سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 205 - صفحه 1

652 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1072 روز

    وَالْأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ وَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ

    و زمین را گسترانیدیم و در آن کوههای استوار قرار دادیم و هر چیزی را در آن به طور متعادل رویاندیم.

    سلام به روی ماهِ زوج ِ هماهنگ

    خداروشکر که در این سفر همراهتون هستم .

    خداروشکر که شاهدِ این تصاویر زیبا از جهانِ باشکوهم

    خداروشکر برای درون بچه که این نمای بینظیر و به چشمها و قلبمون هدیه میکنه

    چقدر این فایلهایی که مناظر و آگاهی همراهِ هم هستن بینظیرتر ن

    معادن نقره

    این هم نعمت و فراوانی که هم خداگونه اس هم باعثِ خلق و گسترش شده

    و این شهر نماد ِ گسترش بر پایه ثروتِ

    و معنوی ترین کار جهان خلق ِ ثروتِ

    الحق هم که زیباست

    یعنی استاد شما در مورد هر موضوعی که صحبت میکنید خلاصه باید ی ربطی داشته باشه به مهارت های مریم جون و تحسین شما

    و این نشان دهنده نگاهِ تحسین آمیز شما به دنیای اطرافتونِ

    و البته احساسِ ارزشمندی که مریم جون داره و از طریق شما نتیجه شو میبینه

    و این جهان مثل آینه عمل میکنه

    و من خالقِ 100٪ زندگی خودم هستم

    خدایا هدایتم کن به راهِ کسانی که به آنها نعمت داده یی

    چقدر این مورد ِ درخواست کردن و من باید میشنیدم و دقیقا دو روز ِ تو فکرش بودم که از کسی درخواستی داشته باشم و هر بار ذهنم میگفت اون طرف خودش اگه بخواد پیشنهادش و میده و من هر بار منصرف میشدم

    من از اون دسته آدم هایی هستم که میگم طرف خودش باید بدونه ، طرف خودش باید پیش قدم بشه

    طرف خودش باید درست عمل کنه

    چه تو کار

    چه تو زندگی

    چه تو دوستی

    همیشه پیش فرضم این بوده که طرف خودش میدونه

    و بخاطر همین پیش فرض بارها دچار سوتفاهم شدم و گاهی حتی دلخوری پیش اومده

    بابا مگه طرف علمِ غیب داره که بدونه ؟؟؟؟؟!!!!!

    سارا این یاد بگیر که باید پیش فرض ها رو پاک کنی ،

    به قولِ انیشتن ؛

    احمق کسی که یک اشتباه و تکرار کنه و انتظار نتیجه جدید داشته باشه

    و به قول قرآن ؛

    وقتی مانند گذشتگان عمل کنید آینده یی شبیه اونها دارید

    خدایا از جهل و تاریکی به خودت پناه میبرم که تویی آمرزنده ی مهربان

    استاد جایی که میگین رو خودم کار کردم خیلی زیاد ی پیامِ برای ذهن ِ من که سارا باید هر روز رو خودت بیشتر و بیشتر کار کنی

    البته خدای مهربان شاهد و ناظرِ که تمام ِ توانم و میزارم ایشالا درست دارم عمل میکنم

    چون فعلا نتیجه ی مورد نظر حاصل نشده

    اتفاقا دیروز داشتم فایل استعاره گاز و ترمز و میدیدم

    و شما تو اون فایل میگین اگه به خواسته ات نمیرسی یعنی داری اشتباه میری چون خواسته ها خیلی سریع و راحت رخ میده

    و من همش میگم خدایا کجای کارم اشتباهِ؟؟؟؟

    چون به دخترم نگاه میکنم میبینم میخواد و میشه !!!

    امروز صبح کنارِ رودخونه نشسته بودم که قایق های بزرگ تفریحی چند بار رد شدن و موجی که درست میشد با ی فاصله زمانی بعد از عبورِ قایق به ساحل میرسید و همونجا خدا بهم گفت سارا نگاه کن،

    وقتی موج تشکیل میشه ی فاصله زمانی هست تا تو نتیجه اش و ببینی و این قانونِ جهانِ

    منم همون جا از خدای مهربون سپاسگزاری کردم که بصورت عملی قوانین و بهم نشون داد و پاسخِ سوالم و داد

    بوی آمدنِ دوره ی احساس لیاقت و حس میکنم

    بسلامتی که خوب است و خیر

    دقیقا با مریم جون 1000000٪ موافقم که در زمان مناسب وقتی احساسم خوبِ به راه حل ، پاسخ ِ نیاز هام هدایت میشم

    اما اما امان از زمانی که احساسم بدِ

    یعنی من میشم تام و خواسته میشه جری

    از مولانا خوندین و یاد حرفهای چند روز پیشم با خودم افتادم

    مولانا با این همه اشعار ِ بینظیر و توانایی چرا تخلصش خاموش ِ ؟؟؟؟؟؟

    یاد آیه قرآن افتادم که خدا میگه کسانی که اینقدر در علم رسوخ میکنن که میفهمن نمیدانند

    و مولانا هم اینقدر در عظمت و شکوهِ خداوند رسوخ کرده که خاموش شده در برابر کبریایی خداوند

    چقدر تشکر و قدردانی کردن از انسان‌ها خداگونه اس

    سپاسگزارم که برای آقای کِن هدیه خریدین و سوپرایزش کردین

    و بازم به درستی قانون میرسیم که در هر مداری که باشیم با انسان‌هایی ، شرایطی برخورد میکنیم که تو همون مدار هستن

    و شما با مردی برخورد کردین که ایشون هم اهل دل ، اهلِ سفرِ

    و قوانین ِ این جهان تبدیلی درش نیست

    مگه میشه جهانی به این عظمت بدون قانون باشه ؟؟؟!!

    الله نور و سماوات و الارض

    این نور با نگاهِ ناظر تغییر ماهیت میده

    الله اکبر

    خدایا حمایتم کن تا درک کنم ، تا فهم کنم

    استاد منم هر کجا که رفتم با هر ملیتی که روبرو شدم فقط مهربانی و عشق و محبت دیدم

    به قول قرآن ؛

    اگه ظلمی هم شده خودمون بودیم که به خودمون ظلم کردیم

    یا الله

    چقدر ماشین های خوشگلی تو جاده هستن

    چقدر این جاده زیباست

    آسمان با اون ابرهای جذابش و ببین

    خدایا سپاسگزارتم

    خدایا سپاسگزارتم بابتِ این جهانِ بینظیر و سرشار از نعمت

    عجب جاده‌ی فوقالعاده یی ، پیچ هاش شبیه جاده چالوسِ

    آب هر جا باشه زیبایی ، نعمت ، رهایی با خودش میاره

    چه عظمتی از همراهی کوه و آب که میشه آبشار

    الله اکبر از این زیبایی

    این خودش نشانه دو قطبی بودنِ جهانِ

    آب منعطف با کوه سخت = زیبایی و شکوه

    و بازم خداروشکر برای تکنولوژی که کارها رو راحتر کرده و به راحتی با درون بچه میشه زیبایی های فوق العاده یی رو به راحتی دید و لذت برد

    این صحنه ،. جاده ،آبشار ،سنگ ها از بالا یهو بهم گفت چقدر ما کوچیک هستیم در برابر عظمتِ رب

    و چقدر این رب ما رو دوست داره که این عظمت و مسخر ِ ما کرده

    خدایا سپاسگزارتم

    استاد سپاسگزارم که ی روزی یه صدای قلبتون گوش دادین و جهاد اکبری به راه انداختین و از نتیجه اش هم خودتون لذت میبرید هم ما

    راستی عکس رو فایل هم خیلی خوبه

    مردی که با کنترل ِ ذهن از هیچ به همه چی رسید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 225 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1332 روز

      به نام هدایت الله

      سلام و درود خدمت سارای عزیز

      چه کامنت عالی و دوست داشتنی خوبی برای خودت رد پا گذاشتی و جمله خوبی که گفتی

      و به قول قرآن ؛

      وقتی مانند گذشتگان عمل کنید آینده یی شبیه اونها دارید

      خیلی کیف کردم خیلی لذت بردم چقدر کامنتت بی‌نظیر بود و چقدر حس و حال خوبی می‌داد به آدم و از اینکه شعرهای مولانا را در کامنتت دنبال می‌کنی برای من خیلی جذاب‌تر بود و خیلی کیف کردم

      امیدوارم هر کجا هستی در پناه الله یکتا مهربان شاد و سلامت و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2990 روز

      سلام به روی ماهت سارای قشنگ

      احسنت چقدر دقیق وبطور کامل فایل را به تحریر درآوردی

      نگاه تیز بی‌بینت را تحسین میکنم که حتی در رفتار دختر نازت دنبال رگه های قانونی چون بچه ها قلب پاکی دارند آنها مستقیم به خدا وصلند به همین دلیل هر آنچه اراده کنند می‌شود

      سارای عزیز با اجازت یه جمله هم من به آخر کامنتت اضافه میکنم

      مردی که با توکل وایمان به خداوند

      به همه چی رسید

      روی چون ماهت رو میبوسم

      امیدوارم به زودی زود به تمام خواسته هایی که در دل به راحت ترین وطبیعی ترین شکل ممکن برسی

      یاحق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 853 روز

      به نام خداوند عشق و آرامش

      سلام سارا عزیزم

      سلام به روی ماهت

      سلام به قلب پاکت

      سلام به وجود ارزشمندت

      چقدررر زیبا نوشتی چقدرررررررررررررررر زیبا بیان کردی کمنتت فوق العاده عالی بود میدانی از خواندش لذت بردم

      چقدررر عالی هستی رفیق

      بی نهایت تحسینت میکنم برای درک زیبایت

      برای عمل کردن به قانون

      برای عشقی که به رب داری

      برای تک تک کلماتتت

      دوستتت دارم عزیز من

      من بازم یک بار دیگر کمنتت را بخوانم چون عالی بود

      زیر سایه خداوند به همه چی‌برسی انشالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1922 روز

      سلام به سارایِ نازنینم.

      دوستِ قشنگی که وقتی باد میاد و برگها تکون میخورن یادش میوفتم.

      کیف کردم از خوندنِ کلِ کامنتت.

      کجاشو بولد کنم بیارم اینجا وقتی از همه جاش خوشم اومده و به جان و دلم نشسته؟

      مرسی برای یادآوری هات از قوانین.

      مرسی که از ارتباطِ دلیِ خودت و خدا نوشتی.

      مرسی که یادآوری کردی فرکانسِ بچه ها به شدت خالصه، جالبه چند دقیقه پیش منم همینو تو کامنت برای فرزانه جانم که معلمِ نازنینی هست نوشتم.

      مرسی که با قلبت نوشتی و به قلبم نشست.

      مرسی که یادم انداختی با حسِ خوب، میرسم به خواسته هام.

      آقا چرا این مورد انقدر فَرّاره و فراموش میشه؟؟؟؟؟

      ماچ به رویِ ماهِ خودت و دخترِ نازنینت.

      خدایا سپاس گزارتم که هدایتم میکنی کامنتهای عالی و توحیدی رو بخونم و کیف کنم.

      الله نور سماوات والارض

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      فاطمه تقی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2330 روز

      سلام سارا جان

      چقدر لذت بردم عزیزم از کامنت زیبا وپرمحتوات،بسیار عالی بود.

      سپاسگزارم که اینقدر نکته سنج ودقیق به تمام مسائل اشاره کرده بودی واینها همه نشون میده که چقدر خوب وباتوکل وایمان وباور درست،درحال رشد وپیشرفت درمسیر زندگیتی.

      سپاسگزارم که یه الگوی مناسب برای امثال من شدی.

      سپاسگزار خداوندم که منو به کامنت بی نظیرت هدایت کرد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمد مومنی زاده گفته:
      مدت عضویت: 1351 روز

      ممنونم از خواهر عزیزم

      خانم مرادی عزیز بابت مثال های زیباشون

      واقعا عالی بود سیوشون کردم

      به قولِ انیشتن ؛

      احمق کسی که یک اشتباه و تکرار کنه و انتظار نتیجه جدید داشته باشه

      و به قول قرآن ؛

      وقتی مانند گذشتگان عمل کنید آینده یی شبیه اونها دارید

      یاد جمله ی طلایی استاد

      ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.

      ممنونم از برداشت زیباتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مریم جوان گفته:
      مدت عضویت: 1344 روز

      سلام ساراجان

      عاشق چهره نمکین و موهای فرفری زیبات هستم

      عاشق کامنتهات هستم ، ساده و روان و دلنشین

      منم پاشنه آشیلم اینه که فکر میکنم طرف مقابل تو هر جایگاه و موقعیتی هست خودش باید متوجه بشه و من نباید حرفی بزنم و کلی منو ناراحت میکرد البته الان بهتر شدم شکر خدا و اونم فقط بخاطر صحبتها و راهنمایی های استاد بوجود اومد

      وقتی به این آیه در هرکجا میرسم

      الله نور و سماوات و الارض

      نمیتونم بزرگی و قدرت خداوند رو درک کنم و همیشه این آیه منو بیاد صحبتهای استاد میندازه که در دستیابی به اهداف میگه :

      خدا همه چیز هست ، همه جا هست ، به هرشکلی که توبخوای درمیاد

      و این قلب منو آروم میکنه حس میکنم که خدا در من هست و بامن هست و این به من آرامش میده و میدونم بزرگترین حامی رو دارم و دلم قرص میشه

      أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

      =====

      چقد این جملاتت رو دوست داشتم

      آب هر جا باشه زیبایی ، نعمت ، رهایی با خودش میاره

      چه عظمتی از همراهی کوه و آب که میشه آبشار

      الله اکبر از این زیبایی

      این خودش نشانه دو قطبی بودنِ جهانِ

      آب منعطف با کوه سخت = زیبایی و شکوه

      عزیزم در پناه الله یکتا پاینده باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سارا مرادی همت گفته:
        مدت عضویت: 1072 روز

        بنام خدای مهربونم

        سلام به روی ماهت مریم جونم

        سپاسگزارتم دخترِ زیبا که با عشق برام نوشتی عزیزم

        ایشالا به آسانی به تمام خواسته ها و آرزو هات برسی عزیزم

        روی ماهت و میبوسم

        ایشالا در بهترین زمان و بهترین مکان میبینمت

        دوستت دارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فرشته شریفی گفته:
      مدت عضویت: 1300 روز

      سلام دختر فوق‌العاده

      چقدر زیبا مینویسی

      چقدر از خوندن کامنتهات لذت میبرم خیلیی زیبا مینویسی

      مخصوصا اونجا ک گفتی دارم روی خودم کار میکنم ولی میگفتم خدایا چرا نمیشه بعد خدا عملی بهم‌نشون داد ک باید صبر داشته باشم

      خداروشکر برای حضورت در این جمع صمیمی

      خداروشکر برای خوندن کامنتهات

      خداروشکر که اینجام

      دوستت دارم عزیزم

      درپناه الله یکتا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 1024 روز

    سلام خدمت استاد بزرگوار و مریم جان عزیزم و خانواده صمیمی من

    خیلییی از خدا سپاسگذارم که میتونم این لحظه های قشنگ ببینم خیلی از شما سپاسگذارم که این حس خوب رو با ما به اشتراک میزارن

    خیلی لذت بخشه خیلییی حس میکنم این لحظه ها دارن اون قسمت خوش ذوق روح منو قلقلک میدن و تاثیر خیلی خوبی رو من میزاره

    از اون روزی که فهمیدم همه چیز به باور های ما بستگی داره از رفتار های بقیه،اتفاقات و هرچیزی که در هر لحظه برامون اتفاق میفته زندگی من کاملا عوض شده دیگه نسبت به آینده احساس نگرانی ندارم چون می‌دونم خودم دارم خلقش میکنم و میشه جوری باشه که دوست دارم

    الان افرادی تو زندگیم هستن رفتارهایی ازشون میبینم که اگه قبلا به این رفتار فکر هم میکردم برام باور نکردنی بود ولی الان خیلی برام راحت و ساده هست و همیشه به خودم میگم ببین این یک نشونس این رفتار رو تو داری خلقش می‌کنی تو باعث این حرف این رفتار اون شخص با خودتی و خیلی ذوق میکنم خیلی قانون بیشتر تو ذهنم هک میشه خیلی خوشحالم خیلییی خیلی ذوق دارم خیلی از خدا سپاسگذارم که با شما آشنا شدم

    همینجوری که استاد میگن این جهان مثل آبمیوه گیری هست هرمیوه ای بهش بدی آب همون میوه رو بهت تحویل میده اگه سیب بندازی داخلش آب سیب داری و … این جهان هم به همین صورت هر باوری داشته باشی درباره یک موضوع هر تصوری که ازش داشته باشی همون پیش میاد هر فرکانسی بفرستی به هر حسی که توجه کنی از جنس همون تو زندگیت تجربه می‌کنی

    قبلنا از هرچیزی که میترسیدم تجربش کردم بارها و بارها ولی الان متوجهم که خودم باعث همه اون مشکلات شدم هرزمان که نگران چیزی میشم از چیزی میترسم سریع به خودم یادآوری میکنم که این تویی که زندگیتو خلق می‌کنی اتفاقات رقم میزنی پس نگران چیزی نباش و بیشتر این حس نگرانی رو زنده نکن همونجا حالم خوب میشه و خیلی حس خوبی پیدا میکنم

    همون طوری که استاد رفتار بقیه رو با خودش به وجود میاره با افکار و باورهاش این که همه انسان ها دست خداوند هستند که برای یاری ما اینجا هستند

    الان دارم سعی میکنم به این نکته استاد توجه کنم و درخواست کنم از بقیه اینجوری زندگی خیلی برام راحت تر شده دیگه هی با خودم کلنجار نمیرم بخاطر یک موضوع سعی میکنم خیلی سریع سوال کنم اولش کمی واسم سخته ولی مطمعنم خیلی زود پیشرفت میکنم خدایا ازت سپاسگذارم

    استاد شما واقعا یک فرشته از طرف خداوند هستید خیلییی ازتون سپاسگذارم

    و همچنین از مریم جان عزیزم که چهره ایشون که میبینم یک انرژی خاصی بهم میده فقط چهرشون به تنهایی یک انرژی خیلی قشنگی و باحالی داره که به آدم انگیزه و انرژی میده

    یک نکته دیگه پیشرفت شما در قانون سلامتی واقعا شگفت انگیزه الان که کلیپ هارو میبینم واقعا تغییر بزرگ و باورنکردنی هست و برای من یک نشونش که دارم مسیر درست با شما میام

    سپاسگذارم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1267 روز

      به نام خداوند مهربان

      درود بر فاطمه خانم ، یکتا پرست و ثروتمند

      خداوند متعال رو شکر میکنم بابت همه نعمتها و موهبتهائی که به جمع ما عنایت کرده

      از شما هم سپاسگزارم که کامنت زیبایی رو نوشتید و نکات خوبی رو متذکر شدید

      این که ما خالق زندگی خودمون هستیم

      باورها هستن که نتایج رو به وجود میارن

      و تمرکز بر روی نکات زیبا

      برای شما از خداوند مهربان ، سلامتی و شادی و ثروت رو آرزو میکنم ،آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1090 روز

    سلام به زیبایی خداوند

    یه فرصت دیگه برای دیدن زیبایی های جهان رو کسب کردیم،

    هرچند که هر لحظه و هر جا زیباست،

    کافیه فقط ما به زیبایی ها توجه کنیم،

    استاد،کار اون دوستمون واقعا پسندیده و زیبا بود،

    ببینید،محل کارش رو ترک کرد،با دوچرخه رکاب زد،رفت خونه به شما آب داد،و دوباره برگشت سر کار،

    چه دلیلی داشت که به دو تا آدم غریبه این لطف رو بکنه،

    چون شما در مدار آدم های درست قرار دارید،

    چون شما مهربانی درون انسان ها رو برانگیخته میکنید،

    چون خداوند از طریق این انسان ها به شما محبت میکنه

    من عاشق این محله های کوچولو و زیبا هستم،

    این شهرهای خوش آب و هوا و زیبا و کوچولو،

    شیرونی های رنگارنگ وسط طبیعت سبز

    جایی که کمپ زدید چقدر زیبا بود،تا دیدمش یاد قدیما افتادم که از شب قبل میرفتیم جا میگرفتیم برا 13بدر،و دم صبح توی سرما از چادر میزدیم بیرون هوا یخ بود،

    آبشار میانه راه،واقعا زیبایی خداوند رو به رخ میکشید،

    خدایا شکرت بابت این همه زیبایی،

    عاشقتونم،

    شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1267 روز

      به نام خداوند مهربان

      فرشاد عزیز و یکتا پرست ، سلام

      خدا رو شکر میکنیم بابت همه نعمت ها و موهبتهای که به جمع ما عنایت کرده

      دم شما گرم ، چقدر درست و بجا ، نکاتی رو متذکر شدید

      از طرز نوشتنت معلوم است که در مسیر پیشرفت و خوشبختی هستی، خدارو شکر

      چقدر زیبا گفتی که هر لحظه و هر جا زیباست ، فقط ما باید اون زیبایی رو پیدا کنیم

      بنظرم اصل قانون ، تمرکز بر روی نکات مثبت و زیبایی هستش.

      برات بهترینها رو آرزو میکنم

      در پناه آلله یکتا، شاد و ثروتمند باشی.

      آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        فرشاد نصیری گفته:
        مدت عضویت: 1090 روز

        حیدر عزیزم

        سلام داداش گل،

        سپاسگزارم از تمجید شما،

        ممنونم از که قوت قلب میدی بهم و مثل یه آینه بازتاب کردی برام و گفتی توی مسیر درست هستی،ما بیشتر مواقع از بیرون بهتر دیده میشیم،اونم از چشم یک انسان هم مدار و هم مسیر،

        خدا رو شکر میکنم برای اینکه من،اینجا،در این سایت،آدم هایی رو دارم که حرفهام رو میفهمن،

        اگه بخوام برا یه آدمی که توی مدار درک قانون نیست،همین لطف آقایی که رفت و آب داد به استاد رو،با جزئیات توضیح بدم و در آخر بگم این پروردگار بود که به این دو نفر لطف کرد،قطعا میخنده بهم و میگه دیوونه شدی تو،مگه یارو چه کرده،خب یه توکه پا رفت چند لیتر آب داد به اینا مگه کار شاخی کرده،

        چرا

        چرا باید اون اینجوری سطحی به داستان نگاه کنه؟؟

        چون اون مو رو میبینه،اما ما پیچش مو،

        چون ما دیگه بارون دیده شدیم

        داستان رو از بر شدیم،

        فهمیدیم که مسیر چیه

        درک کردیم راه خوشبختی از توجه به همین اتفاقات زیبای کوچولو میگذره،

        ما فهمیدیم برای خوشبخت شدن و رسیدن به خواسته ها،باید به این نکات توجه کنیم،

        حیدر عزیزم،

        هر چند مسیر ما،مسیر معمولی زندگی در این جهانه،اما چون 96 درصد مردم همین مسیر معمولی رو کلا از بدو تولد فراموش کردن،پس ما انسان های باهوشی هستیم که رفتیم گشتیم و هدایت شدیم برای خوشبختی به این مسیر،

        خدا رو شکر میکنم

        دمت خیلی گرم داش حیدر

        شاد و ثروتمند باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    سعيده رضايى گفته:
    مدت عضویت: 2023 روز

    به نام الله که فرمود ادعونی استجب لکم

    بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را

    استاد خوشقلبم درود بر شما. استاد مریم جانم سلام به روی همچو ماهتون

    الهی ازت سپاسگزارم که منو بیدار نگه داشتی تا چشمم روشن بشه به دیدن آفریده های بی نظیرت در بهشت گونه ای به نام سیلورتون کلرادو.

    خداوندگارا پاک و منزهی تو از شریک و همتا داشتن. چه کسی جز تو میتونه قطره ای آب از اون چشمه رو خلق کنه؟

    چه کسی، چه قدرتی جز تو میتونسته معدن نقره در دل این کوه های سخت با پوششی از مخمل سبز و درختان در هم تنیده پنهان کنه. که اگر درون سینه کوه پنهان نمیشد از بین می رفت و استفاده ازش بسیار سخت میشد.

    الهی ای رب جهان چه نیرویی جز تو می تونست به ذهن انسان نفوذ کنه تا جرأت پیدا کنه قدم در این کوهستان وحشی و بکر بگذاره برای بهره برداری از گنج درون دل کوه ها؟

    همون انسانهایی که با علمشون جاده هایی در دل کوه ها و از روی آبشارها کشیدند و شهر بنا کردند تا از نعمتهای جهانت بیشتر استفاده کنند.

    همون انسانهایی که تو به قلبشون الهام کردی سقف خونه هاشون رو با سلول خورشیدی بپوشونند تا برق رایگان طبیعت رو از خورشیدت دریافت کنند و سپاسگزارتر بشن.

    تو همون تنها قدرت جهانی که به قلب مردمت در سرتاسر جهان برنامه مهربان بودن و عشق به همنوع دادی تا فارغ از رنگ و نژاد و هر فاکتور کوته بینانه دیگه ای فقط عشق بورزند و دست تو بشن برای پاسخ به درخواست بندگانت.

    خدایا تویی که گفتی درخواست کن از من تا جوابت رو بدم.

    ما به خودمون ظلم کردیم که یاد نگرفتیم درخواستهامون رو شفاف به دنیا عرضه کنیم.

    از خودم میگم. مدتیه متوجه یک ترمز در خودم شدم. من فقط داشتم روی برداشتن ترمزهام کار می کردم بطوریکه گاز دادن رو دیگه فراموش کرده بودم. چند هفته است که متوجه شدم من اصلا به درخواستهام از دنیا اهمیت نمیدم. تکرارشون نمی کنم. نمی نویسم.

    مثل کسی که انتظار داره طرف مقابلش خواسته اش رو حدس بزنه در حالیکه خودش ساکت مونده. با خودش میگه چرا به من محل نمیگذاره، منو دوست نداره، اصلا انگار منو نمی بینه، منو درک نمیکنه، در حالیکه شاید اون شخص فقط منتظره تو لب تر کنی….

    درسته که خداوند خالق من از اسرار درون من بهتر از خودم آگاهه ولی جهانش رو قانونمند آفریده و قوانین دارن امور جهان رو پیش می برن.

    حتی اگر به قوانین هم نباشه و خود خدا مستقیما بخواد منو به خواسته هام برسونه همونطور که ابتدای متن نوشتم گفته ادعونی استجب لکم. یعنی با ضمیر متکلم وحده گفتت بابا تو اول از من بخواه تا بهت بدم.

    استاد نازنینم چقدر زیبا به همه نکات مهم در مورد درخواست کردن متذکر شدید. گاهی غروره، گاهی احساس عدم لیاقته، گاهی نا امیدیه چون فکر می کنیم این مساله حل نشدنیه، گاهی هم فکر می کنیم فرد مقابل خودش باید بفهمه و بهم بده.

    در مورد درخواست از خدا من فکر می کنم گفتنش بخاطر این نیست که ما خدا رو متوجه خواسته مون بکنیم، بلکه اینه که خودمون رو متوجه و متمرکز روی خواسته مون کنیم. خودمون رو در مدار و فرکانس خواسته هامون قرار بدیم، همونطور که شما هم همیشه اینو گفتید.

    با دیدن این سری از فایلهای سفرنامه متوجه شدم خواسته ای در درونم داره شکل می گیره که با برداشتن ترمز توجه نکردن به خواسته ام دارم آگاهانه تلاش می کنم خلقش کنم.

    دارم با گفتن و نوشتنش به جهان میگم که من زندگی در محیط کوهستانی و جنگلی با رودخانه و چشمه رو دوست دارم. در شهری که هم طبیعت سبز و کوه ها اون رو در آغوش گرفتند و هم امکانات رفاهی و شهری پیشرفته داره. مراکز آموزشی و تفریحی مدرن داره ولی در عین حال دنج و آروم و وسیعه. دلم خونه ای میخواد که برقش از خورشید و آبش از چشمه تامین میشه. در کنار خانواده ام و در شهری که مردمش بی نهایت با خودشون و طبیعت در صلحند. در هوایی که نه زیاد سرده و نه زیاد گرم. رطوبتش معتدله و بارشش به اندازه. هواش تمیزه و شهرش تمیزتر

    زندگی پر از سفر و تجربه تمام انواع زیبایی های جهان رو می خوام که باعث شادی، رشد شخصی، سپاسگزاری و ثروت و نعمت برای من میشن.

    خدایا من با دیدن این تصاویر شگفت انگیز متوجه شدم که عاشق چتربازی و پاراگلایدر سواری هستم و دلم میخواد یکی از تفریحات همیشگیم پرواز باشه، مثل همون خوابهای تکراری که می بینم، چه بالاسر کوه و جنگل، چه کویر، چه دریا، چه دشت و صحرا و شهر و روستا و حتی فضا…

    الهی ازت سپاسگزارم که از طریق استادم بهم یاد دادی خودم رو ارزشمندتر بدونم و لایق خواستن و دریافت کردن بکنم.

    الهی ازت ممنونم که بر سرم منت گذاشتی تا امشب در محراب عبادتم نام تو رو بر زبون بیارم و بنویسم و لذت ببرم.

    خدایا خوش اومدی به قلبم با این آگاهی و نور، به چشمهام با دیدن این شهر رنگارنگ و این طبیعت چشم نواز، به گوشهام از طریق صحبتهای استادم.

    نکته دیگه ای که توجه کردن بهش خیلی خوشحالم کرد این بود که چقدر اتومبیلهای باکیفیت و گرون قیمت اونجا فراوانه. این نشون دهنده اینه که اکثریت قریب به اتفاق مردم امریکا در جریان ثروت و فراوانی قرار دارن و از طرف دیگه چقدر هم به تفریح و کمپ زدن در طبیعت اهمیت میدن. اصلا هر جای تفریحی که استاد میرن طرفدارهای خاص خودش رو داره و مردم شاد هستند.

    خیلی خوشم میاد از اینکه اینهمه اتومبیل قوی و گنده و شیک تو جاده ها با کیفیت و ایمنی در حرکتن.

    مریم جانم بهتون افتخار می کنم. بله کاملا درسته که وقتی مساله ای پیش میاد حتما جوابش با خودش اومده فإن مع العسر یسری پس نگرانی و هول شدن فقط نشون دهنده ناامید شدن ما از درگاه خداونده که نشونه بارز شرک و دوری از مسیر صراط المستقیمه. چرا که باور فراوانی حکم میکنه که راه حلها درست در زمان مناسب در مکان مناسب وجود دارند و ما فقط با احساس خوب داشتن میتونیم آسون بشیم برای آسونیها و دریافت نعمتها.

    استاد چقدر شما نازنین و فرزانه اید که لطف خدا رو مسدود نکردید و با هدیه دادن به بنده ای که دست خدا شد این جریان محبت و عشق و دوستی رو روان کردید. و چه نیکو بیشتر و بیشترش به خودتون برگشت.

    برای شما و همه مون آرزوی خیر بیکران و نور الهی در قلب و ذهنمون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 110 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 853 روز

      به نام خداوند عشق و آرامش

      به نام بهترین عالم

      به نام مهربانترین عالم

      سلام به سعیده عزیزم

      سلام به سعیده خوش قلبم

      چقدررررر زیبا نوشتی

      چقدررر زیبا بیان کردی

      خدایا چی بگویم از این همه مهر و محبتت از این همه عشق و نعمتت خدایا شرمنده ام پیش درگاه تو که تو چقدررر بزرگی چقدر بخشنده هستی چقدرررر مهربان هستی چقدررر در فکر ما هستی چطور زود پاسخ میدهی چطور همیشه راه راست برای ما نشان میدهی

      گواهی میدهم که تو پروردگارم هستی خدایاا دوستت دارم

      سعیده عزیزم دقایق پیش زیاد از خدا گله کردم اشک ریختم امروز از صبح در فرکانس خوب نبودم زیاد کم آوردم همین دقایق پیش میگفتم چقدرر من باید صبر کنم ؟

      آمدم تا سایت باز کنم بیبین چی گفت

      من اصلا به درخواستهام از دنیا اهمیت نمیدم. تکرارشون نمی کنم. نمی نویسم.

      مثل کسی که انتظار داره طرف مقابلش خواسته اش رو حدس بزنه در حالیکه خودش ساکت مونده. (((با خودش میگه چرا به من محل نمیگذاره، منو دوست نداره، اصلا انگار منو نمی بینه، منو درک نمیکنه، )))در حالیکه شاید اون شخص فقط منتظره تو لب تر کنی….

      جای که در پرانتز نوشتن همین گونه به خدا گفتم بیبین چطور زیبا پاسخ داد

      درسته که خداوند خالق من از اسرار درون من بهتر از خودم آگاهه ولی جهانش رو قانونمند آفریده و قوانین دارن امور جهان رو پیش می برن.

      همین قمست برای من نوشتی بیبین چقدررر زیبا نوشتی

      دوستتت دارم خواهر بهشتی من

      مرسی که این قدر زیبا نوشتی

      تحسینت میکنم عزیزم

      چقدر زیبا قانون درک کردی و عمل میکنی

      چقدرر زیبا خداوند را توصیف کردی

      چقدرررر زیبا خواسته هایت به جهان گفتی

      انشالله به تک تک آرزو هایت میرسی حتی بیشتر از اونا

      چون خداوند همیشه از شما حمایت میکند و عاشقانه درخواست هایت را اجابت میکنی

      زیر سایه الله شاد باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2023 روز

        ای عزیزدل خواهر، پاکیزه پر از مهر و لطافت، سلام به روی ماهت گلم

        چقدر خوشحال میشم وقتی برام می نویسی. ممنونم ازت بابت تمام لطف و محبتت به من. خدا رو بی نهایت سپاسگزارم که حرفهای دل من، اونچه که خدا خودش به دلم انداخت و من فقط نوشتم، تونسته بهت کمکی هرچند کوچیک بکنه.

        قدر اشکهای خالصت رو بدون چون باعث میشه خودت رو فقیرتر و کوچکتر ببینی در درکاه خدا. چون به یادت میاره فقط باید از خود خود خودش بخواهی و نه هییییییچ کس دیگه.

        لذت می برم وقتی نام خدا بر قلب و زبان و چشمم جاری میشه. لذت میبرم وقتی کسی از کوچه من عبور میکنه و به سمت خدا حرکت میکنه. الهی تویی که عزت می بخشی. تویی که در هر ذره جلوه گری کنی از خاکستر به طلا تبدیلش می کنی.

        الهی قلب پاکیزه جان منو جلا بده به نور خودت. هرگونه غم و شرک و ناامیدی رو ازش فرسنگها دور کن و بهش آرامش و عشق خودت رو عطا کن.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1332 روز

      به نام هدایت الله

      سلام به سعیده عزیز دوست هم فرکانسی خوبم

      واقعاً ازت سپاسگزارم بابت کامنت خوب و جذاب و دوست داشتنی

      خوش حالم انقدر خوب روی ترمزات داری کار می‌کنی برای موفقیت در تمام جنبه‌های زندگیت

      چه جمله دوست داشتنی گفتی که خدایا خوش آمدی به قلبم دختر تو بی‌نظیری واقعاً من هیچ جمله‌ای واقعاً نمی‌توانم پیدا کنم برای عرض ادب و تشکر فقط امیدوارم همیشه در زندگی سربلند و سلامت و عالی باشی خدانگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2023 روز

        آقا محمدرضا برادر سنگین رنگین و دوست داشتنی من. سلام و عشق و احترام منو با یک دنیا فراوانی پذیرا باشید.

        اصلا فرکانس صداقت و یکرنگی و متانت شما رو از پشت نوشته هاتون به وضوح احساس می کنم. شما سراسر صلح و صفا هستید. هروقت برام می نویسید عمیقا خوشحال میشم.

        براتون رشد و ترقی و نشاط آرزو می کنم. براتون از خداوند نیکویی ها دستیابی به آرزوها و اهدافتون رو تقاضا می کنم. براتون عشق ناب الهی در قلب و نور و سرور در ذهن آرزو می کنم.

        در پناه الله یکتا موحد باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      الهام 🌳 گفته:
      مدت عضویت: 2358 روز

      سلام سعیده ی عزیزم

      چند روز بود که من هم متوجه شدم که : من انقدر دارم‌رو خودم کار میکنم ،چرا اتفاقی نمی افته !!! چرا همه چی انگار تو سکونِ ، پس چی شد اون همه خبرِ خوب ، اون معجزه ها!!!

      تو قسمت دوم کشف قوانین خانم شایسته در واقع باعث شدن که جرقه ای تو ذهنِ من زده بشه، و فهمیدم من اصلا یادم رفته درخواستی داشته باشم، خب من درخواست نداشته باشم، جهان هم طبق قانونش به من چیزی نمیده که..

      ازت سپاسگزارم عزیزم که با گفتن این حرفا :

      (مدتیه متوجه یک ترمز در خودم شدم. من فقط داشتم روی برداشتن ترمزهام کار می کردم بطوریکه گاز دادن رو دیگه فراموش کرده بودم. چند هفته است که متوجه شدم من اصلا به درخواستهام از دنیا اهمیت نمیدم. تکرارشون نمی کنم. نمی نویسم.)

      بهم یادآوری کردی که الهام اگه اتفاقی نمی افته جدیدا و این روز ها و معجزه ای نمیبینی ،مشکل از خودته که درخواست نمیکنی از خدات ، از این جهان .

      بازم ممنونم ازت عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2023 روز

        سلام و انرژی پاک جهان تقدیم به شما الهام جان عزیز با اون درخت خوشگل تپل مپل کنار اسمتون!!

        الهام جان بعضی چیزا انقدر واضح و ساده است که از بس بزرگه نمی بینمشون. یه مثال بزنم:

        من نمی دونم چرا مدلم اینجوریه که چیزای خیلی ساده و واضح رو در نگاه اول نمی بینم ولی خیلی حواسم به جزییات هست. بطور مثال یه بیلبورد بزرگ تبلیغاتی رو که نگاه می کنم اون جمله اصلی بزرگ رو نمی خونم، بجاش چشمام میره سراغ جمله ریزتری که زیرش نوشته. یا مثلا عکس بزرگش رو نگاه نمی کنم و چشمام ناخودآگاه میره دنبال عکسهای کوچولوی اطراف اون عکس بزرگه.

        می خوام بگم گاهی موضوعی مثل درخواست نکردن از جهان انقدر واضحه که فکر می کنیم نیازی به توجه نداره، در صورتی که استاد اییییینهمه دارن همه جا تاکید می کنن آقا توجه به خواسته ها و اعراض از ناخواسته ها.

        حالا چرا ذهن ما بجای خوندن مطلب درشت بیلبورد میره اون زیر زیرا دنبال یه نقطه می گرده نمی دونم.

        ساده ترین کار برای جذب خواسته هامون درخواست کردن و توجه کردن بهشون هست ولی چون اینقدر ساده است پیش پا افتاده میشه و ازش بی تفاوت عبور می کنیم.

        از خدای مهربون برای همه مون بینش و مسیر الهی آرزو می کنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فرزانه ارزشمند گفته:
      مدت عضویت: 747 روز

      سلام به روی ماه سعیده نازنینم…

      افتخار خوندن دیدگاه بی نظیرت رو وقتی خدا بهم داد که درست بامداد دیروز در همین ساعت درحال نوشتنش بودی…

      زیبای نازنینم….

      هنوز غرق تحسینی هستم که در اول مسیر به جان و روح من فرستادیی….

      خدای من …سعیده جان کامنتی که نوشتی ، چقدر لطیف و خداگونه بود…

      مخصوصا قسمت اولش…

      چه قلب بزرگ و لطیفی داره که اینگونه همه چیز به هم ربط دادی و قدرت و عظمت خدارو توی همه چیز دیدی

      اونجایی که در مورد قدرت انسان و قدرت خدا و ربطشون بهمدیگه نوشتی …از شوق داشتن همچین خدایی بغض کردم …

      با هر خطی که نوشتی…قلبم‌ روشن شد و بیشتر به قدرت خدا اعتماد کردم و پی بردم…

      سپاسگزارم که این آگاهی های الهی ارزشمند رو نوشتی…

      چقدر زیبا ، جریان هدایت و درخواست از خدای بزرگ و دقت و توجه به چیزی که میخوایم بهم ربط دادی ….

      تحسینت میکنم عزیز دلم که اینقدر قلب بزرگ و‌‌نورانی داری ….

      این چنین خوب چرااااایی!!!!!

      چقدر زیبا با خدا مناجات می‌کنی….

      سعیده جانم ..از خداوند تمام اون پاراگرافی که با خط پر رنگ تر و با عشق و خلوص بیشتر نوشتی رو برای وجود بزرگ شما آرزومندم…..

      لایق همه قشنگی های بکر و الهی پروردگار هستی..

      دوستت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2023 روز

        ای جاااااان دلممم عزیزدلم فرزانه ی فرزانه. ای فرزانه ارزشمند

        سلام می کنم به روح قشنگت، به صفای قلبت. سلام به چشمای زیبابینت و احترام و ارادت خدمت وجود نازنینت.

        فرزانه جانم خوشحالم که خدا به من لطف کرد تا خاطره خوشی برات به جا بذارم.

        عزیزدلم نوشته های دلی و خالصانه خودت بود که منو سمتت کشوند و یادم نمیره اون اشک‌هایی که با خوندن شرح حالت ریختم و حتی برای همسرم هم خوندمش و باز هم گریه کردم.

        فرزانه جانم احساس بنده بودن، ناتوان بودن در برابر رب، در عین حال وصل بودن به منبع قدرت جهان زیباترین احساسیه که توی عمرم تجربه کردم. قشنگترین لحظاتم زمانهاییه که در یک سکوت گرم و نرم با الله ام گفتگوی ذهنی می کنم، حتی گاهی به زبونم جاری میشه و افکارمو بلند بلند میگم، گاهی میگم بذار ترانه هم اینا رو بشنوه تا از الان این شکرگزاری و اشک شوق ریختنها در ضمیرش ثبت بشه. و همون موقع است که حس می کنم دارم سر می خورم تو سرازیری نعمتها.

        هروقت ناخواسته ای رو می شنوم سکوت می کنم و با لبخند رد میشم. هروقت ترسی می خواد حالم رو بد کنه به یاد خودم میارم که او هست و همیشه بوده. همه چیز در دستان قدرتمندشه تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

        هروقت ذهنم میره سراغ چگونگی ها به یادم میاد معجزات اطرافم، نتایج بچه های سایت، حرفهای استاد و باز هم میگم به من چه چطوری. خودش گفته ادعونی استجب لکم. نگفته چطوری. فقط گفته مرا بخوانید من جوابتون رو میدم. به همین سرعت و سادگی. نه پیچیدگی داره. نه ترس داره. نه قراره طولانی بشه. به چشم برهم زدنی تمومه.

        فرزانه ارزشمندم خدا رو بابت نزدیک شدن به مدار خوشقلب هایی مثل شما شکر می کنم. و برات خیر کثیر آرزو می کنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      شیما محسنی گفته:
      مدت عضویت: 3580 روز

      سلام بر سعیده عزیز و دوست داشتنی. خدا قوت بانو از این همه سفرگردی … از کسب این همه آگاهی های ناب از آموزه های استاد که چقدر موشکافانه در حال خودشناسی هستین. خدا قوت بانو جان. چقدر جالب، به نکته ای اشاره کرده ای که من سال ها با وجود شاگرد بودن استاد، ولی به دلیل کج فهمی و تضاد سنگینی که از روزگار خوردم و بعدش با استاد جانم، آشنا شدم، دیگه نتونستم از همسرم در زندگی، درخواست هایم را داشته باشم. فقط در سکوت زندگی ام را ادامه دادم و …… تا سال های زیادی. البته که انگار دیگه بعد از اون اتفاق درخواست نداشتم. ولی داشتم و …. به خودم توجه نکرده بودم. حال دلم هر روز و هر روز بهتر میشد، اما این موضوع، پاشنه اشیلم شده بود که بعد از سال ها دوباره با ایجاد یک تضاد، من کمی به خود آمدم که شیما جان تو اصلا نمیتونی درخواست هایت را بهش بگی. یه جورایی تلاش کردم و تو درخواست هایت به خدا جون میگفتم که به من شجاعت صحبت کردن بده …. درخواست کردن بده. با طی کردن تکاملم، خدا را شکر با کمک فایل های اخیر استاد در زمینه الگوهای تکرار شونده، خیلی خیلی خیلی بهتر شدم. خدا جون، شکرت.

      ممنون از یادآوری نکته درخواست کردن از شریک زندگی … کلی برام درس داشت.

      راستی سعیده جانم، چقدر زیبا درخواست محل زندگی ات را بیان کردی:

      من زندگی در محیط کوهستانی و جنگلی با رودخانه و چشمه رو دوست دارم. در شهری که هم طبیعت سبز و کوه ها، اون رو در آغوش گرفتند و هم امکانات رفاهی و شهری پیشرفته داره. مراکز آموزشی و تفریحی مدرن داره ولی در عین حال دنج و آروم و وسیعه. دلم خونه ای میخواد که برقش از خورشید و آبش از چشمه تامین میشه. در کنار خانواده ام و در شهری که مردمش بی نهایت با خودشون و طبیعت در صلحند. در هوایی که نه زیاد سرده و نه زیاد گرم. رطوبتش معتدله و بارشش به اندازه. هواش تمیزه و شهرش تمیزتر…….

      انگار حرف دلم را زدی. این همیشه جزو درخواست های من هم بوده و هست. ولی با این نوشتار شما، انگار ریز تر شدم بهش. خیلی ممنون عزیز دل.

      در پناه خودش باشی همیشه

      شیما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2023 روز

        سلام به روح قشنگت. سلام به لبخند زیبات شیما جانم.

        چه فضای روح بخشی داره عکس پروفایلت. آدم انرژی می گیره از چهره زیبا و لبخند شیرینت.

        شیما جانم خیلی خوب نوشتی. در مورد خودمون معمولا سختگیر نیستیم. خودمون رو درست حلاجی نمی کنیم و وسواس به خرج نمی دیم. از نیازهای روحمون سرسری می گذریم.

        اگه بشینیم و به خواسته های قلبیمون توجه کنیم متوجه میشیم که میشه یک طومار بلندبالا از خواسته های فقط روحی نوشت که اصلا فراموش کردیم وجود دارن. مالی که به جای خود….

        مثلا اینکه دلم می خواد صبح که چشمامو باز کردم به هیچی جز لحظه حال فکر نکنم. با لبخند بیدار شم. 10 دقیقه تو رختخواب بمونم و کش و قوس بیام و خواب خوش دیشبم رو مرور کنم. یا اینکه کسی باشه که با لبخند بهم سلام صبح بخیر بگه و ازم بپرسه عزیزم دیشب خوب خوابیدی؟

        ببین همین یک مورد چقدر احساس قشنگی در ما ایجاد میکنه که نه پول لازم داره، نه موقعیت اجتماعی خاصی نه اتفاق عجیب و غریبی. یه چیز ساده ولی بزرگ و ارزشمند.

        ما یاد نگرفتیم درخواستهامون رو بهش اهمیت بدیم. یاد نگرفتیم به هر دلخوشی و راحتی کوچیکی بها بدیم. همیشه ارزش رو در گذشت کردن و فدا کردن خودمون دیده بودیم.

        ولی همین ریزترین نکات هستن که یک روز رو از فاجعه تبدیل می کنن به معجزه.

        شیما جانم برات معجزات ریز و درشت پی در پی و تکرارشونده آرزو می کنم. برای همه مون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زهرا قنبری گفته:
      مدت عضویت: 2110 روز

      سلام عزیزم این پیام شما جواب واضحه خدا به من بود

      دیشب قبل خواب از خدا پرسیدم خدایا بهم یه جواب دقیق بگو میخوام بدونم همین مسیر انتخاب کنم یا هر چی فقط واضح باهام صحبت کن

      رفتم قران باز کردم و دوتا صفحه ازش خوندم کاملا خدا باهام صحبت میکرد ولی من هنوز جواب خودم نگرفته بودم اخه نشونه ای که گذاشتم این بود گفتم کلمه صراط مستقیم به صورت واضح باشه تو متن

      بعد قران خوندن دراز کشیدم و گفتم من تو دفترم سوالم مینویسم خودت تا صبح جوابشو واسم بنویس

      تا اینجای داستا همینجور که داشتم تو ذهنمم همینارو تکرار میکردم به خدا خوابم برد

      الان ساعت 6:5 صبحه

      و اینو بگم که دیشب تا یه چندتا کامنت خوندم و گوشی به دست خوابم برد رو همین قسمت کامنت شما خوابم برد

      الان پاشدم و اولین کار خوندن ادامه کامنت بود

      و الله اکبر خدا به صورت واضح از زبون شما بهم گفت دقیقا صراط مستقیم تو متن شما بود

      دقیقا اینی که گفتین من یادم رفته درخواست کردنو منم تو این حالتم که همه چیز عالی و اروم داره پیش میره و من یادم رفته که بگم خدایا من میخواهم که به ازادی زمانی برسم من میخواهم که خودت کارارو واسم انجام بدی

      چقدر همه چیز یک چیزه

      چقدر کل جهان یکیه

      اینو با یقینی که هر روز هم داره قویتر میشه میگم

      من دیروز مهمان داشتم و یه مشتری که هیچ وقت هماهنگ نمیکرد باهام زنگ زد و من گفتم که مهمان دارم امروز نیاین چطور بشه که اون طرف اینبار زنگ بزنه با اینکه هیچوقت این کار نمیکنه بهم میگفت دلم امروز گفت یه زنگ بزن هماهنگ کن شاید نباشه

      کل جهان یکیه کل جهان با یه نیرو اداره میشه

      اینو هر روز باید به خودم بگم که زهرا جهان کل موجودات ذرات یکین واسه همینه قانون درخواست جواب میده چون این لحظه من به کل جهان دسترسی دارم فارق از زمان و مکان کافیه درخواست کنم خواسته تامو و اجابت بشه

      درخواست این روزای منم اسان شدن برای اسانیه دوست دارم به ازادی زمانی برسم

      من خیاطم و بینهایت پر مشتری و فقطم خدارو به عنوان همکار انتخاب کردم

      کمک اوردم ولی احساسی که کار کردن تو خلوت خودم دارم بینظیر عالیتره

      و البته بگم عاشق یوتیوبم

      دارم تو یوتیوب زیاد دوساله فعالیت میکنم

      همه میگن کارتو گسترش بده ادمات زیاد کن

      ولی قلب من میگه چی دوست داری میگم یوتیوب میگه خوب ادامه بده

      سوال دیشبمم همین بود

      میتونم همزمان دوتارو ادامه بدم مانعی باهم ندارن ولی منم و این سوال که خدایا هدایتم کن

      من ازادی زمانی و ازادی مکانی و ازادی مالی رو از خودت میخوام دس صراط مستقیم نشونم بده

      (دیگه سر صحبتم باز شد کل کامنتم تو جواب به کامنت شما نوشتم

      مرسی جانم که کامنت گذاشتین

      که پاسخ من از زبون خدا شدین

      مرسی که عشق منتشر میکنید)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2023 روز

        سلام می کنم به قلب هدایت شده شما و دستان پرتلاشتون.

        من برای خیاطها احترام خاصی قائلم چون هنرشون بسیار پر زحمته و مادر خودم هم 30 سال خیاطی کرده و من به چشم دیدم که چه کار ظریف و پرزحمتیه. خدا قوت و برکت بده بهتون.

        الهی شکر که از خدا و کلام روشنگرش هدایت خواستید و در مدار دریافت نورش قرار گرفتید.

        استاد بارها گفتند که اگر دلت داره بهت میگه کاری رو انجام بده نشونه درست بودنش اینه که احساست نسبت بهش خوب باشه. وقتی بهش فکر می کنی قند تو دلت آب میشه. به سختی هاش فکر نمی کنی. اگر ساعتها و روزهای متوالی انجامش بدی ازش خسته نمیشی و ذهنت دنبال فرار نیست.

        به این نکته ها بیشتر توجه کن و اگه پا توی مسیرش گذاشتی و دیدی باهاش حالت خوبه ادامه بده.

        منم عاشق تنهایی و مکالمه های دو نفره با خدام. منم مثل شما دلم میخواد با عشق کار کنم و نگاه خودم رو در کارم داشته باشم. این بهم قوت قلب میده که به مدل خودم رفتار کنم و از دریچه دید خودم کارم رو جلو ببرم. من متفاوت از هرکسی در جهانم. من منحصر به فردم مثل هر کس دیگه ای در جهان.

        پس نه ترسی وجود داره و نه نگرانی. یوتیوب هم یکی از راه های رسیدن به خداست.

        زهرا جانم بدرخشی که درخشش خاصیت ذاتی هر انسان منحصر به فرده.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        خدیجه غلام زاده گفته:
        مدت عضویت: 1930 روز

        سلام به زهرای عزیزم

        دوست خوبم این جمله باعث شد بخام برات بنویسم. (من خیاطم و بینهایت پر مشتری)

        من اومدم ببینم پاسخی که برا سعیده عزیز نوشتم تایید شده!! یهو دیدم دارم همه پاسخ ها شو میخونم اصلا تو فکرم و برنامه ام نبود.که هدایت شدم به پاسخ شما که فوق العاده بود. من چن روز پیش از خدا خواستم هدایتم کنه واسه درامد داشتن و الان کامنت شما.

        منم خیاطی بلدم ازش پولم ساختم ولی خیلی کم. از وقتی با استاد پیش رفتم فهمیدم باید مولد ثروت باشیم( فارق از درامد همسر) مولد باشیم به هزاران دلیل. (عزت نفس، استقلال، رسیدن به توحید،رسیدن ب خواسته های شخصی، گذر از پول و پر شدن ازش و بخشش و انفاق و…

        هر موقع ب پول ساختن فک کردم یکیش همین هنر خیاطی اومد. رفتم الان داستان هدایتتون خوندم بیشتر احسنت گفتم ب شما. اصلا طراحی دوخت نخوندین و مرحبا که اینهمه عالی و با اعتماد به نفس هستید. برا من واقعا درس داشت و حس میکنم هدایت شدم.

        منم خیاطی رشته ام نبوده ولی تابستونا کنار دانشگاه کلاس خونگی رفتم. همیشه فکر میکردم باید برم دانشکده طراحی دوخت یا برم اموزشکده های فنی حرفه ای یا حداقل دوره انلاین بخرم. تا بتونم پول خوب بسازم ولی امشب منطق من شکست. حتما این اقدامات محکم شما بی تردید ریشه در توحیدی داره که همراه شماست و همین حرف زدن خدا با شما. امشب در صحبت با همسرم در مورد حل پاشنه اشیل ها مون به این نتیجه رسیدم که توحید همه چیز رو حل میکنه کافیه در مسیر بمانیم و ادامه بدیم.

        واقعا هزاران بار تحسینتون میکنم و ممنونم که اونچه در دل داشتید نوشید. همواره موفق و پیروز باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          زهرا قنبری گفته:
          مدت عضویت: 2110 روز

          سلام دوست خوبم

          چقدر این فضا این محیط این سایت بینظیره یهو از اینهمه هماهنگی بغضم گرفت

          چقدر باید با تکرار زیاد به خودم بگم این جهان و همه ی موجودات و ذرات یکین

          نشون به اون نشون من هدایت میخوام قبل خوندن کامنت بعدی خوابم میبره جوابم دقیقا تو همون کامنت نوشته بوده از قبل ولی وقتی من سوال پرسیدم هدایت شدم به خوندنش

          اومدم حسم نوشتم حسی که خدا گفت بنویس انقدر که قلبم باز شده بود نوشتم

          الان فرق حس کامنت نوشتن برای رد پایی گذاشتن و کامنت نوشتن از روی الهامی که بنویس میفهمم جدی حسش الان واسم متمایز شده

          الانم نوشتم به دلیل این جمله شما

          (کافیه در مسیر بمانیم و ادامه بدیم)

          و خدا بار دیگه تاییدم کرد من دیوانه این هماهنگی شدم

          دوست دارم سرسپرده تر باشم

          اگه خیاطی رو دوست دارین شروع کنیم

          یه چیز ساده بدوزین ولی شیک و تمیز کار کنین

          مثلا فقط یک دامن دوز حرفه ای باشین یا کودک دوز حرفه ای

          ولی همونو خوب کار کنین

          بینهایت ثروت میاد تو زندگیتون

          من تو مرحله ای هستم که اگه دو سال پیش یکی بهم میگفت زهرا تو دوسال دیگه درامد یک ماهه الانت میشه نصف درامد یک روزت بهش میخندیدم

          ولی الان دارم زندگیش میکنم

          من همون ادمم با همون توانایی ها فقط باورام تغییر کردن توحیدی تر اونم یکم سعی میکنم عمل کنم یکما

          الانم هر روز به خودم میگم زهرا باور کن میشه درامد یکماه الانت بشه درامد یه روزت

          نشون به اینهمه نشونی

          و چقدر عاشقتونم که این پیام نوشتید تا من مهر تایید بزنم به مسیرم

          پول مثل اکسیژنه اینو هر روز دارم به خودم یاداوری میکنم

          این که من نااگاهانه شب هم وقتی خوابم نفس میکشم

          اکسیژن وارد ریه هام میشه

          این که من نفس نکشم تا فلانی بهمانی اکسیژن کم نیاره وجود نداره

          این که همه جا به یه اندازه اکسیژن هست تنها در صورتی وارد ریه هام نمیشه که من جلوی دهم و بینی مو بگیرم

          اونم اگاهانه این اتفاق میوفته ولی اگه رها باشیم مول وقتایی که خوابیم لاجرم نفس میکشیم

          همه اینارو به خودم گفتم که به یاد بیارم ثروت لاجرم باید وارد زندگی بشه

          زور زدن و بدو بدو جایز نیست

          پول رو پول گذاشتن و صفرای عدد بانکی هدف نیست

          هدف من سفر کردن و لذت بردن و خلق کردن و رسیدن به ازادی مالی ازادی زمانی و ازادی مکانیه اینو به وضوح میدونم

          و چه استاد بینظیری داریم که فهمید همچین چیزی رو میشه خواست و چقدر ما تو مسیر درست بودیم که الگومون الگوی درستیه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            خدیجه غلام زاده گفته:
            مدت عضویت: 1930 روز

            سلام به زهرای عزیزم

            خیلی ممنونم از دیشب به پاسخ ارزشمندت فکر میکنم و ذهنم خیلی مقاومت داره ولی میدونم اولشه و درست میشه. چه ایده ی خوبی دادی که تخصصی کار کنم فقط شلوار دوز یا فقط مانتو دوز عالیه واقعا. منم قبلا بهش فکر کردم ولی بالافاصله ذهنم میگفت نه مشتری که بیاد همه چی میاره تو باید استاد ذر همه زمینه ها بشی و سرعت عمل بالا داشته باشی که از بچه ها و زندگی و همسر هم عقب نمونی. دیگه با این تفاسیر قدم بر نمی داشتم. خیلی ممنونم ازت گلم.

            مطالبی که راجع به ثروت نوشتی ام عالی بود و منو یاد اموزه های ثروت یک انداخت.

            خیلی قدر خودتو بدون و بدون واقعیت زندگی الان شما خواسته های خیلی ها از جمله منه.

            نوش جونت که لیاقتشو داری و روی خودت کار کردی. الان با دیدن شما یک الگوی خوب دارم و میدونم که خدا هدایت میکنه باید ازش بخوایم و عادات ناسالم رو تغییر بدیم و شخصیت عوض بشه که نتیجه اروم اروم بیاد و می دونم قدم اولو بردارم هدایت خدا هم میاد.

            سپاسگذارم که برام نوشتی همیشه بدرخشی.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سیدسامان ولی پور کریمی گفته:
      مدت عضویت: 1604 روز

      سلام به شما دوست عزیز سعیده خانم

      به جرات میتونم بگم که کلمه به کلمه ی کامنت تون پر از محتوا بود و قلبم رو به لرزه در می آورد چه آگاهی های نابی ازتون تشکر میکنم که انقد خوب همه چیز رو توضیح دادین واقعا لذت بردم از حرف هاتون

      تحسین تون میکنم چقد از دریچه ی زیبایی به فایل های استاد نگاه میکنید

      و چقد خوب توضیح دادین این فایل رو

      چقد از کلمه برنامه مهربان بودن مردم لذت بردم

      چقد خوب قانون درخواست رو توضیح دادید

      به امید خدا به خواسته هاتون به اون زندگی در منطقه ی کوهستانی به زندگی پر از سفر و تجربه به تفریح پرواز برسید و میرسید به لطف الله مهربان

      ممنونم از کامنت خوبتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2023 روز

        سلام و ارادت خدمت شما سید سامان بزرگوار

        متشکرم از نگاه قشنگتون. از محبتتون. این آگاهی ها مثل رود میمونه، راه خودش رو در قلبها پیدا میکنه. خدا وقتی جاری بشه در کلام با هر کسی به یه شکل حرف میزنه. هرکسی یه گوشه و یه زاویه از موضوع رو پررنگتر می بینه و این زیبایی جهان متنوع خداونده که خودش رو گاهی از طریق استاد، گاهی با یک خواب، یا صحبتهای یک دوست، یا حتی بصورت یک موجود بی جان به ما نشون میده.

        هرکسی با قلبش وارد بشه دست خالی از این سفره برنمی گرده. الهی شکر که خدا از طریق من با شما صحبت کرده. من سپاسگزار خداوندم و اعتبارش رو فقط به خودش میدم و بس!

        متشکرم از اینهمه دعای زیباتون. بهترینش رو برای خودتون می خوام.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1267 روز

      به نام صاحب اختیار عالم

      درود بر خانم سعیده رصایی یکتا پرست و ثروتمند

      خدا رو شکر میکنم بابت همه نعمتها و موهبتهائی که به جمع ما عنایت کرده

      تبریک میگم به شما بابت این همه آگاهی و این همه حال خوب.

      خدا رو شکر که تو چنین جمع خوبی هستم

      نوع نگرش شما به این فایل و تمرکز بر زیبایی های که وجود داشت ، نشانگر یک قلب آرام و خدا پرست است.

      کامل حق مطلب رو ادا کردید.

      فقط به عنوان تشکر از شما ، این چند خط کوتاه رو نوشتم.

      الحمدالله شما در مسیر توحید هستید و به زودی خبرهای خوبی رو به ما اعلام میکنید

      در پناه آلله یکتا شاد، تندرست، خوشبخت، ثروتمندوسعادتمنددردنیاوآخرت باشید.آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2023 روز

        درود بر شما آقا حیدر خوشتیپ

        در چه نمای زیبایی عکس گرفتید. همیشه به شادی و سفر و تندرستی ان شاالله…

        متشکرم از کلام زیبا و حس زیباترتون. منم از خداوند سپاسگزارم که دست روحم رو گرفت و خودش شخصا نشوند پای سفره بزرگان. دارم روز به روز یاد می گیرم و لذت میبرم از مسیرم. آرامشی که دارم رو با یک جهان عوض نمی کنم.

        باور کنید خداست که جاری میشه مثل یک نسیم سیال میاد و فضا رو عطراگین میکنه. وگرنه من که همون آدمم. با همون IQ قبلی. با همون سواد. با همون جسم. فقط روحمو یک مقدار چفت و بستهاشو شل کردم اجازه دادم با کمک خدا پرواز کنه. نمی دونم خدا چطور این کار رو میکنه فقط میدونم خیلی خوش می گذره. الهی شکر.

        برای شما نور و عشق و پرواز آرزو می کنم و متشکرم از محبتتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ملورین گفته:
      مدت عضویت: 1834 روز

      سلام سعیده جانم

      تحسینتون می کنم برای این دیدگاه زیباتون از ابتدا با آیه ایی از قرآن که شروع کردین دقیقا به همین قانون درخواست اشاره داشت و من هم زمانی که صحبت های استاد را درباره درخواست با گوش جانم شنیدم به یاد همین موضوع افتادم که حتی از خداوند هم باید درخواست کنیم تا به ما اضافه بشه و داده بشه،اما تفاوت درخواست از پروردگار با درخواست از مخلوقات این هست که خداوند حتما هر درخواستِ درخواست کننده ایی را اجابت می کند اما بندگان خدا شاید درخواست ما را رد کنند و این هم خودش تمرینی برای تقویت اعتماد به نفس ما هست و به نفع ماست و به قول استاد هر اتفاقی که میوفته حتی اگر ناجالب باشه به صلاح ماست و ما را در راستای محقق شدن اهدافمون قرار می ده حتی اگر زندگیمون زیر و رو بشه به خواست خداوند حتما اون زیر خداوند و جهان قصد داره که معجزات پنهان شده را آشکار کنه فقط باید با تمام وجود این ها را باور داشت.

      چقدر الگو گرفتم از خواسته هاتون که تمام ویژگی هایی که برای زندگی در کشور مد نظرتون به زیبایی بیان کردین، اشاره به برق خورشیدی داشتید و آبی که از چشمه باشه، این که با مردمانی زندگی کنید که همیشه با خودشون و جهان در صلح باشن و این ها همیشه خواسته من هم هست و مطمئنا خداوند درخواست همه افراد توحیدی را اجابت خواهد کرد.

      از تک تک جملات و عباراتی که به کار بردین بی نهایت لذت بردم و همیشه از دیدگاهاتون غرق در لذت و شادی میشم چون یک حال خاصی داره و با عشقِ تمام مینویسید.

      براتون آرزوی بهترین ها را دارم دوست خوبم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      خدیجه غلام زاده گفته:
      مدت عضویت: 1930 روز

      سلام به سعیده عزیز

      من کامنتاتون رو دنبال میکنم. و توی ذهنم جریاناتتون ثبت مونده هم به خاطر اینکه شرایطتون شباهت داره با شرایط من و هم به خاطر نوع نگاهتون و برداشت تون و دیدگاه های خوب و عالیتون. واقعا تحسین میکنم تعهد شما رو احسنت به فهمتون از قانون. بی شک به زودی  تک تک خواسته های شما محقق میشه. این قسمت دیدگاه شما اشک منو دراورد و به فکر رفتم.

      «ما به خودمون ظلم کردیم که یاد نگرفتیم درخواستهامون رو شفاف به دنیا عرضه کنیم.» من بارها این فایل جدید استاد رو دیدم اصلا هر بار کلمه درخواست اومد فکرم به بندگان خدا رفت.

      ولی درخواست از خداوند که مهم ترینه. بله، درست گفتید شما.

      من پارسال چن ماهی از حدود خرداد تا ابان بیشتر روزها خواسته ها مو ریز و با جزییات مینوشتم نه داخل گوشی در دفترم. اولش ذهن میخندید و مقاومت میکرد ولی ادامه دادم. هر روز تعدادش بیشتر میشد که هم هدف بلند مدت بود هم کوتاه مدت و هم کوچیک هم بزرگ. تا اینکه دیدم بعضی هاش داره محقق میشه حالا نتیجه رو دیدم بیشتر باور کردم و بازم می نوشتم. یادمه از کتاب رویا های استاد یه تمرینی بود «با افزایش توان مالی تان چه خواسته هایی محقق میشود.» این کار رو یاد گرفتم.

      ولی نمدونم کی و چطوری  گذاشتم کنار و دیگه ننوشتم کم کم کمرنگ شد. الان کامنت شما برام یاداوری کرد. به دفترم نگاه میکنم خیلی چیزایی که نوشتم الان دارم. اره محقق میشه اره خدا هدایت میکنه باید درخواست کنیم. ممنونم از شما.

      و همچنین این قسمت کامنت شما «مدتیه متوجه یک ترمز در خودم شدم. من فقط داشتم روی برداشتن ترمزهام کار می کردم بطوریکه گاز دادن رو دیگه فراموش کرده بودم» منم بارها شده میام تمرکز رو یک موضوع میزارم فکرم میکنم دارم درست عمل میکنم بعد میبینم از بقیه چیزا غافل شدم. البته که همونم خدا هدایت میکنه که میفهمم. ودر اخر ببخشید طولانی شد دوست خوبم.

      فکر میکنم منضورتون این باشه که باید تمرکز لیزی بزاریم رو خواسته مون و مدام بهش توجه کنیم و بنویسیم و از خدا واسش هدایت بخوایم تا در مدارش قرار بگیرم و محقق بشه.

      ولی در عین حال اون خواسته برامون دغدغه ام نشه و نگران نتیجه نباشیم. چون چسبیدگی رو باعث میشه.

      ممنونم از کامنت پر محتوای شما که برام کلی درس داشت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2023 روز

        سلام و نور الهی تقدیم به شما خدیجه خانم بزرگوار.

        عزیزم متشکرم از شما و سپاسگزار خداوندم که نوری از جانب خودش از طریق شما بر من تابوند که قلبمو روشن کرد.

        خیلی درست و خوب نوشتید. باید تمرکز لیزری بذاریم روی خواسته هامون ولی نگرانش نباشیم.

        همین امشب داشتم به همسرم می گفتم در مورد مساله مهاجرت وقتی نکران کار و درآمد و خونه و هزینه ها نباشی و فقط به فکر بهتر کردن خودت در زمینه های دلخواهت باشی معجزات پی در پی رخ میده و خداوند بی نهایت دستان باز خودش رو به صف ردیف میکنه تا به خدمتت دربیان و کارها رو واست سر و سامون بدن. ابروهاشو انداخت بالا و از حرفم ذوق کرد. بعد بهم گفت من که مدتهاست دارم بهت میگم نگران نباش همه چی عالی پیش میره. منم گفتم آره تو درست می گفتی، من ایمانم به خدا ضعیف بود. الان با دیدن نتایج دوستان تو سایت داره برام باورش راحت تر میشه که هرکاری وقتی ازش نترسی و بری تو دلش آسون و بی دغدغه انجام میشه. چون خدا خداست.

        الهی شکر که خدای ما رب العالمینه.

        خدیجه جانم متشکرم از لطفتون و براتون خیر و عشق و نور آرزو می کنم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سید عظیم بساطیان گفته:
      مدت عضویت: 832 روز

      بنام خالق زیبایی ها

      سلام و عرض ادب خدمت خواهر گلم

      خواهر و جواهر

      حالتون عالی و متعالی

      بابت کامنت قبلی از تون سپاسگزارم.

      قدر دان شما و تک تک دوستان هستم.

      چقدر زیبا

      چقدر قشنگ نوشتی ”

      و زیبایی ها رو از نگاه،

      قشنگتون، بر قلب نازنینت جاری شد ”

      و اون حس و حالتو با ما درمیان گذاشتی و ما رو شریک خودت کردی”

      خیلی خیلی دوستون دارم

      سایتون برقرار باشه.

      سلامتی و ثروت

      رفیق همیشگیت.

      در پناه رب العالمین باشی .

      الهی که همیشه شاد و سلامت

      باشی .و خوشبختی حک شه توی سرنوشتت”

      عاشقتم خواهر گلم ”

      ای فرشته ی نازنین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    یاشار گفته:
    مدت عضویت: 2667 روز

    سلام بر استاد جان و خانم شایسته عزیز

    .

    ‌.

    واقعا چقدر لذت بردم از این شهر کوه پایه ای زیبا چقدر تمیز بود ، جهان هستی واقعا هدایت می‌کنه کسی رو که کانون توجه شو می‌زاره روی زیبایی ها

    .

    چی بشه که شما سر از شهری در بیاری که جمعیتش شاید زیر 80 هزار نفر باشه … چی بشه که با آدمی آشنا بشین که اونم توی قید بند یک جا موندن نیست و اهل سفره مثل خودتون… اینجاست که قانون میگه حال کردی گفتم هم نوع خودتو جذب میکنی ؟ واقعا وقتی آدم هوشیار باشه بهتر میفهمه شما چی میگین … من تازه متوجه شدم بعد از 100 درصد کنترل کردن کانون توجه به هوشیاری میرسیم و تازه عمق حرفای شمارو میتونم بفهمم..

    ب قول شما مثل قایق بادبانی مسیر کج میشه دوباره اصلاح مسیر میکنیم میایم توی لاین اصلی ، دقیقا همینه هر چقدر گوش ب زنگ تر باشیم هر چقدر رادارمون بهتر کار کنه نسبت ب اینکه بیایم تو مسیر هوشیاری توی مسیر توجه ب تصاویر و صداها و باورهایی که احساس خوب میده احساس شدن میده احساس آرامش میده باعث میشه قلبمون باز بشه باعث میشه این درگاه فرکانسی ( قلب) که انرژی پرانا انرژی ای که خداوند درش قرار داده که ب صورت خودکار داره میتپه بدون عمل فیزیکی ای که از ما سر بزنه در نهایییت با حس آرامش فرکانس بفرسته و فیدبک فرکانس ارسالیش اتفاقاتی از جنس آرامش باشه …. استاد من حس میکنم هر بار که ب این درجه از هوشیاری میرسم انگار تازه داره یه کارایی با باورای من می‌کنه این صحبتا …. ب خدا که همه چی کانون توجه 100 درصدیه …. من دو سال پیش دوره های ثروت 1 و عزت نفس رو خریدم چندماه رو خودم کار کردم اتفاقات عجیب غریبی افتاد برا من هم از لحاظ مالی هم معنوی دل خوش شدم ب همون نتایج دوباره برگشتم توی جمع همون آدمایی ک تو در و دیوار بودن … برگشتن توی جمع اون آدما همانا ، آروم آروم هم فرکانس شدن با اونا همانا ، از بین رفتن تمام نتایج اون چند ماه همانا و اوضاع بدتر از قبل اینکه من با استاد آشنا بشم شد ….

    اومدن توی این مسیر توحید توی این مسیر احساس خوب =اتفاقات خوب ،اولش از جاییی شروع میشه که از همه چی بریدی زندگی تا تونسته بت پس گردنی زده …. بعد میای روی خودت کار می‌کنی شرایطت تغییر می‌کنه حالت خوب میشه اوضاع مالی تغییر می‌کنه رفتار تو با آدما رفتار آدما با تو سبب عشق و خرسندیت میشه بعد از همینجاس که آدم گول میخوره ، یعنی ذهنش میاد گولش میزنه ک دیگه همچی خوبه و دوباره شرک شروع میشه … چون رفتار آدما باهات بهتر شده دوباره بیشتر باشون وقت میگذرونی و از همینجا دوباره ضربه میخوری … من اینستاگرام مو پاک کرده بودم … یه روز دوتا از دوستام بهم زنگ زدن فهمیدن من رفتم شمال از داداشم ک کی رفتی چرا تنها رفتی آخه تنها رفتن چه حالی میده و کلی مسخرم کردن .. خلاصه گفتن بمون شمال ما میایم پیشت ، حالا اونا اهواز بودن من محمود آباد مازندران بودم خلاصه گفتم که ن من 5 شبه اینجام توی هتلم می‌خوام برگردم ک این شمال رفتنه هم مربوط ب جلسه دو عزت نفس بود ک استاد گفت برای چند روز تنهایی برو مسافرت .. آقا خلاصه ک من برگشتم ، چند روز بعد همون دوتا دوستم کلی اسرار کردن ک بریم شمال تو نمی‌خواد پول بیاری ، نمی‌خواد هزینه بدی پول برا خودت بیار .. من چهار روز با این دوتا بودم ، بخدا حاظر بودم بمیرم ولی اون ساعتایی ک با اونا میگذروندم رو نگذرونم … طوری شد ک هم مشروب خوردم باشون، هم گل کشیدم باشون اصلا متنفر شدم از خودم حس گناه داشتم …. بعد از اینکه برگشتیم من میخواستم برم اصفهان اونا هم برگردم اهواز … خلاصه من رو گذاشتن اصفهان خودشون برگشتن اهواز … من تا چند روز فرکانسم سینوسی کوسینوسی بود نمی‌توسنم کانون توجهمو کنترل کنم و اینقدر برام سخت بود کنترل کردنه که دوباره برگشتم ب تنظیمات کارخونه دوباره اینستاگرام نصب کردم و شدم همون ورژن داغون 2 سال پیش …

    تا همین یک ماه پیش ک دیگه نایی واسه ناله نداشتم ….

    من باشم الگویی که دوره هارو داشته اما کانون توجشهو کنترل نکرده… تقوا نداشته و در نهایت زده جاده خاکی ….

    .

    بخدا که این مسیر رو باید تا زمانی که زنده هستیم ادامه بدیم … بقول استاد مثل غذا خوردن ، مثل نفس کشیدن باید بشه ناخوداگاهمون … توی این یک ماهی که دوباره برگشتم ب جمع این خانواده اتفاقات خوبی برام افتاد … شبکه های مجازیم رو تقریبا دو ماهه پاک کردم اولین اتفاقی که برام افتاده همین شد ک دوباره مثل دو سال پیش ک شروع کردم رو خودم کار کردن تنها شدم . خانوادم برگشتن اصفهان . منم اهوازم . شرایطی محیا شده که خودم تنها زندگی کنم و بهتر بتونم ذهنمو کنترل کنم ، رو باورهام کار کنم… ب خودم گفتم دیگه کامنت نزارم تا زمانی که نتایج خوبی گرفتم بیام نتایجمو بگم … حالا هم دیگه کامنت نمی‌زارم میام نتایجمو می‌نویسم اینجا

    .

    خدای بزرگ مارو توی این مسیر زیبا ثابت قدم نگه دار

    ثابت قدم باشین ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2242 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام آقا یاشار عزیز، دوست توحیدی و الهی مان

      باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ

      گر کافر و گبر و بت‌پرستی باز آ

      این درگه ما درگه نومیدی نیست

      صد بار اگر توبه شکستی باز آ

      آقا یاشار عزیز، خدا لا هزاران مرتبه شکر که به جمع بهترین خانواده دنیا برگشتی، و خدا راشکر در اوج جوانی و سرزندگی میخواهی افسار زندگی ات را در دست بگیری.

      مهم نیست در گذشته چه بوده و چه شده، مهم تصمیم الان برای ساختن زندگی رویایی است.

      ان شاءالله به زودی زود بیایی و از نتایج شگفت انگیزت برامون بنویسی.

      در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشی.

      راستی چه اسم زیبایی دارید مثل خودتون خاصه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      Sos گفته:
      مدت عضویت: 2343 روز

      به نام پروردگار عالم

      سلام آقا یاشار عزیز بسیار کامنت فوق‌العاده ای نوشتید زیبا همراه با نکات مثبت لذت بردم

      وقتی روی خودمون کار کنیم جهان هستی از همون دقیقا اتفاقات که در جهت ارسال فرکانس بهمون پاسخ میده عاشق این جهان فرکانسی هستم که ما رو خالق رویاهامون قرار داده تا انتخاب کنیم آزادنه مسیرمون خودمون …

      خیلی خوشحالم براتون همشهری عزیز راه تون پربرکت

      میلاد پسر نور

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1877 روز

      سلام یاشار عزیزم

      داستانت قشنگ و جذاب بود، چون یه داستان واقعی بود…دمت گرم.

      خیلی خوشحالم که به اینجا برگشتی. لزوماً دنبال نتایج خیلی خاص هم نباش! همین که اینجایی، پیش مایی و نتایج کوچک کوچکتو هم بنویسی، ما خیلی حال میکنیم!… پس زیاد واسمون بنویس! اینجا، جاییه که منم از دست خیلی چیزها بهش پناهنده میشم! بالاخره انسان به همین تعامل و چلنج با بقیه آدمها زنده ست!

      خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        یاشار گفته:
        مدت عضویت: 2667 روز

        ممنونم علی جان

        گفتی نتایج کوچیک بزار اشاره کنم ب چندتاشون که واقعا جای تعجب داره و لذت بخشه

        توی یک ماه اخیر 5 ,6 دفعه پیش اومده تاکسی سوار شدم راننده پول نگرفته ،من اسرار ک آقا بگیر طرف می‌گفت ک حال کردم سوارت کنم پول نمی‌خوام …

        گوگل پلی معمولا برا همه فیلتره اما واسه من فیلتر نیست

        یوتوب معمولا برا همه فیلتره برا منم از فیلتری در اومده…

        ب والله ک عجیبه آخه همه‌ی این اتفاقا توی 1 ماه اتفاق افتاده

        اینقدر راحت دارم فایل در مورد کارم توی یوتوب میبینم راحت بدون فیلتر شکن اصن دارم عشق میکنم

        حتی بدون تبلیغم هستن

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      بهزاد گفته:
      مدت عضویت: 2244 روز

      سلام یاشار عزیز

      خیلی خوشحالم دوباره برگشتی تو مسیر اصلی که باید باشی خداروشکر

      منم مثل تو بودم یاشار عزیز یه مدت توسایت یه مدت فضای مجازی خلاصه خیلی بالا پائین شدم تو این مسیر و خداروشکر حدود یک ماه پیش تصمیم قطعی گرفتم که ورودی هام رو کنترل کنم و اینستا رو کلا گذاشتم کنار و دارم ویدیوهای سایت رو میبینم و عمل میکنم و خداروشکر توجهم به نکاث مثبت خیلی بیشتر شده و سپاس گزار تر شدم وخیلی راضیم وهمیشه تو این مسیر خواهم بود تا همیشه

      خیلی خوشحال شدم داستانتو خوندم وباعث شد انگیزم چند برابر بشه برا ادامه مسیر خدایا شکرت

      ممنون ازت یاشار عزیز

      همیشه سالم ثروتمند وسعادمند در دنیا وآخرت باشی

      به خدا میسپارمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مهدی رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1954 روز

    سلام به مرد توحیدی استاد عزیزم

    من الان چند ساعتی میشه منتظرم شما فایل رو بزارید چون خداوند بهم میگه هر بار شما میخواین فایل بزارید مدام در حال رفرش کردن سایت بودم که دیدم گذاشتین …این اولین باری نیست که خداوند بهم میگه که شما میخواین فایل بزارین این چندمین فایل هست که حسم منو میکشونه تو سایت میگه رفرش کن و منتظر فایل جدیدتون هستم و خیلی وقته دیدگاهایی که میزارم از دیدگاه های اول فایلاتون هست …

    خیلی خیلی لذت میبرم استاد از اینکه وصل شدم به خدا و میخوام این اتصال رو خیلی گسترش بدم میخوام از تک تک لحظه های زندگیم استفاده کنم برای اتصال به االله ….

    الان به نسبت چند ماه گذشتم خیلی خیلی اتصالم قوی تر شده و میدونم این اتصال خیلی بیشتر هم میشه …استاد جدیدا احساس عجیبی دارم فکر میکنم روی زمین فقط من هستم و خدا و هیچ چیز دیگری نیست یوقتایی بخودم شک میکنم میگم چته مهدی چرا اینجوری شدی متوجه شدم من دارم بصورت تکاملی تمام وابستگی هامو به هر کسی و یا هر چیزی از دست میدم و فقط و فقط دارم وابسته تنها قدرت کیهان فرمانروای کیهان میشم …انگار از اولشم همین بوده من راهمو گم کردم و دوباره راه رو پیدا کردم و دقیقا سر جای درستم قرار گرفتم و هدایت شدم به مسیر کسانی که خداوند به آنها نعمت داده نه انان که غضب کرده و نه گمراهان….

    بخودم میگم مهدی دلیل این اتصال چیه؟؟؟ …میفهمم چون همواره دارم شرک های پنهانی که در وجودم هست که اصلا بهشون توجهی نداشتم رو قطع میکنم ….

    استاد در ابتدایی که با معنی شرک آشنا شدم خب انگار فقط اون شرک های بولد رو میدیدم و میگفتم خب اینو که حل کردم تموم شد شرکام… ولی رفته رفته دیدم اینقدر شرک ها عمیق هستن که باید خیلی روی خودت کار کنی تا متوجه بشی…

    خوشحالم استاد خوشحالترینم که جدی تر از گذشته دارم روی قانون کار میکنم و اتصالم به خدا هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه …خداروشکر برای این احساس عالی که دارم …ببین دارم چه فرکانسایی میفرستم و قراره چه اتفاقاتی رقم بخوره االله اکبر….

    استاد چقدر دلم تنگ شده بود با درون از بالا فیلمبرداری کنید خیلی این شهر فوق العاده زیباست …و از شهرش انرژی روحانی خاصی رو میگیرم …نمیتونم با جملات توصیفش کنم …

    کمک این آقا به شما چقدر این باورو تایید میکنه که شما ساختید …

    جهان سرشار از مردمان نازنین و مهربان و دوس داشتنی هست که از هر جهت به من کمک میکنند.

    کمک این اقا بشما نه یکبار بلکه 2 بار استفاده از آب خونش داره به وضوع این باور شما رو تایید میکنه که جهان داره با فرکانس های ما کار میکنه جهان آیینه باورهای ماست …خدایا شکرت برای قوانین ثابت و پایدار ابدیت الهی صد ها هزار مرتبه شکرت.

    ای جان آبشارو ببین آسمون و درخت ها رو ببین خدای من شکرت چقدر زیباست زمین پهناور خدا الهی بی نهایت شکرت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز سپاس فراوان برای فایل فوق العادتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2242 روز

      به نام تنها حامی و وکیل انسان

      سلام آقا مهدی عزیز دوست توحیدی و الهی مان

      آقا مهدی عزیز این اتصال و حس ناب تون رو تحسین می کنم.

      ان شاءالله همیشه سیم قلبتون به منبع وصل باشه و مست حضور الهی باشید.

      این حدیث قدسی را خیلی دوست دادم برای یادآوری به شما هدیه می کنم.

      هر کس مرا طلب کند، مرا می یابد و هر که مرا بیابد، مرا می شناسد و هر که مرا بشناسد، مرا دوست دارد و هر کسی مرا دوست بدارد، عاشقم می شود و هر که عاشقم بشود، عاشقش می شوم و هر کس را که عاشقش بشم، او را می کشم و هر کس را بکشم، دیه او به گردن من است و هر کس که به گردن من دیه دارد، من خودم دیه او هستم.

      آقا مهدی عزیز در پناه حق روز به روز توحیدی تر و شادتر و موفق تر و ثروتمند تر باشید الهی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      حیدر احمدی برزگر گفته:
      مدت عضویت: 1267 روز

      به نام صاحب اختیار عالم

      درود بر آقا مهدی رحیمی خدا پرست

      خدا رو شکر میکنم بابت همه نعمتها و موهبتهائی که به جمع ما عنایت کرده

      برادر ، چقدر زیبا عشق بازی تو با خدا نوشتی.

      ایمان به خدا رو میشه از نوشته هات فهمید.

      خدا رو شکر بابت این نعمت و عشق

      شکر خدا شما در مسیر هدایت و خوشبختی هستید، و روز به روز چیزی های بیشتری رو خلق می‌کنید.

      براوتون بهترین ها رو آرزو میکنم

      آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    پریسا و امیر ♥️ گفته:
    مدت عضویت: 1988 روز

    سلام استاد عزیزم و مریم جونه پر انرژیمون

    خداروشکر به خاطر بودنتون

    خداروشکر که توی شرایطی زندگی میکنیم که من از صفحه لپ تاپ در حال استراحت و ریلکس کردن روی تختم میتونم زیبایی هایی از زمین پر از شگفتی خدارو با کیلومترها فاصله ببینم

    من از یک کشور دیگه میتونم زیبایی های خلق شده یه کشور دیگرو تحسین کنم

    خداروشکر برای این دوربین ها برای اینترنت

    خداروشکر ب خاطر دستای خدا مثل شما دو عزیزه ارزشمند که این زیبایی هارو برای ما ثبت میکنین

    از زیبایی های این شهر نقره ای که به من حس خوبی داد اینکه که چقدر همه چی پر رنگ و تمیزه کوها سبزه سبز ساختمونا همه رنگای زیبا و پر رنگ

    انگار همه چی روح داره

    شما همیشه میگید فاصله ایده های توی ذهنتون و عمل به ایده هارو کم کنید خدا پاداششو بهتون میده دقیقا مثل همین عمل به ایده درخواست برای اب که خدا پاداششو با اون مرد خوش قلب بهتون داد

    خداروشکر به خاطر قانون درخواست

    «نیاز های ما در زمان مناسبش پاسخ داده میشه»

    این جمله چقدر تو موقعیت های مختلف قلب منو اروم کرده

    خداروشکر برای زمانبندیه دقیق خدا

    خداروشکر که وقتی توی فرکانس مناسب باشیم خدا توی بهترین زمان مارو توی بهترین مکان قرار میده و مارو هدایت میکنه

    خدایی که جهان رو انقدر دقیق فرماندهی میکنه خیلی خوب میتونه مارو هدایت کنه به مسیری که نیازمون رو رفع کنیم

    استاد عزیزم چه خوب که بهمون یاد اوری کردین که ما باید از ادم ها ممنون باشیم برای لطفی که بهمون میکنن

    انرژیه مهربونی و خوش قلبیه ما به زندگیمون برمیگرده

    ادم ها به ادم هایی برخورد میکنن که هم مدار باشند و چقدر اینو ما توی قسمت های سفر به دور امریکا و زندگیه شما به وضوح میبینیم

    خداروشکر که میشه باور هارو تغییر داد ترمز هارو پیدا کرد و روی اونها کار کرد

    خدایا سپاسگزاریم برای همه ی این زیبایی ها کوه های فوق العاده سرسبزی و این اب و هوا تو دل تابستون

    چه ابشار قشنگی چقدر دیدن طبیعت حال ادمو خوب میکنه

    ممنون استاد و مریمه عزیزم که این زیبایی هارو ثبت کردین

    شب و روزتون به خیر و خوشی دوستان ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  8. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1386 روز

    سلام استاد بزرگوارم، خانم شایسته ی مهربون و دوستان عزززیزم که با قلبم دوستون دارم

    استاد میخوام از چیزی که قدرت و لطف خدا بوده براتون بنویسم تا هم شما قدر آموزش هاتون رو بدونین و هم دوستان استفاده کنن و هم ردپای زندگی خودم باشه

    اونچیزی که تو این فایل شاه کلیده، قصیه ی درخواست کردنه!

    بعضی وقتا ما بقدری بخاطر عزت نفس پایین، درخواست کردن برامون سخته که حتی از خدای خودمون هم درخواست نمیکنیم!

    درخواست پول زیاد

    درخواست شغل خوب

    درخواست همسر خوب

    در خواست سفر خوب!

    خدایی که گفته من همه ی اینها رو در اختیار تو آفریدم!

    آنچه که مینوسم شرایط 2 سال پیشمه، ذهنم می‌گفت این کامنت رو قبلا تو عقل کل گفتی دیگه نیاز نیست اینجا هم بگی اما یاده قولی افتادم که به خدای خودم دادم، اونم اینکه لطفش رو همه جا جار بزنم(البته برای اونهایی که باور میکنن)

    شرایط فاجعه بار مالی ام

    بدتر از اون نابود شدن روابطم با همسرم

    تحقیر شدن مداوم بخاطر بدهکاری ها و نابود شدن اعتماد به نفسم!

    خلاصه ای از شرایطی که منو واداشت به تغییر کردن!!!

    من در شرکت فولاد خوزستان کار میکردم و اونجا شرایط ناجالب شغلی و حقوقی رو داشتم، همکاری که چون میدونستن من متنفرم از بوی سیگار، از عمد دود سیگارشونو تو صورت من میدادن، همکاری که بشدت از عمد من رو عصبی میکرد و از این کار لذت میبرد، همکاری که بشدت ناسپاس بود و هر ثانیه فقط شکوه و شکایت میکرد از زمین و زمان، همکاری که دوست داشت برای خود شیرینی جسمش رو نابود کنه و وسیله ی سنگین بلند کنه با حقوق ماهیانه 4 میلیون برج 8 سال 1400

    تمام این خصوصیات رو هر یکی از همکارام داشت.

    مسئولی داشتم که یه روز 3 دقیقه دیر اومدم و داشتم با دوستم حرف میزدم گفت ساعت چنده که میای ایستادی به حرف زدن!!! بیا برو سرکارت

    مسئولی داشتم که میگفت ته سیگارامو جمع کن!!! کاری که اصصصلا نیاز نبود و اصلا وظیفه ی من نبود!

    مسئولی که همیشه با لحن بد حرف میزد، یادمه یه بار لباس کارامو یادم رفت ببرم سرکار با لحن تحقیر آمیز گفت خوب که خودتو جا نزاشتی!!!

    مسؤلی داشتم که یادمه گفت یه زمیینه خیییلی بزرگ از ریگ رو تراز کن و ریگ ها رو صاف کن و هر وقت کارت تموم شد برو خونه.

    منم برای اینکه زود برم خونه تو اوووجه گرما زود زود کار کردم و گفتم تمام شد، گفت باشه برو تا بیام، بعد از 1 ساعت اومد بیرون و متر رو از عمد میگرفت روی نوک ریگ ها و میگفت 2 سانت بالاست دوباره ترازش کن!!!

    جایی کار میکردم که هر 8، 7ماهی یه بار بهمون لباس میدادن و…

    از نظر مالی بشششدت تو شرایط بدی بودم.

    بخاطر این همه عذاب و تضاد گفتم تمرکزی روی قانون کار میکنم و به خواسته ام میرسم.

    خواسته ام چی بود!؟

    قراردادی شدن در شرکت فولاد خوزستان!

    یه خواسته ی بییینهایت دور دست و نشد!!!

    اما من شروع کردم!

    اول از همه بشدت روی باورای توحیدیم کار کردم شبانه روز فایلهای استاد رو گوش میدادم و تو ذهنم مرور میکردم، شبانه روز آیه های قرآن رو تو ذهنم مرور میکردم

    آیا خدا برای بنده ی خویش کافی نیست!

    ای محمد تو تیر ننداختی خدا تیر انداخت!

    ما نگهبانانی از پیش رو و از پست سر برای، شما قراردادیم!

    هر کس بر خدا توکل کند خدا برایش کافی است!

    من میگویم باش و موجود می‌شود!

    سرنوشت همه ی امور به دست من است!

    اگر خداوند کسی بخواهد بکشد بالا کیست که بتواند مانع آن شود و اگر خداوند بخواهد کسی بکشد پایین کیست که بتواند مانع آن شود!

    اختیار آسمان و زمین در دست خداست!

    خداوند هرگز شما را رها نکرده!

    اگر از من پرسیدند بگو من نزدیکم من اجابت میکنم درخواست درخواست کننده را!

    من از رگ گردن به شما نزدیک ترم!

    من از آنچه که در سینه دارید آگاه ام!

    خداوند هرگز زیر قولش نمیزند!

    و…

    شبانه روزم شده بود مرور این آیات.

    بعد این آیات رو مقایسه میکردم با خواسته ام.

    میدیدم خواسته ی من کجااااا قدرت خدا کجاااا

    با خدا مرتب صبحت میکردم میگفتم ببین!!!

    من کسی با قدرت تر از تو سراغ ندارم که‌ برم پیشش وگرنه به خودت قسم میرفتم پیشه اون که منو قراردادی کنه!!!

    همه چی دسته خودته!

    مگه نگفتی بندگی منو کنین تا خدایی کنم!؟

    بسم الله

    من با این جسم ضعیفم بندگیتو میکنم اما تو خجالت نمیکشی که بخوای خداییتو نکنی!!!

    مگه نه انقدر منم منم کردی تو قرآن که من اینم و اینجوری ام مالکم و مهربونم و قدرتمندم. اختیار همه‌چی دسته منه و من همه کاره ام و آسمون و زمین ماله منه و…

    یالا نشون بده خودتو ببینم عرضه ی اینو داری یه کار برام کنی!؟

    ببینم اونقدر که من به حرفت عمل میکنم تو به خداییت عمل میکنی!!!

    مگه منو آوردی تو دنیا که سختی بکشم!؟

    بابا خواستمو اجابت کن میخوام غذای خوب بخورم تا حالشو ببرم ازت تشکر کنم په الان چی دارم از چی شکرگزاری کنم من!!!

    کارمو درست کن برم چارتا دریا و جنگل و بیابون و… رو ببینم تا قدرتتو ببینم بیشتر بندگیتو کنم!

    من تمامه این احساساتم رو نه با احساس بد و شکایت وار بگم! نه با احساس اینکه دارم با کسی صبحت میکنم و از کسی درخواست میکنم که قدرت اجابت درخواستم رو داره! و احساسم عاااالی بود!

    هرررر ثانیه ام شده بود

    توحید

    توحید

    توحید

    تحت هر شرایطی

    فققققط فایلهای توحیدی استاد رو گوش میدادم، فققققط قرآن میخوندم،فقط فایل کلاپ هاوس روزا رو گوش میدادم و از داستانش گررررریه میکردم،

    یه روز تو ذهنم داشتم آیات قرآن رو گوش میدادم و کار میکردم و آروم آروم از گوشه ی چشمام اشکام میریختن پایین از حسه نزدیکی به خدا و بندگیش، بعد توفیق یکی از عزیزترین دوستام رد شد دید چشمام قرمزه، گفت چی شده!؟ گفتم هیچی خاک رفته تو چشمام چشمامو تمیز کردم قرمز شد، بعد گفت گریه کردی

    گفتم آره چندتا از آیه های قرآن اومد تو ذهنم گریه ام گرفت.

    بارها و بارها در حین میلگرد کشیدن، در حین بیل زدن خواسته ام رو تو ذهنم مرور میکردم بعد با آیات قرآن مرور میکردم و گریه میکردم

    من سنگ بنا و ریشه ی خواسته ام رو درست گذاشتم

    توحید

    توحید

    توحید

    بعد کم کم شروع کردم به انجام به تمرینات

    هررر روز مینوشتم در مورد شغل دلخواهم

    خدایا شکرت که در شرکت فولاد خوزستان با حقوق حداقل 20 میلیون تومان،کاری که نه اینقدر سنگین باشه که خسته بشم، نه اونقدر سبک باشه که حوصله ام سر بره، هر چقدر بخوام بتونم با گوشیم کار کنم که مرتب قرآن بخونم، کلیپ های طبیعت و آفرینش که نشون دهنده ی قدرت توئه رو ببینم، کامنت بچه هارو بخونم،کامنت بچه هارو جواب بدم و…، شغلی داشته باشم که نه کلاه ایمنی، دستکش ایمنی و کفش ایمنی نپوشم، تو تابستون زیر کولر و تو زمستون کنار بخاری باشم، همکارایی داشته باشم توحیدی، ورزشکار و جوان و شاداب، مسئولی داشته باشم که احترامم رو نگه داره و…

    تماااامه این خواسته هامو هررررروز مینوشتم و از نوشتنشون لذت میبردم، هر ثانیه از روز تجسم میکردم این شرایط رو، هر لحظه بهش فکر میکردم و با همکارام در موردشون صحبت میکردم حتی میگفتم که با حقوقم چیا میخرم، تو شرکت هررر کس که لباس قراردادیا تنش بود رو بهش خیره میشدم با لذت و میگفتم خدایا شکرت، میرفتم جلوی دستگاه تشخیص چهره می ایستادم برای ورود و خروج بعد دستگاه ارور میداد میگفتم خدایا شکرت(چون اون دستگاه فقط ماله افراد قراردادی بود نه کارگرا)چهره ی مدیر عامل شرکت فولاد خوزستان رو برش دادم و کله ی خودمو بجاش گذاشتم و اون عکس رو گذاشتم تصویر زمینه گوشیم که هر روز جلوی چشمام باشه، رفتم لباس کارکنان افراد قراردادی رو خریدم و تو خونه پوشیدم و خودمو تجسم میکردم که قراردادی شدم، هر روز بجا اینکه تو فضای تمیز و راحت سوار نیسان بشم تا منو ببره محله کار تو شرکت، نیم ساعت تو فضای گرم و آلوده پیاده میرفتم از جلوی قسمتی که دوست داشتم به طور قراردادی مشغول بکار بشم و…

    تو تمااااامه اون لحظه ها که به قراردادی شدنم فکر میکردم نجواها هم تلاش میکردن نا امیدم کنن،

    ذهنم هزارتا دلیل میورد که نمیشه محااااله، مگه تا حالا کی رو دیدی که از کارگری قراردادی بشه اونم تو 2 سال و…

    خدایی راست میگفت هیچکس از کارگری تو فولاد قراردادی نشد

    اما من دوباره همون کارارو میکردم و تا جایی که زور من بیشتر شده بود از ذهنم و حسم بهتر وبهتر و باورام قوی و قوی تر میشدن.

    تا اینکه بعد از 1 ماه شرکت اطلاعیه زد که میخوایم آزمون بگیریم،و هرکی قبول بشه به شکل قراردادی استخدامش میکنیم

    انگار دنییییا رو بهم دادن

    اما بعد از 2 هفته اطلاعیه زد که ازمون کنسله

    خیییییلی ناراحت شدم اما به خودم گفتم ببین این یه نشونه است

    تو ادامه بده، به قوله روزای عزیزم که از همین جا امیداورم کامنتم رو بخونه از اعماقق قققلبم آروزی خیر و خوشبختی براش میکنم، میگفت که عیب نداره احساست بد بسه اما عیب داره تو احساس بد بمونی!

    و من دوباره خودمو جمع و جور کردم و احساسم رو خوب کردم

    دوباره بعد از 2 ماه شرکت اطلاعیه زد که میخوایم ازمون بگیریم اما اینبار شرایطش خیییییلی خیییییییییییلی بهتر از سری قبل شده بود.

    خوب

    من توحیدم رو نشون دادم

    تمرینات و تجسم و نوشتن و… رو هم انجام دادم

    مونده بود فققققط 1 کار

    اونم اقدام عملی!!!

    چیزی که استاد بشششدت روش تاکید دارن.

    من باااااید تمااامه تمرکزم رو میزاشتم و کتابای آزمون رو میخوندم.

    اما یه مشکلی بود!!!

    مسئولم گفته بود اگه 1 ساعت مرخصی بخوای هم بهت نمیدم اگه هم شرایطی پیش اومد که نتونستی بیای سرکار و 1 ساعت تأخیر کردی خودت لباساتو عوض نکن برو خونه کلا اخراجی.

    خوب من از اینور کارگری میکردم از ساعت 6، 7 صبح تا 5 عصر، ساعت 6 هم باید میرفتم اسنپ تا 10 شب بعد من چجوری درس بخونم!؟

    چون اگه نمی‌رفتم نمیتونستم آزمون بدم، اگه هم نمی‌رفتم اسنپ پوله غذا خوردن نداشتیم.

    یه روز رفتم سرکار دیدم همکارم گفت میدونی آقای موسوی هم تسویه حساب کرد تا هفته دیگه کلا میره از شرکت گفتم چیییی!؟

    جدیییی

    گفت آره بخدا قراره بره. آقای موسوی رفت و یکی بنام آقای کامران اومد بجاش.

    رفتم پیشش گفتم مهندس 1 ماه مرخصی میخوام، گفتم 1 مااااه گفتم آره 1 ماه مرخصی بدونه حقوق

    گفت باشه اما هررررررکاری که داشتی حتی اگه چیزی کم و کسر داشتی بهم بگو من اوکی میکنم واست، گفتم ممنونم

    قلبم خوشحال شد اما یکی دیگه از مسؤلینم گفت 1 ماه بهت مرخصی میدم اما بعدش احتمالا بهت نیاز نداشته باشیم گفتم اشکال نداره همین کارگریه میرم سر فلکه نهایتش. بیشتر از اینه!!!

    خلاصه 1 ماه مرخصی اوکی شد.

    این از این.

    به یکی از همکارامم که کافی نت داشت مشخصاتم دادم و ثبت نامم کرد برا آزمون

    حالا فققققط مونده بود تهیه کتابای آزمون

    اما من هچ پولی نداشتم که کتابارو چاپ کنم!!!

    بهم الهام شد برو تو سایت دیوار یه شماره رو شانسی بگیر بگو حقیقتش پول ندارم برام این کتابارو چاپ کن قول میدم پولتو بدم وقتی اومد دستم، اینجوری اگه طرف قبول نکرد حداقل خجالت زده نمیشی اونکه تو رو نمیشناسه!

    گفتم باااااشه پوله کتابا200 هزارتمن میشد حدودا

    زنگ زدم یکی از شماره ها شانسی گفتم ببخشید آقا چندتا کتاب داشتم میخواستم برام چاپ کنی، اومدم بگم پول ندارم و… دیدم به زبون لری گفت :

    هممممم تووووووو

    گفتم شما!؟

    گفت مسعودم!!!!

    نگو طرف پسر عمه بابام بود من این شماره جدیدشو نداشتم اما اون شماره منو داشت.

    گفتم خدایا شکرررت

    خلاصه تمااامه کتابامو چاپ کرد، پرینت گرفت، فنر زد بهم داد با بالاترین کیفیت بعد از 2 ماه پولشو دادم.

    شروع کردم به خوندن و خوندن و خوندن

    به طور خیییییلی هدایتی یکی از اساتید 15 سال پیشه رشته‌ی خودمو دیدم فووووووقالعاده بهم انگیزه داد و کمکم کرد، 1 کتاب بود میدونستم اون کتاب بییینظیره هرررر جای ایران پیگیری کردم پیداش نکردم بعد شانسی زنگ زدم به یکی هم دانشگاهی سال 87 بهش گفتم فلان کتاب رو داری برام بفرستی، گفت آره دارم فردا میفرستم واست، ولی اگه 1 روز دیر تر زنگ میزدی من میومدم تهران و نمیتونستم کتاب رو بهت برسونم!

    اون ارومیه، من اهواز، بعد از اییینهمه سال چجور شماره همدیگه رو داشتیم!

    الله اکبر!!!

    شروع کردم به خوندن تااااااا رسیدم به 3 روز قبل از آزمون که گفتن برید برگه ی ورود به جلسه رو بگیرید.

    منم که ووووحشتناک و فوقالعاده آماده و هیجان زده و مشتاق بودم برای امتحان.

    رفتم کافی نت گفت کد ملیتو بگو بهش گفتم

    بعد گفت نچ اشتباه گفتی دوباره بگو

    دوباره شمارده شمارده تر گفتم

    گفت اشتباهه کارت ملیتو بده

    یعنی چی اشتباهه مگه آدم کد ملیشو فراموش میکنه

    بعد زد تو سیستم گفت:

    همچین شخصی با این کد ملی ثبت نام نشده

    تو حالتی که نمیفهمیدم چی میگه گفتم یعنی چی!

    دوباره گفت تو ثبت نام نکردی تو آزمون‌ ثبت نشدی

    دیدم جریان انگار جدیه

    گفتم یعنی چی!؟

    چی میگی!؟

    شوخی میکنی!

    گفت مگه شوخی دارم باهات!

    بخدا ثبت نام نشدی تو سیستم!

    همون لحظه یکی اومد گفتم آقا لطفا کارت ورود به جلسه ی من رو بدین، کد ملیشو گرفت تو 10 ثانیه براش پرینت گرفت

    دنیا جلو چشام تار شد

    زانو هام و بدنم سست شد

    دهنم خشک شد

    دنیام به آخر رسیده بود!

    تنها راهی و تنها شغلی که عاشقش بودم و درسش رو خوندم و میتونستم از اون فلاکت بیام بیرون نابود شد!

    زنگ زدم به همکارم که ثبت نامم کرده بود گفتم این طرف چی میگه و…

    بعد کلی پیگیری و بحث و داد و بیداد فهمیدیم آقا موقع ثبت نام من همزمان یکی دیگه رو داشت ثبت نام میکرد، مشخصاتمون قاطی شد، تمااامه مشخصات اون ثبت شد بجای من، فققققط عکس من روی برگه بود.

    بدددترین شرایط روحی ر. اون روز تجربه کردم!

    من 3 روزه کامل فققققط 1 لیوان آب خوردم!

    برا من دنیا به آخر رسیده بود حتی تو عقل کل تو سوالاتم از شرایط روحی اون روزم نوشتم و کمک خواستم

    میگفتم حداقل اگه امتحان مبدادمقبول نمی‌شدم زورم نمیومد یعنی من حتی اجازه ی امتحان هم ندارم!!!!

    خلاصه 3 روز تماااام رفتم دانشگاه چمران التماس و اسرار که مشکلم رو حل کنین، میگفتن آقا!!!

    تو چرا متوجه نیستی تو کلللا ثبت‌نام سیستمی نشدی!

    برای هر شخصی که ثبت نام شده برگه ی سوال و پاسخ نامه چاپ شده.

    روز آخری با داد جوابم رو داد و واااقعا اشکام در اومدن و بریدم

    به اونی که مشخصاتش ثبت شده بود گفتم اشکال نداره بجات امتحان بدم!؟ گفت باشه من انصراف میدم تو برو امتحان بده.یه کم خوشحال شدم دوباره رفتم دانشگاه گفتم اون طرف میگه تعهد ثبتی هم میدم که انصراف میدم و امتحان نمیدم من میخوام بجاش امتحان بدم مشحصاتمون رو اصلاح کنین! بعد گفت مگه علکیه خودتون ببرین بدوزین بیا برو بابا

    من دارم بهت میگم تمامه مشخصات اون آقا روی پاسخ نامه و پرسش نامه ثبته! سوالات از تهران میان!

    خیلی بریدم

    خیلی شکستم

    خیییییلی کم آورده بودم

    تهه تهه خط بودم

    رفتم تو ماشین شروع کردم با خدا حرف زدن، گفتم یا مشکلم رو حل میکنی یا یه کاری بهتر از این برام جور میکنی

    مگه من مسخره تم!

    منو آوردی وسط راه حالا ولم میکنی!

    به من امید دادی حالا نا امیدم میکنی!

    خواستی خوردم کنی!؟

    (اینم بگم من هیییچوقت تو عمرم جز یک بار، با حالت قهر با خدا صبحت نکردم، فقط از روی دلگیری و درد و دل داشتم بهش غر میزدم)

    یه کم

    یه کم آروم شدم

    یه کم یه کم

    ایمانم رو بدست آوردم

    رفتم خونه، پسر خاله ام زنگ زد گفت چکار کردی گفتم هیچی قبول نکردن

    گفت 1 بار دیگه برو

    گفتم بابا فایده نداره من اصلا تو سیستم نیستم، گفت تو یه بار دیگه برو!!!

    ساعت 1ظهر پایان زمان رفع نواقص بود، فرداش آزمون بود، من ساعت 12 از خونه زدم بیرون

    رفتم با فاصله ی 5،6 متری از یه پنجره ی کوچیک که چچچند نفر داشتن به ززززور سرشونو هل میدادن داخل ایستاده بودم و با نا امیدی فققققط داشتم نگاه پنجره میکردم و تو دلم میگفتم خوشبحالتون که میتونین فردا امتحان بدین!

    دیدم از داخل اون پنجره یکی صدام زد گفت توووو اوومدی!!!

    کجا رفتی!!!

    دیدی بهت گفتم بیا!

    بیا اینجا بیا اینجا

    این با کیه!!! با منه!!!

    (این همون کسی بود که 1 ساعت پیش سرم داد زد گفت بروووو)

    همه متعجب نگام کردن این کیه که طرف خودش میخواد کارشو حل کنه!!!

    (تنها تو را میپرسم و تنها از تو یاری میطلبم)

    بعد برگه رو ازم گرفت، اسم و فامیل و کد ملی اون شخص رو با خودکار قرمز خط زد، مشخصات من رو نوشت، بعد مهرش کرد و گفت من فققققط کاری کردم که بتونی فققققط آزمون بدی دیگه مابقیش به من ربطی نداره!!!

    گفتم باااااشه

    واااااااااای خدا دوباره شکفته شدم دوباره زنده شدم

    رفتم سر جلسه ی آزمون

    گفتم هرچی بود تموم شد فققققط تمرکزت رو بزار امتحانتو خوب بده.

    نشستم سر صندلی و مراقب گفت زمان امتحان از الان شروع شد! گفتم خدایا تو کمکم کن،شروع کردم به جواب دادن سوالات با تمرکز بالا همه رو داشتم درست میزدم رسیدم به سوالات تست هوش!

    یه سوالی بود شما هم بهش فکر کنید ببینید میتونین جوابش رو بدین!؟

    سوال این بود:

    کدام یک از کلمات زیر با مابقی کلمات متفاوت است!؟

    1/برده

    2/نرده

    3/زرده

    4/پرده

    دوباره سوال رو خوندم گفتم تو چه زمینه ای متفاوتند دیدم به هیچ چیزی اشاره نکرده بود فققققط گفت کدومشون با بقیه فرق داره.

    گفتم خدا جوابش کدومه!؟

    خدا گفت ولش کن برو مابقی سوالارو جواب بده آخر سری بهت میگم، گفتم یادت نره ها! گفت من هرگز فراموش کار نیستم نترس،

    خلاصه امتحان رو عاااالی دادم بعد گفت برو روی سوالی که جوابشو بلد نبودی، رفتم دیدم بهم گفت جواب درست (زرده) هست،گفتم چرا!؟

    گفت چون تنها کلمه ایه که تمامه حروفش از همه جدا جدا نوشته شده!

    عاااه خدا تو همیشه بودی و هستی!

    بعدش به مراقب جلسه گفتم مشخصاتم مشکل داره برام اصلاح کنید، سه چهار نفر اومدن سر جلسه بالا سرم گفتن تو فکر نباش، حلش میکنیم.

    خلاصه گذذذذذذشت تاااااااا 2 ماه بعد

    داشتم نهار میخوردم رفتم تو سایت برا اعلام نتایج از بین25 هزار نفر 500 نفر میخواستن!!

    یه جمله ای دیدم تو سایت اعلام نتایج که با خوندنش قاشق غذا و موز تو دستم از دستم افتادن!!!

    جلوی اسمم نوشته بود:دعوت به مصاحبه

    فققققط شروع کردم لباس عوض کردن و دویدن و خندیدن و گریه کردن همزمان

    رفتم سمته خونه هی گریه میکردم و میخندیدم و میگفتم خدایا تو چکار کردی با من

    تو چکارم کردی

    همین الان اشکام تو چشمام جمع شدن

    من هی فققققط از خوشحالی هی میگفتم خدایا تو چکار کردی با من و فققققط 1 جواب می‌شنیدم اونم می‌خندید و میگفت

    تازه اولشه کارت دارم.

    خلاصه بعد از 2 هفته زنگ زدن بهم گفتن بیا برا مصاحبه.

    به خوده خدای واحد قسم عییینه خوده همین شرایط برام پیش اومد

    یادمه دراز کشیده بودم گفتم خدایا باهام میای بریم مصاحبه بدم؟!

    گفت آره میام، بلند شو لباساتو بپوش، من خدارو دیدم اون دمه در ایستاده بود و مثله پدرا که دستشون رو دراز میکنن تا دست بچهشونو بگیرن!!! دستشو دراز کرد منم خیییییلی کوچیک بودم در مقابلش دستمو گرفت و رفتیم!

    بعد نسشتم سر صندلی5 نفر کارشناس روبروم بودن استرس گرفتم دیدم پست سرم ایستاده بود سمته چپ، دست گذاشت روی شونه ام گفت نترس من اینجام من قلب ها را رام میکنم(ایه ی قرآنه)

    اینا همشون تحت اختیار منن

    مصاحبه شروع شد فققققط اینو بهتون بگم مصاحبه رفتم سمت شعر خوندن و موسیقی و خاطرات سربازی من و یییییه اعتماد به نفسی داشتم که بعد از مصاحبه خوده یکی از نیروهاشون اومد بیرون گفت عالی بودی عاااالی

    بعد از 2 هفته زنگ زدن گفتن برو طب صنعتی

    تماااامه آزمایشات رو که میدادی باید میبردی طبقه بالا پیشه دکتر نهایی، بعد که رفتم تو اتاق نشستم یه کم نگاش کردم گفتم ببخشید آقای دکتر شما اسمتون ابراهیم نیست!؟

    گفت چرا اسمم ابراهیمه شما من رو از کجا میشناسید!؟

    گفتم یادته 6،7 ماه پیش تو اسنپ مسافرم بودی سر صحبت باز شد گفتی من دکتر طب صنعتی فولاد خوزستانم اگه کاری داشتی حتتتتما کمکت میکنم؟!

    بقدری از دیدنم خوشحال شد که از پشت میز بلند شد اومد بغلم کرد بوسیدم و…

    دستان خدا همه به خط شده بودن، خلاصه نوبت رسید به تقسیمات من رو فرستادن اپراتور جرثقیل سقفی!!!

    تو کل 25 هزار نفر 500 نفر قبول شد، تو کل 500 نفر 10 نفر رو فرستادن اپراتور من جزو اون ده نفر بودم.

    الان چون تو کابینم کلاه ایمنی، کفش ایمنی و دستکش ایمنی نمیپوشم، کابینم کولر داره، سردم بشه میرم بالای سر شمش ها گرمم میشه، هررررچقدر بخوام میتونم با موبلیلم کار کنم، در محل کارم60 درصد تایمم خوابم و استراحت، مابقی کاره! حقوقم حددداقل ماهیانه 30 میلیونه بعلاوه ی کللللی مزایا همکارای فوقالعاده عاااالی عاااالی دارم،

    من به خواسته ام رسیدم، الان همون لباس هارو دارم، الان وقتی میرم جلوی دستگاه ارور نمیده، درب گیت برام باز میشه!

    تو تماااامه اون روزا نجواها و ادمای اطرافم میگفتن نمیشه

    میگفتن به این دلیل، اون دلیل و…. نمیشه.

    اما شد.

    خداروشکر خداروشکر الان1402/06/11هست و من حدودا2ساله که استخدام قرادادی شرکت فولاد خوزستان هستم.

    همه ی آدمای اطرافم گفتن نمیشه

    اما من باور داشتم خدا میتونه اون همه کاره است.حتی 1 نفر نبود که بهم انگیزه بده

    روزی که دانشگاه چمران میخواست تایید نهایی رو بده یکی از دکتراشون گفت ببین!

    من 16 ساله همین قسمت مشغول به کارم!

    صدها آزمون استخدامی و دکتری برگزار کردم اما تا حالا همچین موردی نبوده تا حالا سابقه نداشته آخرش گفت:

    من که آخرش نفهمیدم چی شد اما برو بسلامت

    و من هم رفتم به سلامت

    و الان پرسنل قراردادی شرکت فولاد خوزستان هستم

    خداروشکر.

    فققققط در پایان حرفام چند تا موضوع رو دوست دارم بگم.

    عزیزی که این کامنت رو خوندی!

    اینو بدون هموجور که با هر نفس کشیدن یک دم داری و یک باز دم، بدون با هر تصمیم برای بهبود شرایط زندگی، همراه با الهام خدا، نجوای شیطان هم هست!

    من خیلی مسخره شدم توسط فامیلام!. پسر عموی من که پدرش توی شکرت سمته بالایی داره، بهم گفت میدونم امید داری اما بابام خودش با چشمای خودش لیست افرادی رو که قراره استخدام بشن رو دیده و کلا پارتی بازیه!

    اما من باز ادامه میدادم!

    یادمه عکسه خودمو که فتوشاپ کرده بودم با لباس قراردادی ها، و گذاشتم تصویر زمینه گوشیم، رو همکارم دید و گوشی رو از دستم کشید و نشون مهندسا داد و هی بهم میخندیدن و مسخره ام میکردن، اما بعد از اینکه استخدام شدم، همون لباس رو پوشیدم رفتم پیشه همون مهندسا، و گوشی رو گرفتم کنار صورتم و گفتم :چقدر شبیه این عکس شدم!؟

    یادمه تو اون شرایط فاجعه بار گفتن میخوایم نیرو اخراج کنیم و تو ابراهیم برو فکر کار باش تو تولیست اخراجی ها هستی!

    من میترسیدم اما به خودم گفتم پسسسسر این یه نشونه است که تو داری جا بجا میشی و نباید احساست بد بشه! و خودمو جمع میکردم!

    یادمه بخاطر بی پولی حتی نون و پنیر نداشتم بخرم ببرم سرکار صبحانه بخورم یه روز به دستفروشی که نون میفروخت گفتم میشه بهم نون قرضی بدی!؟

    گفت نه بهت نمیدم، ازش تشکر کردم و رفتم

    یادمه بخاطر اینکه پول سالن، هفته ای 15 هزار تمن رو نداشتم بدم چچچقدر پسر عموهام بهم حرف میزدن که این 15 تمن چیه که تو نمیدی!

    اما اونا نمیدونستن که من ندارم

    یادمه تو شرایط مالی بودم که نمیدونستم با پول اسنپ بنزین بزنم یا اینترنت بخرم، چون اگه اینترنت میخریدم پول نداشتم بنزین بزنم که کار کنم، اگه بنزین میزدم پول نداشتم که مسافر بگیرم!

    یادمه ترسناک ترین صدای دنیا برام صدای موبایلم بود، چون هرکی زنگ میزد پول ازم میخواست!

    یادمه پسر عموم دعوام کرد که چرا بالکن رو سیکان سفید نمیکنی که آب نیاد پایین! اگه نمیتونی تا خودم انجامش بدم!

    من جوابی نداشتم بدم، چون من پولی نداشتم که 50 هزار تمن سیمان سفید بخرم!

    من اینارو نمیگم که کسی برام دلسوزی کنه! فقط برا اون کسی میگم که تو اون روزای منه و اینو میخوام بدونه که فقط باید ما سمته خودمون رو درست کنیم!

    فققققط باید امید رو زنده نگه داریم

    هررررر جای زندگیمون که مشکل داریم، توی روابط، توی مسائل کاری، توی شروع کار توی مهاجرت، توی مسائل مالی!

    اما الان پاداش اون توحید و اون عملکرد چیه!؟

    من از اون شرایط به شرایطی رسیدم که سالی 3 بار 3 تا 15 میلیون بهمون هدیه میدن،

    واسه تولد و واسه ی سالگرد ازدواج 1/500 هدیه میدن بعنوان کادو

    اگه بری لیسانس بگیری حدودا 20 میلیون بهت هدیه میدن، اگه معدلت بالای 15 بشه 5 میلیون پاداش اگه بالای 17 بشه 15 میلیون پاداش میدن

    اگه بچه ات معدلش بالا بشه پاداش میدن

    تا 28 میلیون هزینه ترمیم دندونام رایگانه

    هرکی در طول سال 4 روز مرخصی پشت سر هم بگیره 7 میلیون پاداش بهش میدن

    هر 3 ماه حدوداً 2 میلیون رستوران میتونم مهمان باشم

    تا مبلغ 30 میلیون میتونم بلیط هواپیما و هتل استفاده کنم بعد ماهیانه از حقوقم کم میشه

    تماااامه مناسب های ولادت و اعیاد 3 میلیون و 5 میلیون پاداش میدن

    تمامه اماکن ورزشی متعلق به شرکت به صورت رایگان در اختیارمه

    تو ورزشگاه، جایگاه جدا گانه داریم

    و…

    اما تماااامه این پیچیدگی در شرایط استخدامم فققققط و فقط یک دلیل داشت، اون هم اینکه کلا قبل از اینکه شرکت اعلام کنه که ما می‌خواهیم آزمون بگیریم و من درخواستم ر واعلام کردم به خدای خودم گفتم، خدایا فققققط خواهشی که ازت دارم یه جووووری قراردادی بشم که تا عمر دارم ردپای تو توی قضیه ی استخدامم باشه!

    جوری قراردادی بشم که قششنگ مشخص باشه که این شغل، و درآمد حاصل از این شغل هدیه ی تو به منه!

    و واقعا هم همینجوری شد

    خدایا تنها تو هستی که همیشه شنونده ی قلبم بودی و تنهام نزاشتی

    تنها تو را میپرسم و تنها از تو یاری میطلبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 473 رای:
    • -
      لیلی کرمی گفته:
      مدت عضویت: 2136 روز

      سلام به ابراهیم عزیز و توحیدی

      اشک منو در آوردی پسر چقدر گریه کردم با خوندن کامنتت

      خدارو شکر برای این اعتماد و توکل به خدای مهربون

      خدارو شکر برای این تمرکز بر خواسته ت

      خداروشکر برای وجود شما و بقیه دوستان در این سایت ارزشمند

      خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

      سپاسگزارم ابراهیم عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      بانوی آرامش گفته:
      مدت عضویت: 1933 روز

      سلام آقا ابراهیم برادر عزیزم

      امروز به خاطر مشکلات همیشگی زندگیم به خاطر روابط بد بین منو همسر وبچه هام وقتی که کم اوردم وقتی بغض کردم از صدای بلند همسرم وبچه هام اومدم تو قسمت ایمیل دیدم

      از طرف شما یه پیام اومده من همیشه پیامهای شما رو دنبال میکنم قبل اینکه بازش کنم گفتم خدایا به تو پناه میبرم ومطمعنم که این پیام داداش ابراهیم جواب کلافگی منه جواب چراهای زندگی منه زدم روی کامنت باز شد وشروع کردم به خوندم تا رسیدم به جمله دعوت به مصاحبه یهو بغضم ترکید وشروع به گریه کردم تحسینت میکنم که چقدر برای رسیدن به هدفت هم تلاش عملی کردی هم ایمانت رو زیاد کردی چقدر رابطت با خدا قشنگه

      چقدر لذت بردم از حال خوبت امیدوارم ثانیه به ثانیه موفق تر بشی وبا توکل به خدا به جایی که لیاقتشو داری برسی

      برات بهترینها رو آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      وحید ربانی گفته:
      مدت عضویت: 1486 روز

      سلام به ابراهیم عزیز

      دروود بر‌تو‌ دررود خدا بر تو‌ که راه ابراهیم را رفتی از صمیم قلب تبریک میگم بهت داداش گلم من کم میاد با خوندن کامنت کسی اشکم در بیاد ولی داستان موفقیت تو اشک‌منا دراورد افرین به این اراده افرین به این توحید افریین به این همه پشتکار و‌تلاش

      دوست عزیزم تا لایق بهترین ها هستی خیلی خیلی زیاد لیاقت داری

      بهت تبریک میگم چقدر عالی تعریف کردی چقدر با شور و هیجان تعریف کردی دروود بر تو برات ارزو میکنم یک روزی بشنوم ابراهیم موسوی مدیر کل فولاد خوزستان هست امیدوارم فامیلت را درست نوشته باشم

      دمت کرم رفیق باعث افتخاری

      شاد و سلامت باشی در پناه سلطان عالمین حضرت حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      پوریاکاتبی گفته:
      مدت عضویت: 1265 روز

      بنام نامی یزدان

      درود برتو ابراهیم بنده ی شایسته خدا

      چقدر من با کلماتت و جملاتت ارتباط برقرار میکنم ابراهیم عزیزم

      چقدر جالب ابراهیم عزیز من الان چندماهیه به لطف الله یکتا از ته دنیا دوباره برگشتم تو مسیر از کسب و کاری که کل جوانی و لحظات عمرم رو ریخته بودم توش و از بین رفته بود و من نمیتونستم بپذیرم باید ادامه بدم ،شب ها بی خوابی روزها ناامیدی ،ولی جملات تو منو یاد خدا انداخت تو همون لحظات سختم،یادمه یه شب با یکی از دوستانم بیرون بودم از شدت غم و ناراحتی پناه برده بودم به الکل باسرعت 80 90 تا یه پیچ جاده رو دوستم ندید پشت فرمون بود از جاده رفتیم بیرون یه جوری منحرف شدیم خوردیم به تپه که کل ماشین های جاده به هوای ما وایستادن میزدن تو سرشون من بدون یه خراش از ماشین اومدم پایین ولی باز آماده دریافت پیغام الهی نبودم، اون روزام فقط به مرگ فکر میکردم و میترسیدم تو این حالت که دستاوردی ندارم بمیرم ،همیشه از خسر الدنیا و الاخره شدن وحشت داشتم،باز دوباره یه شب تو ماشین با دوستام بخداوندی خدا سرعتمون 180 190 کیلومتر بود بازم تو حالت طبیعی نبودیم لاستیک ماشین ترکید یه خط روی من نیفتاد بخدا وقتی اومدم از ماشین پایین قفل شدم گفتم خدایا داری با من حرف میزنی من چرا نمیفهمم همونجا بهم گفت بخودت بیا تو کارهای بزرگی باید انجام بدی از فردای همون شب زندگیم عوض شد دوستایی که بجونم وصل بودن رو گذاشتم کنار کسایی که روپ نمیشد بهشون بگم نه رو دونه دونه کشوندم کنار گفتم من دیگ میخوام زندگیمو عوض کنم بمن خواهشن زنگ نزنید ،سیگار رو بعد سالیان سال گذاشتم کنار و الان شغلی دارم که با هر قراردادش به لطف خدا مبالغی ممکن بیاد تو حسابم که حقوق سالیانه یه سریا شاید باشه

      نمیدونم اینارو چرا برای تو ابراهیم عزیز نوشتم ولی قلبن انقد باهات ارتباط گرفتم که مثل داداشم برام عزیز و محترمی با اینکه حتی یکبارم ندیدمت،باید با همین فرمون بری جلو بخاطر خودت ،بخاطر احترام به استاد ،بخاطر بچه های این سایت که الگویی بشی براشون ،من تو دل تضادم هزاران بار ناامیدی و شرک اومدم سراغم هزارتا کار اشتباه انجام دادم ولی هربار که اومد بهم بگه قانون اشتباهه و دروغه یه صدایی درونم گفت اگه دروغه پس عباسمنش چی؟پس سیدعلی خوشدل چی؟پس رضا عطارروشن چی؟پس عرشیا چی؟پس آزاده و سپیده چی؟

      شاید همین الانم یکی داره بخودش میگه اگه دروغه پس ابراهیم چی؟

      دوس داشتنی هستی داداشم قلب فراوان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      فرشته کوهستانی گفته:
      مدت عضویت: 1328 روز

      سلام بر برادر عزیزو با اراده ی خودم

      من دقیقا امروز تو شرایطی بودم که دیگه بریده بودم و هدایت شدم به کامنت شما

      میدونی من مدتهاست که فقط روی خدا حساب کردم و امیدم به خداست

      حدودا ده روز پیش هدایت شدم به سخنانی از استاد که درمورد رهاکردن حضرت موسی در رود نیل بود

      تو قسمتی از این فایل ایشون فرمودند که محزون نباش که کاری که باید انجام بشه،انجام شده …با اینکه تو فکر میکنی که موسی هنوز تو نیله و درمعرض خطر ،اما اون رود از آغوش مادر براش امن تره و موج ها از گهواره براش لذت بخش تره

      من هم فهمیدم که اون آینده از که میخوام واسم رقم بخوره،رقم خورده،اون رابطه از که منتظرشم برام مهیاست

      من فقط باید صبر کنم و توکل کنم

      کاری که شما تو تمام این روزا کردی

      من واقعا امیدی بجز خدا ندارم ،من رفیق و یاری جز خدا ندارم

      ابراهیم جان من امروز داستان زندگی شما رو برای خواهرم تعریف کردم

      بهش گفتم من و ابراهیم همزمان داریم روز روابطمون مسرانه کار میکنیم و نمیدونم کی به نتیجه میرسیم

      اما میدونم که بلاخره کامنت پراز عشق و رسیدن به خواسته رو توسایت بذاریم برای دوستانی که از این به بعد میان تو مسیر

      اینکه امروز یادتون باشم و در آستانه ی ناامیدی و بعد کامنت انگیزه بخش درست شدن کارتون ،اونم به بهترین و خدایی ترین حالت ممکن برامون بذارید واسم به نشونه است

      خدا منو تو آغوش پر محبتش گرفته و همه جا پا به پای من میاد

      من تنها نیستم و کلی عشق در انتظارمه

      خدایا ازت ممنونم بخاطر تموم این حرفها و هدایت ها

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      محمد صدرا شهبازیان گفته:
      مدت عضویت: 3092 روز

      سلام اقا ابراهیم عزیز

      با این داستان فوقالعاده ات که همه کیف کردیم

      و خیلی خیلی امیدواری دادی

      قسمتی که در مورد نجوا ها حرف زدی و ایه های توحیدی که نوشته بودی

      حالا یه لطفی بکن همون عکس که فوتوشاپ کرده بودی با لباس کاکنای قراردادی رو بزار پروفایلت تا ما هم هربار با دیدنش یاد این ماجرای معجزه وار بیوفتیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1962 روز

      به نام خدا

      سلام ابراهیم عزیز

      برادر بزرگتر و توحیدی من

      خدا اینقدر از خواندن کامنتت لذت بردم که اصلا دلم نمی‌خواست که تموم بشه

      و بارها و بارها اشک ریختم از این همه ایمان و توکلی که نشون دادی از خودت

      آفرین برادر

      آفرین رفیق

      چقدر تحسینت کردم و هی بخودم میگفتم ببین ابراهیم چه ایمانی داشته

      هی میگفتم ببین خدا چطور کمکش کرده

      ببین وقتی که روی خدا حساب کنی چطور کارها رو برات میچینه

      همینطور که برای خودم بارها و بارها چیده

      اشک ریختم

      اشک ریختم و لذت بردم رفیق

      قشنگ حس کردم و درکت میکنم اون مناجات های که با خدا داشتی و بیل می‌زدی و اشک میریخیی و فقط شکرش رو بجا میاوردی

      آخه من هم خیلی مواقع کار میکنم و اشک میریزم و شکر میکنم

      و چه حس فوق العاده ای داره با اینکه به خیلی از خواسته هات رو نداری هنوز اما قلبت آرام هست و امیدوار هستی که خدا بهت کمک می‌کنه

      ابراهیم جان!!!!!!

      حالت چند برادر

      حالت رو خریدارم

      و می‌دونم که قیمتی نداره این حالت

      دمت گرم

      دمت گرم

      خدایا شکرت بابت این دوستان بی نظیری که در این مسیر الهی بهم دادی و همیشه شکرگزار خودت هستم که کمکمون می‌کنی

      اون داستانی هم که در مورد رزای عزیز گفتی برای من هم هست

      امیدوارم که هر کجا باشه رزای عزیز شاد و دلش خوش باشه که با تعریف داستانش چقدر به خودش و ما کمک کرده

      و من خیلی گوش دادم اون فایل رو و الان هم خیلی گوش میدم

      رزا جان خیلی دوست دارم و از تو هم ممنونم

      موفق باشی ابراهیم جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2242 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست و اجابت می کند درخواست درخواست کنندگان را

      سلام آقا ابراهیم عزیز و مومن و موحد و خداجو

      دو سه روزی میشه من یاد این جریان استخدامی عجیب و غریب شما افتادم، و هر چی فکر کردم که مربوط به کدام یک از اعضا است یادم نمیومد به اسدالله عزیز شک داشتم رفتم یکسری از کامنت های اولش رو خوندم دیدیم خودش نیست، و همین طور تو ذهنم می چرخید که این داستان جالب و جذاب را کجا خوندم، تا اینکه امشب شما اینجا اون رو بازگو کردید، الله اکبر از این هم زمانی. و کلی اشک ریختم .

      و قسمت جالب اینجاست که امروز من یه آیه از سوره شوری خواندم که نوشته بود.

      وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَیَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ

      ﻭ ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ [ ﻣﺮﺩم ﺍﺯ ﺁﻣﺪﻧﺶ ]ﻧﻮﻣﻴﺪ ﺷﺪﻧﺪ ، ﻧﺎﺯﻝ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺭﺍ ﻣﻰ ﮔﺴﺘﺮﺍﻧﺪ ، ﻭ ﺍﻭ ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﻳﺎﺭ [ ﻭﺍﻗﻌﻲ ]ﻭ ﺳﺘﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .(٢٨)

      و برام سوال بود که خدا چطور بعد از نا امیدی خلق باران رحمت را می‌فرستد و دنبال جوابی در حیطه قانون بودم که شما پاسخ آن را دادید، و اونجایی که برای لحظاتی نا امید شدید از درست شدن مشخصات تان و خدا اجابت تان کرد.

      ابراهیم عزیز سپاس گذارم که با تعهد روی خودتان کار کردید و نوش جان تان و گوارای وجودتان هر آنچه بخاطر ایمان و توکل تان بدست آوردید و سپاس گذارم که الگوی عالی هستید.

      در پناه حق روز به توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر موفق تر باشید و به زودی زود بهترین های دیگری برایتان رقم بخورد که شما را به منبع اصلی نزدیک و نزدیک تر کند.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      زهرا نظام الدینی گفته:
      مدت عضویت: 2415 روز

      آقا ابراهیم عزیز

      خیلی حوصله‌ی نوشتن ندارم؛ اما این‌قدر شیرین تعریف کردی و این قدر این دو تا کامنتت برای من پر از حس خوب بود که دلم نیومد بگذرم و ازت تشکر نکنم.

      داستان خواسته‌ات خیلی شکل خواسته‌ی منه. به خدا می‌گم یه جوری بهم نعمت بده، هر کی ببینه بگه: این غیر از خدا، از دست هیچ کی دیگه میسر نبود.

      یه جور که وقتی کسی با تعجب می‌پرسه چجوری اینطوری شد، سرم رو بالا بگیرم و بگم: هذا من عند الله. هو یرزق من یشا بغیر حساب. همونطوری که حضرت مریم به زکریا گفت.

      امروز جلسه‌ی هشتم کشف رو گوش دادم، اونجا استاد از اشتیاق سوزان گفته بودند و امروز کامنت شما مصداق همون حرف استاد بود که گاهی اشتیاق سوزان خواسته‌های بزرگ رو زودتر از خواسته‌های کوچک محقق می‌کنه.

      خوشحالم که شما رو هم تو سایت پیدا کردم. صادقانه و ساده می‌نویسید و نوشته‌هاتون باعث بالارفتن مدارم و تثبیت باورهام می‌شه.

      خوش بدرخشید!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      ‌‌‌🌸زهرا سلطانی🌸 گفته:
      مدت عضویت: 3055 روز

      ابراهیم عزیز با خوندن کامنتت اشک ریختم و چقدر حضور ادم هایی مثل خودت لینجا برام لذت بخشه

      چقدر ایمانت و عملگرایتو خوب نشون داری

      چقدر خوب پایه همه چی موندی و ناامید نشدی

      تحسینت می کنم که ابراهیمی عمل کردی

      امیدوارم زندگیت پر از حضور پررنگ خدا باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 853 روز

      به نام تنها قدرت جهان هستی

      به نام خداوند بزرگ و بلند مرتبه

      به نام تنها یار و یاور من

      سلام به دوست عزیزم برادر خوش قلبم سلام به رفیق مهربان ما ابراهیم عزیز

      ابراهیم دوست داشتنی

      بسیارررررررررررررر تشکر‌ که برایم نوشتی

      تشکرررررررر‌ که نوشتی

      این را با قلبم میگویم من به یقین رسیدم که خداوند من را بی نهایت دوست دارد

      و این هم نشانه اش

      من از زمانی که عضو سایت شدم تا امروز حالم عالی بود گریه نکرده بودم گله نکرده بودم ولی امروز حالم بد شد بنابر اتفاقی زیاد گریه کردم زیاد از خدا گله کردم زیاد با خدا حرف زدم گریه کردم مثل حرف های خودت

      من هم در زنده گی هیچ مشوقی نداشتم ولی حالا دارم خدایی بزرگم رفیق همیشه گی من

      من در زنده گیم همیشه کار های بزرگ کردیم دختر شجاع هستم ولی یکبار هم تشویق نشدم از طرف فامیلم حتی گفتن نمیشه ولی همیشه اطرافم دیدم دوست هایم دیدم که تشویق شدن چقدر حامی داشتن

      در گذشته زیاد گریه میکردم و از این بابت ناراحت میشدم ولی حالا میدانم چی موهبتی بود که من چقدر قوی شدم چقدررر متکی به خودم شدم که به حرف احدی ضرورت ندارم برای ادامه مسیر به تشویقی که هیچکس نیاز ندارم

      امروز به خدا گفتم هر چی دوست آشنا داشتم دیدم چقدر به راحتی رسیدن نه از قانون میفامیدن نه مثل من شاد بودن حتی همیشه من برای شان انگیزه میدادم ولی چرا من این گونه باشم چرا خواسته هایم را زنده گی نکنم زیاد گریه کردم

      میدانم مسول خودمان هستیم و فرکانس غالب ما زنده گی ما را میسازد ولی خواستم حرف های دلم را به خدا بگویم و دلم را خالی کنم

      بعدا با دل پر با بغض و کلی گریه نزد کلکین رفتم به آسمان نگاه کردم خدا را صدا زدم همین گونه که میدیدم به آسمان یک پرنده در اوج آسمان یعنی بسیارررر بالا پرواز داشت بسیار بالا بود اگر من هم اینگونه خیره نمیشدم نمیدیدم

      خدا گفت ؛ عقاب هست

      تو عقاب من هستی

      جوابت گرفتی

      آمدم سایت چند بار رفرش کردم

      که کمنت را بخوانم

      نمی آمد کمنت ها

      همین که امد شروع به خواندن کردم

      هر کمنت دیدم خدا برایم نوشته بود

      میدانی امروز خدا برایت گفت و شما برای من نوشتین

      بیبین عشق خداوند بیبین عظمت خداوند بیبین لطف خداوند پاکیزه عزیز

      بیبین خداوند از این هم کرده واضح بگوید که من هستم هر چقدر اوضاع هر رقم باشد من هستم

      من ایمان دارم روزی در بلندترین نقطه میباشم و میگویم خدایم من را از فرش به عرش رساند

      ایمان دارم روزی به کره ماه هم می‌روم

      به تک تک خواسته هایم میرسیم

      این هم باشد رد پای من اینجا در بهترین کمنت توحیدی

      ابراهیم عزیز زیاد تحسینت میکنم

      بی نهایت تحسینت میکنم برای ادامه دادن هایت

      برای عمل کردنت به قانون

      برای درک خداوند

      برای صبر کردن هایت

      برای تلاش کردن هایت

      برای هر لحظ که خدا را صدا زدی

      دوستتت دارم برادر من

      الهی هر جا باشی همیشه شاد و خندان و خوشبخت باشی

      الهی همیشه خداوند را حس کنی در هر لحظه زنده گی ات

      زنده گیت پر شود از معجزات خدا

      بازم تشکررررر که نوشتی

      خدایا سپاسگذارت هستم که اینگونه برایم انرژی دادی

      دوستتت دارم رب من

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1922 روز

      سلام آقا ابراهیمِ عزیز و موحد.

      مگه میشه این کامنت رو خوند و تحسینش نکرد؟

      مگه میتونستم نیام که بگم اشکم دراومد با کامنتتون؟

      مخصوصا اون قسمت که گفتین حاضر شدین برین مصاحبه با خدا، و خدا دم در منتظرتون بود دیگه نتونستم خودمو نگه دارم، اشکها سرازیر شدن…

      مرسی که نوشتین.

      من کامنت عقل کل شما رو نخوندم، سپاس گزارم که اینجا نوشتین و خوندم.

      چقدر قشنگ روایت کردین از همون اول، از زمانِ سختی تا رسیدین به آسانی…

      هر چقدر سپاس گزارِ خدا باشیم کمه.

      چقدر خوشحالم که در مدارِ این کامنتِ ناب و طلایی قرار گرفتم.

      امید و توکل کلیدهای این کامنت برای منه.

      خدای من چقدر زیبا سخن می‌گویی با هر کدوم مون…

      یادِ پاسخِ تستِ هوش افتادم…

      زرده

      این پیام رو برام داشت:

      سمانه خانم به هوشِت نناز …

      اگه هوشی داری اونم از خدا داری، ولی یادت باشه تو باید از خدا بپرسی هر چیزی رو نه از خودت…

      قسمتی که باورهای توحیدی (آیات قران) رو نوشتین برای خودم کپی کردم تو نوتِ موبایلم….

      خدایا شکرت که تو زندگیِ همه مون هستی، بی فرق و توفیق…

      بهترین حال جهان را دارم

      با تو پیدا و نهان را دارم!

      هرچه خوشبخت شدن میخواهد

      من کنار تو همان را دارم

      کامنت تون یکی از بهترین کامنت‌هایی بود که تو این مدت خوندم.

      داخلش توحید بود و توحید و توحید…

      سپاس گزارم برای این کامنتِ ناب آقا ابراهیم.

      بهترینها برای شما.

      الهی شکرت که هدایتم کردی این کامنتِ محشر و جذاب و توحیدی رو بخونم الان.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      احسان گفته:
      مدت عضویت: 887 روز

      ای آقا ابراهیم چقدر شما توحیدی و با خدایی. چقدر شما کلامت بر دلم میشینه.چقدر احساس راحتی با خدا میکنم و وقتی کامنتهای شما رو میخونم…

      تکامل

      هدایت

      نشانه ها

      همگی توی کلامتون جاریه,قشنگ معلومه خدا نشسته فقط کار های شما رو خیلی قشنگ و لذت بخش براتون انجام بده که شما فقط کییییف کنید و لذت ببرید و شکر گذارش باشید…

      دقیقا حس کردم و درک کردم اونجا که گفتید 15 هزارتومن شهریه رو نداشتید بدید! من هم همین روزا رو دارم سپری میکنم ولی یه دلگرمی بخودش دارم که همه چی آرام آرام درست میشه .دارم نشانه ها رو میبینم دارم کلام خدا رو حس میکنم که داره توی گوشم نجوا میکنه صبر کن همه چی رو برات دارم درست میکنم “گرچه در بیرون هیچ نشانه ای نیست که بخوام بهش دل خوش کنم ها…ولی فقط حسش میکنم که میگه صبر کن…”

      دارم فایل های رایگان استاد رو میبینم و کامنت های شما عزیزان رو میخونم و با نشانه هایی که دریافت میکنم آخرش میرسم به یک چیز!! فقط توحــــید یعنی بدون توحید هیچی نیستیم بدون توحید بخدا به هیچی نمیریسیم هر چیزی میخوایم باید ردی از توحید توش باشه وگرنه همیشه یه جای کار مون میلنگه! بنظر من هر وقت هرجا به هردلیلی مشکلی برامون پیش میاد باید سریع بگردیم ببینیم کجا توحید رو فراموش کردیم و مشرک شدیم….

      خدا میگه پول میخوای رو خودم حساب کن

      آرامش میخوای روی خودم حساب کن

      رفاه و ثروت میخوای روی خودم حساب کن

      زندگی پر از برکت میخوای روی خودم حساب کن

      هرچی میخوای فقط به خودم بگو و روی خودم حساب کن تمام!

      یه روز صبح که شب قبلش پر از نا امیدی بودم بیدار شدم سوره انشرح روی زبانم بود!

      به نام خداوند رحمتگر مهربان

      أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿1﴾

      آیا براى تو سینه‏ ات را نگشاده‏ ایم (1)

      وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿2﴾

      و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم (2)

      الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿3﴾

      [بارى] که [گویى] پشت تو را شکست (3)

      وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾

      و نامت را براى تو بلند گردانیدیم (4)

      فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾

      پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (5)

      إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾

      آرى با دشوارى آسانى است (6)

      فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿7﴾

      پس چون فراغت‏ یافتى به طاعت درکوش (7)

      وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿8﴾

      و با اشتیاق به سوى پروردگارت روى آور (8)

      خیلی ممنونم از کامنتهای شما اقا ابراهیم عزیز و گرانقدر.امیداورم هرجا که هستید همیشه در آرامش و حال خوب و احساس خوب باشید چون همین سه تا تمام زمینه هارو ساپورت میکنه!

      رد پا برای خودم

      12/06/1402 ساعت 11:37 شب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      ملیحه امامی گفته:
      مدت عضویت: 869 روز

      سلام به دوستان عزیزم

      سلام به آقا ابراهیم عزیز که همیشه با خوندن کامنتات اشکم در میاد واقعا زیبا و روشن و روان همه چیز رو شرح میدی در یک کلمه حرفم رو خلاصه میکنم برات بهتریتها و زیباییها و پشیرفت تو هر زمینه را آرزو میکنم سلامت و زنده باشی در کنار خانواده ات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1222 روز

      سلام ودرود برابراهیم زمان من. بت شکن باورهای غلط نمیشه ونمی توانم ها

      هربار که هدایت میشم به کامنت های الهی شما .قلبم بازمیشه

      انگار خدااززبان شما باهام حرف میزنه

      توحید رو فریاد میزنه. میگه فقط ازمن بخواه

      ببین ابراهیم چطوری خواسته. الگو میخوای. توهم مثل اون توحیدی بخواه. بنویس. باورکن.

      بارها کامنتتون رادرعقل کل خوندم ذخیره کردم ولی هربار تازگی برام داره

      باورهای توحیدی شما راذخیره کردم وباخودم تکرارمیکنم

      بی نهایت سپاسگزارم که لطف خدارا فریادمیزنی

      بی نهایت ممنونم که موفق شدید والان الگوی من هستید

      بی نهایت تحسینتون میکنم بخاطر موفقیت هاتون

      منم میخوام. منم ازخدای خوبم. ازاربابم جان جانانم میخوام کاری بهم عطا کنه که باهمه ی وجودم بفهمم کارخودشه

      هدیه رب من هست

      امروز هدایت شدم به چکاپ فرکانسی پارسال خودم. دیدم خدای من چقدر رشد داشتم چقدر خداوند بهم لطف داشته چقدر بزرگتر شدم

      والان چندروزی میشه که دارم روی احساس لیاقتم کارمیکنم.

      چقدر نشانه. چقدرلطف رب چقدر هدایت الهی

      خدایا سپاسگزارم بخاطر این سایت الهی

      خدایا شکرت درفرکانس بهترین بندگانت قراردارم

      خدایا شکرت من لایق بودم که درمدار این فایل این کامنت باشم

      الهی صدهزارمرتبه شکرت لایق بودم کامنت بنویسم واز دوست خوبم آقا ابراهیم سپاسگزاری کنم.

      منتظر کامنت های سراسر الهی شماهستم

      الهی جیبتون پرپول. تنتون سلامت. قلبتون ازعشق خدالبریز. چشمتون ازاشک شوق وسپاسگزاری جاری باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1237 روز

      سلام آقا ابراهیم دوست عزیز من

      از خودت گفتی برامون از درخواستهای که از خدا داشتی و اونم اجابت کرد

      خیلی زیبا توضیحش دادی و خودش یه داستان شنیدنی بود که توی هیچ قصه ای به این زیبای پیدا نمیشد

      همه چیز توحید

      داستانتو خوندم و لذت بردم و اشک ریختم و از خداوند تشکر کردم برای وجود شما و خصوصا استاد عزیزمون که سایت الهی راندازی کردن که دوستان بینظیری مثل شما رو داشته باشم

      دوست من میدونم که الان با گفتین داستان هم ایمان تو قوی تر شد و بیاد آوردی و هم برای ما نوشتی که ایمانمون هزار برابر بشه

      در پناه الله یکتا شاد و خرم باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      میثاق طراوت نیا گفته:
      مدت عضویت: 2854 روز

      سلام به دوست خوبم آقا ابراهیم

      وای وای فوق العاده بود ممنون و هزاران بار تشکر بابت اینکه وقت گذاشتید و اینقدر جز به جز داستانتون. رو تعریف کردی واقعا بهش نیاز داشتم ، نمیتونم بگم توی شرایط مالی اون زمان شما هستم، ولی میتونم بگم که چند وقتیه که میخوام از نظر مالی مستقل بشم و مشکلات روابطی هم دارم که دارم روشون کار میکنم ، واقعا تا وقتی خدا هست تا وقتی قانون بدون تغییرش رو گذاشته برای ما ، چرا باید اندوهگین و نا امید باشیم . هر چند که نجوای شیطان و مسخره کردن و تحقیر کردن بقیه همیشه هست اما من به شخصه هر چقدر رفتار تحقیر امیز دیگران رو میبینم سعی میکنم قوی تر بشم و بیشتر بسمت هدفم پیش برم و محکمتر از قبلم باشم ، نشونه هایی که گفتید این که برگزاری آزمون که اعلام شد و دوباره لغو شد اما شما به مسیر ادامه دادید و ایمانتون رو نشون دادید و نتیجه شد دوباره برگزاری ازمون ، اینکه همه واستون دست خدا شدند از ثبت نامتون تا روز مصاحبه ، واقعا شکرت که با تلاش و عمل به قوانین بدون تغییر خداوند به خواستتون رسیدید ، شکر که خدای خوبم من رو در مسیر خواندن کامنت شما قرار داد ، شکر که استاد عزیزم این سایت الهی رو به شیوه الهاماتش راه اندازی کرد و شکر که دوستان خوبی همچون شما در اینجا از نتایج عالیشون میگن و انگیزه ادامه راه به ما میدن.

      امیدوارم همیشه به هر آنچه میخواهی با لذت و شادی و سلامتی برسی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      آرینا سعیدی گفته:
      مدت عضویت: 986 روز

      آقا ابراهیم آقا ابراهیم! چقدر اشک ریختم با این کامنت شما!

      سلام، سلام من به شما بنده ی توحیدی خدا. بسیار سپاسگزارم بابت نوشتن این کامنت

      چقدر زیبا نوشتید از خدایی کردن خدا، چقدر لذت بخش بود چقدر به موقع بود خدا رو هزاران هزار مرتبه شکر

      الله اکبر، سبحان الله، این چیدن و برنامه ریزی به این زیبایی و دقیقی که مو لا درزش نمیره، این معجزات، این رد پا و حضور در تک تک لحظات کار کی میتونه باشه جز خودش ؟! الحمدالله…

      واقعا نمیدونم چی بگم چی بنویسم، محو عظمتشم… خدایا شکرت، خدایا چه جوری میشه سپاسگزاری کرد که حق مطلب ادا بشه ؟!

      آقا ابراهیم هزاران درود به شما بابت استمرار، ناامید نشدن، تسلیم نشدن، ایجاد باور توحیدی و عمل بهش، سمت خودت رو به درستی انجام دادن و …

      شما خیلی قابل تحسینی، حالا الان این شرایط ایده آل، این زندگی کردن رویا و این آرامش خاطر گوارای وجودت برادر توحیدی بینظیر

      خدا رو صد هزار مرتبه شکر

      بازم سپاسگزارم که نوشتید و این چنین زیبا نوشتید

      از خدای واحد میخوام همونطور که بهتون گفت «تازه اولشه کارت دارم»، بینهایت لحظات ناب و رویایی دیگه رو کنار خانواده ی عزیزتون تجربه کنید

      هر لحظه و هرجا در پناه نور و عشق خدا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فرزانه گفته:
      مدت عضویت: 2265 روز

      سلام بر آقا ابراهیم عزیز

      نمی‌دونید این کامنت تون چقدر قلبم رو باز و ایمانم رو قوی‌تر کرد. چه اشکها که نریختم. واقعا این حد از ایمان در چنین شرایطی بسیار تحسین برانگیزه. از صمیم قلبم تحسین‌تون می‌کنم و خدا رو شاکرم برای هدایت به خواندن کامنت پر از درس شما. خیلی ممنونم که انقدر کامل شرایط رو توصیف کردید، کاملا می‌تونستم تصویر لحظاتی که نوشتید رو در ذهنم ببینم. دلم ایمانی از جنس ایمان شما خواست. امیدوارم که قلبتون همیشه پر از انوار و الطاف خداوند باشه. باز هم ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      اعظم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 1427 روز

      ابراهیم عزیز !کامنت سراسر توحیدی شما اشک از چشمانم راسرازیر کرد و دلم به وسعت آسمان ها گشوده شد!

      هزاران هزار بار شکرت که تونستی به این مرحله برسی و نعمت و ثروت خداوند بر تو جاری بشه!!!اعتقاد و ایمان و عمل به آگاهی هایت بسیار زیبا و دلنشین است،کلام رسایی داری و متن نوشته هایت آرامش بخش!!!امیدوارم ثابت قدم و استوار در این مسیر زیبایی ها باشید و ثروت و روابط عالی پاداش شما از سوی پروردگار عالمیان باد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      وحید گفته:
      مدت عضویت: 1949 روز

      سلام اقا ابراهیم عزیز و دوستداشتنی . هم استانی خوبم نمیدونی که چقدر لذت بردم از کامنتت چقدر با شوق و اشتیاق این داستانت رو دنبال کردم . چقدر واسم الهام بخش بود و چقدر درس داشت واسم که تو سخت ترین شرایط تو بدترین شرایط و حتی اونجایی که به ظاهر دیگه همه چی تمومه و راهی نیست اما ایمان و توکل و خداوند کارش رو انجام میده و واسه خداوند و رب عالمیان هیچ کاری تمام شده نیست اگه بتونیم بازم ایمان نشون بدیم با عملکردمون و تا جایی که ممکنه نجواهای شیطان رو کوجک و کمرنگ کنیم. بینهایت ازت سپاسگزارم واسه اینکه زحمت کشیدی و این داستان هدایت فوق العاده عالیت رو واسه ما کامنت گذاشتی . ازت درخواست دارم این کامنت رو کپی داشته باشی و تو اکثر فایل ها قرار بدی تا تعداد بیشتری از دوستان بتونن ببینن و ایمانشون قوی تر و استوارتر بشه عین خود من. امیدوارم همیشه شادو تن درست باشی و تو این مسیر توحیدی که پیش گرفتی روز به روز قوی تر و با ایمان تر پیش بری.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      عارفه محمودی گفته:
      مدت عضویت: 1454 روز

      سلام درود به برادر ایران زمینم آقا ابراهیم عزیز سلااامم

      ممنون سپاسگزارم بابت این کامنت توحیدی که برامون نوشتی.

      من هم اولین دوره که شروع کردم به کار کردن دوره توحیدی بود و هنوز هم دارم روش کار می کنم. واقعیت اول رفتم سراغ کامنت آقا اسدالله عزیز چون چند وقتی بود کامنت هاش نخونده بودم.

      بعد از کامنت ایشون نگاه به کامنت شما کردم گفتم یاعلییی چه خبر،کامنت اای طولانی برای من همیشه یه نشونه است اصلا مغزم خالی شد وقتی کامنت شما رو اسکرول کردم.

      نرسیدم به پایین بدو زدم اول کامنت که بخونم. تا رسیدم به باورهای توحید تون اشکام جاری شد گفتم یاالله یا خدااا این کامنت با این کامنت چی می خواای به من عارفه،بگی

      آقا هرچی ما خوندیم اشکام امان نمی داد به خط پایین تر برم کامنت شما حرفای خدا بود با من خدایی که از رگ گردن به من نزدیک تر و دست نوازش رو این روزها دارم احساسش می کنم.

      آقا ابراهیم عزیز برادر ایران زمینم از اینکه با اینهمه جزییات برامون نوشتی ازت سپاسگزارم برادر

      برات آرزو بهترین ها آرزوی موفقیت های روز افزون از الله مهربان خواستارم

      منتظر کامنت های زیبا و تاثیرگذارت و خبرای خوبت در سایت هستم.

      درپناه الله مهربان شاد سلامت خوشبخت ثروتمند سعادتمند در دنیا وآخرت باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      اعظم گفته:
      مدت عضویت: 914 روز

      سلام به آقا ابراهیم دوست عزیز من خیلی وقت پیش این کامنتتون رو‌زمانی خوندم و زمانی اومد زیر دستم که حال خوبی نداشتم واقعا الان که دیدم این همون کامنته موهای بدنم سیخ شد

      آقا ابراهیم اون زمان که داشتم کامنتتون رو میخوندم برا اولین بار چقدر حالم دگرگون شد چقدرررر من گریه کردم با کامنتتون من عکس گرفته بودم از اون جایی که نوشته بودید به خدا گفتم میای باهام بریم امتحان بدیم وای که روزی صدبار میخوندمش و گریه میکردم و حدارو حس میکردم کنارم

      خلاصه نمیدونید چکار کردید با ما..چقدر داستان زیبایی دارید خدایا شکرت به خاطر رسیدنتون به اون خاسته ای که داشتید یادمه گریه میکردم میگفتم خدایا منم میخام اینقد بهت نزدیک بسم و حست کنم مثل آقا ابراهیم .و امروز خیلی خیلی به خدای خودم نزدیک شدم

      واقعا ازتون سپاسگزارم بابت این کامنت زیباتون که دوباره بهم یاداوریش کردید

      امیدوارم همیشه خوشبخت و سلامت باشید و خبرهای خوبتون رو بخونیم و خداروشکر کنیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        ابراهیم خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1386 روز

        سلام دوست خوبم

        خدا ازتون راضی باشه

        احساس خوبی از کامنتتون گرفتم و لذت بردم.

        چقدر قشنگ گفتید از خدا دور شدم.

        من امشب معنیه این حرف رو فهمیدم

        از خدا دور شدم

        چرا هیچوقت نمیگیم خدا ازمون دور شده!؟

        چرا هیچوقت نمیگیم من و خدا از هم دور شدیم

        حتی تو بدترین حالتها هم میگیم

        من از خدا دور شدم!؟

        چون خدا سر جاش هست

        جایی نرفته اون

        این ماییم که از اون دور میشیم با زور زدن برای پول برای روابط،برای به کرسی نشوندن حرفه خودمون ،برای تقلا کردن و…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
        • -
          فرزانه گفته:
          مدت عضویت: 1312 روز

          به نام خدا

          سلام ب دوستان عزیزم و آقا ابراهیم عزیز

          منم دقیقا چند روز بود همین حال رو داشتم

          و این متن رو برای خودم نوشته بودم ک اینجا کپی میکنم

          چند روزه من خیلی فاصله گرفتم از همه چی انگار برگشتم ب همون حال قبل ، حال بد

          الان ب این نتیجه رسیدم ک من قبلا چقدر تو حال بد بودم و میموندم

          (ب ولله همین الان ک دارم میگم میترسم)

          خلاصه ک همه چی برام پوچ شد و بی معنی

          این مسیر و قانون و حتی هدایت و …

          ی حالیم انگار ب همه چی شک کردم

          همه چی ب نظرم الکیه

          سرکاریه ، از کجا معلوم و …

          بعد فرداش یعنی امروز هدایت شدم ب این آیه قرآن :

          و چون در دریا به شما خوف و خطرى رسد در آن حال به جز خدا همۀ آنهایى که به خدایى مى‌خوانید از یاد شما بروند، و آن گاه که خدا شما را به ساحل سلامت رسانید باز از خدا روى مى‌گردانید، و انسان بسیار کفر کیش و ناسپاس است

          تو هرچیم بگی ، ب همه چیم شک کنی و همه چیم از نظرت توهم بیاد

          باز اون لحظه ک تو سختی و فشار و تنگنا قرار بگیری

          همه از یادت میرن و اونوقته ک خدا رو از ته قلبت از اعماق وجودت حس میکنی و صداش میزنی

          و این چیزیه ک من بارها و بارها تجربه کردم

          خدایا منو ببخش برای فراموشکاریم

          دیدم منی ک دارم این حرفا رو میزنم کافیه یک مشکلی ، سختی پیش بیاد

          تو تنگنا یا دردسری بیفتم

          همه رو جز خدا فراموش میکنم

          اون لحظه ها ارتباط من با همه قطع میشه و تو دلم خدا رو صدا میزنم

          و الان هدایت شدم ب خوندن گفتگوی شما

          خدایاشکرت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      وجیهه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1845 روز

      هزاران سلام به برادر توحیدی ام ، ابراهیم عزیز….

      حرف کامل رو گفتین…

      من حرفی ندارم….

      بعد از کلام خدا چی میشه گفت؟؟؟!!!!!

      فقط دلم نخواست تنها لایک کنم و بگذرم…

      هر جمله کامنت تون بغض میکردم و میرفتم جمله بعد…

      آقا ایراهیم بزرگوار درست گفتین آخه :

      هر چه آن خسرو کُند ، شیرین کُند

      مبارکتون باشه همه الطاف حق در حقتون…

      نوش جونتون همه هدیه هایی میگیرید….

      برازنده تونه همه حق و حقوقاتی که دارید…

      چون به قول مولانای جان :

      عشق آن بگزین که جمله انبیا

      یافتند از عشق او کار و کیا

      تو مگو ما را بدان شه بار نیست

      با کریمان کارها دشوار نیست

      بلهههه … بنازم اون کریم و رحیم و رزاقی رو اگر کارهات رو به دستش بسپاری ، هرگز نا امیدت نمی‌کنه…

      براتون خوشحالم برادر توحیدیم…

      تبریک میگم که سرِ خوانِ ، خانی نشستین که خوووووووب اربابیه…

      الهی شکر برای همه الطافش

      الهی شکر برای همه نعمتهاش

      ممنونم که برامون نوشتین…

      ممنونم که صادقانه از مسیر توحیدتون گفتین…

      ممنونم که این خاطره زیباتون چراغی شد در این مسیر سبز الهی…

      همیشه سبز باشید ..

      و در پناه عشق و نور الهی برادر توحیدی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      سهیلا مقدمی گفته:
      مدت عضویت: 1030 روز

      آقای ابراهیییم

      آقای ابراهیم….!

      چه کردین ؟!با این نوشته دوبار صورتم رو شستم وسط خوندن ،،،

      چشمام سوخت انقدر اشک ریختم

      سنتور اوکی

      ولی با این قلمی که دارین به فکر نوشتن هم باشین ،بسیار تاثیر گذار ،تمام اتفاقات مثله یه فیلم در ذهنم نقش بستن ،،،،،

      تبریک میگم موفق باشین

      برادر توحیدی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سیما کشاورز گفته:
      مدت عضویت: 1377 روز

      سلام به ابراهیم خلیل الله

      واقعااا که برازنده ی این نام هستید

      به رسم ادب در برابر این همه توحید شما سر تعظیم فرود میارم

      مدتی هست سعادت خوندن کامنت های پر بار شما نصیبم شده اما بی خبر از سرگذشت شما بودم تا اینکه این کامنت الهی رو شروع به خوندن کردم،

      رسیدم به اون قسمتی که اون مسئول متر گذاشت و گفت ریگها 2 سانت بالاتر اومدن و من ناخودآگاه اشک ریختم و تا آخر کامنتتون ادامه داشت

      آفرین به این همه ایمان

      میدونید به چی فکر میکنم؟! میگم چقدر یک انسان باید توکل و ایمانش قوی باشه که تا روز آخر امتحان هم این اتفاق واسش بیفته اما پا پس نکشه؟!!!!

      دست مریزاد

      شما لایق بهترینها هستید

      انشاالله که در آینده ای نزدیک بیایید و از نتایج فوق‌العاده دیگه واسمون بگید تا یکی مثل من هم شما رو الگو بزارم و باور مناسب بسازم که

      آره میشه.

      برای شما برادر بزرگوارم

      توحید حضرت ابراهیم

      ثروت سلیمان نبی

      عشق پاک یوسف و زلیخا

      را خواستارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مژگان سعیدی گفته:
      مدت عضویت: 1187 روز

      سلام ابراهیم عزیز

      واااای که چقدر درس گرفتم ازت. چقدر درس توحید و زندگی دادی با همین یه کامنتت.

      کامنتت پر از نور خداست

      واقعا به فولی که ب خدا دادی که همه جا و همیشه جار بزنی و از خدای بزرگ حرف بزنی عمل کردی

      کامنتتو سیو کردم و تصمیم گرفتم هرروز بخونم و من هم به توحیدی که از سمت این کامنت عمل کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حامد احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1695 روز

      سلام خدمت ابراهیم توحیدی عزیز

      چه کامنت فوق‌العاده بود پسر به خدا کل موهای تنم سیخ شد و اشکم در اومد از ایمانی که نشون دادی از تعهدی داشتی از هدایت خداوند و خیلی خوشحال شدم که به آرزوت رسیدی واقعا سپاسگزارم ازت که اینجوری توحیدی عمل کردی و خدا هم جوابت رو داد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      پدرام فصیح زاده گفته:
      مدت عضویت: 1221 روز

      سلام ابراهیم

      سلام ابراهیم

      سلام ابراهیم

      من الان که کامنتت رو خوندم اشکم بند نمیومد…

      این چند روز کار دارم رو خودم کار میکنم، یک موضوعی برام پیش اومده که هیچکس امیدی نداره حل بشه، ولی من آرومم، به حدی آرومم که همسرم کم مونده منو بزنه از بس که حرص خورده از این آروم بودنم…

      بخدا نمیدونم چیشده، ولی تمام وجودم داره داد میزنه که حل میشه،،، بخدا نمیدونم چطوری، ولی اینقدر امروز خدا نشونه بهم داده که میخواد بگه بنده ی من نگران نباش، خودم هستم برات حلش میکنم…

      بخدا قسم خیلی صداش برام واضحه

      اصلا نمیدونم چطوری به بقیه بگم که خدا داره باهام حرف می زنه میگه حواسم بهت هست…

      کامنتت رو که خوندم از شوق لرزیدم…

      خدا داشت از زبون ابراهیم با من حرف می‌زد…

      تمام حرفات مثل آب یخی بر روی آتیش بود که آروم شدم…

      از فردا با قدرت خیلی خیلی بیشتری میرم جلو و هر چی پیش بیاد پاش هستم تا حل بشه…

      کامنتت رو هم توی گوشیم ذخیره میکنم که همیشه اگه شیطان خواست چرت و پرت نجوا کنه، بیام بخونمش و بکوبم تو صورتش و بگم خدام خوب میدونه کی بده، من صبر میکنم و ایمانم رو نشون میدم…

      خدارو صد هزار مرتبه شکر

      راستی اون فایل روزا رو پیدا نکردم هر چی گشتم. ممنون میشم برام بفرستی ️

      *تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس

      خود راه بگویدت که چون باید کرد*

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      مهدی شریف گفته:
      مدت عضویت: 1974 روز

      سلام به آقا ابراهیم عزیز

      بسیار سپاسگزارم از این کامنت توحیدی زیباتون و حرف هایی که از دلتون اومد و به دل ما نشست.واقعا این توحید چیه که دلها رو تکون میده…همه چی اونه…

      چیزای زیادی از کامنت شما یادگرفتم،امیدوارم هرکجا که هستید در پناه خدا موفق و سربلند باشید و همینطور رد پای توحید در تک تک لحظات زندگیتون مشخص باشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حدیث گفته:
      مدت عضویت: 2189 روز

      سلام اقا ابراهیم

      شما نمیدونید چقدررر در زندگی من تاثیر گذاشتید

      شما تنها الگوی من هستید در این شرایطی که کمتر از دو ماه مونده تا کنکورم

      شما مثال عینی و واقعی من شدید وقتایی که به موضوعی بر میخوردم و فقط جمله شما تو ذهنم می پیچید و با خودم تکرار میکردم

      کر و کور و لال شو حدیث و بگذر

      نمیدونید با چه شوقی کامنت های شما رو سریع میخونم وقتی ایمیل میاد که کامنت گذاشتید

      ازتون ممنونم واقعا ممنونم که اینقدر شفاف و با احساس می نویسید

      فقققط باید امید را زنده نگه داشت

      قبل از این قرآن را باز کردم و ایه آمد که نوشته بود فصبرجمیل

      صبر باید کرد امید باید داشت

      نتایج عالی پاداش کسانی هست که کر و کور و لال شدن در مورد سختی ها و متفاوت عمل کردند

      خدایا شما و همه افراد سپاسگزار اجر بی نهایت دهد

      ادامه بدید و برامون لطفا بنویسید

      امیدوارم من هم از قبولی کنکورم بیام و بهتون بگم

      من تقریبا دو ماه پیش با شما آشنا شدم و بی نهایت بی نهایت خدارو شکر میکنم که به سمت این سایت الهی مرا هدایت کرد

      یا حق

      حدیث

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فرزانه ارزشمند گفته:
      مدت عضویت: 747 روز

      سلام ابراهیم جان

      دوست خوبم به شما افتخار میکنم ، تحسین میکنم شمارو بخاطر ایمان راسخ و‌قوی که بخدا دارین

      من خوزستانی هستم من میدونم که صنایع فولاد چه آپشن های خفنی برای شاغلینش داره

      نوش جونتون ، گوارای وجودتون….

      تا باد چنین بادا…

      ابراهیم جان ، هرآنچه تجربه کردین آگاهانه و زیر سایه توحید بود…

      همچین تجربه ای رو من هم دارم و دوست دارم به عنوان رد پا ، زیر این کامنت پر امتیاز بمونه….

      یادم میاد که رتبه 800 کنکور شده‌بودم… بخاطر علاقه پدر مادرم من انتخاب های اول رو دبیری زده بودم ..

      همون موقع بخاطر اتفاقاتی که چند سال قبل برام افتاده بود ، درگیر عفونت شدید گوش میانی شدم و عفونت باعث سوراخ شدن پرده گوشم شد..

      بعد کنکور به اصرار پدرم شروع به مداوای گوشم کردم

      و عمل ترمیم پرده رو پیش دکتر ساکی انجام دادم …

      نتایج رو زدن و دبیری قبول شدم …

      رفتم مصاحبه و چون گوشم باند پیچی عمل رو‌ هنوز. داشت ..گفتن که باید بری و وقتی باز کردی بیای و دوباره نوار گوش بده و مصاحبه جدید…

      با اینکه مشکلی توی ارتباطات نداشتم و مثل یه آدم معمولی قادر به شنیدن بودم ولی از همون موقع ترس از نشنیدن توی وجودم رفت و همه زندگیم رو تحت شعاع خودش قرار داد…

      وقتی اینو گفتن .من بدون اطلاع خانواده م انصراف زدم …

      چون روی موضوع شنواییم خیلی حساس بودم ..

      ناراخت بودم …

      اعتماد بنفسم رو از دست داده بودم

      من سرشار از انرژی و شور بودم ولی دلمرده و‌ نامید.شده بودم

      احساس میکردم با همه فرق دارم و به چشم ترحم و …نگاه میکنن

      رشته مهندسی صنایع توی بهترین دانشگاه صنعتی قبول شدم و ….

      بگذریم که چقدر سخت گذشت …

      تا اینکه دوباره شرایطی پیش اومد تا دوباره دبیر بشم….

      این بار من میخاستم ولی اطرافیانم شروع کردن به اینکه نمیتونی ..سخته باید با دانش آموزان و اولیا و..ارتباط بگیری

      هرچی انرژی داشتم ، ته کشید

      خودم از. صمیم قلب باور داشتم میتونم…

      اصلا چراااااااا نتونم من سالها مسئول فنی یه شرکت بودم…!!!!!

      روابط اجتماعی فوق العاده داشتم..

      چرا اینا میگن نمیتونی !!!

      کی بهتر از من بتونه آموزش بده ؟؟؟؟؟

      من دانش آموز نمونه دوران خودم بودم….

      خلاصه داشتم مغلوب میشدم …

      داشتم دوباره تسلیم باورهای دیگران میشدم

      داشتم باز له میشدم

      تا اینکه خواهر نارنینم که شاگرد مکتب استاد عباسمنش بودن …و اون سر دنیا زندگی میکنن

      گفت ببین فرزانه مهم نیست بقیه چی میگن

      من بهت میگم میتونی …

      من میگم به خدا توکل کن

      من میگم حرف کسیو گوش نده

      من میگم ثابت کن میتونی

      یک قدم بردار….

      (( خواهر عزیزم ،قشنگ ترین خواهر دنیا ، به خودم میبالم که چون تویی دارم..

      سپاس گزارم که قوت قلبم شدی ، سپاسگزارم که قلبمو باز کردی ..چقدر دوستت دارم… روی ماهتو می‌بوسم ،‌خدا به قلب قشنگت نور بباره نفس خواهر))

      خلاصه از خیلی قبل‌تر خواهرم رمز عبور خودشو توی این سایت الهی بهم داد تا استفاده کنم از دوره هایی که خریده بودن

      خیلی سعی کرد هدایت بشم..چون سرشار از انرژی های منفی بودم

      یادم میاد یبار بخاطر. تضادی که درگیزش بودم دعوای سختی توی خونه داشتم و رفتم خونه خواهرم تهران…

      پیام همین خواهرم رو توی گوشیش دیدم که نوشته بود فرزانه شیطانیه!!!!

      دیدن این پیام ، همین و دعوای سخت من از دور با پیام به خواهرم که آلمان زندگی می‌کنه همین!!!!!!

      اون اصلا جوابم رو نداد…..سکوت کرد فقط …

      اما حالا میدونم که راست می‌گفت ..من آروم نبودم‌، من درگیر شرک بودم ..من کنترل ذهن یا همون نجواهای شیطانی زیادی داشتم…من ایمان نداشتم…..

      خب بعد از اینکه خواهرم گفت میتونی ثابت کن، یک شب دقیقا همین ساعت….

      اومدم توی همین سایت ، یه قسمتی از عقل کل نوشتم ….که خدایا کمکم کن…

      همه میگن نمیتونی…

      اما من میدونم میتونم…

      خدایا نظر تو چیه؟؟؟

      خدایا هرچی خیرو صلاحم هست آشکار کن…

      نشونم بده چیکار کنم….

      صبح که بیدار شدم انگار جواب رو گرفته بودم …

      دیگه مطمعن شدم که می‌خوام شغلمو پس بگیرم …

      عصر رفتم و قشنگ ترین و برازنده ترین مانتو شلوار اداری رو خریدم عکس پرسنلی گرفتم و به همه گفتم میرم

      رفتم و کارای اداری رو انجام دادم و اینقدر آسون و راحت گذشت که شاید. 5 دقیقه طول نکشید

      شروع به تدریس کردم

      جزو بهترین معلم آموزشگاه بودم …

      جزو نه…. بهترین!!!!!

      دانش آموزانم بهترین بودن…..

      خدا شاهده کل کادر آموزشی، دانش آموزلن…اولیا عاشقم بودن

      هر روز تا از در حیاط مدرسه وارد شدم

      24 دانش آمورم توی حیاط منتظر بودن تا بیام …

      بدوووووووو…از سرو کولم بالا میرفتن و بوس بوس…خخخخخ

      توی جلسات و کارگاههای آموزشی نفر اول بودم …

      همون سال، درخواست نیروی اضافه کار داشتن برای دبیرستان …

      دو روز اضافه کار گرفتم برای مقطع دبیرستان

      خدا شاهده ، بازرس اومده بود سرکلاسم…

      اینقدر عالی بودم …که رفته بود این موضوع رو به مدیر گفت ..

      از اونموقع همکارانم میگفتن ، چیکار کردی که همش توی جلسات از تو میگن!!!

      مدیر بعد اتمام سال تحصیلی گفت من نمی‌دونم تورو تا وقتی مدیر هستم می‌خوام…..

      تابستون شد …معاون آموزشی اداره تماس گرفت که سرگروه طرح اموزشی شدی باید به کل دبیران و دانش آموزان تدریس کنی …

      در قالب این طرح !!!

      دست و پامو گم کردم

      به مدیر تماس گرفتم..

      گفتم چرا سفارش منو کردین ..من آمادکی ندارم

      گفت من اصلا نگفتم،‌خودت توی اداره برند شدی!!!!

      الهی شکرررررت خدای خوبم

      امتیاز همه این موهبت ها برای وجود با عظمت توهه

      الان که به اینجا رسیدم ، امیر حسین گلاب نارنین داره توی گوشم میخونه….

      چه شود هر چه شود صاحب قلب بی قرار من تو باشی؟!

      چه شود هر که ز ما نیست رود تا به ابد دار و ندار من تو باشی!

      چه شود هرچه که خواهم شودو چشم تو برق نگاهم شودو…

      خنده ات پشت و پناهم شودو از تو خالی نشود زندگیم!

      چه شود قافله غم رودو از بهشتم جهنم رودو…

      لحظه های پوچ بی هم رودو از تو خالی نشود زندگیم!

      بهترین حال جهان را دارم با تو پیدا و نهان را دارم…

      هر چه خوشبخت شدن میخواهد من کنار تو همان را دارم

      الهی میلیون ها بار شکرت…. عاشقتم

      دیشب بود خواهرم نازنیننمممم که الهی دورش بگردم گفت فرزانه شوهرم میخواد از آلمان برات بهترین سمعک رو‌ بفرسته .. لطفاً مدلی که میخوای رو‌بگو تا برات بگیرم و بفرستم….

      گفتم عزیزم من نمی‌خوام دیگه سمعک بزنم…من نمی‌خوام باور کنم مشکل دارم…

      من می‌خوام با باور کردن نیروی شفای الهی ، ببینم میتونم شنواییمو برگردونم…

      گفتم می‌خوام که خدای سمیع به گوشم برگرده…ازش درخواست میکنم که برگرده به گوش هام….

      ازش می‌خوام که منو ببخشه بخاطر ناحقی که از نور وجودش توی جسمم کردم…

      ازش می‌خوام منو ببخشه که با سمیع بودنش ، با بی ایمانی خودم قهر کردم ..

      میخوام با نور سمیع بودن خدا توی وجودم آشتی کنم…

      می‌خوام درهای وجودم رو به روی نور الله سمیع باز کنم..

      دیگه سمعک نمیخوام…

      سر شب بود پارتنرم داشت می‌گفت مادرم میخواد باهات آشنا بشه و ….

      گفتم ببین قبل همه این آشنایی ها به مادرت میگی دوست دخترم مشکل شنوایی داره….

      (( اینو بهش گفتم نه بخاطر اینکه قبول کردم مشکل دارم…نههه‍ههه

      بهش گفتم چون اون ترس داشت…اون از همون اول ارتباطمون از این می‌ترسید!!!))

      درکمال تعجب گفت ، که بهش گفتم…

      گفتم کی گفتی؟؟

      گفت عصر…

      گفتم خب چی گفت….

      گفت هیچی فقط پرسید چرا سمعک نمیزنه ؟؟ گفت منم بهش گفتم میخواد سمعک بهتری بگیرن…

      گفتم ببین خیالتو راحت کنم هیچوقت نمیخام دیگه سمعک بزنم

      من مشکلی ندارم …!!!!!!!

      خسته شدم بسکه اینو تویی ذهنم فرو کردین …

      چند بار توی ارتباطم باهات مشکلی داشتی؟؟؟

      گفت من بخاطر خودت میگم که راحت تر باشی…

      گفتم بخاطر خودم برام تصمیم نگیر…

      گفت ببین سمعک خوب خیلی گرونه…

      من میخاستم ماشینم رو عوض کنم …

      ولی من اون پول رو میدم بهت تا با کمک هم بهترینش رو‌ بگیری…

      بهش گفتم مثل اینکه متوجه نیستی

      اصلا مشکل من پول نیست…

      مشکل من اینه که نمیخام دیگه سمعک بزنم…

      الان که دارم اینارو مرور میکنم….

      احساس میکنم باید یه چیزی رو بفهمم..حتما قراره یه چیزیو بفهمم….

      دیشب خواهرم گفت برات سمعک بفرستم…

      امشب پارتنرم…

      اما درس چیه؟؟؟؟؟

      اگه به اینجا زیر کامنت ابراهیم جان دل که همش درخواست از الله یکتا بود ، هدایت شدم….

      پس حتما اون چیزی که خودم از الله مهربان میخوام‌ درست تره…..

      من می‌خوام خدای سمیع ، نور شنواییشو به کالبد من بتابونه….

      من می‌خوام خدای بزرگ ، گوش های منو ، اعصاب شنوایی گوش های منو به نور هدایتش شنوا کنه…

      از تو درخواست میکنم خدای خوبم …خدای مهربونم ، گوش های منو ، شنواتر از قبل کن‌…..

      خدایا از تو درخواست میکنم….سلول های شنوایی منو زنده کنی….

      خدایا از تو درخواست میگنم….که کمکم کنی همونجور ک چشم هام دارن جهانتو زیبا تر میبینن…

      گوش هام هم صداهای زیبای جهانت رو بهتر بشنون

      خدایا دلم میخواد…بهم لذت شنیدن ،صدای شر شر آب رو از فایل های استاد عباسمنش عزیز به من ببخشی…

      الهی از تو میخوام‌ که وقتی استاد عباسمنش و مریم نازنین پشت دوربین صحبت میکنن، گوشهای من بشنون چی میگن….

      خدای خوبم …ازت درخواست میکنم که لذت شنیدن کلمات عاشقانه پارتنرم رو از پشت تلفن به من ببخشی….

      خدایا ازت درخواست میکنم وقتی پدرم پشت تلفن با من حرف میزنه، و می‌بوسه من متوجه ابراز علاقه هاش بشم…

      خدایا از تو میخوام‌ وقتی دارم قرآن رو صوتی گوش میدم،بی نیاز بشم از متنش!!!!!!

      خدایا به من این لذت رو بده…خدایا ابراهیم راست میگه برای تو کاری ندارن!!! پس به بنده خودت رحم کن…

      خدایا من دیگه فرزانه ای نیستم که به دید کمبود و شرک نگات کنه…

      من به دید یک خدای بزرگ که میگه ،ایا خدا برای بنده اش کافی نیست؟؟؟؟؟ نگاه میکنم…

      خدای بزرگی که در راس همه اموره…

      خدای قشنگی که میگه از من بخواه!!!!

      خدایا از توی می‌خوام….

      با عجز نمیگم…با عشق میگم و درخواست میکنم ….

      عاشقتم رب العالمین….

      دوست خوبم ابراهیم جان از خدای بزرگ ،برات ثروت بیکران آرامش و عشق الهی آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1922 روز

        فرزانه…

        فرزانه جان…

        چه مناجاتی داشتی…

        دلم رفت برات که (چشمهای اشکی، چشمهای قلبی، قلبی که ذوقِ تو رو داره که انقدر موحدی)

        نمیدونم چی بنویسم…

        سمانه ای که تا میخواست، کلمات ردیف میشدن تند تند الان نمیدونه چی بنویسه…

        دیدی سمانه خانم، قلبت میگه تو مینویسی، نه ذهنت…

        الان هم قلبم میخواد باهات صحبت کنه…

        چه روایتی داشتی از زندگیت، از فراز و نشیب هات…

        از پیدا کردن خدا تو زندگیت و اینکه الان سفت چسبیدی بهش…

        فرزانه یه بار کامنتِ یاسمنِ قشنگم (زمانی جان) رو خوندم که آیه ای نوشته بود از کلام اللهِ مجید:

        قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا ﴿٩﴾ سوره مریم

        [فرشته وحی به او] گفت: چنین است [که گفتی، ولی] پروردگارت فرمود: این [کار] بر من آسان است، و همانا تو را پیش از این در حالی که چیزی نبودی آفریدم. (9)

        هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ، این بر من آسان است.

        همــــــــــه چیز برای خدا آسونه…اما همونقدرش به من میرسه که باور دارم. لامصب بزرگ تر فکر کن!

        همه ی ما به یک اندازه به خدا دسترسی داریم و فقط کافیه که قلبمون رو پاک کنیم و بخوایم که هدایت بشیم!

        این قسمت که بولد کردم دقیقاً متنِ کامنتِ یاسمن جانه که تو نوت موبایلم کپی کرده بودم برای خودم.

        و برای تو، برای امشب…

        فرزانه خدا خودش میگه:

        هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ، این بر من آسان است.

        من و تو چیکاره باشیم که شک کنیم روی قدرتش؟؟؟؟؟

        خدایا اجابت کن خواسته ی قلبمون رو…

        فقط تو میدونی، فقط تو میتونی…

        الهی آمین.

        کامنتِ تو اشکِ منو درآورد…

        این سومین باره که اشکم در میاد تو کامنتها، اولی کامنتی که آقا اسدالله برای خودم نوشت.

        دومی کامنتِ آقا ابراهیم برای فایل 205 وقتی گفت خدا دم در منتظرش بود با هم برن برای مصاحبه…

        سومی هم کامنتِ تو…

        میدونی چرا؟

        چون تازه کم کم داره قلبم نرم و شفاف تر میشه نسبت به قدرتِ خدا…

        تو نوشتی:

        خدایا دلم میخواد…بهم لذت شنیدن ،صدای شر شر آب رو از فایل های استاد عباسمنش عزیز به من ببخشی…

        و من اختیارِ اشکهام از دستم خارج شد حتی الان که مینویسم…

        یه روزی که دور نیست میای مینویسی که اجابت شده خواسته ات…

        الهی شکرت، فقط همین.

        سلام به روی ماهت، رویِ ماهِ درخشانت خانم معلم جانم…

        بهترین حال جهان را دارم با تو پیدا و نهان را دارم!

        هرچه خوشبخت شدن میخواهد من کنار تو همان را دارم.

        چه شود هرچه که خواهم شودو چشم تو غرق نگاهم شودو!

        خنده ات پشت و پناهم شودو از تو خالی نشود زندگیم…

        چه شود قافله غم رودو از بهشتم جهنم رودو!

        لحظه های پوچ بی هم رودو از تو خالی نشود زندگیم…

        فرزانه

        فرزانه جان

        ببین کارهای خدا رو آخه…

        این پیام رو ارسال کردم بیاد به سمتت، نقطه ی آبی رو دیدم، بازش کردم، فکر میکنی از کی پیام اومده برام؟؟؟؟

        از تو

        فرزانه ارزشمند…

        من فقط سکوت!

        الهی شکرت بی نهایت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
        • -
          فرزانه ارزشمند گفته:
          مدت عضویت: 747 روز

          سلام به روح پاک و زلال و توحیدی سمانه نازنینم….

          سمانه جااااانم از اینکه منت گذاشتی و از قلبت برام نوشتی بی نهایت سپاسگزارم

          خدارو صدهزار بار شکر میکنم…که چون تویی دارم…

          احساس ارزشمندی و سعادت میکنم که از سمت شما ، برای من نقطه آبی میاد…احساس میکنم در بهترین مکان دنیا با بهترین آدمهای دنیا دور هم جمع شدیم…

          خیلی احساس خاصی دارم….

          نمی‌دونم از کی از همه چیز جدا شدم…

          از چت کردن توی گروه های دوستانه جدا شدم..

          از گشت و گزار توی تلگرام و اینستاگرام جدا شدم….

          و حتی گاهی دلم نمی‌خواد پارتنرم وقتی توی سایت هستم پیام بده….

          اینجا شده آرامش من…گمشده من….

          الهی صدهزار بار شکرررررت…..

          سمانه زیباروی…چقدر توی چشمای خوشگلت خدارو میبینم…چقدر معصومیت میبینم…

          عزیزدلم خیلی خوشبختم خیلی در این لحظه…..

          میدونی چرا…چون هرچی قشنگی و آگاهی و هدایت بهشون با زحمت می‌رسی ، خیلی آسون آسون و بدون منت به من می‌بخشی….

          نازنینم بی نهایت سپاسگزارم ،که اونقسمت آیات الهی از کامنت یاسمن زیبا رو برام نوشتی …خیلی خیلی خیلی برام ارزشمند بود….

          اتفاقا عزیزدلم منم هر وقت قسمتی از یک کامنت میبینم کپی میکنم توی نت گوشیم…

          گاهی اینقدر یه کامنت پر مغز و معناست که کلا میام قلبشو سبز میکنم برای روز مبادا!!!!!

          سماااااانه عزیزم نمی‌دونم این همزمانی چیه …نمی‌دونم چه سری و چه رمزی هست که هروقت به صورت رگباری از تو عزیزدلم کامنت دریافت میکنم….

          همون ها یک ساعت قبل از قلبم گذشته….

          حالا میگم چرا….

          اوووووولین مورد….

          اون قسمت کامنتم که بولدش کردی …

          :«« خدایا دلم میخواد…بهم لذت شنیدن ،صدای شر شر آب رو از فایل های استاد عباسمنش عزیز به من ببخشی…««»

          عزیز مهربان من…زیرش نوشتی یه روزی میای می‌نویسی که بهش رسیدی ، اجابت شده

          سمانه قسم میخورم به لحظه ای که به خدا متصل شدی و رفتی توی تراس و مشغول نگاه کردن به عظمت درختان و نور خدا شدی…

          این از دل مهربون تو گذشت و من امروز موقعی که داشتم فایل رو نگاه میکردم از اول تا آخر صدای شر شر آب رو شنیدم…

          به همون اسونی…به همین راحتی به همین زودی اجابت کرد رب العالمین….!!!!!!

          سمانه عزیزم دوست نورانی من…

          چه نزدیک است جان تو به جااااانم….

          فدای اون چشمای بارونیت بشم..

          من بغضم گرفت و اشکم رو جلوی پدرم فروخوردم اینطوری دلی و ناب برام نوشتی…

          راست میگی سمانه ، اوایل وقتی میخوندم توی کامنت بچه ها که بغضشون میترکه و از وصل شدن به خدا اشک میریزن، تعجب میکردم ..شفاف بگم باور نمی‌کردم…

          اما مدتی هست این حسو دارم….اولین بار با کامنت ابراهیم بود که توی سفر بت های درونش رو شکست….

          اونجا بود که با عجز و درماندگی سوره حمد با صدای عبدالباسط رو گذاشتم و از خدا کمک خاستم‌‌‌‌…دلم میخواست رها بشم.. برام‌ نوشتی همه مثل هم هستیم….

          از اون روز خیلی سبک بال ترم…

          خیلی توحیدی تر…خیلی قوی تر..‌‌

          چند شب پیش داشتم قرآن میخوندم…مناظره حضرت موسی و خضر بود…اونجایی که حضرت خضر ،‌موسی رو به صبر آزمایش می‌کنه….اونقدر حالم دگرگون بود ناخودآگاه به خواهرم گفتم ..چقدر احساس میکنم دوست دارم گریه کنم…

          خونه خواهرم بودم..‌

          اگر تنها بودم صدرصد میزاشتم روان بشه اشکام.‌‌

          عزیزدلم‌ ، فرشته بهشتی…

          یدونه دیگه نقطه آبی زیبایی ازت گرفتم امروز ….روزی منو خدا به دستای قشنگ و مبارک تو فرستاد….

          الهی هزار مرتبه شکررررت…

          احساس خوشبختی منو صدچندان کرد…

          بخدا قسم به الله قسم، احساسی دارم که انگار قشنگ ترین هدیه دنیارو بهم دادن..

          از 60 روز توحیدی من نوشتی…

          چیزی که خودم توی کامنت فایل جدید بهش اشاره کردم…

          تو کیستی سمانه؟؟؟؟؟؟؟؟

          احساس میکنم از پیش خود خدا میای…لطفا کنارم بمووووون همیشه …

          عزیزدلم ….اینجا دیگه قلبم خیلی داره بی قراری می‌کنه گنجایش اینهمه آگاهی رو نداره انگار….

          ولی با تمام وجودم دوستت دارم…

          کامنت بعدی باز هم برام‌ نوشتی فرشته قشنگ الهی…از مناجات ملاصدرا….لذت بردم …

          قشنگ ترین هدیه هارو بهم دادی…توی قلبم میزارمشون …میبوسمشون…

          دورت بگردم سمانه…سمانه صوفی نارنینم….

          که برای من و خودت نوشتی….

          پیشونی قشنگت رو میبوسم به نشانه احترام و عشق…..

          عزیزدلم‌ هر زمان دوباره اون قاب توحیدی خوشگلت افتاد بهم بگوووووو…..

          من. سکوت….

          بهترین حال جهان را دارم……

          بهترین حال جهان، تقدیم چشمای قشنگت بشه نازنیننمممم

          خیلی دوستت دارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سیما کشاورز گفته:
        مدت عضویت: 1377 روز

        سلام به فرزانه عزیزم

        دوست توحیدی من

        این همه شجاعت رو تحسین میکنم

        تا امروز هر چه که پیشرفت کردی عزیزم، حاصل همین ایمان و توکل بوده

        نووووش جونت باشه

        انشاالله که در آینده ای نزدیک بیایی و از معجزه پرودگار سمیع واسمون بگی و لبخند رو روی لبامون بیاری جان دل

        در پناه الله یکتا شاد، سالم و ثروتمند باشی

        دوستدار تو سیما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          فرزانه ارزشمند گفته:
          مدت عضویت: 747 روز

          سلام به روی ماه دوست خوبم سیمای جان..

          عزیز دلم متشکرم که قلب قشنگت در حق من لطف و محبت خدارو جاری کرد ، و منو مورد عنایت خودش قرار داد…

          خواهر قشنگم ….الهی خدای با عظمت هر آنچه از خیر و خوبی زیبایی برای من آرزو کزدی،

          هزار هزار برابرش به قلب مهربون و نورانی خودت برگرده…

          لایقش هستی ..خیلی خیلی تحسین میکنم شمارو‌که اینگونه بی منت قلب بزرگ شما ، جریان عشق رو انرژی بخشید …

          من هم خیلی خیلی دوستت دارم

          عاشقتم …

          می‌بوسم روی همچو ماهت رو که میدونم مثل قلبتون نورانی و زیباست

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1922 روز

        سلام به فرزانه جانم.

        الان اینطوری به نظرم رسید زیرِ این کامنتت، این مناجاتِ زیبای ملاصدرا رو برای تو و خودم بنویسم و یادآوری کنم:

        ملاصدرا می گوید :

        خداوند بی‌نهایت است و لامکان و بی زمان

        اما به قدر فهم تو کوچک می‌شود

        و به قدر نیاز تو فرود می‌آید،

        و به قدر آرزوی تو گسترده می‌شود،

        و به قدر ایمان تو کارگشا می‌شود،

        و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک می‌شود،

        و به قدر دل امیدواران گرم می‌شود…

        پــدر می‌شود یتیمان را و مادر.

        برادر می‌شود محتاجان برادری را.

        همسر می‌شود بی همسر ماندگان را.

        طفل می‌شود عقیمان را.

        امید می‌شود ناامیدان را.

        راه می‌شود گم‌گشتگان را.

        نور می‌شود در تاریکی ماندگان را.

        شمشیر می‌شود رزمندگان را.

        عصا می‌شود پیران را.

        عشق می‌شود محتاجانِ به عشق را…

        خداوند همه چیز می‌شود همه کس را..

        به شرط اعتقاد؛ به شرط پاکی دل؛ به شرط طهارت روح؛

        به شرط پرهیز از معامله با ابلیس…

        دوباره برام نشونه اومده برای توجه به توحید…

        قاب هنریِ توحید دوباره امروز صبح افتاد…

        اینبار چسبهای قبلیشو کندم، چسب جدیدم زدم…

        اگه یه بار دیگه بیوفته دیگه 100 درصد مطمئن میشم خدا باهام اینطوری هم صحبت میکنه.

        الان شک ندارم، از این جهت نوشتم که درصد ایمانم به نشانه ها داره کم کم بالا و بالاتر میره…

        دیشب هم هدایت شدم به فایل توحید عملی 9 و شعرِ شگفت انگیزِ پروین جان اعتصامی که استاد به زیبایی خوندن و تحلیل کردن.

        جالبه دیشب تا صبح این فایل رو گذاشته بودم روی تکرار تا صبح پخش بشه…

        نمیدونم چرا اینارو اینجا نوشتم، اومدم و نوشتم، من که نمیدونم…

        ماچ به رویِ ماهِ زیبات خانم معلم جانم.

        خدایا شکرت برای آشناییم با توحید و کم کم درک کردنش.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          سید عظیم بساطیان گفته:
          مدت عضویت: 832 روز

          بنام الله مهربان

          سلام برروی ماهت

          سلام بر فرشته ی همیشه عاشق

          گفتم زیر کامنتی که برای فرزانه گلم نوشتی که بی نهایت دوسش دارم .

          برات بنویسم.

          اگه یک روز کامنت تو نبینم به جون خواهرم

          دیوانه میشم.

          الهی که همیشه وجودت

          سرشار از عشق خدا شه .

          آرزوی سلامتی و خوشبختی و طول عمر برات دارم .

          الهی در این روز عزیز و آسمانی (اربعین حسینی )

          خواهر گل، و توحیدیم، رو به آرزو هاش برسون ”

          خیلی خیلی دلم برات تنگ شده بود .

          و خواستم عرض ادبی داشته باشم خدمت .خواهرم سمانه ”

          که از صمیم قلبم عاشقشم. و دوسش دارم.

          برو بالا …. دوست دارم

          من بیشتر …

          این سه تا خواهرم من

          معلوم نیست کجایید،

          نباشید منم نیستم”

          هر کجا هستید انشاءالله بهتون خوش بگذره و سلامت باشید

          (اینجوری نکنید با من )

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مرضیه گفته:
      مدت عضویت: 2424 روز

      آقا ابراهیم عزیز دمت گرم

      اشکمونو در آوردی. مرسی که اینقدر قشنگ و واضح داستان زندگیتو گفتی، چقدر از کامنتت لذت بردم، و حالا دیگه منم میخوام تو یه سری از خواسته هام به خدا بگم که دلم میخواد رد پاهاتو و اجابت خواسته هام ببینم

      آقا ابراهیم عزیز، بنده توحیدی خدا، از خدای بزرگ و توانا و قادر برات بهترین ها رو میخوام.

      هر جا هستی در پناه خداوند بزرگ و مقتدر باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مرضیه گفته:
      مدت عضویت: 1868 روز

      سلام به ابراهیم عزیز

      کامنت فوق العاده زیبایی نوشته بودی ازتون بی نهایت سپاسگذارم که وقت گذاشتی و مطالب رو تایپ کردی و با ما در میون گذاشتی

      نمیدونی چقد برا من درس داشت و چقد تاثیرگذار بود

      امروز صب تو ستاره قطبی نوشتم میخام درک بهتری از قوانین پیدا کنم و خدا هدایتم کرد ب کامنت بی نظیر شما

      به اندازه هزاران محصول به من کمک کرد تا قانون رو بهتر درک کنم

      الان میتونم خیلی راحت کارایی ک شما کردین رو برای هدفم خودم پیاده کنم و همین راهی ک شما رفتین رو برم تا ب هدفم برسم

      اومدم ازتون تشکر کنم ک ب ندای درونتون گوش کردین و دوباره این مطالب رو اینجا نوشتین تا من بخونم و جواب درخواستم رو اینجا پیدا کنم

      براتون بهترین ها رو از خدای وهابم میخام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      معصومه پهلوان گفته:
      مدت عضویت: 1157 روز

      سلام به آقا ابراهیم برادر گرامی

      ممنونم از این کامنت زیبا ت

      خیلی من را تحت تاثیر گذاشت وصبحی اشک من را در آورد چقدر عالی توحیدی عمل کردی وردپای عشق الهی را به عزیزان سایت نشان دادی آقا ابراهیم گل من یکی از طرفداران کامنت های شما هستم و همیشه دنبال میکنم چی تو عقل کل وچی تو فایل ها ممنونم از اون من خیلی از نوشته های شما درس ها گرفتم همیشه موفق و پایدار باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      علی فلاح گفته:
      مدت عضویت: 1781 روز

      واقعن تحسینتون میکنم اقا ابراهیم عزیز

      احسنت به ایمانتون

      احسنت به اقدام های عملی‌تون

      فوق العاده بودین

      قشنگ قلبم آروم گرفت از خوندن داستانتون که ایمان چه کار ها که نمیتونه انجام بده و من انقدر نگران ایندم و زندگیمم

      چقدر زیبا توی تک تک قدم ها همه کار بودن خدا رو توضیح دادید

      خیلی لذت بردم از نزدیکی ای که با خدا احساس کردید

      دقیقن همه نتایج و همه ریز و بم زندگیمون رو خدا کنترل میکنه

      ما فقط کافیه ازش بخوایم و بهش ایمان داشته باشیم

      انگار که هر چقدر فشار و نگرانی رو نگه داریم روی ذهنمون ضعیف تر میشیم

      و هر چقدر صدای خدا رو بزرگ تر کنیم آروم تر و با اعتماد به نفس تر میشیم

      من این روزا خیلی دنبال افزایش اعتماد به نفسم هستم و به قول استاد ما نباید روی حتی خودمون هم حساب کنیم باید روی خدای خودمون حساب کنیم

      و این بالاترین سطح اعتماد به نفس میتونه باشه

      چند روز پیش میخواستم از یکی از بزرگ‌ترین ترس هام که ارتفاع بود بگذرم

      و خیلی وقت بود که میخواستم انجامش بدم

      تا اینکه شرایطش پیش اومد و رفتم بانجی جامپینگ

      از همون اول که میخواستم سوار ماشین بشم که برم تا مقصد دست و پام داشت میلرزید و نزدیک بود پشیمون بشم که به خدا گفتم خدایا خودت همه جاش رو همراهیم کن که من میخوام بگذرم

      از اون لحظه تا لحظه ی قبل از پرش ترس نداشتم

      و وقتی کنار سکو بودم اونقدر ترس داشتم که عضله های بدنم سفت شده بود و نمیتونستم بپرم

      دیگه به مسولش گفتم هول بده من رو:)) که میخوام از ترسم بگذرم

      باورم نمیشد چون اونقدر وحشتناک بود برام که هنوز متعجبم که چجوری بهش گفتم هولم بده

      بعد از پرش انقدر حس اعتماد به نفس و حال خوب بهم دست داد که باورم نمیشه

      و این برام شده یکی از منطق های قوی ای که وقتی از خدا بخوایم که حتی ارادمون رو هم کنترل کنه، اون میتونه کنترل کنه و کنترل همه چیز رو به بهترین نحو دست بگیره

      خیلی ممنونم از کامنت توحیدی و زیباتون که کلییییی باعث ارامشم شد

      آرزوی میکنم همیشه توی مسیر توحیدی بمونید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سمیه گفته:
      مدت عضویت: 1634 روز

      به نام خداوند قهار وشکست ناپذیر

      سلام ودرود به آقا ابراهیم موحد

      اولین باری هست که براتون کامت میذارم ولی با تمام قلبم براتون می نویسم، من تمام قد ب احترام شما می ایستم وباتمام وجودم شما روتحسین می کنم ، ایمان وجسارتی که داشتین ودارین رو تحسین می کنم وبهتون تبریک می گم این موفقیتی روکه نتیجه اعتماد ب رب بوده،ب کامنت های شما که میرسم واقعا قلبم باز میشه چون کلام خداوند وهدایت هاش رو برای مسیر خودم دریافت می کنم.

      برادر عزیزم ابراهیم جان ازت سپاس گزارم که با نوشتن آگاهی ها ودرکی که از قانون وعمل ب اون دارین

      چراغ راه ما هم میشین برای حرکت کردن وناامید نشدن

      گوارای وجودتون باشه این زندگی زیبا وهدیه خداوند که قطعا لایق اون بودین که الان دارین تجربش می کنین،کامنت هاتو با عشق میخونم وچقدر برای من درس داشته تومسیرخودم

      ازفرمانروای هستی بهترین ها روبرات آرزو می کنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      زهرا کاسه ساز گفته:
      مدت عضویت: 1504 روز

      سلام ابراهیم عزیز

      عجب کامنتی گذاشتی اشکم حسابی دراومد

      ممنون که دوباره این داستانواینجاتعریف کردی من توعقل کل نخونده بودمش

      سپاسگزارم که اینقدرمتعهدانه عمل کردی

      تلاش کردی وایمانتونشون دادی

      وخداهم حسابی برات خدایی کرد

      والگوی قشنگی برای ماشدی

      نوش جونت هرچی که بدست اوردی حتما که لایق همچین شرایطی هستی

      ممنونم که اینقدرقشنگ حرفات باخداروبرامون نوشتی

      خداروشکرکه به ارزوت رسیدی

      خدایاهزاران بارشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      مریم باجلان گفته:
      مدت عضویت: 1982 روز

      سلام ابراهیم عزیزم ،پسر توحیدی من ،

      چقد از خوندن کامنتت لذت بردم ،چقد رنگ خدا توی نوشته هات پر رنگ وپر از عشق بود ،

      من که به این سادگی اشکم در نمیاد ،موقع خوندن کامنتت اشکم دراومد ،

      با اینکه نتایجت رو خونده بودم ،ولی حین خوندن کامنتت همون تجربا اارو داشتم که نوشته بودی ،دهنم خشک شد و…..

      واقعا

      توحید

      توحید

      توحید

      توحید عملی توی رو تحربه کردم .

      الهی که همیشه حال دل وقلبت توحیدی باشه .

      ممنونم که نوشتی پسر گلم ،

      تحسین میکنم توحیدی بودنت رو ،

      خدا قوت مرد توحیدی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      کیمیا رضایی گفته:
      مدت عضویت: 1951 روز

      سلام به آقا ابراهیم عزیز

      چیکار کردی با ما؟

      بالای پنج بار من این کامنت رو خوندم چقدر عالی نوشته بودی آخه چقدر تحسین کردم شمارو برای این تعهدی که داری برای این تجسم عالی برای این استمرار در انجام تمرینات چقدر حالم خوب شد با خوندن کامنتت در تک تک جملات وجود خدارو میشد حس کرد

      شب رو با کامنت تو تموم کردم و صبحم رو با کامنتت شروع کردم

      از کامنتت شات گرفتم تا هر موقع انرژیم کم‌ شد ناامیدی اومد سراغم دوباره بخونم

      ازت ممنونم ابراهیم عزیز برادر توحیدی من برای اینکه اینقدر خوب توضیح دادی یعنی دلم نمیومد دل بکنم از کامنتت دلم میخواد چند بار دیگه بخونم بگم ببین شد ببین ادامه بده کم نیار برای اینهمه آدم شده توهم نشونه هارو گرفتی ادامه بده

      هرچقدر خدارو شکر کنم برای خوندن کامنتت کم بوده

      چقدر الگو خوبی هستی برای من چقدر تحسینت میکنم چقدر خداروشکر میکنم برای وجود دوستانی مثل شما که الگو واضح و روشنی از موفقیت این مسیر هستی

      دوست خوبم از خدا برات سلامتی و ثروت و آرامش بیشتر می‌خوام امیدوارم همیشه در حال پیشرفت باشی و همیشه برامون ازین کامنت های قشنگ بزاری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      آذر عزیزی گفته:
      مدت عضویت: 1186 روز

      سلام آقا ابراهیم عزیز

      ممنونم بابت کامنت زیبا و توحیدیتون

      انقدر نوشته هاتون ساده ودلنشین هست که خیلی راحت به دل میشینه.

      وقتی کامنتتون رو میخوندم احساس میکردم خدا داره بامن حرف میزنه چون واقعا به این کامنت شما احتیاج داشتم.

      ازخدا برای شما توفیق هر چه بیشتر رو خواستارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سیدحبیب حافظان گفته:
      مدت عضویت: 2082 روز

      سلام بر ابراهیم و قلب پاکش

      سلام بر ابراهیم و زندگی توحیدیش

      یعنی عاشقتم و عاشق هرکسی که رنگ و بوی خدارو گرفته

      چقدر لذت بردم و اشک نمیذاشت راحت بخونم خدانوشته هاتو

      چقدر ازت چیزی یاد گرفتم

      چقدر درس داشت کامنتت

      چه شاگردانی تربیت کرده استاد

      با چه اشتیاقی خوندم و لذت بردم و دوست نداشتم تموم بشه

      خداوند رو هزاران بار شکر بابت حضور عزیزانی چون شما در سایت توحیدی و الهی

      سپاسگزارم ازت که مارو شریک حظ نتایج زیبا و خدا دادیت کردی

      بازم برامون از این عاشقانه ها بنویس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ولی الله علوی گفته:
      مدت عضویت: 1322 روز

      سلام برتو .پیامت راکامل خواندم وفکرکنم درسال گذشته دریک فایل دیگر هم پیامی مثل همین نوشته بودی …خلاصه بهت تبریک میگم وتحسینت میکنم که ازخدایی خواستی که همه چیز دست خودشه .وچقدر هم تحمل کردی وهیچگاه تسلیم نشدی .‌‌…چیزی که من 2 ساله یادگرفتم که تسلیم نشم وبجنگم برای خواسته هایم .تعبیر جواب شما همین هست که اگر خواسته ای درذهنت ایجاد میشه حتما خداوند راهی براش درست کرده وگرنه هیچ خواسته ای بدون اذن خداوند درذهن انسان پدیدار نمی‌شود….یک آرزوی بزرگ که من دارم اینه که تمام بچه های سایت یک روز. درهمایش استاد که درابانماه ویا آذرماه درتهران برگزار میشه همههمدیگر ببینیم ….منتظر شنیدن اتفاقات زیبای زندگیتان هستیم تا باعث رشد وتوسعه ما هم بشود ..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      بنفشه رستمی گفته:
      مدت عضویت: 731 روز

      درود به شما آقا ابراهیم

      با تمام وجودم شما رو تحسین میکنم بابت توحیدی شدنتون

      بابت از دست ندادن امیدتون

      بابت تلاش کردنتون و عمل به قوانین بدون تغییر خداوند

      از شما بینهایت سپاسگزارم بابت کامنتتون که چقددددررررر امید و ایمان رو در دل من بیشتر وبیشتر زنده کرد .

      اونجایی که نوشتین به خدا گفتم میای با من بریم مصاحبه خدا گفت آره میام من فقط اشک ریختم نمیتونستم جلوی اشکهام بگیرم و همینطور چند خط آخر کامنتتون که از خداوند درخواست کردین جوری براتون کار رو ردیف کنه که جای پای خدا توش خیلییییی پررنگ باشه .

      خیلی براتون خوشحالم که الان توی شرایط کاری دلخواهتون هستین و امیدوارم همیشه توی تک تک مراحل زندگیتون موفق وشاد باشیدانشالله.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      الهام رمضانپور گفته:
      مدت عضویت: 1414 روز

      سلام ودرود به همه عزیزان

      آقا ابراهیم عزیز اشکم در اومد از اتفاقاتی که خودت خلق کردی، تحسینتون میکنم..دوست عزیزم چقدر زیبا در آغوش خدا رها شدی، در مقابل تضادها همچنان ایمانت رو حفظ کردی و البته پاداش جهان رو دریافت کردی..ابراهیم جان تحسینت میکنم که ابراهیمی رفتار کردی و خدا رو یگانه قدرت جهان در نظر گرفتی..ازت ممنونم که این تجربه زیبا رو با ما به اشتراک گذاشتی و ایمان ما رو بیشتر کردی. از حضرت استاد و مریم جانم هم سپاسگزارم که همچین شرایطی رو فراهم کردند.

      دست خدا به همراتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فهیمه مقاتلی گفته:
      مدت عضویت: 2516 روز

      سلام به آقا ابراهیم دوست عزیز، خیلی کامنتتون زیبا و صد البته پر از درس بود اشکم در اومد، چقدر شما توحیدی عمل کردید، چقدر از کامنتتون درس گرفتم از اینکه روی باورهای توحیدی ام بیشتر کار کنم و بدونم اول و آخر همه چی خدا هست، و زیاد با خدای خودم حرف بزنم و زیاد بخوام و من سمت خودم یعنی بندگی کردن و درخواست کردن را انجام بدم و بدونم خداوند هم سمت خودش یعنی پاسخ دادن به خواسته های من را خوب انجام میده، و یه درس دیگه که یاد گرفتم من در هر شرایطی که هستم مهم نیست، من روی خودم کار میکنم، من خواسته هام به خداوند ارسال میکنم، من برای رسیدن به خواسته ام شور و شوق در خودم ایجاد میکنم، من تجسم رسیدن به خواسته ام را انجام میدم، من برای رسیدن به خواسته ام احساس خوب لحظه رسیدن به اون خواسته را در خودم ایجاد میکنم، من در برابر موانع رسیدن به خواسته هام کم نمی‌آورم به خداوند توکل میکنم و امیدم را از دست نمی‌دهم، و بدونم خداوند به شجاعان پاسخ می‌دهد، و اون اقدامات عملی مثل لباس کارکنان قراردادی پوشیدین و عکس خودتون را با فتوشاپ روی اون لباس قرار دادید و یا جلو باجه کارکنان قراردادی رفتید و برنامه ریزی های که با رسیدن به اون شغل دلخواه داشتید که با حقوقتون دوست دارید چکار کنید و چه جاهایی برید، خلاصه که دمتون گرم امیدوارم همیشه شاد و خوشبخت و سلامت باشید و خداوند از رزق بی نهایتش به شما ببخشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      علی قاضی گفته:
      مدت عضویت: 1276 روز

      سلام و درود به آقا ابراهیم عزیز

      وای خدای بزرگ، چقدر کامنتتون زیبا بود چقدر منقلب شدم و چقدر لذت بردم .و چقدر خوب مراحل رشد و پیشرفت خودتون را نوشتید چه نگارش قوی داردید بهتون تبریک میگم،

      بی نهایت از کامنت شما سپاسگزارم بابت این همه آگاهی های که دادید توحیدی هستید و همیشه توحیدی بمانید.

      موفق و پیرو باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مینا کاشی گفته:
      مدت عضویت: 1282 روز

      سلام آقای ابراهیم

      چنان نوشتی که اشک های من از توکلی که کردی دراومد. دقیقا یادمه زمانی که داشتم کلاپ هاوس رزا جان را گوش میکردم همین حس را داشتم.

      شما قشنگ ردپای خدا را در زندگیتون توصیف کردید و من اونو حس کردم.

      خوش به حالتون که اینچنین حالتون خوبه و با خدا عشق بازی کردید.

      تحسینتون میکنم بخاطر اینهمه استقامت بخاطر این همه ایمان و اینهمه باور.

      تحسینتون میکنم که توحید را باور کردید و توحید را عملی کردید.

      نوش جونتون تمام آنچه بدست آوردید و نوش جونتون آنچه که از این به بعد بدست میارید.

      چقدر خوب شد که اینجا نوشتید . چقدر کار خوبی کردین که اینجا تعریف کردین چون من نخونده بودم.

      من اینجا هدایت شدم به خوندن زندگینامه شما. چقدر خوب شد خدا بهتون گفت اینجا بنویسید تا منم بتونم بخونم.

      خدایا ممنونم که هدایت شدم به اینجا به این قصه. و چقدر قشنگ لمس کردم وجود خدای قشنگم را .

      حالم یه جوریه نمیتونم خوب بنویسم فقط ممنونم ازتون

      سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فرخنده امانی گفته:
      مدت عضویت: 2587 روز

      سلام و‌درود

      بسیار کامنت شما لذت بخش و توحیدی بود و احساس منو دگرگون کرد و اون یه جمله ای که گفتین خدایا فققققط خواهشی که ازت دارم یه جووووری قراردادی بشم که تا عمر دارم ردپای تو توی قضیه ی استخدامم باشه! جوری قراردادی بشم که قششنگ مشخص باشه که این شغل، و درآمد حاصل از این شغل هدیه ی تو به منه! فوق العاده درخواست قشنگی! من هم برای خواسته ام ایده گرفتم که چطور درخواست کنم امیدوارم در تمام جنبه های زندگی به همین شکل توحیدی عمل کنین و به خواسته هاتون برسین.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2215 روز

      با درود و سلام خدمت آقا ابراهیم نازنین که من همیشه کامنت های شما رو می خونم و پیگیر کامنت های با محتواتون هستم

      نمی‌دونم چطوری از شما تشکر و قدردانی کنم بابت این وقت ارزشمندی که برای نوشتن این کامنت ها و آگاهی ها و روند توحیدی بودن در بدترین شرایط نامناسبی که پشت سر گذاشتید رو بیان کنم … فقط می تونم بگم که چقدر لطف خداوند شامل حالم بوده که امروز به این کامنت ارزشمند شما هدایت شدم . نمی‌دونید چقدر نیاز به این حرف های شما داشتم همین طوری شبانه روز این مسایل رو مثل یک کتیبه ی مقدس در دستانم دارم و فایل می بینم و کامنت می خونم و کامنت می نویسم و دفترها پر میکنم ولی انگار بیست و چهار ساعت هم بنویسم بازم برام کمه . با اینکه چند سال در این سایت هستم و بصورت خیلی تمرکزی روی خودم کار می کنم ولی یوقت هایی کم میارم و الان دقیقا این همزمانی برام بوجود آمده که بیام و کلام خداوند رو از نوشته های عمیق قلبی شما دریافت کنم .. خیلی حالم بهتر شده هر چند همین طوری اشک میریختم و شکرگذاری می کردم ولی نمی‌دونید چقدر با اشک ذوق و شوق تحسین تون کردم . نمی‌دونید وقتی کامنت های توحیدی این سایت بیکران الهی رو می خونم چقدر اشک میریزم و تحسین می کنم و فقط شکر گذار خداوند هستم که در چنین جایگاه مقدسی حضور دارم و بهترین ها رو براتون آرزومندم شما اگر صد بار هم کامنت های تکراری بگذارید بازم جای تفکر و تمجید و تحسین داره .. مثل تمام فایل های استاد عزیزمون که اگر صد بار هم ببینم انگار هنوز به معنای واقعی دقت نکردم و بازم نکته های جدید برام داره واقعا تشکر و قدردانی می کنم آقا ابراهیم عزیز که اینقدر با شور و شوق و هیجان میآید برامون کامنت می‌ذارید چه در سفر و چه در محل کار و خانه و تفریح و یا هر کجایی که هستید واقعا تحسین تون می کنم و خدا رو سپاسگذارم که اینجا تنها جایی هستش که با خیال راحت در کمال آرامش میشه افکارمون رو بنویسیم و هیچکس هم مسخره مون نمی کنه چون بخداوند ایمان داریم چون استاد عزیزی چون استاد عباسمنش نازنین رو داریم .. من که اینقدر استاد مون رو دوست دارم حتی با دیدن چهره شون توی فایل ها حق حق گریه می کنم بخاطر این قلب و روح پاکی که در وجودشان ساخته شده .. خدایا شکرت ..

      ببخشید آقا ابراهیم عزیز طولانی نوشتم و از حوصله خارجه ولی نخواستم فقط یک امتیاز پنج ستاره بدم و رد بشم خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم و هر لحظه منتظر کامنت های زیبا ی شما هستم ممنون

      . منم برای خودم در خلوتم فیلم بازی می کنم و سناریو می نویسم تا میام شکرگذاری هامو می نویسم وسطاش میرسم توی سناریو نویسی برای خواسته ام . بعد به دریم بوردی که تابلوی خواسته هام هست ی نگاهی می‌اندازیم و بخودم میگم رویا خانم فراموش نکن که تو باید به خواسته هات برسی چون خداوند خودش وعده ی فزونی داده ووووو من هم مثل شما ادامه میدم هر چند برُیدم و دیگه اصلا تحمل کردن رو نمی پذیرم و بارها و بارها با صدای بلند گفتم خدایاااااا من دیگه تحمل نمی کنم من دیگه این وضعیت رو نمی پذیرم باید ریشه ای و اساسی برام درست کنی دیگه الگوهای تکراری رو نمی پذیرم .. وووااای خدای من امروز چقدر خوش شانس بودم که کامنت شما رو خواندم و پیش خودم گفتم .. منم میام یک کامنت پر محتوایی از رسیدن به خواسته ام رو اینجا می نویسم و همه جا جار میزنم که فقط و فقط خداوند دستان قدرتمند و بازوان بلندش رو برام فرستاد که چنین چیدمان و برنامه ریزی برام کرده که اصلا فکرشو نمی کردم .. خدایاااا خودت می‌دونی که من اصلا هیچی نمی‌دونم .. خودت می‌دونی… خودت بلدی .. من بلدش نیستم … خدایا خودت بهترینه بهترین هدایت رو توی مسیرم سبز کن .. خودت بهترینه بهترین نور و روشنایی رو توی مسیرم بتابون … خودت دستمو محکم توی دست خودت گره بزن … خدایاااا چشم و دلمو به نور و الهامات و نشانه های پر رنگ خودت شنوا و بینا کن.. خدایاااا فقط ترا می پرستم و فقط از تو یاری می جویم .. خدایا من به هر خیر نیکویی که از جانب تو بر من فرو فرستی فقیرم..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      زهرا علیپور گفته:
      مدت عضویت: 975 روز

      سلام آقا ابراهیم عزیز

      داستانت رو خوندم تمام راهی رو که رفتی میدیمت تصورت میکردم ازبس واقعی نوشته بودی باهات اشک ریختم و باهات خندیدم ولی اشکم تموم نمیشه ازبس رد پای خدا رو تو تک تک لحظات زندگیت دیدم برادرم بهت افتخار میکنم که این حد از توکل وایمانت رو نشون دادی .من خوشحالم که به کامنتت هدایت شدم برام کلی انگیزه ایجاد کردی و فهمیدم که چطور باید مسیرم رو برنامه ریزی کنم

      بازم برامون بنویس کلی انرژی و انگیزه میگیریم

      برات بهترینها رو ازخداوند میخوام و لایق بهترینها هستی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمد گفته:
      مدت عضویت: 1072 روز

      به نام خداوند جان و خرد

      آقا ابراهیم دمتگرم

      خدایا بی نهایت شکرت بی نهایت سپاس گزارم اصلا نمی دونم چطوری از خدا تشکر کنم

      بابت اینکه چشمم به کامنت شما خورده

      چیزی که واقعا بهش نیاز داشتم

      واقعا وقتی کامنت شما رو می خوندم لذت بردم انقدر آروم می خوندم که دلم نمی خواست تموم بشه

      خیلی از شما ممنونم که دستی از دستان خداوند شدید و این کامنت رو اینجا نوشتید

      مطمئنم خیلی ها از این کامنت استفاده می کنند و لذت می برنن و نتیجه ها میگیرن

      خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      محمد علی گفته:
      مدت عضویت: 2348 روز

      سلام ابراهیم جان

      از اول کامنتت تا اخرین کلمه چیزی جز توحید ندیدم..

      خلاصه از اول کامنتت که کلمه به کلمه بوی خدا میداد …ما اشک ریختیم…

      روزای و یادم میاد که فقط رو خودش حساب کردم چقد راحت کارم درست شد..

      و بلعکس روزهای که رو غیر خودش حساب کردم چه بلای سرم اومد.

      نوش جونت شرایطی که الان داری رفیق

      لایقش هستی…..

      خیلی ممنونم ..شاد و پیزوز باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سیده سمانه لایق گفته:
      مدت عضویت: 3341 روز

      وسلام بر ابراهیم (اینو باصدای مثل وحی که توفیلمادیدیم بخونید )

      بنده خوب خدا

      واقعا اسمتون برازنده شماست

      واقعالذت بردم

      “خدای من تنهاتو رامیپرستم وتنها از تو یاری میخاهم”

      آقاابراهیم چه خوب شد که اینجاهم نوشتین من عقل کل رو نخونده بودم…

      دست مریزادآقا

      عالی بود وتکان دهنده واشک ریزاااانی بود واسه خودش…..

      برام جالب بود باخوندن این کامنت شما یاداستخدام خودم افتادم

      البته ماشرکتی بودیم و کارمون سخت نبود مثل شما یه کار اداری بود توی بهترین اداره ی شهر..

      وقتی من وارد اون قسمت از اداره شدم حدود 8 نفر قبل از من اونجا بودن و سالیان سال بهشون وعده داده شده بود که قراردادی میشن من تازه وارد شده بودم و چند بار جلو چشم خودم دیدم که قراردادشون تا مرحله آخر رفته و فقط امضا مونده یعنی همه چیزش تنظیم شده بود فقط امضای یک نفر مونده بود ولی نشد..اصلا هربار نمیشد…نمیدونمم چرا… این همکارای من بارها امیدوار شده بودن خوشحال شده بودند ولی هر بار نمی‌شد من یادمه که از خدا خواستم که من هم قراردادی بشم وقتی درخواست می‌نوشتم و می‌خواستم به مسئول مربوطه بدم باخودم می‌گفتم این کاره‌ای نیست خدایا من از تو می‌خوام..

      نتیجه‌اش این شد که خیلی زود اون قرارداد بسته شد من هم داخل اونها بودم

      باخودم می‌گفتم انگار خدا سال‌های سال قرارداد این‌ها رو نگه داشته تا یه روزی من بیام و با همدیگه قرارداد ببندیم

      من خردادماه سال89وارد اداره شدم وتاپایان سال حقوق چکی میگرفتم ولی ازسال بعدش تامهرچیزی نگرفتم که از1/7/90قراردادمونو زدن و قراردادی شدیم..

      خیلی راحت وساده

      یادمه من اصلا به خاستم نچسبیدم

      البته که از طرف خانواده تامین بودم ونیازمالی نداشتم وفقط میخاستم خونه نمونم وبرم سرکار..

      یادمه خیلی راحت گذشت وخیلی زود چون نسبت به اونایی که مثلا9سال باهمون شرایط کارمیکردن وخودشون میگفتن توگونی پول ریخته بودن هرماه یاهرچندماه میوندن از توگونی پول درمیاوردن میدادن بهمون…خیلی کم وبدن مزایا و…واقعا زمان زیادی نبود..

      این مسئله کلاً یادم رفته بود کامنت شما برام یادآوری کرد اقا ابراهیم عزیز

      الحق که اسمتون برازندتونه

      یاد حضرت ابراهیم یکتاپرست میفتم که نظیرنداشت ونداره درعالم…

      البته که من شغلم رو دوست ندارم الانم تومرخصی بدون حقوق هستم به خاطر زودبه دنیااومدن پسرم.

      وبفکر ایجاد یه شغلی هستم که خودم خلق کنم وخودم بشم مولد…

      خودم آقای خودم باشم با ازادی مالی و مکانی وزمانی..

      انشاالله که بایاری خدا وحرکت خودم برسم بهش

      تنها تو را می‌پرستم و تنها از تو یاری می‌خواهم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سیده سمانه لایق گفته:
      مدت عضویت: 3341 روز

      اقا ابراهیم

      یه نکته روهم بگم

      الان رفتم پروفایلتون رو دیدم

      باخودم میگفتم ببینم این اقا ابراهیم توحیدی چه دوره هایی رو داره میگفتم حتما همه دوره هاروداره دیگه

      الان که مشکل مالی نداره

      ولی از دیدنش تعجب کردم

      حیفه اقا پیشنهادمیکنم برید دوره ها روبخرید…

      البته که خیلی جای تحسین داره که باهمونااینقدپیشرفت کردین

      ماشالا…

      من خودم یه بارکی اون موقعها کلی دوره خریدم ولی تو مدارش نبودم

      تازه تازه دارم بلطف خدا واردمدارش میشم ومیفهمم حرفای استاد رو..

      شماهم اگه تو مدارش باشید دستتون میاد

      من خاستم به ندای قلبم که بهم گفت بهتون بگم دوره بخرید گوش کنم..

      شادوسلامت وثروتمند وسعادتمند در دنیاواخرت باشید

      وهمواره ثابت قدم در مسیر توحید…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1877 روز

      سلام ابراهیم جان

      داستان عشقت با خدای احد و واحد را خواندم .

      راستش را بخواهی، خیلی غمگین شدم. چون خودم هم در جو وحشتناک صنایع سخت و زیان آور، سالها بودم و…همه ی خاطراتم زنده شد.

      وقتی در سال 79 ، من به سرکار رفتم، دعوا سر رسمی شدن یا قراردادی شدن بود. ما نیروهای قراردادی را مسخره میکردند، چون قراردادی شدن ، جدید بود و شرم آور!

      شما با قدرت و تلاش خودت و با اتکا به خداوند بزرگ معجزه آفریدی…پس بیشتر بخواه و به این کارخانه اکتفا نکن، چون صنایع همانطور که از داستان

      قراردادی شدن و… معلوم است، دارند به قهقرا میروند و اتکا به آنها، اتکا به بنده ی خداست، نه خود خدا!

      من بعد از سالها توی صنایع سخت و زیان آور بازنشسته شدم و به لطف خدا خوشحال و تندرستم، ولی نتایج مالی ماندن زیر سایه خواست بندگان کج دست درگاه خدا، آن نبوده که باور داشتم.

      حالا سطح خواست‌های کارگران و مهندسان صنایع کشور، به غذا و پول تو جیبی خوب و آپشنهای واضحی مثل هزینه دندانسازی تنزل پیدا کرده…. قبلاً سطح رفاه، خیلی خیلی بالاتر بود، باور کن! حقوق من در دهه هشتاد، دو یا سه سکه طلا در ماه بود، حالا شما با تمام زحمات وحشتناک خودت و حمایت و خواست خداوند، تازه داری یک سکه طلا میگیری…قدرت خرید بندگان شاغل در بخش صنعت، اینطور دارد به قهقرا میرود، پس به این عدد دلخوش نباش و بیشتر و بیشتر بخواه، آنقدر که ارزش یک بنده خوب خدا مثل تست.

      به خاطر یادآوری این خاطرات، از شما ممنونم.

      خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      تارا گفته:
      مدت عضویت: 687 روز

      سلام بر ابراهیم ،دوست عزیز، کامنتتون فوقالعاده عالی بودددد ،خیلی لذت بردم از این همه توحیدی بودن و پشتکاری که داشتین…خوشابسعادتتون… اگه کسی بخواد این راهو شروع کنه و بیاد توی این مسیر چه تمریناتی بهش پیشنهاد میدید؟ درواقع برای شروع باید چکار کنم؟ من پاسخهایی که به دوستان دادید رو یمقدار خوندم، جایی نوشته بودید در برابر هرآنچه که احساسم رو بد میکنه کور، کر ولال شدم…ممنون میشم در مورد این جمله تون برام چندتا مثال بزنید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        ابراهیم خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1386 روز

        سلام به دوست خوبم.

        من حدودا 10 دقیقه کامنت نوشتم واستون اما بعد گفتم بزار ببینم دوستم دقیقا سؤالش چیه و بعد بدور از حواشی پیرامون اون سوالتون جواب بدم.

        لطفاً سوالتون رو با شفافیت و وضوح بیشتری بگید که بتونم بهتر کمکتون کنم

        چون اینجوری هم میتونم توضیحات بیشتری بدم هم اینکه بیشتر میتونیم از این گفته ها استفاده کنیم

        در پناه خدای واحد موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          نفس آریان گفته:
          مدت عضویت: 1344 روز

          سلام بر ابراهیم دوست عزیزم، ممنونم از اینکه وقت گذاشتی کامنتمو جواب دادی، سوالم دقیقا اینه که من در طول روز فایلها رو گوش میدم و سعی میکنم ورودیهامو کنترل کنم اما نمیدونم باید چه تمریناتی انجام بدم؟ دقیقا نمیدونم چطوری باید روی باورهام کار کنم؟ مخصوصا الان من میخوام مدار ثروتم بالا بره ،باید چکار کنم؟ بعد شما میگی که در طول روز کلا دارید روی سایت و دوره عزت نفس کار میکنید،خب همسرتون ایراد نمیگیره که چرا سرت همش توی گوشیه؟ همسره من وقتایی که خونه هست صدای استاد رو بشنوه میگه قطعش کن. یا میگه چیه همش هندزفری گوشته،همش چرت و پرت گوش میدی.چون اعتقادی نداره به قانون. حالا اون زیاد برام مهم نیست چون بیشتر وقتا بیرونه سرکاره و من وقت دارم روی خودم کار کنم. مشکلم اینه تمریناتو بلد نیستم، لطفا بهم یاد بدید؟ اینکه توی بیشتر کامنتات میگید کور و کر و لال میشم هم برام مثال بزنید، یعنی چی؟

          ممنونم از لطفتون، امیدوارم عشق واقعی رو با همسرتون قبل از تاریخ مقرری که گذاشتید به زودی تجربه کنید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            ابراهیم خسروی گفته:
            مدت عضویت: 1386 روز

            سلام به دوست خوبم.

            ببینید معنی کر، کور و لال شدن یعنی اینکه :

            وقتی مثلاً همسایه ات خیلی سروصدا میکنه و نمیزاره بخوابی، باید لال بشی و این موضوع رو نری به چهار نفر دیگه هم بگی!

            اگه رفتی تو یه جمعی و داشتن از شرایط نامناسب فرهنگ آپارتمان نشینی میگفتن، شما باید (لال) بشید و از رفتارهای نامناسب همسایتون صحبت نکنید!

            مثلا اگر تو تاکسی در مورد نا امنی صحبت میکردن شما باید (کر) بشید!

            و به هر شکلی که میتونید یا هندزفری بزارید گوشتون، یا توجهون رو ببرید جای دیگه یا کلا با یه سوال بحث رو عوض کنید

            مثلا اگر یه جایی صحنه ی تصادفی بود تو خیابون و یا دو نفر داشتن دعوا می‌کردن، شما اون صحنه ها رو نگاه نکنید و روتون رو برگردونین، شما باید در مقابل نازیبایی ها(کور) بشید.

            حالا این موضوع رو در روابط، در جامعه، در فضای مجازی، در تلویزیون، در جمع فامیل و… باید بتونی اجرا کنی.

            و جایگزینش دقیقاً چیزای برعکس اونها رو ببینی!

            بعد از یه چند ماه که به صورت دائمی این کارو انجام دادین، کللللا دیگه این موضوع میشه جزئی از شخصیت شما!

            و به صورت نا خودآگاه و به صورتی که حتی خودتون هم متوجه نیستید، دیگه به نازیبایی ها توجه نمیکنید و ازشون فاصله میگیرید.

            وقتی به واسطه ی استمرار در انجام این کار، به مرحله ای رسیدین که کر، کور و لال شدن، در برابر نازیبایی ها رو به صورت خودکار انجام دادین به اون مرحله میگن تغییر باور!

            اونجاست که میشه گفت شما باورهاتون تغییر کرد!

            همین!

            تغییر باور یعنی تغییر عملکرد

            یعنی تغییر رفتار

            یعنی تغییر نوع نگاه به اتفاقات.

            وقتی که باورهاتون تغییر کنه، اونموقع شرایط زندگیتون تغییر میکنه وگرنه با شبانه روز فایل گوش دادن هیچ اتفاقی نمیوفته!

            من یه مثال میزنم!

            من دیروز رفتم یه شهرستانی، اومدم خرید کنم دیدم کارتهای عابر بانکم گم شدن!

            من حتی اندازه ی سر سوزن هم به الله قسم ناراحت نشدم!

            و گفتم حتتتما خیریتی داره برام.

            خلاصه اومدم خونه بنا رو بر این گذاشتم که امروز (پنج شنبه) ساعت 10 برم بانک و کارتهای جدید بگیرم، من خوابیدم و خواب دیدم که دست کردم تو کیفم و کارت عابر بانک ملیم رو پیدا کردم، وقتی بیدار شدم، متوجه شدم این الهام بود و من نباید برم کارتهارو بسوزونم، خودشون پیدا میشن!

            خلاصه رفتم ماهی بخرم حدودا نیم ساعت بعد از بیدار شدنم یه شماره ناشناس بهم زنگ زد از بانک، گفت یه آقایی اومده اینجا، گفته من این کارتهارو پیدا کردم، بزنید تو سیستم شمارشو بهم بدید تا کارتهارو بهش بدم!

            در ضمن کارتهارو من شهرستان گم کردم، اون آقا گفت من خودم شنبه اهواز کار دارم میام کارتهارو بهت میدم!

            ببینید!

            تغییر باور یعنی اینکه من عصبانی نشدم!

            من بهم نریختم!

            من دستپاچه نشدم!

            من آرامش خودمو حتی بدونه اینکه بخوام تلاشی کنم داشتم و نتیجه چی شد!؟

            مشکلم حل شد، بدونه اینکه من تلاشی کنم!!!

            این از این!

            اما در مورد اینکه من شبانه روز فایل گوش میدم. همسرم شاکی نمیشه و…. باید بگم شما اشتباه برداشت کردید!

            من همین الان که دارم این کامنت رو مینویسم، ساعت12:45ظهره!

            من ساعت 10 و نیم از خواب بیدار شدم، رفتم ماهی کبابی خریدم، نمکش زدم، 30 تا نون خریدم، بسته بندی کردم، و کشو های فریزر و شیر آب تسویه کن هم خراب شدن تو برنامه ی روزانه ام نوشتم که عصری درستشون کنم.

            و هیییچ کدوم از این کارهارو همسرم بهم نگفت که انجام بده.

            عمل به قانون که فققققط فایل گوش دادن نیست که!

            من اون زمانهایی که سر کارم فایل گوش میدم، زمانهایی هم که تو خونه تنهام فایل گوش میدم، اگر همسرم هم مثلاً داره جاروبرقی میزنه میرم فایل گوش میدم اما اون زمانهایی که نیازه کاری انجام بدم یا اینکه در کنار همسرم برم بیرون یا هرچیز دیگه ای، فایل گوش نمیدم!

            یک چیزه دیگه هم بگم خدمتتون!

            من همیشه بدونه رودرواسی و صادقانه نظرمو میدم البته به افرادی که ازم نظر بخوان نه همه!

            چون شما سوال پرسیدین من جواب میدم.

            ببینید!

            اگر شما فایل گوش میدید، اگر مینویسید، اگر تو سایت هستید و هنوز بعد از 3،4 ماه رفتارهای دیگران، نتایج زندگیتون، برخوردهای همسرتون تغییر نکرده، این یعنی شما تو عمل به آنچه که تو سایت خوندید و شنیدین عمل نکردید!

            چون اگه شما به آنچه که میشنوید و میخونید عمل کنید باااااید نتیجه هم تغییر کنه

            باااااید رفتار دیگران تغییر کنه، اینو منی میگم که دو طرف قضیه رو تجربه کردم

            در ضمن وقتی همسرتون دوست نداره صدای استاد تو خونه باشه این کارو نکنید!

            ایشون هم داره تو اون خونه مشترکا زندگی میکوه و حق داره اعتراض کنه، همونجور که اگه ایشون صدای فوتبال رو زیاد کنه ممکنه شما عصبی بشید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
            • -
              نفس آریان گفته:
              مدت عضویت: 1344 روز

              سلام بر ابراهیم دوست عزیزم، خ خ خ ممنونم از پاسخی که به سوالم دادی، از اینکه با مثال توضیح دادی واقعا لذذذذذذذذذتتتتتتتتت بردم،واقعا کلی از ترمزهام برطرررررررف شد، از صمیم قلبم ازت سپاسگذارم. تا حالا چهار بار این کامنتتو خوندم، اصلا میدونی چیه، ترسیدم این کامنتت از سایت پاک بشه ذخیرش کردم توی کانالم برا خودم که هر روز بخونمش، میدونی از استاد بهتر برام توضیح دادی….خخخ…. وقتی کامنتهات رو که در زمینه روابط مینویسی میخونم، که مثلا همسرت بهت میگه عزیزم و چقدر خوشحال میشی، توی فکر رفتم ،فکر رابطه خودم با همسرم که این چیزها چقدر برای ما عادیه اما یه تلنگر بهم زدی که یادآوری بشه برام و خداروشکر کنم که رابطه خودم و همسرم خ عاشقانه هست و اینو عادی و تکراری ندونم….منو آقای شوهر خداروشکر عالی هستیم باهم فقط یه کوچولو ایشون انگار وابسته هست و بهم میگه چرا تو انقدر کم به من میگی دوستت دارم…خخخ…اما ایشون روزی چندبار میگه به من اینو….

              من همیشه از پاییز بدم میومد چون فکر میکردم دیر میگذره و این باور در من وجود داشت که پاییز غمگینه و قراره سختی بکشم،اما امروز 402/7/5 تعهد جدی میدم تا 402/10/5 به مدت سه ماه کور، کر و لال بشم و روی باورهای ثروتساز کار کنم تا نتیجه ببینم. دیگه با خاله های همسرم درباره کمبود پول حرف نمیزنم، دیگه خونه مادره آقای شوهر زیاد نمیرم که اخبار بشونم از تی ویشون، دیگه با همسایه هامون کمتر ارتباط برقرار میکنم،دیگه با برادرشوهر قشنگم بحث نمیکنم و ازش اعراض میکنم و……

              خدایا هدایتم کن،خدایا من آماده ام منو ببر به مسیر زیباییها، دستمو بگیر….

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1299 روز

      سلام به دوست عزیزم آقا ابراهیم

      ای خدا این کامنت چی بوددد، یه همزمانی رخ داده ک من الان تنها خونه ام و هدایت شدم در مکان مناسب و زمان مناسب ک کامنت تون رو بخونم، زمانی ک دقیقا برای خود من بود انگار خدا باهام حرف میزد و من همینجوووور اشکام می ریخت پایین.

      من شما رو از عقل کل از ساختن اون رابطه زیبا و توصیه هاتون ب ما خیلی تحسین میکردم، واقعا دمتون گرم مرسی ک نوشتین برامون مرسی ک الگو شدین برام سپاسگزارم

      همیشه بچه ها ب هم میگفتن با این کامنت گریه ام گرفت، بعد میگفتم پس چرا من تابحال گریه ام نگرفته ؟ نگو اون کامنت برا همون شخص بوده برای حال این روزاش بوده خدا خودش داشته مستقیم باهاش حرف میزده از پشت حجاب

      اینه اون غیبی ک از هزارتا پیدا و آشکار بهتره، بیشتر گریه میکنی بیشتر باور میکنی بیشتر خدا رو می بینی

      امروز من تنها بودم و خدا بهم گفت امید امید امید

      باید ایمانم توکلم صبرم به همراه امید باشه، باید از خدام بخوام و جا نزنم سمت خودم رو خوب انجام بدم و بعد بشینم برام خدایی کنه

      امروز من با کامنت تون از 7 دستمال کاغذی برا اشک هام استفاده کردم، قلبم باز شد انقدر احساس نزدیکی ب خدا کردم ک بی دلیل اشک میریختم، میگفتم من نمیدونم چطوری فقط میخوامش

      دقیقا توسل با فایل های توحیدی و تلاوت قرآن با صدای عبدالباسط ک قشنگ معنی اش بشینه ب جونم بهترین انگیزه است برام.

      من همیشه این سوال تو ذهنم بود ک خدا چطور دیگه برای ما پیامبر نفرستاد و آخرین پیامبرش محمد ص بود؟ ینی نگفت بقیه بنده هام چطور میخوان هدایت بشن ؟ چطور ایمان پیدا کنن ؟

      بعد اومدم قرآن رو خوندم دیدم این خودش اصن راهنمایی عه برای خودش. ایمان ب غیب میاره. اصن همه آیه هاش برا ماست انگار خدا مستقیم داره باهات حرف میزنه مخاطبش محمد ص عه ولی با همه بنده هایی ک هدایت شدن ب خوندنش.

      توحید توحید واقعا همه چیزه نرم میکنه آدم رو ب قول استاد همینجورررری اشک میاد برا خودش.

      این روزها واقعا ب خدایی کردنش نیاز دارم، هر چه بیشتر میگذره عجزم در برابرش بیشتر میشه، بیشتر میفهمم من هیچی نیستم. هی میخوام نا امید بشم باز با ایه ها و کامنت ها نشانه هاش اشکم رو درمیاره ک فراموش نکنم. هی میخوام درگیر فکرهای زمینی بشم عجله کنم حرص بزنم یادم بره رب رو توحید رو باز منو میکشه میاره ب راه راست

      همیشه میگم تو حتی خود تو قوت و نیرو میشی برای ادامه دادن برای جا نزدن با نشانه هایی ک میفرستی میگی نکنه یادت بره آرزوت رو نکنه یادت بره خواسته ای ک ازم داشتی رو

      بازهم ممنون ک نوشتید ک ایمان مون قوی تر بشه سپاسگزارم

      بابت اون مزایا و هدیه هایی ک از طرف خداوند بهتون داده شده بسیار خوشحال شدم نوش جان تان، نوش جان این توحید این رابطه الهی تون

      در پناه پروردگار موفق سلامت و ثروتمند باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      یگانه بانو گفته:
      مدت عضویت: 790 روز

      آقا ابراهیم عزیز

      دوست هم فرکانسی فوق العاده

      این بار چندمه که این خاطره شمارو میخونم و هر بار دگرگونم کرده .

      منم خاطره مشابهی داشتم و کاملا با حس و حالتون آشنام.

      ولی کلام شیوای شما آدمو منقلب می‌کنه.

      بخاطر حس خوبی که بهمون دادین ممنون.

      من خدارو دیدم اون دمه در ایستاده بود و مثله پدرا که دستشون رو دراز میکنن تا دست بچهشونو بگیرن!!! دستشو دراز کرد منم خیییییلی کوچیک بودم در مقابلش دستمو گرفت و رفتیم!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      Mohamadreza گفته:
      مدت عضویت: 2151 روز

      سلام به ابراهیم عزیز و توحیدی

      آقا اشک مارو درآوردی با این کامنت فوق العاده ای که نوشتی

      به به کیف کردم از این نگاه توحیدی و ایمانی که به خدای عزیزمون داری

      مبارکت باشه این هدیه عالیی که از خدا دریاقت کردی

      احسنت به شرکت فولاد خوزستان من نمیدونستم اینقدر ماهه و اینقدر به کارکنانش میرسه انشالله که خدا به همه دست اندرکارانش خیر و برکت بده و اوضاع تولید و فروش شرکت روز به روز بهتر و عالیتر بشه

      اتفاقا من سهام این شرکت رو دارم که با نماد فخوز معامله میشه

      از تعریفهایی که شما ازش کردید خیلی بیشتر ازش خوشم اومد

      ابراهیم جان خیلی ازت الهام میگیرم و کامنتهات رو دوست دارم تو یکی از بهترینهای این سایت توحیدی هستی

      انشالله که خداوند همیشه پشت و پناهت باشه و به تمام آرزوهای مثبت و قشنگت برسی و باز هم بیای از موفقیتها و هدیه هایی که خدای مهربان بهت میده برامون بنویسی و اشک خوشحالی مارو دوباره در بیاری

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      زینب ندرلو گفته:
      مدت عضویت: 1018 روز

      سلام آقا ابراهیم عزیز

      با خط به خط کامنتت لذت بردم

      از ایمانت از عملت

      نمیدونم کجا ولی یه بار داستان زندگیتونو تو یه کامنتی خونده بودم و لحظه به لحطه اش رو تصور کردم ولی تو این کامنت خیلی ریز و با جزئیات نوشته بودید

      به معنای واقعی لذت بردم چون این کامنت بوی توحید میداد

      بوی توکل و ایمان میداد

      ازتون یاد گرفتم چطوری از خدای خودم درخواست کنم

      چطوری تجسم کنم

      چطوری در مقابل نجواها کم نیارم

      ‌و دیدم چطوری خدا پاداشتون رو داد

      این روزا بریدم از تلاش هائیکه کردم و نتیجه نداد

      از دست و پاهاییکه خودم زدم و فک کردم که آره خبریه

      بابا من باید کار رو بسپارم به کسی دیگه

      کار خوبه که خدا انجامش بده

      کامنتتون رو باید روزها بخونم آنقدر بخونم تا بره تو تمام وجودم

      چقدرر آخه قشنگ خدا میچینه برای بنده ای که ایمانش رو نشون میده

      فقط ازتون ممنونم که نوشتید و اینجا ثبت کردید

      براتون از خدا بهترین ها رو میخام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محدثه صادقی گفته:
      مدت عضویت: 1324 روز

      سلام و درود

      اونقدر روایتگری قشنگی داشتین ک تمام صحنه هارو تجسم میکردم و سپاسگزارم بابت ب اشتراک گذاشتن داستان زندگیتون اونم کاملااااااا توحیدی…..این کامنت شما رزق امروز من بود…طوری ک احسااااسم رو واقعااا عالی کرد..خدا هیچوووقت دیر نمیکنه…تحسین میکنم این حد از ایمان وتوکل تون رو.و از خداوند خواستار ایمانی بی قید وشرط هستم …چنین خالصانه بندگی کردن….و واقعااا زیبا گفتین جوری کار براتون جورشد ک قشنگگگگ رد پای خدا رو احساس کردین….

      توفیقاتتون روز افزون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم جوان گفته:
      مدت عضویت: 1344 روز

      سلام آقا ابراهیم

      وقتی کامنت شما رو میخوندم با کلمه به کلمه اون اشک ریختم ، وقتی از نداشتن و مشکلاتت نوشتی روزهای سخت زندگی خودمو دیدم که حتی پولی برای خرید شیر برای بچه ام نداشتم

      امــــا شرایط گام به گام و به میزان باور من به خدا تغییر کرد چقدر زندگی من تغییر کرد جایگاهی که هیچ زمان کسی باور به تغییرش نداشت ولی من تو رویاهام اونها رو ساخته بودم و با اونها زندگی میکردم و با تکاملم بهتر و بهتر شد

      خیلی بهتون افتخار میکنم و تحسینتون میکنم که تصمیم به رشد گرفتید ، تصمیم گرفتید پیچکها رو بکنید و رهاشید این برکت توحیدی گوارای وجودتون

      در جهانی که همه مُدعی اند

      در جهانی که پُر از حَرّافیست

      منم و بی کسی و تنهایی

      وَ خدایی که به شدت کافیست

      .

      عیدِ قربان شد و قربان کردم

      پای لبخندِ خدا دنیا را

      به خودش رو زده ام تا زین پَس

      نَکِشَم منَتِ آدم ها را

      .

      خواندم اورا که اجابت کُنَدَم

      که بگویم ز همه بیزارم

      بوسه زد روی مرا با لبخند

      چه خداوندِ رفیقی دارم

      .

      رفتم و دَر زدم و دَر وا کرد

      دیدم آن چَشمِ خطاپوشش را

      اصلا انگار نه انگار که من

      بارها پَس زدم آغوشش را

      .

      آن خدایی که برایَم یک عُمْر

      از سَرِ باغ خودش گُل می چید

      هدیه ها داد به من اما گاه

      هدیه را بینِ بَلا می پیچید

      .

      از همان دم که خدا را دیدم

      دل به شاهانِ جهان نسْپُردم

      نانِ یک عدّه به نرخِ روز است

      من فقط نانِ دلم را خوردم

      .

      پُشتِ من گرم به خونی داغ است

      تیغ ها بُغضِ مرا داشته اند

      گُرده ام باغچه ی خَنجرهاست

      دوستانم همه گُل کاشته اند

      .

      نیستم بینِ شما ، معتقدم

      که خدا کرده مرا غَربالم

      خوب هاتان اگر اینند چه خوب!

      من به بد بودنِ خود می بالم

      .

      بگذارید مرا طَرد کنند

      راهِ من سخت از این قشر جداست

      چون که عمریست نیاموخته اند

      که قضاوت فقط ازآنِ خداست

      .

      نشدم من به نقاب آلوده

      هرچه هستم خودمَم باکی نیست

      غُسل دادم دلِ خود را با اَشک

      دین به جز پاکی و دل پاکی نیست

      .

      خسته ام خسته از این شهری که

      حرف ها ساخته پُشتِ سرِ من

      مهربان بودم و تاوان دادم

      نیست با هیچکَسَم میلِ سخن

      .

      چای مینوشم و با یاسِ حیاط

      خانه ام یکسره عطرآگین است

      شعر و موسیقی و سجاده و اشک

      خلوت ساده ی من شیرین است

      .

      هرکه را شهر خرابَش کرده ست

      می کند دستِ خدا آبادَش

      آن خدایی که در این تنهایی

      دلم آرام شده با یادَش…!

      برادر خوب و توحیدی ام در پناه رب العالمین پیروز و پیروز و شادکام باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      مهدی کاتبی گفته:
      مدت عضویت: 1264 روز

      سلام درود به ابراهیم عزیز

      قربون دستت که این داستان اعتماد به خداوند رو با کلماتی که از قلبت اومده نوشتی تا من باره دیگه عظمت و بزرگیِ خدارو احساس کنم، این قسمت کامنتتو که خوندم اشکم درومد پسر

      دستان خدا همه به خط شده بودن

      از خدا میخوام لیاقت توحیدی بودن رو بهم بده مثل تو ابراهیم خوش بحالت چه عشق بازی میکنی با خدا، خداروشکر اینجام و خداروشکر بابت موفقیتت دوست خوبم همیشه همینقدر عاشق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهام گفته:
      مدت عضویت: 1339 روز

      سلام به دوست عزیزم

      خیلی خیلی لذت بردم از کامنت فوق العاده ی شما

      با تک به تک کلماتتون میشد توحید و ایمان قلبی ک به خدا دارید رو دید

      بهتون تبریک میگم بابت این حجم از ایمان، توکل و صبر و امیدی ک داشتید

      مبارکتون باشه واقعا که لیاقتش رو دارید

      ازتون خیلی ممنونم ک با نوشتن این کامنت امید رو توی قلب خیلیا از جمله خود من روشن کردید

      تعهدتون واقعا ستودنیه

      خداروشکررر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      فرشته شریفی گفته:
      مدت عضویت: 1300 روز

      بنام خدای مهربان

      سلام داداش ابراهیم عزیز

      این کامنتو برا من نوشتی ن؟

      بخدا برا من نوشتی

      اخه همین امشب به خدا گفتم‌کمکم کن حالم بهتر شه چطور ممکنه اینقدد دقیق

      اینقدر سر راست منو بیاره رو کامنت شما که از گذشتتون گفتید

      اخه خدای من چکارداره میکنه

      خیلیییییی ممنونم که نوشتی

      ممنونم که امیدم‌رو زنده کردی و ی خاسته جدید تو وجودم کاشتی

      سپاسگزارم‌ازتون

      شما بینظیرید

      بنویسید لطفا بیشتر بنویسید من میخام با قدرت ادامه بدم و هرروز کامنتهای شما رو بخونم و الگوم قرار بدمتون

      ممنونم ازتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        ابراهیم خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1386 روز

        سلام به.

        از محبتتون بسیار ممنونم که من رو مورد لطف خودتون قرار میدید.

        ببینید هرچقدر که خواسته ها بزرگ باشه،میشه رسید بهشون.

        من داشتم پیادا روی میکردم و دیدم من هرخواسته ای که داشتم چند تا وجه تشابه داشتند

        1/از نظر دیگران نشد، غیر ممکن، توهم، مسخره کننده بود

        2/در مسیر رسیدن به اون هدف تا 2،3 ماه اول هییییچ نشونه ای از رسیدن به اون خواسته در زندگی من نبود، حتی بعضی وقتها شرایط از اونی هم که بود، بدتر میشد

        3/تو مسیر رسیدن به خواسته ام بعضی وقتا وااااقعا کم میوردم، میبریدم، نا امید میشدم اما خداوند هیییچوقت نمیزاشت به جایی برسم که پا پس بکشم

        4/اون خواسته در کمال ناباوری دیگران اتفاق میوفتاد و من به اون خواسته ام میرسیدم

        5/در طول تمامه این مدت نجواها نفسم رو میبریدن، اشکم رو در میوردن، نا امیدم میکردن، و بهم ثابت میکرد که تو نمیتونی اما من باید باااااید برای ریبدن به زندگی دلخواهم، به هدفم، تو تجربه کردن رویاهام ادامه میدادم

        دوست خوبم

        تو باید بقدری بزرگ بشی که الگوی همرتبارانت بشی

        تو باید بقدری محححکم باشی که به خودت و به دنیا ثابت کنی که لیااااقتت زندگی رویاییه

        فقط ادامه بده

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          فرشته شریفی گفته:
          مدت عضویت: 1300 روز

          تا وقتی توی این سایتم و اینجام ادامه میدم

          توضیحات شما خیلی بهم احساس خوبی داد

          دقیقا نجواهای ذهنی من همیشه از دوتا راه وارد میشه

          1 تو که روی خودت کارنمیکنی بقیه خوبن بقیه خوب کار میکنن

          2 اون خاسته باید در عرض 1ماه بدست بیاد وگرنه ناامید باید بشی

          .

          شما بهم فهموندید که باید ادامه داد پرقدرت حتی اگه 3 ماه هم هیچ نشونه ای از اون خاسته نباشه

          من با گفتن خیلی زیاد به ذهن عزیزم دارم خاموشش میکنم و دارم بهش میگم ک وقتی احساسم خوبه ینی دارم مسیر درست رو میرم و خداروشکر الان بهتر شدم

          .

          داداش ابراهیم من با خلق کردن ازادیم ب وضوح دیدم که یکی از دخترای فامیلمون ک همسن خودمه اونم بعد 5-6ماه بعد از من ازادیشو بدست اورده و داره میره دنبال عشقش

          من باید اینقدر قدرتمند تر بشم که الگوی هزاران نفر در بیرون سایت و داخل این سایت باشم

          خیلی خوشحالم که باهم دیگه داریم برای اهدافمون تلاش میکنیم

          مطعنم 3سال 5سال دیگه من و شما الگوهای کسایی هستیم که تازه وارد سایت شدن

          مثل اقای عطارروشن عزیز ؛سیدعلی خوشدل؛ عادله کیانی فر

          خداروشکر برای این روزای زیبای زندگیم

          از خداوند میخام مسیر رسیدن به خاسته هاتون براتون بسیار اسون تر و کوتاه تر بشه

          آمین

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      علی اسدی گفته:
      مدت عضویت: 1363 روز

      سلام به ابراهیم عزیز سلام بر الگوی زیبا سلام بربنده توحیدی

      خداروشکرت خداروشکرت خداروشکرت خداروشکرت

      پسرچقدحال این روزهای منونوشتی چقداشک ریختم ساعت 1نصف شبه میخاستم بخوابم گفتم یه نگاهی به سایت بندازم ببینم فایل جدیدی نیومده.

      چندتا کامنت دوستان خوندم وردشدم رسیدم به کامنت شما هرچی می رفتم پاین تمامی نداشت

      ازش ردش شدم

      ولی قلبم گفتم اینوباش چقدحالش خوبه اینهمه وقت گذاشته حتما درسی داره برام بزاربخونمش

      برگشتم وخوندم چقددرتاریکی شب گریه کردم چقدزوق کردم ازنتایج شما چقدحضورخداروحس کردم. چقدر معنی الخیرفی ماوقع روبیشتردرک کردم

      .چقدر خداوندهزاردستانه برای رساندن مابه خاسته هامون این دستش نشد اون‌یکی اون‌یکی نشدبازاونیکی……

      الله اکبر

      چقدلذت بردم واشک ریختم ولی نمیدونم چرا من نمیخام تکامل تی کنم همش دوست دارم یهویی بشه ولی کامنت توبهم یاد آوری کرد که برای چیزهای بظاهر کوچیک سپاسگزارتوباشم. من بخاطرورشکستگی مالی 1سال نیم هست امدم تهران وازخانوادم دورم هرماه چندروزی میرم پیششون

      درتوانم نبود که خونه اجاره کنم. بهم گفتن خب برویه جاپیداکن سرایداری نیم وقت زنوبچتوبیار رفتم چندجاهم دیدم ولی دیدم خداییش منوهمچی جایی نمیتونم زندگی کنم یه اتاق کوچیک گوشه پارکینگ

      گفتم خدایا خودت درستش کن من یه خونه110متری میخام تویه همین شهرک نزدیک محل کارم چون به مهر نزدیک میشیم خانمم زنگ میزدهرشب میگفت پیدانکردی

      بهش هرشب میگفتم بهش گفتم که پیداکنه گفت بکی گفتی منم میگفتم به خدا اونم بااینکه عضو سایت هست ودرمداره ولی میگفت خب بشین تاپیدابشه خخخخخ

      واتفاقا امشب خونه 110متری پیداشد

      حیاط دار باتمام امکانات خدایاشکرت به خانمم زنگ زدم گفتم فرداساکتوبردابابچه بیاتهران گفت برومسخره بایدوسایلموببریم گفتم خونه مبلس باتمام امکانات رفاهی یعنی نیازی به هیچی نیست میفهمی هیچی فقط یه چمدون لباس بیار

      این خونرواگه بخای اجاره کنیرباید1میلیارپیش بدی 20ملیون کرایه ولی منکه 500ملیون زیرصفرم فعلا

      (توتیرنداختی ماانداختیم)

      (مادل انسان هارونرم میکنیم)

      چقدزیباس آیات قرآن

      ولی خداروشکر گفتم ولی نمیدونم چرا زیاد برام ارزشی نداشت انگار ولی باخوندن کامنت تو دوست عزیز یهویی بخودم آمدم گفتم درسته مال من نیست ولی این یه نشونس درست همون خونه که تصورش میکردم همون محله نزدیک محل کارم. خداونداجابت میکنه درخاست کسی که درخواست میکنه بشرط اینکه بنده خداهم اجابت کنه

      ممنون ازت ابراهیم عزیز

      درپناه الله یکتا شادوثروتمند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      نگار گفته:
      مدت عضویت: 2165 روز

      وااای ابراهیم

      چیشد واقعااا

      افرین ب تعهدت

      ماشاله ب ایمانت

      احسنت ب پشتکارت

      حلالت باشه

      و روز ب روز بیشتر این رزق و برکت وارد زندگیت بشه

      من اثاثیه خونم رو‌کارتن کردم و امروز خونم‌ب مقصد تهران ترک کردم

      تا هم ی استراحتی کنم

      و هم اینکه خونه حدیدمون تکمیل و قابل سکونت بشه و همسرم اثاث‌کشی کنن

      تو‌مسیر دوساعته فرودگاه داشتم توذهنم مرور میکردم

      که خدایا من با ذهنم چ تجربه هایی رو خلق کردم از بدترین نوعها

      تا دلت بخواد

      و هی چک و لگد میخوردم

      حالیم‌نبود

      اصلا تو‌مدار درک نبودم

      برا همین هر دفعه ضربه ها بدتر میشد و‌من بخاطر عدم جسارت

      تحمل میکردم

      چ روزایی بود که ما فقط 5000 تومان پول داشتیم

      یا پول نداشتیم که هنسرم شهریه باشگاه بده

      هر کاری از دستم برمیومد انجام میدادم ولی درامدم کم و سطلم‌ نه اینکه سوراخ باشه کلا ته نداشت

      داشتم تو مسیر ب این چند ماه اخیر تو‌زندگیم نکاه‌میکردم

      پروسه ساخت خونمون همسرم بشدت خسته و کلافه کرده

      و از بس فشار روش هست یا خودش هر ی مدت مریض میشه یا پدرش

      ولی من سعی میکنم ذهنم کنترل کنم

      دیدم تو این نه ماه که ساخت شروع کردیم من همش حالم خوب بوده

      بجز یکی دوبار

      که‌خداروشکر سررریع از اون حالت بیرون اومدم و واقعا نمیدونم

      ولی ته دلم میگفتم همه اینا میگذره

      و‌ارامش داشتم و تو کد نویسی ها از خدا هدایت ب سوی اسانی و

      و نقل مکان ب خونه جدید بصورت عزتمنداته. رو‌طلب میکردم

      اخیرا هم هر روز مینوشتم که خدایا من در زمان مناسب ب مکان مناسب هدایت کن

      با اینکه بیشتر از ی ماه پروازها از عسلویه و بوشهر ب تهران تکمیل بود

      ( پدرم نیمه دوم مرداد ماه اومد ی سر ب من

      بزنه ، دو هفته دربدر بلیط

      کسی نیود که خودش و همسرم نسپارن برای بلیط

      ولی کوووو

      اخرش بنده خدا با اتوبوس برگشت تهران

      چون رو خلق خدا حساب کردن)

      ولی من

      همسرم هفته قبل ب دوستش زنگ زد که برای تاریخ 13 تا 15 سهریور س تا بلیط تهران میخواد

      دو روز بعد اون اقا زنگ زد و گفت بلیط برای13 شهریور از بوشهر اوکی کرده

      نگم از دستان خدا که درفرودگاه کمکم کردن

      و بسلامت و‌ با شادی رسیدم تهران

      و ی ساعت پیش همسرم زنگ زد و گفت

      که اونجا. زلزله شدیدی اومده

      و ساعت 12و‌نیم شب مردم همه توی پارک و‌بلوارها هستن

      گفتم خدا من هدایت کرد ب اینجا

      ب دور از زلزله

      و‌هوای شرجی

      کنار خانواده ام، بچه هام شادن و تو پارک بازی میکنن

      اینجا اینقدر امشب هوا ملس بود خداروهزار بار شکر

      تو‌دلم مرتب از خدا تشکر میکردم و ب زیبایی ها توجه میکردم

      چقدر عالی روی دوش خدا بودن

      و تو نتیجه اش رو‌گفتی

      چقدر عالی شد که شرایطت ریز ب ریز تعریف کردی

      با عشق تمام کلمات خوندم

      و ب من امید بیشتر دادی

      تعهد تعهد تعهد

      این رمز کار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      رسول خانکی گفته:
      مدت عضویت: 1137 روز

      سلام و درود بر ابراهیم عزیز

      سپاس فراوان بابت ایمان و توکلی که نشان دادی

      بسیار لذت بردم از داستان توحیدی و عملگراییت به قانون

      من با اشک شوق کامنتت را خوندم و چون سر کار بودم

      در بعضی مواقع واقعا نمیتونستم خودما کنترل کنم و اشک از چشمانم جاری میشد.

      دمت گرم و بسیار سپاس که بازم با این فکتها و مثال‌های زندگیت، ایمان و باور مارا تقویت کردی که با انرژی بیشتری این راه را ادامه بدیم

      اینقدر باید این ذهن فراموش کار ما این مثال‌ها را بشنوه تا یادش نره مسیر دستیابی به هر آنچه میخواد چیه

      .برایت بهترین حال را از درگاه خداوند خواستارم.

      البته الان هم این حال خوش را داری و روی شونه خدا داری طی میکنی این مسیر و راه توحیدی را.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سمیرا عبدالهی حسن گفته:
      مدت عضویت: 967 روز

      سلام آقا ابراهیم گرامی

      شمابی نظیری شماعالی عمل کردی لذذذذت بردم ازاین اتفاق اعجاب انگیززندگیتون که اینقدرزیبادستان خداروبرای خودتون به خط کردین امیدوارم درآغوش خدای یکتا بدرخشید واززندگی توحیدیتون لذت ببرین،ازرفاقتتون باخالق یکتاعشق کنین وعاشقانه بپرستینش

      خالقاتنها تورامی پرستم وتنهاازتویاری می خواهم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      اکرم هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 1439 روز

      بنام خداوند مهربان

      سلام و درود خدا بر شما

      نمیدونم دیروز بود یا پریروز که از شرایط استخدامی تون خوندم، خب از جایی که من فعلا ایستادم و فرکانسی که توش هستم ، بقول معروف sounds great

      شاید اون لحظه که خوندمش خیلی بهش فکر نکردم ، چون اولا همیشه دنبال کار آزاد هستم و علاقه ای به استخدام ندارم ، شایدم برای این بود که احساس لیاقت رسیدن بهشو درخودم نمیدیدم ، شاید روی حساب این باور که باید سختی بکشی تا نون حلال دربیاری برام غیر قابل هضم بود و…. بهرحال زیاد بهش فکر نکردم

      دیروز توی دوره ی 12 قدم یه چیزی از استاد شنیدم

      میدونین بعضی وقتا آگاهی ها توی هم چفت میشن ، مثل تیکه های یه پازل و یدفعه یه حقیقت فوق العاده جلوی چشمای آدم نقش میبنده

      استاد یه چیز خیلی ساده ای گفتن

      حقوق مردم عادی امریکا ماهی 2000 دلار هستش

      همین و تمام

      من رفتم ضرب کردم در قیمت دلار

      فکر میکنم حدود 100میلیون درماه شد

      بنابراین یه نفر از نژاد و گونه ی خودم ، با یه استعداد و همت و توانایی معمولی ، خدامیدونه با چه ترمز ها و باورهایی که قطعا خیلی بهتر از من نمیتونه باشه ، چون سطح زندگیش متوسطه مثل من ، درامد 2000 دلاری رو تجربه میکنه براحتی ، پس منم میتونم بنابراین هم درآمد و شرایط استخدامی شما برای من بولد شد ، که میشود و دست یافتنی هست بخصوص که خداوند پشت آدم هست ، و دوما خواستم بگم شما حداقل حداقل همین درآمد مردم متوسط آمریکا باید هدفتون باشه اونم نه هدف بلند مدت، شما تونستین به لطف الله و با همون قانونی که تا اینجا اومدین با همین شرایط رویایی از نظر الانِ فرکانسی اکثر ماها ، پس قطعا به مدار درامد خیلی راحت 2000 دلاری هم میتونین برسین.

      همین

      سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زهرا فلاحتی گفته:
      مدت عضویت: 2377 روز

      سلام ابراهیم عزیز

      من هم مثل اون 65 نفری که قبل از من به کامنتتون پاسخ دادن و قطعا همه هیجان زده شدن از این کامنت زیبا ، من هم به وجد اومدم و کلی حالم خوب شد و کلی نکته خوب یاد گرفتم

      اولین نکته مهمی که از کامنتتون یاد گرفتم درخواست از خدا

      باورتون میشه بعد از چند سال بودن در این سایت توحیدی من 4 تا صفحه خصوصیات رابطه دلخواهم رو نوشتم ولی وقتی دارم فکر میکنم من فقط روی این متن رو میخوندم و میگفتم من دوست دارم اینطور رابطه ای داشته باشم ولی اینکه واقعا متمرکزانه مخاطبم خدا باشه نبود من یاد گرفتم که تجسم کنم خدا روبروم نشسته و دارم ازش میخوام

      آیه های توحیدی قرآن رو که نوشتید ذخیره کردم تا بتونم بیشتر باهاشون انس بگیرم و تکرارشون کنم و

      مقایسه آیات توحیدی با خواسته ام ، درس بعدی من بود از کامنت زیباتون که تجسم کنم بزرگی خواسته ام رو با قدرت خدا

      اونجایی که گفتید

      رفتم تو ماشین شروع کردم با خدا حرف زدن، گفتم یا مشکلم رو حل میکنی یا یه کاری بهتر از این برام جور میکنی

      مگه من مسخره تم!

      منو آوردی وسط راه حالا ولم میکنی!

      به من امید دادی حالا نا امیدم میکنی!

      خواستی خوردم کنی!؟

      چند لحظه فکر کردم به بچه هام ، گفتم ببین بچه هام وقتی یه خواسته دارند اگه از روی خواهش و التماس و ضعف بگن من خودم معمولا از خواسته شون میگذرم و میگم میشه خواسته شون رو به تعویق انداخت ولی وقتی به این شکل که شما درخواست میکنید اونها میگن، با قدرت و جذبه، یعنی طوری که مطمئنن که اجابت خواسته شون برای ما کاری نداره ، اونوقته که میگم دیگه راه نداره حتما باید خواسته ش رو براش تامین کنم و واقعا چقدر درخواستهای من از خدا اشتباه بوده و و از سر ضعف و ناله بوده

      اونجایی که گفتید از خدا پرسیدم خدا جوابش کدومه؟

      خدا گفت ولش کن برو مابقی سوالارو جواب بده آخر سری بهت میگم، گفتم یادت نره ها! گفت من هرگز فراموش کار نیستم نترس،

      نشون میده که شما چقدر قرآن رو با توجه و عمیق خوندید که جملات قرآن زبان محاوره شما شده ، استاد زبانم میگفتم وقتی زبان زیاد کار میکنید ترتیب کلمات در جملات فارسیتون میشه مثل انگلیسی اول فاعل میارید بعد فعل و بعد مفعول مثلا میگید من خوردم غذا

      شما هم حرف زدنتون شده مثل جملات قرآن

      چقدر فوق العاده نوشتید

      مثله پدرا که دستشون رو دراز میکنن تا دست بچهشونو بگیرن!!! دستشو دراز کرد منم خیییییلی کوچیک بودم در مقابلش دستمو گرفت و رفتیم!

      وقتی خودمون رو تصور کنیم دستان کوچکی در دست یه بزرگی مثل خدا چقدر اعتمادمون بیشتر میشه واقعا من هیچ وقت اندازه خاصی رو برای خدا در نظر نمیگرفتم

      باز هم تشکر میکنم که وقت گذاشتید و ریز به ریز خاطراتتون رو با عشق تعریف کردید تا ما هم موحدتر شیم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2059 روز

      ابراهیم عزیز

      چه اسم زیبایی…واقعا یاد حرکت‌های توحیدی تحسین برانگیز میافتیم.

      لذت بردم از گل کامنتت که نوشتی باید درخواست کنی… چقدر موضوع اساسی رو نوشتی که اگه آدم احساس لیاقتش مشکل داشته باشه اصلا تو وجودش نمیبینه اینو که لایق درخواست کردنه…

      ممنونم از شر کردن کامنتت و دوست دارم نکاتی رو برای خودم بنویسم…

      وقتی زندگی روی خوشش رو نشون داد، تو بیراهه نرو…از زندگی لذت ببر، به خودت جایزه بده ولی اینکه بخوای تو همونجا بمونی این مشکل داره…چون میگندی…این اصل و اساس زندگی و طبیعته. بعد از این همه سال طبیعت تو تمام موجوداتش داره دنبال نسل برتر میگرده اونوقت چطور من انسان ارزشمند دنبال رشد و پیشرفت نباشم.؟

      وقتی به هدفی رسیدیم باید برای هدف بعدی حرکت کنیم. چقدر لذت بردم از داستان آماده شدنت برای آزمون و مهم‌تر خواسته داشتن..

      خیلی از ماها با وجود توانایی‌های خیلی بالا، بازم تو وجود خودمون درخواست دادن رو خیلی مهم نمیدونیم..همین هی گذران زندگی کنیم کافیه…اگر خداوند رو درست و بزرگ ببینیمش، درخواست میکنیم و هربار بیشترم میخواهیم…درسته آدم سپاسگذاری کنه ولی اگر پشت پرده سپاسگذاری هم بخوای قایم بشی و حرکت نکنی بازم کارت مشکل داره…

      به قول استاد باید به درد این جهان خورد یا در جهت هدفت یا در جهت غیر.

      حتی یه معتاد هم به رشد جهان کمک میکنه ولی خودش تو عذابه…وقتی من مهارتم بالاست جهان منو میزاره جایی که ازم استفاده بشه…حالا اینجا جایی هست که ”من” بخوام؟ اگه نه به جهان بگم نه بهترش رو بده…من روی خودم کار میکنم.

      همیشه بهتر وجود داره…

      جهان هیچ جبری نداره.. ولی اگه گاها عزت نفس من کم باشه به اولین خواسته میگم آره…اونوقت به بهتر بودنه فکر نکردم.

      امیدوارم بتونم همیشه به خودم یادآوری کنم که من براسای لایق دریافت بهترین‌های خداوندم و اگه جهان پیشنهادهاش رو آورد با اشتیاق ولی با آگاهی کامل بسنجم ببینم چیزی هست که من میخوام و اگه نیست رهاش کنم بره…

      خوشحالم که به خواسته‌ات رسیدی و امیدوار بودی و پاداش جهان رو دریافت کردی و امیدوارم از این ابزاری که خداوند در اختیار ما گذاشته استفاده کنی و لذت بیشتری رو از زندگی ببری. به ما نشون دادی که میشه بزرگ فکر کرد میشه رسید میشه ناامید نشد میشه نگاه الخیر فی ما وقع رو داشت و میشه همیشه بیش از تصوراتت دریافت کرد.

      خیلی لذت بردم و سپاسگذارم از توضیحات کاملت مخصوصا قسمت تجسم و سپاسگذاری‌ات. چقدر کمکم کرد بیشتر برم دنبال تجسم و خودم رو فرض کردن تو موقعیت‌های مورد نظرم.

      مچکرم دوست توحیدی بخاطر شر کردن گپ و گفت‌ات با خدا و چقدر خوب توضیح دادی وقتی بهش گفتی یالا بده مگه مسخره‌ام من؟…

      نه اینکه این خداهه مشکلی داشته باشه بلکه اون آخرین پله‌ها یا مدارهای نا امیدی و محدودیت‌های ماست که داره میشکنه و خورد میشه..

      انگار پله نهاییه…چون بعدش وارد میشههه

      الله نعمه الوکیل

      در پناه جانان رب‌العالمین باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      امیر حاجی صفی گفته:
      مدت عضویت: 702 روز

      سلام به خدا جون

      سلام به دوستان

      خدا را شکر میکنم که شکر کردن و یاد گرفتم .

      دقیقا به در مورد هر آنچه باور کنی و عمل کنی ذهن قوی‌تر و ارتباط یا خدا نزدیکتر میشه.

      دقیقا قبل از خوندن تجربه ابراهیم عزیز داشتم دفترمو کارخانه و محصولاتی که تولید کردم و تجسم میکردم و بر خوردم به این تجربه و احساس قشنگی که خدا به همه هدیه میده مگر اینکه ما اون هدیه رو با افکار خودمون پس بزنیم .

      من هم سه بار تجربه خوردن زمین و بلند شدن رو داشتم و دارم

      همیشه از پایه ذهن رو میچیدم و در اون موقعیت قرار میگرفتم و شد سه دفعه شد که هر دفعه از سری قبل بهتر و قدرتمند تر چون این باور رو نو ذهنم ساخته بودم

      وبارها دادم تمرین و تکرار میکنم و خدای خودم تو خلوت من هست و حرف و ذهنم مرا میگیره و تحویل میده

      این من هستم که خوراک ذهنم را تامین میکنم و بهترین خوراک برای ذهن من خدای منه

      دوباره به کمک خدا جونم تو مسیر قرار گرفته ام و دستان پرقدرتی را بروی شانه هایم حس میکنم و چه احساس قشنگیست که دوباره داری به خواسته هات و باورهات نزدیک و نزدیک و نزدیکتر میشی و جالبه که وقتی تجربه کردی اونهم سه دفعه

      خدا همراه با این حس تجربه خیلی قشنگی هم داره در اختیارم میزاره .

      خدایا شکر و سپاس برای فراوانی و نعمات زیادت که در اختیارم قرار دادی و خواهی داد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سودابه گفته:
      مدت عضویت: 2528 روز

      دوست عزیز و هم خانواده ای محترم از اینکه با عشق این همه سرگذشت را به اشتراک گذاشتی سپاسگزارم اولش گفتم وای چقدر مطلب چه حوصله ای برای نوشتن داشته کی حال داره بخونه بعد که بخاطر امتیازات مجاب کردم خودمو که متن رو بخونم باورم نمیشه انقدر با اشتیاه منتظر سطرهای بعدی بودم

      چقدر ایمان

      چقدر صبر

      و چقدر یادآوری

      احسنت

      تحسین میکنم این همه صبوری و پایداری در تحقق خواسته هاتون

      و خدا رو شکر برای این فضا که میتونیم در مسیرمشترکی که با سایر هم خانواده های عزیزم رهسپار آن هستم از استواری و صبر سایرین نیرو و انرژی بگیریم از باورهای درست و غلط تلاش برای ساختن دنیای بهتر و زیباتر

      خداقوت دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      نسرين خالقي گفته:
      مدت عضویت: 1317 روز

      اقا ابراهیم برادر خوبم سلام ،

      چقدر از خوندن کامنت شما لذت بردن ، فکر کنم قبلا هم داستان شما را خوانده بودم. چقدر من این استقامت ایمان و باور سازی و تجسم اینده و خواسته دلخواه تون را تحسین می کنم و خدا را هزاران بار شکر که همه چیز برای شما مطابق همان بود که می خواستید و با این ایمان و تلاش و این عدالت و قانون بدون تغییر خدا جز این هم نمی تواند باشد ، این داستان شما انگیزه و الگویی شد تا بیشتر و بیشتر درخواست کنم .امیدوارم روز به روز بر ثروت ، سلامتی شما افزوده شود و روابط شما هر روز بهتر و لذت بخش تر و عاشقانه تر از قبل باشد،

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      صبا گفته:
      مدت عضویت: 1463 روز

      سلام

      خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

      خدا برایم کافیست….

      چقدر این داستان شبیه من بود

      دقیقا همچین شرایطی رو در این تابستان تجربه کردم و اکنون منتظر نتیجه نهایی هستم و قطعا که با ایمان کامل و خیال راحت هستم چون در تمام لحظاتم خدا کنارم بود و من به وضوح حسش میکردم

      و هنوزم‌به معجزاتش که فکر میکنم دگرگون میشم و‌اشکم جاری میشه و منم‌قول میدم بعد از نتیجه نهایی بیام و همه جا جار بزنم که چطوری خدا بهم هدیه داد چطوری میوه ایمانم‌ رو بهم‌چشوند و تازه متوجه شدم هر لحظه خدا داره باهامون این کار رو می‌کنه ولی در اون شرایط ما بیشتر متوجه میشیم‌و‌واضح میشه….خدایا خداوندا من ازت ممنونم تنها رب جهان ازت ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      محمدرضا یکتای مقدم گفته:
      مدت عضویت: 1351 روز

      سلام ابراهیم جان

      چقدر لذت بردم از کامنت توحیدی که نوشتی

      جایی بودم که نمیشد گریه کنم ولی اشکام از قدرت خدا در اومد

      .میدونی داشتم به الان خودم فکر میکردم.

      منم انشالله همین نزدیک ها میخوام ازدواج کنم.

      باور های اشتباهی داشتم

      منم مثل همه فکر میکردم

      برای پولدار شدن باید با خانواده ثروتمند ازدواج کنم .

      ولی واقعا از اعماق وجودم این رو نمیخواستم.

      الان که چند وقته روی خودم کار میکنم

      در یک رابطه عالی هستم

      که اونم عضو سایته خیلی باهم هم مداریم.

      انقد خدا با نشونه ها بهم میگه برو جلو بقیه اش بامن .

      انقد دلم آرومه

      انقد حالم خوبه

      ی روز صبح رفتم ی مغازه قهوه بخورم ی مردی اومد داشت با یکی حرف میزد میگفت ی خونه دارم .

      دارم باز سازیش میکنم بدم ی زوج تاز عروس

      با نصف قیمت

      چون اول زندگی شونه میخوام کمکی کنم بهشون.

      انقد اون لحظه خدا رو حس کردم که گفت ی موقع نگران نباشی

      ی موقع حرف شیطان نا امیدت نکنه چون من بی نهایت آدم خوب دارم که کمکت میکنند.حالم خیلی عالیه انقد ته دلم روشنه

      انقد میدونم همه چی برام مهیا شده فقط باید مثل شما ادامه بدم

      جلوی نجوا ها رو بگیرم

      و توکل کنم بخدا.

      اینجا از خدا و از دستانش استاد و خانم شایسته و تمام دوستان توی سایت تشکر میکنم.

      چون این حرف ها این باور ها کجا و من کجا.

      اینا فقط توی این سایت هست که به من از طریق بنده هاش گفته میشه.ارزوی خوشبختی و لذت میکنم برای همه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      مصطفي دارابي گفته:
      مدت عضویت: 2246 روز

      سلام به گووووو عزیزوم آ ابراهیم خدا مینه کولت که اشکومنه دروردی وقتی کامنتته ایخوندوم حس ایکردوم خدا طیم نشسته کر تو سیمت وصله خیلی لذت بردوم از توحید عملی در وجودت خیلی خندم گره از توپ و تشری که به خدا کردی که مو عمل کردوم حالا نوبته تونه که عملی کنی بابت وجودت از خدا تشکر ایکونوم آرزوی سربلندی سلامتی سعادت ثروت خیروبرکت داروم سیت .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      صدیقه شریعتی گفته:
      مدت عضویت: 1982 روز

      سلام به ابراهیم عزیز

      ابراهیم حنیف و توحیدی .

      آقا چققققدر این کامنتتون قشششنگ بود

      چقدر زیبا و با جزییات تعریف کردی و چقدر به دل میشینه وقتی با عشق تعریف میشه .

      آقا من امروز خیلی خیلی هدایتی کامنت شما رو خوندم با اینکه پیامهای شما رو فعال کردم که برام بیان ولی چون تو مدارش نبودم تا امروز نتونستم بخونمش و امروز خیلی هدایتی بهش رسیدم و خوندم و اشششششک ریختم .

      اتفاقا خونه تنها هم بودم و راحت ساعتها اشک ریختم .

      لذت بردم از توحیدت

      لذت بردم از تجسماتت

      لذت بردم از تسلیم نشدنت در برابر نجواها و تسلیم بودنت در برابر رب

      لذت بردم از شرایط زیبایی که برای خودت ساختی .

      خداروشکر برای زندگی عالی که برای خودت ساختی .

      چقدر خدای قشنگی برای خودت ساختی

      چقدر خدای رزاق و مهربونی داری

      چقدر این روزها خدا داره خودشو قدرتمند تر نشونم میده .

      دیروز داشتم سپاسگزاری می‌نوشتم یک آن خدا بهم گفت اگه من نخوام تو سرانگشتات رو هم نمیتونی بهم برسونی چه برسه که خودکار دستت بگیری و من خیلی در برابر قدرتش احساس ضعف کردم و گریه کردم .

      مگه ما چی داریم

      مگه ما چه قدرتی داریم

      که اینجوری در برابر خدا گردنکش میشیم

      یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم

      چرا به خالق خودمون مغرور میشیم .

      آقا ابراهیم اصلا نمیتونم حال الانم رو براتون بنویسم ولی می‌دونم که شما احساس ضعف منو میفهمی

      ممنونم که نوشتی

      ممنونم که با جزییات نوشتی

      و من فقط لذت بردم و قدرت خدا رو حس کردم در تمام لحظات زندگیتون

      خدایاشکرت برای این مسیر زیبا

      خدایاشکرت که زنده ام و فهمیدم صراط مستقیم کدومه .

      خدایا شکرت برای هر لطفی که در حق من و دوستان نازنینم داشتی .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مهری حصاري گفته:
      مدت عضویت: 1400 روز

      سلام آقا ابراهیم عزیز

      هربار کامنتهای شما رو میخونم واقعا چیزهای جدیدتری یاد میگیرم ولذت میبرم

      یک جاهایی رو هم اشکم در اومد و خدا رو بهتر احساس کردم

      دوست من ازت ممنونم ک با درکی ک از خدا کردی داری اون رو ب اشتراک میزاری چون اینجوری ایمانمون قوی تر میشه

      واقعا همه اتفاقهایی ک نوشتین افتادنشون مثله معجزه بود اینجوری میتونم قبول کنم ک برای من هم میتونه باشه گر ک ایمانم رو نشون میدم خیلی ازت ممنون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      Leyla گفته:
      مدت عضویت: 1216 روز

      سلام اقا ابراهیم عزیز

      به قدری کامنتت تاثیرگذار بود که فقط اشک ریختم و باعشق کامنتو خوندم

      این کامنت شما نشانه ای از طرف خدا بود برای من، نه که ناامید شده باشم ولی حالم خوب نبود و این نتیجه ی فوق العاده که شماگرفتی ،این باور توحیدی که داشتید حال من رو خوب کرد و قلبم رو آروم کرد.

      خیلییی لذت بردم و اینکه اینقدر عالییی توحید رو درک کردید.

      منم این روزها تمام کارهامو به خدا واگذار میکنم و بهش میگم زندگی من رو تو پیش ببر تو تدارک ببین و تو روزهامو پرازشادی ومعجزه کن.

      اقا ابراهیم عزیز یه سوال داشتم ازتون، من یه مدتی فایل های توحیدی استاد رو گوش دادم و سعی کردم روی توحید کار کنم، نتیجه اش این شده که هر روز هر اتفاق خوب و معجزه ای که برام رخ میده کریدیتش رو میدم به خدا و از خدا سپاسگذاری میکنم.

      هر روز اینو با خودم تکرار میکنم که هر چی داری رو از خدا داری که یادم نره و باور توحیدی هر روز در من قوی تر بشه.

      الان به مرحله ی اقدام رسیدم و با خودم میگم اوکی این رو قبول کردی که همه چی از خداست و خدا همه ی کارهای زندگی تورو برات انجام میده ولی باید اقدام کنی و به دنیا نشون بدی چه خواسته ای داری.باید خودت رو شبیه خواستت کنی و براش تلاش کنی. الان دست به اقدام هایی برای خواسته ام زدم که خیلی جسارت بالایی میخواست ولی چون بهم اگاه میشه انجامشون میدم.

      میخواستم یکم راجب توحید بگید، شما چ تمرینی برای توحید انجام دادید؟ چه تفکری دارید که توحید رو در شما قوی تر کرده؟؟

      من بالا توضیح دادم که در مورد توحید چه مدلی فکر میکنم و روزی تقریبا 100 مورد شکرگذاری مینویسم و توی همه ی شکرگذاری ها میگم خدایا تو هستی که این معجزه رو بهم دادی، تو هستی که کمکم کردی تو هستی که……

      سعی میکنم همه ی چی رو از خدا بدونم.ممنون میشم یکم راجب توحید بیشتر بگید.

      اقا ابراهیم عزیز بسیار بسیار بخاطر این کامنت فوق العادت و صداقتی که داشتی ازت ممنونم و سپاسگذارم

      از خدامیخوام شادی و معجزات زندگیت رو هرروز بیشتر و بیشتر کنه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      ندا امیری فر گفته:
      مدت عضویت: 2557 روز

      سلام آقا ابراهیم دوست گرامی

      همیشه کامنتهای شما را دنبال میکنم

      بسیار عالی می نویسید

      امروز بعد 3 هفته که نبودم اومدم فقط بخاطر اینکه از کامنتهای شما و دیگر دوستان انرژی بگیرم..

      واقعآ لذت بردم

      چقدر حرفها و داستان توحید و یگانگی شما ب خداوند شنیدنی و تاثیر گذار بود اونقدر ک با خط ب خط داستان شما اشکام سرازیر میشد جوری ک دوست داشتم بلند بلند گریه کنم

      انگار ک داشتی بهم میگفتی ک کم نیار ادامه بده

      دقیقآ من این مشکل دارم ک چند روز خاسته هام تجسم میکنم نشونه هم واضح میاد بعد یهو خودمم نمی‌فهمم یادم میره ولش میکنم این ضعفم هست…الان با داستان شما متوجه شدم ک باید ادامه بدم

      تبریک میگم بهتون خیلی خوشحالم از اینکه ب خواسته قلبیتون رسیدید.

      اونجایی ک داستان کار و آزمون رو توضیح دادید خیلی برام نکته داشت این چند روز ک نبودم پسرم از سربازی اومده بود مرخصی…اونم دوست داره بعد سربازی جایی کار کنه…پدرم بازنشسته شرکت نفت هست و اتفاقآ بهش گفت ک در آزمون شرکت نفت شرکت کنه خیلی مزایا و حقوق داره..

      خلاصه..

      اینکه بعد 3 هفته اولین کامنت کامنت شمارو خوندم و اینکه داستان استخدامی … یاد اون روز و صحبت‌های پدر و فرزندم افتادم همه ی اینارو نشونه دیدم و خیلی خوشحالم اگر ما پیگیر خواسته هامون باشیم لاجرم و ناگزیر بدستش میاریم

      در پناه حق موفق باشید..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      خوشبخت ترینم گفته:
      مدت عضویت: 808 روز

      سلام آقا ابراهیم

      واقعا واقعا من تا به حال کامنت به این زیبایی نخونده بودم تو این سایت واقعا چند جا گریم گرفت و یادم اومد که چقدر نیاز دارم که توکلم بر خدا باشه …..فقط و فقط بر خدا .اونجایی که نوشته بودین به خدا گفتم آماده ای بریم مصاحبه و خدارو دیدم که مثل یک پدر منتظره که دست فرزندش رو بگیره ……

      واقعا بی نظیر بود و من واقعا به شما تبریک میگم که تونستین اینقدر روی باورهای توحیدیتون کار کنید که در نهایت به خواستتون برسید و اینکه از صمیم قلب براتون خوشحال شدم که اینقدر حقوقتون بالا رفته و اینقدر مزایای زیادی رو دریافت می‌کنید….امیدوارم دنیا همیشه به کام شما باشه

      تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      خوشبخت ترینم گفته:
      مدت عضویت: 808 روز

      سلام آقا ابراهیم

      واقعا واقعا من تا به حال کامنت به این زیبایی نخونده بودم تو این سایت واقعا چند جا گریم گرفت و یادم اومد که چقدر نیاز دارم که توکلم بر خدا باشه …..فقط و فقط بر خدا .اونجایی که نوشته بودین به خدا گفتم آماده ای بریم مصاحبه و خدارو دیدم که مثل یک پدر منتظره که دست فرزندش رو بگیره ……

      واقعا بی نظیر بود و من واقعا به شما تبریک میگم که تونستین اینقدر روی باورهای توحیدیتون کار کنید که در نهایت به خواستتون برسید و اینکه از صمیم قلب براتون خوشحال شدم که اینقدر حقوقتون بالا رفته و اینقدر مزایای زیادی رو دریافت می‌کنید….امیدوارم دنیا همیشه به کام شما باشه

      تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم

      ……..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      خوشبخت ترینم گفته:
      مدت عضویت: 808 روز

      سلام آقا ابراهیم

      واقعا واقعا من تا به حال کامنت به این زیبایی نخونده بودم تو این سایت واقعا چند جا گریم گرفت و یادم اومد که چقدر نیاز دارم که توکلم بر خدا باشه …..فقط و فقط بر خدا .اونجایی که نوشته بودین به خدا گفتم آماده ای بریم مصاحبه و خدارو دیدم که مثل یک پدر منتظره که دست فرزندش رو بگیره ……

      واقعا بی نظیر بود و من واقعا به شما تبریک میگم که تونستین اینقدر روی باورهای توحیدیتون کار کنید که در نهایت به خواستتون برسید و اینکه از صمیم قلب براتون خوشحال شدم که اینقدر حقوقتون بالا رفته و اینقدر مزایای زیادی رو دریافت می‌کنید….امیدوارم دنیا همیشه به کام شما باشه

      تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم………

      ……..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مرضیه مجدالحسینی گفته:
      مدت عضویت: 2602 روز

      سلام اقا ابراهیم.

      من اولین باره تو سایت کامنت میزارم.

      اولا خوشحالم که به خواسته تون رسیدید.

      ثانیا در طول خوندن کامنت شما اشکم در اومد و از اینکه خیلی جاها حواسم نبود که خدا برام کافیه تاسف خوردم.

      من هم پارسال این موقع درگیر مسِاله ای بودم که باید با همکاری دونفر دیگه حل میشد و اونها راضی نمیشدن .

      من که شرایط برام سخت شده بود پیاده روی میکردم و جمله خدا برایم کافی است رو به زبان فارسی و انگلیسی و عربی میگفتم و همینطور تکرار میکردم.

      مساله من به طرز معجزه اسایی حل شد و انعطاف دو نفر دیگه معجزه بود.

      واقعا فقط لطف خدا میدونم این قضیه رو.

      رابطه م با اون دو نفر هم که دیگه نگم چقدر بهتر شده.

      واقعا خدا رو شکر که میشه به این راحتی مسائل رو حل کرد .

      هر روز خواسته هام داره به همین شکل براورده میشه

      ممنون از کامنت زیباتون.خیلی زیبا مینویسید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      هلن گفته:
      مدت عضویت: 4018 روز

      سلام

      واقعا از خوندن این داستان و تعریفتون لدت بردم چقدر قشنگ توضیح دادین به قدری که به درون هر کسی تلنگر میخوره..

      من امشب داشتم تو اینستا میچرخیدم که مامانم گفت بیا این کامنتو بخون خیلی باحاله من اصلاا نه کامنت میخونم نه برای سایت کامنت میزارم ولی خیلی هدایتی این جملات زیبا رو خوندم و درونم تلنگر خورد..

      من مدتی احساس رها شدگی و اینکه من واقعا از دیدگاه خدا ترد شدم رو داشتم،دل نازک شدم و راحت گریم میگیره و بی دلیل ساعت ها گریه میکنم شاید ینفر بگه چرا تو هنوز 18 سالته از زندگیت لدت ببر بابا

      اما بحث من واقعا این نیست من توی انتخاب هام دچار شک شدم؛من نمیفهمم کدوم خدا درست و واقعیه ،هزاران ادم هزاران دیدگاه متفاوت و حتی اعتقاد به عدم وجود خدا دارن.اما من از ددون احساس رنج میکنم که واقعا درست ترین چیه من چطوری حقیقت رو پیدا کنم،وقتی گریه میکنم دلیلم مشکلات زندگی نیست دلیلم گمراهیه این احساس مبهم و سرگشتگی،من توی انتخاب مسیر زندگیم موندم و نمیدونم چسکار باید بکنم..

      حتی گاهی تو دفترم مینویسم که{ مرا چه شد}؟

      چون منکه داشتم زندگیمو میکردم و بدون دغدغه نسبت به این چیزا چرا اینقدر مهم شد که لحظاتم رو غمگین کنه..

      شاید منطقم اید هزاران دلیل برای وجود خدا داشته باشا تا قبول کنه اما من ته دلم میدونم یه چیزی هست که من وقتی از همه جا ترد شدم میتونم بهش بگم و باهاش در میون بزارم و طلب رهایی کنم..

      این مسیر یکم سخته ولی من از ته دلم میخام به اصل خودم برسم و مسیرم رو پیدا کنم.

      تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      زهرا گفته:
      مدت عضویت: 416 روز

      به نام خداوند بخشنده مهربان

      سلام به شما ابراهیم عزیز

      انقدر تحت تاثیر داستانتون قرار گرفتم که اشکم بند نمیاد ودارم به هق هق میفتم ،اخ که چقد. من امشب به این کامنت نیاز داشتم چقدر به این داستان نیاز داشتم خدایا شکرت که هدایتم کردی به این سرگذشت ابراهیم عزیزم وگفتی ببین برای ابراهیم شده وانجام دادم پس تو هم دلت قرص باشه دیگه خداجونم شکررررررت ابراهیم عزیز ممنونم که مینویسی ممنونم که نوشتی همه جا این سرگذشتو بنویس تحسینت میکنم ابراهیم جان از اعماق قلبم تحسینت میکنم و خوشحالم که در مدار دیدن و خوندن اینهمه زیبایی بودم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        ابراهیم خسروی گفته:
        مدت عضویت: 1386 روز

        سلام نگار عزیزم.

        من مدتهاست ‌که این کامنتم رو نخوندم اما هربار که آیت کامنتم رو میخونم اشکام از چشام سرازیر میشن.

        شما این کامنت رو خوندی نگار جان اما من اون روزها رو به چشم دیدم، من اون زجر ها رو با جونم لمس کردم من اون بار سنگین که کمرم رو خمیده بود رو حمل میکردم و به قول قرآن خدا بار سنگین رو از کمرم برداشت و تو این سایت نامم رو بلند اوازه کرد.

        تصور کن سر جلسه ی آزمون، وقتی برگه ی پاسخ نامه رو دادم به مراقب، و از کلاس زدم بیرون،اون مراقب اومد دنبالم و گفت چند لحظه صبر کن ببینم واقعا حراست پیگیر شده که مشخصاتت رو بفرستن بازرسی و اصلاح کنن یا نه!

        و اون مراقب کلللا جلسه رو ول کرد!!! و افراد رو گذاشت به حال خودشون و رفت جای دیگه پیگیر کار من بشه!

        باورت میشه!

        یه جایی از کامنتم اشکم در اومد،اونجایی که به خدا گفتم بهم پول بده مشکلم رو حل کن تا برم کوه و دریا و …رو ببیینم و شکرگزارت باشم و میخوام خودتو ببینم!

        امروز من رو برد جایی به فاصله ی 1 ساعتی روستای پدریم!

        حتی 1 بارم من اسم اینجایی که رفتم بودم رو نشنیدم اما شما تصور کن یک فضایی به اندازه ی 4 تا استخر ،بزززرگ آب با عمق 4 متر سسسبزه سسسبز تا عمق خیلی کم که بتونی دراز بکشی و اون چشمه ی آب گرم بود و خاصیت درمانی داشت و به زلالی اشک بود!

        رفتم نشستم تو آب و هیییچکس نبود، دورم نی زار بود و باد میومد این نیزارها تکون می‌خوردن، پرنده ها میخوندن و میومدن کنارم و نگاهم میکردن با جسنای کوچکشون و بدنه تمیزشون، و آسمون ابری ابری بود و من متحیر بودم از این زیبایی!

        بعد گفت برو روی فلان کوه

        به کوه بلندی بود!

        شروع کردم به پیاده رفتن بالای کوه و هممممه ی اونحا زیر پام بود ،و به خداوندی خدا وقتی کاره تیه دادم و نشستم روی یک سنگ حسه راحتی نشستن روی مبل بهم دست داد.

        تصور کن روی یک کووه ببببلند بشینی،تکیه ات رو بدی ،پاتو دراز کنی،صدای زنگوله ی گله و پاس کردنه سگ و هی هی چوپان و وزش باد و آسمون تماما ابری سیاه و طیف ضعیف نور خورشید لابلای ابرها و یک دشت بزرگ روبروی تو باشه و خدایی که کنارته…

        من عااااشق رفتن به مکه ام!

        خیییییلی دوست دارم برم مخصوصا بیشتر برای حضرت ابراهیم!

        و مخصوصا برای رفتن به سعی صفا و مروه(جایی که هاجر هفت بار برای پیدا کردنه آب دوید بین دو کوه صفا و مروه)

        همینجور که از کوه داشتم میومدم پایین یاد فیلم حضرت ابراهیم افتادم و بلند بلند شروع کردم به گفتنه

        (لبیک اللهم لبیک

        لبیک لا شریک لک لبیک

        ان الحمده

        و نعمته

        لک والملک

        لاشریک لک لبیک)

        هی برا خودم میخوندم و از کوه سنگ سنگی میومدم پایین

        یهو بهم گفت بشین و فیلم قربانی کردنه اسماعیل رو نگاه کن

        و شروع کردم به دیدنه اون سکانس

        حااالا گریه کن و کی گگگریه کن!!!

        مخصوصا اونجا که حضرت ابراهیم با حالت تسلیم و شکایت و رها کردن چاقو رو میزاره زیر گلوی اسماعیل و رک به آسمون میکنه و داماد میزنه

        پروردگارا!

        اسماعیلم را برای تو قربانی میکنم

        بیاح!

        حتی با نوشتنش هم اشکام اومدن…

        و من بودم و صدای حضرت ابراهیم و کوهی که شبیه کوه صفا و مروه بود

        گفتم خدایا یا امسال یا سال دیگه منو ببر خونه ات میخوام بیام مکه و اگه صدامو میشنوی بدام نشونه بفرست

        به خدای واحد قسم بلافاصله در حد 2 دقیقه آسمون شروع به باریدن کرد و دییییگه بارون نزد!!!!

        خوشحالم

        خیییییلی خوشحالم که دارم میرم تو طبیعت که خدارو ببینم

        این روزا همش بهم میگه اگه من رو میخوای ببینی 4 تا کار کن

        1/لذت ببر

        2/سکوت کن و زیاد حرف نزن

        3/روی احساس لیاقتت کارکن

        4/شکرگزارم باش

        خدایا شکرت…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 58 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 853 روز

      به بزرگی آرزو هایت فکر نکن

      به بزرگی خدایی فکر کن که میخواهد آرزو هایت را برآورده کند

      هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خدا نیست

      او میگه باش و موجود میشود

      دست خدا بالاترین دست هاست

      اگر خدا بخواهد میشود !!!!

      آیا خدا برایت کافی نیست ؟

      فرمان او نافذ هست

      او بر هر چیزی قادر و تواناست

      سلاممممم ابراهیم عزیزمممم

      سلامممم به قلب پاکت و روح بزرگت

      خدای که در قلبم هست خودش شاهد هست

      گفت بیایم این کمنتت را بخوانم

      خودش گفت !!!!!!!!

      اصلا من فایل کلید اجابت دعاها را میشنیدم و یک فایل دیگر ازش ساختم در باره قدرت خدا جا های که استاد از قدرت خدا یاد می‌کرد

      من برای خودم جدا ساختم تا درک کنم

      که چقدررر این ذات خدا قدرتمند هست

      و داشتم در حالی گوش دادن اون فایل بی نظیر که ساخته بودم ، مشغول بودم

      که این الهام برایم شد

      و من چقدررر به سختی این کمنتت را دوباره پیدا کردم

      خودت میدانی چی نوشتی ؟؟

      میشود این کمنت را بخوانی و اشکت نیاید

      اون زمان که این کامنت روی سایت قرار گرفته بود من خوانده بودم

      ولی اون خواندن کجا و این درک کجا !!!!!!!!!!!!!!!

      میشود یکی برایم بگوید

      چرااااااا خدا این قدر مهربان هست ؟

      چرااااااا خدا این قدر عشق هست ؟

      چرااااااااا خدا این قدر خوب هست ؟

      من به اندازه خدا هیچکس را خوب نه دیدیم

      خدااااااااااااااا زیاد زیاد زیاد خوب هست

      خدا خیلیییییییییییییی خداست

      خدا خیلیییییییییی قدرتمند

      خدا رحمت هست

      خدا نور هست

      خدا وهاب هست

      خدا کریم هست

      خدا عشق هست

      قلبم پر از جملاتی هست که میخواهم بینویسم

      ولی نمیدانم از کجا شروع کنم ؟

      چگونه بنویسم که پراگنده نباشد ؟

      کمنتی که مینویسم برای نجوای های زهنی خودم هست

      امروز در حال ظرف شستن بودم که یکبار به یادم آمد

      که ما ها چقدررررر ناسپاس میشویم در مقابل خدا !!!

      چقدرررررر بی اعتماد میکنم خدا را

      چقدرررررر روی خدا را کم میکنم در مقابل شیطان

      چقدرررررر پرچم شیطان را بالا میکنم

      میدانی چطور ؟

      همین لحظه از این همه ناسپاسی و شرک خودم قلبم و گلویم بغض میکند

      خدا برای ما وعده میدهد

      وعده هر خواسته یی را که

      ما ازش درخواست میکنیم

      اون جان جانان میگه چشم !!!!!

      بعد برای من ، شیطان میگه نمیشه

      خدا هم نمیتواند با این شرایطی تو

      بنابر این دلایل نمیشه

      بعد من رو به طرف شیطان میکنم میگم تو راست میگی نمیشه

      میتوانی اون صحنه را تصور کنی

      که یک طرفت خدای مهربان هست که عاشقانه دوستت دارد و همیشه اجابتت میکند خیلییی قدرتمند هست

      و یک طرفت شیطان هست که برایت میگه نی نمیشه خدا دروغ میگه

      بعد تو طرف شیطان میروی میگی تو راست میگی !!

      با هر باری که میگم خواسته ام برآورده نمیشه روی خدا را کم میکنم

      ناسپاس میشوم

      خدا را بی اعتماد میکنم

      روی خدا حسابی نمیبرم

      وقتی این تصویر در زهنم آمد. میدانی انقدررررر از خودم شرمیدم بابت هر لحظه که گفتم خدایااا نمیشه

      به این دلیل نمیشه

      تمام وجودم یک حسی داشت که نمی‌شود با کلمات بیان کنم

      من به چی کسی شک میکنم

      من به قدرت چی کسی شک میکنم ؟؟؟؟

      اخه دلایل ما بزرگ هست یا قدرت خدا بزرگ هست ؟

      چطور در مقابل این عظمت شک میکنیم

      اون لحظه حتی نمیتوانستم بگویم

      خدایاااااا ببخش !!

      چقدرررر مشرک بودم تمام اون لحظات

      خدایاااا تو چقدررررررررر بزرگی

      هربار از من ناسپاسی دیدی

      هر بار از من شرک دیدی

      ولی یکبار هم نگفتی برو ازت ناراحت هستم

      یکبار هم پشت نکردی

      خودم فدایت شوم

      خودم بجای همه بنده هایت فدای قلب مهربانت شوم !!

      تو چراااااااااا این قدر خوبی خدایا ؟

      چگونه قدر تورا بجا بیاورم

      چگونه شکر تورا بجا بیاورم

      بعد هدایت شدم به یک ویدیو در یوتیوب که از جنین چند روزه بود که داکتر داشت با دست هایش نشان میداد که یک جنین چند روز چگونه هست ؟

      خیلیییییییی کوچک بود

      بی نهایت ضعیف بود

      هنوز هیچی ازش ساخته نشده بود

      راستش بگویم همین که دیدم حالت تهوع گرفتم

      بیبیبیین ما چی بودیم ؟

      بعد میدانی در زیر اون ویدیو نوشته بود

      ( ای انسان

      چه چیزی تورا مغرور ساخته در برابر پروردگار بزرگوارت )

      با دیدن اون ویدیو و اون تصویری که امروز در زهنم آمد

      انقدرررررررررررررررررررر خودمممم را ضعیف حس کردم

      انقدرررررررر خودم را ناچیز و ناتوان حس کردم که اشک هایم امانم نمیدادد و نمیتوانم اون حس را با کلمات بیان کنم

      انقدررررررررر به زیبایییی درک کردم که وااقعا من پشیزی هم نیستم نزد اون نیرو

      تو یکبار بیبیبیین ما از چی چیزی ساخته شدیم

      ما یک جنین بودیم

      حالا من میایم مغرور میشوم در برابر ربم ؟

      حالااااااااا من برای خودم بزرگ شدیم ؟؟؟

      حالا من بلدم

      خدا بلد نیست ؟

      من میدانم و خدا نمیداند ؟

      حالا من روی خودم حساب میکنم ؟

      واااااای بر من اگر یک لحظه خدا را فراموش کنم

      من اقرار میکنم من هیچ هیچ هیچ هیج چیزی از قدرت خدا نمیدانم

      بار ها شده که گفتیم نمیشه

      خدا هم نمیتواند

      شک کردیم !

      من چندین بار فرصت مهاجرت به امریکا برایم پیش آمد

      ولی نشد

      نرفتم

      چرا نشد ؟

      چون هر بار فقط روی خودم حساب کردم

      خدا من را از نزد طیاره دوباره برگشت داد

      گفت بیا کجا بدون من میری ؟

      بیا فعلا کارت دارم

      بیا هر جا میری با من برو

      بعد از اون من کلا چند ماه با خدا قهر بودم حتی یادش نمیکردم

      فقط میگفتم تو نمیتوانی

      تمام رفیق های نزدیکم نزد چشم خودم رفتن

      ولی من ماندم

      چرا برایم کاری نمیکنی

      حالا هم به خدا شک میکنم که نمیتواند( وای بر من )

      امشب برایم گفت تا باورم نکنی هیچ جا رفته نمیتوانی !!!!

      بیبیبیین چقدرررر خدا عاشق من هست

      گفت تا عاشقم نشوی تا قدرتم را درک نکنی تا تسلیم من نشوی تا خودت را در آغوشم من نیابی هیچ جا نمیتوانی بروی

      هیچ جا نمیری !!!

      حالا میدانم من هر چی از خدا خواستیم برآورده شده

      هر چیزی

      (((((((حتی آمدن طالبان که شاید تعجب کنی هههههههه

      همین قدر دیوانه وار ههههههه

      باش داستان این را هم بگم اگر کدام افغانستانی دل پر باشه حالا میگه تمامش از دست تو بود (((استیکر بی نهایت خنده و گریه خلاصه تمام استیکر ها ؛)

      من چون رشته که در دانشگاه میخواندم حقوق علوم سیاسی بود اصلا بعد ها فهمیدم خوشم نمایید و به زور میرفتم آنقدر در آن زمان جرات هم نداشتم که بعد از همه تلاش به مادر و پدرم بگویم من نمیرم و نمیخوانم و خوش ندارم

      چون این رشته آرزوییی خیلی ها هست که کامیاب شوند و نمره زیاد هم کار دارد اگر من اون حرف را میزدم همه شوک میشدند

      من همیشه پیش خودم حالا نه آنقدر جدی به ریشخندی میگفتم خدایا طالب به چند ماه بیایه که همین پوهنتون بسته شود و من از شر این درس های خسته کن تاریخی و سیاسی خلاص شوم

      و همین طور شد

      و حالا اینجانب خواسته خودش را زنده گی میکند ( البته بگم که من به شوخی میگفتم یا شاید هم تنها دلیلی اون زمان من بود که اصلا فکر نمیکردم که اون روز بیاید ولی شد

      من که نمیدانم شوخی بود هر چی بود خلاصه خواسته من شد

      این را به هیچکس نگفته بودم حالا در سایت برای یک عالم آدم نوشتم هههههه

      هر چی که خیر باشد برای تمام مردم جهان آرزو میکنم )))

      هر چی که خواستیم اجابت شده و من زنده گیش کردیم حتی خواسته همین قدر جالب

      فقط به غیر از مهاجرتم

      چون در این باره همیشه روی خودم حساب میکردم

      حالا که اینجا ماندم

      با تمام وجودم درک کردم با تمام وجودم و سلول هایم ضعیف بودن خودم‌ را درک کردیم

      من خواسته ام محقق نشد در اون تایم

      ولی خدا را یافتم

      من بردم

      من برنده شدم

      چون کسی را پیدا کردم که همه چیز تحت اختیار خودش هست

      و حالا چند روز هست خودش قدم به قدم اینگونه ایمانم را با هدایت هایش قوی میسازد

      و برایم میفهماند که خواسته های تو نزد من هیچی هم نیست

      خواسته های تو برای من هیچییییییییییییییییی نیست

      تو میدانی من کیستم ؟؟؟

      تو میدانی من چی. قدرتی دارم ؟

      به خداوندی خودش قسم هست

      حالا که به خواسته هایم میبینم بعد به طرف خدا رو میکنم لبخند تمام وجودم را می‌گیرد

      که اینا چیست ؟؟؟

      اینا برای خدا مگر کاری دارد ؟

      هیچ چیز برای خدا سخت و مشکل نیست ؟

      وعده خدا حتمی هست

      وعده خدا حتما برآورده می‌شود

      چون اون سوار هست بر همه چی

      هر آنچه را که خداوند وعده داده حتمی هست

      خداوند هرگز زیر قولش نمیزنه

      و خداوند منبع خیر هست منبع برکت هست منبع ثروت هست منبع خوبی هست منبع رزق هست منبع برکت هست …….

      اگر من یک وعده میدهم

      من کسی هستم که می‌گویم باش و می‌شود

      انا اقول کن فیکون

      میگم باش و موجود میشود

      من رب تو هستم

      من کسی هستم که جهان را کنترول میکنم

      من کسی هستم که فرمانروای جهان هستم

      من کسی هستم که آنچه را که میبینی و نمیبینی کنترول میکنم

      و خداوند میفرماید به ذکریا

      که پرودگارت چنین امر فرمود

      که این کار برای من بسیارررر آسان هست

      هو علی هین

      من رب ات هستم

      تو داری با کسی صحبت میکنی از کسی درخواست میکنی

      که نه تنها خالق جهان هستی هست

      نه تنها آنچه را که میبینی و نمیبینی خلق کرده بلکه ربوبیت میکند

      کنترول میکند

      دارد رهبری میکند !

      تمام کیهان را مدیریت میکند !

      تمام کهیان گوش به فرمان اوست !

      ما در مورد رب صحبت می‌کنیم

      در باره قدرت بی انتها صحبت می‌کنیم

      توانایی انجام هر کارررررررررررررررر صحبت می‌کنیم

      خداوند میفرماید که رب تو سوار هست بر همه چی

      همه چیز برایش آسان هست

      اون دارد فرمانروایی میکند

      و تو داری از من درخواست میکنی

      تو داری از کسی درخواست میکنی که توانایش را مغز تو نمیتواند درک کند حد توانایی خداوند را

      تو داری با یک همچین خدایی صحبت میکنی

      تو داری از خدایی درخواست میکنی که هیچ محدودیتی در توانایش نیست

      تو داری با همچین اربابی صحبت میکنی

      من تورا خلق کردم در حالی که قبلا هیچی نبود

      هیچ شی نبودی

      تو اصلا وجود نداشتی

      تو اصلا نبودی

      و من تورا خلق کردم

      من تورا از هیچ خلق کردم

      چرا فکر میکنی که نمیتوانی خواسته ات را برآورده کنم ؟؟؟؟؟؟

      خدایا خودت از قلبم آگاه هستی که چقدررررررر دوستتتتت دارم

      سراغ تورا باید از دل گرفت

      مشکل عقل را باید با عشق حل کرد

      کی میگه که با تو نمیشه قدم زد

      کی میگه که نمیشه دلبر جان را بغل کرد

      کی میگه که نمیشه صدای دلبر را شنید

      تو بودی تنها تو بودی همیشه کنارم

      و میدانی که خودم را هیچ میدانم بدون تو

      خدایااااا هر چی تو بگی من تسلیممم

      عاشقتم یا رب

      ممنونم ابراهیم جان بابت این کمنت دلی و خدای ات

      مواظب قلب پاک و بی نظیرت باش

      الهی که هر آنچه آرزو داری به زیبایی و آسانی از بهترین مسیر به خواسته ات برسی

      خدا را برای همیشه برایت میخواهم

      الهی که قلبت جایگاه طواف ملایک خدا باشد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      مریم بذرا گفته:
      مدت عضویت: 828 روز

      سلام ابراهیم عزیزم

      سلام دوست توحیدیم.

      زمان زیادی از نوشتن کامنتت میگذره و من امشب از طریق کامنت پاکیزه ی عزیزم هدایت شدم به این کامنت .

      ابراهیم جان من که همیشه کامنتهای بی نظیرت رو دنبال میکردم چرا این کامنت از زیردستم در رفت.

      کلی با کامنتت خوشحال شدم کلی اشک ریختم کلی ایمانم قوی شد .

      می بینی ابراهیم جان چقدر خدا راحت داره هدایت میکنه

      امروز صبح هدایت شدم به گام شانزدهم پروژه ی مهاجرت به مدار بالاتر،صحبت های بینظیر استاد و الان هم هدایت شدم به کامنت شما.

      خدایا شکرت که نشانه هارو داری برام میفرستی خدایا شکرت.

      این تیکه از کامنتت عالی بود

      عزیزی که داری این نوشته رو میخونی

      اینو بدون همونجور که با هر نفس کشیدن یک دم داری و یک باز دم، بدون با هر تصمیم برای بهبود شرایط زندگی، همراه با الهام خدا، نجوای شیطان هم هست.

      ممنونم ابراهیم ممنونم دوست عزیزم

      موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آرزو کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 523 روز

      به نام آرام جانم

      سلام و نور و رحمت و ارامش الهی تقدیم شما

      با چشمهایی که فقط برای آرام جانش رب العالمینش میباره مینویسم …

      چند روز بود دونبال این کامنت بودم با عقل خودم گشتم و پیداش نکردم خواستم از خودتون بپرسم ولی نشد ،امروز به خدا گفتم خدایا خودت برام پیداش کن و یه لحظه بهم گفته شده تو یکی از سریال‌ها نوشته اون جا بگرد و در کسری از ثانیه خداوند پیداش کرد …

      کامنتهای شما حرف خداست اینو اشکهایی گواهی میده که با هر کامنتتون ریخته میشه اون حس آرامش با خوندن کامنتتاتون …دعا میکنم خداوند بیشتر بهتون بگه که بنویسید

      از همون خدایی همه امور به دست اونه امروز بارها با خوندن این کامنت دعا کردم براتون یه جوری خداوند عزیزدلی رو بیاره به زندگیتون که هر وقت نگاهش میکنید خداوند یادتون بیاد و از سر شوق اشک بریزید

      و ریشه اش توحید باشه و بیاید برای ما بنویسید

      کامنت های شما هم من هم میدونم خیلی از بچها رو با خداوند آشتی داده

      انگار مکمل حرفهای استاده ،از خداوند عمیقا سپاسگزارم که من رو در مدار خوندن کامنتهای شما قرار داده

      الحمدالله رب العالمین

      اصلا وقتی میخونم نا خودآگاه اشکم در میاد و حس یکی بودن با خداوند رو میکنم

      و میفهمم قدرت ذهن باورها و افکار یعنی چی!!!

      [لبیک اللهم لبیک

      لبیک لا شریک لک لبیک

      ان الحمده

      و نعمته

      لک والملک

      لاشریک لک لبیک]

      گوش به‌فرمانم و به‌سوی تو می‌شتابم، خدایا گوش به‌فرمانم و به‌سوی تو می‌شتابم، هیچ چیزی همتای تو نیست، گوش به‌فرمانم و به‌سوی تو می‌شتابم، فقط تو هستی که سزاوار ستایش و بزرگی هستی، تمام نعمت‌ها از جانب توست، همه چیز به تو تعلق دارد و تو بر همه چیز مسلط هستی، هیچ چیزی همتای تو نیست، گوش به‌فرمانم و به‌سوی تو می‌شتابم.

      چه زیباست !!چه زیباست!! مثل دعای کمیل !!

      از یکی از کامنتای شما اینو برداشتم ولی خدا منو ببخشه تا به حال معنیشو اصلا نخونده بودم اما باید حفظش کنم ؛عالیه عالی الهی شکررررر به خاطر تموم هدایتهات

      اینجا چرا نوشتمش؟!

      به دستور قلبم خدای درونم

      ممنونم بابت تموم کامنتاتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2165 روز

    وااای چ عکس جذابی استاد

    من هنوز فایل تماشا نکردم

    ولی قبل از تماشا دوست دارم این بگم

    اون عینکتون رو‌که میبینم یاد سه هفته پیشم‌میوفتم

    استاد من خیلی این‌مدل عینک‌دوست‌دارم

    عینک‌افتابی های خودمم از ریخت و‌قیافه افتاده بودن

    حدودا س هفته پیش بود که نشانه روزانه ام‌ زدم و فایلی اومد که شما همون اولش این عینک‌زده بودین و خانم شایسته گفتن این عینک‌خلبانی

    و‌داشتین میرفتین خونه خانم هنرمندی که اشپزیشون هم فوق العاده بود

    وقتی فایل دیدم گفتم خدایااا من دو‌روز پیش ب عادل ( همسرم) گفتم من عینک این مدلی شیشه ابی دوست دارم

    و امروز تو این فایل دیدم

    ب خودم‌کفتم یعنی افتادم تو مدارش ؟؟؟؟

    ( روز قبلش تو فایل زندکی در بهشت خانم شایسته این جمله رو‌درباره جوجه زدن

    که کفتن افتادیم تو مدار جوجه ها)

    و استاد شب همسرم اومد خونه با عینک ریبن شیشه ابی

    یعنی من میکی میخواستم جیغ بکشم که خدااا

    قانون اینقدر زود حواب داد

    من وابسته ب خواسته نبودم

    دوست داشتم داشته باشمش ولی نبودش باعث رنجم نبود

    و خدا با کمک دستانش این عینک باکیفیت خارجی رو از دبی برام رسوند

    بدون اینکه من براش کاری کنم

    خداروهزار مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  10. -
    ایمان همدانی گفته:
    مدت عضویت: 1164 روز

    به نام زات پاک او

    استاد و مریم عزیز درود و خدا قوت به شما دو بزرگوار که با نشون دادن زیبایی‌های ساده که خداوند در دسترس همه قرار داده و توجه کردن به اون به ما یادآوری میکنین که از زندگی به سادگی میتونید فقط فقط لذت ببرید

    من با الهام گرفتن از این ویدئو خودم رو توی سفر های قبلیم دیدم در شهر های شمالی پای کوه علم کوه خیلی این فضای شما شباهت داشت به اونجا

    به دوستان پیشنهاد میکنم حتما عکس های روستای ونداربن رو یک سرچ بزنن و ببینن ماهم چقدر زیبایی داریم که جای شکرگذاری داره

    از طرفی منو یاد یک فایلی انداختین که در اون تمرین داده بودین که وقتی تو هواپیما قرار میگیرید و میخواستین روی عزت نفس خودتون کارکنید از مهماندار درخواست هایی داشتین و ایشون چقدر زیبا به خواسته های شما پاسخ میدادن و چقدر عزت نفس خودتون رو با تمریناتی مثل حضور در مترو و انجام اونها بالا بردید

    اینکه من خودم رو باور داشته باشم میتونم با کمال احترام خواسته ایی و یا تقاضایی داشته باشم و اون مطمعنا اجابت میشه یکی از الطاف خداوند هست که میخواد به من یاد بده تو درخواست کمک داشته باش مطمعنا در زمان و مکان مناسب خواسته تو اجابت میشه و این لطف خداونده

    و چقدر خداوند دوست داره وقتی خواسته ایی از اون داشتی و اجابت شد از اون سپاسگذاری کنی بابت اون لطفی که بهت ارزونی داشته

    شما درخواست آب کردید اجابت شد و به لطف اون عزیز و بابت تشکر هدیه ایی برای ایشون تهیه کردید که هم به خودتون و ام به اون دوست عزیز یادآوری کنید که هیچ لطفی و محبتی بی‌جواب نیست و حای اگر از سمت بنده ایی بی جواب باشه از سمت خداوند هرگز ……

    خداروشکر درس زندگی یاد میگیرم و امیدوارم دانش آموز خوبی باشم بتونم از این همه آگاهایی نهایت استفاده رو ببرم

    در نهایت چقدر از درون یا همون هلی شات شما لذت بردم و من رو که عاشق سفر هستم به فکر فرو برد و رفتم داخل سایت های ایرانی دنبال تهیه یک درون به صورت تمرینی و آزمایشی که بتونم اول قانون تکامل رو رعایت کنم یاد بگیرم نهوه هدایت اون رو که بیشتر و راحتر بتونم استفاده کنم

    خداروسپاسگذارم که شماهارو بر سر راه من قرار داده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: