سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 212

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار مجید عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت

در ابتدای این قسمت زمانی که داشتم لذت میبردم و تحسین میکردم اون آب و هوای بی نظیر رو، ناخودآگاه شکر کردم بخاطر پیشرفت علم و تکنولوژی که که باعث شده چنین تصاویر خیره کننده ای رو بوسیله یک ربات گرفت و به نمایش گذاشت.

چقدر زیبا بود این مناظر. هر چیزی که آدم از بهشت انتظار داره در این تصاویر وجود داره. هوای بینظیر، ابر های زیبا، رودخانه ی زیبا،درختان سرسبز ،طبیعت فوق العاده. کوه های زیبا…

این تصاویر رو فقط داخل نقاشی های کارتون ها میدیدم در بچگی. 

در ادامه چقدر زیبا بود که به چنین مکانی که آب گرم داشته باشه و خستگی سفر رو از تن آدم در بیاره هدایت شدیم. حتی دیدن این تصاویر، از لذت بخش ترین کارهای دنیاست. فضایی  که برای استفاده از آب گرم تعبیه کرده بودن، چقدر زیبا بود.

اون سالنی که برای استراحت درست کرده بودن که ادم وقتی داخل اون مکان که شبیه سونا بود می مونه، تونه یک استراحت بگیره و هوایی تازه کنه و دوباره بره از اون آب گرم استفاده کنه. من سپاسگزاری میکنم از خانم شایسته ی عزیزم و استاد که چقدر قشنگ حس اون مکان رو توصیف میکردن. واقعا میتونستم حس کنم اون مکان چه حس های زیبایی به آدم می تونه بده.

در ادامه باز هم هدایت شدیم به دیدن یک مکانی برای تفریح و استراحت. جایی که رودخونه هست، طبیعت زیبا داره و این تصاویر زیبا رو دوربین ضبط کرد.

اینجا باز هم استاد رفتن و یک نفر رو با استفاده از پرسیدن سوال درمورد مکان های زیبا و دیدنی اون منطقه، تخلیه اطلاعاتی کردن. چقدر من اینکار رو دوست دارم و از استاد عزیزم یادش گرفتم. هرموقع به مسافرت میرم این کارو میکنم و سوال میپرسم از افراد در مورد اون منطقه و اینطوری هدایت میشم به مکان های زیبا در یک منطقه.

واقعا چه جای دنج و خوبی بود. دیدن تمیزی محیط و اینکه مردم چقدر قشنگ رعایت میکنن قوانین رو که مثلا حیوانات خونگی با خودشون نبرن یا آتیش روشن نکن و موارد این چنینی…

در ادامه به چه مکان زیبایی هدایت شدن استاد برای توقف و نهار. آدم وقتی توجهش همش روی زیبایی ها و نکات مثبت باشه، جهان هم میبرتش به بی نهایت مکان هایی با نکات زیبا و مثبت بیشتر.

چقدر دیدن این صحنه که استاد در تمامی کارها و اقداماتشون، بدنبال راحت تر کردن کار ها هستن، لذت بخشه.

چه الگوی خوبی هستین.چقدر برای غذا درست کردن راحت می گیرین. چقدر راحت با ظروف ساده غذای خودتون رو میل میکنن و تمیزکاری بعد از غذا چقدر راحته و بدون درد سر های اضافی هست.

واقعا ساده تر کردن کار ها، از هر زاویه ای که بهش نگاه کنیم فوق العادست و لذت بخشه.

نکته دیگه ای که توجهمو جلب کرد این بود که استاد چقدر زیبا ، به عزیز دل میگن عاشقتم و ابراز محبت میکنن و این چقدر در طرف مقابل تاثیر مثبت میزاره. من چند روزه خیلی حواسم به این نکته هست و در ارتباط با مادرم، خیلی به ایشون ابراز علاقه میکنم و دارم معجزه این کار رو می بینم که چه رابطه ی فوق العاده ای ساخته برای من.

نکته ی دیگه سپاسگزاری استاد هستش که چقدر عالی و بینظیر از مریم جان سپاسگزاری کردن و چقدر حس فوق العاده در طرف مقابل ایجاد میکنه. استاد در خیلی فایل ها بر سپاسگزاری از طرف مقابل تأکید می کنن و الان میبینیم که چقدر زیبا خودشون همه ی این آگاهی ها رو در عمل اجرا می کنن بصورت ناخود اگاه (که ناشی از تمرین زیاد میتونه باشه).

دقیقا این هم نکته ای بود که من از استاد عزیزم یاد گرفتم و مدتهاست دارم تمرینش میکنم و در عمل از هر شخصی که کاری برام انجام میده، سپاسگزاری میکنم و بعضا معجزه ها کرده برای من. از طرف دیگه حس بسیار خوبی هم در خود من و هم در طرف مقابلم ایجاد کرده.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 212
    461MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

306 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فهیمه پژوهنده» در این صفحه: 2
  1. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2185 روز

    بنام تنها فرمانروای اسمان ها و زمین

    سلام به همه شما عزیزانم، هم سفرها و دوستان ناب و ارزشمندم

    سریال سفر به دور آمریکا_212

    25 دقیقه توجه به زیبایی ها و تمرکز بر نکات مثبت و خوبی ها و قشنگی ها و نعمت ها…خدایا شکرت رای این فرصتی که به من میدی تا ردپامو در ادامه ی سفر اینجا ثبت کنم و تمرکز کنم و توجه کنم به هر چی خیر و خوبی هست

    یک راه باریک و زیبا که اطرافش رو سرسبزی و درخت ها پوشونده. راهی که با نمایی بالاتر با چشمان تیزبین و هوشمند درون بچه برامون شکار شده تا ما لذت ببریم از هر زاویه ایی که اراده کنیم برامون ثبت میکنه.خدایا شکرت برای وجود این تکنولوژی هوشمند دِرونی که با فیلمبرداری های فوق العاده از نمای بالا و زاویه های بینظیر بهمون طبیعت ومنظره هاشو نشون میده.خدایا شکرت.

    ترکیب این تصاویر و این آهنگ بی کلامی که حس یک ماجراجویی و تجربه دیگه ایی رو به یادم میاره و بازم احساسم خوب میشه بازم منو پر از شور و شعف میکنه.

    خدای من ببینید همینطور که درون داره میره اونم هوشنمدانه بدون برخورد باشاخه درخت ها آسمان آبی هم به تصویر اضافه شد.چقدر زیبا، چقدر دیدنی است این منظره ها…استاد عزیزم ممنونم واقعا برای هدایت این دِرون، برای ثروتمند بودن تون، برای بودن در مسیر زیبایی ها و خوبی ها و به اشتراک گذاشتنش با ما…استادجان سپاسگزارم.

    خــدای من ببین چطور دِرون چرخید و نمای یک رودخونه جاری و پر آب رو بهمون نشون داد.چــقــدر زیــبـا…

    خدایــا اوج میگیریم و بازم میریم بالا و بالاتــر.چه طبعت زیبایی کوه، درخت و آسمون و رودخونه.واقعا زیباست.ملــکا ذکر تو گویم کــه تو در وصف نگنجی…چقدر زیباست.چقدر رنگ ســبــز…چقدر زیبایی چقدر تنوع.

    خدای من اون جاده رو از بالا ببینید موازی با اون رودی که از روش پرواز کردیم. و یک جاده دیگه اون طرف تر که تو حاشیه یک کوه ایجاد شده. خدایا چقدر فراوانی، چقدر زیبایی، چقدر سرسبزی،چقدر زندگی،..

    _به به میریم نقطه شروع پروازمون در اون جاده باریک…واقعا فوق العاده بود هربار که اینجا رو دور بزنیم و ببینیم کـمــه.لَ لَ لَ للَ لَـله.

    فقط این مرد بزرگوار و سخاوتمند و ثروتمند رو ببین دوباره بعد اینکه با استفاده و کمک از این ابزار هوشمند ما رو هم یک دوری داد در این طبیعت زیبا حالا بازهم از هوشنمدی دِرون بچه استفاده میکنه تا براحتی قدم هاشو دنبال کنه.وای خدای مــن(من دارم میبینم و مینویسم تا مترکز تر و غرق تر توی فایل باشم) این صحنه ایی که مریم جان دستشو آورد بالا و اشاره کرد به معنی اینکه بیـا بیا خیلی باحال بود. چه همزمانی شد.چقدر بیشتر حس میکنم جام اونجاست. چقدر بیشتر قلبم میگه منم میخوام. چقدر بیشتر این مسیر رو با انگیزه ایی در درونم میخوام ادامه بدم. وای خدای من دیونه شدم (باز پلی کردم اینبار استاد جان برام دست تکون داد) سپاســگزارم از تمام قلبم برای تمام وجود و حضورتون سپاسگزارم.

    _GLENWOOD CANYON TRAIL

    به به یکجای جدید،یک تجربه جدید.سلام به شما همسفران و لیدرهای عزیزم صبح و روز شما بخیر…میخوایم بریم این شهر زیبا , فوق العاده ی گلنوود که انگار کلی چشمه آبـگرم داره و قراره ببینیم چه خبره.بزنیم بریم Hot springs. چه ساختمون خوشرنگی. چه گلبهی قرمز زیبایی. چه فضا و طراحی زیبایی. مریم جان حسش رو برامون گفت وقتی داشتیم از مسیر در ورودی رد میشدیم.گفتن بوی آبگرم گِـنو میاد. (حالا اون کجاست من نرفتم انشالله اونجا رو هم تجربه میکنم.)

    باورتون میشه دوستان مامانم با صدای بلند داره یکسری فایل هایی که براش تو فضای مجازی فرستادن نکاه میکنه و من متوجه شدم بخشی از کتاب معجزه سپاسگزاری هست. ببینید امروز من تقریبا از صبح با مامانم بعد 12 روز بیشترین زمانی بود وقت گذروندم و باهم رفتیم به محله های قدیمی که زمانی من دبیرستانم اونجا بودم. همسایه ها و دوستان قدیمی رو دیدم. و الان مامانم داره انگار یک کتاب صوتی گوش میده یا بخشی از اون کتاب رو. همین امروز بعد از غذا حرفی شد و من سعی کردم زیپ دهنم رو ببندم و از قانون برای مامانم توضیح ندم(آخه مامانم همش روضه و مجلس عزا و اینور و اونوره و داشتم میگفتم چرا هی دنبال غمی، چرا هی اون همسایه یا فلانی از بیماری و درد و دل هاشون میان برات میگن.چرا؟؟؟!!!!میگه شاید رسالت منم اینه تا درد و دل های اونا رو گوش بدم، شاید باید فلان باشه….من بهشون انرژی مثبت میدم حالشون خوب بشه من بهشون میگم اینجوری نیست…یعنی استاد جان چنان باورهای چسبنده محدودکننده در ایشون دیدم اینکه چقدر مانع رسیدن به خواسته هاش هست. چقدر دوست داره طلوع آفتاب رو ببینه ولی داره به سمت غرب اشتباهی حرکت میکنه و انرژی میذاره و چقدر نمیخواد قبول کنه یا یکم متوجه میشن بخاطر عادت ها و یا بخاطر حرف و نگاه مردم اجتمالا نمیخواد اصل قضیه رو بفهمه و برای خودش جوری تفسیر میکنه که خودش دوست داره نه جوری که اون جمله هست.خلاصه اینا رو که از رفتار و حرف های مامانم این روزا میبینم و میشنوم نه برای اینکه زوم شده باشمم اونو تغییر بدم چون اینو به خودم هی یادآوری میکنم مــن توانایی تغییر دیگران رو ندارم، من قادر نیستم روی زندگی کسی تاثیر بگذارم، من ناتوانم در تغییر دیگران، من عاجزم در تاثیر گذاشتن و تغییر دادن کسی،… بارها اینا رو به خودم یادآوری میکنم و تا حد موفق هم بودم و تا اومدم حرف بیجا و تلاش بیجا بکنم ترمزم رو کشیدم. و در عوض این چیزا رو که میبینم میگردم دنبال الگوهای تکرارشونده و باورهایی که از سمت اونا به من رسیده و میگم منم حتما این مدل فکر کردن رو داشتم و دارم و اینجوری یادگرفتم، من باید خیلی روی خودم کار کنم. اصلا به یک حسی رسیدم که من چقدر نمیدونم، چقدر تازه کار و اول راهم بعد حدود 4سال و خورده ایی با شما آشنا شدم. اصلا به یک حس نارضایتی از خودم رسیدم و باز میدونم که این حس و احساس خوبی نیست و دارم به خودم سخت میگیرم و دارم خودمو سرزنش میکنم یا توقع های زیادی دارم باز به خودم میگم نــه اینــا جزئی از روند تکامل منه، خداروشکر که متوجه میشم و آگاه شدم و در مسیر درست هستم. اینا رو در وجود خودم درست کنم روند بهبود و رشدم در زمان مناسبش زیاد میشه، اصلا نگران نباش تو فقط لذت ببر و خودتو نیازی نیست اینقدر کم و کوچیک ببینی. تو تلاشت رو کردی واینقدر یاد گرفتی و عمل کردی و حالا بازهم ادامه میدی و تلاشت رو میکنی اما با تمرکز و آگاهی بیشتر و بازهم نتایجی میاد که تو رو حیرت زده کنه. باید به یاد بیارم که من تا الان تو این مدت هــم، کم نتیجه نگرفتم. درسته به اون نتیجه بزرگا، به اون هدف بزرگا نرسیدم امــا به کلی هدف و نتیجه دیگه رسیدم، کلی تغییرات داشتم که شاید اینقدر اون نتیجه ها برام عادی شده که حتی نمیتونم به راحتی به یاد بیارم. اینم بخاطر ویژگی فراموش کاری ما انسان هاست. و همیشه باید به یاد بیارم اصلا باید یک برنامه بزارم بشینم بنویسم و اینجور مواقع اون نتیجه های ریز و درشت رو بخونم و راحت تر به یاد بیارم و انگیزه درونی ام رو کوک کنم تا عزت نفسم رو، اینجور مواقع با این افکار با دست خودم تخریب و له نکنم.

    خدایا شکرت برای اینکه کنترل زندگی ام رو دست خودم دادی.

    خدایا شکرت برای اینکه دارم یادمیگیرم ناظر بر اکارم باشم و اونا رو به سمتی جهت دهی کنم که من میخوام، من دوست دارم.

    خدایا شکرت برای اینکه از استاد عزیزم دارم یادمیگیرم که خالق زندگی خودم باشم با تغییر ذهن و باورهایم

    خدایا شکرت برای بودن در این سایت که برام بهترین جای دنیاست.

    خدایا شکرت برای این تغییرات و ادامه دادن ها

    خدایا شکرت که منو هربار به سمت خواسته هام هدایت میکنی.

    خدایا شکرت که منو هدایت میکنی به سمت مسیره بندگانی که بهشون نعمت و ثروت دادی نه اونایی که بهشون غضب کردی و نه گمراهان.

    میرم که بقیه فایل 212 رو با عشق و تمرکز ببینم و لذت ببرم.(باورتون میشه وقفه پیش میاد تو نوشته ها و دیدن ها و بودن هام به اندازه 24 ساعت یا حتی دو سه روز…)

    _استاد عزیز رو میبینم کــه با اون کوله ی جمع و جور که وسایل مورد نیازشون رو گذاشتن داره میره سمت میز پذیرش یا ورودی.خدایا شکرت

    _چقدر اون خانم به آرومی و باحوصله یک توضیحاتی به استاد دادن.

    _ خب با نگاه دوربین مریم جان میریم کهاز اون راهرو تمیز بریم به سمت چشمه ی آب گرمی که در یک غار هست…

    چقدر باحال این ساختمان رو در این منطقه و این چشمه و این غار طراحی کردن.چه سیستمی چیدن واقعا دمشون گرم. چه هزینه ایی کردن، چه امکانات و راحتی رو فراهم کردن.

    مریم جان بهمون Solarium رو نشون میده، جایی که میتونی بیای استراحت کنی و یک فاصله بندازی تا بتونی دوباره برگردی توی غار. که اونجا صندلی های راحتی و دراز کشیده گذاشتن و ریلکسی گذاشتن، آب گوارا و طعم دار گذاشتن، کلی گل و گیاه زیبا گذاشتن علاوه بر زیبایی به فضا کلی اکسیژن تازه منتقل میکنن، وسطش هم حوض و صدای آب، سقفش هم که دیگه معرکه یک نور طبیعی ملایم و عالی بهت میرسونه.یک آهنگ لایت و آرامش بخش هم توفضا پخش کردن. خلاصه اتاق سولاریوم باحالی طراحی کردن بازهم برای لذت بردن و تجربه لذت بخش کسب کردن از لحظاتی که اونجا هستی.

    _به به ورودی غار رو هم مریم جان بهمون نشون میده و برامون چقدر خوب و باحوصله توضیح میده.چقدر راه پله های متفاوت و حس سنگی و غاری بودنش رو حفظ کردن.

    یک تابلو هم زدن نوشته:

    please respect the vapor cave as a place of quiet

    لطفا به غار بخار به عنوان مکانی آرام احترام بگذارید

    please respect the quiet of the caves talk low tones

    لطفا به سکوت غارها احترام بگذارید با صدای آهسته صحبت کنید

    چقدر سپاسگزارتونم که ما رو هم با این تجربه بینظیر آشنا کردین، تجربه عالی و احساس خودتون رو با ما اونجا هم به اشتراک گذاشتین.

    اینکه مریم جان احساسش رو گفت وقتی داشت تو اون راهروهایی که در غار درست کردن حرکت میکرد و بخار به دوربین یعنی ما برخورد میکرد. حسِ:یک هـُـرم و داغی از بخار آبگرم که داره سلول های بدن رو همینطور باز میکنه. خدایا شکرت چه تجربه ایی…

    اصلا یک صحنه فقط مه و بخار بود.چقدر باحال صندلی و نیمکت هم گذاشتن.

    چقدر باحال اتاق هایی ایجاد کردن و نیمکت هایی گذاشتن که بشه دور هم بشینی و از این فضا و گرما لذت ببری. نیمکت هایی از جنس سنگ با یک داغی خاص و مطبوع.”وقی میشنی روشون انگار عضلات ریلکس میشن.” خــدا میدانه چقدر برای بدن خوبه. خدایا شکرت نوش بدن و اندام و عضلات زیباتون این تجربه زیبا و دلنشین و مطبوع.

    چقدر دنیا جا داره برا تجربه کردن.

    چقدر در دنیا تنوع هست برای لذت بردن.

    چقدر در دنیا مکان هست برای رفتن و دیدن.

    چقدر در دنیا امکان هست برای از زندگیت و فرصت هات بخوبی استفاده کردن.

    چقدر این دنیا جای شگفت انگیزی هست برای تجربه کردن و رشد کردن.

    چقدر این دنیا شگفت انگیزه…

    _خدای من شیرآب هم اونجا گذاشتن. آب سرد در یک مکان داغه داغ یک ترکیب فوق العاده و رویایی.استاد معرکه ایی. واقعا اندام تون زیبا و زیباتر میشه هر روز چــــرا؟!…چون شما به قوانین سلامتی و اندام زیبا رو پیدا کردین و به اصل قانون عمل کردین. بنظر من نــه…دلیل این اندام زیبا و عضلات ورزیده تنها این نیست که شما خوب میخورید و بخوبی از قانون سیستم بدن اگاه شدید دلیل اصلی بزرگترش رو بارها تو تصاویر دیدیم بنظر من دلیلش اینه که شما ادامه میدین، شما خوب عمل میکنین، شما استمرار دارین، شما اصلا غره نمیشین و خوشی زیر دلتون نمیزنه،شما مداومت دارین در انجام یک کار درست ومسیر درست، وقتی از مسیر درستی نتیجه میکیرین ول کن نیستین، برنمیگردین به قبل، بازگشت به قبل ندارین، چون شما همیشه رو به جلو در حرکت هستین، چون شما اینو خوب دارین به منِ فهیمه یاد میدین که تغییر شخصیت و تغییر عادت هاست که داره کار میکنه، و جهادی اکبر میخواد این تغییرات و ماندن این تغییرات باز جهادی اکبرتر میخواد. استاد جان شما مصداق هرروز بهتر از دیروز خودتون بودن هستید. شما توقف تو کارتون نسیت، برگشت به نقطه قبل تو کارتون نیست، شما در حال رشد و رو به جلو و پیشرفت خودتون و جهان تون و تجربه هاتون هستید. شما این قانون رو خوب یاد گرفتین و دارین عمل میکنین که اگر رو به پیشرفت نیستی پس در حال پسرفتی. اگر حرکت رو به جلو نداشته باشی یعنی رو به عقب در حال سقوطی. ما همواره در حال صعود باید باشیم. ما همواره باید در حال کار کردن روی خودمون در تمام ابعاد باشیم. ما همواره باید متقی و پرهیزکار باشیم، ما همواره در حال حرکت رو ب بهبود باید باشیم. مــا همـواره در یک همواره رو به بالا باید باشیم.

    استاد دیدم تون دارین با کمک اون نیکمت های سنگی غار بخار پشت بازو میزنین اصلا فقط تحسین تون کردم، گفتم ماشالله استاد، ماشالله واقعا برام همواره الگویی…خدایا شکرت چنین استاد الگویی دارم. خدایا شکرت در مدار چنین مرد بزرگ و بزرگ مردی قرار گرفتم.

    در هرفرصتی برای ورزش کردن استفاده کنیم. بهونه تعطیل. بهونه اینکه تو غاریم، تو سفریم، تو ریلکسیم، تو باشگاه نیستیم و هر بهونه ایی… فرصت ها رو باید دید و ازشون درست استفاده کرد… این عادت ها و نگرشه که تمایز ایجاد میکنه بین استاد قانون سلامتی و منی که شاگرد قانون سلامتی هستم. استاد تحسین برانگیزی. استاد میخوام تعریف نکنم واقعیتش اینه نمیتونم نگم میدونین نمیتونم ازتون تعریف و تحسین و تمجید نکنم. واقعا منو ناخودآگاه به وجد میارین و فقط میگم آفــریــن ایــنه، این مرد استادِ در استادی کردن. واقعا استاد قانون سلامتی هم فقط خودتی، هر کی حرفی میزنه ادا داره درمیاره.خودمو میگمــا. من انگشت کوچیکه شما در درک و عمل به قانون سلامتی نیستم.

    با اینکه منم در سفرم و دیروز به اتفاق خانواده یک نمایشکاه بین اللملی رفتم و یک قسمت مواد غذایی و سم های خوشمزه رفتیم و من جز تست گردو چیز دیگه ایی نخوردم. با اینکه اونجا همه در حال خوردن و تست دادن و تست گرفتن و خریدن بودن. فقط میگفتم خدایا من وسط اینا چیکار میکنم، چقدر اینا دارن میخورن. همینجور رو هم رو هم…خنده دارش این بود که ملت یک چیز اختراع کردن به اسم قندرژیمی. اصلا یعنی چی. اگر طرف چاقه یا دیابت داره اصلا چرا باید قند بخوره بعد اصلا قند رژیمی آخه چیه باز…چرا اینقدر آشغال زیر مبل میزارن. اصل قضیه رو ول کردن چسبیدن به فرعه یک فرع.

    یک اتفاق بدی هم افتاد دیشب آخرشب مامانم حالت تهوع و استفراغ شدید پیدا کردن، یعنی دچار مسمومیت غذایی شدید شده بود. یعنی اینقدر بالا اورد اینقدر اینقدر که نگم…اینقدر اذیت شد که نگم براتون. اما چه کنم که منو نمیبینه، قانون سلامتی رو نمیخواد قبول کنه، نمیبینه ما این مدت چی میخوریم و چی نمیخوریم و چطور برده شکم مون نیستیم دیگه. اصلا چی بگم سفر پر از تضادی شده اما خیلی برام درس داره خیلی دارم رشد میکنم. هرچند درد هم داره، کنترل ذهن و کنترل زبون و حرف هم خیلی داره، اما قطعا ارزش داره.استاد نمیدونی جامعه چه حرصی برای خوردن کربوهیدارت و گلوکز دارن با دار و دسته معتادین طرفیم استاد. با دار و دسته کور و کر و شل که چه عرض کنم با دار و دسته ی شکم پرست و شکموها طرفیم، با دار و دسته ی گمراهان در تغذیه و سلامتی طرفیم. تازه دیدم چقدر مثلا زده بودن کیک با شکرقهوه ایی سالم، نمیدونم شکلات رژیمی، نمیدونم یک چیزهایی که یک سالم و طبیعی و رژیمی بهش چسبونده بودن و کلی هم رنگی و رنگی و خوشگلش کردن. اصلا یک وضعـی…خدایی اصلا من دیگه فرصت پیش میومد همینطور که هدفونم رو به گوشم زده بودم به سقف نگاه میکردم. یا پول هایی که رد بدل میشد رو میدیدم. البته زیتون خوشگل و روغن زرد و کره محلی باحال هم دیدم که توجه کردم غرفه های خلوت تری بودن.خلاصه بعد از چندسال این مدل نمایشگاه رفتن اینم با این شرایط خیلی چالش بود و البته جالب. مثلا من قبلا بیوکلز و چیپس دوست داشتم واصلا خوشم نمیومد. فقط هنوز نقطه ضعف دارم روی کاکائو و قوتو که اونم نمیدونم باید درستش کنم دیگه…چون تنها چیزهایی که باعث خطای من شده در این یکسال همین جور چیزا بوده. منطق و دلیل قوی برای نخوردن شون ندارم و لذت خوردن شون برام خیلی بالاست و وقتی هم خوردم اتفاقی که بخوام بولدش کنم و تبدیل به رنج نداشتم. ولی مثلا ذرت مکزیکی رو هم خیلی دوست داشتم اما هیچ وقت یک قاشق هم لب نزدم چون توی دوره خیلی قشنگ منطقش تو مغزم رفته. گفتم یکم از حال و هوای قانون سلامتی هم بگم و اگر میشه درخواست کنم جلسه تکمیلی بازم بزارین و صحبت کنید. در مورد همینجور موضوعات ساده اما چالشی…

    _فقط استاد رو ببینید که شنا هم میره.بعد همینطور نفس نفس زنان میاد با یک عشقی برامون از تجربه ترکیب دوش اب گرم و ماندن طولانی تر در این غار بخار میگن. اصلا معلوم بود یک لذتی داشت اون فشار خوشایندی که به عضلاتشون دادن و ورزش میکنن و نفس های عمیقی که میکشن تا اکسیژن به اندام هاشون برسونن.خدایا شکرت برای وجود این استاد نازنین و صمیمی

    _به به رفتیم اتاق سولاریوم و خوردن یک آب گوارای خنک چه دلچسبی بشه این آب…گوارای وجودتون عزیزانم.

    سپاسگزارم استادجان چه فیلمبردای آخرتون چسبید باهاتون وارد شدیم و باهاتون با همون احساس خوب و آرامشی که گرفتین و اون صدای اب میریم که بریم به ادامه سفر و شگفتی ها بپردازیم.

    _میزنیم تو جاده بـه بــه…فقط اون کوه پر درخت رو ببین که تو سراشیبی وسط کلی درخت یک خونه ساختن. مگه داریم مگه میشه، بله داریم بله میشــود.

    _این بشر دوپا همه چی رو تسخیر خودش کرده زمین و آسمون.

    آخ اون هواپیما که با دوربین دنبالش کردین عالی بود برای لحظه ایی نوشتن و تمرکز کردن من خیلی به موقع بود. و خدا میفرماید مـا زمین و آسمان ها را مسخر شما کرده ایم.

    سوره جاثیه_13

    وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ ﴿13﴾

    و همه آنچه را در آسمان هاست و آنچه را در زمین است از سوی خود برای شما مسخّر و رام کرد؛ بی تردید در این امور برای مردمی که می اندیشند، نشانه هایی [بر ربوبیت، حکمت و قدرت خدا] ست.

    سوره لقمان_20

    أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَهً وَبَاطِنَهً وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا کِتَابٍ مُنِیرٍ ﴿20﴾

    آیا ندانسته اید که خدا آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است، مسخّر و رام شما کرده، و نعمت های آشکار و نهانش را بر شما فراوان و کامل ارزانی داشته، و برخی از مردم اند که همواره بدون هیچ دانشی [بلکه از روی جهل و نادانی] و بدون هیچ هدایتی و هیچ کتاب روشنی درباره خدا مجادله و ستیز می کنند.

    ————————————————————————————————–

    ————————————————————————————————–

    _چقدر زیبا بود آسمان های با ابرهای توپولی و اون هواپیمایی که از بالاسرمون رد شد.

    _چقدر باحال بود توجه کردیم به هواپیما یکم جلوتر یک هواپیما یا یک جت شخصی دیدیم.چقدر ثروتمند بودن باشکوهه.

    _به به انگار رسیدیم به یک شهر کوهستانی دیگه…

    _واووو اونجا تله کابین هم داره چقدر باحال بود.تله کابین یا همون “آسان بر هوایی” و اتاقک های آبی یا قرمز رنگی که روی کوه ها و جنگل ها داره آدم ها رو جابجا میکنه.خیلی باحاله…

    _ خب یکجا توقف میکنیم چون یکجای باحال دیدیم. اونم آخر هفته روز یکشنبه که کلی مردم از این فرصت برای لذت بردن دارن استفاده میکنن.

    یک شهر به شدت سرسبزی بود که وسط درخت ها خونه ساخته بودن.

    تابلو راهنما عجب تابلو باحالی بود کلی چیز ممنوع بود و بقول استاد جان اینجا فقط برای لذت بردن کرم نریزین خلاصه…بریم فقط لذت ببریم… وای چقدر باحال بود با سرعت زیاد عبور کردیم از اون مسیر باریک سرسبز و بعد رسیدیم به یک زمین شنی شبیه ساحل، اما انگار اونجا یک برکه بود یک قسمتی از یک رود بود که حاشیه شنی و شبیه ساحل داشت. چقدر باحال بقیه هم اومدن 13 بدر اومدن در طبیعت روز خودشون رو بخیر کنن. خانواده های مختلف با تفریحات مورد دلخواه و ساده خودشون اومده بودن و از باهم بودن و در طبیعت بودن لذت میبردن فقط…واقعا چقدر میتونه لذت بردن به همین سادگی و زیبایی باشه، چقدر لذت بردن و باهم بودن میتونه در طبیعت چقدر ما رو بیشتر به هم نزدیک کنه اونم با احترام به طبیعت…چقدر زیبا و تمیز…

    وای مریم جان چقدر قشنگ سوژه یابی کردی از پایین به ما نمایی از اون رودخونه رو نشون دادی و بعد استاد جان رو دیدیم که رفت پیش اون آقا و خیلی عزت مندانه ارتباط برقرار کرد و خدا میدونه در این گفتگو چقدر خیر و برکت ایجاد بشه.

    _چقدر اون قایق های تعادلی باحال بودن که اسمشون رو یادم رفت. اون مادره با دوتا فرزند هاش داشت چقدر لذت میبرد روی آب ایستاده بود و پارو میزد.یا یک خانم دیگه به تنهایی داشت روی سطح اب پارو میزد و چقدر خوش اندام و زیبا بود یعنی استایل ورزشی داشت.

    _به به استاد جان گفتن که با اون دوست عزیز در کنار همین رودخونه باهاشون صحبت کرده و یک آدرس جدید پین کردن تا برن و بازهم یک جای زیبای دیگه رو ببینن و تجربه کنن.مریم جان هم اشاره جالبی کردین به اینکه ساحل این رودخونه شبیه ساحل دریای بارسلوناست و استاد جان هم اضافه کردن که ساحل میامی هم اینجوریه.واقعا خدایا شکرت برای این همه فضای زیبا فوق العاده و رویایی…اینقدر زیباست که واسه خودش کارت پستالِ…

    _به به برای نهار یکجای باحال و جنگلی اتراق کردیم. چه درخت های سر به فلک کشیده ایی، حیاط جدید یک رودخونه هم داره، استاد جان هم مشغول راه انداختن بساط نهار هست.عجب نهار معرکه ایی چقدر قشنگ گریل شده سرخ شده این گوشت ها، فقط صدای جیلز ویلزشون…یعنی باز مریم جان یک دستی دوربین حمل میکنه یک دست غذا رو میکشه و غذا میبره تو اتاق پیش استاد جان. چه ترکیب باحالی شد دست به دست شدن دوربین…واقعا سپاسگزار شما عزیزان هستم. استاد قشنگ مون در حال فوتبال نگاه کردن غذاشون رو میل میکنن اونم در راحت ترین حالت ممکن روی تخت جلوی مانیتور…

    _چقدر این صحنه نظافت بعد از پخت و پز عالی بود و چه جمله ایی مریم جان ضمیمیه این تصاویر کردن: هیچ چــیــز با کلاس تر از تمیزی نیست.واقعا من این روزا که خانه پدری هستم و تو تمیز کردن آشپزخونه و شستن ظرف ها به مامانم کمک میکنم(خصوصا وقتی زمان غذا خوردن ما با اونا یکی میشه و باهم سر سفره هستیم.) میبینم چقدر تفاوته هست بین میزان ظرفی که مامانم کثیف میکنه برای غذاها و تعداد ظرف هایی که من نهایت این مدت برای خودمون میشستم و یک نکته قابل توجه نبودن هیچ نرمه نان و آشغالی تو سفره است. الان این مدت متوجه شدم من اصلا این سبک زندگی رو نمیخوام اینکه همش تو آشپزخونه باشم، اینکه زمان زیادی صرف شستن و پختن و تمیزکاری ونظافت کنم. من واقعا از اول کلا اهل آشپزی نبودم و اون اوایل که به سبک قانون سلامتی پیش رفتیم اصلا جز لذت هایی بود که داشتم همین تغییرات به ظاهر ساده در پخت و پز و کارهای قبل و بعد اشپزی…اصلا عشق میکنم این سبک رو اینقدر سادگی و در عین حال راحتی به همراه داره و با این همه سود یک سود بزرگتر برای جسم و بدنم داره و این یعنی معرکه است. این یعنی عالیه، این یعنی اصل رو چسبیدن و فرعیات رو بیخیال شدن.

    من اصلا برام مهم نیست بقیه در مورد این مدل تغذیه و غذا خوردن من چی میگن.مثلا پدرم یکبار گفت تو به خودت گرسنگی میدی چطور فلان چیز رو نمیخوری یا صبح پامیشی چیزی نمیخوری و … اصلا یک ناباوری عجیبی تو صحبت هاش هست.

    من بیشتر مطمئن میشم این تفاوت چیز خوبی هست که انتخاب کردم.

    من بیشتر اطمینان پیدا کردم که هماهنگ با بدن رفتار کردن یعنی چی(خصوصا که مامانم کلا سیستم گوارشش ریخت بهم از دیروز و حالشون خوب نبود…اصلا نمیفهمم چرا نمیخوان بشنون، چرا واقعا؟ ما یک برگه تقلب کامل از دوره قانون سلامتی کنارشون هستیم اما امان از باورهایی که مثل سیمان چسبیده به مغزشون و جلوی دیدشون رو هم گرفته و رفتارها و عادت هاشون رو کنترل میکنه و حتی الان هم که مریض شده نمیخواد به حرف های من برای بهتر شدن حالش گوش کنه و حاضره بره دکتر و داروخونه تا بهش آب نمک و قند بده تا الکترولایز بدنش تنظیم بشه.یعنی فکر کنین من تو چه چالش کنترل ذهنی هستم.خدایا خودت کمکم کن تا قوی باشم و از کوره در نرم و فقط عشق بورزم و کار درست رو انجام بدم فقط بی قضاوت نظاره گر باشم و حرص نخورم.خدایا ازت یاری میخوام تا منو هدایت کنی به سمت خواسته هام…

    استاد جان ازتون سپاسگزارم، مریم جان واقعا سپاسگزارم بابت این فایل های عالی که برامون تهیه میکنید و ما رو شریک سفر و تجربه های ناب تون میکنید. من طبق تعهدم به خودم این فایل رو با تمام اختلال هایی که شد دوباره و سه باره دیدم و دیدم با تمرکز لیزری تا بتونم بنویسم. متفاوت ترین حالتی بود که نوشتم. چون ازصبح ساعت 9 شروع کردم و هی اتفاق هایی افتاد رفتیم بیرون، کارهایی این وسط انجام دادم و الان تونستم جوری که دوست داشتم با دقت و عشق تمام ردپامو ثبت کنم.اصلا مهم نیست تو کامنت نوشتن از خودِ قبلی ام عقبم مهم اینه کار درست رو انجام بدم و به تعهدم عمل کنم. تعهد اینکه در کل مسیر سفر و قسمت های سفر به دور آمریکا از خودم ردپا ثبت کنم شده حتی چهار کلمه، اما باشم. دیر یا زود، کوتاه یا بلند فرقی نمیکنه. اما بهترین حالت نوشتن و تمرکز برای من همین بود که با دقت ببینم و چیزهایی که به ذهنم میاد مکتوب کنم چون خیلی این وسط ها کلاس درس میشه واسم. اصلا انگار دارم یک تمرین مهم انجام میدم و اینو دوست دارم. خداروشکر که از صبح شروع کردم و الانم تموم میکنم به لطف و یاری الله یکتا…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2185 روز

    سلام به شما دوست ارزشمند و سلامی به زیبایی توحید و زیبایی این احدِ واحدِ، هدایتگر همه ی ما

    سلام به شما رضا احمدی عزیز

    چقدر خوشحالم که خوندن کامنت شما در زمان مناسب در مسیر درک آگاهی ها سر راهم قرار گرفت و بیشتر با شما و داستان های شما و نگاه پر از عمق تون آشنا شدم. نشد ننویسم و سپاسگزاری نکنم و قدردان این ردپاهای زیباتون نباشم واقعا برای تمام وجودتون با تمام وجودم سپاسگزارم.

    * سادگی و عمق نگاه کودکانه

    * پیدا کردن قانون و سیستمی بودن جهان

    * تحقیق بیشتر در مورد فیزیکِ کوانتوم و نُجوم و دنیای تکنولوژی(همشون علاقه مندی های منن خصوصا خودِ اصــلِ تحقیق و پژوهش)

    * پروتال_بازی کامپیوتری و بازی زندگی

    * کُد زدن و ساختن و برنامه نویسی کردن و خلق کردن

    * یکی بودن با خدا

    اینا کلید واژه های پر درس و نکته ایی هستند که اینجا برای مرور برای خودم نوشتم. و درپایان دلم میخواد با دعای زیبا و پرمفهوم خودتون این ارتباط رو به الله یکتا بسپارم.

    “خدایا برای ما “زِدۡنِی عِلۡمࣰا” بشو ، همانا تو یک معلّمی مهربان هستی که “بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ” میباشی و حق التدریس خودت را تقوایی از جانب ما قرار دادی تا بر ما دیده ای با بصیرت ببخشی تا در مسیر مهاجرت به سوی خودِخودِخودت گمراه نشویم”

    و خـدایا به ما فرقان و بصیرتی از فضل خودت ببخش که بتونیم اتاد تشخیص اصل از فرع بشیم، بتونیم بین حق و باطل فرق بذاریم و درک کنیم به آسـانی.خدایا ما رو آسان کن برای آسانی ها…

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: