنوز بعد از 22سال سن این موضوع برام یه ترمز بزرگه که حتی وقتی میخوام به مشتری هام قیمت بدم احساس انزجار دارم

ولی خدای من ازت سپاسگزارم ازت ممنونم که چشم منو باز کردی که ببینم من هنوز تو اصلی ترین موضوع مشکل دارم تو در خواست کردن پس نباید ازت شاکی باشم که کوووو پس کجاست

چون من هنوز ازت چیزی نخواستم من هنوز یاد نگرفتم تورو یک حامی ببینم یک پشتیبان توانا که میگه اجابتت میکنم روزی هزار بار باید واسه خودم تکرار کنم هرکه مرا بخواند اجابتش میکنم(هرکه مرا بخواااااند(بخواند))

(به یاد من باش تا به یاد تو باشم) خدایا کمکم کن وقتی به چیزی میخوام اول یاد تو بیوفتم‌نه به یاد کسی دیگه

خدایا خودت خواستن و درخواست کردنو بهم یاد بده همونطور که تا اینجا و این لحظه اینقدر رشدم دادی کمکم کن تا آخرین لحظه که نفس میکشم فقط وصل به تو باشم و بس همین برای من کافیه تو برای من کافی هستی این جریان سرشار از آرامش که جاریه در رگهای من برای من کافیه من قبلا از نبود تو اشک میریختم و حالا از بودنت خدا چطور حال خودمو توصیف کنم که از وصف خارجه و سخت تر از اون چطور تورو توصیف کنم برای خودم که اصلا از درک خارجه

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی

نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی