سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 210

دیدگاه زیبا و تاثیرگذار ناعمه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

دقت کردین همیشه اول صبح ها انرژی استاد و خانم شایسته رو !؟ هر کدام به نوبه خودشون با سپاسگزاری شروع میکنن مکالمه رو. استاد بیشتر اوقات از خواب آرام دیشب شون میگن درصورتی ک من هنوز انقدر شخصیت سپاسگزاری در خودم نساختم. خداروشکر من هم دیشب با نسیم عالی در بهترین جای خونه نزدیک ترین پنجره به خواب آرامی رفتم. اره درسته من هم باید شروع صبحم با سپاسگزاری از خدام بابت خواب آرام دیشبم باشه.

میدونید خیلیا هستن ک همین خواب آرام شب بدون هیچ نگرانی و غصه و عذاب وجدان و یا هرچی رو آرزوشون هست. 

اون آسمون زیبا با ابرهای پفکی اش چقدر رویایی بود من عاشق آسمون هستم از نگاه کردن بهش ب قدرت خدا فکر میکنم. چقدر پارکینگ بزرگ و پر از فضا بود، چقدر این کشور وسیع و پهناور و پر از فراوانی و ثروت بود. انواع ماشین های لاکچری و زیبا.

وارد ویزیتور سنتر طرح چوب میشیم. البته در رو استاد عزیز با احترام برامون باز میکنن. بزرگ و پر از امکانات انواع ماکت ها با ریزترین جزئیات ساخته شده.

آقا و خانم محترم و خوش برخوردی ک در قسمت اطلاعات بودن و اصلا ذوق و عشق ب کار رو میشد در لحن صحبت شون دید چقدر متشخص و درستکار بودن انقدر با حوصله سلام و میتونم کمکتون کنم گفتن. استاد عزیز که با عزت نفس کامل ازشون درخواست راهنمایی میکنن.

چقدر زیباست که  هزینه کردن و این تریل هارو در دل کوه ها ساختن تا بازدیدکنندگان لذت بیشتری از زیبایی های و طبیعت این جهان ببرن. 

توی این نشنال پارک من زن و مردهای مسن زیاد دید. خدای من چقدر زیبا بودن عاشق تیپ هایکینگ طورشون شدم و این تصاویر این باورها رو دارم برام می سازه که در هر سنی میشه لذت برد. اینکه باور کنم همیشه وقت هست و تا آخر عمرم میتونم برم و زیبایی هارو بگردم. اینکه نگران نباشم از بالا رفتن سنم. چون من قبلا  فوبیای بالارفتن سن رو داشتن و خیلی احساس بدی میگرفتم. ولی الان واقعا ترسی از سنم ندارم چون میدونم قراره حالا حالاها لذت این زندگی رو ببرم و امیدم رو از دست نمیدم و ادامه میدم.

اینکه این باور رو نداشته باشم اگر سنم رفت بالا دیگه از خیلی از لذت ها و تفریحات محروم میشم. چون من افرادی رو اطرافم می دیدم ک فکر میکنن لذت و تفریح و مسافرت فقط تا یه سنی هست و بعدش باید بشینی خونه و از نوه هات مراقبت کنی ولی با دیدن سفر دور آمریکا فهمیدم نه من تا آخر عمر میتونم لذت ببرم اگر توی ذهنم خودم رو محروم نکنم.

من فاز اون آقایی که روبروی اون ویوی محشر ایستاده بودن و لیوان قهوه در دست تماشا میکردن اون منظره خارق العاده رو بسیااااار خریدارم. من اگر بودم از اونجا تکون نمیخوردم. یه صندلی بدین ممنون، نه اصن میشینم رو زمین.

و اون آهوی زیبا و معصوم و چشم قهوه ای جیگر که براتون عطسه کرد تا هزاران نفر ببینش و هم فرکانس بشن با دیدن زیبایی هاش.

من تحسین میکنم این رابطه زیبای شمارو ک انقدر در کنار هم از تحسین زیبایی ها لذت میبرید و چقدر باعث رشد وجودی یکدیگر میشین. این ذوق هاتون، این چشمهای نعمت بین تون زندگی رو زیباتر کرده براتون. انقدر پاک و در صلح هستین ک همفرکانس میشین برای دیدن و تحسین کردن زیبایی های بیشتر.

سپاسگزام استاد عزیز بابت اطلاعاتی ک در مورد دره گفتید. این روحیه کنجکاو و جستجوگر تون رو خیلی تحسین میکنم.

دیدن اون همه کوهای پوشیده از سرسبزی و رودخانه پایینش بهم نشان از فراوانی نعمت جهان رو داد. جهان همیشه در حال پیشرفت و افزایش نعمت هاش هست. روز ب روز انسان های ثروتمند دارن بیشتر و بیشتر میشن. نشون به این نشونی ک ماشین های خفن تو محل ما داره بیشتر و بیشتر میشه و من هربار میبینم میگم دمتون گرم اره پس میشه. نشون ب اون نشونی ک داره در عرض نیم ساعت از بالا سر من 5 تا هواپیما رد میشه و داخلش کلی آدم ثروتمند هستن ک برا تفریح و بیزینس شون میرن نقاط مختلف کشور و یا جهان و من هربار میبینم میگم آره این یعنی انسانها دارن ثروت بیشتری خلق میکنن.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 210
    417MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

394 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ابراهیم خسروی» در این صفحه: 2
  1. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و تک تکه هم خانواده ای های عزیزم.

    خداروشکر میکنم بابت بودنه شما اعضای سایت عباس‌منش، چون اگه شما نبودین و فقط خودم تنها تو این سایت بودم ققطعا نوشتنی در کار نبود، و این استمرار بودن تو سایت هیچوقت شکل نمی‌گرفت، وقتی میبینم افرادی هستن که تحسین میکنن کامنت هامو، سوال میپرسن، نظرات و زوایای بسیار متفاوتی نسبت به دید من در فایلها دارند،با جواب دادن به سوالاتشون، باعث میشن که قانون برام مرور بشه و همینجور اگه جایی بخوام به گفته هام عمل نکنم به خودم میگم تو که حرف میزنی چرا عمل نمیکنی خودت!؟

    و مجموعه ای از این موارد که برگرفته از نعمت حضور شماست، باعث شده در زندگیم بیشتر و بیشتر شدنم.

    قلبا از همتون ممنونم.

    استاد من تو سفری که به شمال داشتم وقتی نشستم تو اتوبوس که از اهواز حرکت کنم دیدم اول اینکه صندلیم آآآخره اتوبوسه چیزی که اصصصلا دوست نداشتم و خیییییلی اوله بسم الله زد تو ذوقم، دوم اینکه این اتوبوس شارژر نداشت، سوم اینکه صندلیش اصلا اون کیفیت دلخواه من رو نداشت، چهارم اینکه ما 2 ساعت بخاطر خراب شدنه اتوبوس تو محدوده اهواز معطل شدیم، وقتی هم سوار شدم یادم اومد که من با این شرایط فوق مزخرف باید 12 ساعت تحمل کنم تا تازه برسم تهران! و مسیر جاده ی تهران به شمال هم در پیش دارم!

    همه ی این موارد داشت یک چیز رو میگفت!

    اونم اینکه چه سفر مزخرفی میشه این سفر، اگه خدا برنامه ریز این سفر بود پس چرا اینقدر از همین الان نشونه های ناجالب داره اول بسم الله اتفاق میوفته!!!

    اما اینجا یه چیز باعث میشد که کنترل شرایط، از دستم خارج نشه! اونم شاگرد شما بودن!

    کسی که شاگرد شما باشه میدونه اوله مسیر هر هدفی جلوی پات فرش قرمز پهن نمیکنن!

    کسی که شاگر شما باشه میدونه که واسه هدفش تعهدی پفکی نداره و بسیار سمچ و کله شق و با نهایت جدیت میره سمته هدفش.

    شما روز اول همین سفرتون حدودا 2/700 کیلومتر رو تقریباً نان استاپ رانندگی کردین!

    من بعید میدونم که تو اوایل مسیر ذهنتون مسیر رو دور و خسته کننده براتون جلوه نداده باشه!

    قطعا ذهن خیلی خیییییلی اذیت میکنه!

    ولی نتیجه چی شد!؟

    اون از سفر من

    اینم از سفر شما

    من هم مجردی رفتم سفر، هم با خانواده، هم با همسرم، بیش از ده ها بار و فققققط همون یک بار رو تنهایی رفتم، و اون سفر بببقدری واسم عزیز بود(اینقدر خوب بود که با اسم سفر عزیز باید خطابش کنم) که خیلی سختمه که دیگه بتونم با جمع برم سفر.

    سفر شما هم که دیگه رنگ رخساره خبر می‌دهد از سر درون!

    رسیدن به مابقی اهداف توی زندگیمم همنیجوریه.

    اول ذهن میاد خیییییلی بزرگ نشون میده اون مشکل رو که نتونم کاری کنم.

    من الآن بعد از 2 ماه تعهد بینهایت جدی روی کار کردن روی روابطم همسرم، 4 روزه رفتار های همسرم تغییر محسوس کرده، اما الان که شرایط داره کم کم تغییر میکنه و بهتر میشه ذهنم میگه چه فایده!!

    رابطه ی همسرت با برادرت و خانمش زیاد خوب نیست!

    چه فایده!

    تو میدونی چقققدر روزای خوب میشد با همسرت تو اوجه جوونی خوش باشی ولی بخاطر مشکلاتتون از بین رررفت و سوخت!

    چه فایده!

    آیا این اون زندگی دلخواهیه که مد نظرت بود با همسرت!؟

    یعنی همیشه ذهن داره تلاشش میکنه که تو رو نگه داره از مسیری و هدفی که مشخص کردی.

    اما قضیه فرق داره استاد.

    من میدونم جواب ذهنم رو چی بدم.

    من میبینم امروز وقتی همسرم رو صدا میزدم، نمی‌گفت بله، میگفت جانم

    من میبینم وقتی میخواد بره بیرون بهم تأکید میکنه پیتزا رو بزار تو مکروفر گرم کن بخور

    من میبینم پیشه خانواده اش میگه که ابراهیم چقدر تلاش کرد که دست دردم خوب بشه

    من میبینم که همسرم وقتی موز میخوره نصفش رو میاره واسم که منم بخورم

    من میبینم که بهم میگه شیر کاکائو بخور خنکه اول صبح!

    درسته!

    ذهنن درست میگه!

    شرایط اصلا اونچیزی که من میخوام از روابط نیست، اما همین 2 ماه باعث شد این رفتارهایی رو از همسرم ببینم که قبلا نبود!

    من به خودم یه چیزی رو گفتم و اونم اینکه ببین!

    تو الان 31 سالته!

    بزرگترین چالش زندگیت در حال حاظر مسائله ی راوبطته!

    تو اگر تا 32 سالگی تمرکزت رو بزاری روی این تضاد مابقی عمرت رو در خوشبختی محض زندگی میکنی(البته اگه هرآنچه که در این مدت 1 سال انجام دادم رو ادامه بدم)

    اما اگر این یک سال رو تمرکز نکنی روی خواسته ات مشخص نیست تا کی درگیر این تضادی!

    استاد همیشه اوله هر راهی سخته شروع کردنش

    همیشه خیییییلی سخت اون گاری زهوار در رفته به حرکت در میاد و جالب اینجاست وقتی که ذهن میبینه کم کم داره این گاری شروع به حرکت میکنه برای کم کردنه قدرت تمرکز و تعهد میگه خوب که چی!؟

    اینم بفرض مثال مهاجرت کردی با مشکل دوری از خانواده میخوای چکار کنی!

    خوب که چی!؟

    اینم با فلانی ازدواج کردی با مشکل بیماری پدرت میخوای چکار کنی!؟

    خوب که چی!؟

    اینم روابطت با همسرت خوب شد با عمری که تلف شد و روزهای خوبی که می‌شد خوش بگذرونی و تو دعوا و قهر گذشت میخوای چکار کنی!؟

    خوب که چی!؟

    اینم شغل دلخواهت رو بدست آوردی، تو این سن دیگه مگه میتونی تون خوشگذرونی و لذت های جوونی رو انجام بدی!؟

    هم سن و سالهای تو چچند ساله دارن تو رویاها واهداف تو زندگی میکنن تو تازه داری شروع میکنی به دست آوردنشون!؟

    و این خوب که چی ها ادامه داره تا روز مرگ که میگه دیدی به همه خواسته هاتم رسیدی!

    خوب که چی آخرش هم مردی

    اینجاست که باید بگی

    زززهر مااااار و خوب که چی!

    کوفت سره دددلت بزنه و خوب که چی!

    والا بخدا

    مهم اینه من امروز خوش بگذرونم فردا به من ربطی نداره

    استاد من حدود 10 سال فوتسال و والیبال بازی کردم، بینهایت سرعت و نفسم زیاد بود، جوری که وقتی کسی میخواست توپ رو ازم بگیره و دنبالم میدوید وسط راه می ایستاد میگفت بابا ولم کن کی اینو میگیره خخخ

    اما متأسفانه 2 ماه پیش رباط و منیسک‌ زانوم پاره شد و دیگه حتی با بچه ی 6 ساله هم نمیتونم بازی کنم اما مسئله اینجاست!

    آیا من اون لذت هایی که تو اون 10 سال ورزشم رو انجام دادم رو از یاد ببرم و بگم پشیمونم!؟

    نه به هیچ وجه

    من عششق میکردم وقتی که بازی میکردم، الانم به امید خدا از ماه آینده میرم سراغ قایق سواری تو رودخونه ی کارون و کلاس سنتور و کللی آرامش میگیرم با این تفریحات، سال دیگه هم عمل میکنم علی یییارت میرم سراغ فوتسال و والیبال دوباره.

    اما یه حقیقتی هم هست

    اونم اینکه زنده نگه داشتنه امید و انگیزه و استمرار برای رسیدن به هدف تو روزایی که چیزی برای دلگرمی نمیبینی سخته!

    خیییییلی خیییییییییییلی هم سخته!

    ولی به لطف خدا بقدری آگاهی دارم که میدونم تک تکه کلمات خدا که تو قرآن گفته حقه.

    استاد من واااقعا نمیدونم خوده شما چی فکر میکنید ویا این دست فایلهای 20 دقیقه ای رو چجور می‌بینید و در مورد فایلهایی که روی سایت میزارید.

    ولی من بعنوان کسی که 5 ساله اسمه شما رو شنیدم و دارم شما رو دنبال میکنم میخوام اینو بهتون بگم که محاااله بتونید درک کنید چچچچقدررررر این فایلها تاثیر گذار و الهام بخشه.

    چون شما جای منی که در شرایط سخت هستم و از زندگی و روابط شما الهام میگیرم نیستید!

    شاید خانم شایسته همینجوری بداهه، در بیاد بگه(خدایا شکرت بابت نعمت های امروز)

    ولی میدونید همین یک جمله فکره منو کجا برد!؟

    اینکه اگر این نعمت هایی که امروز در اختیارت بودن، نبودن چقدر اذیت میشدی!؟

    من امروز به لطف دوره ی عزت نفس، کارهای غقب افتاده ام رو انجام دادم، به لطف داشتنه موبایل فایلهای شما رو نگاه کردم، به لطف داشتن پول برای خرید شارژ، با پدر، مادرم صحبت کردم، به لطف حقوقی که دارم تماس گرفتم که ییک از وام هامو چند روز دیگه تسویه کنم، به لطف اینترنت متوجه شدم سپاهان4 امتیاز ازش کم شد و پرسپولیس رررفت صدر جدول و کیف کردم، به لطف داشتن آب امروز حمام کردم، به لطف داشتنه خارک، امروز میوه خوردم، به لطف داشتنه تلویزیون و برق امروز تلویزیون رو روشن کردم و قرآن گوش دادم و لذت بردم، به لطف داشتن مکروفر غذا گردم کردم و خوردم!

    ببینید فققققط همین یک جمله چچچچقدررررر تأثیر گذار بود!

    حالا شما فکر کن یک فایل 20 دقیقه ای شما برامون بزارید روی سایت یا هم اگه که خودتون در مورد موضوعی صحبت کنید که دیگه وووواااویلااااا

    یا اینکه شما بگید(دیشب راحت خوابیدیم، رفتیم دستشویی و الان هم میخوایم بریم استیت پارک بلک نمیدونم چی چی)

    من کللللا متوجه ی حرفای شما نمیشم، من جای دیگه رو میبینم

    من خودم راننده اسنپ بودم میدونم وقتی که

    از زجر مسافر کشی میگید در مورد چه حس و حالی صحبت میکنید! من اون لحظه که شما دارید لذت می‌برید فققققط به خودم میگم ببینش!

    این همونیه که مسافر کش بود ها!

    این همونیه که با همسرش هم مدار نبود و میخواست بخاطر حرف مردم به زور اون رابطه رو نگه داره ها!

    این همونیه که اعتماد به نفس نداشت و به اسمه مسخره، خودش رو جلوی جمع معرفی میکرد ها!

    این همونیه که همممه ی عالم و آدم میگفتن مسیرت اشتباهه ها!

    این همونیه که پدر و مادرش یک مسیر دیگه ای رو میرن و خودش کلا یه دیدگاه دیگه ای داره ها!

    این همونیه که خییییلی ها میخواستن کله پاش کنن ها!

    این همونیه که رادیوی پدرس رو خراب کرد و از ترسه پدرش رفت یه جای بیابونی اون رادیو رو خاک کرد ها!

    این همونیه که بزرگترین آرزوی زندگیش این بود که 1 شب فققققط 1 شب بدونه دعوا بخوابه ها!

    این همونیه که بحاطر تنش های زندگی چند ساله مداوم یک کابوس وحشتناک رو میدید ها!

    ببینش!

    الان ببین کجاست!؟

    با یه شرتک و یه جفت دمپایی انگشتی داره هررر جایی که عششق میکنه میره!

    ببین همسفری داره که عشششششق میکنه که باهاش دور دنیا رو بره و بگرده!

    ببینش!؟

    غذاهایی رو خورده که خیلی ها حتی از دیدنه عکسش هم دهنشون آب میوفته!

    ببینش!؟

    عزت و احترامی داره که اگه بیاد ایران خدا میدونه چی بشه!؟

    ببینش! ؟

    بقدری رابطه ی عاشقانه داره با عشقش که رابطشون لذته و لذته و لذته

    و اینه فرق کسی که به اون نکته‌ی اوله کامنتم اشاره کردم با بقیه

    اونم اینکه

    متعهد بودن روی مسیری که ذهنت، جامعه،افراد، ترسهات میگن برگرد، این کارو نکن، همه چیز رو بهم بزن،از محدوده ی امنت خارج نشو وگرنه نابود میشی

    شکرگزار بودن بابت اینکه اکسیژن هست واسخ نفس کشیدن

    نگاه نکردن، ندیدن، مرور نکردن توی ذهن و فکر نکردن به هر آنچه که احساست رو بد میکنه

    اینجاست که به خودم میگم آره!

    ذهنت درست میگه شرایط خوب نیست اما میتونی فققققط و فققققط با متعهد بودن و استمرار داشتن به آموزش های این شخص به جایی برسی که دلت میخواد!

    من خیلی تو فایلتون از دیدنه اون کوه های عظیم لذت بردم

    من عاااشق کوهم

    کوه نماده محکم بودنه

    نماده استقامته

    نماد پایداریه

    نماد متعهد بودنه

    نماد پایبند بودن روی چیزیه که میدونی درسته

    نماد ایستادگی در برابر ناملایمات زندگیه

    کوه نماد قوی بودنه

    کوه نماد اینه که هیچ چیز نمیتونه منو از پا در بیاره

    نه باد نه بارون نه برف نه زلزله، نه بهمن

    کوه نماد خداست که تو قرآن میگه ما کوه ها را مانند میخی درون زمین قرار دادیم تا زمین نلرزد

    دیدنه این کوه های بزرگ تو این فایل واسه من این پیام رو داشت که

    ادامه بده

    مسیرت درسته

    به تجربه ی خودت نگاه کن

    به چیزهایی که تو همین مسیر بدست آوردی

    دیدنه این کوه ها این پیام رو برام داشت که

    اندکی صبر سحر نزدیک است…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 103 رای:
  2. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    سلام به دوست خوبم.

    ببینید شما علاهو بر جملات تأکیدی باید به صورت ریشه ای و واقعی به خودتون ثابت کنید که لیاقت و توانایی این رو دارید که میتونید این مسئله رو مدیریت کنید.چجوری!؟

    با این دیدگاه که خدا تو قرآن گفته ما تکلیفی بیشتر از توانتون بهتون نمیدیم!

    با این دیدگاه که چه کسی مثله من عاشق کارشه و از یاد گرفتنه هنرجوهاش ذوق میکنه و خوشحال میشه!؟ پس اون ها من این عشق و علاقه و هیجان من رو لمس میکنن و کار خیلی ساده میشه

    یا اینکه به خودتون بگید من تا 80 سالگی کللللی چالش دیگه و متفاوت پیش رو دارم، این هم یکی از چالش های این سنم و من میخوام با این چالش بخندم و کسخره بازی کنم و لذت ببرم و رشد کنم.

    اگه شرایط برام سخت شد که نمیکشنم!؟

    دارم نمیزنن که!

    نمیبرنم که زندان!!!

    من یه پیشنهاد براتون دارم که میدونم بیییینهایت کمکتون میکنه

    شما برید تو فایلهای دانلودی استاد نمیدونم دقیقا اسمه فایل چیه فقط میدونم یه خانمه جوونه کنار استاد با لباس مشکی، روی دوتا صندلی نشسته اند و در مورد مسیر اون خانم استاد باهاشون صحبت میکنه.

    جالب اینجاست این خانم هم مسیری خیییییلی خیییییییییییلی شبیه شما داشت، ایشونم خیییییلی نگرانی داشت از آموزش به بچه های سن کم و اتفاقات باور نکردنی و جالبی واسش میوفته.

    پیشنهاد میکنم هررررررکاری دارید بزارید کنار برید اون فایلها رو نگاه کنید، فکنم 2،3 قسمته.

    در پناه خدای واحد موفق باشید

    و این رو هم بدونید شما با آموزش دادن به دیگران، شخصیتی بسیار بزرگ و جایگاهی ویژه در جهان هستی خواهید داشت!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: