https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-10 23:50:092023-09-13 02:33:40سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 209
368نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چقدر بهم خوش گذشت با این فایل، عادت دارم غذامو با فیلم دیدن بخورم اونجوری بیشتر میچسبه بهم، ولی امروز با این فایل خوردم نهارمو. و چقدر انرژیش فرق کرد برام . و منبعد برنامه همینه.
من عاشق جنگل و طبیعت و آبم عاشق ابرا و غروب و آسمونم و گوشیم پر از عکس ابرا تو غروب قرمز و صورتی و نارنجیه.براهمین سفر به دور امریکا احساسات منو میبره به اوج جوری ک انگار منم اونجام.
چقدر همه جای طبیعت تمییزه چقدر بقول مریم جون همه ادما باخودشون و بقیه تو صلحن. چقدر مهربون و خوش اخلاقن!
چقدر خوب ک مریم جون درخواست آهنگ از اون آقا کردن و ایشون یه ترانه عالی و ارامش بخش رو با همه وجود و احساسشون اجرا کردن .شاید من اگ بودم روم نمیشد ولی الان یاد گرفتم ک پا رو ترسام بذارم و از ادما درخواست کنم!
وای ک چقدر پول و ثروت خوبه ک تو تو بهترین کشور بهترین فروشگاه میری و بهترین گوشت رومیخری هرچقدر ک دلت میخواد بدون اینک نگران موجودی کارتت باشی!
خدایااا من عاشق سفر و طبیعتم. منو هدایتم کن به این مسیرها. نمیخوام در گیر روزمرگی و خاله بازی باشم مثل بقیه آدمها. یه زندگی عادی و تکراری!!میخوام زندگی رو زندگیییی کنم متفاوت پر از شادی و ارامش و تنوع و سفر و پر از وجود خودت! بهم کمک کن و هدایتم کن.آمین یا رب العالمین
مریم جان خیلی خوب ژست می گیرند وایده های خیلی خوبی هم برای اینکه کجا عکس بگیرند دارند خداروشکر
این کشور چقد زیباست. از وقتی سفر به دو.ر آمریکا میبینم میگوییم یعنی آمریکا انقد طبیعت و زیبایی دارد.
همه جا بزرگ و وسیع و تمیز و زیباست. خداروشکر
رفتیم یک استید پارک زیبا که دریاچه زیبا در کنارکوهها داریم و افراد باوسایل مختلف اومدند تفریح.
میریم وال مارت و برای چن روز گوشت و بلوبری میخریم. خداروشکر استاد شما و مریم جان انقد متعهد هستید به قانون سلامتی عمل کنید. اون همه میوه و خوراکی در والمارت هست وسوسه نمیشید رژیم بشکنید؟
در انتهای فایل با درون بچه میریم بالا و از بالا زیبایی مبینیم / خداروشکر درون زیبایی اون منطقه به ماکامل نشان میدهد وکمک میکند حس کنیم که اونجا پیش شما هستیم. درون زیبایی را هم بهتر نشان میدهد.خداروشکر استاد ثروتمند است و درون داریم که زیبایی همه جار بیشتر وبهتر ببینیم/
خداروشکر استاد ومریم هستند تا زیبایی این کشور ببینیم و تجسم کنیم و انشالله همه میتونیم یه روز بریم این جاها را ببینیم و بگویم
سلام به استاد عزیزم برای چندمین بارم از اعماق قلبم ازتون تشکر میکنم و شاکر خداوندم که با فرشته هاش و دوربینشون مارو هم در جاده های تمیز و زیبا و آب و هوای عالی با خودشون به این سفرها میبرن و وجودمون رو تازه میکنن بقدری تو حال و هوای این فیلمها میرم که حس میکنم خودمم توی ماشین خودمم توی تریل ها خودمم کنار آب ها آبشار ها سبزی بزرگان درختان آبی آسمان و اون قلمبه های ابرها روحمو قلبمو جلا میدن گاهی اون آبی که استاد به صورتش زد سرد بود و صورتش قرمز شده بود با اینکه اینجا گرم بود لرز به تنم نشست .استاد ممنون که در هر قسمت درس میدین و مارو با اگاهیهاتون آشناتر میکنین .با اینکه محصولات تونو خریدم گاهی چنان همین سفرها و سریالها پر از آموزشن که بعضی از تیکها همینجاها میخورن .به هر حال خیلی ممنونم شخصا ازتون حدا بهتون خیرو برکت بده.
با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان همسفرم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد که با جریان سیال این آگاهی ها همراه بشم
از همون ابتدای فایل این عکس خانم شایسته که انگار روی ناز بالش لم دادن رضایت درونی ایشون رو بهم یادآور شد که وقتی از درون با خودت در صلح باشی اونوقت ی همچین سخت سنگی هم انگار برات ی بالش نازه که خیلی راحت روش تکیه میزنی
البته این عکس ی چیز دیگه ای رو هم بهم یادآوری کرد همپن جمله ی معروف :
با خدا باش و پادشاهی کن
واقعا توی این صحنه مریم خانم انگار ی پادشاهی هستن که بر تخت تکیه دادن و همه ی اون مناظر اطراف تحت سیطه و قدرت ایشون هستن .
همین دیروز بود که داشتم کامنت یکی از دوستان عزیزم رو توی دوره روابط میخوندم که نوشته بودن در مورد ملکه ی سبا که از چه قدرت و اقتداری برخوردار بوده که وقتی قرار بوده تصمیم گیری بشه مشاوران گفتن که هرچی که شما امر میکنین همونه اینقدر که به تصمصم گیری و قدرت مشاوره ایشون اعتماد داشتن .با دیدن این عکس یاد اون جریان افتادم که استاد قبلا گفتن ی جایی توی ی سری از امور خونه اونقدر به مهارت و توانایی خانم شایسته اعتماد دارن که تصمیم گیری ها رو توی اون موضوعات کامل به ایشون واگذار میکنن
اصلا این عکسه رو که نگاه میکنم انگار داره باهام حرف میزنه که آقا همه چی حله همه چی اوکیه بقول اون ضرب المثل :
as easy as a piece of a cake
شما نگران چی هستی اگر توکل و اعتماد داری به خدا همه چی حله تو فقط تکیه بزن و لذت ببر خدا کارها رو انجام میده
و بعدشم هم دستم رو میگیره و میگه بلند شو ببریم توی این بهشت خدا ی دوری بزنیم و حال کنیم
و من چقدر لذت میبرم از دیدن اون رنگ دلبرانه آبی آسمون که با اون رنگ سفید ابرا میکس شده
از دیدن رنگ زرد و نارنجی کوهها که با رنگ سبز درختها ترکیب شده
و حتی اون رنگ زرد و سبز فسفری علایم راهنمایی و رانندگی که میشینه توی قلبم
وای که وقتی میرسیم به اون استیشن و میبینم که کارمندش ی پیر زنه که از چین و چروک های صورتش معلومه سنش خیلی بالاست ی درس بزرگی رو بهم میده که ببین این خانم با این سنش داره کار میکنه و سرپاست و سرحال و شاد داره از کار کردن لذت میبره و اون وقت تو نصف سن این خانم رو هم نداری از کار خسته میشی و گله و شکایت میکنی
فقط توحید این خانم رو ببین که با این سنش به خودش و تواناهایی هاش تکیه کرده و بیکار ننشسته و بقول استاد مشرک نیست که دولت بیاد دستش رو بگیره یا براش شغل ایجاد کنه
به دور و برت نگاه نکن که پر از آدم های مشرکیه که دنیال ی لقمه نون از دست دولتن این خانم رو الگو قرار بده حتی اگر اونا هزار نفر باشن و این خانم یک نفر که تازه اینجوری هم نیست هرجا میری توی آمریکا میبینی همه سنشون بالاست و دارن کار میکنن
با توضیحاتی که مریم خانم در مورد این خانمه میدن یادم اومد که امروز صبح واسه خرید محصولی مشاور اون شرکته با من تماس گرفت و چقدر قشنگ توضیحات لازم رو داد و محصولش رو معرفی کرد با وجود اینکه آقا هم بود و چقدرمن تحسینش کردم به خاطر قدرت بیان خوبی که داشت و الان هم باز توی این فایل دارم الگوش رو میبینم
و بعدش چقدر روابط زیبا رو بهم نشون میدن مریم خانم از بودن جفتی حیوانات با هم تا بودن آدم های شاد در کنار هم
خدای من اون خانم حامله رو ببین روی پدل برد
یاد صحبت های استاد افتادم توی دوره دوازده قدم وقتی رفته بودن کنار چشمه پسر موری که داشتن راجع به لذت بردن مردم آمریکا و حتی خانم های حامله صحبت میکردن که اینا تا اون روزی که بچشون میاد دنیا در حال فعالیتن نه اینکه دنبال استراحت مطلق باشن چون باورهای درستی توی ذهنشون هست و خودشون رو محدود نمیکن و به این طریق هم خودشون سالم میمونن و عم بچه های سالمی رو به دینا میارن
فقط تصورش رو بکن ی خانم حامله اینجوری ریلکس روی پدل برد داره پارو میزنه چه اعتماد به نفس و چه شجاعت و توکلی داره این و جالبه هرچی تا حالا من دیدم خانم بودن که سوار پدل بردن بودن توی این سریال تا جایی که یادم میاد انگار بیشتر ی کار ظریفه که به دقت و ظرافت زنانه نیاز داره
وای وای از این سگای ناز سفید با اون جلیقه هاشون
بعدش مریم جان از جادوی بودن توی طبیعت میگه برام که چطور به طرز جادویی تو رو رها میکنه از گذشته و حتی آینده و تورو در لحظه ی حالت قرار میده با اون زیبایی هایی که توی دل خودش داره و عین ی عدسی کانون توجهت رو میزاره روی اون جایی که توی اون لحظه توش هستی واسه همینه هم که استاد توی فایل عواقب تصمیمات احساسی میگن اگر دچار احساسات هستی برای کمترلش برو توی دامان طبیعت پیاده روی کن با حیوانات باش و دور کن خودت رو از اون حال و هوا
آدمی که سرگرم دیدن این آب میشه سرگرم دیدن این سگ های زیبا میشه سرگرم دیدن رابطه ی قشنگ آدم ها میشه توی دل آب دیگه جایی برای فکر کردن به چیز دیگه ای براش نمیمونه
بعدش استاد میکروفون رو دست میگیره و داستان هدایتشون در زمان مناسب در مکان مناسب رو میگه که اگر ی ذره صبر داشته باشی و توجهت رو از روی ناخواسته ها برداری و بزاری روی خواستت به بهترین وجه هدایت میشی به چیزی که میخوای
و همین جا چقدر دلم میخواد به اون آزادی مالی برسم که اینجوری خرید کنم که ملاک خریدم تاریخ مصرف باشه نه قیمت مصرف کننده !!!!!! تا بتونم صددرصد به دوره سلامتی عمل کنم و فقط و فقط گوشت مصرف کنم اونم گریل شده توی اون گریل نینجایی
و لحظاتی فقط سکوت و دوربین که بهم فراوانی توی مواد خوراکی رو نشون میده که باز هم باورهام تقویت بشه که فراوانی جز لاینفک جهان هستیه فقط کافیه توی مدارش باشی تا ببینی و بعدش تجربه کنی
بعد یادم اومد که قبلا دوست داشتم گوشت گوسفند grass fed grass finished رو ببینم و بخورم از وقتی استاد در موردش صحبت کردن و توی این سریال دیدم و وقتی که رفته بودم سفر دیدم توی ییلاقات که همچین گوشت هایی هست توی ایران هم که همونجا سر میبرن برات هرچند فرصت نشد که ازشون بخوریم چون من فکر میکردم توی ایران نیست همچین چیزی که صددرصد طبیعی باشه گوشته اما دیدم که هست اونم تازه تازه دهنم آب افتاد و همونجا هم برات کباب میکردن ان شالله سری بعد که برم حتما تجربش میکنم خوردنش رو
اوه چه آسمون زیبایی با اون رنگ های زیبای
بعدش مریم خانم من رو مهمون میکنه با ی موسیقی زیبا با درخواستی که انجام میدم توی این ویوی زیبا
چقدر از رنگ لباس های این آقا خوشم اومد شاد شاد بودن و البته نوشیدنش هم ست تیشرتش بود که باز هم جالب تر شد برام و البته ساز زیباش چون خودم هم دوست دارم ساز بزنم هرچند تا حالا انجامش ندادم .البته ی نی دارم که یادم اومد ی زمانی خواستم این بود که نی بزنم اما چند جلسه رفتم و دیگه نرفتم حسم میگم دوباره برم سراغش و خودم شروع کنم به تمرین کردن حالا که تنها هستم و فرصتش هم فراهمه
راستی انگشترهای این آقا هم قشنگ بودن
بعدشم که مریم جان اوریجینال آهنگ و موسیقی رو برام پخش میکنه تا بیشتر حال ببرم
و آخرش هم که استاد میگه میخوای لذت بیشتری ببری خیلی ساده و راحت ؟ ی ویوی وسیع از زیباییها رو برات پخش کنیم ؟
منم میگم با کمال میل و استاد میگن باشه پس همین جا وایستا تا من دورن بچه رو بیارم و بفرستمش هوا
انگار خودم دارم پرواز میکنم و این صحنه ها رو دارم مبینم
تازه اون وسط ی الگو از ی رابطه ی خوب عاشقانه رو هم توی دو تا قایق با دو تا رنگ متفاوتی که کنار هم دارن لذت میبرن رو هم میبینم برا تمرین دوره روابطبقول مریم خانم همش سوده و سود
سپاسگزارم استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز که مهمانم کردین
خدایا ازت سپاسگزارم برای دیدن کلی زیبایی دیگه و دریافت کلی آگاهی ارزشمند
چقدر دیدن اون خانومی که استاد و خانوم شایسته رو راهنمایی کردن برام درس داشت و چقدر باورهای آدم و تقویت میکنه
این خانوم با اینکه مسن بودن اولا که کار میکردن و همین کار کردن و هدف داشتن باعث شده که تو این سن و سال نه تنها سرحال و پرانرژی باشن بلکه با عشق و با حوصله وقت بزارن برای دادن اطلاعات به مردم
این خیلی درس مهمیه که هدف داشتن و انگیزه داشتن تو زندگی به آدم شور و شوق میده و انسان رو زنده و سرحال نگه میداره
هم این خانوم مهربون و دوست داشتنی و هم اون آقایی که ساز میزدن و میخوندن چقدر الگوی خوبی بودن برای ما که بهمون بگن
وقتی انسان سنش میره بالا نه تنها شکسته نمیشه افسرده و بیمار و زمین گیر نمیشه بلکه میشه تا زمانی که نفس میکشه در سلامت کامل باشه
و سرحال و سرزنده باشه و از زندگیش تا آخرین لحظه لذت ببره
خدایا شکرت
چقدر رویایی بود فضای زیبای دریاچه و دیدن مردمی که با خودشون در صلح بودن و انگار کاری جز شاد بودن و لذت بردن از زندگی نداشتن
فکر میکنم اون خانومی که رو قایق ایستاده بودن باردار بودن خیلی برام تحسین برانگیز بودن داشتن این حد از عزت نفس و ایمان به توانایی و مهارت های خودش
و اینکه با تمرین و تکرار میتونی از پس هرکاری بربیای
و تحسین میکنم توانایی عالی استاد و خانوم شایسته عزیز رو در ارتباط برقرار کردن با افراد
چقدر ازتون یاد میگیرم که به همه انسانها عشق بورزم و برام مهم نباشه از چه کشور و نژاد و قومی هستن
همه انسانها تکه ای از وجود خداوند هستن
شما به انسانها عشق میورزین و جهان هم همین رو بهتون برمیگردونه و اونها هم به شما عشق و لبخند و حال خوب و تحسین رو هدیه میدن
خانوم شایسته عزیزم چقدر زیبا گفتین که سفر باعث میشه تو از همه متعلقاتت رها بشی و اصلا یادت بره که اونا مال تو بودن
این چقدر به آدم کمک میکنه که نگاه گذرا داشته باشیم به زندگی و به هیچ چیز وابسته نباشیم و سعی کنیم از هر لحظه از زندگی مون لذت ببریم
اگه این نگاه رو داشته باشیم که زندگی هم یک سفر هست و در نهایت باید همه متعلقات و وابستگی ها رو بزاریم و بریم اونوقت حرص نمیخوریم عجله نمیکنیم دست و پا نمیزنیم و سعی میکنیم از همه لحظه های زندگی مون لذت ببریم
به خاطر همین گذرا بودن زندگی هست که استاد بهمون تاکید میکنن زندگی رو سخت نگیریم
استاد جان تحسین میکنم آزادی مالی شما رو که وقتی میخواین خرید کنین به قیمت محصولات نگاه نمیکنین و اون چیزی که نیاز دارین رو میخرین
واقعا خدارو شکر برای آزادی زمانی و آزادی مکانی و آزادی مالی که دارین و زندگی رو براتون هزار برابر لذت بخش تر کرده
غروب آفتاب و رنگ زیبای آسمون با صدای موسیقی یه ترکیب جادویی بود پر از حس آرامش
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و تمام دوستان سایت الهی
خدایا شکرت با هدایت الله مهربان با یه فایل سفر به دور آمریکا با درختان سرسبز جاده عالی خلوت آسمان آبی و ابرهای پراکنده سفید حال و هوای فوق العاده کوههای رنگارنگ به رنگ فسفری ماشینهای زیبا و خوشگل و تمیز و دو استاد ارزشمند که با سفر کردن هم لذت تصاویر را به ما میدهند و هم درس و آگاهیهای زیادی از این تصاویر وحرفهای شما استاد بهره میبریم
در این دریاچه اتراق کردن چقدر حال میده چقدر جذاب و دیدنی و آرامش خاصی به آدم میدهد طبیعت و محیط آدم را محو خودش میکنه از همه مهمتر پختهتر میشوی در سفر یعنی صبر بیشتر و با اخلاق و مهربانی بیشتر شادتر و آرامشتری داری و این خانواده که در کنار دریاچه بودن چقدر با هم در صلح و خوب و خوش و حال قشنگی به آدم میدهند
اما وقتی استاد وسایل مورد نیاز خودشان را خریدند در این فروشگاه بزرگ باور فراوانی و نعمتهای زیادی رو در ذهنمان ایجاد کرد تا کمبود در دور اطراف و ذهنمون نداشته باشیم اما این مرد دوست داشتنی که درخواست آهنگ ازشون کردن خانوم شایسته حس آرامش و خوبی میدهد و میشود با این آهنگ اون هم در صندوق عقب ماشین کیف کرد شاد بود و خوش گذروند
خدایا شکرت در سفر خود خود واقعیت را میتوانیم ببینیم آن چیزی که هستیم همه دوستان خوبم را به خدای بزرگ و مهربان میسپارم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
به نام پروردگار یکتا،رب قدرتمند ،فرمانروای جهانیان
سلام استاد مهربانم و مریم خانم عزیزم و دوستان همراه در این مسیر الهی،امیدوارم حالتون خوب باشه و به تموم آرزوهاتون برسید.
••خداوند مهربان رو هزاران بار شکر میکنم که چشمم زیبایی های بینظیر این فایل رو دید ، روحم لذت برد از فراوانی ها و زیبایی ها، وجودم سرشار از نشاط شد و حالم عالی شد و سرتاپا زبان شدم برای تشکر از خداوند مهربان که زیبایی های بینظیری برای لذت بردن ما خلق کرده و بدون چشمداشت در اختیارمون قرار داده هرچند که در حد سرسوزنی نمیتونم شکرگزار نعمتهای بینهایتش باشم اما تا جایی که در توانم هست سعی میکنم شکرگزارش باشم با استفاده درست از نعمتها با لذت بردن، با تنفس هوای خنک و احساس خوب داشتن ،با ناز و نوازش زیبایی ها ،با بوییدن گلها و میوه ها ،با بازی کردن با بچه ها و…..
••دیدن فایلهای سفرنامه باعث گسترش روحم شده، باعث شده زیبایی های بیشتری ببینم ،باعث شده احساسات بهتری داشته باشم ،باعث شده بادقت و تمرکز لیزری اطرافم رو ببینم ، توجه من به این فایلها باعث شده به هرکجا نگاه میکنم لذت ببرم و فقط خوبی و زیبایی ببینم حتی در روابط باعث تغییر احساسم شده؛ مثلا با یکی از برادرام رفت و آمد زیادی ندارم و کلا عادت کردم مثل غریبه ها باشم احساس خاصی بهش نداشتم میگفتم اون اصلا اهمیتی بهم نمیده و اینجوری بهتره که منم ازش دور باشم ولی با دیدن این فایلها چون تمرکزم بصورت ناخودآگاه روی زیباییهاس با خودم گفتم من میخوام همه رو بی قید و شرط دوست داشته باشم و اول از خانواده خودم شروع کردم همه رو مرور میکردم به این برادرم که رسیدم مکث کردم سریع رد شدم،شب موقع خواب یهویی یادم اومد برادرم خیلیم بهم اهمیت میده !!
•در فلان روز که خونشون خوابیده بودم صبح زود که میخواست بره سرکار متوجه شده بود پتو از روم کنار رفته ، اومد پتو رو انداخت روم و من بیدار شدم دیدمش !
•در فلان روز که سرما خورده بودم تا نصفه شب بیدار موند و برام دارو و دمنوش آماده میکرد!
•وقتی میخواستم دانشگاه ثبتنام کنم چون دانشگاهم خیلی دور بود( کرمان !)بیشتر از 900 کیلومتر با خونه فاصله داشتم برادرم همراهم اومد!
• در اولین روز کاریم تو پروژه برج منو برد تا محل کارم و با مدیرم کلی خوش و بش کرد !!!
و هزاران مورد دیگه!
خدای من تا صبح فقط از لطفهایی که در حقم کرده بود یادم میومد اشکم دراومده بود که چرا من نسبت به برادرم اینقدر بی احساس بودم ،چرا تا حالا چشمم رو به روی مهربونیاش بسته بودم برادرم خیلی بیشتر از اونچیزی که فکرشو بکنم بهم اهمیت میده ،منم که نمیبینم منم که توقعاتم بیجا بوده خدایا شکرت اونقدر حسم خوب بود که احساس خالص شدن داشتم از اونموقع تا حالا رابطه م با برادرم خیلی عمیق شده خیلی بیشتر دوسش دارم ، استاد این مورد فقط یک نمونه کوچیک از برکات فایلهای سفرنامه و آموزشهای شماست.
•• با دیدن این فایلها که سعی میکنم هیچ زیبایی از نگاهم پنهون نمونه ، همین ویژگی تو زندگی روزمره ام تبدیل به عادت قشنگی شده از صبح که چشمامو باز میکنم با دقت بیشتری اطرافم رونگاه میکنم تا هیچ چیزی رو از قلم نندازم خیلی نکته سنج و زیبا بین شدم و چیزهایی رو میبینم که میگم چرا قبلا برای این مورد سپاسگزار نبودم چرا قبلا نمیدیدمش ؟!خدایاشکرت
•• چندوقت پیش خدای مهربون ایده انجام کاری رو بهم داده بود اما برای قدم برداشتن کمی مقاومت داشتم بخاطر باورهای ذهنی ام ،بخاطر چیزهایی که خودمو بهش محدود کرده بودم میگفتم اینکار و همه میتونن انجام بدن پس مدرک تحصیلیم چی میشه؟! نمیتونستم قبول کنم و خودمو محدود به مدرک تحصیلی ،سابقه کاری و…. کرده بودم میگفتم من مهندسم چرا باید این شغلی که از نظرم سطحش پایینه رو انجام بدم اگر مردم بفهمن چی میگن! اگر مادرم بفهمه چی میگه!! اینهمه درس خوندم حالا برم اینکارو انجام بدم!! یکسال تمام طول کشید تا بتونم باورهای منفی رو کنار بگذارم تا حرف و نظر مردم برام کم اهمیت بشه تا خودمو جدا از مدرک و سابقه کاریم بدونم یکسال طول کشید تا به خدا و ایده الهامیش اعتماد کنم و در این روزها که خودمو خیلی محکم بستم به فایلها و آموزشها بلاخره تونستم شجاع باشم. برای این ایده قدم اول رو برداشتم استاد جان در همون لحظات ابتدایی که کاملا تسلیم خدا شدم و به ایده الهامیم دل سپردم برکاتش رو دیدم هدایت شدم به آدمهای خوبی که بدون چشمداشت راهنماییم کردن تا کارمو بهتر انجام بدم و همون آدمها تمام تلاششون رو کردن تا در شرایط خوبی شروع کنم. خدایاشکرت
•• بهبود های اینروزهام خیلی زیاده چون من متفاوتتر از قبل بوده ام ،متعهد هستم برای تمام قسمتهای جدید کامنت بنویسم، متعهد هستم همه کامنتها رو بخونم و نکات مهمش رو سیو کنم ،متعهد بودم که زیبایی های فایل رو بارها و بارها ببینم و برای خودم مرور کنم یادداشتشون کنم، متعهد بودم هرروز و هرشب تقسیم کار با خدا رو اینجوری انجام بدم که من احساسم رو خوب نگه دارم و خدا با معجزات بینظیرش سوپرایزم کنه ،و خدای مهربان پاداش تعهدم رو با بهبودهای روزانه بهم نشون میده الهی صدهزار مرتبه شکرت.
••دیروز عصر مشغول انجام کارهام بودم که از دفتر آقای امیر شریفی باهام تماس گرفتن ، گفتن شما چندسال قبل تا ماه پنجم دوره رو تهیه کردید و دیگه ادامه ندادید لطفا از نتایجون بگید و بگید چرا ادامه ندادید؟
گفتم الان با استاد عباسمنش پیش میرم اون خانم بینهایت خوشحال شد و گفت میدونم موفق میشید انشاالله موفقهایتون روزافزون باشه .
یادم اومد که دوره آقای امیر شریفی خیلی بهم کمک کرده برای اینکه حالم بهتر باشه برای اینکه با قانون جذب آشنا بشم برای اینکه مدارم بالا بره و در فرکانس آموزش های این سایت قرار بگیرم .
منم به اون خانم گفتم از آموزشهای ایشون خیلی تشکر میکنم و برام مفید بوده اما اون احساس توحیدی که دنبالش بودم در آموزش های استاد عباسمنش پیدا کردم ،از دیروز تا حالا برای امیر شریفی آرزوی موفقیت میکنم و جزئی از سپاسگزاریم شد که قبلا فراموشش کرده بودم چون مسیری بود که باید طی میکردم و تکاملم طی میشد تا وارد این سایت بشم .خدایا صدهزار مرتبه شکرت
•• مریم خانم خیلی ممنونم که با عشق برامون فایل آماده میکنید و این عشق رو خیلی قشنگ دریافت میکنم انشاالله هزار برابر این عشق به خودتون برگرده. استاد جانم خیلی ممنونم بابت این فضای بینظیر که برامون ایجاد کردید از تمام پلتفرم های پیام رسان بهتره و امکاناتش قابل مقایسه با اونها نیست.
مخصوصا نکاتی که در مورد برادرت گفتی باعث شد منم عمیق تر به مسیله نگاه کنم اخه داداش بزرگمن با خیلی کارهای من مخالفه البته ایشون افکارش قدیمیه و گرنه دوتا داداش دیگه ا پایه منند و تشویقمم میکنن
اما ایشون نه و من با وجود تمام خوبیهای ایشون این مخالف بودنش همیشه پیش همه میگفتم و توجه رو نازیبایها بود و درسته از خوبیهاش نوشتم اما توجه به ناریبایها بیشترربود
الان با این کامنت شما چقدر حسم خوب شد و فهمیدم باید بشینم کارهای خوبی که برام میکنه یاداوری کنم رابطه ام رو بهتر کنم بی احترامی نکنم
سپاسگزارم که از نتایجت گفتی و خداراشکز و تحسینت میکنم که رابطه ات عالی شده
تحسینت میکنم برای هرکاری قشنگ به اطراف نگاه میکنی که بابتش شکرگزاری کنی توجه رو زیبایها و نکات مثبت باشه
خداروشکر که هدایت شدی از زاویه دیگه ای به شرایط رابطه ات نگاه کنی ، این فایلها واقعا عالیه همینکه باعث میشه ما عمیقتر و بهتر از قبل چشمهامون رو باز کنیم و اطراف رو از زاویه بهتری ببینیم، خیلی خیلی بهبود خوبیه در زندگیمون و اگه این ویژگیه خوب دیدن به عادت تبدیل بشه تو زندگیمون معجزاتی رخ میده که راضی بشیم ….
کامنتهای قشنگت رو اکثر اوقات میخونم و احساسم عالی میشه هروقت به اسمت بر میخورم یاد خاطره ی خنده دارت میوفتم که نوشته بودی در مجلس ختم نمیتونستی خندت و کنترل کنی …..خاطره ای که گفتی همیشه باعث لبخندم میشه.
جاده هایی پر از درختان سرو و کاج زیبا و سر به فلک کشیده با اون ابرها و آسمون آبی زیبا و کوهای قرمز رنگش که نشان از فراوانی نعمتهای بی انتهای خداونده
چقدر همه جا تمیزه و منظمه
بک گرند این فایل زیبا تصویر فوق العاده قشنگ مریم عزیز با اون کلاه و شلوار قرمز خوش رنگ بر روی کوهای زیبا و من عاشق همچین جاهایم .و هرجایم میرم اینجور کوه و صخره داره عکس میگیرم
خیلی زیباست اینجا
امیرحسین میگه خاله چقدر قشنگ فیلمبرداری میکنه انگار واقعین منم به شوخی گفتم عشقم به گوشی منو تو که نمیشه گوشی ایفون کیفیت در حد لالیگا انگار ما از نزدیک داریم تصاویر میبینیم کلی ام خندید
تحسین میکنم مریم و استاد عزیز رو که چقدر به نکات مثبت و خوبیهای مردم تمرکز میکنن و همیشه باخودشون خوبیهاشونو تکرار میکنن و به این خاطر که همیشه ادمهایی هم مدار و فرکانس رو جذب میکنن
اگه ما توجهکنیم به زیبایها و نکات مثبت بی شمار لاجرم خداوند مارو به زیبایها و نکات مثبت زیادی هدایت مبکنه چون این قانون بدون تغییر خداونده
این سنّت الهی است که در گذشته نیز بوده است؛ و هرگز برای سنّت الهی تغییر و تبدیلی نخواهی یافت!
ای خدای من این دریاچه زیبا رو ببین
دقیقا شبیه یه رودخانه گاماسیاب شهر صحنه اس که از روستاهای اخر صحنه شروع میشه روبه ببستون
بسیار بسیار زیباست ولی خب اونجا حق شنا نداری به چه دلیلشو نمیدونم
اما اینجا بقیه راحت دارن شنا و قایق سواری میکنن
تحسین میکنم این کشور زیبا رو که همه جا برای تفریح و لذت بردن به راحتی در دسترسشونه
اخ جون تصاویر زیبای درون من کلا عاشق این درونم که از بالا تصاویر و نعمتهای خداوند رو نشون میده
حالا من یه خاطره خنده دار بگم
من تو این غرفه ها که بودم روز اول نشسته بودم داخل غرفه اقایی که هم غرفه ای منم بود نشسته بود یهو پهباد (تو ایران میگن پهباد یا هلی شات)قشنگ روبروی غرفه ما داشت داخل غرفه رو فیلم میگرفت منم کودک درون شیطونم فعال شد و براش دست تکون دادمدیدم آقای هم غرفه ایم گفت نکن این داره برای تلوزیون فیلم میگیره بعد بخاطر اربعینه گفتم مهم نیست حالا تصوبر منم بزار تو تلوزیون بیفته مگه چه اشکال داره پهباد رفت یه دور زد دوباره اومد فیلم گرفت باز داخل غرفه ما و من دوباره براش دست تکون دادم اقاهه دید حریف من نمیشه خودشم کلی خندید
حالا این قسمت خوبش بود
یه روز داشتن شام میدادن داخل موکب من رفتم شام بگیرم همون لحظه پهباد داشت از زائرین داخل موکب که تو صف شام بودن فیلم میگرفت دقیقا یک متر با من فاصله داشت اومد روبروی من منم براش دست تکون دادم چند بار این کارو تکرار کردمخودم مرده بودم از خنده بعد دیدم چن تا اقا پسر بسیجی زدن زیر خنده منم از کنارشون رد شدم گفتم باید برای پهباد همیشه اینجوری دست تکون بدی که کلی خندبدن دوباره
دقیقا طبیعت ادم و مبکنه از هر چیزی و فقط در لحظه هستی چیزی که خودم تجربه اش کردم جون اخر شب بر میگشتم خونه بابام میگفت مگه مجبوری بری ادم کسل میشه و خسته اما نمیدونست من هیج چیزی جز شادی و در زمان حال بودن رو تجربه نمیکنم و با خودم در صلح بودم
ممنون مریم جان به خاطر نکات مهمی که درباره طبیعیت و زمان حال بهمون گفتی
خدای من این سگها چه شادند چه لباس شنای خوشکلی هم پوشیدن..ای جانم
خدایا شکرت برای این فروشگاه والمارت
کلی فراوانی داره از هر چیزی بخای داره
تحسبن میکنم ثروت استاد را
تحسین میکنم این خریدهای زیادتون را
تحسین میکنم قانون سلامتی رو
تحسین میکنم گوشتهای فروانی که خریدید نوش جونتون
تحسین میکنم آزادی مالیتون رو استاد عزیز
الله اکبر این غروب فوق العاده زیبا رو
تحسین میکنم این آقا رو چقدر قشنگ ساز میزنه و چقدر قشنگ مریم جان درخاست اهنگ میده اگ اشتباه نکنم و اون اقا با جون و دل سازشو میزنه و میخونه
خیلی زیبا بود کلی لذت بردم خدایا شکرت
چقدر این غروب زیباست مخصوصا با تصاویر درون و آهنگ فوق العاده که استاد گذاشتن خیلی قشنگ و زیبا بود
تصویر این رودخانه از بالا و وسط کوه شبیه رودخانه سیمره ایلام و لرستان اگ اشتباه نکنم خیلی خوشگل بودخدای من .خدایا شکرت
سپاسگزارم استاد و مریم عزیز بخاطر این زیبایها رو برای ما به نمایش میزارید
خدایا صدهرار مرتبه شکرت برای چشمان بینایم میتونم این زیبایها رو ببینم
خدایاشکرت برای وایفای که دارم برای گوشی خوبی که دارم میتونم کامنت بزارم و این زیبایها و بیینم
سپاسگزارم بخاطر لطفت به من که همیشه برام کامنت میزاری دیشب از فرط خستگی یه لحظه کامنتها رو میخوندم نتونستن کامتت بنویسم وگرنه میخاستم برات کامنت بزارم اما دیکه اینجا مبنویسمش
کامنت خیلی قشنگ بود جقدر نکات اگاهی دهنده توش بود و چقد با قلم زیبایی نوشته بودیش اومدم بگم پسر تو که خیلی قشنگ مینویسی میگفتی بلد نیستم ولی خیلی قشنگ بود تو کامنت خودت حتما مینویسم
واقعا مردم امریکا چه لذتی میبرن خیلی از ما ایرانیها این کارها رو انجام نمیدیم مثلا همین دست تکون دادن یا خجالت میکیشم یا به حای طرف فکر میکنیم نکنه بدش بیاد زشته و از این حرفها
اون اقا هم دید حریف من نمیشه چیزی نگفت دیگه چون من دوباره دست تکون دادم
این اطلاعات رو من وقتی بابام تلوزیونو شبکه مستند میزنه میبینم گاهی در مورد استانها و حیوانات ایناس و خودم علافه زیادی دارم در موردشون بدونم توجه میکنم به زیبایهای اونجا
البته بهضی جاهام که خودم رفتم در مورد اون رودخانه ام باور کن شبیه سبمره اس چون من تو تلوریون دیدم یه بار نه زیاد اما تو ذهنم مونده بود وقتی تصویر دیدم شببهش بود
البته تو تلوریون از ایلام نشون داد تا رسید به لرستان
بازم سپاسگزارم برام نوشت
دوست دارم به اندازه دعاهای قشنگت نصیب خودت بشه صدبرابرشو
سلاممممم به آزاده دوست داشتنی و نازار کورد زبان عزیزدلم….
آزاده جان….من دیشب کامنت سفرنامه 208 رو خیلی هدایت شده دیدم…مشغول خوندش بودم و همش داشتم لذت میبردم که باید میرفتم آشپزی میکردم و…همش لا به لای کارم میخوندمش…
اونجایی که رفتی جلوی آیینه و بغضت ترکید …چقدر احساست رو درک کردم.. اونجایی که با خدا حرف زدی و گفتی خدایا من نمیدونم توی میدونی.
عزیزدلم اونجا چشمام پر از اشک شد…. چون درگیر کار دیگه ای هم بودم…از لذت وصل شدنی که به واسطه خوندن کامنتت بهش رسیده بودم دور شدم
اما نازارم…خوندمش …و لذت بردم و قربون خدا برررررم که اینجوری پشتیبانی کرده آزاده مارو….
چقدر ساده و بی ریا نوشتی…چقدر از احساس طعم خوشی که خدا بهت داده بود و سرمستت کرده بود ، لذت بردم….
دوباره صبح کامنتت رو زیر دیدگاه محشر سمانه دیدم…گفتم حالا که بیکارم بزار خوشمزه تر بخونمش تا بیشتر بچسبه….
خوندنمش و اومدم دوباره این کامنت رو خوندم و گفتم بزار اینجا با آزاده جان صحبت کنم…
مهربانم غرق لحظاتی شدم که سوار دوش خدا شده بودی و قربون الله برم اونم قشنگ میزاشتت توی عسل…
عزیزدلم چقدر اونجایی که برای سی تومن ذوق کردی ، حال دلتو خریدار شدم… سی تومنی که من میگم این که چیزی نیست…..سی تومنی که به سه میلیون رسید…سی تومنی که از خدای بزرگ میخوام به سیصد میلیون توی یک شب برسه…. و مطمعنم میرسه …چون خددددامون خیلی بزرکه ..300 میلیون هیچی نیست در مقابل عظمت و بزرگی پروردگار….
کافیه ما بخواییییم و باوووووور کنیم… اونوقت خدا و جهان قشنگ و منظم و قانون های الهیش ….قشنگ همه چیزو برات و برامون ردیف میکنه….میگه بفرما بنده مومن و با ایمانم …
این هم شهد شیرین ایمانی که به من داشتی ….حسابی که فقط روی من کردی..
الهی شکرررررت خدای خوبم بخاطر جهان قانونمندت که داری یادم میدی چطوری بهشتی که وعده داری رو برای خودم توی همین دنیا خلق کنم…
آزاده جانم…
نمیدونم چند وقت هست که توی این کاری.. شاید باورت نشه اصلا هنرمند نیستم و نمیدونم این کاری که انجام میدی چیه …ولی خیلی علاقه مندم بدونم چیه…
همیشه احساس میکنم آدمایی که هنرمند هستن به صورت خااااص خدا ، خدا خلقشون کرده …چون کارشون همش زیبایی و جلوه دادن بیشتز زیبایی هاست…
خواهر خوبم ….اولین تجربه نمایشگاهیت ، نوش جااااان تو باشه…
لذت بردم ..و الهییییی روزی آوازه کار و هنری که به همت خودت و پشتوانه خدا داری انجام میدی ، گوش فلک رو کر کنه….امیدوارم من روزی اون همه زیبایی و شکوه و موفقیت و لذت رو در بهترین زمان و مکان ممکن از نزدیک ببینم و وقتی محو کارای قشنگت بشم…و
و دنبال خالق اثار بگردم …اسم آزاده کاکاوندی چشمامو قلبی و اشکی کنه و همونحا خدارو سجده شکر کنم که وعده حق و اجابتش رو برای بندههاش، انجام داد …..
الان که دارم اینارو میگم چقدر از تصویری که از این موقعیت داره از ذهنم میگذره دارم لذت میبرم….
به خاطر کامنتی که برام نوشتی و پروفایلم رو آبی کردی سپاسگزارم
دوبار کامنتو خوندم انقد که قشنگ نوشته بودی قلم بسیار رسایی داری
سپاسگزارم بخاطر وجودت که به من توجه داری.باور کن فرزانه جان یه لحظه گفتی 30 تومنی که 3 تومن رسبد دقیقا همینطور بود الله اکبر
انشالله به 300 میلیون در ماه هم میرسه نه فقط برای من برای همه.برای خدا که کاری نداره چقدر باشه هرچه بیشتر بخای به شرط ایمانت بیشترشو میده
یه چیزی بگم فرزانه جان باور میکنی هرسال این موکبها برگزار میشه اما تا حالا نمایشگاه نداشتن اولین بار بود دقیقا زمانی که خدا منو از طریق دستانش هدایت کرد به اداره میراث فرهنگی برای ثبت نام ریس اداره گفت ما عید غرفه داشتیم یهو گفت احتمالا برای اربعینم بزنیم ینی دقیقا زمانی که من رفتم این غرفه ها تشکیل شد.اینا همش کار خداست به خودش قسم
تازه الان قراره یه بازارچه سنتی درست کنن منتظر مجوز شهردارین چیزی که قبلا نبوده
خیلی تجربه کسب کردم اگ پیشم بودی مینشستم برات تعریف میکردم تا صبح که ققط بدونیم وقتی فقط رو خدا حساب باز میکنی چه ها که نمیکنه برات
قربون اشک چشات برم عزیزدلم
تو که خودت به خدا وصلی
ممنون از ارزوهای قشنگی که برام کردی.
در مورد هنر رزین بزن تو گوگل بنویس ساعت و تابلو رزینی
یا زیورالات رزینی
اگ پیشم بودی یا بهت دسترسی داشتم یه جوری یه ست زیورالات برات میفرستادم انقد که زیبا هستند.هرچند من همین ساعت و تابلو درست میکنم اما الان بخاطر نمایشگاهای بعد دارم خودمو اماده میکنم زیور الانم درست کنم و ذهن خودمو محدود نکنم.
این روزها مشغول خانه تکونی پاییزه ام و امروز داشتم فرش میشستم یهو یاد سوره انشراح افتادم که از مهمی فارغ شدی به مهم دیگه بپرداز و اون فایل استاد و مریم جان درمورد این سوره چند بار گوش دادم.گفتم حتما بعد از خانه تکانی حتما برم دنبال هدفهای بعدی کارم
هم آموزش ضبط کنم هم برم فنی و حرفه ای ببینم شرایط مربی گری اونجا چطوره
خلاصه رو این هدفها کار کنم و تو ذهنمه مطمینم الله خودش تا اینجا کمک کرده بازم کمک میکنه.من سمت خودمو انجام میدم بقیش دست خداست
خیلی دوست دارم عزیزدلم حتما خودتو جلو آیینه به جای من ببوس.
سلاممممم آزاده عزیزم ، قربانت بشوم نازارم… چقدر به من لطف و محبت داری..اصلا نمیتونم بگم چه احساسی دارم ….الان هندزفری توی گوشمه و دارم صدای خودمو که ضبط کردم و بخاطر عزت نفس به خودم احساس ارزشمندی میدم رو گوش میدم…
آزاده عزیزم میدونی شما اینقدر توی این کامنت بهم احساس ارزشمندی و لیاقت دادی که ، داره باورم میشه قانون خیلی کار میده ….
دقیقا طبق همون کامنتی که نوشتی شروع کردی به دوست داشتن خودت و باشگاه رفتن و شغل مورد علاقه آن…
وقتی گفتی باشگاه تحسینت کردم …چیزی که همش من قصد میکنم و نمیتونم…..البته اهواز خیلی گرمه ..من آدم خسته ای هستم و راحت طلب خخخخخخخ از گرما خیلی فراری هستم…
توی یکی از کامنت هات فکر کنم در جواب فهمیه جان بود، اسم یه ورزش رو آوردی…بعد رفتم سرچ کردم.رقص بود تقریبا…واقعا چقدر نشاط اوره….آفرین بهت عزیزم تحسینت میکنم….
صبح تو خواب و بیداری ، طبق روال همیشگی سایت رو باز کردم دوتا نقطه آبی ارزشمند ازت دیدم…وای چقدر خوشگله این نقطه آبی….
حتی از پیامهای عاشقانه عزیزدلم هم بیشتر ذوق میکنم براش….
وقتی پیام هاتو خوندم پرواز کردم و لذتشو به جان کشیدم و دوباره رفتم حس خوابیدن ..چون این مواقع خواب خیلی بیشتر میچسبه…وقتی یه چیزی دلتو نوازش کنه و کیف کنی باهاش….دوست داری چشماتو ببندی و با لذتش خلوت کنی….
عزیزم الان سرچ کردم تابلو.و ساعت رزینی …خدای من خیلی زیبا بودن
مخصوصا ساعت هاش….افررررررین بهت خیلی بهت افتخار میکنم….توی این کار بدرخشی….
خیلی بهت افتخار میکنم …چقدر زیبا هستی که دنبال خلق زیبایی هستی…..
دورت بگردم ممنونم که اینقدر بهم لطف داری و اینقدر ذوق کردی که برام ست زیور آلات رزینی درست کنی..حتما حتما یه روز میام دیدن روی ماهت توی شهر قشنگتون صحنه….
خیلی خوشحالم آزاده از اینکه جایی هستم که از موفقیت همدیگه پرواز میکنیم و تحسین میکنیم ذوق میکتیم..
و دوست داریم برای هم تعریف کنیم چون میدونیم طرف مقابلمون بدون حسادت و تنگ نظری یا…به حرفامون کوش میده و حتی بهمون ایده های بیشتری میده…
اینکه واقعا خانواده بزرگ عباسمنشی هستیم…باعث افتخار منه
گرچه دوریم از هم و در یک خانه زندگی نمی کنیم اما هممون در یک خانه زندگی میکنیم:)
در یک مدار
در یک خط
در یک موج
در یک ارتعاش
در یک فرکانس
در یک نقطه
با هم در حال زندگی کردن هستیم و بهم سلام و درود می فرستیم و عشق میدیم
خدارو سپاس واقعا به خاطر این درک….خدارو بی نهایت سپاسگزارم عشقم ….خواهر خوبم ..لذت بردم از شوقی که توی قلبت جوانه زده…..
مطمعنم این جوانه درخت تنومندی میشه که ماهی 300 میلیون بهت روزی میده از طرف رب العالمین در کنار عشق زندگیت….
به امید اینکه زود زود بیای بازم با یه کامنت رمان گونه از دلبری های خدا برات، برامون بگی….
چقدر زیبا مبنویسی انقد حس و حالم خوب میشه وقتی اینجور قشنگ مینویسی.الحق که معلم شایسته هستی قدر خودتو بدون عزیزم شاگردات به وجودت افتخار میکنن
خیلی عالیه همه چیز ما عزت نفسه و مطمینم ما لیاقت بهترینها رو داریم کافیه خودباوریمونو ببشتر کنیم…خیلی خوشحالم حالت با کامنت من عالی شده عزیز دلم لیاقتشو داری حتما.انشالله فرصت هم پیش میاد همو میبیتیم بیای شهرمون من بیام شهرتون وکلی کنار هم خوش بگذرونیم به امید الله مهربون
در مورد اون ورزش زومبا اره یه جور رقص گروهیه ترکیبی از سه ورزش فیتنس و بدنسازی و ایروبیکه با حرکات سریع و تند و تمرکز بالا میخاد ذهنتو خیلی باز میکنه ..کلی رقص هم یاد میگیری تازه فارسی هم اشنانتیون یاد میدهند البته نامبرده رقص فارسی خودمم یادم رفتهکلا قاطی کردم چون چیزی که مربی یاد میده با چیزی که خودت یاد گرفتی زمین تا اسمونه البته بگم برای خیلی ها خیلی ساده اس اما من قاطی پاتی شدهاینم خودش کلی لذت داره و همیشه میخندم که قاطی شده
میدونم اهواز گرمه ولی یه دوست دارم اهوازیه تکنسین اتاق عمله اتفاقا بدنسازی حرفه ای کار میکنه تو اهواز و چقدر خوشتیپه حتما برو کافیه استارتشو بزنی لذتش برات از رنجش دو چندان میشه
انقد که شور و شوقت هزار برابر میشه
باور میکنی اون آدمهایی که تو غرفه ها باهاشون دوست شدم خانوادگی وررشکار بودن ینی خانوم و آقا مربی بدبینتون و بچه هاشون هم موسیقی هم بدبینتون کار میکردن
گفتند خدایا تو چقدر قشنگهمه چیو کنار هم میچینی .الان که من باشگاه میزم با خانواده اشنا شدم همه ورزشکار
من طی این چند ماهه باور کن بخام کاری انجام بدم در لحظه تصمیمش میگیرم اتجام میدم ترسم خیلی کم میشه حتی داداش بزرگ من با این ورزش مخالف بود اومد کلی حرفم زد به بابام گفت چرا میره باور کن پدر من کلمه ای نگفت و اصلا نگفت برو یا ن گفت میره دیگه و الانم همون داداشم کاری نداره.خخخخ
حتما اهرمشو بساز برای خودت هرچند من اهرمشو عملی میسازم نه کلامی میرم تو دلش
باور کنمنم خیلی خوشحالم از موفقیت همه خوشحال میشیم و تحسین میکنیم تازه کلی انرژی و انگیزه میگیریم
خیلی لذت بخشه
خدایا شکرت برای این سایت توحیدی و وجود استاد و مریم عزیز و همه دوستهای عزیزم
چقدر اون تبکه از کامنت که گفتی
مطمعنم این جوانه درخت تنومندی میشه که ماهی 300 میلیون بهت روزی میده از طرف رب العالمین در کنار عشق زندگیت….
درکنار عشقت خیلی قشنگ بود کلی حس و حالمو بهتر کرد هم 300 میلیونه هم درکنار عشقت
سپاسگزارم برای وجودت عزیز دلم
منم مطمینم به زودی زود زندگی قشنگی در کنار عشق زندگیت کسی که هم فرکانسته شروع میکنی به امید الله
همین الان داشتم کامنت های یکی از بهترین شاگرد های استاد رو میخوندم که خیلی موفق عمل کرده …
گفت : من هروقت یه چیزی از خدا خواستم با قلدوری و پر رویی و طلبکاری ازش خواستم …
بهش میگفتم خدایا من نمیدونم چطوری ..تو خدایی میذونی چطور باید به این خواسته ام برسم…من راه حلی سراغ ندارم ..خودت اینکارو خوشگل و زیبا و ساده برام انجام بده…
میگفت خیلی سریع و ساده انجام میشد اینکار برام….
در واقع میخوام بگم همون اصل توکل رو و درخواست از خدا و ایمان به اجابت خدارو. بجا می اورد و نتیجه اش رو هم میدید…
چرا اینو گفتم حالا…
چون میدونم قلب ما ( من و شما) در شروع راه کمی ممکنه شک کنه….یعنی بترسه و باور نکنه که خدا هم میتونه درآمد 300 میلیونی بده…هم میتونه یه عشق خوب ….همه اینا میتونه باهم جمع بشه و بده…براش کاری نداره
قربون قلب قشنگت بشم که ذوق کرده…. انشالله کسی پیدا بشه که درکنارش هم طعم لذت و آرامش و عشق و شادی و……ثرووووووت رو بچشی….قطعا پیدا میشه …و لایقشششش هست…
حتی بهت این باور رو بدم اینقدر لایقی که به کمتز از اون راضی نشو…..
راستی عشقم ممنونم که محبت و عشقتو به من ابراز کردی ووو تحسین کردی….و عشق رو پراکنده کردی….خانوم خوشگل هنرمندم…شاید کمی زود باشه بگم ولی عزیزدلم پیداش شده تا ببینم خدا چی میخواد….
چقدر من رقص دوست دارم، حتی رقص هم بلد نیستم…بخاطر پیشنهادی که دادی ممنونم حتما حتما حتما باشگاه میرم…خیلی انگیزه داری..حداقل رقص یاد بگیرم..خخخخخ
بووووسم به روی ماهت….
داشتم کامنتی که گفتم رو میخوندم که متوجه نقطه آبی از طرف تو شدم و لذت بردم گفتم باید جواب بدم…
انقد ذوق داشتم برات بنویسم ینی چون مهمون دارم یه لحظه بیکار شدم بیام بنویسم برات باز دویاره مهمون اومد و نشو الان که موقع خوابه گفتم برات بنویسم
خیلی خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم عزیزدلت پیدا شده انشالله به حق خود خدا .خدا یه کسی که هم مدارته و یه پکیج کامل بهت بده روزی هزار بار شکرگزاری کنی
از ته دلم خوشحال شدم برات.مطمینم لیاقت بهترینها رو داری جان دلم
سپاسگزارم که بازم برام کامنت گذاشتی
من قسمت قبل 210نتونستم کامنت بزارم مشغول خانه تکانی بودم الانم داداشام اومدن از تهران دیگه شلوغه ولی هروقت بتونم میام سایت کامنتها رو میخونم
ازت سپاسگزارم که انقد باور قشنگ بهم دادی حتما حتما از خدا چیزهای بزرگ میخام و مطمینم خدا خودش بهترینها رو بهم میده
الان به یه تضادی با داداش بزرگم برخوردم خخخ البته ایشون کلا با کارهای من مخالفه حتی هنرم و مسخره میکنه یه جورایی.خیلی سعی میکنم جوابشو ندم الان که رو خودم کار میکنم اما گاهی از کوره در میرم بعد یادم میاد دیگه چیزی نمیگم
الانم این نجواها هی اومده و یکم اتگار این زود از کوره در رفتنه سختم شده که صبور تر باشم خیلی سعی میکنم صبورتر باشم هواسم باشه اما چون یه عمر این شخصیته باهام بوده میبینی دوباره تکرار شد و یکم حالمو میگیره هرچند سعی میکنم ذهنمو کنترل کنم اما هی تو فکرمه..الان اومدم گفتم کامنت بنویسم حالم بهتر بشه .دوست دارم بشینم هی با خدا حرف بزنم
مرسی که بهم گفتی زیاد بخام .بزرگ بخام
خواستم زیر اون کامنت جواب بدم که نشد پاسخ نداشت اومدم دیدم زیر این میشه پاسخ داد
درود و خداقوت به اساتید عزیزم و همسفران خوبم در این سفر فوقالعاده
نوشتن کامنت برای من تبدیل به چیزی فراتر از توجه به زیباییها و ثبت تغییراتم شده. هربار که کامنت مینویسم چیزهای بسیار زیادی رو درک میکنم و متوجه میشم با اینکه دستای خودم داره مینویستشون اما قبلاٌ بهش فکر نکرده بودم و انگار داره من رو با وجود برتر و خداوند بیشتر آشنا میکنه. با مفهوم هدایت، مفهوم تکامل، مفهوم تعهد، مفهوم سپاسگزاری، مفهوم توجه به نکات مثبت، مفهوم اعراض از نازیباییها و بودن در لحظه، به قول خانم شایسته آدم تو سفر انگار بهتر متوجه میشه که زندگی تو لحظه زیباست و آینده هرچقدر هم که زیبا باشه آدم دوست داره همین الان و تو همین لحظه باشه و از این لحظه لذت ببره.
به خودم گفتم این اتفاق که داره همیشه برای ما میفته، ما که همیشه از نعمت لحظهها بهرهمند هستیم پس چرا نباید کیفیت لحظات زندگیمون رو بالاتر ببریم؟
قبلاً صبحها که از خواب پا میشدم به خودم میگفتم اگر همین امروز فقط فرصت زندگی داشته باشی چجوری زندگی میکنی؟
اما حالا اومدم محدودترش کردم و میگم اگه فقط یک ساعت دیگه فرصت داشته باشی چیکار میکنی؟
و بعد به خود میگم که ببین مگه میدونی که کی قراره از دنیا بری؟ پس چرا میای لذت رو موکول میکنی به آینده؟ چرا همش فکر میکنی یه اتفاقی اگر تو آینده بیفته و یا آینده به یه شکل خاص رقم بخوره تو باید لذت ببری؟
اینا شده چراییهای سازنده و جهتدهنده زندگی من، شده برام یه شکل اصلاح مسیر.
آیا غیر از اینکه لحظاتی که از زندگیمون لذت نمیبریم به این خاطره که فکر میکنیم یه چیزی از بیرون باید جور دیگهای میبود؟
خب اگر قرار بود جور دیگهای باشه که بود، پس اگر نیست یعنی حتماً لازم نبوده که باشه، چرا حالا باید هی فکر کنیم که عه کاش فلان چیز یا فلان کس بود
مثلاً بارها برای خودم این اتفاق افتاده بود که تو یه جمعی یه فردی نبوده بعد همه گفتن عه کاش فلانی هم بود یا وقتی یه کسی میمیره همش به یادشیم که کاش بود کاش بود، بابا هر کدوم از ماها اگه تو همون جمع نباشیم باز میگن عه کاش فلانی هم بود، چرا پس وقتی الان هستیم، وقتی که الان میتونیم خیلی چیزای خوب رو ازش لذت ببریم، این کارو انجام نمیدیم، یه جورایی همش میخوایم برای راضی نگه داشتن یا جلب توجه دیگران حرکت کنیم.
واقعاً دلم خواست مثله اون مرده باشم تو زندگیم حتی برای چند دقیقه، یه آدم معمولی تو پارکینگ فروشگاه تو یه غروب یه روز معمولی صندوق ماشین معمولی خودم بزنم بالا و لباسای معمولیم و بپوشم و گیتار معمولیمو دستم بگیرم و یه آهنگ معمولی رو باصدای معمولیم و نه چندان تحریردار بخونم و کاری هم نداشته باشم کسی هست یا نه، فقط برای خودم بزنم و بخونم.
چقدر اینجوری زندگی کردن قشنگ بود اما به نظرم سخت رسید چون برام تعریف شده زندگی خوب و رضایتبخش یعنی لباسای لاکچری چیزای لاکچری، ثروت یعنی خونه و عمارت و ماشین و بریز بپاش
به خودم گفتم ببین خانم شایسته و استاد از اول سفر یه دست لباس پوشیدن و اصلاً براشون مهم نیست که بقیه میگن وای لباسا تکراریه و ازین حرفا، شاید اصلاً کسی که تو این فضا هست حتی به این چیزها فکر نکنه اما خیلی آموزندست برام، اما همین آدما جایی که باید به خودشون برسند چندتا چندتا استیک برمیدارند و کاملاً خودشون رو تحویل میگیرند، به خودم گفتم واقعاً اگر یه کسی تو ایران همچین کاری رو بکنه و سبدش رو پر کنه از این همه استیک پشت سرش میدویم ببینیم ماشینش چیه، این کیه اصلاً که داره اینجوری خرید میکنه اما استاد و خانم شایسته کاری رو انجام میدن که بهشون لذت میده، نه برای جلب توجه و خدا هم با افرادی هممدارشون میکنه مثل خودشونن، حالا استاد و خانم شایسته یه لباسی تنشون میکنن، افرادی که تو تصویرها میبینیم انقدر با خودشون در صلح هستند هم که لباسم تنشون نیست و هرچقدر که دوربین رو بهشون وایمیسته هیچ واکنش خاصی نشون نمیدن یا اغلب یه شکلک بامزه در میارن از خودشون.
این سفرنامه خیلی بهم کمک میکنه تا بفهمم همه چیز از خودم شروع میشه.
من برای اینکه به حال خوب برسم نیاز به تغییر هیچ چیزی غیر از زاویه نگاهم ندارم، این خیلی تمرین مهم و حساسیه، اگر فقط همین یه تمرین رو درست انجام بدم زندگیم میشه بهشت، دقیقاً همین چیزی که این عزیزای دل دارند تجربش میکنند.
دیشب داشتم با خودم صحبت میکردم و به خودم گفتم احسان حتی جاهایی که یکم بهت سخت گذشت رو بهش توجه کن، همان جاها تو رو تکون داد، همونجاها باعث شد حرکت کنی، تغییر کنی و لذت ببری، پس به جای اینکه تو لحظههای ارزشمند و سرنوشتساز زندگیت فرو بری زندگیشون کن.
فرو رفتن تو لحظهها با زندگی کردن لحظهها خیلی فرق داره.
دیروز یکی از دوستام بهم پیشنهاد داد که بریم برج میلاد و اتفاقاً یه طوفان خیلی شدیدی هم ایجاد شد به حدی که واقعاً پرتت میکرد. بعد که رسیدیم دیدم بازدیدکنندههایی که از شهرهای مختلف میان چقدر حالشون خوبه، چقدر با خودشون در صلحند چقدر با اشتیاق به همه چیز نگاه میکنند، بعد به دوستم گفتم ببین ما خودمون همچین چیزایی بیخ گوشمونه اما ازش استفاده نمیکنیم، میگیم نریم فلان جا شهرستانی ها این کارو میکنند فقط، فلان کارو نکنیم شهرستان بازیه، دقیقاً همین اتفاق داره تو زندگیمون هم میفته. یه پارک دم خونست نریم، کی پارک میره، فلان روز بریم فلان جا، نه بابا کی تو این شلوغی کار حوصله داره؟
وقتی رفتم بالا تو اون اویوانش انقدر باد زیاد بود که میبردت قشنگ به خدا گفتم سبحانالله ببین وقتی دلت باهاش یکی بشه خود این باد میبرتت اصلاً نیاز نیست تو قدم برداری، کافیه خودت رو رها کنی و بسپاری به این جریان و اعتماد کنی بهش.
به کسی که تو زندگیت هست، همسرته، بچته، پدرته، مادرته، برادرته، دوستته بهش نگیم دوسش داریم که پررو نشه.
اینا خیلی ریشه داره تو وجود ما.
هر قسمتی که از سفرنامه میبینم میگم استاد عباسمنش دمت گرم که انقدر ریشهها رو خوب ساختی تو وجودت و این ثمره همان ریشهها و همان نگاه
یه کاری که جدیداً خودم کردم اینکه به همه کسانی که تو لیست کانتکتام هستن یه پسوند جان اضافه کردم، پدر جان، مادر جان، برادر جان، فلان کس جان
انقدر همین یه کار کوچک وقتی اسم طرف رو میبینم حالم رو خوب میکنه که خدا میدونه، بعد به خودم میگم ببین چرا ما دریغ میکنیم عشق و محبت و زیبایی رو از زندگی خودمون
الان شرایط سفر نداری؟
برو تو پارک قدم بزن، هدفون بذار تو گوشت یه آهنگ گوش بده که اگه تو جاده بودی گوشش میدادی
یه رابطه دلخواه میخوای؟
برو تو همان پارک یا خیابون دو نفر که دست تو دست هم هستن و ببین و تحسین کن، حسشون کن
پول میخوای؟
برو جلو یه خونه گرون قیمت یه ماشین گرون قیمت وایسا یا برو تو یه نمایشگاه دست بکش به اتومبیلها یا اگرم سختته بیرون وایسا و برای یه دقیقه حسش کن، فکر کن مال توعه پولش رو داری و میتونی بخریش، حسش کن که اگر داشتیش چه حالی بودی
اصلاً برو تو بانک الکی نوبت بگیر یه کار الکی انجام بده و حس کن که برای یه کار خیلی مهم رفتی و مقادیر زیادی الان تو حسابت هست، اصلاً به دیگران نگاه کن و ببین که چه پولایی داره جابهجا میشه توسط دیگران تا برات باورپذیر بشه که تو هم میتونی
این درون که به پرواز در میاد، این قاب تصویر، همان چشم توعه، میخواد حسش کنی تا داشته باشیش، خیلی عمیقتر بهش نگاه کن، یه جوری که انگار همان لحظه اونجایی
خدایا شکرت برای این مسیر زیبا و بینظیر
از استاد عزیزم، خانم شایسته زیبا و همه همسفرای خوبم برای همراهی این سفر سپاسگزارم دم همتون گرم
کامنت خیلی آگاهی داشت خیلی تحسبنت میکنم که هر فایل سفرنامه رو انقد قشنگ موشکافی میکنی با اتفاقات زندگیت
یه لحظه گفتم نگاه ادمها فرق داره به هر جیزی مثلا من نگاهم به فایل و نوشتنش خیلی عادی و مثل خاطره دیدنه اما نگاه شما موشکافی با اتفاقات زندگیته و این خیلی خوبه
اون تیکه هم که گفتی وقتی میریم یه فروشگاهی یا جایی طرف این همه گوشت میخره بعد بدو بدو میکنیم ببینم ماشینش چیه دقیقا درست گفتی چقد خندیدیم به این تیکه چون همه ما اینجوری هستیم ولی واقعا مردم امریکا و خانوم شایسته و استاد اینطور نیستن و با خودشون در صلحند و برای لذت خودشون انجام میدهند نه جلب نظر مردم
در مورد لذتهای کوجک هم درست گفتی به قول شما مثلا پارکی کنار خونمونه همش میگیم تکراریه بریم جایی دیگه یا نریم کی میره اینجا خیلی چیزهایی که ماها میکنیم
از تمریناتی هم که گفتید سپاسگزارم عالی بود حتما توجه ویژه بهش نگاه میکنیم و سعی میکنم انجامش بدم
سلام به احسان جانِ عزیز که هر بار مشتاقانه کامنتش رو میخونم، حتما از تو دل کامنتش یادآوری ها و نکات خوب برای خودم به دست میاد.
داشتم تو صفحات این فایل و کامنتهاش میچرخیدم تا رسیدم به اسمت و ذوق زده گفتم بَه بَه خودشه، یکی از همون آدمایی که توحیدی فکر میکنه و جلو میره.
خوندم مثل همیشه و لذت بردم.
چقدر یادآوری های نابی داری تو کامنتت.
اما دستم نرفت کامنت بنویسم برات.
از کنجکاوی یه دونه پاسخت رو باز کردم ببینم کی چی نوشته برات، که دیدم بَه بَه، فرزانه جانِ ارزشمندِ خودمه که…
نظرش رو خوندم و اتفاقا تشویقم کرد که برات بنویسم.
یاد یه خاطره ی بامزه افتادم بین تهران و شهرستان.
دوستم از تهران، دانشگاه مشهد قبول شده بود، بعد اونجا بهش میگفتن شهرستانی…
من باعث تعجب و خنده ام شده بود که به بچه تهران بگن شهرستانی…
این مالِ دورانِ قدیمم بود که آگاهی نداشتم.
خیلی وقته برای من تهران و شهرهای زیبای دیگه ی ایران و روستاها و کشورها فرقی نداره…
چرا فرق داشته باشه وقتی همه شون مالِ خداست.
زمینِ خداست.
قشنگی های خداست.
یادم بمونه هر چیزی، هر جایی، قشنگه.
مهم اینه من انقدر چشم های قلبم باز باشه تا ببینم، مابقی میشه حاشیه، میشه فرع.
یه چیز باحال هم مشابه تجربه شما برای من پیش اومد چند سال پیش.
چند سال پیش با همسرم رفته بودیم شرایط ثبت نام دوره اوریگامی رو از موسسه ی محبوبم روشنا، به صورت حضوری بپرسم، بالاتر از میدون آزادی (تهران) هست.
بماند که اون روز و بعدش نقطه عطف زندگی من شد با روشنا اوریگامی و خودِ هنرِ اوریگامی…
برگشتنی دوتایی پیاده قِل خوردیم پایین تا میدون آزادی.
من بچه تهران، سی و چند ساله، تا اون لحظه نرفتم میدان آزادی رو از نزدیک ببینم.
چرا چون به قولِ شما و باورهای قابلِ اصلاحی که شنیده بودم اونجا جائیه که دوستانِ محترم که از شهرهای دیگه میان، میان اونجا و عکس میگیرن با نمادِ تهران…
البته الان برج میلاد و یه عالمه جای دیگه هم تبدیل داره میشه به نمادهای تهران.
خلاصه اون روز به دلم افتاد بیا بریم داخل محوطه وسیع میدانِ آزادی…
همیشه با ماشین فقط از دورش رد شده بودم.
وای، خدای من، چه کیفی داد…
چقدر خوشگل بود فضاش، سبزه هاش، از زیرِ طاق هم رد شدم.
عین یه بچه کوچولویی که تازه رفته پارک و غش میکنه از شادی…
بعد دیدم خدای من با چه دلیل و بهانه های پوچی من تا حالا میدون آزادی رو از نزدیک تجربه نکردم…
فکر کنم تقریبا 2 بار تجربه کردم و بسیار لذت بردم.
هر چی محدودیت و ترمز و رودربایستی و بَده و زشته و بی کلاسی هست و …. از ذهن میاد و باورهای نازیبا…
وگرنه همه جای جهانِ خدا زیباست...
یهو الان یاد میدانِ ساعتِ رشت افتادم که امسال تونستم برم و چقدر هم شبِ صفایی بود.
چه جالبه، تو کامنت نویسی، کلی اطلاعات و طرزِ نگرش و باورهای ما، بیرون میریزه و آدم خودشو بهتر میشناسه.
مرسی که کامنت مینویسی آقا احسان.
من که به شخصه پیگیرِ کامنتهات هستم.
چون خیلی شفافه.
خالصه.
اصله.
خدا پشت و پناهت باشه جوانِ رعنا :)
خدا پشت و پناهِ همگی مون باشه.
در مورد زندگی در لحظه و لذت بردن از زندگی یادِ یه چیزی افتادم.
امروز 25 دقیقه تو مجتمعِ باصفا و سرسبز خودمون در هوای بسیار عالی و خنک و مطبوع پیاده روی کردم، بعد یهو دلم خواست بشینم روی نیمکت های محوطه ی سرسبزمون که اطرافش رو یه عالم درخت و گل احاطه کردن، و مراقبه کنم.
صدای استاد توی گوشم بود از فایل گفتگوی دوستان با استاد، قسمتِ آقا الیاس که عالی بود و داشتم با قلبم نگاه میکردم به اطراف…
به درخت ها
به گلهای بنفش فراوانِ اطرافم در حالیکه من عاشقِ بنفشم.
به پروانه ای که نشست روی گل بنفش.
به گربه هایی که تردد میکردن.
به آقای مُسِنی که عبور کرد قدم زنان.
به صدای آواز پرنده ها
به بالکنی در طبقه چهارم که گل و گیاه داشت.
به آبی که به صورت قطره ای پایِ درختی بود.
به آقایی که با شلنگ آب میداد قسمتی از باغچه های وسیع رو.
به ترددِ آدم ها.
به خانمِ سالخورده ی زیبا و شیک پوشی که داشت رد میشد و سلام دادم، ایشون هم با لبخند زیبا جوابمو داد…
میدونی چی شد.
دقیقا تو اوجِ اون همه شادی و حس خوب، یهو ذهنم رفت سراغِ یه خواسته ای که نسبت بهش با حسِ خوب فکر نکردم…
خدایا مگه میشه تو توی اوج زیبایی و مراقبه باشی یهو یه فکرِ مزاحم بیاد؟
بله.
همون لحظه خدا مجدد بهم یادآوری کرد:
هیچ دلیلی باعث نمیشه تو از زندگیت لذت نبری
عملا با همین آگاهی کنترل ذهن کردم و افکارم رو مدیریت کردم و گفتم سمانه الان فقط اینجا باش.
نگاه کن
بشنو.
این لحظه به اندازه کافی جذاب و منحصر به فرد هست که ذهنتو کنترل کنی تا حواست ازش پرت نشه به سمتِ نازیبایی.
این چنین شد که بلند شدم برم خونه، دو قدم جلوتر نشستم روی یه نیمکت باصفای دیگه و اونجا هم کیف کردم.
محوطه ی مجتمعِ ما دقیقا عین پارکه.
پر از فضای سبز.
پر از گل های متنوع و رنگی رنگی.
پر از گربه که هر بار باهاشون سلام علیک دارم.
جلوی پنجره هامون فضایی درست کردن که یه درخت در مرکزه و دورش نیمکت گذاشتن.
من هر روز شاهدِ این میدانِ فضای سبزی هستم.
آدمهایی که گاها میشینن روی نیمکت که امروز خودمم نشستم.
دیروز دو پسربچه نشسته بودن رو نیمکت و با موبایلشون بازی میکردن.
من کیف کردم از صداشون.
از هیجان و زندگی که بچه ها تزریق میکنن به زندگی.
خدایا شکرت که منو آوردی به این بهشتِ باصفا.
نگم از لحظه هایی که جلوی دیدم گنجشک و کبوتر و کلاغ میشینن روی شاخه…
اون لحظات من روی زمین نیستم دیگه رفتم روی ابرها…
شاید این کامنت که اصلا نمیدونستم اینطوری جلو میره، نوشته شد تا به خودم و بقیه یادآوری کنه واقعا مهم نیست الان کجای این زمینِ پهناورِ خدا داری زندگی میکنی…
مهم اینه آیا قدرت، مهارت، شجاعت، توانمندیِ اینو پیدا کردی که زیبایی های جایِ فعلیت رو کشف کنی و ازشون لدت ببری؟
استاد نمونه ی بارزِ این توانمندیه.
از پیاده روی تو هوای گرمِ بندرعباس لذت برد و حالا رسیده به زیباترین های جهان.
این فرمولشه، قانونشه.
وقتی من سپاس گزار باشم واسه الانم، زیبایی های محیط زندگی یا شرایط زندگیِ فعلی مو کشف کنم، لاجرم هدایت میشم به زیبایی ها و امکاناتِ بیشتر.
مرسی آقا احسان و فرزانه جانم، که با کامنتهاتون بهم انگیزه دادین تا بنویسم و خودمم تحلیل کنم.
به عنوان کسی که مقاومت داشتم تو گوش دادن به فایلهای گفتگوی دوستان با استاد، شجاعانه این لحظه میگم شگفت انگیزن.
این روزها که هدایت شدم بهشون، خبری از مقاومت ذهنیم نیست، همش لذته و شادی و حس خوب.
بچه ها عالی هستن، استاد عالی هستن.
خدایا مرسی آوردیم سر وقتِ کامنتِ دوستِ خوبم و همه ی دوست های خوبم.
سلاام استاد عزیزم و مریم جونم.
چقدر بهم خوش گذشت با این فایل، عادت دارم غذامو با فیلم دیدن بخورم اونجوری بیشتر میچسبه بهم، ولی امروز با این فایل خوردم نهارمو. و چقدر انرژیش فرق کرد برام . و منبعد برنامه همینه.
من عاشق جنگل و طبیعت و آبم عاشق ابرا و غروب و آسمونم و گوشیم پر از عکس ابرا تو غروب قرمز و صورتی و نارنجیه.براهمین سفر به دور امریکا احساسات منو میبره به اوج جوری ک انگار منم اونجام.
چقدر همه جای طبیعت تمییزه چقدر بقول مریم جون همه ادما باخودشون و بقیه تو صلحن. چقدر مهربون و خوش اخلاقن!
چقدر خوب ک مریم جون درخواست آهنگ از اون آقا کردن و ایشون یه ترانه عالی و ارامش بخش رو با همه وجود و احساسشون اجرا کردن .شاید من اگ بودم روم نمیشد ولی الان یاد گرفتم ک پا رو ترسام بذارم و از ادما درخواست کنم!
وای ک چقدر پول و ثروت خوبه ک تو تو بهترین کشور بهترین فروشگاه میری و بهترین گوشت رومیخری هرچقدر ک دلت میخواد بدون اینک نگران موجودی کارتت باشی!
خدایااا من عاشق سفر و طبیعتم. منو هدایتم کن به این مسیرها. نمیخوام در گیر روزمرگی و خاله بازی باشم مثل بقیه آدمها. یه زندگی عادی و تکراری!!میخوام زندگی رو زندگیییی کنم متفاوت پر از شادی و ارامش و تنوع و سفر و پر از وجود خودت! بهم کمک کن و هدایتم کن.آمین یا رب العالمین
سلام
چه عکس زیبایی این فایل دارد.
مریم جان خیلی خوب ژست می گیرند وایده های خیلی خوبی هم برای اینکه کجا عکس بگیرند دارند خداروشکر
این کشور چقد زیباست. از وقتی سفر به دو.ر آمریکا میبینم میگوییم یعنی آمریکا انقد طبیعت و زیبایی دارد.
همه جا بزرگ و وسیع و تمیز و زیباست. خداروشکر
رفتیم یک استید پارک زیبا که دریاچه زیبا در کنارکوهها داریم و افراد باوسایل مختلف اومدند تفریح.
میریم وال مارت و برای چن روز گوشت و بلوبری میخریم. خداروشکر استاد شما و مریم جان انقد متعهد هستید به قانون سلامتی عمل کنید. اون همه میوه و خوراکی در والمارت هست وسوسه نمیشید رژیم بشکنید؟
در انتهای فایل با درون بچه میریم بالا و از بالا زیبایی مبینیم / خداروشکر درون زیبایی اون منطقه به ماکامل نشان میدهد وکمک میکند حس کنیم که اونجا پیش شما هستیم. درون زیبایی را هم بهتر نشان میدهد.خداروشکر استاد ثروتمند است و درون داریم که زیبایی همه جار بیشتر وبهتر ببینیم/
خداروشکر استاد ومریم هستند تا زیبایی این کشور ببینیم و تجسم کنیم و انشالله همه میتونیم یه روز بریم این جاها را ببینیم و بگویم
ااا این همون جای که استاد ومریم جان اومدند.
انشالله
سلام به استاد عزیزم برای چندمین بارم از اعماق قلبم ازتون تشکر میکنم و شاکر خداوندم که با فرشته هاش و دوربینشون مارو هم در جاده های تمیز و زیبا و آب و هوای عالی با خودشون به این سفرها میبرن و وجودمون رو تازه میکنن بقدری تو حال و هوای این فیلمها میرم که حس میکنم خودمم توی ماشین خودمم توی تریل ها خودمم کنار آب ها آبشار ها سبزی بزرگان درختان آبی آسمان و اون قلمبه های ابرها روحمو قلبمو جلا میدن گاهی اون آبی که استاد به صورتش زد سرد بود و صورتش قرمز شده بود با اینکه اینجا گرم بود لرز به تنم نشست .استاد ممنون که در هر قسمت درس میدین و مارو با اگاهیهاتون آشناتر میکنین .با اینکه محصولات تونو خریدم گاهی چنان همین سفرها و سریالها پر از آموزشن که بعضی از تیکها همینجاها میخورن .به هر حال خیلی ممنونم شخصا ازتون حدا بهتون خیرو برکت بده.
سریال سفر به دور آمریکا قسمت 209
با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان همسفرم
خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد که با جریان سیال این آگاهی ها همراه بشم
از همون ابتدای فایل این عکس خانم شایسته که انگار روی ناز بالش لم دادن رضایت درونی ایشون رو بهم یادآور شد که وقتی از درون با خودت در صلح باشی اونوقت ی همچین سخت سنگی هم انگار برات ی بالش نازه که خیلی راحت روش تکیه میزنی
البته این عکس ی چیز دیگه ای رو هم بهم یادآوری کرد همپن جمله ی معروف :
با خدا باش و پادشاهی کن
واقعا توی این صحنه مریم خانم انگار ی پادشاهی هستن که بر تخت تکیه دادن و همه ی اون مناظر اطراف تحت سیطه و قدرت ایشون هستن .
همین دیروز بود که داشتم کامنت یکی از دوستان عزیزم رو توی دوره روابط میخوندم که نوشته بودن در مورد ملکه ی سبا که از چه قدرت و اقتداری برخوردار بوده که وقتی قرار بوده تصمیم گیری بشه مشاوران گفتن که هرچی که شما امر میکنین همونه اینقدر که به تصمصم گیری و قدرت مشاوره ایشون اعتماد داشتن .با دیدن این عکس یاد اون جریان افتادم که استاد قبلا گفتن ی جایی توی ی سری از امور خونه اونقدر به مهارت و توانایی خانم شایسته اعتماد دارن که تصمیم گیری ها رو توی اون موضوعات کامل به ایشون واگذار میکنن
اصلا این عکسه رو که نگاه میکنم انگار داره باهام حرف میزنه که آقا همه چی حله همه چی اوکیه بقول اون ضرب المثل :
as easy as a piece of a cake
شما نگران چی هستی اگر توکل و اعتماد داری به خدا همه چی حله تو فقط تکیه بزن و لذت ببر خدا کارها رو انجام میده
و بعدشم هم دستم رو میگیره و میگه بلند شو ببریم توی این بهشت خدا ی دوری بزنیم و حال کنیم
و من چقدر لذت میبرم از دیدن اون رنگ دلبرانه آبی آسمون که با اون رنگ سفید ابرا میکس شده
از دیدن رنگ زرد و نارنجی کوهها که با رنگ سبز درختها ترکیب شده
و حتی اون رنگ زرد و سبز فسفری علایم راهنمایی و رانندگی که میشینه توی قلبم
وای که وقتی میرسیم به اون استیشن و میبینم که کارمندش ی پیر زنه که از چین و چروک های صورتش معلومه سنش خیلی بالاست ی درس بزرگی رو بهم میده که ببین این خانم با این سنش داره کار میکنه و سرپاست و سرحال و شاد داره از کار کردن لذت میبره و اون وقت تو نصف سن این خانم رو هم نداری از کار خسته میشی و گله و شکایت میکنی
فقط توحید این خانم رو ببین که با این سنش به خودش و تواناهایی هاش تکیه کرده و بیکار ننشسته و بقول استاد مشرک نیست که دولت بیاد دستش رو بگیره یا براش شغل ایجاد کنه
به دور و برت نگاه نکن که پر از آدم های مشرکیه که دنیال ی لقمه نون از دست دولتن این خانم رو الگو قرار بده حتی اگر اونا هزار نفر باشن و این خانم یک نفر که تازه اینجوری هم نیست هرجا میری توی آمریکا میبینی همه سنشون بالاست و دارن کار میکنن
با توضیحاتی که مریم خانم در مورد این خانمه میدن یادم اومد که امروز صبح واسه خرید محصولی مشاور اون شرکته با من تماس گرفت و چقدر قشنگ توضیحات لازم رو داد و محصولش رو معرفی کرد با وجود اینکه آقا هم بود و چقدرمن تحسینش کردم به خاطر قدرت بیان خوبی که داشت و الان هم باز توی این فایل دارم الگوش رو میبینم
و بعدش چقدر روابط زیبا رو بهم نشون میدن مریم خانم از بودن جفتی حیوانات با هم تا بودن آدم های شاد در کنار هم
خدای من اون خانم حامله رو ببین روی پدل برد
یاد صحبت های استاد افتادم توی دوره دوازده قدم وقتی رفته بودن کنار چشمه پسر موری که داشتن راجع به لذت بردن مردم آمریکا و حتی خانم های حامله صحبت میکردن که اینا تا اون روزی که بچشون میاد دنیا در حال فعالیتن نه اینکه دنبال استراحت مطلق باشن چون باورهای درستی توی ذهنشون هست و خودشون رو محدود نمیکن و به این طریق هم خودشون سالم میمونن و عم بچه های سالمی رو به دینا میارن
فقط تصورش رو بکن ی خانم حامله اینجوری ریلکس روی پدل برد داره پارو میزنه چه اعتماد به نفس و چه شجاعت و توکلی داره این و جالبه هرچی تا حالا من دیدم خانم بودن که سوار پدل بردن بودن توی این سریال تا جایی که یادم میاد انگار بیشتر ی کار ظریفه که به دقت و ظرافت زنانه نیاز داره
وای وای از این سگای ناز سفید با اون جلیقه هاشون
بعدش مریم جان از جادوی بودن توی طبیعت میگه برام که چطور به طرز جادویی تو رو رها میکنه از گذشته و حتی آینده و تورو در لحظه ی حالت قرار میده با اون زیبایی هایی که توی دل خودش داره و عین ی عدسی کانون توجهت رو میزاره روی اون جایی که توی اون لحظه توش هستی واسه همینه هم که استاد توی فایل عواقب تصمیمات احساسی میگن اگر دچار احساسات هستی برای کمترلش برو توی دامان طبیعت پیاده روی کن با حیوانات باش و دور کن خودت رو از اون حال و هوا
آدمی که سرگرم دیدن این آب میشه سرگرم دیدن این سگ های زیبا میشه سرگرم دیدن رابطه ی قشنگ آدم ها میشه توی دل آب دیگه جایی برای فکر کردن به چیز دیگه ای براش نمیمونه
بعدش استاد میکروفون رو دست میگیره و داستان هدایتشون در زمان مناسب در مکان مناسب رو میگه که اگر ی ذره صبر داشته باشی و توجهت رو از روی ناخواسته ها برداری و بزاری روی خواستت به بهترین وجه هدایت میشی به چیزی که میخوای
و همین جا چقدر دلم میخواد به اون آزادی مالی برسم که اینجوری خرید کنم که ملاک خریدم تاریخ مصرف باشه نه قیمت مصرف کننده !!!!!! تا بتونم صددرصد به دوره سلامتی عمل کنم و فقط و فقط گوشت مصرف کنم اونم گریل شده توی اون گریل نینجایی
و لحظاتی فقط سکوت و دوربین که بهم فراوانی توی مواد خوراکی رو نشون میده که باز هم باورهام تقویت بشه که فراوانی جز لاینفک جهان هستیه فقط کافیه توی مدارش باشی تا ببینی و بعدش تجربه کنی
بعد یادم اومد که قبلا دوست داشتم گوشت گوسفند grass fed grass finished رو ببینم و بخورم از وقتی استاد در موردش صحبت کردن و توی این سریال دیدم و وقتی که رفته بودم سفر دیدم توی ییلاقات که همچین گوشت هایی هست توی ایران هم که همونجا سر میبرن برات هرچند فرصت نشد که ازشون بخوریم چون من فکر میکردم توی ایران نیست همچین چیزی که صددرصد طبیعی باشه گوشته اما دیدم که هست اونم تازه تازه دهنم آب افتاد و همونجا هم برات کباب میکردن ان شالله سری بعد که برم حتما تجربش میکنم خوردنش رو
اوه چه آسمون زیبایی با اون رنگ های زیبای
بعدش مریم خانم من رو مهمون میکنه با ی موسیقی زیبا با درخواستی که انجام میدم توی این ویوی زیبا
چقدر از رنگ لباس های این آقا خوشم اومد شاد شاد بودن و البته نوشیدنش هم ست تیشرتش بود که باز هم جالب تر شد برام و البته ساز زیباش چون خودم هم دوست دارم ساز بزنم هرچند تا حالا انجامش ندادم .البته ی نی دارم که یادم اومد ی زمانی خواستم این بود که نی بزنم اما چند جلسه رفتم و دیگه نرفتم حسم میگم دوباره برم سراغش و خودم شروع کنم به تمرین کردن حالا که تنها هستم و فرصتش هم فراهمه
راستی انگشترهای این آقا هم قشنگ بودن
بعدشم که مریم جان اوریجینال آهنگ و موسیقی رو برام پخش میکنه تا بیشتر حال ببرم
و آخرش هم که استاد میگه میخوای لذت بیشتری ببری خیلی ساده و راحت ؟ ی ویوی وسیع از زیباییها رو برات پخش کنیم ؟
منم میگم با کمال میل و استاد میگن باشه پس همین جا وایستا تا من دورن بچه رو بیارم و بفرستمش هوا
انگار خودم دارم پرواز میکنم و این صحنه ها رو دارم مبینم
تازه اون وسط ی الگو از ی رابطه ی خوب عاشقانه رو هم توی دو تا قایق با دو تا رنگ متفاوتی که کنار هم دارن لذت میبرن رو هم میبینم برا تمرین دوره روابطبقول مریم خانم همش سوده و سود
سپاسگزارم استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز که مهمانم کردین
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته دوست داشتنی
سلام به همه همسفران عزیزم
خدایا ازت سپاسگزارم برای دیدن کلی زیبایی دیگه و دریافت کلی آگاهی ارزشمند
چقدر دیدن اون خانومی که استاد و خانوم شایسته رو راهنمایی کردن برام درس داشت و چقدر باورهای آدم و تقویت میکنه
این خانوم با اینکه مسن بودن اولا که کار میکردن و همین کار کردن و هدف داشتن باعث شده که تو این سن و سال نه تنها سرحال و پرانرژی باشن بلکه با عشق و با حوصله وقت بزارن برای دادن اطلاعات به مردم
این خیلی درس مهمیه که هدف داشتن و انگیزه داشتن تو زندگی به آدم شور و شوق میده و انسان رو زنده و سرحال نگه میداره
هم این خانوم مهربون و دوست داشتنی و هم اون آقایی که ساز میزدن و میخوندن چقدر الگوی خوبی بودن برای ما که بهمون بگن
وقتی انسان سنش میره بالا نه تنها شکسته نمیشه افسرده و بیمار و زمین گیر نمیشه بلکه میشه تا زمانی که نفس میکشه در سلامت کامل باشه
و سرحال و سرزنده باشه و از زندگیش تا آخرین لحظه لذت ببره
خدایا شکرت
چقدر رویایی بود فضای زیبای دریاچه و دیدن مردمی که با خودشون در صلح بودن و انگار کاری جز شاد بودن و لذت بردن از زندگی نداشتن
فکر میکنم اون خانومی که رو قایق ایستاده بودن باردار بودن خیلی برام تحسین برانگیز بودن داشتن این حد از عزت نفس و ایمان به توانایی و مهارت های خودش
و اینکه با تمرین و تکرار میتونی از پس هرکاری بربیای
و تحسین میکنم توانایی عالی استاد و خانوم شایسته عزیز رو در ارتباط برقرار کردن با افراد
چقدر ازتون یاد میگیرم که به همه انسانها عشق بورزم و برام مهم نباشه از چه کشور و نژاد و قومی هستن
همه انسانها تکه ای از وجود خداوند هستن
شما به انسانها عشق میورزین و جهان هم همین رو بهتون برمیگردونه و اونها هم به شما عشق و لبخند و حال خوب و تحسین رو هدیه میدن
خانوم شایسته عزیزم چقدر زیبا گفتین که سفر باعث میشه تو از همه متعلقاتت رها بشی و اصلا یادت بره که اونا مال تو بودن
این چقدر به آدم کمک میکنه که نگاه گذرا داشته باشیم به زندگی و به هیچ چیز وابسته نباشیم و سعی کنیم از هر لحظه از زندگی مون لذت ببریم
اگه این نگاه رو داشته باشیم که زندگی هم یک سفر هست و در نهایت باید همه متعلقات و وابستگی ها رو بزاریم و بریم اونوقت حرص نمیخوریم عجله نمیکنیم دست و پا نمیزنیم و سعی میکنیم از همه لحظه های زندگی مون لذت ببریم
به خاطر همین گذرا بودن زندگی هست که استاد بهمون تاکید میکنن زندگی رو سخت نگیریم
استاد جان تحسین میکنم آزادی مالی شما رو که وقتی میخواین خرید کنین به قیمت محصولات نگاه نمیکنین و اون چیزی که نیاز دارین رو میخرین
واقعا خدارو شکر برای آزادی زمانی و آزادی مکانی و آزادی مالی که دارین و زندگی رو براتون هزار برابر لذت بخش تر کرده
غروب آفتاب و رنگ زیبای آسمون با صدای موسیقی یه ترکیب جادویی بود پر از حس آرامش
خدایا شکرت که در مدار دیدن این زیبایی ها هستم
به نام هدایت الله
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و تمام دوستان سایت الهی
خدایا شکرت با هدایت الله مهربان با یه فایل سفر به دور آمریکا با درختان سرسبز جاده عالی خلوت آسمان آبی و ابرهای پراکنده سفید حال و هوای فوق العاده کوههای رنگارنگ به رنگ فسفری ماشینهای زیبا و خوشگل و تمیز و دو استاد ارزشمند که با سفر کردن هم لذت تصاویر را به ما میدهند و هم درس و آگاهیهای زیادی از این تصاویر وحرفهای شما استاد بهره میبریم
در این دریاچه اتراق کردن چقدر حال میده چقدر جذاب و دیدنی و آرامش خاصی به آدم میدهد طبیعت و محیط آدم را محو خودش میکنه از همه مهمتر پختهتر میشوی در سفر یعنی صبر بیشتر و با اخلاق و مهربانی بیشتر شادتر و آرامشتری داری و این خانواده که در کنار دریاچه بودن چقدر با هم در صلح و خوب و خوش و حال قشنگی به آدم میدهند
اما وقتی استاد وسایل مورد نیاز خودشان را خریدند در این فروشگاه بزرگ باور فراوانی و نعمتهای زیادی رو در ذهنمان ایجاد کرد تا کمبود در دور اطراف و ذهنمون نداشته باشیم اما این مرد دوست داشتنی که درخواست آهنگ ازشون کردن خانوم شایسته حس آرامش و خوبی میدهد و میشود با این آهنگ اون هم در صندوق عقب ماشین کیف کرد شاد بود و خوش گذروند
خدایا شکرت در سفر خود خود واقعیت را میتوانیم ببینیم آن چیزی که هستیم همه دوستان خوبم را به خدای بزرگ و مهربان میسپارم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
به نام خدای زیبایی ها
یه معجزه بود هدایت به این فایل زیبا
این جاده زیبا با ابرهای برفکی خوشگل و آسمان صاف آبی با درختان سبز کنار جاده مثل یه معجزه زیبا هست
مثل خود خداوند زیباست
سبز و آبی و سرشار از آرامش
چقدر این جاده خلوت و تمیز هست خدایا شکرت
چقدر سفر رو آرامبخش و لذتبخش میکنه این جاده زیبا سبز و امن و آرام
همه ماشین های توی این جاده مدل بالا بودن واقعاً ثروت موج میزند در امریکا
و چقدر این خانم مهربونم و پیر با خودش در صلح بود چقدر خوش برخورد و آرام
کار مقدسه تو هر سنی که هستیم
و اون آقایی که پشت ماشینش با گیتارش نشسته بود چقدر زیبا بود اینکه پر از سادگی بود
خیلی حس قشنگی از زندگی در لحظه را به سادگی نشان داد
چقدر این آمریکایی ها انسان هستن
چقدر آرام هستن
چقدر ساده هستن
خدایا شکرت که با دیدن این فایل یکم آرام شدم
سپاس
به نام پروردگار یکتا،رب قدرتمند ،فرمانروای جهانیان
سلام استاد مهربانم و مریم خانم عزیزم و دوستان همراه در این مسیر الهی،امیدوارم حالتون خوب باشه و به تموم آرزوهاتون برسید.
••خداوند مهربان رو هزاران بار شکر میکنم که چشمم زیبایی های بینظیر این فایل رو دید ، روحم لذت برد از فراوانی ها و زیبایی ها، وجودم سرشار از نشاط شد و حالم عالی شد و سرتاپا زبان شدم برای تشکر از خداوند مهربان که زیبایی های بینظیری برای لذت بردن ما خلق کرده و بدون چشمداشت در اختیارمون قرار داده هرچند که در حد سرسوزنی نمیتونم شکرگزار نعمتهای بینهایتش باشم اما تا جایی که در توانم هست سعی میکنم شکرگزارش باشم با استفاده درست از نعمتها با لذت بردن، با تنفس هوای خنک و احساس خوب داشتن ،با ناز و نوازش زیبایی ها ،با بوییدن گلها و میوه ها ،با بازی کردن با بچه ها و…..
••دیدن فایلهای سفرنامه باعث گسترش روحم شده، باعث شده زیبایی های بیشتری ببینم ،باعث شده احساسات بهتری داشته باشم ،باعث شده بادقت و تمرکز لیزری اطرافم رو ببینم ، توجه من به این فایلها باعث شده به هرکجا نگاه میکنم لذت ببرم و فقط خوبی و زیبایی ببینم حتی در روابط باعث تغییر احساسم شده؛ مثلا با یکی از برادرام رفت و آمد زیادی ندارم و کلا عادت کردم مثل غریبه ها باشم احساس خاصی بهش نداشتم میگفتم اون اصلا اهمیتی بهم نمیده و اینجوری بهتره که منم ازش دور باشم ولی با دیدن این فایلها چون تمرکزم بصورت ناخودآگاه روی زیباییهاس با خودم گفتم من میخوام همه رو بی قید و شرط دوست داشته باشم و اول از خانواده خودم شروع کردم همه رو مرور میکردم به این برادرم که رسیدم مکث کردم سریع رد شدم،شب موقع خواب یهویی یادم اومد برادرم خیلیم بهم اهمیت میده !!
•در فلان روز که خونشون خوابیده بودم صبح زود که میخواست بره سرکار متوجه شده بود پتو از روم کنار رفته ، اومد پتو رو انداخت روم و من بیدار شدم دیدمش !
•در فلان روز که سرما خورده بودم تا نصفه شب بیدار موند و برام دارو و دمنوش آماده میکرد!
•وقتی میخواستم دانشگاه ثبتنام کنم چون دانشگاهم خیلی دور بود( کرمان !)بیشتر از 900 کیلومتر با خونه فاصله داشتم برادرم همراهم اومد!
• در اولین روز کاریم تو پروژه برج منو برد تا محل کارم و با مدیرم کلی خوش و بش کرد !!!
و هزاران مورد دیگه!
خدای من تا صبح فقط از لطفهایی که در حقم کرده بود یادم میومد اشکم دراومده بود که چرا من نسبت به برادرم اینقدر بی احساس بودم ،چرا تا حالا چشمم رو به روی مهربونیاش بسته بودم برادرم خیلی بیشتر از اونچیزی که فکرشو بکنم بهم اهمیت میده ،منم که نمیبینم منم که توقعاتم بیجا بوده خدایا شکرت اونقدر حسم خوب بود که احساس خالص شدن داشتم از اونموقع تا حالا رابطه م با برادرم خیلی عمیق شده خیلی بیشتر دوسش دارم ، استاد این مورد فقط یک نمونه کوچیک از برکات فایلهای سفرنامه و آموزشهای شماست.
•• با دیدن این فایلها که سعی میکنم هیچ زیبایی از نگاهم پنهون نمونه ، همین ویژگی تو زندگی روزمره ام تبدیل به عادت قشنگی شده از صبح که چشمامو باز میکنم با دقت بیشتری اطرافم رونگاه میکنم تا هیچ چیزی رو از قلم نندازم خیلی نکته سنج و زیبا بین شدم و چیزهایی رو میبینم که میگم چرا قبلا برای این مورد سپاسگزار نبودم چرا قبلا نمیدیدمش ؟!خدایاشکرت
•• چندوقت پیش خدای مهربون ایده انجام کاری رو بهم داده بود اما برای قدم برداشتن کمی مقاومت داشتم بخاطر باورهای ذهنی ام ،بخاطر چیزهایی که خودمو بهش محدود کرده بودم میگفتم اینکار و همه میتونن انجام بدن پس مدرک تحصیلیم چی میشه؟! نمیتونستم قبول کنم و خودمو محدود به مدرک تحصیلی ،سابقه کاری و…. کرده بودم میگفتم من مهندسم چرا باید این شغلی که از نظرم سطحش پایینه رو انجام بدم اگر مردم بفهمن چی میگن! اگر مادرم بفهمه چی میگه!! اینهمه درس خوندم حالا برم اینکارو انجام بدم!! یکسال تمام طول کشید تا بتونم باورهای منفی رو کنار بگذارم تا حرف و نظر مردم برام کم اهمیت بشه تا خودمو جدا از مدرک و سابقه کاریم بدونم یکسال طول کشید تا به خدا و ایده الهامیش اعتماد کنم و در این روزها که خودمو خیلی محکم بستم به فایلها و آموزشها بلاخره تونستم شجاع باشم. برای این ایده قدم اول رو برداشتم استاد جان در همون لحظات ابتدایی که کاملا تسلیم خدا شدم و به ایده الهامیم دل سپردم برکاتش رو دیدم هدایت شدم به آدمهای خوبی که بدون چشمداشت راهنماییم کردن تا کارمو بهتر انجام بدم و همون آدمها تمام تلاششون رو کردن تا در شرایط خوبی شروع کنم. خدایاشکرت
•• بهبود های اینروزهام خیلی زیاده چون من متفاوتتر از قبل بوده ام ،متعهد هستم برای تمام قسمتهای جدید کامنت بنویسم، متعهد هستم همه کامنتها رو بخونم و نکات مهمش رو سیو کنم ،متعهد بودم که زیبایی های فایل رو بارها و بارها ببینم و برای خودم مرور کنم یادداشتشون کنم، متعهد بودم هرروز و هرشب تقسیم کار با خدا رو اینجوری انجام بدم که من احساسم رو خوب نگه دارم و خدا با معجزات بینظیرش سوپرایزم کنه ،و خدای مهربان پاداش تعهدم رو با بهبودهای روزانه بهم نشون میده الهی صدهزار مرتبه شکرت.
••دیروز عصر مشغول انجام کارهام بودم که از دفتر آقای امیر شریفی باهام تماس گرفتن ، گفتن شما چندسال قبل تا ماه پنجم دوره رو تهیه کردید و دیگه ادامه ندادید لطفا از نتایجون بگید و بگید چرا ادامه ندادید؟
گفتم الان با استاد عباسمنش پیش میرم اون خانم بینهایت خوشحال شد و گفت میدونم موفق میشید انشاالله موفقهایتون روزافزون باشه .
یادم اومد که دوره آقای امیر شریفی خیلی بهم کمک کرده برای اینکه حالم بهتر باشه برای اینکه با قانون جذب آشنا بشم برای اینکه مدارم بالا بره و در فرکانس آموزش های این سایت قرار بگیرم .
منم به اون خانم گفتم از آموزشهای ایشون خیلی تشکر میکنم و برام مفید بوده اما اون احساس توحیدی که دنبالش بودم در آموزش های استاد عباسمنش پیدا کردم ،از دیروز تا حالا برای امیر شریفی آرزوی موفقیت میکنم و جزئی از سپاسگزاریم شد که قبلا فراموشش کرده بودم چون مسیری بود که باید طی میکردم و تکاملم طی میشد تا وارد این سایت بشم .خدایا صدهزار مرتبه شکرت
•• مریم خانم خیلی ممنونم که با عشق برامون فایل آماده میکنید و این عشق رو خیلی قشنگ دریافت میکنم انشاالله هزار برابر این عشق به خودتون برگرده. استاد جانم خیلی ممنونم بابت این فضای بینظیر که برامون ایجاد کردید از تمام پلتفرم های پیام رسان بهتره و امکاناتش قابل مقایسه با اونها نیست.
در پناه حق تعالی باشید.
سلام به نجمه عزیزم
به ستاره درخشان
به خواهر عزیزم
کامنت چقدر پر محتوا بود
مخصوصا نکاتی که در مورد برادرت گفتی باعث شد منم عمیق تر به مسیله نگاه کنم اخه داداش بزرگمن با خیلی کارهای من مخالفه البته ایشون افکارش قدیمیه و گرنه دوتا داداش دیگه ا پایه منند و تشویقمم میکنن
اما ایشون نه و من با وجود تمام خوبیهای ایشون این مخالف بودنش همیشه پیش همه میگفتم و توجه رو نازیبایها بود و درسته از خوبیهاش نوشتم اما توجه به ناریبایها بیشترربود
الان با این کامنت شما چقدر حسم خوب شد و فهمیدم باید بشینم کارهای خوبی که برام میکنه یاداوری کنم رابطه ام رو بهتر کنم بی احترامی نکنم
سپاسگزارم که از نتایجت گفتی و خداراشکز و تحسینت میکنم که رابطه ات عالی شده
تحسینت میکنم برای هرکاری قشنگ به اطراف نگاه میکنی که بابتش شکرگزاری کنی توجه رو زیبایها و نکات مثبت باشه
ممنونم ازت
خیلی دوست دارم
زندگیت پر از نعمت و ثروت و آرامش خدا باشه عزیزدلم
سلام آزاده عزیز
دوست ارزشمندم
امیدوارم همیشه در شادی و ثروتمندی غرق باشی.
خداروشکر که هدایت شدی از زاویه دیگه ای به شرایط رابطه ات نگاه کنی ، این فایلها واقعا عالیه همینکه باعث میشه ما عمیقتر و بهتر از قبل چشمهامون رو باز کنیم و اطراف رو از زاویه بهتری ببینیم، خیلی خیلی بهبود خوبیه در زندگیمون و اگه این ویژگیه خوب دیدن به عادت تبدیل بشه تو زندگیمون معجزاتی رخ میده که راضی بشیم ….
کامنتهای قشنگت رو اکثر اوقات میخونم و احساسم عالی میشه هروقت به اسمت بر میخورم یاد خاطره ی خنده دارت میوفتم که نوشته بودی در مجلس ختم نمیتونستی خندت و کنترل کنی …..خاطره ای که گفتی همیشه باعث لبخندم میشه.
با آرزوی بهترینها برای شما آزاده جان.
سلام خواهر عزبزم
ممنون که برام نوشتی و کلی حس خوب بهم دادی عزیزدلم.سپاسگزارم که همیشه لطف داری به بنده و کامنتهای منو میخونی
دقیقا این فایلها و کامنتها باعث میشه از زاویه دیگه به شرایط نگاه کنی و سعی کنی خودتو عادت بدی به زیبایها و توجه به نکات مثبت تا جز شخصیتت بشه
بازم ازت ممننون عزیزم
انشالله همیشه لبت خندان باشه و غرق ثروت باشی
بنام خالق زیبایها
سلام به استادان غار حرا
سلام به یاران بهشتی غار حرا
الله اکبر چقد این تصاویر زیباست
جاده هایی پر از درختان سرو و کاج زیبا و سر به فلک کشیده با اون ابرها و آسمون آبی زیبا و کوهای قرمز رنگش که نشان از فراوانی نعمتهای بی انتهای خداونده
چقدر همه جا تمیزه و منظمه
بک گرند این فایل زیبا تصویر فوق العاده قشنگ مریم عزیز با اون کلاه و شلوار قرمز خوش رنگ بر روی کوهای زیبا و من عاشق همچین جاهایم .و هرجایم میرم اینجور کوه و صخره داره عکس میگیرم
خیلی زیباست اینجا
امیرحسین میگه خاله چقدر قشنگ فیلمبرداری میکنه انگار واقعین منم به شوخی گفتم عشقم به گوشی منو تو که نمیشه گوشی ایفون کیفیت در حد لالیگا انگار ما از نزدیک داریم تصاویر میبینیم کلی ام خندید
تحسین میکنم مریم و استاد عزیز رو که چقدر به نکات مثبت و خوبیهای مردم تمرکز میکنن و همیشه باخودشون خوبیهاشونو تکرار میکنن و به این خاطر که همیشه ادمهایی هم مدار و فرکانس رو جذب میکنن
اگه ما توجهکنیم به زیبایها و نکات مثبت بی شمار لاجرم خداوند مارو به زیبایها و نکات مثبت زیادی هدایت مبکنه چون این قانون بدون تغییر خداونده
به قول مولانا می فرماید:
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
که خداوند در قران میفرماید:
سُنَّهَ اللَّهِ الَّتی قَد خَلَت مِن قَبلُ ۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّهِ اللَّهِ تَبدیلًا﴿23﴾
این سنّت الهی است که در گذشته نیز بوده است؛ و هرگز برای سنّت الهی تغییر و تبدیلی نخواهی یافت!
ای خدای من این دریاچه زیبا رو ببین
دقیقا شبیه یه رودخانه گاماسیاب شهر صحنه اس که از روستاهای اخر صحنه شروع میشه روبه ببستون
بسیار بسیار زیباست ولی خب اونجا حق شنا نداری به چه دلیلشو نمیدونم
اما اینجا بقیه راحت دارن شنا و قایق سواری میکنن
تحسین میکنم این کشور زیبا رو که همه جا برای تفریح و لذت بردن به راحتی در دسترسشونه
اخ جون تصاویر زیبای درون من کلا عاشق این درونم که از بالا تصاویر و نعمتهای خداوند رو نشون میده
حالا من یه خاطره خنده دار بگم
من تو این غرفه ها که بودم روز اول نشسته بودم داخل غرفه اقایی که هم غرفه ای منم بود نشسته بود یهو پهباد (تو ایران میگن پهباد یا هلی شات)قشنگ روبروی غرفه ما داشت داخل غرفه رو فیلم میگرفت منم کودک درون شیطونم فعال شد و براش دست تکون دادمدیدم آقای هم غرفه ایم گفت نکن این داره برای تلوزیون فیلم میگیره بعد بخاطر اربعینه گفتم مهم نیست حالا تصوبر منم بزار تو تلوزیون بیفته مگه چه اشکال داره پهباد رفت یه دور زد دوباره اومد فیلم گرفت باز داخل غرفه ما و من دوباره براش دست تکون دادم اقاهه دید حریف من نمیشه خودشم کلی خندید
حالا این قسمت خوبش بود
یه روز داشتن شام میدادن داخل موکب من رفتم شام بگیرم همون لحظه پهباد داشت از زائرین داخل موکب که تو صف شام بودن فیلم میگرفت دقیقا یک متر با من فاصله داشت اومد روبروی من منم براش دست تکون دادم چند بار این کارو تکرار کردمخودم مرده بودم از خنده بعد دیدم چن تا اقا پسر بسیجی زدن زیر خنده منم از کنارشون رد شدم گفتم باید برای پهباد همیشه اینجوری دست تکون بدی که کلی خندبدن دوباره
دقیقا طبیعت ادم و مبکنه از هر چیزی و فقط در لحظه هستی چیزی که خودم تجربه اش کردم جون اخر شب بر میگشتم خونه بابام میگفت مگه مجبوری بری ادم کسل میشه و خسته اما نمیدونست من هیج چیزی جز شادی و در زمان حال بودن رو تجربه نمیکنم و با خودم در صلح بودم
ممنون مریم جان به خاطر نکات مهمی که درباره طبیعیت و زمان حال بهمون گفتی
خدای من این سگها چه شادند چه لباس شنای خوشکلی هم پوشیدن..ای جانم
خدایا شکرت برای این فروشگاه والمارت
کلی فراوانی داره از هر چیزی بخای داره
تحسبن میکنم ثروت استاد را
تحسین میکنم این خریدهای زیادتون را
تحسین میکنم قانون سلامتی رو
تحسین میکنم گوشتهای فروانی که خریدید نوش جونتون
تحسین میکنم آزادی مالیتون رو استاد عزیز
الله اکبر این غروب فوق العاده زیبا رو
تحسین میکنم این آقا رو چقدر قشنگ ساز میزنه و چقدر قشنگ مریم جان درخاست اهنگ میده اگ اشتباه نکنم و اون اقا با جون و دل سازشو میزنه و میخونه
خیلی زیبا بود کلی لذت بردم خدایا شکرت
چقدر این غروب زیباست مخصوصا با تصاویر درون و آهنگ فوق العاده که استاد گذاشتن خیلی قشنگ و زیبا بود
تصویر این رودخانه از بالا و وسط کوه شبیه رودخانه سیمره ایلام و لرستان اگ اشتباه نکنم خیلی خوشگل بودخدای من .خدایا شکرت
سپاسگزارم استاد و مریم عزیز بخاطر این زیبایها رو برای ما به نمایش میزارید
خدایا صدهرار مرتبه شکرت برای چشمان بینایم میتونم این زیبایها رو ببینم
خدایاشکرت برای وایفای که دارم برای گوشی خوبی که دارم میتونم کامنت بزارم و این زیبایها و بیینم
خدایا صدهزار مرتبه شکرت
بنام خالق زیبایی ها
سلام و درود بر خواهر بی نظیرم ”
حالتون عالی
و متعالی
مرسی که نوشتی ”
کامنتت خیلی نکته ها داشت، اول تا یادم نرفته
یه سلام بده از طرف من به امیر عشق ”
چقدر در صلح هستن”
چقدر راحتن با خودشون ”
شما یه دست تکون دادی ،
همکارت گفته تکون نده ”
ولی خانم شایسته دوربین به دست با اون کیفیت میره داخل استخر و سالن شنا
کسی چیزی نمیگه،
چقدر این کشور در پوشش آزادن،
واقعا جای تحسین داره ”
حالا منم شما رو تحسین میکنم خواهر بی نظیر خودم”
که به قول فرزانه عزیز ”
عشق خودمی ”
در حال بودنت …
شکر گذاری آخر کامنتت بی نظیر بود و کلی لذت بردم .ایول دختر زیبا ”
ذوق و شوقت…
انرژی مثبتی همش…
اطلاع خوبی در مورد استان ها هم داری ” مخصوصا لرستان
آرزوی بهتراز این ”
خنده ات از ته دل ”
گریه ات از سرشوق”
آرزو دارم از خورشید
مهربانی اش
و از دنیا تمام خوبی هایش و از خداوند لطف بیکرانش ”
نصیب لحظه هایت…
قلبت پراز عشق ..
دوست دارم
و عاشقتم ”
فرشته ی عاشق
سلام مهندس جان
حال دل خودتم عالی باشه عزیزم
سپاسگزارم بخاطر لطفت به من که همیشه برام کامنت میزاری دیشب از فرط خستگی یه لحظه کامنتها رو میخوندم نتونستن کامتت بنویسم وگرنه میخاستم برات کامنت بزارم اما دیکه اینجا مبنویسمش
کامنت خیلی قشنگ بود جقدر نکات اگاهی دهنده توش بود و چقد با قلم زیبایی نوشته بودیش اومدم بگم پسر تو که خیلی قشنگ مینویسی میگفتی بلد نیستم ولی خیلی قشنگ بود تو کامنت خودت حتما مینویسم
واقعا مردم امریکا چه لذتی میبرن خیلی از ما ایرانیها این کارها رو انجام نمیدیم مثلا همین دست تکون دادن یا خجالت میکیشم یا به حای طرف فکر میکنیم نکنه بدش بیاد زشته و از این حرفها
اون اقا هم دید حریف من نمیشه چیزی نگفت دیگه چون من دوباره دست تکون دادم
این اطلاعات رو من وقتی بابام تلوزیونو شبکه مستند میزنه میبینم گاهی در مورد استانها و حیوانات ایناس و خودم علافه زیادی دارم در موردشون بدونم توجه میکنم به زیبایهای اونجا
البته بهضی جاهام که خودم رفتم در مورد اون رودخانه ام باور کن شبیه سبمره اس چون من تو تلوریون دیدم یه بار نه زیاد اما تو ذهنم مونده بود وقتی تصویر دیدم شببهش بود
البته تو تلوریون از ایلام نشون داد تا رسید به لرستان
بازم سپاسگزارم برام نوشت
دوست دارم به اندازه دعاهای قشنگت نصیب خودت بشه صدبرابرشو
بنام الله و به یاد الله
سلام بر خواهر گلم ”
سلام بر جواهر خودم ”
آزاده ی قشنگم ”
که اندازه ی تمام دنیا دوسش دارم ”
امیدوارم
حالتون عالی و متعالی
باشه ”
میدونی چرا اینقدر دوست دارم ”
در لحظه بودنت ”
و شور و ذوقت ”
واقعا بی نظیری”
شما هم به بنده لطف داری ”
خدا رو شاکرم برای وجودت ”
من که از صمیم قلب عاشقتم ”
شما بهترینی ”
بدون تو را نمی توانم تصور کنم ”
شما برای من ارزشمند و مهم هستی ”
آگه بدونی چقدر خوشحالم از نتایجت ”
حالم دلم خوب می شود ”
برایت دنیایی به زیبایی آنچه تو زیبایش میدانی ”
آرزو دارم ”
دنیایت زیبایی تمام حاجات و آرزوهایت ”
هر کجا هستی ”
جان برادر ”
مواظب خودت باش ”
در پناه،
جان ، جانان باشی ”
I wish I could see you
سلاممممم به آزاده دوست داشتنی و نازار کورد زبان عزیزدلم….
آزاده جان….من دیشب کامنت سفرنامه 208 رو خیلی هدایت شده دیدم…مشغول خوندش بودم و همش داشتم لذت میبردم که باید میرفتم آشپزی میکردم و…همش لا به لای کارم میخوندمش…
اونجایی که رفتی جلوی آیینه و بغضت ترکید …چقدر احساست رو درک کردم.. اونجایی که با خدا حرف زدی و گفتی خدایا من نمیدونم توی میدونی.
عزیزدلم اونجا چشمام پر از اشک شد…. چون درگیر کار دیگه ای هم بودم…از لذت وصل شدنی که به واسطه خوندن کامنتت بهش رسیده بودم دور شدم
اما نازارم…خوندمش …و لذت بردم و قربون خدا برررررم که اینجوری پشتیبانی کرده آزاده مارو….
چقدر ساده و بی ریا نوشتی…چقدر از احساس طعم خوشی که خدا بهت داده بود و سرمستت کرده بود ، لذت بردم….
دوباره صبح کامنتت رو زیر دیدگاه محشر سمانه دیدم…گفتم حالا که بیکارم بزار خوشمزه تر بخونمش تا بیشتر بچسبه….
خوندنمش و اومدم دوباره این کامنت رو خوندم و گفتم بزار اینجا با آزاده جان صحبت کنم…
مهربانم غرق لحظاتی شدم که سوار دوش خدا شده بودی و قربون الله برم اونم قشنگ میزاشتت توی عسل…
عزیزدلم چقدر اونجایی که برای سی تومن ذوق کردی ، حال دلتو خریدار شدم… سی تومنی که من میگم این که چیزی نیست…..سی تومنی که به سه میلیون رسید…سی تومنی که از خدای بزرگ میخوام به سیصد میلیون توی یک شب برسه…. و مطمعنم میرسه …چون خددددامون خیلی بزرکه ..300 میلیون هیچی نیست در مقابل عظمت و بزرگی پروردگار….
کافیه ما بخواییییم و باوووووور کنیم… اونوقت خدا و جهان قشنگ و منظم و قانون های الهیش ….قشنگ همه چیزو برات و برامون ردیف میکنه….میگه بفرما بنده مومن و با ایمانم …
این هم شهد شیرین ایمانی که به من داشتی ….حسابی که فقط روی من کردی..
الهی شکرررررت خدای خوبم بخاطر جهان قانونمندت که داری یادم میدی چطوری بهشتی که وعده داری رو برای خودم توی همین دنیا خلق کنم…
آزاده جانم…
نمیدونم چند وقت هست که توی این کاری.. شاید باورت نشه اصلا هنرمند نیستم و نمیدونم این کاری که انجام میدی چیه …ولی خیلی علاقه مندم بدونم چیه…
همیشه احساس میکنم آدمایی که هنرمند هستن به صورت خااااص خدا ، خدا خلقشون کرده …چون کارشون همش زیبایی و جلوه دادن بیشتز زیبایی هاست…
خواهر خوبم ….اولین تجربه نمایشگاهیت ، نوش جااااان تو باشه…
لذت بردم ..و الهییییی روزی آوازه کار و هنری که به همت خودت و پشتوانه خدا داری انجام میدی ، گوش فلک رو کر کنه….امیدوارم من روزی اون همه زیبایی و شکوه و موفقیت و لذت رو در بهترین زمان و مکان ممکن از نزدیک ببینم و وقتی محو کارای قشنگت بشم…و
و دنبال خالق اثار بگردم …اسم آزاده کاکاوندی چشمامو قلبی و اشکی کنه و همونحا خدارو سجده شکر کنم که وعده حق و اجابتش رو برای بندههاش، انجام داد …..
الان که دارم اینارو میگم چقدر از تصویری که از این موقعیت داره از ذهنم میگذره دارم لذت میبرم….
عزیزدلم….شوقیییییی زیاااااد از روی رسیدن به ههمه
وخواسته های قبلیت آرزومندم..ماااااچ به روی ماهت
بدرخشییییییییی همچون ماه
دوستت دارم
سلام به خواهر عزیزتر از جانم
به فرزانه نازارم
به خاطر کامنتی که برام نوشتی و پروفایلم رو آبی کردی سپاسگزارم
دوبار کامنتو خوندم انقد که قشنگ نوشته بودی قلم بسیار رسایی داری
سپاسگزارم بخاطر وجودت که به من توجه داری.باور کن فرزانه جان یه لحظه گفتی 30 تومنی که 3 تومن رسبد دقیقا همینطور بود الله اکبر
انشالله به 300 میلیون در ماه هم میرسه نه فقط برای من برای همه.برای خدا که کاری نداره چقدر باشه هرچه بیشتر بخای به شرط ایمانت بیشترشو میده
یه چیزی بگم فرزانه جان باور میکنی هرسال این موکبها برگزار میشه اما تا حالا نمایشگاه نداشتن اولین بار بود دقیقا زمانی که خدا منو از طریق دستانش هدایت کرد به اداره میراث فرهنگی برای ثبت نام ریس اداره گفت ما عید غرفه داشتیم یهو گفت احتمالا برای اربعینم بزنیم ینی دقیقا زمانی که من رفتم این غرفه ها تشکیل شد.اینا همش کار خداست به خودش قسم
تازه الان قراره یه بازارچه سنتی درست کنن منتظر مجوز شهردارین چیزی که قبلا نبوده
خیلی تجربه کسب کردم اگ پیشم بودی مینشستم برات تعریف میکردم تا صبح که ققط بدونیم وقتی فقط رو خدا حساب باز میکنی چه ها که نمیکنه برات
قربون اشک چشات برم عزیزدلم
تو که خودت به خدا وصلی
ممنون از ارزوهای قشنگی که برام کردی.
در مورد هنر رزین بزن تو گوگل بنویس ساعت و تابلو رزینی
یا زیورالات رزینی
اگ پیشم بودی یا بهت دسترسی داشتم یه جوری یه ست زیورالات برات میفرستادم انقد که زیبا هستند.هرچند من همین ساعت و تابلو درست میکنم اما الان بخاطر نمایشگاهای بعد دارم خودمو اماده میکنم زیور الانم درست کنم و ذهن خودمو محدود نکنم.
این روزها مشغول خانه تکونی پاییزه ام و امروز داشتم فرش میشستم یهو یاد سوره انشراح افتادم که از مهمی فارغ شدی به مهم دیگه بپرداز و اون فایل استاد و مریم جان درمورد این سوره چند بار گوش دادم.گفتم حتما بعد از خانه تکانی حتما برم دنبال هدفهای بعدی کارم
هم آموزش ضبط کنم هم برم فنی و حرفه ای ببینم شرایط مربی گری اونجا چطوره
خلاصه رو این هدفها کار کنم و تو ذهنمه مطمینم الله خودش تا اینجا کمک کرده بازم کمک میکنه.من سمت خودمو انجام میدم بقیش دست خداست
خیلی دوست دارم عزیزدلم حتما خودتو جلو آیینه به جای من ببوس.
مرسی که برام نوشتی
هزار برابر اون دعاهای قشنگت به خودت برگرده
سلاممممم آزاده عزیزم ، قربانت بشوم نازارم… چقدر به من لطف و محبت داری..اصلا نمیتونم بگم چه احساسی دارم ….الان هندزفری توی گوشمه و دارم صدای خودمو که ضبط کردم و بخاطر عزت نفس به خودم احساس ارزشمندی میدم رو گوش میدم…
آزاده عزیزم میدونی شما اینقدر توی این کامنت بهم احساس ارزشمندی و لیاقت دادی که ، داره باورم میشه قانون خیلی کار میده ….
دقیقا طبق همون کامنتی که نوشتی شروع کردی به دوست داشتن خودت و باشگاه رفتن و شغل مورد علاقه آن…
وقتی گفتی باشگاه تحسینت کردم …چیزی که همش من قصد میکنم و نمیتونم…..البته اهواز خیلی گرمه ..من آدم خسته ای هستم و راحت طلب خخخخخخخ از گرما خیلی فراری هستم…
توی یکی از کامنت هات فکر کنم در جواب فهمیه جان بود، اسم یه ورزش رو آوردی…بعد رفتم سرچ کردم.رقص بود تقریبا…واقعا چقدر نشاط اوره….آفرین بهت عزیزم تحسینت میکنم….
صبح تو خواب و بیداری ، طبق روال همیشگی سایت رو باز کردم دوتا نقطه آبی ارزشمند ازت دیدم…وای چقدر خوشگله این نقطه آبی….
حتی از پیامهای عاشقانه عزیزدلم هم بیشتر ذوق میکنم براش….
وقتی پیام هاتو خوندم پرواز کردم و لذتشو به جان کشیدم و دوباره رفتم حس خوابیدن ..چون این مواقع خواب خیلی بیشتر میچسبه…وقتی یه چیزی دلتو نوازش کنه و کیف کنی باهاش….دوست داری چشماتو ببندی و با لذتش خلوت کنی….
عزیزم الان سرچ کردم تابلو.و ساعت رزینی …خدای من خیلی زیبا بودن
مخصوصا ساعت هاش….افررررررین بهت خیلی بهت افتخار میکنم….توی این کار بدرخشی….
خیلی بهت افتخار میکنم …چقدر زیبا هستی که دنبال خلق زیبایی هستی…..
دورت بگردم ممنونم که اینقدر بهم لطف داری و اینقدر ذوق کردی که برام ست زیور آلات رزینی درست کنی..حتما حتما یه روز میام دیدن روی ماهت توی شهر قشنگتون صحنه….
خیلی خوشحالم آزاده از اینکه جایی هستم که از موفقیت همدیگه پرواز میکنیم و تحسین میکنیم ذوق میکتیم..
و دوست داریم برای هم تعریف کنیم چون میدونیم طرف مقابلمون بدون حسادت و تنگ نظری یا…به حرفامون کوش میده و حتی بهمون ایده های بیشتری میده…
اینکه واقعا خانواده بزرگ عباسمنشی هستیم…باعث افتخار منه
گرچه دوریم از هم و در یک خانه زندگی نمی کنیم اما هممون در یک خانه زندگی میکنیم:)
در یک مدار
در یک خط
در یک موج
در یک ارتعاش
در یک فرکانس
در یک نقطه
با هم در حال زندگی کردن هستیم و بهم سلام و درود می فرستیم و عشق میدیم
خدارو سپاس واقعا به خاطر این درک….خدارو بی نهایت سپاسگزارم عشقم ….خواهر خوبم ..لذت بردم از شوقی که توی قلبت جوانه زده…..
مطمعنم این جوانه درخت تنومندی میشه که ماهی 300 میلیون بهت روزی میده از طرف رب العالمین در کنار عشق زندگیت….
به امید اینکه زود زود بیای بازم با یه کامنت رمان گونه از دلبری های خدا برات، برامون بگی….
بوووووس به روی ماهت….
عاشقتم
سلام به فرزانه قشنگم
چقدر زیبا مبنویسی انقد حس و حالم خوب میشه وقتی اینجور قشنگ مینویسی.الحق که معلم شایسته هستی قدر خودتو بدون عزیزم شاگردات به وجودت افتخار میکنن
خیلی عالیه همه چیز ما عزت نفسه و مطمینم ما لیاقت بهترینها رو داریم کافیه خودباوریمونو ببشتر کنیم…خیلی خوشحالم حالت با کامنت من عالی شده عزیز دلم لیاقتشو داری حتما.انشالله فرصت هم پیش میاد همو میبیتیم بیای شهرمون من بیام شهرتون وکلی کنار هم خوش بگذرونیم به امید الله مهربون
در مورد اون ورزش زومبا اره یه جور رقص گروهیه ترکیبی از سه ورزش فیتنس و بدنسازی و ایروبیکه با حرکات سریع و تند و تمرکز بالا میخاد ذهنتو خیلی باز میکنه ..کلی رقص هم یاد میگیری تازه فارسی هم اشنانتیون یاد میدهند البته نامبرده رقص فارسی خودمم یادم رفتهکلا قاطی کردم چون چیزی که مربی یاد میده با چیزی که خودت یاد گرفتی زمین تا اسمونه البته بگم برای خیلی ها خیلی ساده اس اما من قاطی پاتی شدهاینم خودش کلی لذت داره و همیشه میخندم که قاطی شده
میدونم اهواز گرمه ولی یه دوست دارم اهوازیه تکنسین اتاق عمله اتفاقا بدنسازی حرفه ای کار میکنه تو اهواز و چقدر خوشتیپه حتما برو کافیه استارتشو بزنی لذتش برات از رنجش دو چندان میشه
انقد که شور و شوقت هزار برابر میشه
باور میکنی اون آدمهایی که تو غرفه ها باهاشون دوست شدم خانوادگی وررشکار بودن ینی خانوم و آقا مربی بدبینتون و بچه هاشون هم موسیقی هم بدبینتون کار میکردن
گفتند خدایا تو چقدر قشنگهمه چیو کنار هم میچینی .الان که من باشگاه میزم با خانواده اشنا شدم همه ورزشکار
من طی این چند ماهه باور کن بخام کاری انجام بدم در لحظه تصمیمش میگیرم اتجام میدم ترسم خیلی کم میشه حتی داداش بزرگ من با این ورزش مخالف بود اومد کلی حرفم زد به بابام گفت چرا میره باور کن پدر من کلمه ای نگفت و اصلا نگفت برو یا ن گفت میره دیگه و الانم همون داداشم کاری نداره.خخخخ
حتما اهرمشو بساز برای خودت هرچند من اهرمشو عملی میسازم نه کلامی میرم تو دلش
باور کنمنم خیلی خوشحالم از موفقیت همه خوشحال میشیم و تحسین میکنیم تازه کلی انرژی و انگیزه میگیریم
خیلی لذت بخشه
خدایا شکرت برای این سایت توحیدی و وجود استاد و مریم عزیز و همه دوستهای عزیزم
چقدر اون تبکه از کامنت که گفتی
مطمعنم این جوانه درخت تنومندی میشه که ماهی 300 میلیون بهت روزی میده از طرف رب العالمین در کنار عشق زندگیت….
درکنار عشقت خیلی قشنگ بود کلی حس و حالمو بهتر کرد هم 300 میلیونه هم درکنار عشقت
سپاسگزارم برای وجودت عزیز دلم
منم مطمینم به زودی زود زندگی قشنگی در کنار عشق زندگیت کسی که هم فرکانسته شروع میکنی به امید الله
روی ماهتو میبوسم
دوست دارم
هلوووووو آزاده خوشگل و خوش هیکل و هنرمند و بدنساز و مهربووون
عشقم حال دلت عالی عالی عالی و متعالی باشه….
چقدر بهت افتخار میکنم که میری توی دل ترس ها و بوووووم میترکونیش اون ترس رو….
ای ووووول دمت گرممممممممممم….
دیشب دنبال کامنت جدیدت گشتم پیدا نکردم….گفتم شاید از دلبری هات با خدا گفتی
شایدم رد پای همون 300 میلیون……
آزاده تا یادم نرفته بزار بهت بگم …فکر کنم بدردت میخوره ..
همین الان داشتم کامنت های یکی از بهترین شاگرد های استاد رو میخوندم که خیلی موفق عمل کرده …
گفت : من هروقت یه چیزی از خدا خواستم با قلدوری و پر رویی و طلبکاری ازش خواستم …
بهش میگفتم خدایا من نمیدونم چطوری ..تو خدایی میذونی چطور باید به این خواسته ام برسم…من راه حلی سراغ ندارم ..خودت اینکارو خوشگل و زیبا و ساده برام انجام بده…
میگفت خیلی سریع و ساده انجام میشد اینکار برام….
در واقع میخوام بگم همون اصل توکل رو و درخواست از خدا و ایمان به اجابت خدارو. بجا می اورد و نتیجه اش رو هم میدید…
چرا اینو گفتم حالا…
چون میدونم قلب ما ( من و شما) در شروع راه کمی ممکنه شک کنه….یعنی بترسه و باور نکنه که خدا هم میتونه درآمد 300 میلیونی بده…هم میتونه یه عشق خوب ….همه اینا میتونه باهم جمع بشه و بده…براش کاری نداره
قربون قلب قشنگت بشم که ذوق کرده…. انشالله کسی پیدا بشه که درکنارش هم طعم لذت و آرامش و عشق و شادی و……ثرووووووت رو بچشی….قطعا پیدا میشه …و لایقشششش هست…
حتی بهت این باور رو بدم اینقدر لایقی که به کمتز از اون راضی نشو…..
راستی عشقم ممنونم که محبت و عشقتو به من ابراز کردی ووو تحسین کردی….و عشق رو پراکنده کردی….خانوم خوشگل هنرمندم…شاید کمی زود باشه بگم ولی عزیزدلم پیداش شده تا ببینم خدا چی میخواد….
چقدر من رقص دوست دارم، حتی رقص هم بلد نیستم…بخاطر پیشنهادی که دادی ممنونم حتما حتما حتما باشگاه میرم…خیلی انگیزه داری..حداقل رقص یاد بگیرم..خخخخخ
بووووسم به روی ماهت….
داشتم کامنتی که گفتم رو میخوندم که متوجه نقطه آبی از طرف تو شدم و لذت بردم گفتم باید جواب بدم…
دوستت دارم خیلی خیلی
سلام به فرزانه قشنگم
انقد ذوق داشتم برات بنویسم ینی چون مهمون دارم یه لحظه بیکار شدم بیام بنویسم برات باز دویاره مهمون اومد و نشو الان که موقع خوابه گفتم برات بنویسم
خیلی خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم عزیزدلت پیدا شده انشالله به حق خود خدا .خدا یه کسی که هم مدارته و یه پکیج کامل بهت بده روزی هزار بار شکرگزاری کنی
از ته دلم خوشحال شدم برات.مطمینم لیاقت بهترینها رو داری جان دلم
سپاسگزارم که بازم برام کامنت گذاشتی
من قسمت قبل 210نتونستم کامنت بزارم مشغول خانه تکانی بودم الانم داداشام اومدن از تهران دیگه شلوغه ولی هروقت بتونم میام سایت کامنتها رو میخونم
ازت سپاسگزارم که انقد باور قشنگ بهم دادی حتما حتما از خدا چیزهای بزرگ میخام و مطمینم خدا خودش بهترینها رو بهم میده
الان به یه تضادی با داداش بزرگم برخوردم خخخ البته ایشون کلا با کارهای من مخالفه حتی هنرم و مسخره میکنه یه جورایی.خیلی سعی میکنم جوابشو ندم الان که رو خودم کار میکنم اما گاهی از کوره در میرم بعد یادم میاد دیگه چیزی نمیگم
الانم این نجواها هی اومده و یکم اتگار این زود از کوره در رفتنه سختم شده که صبور تر باشم خیلی سعی میکنم صبورتر باشم هواسم باشه اما چون یه عمر این شخصیته باهام بوده میبینی دوباره تکرار شد و یکم حالمو میگیره هرچند سعی میکنم ذهنمو کنترل کنم اما هی تو فکرمه..الان اومدم گفتم کامنت بنویسم حالم بهتر بشه .دوست دارم بشینم هی با خدا حرف بزنم
مرسی که بهم گفتی زیاد بخام .بزرگ بخام
خواستم زیر اون کامنت جواب بدم که نشد پاسخ نداشت اومدم دیدم زیر این میشه پاسخ داد
مرسی ازت عشق من
خیلی دوست دارم..
به نام خالق عشق و زیبایی
درود و خداقوت به اساتید عزیزم و همسفران خوبم در این سفر فوقالعاده
نوشتن کامنت برای من تبدیل به چیزی فراتر از توجه به زیباییها و ثبت تغییراتم شده. هربار که کامنت مینویسم چیزهای بسیار زیادی رو درک میکنم و متوجه میشم با اینکه دستای خودم داره مینویستشون اما قبلاٌ بهش فکر نکرده بودم و انگار داره من رو با وجود برتر و خداوند بیشتر آشنا میکنه. با مفهوم هدایت، مفهوم تکامل، مفهوم تعهد، مفهوم سپاسگزاری، مفهوم توجه به نکات مثبت، مفهوم اعراض از نازیباییها و بودن در لحظه، به قول خانم شایسته آدم تو سفر انگار بهتر متوجه میشه که زندگی تو لحظه زیباست و آینده هرچقدر هم که زیبا باشه آدم دوست داره همین الان و تو همین لحظه باشه و از این لحظه لذت ببره.
به خودم گفتم این اتفاق که داره همیشه برای ما میفته، ما که همیشه از نعمت لحظهها بهرهمند هستیم پس چرا نباید کیفیت لحظات زندگیمون رو بالاتر ببریم؟
قبلاً صبحها که از خواب پا میشدم به خودم میگفتم اگر همین امروز فقط فرصت زندگی داشته باشی چجوری زندگی میکنی؟
اما حالا اومدم محدودترش کردم و میگم اگه فقط یک ساعت دیگه فرصت داشته باشی چیکار میکنی؟
و بعد به خود میگم که ببین مگه میدونی که کی قراره از دنیا بری؟ پس چرا میای لذت رو موکول میکنی به آینده؟ چرا همش فکر میکنی یه اتفاقی اگر تو آینده بیفته و یا آینده به یه شکل خاص رقم بخوره تو باید لذت ببری؟
اینا شده چراییهای سازنده و جهتدهنده زندگی من، شده برام یه شکل اصلاح مسیر.
آیا غیر از اینکه لحظاتی که از زندگیمون لذت نمیبریم به این خاطره که فکر میکنیم یه چیزی از بیرون باید جور دیگهای میبود؟
خب اگر قرار بود جور دیگهای باشه که بود، پس اگر نیست یعنی حتماً لازم نبوده که باشه، چرا حالا باید هی فکر کنیم که عه کاش فلان چیز یا فلان کس بود
مثلاً بارها برای خودم این اتفاق افتاده بود که تو یه جمعی یه فردی نبوده بعد همه گفتن عه کاش فلانی هم بود یا وقتی یه کسی میمیره همش به یادشیم که کاش بود کاش بود، بابا هر کدوم از ماها اگه تو همون جمع نباشیم باز میگن عه کاش فلانی هم بود، چرا پس وقتی الان هستیم، وقتی که الان میتونیم خیلی چیزای خوب رو ازش لذت ببریم، این کارو انجام نمیدیم، یه جورایی همش میخوایم برای راضی نگه داشتن یا جلب توجه دیگران حرکت کنیم.
واقعاً دلم خواست مثله اون مرده باشم تو زندگیم حتی برای چند دقیقه، یه آدم معمولی تو پارکینگ فروشگاه تو یه غروب یه روز معمولی صندوق ماشین معمولی خودم بزنم بالا و لباسای معمولیم و بپوشم و گیتار معمولیمو دستم بگیرم و یه آهنگ معمولی رو باصدای معمولیم و نه چندان تحریردار بخونم و کاری هم نداشته باشم کسی هست یا نه، فقط برای خودم بزنم و بخونم.
چقدر اینجوری زندگی کردن قشنگ بود اما به نظرم سخت رسید چون برام تعریف شده زندگی خوب و رضایتبخش یعنی لباسای لاکچری چیزای لاکچری، ثروت یعنی خونه و عمارت و ماشین و بریز بپاش
به خودم گفتم ببین خانم شایسته و استاد از اول سفر یه دست لباس پوشیدن و اصلاً براشون مهم نیست که بقیه میگن وای لباسا تکراریه و ازین حرفا، شاید اصلاً کسی که تو این فضا هست حتی به این چیزها فکر نکنه اما خیلی آموزندست برام، اما همین آدما جایی که باید به خودشون برسند چندتا چندتا استیک برمیدارند و کاملاً خودشون رو تحویل میگیرند، به خودم گفتم واقعاً اگر یه کسی تو ایران همچین کاری رو بکنه و سبدش رو پر کنه از این همه استیک پشت سرش میدویم ببینیم ماشینش چیه، این کیه اصلاً که داره اینجوری خرید میکنه اما استاد و خانم شایسته کاری رو انجام میدن که بهشون لذت میده، نه برای جلب توجه و خدا هم با افرادی هممدارشون میکنه مثل خودشونن، حالا استاد و خانم شایسته یه لباسی تنشون میکنن، افرادی که تو تصویرها میبینیم انقدر با خودشون در صلح هستند هم که لباسم تنشون نیست و هرچقدر که دوربین رو بهشون وایمیسته هیچ واکنش خاصی نشون نمیدن یا اغلب یه شکلک بامزه در میارن از خودشون.
این سفرنامه خیلی بهم کمک میکنه تا بفهمم همه چیز از خودم شروع میشه.
من برای اینکه به حال خوب برسم نیاز به تغییر هیچ چیزی غیر از زاویه نگاهم ندارم، این خیلی تمرین مهم و حساسیه، اگر فقط همین یه تمرین رو درست انجام بدم زندگیم میشه بهشت، دقیقاً همین چیزی که این عزیزای دل دارند تجربش میکنند.
دیشب داشتم با خودم صحبت میکردم و به خودم گفتم احسان حتی جاهایی که یکم بهت سخت گذشت رو بهش توجه کن، همان جاها تو رو تکون داد، همونجاها باعث شد حرکت کنی، تغییر کنی و لذت ببری، پس به جای اینکه تو لحظههای ارزشمند و سرنوشتساز زندگیت فرو بری زندگیشون کن.
فرو رفتن تو لحظهها با زندگی کردن لحظهها خیلی فرق داره.
دیروز یکی از دوستام بهم پیشنهاد داد که بریم برج میلاد و اتفاقاً یه طوفان خیلی شدیدی هم ایجاد شد به حدی که واقعاً پرتت میکرد. بعد که رسیدیم دیدم بازدیدکنندههایی که از شهرهای مختلف میان چقدر حالشون خوبه، چقدر با خودشون در صلحند چقدر با اشتیاق به همه چیز نگاه میکنند، بعد به دوستم گفتم ببین ما خودمون همچین چیزایی بیخ گوشمونه اما ازش استفاده نمیکنیم، میگیم نریم فلان جا شهرستانی ها این کارو میکنند فقط، فلان کارو نکنیم شهرستان بازیه، دقیقاً همین اتفاق داره تو زندگیمون هم میفته. یه پارک دم خونست نریم، کی پارک میره، فلان روز بریم فلان جا، نه بابا کی تو این شلوغی کار حوصله داره؟
وقتی رفتم بالا تو اون اویوانش انقدر باد زیاد بود که میبردت قشنگ به خدا گفتم سبحانالله ببین وقتی دلت باهاش یکی بشه خود این باد میبرتت اصلاً نیاز نیست تو قدم برداری، کافیه خودت رو رها کنی و بسپاری به این جریان و اعتماد کنی بهش.
به کسی که تو زندگیت هست، همسرته، بچته، پدرته، مادرته، برادرته، دوستته بهش نگیم دوسش داریم که پررو نشه.
اینا خیلی ریشه داره تو وجود ما.
هر قسمتی که از سفرنامه میبینم میگم استاد عباسمنش دمت گرم که انقدر ریشهها رو خوب ساختی تو وجودت و این ثمره همان ریشهها و همان نگاه
یه کاری که جدیداً خودم کردم اینکه به همه کسانی که تو لیست کانتکتام هستن یه پسوند جان اضافه کردم، پدر جان، مادر جان، برادر جان، فلان کس جان
انقدر همین یه کار کوچک وقتی اسم طرف رو میبینم حالم رو خوب میکنه که خدا میدونه، بعد به خودم میگم ببین چرا ما دریغ میکنیم عشق و محبت و زیبایی رو از زندگی خودمون
الان شرایط سفر نداری؟
برو تو پارک قدم بزن، هدفون بذار تو گوشت یه آهنگ گوش بده که اگه تو جاده بودی گوشش میدادی
یه رابطه دلخواه میخوای؟
برو تو همان پارک یا خیابون دو نفر که دست تو دست هم هستن و ببین و تحسین کن، حسشون کن
پول میخوای؟
برو جلو یه خونه گرون قیمت یه ماشین گرون قیمت وایسا یا برو تو یه نمایشگاه دست بکش به اتومبیلها یا اگرم سختته بیرون وایسا و برای یه دقیقه حسش کن، فکر کن مال توعه پولش رو داری و میتونی بخریش، حسش کن که اگر داشتیش چه حالی بودی
اصلاً برو تو بانک الکی نوبت بگیر یه کار الکی انجام بده و حس کن که برای یه کار خیلی مهم رفتی و مقادیر زیادی الان تو حسابت هست، اصلاً به دیگران نگاه کن و ببین که چه پولایی داره جابهجا میشه توسط دیگران تا برات باورپذیر بشه که تو هم میتونی
این درون که به پرواز در میاد، این قاب تصویر، همان چشم توعه، میخواد حسش کنی تا داشته باشیش، خیلی عمیقتر بهش نگاه کن، یه جوری که انگار همان لحظه اونجایی
خدایا شکرت برای این مسیر زیبا و بینظیر
از استاد عزیزم، خانم شایسته زیبا و همه همسفرای خوبم برای همراهی این سفر سپاسگزارم دم همتون گرم
سلااااام به استاد احسان تهرانی که میخواد ادای ما شهرستانی هارو دربیاره…
بقول عرب زبان های مهربان و دوست داشتنی اهواز..ولک همه تهرررون شهرستانیه دیگه…اینکه دیگه افت نداره…..
خب بگذریم از شوخی
احسان جان واقعا هرموقع کامنت شما رو میخونم…یعنی آگاهی هایی توش میخونم که اندازه چند دوره ارزش داره….
از تحسین کردن گفتین ،، هدفم از نوشتن این کامنت با چشمان خواب آلود این بود که تحسسسسسسینت میکنم دوست عزیزم…
اینقدررررررر خوبی که حد ندارع
پسر مشخصه خیلی بزرگ شدی و همه چیزو خوب فهمیدی و مزه اش رو چشیدی..
نوش جونت باشه همششششش..
راست میگی ما همیشه بجای اینکه از موقعیتی که توش هستیم لذت ببریم…همش درگیر نجواهای ذهنی هستیم…
اونم بخاطر اطرافیان…
بقول معروف …ما هیچ..ما نگاه..
خداروشکر میکنم منو با اینهمه انسان دوست داشتنی مومن و موحد بی نظیر هم خانواده کرده…ازشون یاد میگیرم و بزرگ میشم
احسان جان شب بخیرررررر رفیق..
بدرخشییییییییی
سلام به احسان عزیز
کامنت خیلی آگاهی داشت خیلی تحسبنت میکنم که هر فایل سفرنامه رو انقد قشنگ موشکافی میکنی با اتفاقات زندگیت
یه لحظه گفتم نگاه ادمها فرق داره به هر جیزی مثلا من نگاهم به فایل و نوشتنش خیلی عادی و مثل خاطره دیدنه اما نگاه شما موشکافی با اتفاقات زندگیته و این خیلی خوبه
اون تیکه هم که گفتی وقتی میریم یه فروشگاهی یا جایی طرف این همه گوشت میخره بعد بدو بدو میکنیم ببینم ماشینش چیه دقیقا درست گفتی چقد خندیدیم به این تیکه چون همه ما اینجوری هستیم ولی واقعا مردم امریکا و خانوم شایسته و استاد اینطور نیستن و با خودشون در صلحند و برای لذت خودشون انجام میدهند نه جلب نظر مردم
در مورد لذتهای کوجک هم درست گفتی به قول شما مثلا پارکی کنار خونمونه همش میگیم تکراریه بریم جایی دیگه یا نریم کی میره اینجا خیلی چیزهایی که ماها میکنیم
از تمریناتی هم که گفتید سپاسگزارم عالی بود حتما توجه ویژه بهش نگاه میکنیم و سعی میکنم انجامش بدم
سپاسگزارم احسان عزیزخیلی دوست دارم
زندگیت غرق نعمت و ثروت و ارامش خدا باشه
سلام به احسان جانِ عزیز که هر بار مشتاقانه کامنتش رو میخونم، حتما از تو دل کامنتش یادآوری ها و نکات خوب برای خودم به دست میاد.
داشتم تو صفحات این فایل و کامنتهاش میچرخیدم تا رسیدم به اسمت و ذوق زده گفتم بَه بَه خودشه، یکی از همون آدمایی که توحیدی فکر میکنه و جلو میره.
خوندم مثل همیشه و لذت بردم.
چقدر یادآوری های نابی داری تو کامنتت.
اما دستم نرفت کامنت بنویسم برات.
از کنجکاوی یه دونه پاسخت رو باز کردم ببینم کی چی نوشته برات، که دیدم بَه بَه، فرزانه جانِ ارزشمندِ خودمه که…
نظرش رو خوندم و اتفاقا تشویقم کرد که برات بنویسم.
یاد یه خاطره ی بامزه افتادم بین تهران و شهرستان.
دوستم از تهران، دانشگاه مشهد قبول شده بود، بعد اونجا بهش میگفتن شهرستانی…
من باعث تعجب و خنده ام شده بود که به بچه تهران بگن شهرستانی…
این مالِ دورانِ قدیمم بود که آگاهی نداشتم.
خیلی وقته برای من تهران و شهرهای زیبای دیگه ی ایران و روستاها و کشورها فرقی نداره…
چرا فرق داشته باشه وقتی همه شون مالِ خداست.
زمینِ خداست.
قشنگی های خداست.
یادم بمونه هر چیزی، هر جایی، قشنگه.
مهم اینه من انقدر چشم های قلبم باز باشه تا ببینم، مابقی میشه حاشیه، میشه فرع.
یه چیز باحال هم مشابه تجربه شما برای من پیش اومد چند سال پیش.
چند سال پیش با همسرم رفته بودیم شرایط ثبت نام دوره اوریگامی رو از موسسه ی محبوبم روشنا، به صورت حضوری بپرسم، بالاتر از میدون آزادی (تهران) هست.
بماند که اون روز و بعدش نقطه عطف زندگی من شد با روشنا اوریگامی و خودِ هنرِ اوریگامی…
برگشتنی دوتایی پیاده قِل خوردیم پایین تا میدون آزادی.
من بچه تهران، سی و چند ساله، تا اون لحظه نرفتم میدان آزادی رو از نزدیک ببینم.
چرا چون به قولِ شما و باورهای قابلِ اصلاحی که شنیده بودم اونجا جائیه که دوستانِ محترم که از شهرهای دیگه میان، میان اونجا و عکس میگیرن با نمادِ تهران…
البته الان برج میلاد و یه عالمه جای دیگه هم تبدیل داره میشه به نمادهای تهران.
خلاصه اون روز به دلم افتاد بیا بریم داخل محوطه وسیع میدانِ آزادی…
همیشه با ماشین فقط از دورش رد شده بودم.
وای، خدای من، چه کیفی داد…
چقدر خوشگل بود فضاش، سبزه هاش، از زیرِ طاق هم رد شدم.
عین یه بچه کوچولویی که تازه رفته پارک و غش میکنه از شادی…
بعد دیدم خدای من با چه دلیل و بهانه های پوچی من تا حالا میدون آزادی رو از نزدیک تجربه نکردم…
فکر کنم تقریبا 2 بار تجربه کردم و بسیار لذت بردم.
هر چی محدودیت و ترمز و رودربایستی و بَده و زشته و بی کلاسی هست و …. از ذهن میاد و باورهای نازیبا…
وگرنه همه جای جهانِ خدا زیباست...
یهو الان یاد میدانِ ساعتِ رشت افتادم که امسال تونستم برم و چقدر هم شبِ صفایی بود.
چه جالبه، تو کامنت نویسی، کلی اطلاعات و طرزِ نگرش و باورهای ما، بیرون میریزه و آدم خودشو بهتر میشناسه.
مرسی که کامنت مینویسی آقا احسان.
من که به شخصه پیگیرِ کامنتهات هستم.
چون خیلی شفافه.
خالصه.
اصله.
خدا پشت و پناهت باشه جوانِ رعنا :)
خدا پشت و پناهِ همگی مون باشه.
در مورد زندگی در لحظه و لذت بردن از زندگی یادِ یه چیزی افتادم.
امروز 25 دقیقه تو مجتمعِ باصفا و سرسبز خودمون در هوای بسیار عالی و خنک و مطبوع پیاده روی کردم، بعد یهو دلم خواست بشینم روی نیمکت های محوطه ی سرسبزمون که اطرافش رو یه عالم درخت و گل احاطه کردن، و مراقبه کنم.
صدای استاد توی گوشم بود از فایل گفتگوی دوستان با استاد، قسمتِ آقا الیاس که عالی بود و داشتم با قلبم نگاه میکردم به اطراف…
به درخت ها
به گلهای بنفش فراوانِ اطرافم در حالیکه من عاشقِ بنفشم.
به پروانه ای که نشست روی گل بنفش.
به گربه هایی که تردد میکردن.
به آقای مُسِنی که عبور کرد قدم زنان.
به صدای آواز پرنده ها
به بالکنی در طبقه چهارم که گل و گیاه داشت.
به آبی که به صورت قطره ای پایِ درختی بود.
به آقایی که با شلنگ آب میداد قسمتی از باغچه های وسیع رو.
به ترددِ آدم ها.
به خانمِ سالخورده ی زیبا و شیک پوشی که داشت رد میشد و سلام دادم، ایشون هم با لبخند زیبا جوابمو داد…
میدونی چی شد.
دقیقا تو اوجِ اون همه شادی و حس خوب، یهو ذهنم رفت سراغِ یه خواسته ای که نسبت بهش با حسِ خوب فکر نکردم…
خدایا مگه میشه تو توی اوج زیبایی و مراقبه باشی یهو یه فکرِ مزاحم بیاد؟
بله.
همون لحظه خدا مجدد بهم یادآوری کرد:
هیچ دلیلی باعث نمیشه تو از زندگیت لذت نبری
عملا با همین آگاهی کنترل ذهن کردم و افکارم رو مدیریت کردم و گفتم سمانه الان فقط اینجا باش.
نگاه کن
بشنو.
این لحظه به اندازه کافی جذاب و منحصر به فرد هست که ذهنتو کنترل کنی تا حواست ازش پرت نشه به سمتِ نازیبایی.
این چنین شد که بلند شدم برم خونه، دو قدم جلوتر نشستم روی یه نیمکت باصفای دیگه و اونجا هم کیف کردم.
محوطه ی مجتمعِ ما دقیقا عین پارکه.
پر از فضای سبز.
پر از گل های متنوع و رنگی رنگی.
پر از گربه که هر بار باهاشون سلام علیک دارم.
جلوی پنجره هامون فضایی درست کردن که یه درخت در مرکزه و دورش نیمکت گذاشتن.
من هر روز شاهدِ این میدانِ فضای سبزی هستم.
آدمهایی که گاها میشینن روی نیمکت که امروز خودمم نشستم.
دیروز دو پسربچه نشسته بودن رو نیمکت و با موبایلشون بازی میکردن.
من کیف کردم از صداشون.
از هیجان و زندگی که بچه ها تزریق میکنن به زندگی.
خدایا شکرت که منو آوردی به این بهشتِ باصفا.
نگم از لحظه هایی که جلوی دیدم گنجشک و کبوتر و کلاغ میشینن روی شاخه…
اون لحظات من روی زمین نیستم دیگه رفتم روی ابرها…
شاید این کامنت که اصلا نمیدونستم اینطوری جلو میره، نوشته شد تا به خودم و بقیه یادآوری کنه واقعا مهم نیست الان کجای این زمینِ پهناورِ خدا داری زندگی میکنی…
مهم اینه آیا قدرت، مهارت، شجاعت، توانمندیِ اینو پیدا کردی که زیبایی های جایِ فعلیت رو کشف کنی و ازشون لدت ببری؟
استاد نمونه ی بارزِ این توانمندیه.
از پیاده روی تو هوای گرمِ بندرعباس لذت برد و حالا رسیده به زیباترین های جهان.
این فرمولشه، قانونشه.
وقتی من سپاس گزار باشم واسه الانم، زیبایی های محیط زندگی یا شرایط زندگیِ فعلی مو کشف کنم، لاجرم هدایت میشم به زیبایی ها و امکاناتِ بیشتر.
مرسی آقا احسان و فرزانه جانم، که با کامنتهاتون بهم انگیزه دادین تا بنویسم و خودمم تحلیل کنم.
به عنوان کسی که مقاومت داشتم تو گوش دادن به فایلهای گفتگوی دوستان با استاد، شجاعانه این لحظه میگم شگفت انگیزن.
این روزها که هدایت شدم بهشون، خبری از مقاومت ذهنیم نیست، همش لذته و شادی و حس خوب.
بچه ها عالی هستن، استاد عالی هستن.
خدایا مرسی آوردیم سر وقتِ کامنتِ دوستِ خوبم و همه ی دوست های خوبم.