https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-10 23:50:092023-09-13 02:33:40سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 209
368نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استادعزیز و خانم شایسته عزیز و همه دوستان عالی ام
خداروشکر برای این همه زیبایی کوه ها ، صخره ها ، دریاچه ، انرژی خوب آدم ها ( در صلح بودن با خودشون ) ، تمیزی لب دریاچه و جاده ها و بی نهایت درخت که زیبایی هرجایی را چندان برابر کرده است
و خدا رو شکر میکنم برای این هم زمانی امشب
من یک دختر7ساله بنام دینا دارم از بس عاشق سریال سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت است (که قبلا برایتان توضیح دادم و ایمیل کردم که تمام الهامات خرید قدم دوم از طرف دخترم بوده) امشب به طور اتفاقی مثل هر شب گفت یکی از آنها رو ببینیم که هم زمان وقتی خواستیم یه قسمت از قسمت های قبل را ببینیم دیدیم شما قسمت جدید رو گذاشتید و چقدر با ذوق نسشتیم خانوادگی این قسمت رو دیدیم(ما از وقتی تلویزیون را حذف کردیم تمام فایل های شما رو عین سریال و برنامه هایی که پر از محتوا هستندطوری میبینیم که میز میوه و پذیرایی را محیا میکینم و تا اخرین لحظه کسی از پای تلویزیون تکان نمیخورد و گذر زمان را اصلا متوجه نمیشیم و حتی در تایم های روزانه و شبهای ما ساعتی را اختصاص دادیم به دیدن زیبایی از سایت عالی شما و نام گذاری شده بنام تایم دیدن زیبائی ها ) و دیدیم هنوز هیچکس نظری نداشته خواستیم ما برای اولین بار و برای اولین نظر در این قسمت خود را شریک کنیم .
خدا رو شکر برای این همه آزادی که در هرجایی با هر پوششی و جنسیت هر کس اختیار و آزاد است و لذت بردیم آقایی که با سن بالا گیتار نواخت و آواز خواند (جالب اینجاست دخترم اینقدر با دقت فایل ها رو میبیند متوجه آهنگی شد که آقای گیتاری خوانده بود و بعد روی فیلم زیبایی ها گذاشته بودید کامل متوجه شد و نکات مثبت تمام فابل رو بهمون میگوید )
واقعا از شما ممنونیم که در سفر ما رو هم با خودتان همسفرمیکنید و ماهم از زیبایی این دنیای زیبا لذت میبریم و از اینکه با زحمت در هر جایی چه در استخر چه در کوهستان چه در رانندگی و بینهایت در جاهای دیگر فیلم های به این زیبایی و با کیفیت فوق العاده ضبط میکنید که صمیمانه سپاسگزاریم.
جمله اختصاصی دخترم از زبان خودش : خیلی خوشحالم که مامانم شما را به طور اتفاقی پیدا کرد و ممنون از شما بابت همه فایلها که برای ما میذارید و برامون زحمت می کشید و خانم شایسته می ذاره توی سایت …… می بوسمتون از طرف دینا
استاد عزیزم لذت بردم از این همه زیبایی های خداوند که نشونمون دادین، من ایندفعه سوم هست که نگاه میکنم،عاشقتونم بخدا
از این آسمان زیبا و آبی
از دریای زیبا
از خانوم و آقایی که عاشقانه قایق سواری میکنن
از خرید عالی استاد عزیزم
از بلوبری هایی که خرید کردین،استاد جان زدم گوگل چه همه فواید عالی داره
ممنون که راهنمایمون میکنید با خرید کردنتون
استاد جانم همیشه خوشحالم که خداوند عزیزم شما و مریم جان عزیز رو سر راه من قرار داد تا از باقی مانده زندگیم بیشتر و بیشتر لذت ببرم،و آگاهانه به زیبایی ها توجه کنم،عاشقتونم️
سفرخوبی داشته باشین استاد جانم با عزیزدل و خداوندعزیز که هر لحظه کنارتون هست و عاشقانه از لذت بردن شما لذت میبره،
سلام به استاد عزیزم، مریم جان جانان و همه دوستان باعشق همفرکانسی
از نگاه من,برای تجربه احساس قدردانی که با تمامیت وجود و بی تردید و در رضایتمندی سرشار باشد (لازم است در” پذیرش و صلح ” با جایی که اکنون هستیم, باشیم.) ما هنوز در راه هستیم,تا به اینجا این فقط بخشی از داستان ماست ،بنابراین از غصه خوردن برای بخش هایی که دوست ندارید, دست بردارید و روی فصل جاری تمرکز کنید, در میان اشک ها لبخند بزنید ,به سردرگمی بخندید و به خودتان یادآوری کنید (همه چیز به دلیلی رخ می دهد.)
ما قطعا با چالش هایی روبه رو خواهیم شد که گاها سخت و سنگین به نظر می آیند,اما زمانی که به جای غرق شدن در اون چالش ها از بعدی بالاتر تأمل کنیم که این اتفاق یا موضوع چطور می تواند ارزش و آگاهی والاتری به من اضافه کند، با این ذهنیت هست که ارزش به وقوع افتادنش رو درک می کنیم.وقتی به دنبال پیدا کردن ارزش و نکات مثبت در هر چیز و هر حادثه ای باشیم در واقع داریم از ورود چیزهای جدید به زندگیمون استقبال می کنیم.
هر جایی که امروز هستید مهم نیست اوضاع چقدر می تواند سخت به نظر آید, از خدا بخواهید (ارزشی که در این موقعیت هستیم رو به شما نشون بده و بگید چطور می تونم سپاس گزار این موضوع باشم؟؟
افراد شاد افرادی هستند که هم چنان که دارن مسیر زندگیشون رو پیش می برند، می تونن به خاطر چیز هایی که اکنون دارند ,سپاس گزار باشند. تنها چیزی که می تواند ما را به عقب براند این است که احساس کنیم باید”حتما” در زندگی خود پیشرفت کنیم.البته که ما می توانیم در زندگی خود پیشرفت کنیم!!!! اما حقیقت نهایی این است که ما “دقیقا همان جایی هستیم ,که باید باشیم. از طریق پرورش و گسترش این نگرش است که احساس صلح با این لحظه در ما به جریان می افتد و تقویت می شود. لحظه ایی که از جایی که بوده ایم ,و اکنون هستیم قدردانی می کنیم ,لحظه ایست که تمام وجود خود را به اتفاقات غیر منتظره ارتقا می دهیم,یک ذهن باز و یک قلب سپاس گزار ;ترکیبی است برای ایجاد این جادوی ناب…
زندگی یک دوی سرعت نیست!یک ماراتن است. بنابراین خودتان را محدود نکنید که باید در مرحله خاصی از زندگی خود یا سن , به چیزی و جایی برسید! زندگی یک سفر خاص است ,تک تک روزهای خود را گرامی بدارید.زمان می گذرد و هر روز یک نعمت است.زمانی که روزهای سختی را پشت سر می گذاشتید فردی شدید که به آن نیاز داشتید. همه ی این بینش ها در جهت احساس قدردانی از امروز و جذب خواسته های مطلوبمان در فرداهایی است که به زودی به وقوع می پیوندد.
دوست خوبم در لحظه باش، زندگی در همین لحظه ی اکنون جاریست…..
به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمانها و زمین در دستان اووست.
درود بیکران مجدد به استادان جاان دروود و سلام بر دوستان الهیه عزیزم.
وااای ازیییین قسمت سفر به دور آمریکاایه زیباااا.بی نظییییر بود.از جاده های پر پیچ و خم در دل کوهای سر به فلک کشیده پوشیده از درخت چههه لذتی بردم.دلم رانندگی در همچین جاده ای رو خوااست.عاشق جاده های کوهستانیم البته زمانی که خودم راننده باشم.ناخواسته اگه راننده نباشم یکم میترسم.اینطور مواقع حواسمو میدم به زیبایی های اطراف و میگم
گر نگهدار من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میداارد
استاد جان دست فرمونتون دست مریزااد داره واقعا.
یعنیییی با این قانون سلامتی چقدر زندگیی سادست.خداای من بری تو دل همچین والمارت عظیمی دو قلم جنس گوشت و بلوبری برداری بیای بیرون.ازین ساده تر و زیباتر و خوشمزه تر مگه میشه.شکرت که ماهم درین مسیریم.
واای بااانو جاان شایستهههه چه کردین با این عزت نفس زیباتون که رفتین ویدیو این آغایی که گیتار زدنو گرفتین.بی نظیییییر بوووود.لذت بردم.چقد آهنگش قشنگ بوود اگه اشتباه نکنم داستان مردی بود که از ال ای برگشته شهرشون و اومده که رویاشو تو شهرش زندگی کنه که یه دختری بوده رویاش و ای دل غااافل که دختر شعر مااا نیییست حالا ایشونم هی call to her میکرده :):):):):):):))))))))))
خیلیییی آغااهه قشنگ خوووند.ازونجایی که تجربه ی گیتار زدن و خوندن رو دارم قشنگ میفهمم مهارت و تلاش و پشتکار میخواد که بتونی اینجوری گیتار بزنی آکوردارو قشنگ بگیری و صداتو گامشو رعایت کنی و همراه با گیتاری که میزنی در جای درست بخونی و اوج بگیری و باز صداتو بیاری پایین بدون اینکه نرمی صدات گرفته بشه.
وااای که در حین گووش کردن و لذت بردن منو برد به زمانی که گیتار میزدمو اصلا زمان و مکان رو فرامووش میکردم.عاااشقه گیتار زدنم.خدایا شکرت که فهمیدم این نعمت و استعدادمو.گیتارم اینجا همراهم نیست اما میتونم اینجا یه گیتار دیگه بگیرم و با استاد فوق العادم اینترنتی کلاس بردارم و ادامه بدم و لذت ببرم.همیشه ازینکه تو ایران نمیتونستم بخونم ناراحت بودم.
بذارین اینم تعریف کنم استاد جان و مریم بانوی شایسته و دوستان عزیزم براتون.
دوستان در داانشگاه متوجه شده بودن که من میخونم.یبار صبح که قشنگ انگاری همه چی به زیباترین حالت منظم و چیده شده بودم به محضه حضور در کلاس استادم گفتن نگین امروز برامون یه آهنگ بخون که کلاس رو با خوندن تو شروع کنیم.
دسته بر قضا منم چون احتمالش رو میدادم از قبل خودم رو برای آهنگ سوغاتیه بانو هایده آماده کرده بودم .استااد جان با اعتماد به نفس گفتم sure .why not? it’s my honor و شروع به خوندن کردم و عشق جانمم فیلمشو گرفت و گاهی نگاهش میکنم و گوش میکنمش.انقدددر زیباا خوندم که خودم غرق لذت شدم.
استادم وقتی تموم شد بسیااار لذت برده بودن و چقدر تعریف کردن و بهم گفتن تو بااید این صدارو با دیگران سهیم شی و بذاری به گوش همه برسه.با اینکه معنیه شعر رو نمیدونست اما میگفت متوجه شدم که از یک عشق زیبا صحبت میکنه.روز آخر پایان کلاس ها به همه استادا میگفت نگین برای من آواز خونده صداش عالیه و چقدر تحسین همه رو شنیدم و لذت بردم.
خدایااا شکرت برای این نعمت زیباات.البته جا داره بگم که این صدای بی نظیر رو از پدر عزیزم به ارث بردم و ایشون قرآن رو زیبا تلاوت میکنن و من آواااز.ترکیب قشنگی شدیم :)))))))))))))) منم قدیما سر صف و تو تمام جلسات مهم مدرسه باید میرفتم قرآن میخوندم.چقدر مسابقه شرکت کردم و جایزه گرفتم.خدایا شکرت برای تجربه ی اون روزهای زیبااا که منه الان رو ساخته.انصافا خودمو تحسین میکنم.دمم گرم.
استااد جان این قسمت متوجه نشدم که هنوز تو ایالت کلرادو هستین یا نه؟ گمونم ایالت بزرگیه یا چون تقریبا 1 روز یا دو روز در میون فایل میذارین به چشم من خیلی وقته تو این ایالتین.استااد واقعااا دمتون گرم چقدر با حوصله همه جارو میرین و میبینین و از هیچ زیبایی نمیگذرین.لذت میبرم ازین اخلاقتون.ممنون که با ماهم به اشتراک میگذارید.
رنگها میرقصن و جاشون رو به هم میدن، سبز، قهوه ای، آبی، سرخ، سفید، زرد
و چقدر عالیه که هرچیزی رو به رنگی میبینیم، صحنه ها منو یاد نقاشی های استاد بابراس میندازه و خدای این همه زیبایی و رنگ
جالبه که این همه تنوع رنگها در عالم خلقت تنها بازی نور با چشمان ماست، جالبه نه!
و بسیاری از حیوانات همه چیز رو سیاه و سفید میبینند
چه معجزه ای هست انعکاس نور و از اون جذاب تر دستگاه چشم ما
مرکب های رهوار و ساخته ی فکر و الهامات بشر چه میکنه، چقدر همه ماشین ها خوبن
هر فرد مسنی تو فایلا میبینیم به یه کاری مشغوله و با عشق و حوصله و تمرکز کارش رو داره به بهترین شکل ممکن انجام میده، انگار که بهش گفتن این شخصی که داره ازت درخواست خدمات میکنه بالاترین مقام کشوریه و تو باید بهترین خودت رو ارائه بدی
حتی اون مردیکه موسیقی میزنه وقتی مریم جان ازش درخواست میکنه بنوازه، از مریم جان میپرسه چه اهنگی رو میخوایید بزنم با یه دقت خاصی به سلیقه کسیکه ازش درخواستی داشته احترام میذاره هرچند که حین خدمتی نیست که بگیم لابد جز وظایف کاریش تعریف شده که بپرسه
اونقدر همگی عمیقا در لحظه ی حال هستند که شگفت آوره بدون توجه به اینکه اطراف چی میگذره
دقت کردید اون خانمیکه روی قایقش ایستاده بارداره و تو این وضعیت داره چه ورزش سختی که نیاز به تمرکز و قدرت بدنی بالایی داره رو انجام میده، افرین به بدن اماده اش و انگیزه و اراده اش
هرکسی کنار رودخونه مشغوله با علایقش و داره لذت میبره از لحظه هاش
چقدر ثروت فوق العاده است و چه امکانات رفاهی برا ادم مهیا میکنه
ممنون به خاطر این همه آرامش که با این فایلا به ما میدید استادجان، ما هم با شما در سفر هستیم و لذت میبریم
چه هماهنگی داره حال و هوای امروزم با این طبیعت بینظیر و در لحظه بودن
خدایا بابت همین لحظه ی باشکوه سپاسگزارتم
امروز برنامه ام این بود ی سری کارهام و انجام بدم
اما صبح که بیدار شدم مات و مبهوت بودم در آیات قرآن و تفکر و عظمت و قدرت رب العالمین
فرش مو پهن کردم تو حیاط پشتی و زیر سقف آسمون آبی کل روز داشتم به عظمت خداوند فکر میکردم ، فارق از هیاهوی زندگی
امروز سوره انبیا رو میخوندم ، خداوند در این سوره اسامی پیامبران و درخواست هاشون و گفته و بعد از هر درخواستی گفته و پس اجابت کردیم او را
درخواست هایی رو مثال زده خداوند که با عقلِ محدود انسان غیر ممکنِ
بعد داشتم فکر میکردم چرا خداوند بارها در یک سوره این اجابت کردنِ غیر ممکن ها رو بیان کرده ؟؟؟
چون این باور و برای ما بسازه که هیچ غیر ممکنی برای خداوند وجود نداره !!!
البته خداوند گفته اجابت کردیم ، یعنی او شخص که پیامبر هم بوده اگه طبقِ قوانین در احساس خوب بوده اگه بندگی من و رو کرده ما هم اجابتش کردیم !!!!
چقدر آیاتِ این کتابِ هدایتگر ، برام منطقی میکنه قدرت ِ خداوند رو
چقدر میشه اصل و تشخیص داد در آیاتش
خدایا سپاسگزارتم
همینجوری که تو حال و هوای خودم داشتم فکر میکردم ، ی مگس اومد و پرواز کنان با صدای مخصوص خودش بالا و پایین میشد و یاد آیه 73 سوره حج افتادم که خداوند میگه اگه کسانی که بجای خداوند قبول دارید، همگی جمع بشن نمیتونن یک مگس خلق کنن !!!!
پس اصل یکتا پرستی
اصل فقط درخواست کردن از تنها قدرت خالقِ
اصل با احساسِ خوب متصل شدن به این نیروی یگانه اس
بقیه اش همه میشه فرع
بعد همین مگس باعث مرگ ِ قدرتِ زمانه میشه ؟؟!!!!
الله اکبر
چرا هدایت در لحظه اس؟؟؟
چرا باید در لحظه باشیم ؟؟؟
چون احساسِ خوب در لحظه جاریه
چون اتصال در لحظه اس
چون این جهان به فرکانس ِ هر لحظه پاسخ میده
پس من اگه استاد شم که در لحظه با احساسِ خوب حضور داشته باشم ، رستگار شدم
طبیعت با تمام در جریان بودنش در لحظه جاریه
چقدر امروز با برکت و فوق العاده بود ، خداروشکر
وقتی در احساسِ خوب باشیم یعنی در لحظه حضور داشته باشیم یعنی مومن هستیم
واسه همینه شیطان به بندگانِ مومن دسترسی نداره
چون شیطان یا در گذشته است یا در آینده
من اگه همین و درک کنم و هر روز بهش عمل کنم جز
مقربین هستم
خدایا چقدر قوانین جهانت ساده و در عین حال سختِ
مثل همین پدل بورد ، به ظاهر ساده میاد اما وقتی میخوای انجامش بدی میبینی خیلی سخته !!!!
اما خبرِ خوب
هر کاری با تمرین با استمرار آسون میشه
مثل بچه ایی که شروع به راه رفتن میکنه
روزی هزار بار میخوره زمین اما بازم بلند میشه و ادامه میده
اولش دستش و میگیره به مبل و دیوار و هرچی که دمِ دستش باشه ، و هر کودکی بر مبنای قدرت بدنی و استعدادش زمان یادگیریش متفاوته
تازه هر بار که زمین میخوره کلی پدر و مادرش قربون صدقه اش میرن و تشویقش میکنن
حالا منم همون بچه ایی هستم که دارم راه رفتن بر اساس قوانین و یاد میگیرم
با هر قدمی که برمیدارم ذوق میکنم و با انگیزه تر ادامه میدم
با هر آیه ایی که فهم میکنم ذوق میکنم
با هر نتیجه یی از عمل به قوانین ذوق میکنم و ایمانم محکمتر میشه
اصلا مگه معلومه تا کی فرصت داریم ؟؟؟؟
دو روز پیش شوهر دوستم که متولد 58 بود ، دوتا بچه کوچیک هم دارن ، زندگی عاطفی عالی ، موقعیت مالی عالی ، کانادا هم زندگی میکنن فوت کرد.
امروز تماس گرفتم به دوستم تسلیت بگم
بهش گفتم خاطره جونم ایمان دارم که خداوند به اندازه توان هرکسی مورد آزمایش قرارش میده ، حتما خدایی که ما رو خلق کرده قدرت و توانش هم بهت میده عزیزم
بخدا که همه چی خودشِ
تولد خودشه ، مرگ خودشه ، شادی خودشه ، غم خودشه
پس به خودم میگم که یادم باشه
از همین لحظه لذت ببرم و سپاسگزار باشم و تسلیم
و ایمان داشته باشم هر آنچه رقم میخوره دستور خداوندِ
چقدر این جهان زیبا و با شکوهِ !!
چقدر نشانه در هر لحظه ی این طبیعت وجود داره !!
خداوندا چشم دلم و بینا کن
خداوندا گوش دلم و شنوا کن
خداوندا لحظه یی به حال خودم رهام نکن
ای مالکِ روز آخر ، هدایتم کن به تجربه بهشت در این جهانِ باشکوه
سپاسگزارم که این فایل های بینظیر و به قلب مون هدیه میکنید تا با دیدنشون آسون بشیم برای آسونی ها
سارادانش چقدر کامنتت آرامش بخش بود چقدر لذت بردم تحسینت کردم
روح بزرگت رو تحسین کردم
سارا جان باورت میشه دیشب تو سایت کامنتها رو میخواندم همسرم کنارم بود گفت چی میخونی گفتم کامنت دوستام گفت کامنت خودت رو برام بخوان گفتم من هنوز ننوشتم بعد چند تا از کامنت بچه ها رو خواندم همسرم همیشه حرف از مهاجرت میزد ولی همیشه از این شهر به یه شهر دیگه ولی دیشب بدون برنامه یهویی گفت میخوام مهاجرت کنیم یا استرالیا یا سوئیس گفتم آره من بخاطر اینکه همیشه عاشق حیات وحش بودم دوست داشتم برم استرالیا بعد گفت برا کانادا باید بورسیه تحصیلی داشته باشیم وگرنه کشور خوبی برا زندگی است اصلاشاخ در آوردم گفتم الله اکبر وقتی بچه ها تو کامنتاشون از مهاجرت میگفتند میگفتم برا من عملی نیست ولی رها کردم وسپردم بخدا
دوشب هست که همسرم کنار من یا فایل گوش میده یا با من کامنت میخونه بدون اینکه من ازش بخوام یا حرفی بهش بزنم
سارای عزیزم از صمیم قلبم دوست دارم
روی چون ماهت رو میبوسم وازت ممنونم که باعث شدی بنویسم تا یادم بماند که این جهان چطور عمل میکنه ووقتی من رها باشم خداوند پازلها را جوری کنار هم بچینه که من انگشت به دهن بمانم
من شمارو خیلی دوست دارم مهربونم همیشه هم کامنت هاتون رو میخونم و امتیاز میدم همیشه دوست داشتم زیر یکی ازکامنت های زیبا تون تشکر کنم ازتون که اینجا قسمت شد
شعرهای زیبایی رو هم که انتخاب میکنی ومینویسی خیلی دوست دارم ودردفترم مینویسم وهروقت میخونم یاد شمامی افتنم وکلی ذوق میکنم
نشود فاش کسی آنچه میان من وتوست
بامن آنگونه سخن گوی که راز منواوتوست
این وخیلی دوست دارم و همیشه زمزمه میکنم
اونجا گفته بودین باد نشانه خدابرای شما ست وحستون روخوب میکنه
من هم هروقت آواز پرنده ای رومیشنوم اون لحظه میبینم توحس و احساس خوبم
خلاصه که حس و حال خوبی از کامنت هاتون میگیرم وخیلی دوسستون دارم
و هر که در آسمان ها و زمین است، فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی اوست، و کسانی که در محضر اویند از بندگیش تکبّر نمی ورزند و خسته و درمانده نمی شوند. (19)
خدای مهربون تو را شکرگزارم برای نعمت حیاط دوباره و زندگی در بهشت
خدای مهربون تو را شکرگزارم بهم اجازه دادی یه روز دیگه،فقط امروز شکرگزار نعمتهای بیکرانت باشم
خدای مهربون تو را شکرگزارم که به من یه فرصت دیگه دادی که این دم و بازدم ادامه پیدا کنه و من به عنوان اشرف مخلوقات سکان زندگیم را محکم به دست بگیرم و با خودآگاهی مرغ خیالم را بتونم با حواس پنجگانه جهت بدم به سمتی که میخوام و به سمتی که تو راضی و خوشنود بشی به سمتی که احساس لذت درونی و حس بندگی داشته باشم
حق این چشمی که بهم دادی بتونم ادا کنم
نعمتهای خوبت را ببینم
و شکرگزارت باشم
حق این گوشی که به من دادی را خوب ادا کنم
چیزهایی که بهم حال خوب و خوشی میده بشنوم
حق این نعمت کلامم را درست ادا کنم
درباره نعمتهای بیکرانت صحبت کنم
زبان به تحسین خوبیهای بنده هات باز کنم
زبان به شکر نعمتها و زیباییهای که دادی باز کنم
خدای مهربون تو را شکرگزارم برای نعمت فکر و تفکر که به من عنایت کردی که من با خودآگاهی افکار خوب را در ذهنم بپرورونم
و به این ذهن و فکرم تا آخر عمرم غذای متناسب و الهی بدم و به احساس ناب بندگی و اون احساس
ای تغییر دهنده دلها و دیده ها، ای مدبر شب و روز ،ای گرداننده سال و حالت ها ، بگردان حال ما را به نیکوترین
حس و حال
خدای مهربونم تورا سپاس میگم برای اینکه من را هدایت کردی در جمع بهترین و پاکترین و توحیدیترین انسانها به پالایش فکر و روحم بپردازم و مهمترین چیزی که همه ی دوستان در این سایت با هم مشترک هستیم اینه که
در مسیر توحید هستیم
دوستان جانم در مسیر بودن بزرگترین موحبتی که خدا به تک تکمون عنایت کرده
پس قدرشا بدونیم
به اندازه ای که روی خودمون کار میکنیم به اندازه ای که حال دلمون خوبه، به اندازه ای که شکرگزار هستیم
به اندازه ای که توکل میکنیم و تو تضادها حالمونا خوب نگه میداریم
به اندازه ای که حرکت میکنیم و قدم برمیداریم به
اندازه ای که این انرژی درونی که هر لحظه داره پر میشه از حس مثبت و اونا با اعماق وجودمون به خلق الله و موجودات تقدیم میکنیم
داریم نتیجه میگیریم
احساس خوب =اتفاقات خوب
این یک قانون بدون تغییر خداوند است
دوستان عزیزم که مهر و محبت تک تکتون را تو قلبم دارم.
الهی شکرت که ما را به دیدن یه فایل بینظیر دیگه هدایت کردی که حق این نعمت بینایی را درست ادا کنیم و زیباییهایی که عظمت و شکوهش را برای ما به تصویر میکشه ببینیم.
در اونها غرق بشیم ،لمسش کنیم و اصوات خوش موجود در این طبیعت بکر را با لذت بچشیم و به احساس خوب برسیم.
واییییییییییی خدا من چون عشق رانندگی هستم
مخصوصا جاده های پرپیچ و خم و این جاده که منو یاد جاده چالوس خودمون میندازه که واقعا رانندگی خیلی تو این جاده لذت بخشه
کوه های پوشیده از درختان و گیاهان که با دیدنش ناخودآگاه آدم از خود بی خود میشه و میخکوب
الان من یه همچین حسی دارم.
درختان سرسبز و کوههای پوشیده از گیاه ودرخت و هوای خوش و نسیمی که به صورتمون میخوره و نوازشمون میکنه
تراک کمپر هیولا که رانندگی با تو لذت یه مسافرت به یاد ماندنی را چندین برابر میکنه با تمام امکانات [ اخه چقدر تو همه چی تمومی]
سلام به آسمون آبی و ابرهای پراکندهای که عظمت و بزرگی خدارو برامون ملموستر میکنه.
این آهنگ هم که اسمش رانمیدونم چیه حس و حالمونا عالی میکنه و دیگه یه جورایی باهاش انس گرفتیم(دمش گرم برای خلق این اثر،ببین این بنده خدا توچه حالی این آهنگا خلق کرده،آدما مدهوش میکنه که تلفیق دیدن این طبیعت و این اثر میشه نور علی نور)
آقا جان ما همین الان یهویی تصمیم گرفتیم بزنیم به جاده چالوس حالشو ببریم و از اونجا که بین حرف و عمل در این لحظات که قراره لذت ببریم مقاومتی نیست
من با احترام تمام میگم چشم و راه میرفتیم.
ساعت به وقت کرج 16:50 دقیقه
همسر جان مث همیشه پایه است برا سفر و داره وسایل ضروری را آماده میکنه که با دردونه ها یعنی محمدحسن جان و هلیسا بریم و حالشا ببریم
جای همتونا سبز و خالی میکنیم
وای خدا چقدر این مردم قابل تحسینن، با این سن داره با عشق و حوصله کار میکنه و برا هر مسافر اینقدر انرژی میزاره و دلیل سلامتی و سرحال بودنش همین عشقی هست که به مردم میده،
آخه مادر جون تو چقدر با خودت در صلحی(استیکر قلب فراوون برای این خانم بهشتی)
حالا نوبت اتراق تواین استیت پارک زیبا میرسه
این دوتا سگ زیبا که دارن با صاحبانش لذت میبرن
و این آقا خانم هم دارم پدل بورد سواری میکنن و لذتشا میبرن ،منم یه لحظه تصویر استوپ کردم و خودما به اون دریاچه رسوندم و قایق سواری کردم وای چه تابشی داره این خورشید
بدنم کاملا داغ شد چه حالی میده پسر
به قول مریم جان چقدر طبیعت به آدم آرامش میده و آدما تو لحظه قرار میده و آدما از تعلقات میکنه
و آدم احساس رهایی میکنه
به قول استاد آدم گذرمیکنه از گذشته و در لحظه ادم لذتشا میبره
خدارا شکر برای همین لحظه. همین طبیعت و همین دریاچه و آفتاب درخشان و آدمهایی که دارن کیفشا میبرن .الهی شکرت
آدمها به طرز جادویی با خودشون در صلحند
پس نتیجه میگیریم هرچی در سفر باشی و لذت ببری ودر لحظه حال باشی و از تعلقات کنده شی بیشتر با خودت در صلحی
وای چقدر این موج هایی که روی آب دارن با تابش خورشید در روی آب به رقص درمیان حال آدما خوب میکنه.
آقا جان جمعمون جمعه و آهنگ بندری کمه
حالا میریم برای آهنگ بندی توی این فضای دلانگیز
بیا وسط
یالا یالا
دختر بندر لب تو جون به لبم کرد بخدا
خوشگل ترینم ناز تو عاشقترم کرد بخدا
دختر بندر لب تو جون به لبم کرد بخدا
خوشگل ترینم ناز تو عاشقترم کرد بخدا
عزیزم تنگ غروب دیوونه بازی یادته
زیر نخل کوچمون اون بوسه بازی یادته
دل مجنون پی لیلی به بیابون میزنه
دل مو از پی تو به رود کارون میزنه
دختر بندر لب تو جون به لبم کرد بخدا
خوشگل ترینم ناز تو عاشقترم کرد بخدا
دختر بندر لب تو جون به لبم کرد بخدا
خوشگل ترینم ناز تو عاشقترم کرد بخدا
تو کجایی تا بگم دل از فراغت چی کشید
نامه ای از تو عزیزم که به دستم نرسید
کی میای تا من برات رخت عروسی بخروم
تو بشی مال خودوم تو رو به خونم ببروم
دختر بندر لب تو جون به لبم کرد بخدا
خوشگل ترینم ناز تو عاشقترم کرد بخدا
دختر بندر لب تو جون به لبم کرد بخدا
خوشگل ترینم ناز تو عاشقترم کرد بخدا
کلی انرژی بعد رقص بریم برای خرید تپل مطابق با قانون سلامتی
گوشتای لذیذ بسته بندی شده تر و تازه تاریخ امروز
یاد یه باور درب داغون افتادم از بچگی بهمون اینقدر گفتن گوشت گاو سرده و از این حرفا
اینقدر در خوردن گوشت گاو مقاومت داشتم
ولی الان هم گوشت گاو را با لذت میخورم هم گوشت گوسفند
میزنیم بر بدن خیلی هم عالی
میریم برای شنیدن یه موسیقی اصیل امریکایی
که فکر میکنم درخواستی مریم جانه
چقدر این حس مهم بودن به آدما را که شما به اونا میدید را تحسین میکنم
چقدر این آقا داره باعشق این کارا میکنه.
یاد یه مطلب جالبی افتادم
یه روز داشتم با اتوبوس یه مسیری را میرفتم
بغل راننده اتوبوس وایستاده بودم
باور کنید این آقا لباساش مثل کاپیتانای هواپیما بود
و اینقدر با احترام با مسافرا برخورد میکرد که من شروع به تحسین کردن ایشون کردم و ازشون قدردانی کردم برای اخلاق نیکو و پسندیدشون
این آقا باور کنید انگاری به عرش رفت
تو اوج خوشحالی داشت رانندگی میکرد
و به من گفت آقا شما جز معدود کسانی هستید که از من تشکر کردید.
تحسین میکنم استاد عزیز و مریم جان را برای تحسین آدما و خصوصیات بارز شون.
در آخر یه تشکر ویژه از درون بچه که این تصاویر رویایی را برامون گرفت داشته باشیم
و این آهنگ اوریجینال که با این تصاویر و امواجی که به آرومی این طرف و اون طرف میرن حال دلمون دگرگون کردن.
و این آقا و خانم که در این دریاچه دارن آفتاب میگیرن و قایقاشون که مخالف هم قرار گرفته و فیس تو فیس هستن و با عشقشون دارن لذتشا میبرن.
الهی شکر چقدر لذت بخش بود این سفر و دیدن این دریاچه و آدمهایی که با خودشون در صلحن.
الهی شکرررررررررررررررررررررررررررت
الهی شکرررررررررررررررررررررررررررت
الهی شکرررررررررررررررررررررررررررت
عاشقتونم و تک تکتون به دستان بخشنده و رحمتگر الله یکتا میسپارم
دمت گرم کاکو. عشق میکنم اسم مسافرت یهویی که میاد و میشنوم رفقام پایه های اون مسافرتند.
از قضا امروز عصر، من هم هوس بردن بچه ها به کنار رودخانه های اطراف شیراز را کرده بودم…خانمم اوکی داد و چیزها را آماده کردیم تا فردا صبح راه بیفتیم و بریم.
سفرتون به سلامت.
انشالله در پناه خدا سالم و خوشحال برید و برگردید و کلی بهتون خوش بگذره.
درود و خداقوت به اساتید عزیزم و همسفران خوبم در این سفر فوقالعاده
نوشتن کامنت برای من تبدیل به چیزی فراتر از توجه به زیباییها و ثبت تغییراتم شده. هربار که کامنت مینویسم چیزهای بسیار زیادی رو درک میکنم و متوجه میشم با اینکه دستای خودم داره مینویستشون اما قبلاٌ بهش فکر نکرده بودم و انگار داره من رو با وجود برتر و خداوند بیشتر آشنا میکنه. با مفهوم هدایت، مفهوم تکامل، مفهوم تعهد، مفهوم سپاسگزاری، مفهوم توجه به نکات مثبت، مفهوم اعراض از نازیباییها و بودن در لحظه، به قول خانم شایسته آدم تو سفر انگار بهتر متوجه میشه که زندگی تو لحظه زیباست و آینده هرچقدر هم که زیبا باشه آدم دوست داره همین الان و تو همین لحظه باشه و از این لحظه لذت ببره.
به خودم گفتم این اتفاق که داره همیشه برای ما میفته، ما که همیشه از نعمت لحظهها بهرهمند هستیم پس چرا نباید کیفیت لحظات زندگیمون رو بالاتر ببریم؟
قبلاً صبحها که از خواب پا میشدم به خودم میگفتم اگر همین امروز فقط فرصت زندگی داشته باشی چجوری زندگی میکنی؟
اما حالا اومدم محدودترش کردم و میگم اگه فقط یک ساعت دیگه فرصت داشته باشی چیکار میکنی؟
و بعد به خود میگم که ببین مگه میدونی که کی قراره از دنیا بری؟ پس چرا میای لذت رو موکول میکنی به آینده؟ چرا همش فکر میکنی یه اتفاقی اگر تو آینده بیفته و یا آینده به یه شکل خاص رقم بخوره تو باید لذت ببری؟
اینا شده چراییهای سازنده و جهتدهنده زندگی من، شده برام یه شکل اصلاح مسیر.
آیا غیر از اینکه لحظاتی که از زندگیمون لذت نمیبریم به این خاطره که فکر میکنیم یه چیزی از بیرون باید جور دیگهای میبود؟
خب اگر قرار بود جور دیگهای باشه که بود، پس اگر نیست یعنی حتماً لازم نبوده که باشه، چرا حالا باید هی فکر کنیم که عه کاش فلان چیز یا فلان کس بود
مثلاً بارها برای خودم این اتفاق افتاده بود که تو یه جمعی یه فردی نبوده بعد همه گفتن عه کاش فلانی هم بود یا وقتی یه کسی میمیره همش به یادشیم که کاش بود کاش بود، بابا هر کدوم از ماها اگه تو همون جمع نباشیم باز میگن عه کاش فلانی هم بود، چرا پس وقتی الان هستیم، وقتی که الان میتونیم خیلی چیزای خوب رو ازش لذت ببریم، این کارو انجام نمیدیم، یه جورایی همش میخوایم برای راضی نگه داشتن یا جلب توجه دیگران حرکت کنیم.
واقعاً دلم خواست مثله اون مرده باشم تو زندگیم حتی برای چند دقیقه، یه آدم معمولی تو پارکینگ فروشگاه تو یه غروب یه روز معمولی صندوق ماشین معمولی خودم بزنم بالا و لباسای معمولیم و بپوشم و گیتار معمولیمو دستم بگیرم و یه آهنگ معمولی رو باصدای معمولیم و نه چندان تحریردار بخونم و کاری هم نداشته باشم کسی هست یا نه، فقط برای خودم بزنم و بخونم.
چقدر اینجوری زندگی کردن قشنگ بود اما به نظرم سخت رسید چون برام تعریف شده زندگی خوب و رضایتبخش یعنی لباسای لاکچری چیزای لاکچری، ثروت یعنی خونه و عمارت و ماشین و بریز بپاش
به خودم گفتم ببین خانم شایسته و استاد از اول سفر یه دست لباس پوشیدن و اصلاً براشون مهم نیست که بقیه میگن وای لباسا تکراریه و ازین حرفا، شاید اصلاً کسی که تو این فضا هست حتی به این چیزها فکر نکنه اما خیلی آموزندست برام، اما همین آدما جایی که باید به خودشون برسند چندتا چندتا استیک برمیدارند و کاملاً خودشون رو تحویل میگیرند، به خودم گفتم واقعاً اگر یه کسی تو ایران همچین کاری رو بکنه و سبدش رو پر کنه از این همه استیک پشت سرش میدویم ببینیم ماشینش چیه، این کیه اصلاً که داره اینجوری خرید میکنه اما استاد و خانم شایسته کاری رو انجام میدن که بهشون لذت میده، نه برای جلب توجه و خدا هم با افرادی هممدارشون میکنه مثل خودشونن، حالا استاد و خانم شایسته یه لباسی تنشون میکنن، افرادی که تو تصویرها میبینیم انقدر با خودشون در صلح هستند هم که لباسم تنشون نیست و هرچقدر که دوربین رو بهشون وایمیسته هیچ واکنش خاصی نشون نمیدن یا اغلب یه شکلک بامزه در میارن از خودشون.
این سفرنامه خیلی بهم کمک میکنه تا بفهمم همه چیز از خودم شروع میشه.
من برای اینکه به حال خوب برسم نیاز به تغییر هیچ چیزی غیر از زاویه نگاهم ندارم، این خیلی تمرین مهم و حساسیه، اگر فقط همین یه تمرین رو درست انجام بدم زندگیم میشه بهشت، دقیقاً همین چیزی که این عزیزای دل دارند تجربش میکنند.
دیشب داشتم با خودم صحبت میکردم و به خودم گفتم احسان حتی جاهایی که یکم بهت سخت گذشت رو بهش توجه کن، همان جاها تو رو تکون داد، همونجاها باعث شد حرکت کنی، تغییر کنی و لذت ببری، پس به جای اینکه تو لحظههای ارزشمند و سرنوشتساز زندگیت فرو بری زندگیشون کن.
فرو رفتن تو لحظهها با زندگی کردن لحظهها خیلی فرق داره.
دیروز یکی از دوستام بهم پیشنهاد داد که بریم برج میلاد و اتفاقاً یه طوفان خیلی شدیدی هم ایجاد شد به حدی که واقعاً پرتت میکرد. بعد که رسیدیم دیدم بازدیدکنندههایی که از شهرهای مختلف میان چقدر حالشون خوبه، چقدر با خودشون در صلحند چقدر با اشتیاق به همه چیز نگاه میکنند، بعد به دوستم گفتم ببین ما خودمون همچین چیزایی بیخ گوشمونه اما ازش استفاده نمیکنیم، میگیم نریم فلان جا شهرستانی ها این کارو میکنند فقط، فلان کارو نکنیم شهرستان بازیه، دقیقاً همین اتفاق داره تو زندگیمون هم میفته. یه پارک دم خونست نریم، کی پارک میره، فلان روز بریم فلان جا، نه بابا کی تو این شلوغی کار حوصله داره؟
وقتی رفتم بالا تو اون اویوانش انقدر باد زیاد بود که میبردت قشنگ به خدا گفتم سبحانالله ببین وقتی دلت باهاش یکی بشه خود این باد میبرتت اصلاً نیاز نیست تو قدم برداری، کافیه خودت رو رها کنی و بسپاری به این جریان و اعتماد کنی بهش.
به کسی که تو زندگیت هست، همسرته، بچته، پدرته، مادرته، برادرته، دوستته بهش نگیم دوسش داریم که پررو نشه.
اینا خیلی ریشه داره تو وجود ما.
هر قسمتی که از سفرنامه میبینم میگم استاد عباسمنش دمت گرم که انقدر ریشهها رو خوب ساختی تو وجودت و این ثمره همان ریشهها و همان نگاه
یه کاری که جدیداً خودم کردم اینکه به همه کسانی که تو لیست کانتکتام هستن یه پسوند جان اضافه کردم، پدر جان، مادر جان، برادر جان، فلان کس جان
انقدر همین یه کار کوچک وقتی اسم طرف رو میبینم حالم رو خوب میکنه که خدا میدونه، بعد به خودم میگم ببین چرا ما دریغ میکنیم عشق و محبت و زیبایی رو از زندگی خودمون
الان شرایط سفر نداری؟
برو تو پارک قدم بزن، هدفون بذار تو گوشت یه آهنگ گوش بده که اگه تو جاده بودی گوشش میدادی
یه رابطه دلخواه میخوای؟
برو تو همان پارک یا خیابون دو نفر که دست تو دست هم هستن و ببین و تحسین کن، حسشون کن
پول میخوای؟
برو جلو یه خونه گرون قیمت یه ماشین گرون قیمت وایسا یا برو تو یه نمایشگاه دست بکش به اتومبیلها یا اگرم سختته بیرون وایسا و برای یه دقیقه حسش کن، فکر کن مال توعه پولش رو داری و میتونی بخریش، حسش کن که اگر داشتیش چه حالی بودی
اصلاً برو تو بانک الکی نوبت بگیر یه کار الکی انجام بده و حس کن که برای یه کار خیلی مهم رفتی و مقادیر زیادی الان تو حسابت هست، اصلاً به دیگران نگاه کن و ببین که چه پولایی داره جابهجا میشه توسط دیگران تا برات باورپذیر بشه که تو هم میتونی
این درون که به پرواز در میاد، این قاب تصویر، همان چشم توعه، میخواد حسش کنی تا داشته باشیش، خیلی عمیقتر بهش نگاه کن، یه جوری که انگار همان لحظه اونجایی
خدایا شکرت برای این مسیر زیبا و بینظیر
از استاد عزیزم، خانم شایسته زیبا و همه همسفرای خوبم برای همراهی این سفر سپاسگزارم دم همتون گرم
سلام به احسان جانِ عزیز که هر بار مشتاقانه کامنتش رو میخونم، حتما از تو دل کامنتش یادآوری ها و نکات خوب برای خودم به دست میاد.
داشتم تو صفحات این فایل و کامنتهاش میچرخیدم تا رسیدم به اسمت و ذوق زده گفتم بَه بَه خودشه، یکی از همون آدمایی که توحیدی فکر میکنه و جلو میره.
خوندم مثل همیشه و لذت بردم.
چقدر یادآوری های نابی داری تو کامنتت.
اما دستم نرفت کامنت بنویسم برات.
از کنجکاوی یه دونه پاسخت رو باز کردم ببینم کی چی نوشته برات، که دیدم بَه بَه، فرزانه جانِ ارزشمندِ خودمه که…
نظرش رو خوندم و اتفاقا تشویقم کرد که برات بنویسم.
یاد یه خاطره ی بامزه افتادم بین تهران و شهرستان.
دوستم از تهران، دانشگاه مشهد قبول شده بود، بعد اونجا بهش میگفتن شهرستانی…
من باعث تعجب و خنده ام شده بود که به بچه تهران بگن شهرستانی…
این مالِ دورانِ قدیمم بود که آگاهی نداشتم.
خیلی وقته برای من تهران و شهرهای زیبای دیگه ی ایران و روستاها و کشورها فرقی نداره…
چرا فرق داشته باشه وقتی همه شون مالِ خداست.
زمینِ خداست.
قشنگی های خداست.
یادم بمونه هر چیزی، هر جایی، قشنگه.
مهم اینه من انقدر چشم های قلبم باز باشه تا ببینم، مابقی میشه حاشیه، میشه فرع.
یه چیز باحال هم مشابه تجربه شما برای من پیش اومد چند سال پیش.
چند سال پیش با همسرم رفته بودیم شرایط ثبت نام دوره اوریگامی رو از موسسه ی محبوبم روشنا، به صورت حضوری بپرسم، بالاتر از میدون آزادی (تهران) هست.
بماند که اون روز و بعدش نقطه عطف زندگی من شد با روشنا اوریگامی و خودِ هنرِ اوریگامی…
برگشتنی دوتایی پیاده قِل خوردیم پایین تا میدون آزادی.
من بچه تهران، سی و چند ساله، تا اون لحظه نرفتم میدان آزادی رو از نزدیک ببینم.
چرا چون به قولِ شما و باورهای قابلِ اصلاحی که شنیده بودم اونجا جائیه که دوستانِ محترم که از شهرهای دیگه میان، میان اونجا و عکس میگیرن با نمادِ تهران…
البته الان برج میلاد و یه عالمه جای دیگه هم تبدیل داره میشه به نمادهای تهران.
خلاصه اون روز به دلم افتاد بیا بریم داخل محوطه وسیع میدانِ آزادی…
همیشه با ماشین فقط از دورش رد شده بودم.
وای، خدای من، چه کیفی داد…
چقدر خوشگل بود فضاش، سبزه هاش، از زیرِ طاق هم رد شدم.
عین یه بچه کوچولویی که تازه رفته پارک و غش میکنه از شادی…
بعد دیدم خدای من با چه دلیل و بهانه های پوچی من تا حالا میدون آزادی رو از نزدیک تجربه نکردم…
فکر کنم تقریبا 2 بار تجربه کردم و بسیار لذت بردم.
هر چی محدودیت و ترمز و رودربایستی و بَده و زشته و بی کلاسی هست و …. از ذهن میاد و باورهای نازیبا…
وگرنه همه جای جهانِ خدا زیباست...
یهو الان یاد میدانِ ساعتِ رشت افتادم که امسال تونستم برم و چقدر هم شبِ صفایی بود.
چه جالبه، تو کامنت نویسی، کلی اطلاعات و طرزِ نگرش و باورهای ما، بیرون میریزه و آدم خودشو بهتر میشناسه.
مرسی که کامنت مینویسی آقا احسان.
من که به شخصه پیگیرِ کامنتهات هستم.
چون خیلی شفافه.
خالصه.
اصله.
خدا پشت و پناهت باشه جوانِ رعنا :)
خدا پشت و پناهِ همگی مون باشه.
در مورد زندگی در لحظه و لذت بردن از زندگی یادِ یه چیزی افتادم.
امروز 25 دقیقه تو مجتمعِ باصفا و سرسبز خودمون در هوای بسیار عالی و خنک و مطبوع پیاده روی کردم، بعد یهو دلم خواست بشینم روی نیمکت های محوطه ی سرسبزمون که اطرافش رو یه عالم درخت و گل احاطه کردن، و مراقبه کنم.
صدای استاد توی گوشم بود از فایل گفتگوی دوستان با استاد، قسمتِ آقا الیاس که عالی بود و داشتم با قلبم نگاه میکردم به اطراف…
به درخت ها
به گلهای بنفش فراوانِ اطرافم در حالیکه من عاشقِ بنفشم.
به پروانه ای که نشست روی گل بنفش.
به گربه هایی که تردد میکردن.
به آقای مُسِنی که عبور کرد قدم زنان.
به صدای آواز پرنده ها
به بالکنی در طبقه چهارم که گل و گیاه داشت.
به آبی که به صورت قطره ای پایِ درختی بود.
به آقایی که با شلنگ آب میداد قسمتی از باغچه های وسیع رو.
به ترددِ آدم ها.
به خانمِ سالخورده ی زیبا و شیک پوشی که داشت رد میشد و سلام دادم، ایشون هم با لبخند زیبا جوابمو داد…
میدونی چی شد.
دقیقا تو اوجِ اون همه شادی و حس خوب، یهو ذهنم رفت سراغِ یه خواسته ای که نسبت بهش با حسِ خوب فکر نکردم…
خدایا مگه میشه تو توی اوج زیبایی و مراقبه باشی یهو یه فکرِ مزاحم بیاد؟
بله.
همون لحظه خدا مجدد بهم یادآوری کرد:
هیچ دلیلی باعث نمیشه تو از زندگیت لذت نبری
عملا با همین آگاهی کنترل ذهن کردم و افکارم رو مدیریت کردم و گفتم سمانه الان فقط اینجا باش.
نگاه کن
بشنو.
این لحظه به اندازه کافی جذاب و منحصر به فرد هست که ذهنتو کنترل کنی تا حواست ازش پرت نشه به سمتِ نازیبایی.
این چنین شد که بلند شدم برم خونه، دو قدم جلوتر نشستم روی یه نیمکت باصفای دیگه و اونجا هم کیف کردم.
محوطه ی مجتمعِ ما دقیقا عین پارکه.
پر از فضای سبز.
پر از گل های متنوع و رنگی رنگی.
پر از گربه که هر بار باهاشون سلام علیک دارم.
جلوی پنجره هامون فضایی درست کردن که یه درخت در مرکزه و دورش نیمکت گذاشتن.
من هر روز شاهدِ این میدانِ فضای سبزی هستم.
آدمهایی که گاها میشینن روی نیمکت که امروز خودمم نشستم.
دیروز دو پسربچه نشسته بودن رو نیمکت و با موبایلشون بازی میکردن.
من کیف کردم از صداشون.
از هیجان و زندگی که بچه ها تزریق میکنن به زندگی.
خدایا شکرت که منو آوردی به این بهشتِ باصفا.
نگم از لحظه هایی که جلوی دیدم گنجشک و کبوتر و کلاغ میشینن روی شاخه…
اون لحظات من روی زمین نیستم دیگه رفتم روی ابرها…
شاید این کامنت که اصلا نمیدونستم اینطوری جلو میره، نوشته شد تا به خودم و بقیه یادآوری کنه واقعا مهم نیست الان کجای این زمینِ پهناورِ خدا داری زندگی میکنی…
مهم اینه آیا قدرت، مهارت، شجاعت، توانمندیِ اینو پیدا کردی که زیبایی های جایِ فعلیت رو کشف کنی و ازشون لدت ببری؟
استاد نمونه ی بارزِ این توانمندیه.
از پیاده روی تو هوای گرمِ بندرعباس لذت برد و حالا رسیده به زیباترین های جهان.
این فرمولشه، قانونشه.
وقتی من سپاس گزار باشم واسه الانم، زیبایی های محیط زندگی یا شرایط زندگیِ فعلی مو کشف کنم، لاجرم هدایت میشم به زیبایی ها و امکاناتِ بیشتر.
مرسی آقا احسان و فرزانه جانم، که با کامنتهاتون بهم انگیزه دادین تا بنویسم و خودمم تحلیل کنم.
به عنوان کسی که مقاومت داشتم تو گوش دادن به فایلهای گفتگوی دوستان با استاد، شجاعانه این لحظه میگم شگفت انگیزن.
این روزها که هدایت شدم بهشون، خبری از مقاومت ذهنیم نیست، همش لذته و شادی و حس خوب.
بچه ها عالی هستن، استاد عالی هستن.
خدایا مرسی آوردیم سر وقتِ کامنتِ دوستِ خوبم و همه ی دوست های خوبم.
کامنت خیلی آگاهی داشت خیلی تحسبنت میکنم که هر فایل سفرنامه رو انقد قشنگ موشکافی میکنی با اتفاقات زندگیت
یه لحظه گفتم نگاه ادمها فرق داره به هر جیزی مثلا من نگاهم به فایل و نوشتنش خیلی عادی و مثل خاطره دیدنه اما نگاه شما موشکافی با اتفاقات زندگیته و این خیلی خوبه
اون تیکه هم که گفتی وقتی میریم یه فروشگاهی یا جایی طرف این همه گوشت میخره بعد بدو بدو میکنیم ببینم ماشینش چیه دقیقا درست گفتی چقد خندیدیم به این تیکه چون همه ما اینجوری هستیم ولی واقعا مردم امریکا و خانوم شایسته و استاد اینطور نیستن و با خودشون در صلحند و برای لذت خودشون انجام میدهند نه جلب نظر مردم
در مورد لذتهای کوجک هم درست گفتی به قول شما مثلا پارکی کنار خونمونه همش میگیم تکراریه بریم جایی دیگه یا نریم کی میره اینجا خیلی چیزهایی که ماها میکنیم
از تمریناتی هم که گفتید سپاسگزارم عالی بود حتما توجه ویژه بهش نگاه میکنیم و سعی میکنم انجامش بدم
به نام الله هدایتگر به مسیر خواسته تو اما بدون اجبار و کاملا رها
آخ استاد جان اول سلام می کنم به بزرگ استاد ارجمند و بالیاقتم و از همه مهم تر رها این کلنه امروز تکونم داده استاد ( سلام استاد شایسته مهربان و تمام دوستانم ) استاد من از شما آموختم در هر لحظه هدایت بخواهم از نیروی برتر نیروی که تنها و تنها و تنها قدرت حاکم بر جهان هست که فرا تر از حد تصورات و باورهای تمام موجودات قدرتمند هست نیروی که چی بگم استاد تازه کمی سیمان باورهام اونپیچ و مهره های زنگ زده باورهای اشتباهم دارم شل میشه راجب فقط درک این نیروی برتر که تمام جهان رو خلق کرده و به دقیق ترین شکل ممکن داره هدایت می کنه به مسیر رزق فراوان یا فقر به مسیر سلامتی بی پایان یا بیماری به مسیر عشق لایتناهی یا نفرت به مسیر خوشبختی یا بدبختی به مسیر زیبای یا زشتی به مسیر آسانی ها یا سختی ها
استاد جان امروز فهمیدم در کنار باور کم بود که بزرگ ترین و زشت ترین باور تمام مردم جهان و من من من هست به جای باور فراوانی ها در کنار باور ارزشمند بودن با لیاقت بودن تا به اوج ثروتمند بودن رسیدن و نزد این ارباب محبوب تر شدن من یک باور زشت دیگه هم دارم استاد باور ( رهای ) استاد من رها نیستم خیلی چسبیدم به باورهای اشتباهم که الگوی اون ها در تجربیات گذشته من هست که اجازه رها بودن نمیده.
استاد جان اما چشمه های امید رو دارم حس می کنم چطوری دلیلش رو خدمت شما میگم .
من تازگیا متوجه شدم هر کجا در هر زمان هدایت خواستم از این نیروی هدایتگر و قدرتمند به نام الله رب العالمین ایشان هدایتم کرده و من قبول نکردم به دلیل تجربیات در ذهنم و بعد از چند دقیقه که اون عمل و هدایت رو رد کردم کاملا قلبم به من گواه داده که مهدی اشتباه کردی این هدایت الله بود با دلیل و منطق برام می گه به زبان ساده و من بدون سرزنش کردن خودم قبولش می کنم و این هم اضافه کنم که خیلی خیلی خوشحالم که به نقطه ای رسیدم که هدایت خداوند رو دارم درک می کنم حتی اگر ازش استفاده نکنم و خیلی خیلی خوشحالم و باز هم اضافه کنم که در گاهی مواقع بدون مقاومت قبول کردم و نتیجه آسانی بوده برای من.
امروز دقیقا برای کاری رفته بودم بیرون اصلا میخوام بشکافم امروز رو برای خودم همین جا تا درک هدایت خداوند رو در ذهنم منطقی تر کنم.
بگو بسم الله
من یک محصولی رو گذاشته بودم برای فروش در سایتی که شخصی از تبریز به من پیام داد با این که شماره من موجود بود که من این محصول شما رو میخوام به مبلغ 1ونیم میلیون منم هم قبول کردم و بعد از دو روز بی خبری از این عزیز برای من دیگه مهم نبود کی فروش بره این محصول به این نقطه رسیدم این عزیز پیام البته این رو هم بگم در روز اول گفتگو از من شماره حساب خواستن ایشون خلاصه استاد جان دیروز بعد از گذشت چند روز بی خیالی من پول به حساب من واریز شد و تعجب کردم کی 1ونیم میلیون واریز کرد که یاد این عزیز افتادم و پیام داد بمن واریز کردم لطفا به آدرس من ارسالش کنید
نکته : چطور بعد از چندین روز این بنده خدا مطمعا بود محصول هنوز هست که پول واریز کرد.
پولی که حتی صدای من رو نشنیدن واریز شد یعتی انسان مورد اعتمادتری شدم .
خیلی برای من جالب شد از خدا هدایت خواستم از کجا و نزدیک و راحت ارسالش کنم بسته این عزیز رو که در فاصله 10 دقیقه ای من پست بود و گفت برو اینجا و من امروز رفتم و اولش ذهنم شروع کرد که هزینه پست با تو نیست و چطور میخوای بگیریش ای کاش بهش گفته بودی حالا چی کار میخوای بکنی و من با ذهنم درگیر بودم گفتم خدایا چه فایلی از استاد رو گوش بدم که حال من رو بسازه کمکم کنه که ایده امد قدم 7 جلسه 3 برو گوش کن
در حال گوش دادن بودم رسیدم اداره پست و سوال کردم آقا این محصول رو می خوام پست کنم تبریز آیاآیاشما بسته بندی می کنید گفت بله گفتم هزینه پستی به عهده گیرنده هست گفت اینجا تصویه می کنیم گفتم چقدره گفت 50 تا 55 هزار تومان ( استاد اینجا خانه من هست و معبودگاه ارامش من که این ثحبت ها رو میگم و تحسین می کنم خودم رو که در حال از بین بردن غرور لعنتیم هستم ) خلاصه ذهنم گفت نه پسیر تو هنینجوریش 500 هزار تومان به این عزیز تخفیف دادی ول کن به تو چه جدال ذهن و تجربیات گذشته باعث شد من هدایت خداوند رو بگذرم و دونبال تیپاکس باشم چون هزینه رو از گیرنده دریافت می کنه زدم تو گوگل پیدا کردم 45 دقیقه پیاده روی گفتم اشکالی نداره من دوست دارم هم قدم میزنیم هم به من چه این هزینه حرکت کردم بعد از بییت دقیقه دیدم وسط یکی از خیابان های پاستاران دو تا کلاغ دارن هم دیگه رو می کشن وسط خیابان بزن بزن گفتم خدایا این چه نشانه ای بود به من دادی حالا جالب این که ایرپادم باهم کانکت نشد و باعث شد من کلان جلسه هدایتی رو هم گوش نکنم رفتم بسته رو دادم هزینه پستی 110 هزار تومان خیال ذهنم که راحت شد ایرپاد رو هر طوری بود راه انداختم و گوش دادم به ادامه جلسه هدایت و رهای شما استاد مغزم سوت کشید با خودم گفتم ببین مهدی این آدم دست خدا بود بدون اینکه تو رو بشناسه کل مبلغ رو واریز کرد ته ته داستان پیام میدادی می گفتی این مبلغ هزینه ارسال پست رو دادی مطمعنا این ادم واریز می کرد نه اینکه 45 دقیقه سر ظهر راه بری بعد دو برابر پول اون عزیز بده بعد کلی گرسنه هم باشی ووووو خلاصه سعی کروم ذهنم رو اروم کنم و بگم خدارو شکرش حداقل دارم فرق بین هدایت و رها بودن رو با مقاومت درک می کنم کمتر از یک ساعت این خودش موفقیت هست.
هینطوری با خودم صحبت می کردم و صحبت های استاد در ذهنم مرور میشد و گفتم خدایا اشتباه از من بوده خودت هدایتم کن هم گرسنه هستم و خسته اما احساسم رو خوب نگه داشته بودم که دیدم در خیابان باصفا که کنار دستم رودخانه و فضای سبز هست لذت بردم و جلوی چشمانم یک خیابان دیدم به اسم هدایت انقدر خوشحال شدم آخه تو لیست ستاره قطبیم نوشته بودم خرید سینه مرغ و فلفل دلمه ای و… دقیقا نبش این خیابان مرغ فروشی بود که فیله خریدم و دو قدم جلوتر یک میوه فروشی لوکس که خریدم رو کردم یک نان سنگک تازه و رفتم خانه برای درست کردن غذا و نوش جان کردنش خدایاشکرت.
استاد جان حرف های شما رو باید با طلا نوشت روی الماس
وقتی فرمودین همه ما داریم پیشرفت می کنیم تو هم داری پیشت رفت می کنی اما هر یک قدمی که بر میداری با زجر و سختی هست اما من ( شخص خودتون رو فرمودین ) سهی کردم به این جریان اعتماد کنم و سوت زنان از جاده اسفالتی برم و حال کنم .
استاد هر روز زندگیم درس شده برام هر روز زندگیم رو دوست دارم چون خیلی خوشحالم دارم رشد. می کنم استاد جان بلاخره من میفتم توو تسبیح خداوند آسانی ها
من ایمان دارم به همین خاطر که هدایت شدم به درخواست خودم و خداوند از من هم در این مسیر دعوت کرد خدایاشکرت.
من مهدی میسازم زندگیم رو با کمک هدایت الله و رها بودن به قول شما ( خدایا کمکمون کن تا اینگونه رها و تسلیم شما باشیم ) الهی آمین.
همین رها بودن شما و اعتماد کردن به جریان هدایت هست که شما الان در چه مسیری هستین و ما در چه مسیری شما کجا و ما یعنی من کجا اما امید دارم و ایمان به جریان هدایت الله به قدرت بی نهایتش به اینکه همه چی خداست همه جا خداست خداست در لحظه به لحظه ما خدا توی خدا منم خدا افکار و باورهای ماست خدا فرکانس های ماست خدا نگاه من هست خدا خود کانون توجه منه خدا فکر منه خدا همه چیزه خدا همیشه بوده و همیشه هست بیام این دو روز دنیا رو رها زندگی کنم البته منظور از رهای نه اینکه به قول شما رها در انجام قانون نه قانون خدا میگه به هرچی توجه کنی از جنس و اساس اون وهرد زندگی میشه این مورد رهای نداره باید با قانون پیش رفت و قانون اصلی خداوند احساس خوب = اتفاقات خوب یعنی چی یعنی تا وقتی روی خودت داری کار می کنی و حالت خوبه قلبت آروم هست به جریان هدایت اعتماد کن یعنی اگر رابزه از بین رفت وقتی حالت خوبه یعنی خوشحال باش به سمت رابطه ای که در ذهنت ساختی داری هدایت میشی یعنی وقتی حالت خوبه مسیر اگر به ظاهر زشت بود به جریان هدایت اعتماد کن مسیر درست همون هست و اینکه خدایا کمکم کن بتونم به جریان هدایت شما اعتماد کنم خدایا کمکم کن تا رها باشم آزاد باشم از این زنجیر افکار منفی و باورهای اشتباه به افکار مثبت باورهای فراوانی و لایق زندگی خوب بودن برسم خدایا کمکم کن تا روی شانه هایت بنشینم و شما مدیر و راهنمای من باشی الهی آمین.
استاد من این فایل زیبا و پر از درس شما رو یک بار صبح دیدم اما واقعا سپاسگزار از ما و خانم شایسته که نشان میدهید رهای یعنی اون خانم با شکم بارداریش اگر اشتباه نکنم روی تخته روی آب ایستاده و لذت میبره رهای یعنی اون جنع دوستانه کنار ساحل که با دیدن دوربین و خانم شایسته دیت تکون میدن و میگن دمتگرم دختر که ما توی خاطرات میلیون ها نفر حفظ شدیم رهای یعنی خواندن اون مرد جوان سفید مو بدون لخظه فکر با عشق با عشق از کاری که انجام میداد پشت ماشین خوشگلش نشست برای نه خانم شایسته بلکه خاطره و باوری قوی برای میلیون ها انسان شد که آنچنان زیبا گیتار زد و با صدای گرمش خواند رهای یعنی ازادی استادم و عزیز دلش وقتی اون درون رو برای به رخ کشیدن عظمت زیبای خداوند برای بچه های سایت که تصمیم گرفتن جوری دیگه زندگی کنن خدایا به همه ما کمک کن تا رها باشیم و اعتماد کنیم به این قدرتی که هستی اما در ظاهر نیستی قدرت ایمان به غیب به آخرت
خدایا همه ما را با صالحین با صابرین با متقین با صادقین با نیکوکارانت مهشور بفرما.
هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، یقیناً من نزدیکم، دعای دعا کننده را زمانی که مرا بخواند اجابت می کنم؛ پس باید دعوتم را بپذیرند و به من ایمان آورند، تا راه یابند.
سلام به دوست توحیدی خوبم ، آقا مهدی زیبا اندیش که داری آگاهانه روی خودت کار میکنی.
ممنون برای این نوشته هدایتی که با ما به اشتراک گذاشتی.
ممنون برای حضور ارزشمندت در این جهان هستی و این سایت الهی
چقدر قشنگ خداوند مرا به کامنت شما هدایت کرد و اگاهانه دارم برای شما مینویسم ، چون شیطان تمام تلاشش رو میکند که صحرا را منصرف کند ، او میداند که من به خودم قول دادم که رد پا بگذارم ، درسته دیروز صبح نشد که سریال رو داغِ داغ ببینم ولی غروبش اونو دیدم و لذذذذذذت بردم
خدایا شکرت شکرت شکرت که در مسیر دیدن این زیبایی ها هستم
دوست خوبم چقدر زیبا و دلی و راحت برامون از داستان هدایتت گفتی ، خوشحالم که همگی کنار هم در این مسیر زیبای توحیدی هستیم.
هر کدوم از ما به اندازه تلاش مون ، به اندازه ظرف وجودی مون ، به اندازه ی قدم های مورچه ای صحرا که دارد میرود در دل ترس هایش ، به اندازه باور به سرمایه های ارزشمند وجودیش ، به اندازه ارزشمند دانستن خودش و از همه مهمتر تشخیص اصل از فرع ، تشخیص صدای خدای درون از نجواها به درک بهتری از هدایت میرسیم.
اصلا درک ما از مفهوم هدایت هم مسیر تکامل خودش را دارد و شما چقدر زیبا با مثال برامون بازش کردی…
هر چقدر گوش و چشم مون تیز بین تر باشد برای دیدن نشانه ها ، اتفاقات خوب نه ، اتفاقات عالی برایمان میافتد…
بازهم خیلی خیلی ممنونم که برامون نوشتی و باعث شدی قانون ساده بدون تغییر خداوند برایمان بهتر مرور شود.
کامنت کمی داره طولانی میشه ، ولی میخوام آگاهانه بنویسم اتفاق دیروزم رو تا مرور کنم و برایم عادی نشود آنچه که بر من گذشت.
دیروز صبح ساعت 4 بعد نیایش صبحگاهی و نوشتن ستاره قطبی هدایت شدم به پیامی در گروه تلگرام که برای در خواست مربی بود ، چیزی که نظرم رو جلب کرد کلمه آوا و حرکت بود ؛
حالا چرا ؟؟
الان میگم :
چون چند روز بود که میخواستم برای مدیر مهد کودکی توضیح جامعی در مورد دوره آوا ورزی بفرستن ولی ذهنم خیلی مقاومت داشت ، با اینکه خودم بهشون پیشنهاد و درخواست داده بودم ؛ گویا به ظاهر زور شیطان بیشتر بود ، ولی…
ولی صحرا در یک حرکت انتحاری نوشت آنچه را که برایش درونی شده بود و ارسال کرد و بعد چقدر ذهنم آزاد و رها شد…
داخل پرانتز بگم ( آگاهانه دارم خودمو به چالش میکشم میزان عزت نفسم رو ، میزان باور پذیری خودم به توانایی هامو ، میزان ارزشمندی سرمایه های درونی ام رو و…)
خلاصه آنکه با دیدن کلمه ی آوا ، قلبم میگفت این نشونه هست ولی رهن میگفت ، اقا اول صُبْحِ و زشته و از این حرفا ولی من پیامو فرستادم و تقریبا رهاتر از قبل بودم و باور داشته که این از طرف خداست ، چون چند شب بود که به درگاه رب العالمین به عجز و ناتوانی خودم اعتراف کرده بودم و با مرور فایل های «قلبی که به سوی خدا باز میشود» و « روی خدا حساب کن» رو داشتم بهتر متوجه کلام استاد میشدم…
و اتفاقی که افتاد من از طریق دستان بی نظیر خداوند ،همان هایی که به من سود و خیر میرسانند و با عزت و احترام با من برخورد میکنند ، ی مصاحبه 2 ساعته رو باهم داشتیم…
میدونی دوست خوبم در تمام طول این فرایند تلاش کردم رها باشم و به پلن خدا اعتماد کنم ، منطق های زیادی بود برای پیچوندن خودم ولی من گفتم تو برو ، صحبت کن فارغ از نتیجه و بعد چنان احساس رضایتمندی عمیقی از خودم داشتم که نگم براااات…..
ذهن خیلی تلاش میکرد و میگفت که تو روابط اجتماعی خوبی داری و حالا با 2 نفر هم صحبت کردی و ازین حرفا ولی ….
ولی جنس گفتگو ها زمانی که تو با قدرت صحبت میکنی و با اعتماد به رب قدم برمیداری فرق میکنه ، میشود مشت محکمی بر دهان شیطان….
خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت
راستی باید ساعت 6.30 آماده بشم برای جلسه آنلاین با لُورِنزو با سیدنی مارتین ، دستان بینظیر خداوند که در پاسخ به ترسی که در دلش رفتیم ( پیشنهاد برای جلسه آنلاین به بانی و راجرز که موضوعش کاملا هدایتی بود و برای آمادگی بیشتر برای پرزنت مون که دد. کامنت های قبلی داستان هدایت زیبایش رو گفتم …)
خلاصه آنکه این مسیر ادامه دارد….
دوست خوبم الهی که همیشه در مسیر توحیدی و فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و آرامش باشید.
سلام به صحرا خانم عزیز دختر زیبا و طبیعتگرد دختری از جنس توحید و نیایش با رب و العالمینش خداروشکر که شما هم در دل ترس ها رفتین و خداروشکر که رها بودین و فارق از نتیجه پیش رو فقط تلاش آگاهانه کردید که در مسیر رشد باشید تحسین می کنم شما رو صحرا خانم عزیز من خیلی مقاومت دارم و اما فکر کنم دارم راه کم کردن مقاومت هارو پیدا می کنم اون هم با صداقت و فارق از قضاوت شدن مثل یک کودک 5 ساله که مینشینه ی گوشه ای قام قام میکنه ماشینش رو روی خط های دور قالی خونه مامان باباش گذاشته داره با انگشت اشاره میزنه پشت ماشین فراری قرمز رنگش میگه قام قام هورا از خط عبور نکردم هورا من موفق شدم بدو بدو میره اون یکی ماشینی که از پسر خاله اش گرفته رو هم میاره میزاره پشت فراری قرمزه حالا با قدرت بیشتر با اعتماد به نفس بیشتری قام قام میکنه چون فهمیده باید مسیر مستقیم رو آرام و اهسته با سه ضرب بره جلو تا سر ماشینش از خط بیرون نزنه که بخواد از اول شروع کنه .
اتقدر دلم میخواد مثل کودکیم حرف بزنم انقدر دوست دارم خالی باشم از هر حرف و باور به زور دریافت شده انقدر دلم تنگه برای خودم خوده خودم رو میگم وقتی میرفتم جلو اینه خودم رو میدیدم جیغ ذوق می کردم و چشمام رو میبستم پاهام رو می کوبیدم زمین بعد فرار می کردم میرفتم پشت پرده اتاق قایم میشودم آخ دلم تنگه برای رها بودن برای فارق بودن از هر چیزی در این دنیا آزادی میخوام رهای میخوام میدنم بهش میرسم برای من دیگه ماشین و خونه در الویت نیست فقط میخوام رها باشم از زنجیر باورهای دروغین.
امروز خیلی برای من اتفاقات خوب رقم خورد خیلی درس داشت خیلی خیلی.
ممتونم عزیز دلم برای نوشتنتون که باعث شد اینگونه بنویسم و با بغض ازادی الهی شکرش.
ممنون از پاسخ قابل تأملی که فرستادی ،«سرمایه ی ارزشمند صداقت»
چقدر این واژه زیباست و با ساده لوحی فرق میکند و برای صحرا زمان برد که به درک بهتری برسد.
وقتی با خودمون ، خودالهی مون رو راست باشیم ، بدون هیچ پرده و حجابی بپذیریم اون رو ، همانطور که هستیم ، با همه عیب و نقصی هایش ، با همهی نیازها و کمبود هایش…
دوست داشته باشیم خودمون رو و در آغوش بگیریم و برایش وقت بگذاریم…
آن وقت جهان چنان پاداش هایی سر راهت میگذارد که در ذهن محدود ما نمیگنجد…
به شرط رها بودن و نچسبیدن و چقدر عالی مثال
زیبایی از کودک زدی و که میشود در لحظه حال بودن رو از آنها بیاموزیم ؛
من اونو در بچه ها خیلی میبینم و تلاش میکنم که مانند اونا باشم .
همکاری میگفت خوشا به حالت که نترسی ، او رایت میگفت ،او ماجراجویی و کنجکاوی های مرا دیده بود ، چون شجاعت صحرا در دل طبیعت و سفر خیلی خیلی بیشتر از ترس هایش است و صد البته که منم وجودم پر از شرک و شرک و شرکه و….
صحرا در طبیعت بسیار جسور ، شجاع و رها و سبکبال میکند چون به منبع وصل میشود ، آما…
صحرای حال حاضر دارد تلاش میکند که در همه ابعاد زندگیش هم این ویژگی ها رو پرورش دهدو پررنگ کند.
بعدِ طبیعت ، کودکان برای من حکم معلمانی رو دارند که همواره ازشون می آموزم ، میخواهد نوزاد و نوپا باشد یا نوجوانی که سری پر شور دارد….
به قول اسکاول شیل :
« نه هیچ انسانی دوست توست و نه هیچ انسانی دشمن توست ، بلکه هر انسانی معلم توست.»
چقدر خوبه که در این مسیر زیبا هستی و شناختی مقاومت های ذهنی خودتو و داری براش وقت میگذاری
آفرین آفرین به شما دوست خوبم
این نوع نگاه من و شماست که اتفاقات رو رقم میزنه ، ما حق انتخاب داریم که آزاد و رها باشیم و به منبع وصل باشیم یا در بند و زنجیر شیطان
خدارو هزاران مرتبه شکر شکر شکر
راستی چقدر خوب روزتون پر از درس و اتفاقات خوب بوده
.الهی که هر روزت پر باشه از فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و اگاهی های ناب توحیدی
سپاسگزارم که با کامنتی که در پاسخ به کامنت من نوشتین قلب من رو جلا دادید
سپاسگزارم از خدای یگانه که چنین مردان و زنان پاک به پهنای وسعت جهان بی نهایتش در دنیای من وارد کرده یا شایدم من را وارد این دتیای پاک بی نهایت ها وارد کرده و لایق تر شدم که چنین انسان های با محبتی در کنارم هستن.
سلام خدمت استادعزیز و خانم شایسته عزیز و همه دوستان عالی ام
خداروشکر برای این همه زیبایی کوه ها ، صخره ها ، دریاچه ، انرژی خوب آدم ها ( در صلح بودن با خودشون ) ، تمیزی لب دریاچه و جاده ها و بی نهایت درخت که زیبایی هرجایی را چندان برابر کرده است
و خدا رو شکر میکنم برای این هم زمانی امشب
من یک دختر7ساله بنام دینا دارم از بس عاشق سریال سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت است (که قبلا برایتان توضیح دادم و ایمیل کردم که تمام الهامات خرید قدم دوم از طرف دخترم بوده) امشب به طور اتفاقی مثل هر شب گفت یکی از آنها رو ببینیم که هم زمان وقتی خواستیم یه قسمت از قسمت های قبل را ببینیم دیدیم شما قسمت جدید رو گذاشتید و چقدر با ذوق نسشتیم خانوادگی این قسمت رو دیدیم(ما از وقتی تلویزیون را حذف کردیم تمام فایل های شما رو عین سریال و برنامه هایی که پر از محتوا هستندطوری میبینیم که میز میوه و پذیرایی را محیا میکینم و تا اخرین لحظه کسی از پای تلویزیون تکان نمیخورد و گذر زمان را اصلا متوجه نمیشیم و حتی در تایم های روزانه و شبهای ما ساعتی را اختصاص دادیم به دیدن زیبایی از سایت عالی شما و نام گذاری شده بنام تایم دیدن زیبائی ها ) و دیدیم هنوز هیچکس نظری نداشته خواستیم ما برای اولین بار و برای اولین نظر در این قسمت خود را شریک کنیم .
خدا رو شکر برای این همه آزادی که در هرجایی با هر پوششی و جنسیت هر کس اختیار و آزاد است و لذت بردیم آقایی که با سن بالا گیتار نواخت و آواز خواند (جالب اینجاست دخترم اینقدر با دقت فایل ها رو میبیند متوجه آهنگی شد که آقای گیتاری خوانده بود و بعد روی فیلم زیبایی ها گذاشته بودید کامل متوجه شد و نکات مثبت تمام فابل رو بهمون میگوید )
واقعا از شما ممنونیم که در سفر ما رو هم با خودتان همسفرمیکنید و ماهم از زیبایی این دنیای زیبا لذت میبریم و از اینکه با زحمت در هر جایی چه در استخر چه در کوهستان چه در رانندگی و بینهایت در جاهای دیگر فیلم های به این زیبایی و با کیفیت فوق العاده ضبط میکنید که صمیمانه سپاسگزاریم.
جمله اختصاصی دخترم از زبان خودش : خیلی خوشحالم که مامانم شما را به طور اتفاقی پیدا کرد و ممنون از شما بابت همه فایلها که برای ما میذارید و برامون زحمت می کشید و خانم شایسته می ذاره توی سایت …… می بوسمتون از طرف دینا
به نام خدای زیبایی ها
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین
و دوستان نازنینم
وقتی داشتم اول این فایل رو نگاه میکردم از خودم پرسیدم چی باعث میشه من میخکوب شم و این فایل رو ببینم
شاید اگر چنین فایلی تو یوتیوب ببینم یا تو اینستا حتما این قسمتش رو میزدم جلو تا برسم جای مهمش
ولی یه چیزی نمیزاشت بزنم جلو میگفت نکاه کن
نیتی که پشت گرفتن این تصاویر هست فرق داره
نشون دادن زیبایی ها و تمرکز رو زیبایی ها
داره موج میزنه تو دقه دقه این فایل ها
اتقدر این جاده ها تمیز که آدم از دیدنش سیر نمیشه
وقتی این جمله رو از مریم جون شنیدم که طبیعت خیلی به آدم آرامش میده آدم رو تو لحظه نگه میداره
یکیاز سوالاتم پاسخ داده شد
وقتی میرفتم تو طبیعت میدیدم حالم بهتر انرژی مثبت تر ولی نمیدونستم چرا
چون طبیعت تو لحظه نگه میدارتت
کنده میشی از هر تعلقات که داری
هر سفری قبلا رفتم نتونستم ازش اونجوری که باید لذت ببرم
و این خواسته در من شکل گرفت من تجربه یه همیچین سفری که تو لحظه نگه دارتم و جدا کنه از هر چی تعلقات در من شکل گرفت
و انشا الله هدایت بشم به مسیر این خواسته
خدایا شکرت برای این همه زیبایی که تو این فایل دیدم
سلام به خدای عزیزم
سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربان️
سلام به دوستان عزیز و فرکانس بالا️
استاد عزیزم لذت بردم از این همه زیبایی های خداوند که نشونمون دادین، من ایندفعه سوم هست که نگاه میکنم،عاشقتونم بخدا
از این آسمان زیبا و آبی
از دریای زیبا
از خانوم و آقایی که عاشقانه قایق سواری میکنن
از خرید عالی استاد عزیزم
از بلوبری هایی که خرید کردین،استاد جان زدم گوگل چه همه فواید عالی داره
ممنون که راهنمایمون میکنید با خرید کردنتون
استاد جانم همیشه خوشحالم که خداوند عزیزم شما و مریم جان عزیز رو سر راه من قرار داد تا از باقی مانده زندگیم بیشتر و بیشتر لذت ببرم،و آگاهانه به زیبایی ها توجه کنم،عاشقتونم️
سفرخوبی داشته باشین استاد جانم با عزیزدل و خداوندعزیز که هر لحظه کنارتون هست و عاشقانه از لذت بردن شما لذت میبره،
علشقتم خدا
عاشقتم استاد زیبا️
عاشقتم مریم جان که انقد با خودت در صلح و آرامشی️
عاشقتونم دوستان عزیزم ️
سلام زهرا جان…
دوست هم فرکانسی من ..
امیدوارم که عالی باشی…
لذت بردم از خوندن کامنت زیبایت که فقط روی زیبایی ها و نکات مثبت توجه داری…
واز استاد عزیزم و مریم بانو تشکر ویژه دارم….
که زیبایی ها را به ما نشان دادن…
که من با دیدن همین زیبایی و توجه آگاهانه بر نکات مثبت.. هدایت شدم به سمت زیبایی و سفر کردم به مناطق خوش آب و هوا…
و خدا وند را بسیار سپاسگزارم که شما استاد عزیز را سر راه من قرار داد…
الهه
سلام به دوست عزیز و هم فرکانسم الهه جان،
خداوند عزیزم را هزاران مرتبه شکر،که دوستان عزیزی با مدار بالایی دارم،
خدا رو شکر که نوشته ای هر چندکوتاه که خداوندم هدایتم کرد که بنویسم،بر دل شما نشسته،
الهی خداوند عزیزم به بهترین و عالی ترین مسیرها هداییتون کنه ️
به نام صاحب اختیار عالم
حمد و سپاس مخصوص خداوند یکتاست
درود بر زهرا خانم نظام طلب یکتا پرست
خدا رو شکر میکنم بابت همه نعمتها و موهبتهائی که به جمع ما عنایت کرده
از شما ممنونم که دل نوشته زیبای رو نوشتید.
هم از قانون سپاسگزاری گفتید و هم در باره توجه به زیبایی ها نوشتید.
هر دو این ها ، اصلی ترین قوانین خداوند هستن که آدم رو به سعادت راهنمایی میکنه.
و همچنین نوشتن و خوندن کامنتها ، یه راه بسیار خوبیه، برای تمرکز بر روی زیبایی ها.
در پناه آلله یکتا برقرار باشی
سلام به دوست عزیز و هم فرکانس احمد عزیز،
خداوند عزیز را هزاران مرتبه شکر که منو هدایت کرد به این سایت،وهچنین دوستان عالی و مدار بالا
خوشحال شدم دوست عزیز که کامنتی که خداوند عزیزم گفت بنویس زهرا و از دل جون نوشتم، بر دل شما نشسته،
بهترینها رو خداوند عزیزم برای شما وتمام دوستان عزیزم رقم بزنه انشالله،با آروزی موفقیت های بیشتر برای شما
سلام به استاد عزیزم، مریم جان جانان و همه دوستان باعشق همفرکانسی
از نگاه من,برای تجربه احساس قدردانی که با تمامیت وجود و بی تردید و در رضایتمندی سرشار باشد (لازم است در” پذیرش و صلح ” با جایی که اکنون هستیم, باشیم.) ما هنوز در راه هستیم,تا به اینجا این فقط بخشی از داستان ماست ،بنابراین از غصه خوردن برای بخش هایی که دوست ندارید, دست بردارید و روی فصل جاری تمرکز کنید, در میان اشک ها لبخند بزنید ,به سردرگمی بخندید و به خودتان یادآوری کنید (همه چیز به دلیلی رخ می دهد.)
ما قطعا با چالش هایی روبه رو خواهیم شد که گاها سخت و سنگین به نظر می آیند,اما زمانی که به جای غرق شدن در اون چالش ها از بعدی بالاتر تأمل کنیم که این اتفاق یا موضوع چطور می تواند ارزش و آگاهی والاتری به من اضافه کند، با این ذهنیت هست که ارزش به وقوع افتادنش رو درک می کنیم.وقتی به دنبال پیدا کردن ارزش و نکات مثبت در هر چیز و هر حادثه ای باشیم در واقع داریم از ورود چیزهای جدید به زندگیمون استقبال می کنیم.
هر جایی که امروز هستید مهم نیست اوضاع چقدر می تواند سخت به نظر آید, از خدا بخواهید (ارزشی که در این موقعیت هستیم رو به شما نشون بده و بگید چطور می تونم سپاس گزار این موضوع باشم؟؟
افراد شاد افرادی هستند که هم چنان که دارن مسیر زندگیشون رو پیش می برند، می تونن به خاطر چیز هایی که اکنون دارند ,سپاس گزار باشند. تنها چیزی که می تواند ما را به عقب براند این است که احساس کنیم باید”حتما” در زندگی خود پیشرفت کنیم.البته که ما می توانیم در زندگی خود پیشرفت کنیم!!!! اما حقیقت نهایی این است که ما “دقیقا همان جایی هستیم ,که باید باشیم. از طریق پرورش و گسترش این نگرش است که احساس صلح با این لحظه در ما به جریان می افتد و تقویت می شود. لحظه ایی که از جایی که بوده ایم ,و اکنون هستیم قدردانی می کنیم ,لحظه ایست که تمام وجود خود را به اتفاقات غیر منتظره ارتقا می دهیم,یک ذهن باز و یک قلب سپاس گزار ;ترکیبی است برای ایجاد این جادوی ناب…
زندگی یک دوی سرعت نیست!یک ماراتن است. بنابراین خودتان را محدود نکنید که باید در مرحله خاصی از زندگی خود یا سن , به چیزی و جایی برسید! زندگی یک سفر خاص است ,تک تک روزهای خود را گرامی بدارید.زمان می گذرد و هر روز یک نعمت است.زمانی که روزهای سختی را پشت سر می گذاشتید فردی شدید که به آن نیاز داشتید. همه ی این بینش ها در جهت احساس قدردانی از امروز و جذب خواسته های مطلوبمان در فرداهایی است که به زودی به وقوع می پیوندد.
دوست خوبم در لحظه باش، زندگی در همین لحظه ی اکنون جاریست…..
به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمانها و زمین در دستان اووست.
درود بیکران مجدد به استادان جاان دروود و سلام بر دوستان الهیه عزیزم.
وااای ازیییین قسمت سفر به دور آمریکاایه زیباااا.بی نظییییر بود.از جاده های پر پیچ و خم در دل کوهای سر به فلک کشیده پوشیده از درخت چههه لذتی بردم.دلم رانندگی در همچین جاده ای رو خوااست.عاشق جاده های کوهستانیم البته زمانی که خودم راننده باشم.ناخواسته اگه راننده نباشم یکم میترسم.اینطور مواقع حواسمو میدم به زیبایی های اطراف و میگم
گر نگهدار من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میداارد
استاد جان دست فرمونتون دست مریزااد داره واقعا.
یعنیییی با این قانون سلامتی چقدر زندگیی سادست.خداای من بری تو دل همچین والمارت عظیمی دو قلم جنس گوشت و بلوبری برداری بیای بیرون.ازین ساده تر و زیباتر و خوشمزه تر مگه میشه.شکرت که ماهم درین مسیریم.
واای بااانو جاان شایستهههه چه کردین با این عزت نفس زیباتون که رفتین ویدیو این آغایی که گیتار زدنو گرفتین.بی نظیییییر بوووود.لذت بردم.چقد آهنگش قشنگ بوود اگه اشتباه نکنم داستان مردی بود که از ال ای برگشته شهرشون و اومده که رویاشو تو شهرش زندگی کنه که یه دختری بوده رویاش و ای دل غااافل که دختر شعر مااا نیییست حالا ایشونم هی call to her میکرده :):):):):):):))))))))))
خیلیییی آغااهه قشنگ خوووند.ازونجایی که تجربه ی گیتار زدن و خوندن رو دارم قشنگ میفهمم مهارت و تلاش و پشتکار میخواد که بتونی اینجوری گیتار بزنی آکوردارو قشنگ بگیری و صداتو گامشو رعایت کنی و همراه با گیتاری که میزنی در جای درست بخونی و اوج بگیری و باز صداتو بیاری پایین بدون اینکه نرمی صدات گرفته بشه.
وااای که در حین گووش کردن و لذت بردن منو برد به زمانی که گیتار میزدمو اصلا زمان و مکان رو فرامووش میکردم.عاااشقه گیتار زدنم.خدایا شکرت که فهمیدم این نعمت و استعدادمو.گیتارم اینجا همراهم نیست اما میتونم اینجا یه گیتار دیگه بگیرم و با استاد فوق العادم اینترنتی کلاس بردارم و ادامه بدم و لذت ببرم.همیشه ازینکه تو ایران نمیتونستم بخونم ناراحت بودم.
بذارین اینم تعریف کنم استاد جان و مریم بانوی شایسته و دوستان عزیزم براتون.
دوستان در داانشگاه متوجه شده بودن که من میخونم.یبار صبح که قشنگ انگاری همه چی به زیباترین حالت منظم و چیده شده بودم به محضه حضور در کلاس استادم گفتن نگین امروز برامون یه آهنگ بخون که کلاس رو با خوندن تو شروع کنیم.
دسته بر قضا منم چون احتمالش رو میدادم از قبل خودم رو برای آهنگ سوغاتیه بانو هایده آماده کرده بودم .استااد جان با اعتماد به نفس گفتم sure .why not? it’s my honor و شروع به خوندن کردم و عشق جانمم فیلمشو گرفت و گاهی نگاهش میکنم و گوش میکنمش.انقدددر زیباا خوندم که خودم غرق لذت شدم.
استادم وقتی تموم شد بسیااار لذت برده بودن و چقدر تعریف کردن و بهم گفتن تو بااید این صدارو با دیگران سهیم شی و بذاری به گوش همه برسه.با اینکه معنیه شعر رو نمیدونست اما میگفت متوجه شدم که از یک عشق زیبا صحبت میکنه.روز آخر پایان کلاس ها به همه استادا میگفت نگین برای من آواز خونده صداش عالیه و چقدر تحسین همه رو شنیدم و لذت بردم.
خدایااا شکرت برای این نعمت زیباات.البته جا داره بگم که این صدای بی نظیر رو از پدر عزیزم به ارث بردم و ایشون قرآن رو زیبا تلاوت میکنن و من آواااز.ترکیب قشنگی شدیم :)))))))))))))) منم قدیما سر صف و تو تمام جلسات مهم مدرسه باید میرفتم قرآن میخوندم.چقدر مسابقه شرکت کردم و جایزه گرفتم.خدایا شکرت برای تجربه ی اون روزهای زیبااا که منه الان رو ساخته.انصافا خودمو تحسین میکنم.دمم گرم.
استااد جان این قسمت متوجه نشدم که هنوز تو ایالت کلرادو هستین یا نه؟ گمونم ایالت بزرگیه یا چون تقریبا 1 روز یا دو روز در میون فایل میذارین به چشم من خیلی وقته تو این ایالتین.استااد واقعااا دمتون گرم چقدر با حوصله همه جارو میرین و میبینین و از هیچ زیبایی نمیگذرین.لذت میبرم ازین اخلاقتون.ممنون که با ماهم به اشتراک میگذارید.
حسااابی بهتون خووش بگذره استادان عشق.
در پناه حق باشید
سلام استاد جان و مریم عزیزم
جاده ای سراسر از زیبایی
جاده آرومه
درختها مودب و آروم ایستادن
ابرها آروم درگذرن
کوهها آروم و استوار
رنگها میرقصن و جاشون رو به هم میدن، سبز، قهوه ای، آبی، سرخ، سفید، زرد
و چقدر عالیه که هرچیزی رو به رنگی میبینیم، صحنه ها منو یاد نقاشی های استاد بابراس میندازه و خدای این همه زیبایی و رنگ
جالبه که این همه تنوع رنگها در عالم خلقت تنها بازی نور با چشمان ماست، جالبه نه!
و بسیاری از حیوانات همه چیز رو سیاه و سفید میبینند
چه معجزه ای هست انعکاس نور و از اون جذاب تر دستگاه چشم ما
مرکب های رهوار و ساخته ی فکر و الهامات بشر چه میکنه، چقدر همه ماشین ها خوبن
هر فرد مسنی تو فایلا میبینیم به یه کاری مشغوله و با عشق و حوصله و تمرکز کارش رو داره به بهترین شکل ممکن انجام میده، انگار که بهش گفتن این شخصی که داره ازت درخواست خدمات میکنه بالاترین مقام کشوریه و تو باید بهترین خودت رو ارائه بدی
حتی اون مردیکه موسیقی میزنه وقتی مریم جان ازش درخواست میکنه بنوازه، از مریم جان میپرسه چه اهنگی رو میخوایید بزنم با یه دقت خاصی به سلیقه کسیکه ازش درخواستی داشته احترام میذاره هرچند که حین خدمتی نیست که بگیم لابد جز وظایف کاریش تعریف شده که بپرسه
اونقدر همگی عمیقا در لحظه ی حال هستند که شگفت آوره بدون توجه به اینکه اطراف چی میگذره
دقت کردید اون خانمیکه روی قایقش ایستاده بارداره و تو این وضعیت داره چه ورزش سختی که نیاز به تمرکز و قدرت بدنی بالایی داره رو انجام میده، افرین به بدن اماده اش و انگیزه و اراده اش
هرکسی کنار رودخونه مشغوله با علایقش و داره لذت میبره از لحظه هاش
چقدر ثروت فوق العاده است و چه امکانات رفاهی برا ادم مهیا میکنه
ممنون به خاطر این همه آرامش که با این فایلا به ما میدید استادجان، ما هم با شما در سفر هستیم و لذت میبریم
سلام نفیسه جان
حال دلت عالی
چقدر لذت بردم از اشاره ات به این موضوع که اینهمه رنگ بازی نور با چشمان ماست
افرین دقیقااا همینه و چه شگفتی بزرگی هست این دستگاه چشمان
سپاسگزارم از این یاداوری زیبااا
و اون خانم باردار
اتفاقا منم دقت کردم و چقدر برام تحسین برانگیز بود
به قول شما جه بدن اماده ای و چه انگیزه ای و چه حال خووووشی
در پناه الله خوش باشی عزیزم
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام فرمانروای جهانیان که هم مهربانِ هم بخشنده
سلام به روی ماهِ زوجِ هماهنگ
خدای من ، بازم من و جاده های رویایی
خدا میدونه که چه حسِ نابی دارم با جاده
جاده اسم ِ من و فریاد میزنه
میگه امروز ، روزِ دل بریدنِ
چه هماهنگی داره حال و هوای امروزم با این طبیعت بینظیر و در لحظه بودن
خدایا بابت همین لحظه ی باشکوه سپاسگزارتم
امروز برنامه ام این بود ی سری کارهام و انجام بدم
اما صبح که بیدار شدم مات و مبهوت بودم در آیات قرآن و تفکر و عظمت و قدرت رب العالمین
فرش مو پهن کردم تو حیاط پشتی و زیر سقف آسمون آبی کل روز داشتم به عظمت خداوند فکر میکردم ، فارق از هیاهوی زندگی
امروز سوره انبیا رو میخوندم ، خداوند در این سوره اسامی پیامبران و درخواست هاشون و گفته و بعد از هر درخواستی گفته و پس اجابت کردیم او را
درخواست هایی رو مثال زده خداوند که با عقلِ محدود انسان غیر ممکنِ
بعد داشتم فکر میکردم چرا خداوند بارها در یک سوره این اجابت کردنِ غیر ممکن ها رو بیان کرده ؟؟؟
چون این باور و برای ما بسازه که هیچ غیر ممکنی برای خداوند وجود نداره !!!
البته خداوند گفته اجابت کردیم ، یعنی او شخص که پیامبر هم بوده اگه طبقِ قوانین در احساس خوب بوده اگه بندگی من و رو کرده ما هم اجابتش کردیم !!!!
چقدر آیاتِ این کتابِ هدایتگر ، برام منطقی میکنه قدرت ِ خداوند رو
چقدر میشه اصل و تشخیص داد در آیاتش
خدایا سپاسگزارتم
همینجوری که تو حال و هوای خودم داشتم فکر میکردم ، ی مگس اومد و پرواز کنان با صدای مخصوص خودش بالا و پایین میشد و یاد آیه 73 سوره حج افتادم که خداوند میگه اگه کسانی که بجای خداوند قبول دارید، همگی جمع بشن نمیتونن یک مگس خلق کنن !!!!
پس اصل یکتا پرستی
اصل فقط درخواست کردن از تنها قدرت خالقِ
اصل با احساسِ خوب متصل شدن به این نیروی یگانه اس
بقیه اش همه میشه فرع
بعد همین مگس باعث مرگ ِ قدرتِ زمانه میشه ؟؟!!!!
الله اکبر
چرا هدایت در لحظه اس؟؟؟
چرا باید در لحظه باشیم ؟؟؟
چون احساسِ خوب در لحظه جاریه
چون اتصال در لحظه اس
چون این جهان به فرکانس ِ هر لحظه پاسخ میده
پس من اگه استاد شم که در لحظه با احساسِ خوب حضور داشته باشم ، رستگار شدم
طبیعت با تمام در جریان بودنش در لحظه جاریه
چقدر امروز با برکت و فوق العاده بود ، خداروشکر
وقتی در احساسِ خوب باشیم یعنی در لحظه حضور داشته باشیم یعنی مومن هستیم
واسه همینه شیطان به بندگانِ مومن دسترسی نداره
چون شیطان یا در گذشته است یا در آینده
من اگه همین و درک کنم و هر روز بهش عمل کنم جز
مقربین هستم
خدایا چقدر قوانین جهانت ساده و در عین حال سختِ
مثل همین پدل بورد ، به ظاهر ساده میاد اما وقتی میخوای انجامش بدی میبینی خیلی سخته !!!!
اما خبرِ خوب
هر کاری با تمرین با استمرار آسون میشه
مثل بچه ایی که شروع به راه رفتن میکنه
روزی هزار بار میخوره زمین اما بازم بلند میشه و ادامه میده
اولش دستش و میگیره به مبل و دیوار و هرچی که دمِ دستش باشه ، و هر کودکی بر مبنای قدرت بدنی و استعدادش زمان یادگیریش متفاوته
تازه هر بار که زمین میخوره کلی پدر و مادرش قربون صدقه اش میرن و تشویقش میکنن
حالا منم همون بچه ایی هستم که دارم راه رفتن بر اساس قوانین و یاد میگیرم
با هر قدمی که برمیدارم ذوق میکنم و با انگیزه تر ادامه میدم
با هر آیه ایی که فهم میکنم ذوق میکنم
با هر نتیجه یی از عمل به قوانین ذوق میکنم و ایمانم محکمتر میشه
اصلا مگه معلومه تا کی فرصت داریم ؟؟؟؟
دو روز پیش شوهر دوستم که متولد 58 بود ، دوتا بچه کوچیک هم دارن ، زندگی عاطفی عالی ، موقعیت مالی عالی ، کانادا هم زندگی میکنن فوت کرد.
امروز تماس گرفتم به دوستم تسلیت بگم
بهش گفتم خاطره جونم ایمان دارم که خداوند به اندازه توان هرکسی مورد آزمایش قرارش میده ، حتما خدایی که ما رو خلق کرده قدرت و توانش هم بهت میده عزیزم
بخدا که همه چی خودشِ
تولد خودشه ، مرگ خودشه ، شادی خودشه ، غم خودشه
پس به خودم میگم که یادم باشه
از همین لحظه لذت ببرم و سپاسگزار باشم و تسلیم
و ایمان داشته باشم هر آنچه رقم میخوره دستور خداوندِ
چقدر این جهان زیبا و با شکوهِ !!
چقدر نشانه در هر لحظه ی این طبیعت وجود داره !!
خداوندا چشم دلم و بینا کن
خداوندا گوش دلم و شنوا کن
خداوندا لحظه یی به حال خودم رهام نکن
ای مالکِ روز آخر ، هدایتم کن به تجربه بهشت در این جهانِ باشکوه
سپاسگزارم که این فایل های بینظیر و به قلب مون هدیه میکنید تا با دیدنشون آسون بشیم برای آسونی ها
خدایا بینهایت سپاسگزارتم
دوستتون دارم به اندازه ستاره های آسمون
سلام سارای عزیزم سارای پرانرژی
سارادانش چقدر کامنتت آرامش بخش بود چقدر لذت بردم تحسینت کردم
روح بزرگت رو تحسین کردم
سارا جان باورت میشه دیشب تو سایت کامنتها رو میخواندم همسرم کنارم بود گفت چی میخونی گفتم کامنت دوستام گفت کامنت خودت رو برام بخوان گفتم من هنوز ننوشتم بعد چند تا از کامنت بچه ها رو خواندم همسرم همیشه حرف از مهاجرت میزد ولی همیشه از این شهر به یه شهر دیگه ولی دیشب بدون برنامه یهویی گفت میخوام مهاجرت کنیم یا استرالیا یا سوئیس گفتم آره من بخاطر اینکه همیشه عاشق حیات وحش بودم دوست داشتم برم استرالیا بعد گفت برا کانادا باید بورسیه تحصیلی داشته باشیم وگرنه کشور خوبی برا زندگی است اصلاشاخ در آوردم گفتم الله اکبر وقتی بچه ها تو کامنتاشون از مهاجرت میگفتند میگفتم برا من عملی نیست ولی رها کردم وسپردم بخدا
دوشب هست که همسرم کنار من یا فایل گوش میده یا با من کامنت میخونه بدون اینکه من ازش بخوام یا حرفی بهش بزنم
سارای عزیزم از صمیم قلبم دوست دارم
روی چون ماهت رو میبوسم وازت ممنونم که باعث شدی بنویسم تا یادم بماند که این جهان چطور عمل میکنه ووقتی من رها باشم خداوند پازلها را جوری کنار هم بچینه که من انگشت به دهن بمانم
یاحق
بنام خدای مهربونم
سلام به روی ماهت فهیمه جونم
سپاسگزارتم که برام نوشتی عزیزم
اول از تشکر میکنم که عکس دونفره گذاشتی رو پروفایلت عزیزم
ایشالا که به آسانی به بهترین مکان مهاجرت کنین
این خدایی که این جهان با این عظمت و داره مدیریت میکنه و خودش وعده داده که درخواستِ بندگانش و اجابت میکنه
ایمان دارم به هدایتش
امروز از صبح دارم به آیه
قَالُوا بَشَّرْنَاکَ بِالْحَقِّ فَلَا تَکُنْ مِنَ الْقَانِطِینَ
گفتند: ما تو را به حق بشارت دادیم، پس از نومیدگان مباش.
بعد ابراهیم در پاسخ میگه ؛
چه کسی از رحمت پروردگار نا امید میشه ؟؟؟!!!!! مگر گمراهان
فکر میکنم و از خودم میپرسم کسی که امید داره یعنی چی ؟
کسی که ناامید یعنی چی ؟
بعد برای خودم مثال اوردم از زمانی که به قول و وعده کسی امیدوار بودم چه حالی داشتم ؟؟!!!
فهمیه جونم خدا هر لحظه داره باهامون حرف میزنه ، منتهی من چون با چشم ِ سر نمیبینمش ، یادم میره همش که خدا بهم چه وعده یی داده ،
واسه همین باید هر لحظه به خودم یادآوری کنم ، تا یادم باشه وعده ی خدا
خدا به عظمت و بزرگیش قلبمون و باز کنه تا دریافت کنیم نعمت ها رو
فهیمه جونم روی ماهت و میبوسم
ایشالا در بهترین زمان و بهترین مکان میبینمت
دوستت دارم
سلام سارای زیبا ،خوش قلب،مهربون،دوستداشتنی،لطیف،موحدوتوحیدی و..
من شمارو خیلی دوست دارم مهربونم همیشه هم کامنت هاتون رو میخونم و امتیاز میدم همیشه دوست داشتم زیر یکی ازکامنت های زیبا تون تشکر کنم ازتون که اینجا قسمت شد
شعرهای زیبایی رو هم که انتخاب میکنی ومینویسی خیلی دوست دارم ودردفترم مینویسم وهروقت میخونم یاد شمامی افتنم وکلی ذوق میکنم
نشود فاش کسی آنچه میان من وتوست
بامن آنگونه سخن گوی که راز منواوتوست
این وخیلی دوست دارم و همیشه زمزمه میکنم
اونجا گفته بودین باد نشانه خدابرای شما ست وحستون روخوب میکنه
من هم هروقت آواز پرنده ای رومیشنوم اون لحظه میبینم توحس و احساس خوبم
خلاصه که حس و حال خوبی از کامنت هاتون میگیرم وخیلی دوسستون دارم
سلامت وتوحیدیوثروتمند باشین در پناه رب العالمین
بنام خدای مهربونم
سلام به روی ماهت اکرم جونم
سپاسگزارتم که با عشق برام نوشتی عزیزم
خداروشکر که حالِ دلت روبه راهه
خداروشکر که با انسانهای نابی آشنا شدم
ایشالا که در پناهِ الله مهربان سعادتمند باشی خانومی
روی ماهت و میبوسم و دوستت دارم
سلام سارای عزیزم
من همیشه کامنتهاتو میخونم و کلی لذت میبرم
دیشب توسط کامنتت هدایت شدم به سوره انبیا
من عاشق قرآن خوندنم وقتی قرآن میخونم کلی احساسم خوب میشه و باورهای عالی در من شکل میگیره ولی تعلل میکنم و همش موکول میکنم به بعد
ولی دیشب که کامنتتو خوندم گفتم من باید همین امشب این سوره رو بخونم انگار با کامنتت خدا داشت باهام حرف میزد
با اینکه خیلی خوابم میومد ولی سوره رو خوندم و چقدر منو سرشار از آرامش کرد
وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا یَسْتَحْسِرُونَ ﴿١٩﴾
و هر که در آسمان ها و زمین است، فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی اوست، و کسانی که در محضر اویند از بندگیش تکبّر نمی ورزند و خسته و درمانده نمی شوند. (19)
یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ لَا یَفْتُرُونَ ﴿٢٠﴾
شبانه روز او را بی آنکه سست شوند، تسبیح می گویند. (20)
واقعا کلمات قرآن آنقدر گوهر بار و الهی هستن که نمیشه اصلا در موردش صحبت کرد و احساساتی که وجودمونو در بر میگیره بیان کرد
فقط میخوام ازت تشکر کنم که اینقدر با خودت و جهان در صلحی و همیشه اینقدر زیبا مینویسی
در پناه فرمانروای کیهان کسی که تمام قدرتها به دستشه میسپارمت
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ
ﺑﻪ نام خداوند بخشنده ،مهربان
المؤمنون
وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَسْکَنَّاهُ فِی الْأَرْضِ وَإِنَّا عَلَىٰ ذَهَابٍ بِهِ لَقَادِرُونَ
ﻭ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ ، ﺁﺑﻲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﺟﺎﻱ ﺩﺍﺩﻳﻢ ; ﻭ ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺑﻪ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺑﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﻛﺎﻣﻠﺎً ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪﻳﻢ .(١٨)
فَأَنشَأْنَا لَکُم بِهِ جَنَّاتٍ مِّن نَّخِیلٍ وَأَعْنَابٍ لَّکُمْ فِیهَا فَوَاکِهُ کَثِیرَهٌ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ
ﭘﺲ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﺎﻍ ﻫﺎﻳﻲ ﺍﺯ ﺩﺭﺧﺘﺎﻥ ﺧﺮﻣﺎ ﻭ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻴﻮﻩ ﻫﺎﻱ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﻲ ﺍﺳﺖ [ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻓﺮﻭﺵ ﺁﻧﻬﺎ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ ] ﻭ [ ﻧﻴﺰ ] ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﻳﺪ .(١٩)
وَشَجَرَهً تَخْرُجُ مِن طُورِ سَیْنَاءَ تَنبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِّلْآکِلِینَ
ﻭ [ ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺁﻥ ] ﺩﺭﺧﺘﻲ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻃﻮﺭ ﺳﻴﻨﺎ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ [ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ ] ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺭﻧﺪﮔﺎﻥ ، ﺭﻭﻏﻦ ﻭ ﻧﺎﻥ ﺧﻮﺭﺷﻲ ﻣﻰ ﺭﻭﻳﺎﻧﺪ .(٢٠)
خدای مهربون تو را شکرگزارم برای نعمت حیاط دوباره و زندگی در بهشت
خدای مهربون تو را شکرگزارم بهم اجازه دادی یه روز دیگه،فقط امروز شکرگزار نعمتهای بیکرانت باشم
خدای مهربون تو را شکرگزارم که به من یه فرصت دیگه دادی که این دم و بازدم ادامه پیدا کنه و من به عنوان اشرف مخلوقات سکان زندگیم را محکم به دست بگیرم و با خودآگاهی مرغ خیالم را بتونم با حواس پنجگانه جهت بدم به سمتی که میخوام و به سمتی که تو راضی و خوشنود بشی به سمتی که احساس لذت درونی و حس بندگی داشته باشم
حق این چشمی که بهم دادی بتونم ادا کنم
نعمتهای خوبت را ببینم
و شکرگزارت باشم
حق این گوشی که به من دادی را خوب ادا کنم
چیزهایی که بهم حال خوب و خوشی میده بشنوم
حق این نعمت کلامم را درست ادا کنم
درباره نعمتهای بیکرانت صحبت کنم
زبان به تحسین خوبیهای بنده هات باز کنم
زبان به شکر نعمتها و زیباییهای که دادی باز کنم
خدای مهربون تو را شکرگزارم برای نعمت فکر و تفکر که به من عنایت کردی که من با خودآگاهی افکار خوب را در ذهنم بپرورونم
و به این ذهن و فکرم تا آخر عمرم غذای متناسب و الهی بدم و به احساس ناب بندگی و اون احساس
لذت درونی که تورا خوشنود میکنه برسم
همون که توی آغاز سال نو بر زبان میاریم
یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُدَبِّرَ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَی أَحْسَنِ الْحَالِ
ای تغییر دهنده دلها و دیده ها، ای مدبر شب و روز ،ای گرداننده سال و حالت ها ، بگردان حال ما را به نیکوترین
حس و حال
خدای مهربونم تورا سپاس میگم برای اینکه من را هدایت کردی در جمع بهترین و پاکترین و توحیدیترین انسانها به پالایش فکر و روحم بپردازم و مهمترین چیزی که همه ی دوستان در این سایت با هم مشترک هستیم اینه که
در مسیر توحید هستیم
دوستان جانم در مسیر بودن بزرگترین موحبتی که خدا به تک تکمون عنایت کرده
پس قدرشا بدونیم
به اندازه ای که روی خودمون کار میکنیم به اندازه ای که حال دلمون خوبه، به اندازه ای که شکرگزار هستیم
به اندازه ای که توکل میکنیم و تو تضادها حالمونا خوب نگه میداریم
به اندازه ای که حرکت میکنیم و قدم برمیداریم به
اندازه ای که این انرژی درونی که هر لحظه داره پر میشه از حس مثبت و اونا با اعماق وجودمون به خلق الله و موجودات تقدیم میکنیم
داریم نتیجه میگیریم
احساس خوب =اتفاقات خوب
این یک قانون بدون تغییر خداوند است
دوستان عزیزم که مهر و محبت تک تکتون را تو قلبم دارم.
الهی شکرت که ما را به دیدن یه فایل بینظیر دیگه هدایت کردی که حق این نعمت بینایی را درست ادا کنیم و زیباییهایی که عظمت و شکوهش را برای ما به تصویر میکشه ببینیم.
در اونها غرق بشیم ،لمسش کنیم و اصوات خوش موجود در این طبیعت بکر را با لذت بچشیم و به احساس خوب برسیم.
واییییییییییی خدا من چون عشق رانندگی هستم
مخصوصا جاده های پرپیچ و خم و این جاده که منو یاد جاده چالوس خودمون میندازه که واقعا رانندگی خیلی تو این جاده لذت بخشه
کوه های پوشیده از درختان و گیاهان که با دیدنش ناخودآگاه آدم از خود بی خود میشه و میخکوب
الان من یه همچین حسی دارم.
درختان سرسبز و کوههای پوشیده از گیاه ودرخت و هوای خوش و نسیمی که به صورتمون میخوره و نوازشمون میکنه
تراک کمپر هیولا که رانندگی با تو لذت یه مسافرت به یاد ماندنی را چندین برابر میکنه با تمام امکانات [ اخه چقدر تو همه چی تمومی]
سلام به آسمون آبی و ابرهای پراکندهای که عظمت و بزرگی خدارو برامون ملموستر میکنه.
این آهنگ هم که اسمش رانمیدونم چیه حس و حالمونا عالی میکنه و دیگه یه جورایی باهاش انس گرفتیم(دمش گرم برای خلق این اثر،ببین این بنده خدا توچه حالی این آهنگا خلق کرده،آدما مدهوش میکنه که تلفیق دیدن این طبیعت و این اثر میشه نور علی نور)
آقا جان ما همین الان یهویی تصمیم گرفتیم بزنیم به جاده چالوس حالشو ببریم و از اونجا که بین حرف و عمل در این لحظات که قراره لذت ببریم مقاومتی نیست
من با احترام تمام میگم چشم و راه میرفتیم.
ساعت به وقت کرج 16:50 دقیقه
همسر جان مث همیشه پایه است برا سفر و داره وسایل ضروری را آماده میکنه که با دردونه ها یعنی محمدحسن جان و هلیسا بریم و حالشا ببریم
جای همتونا سبز و خالی میکنیم
وای خدا چقدر این مردم قابل تحسینن، با این سن داره با عشق و حوصله کار میکنه و برا هر مسافر اینقدر انرژی میزاره و دلیل سلامتی و سرحال بودنش همین عشقی هست که به مردم میده،
آخه مادر جون تو چقدر با خودت در صلحی(استیکر قلب فراوون برای این خانم بهشتی)
حالا نوبت اتراق تواین استیت پارک زیبا میرسه
این دوتا سگ زیبا که دارن با صاحبانش لذت میبرن
و این آقا خانم هم دارم پدل بورد سواری میکنن و لذتشا میبرن ،منم یه لحظه تصویر استوپ کردم و خودما به اون دریاچه رسوندم و قایق سواری کردم وای چه تابشی داره این خورشید
بدنم کاملا داغ شد چه حالی میده پسر
به قول مریم جان چقدر طبیعت به آدم آرامش میده و آدما تو لحظه قرار میده و آدما از تعلقات میکنه
و آدم احساس رهایی میکنه
به قول استاد آدم گذرمیکنه از گذشته و در لحظه ادم لذتشا میبره
خدارا شکر برای همین لحظه. همین طبیعت و همین دریاچه و آفتاب درخشان و آدمهایی که دارن کیفشا میبرن .الهی شکرت
آدمها به طرز جادویی با خودشون در صلحند
پس نتیجه میگیریم هرچی در سفر باشی و لذت ببری ودر لحظه حال باشی و از تعلقات کنده شی بیشتر با خودت در صلحی
وای چقدر این موج هایی که روی آب دارن با تابش خورشید در روی آب به رقص درمیان حال آدما خوب میکنه.
آقا جان جمعمون جمعه و آهنگ بندری کمه
حالا میریم برای آهنگ بندی توی این فضای دلانگیز
بیا وسط
یالا یالا
دختر بندر لب تو جون به لبم کرد بخدا
خوشگل ترینم ناز تو عاشقترم کرد بخدا
دختر بندر لب تو جون به لبم کرد بخدا
خوشگل ترینم ناز تو عاشقترم کرد بخدا
عزیزم تنگ غروب دیوونه بازی یادته
زیر نخل کوچمون اون بوسه بازی یادته
دل مجنون پی لیلی به بیابون میزنه
دل مو از پی تو به رود کارون میزنه
دختر بندر لب تو جون به لبم کرد بخدا
خوشگل ترینم ناز تو عاشقترم کرد بخدا
دختر بندر لب تو جون به لبم کرد بخدا
خوشگل ترینم ناز تو عاشقترم کرد بخدا
تو کجایی تا بگم دل از فراغت چی کشید
نامه ای از تو عزیزم که به دستم نرسید
کی میای تا من برات رخت عروسی بخروم
تو بشی مال خودوم تو رو به خونم ببروم
دختر بندر لب تو جون به لبم کرد بخدا
خوشگل ترینم ناز تو عاشقترم کرد بخدا
دختر بندر لب تو جون به لبم کرد بخدا
خوشگل ترینم ناز تو عاشقترم کرد بخدا
کلی انرژی بعد رقص بریم برای خرید تپل مطابق با قانون سلامتی
گوشتای لذیذ بسته بندی شده تر و تازه تاریخ امروز
یاد یه باور درب داغون افتادم از بچگی بهمون اینقدر گفتن گوشت گاو سرده و از این حرفا
اینقدر در خوردن گوشت گاو مقاومت داشتم
ولی الان هم گوشت گاو را با لذت میخورم هم گوشت گوسفند
میزنیم بر بدن خیلی هم عالی
میریم برای شنیدن یه موسیقی اصیل امریکایی
که فکر میکنم درخواستی مریم جانه
چقدر این حس مهم بودن به آدما را که شما به اونا میدید را تحسین میکنم
چقدر این آقا داره باعشق این کارا میکنه.
یاد یه مطلب جالبی افتادم
یه روز داشتم با اتوبوس یه مسیری را میرفتم
بغل راننده اتوبوس وایستاده بودم
باور کنید این آقا لباساش مثل کاپیتانای هواپیما بود
و اینقدر با احترام با مسافرا برخورد میکرد که من شروع به تحسین کردن ایشون کردم و ازشون قدردانی کردم برای اخلاق نیکو و پسندیدشون
این آقا باور کنید انگاری به عرش رفت
تو اوج خوشحالی داشت رانندگی میکرد
و به من گفت آقا شما جز معدود کسانی هستید که از من تشکر کردید.
تحسین میکنم استاد عزیز و مریم جان را برای تحسین آدما و خصوصیات بارز شون.
در آخر یه تشکر ویژه از درون بچه که این تصاویر رویایی را برامون گرفت داشته باشیم
و این آهنگ اوریجینال که با این تصاویر و امواجی که به آرومی این طرف و اون طرف میرن حال دلمون دگرگون کردن.
و این آقا و خانم که در این دریاچه دارن آفتاب میگیرن و قایقاشون که مخالف هم قرار گرفته و فیس تو فیس هستن و با عشقشون دارن لذتشا میبرن.
الهی شکر چقدر لذت بخش بود این سفر و دیدن این دریاچه و آدمهایی که با خودشون در صلحن.
الهی شکرررررررررررررررررررررررررررت
الهی شکرررررررررررررررررررررررررررت
الهی شکرررررررررررررررررررررررررررت
عاشقتونم و تک تکتون به دستان بخشنده و رحمتگر الله یکتا میسپارم
سلامت و ثروتمند باشید.
.
سلام به رسول جان گلم
دمت گرم کاکو. عشق میکنم اسم مسافرت یهویی که میاد و میشنوم رفقام پایه های اون مسافرتند.
از قضا امروز عصر، من هم هوس بردن بچه ها به کنار رودخانه های اطراف شیراز را کرده بودم…خانمم اوکی داد و چیزها را آماده کردیم تا فردا صبح راه بیفتیم و بریم.
سفرتون به سلامت.
انشالله در پناه خدا سالم و خوشحال برید و برگردید و کلی بهتون خوش بگذره.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید
سلام و درود کاکو شیرازی عزیزم
سپاسگزارت هستم که کامنت من را خوندی و با اون لحجه شیرینت پاسخ منا داری
رفیق خداراهزار مرتبه شکر که شما هم دعوت شدی به سفر با خوانواده محترمتون.
ایشالله همیشه اینقدر به ثروت و نعمت برسی که فقط در سفر و لذت و دیدن زیباییهاو مهاجرت به سر ببری و تمام وجودت بشه شادی و لذت و سرور درونی.
درپناه خدای رحمان سلامت و ثروتمند باشی.
سلام رسول جاااااااانم
سپاس از کامنت قشنگت
ازسفر دلچسبی که مارابردی
اون قسمت از کامنتت که نوشتی
درمسیردرست بودن بزرگترین موهبت خداست و به اندازه ای که حالمون خوبه شکر گزاریم عالی بود عالی
چقدر دوست دارم که بهم فرصت رشد دادی تا خودمو بشناسم .
خدایاشکرررررررررررررت .
سلام دوست گرامی
سفر سلامت
نوشتید با خانواده به جاده چالوس رفتید
طبیعت همه جا زیباست و همتا نداره
مثل طبیعت در ایران و آمریکا که همه جا قشنگ حس خوب خدا بودن و در لحظه بودن رو میده
از شروع کامنت که با آیه های قرآن بود
عالی و اونجا که آهنگ بندری گذاشتی
کلی ذوق داشت و خندیدم و شاد شدم
ایول به شما
حتی زمان نوشتن هم آهنگ و شادی است
خدایا شکرت
بهتون بابت این دید قشنگ تبریک میگم
شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت
سلام و درود به زیبا خانم عزیز و گرامی
دوست زیبااندیشم
سپاس که کامنت منا خوندی و پاسخ دادید
باور کنید وقتی به خونه اومدم و فایل را دیدم گفتم راه بیوفتیم
جاده چالوس پر پیچ و خم و تونلهاش و زیباییهاش ما را غرق خودش کرده بود
کوههای پوشیده از درخت و جنگل و هوای مطبوع
همراه با موزیک عالی
خیلی عالی بود و بهمون خوش گذشت
و جای همه دوستان را خالی کردیم و به یاد همه خانواده عباسمنشی ها بودیم.
خدارا شکر که کامنت من باعث شادی و لذت و خوشحالی شما دوست عزیز شده
براتون بهترین ها را آرزومندم.
سلامت و ثروتمند باشید.
سلام به آقا رسول برادر عزیزم
کامنت خیلی عالی بود
اقا سفرتون به سلامت انشالله خوش و خرم باشی
اتفاقا منم تا تصاویر و جاده رو دیدم گفتم شبیه جاده چالوسه
خیلی زیبا و رویاییه
بعدظهر خدا هدایتم کرد به کامنتت خواستم اون لحظه پیام بدم که فرش میشستم دیگه نشد تا الان
همزمان منم با آهنه خوندم خیلی باحال بود و خندیدم
تحسینت میکنم بخاطر اینکه دیگران رو تحسین میکنی و به نکات مثبتشون توجه میکنی
یه نوع احترام به خودته
خدایا شکرت
در هر کامنتی که آدم میخونه یه چیز جدبد یاد میگیره به این خاطر استاد تاکید به خوندن و نوشتن کامنت داره
این تیکه از کامنتتم خبلی قشنگ بود
پس نتیجه میگیریم هرچی در سفر باشی و لذت ببری ودر لحظه حال باشی و از تعلقات کنده شی بیشتر با خودت در صلحی
سپاسگزارم بخاطر وجودت
خدایا شکر در این مسیر الهی هستیم
در پناه الله غرق نعمت و شادی و ثروت باشی
به نام خالق عشق و زیبایی
درود و خداقوت به اساتید عزیزم و همسفران خوبم در این سفر فوقالعاده
نوشتن کامنت برای من تبدیل به چیزی فراتر از توجه به زیباییها و ثبت تغییراتم شده. هربار که کامنت مینویسم چیزهای بسیار زیادی رو درک میکنم و متوجه میشم با اینکه دستای خودم داره مینویستشون اما قبلاٌ بهش فکر نکرده بودم و انگار داره من رو با وجود برتر و خداوند بیشتر آشنا میکنه. با مفهوم هدایت، مفهوم تکامل، مفهوم تعهد، مفهوم سپاسگزاری، مفهوم توجه به نکات مثبت، مفهوم اعراض از نازیباییها و بودن در لحظه، به قول خانم شایسته آدم تو سفر انگار بهتر متوجه میشه که زندگی تو لحظه زیباست و آینده هرچقدر هم که زیبا باشه آدم دوست داره همین الان و تو همین لحظه باشه و از این لحظه لذت ببره.
به خودم گفتم این اتفاق که داره همیشه برای ما میفته، ما که همیشه از نعمت لحظهها بهرهمند هستیم پس چرا نباید کیفیت لحظات زندگیمون رو بالاتر ببریم؟
قبلاً صبحها که از خواب پا میشدم به خودم میگفتم اگر همین امروز فقط فرصت زندگی داشته باشی چجوری زندگی میکنی؟
اما حالا اومدم محدودترش کردم و میگم اگه فقط یک ساعت دیگه فرصت داشته باشی چیکار میکنی؟
و بعد به خود میگم که ببین مگه میدونی که کی قراره از دنیا بری؟ پس چرا میای لذت رو موکول میکنی به آینده؟ چرا همش فکر میکنی یه اتفاقی اگر تو آینده بیفته و یا آینده به یه شکل خاص رقم بخوره تو باید لذت ببری؟
اینا شده چراییهای سازنده و جهتدهنده زندگی من، شده برام یه شکل اصلاح مسیر.
آیا غیر از اینکه لحظاتی که از زندگیمون لذت نمیبریم به این خاطره که فکر میکنیم یه چیزی از بیرون باید جور دیگهای میبود؟
خب اگر قرار بود جور دیگهای باشه که بود، پس اگر نیست یعنی حتماً لازم نبوده که باشه، چرا حالا باید هی فکر کنیم که عه کاش فلان چیز یا فلان کس بود
مثلاً بارها برای خودم این اتفاق افتاده بود که تو یه جمعی یه فردی نبوده بعد همه گفتن عه کاش فلانی هم بود یا وقتی یه کسی میمیره همش به یادشیم که کاش بود کاش بود، بابا هر کدوم از ماها اگه تو همون جمع نباشیم باز میگن عه کاش فلانی هم بود، چرا پس وقتی الان هستیم، وقتی که الان میتونیم خیلی چیزای خوب رو ازش لذت ببریم، این کارو انجام نمیدیم، یه جورایی همش میخوایم برای راضی نگه داشتن یا جلب توجه دیگران حرکت کنیم.
واقعاً دلم خواست مثله اون مرده باشم تو زندگیم حتی برای چند دقیقه، یه آدم معمولی تو پارکینگ فروشگاه تو یه غروب یه روز معمولی صندوق ماشین معمولی خودم بزنم بالا و لباسای معمولیم و بپوشم و گیتار معمولیمو دستم بگیرم و یه آهنگ معمولی رو باصدای معمولیم و نه چندان تحریردار بخونم و کاری هم نداشته باشم کسی هست یا نه، فقط برای خودم بزنم و بخونم.
چقدر اینجوری زندگی کردن قشنگ بود اما به نظرم سخت رسید چون برام تعریف شده زندگی خوب و رضایتبخش یعنی لباسای لاکچری چیزای لاکچری، ثروت یعنی خونه و عمارت و ماشین و بریز بپاش
به خودم گفتم ببین خانم شایسته و استاد از اول سفر یه دست لباس پوشیدن و اصلاً براشون مهم نیست که بقیه میگن وای لباسا تکراریه و ازین حرفا، شاید اصلاً کسی که تو این فضا هست حتی به این چیزها فکر نکنه اما خیلی آموزندست برام، اما همین آدما جایی که باید به خودشون برسند چندتا چندتا استیک برمیدارند و کاملاً خودشون رو تحویل میگیرند، به خودم گفتم واقعاً اگر یه کسی تو ایران همچین کاری رو بکنه و سبدش رو پر کنه از این همه استیک پشت سرش میدویم ببینیم ماشینش چیه، این کیه اصلاً که داره اینجوری خرید میکنه اما استاد و خانم شایسته کاری رو انجام میدن که بهشون لذت میده، نه برای جلب توجه و خدا هم با افرادی هممدارشون میکنه مثل خودشونن، حالا استاد و خانم شایسته یه لباسی تنشون میکنن، افرادی که تو تصویرها میبینیم انقدر با خودشون در صلح هستند هم که لباسم تنشون نیست و هرچقدر که دوربین رو بهشون وایمیسته هیچ واکنش خاصی نشون نمیدن یا اغلب یه شکلک بامزه در میارن از خودشون.
این سفرنامه خیلی بهم کمک میکنه تا بفهمم همه چیز از خودم شروع میشه.
من برای اینکه به حال خوب برسم نیاز به تغییر هیچ چیزی غیر از زاویه نگاهم ندارم، این خیلی تمرین مهم و حساسیه، اگر فقط همین یه تمرین رو درست انجام بدم زندگیم میشه بهشت، دقیقاً همین چیزی که این عزیزای دل دارند تجربش میکنند.
دیشب داشتم با خودم صحبت میکردم و به خودم گفتم احسان حتی جاهایی که یکم بهت سخت گذشت رو بهش توجه کن، همان جاها تو رو تکون داد، همونجاها باعث شد حرکت کنی، تغییر کنی و لذت ببری، پس به جای اینکه تو لحظههای ارزشمند و سرنوشتساز زندگیت فرو بری زندگیشون کن.
فرو رفتن تو لحظهها با زندگی کردن لحظهها خیلی فرق داره.
دیروز یکی از دوستام بهم پیشنهاد داد که بریم برج میلاد و اتفاقاً یه طوفان خیلی شدیدی هم ایجاد شد به حدی که واقعاً پرتت میکرد. بعد که رسیدیم دیدم بازدیدکنندههایی که از شهرهای مختلف میان چقدر حالشون خوبه، چقدر با خودشون در صلحند چقدر با اشتیاق به همه چیز نگاه میکنند، بعد به دوستم گفتم ببین ما خودمون همچین چیزایی بیخ گوشمونه اما ازش استفاده نمیکنیم، میگیم نریم فلان جا شهرستانی ها این کارو میکنند فقط، فلان کارو نکنیم شهرستان بازیه، دقیقاً همین اتفاق داره تو زندگیمون هم میفته. یه پارک دم خونست نریم، کی پارک میره، فلان روز بریم فلان جا، نه بابا کی تو این شلوغی کار حوصله داره؟
وقتی رفتم بالا تو اون اویوانش انقدر باد زیاد بود که میبردت قشنگ به خدا گفتم سبحانالله ببین وقتی دلت باهاش یکی بشه خود این باد میبرتت اصلاً نیاز نیست تو قدم برداری، کافیه خودت رو رها کنی و بسپاری به این جریان و اعتماد کنی بهش.
به کسی که تو زندگیت هست، همسرته، بچته، پدرته، مادرته، برادرته، دوستته بهش نگیم دوسش داریم که پررو نشه.
اینا خیلی ریشه داره تو وجود ما.
هر قسمتی که از سفرنامه میبینم میگم استاد عباسمنش دمت گرم که انقدر ریشهها رو خوب ساختی تو وجودت و این ثمره همان ریشهها و همان نگاه
یه کاری که جدیداً خودم کردم اینکه به همه کسانی که تو لیست کانتکتام هستن یه پسوند جان اضافه کردم، پدر جان، مادر جان، برادر جان، فلان کس جان
انقدر همین یه کار کوچک وقتی اسم طرف رو میبینم حالم رو خوب میکنه که خدا میدونه، بعد به خودم میگم ببین چرا ما دریغ میکنیم عشق و محبت و زیبایی رو از زندگی خودمون
الان شرایط سفر نداری؟
برو تو پارک قدم بزن، هدفون بذار تو گوشت یه آهنگ گوش بده که اگه تو جاده بودی گوشش میدادی
یه رابطه دلخواه میخوای؟
برو تو همان پارک یا خیابون دو نفر که دست تو دست هم هستن و ببین و تحسین کن، حسشون کن
پول میخوای؟
برو جلو یه خونه گرون قیمت یه ماشین گرون قیمت وایسا یا برو تو یه نمایشگاه دست بکش به اتومبیلها یا اگرم سختته بیرون وایسا و برای یه دقیقه حسش کن، فکر کن مال توعه پولش رو داری و میتونی بخریش، حسش کن که اگر داشتیش چه حالی بودی
اصلاً برو تو بانک الکی نوبت بگیر یه کار الکی انجام بده و حس کن که برای یه کار خیلی مهم رفتی و مقادیر زیادی الان تو حسابت هست، اصلاً به دیگران نگاه کن و ببین که چه پولایی داره جابهجا میشه توسط دیگران تا برات باورپذیر بشه که تو هم میتونی
این درون که به پرواز در میاد، این قاب تصویر، همان چشم توعه، میخواد حسش کنی تا داشته باشیش، خیلی عمیقتر بهش نگاه کن، یه جوری که انگار همان لحظه اونجایی
خدایا شکرت برای این مسیر زیبا و بینظیر
از استاد عزیزم، خانم شایسته زیبا و همه همسفرای خوبم برای همراهی این سفر سپاسگزارم دم همتون گرم
سلااااام به استاد احسان تهرانی که میخواد ادای ما شهرستانی هارو دربیاره…
بقول عرب زبان های مهربان و دوست داشتنی اهواز..ولک همه تهرررون شهرستانیه دیگه…اینکه دیگه افت نداره…..
خب بگذریم از شوخی
احسان جان واقعا هرموقع کامنت شما رو میخونم…یعنی آگاهی هایی توش میخونم که اندازه چند دوره ارزش داره….
از تحسین کردن گفتین ،، هدفم از نوشتن این کامنت با چشمان خواب آلود این بود که تحسسسسسسینت میکنم دوست عزیزم…
اینقدررررررر خوبی که حد ندارع
پسر مشخصه خیلی بزرگ شدی و همه چیزو خوب فهمیدی و مزه اش رو چشیدی..
نوش جونت باشه همششششش..
راست میگی ما همیشه بجای اینکه از موقعیتی که توش هستیم لذت ببریم…همش درگیر نجواهای ذهنی هستیم…
اونم بخاطر اطرافیان…
بقول معروف …ما هیچ..ما نگاه..
خداروشکر میکنم منو با اینهمه انسان دوست داشتنی مومن و موحد بی نظیر هم خانواده کرده…ازشون یاد میگیرم و بزرگ میشم
احسان جان شب بخیرررررر رفیق..
بدرخشییییییییی
سلام به احسان جانِ عزیز که هر بار مشتاقانه کامنتش رو میخونم، حتما از تو دل کامنتش یادآوری ها و نکات خوب برای خودم به دست میاد.
داشتم تو صفحات این فایل و کامنتهاش میچرخیدم تا رسیدم به اسمت و ذوق زده گفتم بَه بَه خودشه، یکی از همون آدمایی که توحیدی فکر میکنه و جلو میره.
خوندم مثل همیشه و لذت بردم.
چقدر یادآوری های نابی داری تو کامنتت.
اما دستم نرفت کامنت بنویسم برات.
از کنجکاوی یه دونه پاسخت رو باز کردم ببینم کی چی نوشته برات، که دیدم بَه بَه، فرزانه جانِ ارزشمندِ خودمه که…
نظرش رو خوندم و اتفاقا تشویقم کرد که برات بنویسم.
یاد یه خاطره ی بامزه افتادم بین تهران و شهرستان.
دوستم از تهران، دانشگاه مشهد قبول شده بود، بعد اونجا بهش میگفتن شهرستانی…
من باعث تعجب و خنده ام شده بود که به بچه تهران بگن شهرستانی…
این مالِ دورانِ قدیمم بود که آگاهی نداشتم.
خیلی وقته برای من تهران و شهرهای زیبای دیگه ی ایران و روستاها و کشورها فرقی نداره…
چرا فرق داشته باشه وقتی همه شون مالِ خداست.
زمینِ خداست.
قشنگی های خداست.
یادم بمونه هر چیزی، هر جایی، قشنگه.
مهم اینه من انقدر چشم های قلبم باز باشه تا ببینم، مابقی میشه حاشیه، میشه فرع.
یه چیز باحال هم مشابه تجربه شما برای من پیش اومد چند سال پیش.
چند سال پیش با همسرم رفته بودیم شرایط ثبت نام دوره اوریگامی رو از موسسه ی محبوبم روشنا، به صورت حضوری بپرسم، بالاتر از میدون آزادی (تهران) هست.
بماند که اون روز و بعدش نقطه عطف زندگی من شد با روشنا اوریگامی و خودِ هنرِ اوریگامی…
برگشتنی دوتایی پیاده قِل خوردیم پایین تا میدون آزادی.
من بچه تهران، سی و چند ساله، تا اون لحظه نرفتم میدان آزادی رو از نزدیک ببینم.
چرا چون به قولِ شما و باورهای قابلِ اصلاحی که شنیده بودم اونجا جائیه که دوستانِ محترم که از شهرهای دیگه میان، میان اونجا و عکس میگیرن با نمادِ تهران…
البته الان برج میلاد و یه عالمه جای دیگه هم تبدیل داره میشه به نمادهای تهران.
خلاصه اون روز به دلم افتاد بیا بریم داخل محوطه وسیع میدانِ آزادی…
همیشه با ماشین فقط از دورش رد شده بودم.
وای، خدای من، چه کیفی داد…
چقدر خوشگل بود فضاش، سبزه هاش، از زیرِ طاق هم رد شدم.
عین یه بچه کوچولویی که تازه رفته پارک و غش میکنه از شادی…
بعد دیدم خدای من با چه دلیل و بهانه های پوچی من تا حالا میدون آزادی رو از نزدیک تجربه نکردم…
فکر کنم تقریبا 2 بار تجربه کردم و بسیار لذت بردم.
هر چی محدودیت و ترمز و رودربایستی و بَده و زشته و بی کلاسی هست و …. از ذهن میاد و باورهای نازیبا…
وگرنه همه جای جهانِ خدا زیباست...
یهو الان یاد میدانِ ساعتِ رشت افتادم که امسال تونستم برم و چقدر هم شبِ صفایی بود.
چه جالبه، تو کامنت نویسی، کلی اطلاعات و طرزِ نگرش و باورهای ما، بیرون میریزه و آدم خودشو بهتر میشناسه.
مرسی که کامنت مینویسی آقا احسان.
من که به شخصه پیگیرِ کامنتهات هستم.
چون خیلی شفافه.
خالصه.
اصله.
خدا پشت و پناهت باشه جوانِ رعنا :)
خدا پشت و پناهِ همگی مون باشه.
در مورد زندگی در لحظه و لذت بردن از زندگی یادِ یه چیزی افتادم.
امروز 25 دقیقه تو مجتمعِ باصفا و سرسبز خودمون در هوای بسیار عالی و خنک و مطبوع پیاده روی کردم، بعد یهو دلم خواست بشینم روی نیمکت های محوطه ی سرسبزمون که اطرافش رو یه عالم درخت و گل احاطه کردن، و مراقبه کنم.
صدای استاد توی گوشم بود از فایل گفتگوی دوستان با استاد، قسمتِ آقا الیاس که عالی بود و داشتم با قلبم نگاه میکردم به اطراف…
به درخت ها
به گلهای بنفش فراوانِ اطرافم در حالیکه من عاشقِ بنفشم.
به پروانه ای که نشست روی گل بنفش.
به گربه هایی که تردد میکردن.
به آقای مُسِنی که عبور کرد قدم زنان.
به صدای آواز پرنده ها
به بالکنی در طبقه چهارم که گل و گیاه داشت.
به آبی که به صورت قطره ای پایِ درختی بود.
به آقایی که با شلنگ آب میداد قسمتی از باغچه های وسیع رو.
به ترددِ آدم ها.
به خانمِ سالخورده ی زیبا و شیک پوشی که داشت رد میشد و سلام دادم، ایشون هم با لبخند زیبا جوابمو داد…
میدونی چی شد.
دقیقا تو اوجِ اون همه شادی و حس خوب، یهو ذهنم رفت سراغِ یه خواسته ای که نسبت بهش با حسِ خوب فکر نکردم…
خدایا مگه میشه تو توی اوج زیبایی و مراقبه باشی یهو یه فکرِ مزاحم بیاد؟
بله.
همون لحظه خدا مجدد بهم یادآوری کرد:
هیچ دلیلی باعث نمیشه تو از زندگیت لذت نبری
عملا با همین آگاهی کنترل ذهن کردم و افکارم رو مدیریت کردم و گفتم سمانه الان فقط اینجا باش.
نگاه کن
بشنو.
این لحظه به اندازه کافی جذاب و منحصر به فرد هست که ذهنتو کنترل کنی تا حواست ازش پرت نشه به سمتِ نازیبایی.
این چنین شد که بلند شدم برم خونه، دو قدم جلوتر نشستم روی یه نیمکت باصفای دیگه و اونجا هم کیف کردم.
محوطه ی مجتمعِ ما دقیقا عین پارکه.
پر از فضای سبز.
پر از گل های متنوع و رنگی رنگی.
پر از گربه که هر بار باهاشون سلام علیک دارم.
جلوی پنجره هامون فضایی درست کردن که یه درخت در مرکزه و دورش نیمکت گذاشتن.
من هر روز شاهدِ این میدانِ فضای سبزی هستم.
آدمهایی که گاها میشینن روی نیمکت که امروز خودمم نشستم.
دیروز دو پسربچه نشسته بودن رو نیمکت و با موبایلشون بازی میکردن.
من کیف کردم از صداشون.
از هیجان و زندگی که بچه ها تزریق میکنن به زندگی.
خدایا شکرت که منو آوردی به این بهشتِ باصفا.
نگم از لحظه هایی که جلوی دیدم گنجشک و کبوتر و کلاغ میشینن روی شاخه…
اون لحظات من روی زمین نیستم دیگه رفتم روی ابرها…
شاید این کامنت که اصلا نمیدونستم اینطوری جلو میره، نوشته شد تا به خودم و بقیه یادآوری کنه واقعا مهم نیست الان کجای این زمینِ پهناورِ خدا داری زندگی میکنی…
مهم اینه آیا قدرت، مهارت، شجاعت، توانمندیِ اینو پیدا کردی که زیبایی های جایِ فعلیت رو کشف کنی و ازشون لدت ببری؟
استاد نمونه ی بارزِ این توانمندیه.
از پیاده روی تو هوای گرمِ بندرعباس لذت برد و حالا رسیده به زیباترین های جهان.
این فرمولشه، قانونشه.
وقتی من سپاس گزار باشم واسه الانم، زیبایی های محیط زندگی یا شرایط زندگیِ فعلی مو کشف کنم، لاجرم هدایت میشم به زیبایی ها و امکاناتِ بیشتر.
مرسی آقا احسان و فرزانه جانم، که با کامنتهاتون بهم انگیزه دادین تا بنویسم و خودمم تحلیل کنم.
به عنوان کسی که مقاومت داشتم تو گوش دادن به فایلهای گفتگوی دوستان با استاد، شجاعانه این لحظه میگم شگفت انگیزن.
این روزها که هدایت شدم بهشون، خبری از مقاومت ذهنیم نیست، همش لذته و شادی و حس خوب.
بچه ها عالی هستن، استاد عالی هستن.
خدایا مرسی آوردیم سر وقتِ کامنتِ دوستِ خوبم و همه ی دوست های خوبم.
سلام به احسان عزیز
کامنت خیلی آگاهی داشت خیلی تحسبنت میکنم که هر فایل سفرنامه رو انقد قشنگ موشکافی میکنی با اتفاقات زندگیت
یه لحظه گفتم نگاه ادمها فرق داره به هر جیزی مثلا من نگاهم به فایل و نوشتنش خیلی عادی و مثل خاطره دیدنه اما نگاه شما موشکافی با اتفاقات زندگیته و این خیلی خوبه
اون تیکه هم که گفتی وقتی میریم یه فروشگاهی یا جایی طرف این همه گوشت میخره بعد بدو بدو میکنیم ببینم ماشینش چیه دقیقا درست گفتی چقد خندیدیم به این تیکه چون همه ما اینجوری هستیم ولی واقعا مردم امریکا و خانوم شایسته و استاد اینطور نیستن و با خودشون در صلحند و برای لذت خودشون انجام میدهند نه جلب نظر مردم
در مورد لذتهای کوجک هم درست گفتی به قول شما مثلا پارکی کنار خونمونه همش میگیم تکراریه بریم جایی دیگه یا نریم کی میره اینجا خیلی چیزهایی که ماها میکنیم
از تمریناتی هم که گفتید سپاسگزارم عالی بود حتما توجه ویژه بهش نگاه میکنیم و سعی میکنم انجامش بدم
سپاسگزارم احسان عزیزخیلی دوست دارم
زندگیت غرق نعمت و ثروت و ارامش خدا باشه
به نام الله هدایتگر به مسیر خواسته تو اما بدون اجبار و کاملا رها
آخ استاد جان اول سلام می کنم به بزرگ استاد ارجمند و بالیاقتم و از همه مهم تر رها این کلنه امروز تکونم داده استاد ( سلام استاد شایسته مهربان و تمام دوستانم ) استاد من از شما آموختم در هر لحظه هدایت بخواهم از نیروی برتر نیروی که تنها و تنها و تنها قدرت حاکم بر جهان هست که فرا تر از حد تصورات و باورهای تمام موجودات قدرتمند هست نیروی که چی بگم استاد تازه کمی سیمان باورهام اونپیچ و مهره های زنگ زده باورهای اشتباهم دارم شل میشه راجب فقط درک این نیروی برتر که تمام جهان رو خلق کرده و به دقیق ترین شکل ممکن داره هدایت می کنه به مسیر رزق فراوان یا فقر به مسیر سلامتی بی پایان یا بیماری به مسیر عشق لایتناهی یا نفرت به مسیر خوشبختی یا بدبختی به مسیر زیبای یا زشتی به مسیر آسانی ها یا سختی ها
استاد جان امروز فهمیدم در کنار باور کم بود که بزرگ ترین و زشت ترین باور تمام مردم جهان و من من من هست به جای باور فراوانی ها در کنار باور ارزشمند بودن با لیاقت بودن تا به اوج ثروتمند بودن رسیدن و نزد این ارباب محبوب تر شدن من یک باور زشت دیگه هم دارم استاد باور ( رهای ) استاد من رها نیستم خیلی چسبیدم به باورهای اشتباهم که الگوی اون ها در تجربیات گذشته من هست که اجازه رها بودن نمیده.
استاد جان اما چشمه های امید رو دارم حس می کنم چطوری دلیلش رو خدمت شما میگم .
من تازگیا متوجه شدم هر کجا در هر زمان هدایت خواستم از این نیروی هدایتگر و قدرتمند به نام الله رب العالمین ایشان هدایتم کرده و من قبول نکردم به دلیل تجربیات در ذهنم و بعد از چند دقیقه که اون عمل و هدایت رو رد کردم کاملا قلبم به من گواه داده که مهدی اشتباه کردی این هدایت الله بود با دلیل و منطق برام می گه به زبان ساده و من بدون سرزنش کردن خودم قبولش می کنم و این هم اضافه کنم که خیلی خیلی خوشحالم که به نقطه ای رسیدم که هدایت خداوند رو دارم درک می کنم حتی اگر ازش استفاده نکنم و خیلی خیلی خوشحالم و باز هم اضافه کنم که در گاهی مواقع بدون مقاومت قبول کردم و نتیجه آسانی بوده برای من.
امروز دقیقا برای کاری رفته بودم بیرون اصلا میخوام بشکافم امروز رو برای خودم همین جا تا درک هدایت خداوند رو در ذهنم منطقی تر کنم.
بگو بسم الله
من یک محصولی رو گذاشته بودم برای فروش در سایتی که شخصی از تبریز به من پیام داد با این که شماره من موجود بود که من این محصول شما رو میخوام به مبلغ 1ونیم میلیون منم هم قبول کردم و بعد از دو روز بی خبری از این عزیز برای من دیگه مهم نبود کی فروش بره این محصول به این نقطه رسیدم این عزیز پیام البته این رو هم بگم در روز اول گفتگو از من شماره حساب خواستن ایشون خلاصه استاد جان دیروز بعد از گذشت چند روز بی خیالی من پول به حساب من واریز شد و تعجب کردم کی 1ونیم میلیون واریز کرد که یاد این عزیز افتادم و پیام داد بمن واریز کردم لطفا به آدرس من ارسالش کنید
نکته : چطور بعد از چندین روز این بنده خدا مطمعا بود محصول هنوز هست که پول واریز کرد.
پولی که حتی صدای من رو نشنیدن واریز شد یعتی انسان مورد اعتمادتری شدم .
خیلی برای من جالب شد از خدا هدایت خواستم از کجا و نزدیک و راحت ارسالش کنم بسته این عزیز رو که در فاصله 10 دقیقه ای من پست بود و گفت برو اینجا و من امروز رفتم و اولش ذهنم شروع کرد که هزینه پست با تو نیست و چطور میخوای بگیریش ای کاش بهش گفته بودی حالا چی کار میخوای بکنی و من با ذهنم درگیر بودم گفتم خدایا چه فایلی از استاد رو گوش بدم که حال من رو بسازه کمکم کنه که ایده امد قدم 7 جلسه 3 برو گوش کن
در حال گوش دادن بودم رسیدم اداره پست و سوال کردم آقا این محصول رو می خوام پست کنم تبریز آیاآیاشما بسته بندی می کنید گفت بله گفتم هزینه پستی به عهده گیرنده هست گفت اینجا تصویه می کنیم گفتم چقدره گفت 50 تا 55 هزار تومان ( استاد اینجا خانه من هست و معبودگاه ارامش من که این ثحبت ها رو میگم و تحسین می کنم خودم رو که در حال از بین بردن غرور لعنتیم هستم ) خلاصه ذهنم گفت نه پسیر تو هنینجوریش 500 هزار تومان به این عزیز تخفیف دادی ول کن به تو چه جدال ذهن و تجربیات گذشته باعث شد من هدایت خداوند رو بگذرم و دونبال تیپاکس باشم چون هزینه رو از گیرنده دریافت می کنه زدم تو گوگل پیدا کردم 45 دقیقه پیاده روی گفتم اشکالی نداره من دوست دارم هم قدم میزنیم هم به من چه این هزینه حرکت کردم بعد از بییت دقیقه دیدم وسط یکی از خیابان های پاستاران دو تا کلاغ دارن هم دیگه رو می کشن وسط خیابان بزن بزن گفتم خدایا این چه نشانه ای بود به من دادی حالا جالب این که ایرپادم باهم کانکت نشد و باعث شد من کلان جلسه هدایتی رو هم گوش نکنم رفتم بسته رو دادم هزینه پستی 110 هزار تومان خیال ذهنم که راحت شد ایرپاد رو هر طوری بود راه انداختم و گوش دادم به ادامه جلسه هدایت و رهای شما استاد مغزم سوت کشید با خودم گفتم ببین مهدی این آدم دست خدا بود بدون اینکه تو رو بشناسه کل مبلغ رو واریز کرد ته ته داستان پیام میدادی می گفتی این مبلغ هزینه ارسال پست رو دادی مطمعنا این ادم واریز می کرد نه اینکه 45 دقیقه سر ظهر راه بری بعد دو برابر پول اون عزیز بده بعد کلی گرسنه هم باشی ووووو خلاصه سعی کروم ذهنم رو اروم کنم و بگم خدارو شکرش حداقل دارم فرق بین هدایت و رها بودن رو با مقاومت درک می کنم کمتر از یک ساعت این خودش موفقیت هست.
هینطوری با خودم صحبت می کردم و صحبت های استاد در ذهنم مرور میشد و گفتم خدایا اشتباه از من بوده خودت هدایتم کن هم گرسنه هستم و خسته اما احساسم رو خوب نگه داشته بودم که دیدم در خیابان باصفا که کنار دستم رودخانه و فضای سبز هست لذت بردم و جلوی چشمانم یک خیابان دیدم به اسم هدایت انقدر خوشحال شدم آخه تو لیست ستاره قطبیم نوشته بودم خرید سینه مرغ و فلفل دلمه ای و… دقیقا نبش این خیابان مرغ فروشی بود که فیله خریدم و دو قدم جلوتر یک میوه فروشی لوکس که خریدم رو کردم یک نان سنگک تازه و رفتم خانه برای درست کردن غذا و نوش جان کردنش خدایاشکرت.
استاد جان حرف های شما رو باید با طلا نوشت روی الماس
وقتی فرمودین همه ما داریم پیشرفت می کنیم تو هم داری پیشت رفت می کنی اما هر یک قدمی که بر میداری با زجر و سختی هست اما من ( شخص خودتون رو فرمودین ) سهی کردم به این جریان اعتماد کنم و سوت زنان از جاده اسفالتی برم و حال کنم .
استاد هر روز زندگیم درس شده برام هر روز زندگیم رو دوست دارم چون خیلی خوشحالم دارم رشد. می کنم استاد جان بلاخره من میفتم توو تسبیح خداوند آسانی ها
من ایمان دارم به همین خاطر که هدایت شدم به درخواست خودم و خداوند از من هم در این مسیر دعوت کرد خدایاشکرت.
من مهدی میسازم زندگیم رو با کمک هدایت الله و رها بودن به قول شما ( خدایا کمکمون کن تا اینگونه رها و تسلیم شما باشیم ) الهی آمین.
همین رها بودن شما و اعتماد کردن به جریان هدایت هست که شما الان در چه مسیری هستین و ما در چه مسیری شما کجا و ما یعنی من کجا اما امید دارم و ایمان به جریان هدایت الله به قدرت بی نهایتش به اینکه همه چی خداست همه جا خداست خداست در لحظه به لحظه ما خدا توی خدا منم خدا افکار و باورهای ماست خدا فرکانس های ماست خدا نگاه من هست خدا خود کانون توجه منه خدا فکر منه خدا همه چیزه خدا همیشه بوده و همیشه هست بیام این دو روز دنیا رو رها زندگی کنم البته منظور از رهای نه اینکه به قول شما رها در انجام قانون نه قانون خدا میگه به هرچی توجه کنی از جنس و اساس اون وهرد زندگی میشه این مورد رهای نداره باید با قانون پیش رفت و قانون اصلی خداوند احساس خوب = اتفاقات خوب یعنی چی یعنی تا وقتی روی خودت داری کار می کنی و حالت خوبه قلبت آروم هست به جریان هدایت اعتماد کن یعنی اگر رابزه از بین رفت وقتی حالت خوبه یعنی خوشحال باش به سمت رابطه ای که در ذهنت ساختی داری هدایت میشی یعنی وقتی حالت خوبه مسیر اگر به ظاهر زشت بود به جریان هدایت اعتماد کن مسیر درست همون هست و اینکه خدایا کمکم کن بتونم به جریان هدایت شما اعتماد کنم خدایا کمکم کن تا رها باشم آزاد باشم از این زنجیر افکار منفی و باورهای اشتباه به افکار مثبت باورهای فراوانی و لایق زندگی خوب بودن برسم خدایا کمکم کن تا روی شانه هایت بنشینم و شما مدیر و راهنمای من باشی الهی آمین.
استاد من این فایل زیبا و پر از درس شما رو یک بار صبح دیدم اما واقعا سپاسگزار از ما و خانم شایسته که نشان میدهید رهای یعنی اون خانم با شکم بارداریش اگر اشتباه نکنم روی تخته روی آب ایستاده و لذت میبره رهای یعنی اون جنع دوستانه کنار ساحل که با دیدن دوربین و خانم شایسته دیت تکون میدن و میگن دمتگرم دختر که ما توی خاطرات میلیون ها نفر حفظ شدیم رهای یعنی خواندن اون مرد جوان سفید مو بدون لخظه فکر با عشق با عشق از کاری که انجام میداد پشت ماشین خوشگلش نشست برای نه خانم شایسته بلکه خاطره و باوری قوی برای میلیون ها انسان شد که آنچنان زیبا گیتار زد و با صدای گرمش خواند رهای یعنی ازادی استادم و عزیز دلش وقتی اون درون رو برای به رخ کشیدن عظمت زیبای خداوند برای بچه های سایت که تصمیم گرفتن جوری دیگه زندگی کنن خدایا به همه ما کمک کن تا رها باشیم و اعتماد کنیم به این قدرتی که هستی اما در ظاهر نیستی قدرت ایمان به غیب به آخرت
خدایا همه ما را با صالحین با صابرین با متقین با صادقین با نیکوکارانت مهشور بفرما.
باشد که رستگار شویم.
به نام خدای زیبایی ها
خدای فراوانی فراوانی فراوانی ها
خدایی که قراره به آسانی و به صورت کاملا طبیعی مارو به خواسته هامون برسونه ، به شرط ایمان و بندگی کردن…
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ(بقره-186)
هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند، یقیناً من نزدیکم، دعای دعا کننده را زمانی که مرا بخواند اجابت می کنم؛ پس باید دعوتم را بپذیرند و به من ایمان آورند، تا راه یابند.
سلام به دوست توحیدی خوبم ، آقا مهدی زیبا اندیش که داری آگاهانه روی خودت کار میکنی.
ممنون برای این نوشته هدایتی که با ما به اشتراک گذاشتی.
ممنون برای حضور ارزشمندت در این جهان هستی و این سایت الهی
چقدر قشنگ خداوند مرا به کامنت شما هدایت کرد و اگاهانه دارم برای شما مینویسم ، چون شیطان تمام تلاشش رو میکند که صحرا را منصرف کند ، او میداند که من به خودم قول دادم که رد پا بگذارم ، درسته دیروز صبح نشد که سریال رو داغِ داغ ببینم ولی غروبش اونو دیدم و لذذذذذذت بردم
خدایا شکرت شکرت شکرت که در مسیر دیدن این زیبایی ها هستم
دوست خوبم چقدر زیبا و دلی و راحت برامون از داستان هدایتت گفتی ، خوشحالم که همگی کنار هم در این مسیر زیبای توحیدی هستیم.
هر کدوم از ما به اندازه تلاش مون ، به اندازه ظرف وجودی مون ، به اندازه ی قدم های مورچه ای صحرا که دارد میرود در دل ترس هایش ، به اندازه باور به سرمایه های ارزشمند وجودیش ، به اندازه ارزشمند دانستن خودش و از همه مهمتر تشخیص اصل از فرع ، تشخیص صدای خدای درون از نجواها به درک بهتری از هدایت میرسیم.
اصلا درک ما از مفهوم هدایت هم مسیر تکامل خودش را دارد و شما چقدر زیبا با مثال برامون بازش کردی…
هر چقدر گوش و چشم مون تیز بین تر باشد برای دیدن نشانه ها ، اتفاقات خوب نه ، اتفاقات عالی برایمان میافتد…
بازهم خیلی خیلی ممنونم که برامون نوشتی و باعث شدی قانون ساده بدون تغییر خداوند برایمان بهتر مرور شود.
کامنت کمی داره طولانی میشه ، ولی میخوام آگاهانه بنویسم اتفاق دیروزم رو تا مرور کنم و برایم عادی نشود آنچه که بر من گذشت.
دیروز صبح ساعت 4 بعد نیایش صبحگاهی و نوشتن ستاره قطبی هدایت شدم به پیامی در گروه تلگرام که برای در خواست مربی بود ، چیزی که نظرم رو جلب کرد کلمه آوا و حرکت بود ؛
حالا چرا ؟؟
الان میگم :
چون چند روز بود که میخواستم برای مدیر مهد کودکی توضیح جامعی در مورد دوره آوا ورزی بفرستن ولی ذهنم خیلی مقاومت داشت ، با اینکه خودم بهشون پیشنهاد و درخواست داده بودم ؛ گویا به ظاهر زور شیطان بیشتر بود ، ولی…
ولی صحرا در یک حرکت انتحاری نوشت آنچه را که برایش درونی شده بود و ارسال کرد و بعد چقدر ذهنم آزاد و رها شد…
داخل پرانتز بگم ( آگاهانه دارم خودمو به چالش میکشم میزان عزت نفسم رو ، میزان باور پذیری خودم به توانایی هامو ، میزان ارزشمندی سرمایه های درونی ام رو و…)
خلاصه آنکه با دیدن کلمه ی آوا ، قلبم میگفت این نشونه هست ولی رهن میگفت ، اقا اول صُبْحِ و زشته و از این حرفا ولی من پیامو فرستادم و تقریبا رهاتر از قبل بودم و باور داشته که این از طرف خداست ، چون چند شب بود که به درگاه رب العالمین به عجز و ناتوانی خودم اعتراف کرده بودم و با مرور فایل های «قلبی که به سوی خدا باز میشود» و « روی خدا حساب کن» رو داشتم بهتر متوجه کلام استاد میشدم…
و اتفاقی که افتاد من از طریق دستان بی نظیر خداوند ،همان هایی که به من سود و خیر میرسانند و با عزت و احترام با من برخورد میکنند ، ی مصاحبه 2 ساعته رو باهم داشتیم…
میدونی دوست خوبم در تمام طول این فرایند تلاش کردم رها باشم و به پلن خدا اعتماد کنم ، منطق های زیادی بود برای پیچوندن خودم ولی من گفتم تو برو ، صحبت کن فارغ از نتیجه و بعد چنان احساس رضایتمندی عمیقی از خودم داشتم که نگم براااات…..
ذهن خیلی تلاش میکرد و میگفت که تو روابط اجتماعی خوبی داری و حالا با 2 نفر هم صحبت کردی و ازین حرفا ولی ….
ولی جنس گفتگو ها زمانی که تو با قدرت صحبت میکنی و با اعتماد به رب قدم برمیداری فرق میکنه ، میشود مشت محکمی بر دهان شیطان….
خدایا شکرت شکرت شکرت شکرت
راستی باید ساعت 6.30 آماده بشم برای جلسه آنلاین با لُورِنزو با سیدنی مارتین ، دستان بینظیر خداوند که در پاسخ به ترسی که در دلش رفتیم ( پیشنهاد برای جلسه آنلاین به بانی و راجرز که موضوعش کاملا هدایتی بود و برای آمادگی بیشتر برای پرزنت مون که دد. کامنت های قبلی داستان هدایت زیبایش رو گفتم …)
خلاصه آنکه این مسیر ادامه دارد….
دوست خوبم الهی که همیشه در مسیر توحیدی و فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و آرامش باشید.
به نام خداوند مهربانم
سلام به صحرا خانم عزیز دختر زیبا و طبیعتگرد دختری از جنس توحید و نیایش با رب و العالمینش خداروشکر که شما هم در دل ترس ها رفتین و خداروشکر که رها بودین و فارق از نتیجه پیش رو فقط تلاش آگاهانه کردید که در مسیر رشد باشید تحسین می کنم شما رو صحرا خانم عزیز من خیلی مقاومت دارم و اما فکر کنم دارم راه کم کردن مقاومت هارو پیدا می کنم اون هم با صداقت و فارق از قضاوت شدن مثل یک کودک 5 ساله که مینشینه ی گوشه ای قام قام میکنه ماشینش رو روی خط های دور قالی خونه مامان باباش گذاشته داره با انگشت اشاره میزنه پشت ماشین فراری قرمز رنگش میگه قام قام هورا از خط عبور نکردم هورا من موفق شدم بدو بدو میره اون یکی ماشینی که از پسر خاله اش گرفته رو هم میاره میزاره پشت فراری قرمزه حالا با قدرت بیشتر با اعتماد به نفس بیشتری قام قام میکنه چون فهمیده باید مسیر مستقیم رو آرام و اهسته با سه ضرب بره جلو تا سر ماشینش از خط بیرون نزنه که بخواد از اول شروع کنه .
اتقدر دلم میخواد مثل کودکیم حرف بزنم انقدر دوست دارم خالی باشم از هر حرف و باور به زور دریافت شده انقدر دلم تنگه برای خودم خوده خودم رو میگم وقتی میرفتم جلو اینه خودم رو میدیدم جیغ ذوق می کردم و چشمام رو میبستم پاهام رو می کوبیدم زمین بعد فرار می کردم میرفتم پشت پرده اتاق قایم میشودم آخ دلم تنگه برای رها بودن برای فارق بودن از هر چیزی در این دنیا آزادی میخوام رهای میخوام میدنم بهش میرسم برای من دیگه ماشین و خونه در الویت نیست فقط میخوام رها باشم از زنجیر باورهای دروغین.
امروز خیلی برای من اتفاقات خوب رقم خورد خیلی درس داشت خیلی خیلی.
ممتونم عزیز دلم برای نوشتنتون که باعث شد اینگونه بنویسم و با بغض ازادی الهی شکرش.
به نام الله هدایتگرم
سلام دوست خوبم ، آقا مهدی عزیز
امیدوارم حال دلت خوبِ خوبِ خوب باشه
ممنون از توجه و پاسخ ارزشمندتون
ممنون از پاسخ قابل تأملی که فرستادی ،«سرمایه ی ارزشمند صداقت»
چقدر این واژه زیباست و با ساده لوحی فرق میکند و برای صحرا زمان برد که به درک بهتری برسد.
وقتی با خودمون ، خودالهی مون رو راست باشیم ، بدون هیچ پرده و حجابی بپذیریم اون رو ، همانطور که هستیم ، با همه عیب و نقصی هایش ، با همهی نیازها و کمبود هایش…
دوست داشته باشیم خودمون رو و در آغوش بگیریم و برایش وقت بگذاریم…
آن وقت جهان چنان پاداش هایی سر راهت میگذارد که در ذهن محدود ما نمیگنجد…
به شرط رها بودن و نچسبیدن و چقدر عالی مثال
زیبایی از کودک زدی و که میشود در لحظه حال بودن رو از آنها بیاموزیم ؛
من اونو در بچه ها خیلی میبینم و تلاش میکنم که مانند اونا باشم .
همکاری میگفت خوشا به حالت که نترسی ، او رایت میگفت ،او ماجراجویی و کنجکاوی های مرا دیده بود ، چون شجاعت صحرا در دل طبیعت و سفر خیلی خیلی بیشتر از ترس هایش است و صد البته که منم وجودم پر از شرک و شرک و شرکه و….
صحرا در طبیعت بسیار جسور ، شجاع و رها و سبکبال میکند چون به منبع وصل میشود ، آما…
صحرای حال حاضر دارد تلاش میکند که در همه ابعاد زندگیش هم این ویژگی ها رو پرورش دهدو پررنگ کند.
بعدِ طبیعت ، کودکان برای من حکم معلمانی رو دارند که همواره ازشون می آموزم ، میخواهد نوزاد و نوپا باشد یا نوجوانی که سری پر شور دارد….
به قول اسکاول شیل :
« نه هیچ انسانی دوست توست و نه هیچ انسانی دشمن توست ، بلکه هر انسانی معلم توست.»
چقدر خوبه که در این مسیر زیبا هستی و شناختی مقاومت های ذهنی خودتو و داری براش وقت میگذاری
آفرین آفرین به شما دوست خوبم
این نوع نگاه من و شماست که اتفاقات رو رقم میزنه ، ما حق انتخاب داریم که آزاد و رها باشیم و به منبع وصل باشیم یا در بند و زنجیر شیطان
خدارو هزاران مرتبه شکر شکر شکر
راستی چقدر خوب روزتون پر از درس و اتفاقات خوب بوده
.الهی که هر روزت پر باشه از فراوانی نعمت و ثروت ، شادی و لذت و اگاهی های ناب توحیدی
به نام خداوند مهربان
حمد و سپاس ، خدا رو که به ما نعمتهای فراوان عنایت کرده.
درود بر مهدی نامجو فر یکتا پرست
از ممنونم که دست به قلم شدی و دل نوشته زیبا و پر از آگاهی رو نوشتی.
الحمدالله در مسیر سعادت هستی.
و بزودی خبرهای خوبی رو برامون مینویسی.
در پناه آلله یکتا شاد و سلامت باشی. آمین
سلام حیدر عزیزم رفیق سرزمین توحید مرد با وقار
سپاسگزارم که با کامنتی که در پاسخ به کامنت من نوشتین قلب من رو جلا دادید
سپاسگزارم از خدای یگانه که چنین مردان و زنان پاک به پهنای وسعت جهان بی نهایتش در دنیای من وارد کرده یا شایدم من را وارد این دتیای پاک بی نهایت ها وارد کرده و لایق تر شدم که چنین انسان های با محبتی در کنارم هستن.
عاشقتم رفیق
سلام… خدمت شما..و استاد عزیزم ومریم بانو….
بسیار عالی از خواندن کامنت شما لذت بردم.. واقعا اگر خودت را به مسیر هدایت بسپاری،خداوند بهترین مسیر را به ما نشان می دهد…
و اینکه هر چه بیشتر روی خودت کار کنی جهان اطرافت را زیبا تر میبینی..
خدایا صد هزارررررر مررررررتبه شکر ررررررررت بخاطر این جمع صمیمی و دوستانه..
دوست عزیز همواره برای شما بهترین ها را آرزومندم
الهه